مبانی نظری سکولاریسم در اسلام رحمانی*
مقدمه:
واژه «سکولاریسم» پس از دوران قرون وسطی و در عصر روشنگری
که نهاد دین (کلیسا) از حکومت جدا شد، مطرح گردید. هدف از سکولاریسم عدم تحمیل
باورهای مذهبی رایج مسیحیت در امر حکومت و برتری دادن اصول «حقوق بشر» بر باورهای
گروههای مختلف در اداره جامعه بود. در این فرایند از تحمیل دیدگاه نهادهای دینی
به جامعه یا سیاست گزاریهای عمومی جلوگیری بعمل آمد، اما نهادهای دینی میتوانند
در عرصه عمومی نظرات خود را مطرح کنند و خود مردم در یک فرایند دموکراتیک ارزش های
خود را لحاظ کنند.
در دوران اخیر برخی روشنفکران دینی واژه «سکولاریسم سیاسی»
را برای تبیین حکومت فرادینی بکار بردهاند، که در آن ضمن جدایی نهاد دین از نهاد
دولت اما دولت نسبت به همه ادیان نگاهی یکسان دارد، تا از دیدگاه «سکولاریسم
فلسفی» که معادل بیدینی و بیاعتقادی به دیانت و نوعی دیدگاه ماتریالیسم است،
متمایز گردد. در دیدگاه سکولاریسم سیاسی به عمل دینداران لطمه ای وارد نمیسازد و
از سوی دیگر به غیردینداران هم آسیبی وارد نخواهد ساخت.
تحولات فرهنگی پس از انقلاب مشروطه
در انقلاب مشروطه در پی تلاش های آگاهی بخش روحانیون آگاه
به شرایط زمان چون آخوند خراسانی و میرزای نائینی که احتمالا تحت تاثیر «طبایع
الاستبداد» عبدالرحمن کواکبی بودند، به رغم تاثر جامعه مذهبی از خرافات هزارساله
(به تعبیر حکمی زاده در اثر «اسرار هزار ساله»)، که در دیدگاه شیخ فضل الله نوری
تجلی داشت، گام مهمی با تدوین قانون اساسی و حاکمیت آن برداشته شد تا قوانین مصوب
مجلس صرفا مشروط به عدم مغایرت با مبانی دینی باشد.
پس از شهریور 1320، تحولات فرهنگی از طریق اصلاحات دینی
توسط فرزندان انقلاب مشروطه، مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی ادامه پیدا
کرد. علاوه بر استبداد سیاسی2500 ساله این پیشگامان پیرایهها و خرافات تاریخی را
عامل اصلی توسعه نیافتگی ایران، با توجه به شناخت فرایند تحولات اروپا در قرون
وسطی، دانستند و راهکار بازگشت به قرآن را برای اصلاح دینی در برنامههای خود انتخاب
کردند. این تلاشها تا پایان عمر در اولویت برنامههای فرهنگی این پیشگامان قرار
داشت، که در ادامه به آن اشاره خواهم داشت.
در دوره نهضت ملی ایران و حکومت 28 ماهه دکتر مصدق در جامعه
مذهبی آنروز، ضمن تاکید بر ارزشهای «ایرانیت و اسلامیت» و حضور پرچالش روحانیونی
چون آیت الله کاشانی و گروههایی چون فدائیان اسلام در عرصه عمومی، اما حکومت، با
ایستادگی و درایت دکتر مصدق، عملا سکولار بود.
در سال 1339در فضای سیاسی نسبتا باز ابتدا جبهه ملی دوم و
سپس ضرورتا برای تداوم راهبرد پیشگامان در 25 اردیبهشت سال1340، نهضت آزادی ایران
تاسیس شد. مرامنامه و مواضع نهضت آزادی که در سخنرانی افتتاحیه مهندس بازرگان نیز انعکاس
دارد که: ما «مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی (مشروطه) و مصدقی» هستیم، و تفصیل
آنها در اسناد آمده است، به وضوح نشان میدهند که هدف عبور از قیمومیت استبداد و
تحول فرهنگی و اجنماعی برای تامین شرایط آزادی و حاکمیت ملت است. آثار پرتوی از
قرآن آیت الله طالقانی در این دوران نیز تمرکز بر آموزه های قرآنی و عبور از
خرافات هزار ساله ادبیات اسلام فقاهتی است.
