Sunday, January 20, 2019

چالش های توسعه ریلی در کشور



چالش های توسعه ریلی در کشور

محمد توسلی

تردیدی نیست که حمل و نقل ریلی درون شهری و برون شهری  در هر کشور از اهمیت زیادی برخوردار است و جا دارد که دولتها با توجه به ایمنی بیشتر و هزینه عمومی کمتر آن در اولویت بندی پروژه ها به این موارد توجه بیشتری داشته باشند اما نگاه اجمالی به بودجه 98 نشان می دهد که با توجه به کاهش درآمدهای نفتی و مالیاتی، بودجه عمرانی عملا سهم اندکی در بودجه سال 98 داشته است در نتیجه این به آن معنی است که پیشبرد پروژه های عمرانی در سال 98 احتمالا  در مسیرکامل و قابل قبولی انجام پذیر نخواهد بود

از سوی دیگر، نبود نگاه توسعه محور در دولت در بخش ریلی  موجب شده که اولویت بندی دقیقی از پروژه ها دردست نباشد. به عنوان نمونه عملکرد وزارت راه و شهرسازی که متولی بخش حمل و نقل کشور است خود معلول مشکلات ساختاری دولت است که با اعتبارات بسیار محدود انتظار پاسخگویی به وظایف سنگین آن را با چالش های جدی روبرو ساخته است.

از منظری دیگر توجه خاص دولت به سرمایه گذاری در توسعه جاده ها و بزرگراهها ناشی از راهبرد و نگاه  "خودرو محور" است که هزینه های سنگین تصادفات و بحران زیست محیطی را به ویژه در کلانشهر تهران در پی داشته است. در این راستا توجه به حمل ونقل ریلی و توسعه راه آهن برای سفرهای برون شهری نیز در برنامه های دولت از اهمیت چندانی برخوردار نیست. چنین نگاهی در وزارت راه و شهرسازی موجب شده که مردم عملا تشویق به استفاده از خودرو شوند  و در نتیجه آمار تلفات جاده ای در کشور بالا برود.

برای توسعه خطوط ریلی در زمان بی پولی دولتها بهترین گزینه دعوت از سرمایه گذاران خصوصی داخلی و خارجی است که آنها هم تا به امروز به علت نبود امنیت سرمایه گذاری وارد  این عرصه نشده اند و تنها برخی سازمان ها و نهادهای وابسته به قدرت به اینگونه پروژه ها ورود کرده اند که اقدامات آنها هم چندان شفاف نبوده است.

در مجموع به نظر می رسد در خصوص  توسعه حمل ونقل ریلی  باید به این نکته توجه داشت که در اجرای پروژه های عمرانی تا نقدینگی کافی وجود نداشته باشد  مشاور و پیمانکار پا پیش نمی گذارند در نتیجه نبود بودجه خود دلیل محکمی است که پروژه ها در مسیر پیشرفت قرار نگیرند و طبعا هم در بودجه سال 98 همانطور که ذکر شد به علت کمبود نقدینگی نمی توان انتظار گشایش چندانی داشت.

منبع: روزنامه آفتاب یزد 24 دی 97

بازرگان و جامعه امروز


بازرگان و جامعه امروز
محمد توسلی

امروز در چهل سالگی انقلاب و در بیست و چهارمین سالگرد درگذشت زنده‌ياد مهندس مهدی بازرگان جا دارد مبانی اندیشه و گفتمان بازرگان و چالش های پیش روی جامعه امروز که مورد توجه  نخبگان و فعالان سياسي جامعه مدني كشور نیز قرار دارد مورد بحث و گفت وگو قرار گیرد. برای این منظور در این یادداشت ابتدا نگاهی اجمالی به بحران های کنونی و بررسی ریشه های آن ها خواهیم داشت و سپس به مبانی اندیشه و گفتمان مهندس بازرگان و راهکارهای مورد نظر ایشان به اختصار می پردازیم.
چشم اندازی که از انقلاب اسلامی سال 57 در ذهن مردم ایجاد شد و همه انتظار تحقق آن را داشته اند بر کسی پوشیده نیست. جامعه ای که در آن آزادی و عدالت و معنویت و کرامت و ارزش های انسانی و نفی هرگونه تبعیض و خشونت، انتظار بود حاکم باشد. این ارزش ها نه در کلام مسئولان بلکه در بسیاری از اصول قانون اساسی نیز تبلور یافت. اما آیا کارنامه عملکرد چهار دهه گذشته چنین دستاوردی را در راستای آن چشم انداز نشان می دهد؟ بیعدالتی، تبعیض، فقر، فساد ساختاری، عدم شفافیت و عدم کارآمدی و در یک کلام فروپاشی اخلاقی و اجتماعی امروز جامعه، که در گزارش های  مسئولان و رسانه ها به تواتر آمده است، این واقعیت ها را نشان می دهند.
اگر ارزیابی عملکرد چهار دهه گذشته با شاخص های مختلف داخلی و جهانی چشم انداز مثبت و قابل قبولی را نشان نمی دهند عقلانیت حکم می کند که در رویکرد ها و روش های گذشته به موقع تجدید نظری داشته باشیم و با سعه صدر پذیرای نظرات و دیدگاه های مصلحانه و مشفقانه دیگران باشیم.
مهندس بازرگان یکی از شخصیت هایی است که در شرایط قبل و بعد از انقلاب  همواره به رسالت آگاهی بخشی خود عمل کرده و مشفقانه نگاه خود را در زمینه های مختلف مطرح کرده و امروز به عنوان یک رویکرد برای خروج از بحران های جاری کشور می تواند مورد بررسی و عمل مسئولان قرار گیرد. اسناد این گفتمان در 31 جلد مجموعه آثار ایشان که تاکنون منتشر شده است و سایر منابع مرتبط با اندیشه ایشان در دسترس همگان قرار دارد.
در اینجا به اختصار صرفا به محور هایی از این گفتمان که می تواند در این خصوص مورد بررسی قرار گیرد اشاره می شود:
1-    بخشی از این گفتمان که بر آموزه های قرآنی و در عین حال تجربه بشری تاکید دارد به نوع حکومت مطلوب بشری پرداخته است.
مهندس بازرگان باتاکید بر آیه 25 سوره حدید که تصریح می کند"لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط"  رسالت همه انبیاء را آگاهی بخشی دانسته است. بنابراین همه کسانی که پیرو راه انبیاء هستند بایستی در عرصه عمومی و جامعه مدنی به رسالت آگاهی بخشی خود عمل کنند و شهروندان بصورت دموکراتیک ارزش ها را در جامعه اقامه کنند. بسیاری از مراجع بزرگ شیعه چون آخوند خراسانی نیز همواره بر این راهبرد محکم آموزه قرآنی تاکید داشته اند.
مهندس بازرگان در آثار دیگری که در مجموعه آثار "بازیابی ارزش ها" آمده است  از جمله "ناگفته های بعثت" که در سال 64 ارائه شده همین نگاه را به استناد آموزه های قرآنی  برجسته می کند و می گوید:
"
آنچه که در زمره وظایف نبوت نیست حکومت بر مردم است". در اثر دیگری با عنوان "گمراهان " که در سال 62 منتشر شده سرگذشت و سرنوشت  کلیسا و روحانیت مسحیت در تاریخ قرون وسطی را توضیح می دهند که می تواند برای جامعه امروز ما بسیار آموزنده و عبرت آمیز باشد.
اثر دیگری از سلسله تفکرات راهبردی  مهندس بازرگان سخنرانی کلیدی ایشان در انجمن اسلامی مهندسین در سال 1371 است که در مجموعه آثار شماره 17 منتشر شده است. در این اثر که تحت عنوان "آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء"منتشر شده است، ایشان رسالت انبیاء را آشنایی بشر با ارزش های الهی و آخرت قلمداد می کند و بیان می کند همانطور که اقتصاد و باقی مشکلات بشری را با موهبت عقل می توان حل کرد - چرا که خداوند عقل و دانش را برای همین منظور به بشر عطا کرده است - از این رو اداره جامعه نیز از جنس همان مشکلات است و مردم باید با بهره گیری از عقلانیت جمعی، اجتماع خود را مدیریت کنند.
2-         محور دیگر گفتمان مهندس بازرگان، پیگیری مطالبات تاریخی ملت ایران به ویژه از انقلاب مشروطه و نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی 57 است. مهندس بازرگان در طول بیش از 6 دهه عمر پر بركت خود همواره بر مشکل راهبردی جامعه ما یعنی فرهنگ استبدادی تاکید داشته و اين انديشه را در عرصه نظري در بسياری از آثار خويش و در عرصه اجتماعي با تأسيس نهادهاي مدني با جديت پيگيري كرده است. به‌عنوان نمونه در عرصه نظري به مدافعات دادگاه نظامي سال 1343 با عنوان، چرا با استبداد مخالفيم، و در عرصه عملی تاسیس و توسعه نهاد های مدنی مختلف در طول چند دهه گذشته، می تواند مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد.
در این راستا مباني انديشه سياسي  مهندس بازرگان، به‌طور مشخص درخصوص آزادي، حاكميت ملي (دموكراسي) و حقوق و كرامت انسان (حقوق بشر) و پيش از آن نفي استبداد، خودكامگي و اقتدارگرايي است تا جامعه بتواند فضیلت عدالت را در جامعه خود محقق کند.
درباره مفهوم آزادي از انقلاب مشروطيت تاكنون مخالفان اين انديشه تعريض‌ها و نقدهاي فراواني داشته‌اند. براي پاسخ به مخالفان بازرگان مي‌گويد :
« اصلاً معني و منظور از آزادي در ذهن واضعين و مدافعين اوليه، كه به خاطر آن فداكاريها و قربانيهاي فراوان داده و جنگ و جدال كرده‌اند و در آيين ما كه طرفدار آن هستيم، آزاي براي هوي و هوس يا طغيان و تعدي نبود. منظور از آزاد شدن از اسارت هوسبازان و طاغيان و متعديان است. بيرون آوردن مردم از عبوديت و حاكميت سلاطين به حاكميت قانون، حال اگر عيبي و ايرادي در آنجاها باشد به قوانين موضوعه است نه به آزادي»
و سپس مباني ايجابي آن را چنين معرفي مي‌كنند : « آن آزادي كه نهضت آزادي ايران به نام آن و به‌خاطر آن تأسيس شده تقليد از مغرب‌زمين نبود بلكه تبعيت از اسلام و قرآن بود ... در اعلاميه يا افتتاحيه تأسيس نهضت آزادي در سال 1340 گفته بوديم :
« اقتضاي اطاعت از خدا مبارزه با بندگي غير اوست و شرط سپاس ايزدي تحصيل آزادي براي بكار بستن آن از طريق حق و عدالت و خدمت است. ما بايد منزلت و مسئوليت خود را در جهان خلقت بشناسيم تا به رستگاري و پيروزي نائل شويم.»
و سپس زنده یاد مهندس بازرگان مطالبات مردم و خود را در اين زمينه اينچنين توصيف مي‌كند :
 
