Tuesday, October 10, 2017

يزدي همراه بازرگان


يزدي همراه بازرگان

محمد توسلی

زتده یاد دكتر ابراهيم يزدي ( 1310-1396 ) يكي از شخصيت­هاي تاثيرگذار در تحولات فرهنگي، اجتماعي و سياسي چند دهه اخير كشور به ويژه مديريت انقلاب اسلامي بوده است. مروري بر زمينه­هاي شكل­گيري شخصيت،‌ بينش و منش اين كنشگر اجتماعي - سياسي و نفد و بررسي عملكرد او مي­تواند براي نسل امروز و فردای جامعه ما آموزنده و مفید باشد. خوشبختانه آقاي دكتر يزدي با درايت و پشتكار فوق­العاده­اي خاطرات بيش از شصت سال خدمات خود را در چند جلد تنظيم كرده­اند كه جلد اول  و دوم آن با عنوان شصت سال صبوري و شکوری تاكنون منتشر شده و جلد سوم آن مدت طولانيست كه در وزارت ارشاد در انتظار صدور مجوز چاپ است. مجموعه خاطرات ايشان مي­تواند به عنوان منبعي غني مورد استفاده همگان بويژه پژوهشگران قرار گيرد،‌ زير اين اسناد تاريخي با نظم و دقت بالايي تنظيم و ارائه شده است.
در اين يادداشت مايلم به گوشه ای از زندگی ايشان در خصوص زمينه­هاي شكل­گيري شخصيت فرهنگي -  اجتماعي و سياسي ايشان بپردازم. در اينجا به دو" نهضت" كه بستر اصلي تاثيرگذاري در شكل گيري شخصيت دكتر يزدي در دوران نوجواني و جواني بوده است اشاره مي­كنم." نهضت خدا پرستان سوسياليست" در دهه بيست و " نهضت آزادي ايران".  از نوجواني تا پایان عمر.
 نهضت خداپرستان سوسياليست در دهه بيست توسط جمعي از روشنفكران ديني چون مهندس جلال­الدين آشتياني و دكتر محمد نخشب بصورت مخفي براي مقابله با افكار ماركسيستي حزب توده كه نسل جوان ما را متأثر كرده بود، تشكيل مي­شود. دكتر يزدي در نوجواني در حالي كه در كلاس هشتم دبیرستان دارالفنون بود توسط بردار بزرگشان آقاي دكتر كاظم يزدي به جلسه آموزشي منزل دكتر محمد نخشب دعوت مي­شود و پس از طي دوره آموزشي وارد سازمان دانش­آموزي اين نهضت مي­شود و به فعاليت مي­پردازد. مباني انديشه نهضت خداپرستان سوسياليست تاكيد بر توحيد و خداپرستي بعنوان جهان­بيني و پيش نياز دستيابي به عدالت اجتماعي است.
در مواضع اقتصادي نهضت خداپرستان سوسياليست اينچنين آمده است:" مخالفت و نفي و طرد تراكم ثروت جامعه در دست طبقه خاص،‌ اعتقاد به سوسياليسم بعنوان «اولويت منافع جامعه در برابر منافع فرد».          اما سوسياليسمي بر پايه خداپرستي، به اين معنا كه بدون توحيد،‌ بدون جامعه توحيدي، بدون اخلاق، عدالت اجتماعي با سوسياليسم هرگز بوجود نخواهد آمد". (خاطرات جلد اول صفحه 121) و در ادامه برای فاصله گرفتن از واژه های کلیشه ای تصریح می کند: « هر جامعه ای راه حصول به عدالت را باید بر اساس معیار و مبانی فرهنگی خود، و شرایط ویژه و ساختار های اجتماعی اقتصادی و ویژگی های روانشناختی خود جستجو کرده و طی بنماید» ( خاطرات جلد اول صفحه 135 ).
در دهه بيست كه نسل جوان تحت تاثير افكار ماركسيستي براي عدالت خواهي قرار مي­گيرد نهضت خداپرستان سوسياليست با اين منطق كه بدون ارزشهاي توحيدي و اخلاق امكان دستيابي به عدالت اجتماعي وجود ندارد، فعالیت خود را آغاز می کند. در این شرایط براي دكتر يزدي كه زمينه مذهبي دارد فعاليت در شاخه دانش­آموزي اين نهضت فرصت مناسبی برای فعالیت و شكل­گيري شخصيت فرهنگي- اجتماعي و سياسي او است. خود او هم در خاطراتش به  این مهم تاکید دارد:
« ... عضويت و فعاليت در نهضت خداپرستان سوسياليست تاثير بسيار عميقي در ذهن و ديدگاه­هاي سياسي من برجاي گذاشت. در واقع بعد از تربيت خانوادگي و تلاوت آيه­هاي عشق و محبت مادر درگوش و در كنار كار مستمر و جدي همراه پدر و تجربيات بسيار با ارزش عيني و واقعي از زندگي و جامعه،‌ حضور و فعاليت در نهضت خداپرستان سوسياليست اثرات درازمدت در شكل­گيري روحيه و گرايشات سياسي و اجتماعي من برجاي گذاشته است» (خاطرات جلد اول- صفحه 136).
اما نهضت آزادي ايران اگرچه در ارديبهشت سال 1340 تأسيس شد و دكتر يزدي يكسال قبل از آن در سال 1339 براي ادامه تحصيل در دوره­هاي تخصصي به آمريكا رفته است،‌ اما از همان سالهاي ابتدايي دهه بيست با بسترهاي آماده شده توسعه فرهنگي- اجتماعي توسط پيشگامان روشنفكري ديني مهندس مهدي بازرگان،‌ آيت­الله طالقاني و دكتر يدالله سحابي در فعالیت های مختلفی پيوند خورده است.
دكتر يزدي در سال پنجم دبيرستان در كنار دكتر كاظم يزدي و دكتر اسماعيل يزدي دو برادر بزرگتر خود كه در فعاليت­هاي انجمن اسلامي دانشجويان مشاركت فعال داشتند،‌ آشنا مي­شود و در جلسات آن حضور پيدا مي­كند. در سال 1328 كه وارد دانشكده داروسازي دانشگاه تهران مي­شود با آمادگي­هاي قبلي پس از عضويت رسمي در انجمن اسلامي دانشجويان به عضويت شوراي مركزي و هيأت اجراي انجمن در مي­آيد و فعاليت خود را گسترش مي­دهد. حضور در جلسات هفتگي سخنراني و پرسش و پاسخ انجمن،‌ سخنراني­هاي ادواري مهندس بازرگان به مناسبت هایی چون اعياد بعثت و جشن عيد فطر انجمن و بهره­گيري از جلسات تفسير قرآن طالقاني در مسجد هدايت بخشي از بسترهاي آشنايي او  با معارف ديني و دريافت پاسخ­هايي­ست كه نسل جوان آن دوران براي چالش­هاي پيش­روي جامعه خود با آنها روبرو بوده است.[1] برخي از اين چالش­ها پيرايه­ها و خرافات ديني بود كه در فرهنگ اسلام سنتي جامعه وجود داشت و مخالفان به ويژه حزب توده با استناد به آنها زمينه جذب جوانان و دانشجويان را فراهم مي­كرد.
دكتر يزدي در فعاليتهاي انجمن اسلامي دانشجويان،‌ حضور و نقش فعالي داشت. علاوه بر نقش مديريتي، ‌خود از جمله سخنرانان جلسات انجمن بود و در تهيه و توليد نشريات فرهنگي انجمن چون مجله  " فروغ علم" و "گنج شايگان" مشاركت فعال داشت. در يكي از جشن­هاي ميلاد رسول اكرم (ص) كه در مسجد هدايت برگزار شد و دكتر يزدي مديريت و سخنرانی آن را برعهده داشت مورد تشويق و تحسين طالقاني و سيد غلامرضا سعیدي قرار گرفت. (خاطرات جلد اول- صفحه 155)
مجموعه فعاليت­هاي فرهنگي و اجتماعي دهه بيست و تلاشهاي دوران دانشجوي كه بخشي از آن با 28 ماه دوران پرالتهاب نهضت ملي ايران و حكومت دكتر مصدق همزمان بوده،‌ شخصيت دكتر يزدي را هماهنگ با گفتمان روشنفكران ديني چون بازرگان ساخت و او را آماده قبول مسئوليت در عرصه­هاي اجتماعي و سياسي نمود.
دوران نهضت مقاومت ملي
كودتاي 28 مرداد سال 1332 "بسياري را افسرده و شديداً نااميد كرده بوده". اما برغم هزينه­هاي سنگين اجتماعي اين رخداد، بلافاصله پس از كودتا به همت عالمان ديني آگاه چون سيد رضا زنجاني هسته­هاي مقاومت تشكيل شد. حدود دو هفته بعد از كودتا دكتر يزدي از طريق مهندس سحابي مطلع مي­شود كه سازماني به نام "نهضت مقاومت ملي ايران" تشكيل شده و پدرشان و مهندس بازرگان به اين سازمان پيوسته­اند. او چون بسياري از اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان با توجه به اعتماد و رابطه فكري كه با مهندس بازرگان،‌ دكتر سحابي داشتند همكاري با نهضت مقاومت ملي را پذيرفت و بعنوان عضو كميته دانشگاه نهضت مقاومت ملي و مسئوليت آن و رابطه بين اين كميته و كميته مركزي نهضت مقاومت ملي،‌ فعاليت خود را آغاز كرد. (خاطرات جلد اول- صفحه 206)
