به نام خدا
سیر تحول جنبش
داشجویی تا سال 42
(به مناسبت
16 آذر، روز دانشجو)
اشاره
بحرانهاي جنبش دانشجويي و چالش های پیش روی فعالیت انجمن های
اسلامی دانشجویان دانشگاه های کشور در سالهاي اخير و آسيبهای وارد شده بر آن اين جنبش را در يك
نقطه چرخش تاريخي قرار داده است، ارزيابي عملكرد گذشته و تجربه آموزي از آن براي
انتخاب راه آينده می تواند مفید و راهگشا باشد. در آستانه سالروز 16 آذر، روز
جهاني دانشجو، ضمن گراميداشت ياد و خاطره سه تن از شهداي 16 آذر، سعي ميكند در
اين یادداشت تجربیات تاریخی شکل گیری و سیر تحول فعالیت نهاد های دانشجویی به ویژه انجمن های
اسلامی دانشجویان و نحوه تعامل با جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی را در دو دهه 20 و
30 تا سال 42 مورد بررسی قرار دهد. امید است مجموعه این تلاش ها براي ادامه حيات و
ايفاي نقش سالم و اثربخش فعالیت نهاد های دانشجویی و انجمن های اسلامی دانشجویان
برای آينده جنبش اجتماعی ایران مفید باشد.
1-
ماهيت و رسالت جنبش دانشجويي
جنبش دانشجويي ايران از ويژگيهاي يك جنبش اجتماعي، از دو بعد
يا دو منظر، بر خوردار است؛ از يك منظر، جنبشي است صنفي و محدود به قشر خاصي از
جمعيت كشور، يعني دانشجويان و از منظر ديگر، جنبشي است با پيوندهاي عميق با كل
جامعه ايراني و جنبشهاي اجتماعي در سطح ملي.
دانشگاههاي ايران در گذشته هيچگاه طبقاتي نبودهاند و
دانشجويان ايران معرف همه قشرهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه هستند. اين امر دانشجويان
را در ارتباط تنگاتنگ با كل جامعه و
مطالبات آن قرار ميدهد. در غياب احزاب سياسي فراگير، دانشجويان می توانند مطالبات
پنهان و آشكار مردم را مطرح و نمايندگي كنند. در واقع، مواضع و مطالبات دانشجويان
به نوعي مطالبات و مواضع كل جامعه محسوب ميشود.
دانشگاهها، تنها مراكزي هستند كه در آنها جمع زيادي از
شهروندان با ويژگيهاي سني، عاطفي و حرفهاي مشترك، در تماس و تعامل دائم با
يكديگرند. نقش حضور جمعي اين گروه سني در محيط دانشگاهي، آثار و بركاتي دارد كه در
شكلگيري جنبش دانشجويي می تواند كارساز باشد.
نقش اصلي دانشگاهها، به عنوان نهادهاي علمي، طرح سوال و ارائه
پاسخها و يا كمك دادن به دانشجويان براي يافتن پاسخها است. دانشجوي بدون سوال،
دانشآموز است، نه دانشجو و محيط چنين دانشجويي دانشگاه نيست، بلكه حداكثر يك دبيرستان
به شمار ميرود. هنگامي كه دانشجو ياد ميگيرد كه پرسشها را مطرح كند و پاسخ بيابد،
روحيه پرسشگري او به مسايل و موضوعات ويژه حرفهاياش محدود نميماند. بلكه با همان
احساس به جامعه بزرگتر بيرون از دانشگاه نگاه ميكند و پرسشها و چراهاي خود را
مطرح ميسازد و به دنبال يافتن پاسخهاي قانع كننده حركت ميكند. چنين رويكردي انگيزه
و نيروي محرك اوليه جنبش دانشجويي است.
دانشجويان، به دليل جوان بودن، عواطف و احساسات پاك و پر شوري كه دارند آنان را از هر گروه جمعيتي ديگر پر تحركتر در
پيگيري مطالباتشان و مقاومتر در برابر استبداد ميسازد. دانشجويان عموما لختي و
سنگيني زمين گيركنندهي ساير قشرها را ندارند.
اين ويژگيها موجب آن بوده است كه دانشگاههاي ايران در طول
تاريخ معاصر، پيشتاز مبارزات ضد استبدادي
و عليه استيلاي بيگانه باشند. هر زمان كه استبداد و يا سلطه بيگانه توانسته است
ساير نيروهاي اجتماعي را با سركوب و فشار خاموش و آرام سازد، دانشگاهها، به رغم
دوران كوتاهي از ركود، ناآرام
و مهار نشدني باقي ماندهاند.