« ما آزادي بيان، اجازه اجتماع و دخالت معقول قانوني در امور كشور را به عنوان حقي الهي و مقدمه‌اي براي انجام وظيفه ديني، از دولتها مطالبه مي‌نمائيم و براي پاك كردن و پاك بودن جامعه است كه اصرار داريم آزادي باشد تا هر صاحب‌نظر و هر شاكي و ناراضي و ضعيف، يا مدافعين آنها، بتوانند بدون دغدغه خاطر، حرف خود را بگويند و حق خود را بخواهند.»
مهندس بازرگان و ياران او در طول چنددهه گذشته بخش عمده‌اي از تلاش و تكاپوي خويش را متوجه استبداد ـ به هرصورت و به هر نام ـ نموده‌اند. زيرا آزاديخواهي و استبدادزدائي را دو روي يك سكه مي‌دانند.
در غياب آزادي چيزي جز استبداد، ديكتاتوري يا اختناق و اسارت و هلاكت نخواهد بود. براين پايه مهندس بازرگان مي‌گفت : « گرفتن آزادي از انسان بزرگترين خيانت به سرنوشت او و اهانت به مقام و حيثيت انسان بوده و آدميزاد را به حيوانيت و بردگي سوق مي‌دهد»
اگرچه مهندس بازرگان و ياران او به استبداد و مظاهر آن توجه بيشتر داشته و مبارزه با آنرا در سطح بالا و مقدم به مبارزه با استعمار يا استيلاي خارجي مي‌دانند اما همواره استبداد و استيلا را دو دشمن آزادي و حاكميت ملي مي‌داند زيرا با تأمين آزادي و حاكميت ملي (دموكراسي) است كه شكست آن دو حاصل مي‌شود.
حافظ و ضامن آزادي چيزي جز خود مردم يا حاكميت ملي ازطريق انتخابات آزاد و مراقبت مستمر مردم يا انجام فريضه قرآني امربه معروف و نهي‌ازمنكر نمي‌تواند باشد و درغيراينصورت همانگونه كه مولاي متقيان در نهج‌البلاغه فرموده‌اند اشرار بر جامعه مسلط خواهند شد و دعاها مستجاب و خواسته ها برآورده نمي‌شود.
براساس اين انديشه، آزادي و دموكراسي فرايندي است كه مردم بايد در طي آن بتدريج با تقويت نهادهاي مدني از جمله احزاب آن را بياموزند و رفتار فردي و اجتماعي خود را اصلاح كنند. به‌نظر مي‌رسد گفتمان غالب در جامعه امروز ما به‌رغم وجود طيف ديدگاههاي اجتماعي همين انديشه سياسي مهندس بازرگان يعني آزاديخواهي، و استقرار حاكميت ملي است تا تحقق عدالت و تأمين استقلال كشور امكان‌پذير گردد.  
3-    مهندس بازرگان راهکار و تنها راه نجات و معقول و منطقی برای حل مشکلات کشور و عبور از بحران ها را همواره بازگشت به خویشتن و قیامی خدایی و همگانی و تامین حقوق اساسی ملت در چارچوب  قانون یعنی " اصلاحات"  می دانستند. در بیانیه ای در سال 64 تصریح می کنند: که قانون اساسی از جمله اصول ششم و 56 قانون اساسی رأی و حاکمیت ملت را تضمین کرده  است اما "نظارت استصوابی" عملا این حق  قانونی را از ملت سلب کرده است.  در غیاب حاکمیت ملت دستیابی به مطالبات مردم هرگز امکان پذیر نبوده است.
4-    امروز نیز برای عبور از بحران های فراگیر جامعه  راهکاری جز " وفاق ملی" و تاکید بر وجوه اشتراک " منافع و امنیت ملی " و بازگشت به ملت و تامین آزادی های قانونی،  حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی نیست.
منبع: روزنامه اعتماد 29 دی 97



Friday, January 11, 2019

ارزیابی لایحه بودجه ۱۳۹۸


بسمه تعالی
ارزیابی لایحه بودجه ۱۳۹۸
راهکارهای  پیشگیری از فساد سازمان‌یافته اقتصادی

