Sunday, August 20, 2017

مصدق می خواست که مردم به جای رعیت شهروند باشند

گفت و گو با مهندس محمد توسلی:
مصدق می خواست که مردم به جای رعیت شهروند باشند

پس از کودتای 28 مرداد، دورۀ جدیدی از دیکتاتوری پهلوی بر کشور حکم فرما شد. یاران و طرفداران مصدق که مبارزه  تا برقراری دولت قانون و حکومت مردم را تکلیف خود می دانستند، ابتدا در قالب نهضت مقاومت ملی و سپس تعدادی از جمله مهندس بازرگان، آیت اللّه طالقانی و دکتر سحابی، با تایید شخص دکتر مصدق، با عنوان "نهضت آزادی ایران" به فعالیت خود ادامه دادند.
پس از انقلاب اسلامی و روی کار آمدن دولت موقت مهندس بازرگان، مهندس محمّد توسلی به عنوان نخستین شهردارپس از انقلاب تهران انتخاب می شود. پایه گذاری سیستم های جدید مدیریت شهری از جمله اقدامات دورۀ کوتاه مدیریت اوست. فعالیت سیاسی خردمندانه طی سال های پیش و پس از انقلاب و سوابق علمی و تجربی مدیریتی، همچنین ارتباط وتماس مستقیم با بسیاری شخصیّت های سرشناس معاصر و... از ویژگی های توسلی است. هم اکنون او عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران است.

سلام:هدف از این مصاحبه بیشتر پرداختن به جنبه ها اجتماعی شخصیّت دکتر مصدق و نقش ایشان در ایران و در ادامه جنبش بعد از ایشان و نهضت مقاومت ملی است. به عنوان مقدمه شما دوران کودتا رو بیاد دارید؟
توسلی: بله، در سال 1332 من یک نوجوان پانزده ساله بودم. به خاطر دارم که در آن روز فضای اجتماعی شهر تهران کاملا ملتهب بود با حضور گسترده کسانیکه شعار های حزب توده را میدادند. جوّ ایجاد شده باعث ابهام مردم شده بود که آن آرمان ها و راهی که دکتر مصدّق مطرح کرده بود و پایگاه اجتماعی داشت، چرا منتهی به این شعارهایی شده که به طرف جامعه کمونیستی هدایت میشود؟ در خیابان ها شاهد اوباش منطقه شهرنو واقع درخیابان کارگر بودم که خود از ابهامات بود. این ها مشاهدات من از روز کودتاست ولی در آن زمان من نوجوان بودم و امروز که برمی گردیم بایستی با یک نگاه عمیق تاریخی عمق تحوّلات آن روز را برای نسل امروز بازگو کنیم.
سلام: تا جایی که ما اطلاع داریم علمایی مثل برادران زنجانی یا مرحوم آیت الله طالقانی و یا حاج آقا فیروز آبادی از حامیان مصدّق بودند. ولی بحثی که امروزه پیش آمده، حکایت از آن دارد که برخی علما به شخص دکتر مصدق خیانت کرده اند. سؤال این است که آن زمان علمای عامّه که بیشتر در مساجد سخنرانی میکردند درباره دکتر مصدّق چه میگفتند؟
توسلی: اگر منظور از علما روحانیونی است که در حوزه هستند، که نمادشان آیت الله بروجردی بود که سالها در جایگاه مرجع بود. آن ها فعّالیّت سیاسی نداشتند و بر توسعۀ حوزه متمرکز بودند. حتّی فدائیان اسلام در قم پایگاهی نداشتند و طرد می شدند؛ مایل نبودند افرادی مثل نوّاب صفوی که منادی یک نوع نگاه اسلامی بود، تداخل در وظائف حوزه داشته باشند. حتّی آیت الله کاشانی که سابقۀ مبارزات سیاسی داشت، در برخورد با انگلیسی ها تبعید شده بود و بعد به ایران بازگشت و در نهضت ملی تا 30 تیر در کنار دکتر مصدق بود؛ او هم ارتباط مستقیم با حوزه نداشت ومواضع فدائیان اسلام را تایید نمی کرد و شخصیّت سیاسی مستقل داشت.
اما روحانیون دیگری مثل برادران سید رضا و سید ابوالفضل زنجانی یا آیت الله حاج سید جوادی و یا آیت الله طالقانی روحانیون شناخته شده خاصّی بودند که علاوه بر شناخت منابع حوزه، بینش اجتماعی روز داشتند و با توجه به این بینش، با  آرمان ها و راه دکتر مصدّق هماهنگی داشتند؛ بنابراین به عنوان عمل صالح و یک نگاه دینی و اجتماعی، از دکتر مصدق حمایت می کردند.
سلام:علت طرد شدن شخصیت هایی مثل نواب صفوی چه بود؟ آیا به دلیل اینکه در سیاست دخالت می کردند و مرجعیّت وقت مخالف این بود؟
توسلی: بله، روحانیون حوزه در آن روز این باور را داشتند که فعلاً بایستی برای تعمیق و گسترش حوزه کار کنند و مصلحت نمی دیدند که حوزه مستقیما وارد مسائل سیاسی شود. اگر بخواهیم به لحاظ تاریخی این روند را دنبال کنیم، شاید از سال41 است که وقتی لایحۀ "انجمن های ایالتی ولایتی"مطرح میشود مراجعی مثل آیت الله خمینی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی در ابتدا با این لایحۀ شرکت زنان در انتخابات، اصلاحات اراضی و سوگند به کتاب آسمانی مخالفت میکنند؛ ولی بعد در تعاملی که روشنفکران دینی با روحانیّت آغاز میکنند، که در اسناد تاریخی به تفصیل آمده است، نگاه مراجع اصلاح می شود و توجّه آن ها به طرف ریشه های اصلی مشکلات جامعه که استبداد سلطنتی است جلب میشود و از آن پس آیت الله خمینی سخنرانی ها و برنامه هایشان را پیرامون شاه و استبداد متمرکز می کنند.
