Monday, August 19, 2019

پیام‌های کودتای 28 مرداد


پیام‌های کودتای 28 مرداد
محمد توسلی
كودتاي 28 مرداد سال 32 يكي از رخداد های  مهم و تاثيرگذار در تاريخ يكصد ساله اخير كشورمان است كه جا دارد به مناسبت سالروز 28 مرداد بار دیگر براي عبرت ‌آموزي مورد بررسی قرار گیرد و باتوجه به زمینه ها و پیامد های آن که ضربه سنگینی به فرایند گذار به دموکراسی و برنامه های اصلاحی دولت دکتر مصدق داشت مورد بررسی قرار گیرد و مشخص شود که تجربیات آن دوره چه پیامی برای جامعه امروز ما دارد؟
 پس از انقلاب مشروطيت و باز توليد استبداد، دو دهه استبداد سياسي بر جامعه ما حاكميت يافت. تحولات جهاني پس از جنگ جهاني دوم و شهريور 1320 يك دهه فضاي نسبتاً باز سياسي فرصتي براي بازسازي زير ساخت‌هاي فرهنگي ـ اجتماعي و پيگيري مطالبات انقلاب مشروطيت فراهم شد. ثمره اين تلاش‌ها، شكل‌گيري نهضت ملي ايران و حكومت 28 ماهه دكتر مصدق است. برنامه ملي كردن صنعت نفت ايران و قطع سلطه فرهنگی و استيلاي ديرين انگليس، زمينه‌سازي براي حاكميت ملت بر سرنوشت خويش و فرياد آزاديخواهي و استقلال طلبي تحولات شگرفي نه تنها در فضاي سياسي ـ اجتماعي ايران بلكه امواج آن در منطقه گسترش پيدا كرد. بيگانگان به طور مشخص انگليس و آمريكا و همچنين روسيه شوروي كه منافعشان در معرض مخاطره قرار گرفته بود با برنامه‌ريزي راهبردي در مقاطع مختلف براي به زانو در آوردن و سقوط دولت ملي دكتر مصدق از هيچ اقدامي فرو گذار نكردند.
محاصره اقتصادي ايران، توطئه ايادي بيگانگان بعد از رخداد 30تير 1331 از طريق دربار براي اجراي طرح ترور دكتر مصدق در 9 اسفند 1331 و نهايتاً ايجاد شكاف در جبهه داخلی در سطح رهبران نهضت‌ ملي ايران و تشنج آفريني‌هاي جناج‌هاي راست و چپ، از جمله رويدادهايي است كه براي سقوط دولت ملي دكتر مصدق تدارك شده بود، اما با تدبيـر دكتر مصدق و همكاران صـديق او و حمايت قاطبه ملـت ايران با شكسـت مواجه شده بود. اما در آخرين مرحله برنامه كودتاي28 مرداد با بهره‌گیری از پراکندگی و بی‌تفاوتی مردم و تشدید اختلافات همکاران دکتر مصدق و همكاري جبهه خارجی شامل سازمان‌هاي اطلاعاتي آمريكا (سيـا) و انگليس MI-6 و همچنین از عوامل وابسته به استبداد سلطنتی «دربار پهلوي» اجرا شد و با سقوط دولت ملي دكتر مصدق ضربه سنگيني بر نهضت ملي ايران و دستيابي به مطالبات تاريخي ملت ايران یعنی «آزادی»، «استقلال» و «حاکمیت ملی» وارد گرديد.
بهره گیری از تجربیات آن دوره و پیام های کودتای 28 مرداد برای جامعه امروز فرصت مغتنمی است تا بتوان با آگاهی از توطئه هایی که علیه منافع ملی در تدارک است پیشگیری کرد.
·        تجربه كودتاي 28 مرداد و رخدادهاي مشابه تاريخي دويست ساله ايران همواره نشان داده است كه سلطه و استيلاي بيگانگان عمدتاً از طريق پايگاه‌هاي استبداد داخلی عمل كرده است. به عبارت ديگر همواره «دست بيگانگان از آستين استبداد بيرون آمده است». لذا تا موقعي كه فرهنگ استبدادي و پايگاه‌هاي آن در جامعه وجود داشته باشد و آزادي و حاكميت ملت تحقق پيدا نكرده باشد همواره استقلال و تمامیت ارضی كشور در معرض مخاطره قرار دارد و اين امكان وجود دارد كه بيگانگان با نفوذ در پايگاه‌هاي استبداد، سلطه و استيلاي خود را بر قرار كنند. اصل نهم قانون اساسي نيز بر اين امر مهم تاكيد دارد كه: «در جمهوري اسلامي  ايران آزادي و استقلال و وحدت ملي و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند ... و هيچ مقامي حق ندارد بنام حفظ استقلال و تماميت اراضي كشور آزادي‌هاي مشروع را، هرچند با وضع قوانين و مقررات، سلب كند.»
·        رهبران سياسي كه با تاريخ و فرهنگ ايران آشنايي عميق داشته‌اند چون دكتر مصدق و مهندس بازرگان همواره در سخنان و آثار مكتوب خود آزادي را مقدم بر استقلال آورده‌اند، زيرا معتقد بوده‌اند كه در جامعه‌اي كه آزادي‌هاي قانوني رعايت نشود همواره استقلال كشور در معرض مخاطره قرار مي‌گيرد.
·        هرگز نبايد تصور كرد كه با كمك و همراهي بيگانگان آزادي، دموكراسي و حقوق بشر را مي‌توان در كشور تأمين كرد. زيرا بيگانگان بطور طبيعي و در درجه اول به دنبال مطامع و منافع ملي خودشان هستند كه الزاماً‌ با منافع ملي ما هماهنگ نيست.
·        هماهنگي روسيه شوروي با انگليس و آمريكا عملكرد منافقانه حزب توده در جريان كودتاي 28 مرداد و شعارهاي مخالفان عليه دكتر مصدق ازجمله بيانيه‌هاي آيت‌اله كاشاني، سخنان مظفر بقايي در مجلس: «مصدق مي‌كوشد شاه از مملكت برود و حزب توده سركار بيايد»، فضاي سياسي مبهمي پديد آورد كه كودتاگران با حداقل هزينه توانستند دولت را ساقط كنند. در شرايطي كه جبهه ملي عملاً متلاشي شده بود و سازمان‌هاي سياسي نيز از توان تشكيلاتي لازم براي آگاهي بخشي برخوردار نبودند، مردم بهت‌زده به جمع اندك كودتاگران كه جمعي از فواحش شهر در بين آنان بودند و به نفع شاه شعار مي‌دادند نظاره مي‌كردند. رهبران مذهبي چون آيت‌آله بروجردي در چنين فضايي گفته بودند كه من بين توده‌اي‌ها و شاه، شاه را انتخاب كردم.
·        بجز دكتر مظفر بقايي كه اسناد وابستگي وي به بيگانگان محرز و منتشر شده است ريشه اختلاف رهبران نهضت ملي ايران به خصوص آيت‌اله كاشاني، حسين مكي و .. خصلت‌هاي شخصي، خودخواهي‌ها و خودبيني‌ها و قدرت‌طلبي‌هاي شخصي است كه ناشي از فرهنگ استبدادي و نداشتن روحيه كار جمعي است كه افراد و گروه‌ها آمادگي گذشت و رواداري از خود نشان نمي‌دهد و موقعي كه «پاي  مصالح عموم به ميان آيد از مصالح خصوصي و نظرات شخصي صرفنظر نمي‌كنند». اين ويژگيها كه در همكاري‌هاي برهه نهضت مقاومت ملي نيز ظهور و بروز پيدا كرد موجب شد كه شادروان مهندس بازرگان در سال 1336 سخنراني «احتياج روز» را در جشن عيد فطر انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده كشاورزي كرج ايراد كنند كه امروز هم «احتياج روز» جامعه ماست.
منبع : روزنامه اعتماد 28 مرداد 98





Thursday, August 15, 2019

بهشتی بدون روتوش - قسمت پنجم



گفت و گوی محمد توسلی و فرشاد مومنی در ایرناپلاس:

بهشتی بدون روتوش - قسمت پنجم

تهران- ایرناپلاس- عدم وجود فضای انتقادی و بد دفاع کردن نهادهای رسمی، از مهم‌ترین عوامل ناشناخته‌ ماندن شخصیت‌های مؤثر در شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی است.

شاید علت اصلی شناخت بیشتر جامعه و اقبال بیشتر روشنفکران به شخصیت‌هایی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، در برابر شخصیت‌هایی همچون سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری، امکان فضای نقد این افراد و تقدیس دیگران است. میزگرد حاضر تلاش دارد تا نقطه آغازی باشد بر بازخوانی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ انقلاب: «سید محمد حسینی بهشتی، بدون روتوش».

محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و فرشاد مؤمنی، عضو سابق حزب جمهوری اسلامی در این گفت‌وگوی داغ شرکت داشتند.

