Monday, December 17, 2018

چالش های تنظیم بودجه شهرداری



چالش های تنظیم بودجه شهرداری

محمد توسلی
تنظیم بودجه شهرداری تهران در شرایط کنونی با بدهی های سنگینی از جمله 50 هزار میلیارد تومان، با چالش های جدی روبروست. در آمد های عمدتا ناپایدار و عدم تحقق کمک های دولت، بخشی از این چالش ها را به خود اختصاص داده است. سوال اصلی پیش روی اعضای محترم شورای شهر و مدیریت جناب دکتر حناچی که در این شرایط خطیر قبول مسئولیت کرده اند و جا دارد در همین جا ضمن خدا قوت به ایشان تبریک  بگویم؛ این است  که چه راهکار راهبردی برای خروج از این بحران وجود دارد؟

شاید مقایسه شرایط مدیریت شهرداری در دوسال اول انقلاب با شرایط کنونی دست کم بخشی از ریشه های این بحران را نشان دهد. در آن سال جمعيت شهر حدود 5 ميليون نفر، بودجه شهرداري 5/2 ميليارد تومان و تعداد كاركنان حدود 5 هزارنفر بود. با همان تعداد نيرو و امکانات ، حجم كار‌هاي انجام شده در آن دوران بحرانی قابل توجه بود؛ زيرا هزینه های جاری و مقدار حقوقي كه پرداخت مي‌شد زياد نبود و گردش مالی کاملا شفاف بود. به عنوان مثال شهردار تهران و معاونانش ماهانه فقط 10 هزار تومان ( حدود ده درصد حقوق و مزایای شهردار قبل از انقلاب) به عنوان حقوق و مزایا دريافت مي‌كردند. و نهایتا در دیماه سال 59 كه شهرداري را رسما به آقاي زواره‌اي تحويل داديم در صندوق شهرداري بیش از600 ميليون تومان موجودي داشتيم. اما در شرایط کنونی  با جمعیت حدود 5/8 میلیون نفر و تعداد کارکنان حدود 70 هزار نفر و بودجه رسمی حدود  18 هزار میلیارد تومان، حدود 50 هزار میلیارد تومان بدهی حاصل شده است. اگر در طول چهار دهه گذشته میزان تورم هزینه ها را به عنوان یک واقعیت بپذیریم اما آیا تورم بیش از ده برابر تعداد کارکنان هیچ تناسبی دارد؟  

راهکار راهبردی برای خروج از این بحران، اصلاح ساختار اقتدارگرا در مدیریت  شهري است.  باید مدیریت شهری بر اساس تجربه حد اقل در شهرهای کشورهای در حال توسعه به نحوی اصلاح شود که عملا كار به دست خود مردم سپرده شود. در این راستا نگاه ما از ابتدای انقلاب اين بود كه مديريت اجرايي شهرداری كوچك، چابك و توانمند شود و با اجرای قانون مدیریت واحد شهری و مشارکت مردم از سطح محلات، مناطق و کلان شهری در پارلمان شهري تحولي در مدیریت و تقسیم کاری بین شورا ها و مدیریت اجرایی شهر شكل بگيرد تا با توجه به تجربه كشور‌هاي توسعه يافته و در حال ‌توسعه مانند تركيه، هند، مالزی و... در ايران هم اجرا شود.

ما همانطور كه خانه خودمان را اداره مي‌كنيم بايد بتوانیم شهر خودمان را هم اداره كنيم. همه اين منطق را مي‌پذيرند. اما بايد پرسيد كدام شهر؟ شهري كه مردم عملا در اداره آن مانند خانه خودشان مشاركت داشته باشند و هزینه های آن را هم تقبل کنند. من بين سال‌هاي 1341 و1346 كه برای ادامه تحصیل در خارج کشور از جمله آلمان بودم  شاهد بودم كه مردم بطور شفاف هزینه های شهری را می دیدند و با آگاهی  سهم خود را  پرداخت  می کردند. با توجه به شرایط بعد از انقلاب و تحولی که در خلق و خوی مردم بوجود آمده بود  ما هم به دنبال اجرا اين طرح و پاسخ به مطالبات مردم بوديم. اما بعد از خشونت های خرداد 60 و آغاز جنگ تحمیلی این مطالعات و برنامه ها  به دست فراموشی سپرده شد. البته در سال 1393 بر اثر ضرورت های پیش آمده در مدیریت کلانشهر ها همین برنامه با عنوان لایحه مدیریت یکپارچه شهری مجددا در دستور کار وزارت کشور دولت آقای روحانی قرار گرفت اما مجددا ظاهرا متوقف مانده است.

یکی از مشکلات تنظیم بودجه شهرداری در شرایط کنونی کاهش در آمد های ناشی از ساخت و ساز ها و تراکم فروشی های بی رویه  دوره های قبلی است که حدود 70 در صد بودجه را تامین می کرده است. بعد از جنگ تحميلي سازمان شهرداري توسعه پيدا كرد و با فروش بي‌رويه تراكم در دوره آقاي كرباسچي و بعد با شتاب بیشتر در دوره آقاي قاليباف ادامه پيدا كرد که به نظر بنده با هیچ هزینه ای امکان جبران خسارت های آن دوران، وجود ندارد.
بنابر این در شرایط کنونی راهکاری جز برنامه ریزی برای اصلاح ساختار مدیریت شهری بطوری که مردم خود در مدیریت شهری بصورت قانونمند مشارکت داشته باشند و پرداخت هزینه ها را هم تقبل کنند، وجود ندارد. البته دولت هم به دليل اينكه هزينه‌هاي سنگینی بر شهر تحميل مي‌كند بايد بخشي از اين مخارج را تامين كند.

با توجه به این که شهرداري‌ سایر شهر ها به ویژه شهر های بزرگ معمولا کلانشهر تهران را الگو قرار می دهند؛ اميدوارم مديريت آقاي دکتر حناچي شهردار محترم با همکاری شورا محترم شهر تهران عزمي جدی براي برنامه ریزی اصلاح ساختار مدیریت شهرداري تهران داشته باشند و بتوانند بودجه شهرداری را براي مردم آنچنان شفاف كنند که شهروندان با احساس مشارکت  سهم خود را در پرداخت  هزينه های شهری تقبل کنند.

منبع: همشهری 26 آذر 97

انتخابات فرصتي براي تقويت فرآيند گذار به دموكراسي



گفت و گو با محمد توسلي:
انتخابات فرصتي براي تقويت فرآيند گذار به دموكراسي است

محمد توسلي شخصي است كه طي ماه­هاي اخير همواره روي اصلاحات جامعه محور تاكيد داشته و  شوراي عالي اصلاح طلبان در دور جديد را هم فرصتي براي تغيير جهت اصلاح طلبان به اين رويكرد  مي­بيند. در روزهايي كه برخي از اصلاح طلبان حضور در انتخابات را گدايي قدرت مي­دانند و از بازگشت به جامعه حرف مي­زنند، حرفهاي توسلي مي­تواند راهگشا باشد.
رویکرد شما به اصلاحات همیشه جامعه محور بوده این جامعه محوری چه خصوصیت هایی داره و چه تفاوتی با رویکردهای دیگر اصلاح طلبی داره؟
رویکرد نهضت آزادی ایران با توجه به شرایط فرهنگی، اجنماعی و سیاسی ایران همواره بر نگاه جامعه محور تاکید داشته است. زیرا با توجه به آموزه های قرآنی راه و روش همه پیامبران و مصلحان آگاهی بخشی در عرصه عمومی بوده است تا خود مردم در جایگاه شهروند با آگاهی و با سازو کارهای جامعه مدنی زمینه های تحول در جامعه را فراهم سازند. در سال های بعد از انقلاب نیز در همان شرایط ملتهب در کنگره تیر ماه سال59 همین راهبرد اصلاحات تدوین و در شرایط خاص دهه 60 و تا امروز مورد عمل قرار گرفته است. اگر در مقاطعی در دولت قبول مسئولیت شده هدف اصلی تقویت همین فرایند بوده و اگر با موانعی جدی برخورد شده قدرت را ترک کرده اند.
در شرا یط کنونی جامعه، نگاه ما  نیز حضور در عرصه عمومی و تقویت نهادهای مدنی و احزاب سیاسی و ارتقاء آگاهی عمومی برای تقویت فرایند گذار به دموکراسی و حاکمیت ملت با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی است. عملکرد برخی اصلاح طلبان که صرفا نگاه قدرت محور دارند و راهبرد های اصلاح طلبی را به دست فراموشی سپرده اند و یا آلوده به فساد قدرت شده اند موجب شده تا جامعه با حساسیت نسبت به باز تعریف اندیشه اصلاح طلبی و نقد اصلاح طلبانی که هزینه های سنگینی به جنبش اصلاحات وارد کرده اند، بپردازند.   