سلام: چرا آیت الله طالقانی که خودش مصدقی بود- بعد از کودتا و تعقیب نیروهای فدائیان اسلام توسط ساواک، با سابقه مخالفت هایی که نواب و فدائیان اسلام با جبهۀ ملّی داشتند و حتی دکتر فاطمی را ترور کرده بودند، باز هم به نوّاب پناه داد؟ دلیلش چه بود؟
توسلی: آیت الله طالقانی شخصیّتی ویژه و مردم گرا داشت و با حلم و سعه صدر بالا؛ به عنوان مثال فدائیان اسلام را مسلمان و خالص می دید ولی با مواضع آن ها موافق نبود و هدفش این بود که آنها را جذب و هدایت کند و یا مجاهدین خلق را به رغم این که با مبانی آنها موافق نبود، امّا آن ها را جوانانی پاک می دید و عقیده داشت آن ها هم انسانند و فطرت پاک دارند پس باید هدایت شوند و خلاصه از بالا نقش راهنمایی و هدایت داشت؛ نقشی که همه ی انبیاء و مصلحین دارند و بر این مبنا نباید با کسانیکه مثل شما فکر نمیکنند برخورد کرد، چون انسانند و فطرت پاک دارند و وظیفه اینست که آنها را با گفتگو به فطرت انسانی پاک خودشان برگردانیم.
سلام: جملۀ آقای بسته نگار به نقل از نواب صفوی مبنی بر ابراز پشیمانی نواب از مخالفت هایش با دکتر مصدق، در منزل آیت الله طالقانی، تا چه میزان صحّت دارد؟
توسلی: چون من به لحاظ تاریخی حضور نداشتم نمی توانم شهادت دهم، امّا اگر آقای بسته نگار نقل کرده اند به عنوان شاهد میتوان پذیرفت.خاطره ای که من شخصاً از نوّاب صفوی و واحدی دارم در دوران اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 که من دبیرستان را میگذراندم، نواب صفوی و واحدی  سخنرانی هائی در جلوخان مسجد شاه سابق و مسجد امام فعلی داشتند که وقتی حضور پیدا می کردم شیفتۀ سخنرانی میشدم. بسیار احساس مخاطبین را تحت تاثیر قرار میدادند. امروز که نگاه می کنیم متوجّه میشویم که عمق نگاه دینی شان خیلی محدود و سطحی بوده است و طالقانی هم به همین مناسبت چون می دید فطرت پاکی دارند، ریسک میکرد و هزینه اش را می پذیرفت تا آنها را در خانه اش مأمن بدهد و حفظ کند. اصولاً مراجع شیعه و روحانیّت ما به صورتی کلاسیک و سنّتی همیشه ملجأ مردم بودند وارتباط تنگاتنگی با تودۀ مردم داشتند، همانطور که همۀ پیامبران این چنین بودند و به مؤمنین توصیه شده که چنین روشی را درعرصه عمومی داشته باشند و این جایگاه طبیعی روحانیّت است. این منش و رسالت آگاهی بخشی پیامبران مبتنی بر آیات قرآن و سیره آن اولیاء است.
سلام: با این جمله وارد بحث اصلی شویم که مرحوم مهندس بازرگان گفتند "ما ایرانی مسلمان مصدّقی هستیم" درمورد این جمله توضیح بدید.
توسلی: در جلسۀ افتتاحیّه نهضت آزادی، مهندس بازرگان سخنرانی طولانی در توضیح مرامنامه نهضت ایراد کردند که در اسناد نهضت آمده است و مهم بود که حزبی که جدید تأسیس شده بتواند در کنار جبهۀ ملّی یا احزاب دیگری که سابقۀ اسلامی داشتند به خوبی نشان دهد چه بینش و نگاه فرهنگی-اجتماعی دارد. مهندس بازرگان می گویند که ما مسلمانیم ولی نه به آن معنا که فقط به دنبال انجام وظائف دینی فردی باشیم، بلکه مسلمانیم و باور داریم که مسلمانان وظیفۀ اجتماعی  دارند و می خواهیم به وظایف اجتماعی هم علاوه بر وظائف فردی عمل کنیم که فریضه ای دینی است.
خیلی مهم است که بزرگان ما کارهایشان بر اساس یک نگاه بینشی به مبانی دینی بوده است و کوشش می کردند که در هر مقطع عمل صالح خود را در قالب یک تحلیل اجتماعی دربیاورند و به آن وظیفه عمل کنند.
سپس مهندس بازرگان میگویند ما ایرانی هستیم و هویّت ایرانی داریم، نه با این غرور که هنر نزد ایرانیان است و بس، بلکه ما ملّتی هستیم با سوابق فرهنگی و اجتماعی و سابقه ای تاریخی و ارزش های اجتماعی،  و ما باید این را به عنوان هویت ملّی خودمان پاسداری کنیم.
در محور بعد می گویند ما طرفدار قانون اساس هستیم؛ محور سوّم مبارزۀ قانونی، علنی، مسالمت آمیز و همچنین پرهیز از خشونت است. این درواقع راهکاریست که بایستی به واسطۀ آن بازرگان و نهضت آزادی را بعنوان پایه گذار جنبش اصلاح طلبی ایران قلمداد کرد که از همان سال 40 پایه گذاری شده و بعد از انقلاب هم به رغم کسانیکه دنبال عملیات با خشونت بودند، نهضت آزادی همواره بر همین راهبرد مبارزۀ قانونی، علنی و پرهیز از خشونت تاکید کرد.
