Thursday, April 25, 2019

هدف این بود که فشار از ملت ایران کم شود



محمد توسلی در گفت و گو با صدا:

هدف این بود که فشار از ملت ایران کم شود

محمد توسلی سومین دبیرکل نهضت آزادی است که بعد از مرحوم بازرگان و مرحوم ابراهیم یزدی، در این مسئولیت قرار گرفته است. او اولین شهردار تهران بعد از انقلاب هم بود که اتفاقا چند روز قبل به دیدار شهرداران بعد از انقلاب با پیروز حناچی دعوت شده بود. با او درباره نامه نهضت آزادی به سران احزاب جهان به گفت و گو نشستیم:

انتشار این نامه از طرف حزبی که سالها متهم به جاسوسی برای آمریکا بوده عجیب نیست؟
اتهامی که اول انقلاب و بعد از دولت موقت مطرح کردند، بیشتر بهانه و جنگ قدرت بود. مهندس بازرگان و دولت موقت بر اساس شعار نه شرقی نه غربی به راهبرد دکتر مصدق در خصوص روابط بیت الملل یعنی «موازنه منفی» باور داشتند که ارتباط با همه کشورهای دنیا  می تواند در راستای منافع ملی صورت گیرد. برای دولت موقت تفاوتی بین آمریکا و شوروی مطرح نبود و بنا بر رابطه و احترام متقابل با تمام کشورهای دنیا در راستای منافع ملی بود. انتظار این بود که سیاست متعادلی با همه کشورهای دنیا در راستای منافع ملی ایران برقرار شود.
در واقع مشکل آنها با دولت موقت و نهضت آزادی، تقابل گفتمانی بود که این تقابل امروز خیلی روشن تر دیده می شود. در واقع دیدگاهی که آن روحانیون داشتند بیشتر مبتنی بر اسلام فقاهتی و اسلام سنتی بود، در مقابل نگاهی که روشنفکران دینی داشتند در تقابل بود. روشنفکران دینی در ادامه نهضتی که از دوره نهضت مشروطه شروع شده بود به دنبال آزادی، حاکمیت ملی، حقوق شهروندی و عدالت بودند. در واقع افرادی که مطالبات تاریخی ملت ایران را پیگیری می کردند در آن شرایط در تقابل با افرادی قرار داشتند که این طرز فکر را برنمی تابیدند. لذا برچسب هایی به این افراد زده می شد مثل اینکه می گفتند این افراد طرفدار آمریکا هستند؛ در صورتی که این برچسب ها، واقعی نبود.

شما واکنش مناسبی نسبت به این برچسب ها داشتید؟
از همان ابتدا انگیزه این افراد برای ما مشخص بود. واقعیت ها در عمل بایستی خود را نشان بدهد، برای مثال وقتی  دکتر ابراهیم یزدی  بعد از 18 سال زندگی در آمریکا و فعالیت به ایران برگشتند، انچنان مورد فشار قرار گرفتند که وقتی در دوران بعد خواستند به آمریکا برگردند، تحت فشار قرار گرفتند و در مرحله ای حتی نتوانستند برای معالجه و دیدار فرزندانشان به آمریکا بروند. همین محدودیت ها در خصوص من هم مورد عمل قرار گرفته است.

در این شرایط چرا نهضت آزادی از سیاست خارجی ایران دفاع می کند و چنین نامه ای می نویسد؟
امروز بحران اقتصادی در کشور در اثر تحریم ها افزایش پیدا کرده است و باعث وارد شدن فشار به اقشار فرودست و متوسط جامعه شده است و لذا اگر کسی بخواهد در راستای منافع ملی عمل کند باید اول ببیند ریشه مشکلات کجاست.
امروز گذشته از مشکلات داخلی که نهضت آزادی به آن پرداخته است و در بیانیه نهضت آزادی به مناسبت 22 بهمن یا سایر مناسبت ها صادر کرده است، اما موضوع سیاست خارجی هم از اهمیت خاصی برخورداراست؛ بطوری که ریشه بسیاری از مشکلات در عدم پایبندی آمریکا به تعهدات بین المللی و سیاست های تشنج آفرین در منطقه دارد.
ما به عنوان یک حزب و نهاد مدنی نمی توانیم با دولت ها ارتباط داشته باشیم، لذا از احزاب دموکراسی خواه دنیا خواستیم تا به این مسئله توجه کنند و البته پیدا کردن چنین احزابی کار بسیار دشواری بود. ما از احزابی که مشی اصلاح طلبانه و دموکراتیک داشتند خواستیم به کمک ملت ایران بیایند و مقابل سیاست های خصمانه  دولت آمریکا که علیه مردم ایران عمل می کند، با دولت های خود وارد رایزنی و اقدام شوند.

به نظر شما این اقدام در رفتار دولت های دیگر اثرگذاری خواهد داشت؟
ما معتقدیم این اقدام در سطح نهاد های مدنی می تواند اقدام مفیدی برای ارتباط با نهاد های مدنی کشورهای دیگر باشد. نگاهی که ما در این نامه داشتیم، منافع ملی و کمک به حل مشکلات داخلی ایران بوده است. همانطور که در این نامه آمده است برای اینکه ما بتوانیم فرایند گذار به دموکراسی را در کشور پیش ببریم، با مشکلات اقتصادی راه پیچیده تر خواهد شد و ما نیاز داریم تا اول مشکلات اقتصادی در داخل حل  شود تا مردم با آمادگی و توان بیشتری بتوانند در تقویت فرایند گذار به دموکراسی مشارکت داشته باشند.

نامه انتقادی شما به ترامپ باعث شده است شما از سوی گروه های اپوزیسیون متهم به حمایت از دولت شوید.
این اتهام ها را می توان ساده مطرح کرد اما واقعیت اینطور نیست. هدف ما این بود که فشار از روی ملت ایران کم شود تا مردم در عرصه عمومی بتوانند با توان بالاتری حضور پیدا کنند و به وظیفه ملی خود عمل کنند. وقتی منافع ملی مطرح باشد، حتی وقتی بحث حمایت از دولت روحانی در راستای منافع ملی طرح باشد، انجام خواهیم داد. چنانچه وقتی برجام تصویب شد ما از این توافق حمایت خود را اعلام کردیم.
نکته دیگر این است که افرادی که با دولت و حاکمیت زاویه دارند، گمان می کنند که اگر هر بیانیه ای در دفاع از حقوق اساسی ملت صادر شود حمایت از دولت است. اما آنچه برای ما مهم است و باید حمایت شود؛ هر کاری است که در راستای منافع ملی باشد و کمک کند تا فشار از روی مردم ایران برداشته شود.

وضعیت امروز پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان با بهار 96 متفاوت است. با این حال هنوز جریانی مثل نهضت آزادی که در ارکان قدرت سهیم نشدند بین اقشاری از جامعه طرفدار دارند. این سرمایه اجتماعی با حمایت از دولت مخدوش نمی شود؟
امروز شرایط خاصی بر کشور حاکم است. ارزیابی ما از این شرایط این است که کشورهای بیگانه از طریق تحریم ها به دنبال ضربه زدن به منافع ملی ما هستند. ما نباید طوری عمل کنیم که آب به آسیاب آنها بریزیم. امروز این بلوغ و آگاهی در جامعه ما هست و اگر شرایط فراهم شود، اصلاح طلبان می توانند با اصلاح برخی مواضع و عملکرد گذشته خود وتاکید بر نگاه اصلاحات «جامعه محور» به جای نگاه «قدرت محور» در جامعه تاثیر گذار باشند. اگر در دوره ای نگاه قدرت محور موثر بود و دستاورد هایی در پی داشته اما امروز نگاه قدرت محور دیگر کارآمد نیست. ارزیابی عملکرد گذشته نشان می دهد که برخی از اصلاح طلبان صرفا به قدرت چسبیده اند و وظیفه ی اصلی خودشان را در راستای گفتمان  اصلاح طلبی فراموش کرده ند. از طرف دیگر متاسفانه برخی از اصلاح طلبان نیز به فساد آلوده شده اند. با این حال ما همچنان اعتقاد داریم تنها راه برای نجات ایران راهبرد اصلاح طلبی با نگاه جامعه محوراست. ملت ایران در این شرایط این گفتمان را به شرط آنکه جامعه محور باشد،  به عنوان تنها راه نجات می شناسند و این وظیفه سنگینی به دوش اصلاح طلبان خواهد گذاشت تا از گفتمان اصلاح طلبی جامعه محور حمایت کنند و در تقویت نهادهای مدنی و بالا بردن آگاهی جامعه برای آنکه مردم اثرگذاری بیشتری در جامعه داشته باشند عمل کنند.