لایحه بودجه ۱۳۹۸ سرانجام پس از مجادلات فراوان و در شرایطی به مجلس شورای اسلامی تقدیم شد که همگان معترف‌اند، تنگناهای اقتصادی به نحوی فزاینده رشد کرده و در قامت یک ابَربحران کلان ِساختاری، معیشت مردم، روند توسعه پایدار و در یک کلام، امنیت ملی ایران را با چالشی اساسی مواجه ساخته است. متاسفانه، تبعیض و فساد سازمان‌یافته اقتصادی به معضلی جدی بدل شده و افزون بر هزینه‌های مادی و حیف و میل‌های پولی، شاخص‌های افکار عمومی، رضایت مردم و امیدواری شهروندان را شدیداً تحت تاثیر قرار داده است. برای تنگدستان و طبقات فرودست اجتماعی و حتی طبقه متوسط شهری قابل قبول نیست که میلیون‌ها نفر در شرایط دشوار معیشتی به سر ببرند و حتی از تهیه ضروری‌ترین مایحتاج زندگی ناتوان باشند و آن وقت، عده‌ای با برخورداری از موقعیت‌های ویژه در ساختار قدرت و انحصارات رانتی، هزاران میلیارد تومان از دارایی‌های مردم را به یغما برده و منابع ارزی کشور را به خارج منتقل کنند.
اقتصاد ایران از بی‌انضباطی و فساد فراگیر مالی رنج می‌برد و بر همین اساس، مهم‌ترین انتظاری که از قانون بودجه وجود دارد، جهت‌گیری در راستای عدالت اجتماعی و انضباط مالی است، اما این آرمان شریف در فقدان نهادهای ناظر مدنی مانند احزاب مستقل، نهادهای مدنی و سندیکاها و در شرایطی که هنوز با واقعیتی مبتنی بر رشد تصدی‌گری دولت و نهادهای حاکمیتی در عرصه اقتصادی مواجهیم، محقق نمی‌شود. تجربه بشری گواهی می‌دهد که فساد فراگیر و سازمان‌یافته، حاصل فقدان نقش‌آفرینی بنیادین بخش خصوصی واقعی
و عدم حضور جامعه مدنی و اشاعه رویکرد اقتداراگرایی است.
نه تنها در سند بودجه، جهت‌گیری مبارزه با بی‌انضباطی مالی دیده نمی‌شود، بلکه ردیف‌های متعددی وجود دارند که خود، عامل حیف و میل‌ها قلمداد می‌شوند. افزون بر تخصیص منابع غول‌آسای مالی به نهادهای غیرضروری حکومتی که در غیاب یک نظام اداری علمی و بنا بر ملاحظات صرفاً سیاسی پدید آمده‌ و رشد کرده‌اند و هیچ نقش اساسی در روند تامین نیازهای واقعی مردم در ساختار اداری کشور ایفا نمی‌کنند، امکاناتی عظیم برای معافیت‌های مالی ناموجه و حتی فرارهای مالیاتی فراهم است. افزایش درآمدهای مالیانی هرگز نباید مترادف با افزایش فشار به کارمندان و شهروندان عادی تنزل یابد و بلکه باید به معنای جلوگیری از فرارهای مالیاتی و معافیت‌های مالیاتی ناموجه تحقق یاید. هر شخصیت حقیقی یا حقوقی که درآمد مازاد دارد، باید مالیات دهد.
نظام تامین اجتماعی و پرداخت یارانه به اقشار محروم، یکی از دستاورهای بشری در مسیر مبارزات عدالت‌طلبانه و تعالی اخلاقی در قرن بیستم است که باید ارج نهاده شود. اما مطالعات اجتماعی نشان می‌دهند که افراد زیادی که تحت شمول نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد، بنیاد شهید یا سازمان بهزیستی قرار دارند و نیز بخش عمده‌ای از دریافت‌کنندگان یارانه‌های نقدی (منهای سه دهک پایین) شایستگی برخورداری از منابع مالی امدادی را ندارند. طرح «هدفمندی یارانه‌ها» در حوزه حامل‌های انرژی که از آذر سال 89 آغاز شده است، قرار بوده بستر نجات اقتصاد کشور باشد، لیکن امروز به ضد خود تبدیل شده است. امروز عرضه حامل‌های انرژی  به نرخ ارزان‌، نه تنها یکی از چالش‌های جدی تنظیم بودجه قلمداد می‌شود، بلکه نظام حمل و نقل شهری و محیط زیست و سلامت شهروندان را نیز، با  مخاطرات جدی رویرو ساخته است.
نظام مالیاتی و بانکی ایران هنوز ابا دارد که از امکانات مکانیزه و توسعه الکترونیک و هوشمند بهره‌مند شود و سیستم سنتی رایج، نه تنها با نیازها و گستردگی مدیریت اقتصادی و حجم تراکنش‌های مالی کشور هم‌خوانی ندارد، بلکه عاملی است برای رشد فساد و شیوع رانت.
تدوین قانون بودجه کارآمد و در راستای سلامت اقتصادی و نیز وصول به اهداف اعلام شده، منوط به طراحی کارشناسانه سیستم مالیاتی و اصلاح نظام اداری و بانکی است و این مهم، بدون اراده موثر ساختار کلان قدرت مشتمل بر سه قوه و نیز بدون موافقت سایر نهادهای حاکمیتی میسر نخواهد شد. پرداخت بودجه‌های چند صد میلیاردی برای نهادهایی مانند شورای نگهبان و یا مجلس خبرگان که شرح وظایف و کارکنان محدودی دارند، افکار عمومی را متقاعد نمی‌کند. نهادهای موازی زمینه‌های اتلاف منابع بودجه را فراهم می‌کنند. پرداخت بودجه مستقل از آموزش و پرورش به نهضت سواد آموزی و یا پرداخت دو ردیف بودجه در بخش نظامی کشور در همین راستا قابل ارزیابی است.
لایحه بودجه ۱۳۹۸ به روزمرگی اقتصادی دچار بوده و مهم‌ترین اولویتش، پرداخت هزینه‌های جاری حقوق و دستمزد کارکنان دولت است. بودجه عمرانی در این لایحه رشدی نداشته و برخی پیش‌بینی‌های کارشناسی مبتنی بر آن است که بیش از نیمی از بودجه عمرانی محقق نخواهد شد و پرداخت این میزان نازل نیز، به مدد سازوکارهایی مانند اوراق مشارکت مالی پیش‌بینی شده است که سررسید یک ساله الی سه ساله دارند. بنابراین روند منفی شاخص‌های رشد اقتصادی و افزایش آمار بیکاری، امری قابل پیش‌بینی است.
تحقق منابع مالی منظور شده در بودجه ۱۳۹۸ اعم از منابع مالیاتی و نیز وجوه ناشی از درآمدهای نفتی در شرایط کنونی واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد و کسری بودجه دولت در سال آینده، چندان به دور از انتظار نمی‌نماید. ۶۵ درصد تجارت جهانی با دلار انجام می‌شود. بنابراین تردیدی نیست که تحریم‌های غیرانسانی دولت امریکا علیه ایران موثر واقع می‌شود.
در سال ۱۳۸۶ سازمان برنامه‌ریزی و مدیریت که مشتمل بر دو نهاد کارشناسی ریشه‌دار یعنی سازمان برنامه و بودجه و سازمان امور استخدامی کشور بود، در راستای گرایشات تمامیت‌خواهانه و غیرمسئولانه دولت‌های نهم و دهم، در اقدامی غیرمعمول، منحل شد و همین امر، زمینه اساسی بی‌انضباطی‌های گسترده و آشکار مالی و اداری را سبب شد. یکی از اساسی‌ترین انتقاداتی که به دولت آقای دکتر روحانی و شخص ایشان وارد است، فقدان اراده لازم در رییس جمهور محترم به منظور بازسازی و احیای این نهاد است. مدیریت این سازمان به فردی سپرده شده که سابقه و عملکردش، نه تناسبی با این رسالت بی‌بدیل دارد و نه اعتقادی به ترمیم کاستی‌های جدی بدنه کارشناسی و ارتقای کیفی جایگاه این سازمان را نشان می‌دهد و همچنان، هم با تورم تصدی‌گری دولتی مواجهیم و هم با رشد فزاینده فساد سازمان‌یافته پولی و مالی. پیامدهای تبعیض ساختاری و فساد سازمان‌یافته اقتصادی تنها محدود به حوزه اقتصادی نیست و به افزایش ناامیدی اجتماعی، تنزل مشروعیت سیاسی و بروز عام تمایلات ساختارشکنانه می‌انجامد. دولت ایران در شرایط خاصی به سر می‌برد که ارتقاء سطح زندگی مردم را باید به عنوان اصلی‌ترین اولویت خویش پذیرا باشد.
بحران اقتصادی ایران، راه‌حل سیاسی دارد. بازتعریف دکترین سیاست خارجی ایران در راستای تفاهم سازنده و تعامل با جهان توسعه‌یافته و احتراز از موضع‌گیری‌های جنجالی و ماجراجویی‌های سیاسی و نظامی در منطقه و تلاش برای کاهش اثرات تحریم‌ها و بهره‌گیری از مبانی دیپلماسی عمومی به منظور کاستن از اثرات تصمیم‌سازی‌های مشترک سیاسی و اقتصادی دولت‌های راستگرای اسراییل و عربستان سعودی، یگانه راهی است که می‌تواند دولت ایران را در مسیر دستیابی به اهداف قانون بودجه و ضرورت‌های گذار از بحران کلان اقتصادی و سیاسی کنونی به توفیق رساند. سیاست خارجی در ادامه سیاست داخلی است. حاکمیت ایران نمی‌تواند خواهان روابط سیاسی مطلوب با جهان باشد یا بخواهد اقتصاد جهانی را متقاعد به سرمایه‌گذاری در ایران کند اما همچنان بر تداوم فضای امنیتی اصرار ورزد.