2ـ
بررسي عملكرد گذشتــه
بعد از شهریور 1320 و باز شدن نسبی فضای سیاسی ایران، اولين
اتحاديه دانشجويان دانشكده پزشكي و داروسازي و دندانپزشكي با آراي مستقيم و مخفي
دانشجويان، كه دانشجويان وابسته به نيروهاي سياسي مختلف در آن حضور داشتند، تشكيل
گرديد. بعدها، «سازمان دانشجويان دانشگاه تهران» كه ابتدا به وسيله حزب توده،
كنترل ميشد و رويكردي ماركسيستي داشت و بتدریج نیروهای ملی آن را کنترل می کردند؛
سازمان سراسري دانشجويي محسوب ميشد. اين
حركت با انتشار نشريه «دانشجو» كه تا مردادماه 1338 ادامه داشت، آثار طولاني و
عميقي بر جنبش دانشجويي بر جاي گذاشت.
با گذشت زمان، دو حركت
ديگر براي رويارويي با استبداد، از يك سو و در برابر گسترش افكار و حركتهاي
ماركسيستي، از سوي ديگر در سطح دانشگاه شكل گرفت. در حركت اول، كه نام حركت
ملي گرفت، همگام با نهضت ملي ايران، «سازمان صنفی دانشجويان دانشگاه تهران» با
همكاري احزاب ايران، پان ايرانيست، جمعيت مردم ايران و زحمتكشان ملت ايران تشكيل
شد. اين حركت با انتشار نشريه «دانشجويان» و حمايت از دولت ملی دكتر مصدق و مبارزات
دوران نهضت ملي ايران، از جمله در توزيع اوراق قرضه ملي و سازماندهي تظاهرات 30
تير 1331، نقش موثري ايفا كرد.
حركت دوم، كه نام حركت اسلامي به خود
گرفت، در پاسخ به فضاي ضد اسلامي افکار مارکسیستی حزب توده در دانشگاه از يك سو و
خنثي كردن جو باورهای خرافي و ارتجاعي در سطح جامعه و دانشگاه از سوي ديگر، با
تاسيس اولين انجمن اسلامي دانشجويان در دانشكده پزشكي دانشگاه تهرانِ، در سال 1321 ـ با هدف اصلاح جامعه،
ايجاد وحدت و دوستي ميان جوانان مسلمان و روشنفكر، آگاهي بخشي و مبارزه با خرافات
ـ شكل گرفت. اين حركت با انتشار مجله دانش آموز از سوی آیت الله طالقانی در سال 1319
و شركت دانشجويان در جلسات تفسير قرآن ایشان در كانون اسلام و سپس در مسجد هدايت
آغاز شد و با اقبال روز افزون دانشجويان، استادان و علماي مترقي مواجه گرديد و
سپس، با انتشار سخنرانی های مهندس بازرگان چون كتابهايي مانند «مذهب در اروپا»،
«كار در اسلام»، راه طی شده و همچنین انتشار مجلات «فروغ علم»،
«گنج شايگان» و «پيكار انديشه»، كه يكي پس از ديگري به همت اعضای انجمنهاي
اسلامي دانشجويان منتشر شد،
حركت اسلامي را در سطح دانشگاههاي ايران گسترش داد.
پس از كودتاي 28 مرداد و حاكم شدن فضاي استبدادي، انحلال
احزاب، تعطيل مطبوعات و زنداني شدن مبارزان، دانشگاه تهران همچنان به عنوان مركز
مقاومت باقي ماند. با تشكيل نهضت مقاومت ملي (با همكاري عدهاي از
روحانيان، دانشگاهيان و فعالان سياسي،
از جمله مرحومان آيتالله سيدرضا زنجاني، دكتر محمد نخشب، مهندس مهدي بازرگان،
دكتر يدالله سحابي، حسین شاه حسینی، عباس رادنيا، مهندس عزت الله سحابی، دکتر
ابراهیم یزدی، دکتر مصطفی چمران و...)،
جنبش دانشجویی هماهنگ با آن؛ اعتراضات خود
را با راهپيمايي، اعتصابات دانشگاهي و انتشار اعلاميههاي آگاهي بخش ادامه داد.
رژيم كودتا، در مقابله با جنبش دانشجويي همزمان با سفر نيكسون به ايران، فاجعه 16
آذر 1332 را ـ كه طي آن سه نفر از دانشجويان دانشكده فني (بزرگنيا، قندچي و شريعت
رضوي) به شهادت رسيدندـ به وجود
آورد. بازتاب جهاني اين واقعه دلخراش به حدي بود كه بعدها «سازمان جهاني
دانشجويان» (كوسك) 16 آذر را روز جهاني دانشجو اعلام كرد.
