Thursday, November 24, 2016

ارزیابی کارنامه اصلاح طلبان در شورای شهر تهران


گفت و گو با مهندس محمد توسلی:
ارزیابی کارنامه اصلاح طلبان در شورای شهر تهران

* شما ریشه های دو شکست اصلاح طلبان در شورای چهارم (انتخاب شهردار و تغییر رییس شورا در سال دوم) را چه می دانید؟
علت اصلی شکست را باید در عدم تعهد و رعایت اخلاق کار جمعی در همه اعضای اصلاح طلاب شورا ارزیابی کرد. اخلاق و رعایت پیمان های همکاری جمعی یکی از پایه های گفتمان اصلاح طلبی است. علت دیگر عدم واقع بینی در ارزیابی توان اصلاح طلبان منتخب از شرایط برای معرفی نامزد شهردار باتوجه به حساسیت های سیاسی است که نتوانستند رای لازم را کسب کنند. واقعیت این است که برخی خود را اصلاح طلب معرفی می کنند اما هویت فکری و رفتار اجتماعی آنان به محافظه کاران شبیه تر است. اصلاح طلب کسی است که هم بینش و هم رفتار اجتماعی اوهماهنگ با گفتمان اصلاح طلبی باشد.
*تا چه حد لیست تهیه شده از سوی ائتلاف اصلاح طلبان برای شورای شهر تهران قابل دفاع و مبتنی بر اهداف و سیاست های این جناح بود؟
با توجه به رد صلاحیت اکثریت نامزد های اصلاح طلب با توان، سابقه و شناخت بیشتر اجبارا فهرست تنظیم شده از ظرفیت و انسجام لازم برخوردار نبود و پیامد آن تزلزل برخی ازاعضا در فضای تاثیر گذار مدیریت اقتدار گرای شهرداری تهران قابل ارزیابی است.
* عملکرد رییس و هیأت رییسه شورای شهر تهران را طی یکسال مسؤولیت چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر بنده عملکرد رئیس و هیأت رئیسه شورای شهر به ویژه در زمینه ایجاد هماهنگی شورای شهر با دولت را بایستی موفق ارزیابی کرد. اما شورای شهر کماکان در جایگاه واقعی خود یعنی سیاست گذاری، برنامه ریزی و نظارت کامل بر عملکرد مدیریت شهرتهران قرار ندارد و عملا مدیریت متمرکز شهرداری است که نقش اصلی را در هدایت و در مواردی تاثیر گذاری روی برخی از اعضای شورا دارد.    
* آیا با توجه به تجربه شورای اول، شکست در شورای دوم و واگذاری شهرداری و ریاست شورای چهارم می توان گفت اصلاح طلبان توان بهره برداری مفید و مؤثر از شورای شهر را نداشته اند؟
اعضای اصلاح طلب شورای چهارم در حد ظرفیت خود عمل کرده اند. اما برنامه ریزی و فشار جریان اصولگرا بر دولت یازدهم که در مجلس و در رسانه ها مشهود است در شورای شهر نیز در این راستا هماهنگ عمل شده است.
منبع: هفته نامه صدا- 18 شهریور 93   


Saturday, November 19, 2016

راهکار معضل آلودگی هوا


گفت و گو با محمد توسلی نخستین شهردار تهران پس از انقلاب:

راهکار معضل آلودگی هوا

همزمانی انتخابات ریاست‌جمهوری با شوراها باعث شده است تا انتخابات اجتماعی شوراهای شهر و روستا هم تحت‌ تاثیر فضای سیاست‌زده ریاست‌جمهوری قرارگیرد. چالشی که در پایتخت بیش از هر مکان دیگری تاثیرات نامطلوب خود را نشان می‌دهد، حذف سیاسی بسیاری از نامزدهای انتخابات شورای شهر تهران و عدم اعلام برنامه‌های مدون شهری از سوی نامزدهای باقیمانده است؛ چالشی که موضوع اصلی مصاحبه با محمد توسلی، اولین شهردار بعد از انقلاب، شد. مهندس محمد توسلی که در دوران بعد از تصدی شهرداری تهران نیز به کار کارشناسی در حوزه شهری پرداخته است در گفت‌وگو با بهار به بررسی بعضی اولویت‌های برنامه‌ریزی شهری برای اداره شهرداری‌ها و به‌خصوص پایتخت نشسته است:

*از نظر شما تهران چه زماني مديريت منسجم شهري پيدا كرد؟
همانطور كه مي‌دانيد در انقلاب مشروطه بحث بلديه مطرح شد و مديريت شهري با ضوابطي كه تعيين شده بود آغاز شد اما تا جايي كه حافظه‌ام ياري مي‌كند شايد از دهه 30 كه آقاي نصرت ‌الله اميني شهردار تهران بودند، در دوران نهضت ملی، كم‌كم بحث مديريت شهري و حقوق شهروندي مطرح شد. در سال 1344آیین نامه تاسیس شهرداری تهران و برای ایجاد ساختار نظارت مردمی آیین نامه انتخابات انجمن شهر تهران در سال 1346 به تصویب رسید. ولي شايد از دوران شهرداري دكتر غلامرضا نيك‌پي(1356-1347) كه دكتراي اقتصاد داشت و سال‌‌هاي نسبتا طولاني شهردار تهران بود، هم سازمان شهرداري توسعه پيدا كرد و هم مدیریت شهری به صورت منسجم تری شکل گرفت. در دهه 40 كه طرح جامع شهري تهران توسط مهندسین مشاور فرمانفرما تهيه شد به تدريج سروساماني در توسعه شهری و كاربري های شهر تهران پديد آمد. بعد از دكتر نيك‌پي آقاي مهندس جواد شهرستاني آخرين شهردار تهران قبل از انقلاب بودند که خدمات نسبتا سازمان يافته‌اي ارایه شد.
با توجه به اينكه در سال‌هاي قبل از انقلاب بيشتر مديريت دستوري در جامعه ما حاكم بود و شهرداران تهران منتخب مردم نبودند (اگرچه در دوره‌هايي ظاهرا انجمن شهر وجود داشته و طبق قانون آنها هم نظارت داشتند) عملا شهرداران تهران تحت تاثير دولت‌ها كه منصوب شخص شاه بودند شهر را اداره مي‌كردند و شهروندان و حقوق شهروندي و آنچه ما به عنوان اخلاق و رعايت نيازهاي واقعي شهروندان موردنظرمان است كمتر مورد توجه قرار مي‌گرفته است.
*با توجه به اينكه تهران هميشه پايتخت و زيستگاه چند ميليون نفر بوده است بيشتر به عنوان يك پايتخت سياسي به آن نگاه شده است. آيا به اين قضيه توجه شده بود كه تهران به صورت يك شهر اداره شود نه به صورت يك پايتخت كه دارالخلافه است؟