نهضت آزادی ایران راهکار خروج از شرایط کنونی را بازگشت به ظرفیت‌های قانون اساسی با بسط آزادی‌های بنیادین، حاکمیت ملی و ارتقای شاخص‌های حقوق بشری و بروز عام وفاق ملی و انسجام نیروهای سیاسی اعم از جریان‌های درون حاکمیت و احزاب و نهادهای مدنی مستقل می‌داند. در این راستا حاکمیت ایران با ارج نهادن به آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و حاکمیت ملی، ضمن آن که زمینه افزایش اعتبار سیاسی خود را نزد ملت ایران فراهم می‌کند، در مذاکرات سیاسی و افکار عمومی جهان دست بالا پیدا کرده و مصادیق چانه‌زنی دولت‌های خارجی را عملاً منتفی کرده یا به حداقل خواهد رساند.
               نهضت آزادی ایران
                        ۲۱ دی ۱۳۹۷



Thursday, January 10, 2019

اولویت چالش ترافیک و محیط‌زیست


گفت و گو با مهندس توسلی:

در نشست هم‌اندیشی حناچی با شهرداران بعد از انقلاب تهران؛

اولویت چالش ترافیک و محیط‌زیست

اولین شهردار تهران بعد از انقلاب : اگر مردم در مدیریت شهر مشارکت نداشته باشند، بهترین مدیر هم نمی‌تواند  پاسخگوی نیاز های مردم باشد
ترافیک و پیامدهای زیست‌محیطی تهران اصلی‌ترین سرفصل‌های نشست امروز حناچی با شهرداران سابق پایتخت بود.
شهردار تهران برای بررسی چالش‌های پایتخت امروز همه شهرداران تهران بعد از انقلاب را به دفترش دعوت کرده بود که البته هشت نفر از آن‌ها در این جلسه حاضر شدند.

محمد توسلی، سیدکمال الدین نیک روش، غلامحسین دلجو، محمدنبی حبیبی، سیدمرتضی طباطبائی، مرتضی الویری، محمدعلی نجفی و محمدعلی افشانی با قبول این دعوت امروز در جلسه‌ای حدودا 2 ساعته به گفت‌و‌گو درباره مدیریت پایتخت و چالش‌های آن پرداختند.

همچنین محمد‌باقر قالیباف، غلامحسین کرباسچی و محمود احمدی‌نژاد غایبان این جلسه بودند.
البته محمد‌کاظم سیفیان در سال های گذشته در گذشته اند

غیبتی که البته دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی می‌گوید به خاطر تاخیر در دعوت رخ داده است: دیر به من اطلاع دادند. دو روز گذشته به من گفتند و چون من امروز کار داشتم، نتوانستم بروم. حناچی با من تماس گرفت و من گفتم گرفتارم و جلسه دارم، به همین علت نمی‌توانم حضور داشته باشم. باید از قبل با من هماهنگ می‌کردند. تصور می کنم این جلسه بیشتر حالت دید و بازدید و تشریفاتی داشت و دستور خاصی نداشته است.

توسلی نخستین شهردار تهران به اعتمادآنلاین از هدف این جلسه می گوید: «این جلسه هم‌اندیشی بین شهردار فعلی تهران و شهرداران قدیمی درباره چالش‌های پایتخت بود. طبق گفته حناچی در حال حاضر مهم‌ترین مشکلات مردم تهران طبق نظر‌سنجی‌های انجام‌شده، ترافیک و پیامدهای زیست‌محیطی ناشی از آن است. موضوعی که باید با مدیریت و زیرساخت مناسب حل شود

توسلی معتقد است این هدف از اسفند 57 در شهرداری تهران استارت خورده است: «چه وقتی که خودم از اسفند 57 به عنوان شهردار حضور داشتم و چه حالا که به عنوان کارشناس دیگر موضوعات حوزه شهری هستم، همیشه به اصلاح ساختار مدیریتی اشاره کرده‌ام. مردم در شهرها جایگاه درست خودشان را ندارند و تا زمانی که این اتفاق نیفتاد تعامل دوجانبه بین مردم و سیستم مدیریتی به وجود نمی‌آید. تا وقتی مردم در ساختار مدیریت شهری جایگاه خود را به عنوان شهروند نداشته باشند، بهترین مدیران هم نمی‌توانند بدون همکاری و پشتیبانی مردم نمی توانند پاسخگوی نیاز های مردم باشند

منبع: اعتماد انلین 18 دی 97


بزرگترین چالش شهر تهران ساختار مدیریتی است



گفت و گو با مهندس توسلی اولین شهردار تهران بعد از انقلاب:

بزرگترین چالش شهر تهران ساختار مدیریتی است

آقای توسلی جلسه دیروزشهرداران پس از انقلاب، تقریبا پس از یک وقفه نسبتا طولانی برگزار می شد، اینطور نیست؟
بله، این جلسه درواقع دومین جلسه ای بود که با حضور شهرداران پس از انقلاب برگزار می شد. ما در سال 81 در دوره شهرداری اقای الویری هم یکبار دورهم جمع شده بودیم و اتفاقا آن جلسه دستاوردهای بسیار مثبتی داشت. متاسفانه دو تن از شهرداران یعنی آقایان زواره ای و سیفیان هم در آن جلسه حضور داشتند که به رحمت خدا رفتند. اما در جلسه دیروز که به دعوت آقای حناچی برگزارشد،  تقریبا همه شهرداران پس از انقلاب حضور داشتند،جز چند نفر از شهردارانی که نقش اساسی  چه مثبت و چه منفی پس از انقلاب ایفا کرده بودند که بنا به دلایلی غایب بودند، البته آقایان کرباسچی و قالیباف پیش از این عدم حضورشان را اطلاع رسانی کرده بودند.
* در این جلسه بیشتر بر چه نکاتی تایید شد؟
ما سعی کردیم بیشتر بر نکاتی که در شرایط حاضر برای مدیریت آقای حناچی مفید است، دست بگذاریم. بیشتر اعضا نظر مشورتی داشتند و توصیه های مدیریتی و کارشناسی ارائه دادند. البته هر فرد، با توجه به سوابق و تجربیاتی که داشت، دیدگاه های خودش را مطرح کرد و در مجموع نکات مثبت خوبی رد وبدل شد.
* با توجه به این دورهمی، بزرگترین معضل شهر تهران را چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید بزرگ ترین چالش شهر تهران، ساختار مدیریتی آن است که به اعتقاد من یک ساختار مدیریتی اقتدارگراست و هم اکنون بار سنگین بدهی های دوره گذشته را که بالغ بر 50 هزار میلیارد تومان است، به دوش می کشد. این سختار یک ساختار حجیم و فربه است و در چنین شرایطی که با استانداردهای جهانی فاصله زیادی داریم، حتی بهترین مدیران شهری هم نمی توانند به نیازهای انسانی و ملموس شهروندان  شهر تهران پاسخ مناسبی بدهند.
*  آیا درباره راهکارها و راه حل برون رفت از این چالش هم بحث شد؟
بله، مهم ترین راهکار که از سال 57 هم نیز بنده مطرح و بر آن تاکید داشتم، اجرای مدیریت  واحد شهری و سپردن مدیریت شهر به دست خود مردم است. ما فاقد این سیستم مدیریتی در شهر تهران و حتی کشور هستیم. اشخاص نمی توانند در چنین ساختاری نقش تعیین کننده داشته باشند. البته ما با توجه به همین شرایط بازهم توصیه هایی را به آقای حناچی ارائه دادیم تا بتواند با ظرفیت حال حاضر و محدودیت های اعتباری و ساختاری که وجود دارد، اداره شهر تهران را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.
* درباره مصداق ها چطور؟
براساس نظرسنجی که اخیرا از شهروندان تهران صورت گرفته بود، 90 درصد مشکل شهر تهران، ترافیک، جابه جایی شهری و مسائل زیست محیطی اعلام شده است. در این جلسه ما به این چالشها و معضلات پرداختیم و اینکه چطور باید به این نیازهای واقعی مردم تهران پاسخ داد. البته ما از اوایل انقلاب به این موضوعات ورود کرده بودیم و اتفاقا راهکارهای جهانی برای کنترل و کاهش بار سنگین ترافیکی در شهرها را هم بررسی کرده بودیم.
* برای اولویت دارترین معضل امروز پایتخت ، چه راهکارهایی پیشنهاد شد؟
اولین راهکار توسعه حمل و نقل عمومی  شامل مترو و اتوبوسرانی برای سفر های متوسط و طولانی شهری است  و در مراحل بعدی دوچرخه سواری و پیاده روی برای سفر های کوتاه و متوسط شهری است. این راهکارها قطعا جوابگوی این بحران ترافیکی در تهران خواهد بود. اما مساله مهم اینست که به برنامه های شهری، نگاه انسان محور  داشته باشیم. براین اساس مدیریت شهری باید نیازهای واقعی شهروندان را بررسی کند. در اوایل انقلاب و بویژه از اوایل دهه 70 با تهیه آیین نامه های ملی نیز دانش  و مبانی فنی این راهکار ها را مطرح کردیم که بر توسعه مترو ، اتوبوسرانی و دوچرخه سواری ، تاکید داشت.
* با این توصیف جزو موافقان دوچرخه سواری هر سه شنبه آقای حناچی هستید؟
من این حرکت ایشان را به عنوان یک اقدام فرهنگسازی تقدیر می کنم، کاری بود که باید انجام می شد و ایشان هم پیشگام شدند، اما پیش نیاز این کار، ایجاد زیرساخت های حمل و نقل ایمن براساس استانداردهای فنی برای دوچرخه سواری است.
* کدامیک از شهرداران پس از انقلاب را در ایجاد شرایط دشوارامروز بیشتر مقصر و مسئول می دانید؟
با قاطعیت و نگاه کارشناسی می گویم که بیشترین تخریب شهر در دوران احمدی نژاد اتفاق افتاد. در این دوره بیشترین هزینه ها و خسارت به پایتخت تحمیل شد . اطلاعات و مستندات هم برای اثبات این موضوع بقدر کافی موجود است. اما ارزیابی عملکرد شهرداران دیگر نیاز به کار کارشناسی دارد. چراکه آقایان کرباسچی و قالیباف هر دو در دوره طولانی مدیریت خود، علاوه بر این که خدمات مناسبی ارائه دادند، اما خسارات سنگینی هم به شهر وارد کردند که  نیاز به بررسی و ارزیابی کارشناسی در فرصت بیشتری است.
* به اعتقاد شما به عنوان اولین شهردار پس از انقلاب و به عبارتی پیشکسوت ترین، بزرگترین مشکل امروز شهرداری تهران چیست؟
ساختار مدیریت شهری که باید تغییر کند.من معتقدم شهروندان باید در جایگاه واقعی خودشان در مدیریت شهری قرار بگیرند که لازمه این کار هم تصویب لایحه مدیریت یکپارچه شهری است که خوشبختانه در سال 93 در دولت اقای روحانی به جریان افتاده است. تا این تحول ایجاد نشود، هیچ شهرداری نمی تواند کار اساسی در  شهر تهران انجام دهد. اگرچه با این شرایط که حقوق شهروندی و باور عمومی وجود ندارد، شهردار منتخب مجبور است تا در همین چارچوب های ساختاری موجود، فعالیت کند.
منبع: روزنامه ایران 19 دی 97

پیام تسلیت درگذشت بانو ملک طباطبایی (بازرگان)



پیام تسلیت نهضت آزادی ایران به مناسبت درگذشت بانو ملک طباطبایی، همسر زنده‌یاد مهندس بازرگان

كل من عليها فان و يبقي وجه ربك  ذوالجلال و الاكرام

با اندوه فراوان درگذشت بانوی فرهیخته خانم ملك طباطبايي همسر فداكار زنده ياد مهندس مهدی بازرگان را به خانواده محترم، ياران و دوستداران ايشان تسليت می گوييم.
فداكاری و صبوری‌ اين بانوی مومن در ابتلاهای سال‌هاي قبل و بعد از انقلاب و پشتيبانی از مجاهدت‌های راهبردی همسر فرزانه خود و ياران ايشان و تربيت فرزندان برومند و فرهيخته در شرايط سخت دوران زندگي، نمودار خلوص ايماني و توكل ويژه ایشان بوده و همواره الگويی برای بسياری از خانواده‌ها بوده‌اند. 

                           نهضت آزادی ایران
                                ۲۶ آذر ۱۳۹۷

مراسم تشييع:
سه شنبه ۲۷ آذر، ساعت ۱۰ صبح، لواسان، بلوار امام خمینی، سه‌راه کند، خیابان  شهید اسدیان، بعد از سازمان آب، نبش خیابان چناران، پلاک ۱۰۷

  مراسم نكوداشت:
 جمعه ۳۰ آذر ساعت ۱۵ تا ۱۶:۳۰ سالن مجتمع آموزشی نيكوكاري رعد واقع در شهرك غرب (قدس) فاز ۲، خيابان هرمزان،‌ خيابان پيروزان جنوبی، پلاك ۷۴