ایرناپلاس: شما نوع نگاه امام نسبت به بنی‌صدر و نهضت آزادی از ابتدای ۶۰ را متاثر از نامه آقای بهشتی به ایشان می‌بینید؟

توسلی: من نمی‌خواهم پیش‌داوری کنم، ولی قرائن نشان می‌دهد بعد از این نامه گام به گام حمایت ایشان از آقای بنی صدر کاهش پیدا می‌کند و بحث مجلس به‌وجود می‌آید.

ایرناپلاس: آیا آقای بهشتی در چیزی بیش از این ساختار به‌دنبال تضعیف بنی‌صدر و اعمال فشار و در حقیقت کاهش اختیارات او بود؟ از نظر شما نامه آقای بهشتی به امام فراساختاری است؟

توسلی: قضاوت کمی مشکل است. باید مصادیقی که در نامه است، با دقت بررسی شود. چون من جزئیات را در حافظه ندارم و نمی‌توانم روی جزئیات بحث کنم. ضمنا دلیل استعفای دوستان ما در متن استعفای آنان وجود دارد، که خوشبختانه آقای دکتر محمد مهدی جعفری در سال های اخیر در خاطرات خود به‌عنوان یک امانت تاریخی آن را آورده‌اند و ارتباطی به این بحث‌ها ندارد. نگاه آنها همان نگاه چپ اوایل انقلاب بود و بعدها که متوجه شدند اشتباه کرده‌اند، از جمله مهندس سحابی گفتند که حق با بازرگان بود. مساله بحث قدرت نبود. مهندس بازرگان و یاران ایشان از همان دهه 60 تصریح کردند که بعد از انقلاب جنگ ما جنگ قدرت نیست، بلکه جنگ حجت است. ما هنوز جامعه دموکراتیک نداریم تا بر اسساس تجربه جوامع دموکراتیک بخواهیم عمل کنیم و بگوییم احزاب فقط تشکیل می‌شوند تا از این طریق وارد قدرت شوند. جامعه ما این ظرفیت را نداشت. گروه‌های مختلف که به‌دنبال قدرت بودند، فاجعه ۳۰ خرداد را در جامعه ما به‌وجود آوردند. فاجعه ۷ تیر و ۸ شهریور هزینه‌های سنگینی را به فرایند انقلاب و توسعه جامعه ما تحمیل کردند، باید بپذیریم که این ناپختگی و عدم آمادگی برای کار جمعی و فرهنگ استبدادی و خودکامگی‌ها و خودبرتربینی مسائلی است که از آن روز تا امروز در جامعه ما مطرح بوده و هست. ما در حال طی کردن این فرایند یادگیری هستیم.
بنابراین آن استعفای دوستان ما در سال 58 جنگ قدرت نیست و مساله تفاوت در مواضع داخلی است. نگاهی داشتند که با نگاه تاریخی نهضت و نگاه رهبران نهضت هم‌خوانی نداشت و بعدها گفتند اشتباه کرده‌ایم. مطلب بعدی این است که مرحوم دکتر بهشتی نگاهی راهبردی داشتند. ایشان منافع انقلاب و ملت را در حاکمیت روحانیت می‌دیدند. ایشان به‌طور شفاف گفته‌اند. من نمونه ای را خواندم که همه باید همیشه از نظارت روحانیت تبعیت کنند. یعنی قانون هیچ. این جمله صریح مرحوم دکتر بهشتی است.
همان‌طور که حزب جمهوری اسلامی تمام تقابل خود را با دولت موقت برای جایگزینی در آینده داشتند با بنی‌صدر نیز به همین صورت عمل می‌کردند. من نمی‌خواهم از روش بنی صدر دفاع کنم. روش او به‌خصوص قرارگرفتن در کنار سازمان مجاهدین خلق یکی از اشتباهات تاریخی و بیّن اوست و باید روزی پاسخگو باشد. به نظر من اگر آقای بنی‌صدر بدون پیوند با مجاهدین خلق می‌ایستاد، مقاومت او در داخل در راستای اجرای قانون و منافع ملی بود و می‌توانست در آینده بماند. همانطور که دوستان ما ماندند و هزینه‌هایی پرداختند.

ایرناپلاس: امام در سخنرانی خطاب به بنی‌صدر می‌گویند که شما برگردید.
توسلی: بله، بنابراین به نظر من باید بپذیریم. نگاهی که بعدها در ولایت فقیه مطرح می‌شود. آقای دکتر فرمودند ولایت فقیه برداشت‌های متفاوت دارد، ولی آن ولایت فقیه تصویب‌شده، همان نگاه شیخ فضل‌الله نوری بود و همان مطلبی است که مرحوم دکتر بهشتی به‌طور شفاف در نامه خود به امام گفته‌اند، البته با نگاهی روشنفکری. چون روحانیون نیز طیف‌های مختلفی دارند. ولی در هر حال نگاهی که می‌گوید باید روحانیت حاکم شود، با اینکه برخلاف اصول قانون اساسی است، حاکم شده و ما در این چهاردهه نتوانسته‌ایم بسیاری از اصول مترقی قانون اساسی، از جمله اصل ۲۶ یا اصل ۵۶ قانون اساسی را اجرا کنیم. این مسائل بسیار روشن است.
تصویب این اصول در قانون ساسی نقطه قوت دکتر بهشتی است. وقتی مشروح مذاکرات مربوط به اصل ۲۶ قانون اساسی را بررسی می‌کنید، می‌بینید دکتر بهشتی یک‌تنه علیه کسانی که می‌گویند فعالیت احزاب نباید آزاد باشد، ایستاده است و می‌گویند فعالیت احزاب، بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی، باید علی الاطلاق آزاد باشد. اولین قانونی هم که در مجلس اول تصویب می‌شود همین دیدگاه را در متن دارد. کسانی در وزارت کشور و دولت‌های چهاردهه گذشته بودند که عموما به فعالیت آزاد احزاب باور نداشته‌اند. اینکه اعلام می شود ما ۲۰۰ حزب داریم، به نظر من یک نمایشی بیش نیست. در کجای دنیا چنین سابقه ای وجود دارد؟ آنهم با ضوابطی که بعدها برای فعالیت احزاب در قاانون گذاشته شده است. آیا واقعا باوری نسبت به حقوق شهروندی وجود دارد؟  نقاط قوت حضور مرحوم دکتر بهشتی در آن مجلس برجسته است، اما حمایت و مدیریت ایشان در تصویب اصل ولایت فقیه که مورد قبول آقای منتظری بود و آقای آیت آن را پیشنهاد کردند، جای بررسی و تامل دارد.  آقای آیت در چه جایگاهی این پیشنهاد را مطرح کرده است؟!

ایرناپلاس: بحث ما ولایت فقیه نیست. چون اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم، باید چند پله عقب‌تر برویم و به پیشنهاد اعضای نهضت آزادی و ماجرای قهر آقای طالقانی برسیم که آنها در آن جلسه به امام پیشنهاد دادند که مجلس خبرگانی به این شکل تشکیل شود، که مورد انتقاد امام و آقای بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی بودند و گفته شد مشخص نیست از این مجلس به این شکل چه چیزی بیرون بیاید. من از فرمایشات شما این‌طور برداشت کردم که نوع کنش آقای بهشتی توجیه یا تئوریزه‌کردن روشنفکرانه اتفاقی بود که در نهایت با مدل غیرروشنفکرانه آن تفاوتی نداشت. با این وجود، به‌طور خلاصه واکنش خود بعد از سخنرانی ۱۴ اسفند بنی‌صدر را بیان کنید.

توسلی: بسیار غیرعادی بود. فضا عادی نبود و برای اینکه بدانیم نهضت آزادی بیانیه داد یا نه باید به اسناد نهضت رجوع کنیم. چون من الان مطلبی به‌خاطر ندارم.