در سال 57 جمعيت تهران حدود 5/4 ميليون نفر بود كه البته اين رقم در حال حاضر از 5/7 ميليون نفر تجاوز كرده است. به نظر نمي‌رسد چنين فكري مطرح شده باشد. با توجه به طبيعت نوع حکوکتی كه در كشور حاکم بوده تهران مركز مديريت سياسي كشور بوده است. با توجه به اين واقعيت چون شاه مركز تصميم‌سازي بوده بنابراين در كنار مديريت سياسي عملا تصميمات اقتصادي هم كه با مسائل سياسي در ارتباط بوده در تهران متمركز بوده است. بنابراين تهران هم مركز سياسي و هم اقتصادي كشور بوده است. اگرچه اين مشكل از سال‌‌هاي دور هميشه وجود داشته و در اوايل انقلاب با توجه به آرمان‌‌هاي انقلاب بحث تمركززدايي را در شهر تهران مطرح كرديم و مطالعاتی هم در اين زمينه انجام شد كه چگونه مي‌شود در شهري مانند تهران تمركززدايي كرد؛ مجموعه مطالعات در آن زمان نشان مي‌داد تا زماني كه مديريت متمركز و آمرانه در كشور وجود دارد، امكان تمركززدايي در شهر تهران بسيار ضعيف است. اگر بخواهم مثالي عینی در اين باره بزنم همين تصميماتي است كه اخیرا دولت می خواست كارمندان را با سياست‌هاي تشويقي از تهران خارج كند. اين پروژه موفق نبود، زیرا چون مراكز تصميم‌سازي اقتصادی عموما در تهران متمرکزاست مجموعه زیادی از سازمان‌هايي که در تهران هستند و در واقع كارشان خارج از تهران است ولی براي اداره بخش اقتصادي و ارتباطاتشان نياز دارند در تهران نیز دفتر و سازمان داشته باشند.
*هزینه های مدیریت شهری از چه محلی تامین می شود؟
عوارض نوسازي كه از مردم اخذ مي‌شود و سایر درامد های جاری درصد كوچكي از هزينه‌‌هاي شهرداري ها را تامين مي‌كند و اگر سازمان شهرداري های وزارت کشور كمك نكند اصولا شهرداري‌ها نمي‌توانند هزينه‌‌هايشان را تامين كنند.اخیرا از طریق مالیات بر خدمات با عنوان "ارزش افزوده" منبع جدیدی برای کمک به هزینه های شهرداری ها مورد عمل قرار گرفته است.
*در اوایل دهه هفتاد تصميمي گرفته شد كه تهران هزينه‌هايش را خودش تامين كند كه قرار بود از راه تراكم ‌فروشي اين هزينه‌ها تامين شود. به نظر شما اين تصميم اصولا صحيح بود؟
به نظرمن سياستي كه در آن دوره اتخاذ شد و بعدها در تهران و سایر شهرهای بزرگ نیز ادامه پیدا کرده است بيشترين آسيب را به شهر تهران وارد كرد و هزينه‌هاي سنگيني را به مردم و شهر تحميل كرد، هزينه‌‌هايي كه امكان جبران و التيام آن به سهولت امكان پذیر نیست. تراكم شهري بايد با زيرساخت‌ها متناسب باشد. وقتي در منطقه‌اي تراكم بالا عرضه مي‌شود زيرساخت‌های لازم نیز به لحاظ حمل و نقل، آب و برق و... باید وجود داشته باشد یا بتواند تامين شود. تراكم‌فروشي‌ها و تراكم‌هاي بالايي كه داده شده عمدتا در نقاط مرغوب شمالي شهر است. در حالي كه اگر شبكه معابر اصلی شهر تهران را در بخش شمالی شهربررسي كنيد ملاحظه می کنید  كه بزرگراه های مدرس و چمران در شمال تهران و اتصال شرقي آن ها بزرگراه صدر و بابايي هلالی را تشكیل مي‌دهند که در قسمت بالاي اين محدوده شبكه بزرگراهي وجود ندارد. در مناطقي مانند تجريش، نیاوران، زعفرانيه، محموديه و... برج‌‌هايي ساخته شده كه ترافیک تولید شده آنها تناسبی با ظرفیت معابر موجود آنها ندارد و شبكه معابر اين محدوده همواره با تراکم ترافيك روبرواست. به جز مشکل ترافيك تامين ساير نيازهاي مردم در اين مناطق نیز با دشواري همراه است. اصولا در مطالعات شهرسازي دو پارامتر كاربري (Land-Use ( و حمل و نقلTransportation)   ) دو روي یک سكه هستند. وقتي در منطقه‌‌اي كاربري مسکونی ايجاد شود ترافيك توليد مي‌شود و اگر كاربري تجاری احداث شود ترافيك  جذب مي‌كند. وقتي در منطقه‌اي كاربري‌اي ايجاد مي‌شود كه توليد سفر مي‌كند بايد متناسب با تعداد سفرهاي توليد شده زيرساخت‌های نظیرآن پيشاپيش تامين شده باشد اگر غير از اين باشد بزرگترين ضربه به محيط زيست و زندگي مردم وارد مي‌شود و اين عدم تعادل، با الگوی حمل و نقل کنونی، به هيچ صورتي قابل اصلاح نیست. شما نمي‌توانيد برج‌ها را تخريب كنيد تا مردم به راحتي امكان جابه‌جايي پیدا کنند.
گفته مي‌‌شود يكي از آفت‌هاي بحث تراكم ‌فروشي رشد طبقه‌اي بوده كه بسيار هم قدرتمند شده‌اند. شما رشد اين افراد را كه كارشان با فروش ملك و آپارتمان است را مي‌بينيد؟
شاید به خاطر داشته باشید كه بعد از انقلاب مسئول یکی از كميته های  تهران و مسکن انقلاب اسلامی در فضاي اول انقلاب فكر مي‌كرد مهم‌ترين مشكل مردم مسكن است و مي‌گفت ما مي‌خواهيم در عرض چند ماه براي همه مردم مسكن تامين كنيم. من آن زمان چندين بار توضیح دادم كه مشكل واقعي مردم ما مسكن نيست. مشكل اصلی مردم ما اشتغال و درامد ناشی از اشتغال است. اگر توليد با برنامه‌ريزي بالا برود و مردم از طریق اشتغال مفید درآمد داشته باشند مي‌توانند مسكن را در محل کارشان تامين كنند. اگر بخواهيد در شهري مانند تهران كه بیشتر مرکز سیاسی است سیاست تشویقی برای ایجاد واحدهاي مسكوني اعمال كنيد پیامد آن توسعه مهاجرت به این شهر و توسعه بی رویه آن می شود. آن زمان جوي ايجاد شده بود كه در تهران ایجاد مسکن را تشویق کنند و مدیریت شهر تهران و انقلاب را زمينگير کنند. در حالي كه مشكل اصلي ما آن زمان مسكن نبود. آن اظهار نظر های غیر کارشناسی باعث شد مردم به شهرها كوچ كنند و فكر كنند درآمد و امکانات زندگی در تهران است و مراکز و روستاهايي كه منبع توليد بود رها شدند و در واقع سرباري براي جمعيت شهري به وجود آمد.
طبقه‌اي كه با اين سياست به وجود آمد باعث ايجاد شغل و درآمد كاذب گردید. در واقع سرمايه‌ها به جاي اينكه در توليد متمركز شود بتدریج در ساخت وساز و ايجاد مسكن‌هاي لوكس متمرکز شد. در حالي كه تقاضا براي اين نوع مسكن‌ها وجود نداشت. اگر اين سرمايه‌ها با برنامه‌ريزی به سمت تولید و صنعت مي‌‌رفت و مردم مشغول به كار مي‌شدند در همان جايي كه كار مي‌كردند مسكن هم برايشان فراهم مي‌شد.
*افرادي هستند كه داراي واحدهاي مسكوني خالي زيادي هستند و روز به روز هم قيمت اين واحدها بالا مي‌‌رود. از طرف ديگر اين قشر روي تصميمات مديريت شهري تاثيرگذار هستند. آيا فروش تراكم را در رشد اين قشر تاثيرگذار مي‌دانيد؟
از دو زاويه به اين موضوع مي‌توان نگاه كرد. يكي به لحاظ منافع راهبردي مردم شهر تهران تراكم‌فروشي‌هايي كه خارج از ضوابط طرح‌هاي جامع و تفصیلي انجام شده در واقع يك كار بي‌رويه بوده و هزينه‌هاي سنگيني براي مردم شهر تهران امروز و آينده تحميل كرده است. از طرف ديگر سياست‌‌هايي كه در راستاي منافع راهبردي مردم تهران نبود منافعي را براي عده‌اي ديگر تامين كرده كه از اين طريق سرمايه‌هاي سنگيني را كسب كنند و سرمايه‌هاي انباشته موجب شده سرمايه‌‌هاي انباشته بيشتري اضافه شود كه در جهت خلاف توسعه پايدار شهر بوده و از اين جهت به هيچ وجه قابل قبول نيست.
*منظورتان از اينكه برخلاف طرح‌هاي جامع بوده است چيست؟
معمولا در طرح های جامع تراكم‌هايي برای كاربري ها پيش‌بيني می شود. تصميماتي كه در آن دوره گرفته شده و نقض مصوبات وزارت مسكن و شهرسازي بوده و در آن دوران مديران شهري به اعتراضات اهميتي نمي‌دادند.