Thursday, January 3, 2019

یک ماجراجویی پر هزینه


گفت و گو با مهندس محمد توسلی:
یک ماجراجویی پر هزینه
به کام دشمن، به نام میهن

مهندس محمد توسلي ، سومين دبيركل نهضت آزادي ايران، اولين شهردار تهران پس از انقلاب 1357 ، زاده 25 اردبيهشت 1317 در محله سنگلج تهران است. او پيش از انتخاب بعنوان دبيركل نهضت آزادي ايران،‌ سالها رئيس دفتر سياسي و عضو شوراي مركزي اين حزب بود.
او در سال 1336 وارد دانشكده فني دانشگاه تهران شد و از اعضاي فعال انجمن اسلامي دانشجويان بود. از سال 1340 با تشكيل نهضت آزادي به عضويت آن درآمد و از سال 1341 براي تحصيل در رشته مهندسي حمل و نقل و ترافيك به آلمان و سپس به آمريكا رفت. قبل از پيروزي انقلاب مسئول تبليغات ستادهاي راهپيمايي و ستاد استقبال از امام خميني (ره) بود و با روي كارآمدن دولت موقت بعنوان شهردار تهران برگزيده شد. توسلي را طراح اسم "سپاه پاسداران انقلاب اسلامي" براي ارتش مردمي تشكيل شده در اوايل جنبش انقلاب مي­دانند. او در سال 1346 پس از بازگشت به ايران ممنوع الخروج شد. در سال 1350 به دنبال دستگيري اعضاي مجاهدين خلق وي نيز به دليل كمك به اعضاي سازمان به همراهي اكبر هاشمي رفسنجاني و عزت الله سحابي دستگير،‌ و سپس به يكسال زندان محكوم شد.
توسلي پس از انقلاب نيز چندين بار بازداشت شد. او در سال 1367 به همراه خسرو منصوريان و مهندس هاشم صباغيان به عنوان اعضاي فعال نهضت آزادي بازداشت شد و پس از گذراندن هشت ماه و نیم با عفو امام خميني (ره) از زندان آزاد شد. همچنين او به همراه ديگر اعضاي نهضت آزادي ايران فروردين ماه سال 1380 توسط دادگاه انقلاب اسلامي و به جرم براندازي قانوني بازداشت شد و پس از سپري كردن 11 ماه زندان انفرادي با قرار وثيقه سنگين آزاد شد. توسلي در جريان اعتراضات مردم ايران به نتايج انتخابات رياست جمهوري 1388،‌ بازداشت و پس از طي 43 روز بازداشت در سلول انفرادي در ششم مرداد ماه آزاد شد. در سال 1390 به دنبال انتشار نامه­اي به امضاء 143 نفر از فعالين سياسي به سيد محمد خاتمي رئيس جمهور سابق كشور بازداشت و پس از حدود 6 ماه حبس انفرادي با وثيقه آزاد شد.
مهندس توسلي درباره ماجراي اشغال سفارت امريكا در تهران،‌ علاوه بر تحليل­هاي شنيدني و عالمانه،‌ خاطرات به يادماندني عيني نيز دارد كه مي­تواند در تكميل پازل پيچيده اين واقعه به كار مورخان بيايد.
گفتگوي حاضر با مهندس توسلي در يك روز پاييزي، در مهرماه 1397 با حضور احمد حكيمي پور در منزل ايشان انجام پذيرفته است.


·        به نظر شما آیا ایدۀ تسخیر یا اشغال سفارت ایالات متحدۀ آمریکا را شخص یا نهادی غیراز محفل دانشجویی مطرح کرده‌بود؟ آیا برنامه‌ریزی شده‌بود؟تحلیل یا  نظر شما از این موضوع چیست؟
 بسم الله الرحمن الرحیم. رخداد اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان سال 58 یکی از رویدادهای مهم بعد از انقلاب اسلامی است که تاثیرات بسیار شگرفی بر سایر رویدادهای ایران گذاشته‌است؛ بنابراین شایسته است ابعاد مختلف  مساله را به‌صورت علمی، تاریخی و منصفانه باز کنیم تا نسل امروز و آینده بتواند از خروجی آن استفاده کند.
به نظر من این پرسش که آیا خاستگاه فکر اولیه اشغال سفارت آمریکا حلقه‌های انجمن دانشجویی بوده‌ است یا افرادی از بیرون به آن‌ها القا کرده‌ بودند باید به روشنی پاسخ داده شود. پنج دانشجوی پیش گام این جریان گفته‌اند: «وقتی قرار بود شاه را به آمریکا ببرند ما نگران آیندۀ کشور بودیم و می‌ترسیدیم کودتایی شبیه کودتای 28 مرداد رخ بدهد؛ برای همین به‌عنوان نسل جوان انقلابی احساس کردیم باید دست‌به‌کار شویم». به‌نظر من، چون دانشجویان این گزارش را به‌ تواتر  نقل کرده اند؛ باید به‌عنوان یک گزارشِ درست بپذیریم و براساس آن، رویدادهای دیگر را تحلیل کنیم.
تا اینجای روایت طبیعی است. خودشان گفتند: «ما می‌خواستیم طی 48ساعت آنجا را اشغال کنیم تا واکنشی نشان داده‌باشیم». همین اندازه از گزارش را می‌پذیریم که جنبش دانشجویی در مقابل خبری که دریافت کرده‌بودند   _ احساس می‌کردند منافع ملی در خطر است_ واکنش نشان داده‌اند. این یک روی سکه بود اما روی دیگرش این است که همۀ اسناد منتشرشده نشان می‌دهد؛ بردن شاه به آمریکا در خود آمریکا نیز واکنش‌هایی درپی داشته‌است ازجمله سفیر آمریکا، سالیوان، نامه می‌نویسد _نامه‌اش هم منتشر شده_ که اگر شاه را به آمریکا ببرید سفارت آمریکا در ایران اشغال خواهد شد.
 در اسنادِ منتشرشده، گزارش بسیاری از مسئولینِ وزارت امور خارجۀ آمریکا هست که گفته‌اند: «اگر کارتر، شاه را به آمریکا راه بدهد سفارت‌خانۀ این کشور در ایران، اشغال خواهد شد» پس مستقل از اندیشۀ این دانش‌جویان، آن طرف هم برای خودش پیش‌بینی‌هایی می‌کرده‌است. همۀ سوابق تاریخی نشان می‌دهد که کارتر مقاومت می‌کرده و تمایل نداشته است که شاه را به آمریکا ببرند. اما جریانی که امروزه با ‌عنوان "نئوکان"‌ها در آمریکا مشهور هستند و راکفلر در رأس‌شان بود، به‌دنبال این بودند که شاه را به آمریکا ببرند، کارتر تحت‌‌فشار  نئوکان‌ها مجبور شد نظر آن‌ها را بپذیرد. بردن شاه به آمریکا با پذیرش این پیامد توام بوده که سفارت آمریکا اشغال خواهد شد؛ این دو روی سکه بود که هردو واقعیت است: یک‌طرف رفتار احساسی دانشجویان و طرف دیگر برنامه‌ریزی‌ای که صاحبانِ یک جریان  در آمریکا کرده‌بودند تا سفارت‌خانۀ این کشور اشغال شود، هدف آن‌ها همین بوده‌ و تمام قراین تاریخی نیز تایید می‌کنند زیرا همه پیش‌بینی کرده ‌بودند که این کار چه پیامدی  درپی خواهد داشت. در علم سیاست به آن می‌گویند «پرووکیشن»(provocation) یعنی تحریک‌کردن. پرووکیشن  ، یعنی به‌گونه‌ای رفتار کنید که طرف مقابل، مطابق میل شما عمل کند. بنابراین در گام اول دیدیم که بردن شاه به آمریکا، با آگاهی و برتامه انجام شده بود تا سفارت آمریکا اشغال شود.