به نظر شما نگاه کلی احزاب اصلاح طلب به اصلاحات جامعه محور است یا اصلاحات انتخاباتی؟
انتخابات همواره فرصتی برای تقویت فرایند گذار به دموکراسی و ارتقاء آگاهی جامعه بوده است. رای اعتراضی آگاهانه  مردم در دوم خرداد سال 76 و در دوره های بعد به ویژه سال های 92 و 94 و 96 و پیامد های آگاهی بخشی آن ها بر کسی پوشیده نیست. اما در این فرایند احزاب و افرادی که با نگاه قدرت محور به انتخابات نگاه کرده اند و در عمل در برخی حوزه ها بر خلاف تعهداتشان عمل کرده اند موجب شده نگاه مردم نسبت به آنها کاملا عوض شود و در مراحل بعد واکنش لازم را نشان خواهند داد.

شما با پیش شرط هایی وارد شورای عالی اصلاح طلبان شدید. این پیش شرط ها تا چه حد پذیرفته شدند؟
پیش شرط دوستان ما، اصلاح ساختار موجود به انتخاب دموکراتیک اشخاص و متعارف جامعه مدنی و تشکیل پارلمان اصلاحات و توجه به نگاه  جامعه محور و نظارت قانونمند بر عملکرد منتخبین در قدرت بوده است و همین روند پیگیری می شود.

برخی از اصللاح طلبان معتقدند که همیشه باید در انتخابات شرکت کرد و این دو همزاد هم هستند. آیا شما چنین نظری را قبول دارید؟
بله، انتخابات فرصتی برای یاد گیری و تقویت فرایند گذار به دموکراسی است، مشروط بر این که پیشنیاز های آن تامین باشد. با توجه به شرایط پیش رو در انتخابات آینده اگر شرایط انتخابات آزاد و سالم در حد قابل قبول فراهم نباشد و اگر نظارت استصوابی شورای نگهبان که در تضاد با بسیاری از اصول قانون اساسی از جمله اصل 56 قانون اساسی است، حذف نشود و ارزیابی ها نشان بدهد که میزان حضور مردم در انتخابات کمتر از 50 در صد باشد در این خصوص می توان تدبیر جدیدی اندیشید.

منبع: سازندگی- 25 آذر 1397

وفاق ملی، راهکار عبور از بحران معیشتی


بسمه‌تعالی

وفاق ملی، راهکار عبور از بحران معیشتی

تجمعات و اعتراض‌های مدنی که به طور طبیعی و در پی تحریم‌های ظالمانه و افزایش قیمت‌ها و کاهش قدرت خرید مردم از یک سو و عدم پرداخت حقوق کارگران از سوی دیگر در نقاط  مختلف کشور از جمله  در هفت تپه رخ داده است، واکنش‌های مختلفی در پی داشته که جا دارد مورد بررسی قرار گیرند. 

به رغم آن که در خلال سال‌های 1392 تا 1396 کشور تا حدودی در مسیر توسعه و رشد اقتصادی قرار گرفت و در اکثر شاخصهای اقتصادی نشانههای بهبود دیده می‌شد، اما با خروج دولت امریکا از برنامه‌ جامع هسته‌ای (برجام) و اعمال تحریم‌های ظالمانه آمریکا و کارشکنی‌های برخی از عوامل و نهادهای داخلی،  ملت ایران را با بحران‌آفرینی در عرصه‌های اقتصادی و معیشتی مواجه ساخته و قربانی مطامع سیاسی و قدرت‌طلبانه خود کرده‌اند. در کنار بحران‌آفرینان، فساد ساختاری، ناکارآمدی بروکراتیک، سوءمدیریت و فساد برخی از مسئولین نظام نیز باعث شده تا مجموعه دستگاه‌های حاکمیت، ناتوان از حل ریشه‌ای بحران‌ها باشند.

تفسیر یکسویه از اصل ۴۴ قانون اساسی که منجر به رشد روند معیوب و غیرشفاف فرآیند خصوصی‌سازی شد و در غیاب نهادهای ناظر مدنی مانند احزاب، سندیکاها و مطبوعات مستقل، حاصلی جز فروش دارایی‌های دولتی به ثمن بخس نداشت و سیاست‌های اشتباه در واگذاری واحدهای صنعتی دولتی به شرکت‌های خصوصی وابسته و ناتوانی در مدیریت کارشناسی و سلامت این واحدها، افزون بر آن که به تقویت بخش خصوصی واقعی نیانحامید، بر معضل فقر و بیکاری در کشور افزوده است.        
  
اعتراضات کارگران شرکت نیشکر هفت تپه در ماه گذشته و اعتراضات مشابه در سراسر کشور که در پی تعطیلی و ورشکستگی واحدهای صنعتی متعدد رخ داده ، نگرانی فعالان ملی و دوستداران وطن را برانگیخته است.

نهضت آزادی ایران ضمن ابراز تاسف از شرایط سختی که برای کارگران و زحمتکشان این مرز و بوم پیش آمده و به ویژه، تنگناهای معیشتی پیش ِروی اقشار وسیعی از جامعه، هشدار می‌دهد که راه‌حل‌های امنیتی و برخوردهای قهری با این اعتراضات، پیامدهای بسیار وخیم‌تری به دنبال خواهد داشت و به عمیق‌تر شدن بحران‌ها خواهد انجامید.

همانطور که پیش‌تر و به دفعات، در بیانیه‌های پیشین مورد تاکید قرار گرفته است، در شرایط کنونی یک گروه و یک جناح به تنهایی قادر به حل ابربحران‌های موجود در کشور نیست. حل این بحران‌ها نیازمند عزم ملی و مشارکت تمام شهروندان است و پیش‌نیاز آن، راه‌اندازی گفت وگوهای ملی و دوری از سیاست‌های حذفی و گزینشی در عرصه سیاست و اقتصاد است. وفاق ملی و مشارکت همه شهروندان در اداره امور کشور که گام نخست آن، لغو نظارت استصوابی و تامین حقوق شهروندی و حاکمیت ملت است، تنها راهی است که نظام جمهوری اسلامی ایران را در مذاکرات بین‌المللی از ظرفیت ایستادگی بر منافع ملی برخوردار می‌کند و چنا‌نچه  اجماع افکار عمومی با تامین شرایط فوق بر پشتیبانی از مواضع دولت قرارگیرد، حتی فشارها و تحریم‌های شدید خارجی نخواهد توانست در مقابل عزم ملی برای توسعه کشور بایستد. از همین رو توصیه می‌کند که نهادهای حاکمیتی و مقامات جمهوری اسلامی، ضمن توجه َبه شرایط دشوار معیشتی کارگران، معلمان و عامه زحمتکشان کشور، تحقق حقوق و حاکمیت ملت در تمامی عرصه‌ها و در راستای مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود را سرلوحه برنامه‌ها و اقدامات آتی قرار دهند.

محمد توسلی
دبیر کل نهضت آزادی ایران
12 آذز 1397

سیر تحول جنبش داشجویی



به نام خدا

سیر تحول جنبش داشجویی تا سال 42
 (به مناسبت 16 آذر، روز دانشجو)
اشاره
بحران‌هاي جنبش دانشجويي و چالش های پیش روی فعالیت انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های کشور در سال‌هاي اخير و آسيب‌های وارد شده بر آن اين جنبش را در يك نقطه چرخش تاريخي قرار داده است، ارزيابي عملكرد گذشته و تجربه آموزي از آن براي انتخاب راه آينده می تواند مفید و راهگشا باشد. در آستانه سالروز 16 آذر، روز جهاني دانشجو، ضمن گرامي‌داشت ياد و خاطره سه تن از شهداي 16 آذر، سعي مي‌كند در اين یادداشت تجربیات تاریخی شکل گیری و سیر تحول فعالیت نهاد های دانشجویی به ویژه انجمن های اسلامی دانشجویان و نحوه تعامل با جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی را در دو دهه 20 و 30 تا سال 42 مورد بررسی قرار دهد. امید است مجموعه این تلاش ها براي ادامه حيات و ايفاي نقش سالم و اثربخش فعالیت نهاد های دانشجویی و انجمن های اسلامی دانشجویان برای آينده جنبش اجتماعی ایران مفید باشد.