درمورد محور چهارم می گویند ما مصدقی هستیم؛ نه به آن معنا که ما به دنبال شخص هستیم، بلکه بدنبال فکر و بینش سیاسی  و راه مصدّق هستیم. راه مصدّق چه بود؟ راه مصدق در دو برنامۀ ایشان منعکس است: 1-عزت نفس و قطع سلطۀ بیگانگان و تأمین استقلال کشور، 2-اصلاح قانون انتخابات و قانون شهرداری ها و زمینه سازی برای حاکمیّت مردم بر سرنوشت خودشان، یعنی آزادی، دموکراسی و حقوق بشر. این راهکاریست که دکتر مصدق در برنامه هایشان مورد توجه قرار داده بودند. بنابراین راه مصدق تلاش برای دستیابی به «آزادی، دموکراسی و حقوق بشر» است.
سلام: قطعاً ویژگی های منحصر به فردی در شخصیت دکتر مصدق وجود داشته است که این شخص را الگو قرار داده اند و یا حتّی مثل دکتر شریعتی ایشان را پیشوا قلمداد میکنند؛ این ویژگی های شخصیّتی چه بودند؟
توسلی: دکتر مصدّق از یک خانواده مرفّه ایرانی است، امّا این مرفّه بودن باعث فاصله گرفتنش از جامعه و مردم نشده است. او فرزند انقلاب مشروطه است و در آن دوران نوجوانی بوده که از همان ابتدا علاقمند به جنبش اجتماعی ایران است و در انتخابات اولین مجلس شورای ملّی از تهران انتخاب میشود، ولی بدلیل سن کم ایشان صلاحیّتشان تأئید نمی شود. ایشان بلافاصله برای تحصیل به فرانسه و سوئیس رفت و دکترای حقوق گرفت. بنابراین علاوه بر اینکه دکتراي حقوقشان را در زمینۀ ارث در اسلام میگیرند. در دوران تحصیل در اروپا، با جوهر تمدن غرب آشنا می شوند و همان طور که در زندگی نامۀ خودشان گفتند بخش قابل توجّهی از دستاورد های سفرشان را در آشنایی با جوهر تمدن غرب و سير تحوّلاتی که در آنجا شکل گرفته و پیامد های تحولات و زمینه های توسعۀ فرهنگی و اجتماعی را فراهم آورده، ميدانستند. وقتی برمي گردند، در مجلس چهارم، پنجم و ششم به عنوان نمایندۀ مردم حضور داشتند؛ در مقابل رضا خان می ایستد و هيچوقت تسلیم نمی شود. ایشان پانزده سال در تبعید در احمد آباد به سر می برند ولی هيچگاه تسلیم نمی شوند و وقتی که حاکمان وقت درخواستی خلاف حق مطرح می کنند، تسلیم نمی شود و او را محصور می کنند.
در مجلس شانزدهم بحث ملی شدن صنعت نفت مطرح می شود. به رغم شرائطي که وجود داشت، با درايت سیاسی خود کوشش می کند که این لایحه که نقش راهبردی برای تأمین استقلال کشور داشته، تصویب شود و تمام نظر ها بر این بوده که شخصی مانند سید ضیاء نخست وزیر شود ولی وقتی نخست وزیری را به او پیشنهاد می کنند با تعهدي که داشت مي پذيرد و در چنین شرایط خاصّی در هشتم اردیبهشت سال 1330 به نخست وزیری منصوب میشود. دکتر مصدّق فقط به دنبال نفت نبود، بلکه او به دنبال این بود که ما را به لحاظ فرهنگی-اجتماعی مستقل از بیگانگان بکند، که بتوانیم زمینه های توسعۀ کشور را فراهم بکنیم. مجموعۀ اقداماتی که او در این بیست و هشت ماه انجام داد تأثیرات عمیق اجتماعی در جامعۀ ما گذاشته و به طور خلاصه توانسته به آن نیاز مطالبات تاریخی ملت ایران پاسخ بدهد؛ اگرچه همواره به آن ضوابط مبارزات قانونی خودش هم مقید بوده و نتوانسته در آن بیست و هشت ماه به آن اهدافی که داشته نائل شود، امّا بعداً در نسل های بعد هم که مطالعه کردند، متوجّه شدند که بهترین راهکار همان راهکاری بوده که دکتر مصدّق داشته اند؛ بنابراین راه او باید ادامه پیدا کند. یکی از نمونه هائی که میتوان ذکر کرد مهندس بازرگان است که خودش توضیح می دهد: ایشان پدرشان به دکتر مصدق نزدیک بوده و خودشان هم ارتباطاتی داشته اند و به نوعی مجذوب شخصیت دکتر مصدق بوده اند؛ به همین مناسبت در سخنرانی تأسیس نهضت آزادی ، محور چهارم نگاه راهبردی خود را، راه مصدّق اعلام می کند.
شاید نمونۀ بارزی از واکنش طبیعی جامعه ما به راه مصدق، چهاردهم اسفند سال 57 و استقبال گسترده و طبیعی مردم است که با سخنرانی آقای طالقانی همراه بود؛ آن استقبال در حدّی بود که در سالهای بعد دیگر با محدودیت روبه رو شد و دیگر امکان برگزاری آن وجود ندارد. این نوع محدودیّت ها نشان می دهد که بینش مصدق و منش مصدق به عنوان ارزش در جامعه ما مطرح است و نسل شما و نسل هائی که با او ارتباط هم نداشتند، وقتی تاریخ را مطالعه مي کنند، خواسته های خود را در آن راستا می بینند.