شرح مسئوليت­ها و فعاليتهاي دكتر يزدي در طول سالهاي 32 تا 39 در نهضت مقاومت ملی بخش قابل ملاحظه­اي از خاطرات دكتر يزدي را تشكيل مي­دهد (جلد اول خاطرات صفحات 205 تا 274). علاوه بر حضور فعال درکمیته دانشگاه، در کمیته انتشارات که زیر نظر مهندس بازرگان بود، در کمیته شهرستان ها نیز فعالیت داشت. بعداز بازداشت های سال 1334 و جمعبندی مشکلات کار جمعی با نمایندگان احزاب و گروه های سیاسی در سال 1335 سازمانی توسط مهندس بازرگان و جمعی از همفکران به نام « متاع » تشکیل می شود که مخفف « مکتب تربیتی اجتماعی عملی » است. این نهاد که تظاهر خارجی نداشت منشاء تاسیس نهادهای مدنی مختلفی چون انجمن اسلامی مهندسین، پزسکان ، معلمان، بانوان و نهادهای خدماتی چون شرکت سهامی انتشار شد. دکتر یزدی یکی از همراهان مهندس بازرگان در متاع بود.
 در يك نگاه كلان مي­توان تاثيرات اين دوره از فعاليتهاي اجتماعي را روي دكتر يزدي و ساير اعضاي سابق انجمن اسلامي دانشجويان مورد ارزيابي قرار داد؛ اين واقعيت است كه اعضاي انجمن كه در طول دوران جواني و دانشجويي شخصيت فكري و اجتماعي آنان شكل گرفته در اين دوره با فعاليت سياسي و كار جمعي به ويژه نوع خاص آن در شرايط مخفي آشنا مي­شوند و پختگي لازم را پيدا مي­كنند. در اين شرايط است كه در سال 1339 همين كادرهاي نهضت مقاومت ملي چون دكتر يزدي،‌ مهندس سحابي،‌ رحيم عطايي،‌ مهندس اميرانتظام و .... هستند كه با تحليل شرايط سياسي و شناخت تحولات سياسي بين­المللي، به ويژه در آمريكا، شرايط را براي فعاليت علني در ايران آماده مي­بينند و از رهبران خانه­نشين جبهه ملي دعوت مي­كنند و جبهه ملي دوم تشکیل و آغاز بكار مي­كند.
تأسيس نهضت آزادي ايران
در شرايط سياسي سالهاي 39 و 40 و مسائل و مشكلاتي كه در تحليل و رويكردهاي سياسي آن دوره مطرح بود و به دلايلي كه راقم اين سطور قبلاً طي يادداشت هايي توضيح داده است، ضرورت تاسيس نهضت آزادي ايران مورد توجه مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و کادر های نهضت مقاومت ملی قرار مي­گيرد.
مهندس بازرگان در نطق افتتاحیه تاسیس نهضت آزادی ایران ضمن بر شمردن چالش های کارهای جمعی و حزبی در ایران می گویند: « 2500 سال کنار نشستیم و اختیار را رها کردیم. حسابمان را کف دستمان گذاردند دائما گرفتاری، خرابی، چپاول تا پشت دروازه شهر، نا امنی، عقب افتادگی و بردگی ! » بعد اضافه می کنند: « اگر مملکت مال همه هست همه باید زحمت بکشیم بفکر باشیم و غم آن را بخوریم.....ایران را هیچگاه آمریکایی یا عرب یا انگلیسی درست نخواهد کرد....اگر ما خرابی ها را درست نکنیم اگر جبران غفلت یا خیانت پدران و خودمان را ننمائیم و لکه های ننگ را از دامن ایران نزدائیم پس کی این کار را بکند؟...»  سپس به رغم همه چالش ها اضافه می کنند: « فاذا عزمت فتوکل علی الله. بنام خدا و بامید و اتکای باو و در راه او وارد می شویم و می دانیم که با یک عمل و یک روز بلکه یک قرن گورستان تبدیل به گلستان نمی شود».
مهندس بازرگان در همین سخنرانی جلسه افتتاحیه نهضت به چکیده مرامنامه که شاید برای اولین بار اعلامیه جهانی حقوق بشر در کنار مبادی اسلامی و التزام به قانون اساسی آمده است اشاره می کنند و می گویند: « ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم». و ضمن تاکید بر روش مبارزه قانونی ، علنی و مسالمت آمیز بر راهبرد آزادی، دموکراسی و حقوق بشر اهتمام می ورزند.
برای یادآوری فضای سیاسی سال 1340 اشاره به نامه مهندس بازرگان به دکتر مصدق که در احمد آباد در حصر بود در خصوص تاسیس نهضت آزادی و پاسخ تاییدیه دکتر مصدق که: «.... تردید ندارم که این جمعیت تحت رهبری شخص جنابعالی موفق بخدمات بزرگی نسبت بمملکت خواهد شد...» (پاسخ تاريخي دكتر مصدق به نامه­ مهندس بازرگان - 25 ارديبهشت 1340) و همچنین یادداشت ذیل عکس تقدیمی به نهضت آزادی ایران در آبان ماه 1341 می نویسند: « .... به کسانی که در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود می گذرند ....»، برای توضیح زمینه های شکل گیری شخصیت دکتر یزدی و سایر اعضای قدیمی نهضت آزادی خالی از لطف نیست.
با چنین نگاه راهبردی است که نسل مهندس سحابی، دکتر یزدی، دکتر چمران و .... با مبانی اعتقادی و نگاه راهبردی طی چند دهه در شرایط مختلف و تحمل هزینه های سنگین ایستادگی کرده اند و به راه بازرگان ادامه داده اند. راز و رمز این ایستادگی و پایداری و حفظ انسجام مواضع و پاسخگویی در مقابل تاریخ می تواند برای نسل امروز و فردای جامعه عبرت آموز و آموزنده باشد.    
اگرچه دكتر يزدي در سال 1340 هنگام تأسيس نهضت آزادي، در ايران نبود؛ اما او و ساير اعضاي سابق انجمن اسلامي دانشجويان چون (دكتر مصطفي چمران، دكتر علي شريعتي و ... ) به علت پیوند های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی گذشته خود، در سال 1341 نهضت آزادي ايران را در خارج كشور تاسيس كردند. با توجه به شرايط و جو فرهنگي خارج از كشور ابتدا به پايه­گذاري انجمن­هاي اسلامي دانشجويان در آمريكا و اروپا همت گماشتند؛ كه تا پيروزي انقلاب اسلامي سال1357 نقش عمده­اي در توسعه فرهنگي- اجتماعي دانشجويان و تربيت كادرهايي کردند كه در سالهاي بعد از انقلاب نقش موثري در عرصه­هاي مختلف مدیریت کشور ايفا كردند. جلد دوم خاطرات آقاي دكتر يزدي كه مربوط به 18 سال زندگي در غربت است مجموعه تلاشهاي دكتر يزدي بصورت مستند در اين دوره گزارش شده است. در اینجا صرفا به برخی از این فعالیت ها چون تاسیس جبهه ملی آمریکا، تشکیل سازمان مخصوص اتحاد و عمل ( سماع) ، ارتباط و دیدار با مراجع و علمای عراق و لبنان از جمله آیت الله خمینی و امام موسی صدر، انتشار نشریه پیام مجاهد ارگان نهضت آزادی ایران خارج کشور، و همکاری با جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر که اواخر سال 1356 در ایران تاسیس شده بود و.... همچنين جلد سوم خاطرات كه رويدادهاي مستند 118 روز اقامت در نوفل­لوشاتو را گزارش مي­كند، بخش مهمي از ظرفیت و توان مديريتی او را در مديريت انقلاب و تعامل تعالي بخش روشنفكران ديني با روحاينت مبارز را در سالهاي قبل از انقلاب گزارش مي­كند.
مجموعه خدمات دكتر يزدي در شوراي انقلاب،‌ دولت موقت و سپس پاسداري از آرمانهاي اصيل و اوليه انقلاب در دهه شصت و هفتاد در كنار زنده­يادان مهندس بازرگان،‌ دكتر يدالله سحابي،‌ احمد صدرحاج سيد جوادي و نهايتا مسئوليت دبيركلي نهضت آزادي ايران بعد از درگذشت مهندس بازرگان در سال 1373 ، بخشي از تاريخ زندگي دكتر يزدي را تشكيل مي­دهد كه بررسی ابعاد مختلف آن مي­تواند درسها و آموزشهايی برای نسل حاضر و آينده داشته باشد.
بطور خلاصه مي­توان زندگي دكترابراهيم يزدي را در تداوم دو نهضت خداپرستان و نهضت آزادي مورد بررسي قرار داد كه طي بيش از شصت سال تلاش و صبوري با پذيرش مسئوليت و تحمل هزينه هاي سنگين،‌ گفتمان بازرگان و راه مصدق را در طول عمر سياسي خود پيگيري كرده است و همواره همراه و پیگیر راه بازرگان بوده است.[2]
منبع: شرق 18 مهر 96
  