1- ماهيت و رسالت جنبش دانشجويي
جنبش دانشجويي ايران از ويژگي‌هاي يك جنبش اجتماعي، از دو بعد يا دو منظر، بر خوردار است؛ از يك منظر، جنبشي است صنفي و محدود به قشر خاصي از جمعيت كشور، يعني دانشجويان و از منظر ديگر، جنبشي است با پيوندهاي عميق با كل جامعه ايراني و جنبش‌هاي اجتماعي در سطح ملي.
دانشگاه‌هاي ايران در گذشته هيچ‌گاه طبقاتي نبوده‌اند و دانشجويان ايران معرف همه قشرهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه هستند. اين امر دانشجويان را در ارتباط  تنگاتنگ با كل جامعه و مطالبات آن قرار مي‌دهد. در غياب احزاب سياسي فراگير، دانشجويان می توانند مطالبات پنهان و آشكار مردم را مطرح و نمايندگي ‌كنند. در واقع، مواضع و مطالبات دانشجويان به نوعي مطالبات و مواضع كل جامعه محسوب مي‌شود.
دانشگاه‌ها، تنها مراكزي هستند كه در آنها جمع زيادي از شهروندان با ويژگي‌هاي سني، عاطفي و حرفه‌اي مشترك، در تماس و تعامل دائم با يكديگرند. نقش حضور جمعي اين گروه سني در محيط دانشگاهي، آثار و بركاتي دارد كه در شكل‌گيري جنبش دانشجويي می تواند كارساز ‌باشد.
نقش اصلي دانشگاه‌ها، به عنوان نهادهاي علمي، طرح سوال و ارائه پاسخ‌ها و يا كمك دادن به دانشجويان براي يافتن پاسخ‌ها است. دانشجوي بدون سوال، دانش‌آموز است، نه دانشجو و محيط چنين دانشجويي دانشگاه نيست، بلكه حداكثر يك دبيرستان به شمار مي‌رود. هنگامي كه دانشجو ياد مي‌گيرد كه پرسش‌ها را مطرح كند و پاسخ بيابد، روحيه پرسشگري او به مسايل و موضوعات ويژه حرفه‌اي‌اش محدود نمي‌ماند. بلكه با همان احساس به جامعه بزرگتر بيرون از دانشگاه نگاه مي‌كند و پرسش‌ها و چراهاي خود را مطرح مي‌سازد و به دنبال يافتن پاسخ‌هاي قانع كننده حركت مي‌كند. چنين رويكردي انگيزه و نيروي محرك اوليه جنبش دانشجويي است.
دانشجويان، به دليل جوان بودن، عواطف و احساسات پاك و پر شوري كه دارند آنان را از هر گروه جمعيتي ديگر پر تحرك‌تر در پيگيري مطالباتشان و مقاوم‌تر در برابر استبداد مي‌سازد. دانشجويان عموما لختي و سنگيني زمين گيركننده‌ي ساير قشرها را ندارند.
اين ويژگي‌ها موجب آن بوده است كه دانشگاه‌هاي ايران در طول تاريخ معاصر، پيشتاز مبارزات ضد استبدادي و عليه استيلاي بيگانه باشند. هر زمان كه استبداد و يا سلطه بيگانه توانسته است ساير نيروهاي اجتماعي را با سركوب و فشار خاموش و آرام سازد، دانشگاه‌ها، به رغم دوران كوتاهي از ركود، ناآرام و مهار نشدني باقي مانده‌اند.

2ـ بررسي عملكرد گذشتــه
بعد از شهریور 1320 و باز شدن نسبی فضای سیاسی ایران، اولين اتحاديه دانشجويان دانشكده پزشكي و داروسازي و دندان‌پزشكي با آراي مستقيم و مخفي دانشجويان، كه دانشجويان وابسته به نيروهاي سياسي مختلف در آن حضور داشتند، تشكيل گرديد. بعدها، «سازمان دانشجويان دانشگاه تهران» كه ابتدا به وسيله حزب توده، كنترل مي‌شد و رويكردي ماركسيستي داشت و بتدریج نیروهای ملی آن را کنترل می کردند؛ سازمان سراسري دانشجويي محسوب مي‌شد. اين حركت با انتشار نشريه «دانشجو» كه تا مردادماه 1338 ادامه داشت، آثار طولاني و عميقي بر جنبش دانشجويي بر جاي گذاشت.
 با گذشت زمان، دو حركت ديگر براي رويارويي با استبداد، از يك سو و در برابر گسترش افكار و حركت‌هاي ماركسيستي، از سوي ديگر در سطح دانشگاه شكل گرفت. در حركت اول، كه نام حركت ملي گرفت، همگام با نهضت ملي ايران، «سازمان صنفی دانشجويان دانشگاه تهران» با همكاري احزاب ايران، پان ايرانيست، جمعيت مردم ايران و زحمتكشان ملت ايران تشكيل شد. اين حركت با انتشار نشريه «دانشجويان» و حمايت از دولت ملی دكتر مصدق و مبارزات دوران نهضت ملي ايران، از جمله در توزيع اوراق قرضه ملي و سازماندهي تظاهرات 30 تير 1331، نقش موثري ايفا كرد.
حركت دوم، كه نام حركت اسلامي به خود گرفت، در پاسخ به فضاي ضد اسلامي افکار مارکسیستی حزب توده در دانشگاه از يك سو و خنثي كردن جو باورهای خرافي و ارتجاعي در سطح جامعه و دانشگاه از سوي ديگر، با تاسيس اولين انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي دانشگاه تهرانِ، در سال 1321 ـ با هدف اصلاح جامعه، ايجاد وحدت و دوستي ميان جوانان مسلمان و روشنفكر، آگاهي بخشي و مبارزه با خرافات ـ شكل گرفت. اين حركت با انتشار مجله دانش آموز از سوی آیت الله طالقانی در سال 1319 و شركت دانشجويان در جلسات تفسير قرآن ایشان در كانون اسلام و سپس در مسجد هدايت آغاز شد و با اقبال روز افزون دانشجويان، استادان و علماي مترقي مواجه گرديد و سپس، با انتشار سخنرانی های مهندس بازرگان چون كتاب‌هايي مانند «مذهب در اروپا»، «كار در اسلام»، راه طی شده و همچنین انتشار مجلات «فروغ علم»، «گنج شايگان» و «پيكار انديشه»، كه يكي پس از ديگري به همت اعضای انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان منتشر شد، حركت اسلامي را در سطح دانشگاه‌هاي ايران گسترش داد.
پس از كودتاي 28 مرداد و حاكم شدن فضاي استبدادي، انحلال احزاب، تعطيل مطبوعات و زنداني شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان به عنوان مركز مقاومت باقي ماند. با تشكيل نهضت مقاومت ملي (با همكاري عده‌اي از روحانيان، دانشگاهيان و فعالان سياسي، از جمله مرحومان آيت‌الله سيدرضا زنجاني، دكتر محمد نخشب، مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، حسین شاه حسینی، عباس رادنيا، مهندس عزت الله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر مصطفی چمران و...)،  جنبش دانشجویی هماهنگ با آن؛ اعتراضات خود را با راهپيمايي، اعتصابات دانشگاهي و انتشار اعلاميه‌هاي آگاهي بخش ادامه داد. رژيم كودتا، در مقابله با جنبش دانشجويي همزمان با سفر نيكسون به ايران، فاجعه 16 آذر 1332 را ـ كه طي آن سه نفر از دانشجويان دانشكده فني (بزرگ‌نيا، قندچي و شريعت رضوي) به شهادت رسيدندـ به وجود آورد. بازتاب جهاني اين واقعه دلخراش به حدي بود كه بعدها «سازمان جهاني دانشجويان» (كوسك) 16 آذر را روز جهاني دانشجو اعلام كرد.
جنبش دانشجويي ايران به تدريج، پس از سال 1339 و باز شدن فضای سیاسی و تشکیل جبهه ملی دوم با پیگیری کادرهای نهضت مقاومت ملی و در اردیبهشت سال 1340 با تشكيل نهضت آزادي ايران، و تعامل جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی، دانشگاه های ایران شاهد یکی از پر شور ترین و تاثیرگذارترین دوران فعالیت های خود را در عرصه داخلی و همچنین در عرصه بین المللی به نمایش گذارد.
در اين دوره جنبش دانشجويي با سازمان بين‌المللي دانشجويان (ISC) و دبيرخانه آن (COSEC) ارتباط پيدا كرد و گروه‌هاي تحقيقاتي آن‌ها مسايل جنبش دانشجويي و شرايط انسداد سياسي ايران را طي پروژه‌هاي تحقيقاتي بررسي كردند و گزارش آن را طی چند نشریه به چند زبان زنده دنيا منتشر ساختند.
در این دوره جنبش دانشجویی در شرایط استقلال نسبی مدیریت دانشگاه ها توسعه پیدا کرد. برای نمونه می توان به رخداد اول بهمن سال 1340 اشاره داشت که در فضای سیاسی ملتهب آن روز شاه به دنبال حذف دکتر امینی نخست وزیر مورد حمایت آمریکا بود تا خود مجری برنامه‌ها باشد، اجتماع و تظاهرات گسترده دانشجویان در داخل دانشگاه با یورش گارد ویژه و کاماندوهای رژیم شاه روبرو شد و فاجعه‌ای رخ داد که چکیده آن در اعلامیه تاریخی دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران که خود در ساختمان دبیرخانه ، شاهد صحنه‌های خون آلود و دلخراش دانشگاه بودند، استقلال مدیریت دانشگاه را  به تصویر کشیده است:
 «امروز یکشنبه اول بهمن ماه ساعت یازده و ربع عده نظامی بدون آن که اتفاقی مداخله آنان را ایجاب نماید به محوطه دانشگاه وارد شده و جمعی از دانشجویان را مضروب و مجروح نموده‌اند. دانشگاه نسبت به این عمل رسماً اعتراض و تقاضای رسیدگی و تعقیب مرتکبین و مجازات آنان را از دولت نموده است و مادامی که نتیجه رسیدگی به دانشگاه اعلام نشود اینجانب و روسای دانشکده‌ها از ادامه خدمت در دانشگاه معذور خواهیم بود».