ایرناپلاس: آقای دکتر توضیحی اگر دارید بفرمایید.
مومنی: برخی از بیانات ایشان مایه شگفتی من است. متنی که ایشان از آقای دکتر بهشتی خواندند منحصرا بحث نظارت روحانیت را مطرح می‌کند. ولی ایشان از آن استنتاج به میل به بی‌قانونی آقای بهشتی دارند. این جفای بزرگی در حق کسی است که تمام زندگی‌اش بر قانون و رعایت انضباط مدنی مبتنی بود.
از خطای استراتژیک بنی‌صدر صحبت کردند. به نظر من یکی از بزرگترین خطاهای استراتژیک نهضت آزادی بعد از پیروزی انقلاب این بود که سرنوشت خود را با سرنوشت بنی صدر گره زدند. من آن زمان در شورای انقلاب آمد و شد داشتم. آقای مهندس بازرگان مکرر از رفتارهای خودمحورانه و خلاف‌گویی و تفرقه‌افکنانه بنی‌صدر صحبت می‌کردند و مکررا بر این مساله تصریح داشتند که میزان کارشکنی‌هایی که بنی‌صدر علیه تیم مهندس بازرگان داشت، چه در دولت موقت و چه پس از آن کمتر از بقیه نبود. ولی به صورت کاملا انفعالی و با تحلیلی کاملا نادرست خود را با بنی‌صدر هم‌پیمان کردند. درحالی‌که خود آقای مهندس بازرگان تمام آن نکات را تصریح می‌کردند.
آقای بهشتی دو سه بار به اعتبار اخباری که از این‌سو و آن سو به ایشان می‌رسید، افرادی را که امروز نیز در قید حیات هستند به شورای انقلاب آوردند و برای مهندس سحابی و مهندس بازرگان آشکار شد که بنای ایشان بر صداقت و راستی نیست. اینکه امروز گفته شود بنی‌صدر می‌خواست قانون باشد و در برابر او ایستادگی کرده بودند، این نیز جفایی بزرگ به تاریخ است و واقعیت ندارد.
 اگر به متن جریان‌هایی که در آن زمان اتفاق افتاده مراجعه کنید، بیش از ده بار امام خمینی خطاب به بنی‌صدر گفتند دربرابر قانون تمکین کن و «من من» نگو. این من، شیطان است. تو خودمحوری می‌کنی. این ماجرا آن‌قدر شور شده ‌بود که حتی طرفداران بنی‌صدر آن را رد نمی‌کردند. و ماجرای مواجهه بنی‌صدر با حزب بیشتر به حالت تهاجمی و از ناحیه بنی‌صدر بود. خود من از کسانی هستم که شاهد بودم آقای بهشتی، بنی‌صدر را به حزب جمهوری اسلامی دعوت کردند و گفتند ما می‌خواهیم روابطی صمیمانه و خوب برقرار باشد و همه ما می‌خواهیم برای اعتلای کشور کار کنیم. در همان جلسه آقای بنی‌صدر گفتند پس من را با افرادی مربوط کنید. آقای بهشتی من و شهید حسن اجاره دار را معرفی کردند، ولی بعدا بنی‌صدر به وادی دیگری افتاد.
حتما ایشان به یاد دارند که امام چقدر نسبت به او خویشتن‌داری می‌کردند و چقدر فشار بر روی امثال بهشتی و هاشمی می‌آوردند تا او را تحمل کنند. چون رای مردم برای ما حیاتی و مهم است. حتی کار به هیات حکم سه نفره رسید که یکی از مصوبات بسیار مهم آن این بود که از دوره‌ای که امام فرمان آتش‌بس فی‌مابین بنی‌صدر و بقیه را دادند، آن هیات تصریح کرد که حتی یک مورد خطا از ناحیه آقای بهشتی سر نزده و تمام خطاها از جانب بنی‌صدر بود، که خلاف عهد می‌کرد.
شواهد در این زمینه آن‌قدر زیاد است که من از این بیانات تعجب کردم. من خود شاهد بودم که در اوج هتاکی‌های غیرمتعارف بنی‌صدر در همان جلساتی که مجاهدین خلق آن را منفجر کردند، روزی یک نماینده مجلس به تعبیر غیرمودبانه ای از آقای بنی‌صدر نام برد و آقای بهشتی از این رویه به شدت عصبانی شدند و نزدیک به ده دقیقه سخنرانی کردند و گفتند ما اختلاف‌نظرهایی داریم و حتی اگر ایشان در این اختلاف نظرها حفظ حریم نکند، ما مجوز این کار را نداریم. جوری خشن و بی‌پروا و صریح از آن نماینده و کارش انتقاد کردند که او ترجیح داد جلسه را ترک کند.
 بهشتی در اوج اختلافات می‌گفت کسی که بخواهد به صورت غیر اخلاقی از ما دفاع کند را اصلا نمی‌خواهیم. همه این موارد در تاریخ ثبت شده است. روزنامه میزان بعد از ماجرای ۱۴ اسفند به صورت افراطی و یک‌جانبه طرف بنی‌صدر را گرفت و این موارد خطاهایی کوچک نبود. اما باوجود همه این موارد تا پایان زندگی آقای بهشتی یک‌بار ندیدم ایشان تعبیری غیردوستانه راجع‌به مهندس بازرگان داشته باشند. از نظر ایشان این حق آنها بود تا انتخاب خود را داشته باشند و ما می‌توانیم اگر آنها مطالبه‌گر باشند از آنها بخواهیم بیایند و توضیحات ما را بشنوند.
در ماجرای ۱۴ اسفند تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که بنی صدر برای پیگیری منافع و خواسته‌های خود و هم‌پیمانان خود هیچ حریمی را رعایت نمی‌کند و به هیچ قاعده‌ای تن در نمی‌دهد. نکته‌ای که به آن اشاره کردید، یکی از قله های برخورد مشوقانه امام خمینی با ایشان بود. حتی در دوره ای که بنی‌صدر پنهان شده بود، امام چقدر مشوقانه گفتند به تو وعده‌هایی داده شده است و تو را اغوا کرده‌اند. تو مطمئن باش اگر خود را اصلاح کنی به تو این فرصت را می‌دهیم و آنچه که به دنبالش هستی در این کادر بسیار بهتر به دست می‌آید. حتی به او امان دادند و گفتند برگرد و تسلیم قانون شو و آداب کار جمعی را رعایت کن تا بتوانیم بار دیگر همکاری کنیم.
یعنی آن میزان سعه صدر واقعا بی‌نظیر بود. نامه اشاره شده از افتخارآمیزترین یادگارهای اندیشه‌ای شهید بهشتی است. وقتی ایشان بینش طیف بنی صدر را معرفی می‌کند می‌توانید ببینید که هیچ نکته منفی درباره آنها مطرح نمی‌شود و از امام می‌خواهد ایشان در چهارچوب جایگاهی که دارند انتخاب کنند. بعد بحث این است که ما هیج نوع طمع مادی نداریم و تصریح می‌کنند، من بارها به شما عرض کرده‌ام، بزرگترین لطفی که می‌توانید به من بکنید این است که من را از مسئولیت‌های اجتماعی آزاد کنید. برداشت من این است که در کسوت روحانی و در چارچوب‌های اندیشه‌ای بتوانم خدمات موثرتری به جامعه داشته باشم. در آن نامه مطلقا بحث قدرت و حذف یک طرف وجود ندارد. اگر این امکان وجود داشته باشد و نامه با شواهد موجود در آن زمان ردگیری شود، یکی از قله‌های مظلومیت آقای بهشتی به‌عنوان یک شخصیت و مظلومیت حزب جمهوری اسلامی به‍عنوان یک حزب است.
من به‌عنوان کسی که در آن زمان مسئولیت داشت، می‌گویم هیچگونه تلاشی در عمل برای مواجهه مدنی با هیج یک از مخالفان حزب جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی انجام نمی‌شد. آنچه عمدتا نسبت داده می شود محصول جنگ روانی سازمان مجاهدین خلق بود و باعث تاسف است که بسیاری را اغوا کرده و تحت تاثیر قرار داده است.

گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی – تیر 98





بهشتی بدون روتوش - قسمت چهارم


گفت و گوی محمد توسلی و فرشاد مومنی در ایرناپلاس:

بهشتی بدون روتوش - قسمت چهارم

تهران- ایرناپلاس- عدم وجود فضای انتقادی و بد دفاع کردن نهادهای رسمی، از مهم‌ترین عوامل ناشناخته‌ ماندن شخصیت‌های مؤثر در شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی است.

شاید علت اصلی شناخت بیشتر جامعه و اقبال بیشتر روشنفکران به شخصیت‌هایی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، در برابر شخصیت‌هایی همچون سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری، امکان فضای نقد این افراد و تقدیس دیگران است. میزگرد حاضر تلاش دارد تا نقطه آغازی باشد بر بازخوانی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ انقلاب: «سید محمد حسینی بهشتی، بدون روتوش».

محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و فرشاد مؤمنی، عضو سابق حزب جمهوری اسلامی در این گفت‌وگوی داغ شرکت داشتند.
ایرناپلاس: اتکای بیش از حد مسائل و ساختارها به یک شخص باعث می شود بعد از رفتن آن شخص، همه چیز دچار تحول شود. به نظر می‌رسد این مساله نوعی ضعف است و می‌توان با آن مواجهه‌ای انتقادی کرد. شکل‌گیری حزب جمهوری اسلامی داستان مفصلی است و نمی‌توان به همه ابعاد آن پرداخت. در نوع شکل‌گیری ساختار این حزب، هم به‌لحاظ سیاسی و نیروی انسانی، چون آقای بهشتی به‌دنبال افراد بسیاری بودند تا به آنها انسجام دهند و آنها را در حزب فعال کنند، از نظر بسیاری از افراد یک تاکتیک سیاسی برای رسیدن به قدرت بود. از نظر عده‌ای دیگر این امر، فرصتی برای همکاری و راهبردی برای گفت‌وگو بود. از نظر مخالفین، نوعی فرصت طلبی سیاسی بود و مدافعین ایشان این امر را گرایش به کار جمعی می‌دانند. تحلیل شما چیست؟ مطرح می‌شود آقای بهشتی به‌دنبال این بود که از حبیب الله عسگر اولادی تا حبیب الله پیمان را وارد حزب جمهوری کند. برخی پذیرفتند و برخی نپذیرفتند.