*چه راهکاری برای جلوگیری از این گونه اقداماتی که بر خلاف مصالح و منافع مردم شهر است وجود دارد؟
راهکار تجربه شده جهانی دموکراتیزه کردن مدیریت شهر هاست. بایستی اداره شهرها را به دست خود مردم سپرد. مردم همانگونه که خانه خودشان را اداره می کنند می توانند شهر را نیز اداره کنند. از انقلاب مشروطه این ضرورت با تشکیل بلدیه تهران مطرح شد اما باتوجه به موانع فرهنگی- اجتماعی تاکنون این ضرورت بطور مطلوب تحقق پیدا نکرده است.
 بعد از انقلاب 57  در اسفند ماه  دو پروژه اصلي در دستور كار مدیریت شهر تهران قرار گرفت. يكي بحث اينكه چگونه شهر تهران اداره شود؟ هنوز اصول شوراها در قانون اساسي مطرح نشده بود. گروه‌‌هاي كارشناسي تشكيل شد كه در اين زمينه مطالعه كنند. چند اقدام اساسي انجام شد. يكي آماده سازی ساختار شهر تهران براي مدیریت شورایی بود. آن زمان شهر تهران 12 منطقه بي‌رويه داشت که به 20 منطقه و375 محله کارشناسی شده تقسیم شد.مناطق 21 و 22 غرب مسیل کن در سال های بعد اضافه شده است. در مرحله بعد به وزارت کشور و دولت موقت کمک شد تا قانون و آئين‌نامه‌هاي لازم برای شورای محله و شهر تهیه شود. اما قانون شوراها و سپردن کار مردم به دست مردم تا سال 1377 اجرا نشد. در سال 1377 در دوره اصلاحات انتخابات شوراهای شهر و روستا برگزار و گام بلندی بر داشته شد. اما با توجه به کاستی های قانون و موانع پیش رو عملا شوراها توان نظارت لازم را بر مدیریت متمرکز شهری را نداشته اند و بسیاری از اقدامات و سیاست ها  با مصالح و نیازهای واقعی شهروندان تطبیق نمی کند. حتی در کلانشهر تهران شورای شهر نمی تواند در سیاست گزاری ها و نظارت بر طرح ها واقدامات مدیریت متمرکز شهری نظارت لازم را داشته باشد و از اقدامات خلاف مصالح مردم شهر جلوگیری کند.
*آیا در کشور های توسعه یافته واقعا مردم با انتخاب نمایندگان خود در شوراهای شهر بر مدیریت شهرشان نظارت دارند؟
بله، نه تنها شورای شهر وظیفه سیاست گزاری و نظارت کامل بر عملکرد مدیریت شهری را در دست دارد بلکه طرح های عمده شهری بدون نظر خواهی از شهروندان امکان اجرایی پیدا نمی کند. در چنین مناسباتی مدیریت شهری نمی تواند از امگانات شهری در راستای برنامه های سیاسی خود بهره برداری کند.
*آیا واقعا مشارکت مردم برای مدیریت شهری مفید است؟
اگر مردم برای اداره امورشان واقعا بحساب بیایند و احساس استفاده ابزاری نکنند مشارکتشان بسیار کار ساز است. انتخابات شورای گودنشینان جنوب تهران در اردیبهشت سال 58 که زیر نظر وزارت کشور برگزار شد نمونه زنده این مدعا است. این تجربه نشان داد که حتی با کمک گودنشینان که از لایه های پایین جامعه هستند با جلب همکاری و مشارکت واقعی آنان می توان کارهای بزرگی انجام داد بطوریکه با کمترین هزینه انتقال آنان از گودها به محل های مناسب انجام گرفت و گودها به بوستان تبدیل شد و وضعیت مسکن و زندگی آنان بهبود بخشید.
*پروژه دیگری که در اسفند 57 در دستور کارتان قرار دادید چه بود؟
بله،الویت بعدی برنامه های راهبردی ما ارایه راه حل برای مشکل ترافیک و محیط زیست تهران بود که متاسفانه امروز نیز یصورت چالش جدی برای مدیریت شهری و سلامت شهروندان در آمده است.در آن شرایط طرح ترافیک محدوده مرکزی شهر را در دستور کار قرار دادیم. در این طرح حل مشکل تراکم ترافیک مرکز شهر و همزمان مطرح کردن راهبرد حمل و نقل عمومی برای پاسخ به حل مشکل ترافیک شهری مورد توجه بود. اولين مرحله اجرای این طرح پس از 6 ماه کار کارشناسی در شهريور ماه 58 انجام شد و در عرض يك یا دو شب 50 خيابان مرکزی شهر یکطرفه شد و در آنها خطوط ويژه برای اتوبوسراني احداث گردید.اين طرح پس از سه دهه هنوز به عنوان یک ضرورت  در حال اجراست.
*چرا طرح ترافيك در محدوده مرکزی شهر آغاز شد؟
در واقع نگاه اوليه براي حل مشكلات و تراكم ترافیک در هسته مركزي شهر تهران بود. چون تراكم شبكه در هسته مركزي حدود10 تا 12 درصد است در حالي كه این درصد بايد 20 تا 25 درصد باشد.
*تمركززدايي در تهران قديم باعث شد رونق به جاهاي ديگر شهر برود. نگاه ديگر اين است كه مي‌گويند به جاي اينكه از بافت قديمي تمركززدايي شود همان بافت قديمي را توسعه مي‌داديد و خودش موجب شكيل‌تر شدن تهران مي‌‌شد. در حالي كه هنوز تمركز در هسته مركزي وجود دارد. آيا اگر همان محلات را توسعه مي‌داديد پيامدهاي بهتري نداشت؟
آن زمان اين بحث مطرح نبود كه بخواهيم به لحاظ شهرسازي برنامه‌ريزي و جابجایی كاربري ها را داشته باشيم. واقعيت اين بود كه شبكه هسته مركزي شهر پاسخگوي تردد آن جمعيت نبود. مثلا ترمينال‌هاي اتوبوسراني در خيابان شمس‌العماره متمرکز بود. شبكه هسته مركزي شهر قابل تعريض نبود و جاذب سفر هم بود در شرايطي كه جمعيت تهران 5/4 ميليون نفر و مالكيت خودرو بسيار پايين بود شیکه معابر پاسخگو نبود.
*چرا معابر قابل تعريض نبود؟
به لحاظ كاربري‌هاي تجاري و تاریخی كه وجود داشت نمي‌توانستيم اين كار را انجام دهيم.
آیادر سایر کشورها برای خودرو سواری  محدودیت وجود دارد؟
بله، به لحاظ كارشناسي دو وسيله جابجايي در دستورالعمل بانك جهاني با محدودیت روبرواست: خودرو سواري و موتورسيكلت.اين دو وسیله نقلیه آفت حمل و نقل شهري است. بنابراين توصيه شده است كه اين دو وسیله نقلیه محدود شود. بر این اساس بعد از انقلاب در مركز شهر تهران برای تردد خودروسواري محدودیت ایجاد شد كه با توسعه حمل و نقل عمومي مرکز شهر آرام و نياز شهروندان تامين شود.

*در زمینه اقتصادشهری و معیشت مردم جه اقدامی صورت داده اید؟
 محور دیگری كه مورد توجه ما بود بحث اقتصاد شهري است. چند كار در اين زمينه انجام شد. يكي نياز روزمره مردم در مورد ميوه و تره‌بار بود. مطالعاتي قبل از انقلاب هم در این خصوص انجام شده بود و وزارت بازرگاني روي اين مطالعات كار كرده و خودم به عنوان كارشناس ترافيك در اين مطالعات حضور داشتم. مشكل اين بود كه ميوه و تره‌بار یطور انحصاری در دست جمعی بود كه آنان از تولید کننده میوه و تره بار را بصورت سلف خری با قیمت نازل می خریدند و با قيمت بالا در اختيار شهروندان قرار مي‌دادند. خلاصه مطالعات اين بود كه يك ميدان مادر و میادین اقماری در مناطق شهری ایجاد شود تا با برنامه ریزی و ضوابط مشخص توليدكنندگان یا نمایندگان آنها بتوانند محصولاتشان را به شهروندان عرضه كنند. ما با يك نگاه كارشناسي زمین محل ميدان مادر كنوني را مشخص ومحصور كرديم. پس از آن شروع به مطالعه ميدان‌هاي اقماري كرديم كه اولين ميدان، ميدان قزل‌قلعه ( نام گزاری برای حفظ نام زندان قزل قلعه که با احداث بزرگراه جلال آل احمد قبلا تخریب شده بود) بود كه با يك معماري سنتي طراحی و اجرا شد. ميدان های بعدی در نزدیکی میدان آزادي و خيابان پيروزي و... بود. این ميدان‌هاي ميوه و تره‌بار که در سال های بعد تکمیل و توسعه پیدا کرد، اگرچه اهداف و برنامه اولیه آن هنوز بطور کامل تحقق پیدا نکرده، همواره نقش موثری در تنظیم اقتصاد خانواده ها داشته است.
*برای خودکفائی بودجه شهرداری چه راهکاری وجود دارد؟
 در طول دو سال اول انقلاب با استفاده از نیروهای کارشناسی شهرداری به دنبال پیاده کردن این ایده بودیم که شهر بايد بتواند حتی الامکان مستقل از كمك دولت و با كمك خود مردم اداره شود. اين انگيزه وقتي در مردم ايجاد مي‌شود كه خود مردم احساس نقش واقعی در اداره شهر داشته باشند. پیگیری بحث شوراي محله،شورای نواحی، شورای مناطق و شوراي شهر در اين راستا بود.
درمدیریت یکپارچه شهرهای کشور های توسعه یافته و حتی برخی از کشور های در حال توسعه مردم عملا می توانند به طور شفاف تمام هزينه‌ها و پروژه‌هاي شهر را ب‌بينند و هيچ پروژه‌اي بدون حضور مستقیم و غیر مستقیم مردم نهايي و اجرا نمي‌شود. طبیعی است که مردم با طيب خاطر هزينه‌های اداره شهر را تامين ‌كنند.
تبدیل 12 منطقه قدیمی تهران به 375 محله و 20 منطقه پروژه‌اي بود كه در راستای ایده سپردن اداره همه خدمات شهر بصورت یکپارچه به مردم انجام شد.
 قرار بود در اين پروژه علاوه بر خدمات شهری شهرداری بقيه خدماتي كه در شهر انجام مي‌شود با 20 منطقه شهرداری تطبيق داده شوند.آموزش و پرورش، نیروی انتظامی و راهنمائی و رانندگی،دادگستری،مخابرات، آب وبرق و گاز و سایرخدمات شهری.
اولين مرحله آموزش و پرورش بود كه آن زمان شهید رجايي وزير آن بودند. به واسطه ارتباط نزدیکی كه در گذشته با ایشان داشتم موقعی که طرح را با ایشان مطرح کردم، با اعتماد متقابلی که وجود داشت، بلافاصله دستور دادند و مناطق آموزش و پرورش را با 20 منطقه جدید شهرداری تهران هماهنگ کردند به طوري كه امروز محدوده همه مناطق آموزش و پرورش با مناطق شهرداري یکسان است. قرار بود در مورد بقيه خدمات شهری هم اين هماهنگي انجام شود که تا کنون اقدامی نشده است. خدمات شهری متمرکز در نواحی و مناطق شهری موجب کاهش سفر های زائد شهروندان و صرفه جویی قابل ملاحظه هزینه های عموی شهر می شود. با این تمهیدات و اجرایی کردن مدیریت یکپارچه شهری و نظارت نمایندگان مردم در شوراهای شهری بر کلیه خدمات مورد نیاز مردم هم با همکاری مردم هزینه ها کاهش پیدا می کند و هم مدیریت شهری تسهیل می شود.در حال حاظر مردم بر خدمات شهری  مانند مخابرات، برق، آب، فاضلاب و... هيچ نظارتي ندارند و باید هزینه های اعلام شده را پرداخت کنند.
 به رغم پیگیریهای شورای استانها در سال های اخیر برای اصلاح قانون شورا ها و تفویض اختیار نظارت مدیریت همه خدمات شهری به نمایندگان مردم در شوراهای شهر و پیاده شدن مدیریت یکپارچه در شهر ها، مديريت متمركز دولت تا کنون با تفویض اختیارات خود به شوراها موافقت نکرده است.اگر مدیریت یکپارچه شهری اجرا شود و کار مردم به مردم سپرده شود مردم خودبخود هزينه‌هاي شهرشان را با علاقه تامين خواهند کرد. همه كساني كه خدمات دريافت مي‌كننداز جمله نهادهای دولتی نیز بايد در تامين هزينه‌‌های شهر مشاركت داشته باشند.
بخش ديگري كه گفته مي‌شود در درآمد شهري تاثير دارد مالياتي است كه مردم به دارايي مي‌پردازند. اين ماليات هيچ نمودي در شهر ندارد ضمن اينكه ماليات به دولت پرداخته مي‌شود نه به شهرداري در حالي كه ماليات در همه دنيا به شهرداري پرداخت مي‌‌شود. شنيده‌ام قرار است ماليات كسبه تهران از دولت گرفته شود و در خود تهران هزينه شود.
من و شماي شهروند كه ماليات مي‌دهيم فقط براي هزينه‌هاي شهر تهران نيست. بالاخره امنيت كشور، پروژه‌‌هاي زيرساختي و ملي هزينه‌هايي دارد و ما بايد در اين هزينه‌ها نیز مشاركت كنيم. اما در يك برنامه‌ريزي كلان ملي بايد مشخص شود چه بخشي از ماليات ما در تهران و چه بخشي در باقي بخش‌ها هزينه مي‌‌شود. اين وظيفه برعهده نمايندگان است كه در مجلس شوراي اسلامی در سطح كلان ملي برنامه‌ريزي مي‌كنند. اگر درآمدهاي ارزي و ماليات ما شفاف بود و سازمان برنامه متوقف نمي‌شد مشخص مي‌شد مالياتي كه پرداخته مي‌‌شود در كجاها بايد هزينه شود.