منبع: هفته نامه صدا 11 اسفند 97

هنوز برای تصمیم گیری در مورد رأی دادن یا رأی ندادن زود است



هنوز برای تصمیم گیری در مورد رأی دادن یا رأی ندادن زود است

گفت و گوی تفصیلی سایت سلام نو با مهندس محمد توسلی

در همسایگی حسینیه ارشاد و در نزدیکی خیابان قبا به خانه‌ای رفتیم که برخلاف باقی خانه های اطرافش تبدیل به ساختمان های چند طبقه نشده است. در خانه ساده و بی‌آلایش محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران آنچه بیش از همه به چشم می‌آمد قاب عکس بزرگی از دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل فقید نهضت آزادی، بود که روی آن نوشته شده است «نماد صبوری و شکوری».
محمد توسلی در آستانه هشتاد سالگی و با وجود محدودیت‌های متعددی که برای او و همفکرانش در طی این سالها ایجاد شده هنوز امیدوار به بهبود فضای کشور است. او هنوز آگاهی بخشی را رسالت مهم نیروهای سیاسی و اجتماعی می داند و باور دارد که تنها راهکار تقویت اصلاحات، اصلاح‌طلبی جامعه‌محور است.
از او دررابطه با آینده جریان سیاسی اصلاحات پرسیدیم. توسلی با بیان اینکه برای تحلیل آینده باید نیم نگاهی به گذشته داشت، از راهبرد اصلاح کشور در شش دهه اخیر گفت. او در رابطه با جریان همفکرانش اظهار کرد: این جریان به طور خلاصه بعد از شهریور 1320 فعالیت فرهنگی اجتماعی خود را آغاز کرده و گفتمانش ادامه گفتمان انقلاب مشروطه است. این جریان با یک نگاه جدید و توجه به تجربه بعد از مشروطه و چالش های دو دهه حکومت خودکامه رضا شاه در مسیر این مطالبات کوشش کرده است. مهندس بازرگان فرزند انقلاب مشروطه بود. او در دوره رضا شاه به عنوان شاگرد اول به خارج از کشور بورسیه شد و در 7 سالی که در فرانسه بود، علاوه بر پیگیری جنبه های علمی، بیشترین توجهش این بود که اروپایی ها چگونه پیشرفت کردند و در پی پاسخ این سوال بود که جوهر تمدن غرب چه بوده است؟
این فعال سیاسی باسابقه با اشاره به خصایل مهدی بازرگان یادآور شد: مهندس بازرگان می گوید منِ مسلمان به اروپا رفتم و مسلمان تر برگشتم. می گوید من چیزهایی که در آنجا دیدم بیشترش را در آموزه های قرآنی دیدم. پایه های شخصیتی امثال بازرگان و سحابی در طول بیش از شش دهه محکم و استوار بود. شما تاریخ را بررسی کنید کمتر کسی مثل این اشخاص را می بینید که تحت تاثیر جو فرهنگ غالب نشده باشند. آن زمان که فرهنگ مارکسیسم و چپ در جامعه سلطه داشت اینها با مبانی اعتقادی که داشتند کاملا با این فرهنگ مرزبندی داشتند. آنها حتی در انتخاب واژه ها هم دقت داشتند. بازرگان واژه هایی نظیرامپریالیسم و سوسیالیسم را به کارنمی برد و به جای آن می‌گفت استیلای بیگانه و عدالت اجتماعی. نه طالقانی نه سحابی واژه سوسیالیسم را استفاده نمی کردند اما همواره بر عدالت اجتماعی تاکید داشتند. آنها نفوذ فرهنگ چپ و مارکسیسم را یک آفت می دانستند . نگاهشان این بود که فرهنگ استبدادی و خرافات مذهبی باید از بین برود. امروز هم  جامعه ما هنوز درگیر مشکلاتی است که آن روز این بزرگواران روی آن تاکید داشتند.
اولین شهردار تهران پس از انقلاب ادامه داد: به نظر من بعد از انقلاب با همه چالش های موجود بازرگان و دوستانش در نهضت آزادی، مسائل داخلی انقلاب را می شناختند و لحظه به لحظه تلنگر زدند. هم در نوفل لوشاتو هم در هنگام گرفتن حکم نخست وزیری در 15 بهمن هم زمانی که آقای خمینی گفتند ما اشتباه کردیم دولت موقت را انتخاب کردیم، در هر مقطعی مهندس بازرگان  محترمانه و مشفقانه با یک نگاه راهبردی می ایستد و تلنگر می زند. بازرگان هر جا انحراف دیده تلنگرآگاهی بخش زده است. بازرگان در انقلاب ایران در دو حرکت ، گمراهان، بازیابی ارزش‌ها، چند جلد مجموعه اثار و ... همه اش تلنگر زده است. اما دهه 60 فضای کشور به شکلی بود که جامعه این تلنگرها را نگرفت.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی سلام نو با محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران را می‌خوانید.

آقای مهندس توسلی! امروز نسبت نهضت آزادی که به اعتقاد بسیاری، از پیشگامان اصلاح‎طلبی در کشور است، با جریان اصلاح‌طلب چگونه است؟
در شرایط بحرانی سال 59 نهضت آزادی در کنگره تیر ماه خود راهبرد اصلاحات را در فرآیند انتخابات، مبارزه قانونی، علنی و مسالمت امیز و پرهیز از خشونت دید. در دهه 60 هم تلاش کرد زمینه های ارتقای آگاهی جامعه را فراهم کند و گام به گام به تقویت جنبش اجتماعی و فرایند گذار به دموکراسی کمک کند. باید پرسید نهضت با توجه به محدودیت‌هایی که داشته آیا توانسته به وظایفش عمل کند یا خیر. ما در هر شرایطی متناسب با امکانات کوشش کرده ایم به رسالت آگاهی بخشی خود عمل کنیم. به نظر ما، امروزهمان گفتمان اصلاحات و مطالباتی که از انقلاب مشروطه مطرح بوده، راه مصدق، آرمان های اصیل انقلاب و ... به تدریج  مطالبه بخش عمده ای از جامعه امروز گردیده است. نهضت آزادی اگر در جایگاه رسمی هم  قرار نداشته باشد، مهم این است که گفتمان اصلاحات مدنظر پیش برود و بتوان آن را تقویت کرد. در این راستا همیشه گفته‌ایم ما راه طولانی آمده ایم و راه طولانی تری نیز در پیش رو داریم.

امروز باور عمومی این است که مردم از اصلاح طلبان ناامید شده‌اند. دلیل این ناامیدی را چه می‌دانید؟
واقعیت این است که در دو دوره آقای خاتمی اقدامات خوبی در راستای راهبرد اصلاحات و پیگیری برنامه های توسعه سیاسی صورت گرفت، اما به تدریج و به واسطه حضور اصلاح طلبان در قدرت این طیف امروزعملکرد متفاوتی دارند. یک گروه به آن نگاه اصلاح طلبی جامعه محور پایبند بودند و هستند و می‌دانند باید نگاه ما بالا بردن آگاهی در جامعه، توسعه نهادهای مدنی و تقویت جنبش اجتماعی باشد. گروه دوم که اکثریت را تشکیل می دهند به قدرت چسبیدند و صرفا نگاه بروکراتیک و شغلی را هدف قرار داده اند  و رسالت اصلی خود را فراموش کرده اند و گروه سومی هم که متاسفانه گرفتار فساد شدند.