سلام : یک سؤالی که نسل امروز میتواند مطرح بکند: آیا اهدافی که دکتر مصدّق گذاشتند، مشی و شیوۀ مبارزاتی که ایشان داشتند، در حال حاضر هم می تواند مورد استفاده قرار بگیرد؟
توسلی: بینید دکتر مصدّق به دنبال تأمین استقلال کشور، قطع سلطۀ بیگانگان و اتّکا به نیروهای داخلی بود؛ آیا نسل امروز غیر از این فکر می کند؟ آیا نسل آینده راهبردی غیر از این دارد؟ دکتر مصدق به دنبال این بود که مردم به جای اینکه رعیت باشند، شهروند باشند و از حقوق انسانی خودشان بهرمند باشند. در انقلاب اسلامی سال 57 هم مطالبات ملّت ما همین ها بوده است؛ مردم به دنبال آزادی بودند، به دنبال استقلال بودند. اگر بحث جمهوری اسلامی مطرح می شود برای این است که مردم بر سرنوشت خود حاکم باشند، در چهارچوب ارزش های دینی و اسلامي که فرهنگ عمومی جامعه است. بنابراین من به نظرم می رسد که نسل امروز و فردای جامعۀ ما وقتی تاریخ را مطالعه کند بیش از گذشته به این جمع بندی می رسد که راه مصدّق، راه امروز و فردای جامعۀ ماست.
سلام : از بابت آزادی خواهی چطور؟ از دیدگاهی که ایشان نسبت به ازادي داشتند. فکر میکنید ایشان آزادی را به چه صورتی می ديدند؟
توسلی: دکتر مصدق آزادی را به عنوان ارزش اصلی انسان و کرامت انسان تلقّی می کرد. اگر دکتر مصدق بحث استقلال را مطرح می کند، برای اینکه انسان و شهروندان ایرانی بتوانند آزاد باشند. بحث آزادی که امروز مطرح می شود همان نگاهی است که مصدق و بازرگان داشته اند. مصدق و بازرگان و این نحله فکری برعکس کسانی که فکر می کنند آزادی یعنی ليبراليسم، این طور فکر نمی کردند؛ لیبرالیسم یک بخش آن آزادی خواهی است. مهندس بازرگان هم توضیح دادند که ما آزادی خواه هستیم، به لحظه سیاسی هم لیبرال هستیم، اما به این معنی نیست که در بقيه زمینه ها ما با آن بی بند و باری و چیزهایی که در بعضی از برداشت های لیبرالیسم وجود دارد هماهنگ باشیم.
سلام : میخواهم این را بپرسم که به صورت مصداقی در دولت موقت در چه جاهایی از تفکر دکتر مصدق استفاده شد؟ که از دیگر تفکرات متمایز بود.
توسلی: آزادی خواهی یک مطالبۀ راهبردی همه انسان هاست، همۀ انسان هایی که به فطرت خود بر می گردند، مطالبۀ آزادی و حق انتخاب را دارند؛ در واقع یک نیاز فطری انسانی است. از انقلاب مشروطه دو نگاه در تقابل با هم حضور پیدا ميکنند: یکی نگاه شیخ فضل الله نوری که او در جایگاه مرجعیت روحانیت است، یکی نگاه آخوند خراسانی و میرزای نائینی. در تفکر شیخ فضل الله انسان ها مکلف اند پس آزاد نیستند، پس رعیت اند، پی هرچه در فقه مشخص شده، انسان مکلّف است که رعایت بکند. نگاه دوم که متکی به آیات قرآن است؛ مثلاً کتاب "آزادی در قرآن مهندس عبد العلی بازرگان" را ببينيد، به بیش از صد آیۀ قرآن استناد شده است که به طور مطلق تأکید شده که خداوند انسان را آزاد و مختار آفریده است، آزادی خواهی به معنای داشتن حق اختیار است که این یکی از مبانی خلقت انسان است.
در این صد سال اخیر هم کسانی که به دنبال کار اجتماعی بودند، مثل سید جمال الدین اسدآبادی، طالقانی و بازرگان، رسالت اصلیشان این بود که بازگشت به قرآن بکنند، برای اینکه با مبانی محکم قرآنی جامعه را آشنا بکنند و این پیرایه ها و خرافاتی که ما را از محکمات قرآنی دور می کند را دور نگه دارند. این چیزی که امروز در جامعۀ ما می بینیم، ریشه در زمینه های فرهنگی جامعه ما دارد و سیر تحول را که نگاه مي کنيم، می بینیم که این فرآیند در حال طی شدن است و جامعۀ ما به یک رشد و بلوغ بیشتری می رسد و این ارزش ها را درک مي کند و با بالا رفتن آگاهی، بروز آن هم در عملکرد های اجتماعی قابل مشاهده است. می بینیم که مردم در برخی از انتخابات ها، یک رأی خاصی میدهند که جهت گیری خاصی دارد؛ این ناشی از شناخت و بلوغی است که جامعه پیدا کرده است. ممکن است یک فرد خاصی هم یک پیام خاصی بدهد، اما مهم این است که جامعه آنچنان رشدی کرده که راه را پیدا کرده واین فرایند در حال طی شدن است و جامعۀ ما به یک رشد و بلوغ بیشتر خواهد رسید و این ارزش ها را درک می کند و می فهمد آزادی، دمکراسی و حقوق شهروندی یعنی چه، و چون آگاهی  بالا می رود شما بروز آن را نیز در فعالیت های اجتماعی می بینید. به عنوان مثال در بعضی از انتخابات ها مردم آگاهانه یک رأی خاص می دهند که ناشی از آن شناخت و بلوغی است که جامعه پیدا کرده، حالا شاید یک فرد خاصی پیامی هم بدهد؛ اما مهم این است که جامعه چنان رشدی پیدا کرده که خود این راه را پیدا کرده است. البته این فرایند زمانبر است اما طی می شود تا بتواند زمینه های تحوّلات  فرهنگی و اجتماعی را فراهم سازد.