·        اهداف نئوکان‌ها از تحت‌فشار قراردادن کارتر چه بود؟ و از طرف دیگر، درحالی‌که تنها هدف دانشجوها این بود که واکنشی نشان بدهند، چه مولفه‌هایی باعث شد این قضیه 444روز طول بکشد و به‌قول خودشان، «گروگانِ گروگان‌گیری» شوند؟
اکنون باید بررسی کنیم که اتفاقات ِپس ‌از اشغال سفارت، چگونه رخ داده است؟ و برنامۀ کسانی که در خارج یا داخل ایران به‌دنبال این «پرووکشین» بودند، چه بود؟ سفارت روز یکشنبه 13آبان اشغال شد. چون دفتر شهردار تهران _ساختمان کنونی معاونت شهرسازی _ در خیابان ایرانشهر بود، ما به‌طورکامل بر خیابان طالقانی اشراف داشتیم و می‌دیدیم که بکلی بسته شد؛ بلافاصله گروه‌های مختلف اجتماعی به سفارت‌خانۀ آمریکا هجوم آوردند. طیف چپ از حزب توده، تمام سازمان و تشکیلاتِ آنجا را احاطه کردند. همۀ افراد سازمان "مجاهدین خلق"، چریک‌های "فداییان خلق" و طیف جنبش از جمله جنبش اصغر حاج‌سیدجوادی حضور داشتند (کتاب خاطرات خانم کاتوزیان جزئیات آنروزها را شرح داده‌است). حتی طیف چپ‌های مذهبی نیز ، مانند: جنبش "مسلمانان مبارز"، "آرمان مستضعفین"، طرفداران اندیشه های دکتر شریعتی در آن جا حضور داشتند ، سفارت آمریکا اشغال شده‌بود و طیف ضدامپریالیسم _که همواره بعد از انقلاب، شعار «تداوم انقلاب» می‌دادند، باید از آن بهره‌برداری می‌کردند. تمام رسانه‌ها به ویژه صداوسیما در اختیار آن‌ جو بود. در یکی‌دو روز اول، موج گسترده‌ای از این افراد و گروه‌هایی که نگاه ضدامپریالیسمی داشتند در مقابل سفارت آمریکا جمع شده‌بودند. شعار «دانشجوی پیرو خط امام، افشا کن افشا کن» ازجمله شعارهایی است که ‌آنجا می‌دادند. پس از بازگشت آقایان مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر چمران از سفری که برای شرکت در مراسم جشن سالگرد پیروزی انقلابِ الجزایر، به الجزایر رفته‌بودند، این خبر  منشر شد که این افراد، در آن‌جا با برژسکی و جمعی از ‌مقامات آمریکایی مذاکره کرده‌اند. طیف چپ و رسانه‌ها، جوّ ملتهبی علیه دولت موقت مهندس بازرگان راه انداخته‌بودند که چرا بدون اجازۀ امام، مذاکره کرده‌اند؟ آقای مهندس بازرگان هم بعد از بازگشت طی مصاحبه ای گفتند: «با آمریکا در سال های قبل از انقلاب قراردادهایی داشتیم برای روشن شدن مطالبات ایران ما از سوی دولت ایران به دنبال پیگیری مطالبات  ایران بودیم.» ولی جو بسیار ملتهب آنروز، به این مصاحبه هیچ توجهی نمی‌کرد. آقای دکتر یزدی، بعدازظهر همان روز یکشنبه اشغال سفارت، برای دیدار آیت الله خمینی به قم می‌روند وگزارش سفر الجزایر را می‌دهند.آقای دکتر یزدی به آقای خمینی گزارش می دهند که دانشجوها سفارت آمریکا را اشغال کرده‌اند و ایشان می گویند: «آن دانشجوها را بیرون بریزید». عین همان دستوری که در 25 بهمن سال57 پس از اشغال سفارت آمریکا توسط جمعی از چریک های فدایی خلق صورت گرفته بود. اما در روز دوشنبه بعدازظهر آقای خمینی  ضمن دیدار با جمعی  می‌گویند: دانشجوها کار خوبی کرده‌اند و این انقلابی است بزرگ‌تر از انقلاب  بهمن 57 این جمله تیتر خبرها شد.
دانشجوها روایت دیگری دربارۀ امام نقل می‌کنند و می‌گویند: «به آقای موسوی خویینی ‌ها _که در این کار، مشاور ما بود_ گفتیم: اذن امام را می‌خواهیم»، آقای موسوی خویینی ها در پاسخ گفتند «اگر به آقای خمینی بگوییم، موافقت نخواهند کرد. شما این کار را بکنید، من بعدا موافقتشان را می‌گیرم». این مضمون گزارش آن‌ها بود. وقتی در روز یکشنبه سفارت اشغال شد، دولتِ موقت به‌طور مطلق مخالفت کرد. در شورای انقلاب هم مطرح ‌شد و اعضای شورای انقلاب، به‌اتفاق مخالفت کردند (در خاطرات آقای مهندس سحابی با تمام جزییات آمده‌است). این هم یک فکت و واقعیت تاریخی دیگر.
 اولین سوالی که مطرح می‌شود این است:
درحالی‌که دولت موقت و شورای انقلاب مخالف‌اند و رهبر انقلاب در جریان نیست و بعدا هم که می‌فهمد مخالفت می‌کند و می‌گوید: «آن‌ها را بیرون بریزید»، چگونه بعد از 24ساعت می‌گوید «انقلاب دوم شده‌است»؟ این سوال، تاریخی و کلیدی است؛ ما اگر هم دربارۀ آن اطلاعی نداریم، دستِ‌کم می‌توانیم تحلیل کنیم. دانشجوها گفته‌اند: «دوشنبه صبح با دفتر امام تماس گرفتیم، احمد آقا گوشی را برداشتند و اطلاعات گرفتند و گفتند: «صبر کنید من با امام صحبت کنم، امام گفتند: «کار خوبی کردید؛ همان‌جا بایستید». این گزارشی است که دانش‌جوها داده‌اند و چون گزارشِ خود آن‌هاست، نمی‌توانیم رد کنیم. وقتی گزارش، متواتر می‌شود، خود ما باید آن را  بررسی کنیم.

سوال اصلی این است که آقای خمینی کی مطلع شدند و چرا نظرشان عوض شد؟
به‌نظر من این یک سوال راهبردی است که باید بررسی شود، ما نمی‌دانیم نظر آقای خمینی چه بود و کی تغییر پیدا کرد، ایشان هم هیچ‌جا این مساله را باز نکرده‌اند که نظر ما به‌واسطۀ حرف ایشان تغییر کند. در اسناد تاریخی بارها از مرحوم دکتر بهشتی نقل شده که وقتی می‌بینند، طیف جریان چپ، مقابل سفارت آمریکا جمع شده اند، می‌گوید: «موجی ایجاد شده که اگر ما سوار بر آن نشویم، موج ما را خواهد برد». به نظر می رسد در ارتباط نزدیکی که آقای بهشتی با آقای خمینی داشتند، این پیام را ایشان به آقای خمینی رسانده‌اند و آقای خمینی هم که شخص باهوش و با بلوغ سیاسی بودند، با سخنان خودشان زمینه عملی سوار موج شدن و کنترل شرایط را فراهم کرده‌اند. البته این صرفا تحلیلی از آن رخداد است.
 امروز، بعد از حدود چهار دهه  می توانیم ارزیابی کنیم که چرا بازتاب آرمان‌های انقلاب سال 57 که چهرۀ انسانی و حق طلبانه ملت ایران را در سطح جهانی منعکس کرده‌بود، به صورت کنونی تنزل پیدا کرده است. آیا اشغال سفارت آمریکا و پیامدهای بعدی آن چنین سرنوشتی را رقم زده است؟ اجازه بدهید ابعاد این بحران و موج ضد امپریالیستی و «تداوم انقلاب» را باز کنم:
حزب توده، قبل از پیروزی انقلاب وارد ایران شد و تمام سازمان، امکانات، گروه‌های نظامی‌ و سیستم ارتباطی‌ای را که با کا.گ.ب داشتند، به ایران ‌آورد و در مدیریت انقلاب نفوذ گسترده پیدا کرد که در همۀ اسناد تاریخی منعکس است. سازمان مجاهدین خلق که از زندان آزاد شدند و خود را در جایگاه مدیریت کشور و قدرت می دید، و با خالی کردن پادگان ها و کلانتری‌ها سازمان نظامی متشکلی در اختیار داشتند،. چریک‌های فداییان خلق و سایر جناح‌های چپ که عموما امکانات نظامی در اختیار داشتند. هدف همه این سازمان ها از سَردادن شعار "تداوم انقلاب" این بود که هدایت انقلاب را در دست بگیرند. در چنین شرایطی، اتفاق ضدامپریالیسمی افتاد و همۀ آن‌ها هم مسلح بودند. یک لحظه تأمل کنید که اگر آقای خمینی سوار این موج نشده‌بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟ آیا شرایط ایران بدتر از شرایط افغانستان نمی‌شد؟ چه درگیری‌ها که رخ نمی‌داد! هنوز حزب جمهوری اسلامی پا نگرفته‌بود؛ سپاه در مرحلۀ مقدماتی بود و سیستم اطلاعاتی هنوز شکل نگرفته بود، دولت موقت هنوز استقرار کافی نداشت که بتواند مقابل این موج ایستادگی کند. به‌نظر بنده، آیت‌الله خمینی این خط و پیام را از مرحوم بهشتی گرفتند. ممکن است کسان دیگری هم گزارش داده‌باشند، اما ایشان با آن ذکاوت و هوشمندی‌که داشتند، تنها راه حل را این دانستند که سوار موج شوند و آن را مهار کنند و گروه‌های سیاسی مخالف را گام‌به‌گام و هرکدام را به‌نحوی حذف کردند. اکنون مشخص می شود که  اگر  آیت‌الله خمینی چنین اظهار نظری نمی کردند انقلاب با چه بحرانی روبرو می شد.