توسلی: وقتی آقای بهشتی در قید حیات بودند، چرا!. مرحوم دکتر بهشتی نوعی نگاه کاربردی داشتند. در سالهای 5۶ و 5۷ این نگاه در رفتار و رفت‌وآمدهای ایشان مشخص بود. در جامعه ما به‌دلیل عدم وجود روحیه کار جمعی، تشکیل حزب کاری پیچیده است. ایشان برای تشکیل حزب از سه فرصت استفاده کردند. اول هیات‌های موتلفه بود. از اوایل دهه چهل ایشان و مرحوم مطهری و مرحوم محی‌الدین انواری جزء شورای روحانیت و فقاهت بودند که توسط آیت‌الله خمینی انتخاب شده بودند، و بنابراین بصورت ارگانیک با هیات های موتلفه در ارتباط بودند. بعد از حوادث ترور منصور که این مجموعه فتوایی داده بودند، دکتر بهشتی که ممنوع الخروج بودند به طریقی مشکل ممنوعیت خروج  ایشان را رفع کردند و از ایران به آلمان رفتند. بنابراین هیات‌های موتلفه را در اختیار داشتند، ولی کافی نبود. چون دیدگاه راهبردی که ایشان داشتند، می‌خواستند با روشنفکران جامعه در ارتباط باشند. هیات‌های موتلفه پاسخگو نبودند و دو گروه دیگر را اضافه کردند. جمعی از روشنفکران دینی را که نگاه ملی و اسلامی داشتند در آن جمع به کار گرفتند. مثل مهندس میرحسین موسوی که نگاه ملی داشتند و مسلمان بودند. و جمع دیگری از عقبه دکتر بقایی  چون مرحوم آیت که با آنها همراه بودند.
حزب جمهوری اسلامی از این سه مجموعه شکل گرفته بود. به لحاظ اقتصادی و تحلیل سیاسی و اعتقادی همگن نبودند. قطعا آقای دکتر نیز شهادت می‌دهند که به همین دلیل، همیشه در داخل حزب چالش وجود داشت. این وضعیت برای نگاه راهبردی دکتر بهشتی جوابگو بود. چون توانسته بودند سازمانی ایجاد کنند و یک میلیون عضو ثبت نام کنند. آن فضا با آن نگاه هماهنگ بود. کسانی که حزب را برای دستیابی به قدرت انتخاب کرده بودند، بعد از رسیدن به قدرت، حزب جمهوری اسلامی را متوقف کردند. می‌توان این وضعیت را از نظر تاریخی مطرح و درباره آن گفت‌وگو کرد.


ایرناپلاس: این نوع نگاه دکتر بهشتی نسبت به ایجاد تشکیلات سیاسی و یا ساختارهایی که بناست کارکرد داشته باشند، نوعا قائم به شخص ایشان است. این موارد در حضور خود آقای بهشتی تا حد نرمالی کارکرد داشت، ولی همه آنها بعد از آقای بهشتی دچار بحران می‌شود و این بحران دامن‌گیر و ادامه‌دار می‌شود و سال‌های دهه شصت و دهه هفتاد را دربرمی‌گیرد. نقش آقای بهشتی در تدوین قانون اساسی، نقش ایشان در تئوریزه کردن ولایت فقیه و همچنین در ایجاد ساختار حقوقی جمهوری اسلامی و... بعد از او کشور را دچار بحران می‌کند. این مساله از منظر شما چطور تحلیل می‌شود؟

مومنی: باید چند مساله را با همدیگر یک‌جا ببینیم، و در عین حال جایگاه هیچ‌کدام را از دست ندهیم. در مورد گروه‌هایی که آقای مهندس بر شمردند، باید گفت ترکیب اعضای مرکزی حزب فراتر از این سه گروه بود. به‌طور مثال تعداد اعضای نزدیک به حزب ملل اسلامی، از همه گروه‌هایی که برشمرده شد، اگر در حزب بیشتر نبود، کمتر هم نبود. به‌جز آنها از طیف جوان‌ها، شهید حسن اجاره دار، شهید جواد مالکی، فرزاد رهبری و بعدها جواد سرافراز را آوردند و این از خصیصه‌های خوبی است، که ای کاش فرصت گفت‌وگو بود و می‌گفتیم که چقدر آقای بهشتی به کارآزموده کردن جوانان علاقه داشتند، که این از خلا های بزرگ و خطاهای راهبردی دو سه دهه گذشته است، که به این جنبه توجه نداشتند.
اما در مورد موضوع خاص و تعبیری که به‌کار بردید، باید بگویم من، هم قبل از انقلاب و هم در سال‌های بعد از انقلاب جزء فعالان دانشجویی محسوب می‌شدم و اسم و رسمی داشتم و در معرض این پرسش قرار می گرفتم که این چه مجموعه‌ای است؟ بر اساس لطف آقای بهشتی به من و بی‌پروایی و صراحت من، یک‌بار به خدمت ایشان رسیدم و گفتم من براساس درک خودم چیزهایی در این زمینه دارم ولی اگر از شما بپرسند این چه ترکیبی است، پاسخ شما چیست؟ ایشان فرمودند انقلاب اسلامی بسیار غافلگیرانه به پیروزی رسید و ما به هیچ وجه در بین فعالان با تجربه جامعه خودمان تجربه همکاری در این سطح را نداشتیم. فرمودند من حزب را این‌طور سامان داده‌ام تا برای دوره گذار و برای اینکه ما بتوانیم این جامعه بزرگ را اداره کنیم، باید تمرینی کوچکتر با جمعی محدودتر از همه آنهایی که کمابیش در پیروزی انقلاب موثر بودند، داشته باشیم و با آنها تعامل کنیم و براساس یک سلسله اصول و موازین بتوانیم به نظر واحدی برسیم و کار را جلو ببریم. به من فرمودند این فقط برای دوره گذار است و من در این شرایط طاقت‌فرسا زمانی طلایی را به تدوین مواضع حزب جمهوری اسلامی اختصاص داده‌ام و فرمودند به‌زودی این مواضع نهایی می‌شود و به محض نهایی‌شدن مواضع و یک دوره آموزش بلافاصله کنگره حزب را اموزش خواهیم داد و در آنجا صادقانه و صریح از همه کسانی‌که کاندیدای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی می‌شوند، خواهش خواهیم کرد فقط آنهایی که در این چهارچوب نظام باورها و طرز نگاه و تحلیل ایران و جهان هستند بمانند و اگر کسانی به هر دلیلی قبول نداشتند و ماندند، ما سازوکارهایی را در نظام تشکیلاتی طراحی می‌کنیم تا این برملا شود و از آنها تقاضا خواهیم کرد به مجموعه ای بپیوندند که با نظام باورها و ترجیهات آنها سازگاری بیشتری داشته باشد.