3- جنبش دانشجویی خارج از کشور
همزمان با توسعه جنبش دانشجویی در ایران، دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز ابتدا در سال 1339 کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا را تاسیس کردند (CISE) و پس از برگزاری کنگره‌های لندن و پاریس نهایتاً در ژانویه 1963 (آذر ماه 1341) با پیوستن فدراسیون آمریکا، کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در شهر لوزان سویس برگزار شد. در این کنگره، زنده یاد دکتر علی شریعتی، از سوی فدراسیون پاریس جریان ملی و اسلامی دانشجویی را نمایندگی می‌کرد و پرویز نیکخواه از فدراسیون انگلیس جریان چپ مارکیست را. من نیز که مهر ماه سال 1341 برای ادامه تحصیل با پذیرش دکترا در رشته حمل و نقل و ترافیک به آلمان رفته بودم با معرفی رسمی سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان نماینده آن سازمان در این کنگره حضور پیدا کردم و پیام دانشجویان دانشگاه تهران را قرائت کردم. مطرح کردن شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» دانشگاه تهران در این کنگره تا حدی التهاب دو جریان دانشجویی را برای تمرکز بر وجوه اشتراک و منافع ملی کاهش داد؛ بطوریکه بعدا کنگره لوزان را کنگره وحدت ارزیابی کردند.. اگر چه به دلائلی که قبلا توضیح داده ام فعالیت  تشکل کنفدراسیون در سال 1353 متوقف می شود اما فعالیت فدراسیون ها و انجمن های دانشجویی تا پیروزی انقلاب ادامه داشته است.
همچنین در سال 1341، که برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم، زمینه‌های شکل‌گیری و تشکیل گروه فارسی زبان اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا فراهم شد که بتدریج با پیگیری و همکاری دانشجویان علاقمند در سال 1344 به ثمر نشست و تا پیروزی انقلاب نقش موثری در توسعه جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی ایران در آن دوره داشت. در آمریکا نیز به همت اعضای انجمن اسلامی دانشجو یان دانشگاه تهران که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بودند چون دکتر مهدی بهادری نژاد، دکتر حسن مرشد، دکتر مصطفی چمران، دکتر ابراهیم یزدی و ... با همکاری دانشجویان سایر کشور های اسلامی «انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا» را پایه گذاری کردند که تا پیروزی انقلاب نقش مهمی در توسعه جنبش دانشجویی خارج از کشور  و جنبش اجتماعی ایران و سایر کشور های اسلامی داشت. تفصیل آن را می توان در اسناد تاریخی این دوره از جمله جلد دوم خاطرات مرحوم دکتر یزدی ملاحظه کرد.


4- تحليل و نقد عملكرد
انتظار مي‌رود كه جنبش دانشجويي ـ و به ويژه انجمن‌هاي اسلامي دانشجويي، كه منتقد صريح حكومت و گروه‌هاي سياسي هستند، خود تحمل نقد شفاف و صريح بر عملكرد و جهت‌گيري‌هاي خود را داشته باشند و با تدبير و خردورزي بيشتر ، ضمن حفظ وحدت و يكپارچگي جنبش دانشجويي اجازه ندهند كه اين جنبش با چند دهه سابقه تاريخي به انفعال، بي‌تفاوتي و افراط و تفريط دچار شود و يا آن كه واكنش‌هاي احساسي و راديكاليسم سياسي آن را با ناكامي و شكست مواجه كند. جنبش دانشجويي مي‌تواند با خردورزي و استقلال رأي و با عملكرد سنجيده و مدبرانه در دفاع از ارزش‌ها، آرمان‌ها و حقوق صنفي دانشجويان به تلاش خود ادامه دهد و از فرو‌افتادن در دامان مشی افراطي و ترويج بي‌اعتقادي به نام مخالفت با استبداد ديني بپرهيزد.
به طور خلاصه، انجمن‌ها و سازمان‌هاي دانشجویی‌ـ كه در ميان طوفان‌ها و بحران‌هاي سياسي از دهه بيست به بعد شكل گرفتند ـ با ويژگي‌هاي نوانديشي، دموكراسي و آزادي‌خواهي و ‌عدالت‌طلبي همواره از پشتيبانان اصلي مبارزه عليه استبداد داخلي و استيلاي بيگانه بوده‌اند. اما در مقاطعي، غلبه احساسات و حركات تند وافراطي از يك سو و استفاده ابزاري پاره‌اي از گروه‌ها و جناح‌هاي حاكم از جنبش دانشجويي براي دستيابي به اهداف سياسي، از سوي ديگر موجب وارد شدن لطمات و آسيب‌هاي شديد به جنبش دانشجويي و مصالح ملي شده است.  