سوال بعدی که مطرح می شود این است: چرا آن 48 ساعت تا 444روز، ادمه یافت؟
این هم یک سوال کلیدی است. به نظر من دلیل اصلی‌اش این است که وقتی این موج ایجاد شد و رسانه‌ها با آن هماهنگ شده‌بودند، دانشجویان دیگر نمی‌توانستند عقب‌نشینی کنند، درواقع آن‌ها هم به این موج کشانده شدند. موج ایجاد شده‌بود و مطالباتی داشت، بنابراین مجبور بودند با آن هماهنگ شوند. رویدادهای بعدیِ‌ِ داخل سفارت، که چه کسانی وارد سفارت شدند و با دانشجوها گفت‌و‌گو کردند، بحث‌های جزیی است. مهم این واقعیت است که فضای کشور به‌نحوی رادیکالیزه شد که دانشجوها حرف آقای خمینی را هم گوش نمی‌دادند. ایشان مجبور شدند موضوع را به مجلس ارجاع بدهند تا برای خروج از بحران بررسی کنند؛ این جنبۀ داخلی است.
اما بخش خارجی چنین است:
کسانی که برنامه‌ریزی کرده‌بودند سفارت آمریکا اشغال شود، پروژه‌های خودشان را به‌تدریج پیگیری کردند. ازجمله این‌که راکفلر و بانک چیس منهتن که چهار میلیارد دلار به شاه داده‌بودند و هیچ سندی نداشتند. یکی از خروجی‌های اشغال سفارت این بود که این‌ها توانستند پولشان را پس بگیرند، این یکی از اهداف راکفلر بود. اما مسائل، خیلی پیچیده تر از این حرف هاست.
از 13 آبان تا 444روز بعد که گروگان‌ها آزاد شدند، اتفاقات زیادی افتاد، من فقط به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنم: رفتاری که با این گروگان ها می شود، عکس‌هایی در رسانه‌های جهانی منتشر شده‌بود که گروگان‌ها مانند اسیر، چشم‌بند داشتند و...قابل تأمل است. یکی از پیامد‌های اشغال سفارت آمریکا این بود، که آن‌ها با انتشار عکس‌ها گفتند: «ایرانی‌ها با دیپلمات‌های ما چنین غیرانسانی، برخورد کرده‌اند». درپی آن، چهرۀ انسانی‌ای که از گفتمان انقلاب اسلامی در سراسر جهان منعکس شده‌بود، خدشه‌دار شد. این اقداماتِ تدریجی، ضربه‌های سنگینی به اعتبار انسانی انقلاب اسلامی وارد می‌کند.
در آن مدت، به‌ترتیب دولت موقت، دولت شورای انقلاب و بعد دولت شهید رجایی روی کار آمدند. در آمریکا نیز باید کارتر برای دوره دوم انتخاب می‌شد، درمقابل او ریگان و جمهوری‌خواهان بودند. وزارت امور خارجه برای تعیین تکلیف گروگان‌ها و آن‌طرف هم برای آزادکردن گروگان‌ها، اقداماتی انجام می‌دادند. از یک‌طرف، آقای صادق طباطبایی، با اجازۀ مستقیمِ آیت‌الله خمینی و به کمک ارتباط‌هایی که در آلمان با وزیر امور خارجۀ این کشور داشتند، در دوران کارتر تقریبا مذاکرات نهایی شد. وزیر امور خارجۀ آلمان، برای این‌که مطمئن شود مذاکرات آقای طباطبایی موردتایید رهبر انقلاب است، گفته‌بود: «باید آقای خمینی حمایت خود را رسما اعلام کند». ایشان هم در یکی از مصاحبه‌های‌شان این کار را انجام دادند و آن‌ها باور کردند که آقای طباطبایی، نمایندۀ رهبر انقلاب‌ است.
مجموعۀ شرایط آزادی گروگان ها که به نفع جمهوری اسلامی بوده، مهیا شد و دراختیار آیت‌الله خمینی قرار گرفت، ایشان هم دراختیار دولت گذاشتند و از آن طریق به مجلس فرستاده شد، مجلس هم تایید کرد اما وقتی به مرحوم رجایی سپردند تا پیگیری کند، صادق طباطبایی گفت: «من با این دولت همکاری نمی‌کنم، چون اطمینان ندارم». پس مسیری که رفته‌بود با بن‌بست مواجه شد و کسی هم نبود که مذاکرات را ادامه دهد.
مرحوم قطب‌زاده، ازطریق وزارت خارجه و آقای دکتر شمس اردکانی که سفیر ما در کویت بودند، هرکدام مذاکراتی کردند که به جاهایی رسید اما به‌دلایلی متوقف شد. وقتی از جنبۀ تاریخی بررسی می‌کنیم، درمی‌یابیم این بحران، با بحث‌های طولانی‌ای که در مجلس شده‌ بود، با مدیریت از راه دور (ریموت‌کنترل) به‌گونه‌ای کنترل شد، که در آن ساعتی که آقای کارتر، کاخ سفید را ترک می‌کردند، پرواز گروگان‌ها از مهرآباد به‌سمت آنمریکا حرکت کرده‌ و آقای ریگان روز بعد  جانشین کارتر شده‌ا بود. این سرفصل‌ها نشان می‌‌دهد آن 444روز، کاملا مدیریت‌شده‌ و در راستای اهداف و برنامه‌های خاصی است. متاسفانه دیپلماسی کشور ما هم در دام آن اهداف افتاد و بدون این‌که بتوانیم دست‌آوردی داشته‌ باشیم، خروجی‌اش قرارداد، الجزایر بود که آقای بهزاد نبوی از طرف دولت مرحوم رجایی، همراه یکی از حقوق‌دانان به آنجا رفتند. بعدها آقای نبوی در مجلس گفتند: «زیاد چرتکه نیندازید، من دیپلمات نبودم و این بهترین کاری بود که می‌توانستیم انجام دهیم». خروجی بیانیۀ الجزایر (به‌صورت قرارداد هم نبود؛ تا به مصوبۀ مجلس نیاز نداشته‌باشد)، این بود که براساس آن بیانیه، درالجزایر از 20ملیارد دلار از ذخایر ارزی ما دراختیارِ آن 4ملیارد دلار و بعضی از مطالبات شهروندان آمریکایی و شهروندان ایرانی‌آمریکایی که بعد از انقلاب رفته‌بودند، قرار گرفت.
 اگر بخواهیم با دید گسترده به  اشغال سفارت آمریکا بنگریم، درمی‌یابیم که این حادثه به اعتبار انسانی انقلاب اسلامی ضربه زد، چون کاری خلاف عرف جهانی انجام شده‌بود؛ به‌طوری‌که از آیت‌الله مهدویِ کنی نقل می‌کنند: «چون شما آنجا را اشغال کرده‌اید، غصبی است و حق ندارید در آن نماز بخوانید». آن اتفاق هجمۀ سیاسی سنگینی بر کشور ما تحمیل کرد و یکی از پیامدهایش هشت سال جنگ تحمیلی است که در اواخر شهریور 59 بر جامعۀ ما تحمیل شد و 8 سال ادامه یافت، آن هم هزینه‌های بسیار سنگینِ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر جامعۀ ما وارد کرد که هنوز هم داریم آن هزینه‌ها را می‌پردازیم.

منبع: خاطرات سیاسی فصلنامه سیاسی، اجتماعی- سال اول-شماره دوم پاییز 97