ایرناپلاس:  پس رویکرد آقای بهشتی بیشتر تاکتیکی بود؟
مومنی: تصور آقای بهشتی این بود که وقتی حزب اعلام موجودیت می‌کند، حداکثر چند هزار نفر به آن می‌پیوندند و به خوبی می‌توان این مجموعه را سامان داد. شدت اعتماد فراگیری که در بین مردم نسبت به روحانیان و به‌طور اخص نسبت به آن مجموعه‌ای که مورد عنایت ویژه امام بودند، ما را با پدیده‌ای غافلگیرکننده از نظر گستره مراجعات و اعتماد روبه‌رو کرد. ماجرا در نظر شهید بهشتی قرار بود این فرایند را طی کند و به استقرار و ثبات تشکیلاتی برسد که مبتنی بر نظم نظری و تحلیلی مشخص است. ولی اینکه چرا بعد از شهادت ایشان بخش بزرگی از دستاورد ها یا تداوم پیدا نکرد یا به ضد خود تبدیل شد. این بحث فرصت مستوفایی را می‌طلبد.
من می‌خواهم بگویم ایشان با وقوف روش شناختی خود روی این مساله عنایت داشتند. بعد از شهادت آیت‌الله مطهری من و برخی از دوستان از جمله شهید حسن اجاره دار برای عرض تسلیت نزد ایشان رفتیم. آقای بهشتی به ما گفتند شهادت آقای مطهری ضربه بسیار سهمگینی بود و من از خداوند ده سال زمان خواستم تا نظمی اقتصادی و اجتماعی به‌وجود بیاوریم تا در آن، این نظام قائم به شخص نباشد و اینطور نباشد که با زدن یک ضربه کاری و حذف تروریستی فردی موثر، ما اینهمه تحت فشار قرار بگیریم.
بنابراین برنامه ایشان این‌گونه بود و تعبیر ایشان این‌طور بود که ما ده سال برای این کار زمان لازم داریم. برای اینکه ببینیم ایشان چقدر صورت بندی نظری این مساله را عالمانه طراحی کرده بودند، باید به مجموعه آثار ایشان مراجعه کنیم. متاسفانه این مجال اینجا ایجاد نشد تا در مورد صلاحیت‌های فکری منحصربه‌فرد ایشان برای ارائه یک صورت‌بندی مبتنی بر اسلام و متناسب با اقتضائات زمانه برای شما صحبت کنم. من واقعا بر این باور هستم که بزرگترین خطای راهبردی جمهوری اسلامی بعد از شهادت آقای بهشتی این است که وجه اندیشه‌ای شهید بهشتی را کنار گذاشتند.
من فکر می‌کنم آن اغتشاش معرفتی در غیاب یک عزم اندیشه‌ای روش‌مند ما را این‌قدر دچار تناقض کرده است. آنچه می‌فرمایید بحران ساز شده است، اتفاقا در حیطه کاری من است، به‌ویژه در بحث‌های اقتصادی. من تا به حال چند مقاله در این زمینه منتشر کرده‌ام و انشاالله اگر خداوند توفیق دهد، بعدا کتاب‌هایی را در این زمینه منتشر خواهم کرد که موضوع آن این است. آنچه که بعد از شهادت دکتر بهشتی بر سر جمهوری اسلامی آمد آیا محصول عمل به رهنمودهای ایشان بود یا محصول عدول از آنها. ولایت فقیه را مطرح کردید. کاش درباره کتاب درخشانی از ایشان تحت عنوان «ولایت رهبری و روحانیت در اسلام» گفت‌وگوهای اجتماعی جدی صورت گیرد. ایشان آنجا تصریح می‌کنند که از دیدگاه اسلامی، براساس برداشت‌های آقای بهشتی، ولایت فقیه ولایت خردجمعی است و جزئیاتی دارد که باید در جای خود از آنها صحبت کرد. به‌ویژه در حیطه مسائل اقتصادی این موضوع را تصادفی نگیرید.
در کل دوره مسئولیت مهندس موسوی که پایبندی عملی بیشتری به قانون اساسی وجود داشت، به گواه سند پیوست شماره یک برنامه اول توسعه درحالی‌که شاخص دخالت کلی دولت در اقتصاد در سال ۱۳۵۶ میزان ۶۳% بود، ولی در سال ۱۳۶۷ با عبور از یک اقتصاد جنگی ۸ ساله شاخص کلی مداخله دولت در اقتصاد به ۴۰% رسید. من در مقاله‌ای در دفاع از اصول اقتصادی قانون اساسی توضیح دادم که آقای بهشتی و همکاران‌شان چگونه توانستند سه گروه دانایی را به صورت منسجم و نظام‌وار در یک قالب نهادی دربیاورند: دانش عمیق درباره آخرین دستاوردهای نظری توسعه در زمان تدوین قانون اساسی، دانش عمیق از اسلام به‌صورتی که قابل عمل در ربع پایانی قرن بیستم باشد و دانشی بسیار عمیق از بایسته‌های تاریخی و نهادی اقتصادی و اجتماعی ایران.
ظاهر قانون اساسی در اصول اقتصادی خود می گوید دست بالا را دولت دارد. ولی وقتی به آن عمل کردند، سهم دولت کاهش پیدا کرد و سهم بخش خصوصی مولد افزایش پیدا کرد. در دوره تعدیل ساختاری از همه ابزارهای شناخته شده برای کوچک‌سازی دولت استفاده کردند و در بعضی از سال‌ها، طی سی ساله گذشته شاخص مداخله دولت در اقتصاد از مرز دوبرابر مداخله‌های دولت در اقتصاد در دوره جنگ بالاتر رفت و مساله حیاتی‌تر این است که بخش اعظم مداخله‌های کنونی دولت در اقتصاد، مداخله‌های تصدی‌گرانه است و بخش اعظم آن مضمون غیرتوسعه ای دارد.

ایرناپلاس: بعد از دوره ریاست جمهوری بنی صدر، نوع اختلاف مواضعی که آقای بنی‌صدر و آقای بهشتی داشتند، بیشتر علنی می‌شد و اختلافات آشکارتر می‌شد. یکی از این مصادیق، سخنرانی معروف بنی صدر در ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ بود. در آن جلسه عملا نقطه هدف بنی صدر، آقای بهشتی بود. اعضای نهضت آزادی نیز در آن جلسه حضور دارند. موضع خود شما نسبت به آن سخنرانی چه بود؟ نگاه شما و نگاه آقای بنی صدر نسبت به آقای بهشتی در آن زمان چقدر هم راستا بود؟ نهضت در این مرحله چه اشتراکاتی با بنی صدر داشت؟

توسلی: همان‌طور که قبلا عرض کردم، در دوره دولت موقت، هم احزاب چپ و هم اشخاصی چون بنی‌صدر و هم حزب جمهوری اسلامی به‌دنبال قدرت بودند. به همین دلیل خود و ارگان‌های خودشان تماما با دولت موقت تقابل داشتند. اما زمانی که آقای بنی‌صدر در انتخابات با ۱۱میلیون رأی پیروز شدند، نگاه  دوستان ما در نهضت آزادی نسبت به ایشان دیگر واکنشی نبود، و به عملکرد گذشته ایشان نگاه نمی‌شد. بلکه ایشان را منتخب ملت ایران می‌دیدند که مدیریت  کشور را در جایگاه ریاست جمهوری بر عهده دارند. آقای مهندس بازرگان نیز در بسیاری از صحبت‌های خود به این نکته اشاره می‌کنند و حتی در آخرین مرحله که عدم کفایت ایشان در مجلس مطرح می‌شود، باز به همین مسائل تاکید می‌کنند و به‌دنبال اجرای قانون هستند و می‌گویند باید قانون را اجرا کنید. ایشان باید بیاید و از خود دفاع کند.
در تاریخ ۱۴ اسفند ما در اصفهان برنامه داشتیم و آقای دکتر سحابی در تهران بودند. آقای مهندس بازرگان در یکی از مساجد قدیمی اصفهان سخنرانی داشتند و خود من هم در اصفهان بودم. ولی بعدا در جریان جزئیات قرار گرفتیم. سخنرانی بنی صدر در حقیقت واکنش به اقداماتی بود که حزب جمهوری اسلامی در تقابل با بنی‌صدر داشت. یعنی آن رفتاری که با دولت موقت داشتند، با بنی‌صدر نیز ادامه داشت. مصداق آن نامه دکتر بهشتی در ۲۲ اسفند همان سال برای آیت‌الله خمینی است. آن نامه سندی تاریخی است و خلاصه آن چنین است: دو نگاه در جامعه ما وجود دارد، یک نگاه که ما می‌گوییم و در نامه توضیح می‌دهند و تلویحا می گویند که روحانیت باید حاکم شود و نگاه دیگر کسانی هستند که نگاه مهندس بازرگان و بنی صدر را دارند و به دنبال قانون و حاکمیت ملی هستند.
مرحوم دکتر بهشتی آن‌طور که من به یاد دارم تصریح می‌کنند و می‌گویند : اگر شما آن نگاه ( بنی صدر) را تایید می‌کنید اجازه دهید ما تقابلی نداشته باشیم و به حوزه برویم و کار طلبگی خود را پیگیری کنیم. این نامه تاریخی و مهم است و پیامد آن این است که برخوردهای آیت‌الله خمینی با آقای بنی‌صدر شروع می‌شود. نمی‌خواهم وارد برخوردها و مشکلات مدیریتی دوران جنگ بشوم. گام به گام برخوردها ادامه پیدا می‌کند تا رویدادهای خرداد ۶۰ و تقابل هایی که در پی آن  به‌وجود آمد.

ادامه دارد

گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی – تیر 98


بهشتی بدون روتوش - قسمت سوم


گفت و گوی محمد توسلی و فرشاد مومنی در ایرناپلاس:

بهشتی بدون روتوش - قسمت سوم

تهران- ایرناپلاس- عدم وجود فضای انتقادی و بد دفاع کردن نهادهای رسمی، از مهم‌ترین عوامل ناشناخته‌ ماندن شخصیت‌های مؤثر در شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی است.

شاید علت اصلی شناخت بیشتر جامعه و اقبال بیشتر روشنفکران به شخصیت‌هایی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، در برابر شخصیت‌هایی همچون سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری، امکان فضای نقد این افراد و تقدیس دیگران است. میزگرد حاضر تلاش دارد تا نقطه آغازی باشد بر بازخوانی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ انقلاب: «سید محمد حسینی بهشتی، بدون روتوش».

محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و فرشاد مؤمنی، عضو سابق حزب جمهوری اسلامی در این گفت‌وگوی داغ شرکت داشتند.

ایرناپلاس: اشاره شد مواضع سیاسی آقای بهشتی به گونه‌ای بود تا دولت موقت اختیارات کمتری داشته باشد. نظر شما در این رابطه چیست؟

مومنی: در روش شناسی گفته می‌شود یک واقعیت وجود دارد و بی‌شمار نظریه. این موضوع به این بر می‌گردد که انسان‌ها با نقص اطلاعات روبه‌رو هستند و این اطلاعات نیز توزیع نامتقارن دارد و هر کسی با هر سطحی از اطلاعات روبه‌رو می‌شود، برای اینکه از دل آن اطلاعات به تصمیم برگردد، آن اطلاعات را از صافی ذهن خود عبور می‌دهد. آنچه که آقای مهندس بیان کردند، به نظر من از افتخارآمیزترین بخش‌های کارکرد حزب جمهوری اسلامی و به‌ویژه شخص آقای بهشتی بود. امروز آقای مهندس طوری صحبت می‌کنند که گویی نفس اینکه شخصی یا مجموعه‌ای به دنبال قدرت باشد، بد است. مهم این است که از چه روشی برای رسیدن به قدرت استفاده می‌کنند و بعد از رسیدن به قدرت چطور عمل می‌کنند. آقای مهندس خود می‌دانند که در آن شرایط و آن وضعیت، تعدادی از پاک‌دامن‌ترین و مبارزترین و جدی‌ترین اعضای نهضت آزادی از این مجموعه انشعاب کردند. چهره هایی در استاندارد عزت الله سحابی و دکتر محمد مهدی جعفری. بنابراین پذیرفته نیست بگوییم اگر کسی نسبت به نهضت آزادی انتقاد دارد، اشکالی دارد. باید دید حرف و موضع انتقادی آنها چیست، تا بعد داوری کنیم. در مورد مثال‌هایی که ایشان درباره سپاه و جهاد زدند، مطلقا به حزب جمهوری اسلامی مربوط نبود. مصوبه شورای انقلاب بود و مساله بسیار مهم بعدی و ویژگی مشترک سپاه و جهاد این بود که اکثریت قاطع آن را جوان‌ها و دانشجوها تشکیل می‌دهند و آنها با مشی دولت موقت همدل نبودند. اتفاقا در آن زمینه به گواه آنچه که خود من درون حزب جمهوری اسلامی مشاهده می‌کردم و آنچه که تا پایان عمر آقای بهشتی باقی بود، به‌خاطر اینکه ایشان به لحاظ روش‌شناختی برجسته‌ترین تجلی مسلمانی را عدالت و انصاف می‌دانستند. وقتی با احساسات پرشور جوان‌ها و انتقادات شدید آنها نسبت به عکس‌العمل بیش از حد تند نهضت آزادی روبه‌رو می‌شدند. آقای بهشتی کامل جانبدارانه به نفع دولت موقت سعی می‌کردند جوان‌ها را نسبت به واقعیت‌ها و کاستی‌ها و تنگناها و هجمه‌هایی که در کشور وجود داشت، آشنا کنند.
از موضع حزب جمهوری اسلامی می‌توانم گواهی دهم که ایشان نه فقط در مورد نهضت آزادی، بلکه در مورد باقی احزاب که داعیه اسلامی داشتند و در آموزش‌ها نیز به ما همینطور می‌گفتند و همین‌طور بود و ما جز این را در عمل آنها ندیدیم، همیشه می گفتند رقابت ما با احزاب تشکیل شده از مسلمان‌ها مسارعه در خیرات است. به هیچ‌وجه حضور آنها را نفی‌کننده و یا مزاحم حضور خودمان نمی‌بینیم. ما می‌دیدیم که کاملا با عمل آنها تطابق دارد و باز تاکید می‌کنم که این فقط در مورد نهضت آزادی نبود و درباره سایر گروه‌های اسلامی همین بود. وقتی شرایط را از این زاویه مشاهده کردید، متوجه می‌شوید ایشان آن‌قدر در رعایت انصاف اصرار داشتند که مورد مخالفت و انتقاد قرار می‌گرفتند.
آقای بهشتی تمام آن هزینه‌ها را می‌پرداختند و می‌گفتند من به آن چیزی که اعتقاد دارم، عمل می‌کنم. چیزهای دیگری نیز وجود دارد که فرمودند بعدا مکتوب می‌کنم، ولی آنچه مطرح کردید عموما نقاط برجسته و نقطه قوت شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی بود. ما هنوز هم افتخار می‌کنیم که آقای بنی‌صدر،  برای نخست‌وزیری، آقای میرسلیم یکی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی را کاندیدا کردند. ولی بحث بهشتی این بود که ماجرای سرنوشت جمهوری اسلامی باید بر اساس موازین اسلامی تنظیم شود. ایشان عقیده داشتند اگر موازین اسلامی مبنا باشد و بیرون از حزب آدم شایسته ای باشد ما وظیفه داریم با تمام توان حزبی خود تلاش کنیم تا شایسته تر انتخاب شود.

ایرناپلاس: یعنی آقای بهشتی اعتقاد داشتند شهید رجایی شایسته‌تر از آقای میرسلیم است؟

مومنی: آقای بهشتی شهید رجایی را چند سر و گردن از تمام کاندیداهایی که بنی‌صدر مطرح می‌کرد، شایسته‌تر می‌دانستند و با اینکه چند نفر از آنها از حزب جمهوری اسلامی بودند، اما با راهنمایی آقای بهشتی مصوبه حزب جمهوری اسلامی این شد که از شهید رجایی حمایت کنند.

توسلی: من با شهید رجایی رابطه نزدیکی داشتم. نزدیک به ۴ ساعت با ایشان در دفتر کارشان گفت‌وگو کردم. به آقای رجایی صمیمانه گفتم شما یک مدرسه را اداره کرده اید؟ گفتم شما می‌خواهید رییس دستگاه اجرایی کشور باشید.  آیا با تقوای اجتماعی این تصمیم قابل پذیرش است؟ گفت نه! گفتم پس چرا می پذیرید؟ گفت چون کسانی مطرح می‌شوند که مصلحت نیست.

ایرناپلاس:  مگر آقای میرسلیم در آن زمان چه تجربه ای داشتند که توسط آقای بنی‌صدر مطرح شدند؟
توسلی: ایشان عقیده داشت چون میرسلیم مناسب این مسئولیت نیست، من آن را می پذیرم. من می‌خواهم بگویم که نگاه مرحوم دکتر بهشتی در مورد شهید رجایی به رغم این که حتی یک مدرسه را هم اداره نکرده است، این چنین است.. ما در آن زمان در کشور مشکلات زیادی داشتیم. با  نگاه راهبردی دکتر بهشتی در آن شرایط  مرحوم رجایی مناسب است ولی منافع کشور چه می شود؟ در مورد دوستانی که استعفا دادند، خود مرحوم مهندس سحابی و بقیه آن دوستان بعدها گفتند اشتباه کرده‌ایم. آنها جمع کوچکی از نهضت آزادی بودند که هنوز توسعه پیدا نکرده بود.

مومنی: این توضیح، توضیحی منصفانه نیست. خودشان می‌فرمایند شهید رجایی در شرایطی صحبت کرده‌اند، که مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را داشت.