عدم آگاهی مردم نسبت به مسائل موجود را تا چه حد در این فضا موثر ارزیابی می‌کنید؟
مردم اگر آگاهی و بلوغ سیاسی نداشتند درانتخابات سال های 76، 92 و به طور مشخص سال 94 در انتخابات در این حد شرکت نمی‌کردند. باید دید چه انگیزه هایی ایجاد شد که با وجود ردصلاحیت های گسترده، مردم پای صندوق آمدند؟ شما نگاه کنید مهم‌تر از این‌ها مجلس خبرگان رهبری بود که مردم آمدند تا دو نفر مشخص رای نیاورند. ما باید بپذیریم که رای مردم عمدتا رای اعتراضی بوده است.
سال 96 هم مردم 24 میلیون رای به آقای روحانی دادند که بخش قابل توجهی از آن رای اعتراضی بود. در سال 96 تمام نهادهای قدرت به صورت شفاف ازآقای رئیسی حمایت کردند اما مردم با آگاهی به آقای روحانی رای دادند. باید توجه داشته باشیم که الزاما تمامی این آراء به منزله رأی به روحانی نبود. این رای را باید بیشتر از سر اعتراض دانست.

در این شرایط که ناامیدی بر روی جامعه سایه افکنده، شما فعالیت‌های گسترده و فشرده نیروهای برانداز را به خصوص در حوزه رسانه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در حال حاضراقدامات گسترده‌ بین المللی علیه ایران در حال  شکل گیری است و طیف مخالفان جمهوری اسلامی هم که از روز نخست دنبال براندازی بودند در این مدت انسجام بیشتری پیدا کرده‌اند.
در این میان طبیعی است که رسانه‌های جریان برانداز با پشتوانه کمک های ملی برخی از کشور های منطقه بتوانند بر جامعه تاثیر بگذارند. هماهنگی آمریکا و اسراییل و عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی هم کاملا در منطقه روشن است. اما نکته اینجا است یک گروه جدید هم به این مجموعه اضافه شده‌اند. گروه هایی که از بچه های جبهه بودند بچه های ملی بودند. بچه مسلمان بودند. وقتی دیدند عملکرد اصلاح طلبان نتوانست پاسخ دهد به تدریج عملا جذب جناح مقابل شدند.
در چنین شرایطی باید دید چه نگاهی می توان به جنبش اجتماعی ایران داشت. به نظر من سه نگاه وجود دارد. در یک نگاه براندازی، پهلوی طلبان به عنوان محور مطرح هستند و رسانه هایشان هم فعالیت دارند و آن ها را تقویت می کنند و سعی می کنند افکار عمومی داخل را تحت تاثیر قرار دهند. نگاه دیگر متعلق به محافظه کاران و نهاد های قدرت با عنوان اصولگرایان است که بیشترین سهم را در نهاد های قدرت در اختیار دارند.
 یک سناریوی دیگر هم متعلق به برخی از نیروهای ملی است ولی آنها هیچ راه حلی پیشنهاد نمی‌کنند و به نوعی کنار کشیده اند. این نگاه انفعالی و بی تفاوتی هم به نوعی عملا بستر را برای محافظه کاران و فروپاشی اجتماعی فراهم می‌کند.
 یک نگاه دیگر گفتمان و راهبرد اصلاحات است که دردوره نهضت ملی ایران و بعد از انقلاب هم در دهه 60 مطرح بوده و بعد از دوم خرداد به عنوان گفتمان غالب عمل می کند. از همان دوم خرداد از یک سو بیشترین کارشکنی ها را از سوی محافظه کاران داشته و دارند و از سوی دیگر در معرض  حملات گروه های برانداز بوده اند. طبیعی است کسانی که گفتمان براندازی دارند باید نماد های اصلاح طلبی چون خاتمی را سرکوب کنند. امروز هم همین روند ادامه دارد. کسانی که گفتمان براندازی دارند تمام نمادهای اصلاحی را نفی می‌کنند. در اینکه براندازی در راستای منافع ملی نیست و پیامد آن نهایتا فروپاشی جغرافیایی خواد بود بر کسی پوشیده نیست. ما باید به دنبال راهکارهایی باشیم که زمینه آن در داخل کشور است. ما در شرایط کنونی که جامعه متکثری داریم باید به نظرات یکدیگر احترام بگذاریم و دریک فرایند گفت و گو وجوه اشتراک خودمان را که در راستای منافع و مطالبات ملی باشد مشخص کنیم و حول آن اقدام کنیم و اختلاف نظرات را موکول به شرایط بعدی کنیم که بصورت دموکراتیک حل و فصل شوند.

گردش به راست روحانی از یک سو و همان‎‌طور که خودتان گفتید وجود اصلاح طلبان فاسد این نگرانی را به وجود آورده که باز هم تجربه تلخ سال 84 تکرار شود. به نظر شما نباید در این رابطه نگران بود؟ اگر پاسخ مثبت است راهکار پیش‌رو چیست؟ تا چه زمانی به تاثیر صندوق رای قائل هستید؟
ما تجربه دو دوره احمدی نژاد را پیش رو داریم. پیامد آن دوران زمین سوخته ای برای جامعه ما بود. 700 800 میلیار دلار درآمد نفتی که هیچگاه گزارش شفافی از آن  ارائه نشد، زمینه توسعه فساد در این دولت را شکل داد. وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما در آن دوران با فروپاشی روبرو شد.
کاهش اعتبار اصلاح طلبان و دولت روحانی و بحران های پیش رو بر کسی پوشیده نیست. اما راهکار خروج از این بحران ها بازگشت به مردم و فراهم کردن بستر های عملی مشارکت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و رفع موانع از طریق بازگشت به قانون اساسی است تا مردم بر سرنوشت خود حاکم  بشوند. این چشم انداز هم راه حلی جز اصلاحات ندارد. اما بحث اینجاست که در این شرایط صندوق رای چه جایگاهی دارد؟ در نگاه راهبردی اصلاح طلبی صندوق رای همیشه جایگاه اساسی دارد. شاید مثال تاریخی  مواضع نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای 28 مرداد آموزنده باشد. حتی در حاکمیت رژیم کودتا نهضت مقاومت ملی در هر انتخاباتی با این دیدگاه  در انتخابات مشارکت می کرد و می گفت  یا پیروز می شویم یا رسوا می کنیم. ما بعد از خرداد 60 چه کردیم؟ انتخابات مجلس اول آزاد بود و هرکسی رای آورد به مجلس راه پیدا کرد. در مجلس دوم درآستانه  انتخابات سمینار تامین آزادی و سلامت انتخابات تشکیل دادیم که مورد تهاجم قرار گرفت و گزارش آن در مجلس منعکس شد. مجلس سوم هم به همین ترتیب پیگیری شد. ما انتخابات را به عنوان یک راهکار راهبردی نگاه می کنیم. چون راه حلی جز گذار به دموکراسی که آن هم نهایتا از طریق صندوق رای می گذرد، وجود ندارد.
در این بین موانعی وجود دارد که باید تلاش برای حل آن ها داشته باشیم. بنابراین با این نگاه راهبردی باید در انتخابات شرکت کنیم. برای رفع موانع در بیانیه های  اخیر نهضت آزادی تاکید  شده است که گام اول برای برگزاری انتخابات آزاد لغو نظارت استصوابی است که نقض آشکار قانون اساسی است. اصل 56 قانون اساسی  تصریح می کند که خداوند این حق حاکمیت را به انسان داده که بر سرنوشت خود حاکم شود و هیچ کس نمی تواند  این حق را از انسان سلب کند یا در خدمت فرد یا گروه خاصی قرار دهد. اما شورای نگهبان با اجرای نظارت استصوابی که بر خلاف برداشت از اصل 99 قانون اساسی است عملا این حق اساسی ملت نقض می‌ شود. بنابراین باید از ظرفیت هایی که در قانون اساسی وجود دارد برای رفع موانع انتخابات آزاد استفاده کرد. در شرایط کنونی با این نگاهِ شورای نگهبان کسانی که انتخاب می شوند با خوش بینانه ترین نگاه، حداکثر 30 درصد جامعه ایران را نمایندگی می کنند. به همین علت در حال حاضر محافظه‌کاران تلاششان این است شرایطی ایجاد کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند و آنها با حداقل رای حاکم شوند. اگر چنین روندی طی شود پیامد آن تشدید بحران ها و فروپاشی اجتماعی خواهد بود.