[1] در تمام دوران دانشجويي و سالهاي پس از آن تا سال1339 من اين توفيق را داشتم كه در جلسات قرآن شبهاي جمعه طالقاني بطور كم و بيش مرتب حضور پيدا كنم (خاطرات جلد اول صفحه 154)
[2] به ياد دارم كه در همان سالهاي اول دهه شصت آيت­اله خميني در يك ديدار خصوصي به آقاي دكتر يزدي پيشنهاد رياست جمهوري مي­كند ولي دكتر يزدي پاسخ مي­دهد كه من بازرگان را رها نمي­كنم.(نقل به مضمون).

Sunday, October 1, 2017

یزدی به رغم تمام محدودیت ها و تبعیض‌ها ایستادگی کرد

گفت و گو با محمد توسلی:

یزدی به رغم تمام محدودیت ها و تبعیض‌ها ایستادگی کرد

*اولین شهردار تهران پس از انقلاب اسلامی گفت: یزدی تلاش کرد تا از مطالبات تاریخی ملت ایران که همان آزادی ، مردم سالاری ، کرامت انسانی و حقوق بشر هست، دفاع کند.
*برخی نفوذی ها در هر انقلابی، عناصر صادق را حذف می کنند

محمد توسلی از اعضای نهضت آزادی ایران و اولین شهردار تهران پس از انقلاب اسلامی در گفت و گو با خبرنگار پانا اظهار کرد: مرحوم دکتر ابراهیم یزدی یکی از شخصیت های تاثیر گذار در چند دهه اخیر تاریخ معاصر ایران قبل و بعد از انقلاب بوده است . ایشان از همراهان گفتمان بازرگان بود. او از نسل مهندس سحابی و شهید  دکترچمران است که شخصیتشان در دهه های 20 و 30 در کنار بازرگان، مسجد هدایت، کلاس های قرآن آیت الله طالقانی و انسان‌های فرهیخته ای همچون دکتر یدالله سحابی شکل گرفته است .
این فعال سیاسی گفت: مرحوم یزدی پس از شکل گیری شخصیتش سعی کرد در طول عمر خود در راستای همان گفتمان حرکت کند. از 118 روزی که در نوفل لوشاتوی پاریس به عنوان مشاور رهبر فقید انقلاب گرفته وتا پس از انقلاب در شورای انقلاب ، دولت موقت ، مجلس اول و بعد هم در عرصه عمومی به عنوان یک عضو و فعال نهضت آزادی ایران، یزدی تلاش کرد تا از مطالبات تاریخی ملت ایران که همان آزادی ، مردم سالاری ، کرامت انسانی و حقوق بشر هست، دفاع کند.
وی یادآورشد: مرحوم یزدی در مراحل مختلف با درایت و هوشمندی که داشت سعی کرد به وظایف دینی و ملی خود عمل کند و تصور می کنم بررسی زندگی و شخصیت دکتر یزدی می تواند الگویی برای نسل امروز و آینده کشور ما باشد. جامعه ما نسلی را تربیت کرده است که در طول 60 الی 70 سال در راستای  گفتمان روشنفکری دینی و راه بازرگان در شرایط مختلف به رغم تمام محدودیت ها  و تبعیض‌ها توانست ایستادگی کند و با صداقت و امانت بتواند این  رسالت تاریخی را دنبال کند .
توسلی تصریح کرد: فکر می کنم انعکاس بینش، منش و خصوصیات شخصیتی و کارنامه عملکرد بیش از شصت سال خدمات دکتر یزدی بتواند برای نسل امروز و آینده ما مفید باشد و رسانه ها نیز در این زمینه می توانند در این راستا کمک کنند .
وی در ادامه درباره چرایی کنار رفتن یزدی از عرصه سیاست رسمی و دولتی گفت : پس از انقلاب، گفتمانی در مدیریت انقلاب شکل گرفت که با گفتمان مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، مرحوم طالقانی و شاگردان آنها مانند دکتر یزدی و شهید چمران اختلاف داشت و هماهنگ نبود. این اختلاف فکری از قدیم بوده و تازگی ندارد. در انقلاب مشروطه نیز این چنین بوده است. شیخ فضل الله نوری برای خود گفتمانی داشته است که با سایرین از جمله آخوند خراسانی و میرزای نایینی تفاوت دیدگاه داشتند. دلیل بعدی که به نظرمن دلیلی مهمی است سم پاشی هایی بود که توسط ضد انقلاب صورت می گرفت و کسانی بودند که نمی خواستند انقلاب پا بگیرد. آن ها تلاش کردند که با برچسب هایی مانند لیبرال که قبل از انقلاب حزب توده آن را پایه گذاری کرده بود نسل مدیران و تکنوکرات های انقلاب را از عرصه عمومی حذف کنند .
این فعال سیاسی خاطرنشان کرد: عوامل نفوذی در هر انقلابی هستند و برای اینکه انقلاب استقرار پیدا نکند نفوذ پیدا می کنند و می کوشند که عناصر صادق و صمیمی انقلاب را حذف کنند  تا انقلاب نتواند استقرار پیدا کند .
وی تصریح کرد: افرادی مانند زنده یاد  مهندس بازرگان و دکترابراهیم یزدی چون تمام وجودشان برای این گفتمان  دینی و منافع ملی و انقلاب بوده است به رغم بی توجهی ها، بی مهری ها، محرومیت ها و تضعیف ها ایستادگی کردند و همواره از آرمان های انقلاب در عرصه های مختلف دفاع کرده اند  و امیدواریم ایستادگی قانونمند که در چاچوب قانون و منافع ملی و روش انسانی،  الگویی برای همه کسانی باشد که می خواهند برای این کشور خدمت کنند.
منبع: خبرگزاری پانا- 7 شهریور 96


طالقانی؛ اسلام رحمانی و گفتمان آزادی

گفت و گو با محمد توسلی :
طالقانی؛ اسلام رحمانی و گفتمان آزادی
انقلاب به بلوغ رسیده و در آستانه چهل سالگی‌اش قرار گرفته است؛ بسیاری از چهره‌های تاثیرگذار انقلاب، اندیشمندان اجتماعی و رهبران سیاسی آن اما چشم از جهان فروبسته اند و نمی‌توانند چهل سالگی انقلاب را ببینند. اما خیلی پیش‌تر از این حرف‌ها زمانی که انقلاب هنوز نوپا بود طالقانی از دنیا رفت. آیت‌الله سیدمحمود طالقانی 70 ساله در حالی از دنیا رفت که فقط هفت ماه دوران پیروزی را به چشم دید. اما با گذشت نزدیک به چهار دهه از هجرتش، هنوز که هنوز است در گردهمایی‌های سیاسی عکس طالقانی بر دست دانشجویان و جوانان نسل‌های بعد دیده می‌شود؛ دانشجویانی که سال‌های تولدشان بین دهه های 60 و 70 بوده؛ به عبارت دیگر نوزادی‌‌شان هم در زمان کهن‌سالی سید طالقان نبوده است. اما در این رهبر سیاسی چه بود که نسل های بعدی جریانات سیاسی هم به او علاقمند هستند؟ برای یافتن این سوال «همدلی» سراغ محمد توسلی اولین شهردار تهران بعد از انقلاب رفته است. در واژگانی که از زبان توسلی جاری می شود، چند واژه جلوه بیشتری دارد: برداشت رحمانی از اسلام و گفتمان آزادی.