5- پيشنهاد براي آينده
ضمن گرامي‌داشت مجدد خاطره حماسه 16 آذر و تجليل از تلاش‌ها و فداكاري‌هاي جنبش دانشجويي كشور خواستار استقلال و وحدت جنبش دانشجويي و گسترش فعاليت‌هاي صنفي و اجتماعي دانشجويان در چارچوب حفظ و حراست از آزادي‌هاي قانوني، اصول و ارزش‌هاي اسلامي و اخلاقي و منافع ملي است و براي پيشرفت مؤثر و پايدار در راستاي كمك به تحقق رسالت اصولي جنبش ، پيشنهادها و توصيه‌هاي زير را به دانشجويان عزیز عرضه مي‌كند.
1ـ وظيفه اصلي دانشجو در دوره دانشجويي كسب آگاهي و دانش و مهارت‌هاي تخصصي است. در كنار فعالیت های دانشگاهی، در يك جامعه سالم و آزاد ، احزاب سياسي حضور فعال دارند. رسالت احزاب مشاركت در فرآيند سياسي جامعه و تربيت مديران و رهبران شايسته براي اداره و پيشبرد جامعه است.
2ـ جنبش دانشجويي يك جريان صنفي فرهنگي مستقل است و بايد مطالبات عام اجتماعي ـ سياسي خود را كه مربوط به حقوق شهروندي، آزادي و عدالت اجتماعي و مطالبات عمومي مردم و ساير اصول اساسي مي‌شود به طور مستقل و بدون وابستگي جناحي دنبال كند و آگاهانه از فراكسيون سازي و جانبداري  جناحي و حزبي دوري نمايد.
3ـ سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي مي‌توانند با برپا كردن همايش‌هاي فرهنگي، اقتصادي، تاريخي و سياسي، سطح آگاهي و بينش دانشجويان هر چه بيشتر بالاتر ببرند تا آنان خود بتوانند به طور مستقل در مسايل فرهنگي، سياسي و... اظهار نظر نمايند و موضع‌گيري كنند.
4ـ اگر چه انجمن‌ها و سازمان‌هاي دانشجويي علي‌الاطلاق بايد مستقل و بدون وابستگي به احزاب سياسي باشند، دانشجويان مي‌توانند (و مفيد خواهد بود كه)  با احزاب سياسي مورد اعتماد و تمايل خود همكاري كنند و اهداف سياسي خاص خود را از طريق آنها پيگيري نمايند. تعامل و همكاري‌ شاخه‌هاي دانشجويي احزاب، مستقل از سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي، مي‌تواند به نياز مشاركت آنان در مسائل و فعاليت‌هاي سياسي، با گرايش‌هاي مختلف، پاسخ دهد.
تعامل جنبش دانشجويي و احزاب  سياسي، به صورتي كه در بالا اشاره شد، مفيد و ضروري است. كوتاهي دوران تحصيلات دانشگاهي و جابه‌جايي سريع نسل‌هاي متوالي دانشجويان موجب آن مي‌شود كه جنبش دانشجويي به طور مستمر با كادرهاي تازه وارد و جوان ـ و بعضاً از نظر سياسي و فعاليت‌هاي جمعي، بي‌تجربه يا با تجربه كم ـ سر و كار داشته باشد. اين امر جنبش دانشجويي را با مشكلات جدي روبرو مي‌سازد. در شرايطي كه فضاي سياسي جامعه براي فعاليت بهينه احزاب سياسي باز و مساعد باشد، تعامل احزاب و گروه‌هاي دانشجويي به جبران اين نقيصه كمك موثر مي‌كند. همكنشي احزاب با جنبش‌هاي دانشجويي اگر چه در زمينه‌هايي لازم است، در مواردي، هژموني يك حزب سياسي بر سازمان‌ها و انجمن‌هاي دانشجويي موجب مخدوش شدن استقلال اين انجمن‌ها و وارد آمدن ضربات سنگين به جنبش دانشجويي بوده است. سازمان‌هاي دانشجويي بايستي ضمن تعامل با احزاب سياسي، استقلال فكري و عملي خود را حفظ كنند.
5ـ جنبش دانشجويي، براي ايفاي رسالت خود، نيازمند سازمان‌ها و انجمن‌هايي متعدد و متنوع است كه هر يك از آنها بتواند بخشي از وظايف جنبش و نيازهاي دانشجويان را برآورده سازد. جنبش دانشجويي هم نيازمند سازمان‌هاي عام صنفي ـ كه دانشجويان دانشگاه‌هاي كشور را نمايندگي كنند ـ مي‌باشد و هم به سازمان‌ها، انجمن‌ها و نهادهاي خاص با اهداف و برنامه‌هاي ويژه ـ كه به صورت انجمن‌هاي كوچك مدني در هر دانشكده و دانشگاه به منظور فعاليت‌هاي ديني، هنري، ورزشي، ادبي، زيست محيطي و ... تشكيل شوند، نياز دارد.
6- با توجه به تجربه تاریخی توصیه بنده در سال‌های گذشته همواره به اعضای انجمن‌های اسلامی دانشجویان این بوده است که در برنامه‌ریزی‌های خود توسعه فرهنگی و اجتماعی دانشجویان را به لحاظ تقویت مبانی اعتقادی، آشنایی با تاریخ معاصر و تقویت روحیه کار جمعی در اولویت قرار دهند. طبیعی است حضور در عرصه سیاسی متناسب با شرایط و امکانات دانشجویی و آشنایی با تحلیل مسائل و اظهار نظر و نقد قانونمند عملکرد مسئولان می‌تواند  به موقع بخشی از برنامه تقویت شخصیت اجتماعی آنان در دوران دانشجویی باشد. تجربه نشان داده است دانشجویانی که قبل از شکل‌گیری شخصیت فرهنگی ـ اجتماعی خود وارد عرصه سیاسی به ویژه رادیکال آن، خارج از ظرفیت دوران دانشجویی، شده‌اند فعالیت آنان در این عرصه پایدار نبوده و عموماً بعد از مواجهه با شرایط سخت از فعالیت سیاسی فاصله گرفته اند.
منبع: ماهنامه ایران فردا آذر 1397


                                                                                    







Sunday, December 2, 2018

ترور حسنعلی منصور توسط موتلفه


گفت و گوی خبرانلاین با محمد توسلی:
هیچ ابهامی درباره اینکه ترور حسنعلی منصور از سوی اعضای مرتبط با هیات‌های موتلفه صورت گرفته وجود ندارد
ترور حسنعلی منصور توسط موتلفه

به گزارش خبرآنلاین عبدالرضا داوری اخیرا در توییتی اعلام کرده که "برخلاف ادعای موتلفه، سه ضارب حسنعلی منصور یعنی نیک نژاد، صفار هرندی و بخارایی هرگز عضو موتلفه نبودند بلکه از نیروهای نهضت آزادی بودند . آنان در مسجد هدایت، در کنار آیت الله طالقانی و نیروهای نزدیک به نهضت آزادی فعالیت می کردند."
این ادعا در حالی از سوی عضو ارشد تیم رسانه ای رئیس جمهور دولت نهم ودهم مطرح شده که گفته می شود در هیچ یک از اسناد تاریخی نامی از نهضت آزادی در ماجرای ترور حسنعلی منصور برده نشده است، ضمن اینکه افراد منسوب به حزب موتلفه از همان ابتدا مسئولیت این اقدام را بر عهده گرفته اند.
محمد توسلی دبیرکل نهضت آزادی ایران ادعای عبدالرضا داوری  مبنی بر اینکه «سه نفر ضارب حسنعلی منصور نزدیک به نهضت آزادی بودند» را کذب محض خواند و به خبرآنلاین گفت: اسناد تاریخی به وضوح نشان می دهد که این سه نفر از اعضای هیات های موتلفه بودند. در این زمینه شما را به اسناد تاریخی هیات های موتلفه و دادگاه آنان به ویژه خاطرات مرحوم حاج مهدی عراقی از اعضای فداییان اسلام در کتاب «ناگفته ها» ارجاع میدهم که به صراحت به پرونده موتلفه و زندان رفتن آنان در اثر همین ترور اشاره کرده است، ضمن اینکه در آن خاطرات هیچ گاه نامی از ارتباط آنان با نهضت آزادی ایران برده نشده است.
وی ادامه داد: خاطرات مرحوم آقای عراقی و همه اسناد و سوابق هیات های موتلفه نشان می دهد آقایان بخارایی، نیک نژاد وصفارهرندی ارتباط تنگاتنگی با هیات های موتلفه داشته وتصمیمات برای ترور در جمع هیات های موتلفه گرفته شده است.
توسلی با بیان اینکه هیچ ابهامی درباره اینکه ترور حسنعلی منصور از سوی اعضای مرتبط با هیات های موتلفه صورت گرفته وجود ندارد، تاکید کرد: در آن سال ها گفتمان نهضت آزادی مبارزه قانونی، علنی و مسالمت آمیز بوده و مرحوم مهندس بازرگان در دفاعیه تاریخی خود نیز در دادگاه نظامی سال 1343 تاکیدکردند که ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت می کنیم.
دبیر کل نهضت آزادی ادامه داد: این اظهارات آقای مهندس بازرگان یعنی ما طرفدار مبارزه قانونی هستیم ولی دیگران ممکن است با شرایط انسدادی که در جامعه به وجود می آید دست به خشونت و ترور زده یا کار انقلابی انجام دهند.
توسلی تاکید کرد: بنابراین مطلبی که آقای داوری مطرح کردند به طور کامل خلاف مستندات تاریخی و کذب محض است.
وی با طرح این سوال که باید دید انگیزه تحریف های تاریخی ازسوی مجموعه آقای احمدی نژاد چیست؟ گفت: واقعیت این است که عملکرد آقای احمدی نژاد و همکاران شان در دو دوره ریاست جمهوری نه تنها بر اساس صداقت و رعایت امانت تاریخی و منافع ملی نبود بلکه هزینه هایی را به کشور تحمیل کردند، بنابراین رفتار اخیر آقای داوری را می توان در همین راستا تعبیرو تفسیر کرد.
توسلی تاکید کرد: سوابق نهضت آزادی بر کسی پوشیده نیست اما احتمالا با توجه به ابهاماتی که در هویت مجموعه آقای احمدی نژاد و گذشته آنها وجود دارند آنها به دنبال رد گم کردن باشند، براین اساس می خواهند بگویند نهضت آزادی ایران سابقه خشونت دارد.
دبیر کل نهضت آزادی تصریح کرد: نیاز است کارشناسان تاریخی که در این زمینه بررسی می کنند انگیزه های امروز این افراد را که دست به این گونه دروغ پردازی ها و تحریف تاریخ می زنند،مشخص کنند.
منبع: خبرانلاین 9 آذر 97



پاسخ جبهه ملی به تبریک نهضت آزادی



پاسخ رئيس شورای مرکزی جبهه ملی ایران به دبیر کل نهضت آزادی ایران

به نام خداوند جان وخرد
جناب آقای مهندس محمد توسلی
دبیر کل محترم نهضت آزادی ایران

با درود فراوان، از اظهار خوشنودی شما نسبت به برگزاری انتخابات درون سازمانی شورای مرکزی جبهه ملی ایران تشکر وسپاسگزاری می نماییم .
امید که سازمان ها واحزاب ملی و وطن خواه و معتقد به آموزه هاى مصدق بزرگ بتوانند در اوضاع وشرایط بحرانی کنونی کشور ، وظیفه خودرا در راستای حفاظت از کیان ملی به جای آورند .
موفقیت جنابعالی وجمعیت شما را در جهت استقرار حاکمیت ملی، آزادی و استقلال و عدالت در میهن عزیزمان
آرزو مندیم
.

 رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران
     حسین موسویان
        ششم آذر ماه ۱۳۹۷- نهران       


تحريف و تخفيف بازرگان



بررسي مستند «راه طي شده» در گفتگوبا مهندس محمد توسلي:

تحريف و تخفيف بازرگان

مریم گنجی: درك صحيح و شناخت منصفانه از جريانها و شخصيتهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي در بازخواني تاريخ معاصر ضرورتي انكارناپذير است. جامعه زماني به بلوغ فرهنگي و سياسي مي­رسد كه سرمايه­ هاي فرهنگي،‌ سياسي و اجتماعي خود را فارغ از حب و بغض­هاي حزبي و در افقي فراتر بسنجد و بشناسد. بازرگان،‌ نخست وزير دولت موقت و مردي كه همه عمر را به مبارزه عليه استبداد و تاريك انديشي گذراند و در زمانه سلطنت و انقلاب به جريان مهجور تعلق داشت،‌ همواره مورد مخالفتها،‌ انتقادات و افتراهاي ناروا بوده و عموماً زير سايه فرازهاي تاريخي پرمسئله، موضع­گيريهاي جناحي و قضاوتهاي مغرضانه و غيرمنصفانه مورد داوري قرار گرفته است. " راه طي شده" مستندي است كه درباره زندگي سياسي مهندس بازرگان و انديشه ­هاي او ساخته شده و با تصوير مخدوشي كه از مهندس بازرگان ارائه داده مخالفت بسياري را برانگيخته است. به بهانه مستند " راه طي شده" و براي شفاف ساختن برخي اتهامات و ابهامات مندرج در مستند نسبت به مهندس بازرگان به سراغ مهندس توسلي رفته­ ايم و برخي پرسشها را با ايشان در ميان گذاشته­ايم.

·        برای درک دغدغه­ ها و پرسش­های کسانی چون مهندس بازرگان در سال­های 30 و 40 در مواجهه با غرب، توجه به مختصات زمانه اهمیت بسیار دارد. نسبت­یابی با تمدن غرب و پرسش از پذیرش یا انکار دستاوردهای تکنولوژیک و علمی غرب مسئله­ای بود که بود و نمود ایرانی را دچار مخاطره و چالش قرار داده بود. نوع مواجهه مهندس بازرگان با غرب و تلاشی که در تعریف نسبت تمدن ایران با تمدن غرب برای گشودن افق­های جدید برخورداری از دستاوردهای غرب در عین حفظ سرمایه­های و میراث ملی و مذهبی ایرانی دارد، مواجهه­ ای است که در زمانه خود از اهمیت و بداهت برخوردار است. مستند «راه طی شده» با نگرش غرب­ستیزانه­ای که دارد و با درک مغلوطی که از مواجهه مهندس بازرگان نسبت به تمدن غرب دارد، این نوع مواجهه را به اروپامحوری و پذیرش اعتبار و مرجعیت غرب تأویل کرده است. آیا شما با توجه به آثار و اندیشه­های مهندس، با چنین تأویلی از اندیشه ایشان موافق هستید؟
چنین برداشتی از نگاه مهندس بازرگان به غرب با افکار و گفتمان  او که تا کنون در 30 جلد  مجموعه آثارشان منتشر شده و کارنامه زندگی او کاملا مغایرت دارد. شاید بهترین اثر او که سوابق زندگی او را نشان می دهد مدافعات آن زنده یاد در دادگاه نظامی سال 1343 با عنوان « چرا دچار استبداد شدیم و چرا با استبداد مخالفیم؟» باشد که در مجموعه آثار 6 آمده است. در آنجا دستاورد سفرهفت ساله و اقامت خود را در اروپا توضیح می دهد و می گوید من مسلمان به غرب رفتم و مسلمان تر بر گشتم. در تلاش های فرهنگی و اجتماعی مهندس بازرگان بعد از بازگشت به ایران، سه محور کاملا برجسته است: بازگشت به فرهنگ اصیل بومی و اعتقادات پاک دینی اکثریت مردم یعنی  اسلام البته منهای پیرایه ها و خرافات دینی که طی قرون گذشته  اضافه شده است. اندیشه بازگشت به قرآن و سرچشمه ذلال وحی از همان زمان توسط مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی به همین منظور آغاز می شود که در همه آثار این پیشگامان کاملا برجسته است. محور دوم توجه به فرهنگ تاریخی ایرانیان و استبداد 2500 ساله حاکم بر خلق و خوی ایرانیان  است که عامل بازدارنده توسعه فرهنگی اجتماعی ایران بوده است و ارایه راهکار های نظری و عملی برای خروج از این مشکل تاریخی است که در آثار و کارنامه ایشان به ویژه در همان مجموعه آثار 6 آمده است. محور سوم بهره گیری از جوهر تمدن  غرب که موجب توسعه انسانی، علوم  و تکنولوژی  در غرب گردیده است. این نگاه همه جانبه و واقع بینانه که از مبانی دینی و آموزه های قرآنی و فرهنگ بومی و دستاورد های بشری سرچشمه  گرفته موجب شده گفتمان، بینش و منش مهندس بازرگان و یاران دیرین ایشان در نهضت آزادی ایران بتواند در چند دهه گذشته در بسیاری از تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران تاثیر گذار باشد و به باور بسیاری امروز هم می تواند پاسخگوی مشکلات جاری کشور باشد.  
  
·        تحصیل مهندس بازرگان در نزد چهره­ هایی چون ابوالحسن فروغی و اعزام ایشان برای تحصیلات به خارج در مستند «راه طی شده» گمانه­ زنی در مورد تأثیرپذیری مهندس از امثال فروغی در مواجهه با غرب را موجب شده است. در این گمانه­زنی­ها با اشاره به صبغه ماسونی ابوالحسن­خان فروغی، این نسبت به مهندس بازرگان هم داده شده و نوع مواجهه مهندس با غرب را ذیل این ارتباط و پیوند، نوعی اروپامحوری و غربزدگی تلقی کرده است. با این تفسیر از سرچشمه­ های فکری مهندس موافق هستید یا ریشه­ های دغدغه ایشان را در دغدغه­ های زمانه باید جست؟
الغای این شبهه در « مستند راه طی شده» که هیچ شباهتی به «مستند» با تعریف علمی و شناخته شده آن ندارد، خلاف واقع است. زیرا اولا شبهه ماسیونی در خصوص محمد علی فروغی است نه ابوالحسن خان فروغی. ثانیا سفربه فرنگ و کسب دانش و تجربه در آن دیار چه ارتباطی با ماسیون ها دارد؟ مبانی اندیشه و کارنامه خدمات بیش از شش دهه مهندس بازرگان که همواره در راستای باورهای دینی و منافع ملی بوده و در مقاطع مختلف از جمله در دوره نهضت ملی ایران توسط دکتر مصدق و در جریان انقلاب 57 رهبر فقید انقلاب و امروز آگاهان جامعه مراتب ایمان ایشان به مکتب اسلام و سوابق خدمات اسلامی و ملی ایشان مورد تایید قرار کرفته است؛ طرح چنین شبهاتی جز بی اعتبار کردن کارگردان، همکاران و سفارش دهندگان آن و شفاف تر شدن خدمات راهبردی مهندس بازرگان و یارانشان  حاصل دیگری نداشته و نخواهد داشت. واکنش و اعتراض جمعی از حاضران فرهیخته در جلسه اولین اکران رسمی مستند که بر خلاف ادعای تهیه کننده گزارش آن جلسه؛ هیچ یک از معترضین محترم عضو نهضت آزادی ایران نبودند. همچنین یادداشت های اعتراضی که در این مدت در اعتراض به این «مستند» منتشر شده گواه بر این واقعیت است.