تداوم تلاشهای آگاهی بخش و تحولات در عرصه های فرهنگی و
اجتماعی به ویژه پس از رخدادهای اوایل دهه چهل و حضور روحانیت مبارز در عرصه عمومی
که توان بسیج جامعه مذهبی را داشت، نهایتا در بهمن 57 با حضور همه ملت ایران و همه
احزاب وگروهای سیاسی با پذیرش رهبری آقای خمینی با اعتماد به چشم اندازی که ایشان
در نوفل لوشاتو برای تامین مطالبات تاریخی ملت ایران یعنی آزادی، دموکراسی، حاکمیت
ملت، استقلال و ... ارایه داده بودند، پیروزی انقلاب و عبور از گام اول «استبداد
سلطنتی» تحقق پیدا کرد.
تحولات فرهنگی پس از انقلاب 57
پس از انقلاب اسلامی 57، ابتدا در 12 فروردین 58 به استناد
آرمانهای انقلاب، مردم در رفراندم شرکت کردند و با رای اکثریت قاطع خود به جمهوری
اسلامی رای دادند و در دولت موقت نیز پیش نویس قانون اساسی با حضور کارشناسان
ذیصلاح در راستای آرمانهای انقلاب و تجربه بشری تهیه شد که به تایید شورای انقلاب
و آقای خمینی رسید. اما با حضور روحانیت در حاکمیت و پیامدهای آن که ابتدا با
اضافه شدن اصل «ولایت فقیه» در مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس اصل «ولایت مطلقه
فقیه» در بازنگری قانون اساسی در سال68 انحراف در آرمان های انقلاب و مطالبات
تاریخی ملت ایران به وجود آمد.
تلاشهای آگاهی بخش مهندس بازرگان و سایر روشنفکران دینی و
صاحب نظران و مجموعه رخدادها در طول چهار دهه گذشته و تحولاتی که در عرصههای
فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده زمینه آگاهی گسترده جامعه را برای شناخت علت اصلی
انحراف که «حاکمیت نهاد دین در حکومت» است را فراهم ساخته است.
مهندس بازرگان در سالهای پس از انقلاب تا سال1373 در بیش
از 200 اثر خود به تدریج در این زمینه تلاش آگاهی بخش داشتند. در سال 63 در اثر
«گمراهان» خود به سرگذشت و سرنوشت حاکمیت نهاد کلیسا و روحانیت مسیحیت در قدرت در
قرون وسطی میپردازند و فرایند جدا شدن نهاد دین از حکومت را که راه بسیار طولانی
بوده مورد تاکید قرار میدهند تا به این انتظار احساسی برخی گروهها که تحول پس از
انقلاب را کوتاه مدت
میدیدند، پاسخ بدهند. در ادامه به «بازیابی ارزشها» و «گفتهها و ناگفتههای
بعثت» و نهایتا در سال 71 به جمع بندی بیش از بیست سخنرانی خود در جشنهای عید
مبعث انجمن اسلامی مهندسین از سال 1336به عنوان «آخرت و خدا هدف بعثت انبیاء» می
پردازند و ضرورت جدایی نهاد دین از حکومت را بر اساس آموزه های قرآنی مورد تاکید
قرار میدهند.
در سطح سیاسی، در سال 1365 پس از رد صلاحیت مهندس بازرگان
در انتخابات ریاست جمهوری «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» با حضور جمع
زیادی از اعضای نهضت آزادی و نیروهای ملی و مسلمان تاسیس میشود که نقش مهمی در
آگاهی بخشی تا سال 1369 با تاکید بر «آزادی» و «حاکمیت ملت» که مطالبه اصلی
مطالبات مردم در انقلاب 57 بود، داشت.
در سال 1367 نیز نهضت آزادی ایران نشریه پژوهشی « تفصیل و تحلیل
ولایت مطلقه فقیه» را تهیه و برای همه مسئولان و مراجع و عالمان دینی برای اظهار
نظر ارسال کرد. در این نشریه به لحاظ نظری مغایرت حضور نهاد دین و روحانیت در
حاکمیت را به ویژه با عنوان «ولایت مطلقه فقیه» به استناد مبانی دینی، عقلانیت و
تجربه بشری تبیین کرد.
در سال 1397 راقم این سطور در همین راستا طی سخنان دیدار
نوروزی خود راهکار نظری برای خروج از انحراف پیش آمده با عنوان تحول درون حوزوی
(پارادیم شیفت) از دیدگاه شیخ فضل الله نوری به دیدگاه آخوند خراسانی و بسیاری
دیگر از عالمان دینی را ارایه داد تا نهاد دین در عرصه عمومی و جدا از نهاد حکومت قرار گیرد.