به عنوان سوال اول بگذارید از کسانی بپرسیم که آیت الله طالقانی از آنها تاثیر گرفته بود. آنها چه کسانی هستند؟
از انقلاب مشروطه دو گفتمان در عرصه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در جامعه ما وجود داشت. یک گفتمان، گفتمان شیخ فضل الله نوری بود. شیخ فضل الله معتقد بود که در فقه اسلامی همه نیازهای انسان وجود دارد. انسان ها مکلفند و نیازی به انتخابات و مجلس نیست. بر این اساس فقها می توانند با اتکا بر مواردی که در منابع فقهی وجود دارد جامعه را اداره کنند. در مقابل این نگاه اما نگاه آخوند خراسانی و میرزای نائینی است. امروز مبانی اندیشه و سخنرانی ها و مکاتبات آخوند خراسانی منتشر شده و حتی در فضای مجازی قابل دسترسی است. طالقانی کتاب تنبیه الامه نایینی را به عنوان یک گفتمان بعد از کودتای 28 مرداد در سال 33 با پاورقی هایی تجدید چاپ کرد. کاملا مشخص است که آنها نگاه به آزادی را از معارف قرآنی دارند و به اختیار انسان که در آیات محکم قرآن تصریح شده باور دارند و معتقدند انسان اگر از آزادی، حقوق شهروندی و کرامت انسانی برخوردار نباشد جامعه او توحیدی نیست و نمی تواند در راستای ارزش های الهی حرکت کند. بنابراین شخصیت طالقانی در راستای گفتمان این دو روحانی برجسته است. دوره بعد از شهریور 20 هم دوره جدیدی برای آیت الله طالقانی بود. او در کنار مهندس بازرگان و دکتر سحابی قرار گرفت با توجه به تجربیات این بزرگان که با دنیای غرب و جوهر تمدن غرب آشنا بودند و تجربیات خود را به ایران آورده بودند تلاش کردند خرافه ها وپیرایه های مذهبی را ازذهنیت ها بزدایند و مردم را با معارف قرآن آشنا کنند. این سه نفر نقش مهمی برای آشنا کردن جوانان آن روز و نسل های بعدی با معارف قرآنی ایفا کردند. همین تحولات بود که زمینه های تعامل با روحانیت را در سالهای 40 فراهم کرد و به تدریج در سال 57 زمینه های تعامل بین روشنفکران دینی و روحانیت مبارز زمینه های پیروزی انقلاب را فراهم کرد.
بگذارید به جنبه ای از آیت الله طالقانی بپردازیم که هم ممکن است باعث تمایز ایشان از دیگران شود و هم کمی عجیب به نظر برسد. شناختی که ما از آیت الله طالقانی داریم یک روحانی طرفدار مرحوم دکتر مصدق است. آن بخش که عجیب به نظر می رسد همین است که یک مصدقی فداییان و نواب صفوی را در منزل خود پناه می دهد.
ملاحظه کنید آیت الله طالقانی در سالهای قبل از شهریور 20 از حوزه به تهران آمدند. آن موقع روحانیون سنتی که از حوزه به تهران می آمدند در مسجدی مستقر می شدند و وظیفه امامت جماعت، جمعآوری وجوهات یا نهایتا پاسخگویی به سوالات شرعی مردم را برعهده می گرفتند. پدر سیدمحمد طالقانی وقتی از حوزه به تهران آمد، با توجه به ویژگی هایی که داشت از وجوهات امرار معاش نکرد، بلکه کسب وکاری داشت که از محل آن ارتزاق می کرد. در دوران 20 ساله رضا شاه،  فضای سیاسی بسته بود و نوع عملکرد رضا شاه بر جریانات فکری و اجتماعی محدودیت های شدیدی ایجاد کرده بود. به خصوص در این زمان حوزه در انزوا قرار داشت. آیت الله طالقانی در این زمان رسالت جدیدی را برای خود انتخاب کرد. این رسالت جدید بعد از شهریور 20 در کنار مهندس بازرگان و دکتر سحابی شکل جدیدی به خود گرفت که روشنفکری دینی را پایه گذاشتند. محور اصلی تلاش این پیشگامان همان نگاهی بود که انبیاء و مصلحین جهان داشتند یعنی آگاهی بخشی. برنامه آنان در دو محور خلاصه می شد؛ نخست مشکل فرهنگ استبدادی و تلاش برای زدودن فرهنگ استبدادی و دوم مبارزه با خرافاتی که جامعه ما گرفتار آن بود. در راستای این دو محور، آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی حرکت اجتماعی خود را آغاز کردند. مجله دانش آموز اولین نشریه ای بود که مرحوم طالقانی پایه گذاری کرد و از طریق همان نشریه مهندس بازرگان با طالقانی پیوند خورد و مقالات خود را در این مجله منتشر کرد. در طول دهه 20 این پیشگامان بر توسعه فرهنگی اجتماعی و آموزش نسل جوان به ویژه دانشجویان بر معارف دینی است و آشنا کردن آنها با تاریخ ایران.
وقتی شما مجموعه اقدامات این بزرگان را در دهه 20 نگاه می کنید می بینید تمرکز اصلی آنها بر توسعه فرهنگی و اجتماعی است. در دوره نهضت ملی ایران از همان سالهای 29 که جبهه ملی تشکیل می شود این بزرگواران نسبت به دکتر مصدق و جبهه ملی که در راستای منافع ملی عمل می کردند پیوند پیدا کردند. بعد از کودتای 28 مرداد هم این سه نفر در کنار شخصیت هایی مثل سیدرضا زنجانی در نهضت مقاومت ملی تلاش اجتماعی خودشان را دنبال کردند.
نگاهی که طالقانی و بازرگان دارند هم نگاهی دینی است برای آنکه هم به وظایف دینی عمل شود و هم نگاهی ملی در راستای منافع ملی و تامین استقلال و تمامیت ارضی کشور و از بین بردن موانع توسعه کشور تا کشور بتواند راه توسعه خود را طی کند.
بنابراین طالقانی و بازرگان هم با جریان دینی در جامعه پیوند دارند و هم با جریان ملی و اصیل مثل دکتر مصدق که او هم همواره بر ایرانیت و اسلامیت تاکید داشته است.
طالقانی اما یک ویژگی خاص شخصیتی هم دارد. او با سعه صدری که داشت با همه افراد جامعه با احترام برخورد می کرد. حتی با کسانی که به لحاظ فکری با او همخوانی ندارند و هماهنگ نیستند. فداییان اسلام اگرچه جوانان پرشور و با احساسی بودند و فکر می کردند در راستای اهداف اسلامی خود تلاش می کنند و نگاه راهبردی آیت الله طالقانی در آن جهت نبود اما آنها را به عنوان جوانان پاکی ارزیابی می کرد. او در سخت ترین شرایط هزینهها را می پذیرفت و آنها را در منزل خود پناه می داد. طالقانی همین رفتار را حتی با کسانی که از نظر اعتقادی با او هماهنگ نبودند نیز داشت. او با جریان مارکسیست چه در داخل زندان و چه بیرون رفتاری تعالی بخش داشت. او باور داشت که همه انسان ها فطرت پاکی دارند و با این تعامل انسانی و رحمانی است که می توانید بر شخصیت آنها اثر بگذارید و آنها را به فطرت پاکشان برگردانید.