·        مهندس بازرگان از جمله چهره­ های برجسته مخالف پیش از انقلاب بودند. جمله­ای که ایشان در دادگاه خود در تير 1343 در آخرين دفاع خود در دادگاه تجديدنظر نظامي گفتند: «ما آخرين سنگر دفاع از سلطنت مشروطه و قانون اساسي هستيم. بعد از اين اگر دادگاهي تشكيل شود، با جمعيتي سر و كار خواهيد داشت كه واقعاً مخالف اين رژيم است» در مستند حمل بر اطلاع ایشان از شکل­گیری جریان­های متمایل به مشی مسلحانه از جمله سازمان مجاهدین خلق شده­ است. این گمانه را ارتباطی که نهضت با چهره­های اولیه سازمان ازجمله حنیف­نژاد داشته تقویت می­کند. مستند به شکلی ناشیانه تلاش می­کند تأسیس و فعالیت سازمان مجاهدین را به عنوان مجموعه نهضت معرفی کرده و مسئولیت فعالیت­های مجاهدین را متوجه نهضت و شخص مهندس بازرگان بکند گویا نوعی ارتباط تشکیلاتی و ایدئولوژیکی میان نهضت و سازمان مجاهدین برقرار است، ارتباطی که از ارتباطات پیشینی و تأثیرگذاری­های اندک فراتر رفته و به تعبیر خود کارگردان نوعی انشعاب متصل است. البته با ارجاع به خود بازرگان و خاطرات مهندس سحابی اشارات روشنی در مورد عدم اطلاع نهضت و شخص مهندس بازرگان به صورت خاص از چندوچون شکل­گیری سازمان وجود دارد. مهندس بازرگان تا چه اندازه در جریان شکل­گیری و تأسیس سازمان مجاهدین قرار داشتند و آیا موافق مشی مسلحانه در ادامه مبارزه با حکومت استبدادی بودند؟
جمله تاریخی مهندس بازرگان در دادگاه نظامی سال 43؛ در شرا یط انسداد سیاسی بعد از رخداد 15 خرداد که به تعبیری «ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم»، نمودار تحلیل واقع بینانه شرایط و پیش بینی و هشدار به رژیم استبداد سلطنتی در خصوص تحولات بعدی با توجه  به گفتمان غالب برای تحول در سطح جهانی، بوده است. سوابق تاریخی به وضوح نشان می دهند که مهندس بازرگان تا سال 46 که از زندان آزاد شدند در جریان شکل گیری سازمان مجاهدین خلق نبودند. در سال های بعد هم که در جریان نشریات و مواضع آن ها قرار می گیرند با نقد جدی، مخالفت خودشان را مطرح کردند که در خاطرات مهندس عزت الله سحابی هم آمده است. اما اگر چه خودشان هیچگاه به لحاظ اعتقادی و شخصی آمادگی مشارکت در مبارزات مخفی و مسلحانه را نداشتند اما با توجه به شرایط انسداد و اختناق حاکم و گفتمان جهانی در آن شرایط مخالفتی هم با مشی مسلحانه سازمان ابراز نکردند.

·        سازمان مجاهدین در کنار منابع دیگر از اندیشه­ ها و آثار مهندس بازرگان از جمله کتاب راه طی شده تغذیه فکری و ایدئولوژیک کردند. مستند تلاش ناموفقی صورت می­دهد که راه طی شده و اندیشه­ ها و آثار مهندس را منبع اصلی مجاهدین بداند و بدین ترتیب با تخطئه اندیشه­های بازرگان مسئولیت این جریان، فعالیت­ها و اندیشه­ هایشان را متوجه ایشان کند. این در حالی­است که سازمان در کنار آثار مهندس بازرگان که بخشی از آن در یکی از جزوه­ها به کار رفته بود، از آثار مارکسیستی و چپ دیگر هم تغذیه می­کرد که به مرور به آثار غالب آموزشی تبدیل شده و آثاری که متکی بر آثار کسانی چون مهندس بودند را به محاق و حاشیه بردند. تأثیرپذیری بخشیِ مجاهدین از راه طی شده را تا چه حد به معنای ارتباط فکری مهندس با این جریان می­توان دانست. آیا تفسیرهای التقاطی که مجاهدین از اندیشه­ های کسانی چون بازرگان به دست می­دادند، مسئولیتی متوجه ایشان می­کند؟
«راه طی شده» یکی از مباحث بنیادین و راهبردی زنده یاد مهندس بازرگان در کنار «عشق و پرستش» و «ذره بی انتها»  است (مجموعه آثار جلد اول)  که در شرایط دهه 20 که ادبیات مارکسیستی در جامعه روشنفکری و دانشگاهی ما حاکم بود، ارائه و منتشر شده است. در این اثر اتفاقا نقش پیامبران را که راه مستقیم کمال انسان را نشان می دهند برجسته می کند و راه بشر را که با کمک عقل و تجربه طی می شود و با فراز و نشیب فراوان و طولانی روبروست مقایسه می کند و در نهایت می گوید: دیر یا زود روزی این دو دسته و این دو جریان به هم خواهند رسید. آن روز، روز سعادت بشر است. این اثر راهبردی مهندس بازرگان که زمینه های تقویت ایمان نسل جوان و دانشگاهی را در آن شرایط دهه 20 و دوران بعد فراهم می کند؛ ارتباطی به  تفسیرهای  انحرافی از این اثر و عملکرد ناصواب و بر خلاف منافع ملی مجاهدین خلق به ویژه در سال های بعد از انقلاب ندارد. بینش و منش  مهندس بازرگان در آثار و کارنامه زندگی آن زنده یاد و یارانشان در نهضت آزادی آن چنان شفاف و روشن است که پیوند زدن آن با عملکرد خلاف منافع ملی مجاهدین خلق هرگز جایگاهی ندارد و جز بی اعتباری برای آنان حاصلی نخواهد داشت.  

·        مستند با تأکید بسیاری که بر ارتباط نخستین بنیان­گذاران سازمان ازجمله حنیف­ نژاد با نهضت دارد و تلاشی که مهندس بازرگان برای حفظ نیروهای جوان در فضای انقلابی به خرج می­داد و از تفرقه و آشفتگی در میان نیروهای انقلابی پرهیز داشتند، تلاش می­کند جریان مجاهدین را با مهندس و نهضت آزادی بپیوندد و نوعی این­ همانی میان این دو جریان برقرار کند. آیا شما موافق چنین پیوندی هستید؟ با توجه به روحیه صلح­جو و اندیشه­های اصلاح­گرایانه مهندس بازرگان مواجهه ایشان با مشی مسلحانه و ترورهای مجاهدین قبل و بعد از انقلاب چگونه بود؟
مرحوم حنیف نژاد و سایر بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان و در مرحله بعد عضو نهضت آزادی ایران بودند؛ اما بعد از تشکیل آن سازمان نه بلحاظ خط مشی و نه تشکیلاتی هیچ ارتباطی با نهضت آزادی ایران نداشته اند. در سال های قبل از انقلاب در طول سال های 50 تا 54 اقدامات  مجاهدین  و فدائیان خلق در مقابل رژیم شاه مورد تحسین جامعه قرار داشت و از فداکاری های آنان تقدیر می شد. اما در داخل زندان با توجه به شخصیت و شیوه رهبری مسعود رجوی که تنها باقیمانده جمع پنجاه نفر کادر های همه جانبه اولیه سازمان بود؛ جمعی از اعضای سازمان چون مهندس لطف الله میثمی از سازمان جدا شدند و اختلافاتی را در داخل زندان پدید آوردند که پیامد های آن به دوران بعد از انقلاب کشانده شد که همه شاهد آن بوده ایم.  در سالهای بعد از انقلاب نهضت آزادی ایران در کنگره تیر ماه سال59 خود در آن فضای ملتهب  خط مشی مبارزه قانونی، علنی، مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت را مصوب کرد و بر همین اساس  همواره خط مشی  و اقدامات تروریستی آن سازمان را در بیانیه های خود محکوم کرده است.  اشاره به نامه مسعود رجوی به مهندس بازرگان  در سفر ایشان به آلمان برای شرکت در کنگره شرق شناسان در سال 1364 جهت ارائه اثر «سیر تحول قران» که بنده نیز در معیت ایشان بودم و تفصیل آن قبلا منتشر شده1 و پاسخ غیر مستقیم مهندس بازرگان به آن در این جا، خالی از لطف نیست. چنین سوابقی آشکار، جایی برای این گونه پیوند زدن ها هرگز باقی نمی گذارد.