با این اوصاف پاسخ شما به رای دادن یا رای ندادن در انتخابات سال 98 از سوی طیف شما و دیگر اصلاح‎طلبان چیست؟
ما آنچه را که در یک نگاه تحلیلی و در راستای منافع ملی تشخیص دهیم مطرح می کنیم. ما وظیفه آگاهی بخشی داریم. این جامعه است که باید انتخاب کند. به نظر من جامعه ما از آگاهی بالایی برخوردار است و در بزنگاه‌ها راهکار درستی را انتخاب می‌کند؛ همان طور که در انتخابات گذشته مردم عموما با آگاهی رای دادند.  در حال حاضر زمان تصمیم گیری برای رای  دادن یا رای ندادن نیست. ما باید دنبال برنامه حضور در انتخابات باشیم و چالش ها و موانع را مطرح کنیم. حتما باید از فرصت انتخابات استفاده کنیم. باید ببینیم که مسئولان نسبت به مطالبات قانونی اقشار مختلف جامعه چه واکنشی نشان می دهند. فعلا باید منتظر ماند تا در روزهای منتهی به انتخابات افراد ثبت نام کنند و اگر چون گذشته عمل شود و مردم از حق قانونی خود محروم شدند، آن موقع تصمیم گیری شود.
ما تمام تلاشمان را در برحه های مختلف از جمله انتخابات دهه 60 برای آگاهی مردم بکار بردیم. همین آگاه سازی‌ها در دهه 60 باعث شد آقای خاتمی در دوم خرداد 76 با رای بالا انتخاب شود. چون جامعه آگاه شده بود،20 میلیون رای به آقای خاتمی داد که عملا رای اعتراض بود. ضرورت توسعه سیاسی قبلا مطرح شده بود و آقای خاتمی با ارائه برنامه توسعه سیاسی و پاسخ به مطالبات مردم با استقبال و رای مرم  روبرو شد.
ما باید همه تلاشمان را برای رفع موانع انتخابات آزاد و سالم انجام دهیم و بدانیم راهکار اصلاحات است و اصلاحات هم از صندوق رای می گذرد. اما  ضروری است  در هر مقطعی  با توجه به تحلیل شرایط تصمیم گیری شود. ما  مطالبه ای جز اجرای اصول مغفول قانون اساسی نداریم. اما اگر ردصلاحیت ها زیاد بود باید رای اعتراضی داد. رای اعتراضی (Protest Vote) در همه جای دنیا معمول است و انواعی دارد. به طور مثال سال 76 چون صلاحیت مهندس سحابی، دکتر یزدی و مهندس معین فر که نامزدهای نهاد جمعی از نیروهای ملی و مسلمان «تلاشگران آزادی» بودند رد شده بود، تصمیم گرفتند بصورت «رای سفید» اعتراض خود را اعلام کنند. گاهی رای اعتراضی رای نمادین به یک جمع است مانند انتخابات سال 94 . رای ندادن راه حل پایانی است. اگر کار به آنجا رسید موضع ما این است که چون ردصلاحیت ها خلاف قانون اساسی و حقوق شهروندی است ما برای اعتراض رای نخواهیم داد. اما گزینه امروز باید حضور در انتخابات، پیگیری آزادی و سلامت انتخابات، اصلاح روند انتخابات و تقویت گذار به دموکراسی باشد.

 از انتخابات سال 96 به این سو انتقادات به شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شدت گرفته است. انتقاداتی که خیلی هم بیراه نیست. امروز شما در مهم‌ترین نهاد تصمیم‌سازی در جریان اصلاحات یک نماینده دارید. فکر می‌کنید دموکراتیک‌شدن این شورا قابل تحقق است؟

در این زمینه نقش آقای خاتمی و دیگران بسیار مهم است. تعهد کرده بودند در یک زمان کوتاهی به جای اینکه این شورا «اشخاص محور» باشد «جامعه محور» شود و با تشکیل «پارلمان اصلاحات» این تحول شکل گیرد و در تهران و استان ها افراد شایسته انتخاب و در تصمیم‌گیری ها مشارکت داشته باشند و ارتباطات شخصی و خانوادگی که درانتخابات گذشته تجربه شد مجددا تکرار نشود. حضورآقای عماد بهاور دراین  شورا در راستای تلاش برای رسیدن به پارلمان اصلاحات است و اگر این برنامه محقق نشود و روند گذشته ادامه پیدا کند نظر جمعی دوستان ما این است که دلیلی برای ادامه حضور ایشان در آن جمع نخواهد بود.

از فردای انتخابات سال 92 چند نوبت بحث تاسیس حزب فراگیر از سوی اصلاح‌طلبان مطرح شده است. درباره این مساله هر از چندگاهی در فضای سیاسی صحبت می‌شود. با توجه به مختصات حاکم بر سیاست داخلی کشور، اساسا این امر شدنی است؟
حزب فراگیر از نظر من معنایی ندارد. هرچند در این رابطه می توان جبهه را مطرح کرد. در انتخابات 84 که صلاحیت دکتر یزدی  و مهندس سحابی رد شد دوستان با ما تماس گرفتند و خواستند با ستاد دکتر معین همکاری کنیم. ما شرط گذاشتیم که اگر جبهه دموکراسی و حقوق بشر را تشکیل بدهند ما حمایت کنیم. بعد از انتخابات دو سال کار جمعی فشرده ای انجام و اساسنامه، برنامه  و خط مشی  این جبهه تهیه شد، اما متاسفانه در لحظات آخر که قرار بود اعلام شود؛ اشخاصی مخالفت کردند و این جبهه تشکیل نشد. همه کسانی که گفتمان اصلاحات را قبول دارند می توانند به صورت چنین جبهه ای حول محورهای مشخص و با برنامه و اهداف مشترک با هم همکاری کنند. منتهی این امر ضوابط  خاصی می‌خواهد تا حزبی که چهار نفر عضو دارد با حزبی که تعداد زیادی عضو دارد تفاوت وزن‌شان مشخص باشد. به دلیل مشکل  فقدان روحیه کار جمعی، توافق روی منشور این جبهه در شرایط کنونی امری بعید به نظر می رسد. اما اگر جبهه هم تشکیل نشود تلاش هایی آغاز شده که باید کوشش کنیم محور مشترک مطالبات اصلاح‌طلبان را برجسته کنیم و این مطالبات تبدیل به منشوری مشترک شود و بدون آنکه احزاب ارتباط تشکیلاتی داشته باشند، همه متعهد شوند در چارچوب آن عمل کنند. همه مستقلا یک چهارچوب داشته باشند و یک پیام و یک تاکتیک را اتخاذ کنند.