بخشی از سخن شما را میتوان درباره مرحوم طالقانی پذیرفت. ما سال گذشته در همین روز گفت و گویی با مهندس لطف الله میثمی داشتیم. ایشان در آنجا روایت کردند آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان از زندان پیام آغاز حرکت مسلحانه را صادر کردند. اگر بپذیریم آیت الله طالقانی به خاطر عواطف انسانی و نوع قرائت خاص خود با گروه های مخالف نیکی می کرد، این تناقض باقی می ماند که چرا آیت الله طالقانی به عنوان یک چهره ملی با حرکت مسلحانه موافقت می کنند.
من به لحاظ تاریخی هیچ گاه به یاد ندارم که طالقانی و بازرگان نامه ای برای تایید حرکت مسلحانه نوشته باشند. اما مخالفت هم نکردند. مهندس بازرگان جمله معروفی در دادگاه نظامی شاه دارد. این جمله این است که «ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم.». این واقعیت در آن شرایط وجود داشت که انقلاب یک گفتمان جهانی بود که در شرابط اختناق، مبارزه مسلحانه و مبارزه مخفی تنها گزینه برای فراهم کردن زمینه های تحول است. اما شخصیت و زندگی خود مهندس بازرگان به هیچ وجه اجازه نمی داد که خود را درگیر حرکت های مسلحانه کند. با این حال طالقانی این انعطاف را داشت. او با بچه های سازمان مجاهدین خلق این تعامل را داشت و آنها را راهنمایی می کرد و تلاش می کرد از انحراف آنها جلوگیری کند.
یعنی ایشان می خواست مجاهدین را از حرکت مسلحانه منع کند؟
خیر، طالقانی ضمن تلاش برای حفظ مبانی اعتقادی آنان پشتیبان معنوی آنان بود.
نوع ارتباط ایشان با نسل سوم مجاهدین که بعد از انقلاب به منافقین موسوم شدند چه بود؟
طالقانی از خودخواهی و چپ روی مسعود رجوی بسیار ناراحت بود. در یکی از دیدارهایمان که از پیش رجوی آمده بودند و کاملا عصبانی بودند گفتند: « این بچه ها نمی فهمند که عمامه سر من مثل بولدوزر است آدم عاقل جلوی بولدوزر نمی رود! »
آیت الله طالقانی در رویارویی مصدق و کاشانی در کجا ایستاده بوند؟
به نظر من آیت الله طالقانی تا زمانی که آیت الله کاشانی با نهضت ملی ایران و دکتر مصدق هماهنگ بود با او ارتباط نزدیک داشت و در فعالیت های خود با همدیگر هماهنگ بودند. اما بعد از 30 تیر سال 31 - که اسناد و مدارک گذشته و به خصوص اسنادی که اخیرا منتشر شده نشان میدهند -  کاشانی در مقابل دکتر مصدق قرار گرفت و عملا با کودتاگران هماهنگی پیدا کرد، طالقانی در این زمان با کاشانی زاویه پیدا کرد، هرچند که این زاویه به گونه ای نیست که تقابل داشته باشد. با این حال گفتمان طالقانی و کاشانی با هم متفاوت بود. طالقانی تلاش میکرد تا جایی که می تواند اختلافات را کم کند اما دیگر کار از کار گذشته بود و کاری از دست طالقانی بر نمی آمد.
کمی از کودتا فاصله بگیریم و به سمت انقلاب حرکت کنیم. تفاوت طالقانی با روحانیون مبارز را در چه می بینید؟
طبیعتا طالقانی هم روحانی مبارز بود. اما گفتمانی که طالقانی داشت با گفتمان بسیاری از روحانیون مبارز متفاوت بود. طالقانی گفتمانی را بعد از شهریور 20 آغاز کرد که در ادامه آن نگاه راهبردی آخوند خراسانی و میرزای نائینی بود. آنها برداشتی از اسلام به عنوان اسلام رحمانی داشتند و اسلام را هماهنگ با عقلانیت می دیدند و باور داشتند که باید از تجربه بشری برای فهم معارف قرآنی بهره گرفت. آنچه که در گفتمان طالقانی مطرح است آزادی انسان است. در این گفتمان خداوند انسان را آزاد آفریده و او مختار است. بنابراین مادامی که فرهنگ استبدادی اعم از استبداد سیاسی یا دینی در جامعه حضور داشته باشد زمینه های رشد و توسعه انسانی فراهم نیست و آن جامعه نمی تواند توسعه پیدا کند. اما گفتمان بخشی از روحانیون مبارز اسلام فقاهتی بوده و از این بابت طالقانی با بسیاری از آنها نه تنها تفاوت نگاه راهبردی داشت بلکه در رفتار آنها هم می توان این تفاوت ها را به خوبی دید.
38 سال از درگذشت آیت الله طالقانی میگذرد اما او همچنان محبوب است. جالب اینجاست که بخشی از محبوبیت او در بین نسل جوانی است که سالها بعد از درگذشت طالقانی یا پدر طالقانی چشم به جهان گشودند. چرا طالقانی در همچنان محبوب است؟
اینکه چرا بعد از 38 سال از درگذشت آیت الله طالقانی، او همچنان به عنوان یک شخصیت محبوب در جامعه ما مطرح است پاسخ را باید از خود آیات محکم قرآن گرفت. قرآن در این خصوص تصریح می کند که «إن الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمان ودا» ( مریم 96 ). کسانی که به خدای یگانه ایمان داشته باشند و در طول زندگی خود عمل صالح و به تعبیر من عمل راهبردی متناسب با نیازهای جامعه داشته باشند و زندگی خود را وقف خدمت به مردم کرده باشند، محبت شان در دل مردم جای می گیرد. به نظر من طالقانی یکی از شخصیت هایی است که از ابتدای فعالیت اجتماعی خود بعد از حوزه، هم از به لحاظ وراثتی از خانواده اصیلی بود و هم در کنار بازرگان و سحابی جریان اجتماعی را پایه گذاری کردند که در هفت دهه گذشته تاریخ ما نقش تاثیر گذاری را در تحولات اجتماعی و تربیت نسل جدیدی ایفا کردند. از تربیت شدگان این مکتب افرادی مثل مهندس عزت الله سحابی، شهید دکتر مصطفی چمران، دکتر ابراهیم یزدی و نسل گسترده ای است که حاملان این پیام بودند و توانستند تاثیراتی در تحولات اجتماعی داشته باشند. البته خداوند در قرآن می فرماید « تلک أُمّة قد خلت لها ما كسبت ولكم مّا كسبتم ولاتسئلون عمّا كانوا یعملون» آنها با اعمال خودشان محشورند. شما هم با اعمال خودتان محشور هستید. آنها راه خود را رفته اند و این امانت را در اختیار جامعه ما گذاشته اند و این مسئولیت ماست که این گفتمان را دریافت کنیم و در این مقطع با ادامه راه آنان به وظایف خودمان عمل کنیم.