*سياست‌هاي مختلفي كه در چند دهه گذشته اتفاق افتاده باعث شده مدیریت شهری نتواند به موقع به نیاز مردم شهر پاسخ دهد.شما در زمینه ترافیک شهر چه نگرشی داشتید؟
در طرح فرمانفرما توسعه شهر تهران شرقي- غربي طراحی شده است. با توجه به تقاضايي كه در توسعه شرقي- غربي وجود دارد و برخی از معابر شبکه اصلی شهر اجرا نشده اين شبكه ضعيف است. از اینرو محورهاي بزرگراهی نيايش، صدر،همت ،رسالت و... در شرایط کنونی فوق اشباع است. به دليل متناسب نبودن تراکم كاربري‌ها در طرح جامع و تفصيلي شهر و توسعه بي‌رويه تراکم ها یه ویژه در مناطق شمالی شهر با ظرفیت شبکه معابر شهری و استفاده بی رویه از خودرو سواری اين مشكلات به وجود آمده است. به همین دلایل پس از انقلاب بحث اولويت حمل ونقل عمومي را مطرح كرديم و همزمان بحث توسعه مترو و اتوبوسراني را پیگیری کردیم. با استفاده از ظرفيت‌هاي اجتماعی فضای پس از انقلاب بود که اجرای اینگونه طرح های تقویت زیر ساخت های شهری امکان پذیر شد. انجام كارهايي كه در دو سال پس از انقلاب  انجام شد فقط در شرایط ویژه آن دوران که مردم با دولت و مدیریت شهری هماهنگ بودند امکان پذیر بود. در شهريور 58 وقتي مرحله اول طرح ترافیک محدوده مرکزی شهر اجرا شد حتي يك مورد تخلف به ما گزارش نشد. اجرای خط ويژه اتوبوس عملا پارکینگ مورد نیاز كاربري‌هاي تجاري را حذف می کند. در آن دوران مردم انقلاب، دولت و مديريت شهر رااز خودشان مي‌دانستند و با طرح ها صمیمانه همكاري مي‌كردند.

*آیا پس از دوران مدیریت خودتان در شهرداری تهران راهبردهای حل مشکل ترافیک شهری را دنبال کردید؟
 بله، در سال های بعد با سازمان برنامه و بودجه که مسئولیت تهیه آئین نامه های ملی را به عهده دارد صحبت كرديم و پیشنهاد تهیه چهار آئین نامه در خصوص حمل و نقل عمومی، دوچرخه و عابر پیاده که پایه راهبرد حل مشکل ترافیک شهری است و همچنین تنظيم تقاطع‌هاي شهري براي بالا بردن ظرفيت شبكه ارائه شد.هدف از تهیه این آئین نامه ها در وحله اول بالا بردن دانش فنی برای کارشناسان و همچنین مدیران کشور بود تا به موقع برای حل اساسی مشکلات ترافیک شهر ها برنامه ریزی کنند. با توجه به محدودیت ظرفیت شرکت مهندسین مشاور ابتدا فقط با دو پروژه عابر پياده و تنظيم تقاطع های شهری موافقت كردند. این مطالعات وآموزش ترافيك به كودكان و نوجوانان در سالهای 1372 تا 1374 انجام و در 7 جلد ارائه و منتشر شد. سازمان برنامه دو پروژه بعدی را به دلایل ساختاری پیگیری وابلاغ نکرد. اما در سال 82 پروژه دوچرخه توسط سازمان  حمل و نفل و ترافيك  تهران چاپ شد. زماني كه ما بحث راهبرد حل مشكل ترافيك شهري را مطرح كرديم در كشورهاي در حال توسعه مورد توجه بود. بعد از 1970 كه بحران انرژي و محیط زیست در کشورهای توسعه یافته به وجود آمد کشور های اروپايي، که خود تولید کننده خودرو شخصی هستند، تقویت حمل و نفل عمومی به ویژه دوچرخه را به عنوان سيستم حمل و نقل شهري وارد سيستم حمل و نفل شهری كردند به طوري كه در آلمان 10 درصد سفرهاي شهري با دوچرخه انجام مي‌‌شود. امروز در بسیاری از شهر ها از جمله پاريس، برلن و لندن دوچرخه به عنوان وسيله‌اي در سيستم حمل و نقل شهري جا افتاده است.
در آمريكا كه سرانه مالکیت خودرو یک است با بالا رفتن قيمت بنزين و ضرورت های زیست محیطی پیش بینی دوچرخه و عابر پیاده و تقویت حمل و نقل عمومی به عنوان بخشی از سیستم حمل و نقل شهری جزء باید های قانونی در آمده است.
 در كشور ما یه رغم تلاش های کارشناسی که در سه دهه گذشته بعمل آمده است هنوز اعتباراتي كه براي حمل و نقل عمومی شامل مترو و اتوبوسراني گذاشته مي‌‌شودبسیار محدوداست و دوچرخه هنوز به دليل مسائل فرهنگي و اجتماعي جا نيفتاده است. از طرف ديگر استفاده بی رویه از موتورسيكلت و استفاده از اتومبيل شخصی عامل عمده مسائل ترافیک شهر های کشور ماست.
*در واقع در تهران هميشه سياست بيشتر حاكم بوده است تا سياست‌هاي شهري.
بله براي اينكه مركزيت سياسي در تهران بيشتر است. در واقع به دليل اينكه هسته اصلي دولت در تهران است مردم متحمل هزينه‌هاي مربوط به آن مي‌شوند.
منبع: روزنامه بهار 22 خرداد 92 (متن کامل)


Sunday, November 13, 2016

درس ها و عبرت های زندگی دکتر فا طمی


بررسی  زندگی  سیاسی-  اجتماعی دکتر فاطمی  در گفتگو با  محمد  توسلی:
درس ها و عبرت های زندگی دکتر فا طمی
قربانی کینه انگلیسی
۶٢  سال از اعدام حسین فاطمی گذشت