به اعتقاد بسیاری سیدمحمد خاتمی سال 92 با سید محمد خاتمی این روزها قابل قیاس نیست. این ریزش سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان و همچنین کاهش احتمالی محوریت رئیس‌جمهور دولت اصلاحات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
محوریت آقای خاتمی هنوز وجود دارد اما کاهش پیدا کرده است. سه دلیل برای این مساله وجود دارد. یکی اینکه جبهه برانداز تقویت شده است که نمی‌توان منکر آن شد. دوم وجود موانع داخلی است که نباید دست کم گرفته شود و سوم هم عملکرد اصلاح‌طلبان و دولت روحانی است. باید واقع بین باشیم. در رابطه با نیروهای برانداز خارج از کشور چیزی در اختیار ما نیست و آنها نقش‌شان را ایفا می کنند. ما باید به آگاهی بخشی اقدام کنیم و توضیح دهیم که نگاه آنها چه پیامد هایی برای آینده کشورو منافع ملی ما دارد. درباره اصلاح طلبان باید نگاه‌شان از قدرت محور به جامعه محور تغییر کند. باید سیستمی ایجاد شود تا نقد درون گفتمانی صورت بگیرد. کسی که به قدرت چسبیده و پرونده فساد دارد نباید در مجموعه اصلاح طلبان حضور داشته باشد. آقای عارف باید در مجلس نقش موثر تری داشته باشد. باید مسائل را مدیریت کند. یک بخشی از کاهش اعتبار اصلاح طلبان دست ما نیست اما بخشی از آن در اختیار ماست و باید تلاش کنیم با راهکارهای واقع بینانه آن را اصلاح کنیم.

سوال آخر اینکه با توجه به شرایط فعلی کشور و مجموعه نیروهای اجتماعی، آینده ایران را چگونه می‌بینید؟
اگر مجموعه نیروهای اجتماعی را ارزیابی کنیم به جز بخشی از فعالان که از ایران خارج شده اند نیروهای داخلی را اگر بین نیروهای اصلاح طلب، اصولگرا  و آنهایی که خود را اعتدالگرا می‌نامند، تقسیم کنیم وزن آنها به نظر شما چگونه است؟ به نظر شما چه روندی در حال طی شدن است؟
واقعیت این است بسیاری از کسانی که در گذشته مقید به محافظه کاری بودند، به تدریج تحلیلشان عوض شده است. شما نگاه آقای محبیان که نماد روزنامه  محافظه کار رسالت بوده و تحلیل های گذشته او با اظهار نظر های امروز او بسیار متفاوت شده است. آقای لاریجانی، باهنر، مطهری و ... قبلا چگونه فکر می‌کردند و الان چگونه فکر می‌کنند؟ شما روند را در کل نیروهای اجتماعی ایران وقتی ارزیابی می‌کنید، شاهد این واقعیت هستید که طرف مقابل به جز یک بخش سازمان یافته در حال سبک‌تر شدن هستند. شرایطی که ما در دهه 60 داشتیم و الان داریم را با هم مقایسه کنید. در گذشته ما نمی‌توانستیم با شما مصاحبه کنیم (با خنده)
این واژه‎های صبوری و شکوری که آقای دکتر یزدی بر آن تاکید می‌کرد و عنوان خاطرات خودشان را «شصت سال صبوری و شکوری» قرار دادند  بسیار مهم است. در قرآن هم چهار بار از واژه صبار و شکور که صیغه مبالغه هستند، استفاده شده است؛ یعنی باید هم بایستیم هم شکور باشیم واز ذره ذره فرصت‌ها در راستای اهداف دراز مدت استفاده کنیم. با این نگاه مسائل را واقع بینانه باید دید. باید بدانیم که فرآیند طولانی است اما این فرآیند در طول این 4 دهه بیش از حد انتظار طی شده و تحول در نیروهای اجتماعی مشهود است. من با همین تحلیل خوشبین هستم؛ چون روند تحولات را مثبت می‌بینم. بنابراین باید به خداوند متعال توکل کرد و به آینده امیدوار بود.

چرا ایران را دوست دارم؟



چرا ایران را دوست دارم؟
محمد توسلی

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که در سرزمین ایران به دنیا آمده ام و از تمامی سرمایه های فرهنگی و اجتماعی آن بهره گرفته ام و شخصیت من ساخته شده است و خود را مدیون این مواهب می دانم و بهمین علت ایستاده ام تا به نوبه خود به ایران و ایرانیان خدمت کنم،

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های دیرین تاریخی و فرهنگی این سرزمین که نقش بزرگی در توسعه دانش بشری داشته است؛ شخصیت هایی چون ابن سینا، فخر رازی و ...

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های انسانی چون فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و ... با ادبیات فاخر خود فرهنگ ایران زمین را غنا بخشیدند و آن را ماندگار ساختند.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر جامعه متکثر ایران که پیروان همه ادیان و اقوام مختلف با عقاید و فرهنگ های بومی متفاوت همواره با مدارا و احترام متقابل در راستای پیوند های تاریخی ایرانی بودن با تساهل همزیستی مسالمت آمیز داشته اند. نماد تاریخی این همزیستی را در بافت شهری و سلوک اهالی شهر یزد به وضوح می توان مشاهده کرد که پیروان ادیان مختلف چگونه در کنار هم همواره زندگی مسالمت آمیز داشته اند.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر نقشی که فرهیختگان ایرانی در دریافت آموزه های اسلامی و غنا بخشیدن به آن ها داشته و با معرفی زمینه های شرک، استبداد و پیرایه ها و خرافات مذهبی، بر معارف توحیدی و عرفانی و آزادی و اختیار انسان و بازگشت به سرچشمه ذلال وحی یعنی «قرآن» تاکید داشته اند.  

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که همه سرمایه های اجتماعی ایران از جمله معارف اسلامی را در مرحله اول برای توسعه و تعالی ایران و ایرانیان خواسته ایم تا درهمه عرصه های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بتوانیم برای سایر ملل الگو و تاثیر گذار باشیم. 

ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه های انسانی و پیشگامانی که در طول تاریخ از جمله در دو قرن اخیر، از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی 57، پرچم آگاهی بخشی را در جامعه ما بر دوش گرفته اند و زمینه های توسعه فرهنگی، اجتماعی و ... را فراهم کرده و راهبردها را برای جامعه امروز ما فراهم ساخته اند؛ شخصیت هایی چون امیر کبیر، آخوند خراسانی، حسن مدرس، محمد مصدق، مهدی بازرگان و ...

ایران را دوست دارم؛ اما هرگز نمی گویم هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی ما نباید ملازم با تعصب نژادی باشد بلکه باید مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و ارزش های دیگران باشد. ما باید از یک سو نسبت به ارزش ها و حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان ایران همواره پافشاری کنیم و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوند ها و احتیاجات متقابله شدید تر می شود، نباشیم.

ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که ایرانیان عموما از آنچنان آگاهی برخوردارند، به رغم شرایط بحرانی در کشور،  وقتی پای مصالح و منافع ملی و تمامیت ارضی ایران در میان باشد، شرایط سخت و دشوار را با آگاهی تحمل می کنند؛ اما آب به آسیاب بیگانگان نمی ریزند.

در پایان، ایران را باید دوست داشته باشیم؛ و کوشش کنیم بر اساس گفته مشهور: «حب الوطن من الایمان»، همواره با توکل به خداوند متعال و امید به آینده، به وظایف دینی و ملی خود عمل کنیم.  