جنبش دانشجويي ايران به تدريج، پس از سال 1339 و باز شدن فضای
سیاسی و تشکیل جبهه ملی دوم با پیگیری کادرهای نهضت مقاومت ملی و در اردیبهشت سال
1340 با تشكيل نهضت آزادي ايران، و تعامل جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی،
دانشگاه های ایران شاهد یکی از پر شور ترین و تاثیرگذارترین دوران فعالیت های خود
را در عرصه داخلی و همچنین در عرصه بین المللی به نمایش گذارد.
در اين دوره جنبش دانشجويي با سازمان بينالمللي دانشجويان (ISC)
و دبيرخانه آن (COSEC) ارتباط
پيدا كرد و گروههاي تحقيقاتي آنها مسايل جنبش دانشجويي و شرايط انسداد سياسي
ايران را طي پروژههاي تحقيقاتي بررسي كردند و گزارش آن را طی چند نشریه به چند
زبان زنده دنيا منتشر ساختند.
در این
دوره جنبش دانشجویی در شرایط استقلال نسبی مدیریت دانشگاه ها توسعه پیدا کرد. برای
نمونه می توان به رخداد اول بهمن سال 1340 اشاره داشت که در فضای سیاسی ملتهب آن
روز شاه به دنبال حذف دکتر امینی نخست وزیر مورد حمایت آمریکا بود تا خود مجری
برنامهها باشد، اجتماع و تظاهرات گسترده دانشجویان در داخل دانشگاه با یورش گارد
ویژه و کاماندوهای رژیم شاه روبرو شد و فاجعهای رخ داد که چکیده آن در اعلامیه
تاریخی دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران که خود در ساختمان دبیرخانه ، شاهد صحنههای
خون آلود و دلخراش دانشگاه بودند، استقلال مدیریت دانشگاه را به تصویر کشیده است:
«امروز یکشنبه اول بهمن ماه ساعت یازده و ربع عده نظامی
بدون آن که اتفاقی مداخله آنان را ایجاب نماید به محوطه دانشگاه وارد شده و جمعی
از دانشجویان را مضروب و مجروح نمودهاند. دانشگاه نسبت به این عمل رسماً اعتراض و
تقاضای رسیدگی و تعقیب مرتکبین و مجازات آنان را از دولت نموده است و مادامی که
نتیجه رسیدگی به دانشگاه اعلام نشود اینجانب و روسای دانشکدهها از ادامه خدمت در
دانشگاه معذور خواهیم بود».
3- جنبش دانشجویی خارج از کشور
همزمان با
توسعه جنبش دانشجویی در ایران، دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز ابتدا در سال
1339 کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا را تاسیس کردند (CISE) و پس از برگزاری کنگرههای لندن و پاریس نهایتاً در ژانویه 1963
(آذر ماه 1341) با پیوستن فدراسیون آمریکا، کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان
ایرانی در شهر لوزان سویس برگزار شد. در این کنگره، زنده یاد دکتر علی شریعتی، از
سوی فدراسیون پاریس جریان ملی و اسلامی دانشجویی را نمایندگی میکرد و پرویز
نیکخواه از فدراسیون انگلیس جریان چپ مارکیست را. من نیز که مهر ماه سال 1341 برای
ادامه تحصیل با پذیرش دکترا در رشته حمل و نقل و ترافیک به آلمان رفته بودم با
معرفی رسمی سازمان دانشجویان دانشگاه تهران به عنوان نماینده آن سازمان در این
کنگره حضور پیدا کردم و پیام دانشجویان دانشگاه تهران را قرائت کردم. مطرح کردن
شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» دانشگاه تهران در این کنگره تا حدی التهاب دو جریان
دانشجویی را برای تمرکز بر وجوه اشتراک و منافع ملی کاهش داد؛ بطوریکه بعدا کنگره
لوزان را کنگره وحدت ارزیابی کردند.. اگر چه به دلائلی که قبلا توضیح داده ام
فعالیت تشکل کنفدراسیون در سال 1353 متوقف
می شود اما فعالیت فدراسیون ها و انجمن های دانشجویی تا پیروزی انقلاب ادامه داشته
است.