منبع: روزنامه همدلی- 20 شهریور 96

یزدی در مسیر دموکراسی دچار چپ روی و راست روی نشد

گفت و گو با محمد توسلی:
یزدی در مسیر دموکراسی دچار چپ روی و راست روی نشد

دفتر تاریخ معاصر ایران را نمی‌توان ورق زد و در آن نام و نشانی از نهضت آزادی ایران سراغ نگرفت. سازمانی که خود با چند نام شاخص گره خورده و گویی دست سرنوشت پیوندی جدایی‌ناپذیر را میان آن‌ها برقرار کرده است. «ابراهیم یزدی» بی‌شک از همین نام‌های آشنا و پیوند خورده با نهضت آزادی است. دومین دبیر کل این سازمان که 23 سال مسئولیت آن را برعهده داشت. گرچه کنش سیاسی «ابراهیم یزدی» بسیار پیشتر از آن آغاز شده بود. زمانی که در اوایل دهه 20 شمسی با «نهضت خدا پرستان سوسیالیست» آشنا شد و بعدترها تحت‌تأثیر دولت ملی محمد مصدق با جبهه ملی تعاملی طولانی را آغاز کرد. زمینه‌های نواندیشی دینی در «ابراهیم یزدی» را می‌توان از همان زمان سراغ گرفت. او که پس از آشنایی با «مهدی بازرگان»، «یدالله سحابی»، «احمد صدر حاج سیدجوادی»، «عزت‌الله سحابی» و دیگر همفکران و دردمندانی از جنس خودش، پای در راهی پر فراز و فرود گذاشت، تا واپسین روزهای حیات بر همان عهد میثاق اولیه باقی ماند. شاید «ابراهیم یزدی» بیش از هر چیز به عنوان فعالی سیاسی شناخته شود، در حالی که او نواندیش دینی، کنش‌گر اجتماعی و از اصحاب فرهنگ هم بود. وجوهی که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته و با بی‌توجهی از کنار آن‌ها عبور کرده‌ایم.
به هر روی، خبر درگذشت دکتر «ابراهیم یزدی» دبیرکل نهضت آزادی ایران، بسیاری از همفکران و همراهان همیشگی او را غمگین و سوگمند کرده است. به همین بهانه روزنامه «ابتکار» گفت‌وگویی با «محمد توسلی» رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و از دوستان و همکاران نزدیک «ابراهیم یزدی» طی 5 دهه گذشته، داشت. آن‌چه در پی می‌آید نقطه‌نظرات و روایت موجزی است که توسلی از دوست 50 ساله خود دارد:

شما سالهای متمادی با آقای یزدی ارتباط داشتید و مسیرِ پرفراز و فرودی را با هم طی کردید. ابراهیم یزدی فارغ از تأملات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به لحاظ سلوک فردی و شخصی واجد چه ویژگی‌هایی بود و در زندگی براساس چه اصولی می‌زیست؟
من از همان سالهای 41 که به خارج از کشور رفتم و تا روزهای آخر حیاتشان در عرصه‌های مختلف با ایشان ارتباط داشتم. باید توجه داشت که آقای دکتر ابراهیم یزدی یک شخصیت چندوجهی داشتند. ایشان هم در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و علمی حضور داشتند و هم در همۀ این عرصهها از یک هوشمندی و درایت همراه با اخلاق و صداقت بهرهمند بودند. به طوری که توانستند در تمام این عرصهها تاثیرِ قابلتوجهی داشته باشند. شخصیت اصلی ایشان در طول دهه های 20 و 30 ساخته شده است. ایشان با گفتمان روشنفکری دینی که بنیان‌گذاران آن زنده‌یاد مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت‌الله طالقانی بودند در همان دوران آشنا شدند. وقتی آقای دکتر یزدی در سال 39 به خارج از کشور میروند، سابقه‌ای ارزنده از فعالیت‌های اجتماعی را با خود می‌برند. ارتباط با نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی ایران، مسلمانان نو اندیش و... را می‌توان در زمره این تجربیات برشمرد.
مجموعۀ این اقداماتی که در دو دهۀ اول فعالیتشان داشتند، شخصیتی از ایشان ساخته شده که بدون اینکه کسی به ایشان دستور بدهد به صورت خودجوش ـ بخصوص در آن 18سال که در خارج از کشور بودند و بعدها در طول زندگی‌شان ـ به گفتمان و راهی مشخص باور دارند و همان مسیر را ادامه می‌دهند.

گفتمانی که دکتر یزدی دنبال می‌کردند چه بود و چه ابعادی داشت؟
ایشان تمام تلاشش این بود که برای نجات کشور از همان گفتمانی پیروی کند که از زمان انقلاب مشروطه آغاز شده و در دوره کوتاه نخست وزیری دکتر مصدق بسط و نشر پیدا کرده بود. این گفتمان که بعدها به «راه مصدق» از آن تعبیر شد، مقابله با فرهنگ «استبدادی» را در دستور کار داشت. دکتر یزدی در کنار دیگر اعضای نهضت تلاش داشتند تا برای تامین آزادی و نفی فرهنگ استبدادی نه‌فقط در شعار، بلکه در سطح فرهنگی و اجتماعی و عملی و سیاسی اقدام قطعی داشته باشند. این مسئله با هدف گذار به دموکراسی و تقویت فرهنگ دموکراسی در کشور دنبال می‌شد. در کنار این مسئله با بازگشت به قرآن در پی این بودند که زمینهای فراهم کنند که تا خرافات مذهبی از ذهنیت نسل جوان دور بشود. به شکلی که بتوانند قرآن را راهنمای عمل خود ببینند و در راستای آن عمل کنند.
اینطور به نظرم میرسد که با این نگاهِ راهبردی آقای دکتر یزدی توانسته الگوی تاریخیِ خوبی برای نسل امروز خودش و فردای جامعه ما باشد. البته اگر ابعادِ مختلفِ کارنامۀ ایشان معرفی شود و در اختیار نسل جوان قرار بگیرد، این هدف محقق خواهد شد.

با توجه به نکتهای که شما مبنی بر وجود یک رویکرد راهبردی در اندیشه دکتر یزدی فرمودید، به نظر می‌رسد چنین استراتژی پلنی تا پایان با ایشان بود. در حقیقت این نگاهِ راهبردی که یک پای در دین دارد و با مراجعه به متن مقدس سعی در تولید تفسیر روزآمد از دین دارد و از سوی دیگر، دموکراسی و دموکراسی‌خواهی را به عنوان یک اصل منطقی مدنظر قرار می‌دهد، تا پایان با دکتر یزدی همراه است. اما مسئله اساسی بر سر تاکتیک‌های تحقق این اندیشه است. به لحاظ تاکتیکی ایشان در مواجه با رویدادها و اتفاقات، به ویژه در زمانی که در قدرت حضور نداشتند، چه کنشی داشتند و چه رفتاری از خود بروز می‌دادند؟
این سوال بسیار خوبی است. ایشان چه در آن دورانی که خارج از کشور بودند با آن امکانات و آزادیِ عملی که داشتند توانستند زیرساختهای فرهنگی ـ اجتماعی را فراهم کنند و نقش خودشان را در تربیت کادرهایی که تربیت شد، ایفا بکنند و در دوران گذشته و گذر کوشش کردند به همین راهبرد عمل کنند. اما بعد از سالهای 62 و 63، پس از اتمام مجلس اول، آقای دکتر یزدی همراه با مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دیگر شخصیت‌های نهضت آزادی ایران، در سومین کنگره نهضت آزادی ایران در سال 59، به رغم فضای ملتهب و چپ و رادیکالی که آن زمان وجود داشت، آقای یزدی بر مبارزۀ قانونی، علنی و مسالمتآمیز تاکید میکنند و حتی بعد از خرداد سال 60 هم تحت‌تاثیر آن جریان قرار نمیگیرند و برغم محدودیتهایی که به وجود میآید باز هم در دهه 60 در همان راستا ایستادگی می‌کنند و از آرمانها و مطالبات تاریخ ملت ایران و از آرمانهای انقلاب دفاع میکنند. مسئله اصلی دکتر یزدی هم اجرای کامل قانون اساسی بود. نهضت به طور کلی اعلام کرده بود که با التزام به قانون اساسی، چیزی فراتر از اجرای اصول قانون اساسی نمی‌خواهیم.

سوال اصلی اینجاست که دکتر یزدی و دیگران چگونه توانستند این راهبرد را تا انتها حفظ کنند و اسیر مناسبات خشن آن دوره نشدند؟
مهم این است که آنها هیچگاه گرفتار چپروی نشدند. کوشش کردند همگام با جنبشِ اجتماعی ایران به وظیفۀ آگاهیبخشی خودشان عمل کنند. به این وسیله جنبش اجتماعی ایران با توسعۀ نهادهای مدنی و رشد و آگاهی مردم بتواند به صورت معمول راهِ طبیعیِ خودش را طی بکند و توسعه پیدا بکند.
به عنوان مثال، در طول دهه 60 که دوران جنگ است و فضای جامعه بسته است همواره بر حضور مردم در انتخابات به عنوان بستری برای تقویت فرآیند دموکراسی تاکید میکنند، کوشش میکنند که موانعِ انتخابات آزاد و سالم  را با آگهیبخشی از پیش پای مسئولین بردارند و انتخاباتی حتیالمقدور با ضوابط قانونی برگزار شود. این روند همواره ادامه داشت. به عنوان نمونه، در انتخابات دوم خرداد سال 76، سال 88، سال 92، 94 و 96 همواره این مسیر طی شد. شما عکسهای آقای دکتر یزدی را اگر در سوابق تاریخی ملاحظه کنید هم در سال بخصوص 92 و 94 و مهمتر سال 96 که ایشان به لحاظ جسمی در یک حالت طبیعی نبودند ولی با اشتیاق آمدند و به اتفاق به حسینیه ارشاد رفتیم و به آقای دکتر روحانی و به لیست شورای شهر امید رای دادیم.
این نگاهِ راهبردی ایشان نشان میدهد که همواره بر تقویت فرآیند دموکراسی تاکید داشتند، جنبش اصلاحات را به عنوان یک ارزش تلقی کردند. نه اینکه الزاماً در قدرت باشند، نگاه آنها جامعهمحور بوده که این ارزشها در بدنۀ جامعه توسعه پیدا کند تا خود جامعه بالنده شود و بتواند حامل این ارزشهای دموکراتیک باشد.
فکر میکنم این ویژگیهای آقای دکتر یزدی که همواره بدون اینکه گرفتار چپروی یا راستروی باشند در راستای این نگرشِ راهبردی راه مصدق و راه نیروهای ملی و با نگاهِ فرهنگِ عمومی ما برای نسل امروز و آیندۀ ایران آموزنده و مفید باشد.