سلام: در زمان دکتر مصدق سفارت بریتانیا بسته می شود، اما مشابه همان اتفاق وقتی سال 1358 می افتد با اعتراض خیلی از افراد روبرو می شود و حتی مخالفت قشر تحصیل کرده؛ این سوال به وجود می آید که چطور بستن سفارت در سال 1331 کار درستی هست اما در سال 1358 خیر؟
توسلی: در دوران دکتر مصدق بحث اختلافی بود که ایران با شرکت نفتی انگلیس داشت. آن ها برای ما کارشکنی کرده بودند و مشکلات جهانی و تحریم برای ما ایجاد کرده بودند. به جای اینکه ما سفارت را اشغال کنیم روابط دیپلماتیکمان را با آن ها قطع کردیم. اما در سال 1358 ما یک سفارت را ااشغال کردیم. یک گفت و گوی بلند با عنوان « پیامد های اشغال سفارت آمریکا و گرگان گیری » اخیرا منتشر کرده ام که نشان دهندۀ پیامد های این اقدام است؛ به هرحال این دو رخداد تاریخی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند.
سلام : دکتر مصدق در دادگاه بعد از کودتا جمله ایی دارند که قسم می خورند قصد تشکیل جمهوری نداشته اند. حکومت مد نظر دکتر مصدق چگونه بوده است؟
توسلی: شخصیت دکتر مصدق یک شخصیت اصلاح طلب است که می خواهد جامعه را به تدریج و واقع بینانه به تدریج متحول بکند؛ به عنوان مثال در زمینه  اقتصادی، سهم مشارکت کشاورزان را در تولید  از 20 درصد آغاز می کند تا تولید صدمه نببیند. در مسائل اجتماعی هم اصلاح تدریجی بوده، در اصلاح قانون  انتخابات و شهرداری هاهم قصد آن بود  تا مردم یادبگیرند و این روند ها و گذار به دموکراسی کاملاً زمان بر و یادگرفتنی است.
تلاش دکتر مصدق در گام اول آن بود که شاه فقط بتواند سلطنت کند، حکومت نکند و حاکمیت درچهارچوب انتخابات آزاد و سالم در اختیار ملت باشد و از 8 اردیبشت سال 1330 تا مرداد ماه سال 1331 که انتخابات مجلس هفدهم انجام شده بود و باید دولت جدید تشکیل می داد، دکتر مصدق یک گام جدید برداشت؛ زیرا وزیر جنگ را شاه معرفی می کرد اما او ایستاد و گفت اگر طبق قانون اساسی من مسئول هستم باید وزیر را من انتخاب بکنم تا بتوانم پاسخگو باشم؛ که آن مسائل سی تیر به وجود آمد و شاه در ابتدا نپذیرفت و رخداد سی تیر با همت مردم و نقش آیت الله کاشانی به وقوع پیوست و شاه مجبور به تسلیم شد. اما بیگانگانی که از همان موقع مسائل را دنبال می کردند و حتی بعد از انتخاب ایشان قصد ترور ایشان را داشتند، چوب لای چرخ دکتر مصدق می گذاشتند و این روند به تدریج زمینه های کودتای 28 مرداد را فراهم کرد.
بنابراین او به دنبال تغییرات گام به گام و تدریجی بود و تغییرات رادیکال را برنمی تابید به همین جهت بعد از 25 مرداد سال 1332 که دکتر فاطمی پیشنهاد اعلام جمهوریت کرد به رغم آن که دکتر فاطمی مورد وثوق دکتر مصدق بود، اما چون با راهبرد او هماهنگ نبود نپذیرفت؛ حتی در روز 28 مرداد هم که پیشنهاد می شود که اسلحه بین مردم پخش شود تا در مقابل کودتا بایستند ایشان قبول نمی کنند؛ زیرا جامعه ایی که هنوزبه رشد و بلوغ لازم نرسیده، این اقدامات  را مفید و کار ساز ارزیابی نمی کند.
سلام : همانطور که اشاره کردید دکتر مصدق یک شخصیت اصلاح طلب داشتند ولی آن طور که در تایخ آمده دکتر فاطمی با مسائل به نوعی رادیکال برخورد میکنند، به نظر شما  این جنبۀ رادیکال بودن دکتر فاطمی تا چه اندازه درست بود؟
توسلی: ضمن احترامی که نسبت به دکتر فاطمی دارم بخاطر نقش حمایتی که از دکتر مصدق داشت و آن نگاه راهبردی ایشان به توسعۀ رسانه ها و آگاهی دادن به جامعه، اما آن نگاه رادیکالی که بعضاً به تحولات اجتماعی داشتند باعث ضربات سنگینی گردید، از جمله در 25 مرداد به رغم اینکه کودتا شکست خورد اما نوع نگاه رادیکالی که دکتر فاطمی مطرح کرد و آب به آسیاب حزب توده ریخته شد و پیامد های آن هماهنگ بود با برنامه ریزی های بیگانگان که به دنبال رادیکاله کردن فضای سیاسی کشور بودند. اقدامات آیت الله بهبهانی و حوزویان وبا مدیریت عوامل بیگانگان چون برادران رشیدیان فضای مبهم و پر التهابی را ایجاد کردند که مردم کاملا نسبت به آینده نگران بشوند.در چنین شرایطی، آن طور که نقل شده، از آیت الله بروجردی سوال کردند که چه نظری در رابطه با شرایط کنونی دارید؟ می گویند: من بین حزب توده و شاه، شاه را انتخاب می کنم. و این واکنش طبیعی جو ملتهب ایجاد شده توسط بیگانگان و عوامل داخلی آنان بود.