 اگر قرار باشد به زندگی چهره‌های  معاصر ایران پرداخته شود، بی‌شک حسین فاطمی، جزو پیش‌قراولان  ایشان خواهد بود. فاطمی، در برهه‌ای به همراه محمد مصدق، رهبری جبهه ملی را بر عهده گرفت و پس از نخست وزیری مصدق، در ابتدا به معاونت سیاسی و پارلمانی دولت و نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و سپس در مهر ١٣٣١ عهده‌دار وزارت امور خارجه شد. از جمله کارهای اساسی او در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سیاسی با انگلستان، بستن سفارت انگلیس در تهران و کنسولگری‏های آن دولت استعمارگر در شهرستان‌ها بود. وی پس از کودتای امریکایی ٢٨ مرداد سال ٣٢ و برکناری دولت دکتر مصدق، تحت تعقیب ماموران رژیم پهلوی قرار گرفت. سرانجام پس از هفت ماه اختفا، در اسفند ١٣٣٢ دستگیر  و در نهایت، به اعدام محکوم شد و این حکم در ١٩ آبان ١٣٣٢ شمسی به مرحله اجرا درآمد.
به همین مناسبت و در شصت و دومین سالگرد این رویداد تاریخی، با محمد توسلی، فعال سیاسی و عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران، گفت‌وگویی انجام داده‌ایم تا نظر او را درباره حسین فاطمی و سیاست‌ورزی‌هایش بپرسیم.
توسلی، با اشاره به اینکه یادبود این خدمتگزاران تاریخی، قدردانی از خدمات آنها است، به عبرت‌های زندگی دکتر فاطمی و حجم سنگین خدماتی که وی در طول عمر کوتاه خود انجام داد، اشاره می‌کند و معتقد است که می‌توان این ویژگی‌ها و خدمات را برای نسل جوان برجسته کرد. او همچنین نقطه ضعف فاطمی را واقع‌بین نبودن و چپ‌روی‌های او می‌داند و می‌گوید سرنوشت فاطمی می‌تواند برای نسل‌های آینده عبرتی باشد تا سرمایه‌های انسانی خود را ارزان در اختیار حوادث قرار ندهند و به موقع از آنها استفاده کنند.
آقای توسلی، شما با دکتر فاطمی از نزدیک هم برخورد داشته‌اید و آیا خاطره‌ای از این برخورد دارید؟
نخستین برخورد من با دکتر فاطمی، در اجتماع ٢۵ بهمن سال ١٣٣٢ است. در اجتماعی که بعد از شکست کودتای ٢۴ مرداد در میدان بهارستان تهران برگزار شده بود. من یک نوجوان ١۵ ساله بودم که به خاطر علاقه به فعالیت‌های اجتماعی در میدان بهارستان حضور پیدا کرده بودم و اتفاقا عکسی نیز از آن روز دارم. من شدیدا تحت‌تاثیر سخنرانی پر شور و احساس و شعار‌های دکتر فاطمی علیه شاه قرار گرفتم. تا جایی که به خاطر دارم، دکتر فاطمی در طول سخنرانی‌ خود، چیزی برای دربار و شاه باقی نگذاشت. البته دکتر شایگان نیز صحبت کرد و حرف‌های او نیز تند بود اما با صحبت‌های دکتر فاطمی خیلی فاصله داشت و خیلی ملایم‌تر بود. کریم‌ پورشیرازی هم یکی از سخنرانان آن روز بود. من همیشه به لحاظ تاریخی، خاطرات بسیار خوبی از دکتر فاطمی داشتم و او را همواره به عنوان یکی از خدمتگزاران تاریخی ایران در دوران نهضت ملی ایران ارزیابی می‌کردم و به همین دلیل نیز در شورای نامگذاری که بعد از پیروزی انقلاب در شهرداری تهران تشکیل شد، برای تقدیر از چنین شخصیت تاریخی‌، یکی از خیابان‌های اصلی شهر تهران و میدان واقع در آن به نام دکتر فاطمی نامگذاری شد. البته میدان فاطمی بعد از جابه‌جایی جهادسازندگی به نام میدان جهاد نامگذاری شد. این نشان می‌دهد که این اسم به خاطر این سبقه تاریخی در ذهنیت مردم ما و فرهنگ ما جا افتاده؛ به خاطر نگاه قدرشناسانه‌ای که به خدمات این شخصیت سیاسی و اجتماعی ما دارد.
ویژگی‌های برجسته سیاسی و اجتماعی دکتر فاطمی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
قبل از هر چیز می‌خواهم نگاهی به سرفصل‌های زندگی دکتر فاطمی داشته باشیم. گفته می‌شود که او در سال ١٢٩۶ در یک خانواده مذهبی در نایین به دنیا می‌آمد. وی فرزند سیدعلی‌محمد معروف به سیف العلما، از روحانیون به‌نام و شناخته‌شده نایین بود. ظاهرا پدرشان را در سنین کودکی از دست می‌دهد؛ بنابراین شرایط خاصی برای‌شان به وجود می‌آید. ولی مهم این است که از ١۵ سالگی دست به قلم بوده و این با سال‌های ١٣١١-١٣١٠ و دوران اختناق رضاشاه مصادف است؛ یعنی دوره ٢٠ ساله‌ای است که رضاشاه حاکم است و استبداد حاکم شده و فضای جامعه بسته شده است. اما دکتر فاطمی، در روزنامه‌ای در اصفهان، قلم می‌زند و با تندی و تیزی برخورد می‌کند و البته در مواردی هم سابقه بازداشت در آن دوران دارد. بعد از شهریور ١٣٢٠ که فضای سیاسی ایران نسبتا باز می‌شود، نشریه باختر امروز را در تهران منتشر می‌کند. نکته‌ای که در آن شرایط برای من جلب‌توجه کرد این بود که دکتر فاطمی، شعار «خدا، شاه، میهن» را که در آن زمان مطرح بود به شعار «خدا، ایران، آزادی» تبدیل کرد. این نگاه او نشان می‌دهد که چگونه با این نوع شگردهای روزنامه‌نگاری، شعارهای رایج آن روز را به سخره می‌گرفت.  فاطمی، از همان ایام، به دلیل داشتن روابط عمومی‌ بسیار قوی، سخنور بودن و اهل قلم بودن، ارتباطات اجتماعی قوی با تمام گروه‌های اجتماعی داشته است. بنابراین، طبیعی است که به وسیله ارتباط با تمام گروه‌های اجتماعی، بتواند گفتمان و خط فکری خویش را دنبال کند. تا اینکه در یک سفر همراه یک هیات فرهنگی و اجتماعی به فرانسه می‌رود و در آنجا تصمیم می‌گیرد که تحصیلات خود را ادامه بدهد. بنابراین بین سال‌های ١٣٢۴ تا ١٣٢٧ در فرانسه به ادامه تحصیل می‌پردازد و علاوه‌ بر اینکه در رشته علوم اجتماعی-اقتصادی دکترا گرفته، چند دیپلم نیز از جمله دیپلمی در زمینه خبرنگاری می‌گیرد. بنابراین در سال ١٣٢٧ که به ایران برمی‌گردد او نه تنها سوابق خانوادگی و خدمات گذشته‌اش را داشته بلکه تمام تجربیات اروپا به خصوص فرانسه را به لحاظ مبارزات اجتماعی و خبرنگاری و تخصصی که دارد به دست می‌آورد. به نظر می‌رسد که دکتر فاطمی نخستین خبرنگار قانونمند و علمی در ایران است و توانسته این نهاد خبرنگاری را در ایران پایه‌گذاری کند و نقش موثری در اطلاع‌رسانی و خبررسانی داشته باشد.
سابقه آشنایی فاطمی و مصدق به چه زمانی برمی‌گردد؟
یک سال بعد از بازگشت فاطمی به ایران، در یک فرصتی در منزل دکتر مصدق که یاران او در آن جا تحصن کرده بودند، پیشنهاد می‌کند که ما باید خود را از این شرایط همکاری غیرتشکیلاتی‌ خارج کنیم و جبهه واحدی را تشکیل بدهیم. این پیشنهاد نشان می‌دهد که دکتر فاطمی تحت تاثیر تجربیات خود در فرانسه و تجربه کار جمعی در آن جا قرار داشته است. بلافاصله دکتر مصدق و بقیه رهبران آن زمان این پیشنهاد را می‌پذیرند و بنابراین در ١٠ آبان ١٣٢٨ جبهه ملی ایران تاسیس می‌شود و همزمان نشریه باختر امروز، ارگان جبهه‌ملی ایران تلقی می‌شود. در پی تحولاتی که در سال‌های ٢٩ تا ٣٠ و در مجلس شانزدهم رخ می‌دهد از جمله تصویب لایحه ملی شدن نفت و به خاطر حضور او در پارلمان و در کنار بقیه رهبران ملی ایران؛ بعد از اینکه دکتر مصدق به نخست‌وزیری با آن شرایط خاص انتخاب می‌شود، در سی‌ام اردیبهشت‌ماه ١٣٣٠ که دولت تشکیل می‌شود، او را به عنوان معاونت پارلمانی و سخنگوی دولت خود انتخاب می‌کند و فاطمی نقش رسانه‌ای خود را از همان ابتدا در دولت ملی دکتر مصدق ایفا می‌کند.
یعنی آشنایی آن دو در همان تحصنی که طی آن قرار شد جبهه ملی را تشکیل بدهند، اتفاق افتاد؟
تصور نمی‌کنم. دکتر فاطمی در دوران رضاشاه قاعدتا در اصفهان بوده ولی از همان سال ١٣٢١ که به تهران می‌آید با تمام اقشار اجتماعی ارتباط داشته است. دکتر مصدق، هم در مجلس چهاردهم و هم در مجلس پانزدهم و شانزدهم حضور داشته و قاعدتا فاطمی، به عنوان یک خبرنگار که با همه ارتباط داشته، قطعا با دکتر مصدق نیز ارتباط داشته و این‌طور نیست که بعد از اینکه از سفر خارج می‌آید، یک دفعه در همان تحصن حضور داشته باشد. اسناد تاریخی نشان می‌دهند که فاطمی آشنایی اجتماعی گسترده‌ای داشت.
اخیرا در برخی تحلیل‌ها گفته می‌شود که فاطمی در دوره وزارت خود با انگلیسی‌ها در ارتباط بوده است. به نظر شما تا چه حد می‌توان به این ادعاها اعتماد کرد؟
اینکه گفته می‌شود به‌طور مثال، فاطمی مشکوک بوده یا با وزارت امور خارجه فلان کشور در ارتباط بوده، امری طبیعی است که در ارتباطات اجتماعی وجود دارد، یک وزیر با همه ارتباط دارد. مثل این است که به‌طور مثال، بگویند مهندس بازرگان و دکتر سحابی یا بنده که در دیپلماسی انقلاب بودیم، در سال ۵٧ با امریکا ارتباط داشته‌ایم، در حالی که این دیپلماسی انقلاب بود که این ارتباط‌ها را موجب شده است؛ باید دید هدف آنها از این ارتباط‌ها چه بوده است. اگر دنبال دیپلماسی بوده‌اند، طبیعی است یک‌سری اهداف راهبردی را دنبال می‌کردند. بنابراین، به نظر من ادعاهای بی‌مبنا و بی‌حاصلی است. وقتی شما زندگی دکتر فاطمی را بررسی می‌کنید، آنقدر برجسته و آنقدر خالص و روشن است که این برداشت‌هایی که برخی انجام می‌دهند، به نظر من، جایگاهی ندارد.