همچنین در
سال 1341، که برای ادامه تحصیل به آلمان رفتم، زمینههای شکلگیری و تشکیل گروه
فارسی زبان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا فراهم شد که بتدریج با
پیگیری و همکاری دانشجویان علاقمند در سال 1344 به ثمر نشست و تا پیروزی انقلاب
نقش موثری در توسعه جنبش دانشجویی و جنبش اجتماعی ایران در آن دوره داشت. در
آمریکا نیز به همت اعضای انجمن اسلامی دانشجو یان دانشگاه تهران که برای ادامه
تحصیل به آمریکا رفته بودند چون دکتر مهدی بهادری نژاد، دکتر حسن مرشد، دکتر مصطفی
چمران، دکتر ابراهیم یزدی و ... با همکاری دانشجویان سایر کشور های اسلامی «انجمن
اسلامی دانشجویان در آمریکا و کانادا» را پایه گذاری کردند که تا پیروزی انقلاب
نقش مهمی در توسعه جنبش دانشجویی خارج از کشور و جنبش اجتماعی ایران و سایر کشور های اسلامی
داشت. تفصیل آن را می توان در اسناد تاریخی این دوره از جمله جلد دوم خاطرات مرحوم
دکتر یزدی ملاحظه کرد.
4-
تحليل و نقد عملكرد
انتظار ميرود كه جنبش دانشجويي ـ و به ويژه انجمنهاي اسلامي
دانشجويي، كه منتقد صريح حكومت و گروههاي سياسي هستند، خود تحمل نقد شفاف و صريح بر عملكرد و
جهتگيريهاي خود را داشته باشند و با تدبير و خردورزي بيشتر ، ضمن حفظ وحدت و
يكپارچگي جنبش دانشجويي اجازه ندهند كه اين جنبش با چند دهه سابقه تاريخي به انفعال، بيتفاوتي و
افراط و تفريط دچار شود و يا آن كه واكنشهاي احساسي و راديكاليسم سياسي آن را با
ناكامي و شكست مواجه كند. جنبش دانشجويي ميتواند با خردورزي و استقلال رأي و با عملكرد
سنجيده و مدبرانه در دفاع از ارزشها، آرمانها و حقوق صنفي دانشجويان به تلاش خود
ادامه دهد و از فروافتادن در دامان مشی افراطي و ترويج بياعتقادي به نام مخالفت
با استبداد ديني بپرهيزد.
به
طور خلاصه، انجمنها و سازمانهاي دانشجوییـ
كه در ميان طوفانها و بحرانهاي سياسي از دهه بيست به بعد شكل گرفتند ـ با ويژگيهاي
نوانديشي، دموكراسي و آزاديخواهي و عدالتطلبي همواره از پشتيبانان اصلي مبارزه
عليه استبداد داخلي و استيلاي بيگانه بودهاند. اما در مقاطعي، غلبه احساسات و
حركات تند وافراطي از يك سو و استفاده ابزاري پارهاي از گروهها و جناحهاي حاكم از
جنبش دانشجويي براي دستيابي به اهداف سياسي، از سوي ديگر موجب وارد شدن لطمات و
آسيبهاي شديد به جنبش دانشجويي و مصالح ملي شده است.
5- پيشنهاد براي
آينده
ضمن
گراميداشت مجدد خاطره حماسه 16 آذر و تجليل از تلاشها و فداكاريهاي جنبش
دانشجويي كشور خواستار استقلال و وحدت جنبش دانشجويي و گسترش فعاليتهاي صنفي و
اجتماعي دانشجويان در چارچوب حفظ و حراست از آزاديهاي قانوني، اصول و ارزشهاي
اسلامي و اخلاقي و منافع ملي است و براي پيشرفت مؤثر و پايدار در راستاي كمك به
تحقق رسالت اصولي جنبش ، پيشنهادها و توصيههاي زير را به دانشجويان عزیز عرضه ميكند.
1ـ وظيفه اصلي دانشجو در دوره دانشجويي كسب آگاهي و دانش
و مهارتهاي تخصصي است. در كنار فعالیت های دانشگاهی، در يك
جامعه سالم و آزاد ، احزاب سياسي حضور فعال دارند. رسالت احزاب مشاركت در فرآيند
سياسي جامعه و تربيت مديران و رهبران شايسته براي اداره و پيشبرد جامعه است.
2ـ جنبش دانشجويي يك جريان صنفي – فرهنگي مستقل است و
بايد مطالبات عام اجتماعي ـ سياسي خود را كه مربوط به حقوق شهروندي، آزادي و عدالت
اجتماعي و مطالبات عمومي مردم و ساير اصول اساسي ميشود به طور مستقل و بدون
وابستگي جناحي دنبال كند و آگاهانه از فراكسيون سازي و جانبداري جناحي و حزبي دوري نمايد.