منبع: ویژه نامه روزنامه ایران - نوروز 98  

مسلمانم و ایرانی



مسلمانم  و ایرانی

محمد توسلی

به دفعات با این سؤال روبرو شده‌ام که چرا به رغم تمام سختی‌ها و تمام اتفاقات از ایران نرفتید؟ شما که
در دوران تحصیلات تکمیلی خود در خارج از کشور  سابقه کار در رشته تخصصی خودتان دارید و بسهولت می‌توانید اشتغال و زندگی خوبی داشته باشید، چرا از این فرصت‌ها استفاده نکرده‌اید؟! ... این سؤالات در حالی مطرح می‌شود که طبق آمار رسمی حداقل سالانه بیش از 180 هزار نفر از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان  نخبه و با استعداد کشور به ناچار از ایران مهاجرت می کنند و به تعبیری پدیده «فرار مغزها» رخ می‌دهد و با استقبال کشورهای میزبان هم روبرو می شوند!! زیرا برآورد هزینه ای که جامعه برای هر یک از این شهروندان نخبه از دوران تولد و آموزش های دوران دبستان، دبیرستان، دانشگاه و... متحمل می‌شود آنقدر بزرگ است که کشورهای میزبان با اشتیاق از پذیرش رایگان این سرمایه‌های انسانی استقبال می‌کنند. گاهی برخی مسئولان هم خطاب به فارغ‌التحصیلان خارج کشور که آماده بازگشت و خدمت در کشورشان هستند می‌گویند:« بهتر است برنگردید چون برای شما کاری نداریم»!! البته آمار مهاجرت‌های ایرانیان ارقام بیشتری را نشان می‌دهد که همه شاهد آن هستیم. گفته می‌شود امروز حدود شش میلیون ایرانی عموماً با استعداد در کشورهای خارجی به ویژه در آمریکای شمالی و اروپا زندگی می کنند و عموماً سرمایه‌های انسانی ارزشمندی هستند که می‌توانند نقش مؤثری در رشد، پیشرفت و توسعه آینده کشور داشته باشند.
اما پاسخ به این سؤال:«چرا از ایران نرفته‌ام»؛ این واقعیت است که من «مسلمانم و ایرانی»:

 مسلمانم نه به این معنی که وظیفه خود را منحصر به عباداتی چون نماز و روزه بدانم. بلکه اسلام را پیوند خود با خالق هستی و راهنمای برنامه زندگی انسانیم می‌دانم تا بر این اساس در عرصه عمومی و کار جمعی حضور دارم و علاوه بر خدمات کارشناسی در رشته تخصصیم، به فریضه دینی و انسانی خود که خدمت به مردم و آگاهی‌بخشی و تلاش برای رفع موانع پرستش خالص خدا، یعنی فرهنگ استبدادی و پیرایه‌های خرافی و تأمین آزادی و حاکمیت ملت است، عمل کنم. اگر چه این وظیفه را در خارج از ایران هم می‌توان در شرایط خاص تا حدودی انجام داد، اما حضور درکنار مردم و تلاش برای توسعه همکاری‌های اجتماعی برای ارتقای آگاهی مردم، کاملاً متفاوت بوده و از جایگاه تأثیرگذارتری برخوردار است.

اما ایرانیم، و به رغم مشکلات در ایران مانده‌ام و ایران را دوست دارم؛ به خاطر این که در این سرزمین به دنیا آمده‌ام و از تمامی سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی آن بهره گرفته‌ام و شخصیت من ساخته شده است و خود را مدیون این مواهب می‌دانم و بهمین علت ایستاده‌ام تا به نوبه خود به ایران و ایرانیان خدمت کنم،

در ایران مانده‌ام و ایران را دوست دارم؛ به خاطر سرمایه‌های انسانی و پیشگامانی که در طول تاریخ از جمله در دو قرن اخیر، از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی 57، پرچم آگاهی‌بخشی را در جامعه ما
بر دوش گرفته‌اند و زمینه‌های توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را فراهم کرده و راهبردها را برای جامعه امروز ما فراهم ساخته‌اند؛ شخصیت‌هایی چون قائم مقام، امیرکبیر، آخوند خراسانی، حسن مدرس، محمد مصدق،
مهدی بازرگان و دیگران. و امروز ما این راه را، هر چند طولانی، باید به عنوان یک وظیفه دینی، انسانی و ملّی با مقتضیات روز ادامه دهیم.

در ایران مانده‌ام و ایران را دوست دارم؛ اما هرگز نمی‌گویم هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران‌دوستی ما نباید ملازم با تعصب نژادی باشد، بلکه باید مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و ارزش‌های دیگران باشد. ما باید از یک سو نسبت به ارزش‌ها و حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان ایران، همواره پافشاری کنیم
و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر می‌شود، نباشیم.

در پایان، درایران مانده‌ایم و ایران را دوست داریم، برای این که؛ با توکل به خداوند متعال و امید به آینده، بتوانیم با تعامل و همکاری جمعی و صبوری بیشتر به وظایف دینی، انسانی و ملی خود عمل کنیم، تا شرایط اجتماعی ما به تدریج با رفع موانع توسعه، متحول و زمینه برای بازگشت همه ایرانیان عزیز و توانمند به وطن فراهم شود، و با قرار گرفتن این سرمایه‌های اجتماعی در جایگاه  شایسته خود، و بهره‌گیری از سرمایه‌های طبیعی فراوان کشور، شاهد ایرانی آباد و آزاد و سرافراز باشیم. به امید آنروز.    
منبع: شرق 4 اردیبهشت 98


 

وفاق ملی و حاکمیت ملت، تنها راهکار خروج از بحران‌ها


بسمه‌تعالی
وفاق ملی و حاکمیت ملت، تنها راهکار خروج از بحران‌ها

سال 1398 با بارندگی کم‌سابقه‌ و با پیامد سیلاب‌های ویران‌گر در برخی استان‌های کشورآغاز شد که اگر با پیش‌بینی‌های کارشناسی و زیرساخت‌های لازم فنی همراه بود، می‌توانست با خسارت‌های کمتر و با نعمت‌های بیشتر توأم باشد؛ اما چنین نشد. بی‌تدبیری‌های نهادهای حاکمیتی در طول سالیان گذشته که به تخریب محیط زیست، صدمات جدی به پوشش جنگلی، بر هم خوردن بافت شهرها، پر شدن برخی مسیل‌ها و ...، سبب شد تا سیلاب ویران‌گرهزینه‌های مادی و انسانی زیادی به جان و مال مردم رنج‌کشیده در برخی از شهرهای ایران تحمیل کند.
دستگاه‌های رسمی تا کنون نتوانسته‌اند از عهده امدادرسانی لازم به شهروندان آسیب دیده و مهار مطلوب هزینه‌های انسانی و اجتماعی برآیند؛ چرا که اگرچه بارش سنگین و سیل 98 که شدت آن بیش از پیش‌بینی‌های معمول 50 ساله اخیر، رخدادی نسبتاً غیرمترقبه بود، اما «بحران سیل» با «وقوع سیل» دو امر مستقل از هم هستند. بحران به وجود آمده، حاصل یک بارش چند ساعته و چند روزه نبود و بلکه برآیند عدم آمادگی زیرساخت‌های شهری برای تخلیه بارش‌های سنگین است و به عبارتی، این حجم گسترده از تلفات و خسارات، ریشه در کاستی‌هایی دارد که ناشی از عدم کارآمدی  و سوء مدیریت اکثر شهرهای ایران است. این رویداد می‌تواند عبرتی برای همه ما اعم از ملت و حاکمیت به شمار آید و هشداری برای آینده و اصلاح ساختار مدیریتی کنونی شهرها و کشور باشد.
نهضت آزادی ایران ضمن عرض تسلیت به خانواده‌های جان‌باختگان و ملت شریف ایران و تقدیر از خدمات ارائه شده نهادهای مردمی و رسمی به آسیب دیدگان، از مسئولان انتظار دارد علاوه بر تقویت اعتبارات و امکانات کانون‌های امداد و نجات و نهادهای مدیریت بحران، مشوق نهادهای مدنی برای کمک‌رسانی هماهنگ با هلال احمر و سایر دستگاه‌های امدادی باشند. زیرا حجم خسارات وارده و بازسازی آن‌ها نیاز مبرم به همکاری‌های فراگیر در تراز مشارکت ملی و تعامل با نهادهای مدنی دارد که البته باید هماهنگ با سیاست‌ها و برنامه‌های مدیریتی کشور باشد و از هرگونه موازی‌کاری اجتناب شود. 
 