آشنایی فاطمی با محمد مسعود از چه زمانی شکل می‌گیرد؟
بعد از شهریور ٢٠ که فاطمی به تهران می‌آید، ارتباط نزدیکی با محمد مسعود و روزنامه مردامروز که محمد مسعود منتشر می‌کرد، پیدا می‌کند و ارتباط این دو خبرنگار و مدیر رسانه بسیار عمیق و نزدیک شکل می‌گیرد. در سال ١٣٢۶، محمد مسعود به وسیله حزب توده و توطئه این حزب، با توجه به نقد تندی که او نسبت به حزب توده در همان دهه ٢٠ داشت، ترور می‌شود. اما حزب توده به گونه‌ای وانمود می‌کند که این ترور به دستور دربار و اشرف خواهر شاه انجام شده و همه نیز باور می‌کنند؛ ولی بعدها اسناد منتشر شده، نشان می‌دهد که این توطئه حزب توده بوده است.
نخستین حادثه ترور فاطمی، چگونه و به چه دلیل اتفاق می‌افتد؟
بعد از چند ماه از بازگشت فاطمی، در تاریخ ٢۵ بهمن ١٣٣٠، حادثه مهمی در زندگی او رخ می‌دهد. در سالگرد کشته‌شدن محمد مسعود، دکتر فاطمی به دلیل احساس تعلقی که به محمد مسعود داشته، علاقه‌مند می‌شود که در مزار او سخنرانی کند. مزار او هم در همان قبرستان‌های شمال تهران در تجریش واقع شده بود. ضمن سخنرانی، آقای محمدمهدی عبدخدایی او را با هفت‌تیری که داشته، ترور می‌کند. دکتر فاطمی آن زمان، نماینده مجلس نیز بودند، عبدخدایی هم یک جوان ١۵ ساله عضو سازمان فداییان اسلام بوده است.
در آن زمان شما چه شناختی از فداییان اسلام داشتید؟
خود من خاطراتی از فداییان اسلام دارم زیرا در دوران نوجوانی، در سخنرانی‌هایی که نواب صفوی در مسجد واقع در پیشخوان مسجد امام یا مسجد شاه سابق سخنرانی می‌کردند، حضور داشتم. واقعا وقتی نواب یا واحدی سخنرانی می‌کردند، آنچنان پرشور بود که یک جوان را تحت‌تاثیر قرار می‌داد و همه‌شان پاک‌باخته و خیلی صاف اما بسیار ساده و در این تصمیمات‌شان تحت‌تاثیر قرار می‌گرفتند. من در سال ۵٠ که در زندان بودم در یک فرصتی که مرحوم حاج‌مهدی عراقی هم که یکی از اعضای سابق همین فداییان اسلام بود، آنجا برنامه گذاشته بودیم و خاطرات را می‌گفت. در خاطراتش به‌طور مفصل به این مورد و دلایلی که خودش از فداییان اسلام خارج شده بود، برای ما توضیح داد. بعدها در سال ۵٧ نیز در نوفل لوشاتو پاریس آن مرحوم این خاطرات را برای جمعی از فعالان سیاسی به تفصیل بازگو کردند. متن ضبط شده بعدا توسط آقای محمد ترکمان، مورخ ارجمند تنظیم و تحت عنوان کتابی به نام «ناگفته‌ها» منتشر شده است. این کتاب چندبار چاپ شد با آقای عبدخدایی از جمله در سفر مکه دیدار داشتم و می‌دانم که یک آدم پاکی هستند ولی تحت‌تاثیر این نوع ارتباطات قرار گرفته بودند. خوشبختانه در آن ترور، فاطمی زنده می‌ماند البته صدمات جسمی سنگینی به او وارد می‌شود و مدتی تحت معالجه قرار می‌گیرد و سپس نیز مجبور می‌شود برای ادامه درمان به خارج برود.
چه دلایلی سبب شد مصدق، فاطمی را به عنوان وزیر امور خارجه دولت خود منصوب کند؟
بعد از ٣٠ تیرماه ١٣٣١ و در مهرماه، با توجه به افشا شدن اسناد جاسوسی انگلیس در خانه سدان که اسنادش هم منتشر شده؛ دولت دکتر مصدق، شاید به تاکید و پیگیری دکتر فاطمی، تصمیم می‌گیرند که سفارت انگلیس را تعطیل کنند. آقای حسین نواب که در آن زمان وزیر امور خارجه بود با این تصمیم مخالفت می‌کند و استعفا می‌دهد و دکتر مصدق در همان مهر ١٣٣١، دکتر فاطمی را به سمت وزارت امور خارجه منصوب می‌کند. دکتر فاطمی نیز در ١٩ مهر همان سال سفارت انگلیس را تعطیل می‌کند و روابط دیپلماتیک را به حالت تعلیق درمی‌آورد. این یک ضربه سنگین است که به مناسبات ایران و انگلیس وارد می‌شود و از همین جا است که کینه‌ انگلیس‌ها نسبت به دکتر فاطمی، عمیق و عمیق‌تر می‌شود. بعد از آن نیز طی حوادث مرداد سال ٣٢ و در برنامه کودتای انگلیس، امریکا و دربار همه هماهنگ می‌شوند که دولت دکتر مصدق را ساقط بکنند. بعد از حکمی که شاه برای نخست‌وزیری فضل‌الله زاهدی صادر می‌کند، سرهنگ نصیری که فرمانده گارد ویژه سلطنتی بوده، مامور می‌شود که این ابلاغ را به نخست‌وزیر بدهد. شب قبل از آن فاطمی و چند نفر دیگر را در منزل بازداشت می‌کنند و به سعدآباد می‌برند، ولی چون شهربانی متوجه می‌شود و نصیری را بازداشت می‌کند؛ این کودتا در این مرحله خنثی می‌شود. بنابراین از ٢۵ مرداد تا ٢٨ مرداد که دکتر فاطمی آزاد است، همان‌طور که عرض کردم نخستین سخنرانی‌شان را در همان میدان بهارستان انجام می‌دهند که خود من نیز در سنین نوجوانی در آنجا حضور داشتم و این سه روز یک سه روز کاملا تاریخی است. سرمقاله‌های باختر امروز تیترهای بسیار تندی دارد که علیه دربار و استعمار انگلستان منتشر می‌کند: «این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه فاروق را سفید کرد» (باختر امروز، یکشنبه ٢۵ مرداد)، «خائنی که خواست وطن را به خاک و خون بکشد فرار کرد» (باختر امروز دوشنبه ٢۶ مرداد)، «شرکت سابق و روزنامه‌های محافظه‌کار لندن امروز عزادار بودند» (باختر امروز سه‌شنبه ٢٧ مرداد)
رابطه فاطمی با توده‌ای‌ها چگونه بود؟
علاوه ‌بر این اقدامات تند و رادیکال دکتر فاطمی و باختر امروز، حزب توده نیز با تمام قوای خودش در سطح شهر علیه کودتا و رژیم شاه فعالیت گسترده‌ای داشت. من در همان شرایط یادم است که مجسمه‌های شاه و رضاشاه را پایین آوردند. خلاصه یکی از شعارهایی که توده‌ای‌ها می‌دادند این بود: «ز جنبش توده‌ای، شاه فراری شده» و مردم مسلمان آن موقع و نیروهای ملی تمام احساس‌شان این بود که حزب توده برنده این تحول می‌شود. فضای بسیار ناامنی در شهر تهران به وجود آمده بود و بسیاری از روحانیون و کسانی که انگیزه‌های مذهبی داشتند، نگران بودند. البته من باید عرض کنم که قبل از این هم برخی از دوستان جبهه ملی مثل آیت‌الله کاشانی، بقایی و مکی هم در صف مخالفین دکتر مصدق قرار گرفته بودند. بنابراین این شکافی که در دولت دکتر مصدق و انحلال مجلس به وجود آمده بود؛ فضای بسیار ملتهبی را در شهر تهران به وجود آورده بود. در این شرایط که جامعه ما اصلا آمادگی یک چنین تحول رادیکال، نسنجیده و نامشخص با آینده‌ نامعلومی را نداشت؛ یک ابهام و بهت در افکار عمومی به وجود آمده بود، به‌طوری که در ٢٨ مرداد، همان مجموعه موفق می‌شوند کودتایی را به ثمر برسانند که توضیحاتش در منابع تاریخ آمده است. اما به‌طور مشخص دکتر فاطمی مجبور می‌شود در یکی از خانه‌های دوستان خود در همان شمال تهران خودش را مخفی کند. این دوران اختفا از ٢٨ مرداد تا ۶ اسفند ادامه داشت تا در یک شرایطی آنجا لو می‌رود و در هر حال ساواک و نیروهای نظامی او را دستگیر می‌کنند و این ١٨٨ روزی که دکتر فاطمی در مخفیگاه بوده مکاتباتی دارد. مجموع این مکاتبات، آن روحیات و خلقیات دکتر فاطمی را در آن شرایط کاملا مشخص می‌کند.
رخداد مهم دیگر، ‌این است که در شرایطی که دکتر فاطمی را برای بازپرسی جابه‌جا می‌کردند هماهنگ، عده‌ای از اوباش زمان به رهبری شعبان جعفری حضور پیدا می‌کنند و با چاقو به فاطمی حمله می‌کنند و ضربات سنگینی به او می‌زنند. این ضربات چاقو او را بی‌حال می‌کند تا جایی که مجبور می‌شوند او را به بیمارستان ببرند. در هر حال از همان اسفند ٣٢ تا مهر ٣٣ حدود بیش از یک سال در زندان است تا اینکه در ٧ مهر در سال ٣٣ دادگاهش برگزار می‌شود و او را به اعدام محکوم می‌کنند. البته همزمان دکتر شایگان و مهندس رضوی هم بودند که آنها حبس ابد و بعدا هم با حبس‌های کمتر محکوم می‌شوند که بعدا هم آزاد می‌شوند.
در ١٩ آبان که در هر حال به این مناسبت زندگی‌ او را مرور می‌کنیم، او را در حالی که مریض هست کشان کشان به سمت اعدام می‌برند و او آخرین جملاتی که بر زبان می‌آورد که در مجموعه تاریخ آمده، با بسم‌الله الرحمن الرحیم شروع می‌کند؛ شعار پاینده ایران، زنده باد دکتر مصدق، با چند گلوله‌ای که نصیری و چند نفر دیگر به وی زدند او را از پای درمی‌آورند و در کنار شهدای ٣٠ تیر در ابن‌بابویه او را دفن می‌کنند.
چرا در بین اطرافیان مصدق، فقط فاطمی اعدام شد؟