آموزههای قرانی و سکولاریسم
در آموزههای قرآنی همواره تاکید بر آزادی و اختیار انسان[1] و
پذیرش دین موکول به انتخاب خود انسان[2] شده
است. بر این اساس اگر در جامعه شرایطی فراهم باشد که انسان آزادی و کرامت داشته
باشد و بتواند بر سرنوشت خود حاکم باشد بطور طبیعی انسان به فطرت خود که ارزش های
خدایی است بازخواهد گشت و جامعه ایمانی و توسعه یافته، که مورد نظر خالق هستی و
هدف رسالت همه پیامبران و نیاز همه انسانها است، تحقق پیدا خواهد کرد. چنین
برداشتی از آموزه های قرانی «اسلام رحمانی» در مقابل دیدگاه «اسلام فقاهتی» و یا
سنتی تعریف میشود.
درادبیات سیاسی جدید چنین راهبردی که در آموزه های اسلام
رحمانی گویاست سکولاریسم سیاسی توصیف شده است. در چنین شرایطی نه تنها هویت دینی و
ایمانی جامعه تقویت خواهد شد بلکه هویت ملی نیز پابرجا خواهد بود.
به همین علت پیشگامان نهضت آزادی ایران در مرامنامه تاسیس
خود در سال 1340 تصریح کردند که «ما مسلمان، ایرانی و مصدقی هستیم. مسلمانیم چون
اولویت انسان پیوند وجودیش با خالق هستی است مستقل از این که در کجا متولد شده و
اقامت دارد. اما ایرانی هستیم برای این که پیوند با پیشینه تاریخی و هویت ایرانیت خود
داریم. بر اساس قوانین بینالمللی مبنای قانونگزاری، مرزهای جغرافیایی و خاک کشور
است. به همین علت همواره بر هویت ایرانیت نیز تاکید شده است. مصدقی هستیم برای این
که راه مصدق را که تاکید بر آزادی و استقلال و حاکمت ملت دارد، راهبرد خروج از
بحرانهای تاریخی ایران میدانیم.
جمع بندی
با تحولات فرهنگی و اجتماعی پس از انقلاب مشروطه تاکنون که
راه طولانی طی شده و در حال طی شدن است قراعت اسلام رحمانی که در آموزه های قرآنی
و سنت های تاریخی قابل دسترسی است و در آن بر آزادی و اختیار و کرامت انسان و
ضرورت حاکمیت انسان بر سرنوشت خود تاکید شده، نشان میدهد که مفهوم سکولاریسم که
پس از دوران قرون وسطی در اروپا مطرح شده و زمینه توسعه را در آن کشورها فراهم
ساخته در فرهنگ اسلام رحمانی نیز دیده میشود. با تداوم تلاشهای آگاهی بخش و عبور
از موانع فرهنگی خرافات اسلام فقاهتی و جدایی نهاد دین از نهاد حکومت که همان
مفهوم سکولاریسم سیاسی است زمینههای توسعه پایدار در جامعه ما فراهم خواهد شد.
*یادداشت محمد توسلی منتشر شده در «ایران فردا»
- 19 اسفند 1401
[1] إِنَّا عَرَضنَا الأَمانَةَ عَلَى
السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ الجِبالِ فَأَبَینَ أَن یَحمِلنَها وَ أَشفَقنَ مِنها
وَ حَمَلَهَا الإِنسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً-(احزاب/72)-
«ما [ موهبت آزادی، اختيار و حق
انتخاب را به صورتِ] امانت بر اسمانها و زمين و كوهساران عرضه داشتيم، [ بنا به
عدم استعداد،] جملگى از تحمل ان [عاجز مانده و] سر باز زدند و از ان هراس داشتند و انسان [كه
مستعد پذيرش ان بود] بار ان را بر عهده گرفت، ولى [ با سوء استفاده از اختيار] به
راستى ستم پيشه و جهالت پيشه است. در تفسیر پرتوی از قرآن آیت الله طالقانی نیز
معنی«امانه» آزادی و اختیار انسان آمده است.»
[2]
لاَ إِکرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ
الغَیِّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغُوتِ وَیُؤمِن بِاللّهِ فَقَدِ استَمسَکَ
بِالعُروَةِ الوُثقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره/256) – «در [ پذيرش] دين اكراه [ و اجبارى] نيست؛ [ فقط راه] كمال از [ راه] تباهى مشخص شده
است؛ و هر كه طاغوتها [و امراى خودكامه] را انكار كند و به خدا ايمان ارد، به محكم
ترين دست اويز چنگ زده است كه هرگز گسستنى نيست؛ و خدا شنوا و داناست.»
No comments:
Post a Comment