دکتر مصدق چه در 9 اسفند و چه در 28 مرداد به رغم تمام آن مخاطرات، حاضر به عدول از خط مشی راهبردی خود نشد زیرا او آینده را می دید، با اینکه بعضی افراد همانند دکتر فاطمی آن روز را نگاه می کردند.
سلام: اگر بخواهیم منصفانه نگاه بکنیم از نظر شما بزرگ ترین اشتباه دکتر مصدق چه بود؟
توسلی: من نمی توانم بگویم دکتر مصدق در چه موردی اشتباه کرده است. مشکلات دکتر مصدق ناشی از مجموعه رویداد هائی است که اتفاق افتاده است. رخداد هایی که بعد از ملی شدن صنعت نفت اتفاق می افتد و توطئه هایی که در درجۀ اول انگلیس انجام داد و بعد که آمریکا با انگلیس هماهنگ می شوند وهمچنین  آن خصلت های ناشی از فرهنگ استبدادی؛ فردگرایی و خودخواهی که موجب شد اعضای جبهه ملی آن انسجام خود را از دست بدهد و از دکتر مصدق جدا بشوند. سه نفر به طور مشخص نقش کلیدی داشتند: اول آیت الله کاشانی، که چون در سی تیر نقش موثر داشت، تصورش آن بود که بعد از 30 تیر او باید بالاتر از دکتر مصدق باشد و اتفاقا اسناد منتشر شده نشان می دهد که بعد از 30 تیر در آبان، آذر و دی سال 1331 هندرسون سه بار با کاشانی دیدار طولانی داشته و بعد از ملاقات ها هم هیچگاه مفاد مذاکرات منتشر نشده است تا امروز که اسناد منتشر شده نشان می دهد که برداشت آمریکایی ها از شخصیت آیت الله کاشانی این است که بسیار متعصب است و مصدقی است افراطی و جنگ طلب، برعکس دکتر مصدق که اصلاح طلب است و در خیلی از مکتوبات آیت الله کاشانی هست که من رهبر جهان اسلام هستم و جنبش جهانی اسلامی باید راه اندازی بکنیم، به همین مناسبت عوامل سفارت آمریکا و سی آی ای به آیت الله کاشانی اعتماد نمی کنند و مسئله کودتا را با او مطرح نمی کنند. اما تمام امکانات خود را به کار می گیرند که اختلاف بین کاشانی و مصدق را تشدید بکنند. اما در افرادی مانند بقایی می توانند نفوذ بکنند که مطابق برنامۀ آن هاعمل بکننند، مانند قتل افشار طوس که در سال 1332 مطرح می شود. افشار طوس کسی بود که می توانست از تمام این توطئه ها جلوگیری کند که او را از سر راه برمی دارند. بنابراین می خواهم بگویم این اتفاقاتی که افتاده است یک بخشی بخاطر مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ماست و بخش دیگر به خاطر منافع و مداخله بیگانگان است که با یرنامه های دکتر مصدق به خطر افتاده و آن ها برای منافع ملی خودشان  تمام ظرفیت خود را به کار گرفته اند و بین همکاران دکتر مصدق ایجاد تفرقه و پراکندگی به وجود آوردند؛ اینکه من بخواهم انگشت روی دکتر مصدق بگذارم که کجا اشتباه کرده است، واقعا جایی را پیدا نمی کنم؛ نمی خواهم بگویم مصدق معصوم بوده و اشتباه نکرده ولی آن اتفاقی که افتاده به خاطر واقعیت های اجتماعی بوده و دکتر مصدق نیز با توجه به این واقعیات اجتماعی حاضر به انجام کار رادیکال نشده و بستر را برای آینده فراهم کرده است.
سلام: نقش مردم در روز کودتا چیست؟ به نظر شما مردم درباره کودتا کوتاهی انجام دادند؟
توسلی: مردم تحت تاثیر رهبران بودند؛ وقتی در رهبران جبهه ملی اختلاف به وجود می آید، وقتی بیگانگان نفوذ می کنند و رهبران را به طرفی سوق می دهند که این جو را ایجاد بکنند که حزب توده در حال حاکم شدن است، طبیعی است که چنین فضای ملتهب و ابهام آمیزی به وجود می اید؛ مردم نمی توانستند کاری انجام دهند؛ من به خوبی به خاطر دارم که مردم مبهوت بودند و نمی دانستند که چه اتفاقی می افتد در حالی که در دوران قبل مردم آنچنان از دکتر مصدق حمایت می کردند که با قطع صادرات نفت مردم قرضه ملی به دولت دادند، یعنی پول را بازاری ها و بسیاری از افراد بدون سود در اختیار دولت قرار دادند تا دولت بتواند چراغش را روشن نگه دارد و مملکت را اداره بکند، در شرایطی که زیر فشار بیگانگان بودیم. بنابراین این بحث خیلی مهم است که ما این طور باید تصور کنیم که از انقلاب مشروطه و بیست سال دوران رضا شاه، جامعه هنوز متوقف نگه داشته شد و اگر تحولاتی بود این تحولات سطحی بود. در دهۀ بیست کارهای فرهنگی و اجتماعی انجام شده بود ولی جنبش اجتماعی هنوز ریشه و عمق لازم را پیدا نکرده بود که بتواند بایستد. کودتا ی 28 مرداد که تازه اتفاق می افتد یک جمع محدودی که نهضت مقاومت ملی را تشکیل می دهند در مقابل کودتا می ایستند ولی مردم نمیتوانند نقش داشته باشند چون جامعه هنوز به آن بلوغ لازم بری این که بتواند جنبش اجتماعی را مدیریت بکند نرسیده است، ولی آن اقلیت آگاه به تدریج جنبش اجتماعی را ادامه میدهند تا سال 57 که منجر به پیروزی انقلاب میشوند .