دکتر فاطمی در سال ١٢٩۶ به دنیا آمده و در سال ١٣٣٣به شهادت می‌رسد و فقط ٣٧ سال عمر می‌کند اما حجم گسترده فعالیت او در زمینه خبرنگاری، اطلاع‌رسانی، اجتماعی و ایجاد تاثیرات عمیق در نهضت ملی ایران هم در تشکیل جبهه ملی و هم در ملی شدن صنعت نفت بی‌نظیر است. دکتر مصدق پس از مرگ دکتر فاطمی می‌نویسد: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن شخص شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است. در تمام مدت همکاری با این جانب ترک اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد.» نقش جوانی که توانسته این تاثیرات عمیق و گسترده رسانه‌ای، فرهنگی و سیاسی بگذارد و با استعمار انگلستان برخورد جدی‌ای انجام بدهد بسیار قابل‌توجه است. ما باید ببینیم که چگونه نسل‌هایی در جامعه ما این ظرفیت و توان را داشته‌اند که با کمال صداقت و شجاعت و پایداری و ایستادگی تا آخرین لحظه عمرشان ایستاده و در راستای آرمان‌های ملت ایران کمترین تردیدی به خود راه نداده و جان خود را نیز در آن راه فدا کنند. اما خود دکتر فاطمی پس از صدور حکم اعدامش چنین می‌نویسد: « ما از نهضتی به پیشوایی دکتر مصدق حمایت کردیم که هیچ قصد و غرضی جز عزت و استقلال مملکت نداشت. من برای آن کشته می‌شوم که نخستین اقدامم در وزارت بستن سفارت و قطع رابطه با انگلستان بود. هیچ مایوس نیستم، از هر قطره خون من هزاران نهال می‌روید و با تایید خداوند قهار انتقام این ملت ستم دیده را از استعمار ناپاک می‌گیرد.» اما درباره سوال شما باید بگویم اتفاقا اعدام دکتر فاطمی، ظاهرا به دستور چرچیل انجام شده است او طی نامه محرمانه‌ای در ٣٠ سپتامبر ١٩۵٣ از شاه می‌خواهد حال که مصدق در کودتا کشته نشده است از اعدام او صرفنظر کند اما درباره دکتر فاطمی چنین می‌نویسد: «برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی که این افراد زنده هستند امکان ضد کودتا وجود دارد.»  کرومیت روزولت نیز پس از کودتا با شاه دیدار می‌کند و پس از تشریفات به شاه می‌گوید: «میل دارم بدانم در مورد مصدق و دیگرانی که علیه شما توطئه کردند، چه فکری کرده‌اید؟ شاه می‌گوید: «در این مورد زیاد فکر کردم مصدق محاکمه و به سه سال حبس محکوم می‌شودولی یک استثنا وجود دارد و آن فاطمی است. او هنوز دستگیر نشده است فاطمی بیش از همه ناسزاگویی کرد او پس از دستگیری اعدام خواهد شد.» فاطمی، به لحاظ اندیشه اجتماعی، نگاهی ضداستعماری و ضداستبدادی داشته و به دنبال آزادی و عدالت بوده؛ بنابراین او در راستای گفتمانی عمل می‌کند که ملت ما از انقلاب مشروطه آغاز کرده و بعد در نهضت ملی و انقلاب اسلامی ادامه یافته است.
چرا انسان فرهیخته‌ای مثل فاطمی با چنین ظرفیت و هوشمندی و توانایی‌ای که اتفاقا توانسته چنین نقش اجتماعی را ایفا بکند، نتوانست در رسیدن به آرمان‌های خود موفق شود؟
اتفاقا سوال خوبی است. زندگی فاطمی درس‌ها و عبرت‌های زیادی را در بر دارد. از صداقت، شجاعت و ایستادگی فاطمی باید نسل امروز ما و آیندگان درس بگیرند و این را به عنوان ارزش‌های اجتماعی جامعه ما ارزیابی کنند که بتوانند برای امروز و آینده کشور ما ایجاد امید بکنند. اما عبرت‌هایی که ما باید بگیریم این است که در وهله اول ببینیم آیا اقداماتی که دکتر فاطمی در این سال‌ها کرده، به لحاظ سیاسی واقع‌بینانه بوده است یا خیر و آن چیزی که ما امروز به‌عنوان افراط و تفریط مطرح می‌کنیم، ‌آیا دکتر فاطمی گرفتار آن شده است یا نه. آیا شعارهایی که در دهه ٢٠ و در دوران نهضت ملی ایران می‌داده، بدون اینکه جامعه ما متحول شده باشد درست بوده است؟ آیا جامعه ما به لحاظ فرهنگی ظرفیت پذیرش یک چنین تحول سریع و ناگهانی را داشته که بتواند استعمار پیر انگلستان را از ریشه بکند و استبداد ٢۵٠٠ ساله دربار را دفعتا ریشه‌کن کند!؟
ببینید! ‌ما در بعضی از تعالیم دینی خودمان به خصوص در کلام نهج‌البلاغه کلمات قصاری داریم که خیلی آموزنده هستند؛ از جمله در نهج‌البلاغه این عبارت را داریم: «الیمین و الیسار مضله والطریقُ الوُسطی هی الجادهُ». ببینید! حضرت علی(ع) به‌عنوان امام و الگو و معیاری برای سالم‌زیستن و سالم فکر کردن و موثر عمل کردن نیز می‌فرمایند که چپ‌روی و راست‌روی ادامه‌اش گمراهی است. اما این طریق الوسطی و این راه اعتدال هست که راه نجات و صلاح و موفقیت در آن است. این کلام علی(ع) به لحاظ تجربه تاریخی نشان داده که می‌تواند دستاورد مهمی باشد. یا تجربه تاریخی شخصیت‌های دیگری را در تاریخ ١٠٠ ساله خودمان می‌بینیم. به‌طور مثال، مهندس بازرگان، می‌بینیم که او نیز استاد دانشگاه است، هفت سال در فرانسه تحصیل می‌کند و با فرهنگ فرانسه و اروپا آشنا می‌شود ولی از همان شهریور ٢٠ که در کنار طالقانی و دکتر سحابی کار را شروع می‌کنند، این آیه قرآن را سرلوحه فعالیت خودشان قرار می‌دهند: «ان‌الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»- خدا وضع و حال هیچ قومی را عوض نخواهد کرد مگر آنکه انسان‌ها خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند. مگر می‌شود تا شرایط فرهنگی- اجتماعی جامعه‌ای عوض نشود، ‌ساختارهای سیاسی‌اش عوض بشود. به همین علت است که بازرگان و یاران ایشان در طول دهه ٢٠ و ٣٠ با وجود جو سیاسی‌ای که حزب توده ایجاد کرده بود، هیچ‌وقت دنبال کار سیاسی نرفتند و اولویت را به کارهای فرهنگی و اجتماعی دادند. البته در دهه سی در زمان دکتر مصدق به اجبار به دستور دکتر مصدق آمدند و همکاری کردند و بعد در نهضت مقاومت ملی نیز عملا آمدند برای اینکه از این دستاوردهای نهضت مقاومت ملی ایران پاسداری بکنند. اما نخستین گامی که برداشتند تحت شرایط خاصی بود؛ پس از دو دهه کار فرهنگی و اجتماعی انجام داده بودند نهضت آزادی را تشکیل دادند. ببینید! این بزرگواران تا آخر عمرشان فعالیت فرهنگی و اجتماعی را همیشه به عنوان نخستین اولویت تلقی کردند، حتی در دوران زندان‌شان که در هر حال ١۶ اثر کلیدی‌ فرهنگی‌ مهندس بازرگان، در دوران زندان آفریده و تولید شده است. می‌بینید بعد از انقلاب نیز تا زمانی که در قید حیات بودند همیشه اولویت‌شان با کارهای فرهنگی و اجتماعی بود. حتی زمانی هم که در قدرت نبودند، باز تقابل نکردند. ایستادند، تسلیم نشدند و گفتمان‌شان را حفظ کردند اما هیچگاه آن رسالت آگاهی‌بخشی خودشان را برای ایجاد تحول در زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی از اولویت خارج نکردند و در خارج از قدرت نیز همین را ادامه دادند.
بعد از کودتای ناکام علیه مصدق، فاطمی مقالات تندی را در باختر امروز منتشر کرد. آیا نوشتن این مقالات در آن برهه، سیاست ورزی درستی بود؟
به‌طور کلی ارزیابی بنده این است که با وجود آن ویژگی‌های شخصیت‌های ممتازی که در دکتر فاطمی هست، اما او گرفتار عدم‌ واقع‌بینی، افراط‌گری و عدم اعتدال در سیاست‌ورزی‌ می‌شود. این عدم اعتدال، موجب می‌شود که این سرمایه‌های اجتماعی ما نتوانند در یک زمان قابل‌ قبول و با ایجاد تحول زمینه‌های تدریجی و گام‌ به‌ گام، تغییراتی را در ساختار سیاسی ایجاد کنند. به نظر من این تجربه دستاوردهایی است که نسل جوان امروز ما نیز باید به آن توجه داشته باشد. باید بپذیریم که دستیابی به آزادی، دموکراسی و حقوق بشر مستلزم یک فرآیند است و گذار به اینها نیاز به زمان دارد و گام به گام باید با این فرآیند جلو رفت. یک شبه یک جامعه‌ای که ٢۵٠٠ سال استبداد زده است، نمی‌شود از آن انتظار داشت که جامعه دموکراتیک باشد و همه‌چیز منظم باشد. به نظر من این عبرتی است که در واقع نسل جوان امروز ما می‌تواند از زندگی شهید دکتر حسین فاطمی داشته باشد.
واکنش جامعه به اعدام دکتر فاطمی چه بود؟
ببینید! من در سال ٣٣ در سن نوجوانی بودم و حوادث ٢٨ مرداد را به‌طور کامل در تهران بودم، خاطراتم را نیز در یک مصاحبه گفته‌ام؛ ولی به نظر من جامعه هیچ واکنش سنگینی بعد از اعدام او انجام نداد. دلیل آن نیز همان شرایط اختناقی بود که در جامعه حاکم بود. دوم اینکه آن حالت ابهامی که در جامعه به وجود آمده بود؛ من همین جا یک مطلب تاریخی را نقل بکنم که در خاطرات مرحوم آیت‌الله سیدرضا موسوی زنجانی چاپ شده، که از مراجع به خصوص آیت‌الله بروجردی پیگیری می‌کنند که جلوی اعدام دکتر فاطمی را بگیرند! مرحوم آیت‌الله بروجردی به آیت‌الله زنجانی پاسخ می‌دهند که کینه انگلیس‌ها نسبت به دکتر فاطمی آنقدر عمیق است که هیچ کاری از دست هیچ کس برنمی‌آید. این واکنشی است که جامعه ما در آن شرایط داشته است. فضای اجتماعی آنقدر ملتهب و مبهم بود؛ یعنی اکثریت مردم فکر می‌کردند که جامعه ما در حال رفتن به طرف حزب توده و مارکسیسم است. حالا تحلیل اینکه چرا حزب توده، در واقع توده نفتی‌ها چنین فضای ملتهب و رادیکالیسمی را فراهم کرده بودند نیاز به فرصت بیشتری است.
منبع: روزنامه اعتماد- 19 آبان 1395 ( عاطفه شمس ) 