اما چالش‌های پیش رو در عرصه داخلی؛
1.     در شرایط کنونی که دشمنان خارجی؛ دولت‌هایی مانند امریکا و رژیم‌های اسراییل و عربستان، اهداف سلطه گرایانه ای را در سر می‌پرورانند و فراتر از براندازی نظام سیاسی ایران، دکترین سیاست خارجی خود را بر فروپاشی ایران متمرکز کرده‌اند و از سوی دیگر، بحران‌های کلان در حوزه‌های مدیریتی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی کشور را در بر گرفته؛ به نظر می‌رسد که نظام جمهوری اسلامی ایران در آستانه تصمیم‌گیری‌های ناگزیر در عرصه مدیریت کلان کشور قرار دارد. انباشت روز افزون معضلات و رشد فزاینده شاخص‌های بحران‌های اجتماعی و شیوع روزافزون احساس سردرگمی عمومی ناشی از روند مستمر رویدادهای برهم زننده نظم اجتماعی و اقتصادی که ماهیتاً هم قابل پیش‌بینی و هم قابل پیش‌گیری بوده‌اند و نیز، تنزل توان اقتصادی طبقات گسترده‌ای از مردم، به ویژه طبقات متوسط و فرودست جامعه، مهیب‌ترین چشم‌اندازی است که از سال 1398 می‌توان ترسیم کرد و متاسفانه، این پیش‌بینی نامطلوب، غیرواقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد.

2.     دولت ترامپ در سال 1397 دو سیاست مخرب و جنگ‌افروزانه را آگاهانه برگزید: نخست، خروج از برجام و دوم، اقداماتی گسترده در جهت خلاف روند مذاکرات صلح خاورمیانه مانند به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسراییل و پذیرش بلندی‌های جولان به عنوان بخشی از خاک اسراییل که نقض آشکار قوانین و تعهدات بین المللی است. اعلام سپاه پاسداران ایران به عنوان یک سازمان تروریستی در روزهای اول سال 1398 نیز در راستای تکمیل ابعاد جهت‌گیری جنگ‌افروزانه دولت امریکا و بعنوان هدیه انتخاباتی و پیروزی نتانیاهو قابل ارزیابی است.
برجام فقط یک توافق هسته‌ای نبود، راه‌حلی صلح‌آمیز برای گذار از مناقشات کلان منطقه به شمار می‌آمد و مسایل راجع به صلح خاورمیانه و کشور مستقل فلسطینی نیز به موجب توافقات متعدد بین‌المللی و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل به رسمیت شناخته شده‌اند. مجموعه این عملکرد رییس جمهور امریکا و یارانش، تنها یک پیام روشن دارد: تشدید بحران‌های منطقه به منظور توقف روند صلح و تشکیل دولت مستقل فلسطین، فروپاشی ایران و واداشتن نظام جمهوری اسلامی ایران به تسلیم محض یا رویارویی مستقیم نظامی.

3.     کتمان‌ناپذیر است که حاکمیت ایران در مناسبات داخلی مشکلات گسترده‌ای دارد که تداوم شیوه‌های حکومتی به روال قبلی را غیرممکن می‌نماید. تحلیل‌های اقتصادی حکایت از این دارند که درآمدهای پیش‌بینی شده در قانون بودجه سال جاری به میزان قابل توجهی محقق نخواهند شد و به ویژه در بخش راجع به طرح‌های عمرانی که مساله اساسی «اشتغال» و تامین هزینه‌های بازسازی مناطق سیل‌زده را هم در بر می‌گیرد، با کسری بودجه قابل ملاحظه‌ای روبرو خواهیم بود که پیامد اصلی آن، تعطیلی فزاینده بخش‌های تولیدی و خدماتی و افزایش میزان بیکاری است.
«فساد سازمان‌یافته اقتصادی» و «ناکارآمدی» که مانند طاعون در تمام سطوح و اعماق مناسبات اقتصادی و مدیریت کشور ریشه دوانده، مانع از ارایه هرگونه برنامه‌ریزی‌های کارشناسی و کارکرد صحیح نهادهای حاکمیتی در مقابله با بحران‌های جاری به طور عام شده است. شاخص‌های «امید اجتماعی» و «اعتماد عمومی» روندی تنزلی را نشان می‌دهند. جنبش اصلاحات به طور نسبی از ایفای رسالت راهبردی خویش بازمانده است و محافظه‌کاران هم دریافته‌اند که به هیچ وجه، قادر به بهبود اوضاع و حتی حفظ مناسبات کنونی نیستند. در چنین شرایطی که هنوز مسائل قبلی حل نشده، و دائما معضلات جدیدی بر آن ها افزوده می شود، نمی‌توان بی‌تفاوت نشست و به راه‌حل‌های موثر و تجربه شده نیاندیشید.

4.     چهل سال پیش یک تصور نادرست در جامعه ایران شیوع یافت که «امپریالیسم» تضاد اصلی و علت حقیقی مشکلات و عقب‌ماندگی ایران تلقی می شد و امروز هم این تصور موهوم در جهت عکس، سربرآورده است که تمام مشکلات ایران با رفتن به دامن سیاست‌های امریکا از میان خواهد رفت. چهل سال پیش، «آمریکاستیزی»  موجی پدید آورد که جریانی را به بالا کشید و امروز به نظر می‌رسد که ذوب شدن در آمریکا و ایجاد رابطه با این دولت، می‌تواند نقشی بالابرنده در ساختار قدرت و افزایش پایگاه اجتماعی برخی جریانات سیاسی ایفا کند.
این برآورد سیاسی در میان براندازان نظام جمهوری اسلامی ایران طرفداران جدی دارد. برخی جریانات برانداز نیز، بر اساس چنین تحلیلی پیشتاز و پیشگام در ایجاد ارتباطات سیاسی با مقامات ارشد آمریکایی‌اند. خروجی این تحلیل: عناد با جمهوریت و حاکمیت ملت و تقابل با مشی اصلاح‌طلبی است.
ارایه و تشویق طرح‌هایی کارشناسی نشده در ابعاد کلان و ساختاری مانند حذف نهاد ریاست جمهوری و ایجاد نظام پارلمانی که رییس قوه مجریه برگزیده مجلس باشد، در غیاب ساختار انتخابات حزبی و با وجود نظارت استصوابی شورای نگهبان و گسترش فعالیت سازمان‌های سرنگونی‌طلب در خارج از کشور با محوریت سلطنت‌طلب‌ها و مجاهدین خلق از سوی دیگر، در همین راستا تحلیل شده و هیچ پیامی جز تعطیل جمهوریت و نفی حق حاکمیت ملت، گسترش فضای امنیتی و رشد «نظامی‌گری» و «محافظه‌کاری» و ایجاد نظام سیاسی غیرمتاثر از آرای مردم ندارد.
نهضت آزادی ایران به رغم آن که با اشغال سفارت امریکا و گروگان‌گیری مخالفت تاریخی و سیاسی داشته و همواره موافق با تداوم گسترش روابط حسنه در حوزه بین‌المللی بوده است، اما در طول فعالیت قریب به شش دهه گذشته، تاکید داشته است که عامل اصلی عقب‌ماندگی ایران «استبداد» است. نه مشکلات ما با قطع رابطه و ایجاد خصومت با آمریکا حل شد و نه به صرف ایجاد رابطه سیاسی با آمریکا، قادر به حل تمام بحران‌های بنیادین جاری خواهیم بود. تا آزادی‌های اساسی و حقوق و حاکمیت ملت ایران تحقق نیابد، هیچ فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی موفق نخواهد شد.