ایرناپلاس:  موضوع صحبت ما نهضت آزادی نیست. به بحث خودمان بر می‌گردیم. انتقادی به کنش‌های آقای بهشتی وارد بود، از جمله ایفای نقش پشت پرده. تیتر روزنامه «پیام شهید» مربوط به شهید «محمد منتظری» از ایشان به نام «آیت‌الله راسپوتین» یاد کرد و برای ایشان نقشی مافیایی را القا می‌کرد. این بحث در دوره هایی مطرح بود. چه قبل و چه بعد از انقلاب. در موضوع گفت‌وگو با آمریکایی ها و ماجرای خط سوم. این انتقاد چرا مطرح شد؟
مومنی: آن نگاه خاص، تصورات بسیار خامی از شخصی بود که قبل از شهادت ایشان به حزب آمد و روی آقای بهشتی را بوسید و حلالیت گرفت. و گفتند من بد کردم، ولی شما تحمل کردید و واکنشی به من نشان ندادید. اجازه دهید من مساله را با یک مثال مطرح کنم. مخالفان حزب جمهوری اسلامی و مخالفان نظام جمهورب اسلامی چیزهایی را به آقای بهشتی و حزب جمهوری اسلامی نسبت می‌دادند و می‌دهند که واقعا ما به‌ازای عینی ندارد. من مسئول واحد دانش آموزی حزب بودم و زیر نظر آقای بهشتی کار کردم. ایشان بر شفافیت بسیار اصرار داشتند و مبنا را بر شفافیت گذاشته بودند. ایشان از معدود مسئولین حکومتی بودند که جلسات آزاد رسانه‌ای با رسانه‌های داخلی و خارجی داشتند و این جلسات منظم و هر هفته وجود داشت و کنترل‌شده و محدود نبود. در همه عرصه‌ها به همین صورت بود. در حزب جمهوری اسلامی که با ایشان کار می‌کردیم، به‌طور طبیعی اصطکاک وجود داشت. اینکه بعدا گفته شد پشیمان هستند به اعتبار حرف‌های نادرست قبلی آنها نبود. به‌دلیل پیش آمدن مسائل دیگری بود و من آمادگی صحبت در این موضوع را دارم. وقتی درون تشکیلات حزب اصطکاک به‌وجود می‌آمد، ساز و کاری طراحی کرده بودند و جلسه‌ای می‌گذاشتند. وقتی کسی می‌خواست علیه دیگری حرف بزند، با کمال احترام و خوشرویی حرف او را قطع می‌کردند و می‌گفتند حرف‌ها اگر جنبه اصلاحی و ارتقا دهندگی دارد، باید در حضور آن فرد باشد.
واقعا شیوه برخورد ابزاری با شهید بهشتی توسط دستگاه‌های رسمی به‌نوعی بود که شیوه‌های ویژه ایشان ناشناخته مانده‌است. در یکی از جلسات، موضوع، انتقادهای مکرر به عملکرد شهید «حسن اجاره‌دار» بود. همه آمدند و حرف‌های خود را زدند و زمان‌ که شهید اجاره دار توضیحات خود را دادند. همه متقاعد شدند که از بیخ و بن در اشتباه بودند. جمع‌بندی آقای بهشتی این بود که گفتند من می‌خواهم اعتراف کنم که این جلسه برای من یک انگیزه ویژه شخصی نیز داشت. برداشت اولیه من این است که آقای اجاره دار با همان چوبی در حزب نواخته می‌شوند که من در جامعه نواخته می‌شوم. بعد یک به یک تمام جلساتی را که در آن شرکت می‌کردند مثال زدند و گفتند هر وقت در این جلسات مساله‌ای حیاتی مطرح می‌شود همه با تمام قوا من را تحت فشار قرار می‌دهند و می‌گویند تو باید این مساله را حل کنی. وقتی من می‌گویم مشکلات و محدودیت‌های خودم را دارم، با صراحت به من می‌گویند اگر نمی‌خواهی این مساله حل شود بگو! می‌فرمودند بعد از اینکه این کارها را با اصرار و فشار به من می‌سپارند، بعدها مصاحبه می‌کنند و می‌گویند بهشتی همه چیز را در قبضه خود درآورده است. مسائل اینطور است.
ادامه دارد

گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی – تیر 98



بهشتی بدون روتوش - قسمت دوم


گفت و گوی محمد توسلی و فرشاد مومنی در ایرناپلاس:

بهشتی بدون روتوش - قسمت دوم

تهران- ایرناپلاس- عدم وجود فضای انتقادی و بد دفاع کردن نهادهای رسمی، از مهم‌ترین عوامل ناشناخته‌ ماندن شخصیت‌های مؤثر در شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی است.

شاید علت اصلی شناخت بیشتر جامعه و اقبال بیشتر روشنفکران به شخصیت‌هایی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، در برابر شخصیت‌هایی همچون سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری، امکان فضای نقد این افراد و تقدیس دیگران است. میزگرد حاضر تلاش دارد تا نقطه آغازی باشد بر بازخوانی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ انقلاب: «سید محمد حسینی بهشتی، بدون روتوش».

محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و فرشاد مؤمنی، عضو سابق حزب جمهوری اسلامی در این گفت‌وگوی داغ شرکت داشتند.

توسلی: بهشتی دنبال حاکمیت روحانیت بود/ مومنی: با رادیکال‌ترین نیروها مناظره آزاد می‌کرد
تهران - ایرناپلاس - بخش دوم میزگرد ایرناپلاس با حضور دکتر فرشاد مومنی و مهندس محمد توسلی به بررسی عملکرد و دیدگاه‌های شهید بهشتی می‌پردازد.

هیچ انسانی را مطلق نمی‌کنیم
ایرنا پلاس: در مورد پاسخ به انتقادات آقای ابراهیم یزدی نسبت به شهید بهشتی اشاره کردید. مواردی را به خاطر دارید؟

مومنی: من در حال حاضر حضور ذهن ندارم و چون ایشان نیز در قید حیات نیستند، باید فکر کنم. ولی آن زمان مطالب ایشان را خوانده بودم و در مورد برخی شخصاً و مستقیماً در جریان بودم که واقعیت غیر از آن چیزی است که ایشان نقل کرده بودند و برای ایشان توضیح دادم و ایشان به‌راحتی پذیرفتند و قانع شدند. در این موارد نیز اگر واقعاً در جامعه ما فرصت‌های گفت‌وشنود سالم به‌وجود بیاید، در عین حال که هیچ انسانی را مطلق نمی‌کنیم، ولی به‌طور نسبی این را عرض می‌کنم، که اگر این فضا را در نظر بگیریم. باید بگویم آن‌قدر صداقت و درستی و حریت در آقای بهشتی بالا بود که حتی در مقام یکی از اعضای هیات حاکمه می‌توانست در برنامه‌های مستقیم تلوزیونی با رادیکال‌ترین منتقدان جمهوری اسلامی بنشیند و گفت‌وگو کند. تردید نکنید که اگر کوچک‌ترین ضعف و نقصی در کارهای ایشان بود ایشان چنین جراتی به خود نمی‌داد.

کسانی شیوه روبه‌رو شدن بهشتی با مخالفان را نقد می‌کردند
شاید این برای شما جالب باشد که در میان دوستان گروه‌های همسو با حزب جمهوری اسلامی، کسانی بودند که شیوه روبه‌رو شدن شهید بهشتی با مخالفان را از موضع دموکراتیک نقد می‌کردند. بحث آنها این بود که شما یک نفر هستید و با پنج منتقد می‌نشینید و آن پنج نفر، پنج فرصت برای انتقاد از شما دارند و شما با یک فرصت می‌خواهید به هرپنج نفر آن مخالفان پاسخ دهید و این از عدالت به دور است. می‌گفتند شرط کنید به شما وقت متناسب با مجموعه آنها داده شود وشهید بهشتی آن‌طور که بعداً برای ما نقل کرده بودند می‌گفتند وقتی حساب و کتاب شخص کاملاً روشن باشد، خداوند به او عنایت می‌کند. من در این جلسه شرکت خواهم کرد و شما خواهید دید که برآیند آن بسیار متفاوت از انگیزه مخالفان خواهد بود.

بهشتی به آزادی، دموکراسی و گفت‌وگو باور داشت
ایرنا پلاس: در بخش قبلی فرمایشات خود به سیر روندها اشاره کردید، سوال من این است که مشخصاً نحوه تعامل نهضت آزادی با آقای دکتر بهشتی بعد از انقلاب چطور بود؟ مناسبات به چه شکل بود و چه نسبتی با هم برقرار می کردید؟

توسلی: من در ارتباط با دکتر بهشتی و نقاط قوتی که ایشان دارند؛ باور به آزادی و دموکراسی، باور به گفت‌وگو و همچنین توانایی‌های مدیریتی ایشان، شخصیت ایشان را کاملاً برجسته می‌دانم. اما نقدهایی را که به عملکرد ایشان مطرح است مورد توجه قرار می‌دهیم تا مسائل بیشتر باز شود. وگرنه آن بخش‌ها کاملاً روشن است و ما هم در حوزه و هم بعدها در حزب جمهوری اسلامی شاهد این موضوع بودیم. به‌نحوی که همه نوعی تمکین از توان مدیریتی و نقطه نظرات ایشان داشتند. قبل از انقلاب در سال‌هایی که ایشان آلمان بودند، همین توانایی را داشتند. نقطه قوت دکتر بهشتی علاوه بر این مسائل حضور پنج‌ساله ایشان در خارج از کشور بود. ایشان آنجا مسئولیت داشتند و با دنیای جدید آشنا شدند. روحانیونی که پای خود را از کشور بیرون نگذاشته‌اند، با این افراد قابل مقایسه نیستند. به‌جز دکتر بهشتی، آقای خاتمی و آقای مجتهد شبستری را می شناسید. آنها مدتی در خارج از کشور بودند و با دنیای جدید وفرهنگ جدید آشنا شدند و زمانی که بر می‌گردند، توانایی ویژه‌ای دارند و این وضعیت در رفتار و کار آنها مشهود است.