Tuesday, November 8, 2016

تقدیر و نقدی بر چشم انداز ایران


تقدیر و نقدی بر چشم انداز ایران
محمد توسلی
خواسته‌اند به مناسبت انتشار یکصدمین شماره چشم انداز ایران عملکرد این نشریه مورد ارزیابی و نقد قرار گیرد. بهترین راهکار برای رشد و تعالی هر نهاد و نشریه‌ای همین شیوه پسندیده است که عقل جمعی برای ارزیابی به کمک فرا خوانده شوند و نظرات مشورتی مخاطبین جویا و مورد توجه قرار گیرند.
ابتدا لازم می‌دانم به این مناسبت به لطف‌اله عزیز و همکاران تحریریه چشم‌انداز ایران برای ایستادگی و تداوم انتشار این نشریه در شرایطی که در طول این سال‌ها نشریات با چالش‌های جدی روبرو بوده‌اند، تبریک بگویم و حسن تدبیر ایشان را برای این موفقیت مورد تقدیر قرار دهیم. برای ارزیابی عملکرد دو ماهنامه چشم انداز به چند نکته به اختصار اشاره می‌کنم.
1-     مهندس میثمی پس از طی مبارزات سیاسی و انقلابی دهه‌های چهل و پنجاه و پرداخت هزینه‌های سنگین و محدودیت‌های جسمی، پس از انقلاب در راستای ارایه خدمات فرهنگی ـ اجتماعی و آگاهی‌بخشی متمرکز شده‌اند و به نظر می‌رسد که عملاً به این جمع‌بندی رسیده‌اند که پیشنیاز تحولات اجتماعی، توسعه فرهنگی ـ اجتماعی است. پیشگامان جریان روشنفکر دینی در ایران و از جمله مهندس بازرگان، دکتر سحابی و طالقانی نیز بعد از شهریور بیست تا پایان عمر خود همواره براین راهبرد پای فشردند.
2-     لطف‌اله با وجود محدودیت‌های جسمی، همانگونه که در فرصت‌های مختلف گفته‌ام، حجم کارهایی که در دست اقدام داشته‌اند، بسیار گسترده‌تر از نشریه چشم‌انداز است، بیش از ظرفیت انسان‌های معمولی است. مدیریت انتشارات صمدیه، ترجمه کتاب‌های متعدد از انگلیسی به فارسی و ... قسمتی از مشاغل مستمر ایشان بوده است. این پدیده نشان می‌دهد که خداوند در وجود انسان‌ها ظرفیت‌های بالقوه‌ای به ودیعه گذارده است که ما در وضعیت عادی، فقط بخشی از آن‌ها را مورد استفاده قرار می‌دهیم. افرادی مشابه لطف‌اله که از این ظرفیت‌های خدادادی بهترین استفاده را می‌کنند، بایستی به حق ایشان را به معنی اخص کلمه « نشانه خدا» و یا " لطف خدا " نامید، و برای تداوم سلامتی و موفقیت بیشتر ایشان دعاگو بود.
3-     ساختار و محتوای نشریه به تدریج تحول پیدا کرده و در شماره‌های اخیر از آن حالت ساده و یکنواخت اولیه به ساختار پرونده‌ای و موضوعی: سیاست داخلی، خارجی، اندیشه، اقتصاد و توسعه و جامعه، متحول شده است به طوری که خواننده می‌تواند مطالب مد نظر خود را به سهولت انتخاب و مورد مطالعه قرار دهد. جا دارد محتوای این پرونده‌ها مطابق نیاز جامعه امروز؛ به ویژه پاسخ به پرسش‌هایی که نسل جوان امروزکه امید آینده کشور هستند، تقویت شود.
4-     مخاطبین چشم‌انداز، عموما طیف وسیعی از روشنفکران دینی را شامل می‌شود و نشریه بایستی همه آنان را پوشش دهد، به طوری که طیف روشنفکران دینی، چشم‌انداز را نشریه خودشان تلقی کنند. متاسفانه محتوای برخی از شماره‌ها نگاه محدود سردبیری را در انتخاب چهره‌ها به ذهن متبادر می‌کند که شاید ناخودآگاه، همان عناصر فرهنگ خودی و غیر خودی رایج در فعالیت‌های اجتماعی موجب این نگاه شده باشد. برای روشن شدن موضوع در اینجا به یک مورد اشاره می‌کنم. در شماره 97 در پرونده بررسی اثر «خدا و آخرت» زنده یاد مهندس بارزگان، گفت و شنود دو شاگرد بازرگان یعنی آقای مهندس میثمی با آقای محمد بسته نگار آمده است که بسیار خوب و ارزشمنداست. آیا سردبیر محترم نشریه توجه نکرده‌اند که این سخنرانی در سال 1371 در فضای انجمن اسلامی مهندسین ارائه شده و با توجه به حساسیت ها حول موضوع این سخنرانی، چند جلسه برای نقد این سخنرانی در آن انجمن برگزار شده و مجموعه نقدها و نظرات ارائه شده در کنار متن اصلی سخنرانی توسط انجمن اسلامی مهندسین تدوین و چند بار نیز تاکنون چاپ شده است. آیا بهترنبود در خصوص این موضوع حساس نظری، نظرات دوستان شما در انجمن اسلامی مهندسین که در آن جلسات حضور داشتند و جزئیات دیدگاه‌ها را دنبال کرده‌اند هم در کنار این گفت و شنود می‌آمد و نگاه همه جانبه ای به مخاطبین خود ارائه داده می‌شد.؟
5-     در ویژه نامه سالگرد آیت‌اله طالقانی که اخیراً منتشر شده است، یادداشت‌های متعددی از آقایان مهندس لطف‌اله میثمی، دکتر جعفری و محمد بسته نگار، دوستان نزدیک طالقانی و جمعی دیگر از صاحب نظران آمده است که بسیار ارزشمنداست ولی از سایر همراهان طالقانی اثری در این ویژه نامه به چشم نمی‌خورد و این همان فرهنگ خودی و غیر خودی است که دور از فرهنگ و اخلاق طالقانی ا به نظر می‌رسد و آفت کارهای اجتماعی جامعه ما به شمار می‌آید و در اینجا نیز تکرار شده است. تیتر درشت روی جلد ویژه نامه «پدر طالقانی، آرمان‌گرای سوسیالیست» از یادداشت برادر ارجمندمان آقای دکتر جعفری انتخاب شده است. بنده برای این برداشت احترام قائل هستم. اما شایسته بود از سایر همراهان طالقانی هم در این ویژه نامه مطلبی کار می‌شد تا نقد آنان از این برداشت یک سویه از طالقانی، در معرض قضاوت مخاطبین نشریه قرار می‌گرفت. لااقل بنده در آثار مرحوم طالقانی ندیده‌ام که ایشان خود را سوسیالیست توصیف کرده باشند. براساس آن‌چه در مرامنامه نهضت آزادی ایران آمده و ایشان به عنوان عضو موسس آنرا امضا کرده‌اند؛ خود را « مسلمان، ایرانی و مصدقی» خوانده‌اند و با استناد به آثار ایشان که همواره ارزش‌های: «آزادی، حاکمیت مردم (شوراها) و فضیلت عدالت اجتماعی»، مورد تاکید قرار گرفته است؛ ایشان را می توان منادی « آزادی، دموکراسی و حقوق بشر» معرفی کرد که مطالبات عدالت خواهانه با سازو کارهای فرهنگ دینی در اصول حقوق بشر به طور کامل تصریح شده است. می دانیم که از واژه‌های لیبرالیسم و سوسیالیسم طیفی از برداشت ها در ادبیات سیاسی مطرح است و بنابراین این پیشگامان روشنفکری دینی در ایران را نمی‌توان به طور مطلق با این واژه ها معرفی کرد. توفیق روزافزون مهندس میثمی و همکاران ایشان را در ادامه این خدمات فرهنگی ارزشمند از خداوند بزرگ آرزو می‌کنم.

منبع: دو ماهنامه چشم انداز ایران یکصدمین شماره- آبان 1395