سلام: آن اینده ای که دکتر مصدق برای برنامه های نفتی خود پیش بینی میکردند چه بود ؟ ایشان چگونه میخواستند آن سرمایۀ عظیم را مدیریت کنند؟
توسلی: همان طور که من قبلاً اشاره کردم، نگاه راهبردی دکتر مصدق قطع سلطۀ بیگانگان در امور فرهنگی و اجتماعی بود. دکتر مصدق می دید که انگلیسی ها با سال ها نفوذ خود توانستند انقلاب مشروطۀ ما را با شکست مواجه کنند، توانستند رضا خان را حاکم بکنند، در جنگ جهانی دوم توانستند رضا خان را ببرند و کس دیگری را جایگزین کنند، او رضا شاه و نفوذ فرهنگی و اجتماعی انگلیس ها را در کشور می دید، بنابراین بحث ملی شدن صنعت نفت فقط جنبۀ اقتصادی نداشت بلکه جنبۀ های فرهنگی و اجتماعی آن هم مورد توجه بود، اما این سوال مطرح میشود که آیا کارشناسان ما توان اداره ی شرکت نفت را داشتند؟ مهندس بازرگان در خاطرات خود توضیح میدهند که وقتی کادر فنی شرکت انگلیس ایران را ترک می کنند که ایران را در فشار قرار دهند و ما نتوانیم صنایع نفتی  را اداره کنیم، مهندس بازرگان موفق میشود با کمک مهندسین ایرانی صنایع نفت آبادان را بچرخاند؛ این نشان می دهد ما ظرفیت مهندسی داشتیم و توانستیم آن را اداره کنیم. این سؤال مطرح میشود که چرا دکتر مصدق واقع بین نبود که پیشنهاد پنجاه- پنجاه امریکا را که در عربستان هم اجرا میشد را قبول کند؟ برداشت من این است که دکتر مصدق چون اولویتش ریشه کن کردن نفوذ بیگانگان در عرصه ی فرهنگی و اجتماعی بود میخواست اول نفت را ملی بکند و بعد در مذاکرات و با شرایط دیگری بتواند مشکل را حل بکند. منتها آن ها برنمی تابیدند، به خصوص انگلیس ها که نفوذ عمیقی در ارکان جامعه ی ما داشتند و دکترمصدق این را به خوبی درک کرده بود و میخواست نفوذ آن ها را به طور کامل قطع بکند و بعد بحث اقتصادی نفت را واقع بینانه حل بکند، که شرایط اجتماعی این فرصت را برای او فراهم نکرد که بتواند آن برنامه هایش را به انجام برساند.
سلام: دکتر مصدق چه تدابیری را مد نظر داشت تا ما با مشکلی که الان مواجه هستیم روبه رو نشویم؟ یعنی همین اقتصاد متکی به نفتی که الان داریم.
توسلی: اتفاقاً سوال بسیار خوبی است. دکتر مصدق بریا اولین بار بودجه را منهای نفت بسته بود؛ کارشناسان خبره اظهار میکنند قوی ترین بودجه ای که ما در طول تاریخ داریم بودجه ای بود که دکتر مصدق منهای نفت تنظیم کرده بود و با منابع داخلی توانسته بود بودجۀ کاملاً سلامتی را داشته باشند و این از مهارت دکتر مصدق و همکاران اقتصادی دکتر مصدق بود.
سلام: دوستان شما در دولت موقت این برنامه را داشتند که بعد از انقلاب هم بودجه را منهای نفت تنظیم بکنند ؟
توسلی: ببینید، برنامه دولت موقت برنامۀ کوتاه مدتی بود و قرار نبود که دراز مدت برنامه ریزی بکند. اولاً که نه ماه بیشتر نبود؛ برنامه ای که در حکم 15 بهمن آیت الله خمینی اعلام کردند خیلی روشن است ولی دولت موقت فقط به آن برنامه ها که در حکم آیت الله خمینی آمده بود اکتفا نکردند؛ کوشش کردند که کارهای راهبردی هم انجام دهند؛ ما در شهر تهران از همان اسفند 57 نگاه راهبردی برای آیندۀ شهر تهران داشتیم؛ این بحث شوراها که امروز مطرح است در اسفند 57 که همه دنبال قدرت بودند مطرح کردیم، ساختار و قانون آن را تهیه کردیم و شورای انقلاب تصویب کرد ولی همان کسانی که به حقوق شهروندی باور نداشتند باعث شدند این قانون اجرا نشود، در چهاردهه هنوز شوراها در جایگاه طبیعی خودش قرار نگرفته است. حالا اخیراً در دولت اقای روحانی لایحۀ مدیریت شهری بعد از چهار دهه مطرح شده است. در زمینۀ نگاه راهبردی هم که زیر مجموعه دکتر سحابی بود، یک تیم قوی کارشناسی بودند از جمله آقای دکتر بهادر نژاد ودکتر چمران که در آن زمان تمام راهبرد های اقتصادی را آماده کرده بودند که چگونه با این چالش ها روبه رو بشویم، منتها موانعی بود که ما نتوانستیم آن روند کار کارشناسی را برای محقق کردن مطالبات تاریخی مردم در انقلاب اسلامی دنبال کنیم. یکی از آن موانع جنگ قدرت در مناسبات بود که بعد از سال 59 و خرداد 60 آن فضای سیاسی و اجتماعی را متحول کرد و اجباراً کسانی در جایگاه قدرت قرار گرفتند که تجربه و توانائی این کار را نداشتند.