دولت موقت، دولت امام زمان توصیف شد
نهضت آزادی در آن زمان به عنوان سازمانی که مشکلی داشته باشد، مطرح نبود. چون رهبران نهضت آزادی در دولت موقت بودند فقط بخش کوچکی از اعضا نهضت را اداره می‌کردند و نگاه خاصی داشتند. بحثی که بعد از انقلاب مطرح می‌شود، نگاه حزب جمهوری اسلامی به دولت موقت است. این بحث اصلی است و باید مورد بررسی قرار گیرد. آنچه مشخص است، بعد از پیروزی انقلاب و استقرار دولت موقت که به‌عنوان دولت منتخب شورای انقلاب به اتفاق آرا انتخاب شده بود و دولت امام زمان توصیف شد.

حزب جمهوری نگاه خاصی به حاکمیت روحانیت داشت
شرایط اجتماعی به نحوی بود که طیف گروه‌های اجتماعی که به دنبال قدرت بودند، همه با دولت موقت برخورد می‌کردند. حزب توده مشخص است. مجاهدین خلق مشخص است. چریک‌های فدایی خلق نیز مشخص است. تقابل طیف چپ با دولت موقت کاملاً مشخص بود. شخصیت‌هایی که به‌دنبال قدرت بودند و افرادی چون آقای بنی صدر و صادق قطب‌زاده نیز به‌نوعی نقد جدی به دولت موقت داشتند. ولی حزب جمهوری اسلامی تشکیل شده بود و نگاه خاصی به حاکمیت روحانیت پس از انقلاب داشت و آنها نیز در تقابل با دولت موقت بودند.

بهشتی حاضر به همکاری با دولت موقت نشد
شورای انقلاب که باید در جایگاه حقوقی و تصویب مصوبات باشد، عملاً در کارهای اجرایی مداخله می‌کرد و این موجب شد دولت موقت از اردیبهشت و خرداد دو سه بار استعفا دهد. گفت‌وگو کردند تا نوعی همکاری مشترک داشته باشند، تا دوران استقرار به خوبی طی شود. آقای هاشمی پذیرفتند و آقای مهدوی کنی و دکتر باهنرنیز پذیرفتند تا به‌نوعی با دولت موقت همکاری کنند. اما مرحوم دکتر بهشتی هرگز حاضر نشد حتی وزارت آموزش و پرورش را بپذیرد. یعنی هیچ نوع همکاری با دولت موقت توسط او پذیرفته نشد.

نقد محمد منتظری به شهید بهشتی
ایرنا پلاس: یکی از انتقاداتی که شهید محمد منتظری در آن دوره و در نشریه پیام شهید به آقای بهشتی وارد می‌داند، این است که ایشان شخصیتی است که می‌خواهد با لیبرال‌ها و اعضای نهضت آزادی همکاری کند. یکی از انتقادات محمد منتظری همکاری با نهضت آزادی است و بعدها در جریان خط سوم و مسائل لانه منعکس شده است. ولی شما عقیده دارید ایشان با دولت موقت همکاری نکردند!

توسلی: ایشان در دولت موقت مسئولیت نپذیرفتند و دلایل خاص خودشان را داشتند. من فقط به واقعیت‌های تاریخی اشاره می‌کنم. مرحوم دکتر بهشتی به‌عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی، بعد از فوت آیت الله طالقانی به‌عنوان رییس شورای انقلاب عملاً امکانات را در اختیار شورای انقلاب قرار می‌دادند. به‌طور مثال آیت‌الله خمینی از دولت موقت ‌خواستند، گارد ملی تشکیل شود. داستان مفصل است. دردولت موقت دکتر یزدی مسئولیت این کار را داشتند و از من خواستند و ما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را طراحی کردیم و پیش‌نویس اساسنامه آن آماده شد. اما از ۲۲ بهمن تا ۲ اردیهشت که سپاه تشکیل می‌شود، دورانی است که تداخل جدی و مداخله وجود دارد و در نهایت شورای انقلاب اعلام می‌کند سپاه باید در اختیار ما باشد، درحالی‌که قرار بود به‌عنوان نیروی اجرایی کشور در اختیار دولت موقت باشد. به‌لحاظ اصولی نمی‌توانست در اختیار شورای انقلاب باشد. بحث به‌کارگیری جوانان مطرح بود، موضوع در دولت موقت مطرح شد. آقای دکترمحمد حسین  بنی اسدی بحث جهاد سازندگی را مطرح کردند و کارهای سازماندهی و همه کارها انجام شد، ولی بعد از مدتی جهاد سازندگی را از دولت موقت جدا کردند و زیرمجموعه آقای ناطق نوری و در زیر مجموعه شورای انقلاب قرار گرفت. در این دوره ۹ ماهه می‌بینیم تمام اقدامات در جهت تداخل با اختیارات دولت موقت است. مسئولیت بر عهده حزب جمهوری اسلامی و شورای انقلاب است و در حقیقت هماهنگ با گروه‌های چپ که به‌دنبال قدرت هستند، آنها نیز به‌دنبال قدرت هستند. رویدادهایی که در این دوران اتفاق می‌افتد، باید از نظر تاریخی بررسی شود. دولت موقت به دفعات مجبور می‌شود، به دلیل «یک شهر و چند کلانتر» و مشکلاتی که وجود داشت و مداخله‌ها، استعفا دهد.

نگاه بهشتی به جایگاه روحانیت
ایرنا پلاس: در حقیقت عنوان انحصار طلبی در آن دوره از نظر شما چنین نشانه هایی دارد.

توسلی: روحانیت به‌دنبال قدرت بود. من یک مثال زنده می‌زنم. من در دولت موقت استعفا دادم. آقای بنی‌صدر نپذیرفت. در دولت شهید رجایی نیز که از دوستان قدیمی من بودند، استعفای من پذیرفته نشد و قول دادند هماهنگی با دولت فراهم شود. در دولت شهید رجایی بر نمی‌تافتند که عضوی از نهضت آزادی ایران در مدیریت شهر تهران باشد. مشکلات آغاز شد. مخالفت را با پروژه مترو آغاز کردند و گفتند مردم در سیستان و بلوچستان نیازمند هستند و چرا شما به دنبال اجرای مترو در شهر تهران هستید؟ گزارش کارشناسی دادیم و در این گروه که به‌جز یک نفر به شهادت رسیدند، بررسی و در دولت شهید رجایی تصویب شد، ولی باز هم مخالفت کردند و این مخالفت‌ها ادامه پیدا کرد. تا اینکه مرحوم دکتر بهشتی در ۲۲ آبان سال ۵۹ در سخنرانی خود در مسجد امام خمینی می گویند: «روحانیت آگاه و متعهد حداقل در حد نظارت همه جانبه و تمام عیار به‌عنوان معتمدان ملت در جریان کارهای کشور برای همیشه نظارت خواهد کرد، کسانی در جمهوری اسلامی مسئولیت‌های خرد و کلان را قبول کنند که مزاج‌شان با این نظارت سازگار باشد. آنهایی که نمی‌توانند این نظارت را تحمل کنند، لطفاً جای خود را به کسانی بدهند که صمیمانه از این نظارت استقبال می‌کنند». این نگاهی است که مرحوم دکتر بهشتی به عنوان کسی که احساس مسئولیت راهبردی دارند، مطرح می کنند. البته تعریف نمی‌کنند روحانیت متعهد کیست و چگونه است، می‌گویند به طور مطلق باید همین امر انجام بشود.

پاسخ من همان زمان در روزنامه‌ها منتشر شده است. قسمت ابتدایی آن این است که من سوال می‌کنم، آیا این اظهار نظر شما به‌عنوان رییس دیوان عالی کشور و رییس قوه قضاییه است و یا به‌عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی است؟ اگر به‌عنوان رییس قوه قضاییه است، شما چنین جایگاهی ندارید و نباید به این مقولات وارد شوید. ولی اگر به‌عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی چنین مطلبی را می‌فرمایید و قدرت نیز در اختیار شما است، بنده چنین نگاهی را در چهارچوب قانون و در راستای منافع ملی نمی‌بینم. مدیریت شهر تهران باید در چهارچوب قانون باشد. ما مشکلات متعددی در رابطه با مداخلات روحانیت داشتیم. به تفصیل گفته‌ام و در خاطرات من خواهد آمد و می‌بینید چگونه روحانیت در کمیته‌ها و نهادهای مختلف مشکلاتی را در دو سال اول انقلاب در مدیرت شهر به‌وجود آوردند.

به طور خلاصه عرض می کنم که مشکلات ما فقط طیف چپ نبودند. مشکلات ما این بود که به حق و یا به ناحق، روحانیت بعد از انقلاب احساس می‌کرد باید قدرت را به‌طور مطلقه در اختیار بگیرد و همه باید تحت نظارت آنها باشند. در حالی‌که دکتر بهشتی به لحاظ باورهای اجتماعی خود این‌طور فکر نمی‌کرد و قبل از انقلاب این‌طور فکر نمی‌کرد.
ادامه دارد...
گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی – تیر 98