3ـ سازمانها و انجمنهاي دانشجويي ميتوانند با برپا كردن همايشهاي
فرهنگي، اقتصادي، تاريخي و سياسي، سطح آگاهي و بينش دانشجويان هر چه بيشتر بالاتر
ببرند تا آنان خود بتوانند به طور مستقل در مسايل فرهنگي، سياسي و... اظهار نظر
نمايند و موضعگيري كنند.
4ـ اگر چه انجمنها و سازمانهاي دانشجويي عليالاطلاق بايد مستقل
و بدون وابستگي به احزاب سياسي باشند، دانشجويان ميتوانند (و مفيد خواهد بود كه) با احزاب سياسي مورد اعتماد و تمايل خود همكاري كنند
و اهداف سياسي خاص خود را از طريق آنها پيگيري نمايند. تعامل و همكاري شاخههاي
دانشجويي احزاب، مستقل از سازمانها و انجمنهاي دانشجويي، ميتواند به نياز
مشاركت آنان در مسائل و فعاليتهاي سياسي، با گرايشهاي مختلف، پاسخ دهد.
تعامل جنبش دانشجويي و احزاب سياسي، به صورتي كه در بالا اشاره شد، مفيد و ضروري
است. كوتاهي دوران تحصيلات دانشگاهي و جابهجايي سريع نسلهاي متوالي دانشجويان
موجب آن ميشود كه جنبش دانشجويي به طور مستمر با كادرهاي تازه وارد و جوان ـ و
بعضاً از نظر سياسي و فعاليتهاي جمعي، بيتجربه يا با تجربه كم ـ سر و كار داشته
باشد. اين امر جنبش دانشجويي را با مشكلات جدي روبرو ميسازد. در شرايطي كه فضاي
سياسي جامعه براي فعاليت بهينه احزاب سياسي باز و مساعد باشد، تعامل احزاب و گروههاي
دانشجويي به جبران اين نقيصه كمك موثر ميكند. همكنشي احزاب با جنبشهاي دانشجويي
اگر چه در زمينههايي لازم است، در مواردي، هژموني يك حزب سياسي بر سازمانها و
انجمنهاي دانشجويي موجب مخدوش شدن استقلال اين انجمنها و وارد آمدن ضربات سنگين
به جنبش دانشجويي بوده است. سازمانهاي دانشجويي بايستي ضمن تعامل با احزاب سياسي،
استقلال فكري و عملي خود را حفظ كنند.
5ـ جنبش دانشجويي، براي ايفاي رسالت خود، نيازمند سازمانها و
انجمنهايي متعدد و متنوع است كه هر يك از آنها بتواند بخشي از وظايف جنبش و
نيازهاي دانشجويان را برآورده سازد. جنبش دانشجويي هم نيازمند سازمانهاي عام صنفي
ـ كه دانشجويان دانشگاههاي كشور را نمايندگي كنند ـ ميباشد و هم به سازمانها،
انجمنها و نهادهاي خاص با اهداف و برنامههاي ويژه ـ كه به صورت انجمنهاي كوچك
مدني در هر دانشكده و دانشگاه به منظور فعاليتهاي ديني، هنري، ورزشي، ادبي، زيست محيطي و
... تشكيل
شوند، نياز دارد.
6- با
توجه به تجربه تاریخی توصیه بنده در سالهای گذشته همواره به اعضای انجمنهای
اسلامی دانشجویان این بوده است که در برنامهریزیهای خود توسعه فرهنگی و اجتماعی
دانشجویان را به لحاظ تقویت مبانی اعتقادی، آشنایی با تاریخ معاصر و تقویت روحیه
کار جمعی در اولویت قرار دهند. طبیعی است حضور در عرصه سیاسی متناسب با شرایط و
امکانات دانشجویی و آشنایی با تحلیل مسائل و اظهار نظر و نقد قانونمند عملکرد
مسئولان میتواند به موقع بخشی از برنامه تقویت
شخصیت اجتماعی آنان در دوران دانشجویی باشد. تجربه نشان داده است دانشجویانی که
قبل از شکلگیری شخصیت فرهنگی ـ اجتماعی خود وارد عرصه سیاسی به ویژه رادیکال آن،
خارج از ظرفیت دوران دانشجویی، شدهاند فعالیت آنان در این عرصه پایدار نبوده و
عموماً بعد از مواجهه با شرایط سخت از فعالیت سیاسی فاصله گرفته اند.
منبع:
ماهنامه ایران فردا –
آذر 1397