·        مستند با تکیه بر حضور کسانی چون امیرانتظام که گرایش­های ملی­شان بر مواجهه مذهبی غالب بود، سعی می­کند نهضت را از سرمایه­ های مذهبی خود تهی کند و آن را فارغ از دغدغه ­های مذهبی بنمایاند. این مسئله را با بیانیه تغییر ایدئولوژیک سازمان پیوند زده و برجسته­تر می­کند. آیا می­توان اینکه مهندس بازرگان نیروهای مجاهد را فرزندان خویش می­دانستند، به ارتباطی ایدئولوژیک و تشکیلاتی تعبیر کرد یا صرفاً نوعی ارتباط عاطفی و گزاره­ای از سر تعارف است؟ با توجه به دغدغه­ های عمیق مذهبی مهندس، مواجهه ایشان با بیانیه تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین چگونه بود؟
یادداشت معروف مهندس بازرگان در اردیبهشت سال1360 در آستانه رخدادهای خشونت بار 30 خرداد با عنوان «فرزندان مجاهد و مکتبی ام»؛ پیش بینی واقع بینانه ایشان را از این واقعه و راهکار پیشگیری از آن را به خوبی نشان می دهد. مهندس بازرگان برخلاف برداشت نادرست کارگردان فقط پدرانه مجاهدین را «فرزند» نخوانده اند بلکه جوان های مکتبی را هم که در مقابل آن ها صف کشیده بودند، و هر دو قصد خشونت داشتند، مخاطب قرار می دهند و پیامد های خشونت را پدرانه به هر دو گروه متذکر می شوند. اما بیانیه اعلام تغییر مواضع سازمان مجاهدین در سال 1354 که در آن بیشترین توهین و اهانت به شخص و گفتمان مهندس بازرگان آمده است جای آن برای کارگردان این فیلم که مدعی است همه اسناد را مطالعه کرده و این پیوند ها را توجیه کرده، کاملا خالی است. واکنش مهندس بازرگان در قبال این تهمت ها و اتهام ها اثر « علمی بودن مارکسیسم» است که در همان سال 1354 نوشته اند.( مجموعه آثار 10) و در آن توضیح داده اند که مارکسیسمی که به عنوان علم مبنای مواضع آن ها قرار گرفته تا چه میزانی با مبانی علمی سازگار است!!

·        در مستند بارها شاهد این هستیم که به شیوه­ای غیرمنصفانه و ناشیانه میان فعالیت­های تروریستی سازمان و نهضت آزادی به وِیژه مهندس ارتباط برقرار می­شود با توجه به تحولات پس از انقلاب و اوج گرفتن اختلاف­ها نسبت به تحرکات و فعالیت­های مجاهدین و فشارها و انتقادهایی که متوجه شخص مهندس بود، موضع­گیری ایشان در حوادث و فرازوفرودهایی که پای مجاهدین در میان بود، چگونه بود؟
با توجه به محدودیت های سال های بعد از انقلاب  به ویژه دهه 60 در تمام مواردی که سازمان اقدام به عملیات تروریستی داشته نهضت آزادی ایران و در موارد لازم شخص مهندس بازرگان طی بیانیه هایی که در اسناد نهضت آزادی ایران قابل دسترسی است آن ها را خلاف مصالح و منافع ملی ارزیابی و محکوم کرده است. با وجود چنین اسناد و سوابق روشن و در اختیار همگان، معلوم نیست کارگردان و همکارانشان در این به اصطلاح «مستند!» چگونه به خود جرأت داده اند واقعیت های تاریخی را  تحریف و اقدامات مجاهدین خلق را ادامه اندیشه مهندس بازرگان و نهضت آزادی به تصویر بکشند؟!

·        از جمله انتقاداتی که در مستند به بازرگان و نهضت و نیز شاخه نظامی سازمان مجاهدین وارد می­شود در موضع­گیری نسبت به جنگ ایران و عراق و ادامه آن و عدم حضور نیروهای نهضتی در جبهه ­های جنگ است. مواجهه مهندس با مسئله جنگ چگونه بود؟ نسبت به انتقاداتی که در مستند متوجه مشارکت نهضتی­ ها در جنگ وجود دارد، چه پاسخی می­توانید داشته باشید؟
یکی از شفاف ترین مواضع نهضت آزادی بعد از انقلاب در خصوص جنگ تحمیلی است. بعد از آغاز جنگ و حمله ارتش عراق به ایران دفاع از سر زمین را واجب دینی و ملی دانسته و همواره از اقدامات دفاعی حمایت کرده است. حضور دکتر مصطفی چمران در جبهه های جنگ و بهره گیری از دانش و تجربه خود در ایجاد ستاد جنگ های نا منظم و نقش مهمی که در مقابله با حمله تانک های عراقی و نجات خوزستان داشت برکسی پوشیده نیست. ما نیز در مدیریت شهر تهران تمامی امکانات شورا های محلات را که بعد از انقلاب تشکیل شده بودند هماهنگ با نهاد های ذیربط برای پشتیبانی از جنگ آماده کردیم که تفصیل آن در گزارش ها و خاطرات آمده است. بعد از پذیرش استعفای بنده در شهرداری  در اوایل دیماه  سال 59 بلافاصله سفری به  جنوب و جبهه های جنگ داشتم و علاوه بردیدار و گفت و گو با شهید چمران بازدیدی از جبهه های جنگ در آبادان داشتم که تفصیل آن قبلا منتشر شده است . در آن سفر شهید چمران از من خواست با توجه به سوابقم مسئولیت واحد مهندسی ستاد جنگ های نا منظم را بپذیرم. با اشتیاق از این پیشنهاد استقبال کردم.  اما با توجه به چالش هایی که خود دکتر چمران در ستاد جنگ های نا منظم روبرو بود و در دیداری که  همراه دکتر کمال خرازی و مهندس مهدی چمران با ایشان داشتیم و جزئیات  مشکلات  را مطرح کرده بود از ایشان خواستم که این تصمیم با هماهنگی شورایعالی دفاع که اتفاقا در اهواز  حضور داشتند انجام شود. البته بعدا مطلع شدم که با این تصمیم موافقت نکردند و این توفیق از بنده سلب شد. شخص مهندس بازرگان و دیگر اعضای نهضت آزادی نیز با حضور در جبهه های جنگ  همواره حمایت خود را از تداوم جنگ تا پیروزی خرمشهر اعلام داشتند. اما بعد از پیروزی خرمشهر ادامه جنگ را در راستای منافع ملی ارزیابی نمیکردیم و بیانیه ها و مواضع نهضت آزادی ایران در 53 نشریه که در اسناد قابل دسترسی است بخش مهمی از تلاش های آگاهی بخش نهضت آزادی ایران را در دوران جنگ تحمیلی به خود اختصاص داده است. با وجود این سوابق و اسناد روشن چنین روایتی خود ساخته به نظر بنده نمی تواند به جز بی اعتبار کردن کارگردان و همکارانشاان تاثیری در مخاطب داشته باشد.

·        درنهایت مستند «راه طی شده» اثری غیرحرفه­ای، شلخته، مغرضانه و ناشیانه بود که بدون پایبندی به اصل بی­طرفی حرفه­ای چهره­ای اعوجاجی و مغشوش و نادرست از مهندس بازرگان ارانه داد. شما چهره مهندس بازرگان در این مستند را چگونه دیدید؟ چه امری موجب شد در پروژه­ای که می­توانست چنین تصویری از مهندس بازرگان به دست دهد، مشارکت کنید؟
کارگردان و همکارانشان تصور کرده اند با تحریف و اقعیت های تاریخی و عدم رعایت ضوابط اخلاقی و حرفه ای تهیه «مستند» که الفبای آن بی طرفی کارگردان و سپردن قضاوت به مخاطب بر اساس نقل صادقانه دیدگاه های مختلف است، می توانند به اهداف خود که بی اعتبار ساختن شخصیتی چون مهندس بازرگان و حزب دیر پای نهضت آزادی ایران است، نائل شوند. کارگردان  عملا در همه مراحل خود با ناپختگی وارد صحنه می شود و کوشش می کند قضاوت غیر مستند خود را به مخاطب الغا کند و در نتیجه تصویری از شخصیت و کارنامه مهندس بازرگان ارائه می کند که برای مخاطب تحریف واقعیت های تاریخی تلقی می شود. اما این که چرا بنده و دیگر دوستان و یاران زنده یاد مهندس بازرگان در خواست آقای ملاقلی پور را اجابت کرده ایم به خاطر نگاهی بود که او و همکارانشان در دیدار حضوری به ما ارائه دادند که می خواهند مستندی را برای  مطرح کردن زندگی واقعی  مهندس بازرگان تهیه کنند. با توجه به سابقه ای که دوستان از مرحوم ملاقلی پور پدرشان داشتند و تعهداتی که کارگردان در دیدار حضوری کرده بود با اعتماد به او  در این برنامه مشارکت کردیم تا به نسل جوانی که می خواهد گذشته خود را جبران کند، کمک کنیم؛ اما پیامد این بی صداقتی ها  موجب شده است که تیر آن ها به سنگ بر خورد کند و ناکام در این عرصه بمانند.

1-گزارش سفر مهندس بازرگان به همراه مهندس توسلی به آلمان در سال 1364 - تاریخ ایرانی -
 اول بهمن 91
منبع: سازندگی 11 آذر 97