سلام : برنامۀ دولت برای آن اقتصاد متکی به نفت چی بود؟
توسلی: ببینید، من تخصصم در این زمینه نیست. برای این باید به مطالعات مراجعه کرد؛ اما  یک بحث مدیریتی است، شما باید به تدریج بتوانید بالعکس مارکسیست ها که دولت را تقویت کردند و باد کردند عمل کنید. دولت در سطح جهانی همیشه کوچک و چابک است و بهترین استعدادهای جامعه باید در دولت باشند که بتوانند برنامه ریزی کنند، سیاست گذاری کنند، قانون گذاری کنند و نظارت بکنند و کارها را به صورت قانونمند انجام دهند و سپس از مالیاتی که دریافت می کنند می توانند جامعه را مستقل از نفت اداره کنند و اگر نفتی هم هست، آن منابع باید صرف تقویت زیر ساخت ها بشود نه حقوق پرسنل و هزینه های جاری کشور که متاسفانه امروز به این صورت در آمده است.
سلام: این که میگویند دکتر مصدق یک شخص سوسیالیست بود درست است ؟
من اصولاً موافق نیستم با این که واژۀ های سوسیالیست و لیبرال را به کار ببریم؛ همین طور که مهندس بازرگان گفتند ما ایرانی هستیم، مسلمان هستیم، آزادی خواه هستیم، دنبال دمکراسی و حقوق بشر هستیم، طبیعی است که شما وقتی از دموکراسی و حقوق بشر صحبت می کنید عدالت اجتماعی بخشی ازراهبرد هاست؛ مگر شما می توانید مسلمان باشید و عدالت اجتماعی نداشته باشید؟ من با ورود این واژه هایی که وارداتی است موافق نیستم . وقتی شما میگوئی سوسیالیست، این یک پیامدهای گستردۀ فرهنگی و اجتماعی  در پی دارد، بنابراین ما باید از علوم جدید استفاده بکنیم اما ما در مبانی فرهنگی خودمان هم عدالت اجتماعی داریم، هم راهکار داریم و با استفاده از تجربۀ بشری باید کوشش کنیم که در آن چهارچوب عمل کنیم. من درجدا کردن آدم ها، با این گونه ایسم ها، که به جز شقه شقه کردن جامعه حاصلی ندارد، موافق نیستم. اگر مهندس بازرگان تأکید بر آزادی می کند و استبداد را مشکل اصلی می بیند، یعنی مهندس بازرگان باور به عدالت اجتماعی ندارد؟ قطعاً دارد ولی او می گوید تا آزادی نباشد و جامعه این فرایند را طی نکرده وشرایط تامین دموکراسی و حاکمیت مردم فراهم نشده باشد، ما نمی توانیم  شاهد عدالت اجتماعی باشیم. بنابراین میگوید شما آزادی، عدالت و استقلال داشته باشید ولی این ها باید هماهنگ با هم انجام شوند، اما در مورد جامعۀ ایران که سابقه 2500 سال فرهنگ استبدادی دارد و این در تار و پود فرهنگ ما نهفته است تا ما نتوانیم اصلاحات فرهنگی و اجتماعی در خصلت ها و رفتار خودمان ایجاد بکنیم  و این نیاز به تامین آزادی و گذار به دموکراسی است، دستیابی به عدالت سرابی بیش نیست.
سلام: به نظر شما راهی که دکترمصدق شروع کرد چه آینده ای خواهد داشت ؟ و نسل های اینده ان را دنبال خواهند کرد ؟
توسلی: به نظر من اگر راه مصدق را استقلال کشور، ازادی، دموکراسی و حقوق بشر تلقی کنیم، می بینیم گفتمان کنونی مردم بیشتر در همین راستاست. تجربۀ بشری هم همین راهبرد را نشان می دهد، منتها چون ما یک فرهنگ غنی اسلامی داریم میتوانیم از این فرهنگ غنی هم به عنوان راهنما استفاده کنیم و راه را کوتاه تر کنیم.
سلام: خودتان چقدر به آینده امید دارید؟
من به آینده امید دارم و کاملاً خوش بین هستم و این خوش بینی متکی به واقعیت های تاریخی است. از انقلاب مشروطه حدود صد سال بیشتر نمی گذرد، ما نباید انتظار داشته باشیم راهی که در کشور های توسعه یافته طی چند قرن طول کشیده، ما در یک قرن به نتیجۀ مطلوب برسیم؛ بنابراین این فرایند درحال طی شدن است و ما باید کوشش بکنیم این فرایند را تقویت کنیم.
سلام: چه پیام و توصیه ای برای جنبش دانشجویی دارید؟
توصیۀ من به جنبش دانشجویی این است که فرصت دوران تحصیل خود را مغتنم بشمارند، این دورانی است که علاوه بر فراگیری یک رشتۀ علمی بیش از آن نیاز دارند که با زمینه های فرهنگی و تاریخی کشور خود آشنا شوند و در فرایند کار جمعی و حضور در نهاد های مدنی شخصیت خود را بسازند. اگر مخاطب شما انجمن اسلامی دانشجویان است باید کوشش کنند علاوه بر تقویت روحیۀ کار جمعی، با مبانی دینی و اعتقادی  و تاریخی خودشان آشنا بشوند تا بتوانند به عنوان یک مدیر فرهیخته برای آینده ی کشور مفید باشند.
منبع: سلام؛ نشریه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان- 28 مرداد 96 (امیرحسین داودآبادی فراهانی)






No comments:

Post a Comment