5.     به رغم برخی اشکالات جدی در ساختار حقوقی نظام که به انباشت قدرت سیاسی و اقتصادی در نهادهای خاص منجر شده است، اما عوامل متکثر در ساختار قدرت در ایران، مانع از هرگونه یک‌دست‌سازی مطلق می‌شود و هر نهاد یا جریانی که در صدد یک‌دست‌سازی برآید، عملاً به ضد خود بدل شده و حاصلی جز ریزش بیش از پیش ِ نیروهای سیاسی شناخته شده از حول کانون‌های قدرت و رشد و بازتولید پوپولیسم نخواهد داشت.
 نهضت آزادی ایران باور دارد که نفی ارکان جمهوریت نظام، ارکان و نهادهای مرتبط با وجه «اسلامیت» آن را هم به مخاطره می‌اندازد و در نهایت، حاصلی جز فروپاشی نخواهد داشت. در ایران کنونی ممکن است «نظامیان» بتوانند دولتی را ساقط کنند اما هرگز قادر نخواهند بود تا دولتی پایدار را مستقر کنند.

6.     مجموعه معضلات و بحران‌های جاری جامعه ما در سال جاری که متاسفانه هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی ناشی از سیل‌های اخیر نیز به آن اضافه شده است، به حدی جدی و سنگین است که جز از طریق اصلاحات عمیق ساختاری در قانون اساسی قابل حل نیستند. این توصیه از سر دل سوزی و برای احتراز از بحران های مهار ناپذیر آینده مطرح می شود. از همین رو هشدار داده و یادآوری می‌کند که ضربه زدن به جنبش اصلاحات، فراتر از رقابت سیاسی با یک جریان یا احزاب سیاسی رقیب بوده و از منظر منافع ملی و امنیت کشور، پیامدهای غیرقابل جبرانی خواهد داشت. هیچ دولت و هیچ جریان سیاسی بدون پشتوانه حمایت واقعی مردم قادر به گذار از این حجم مشکلات و بحران‌ها نخواهد بود و مشارکت ملی نه از طریق نمایشات پوپولیستی و راه‌پیمایی‌های رسمی که تنها از طریق صندوق رای و شرکت در انتخابات آزاد، سالم و عادلانه به دست می‌آید.

نهضت آزادی ایران تاکید می‌کند که مدیران ارشد نظام نپندارند که می‌توانند روند تغییرات اساسی در مدیریت کلان کشور یا اثرگذاری بر نتیجه انتخابات مجلس آتی را به خواست خویش تا انتها پیش ببرند و تا فرصت باقی است و هنوز ابتکار عمل در دستان نهادهای حاکمیتی قرار دارد، مشفقانه توصیه می‌کند با پذیرش ظرفیت‌های دمکراتیک قانون اساسی از جمله اصل 56، لغو نظارت استصوابی، بازنگری در دکترین سیاست خارجی و نیز با جهت‌گیری دمکراتیک در ارکان قوه قضاییه به گونه‌ای که از جایگاه مدافع حاکمیت، به نهاد حامی حاکمیت قانون و حقوق ملت ارتقا یابد، زمینه‌های مشارکت ملی و برخورداری از پشتوانه آرای حقیقی مردم را فراهم کنند تا در گذار از وضعیت قرمز توطئه‌های خارجی و بحران‌های داخلی به توفیق دست یابند و بتوانند سایه تهدیدها را به پرتو فرصت‌های ملی بدل سازند.

در خاتمه ضمن هشدار جدی مبنی بر آن که نه شرایط کنونی قابل دوام است و نه گذار ساختارشکنانه و براندازانه با منافع ملی ایران سازگاری دارد، به ملت شریف ایران یادآوری می‌کند که به وعده‌های سریع‌الوصول و راه‌حل‌های غیرتدریجی و غیرمسالمت‌آمیز اعتماد نکرده و آزموده را دوباره تجربه نکنند و به احزاب دمکراسی‌خواه و کنشگران اصلاح‌طلب کشور نیز توصیه می‌کند تا با تکیه و تاکید بر تمام ظرفیت‌های دمکراتیک قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مرزبندی واقعی با عاملان فساد ساختاری ولو آن که منتسب به جریان اصلاحات باشند و پرهیز از اصلاحات بروکراتیک، روبنایی و صرفاً قدرت‌محور و همچنین، با ارایه تحلیل واقع‌بینانه و منسجم از روند چهل سال گذشته و نقد مسئولانه ساختار قدرت در طول تمام دوران پس از انقلاب اسلامی، مفهوم اصلاح‌طلبی را بازتعریف کنند و زمینه‌های ارتقای اعتماد عمومی و امید به جنبش اصلاحات با رویکرد جامعه محور را به عنوان یگانه راه‌حل در چارچوب منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران فراهم آورند. رفتار و گفتار سیاسی اصلاح‌طلبان باید مسئولانه‌تر و متناسب با شرایط مخاطره‌آمیز کنونی و در راستای مطالبات تاریخی و نیازهای اساسی مردم ایران ارایه شود تا پایگاه اجتماعی گسترده‌تری را رقم زند.
بار دیگر حلول سال نو را تبریک گفته و از خداوند بزرگ، شادمانی، بهروزی و تعالی اخلاقی برای همه ایرانیان را مسئلت داریم.
نهضت آزادی ایران
24 فروردین 1398



محکومیت تروریست شناختن سپاه پاسداران توسط دولت آمریکا


بسمه تعالی
محکومیت تروریست شناختن سپاه پاسداران توسط دولت آمریکا

روند اقدامات دونالد ترامپ به ویژه پس از خروج از «برجام» و اعمال سیاست‌های خصمانه علیه جمهوری اسلامی و ملت ایران به تدریج پس از شناسایی قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل در بلندی های جولان؛ امروز با اعلام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یک گروه تروریستی در روز پاسدار، که بخشی از نیروی نظامی جمهوری اسلامی است ، گام جدیدی بشمار می‌رود که ناقض قوانین بین‌المللی و حاکمیت ملی ایران است.

دولت آمریکا که خود گروه‌های تروریستی چون داعش را در منطقه ایجاد و حمایت کرده است و مداخلات نظامی گسترده‌ای در بسیاری از کشورهای جهان داشته و دارد، امروز با تروریست  شناختن سپاه پاسداران چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

به نظر می‌رسد اهدافی که دولت ترامپ در راستای سیاست‌های کلی آمریکا در منطقه دنبال می‌کند، از یک سو حمایت از دولت اسرائیل و تامین منافع آمریکا در منطقه را شامل می‌شود و از سوی دیگر، خواهان تقابل با منافع ملی ایران و تداوم و تشدید بحران‌های داخلی ایران برای تسریع روند فروپاشی و تسلیم بلاشرط در قبال درخواست‌های آمریکا در منطقه است. تروریست شناختن سپاه پاسداران و مداخله در امور داخلی ایران هرگز در راستای تامین حقوق اساسی ملت ایران، دموکراسی و توسعه نیست؛ بلکه به نظر ما، فضای کشور را به سود رشد «نظامی‌گری» و تقویت  مشی «تندروی» در ایران آماده می‌کند.

نهضت آزادی ایران با توجه به مراتب بالا به رغم نقدهایی که نسبت به نحوه عملکرد سپاه پاسداران در مدیریت کشور و دخالت آنان در سیاست و اقتصاد دارد که مغایر با قوانین و منافع ملی است؛ اما این اقدام دولت آمریکا را نقض منشور ملل متحد، سایر قوانین بین الملل و خلاف منافع ملی و نقض حاکمیت ملی ایران می‌داند و شدیدا محکوم می‌کند.
نهضت آزادی ایران
22 فروردین 1398