نحوۀ ادارۀ نهضت آزادی توسط ایشان در طول بیست و سه سال در دبیر کلی نهضت آزادی، چگونه بود و مجموعه تعاملاتی که در درون ساختار به وجود میآمد چطور تعریف می‌شد؟ این عملکرد چه تجانسی با مشی مرحوم بازرگان داشت؟
ایشان همان راه بازرگان را دنبال کردند و همان نگاهِ دموکراتیک را در درون نهضت داشتند و کوشش کردند که با همان روش دموکراتیک علیرغم همه مشکلات و مسائل متعدی که با آن روبرو بودند، ادامه بدهند. اما ویژگی برجسته‌ای که از دکتر یزدی به یادگار مانده است، حفظ چارچوب‌های نظری و تبدیل پارادایم نهضت آزادی به گفتمان مسلط در جامعه بود. خواه این تأثیرگذاری مستقیم باشد و خواه تأثیری غیرمستقیم بر بدنه اجتماعی کشور بگذارد. کسانی که با این گفتمان موافق نبودند تمام تلاششان این بود که این مجموعه محدود شود و به تدریج محو شود در جهت حذف این گفتمان عمل میکردند. من هیچ وقت فراموش نمیکنم سال80 که آن بازداشتهای گسترده برای همۀ اعضا و علاقمندان نهضت فراهم شد، یکی از تحلیل‌گران محافظه کار با تیتری درشت اعلام کرده بود که نهضت آزادی باید صفر بشود. با وجود چنین نگاهی آقای دکتر یزدی کوشش کردند در چارچوب برگزاری کلاسهای قرآنی که سال‌ها در منزل ایشان برگزار میشد خیلی آرام و علنی نسل جوان را با آموزه‌‌های قرآن آشنا کنند. آشنایی نسل جوان با آموزههای قرآنی که کتاب راهنما است، موجب شد یک نسلی دوباره تربیت شود که بعد از سال 73 به رغم همۀ محدودیتها و هزینههای بسیار سنگینی همین نسل پرداخت کرد به طوری که بیش از 22 نفر از جوانان نهضت جزء بازداشتیهای آن دوره بودند، در عرصه مناسبات اجتماعی و جنبش اجتماعی ایران اقدام کنند. این در حالی است که نهضت آزادی ایران نقشی هم در قدرت نداشتند. به نظر من آقای دکتر یزدی این درایت و هوشمندی را داشتند که متناسب با واقعیتها و شرایط اجتماعی بتوانند به آن رسالتِ آگاهیبخشیِ تاریخی خودشان عمل کنند.

با این وصف به نظر می‌رسد ایشان موفق شدند جذب حداکثری داشته باشند؟
بله کسانی که علاقمند بودند و این گفتمان را قبول کردند، در حال حاضر اندیشه نهضت آزادی را ادامه میدهند. من کمی به عقب برگردم در دهه 60 در آن فضایی که در جامعه ما وجود داشت، فقط این گفتمان نهضت بود که ایستادگی کرد و در سایه نهضت بود که جنبش اجتماعی ایران شکل گرفت و در ادامه با کوشش همین جنبش بود که دوم خرداد به وجود آمد. کسانی که در دهه 70 و 80 و 90 به جنبش اصلاحات پیوستند، در دهه 60 آن طرف بودند. بنابراین ایستادگی کسانی که این گفتمان را باور داشتند در دهه 60 و تا اوایل دهه 70 زمینههای جنبش اصلاحطلبی را در ایران فراهم کرد و به تدریج اکثریتِ قابل ملاحظهای از جامعۀ ما این گفتمان اصلاح‌طلبی را که متکی بر عقلانیت و اخلاق و اعتدال و پرهیز از چپروی و کارهای تند و رادیکال است، حاکم شد. به تدریج جامعۀ ما دارد به سمت گفتمان تعادل، تعامل، اخلاق ، اصلاح و وفاق ملی ـ که همان گفتمان نهضت آزادی است ـ پیش میرود.
اما به لحاظ تشکیلاتی هم آقای دکتر یزدی کوشش کردند که برغم هزینهای که نسل جوان در همکاری با نهضت پرداخت میکرده، نسلی را تربیت کند که این احساس مسئولیت را داشته باشد که لااقل به صورت محدود بتواند این راه تشکیلاتی را دنبال بکند.

با توجه به این که آقای یزدی از دنیا رفتند، چقدر ایشان را کامیاب میدانید؟ آیا ایرانی که آقای دکتر یزدی آن را ترک کرد و به زودی در خاک خواهد آرمید، همان ایرانی است که از دهه 20 آرزوی آن را داشت؟
به نظرم جواب مستقیم شما منفی است؛ چون آقای یزدی نتوانست خودش شاهدِ دستاوردهای تلاشهایی که انجام داده باشد. یعنی آن چیزی که او بعد از انقلاب انتظار داشت محقق نشد. اما همواره خود او هم اعلام کرده که جامعۀ مدنی و عرصۀ عمومی جامعۀ ما فرآیندی را طی میکند که یک نگاهِ امیدبخشی را می‌توان در آن یافت. بنابراین وجود این مشکلات هم طبیعی است. مشکلاتی که جامعۀ ما داشته و دارد، زاییدۀ فرهنگ استبدادی و پیرایهها و خرافات مذهبی است. از انقلاب مشروطه شاید بیش از 110 سال نمیگذرد. این فرآیند در تاریخ اروپا چندین قرن طول کشیده، در آنجا با هزینههای بسیار سنگین جامعه موفق میشود نهاد دین و کلیسا را در جایگاه طبیعی خودش و در عرصۀ عمومی قرار بدهد تا زمینههای توسعۀ انسانی و توسعۀ علم و فناوری و پیشرفتها فراهم شود.
بنابراین ما با توجه به فرهنگ استبدادی همیشه انتظار داریم یک شبه این تحول شکل بگیرد، بنابراین یک مقداری مایوس میشویم. اما واقعیت این است که این فرآیند زمانبر است. همانطور که دکتر یزدی عنوان کرده توسعه ایران نیاز به صبوری و شکوری دارد؛ صبوری یعنی ایستادگی، شکوری یعنی شما از لحظه لحظۀ فرصتهایی که در جامعه وجود دارد، شکر نعمت به جا بیاورید. همانطور که قرآن این آموزش را میدهد، صبارِ شکور باشید.
نهضت آزادی ایران پس از دکتر ابراهیم یزدی به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ چه اتفاقی برای نهضت خواهد افتاد؟
نهضت آزادی دو بخش دارد. یک بخش گفتمان نهضت آزادی است که به نظرم این گفتمان در جامعه رو به پیشرفت است و در حرکت است. یک بخش هم تشکیلات نهضت است. تشکیلات نهضت با محدودیت مواجه است و ما امیدوار هستیم که مدیران کشور با عقلانیت بیشتر و با درایت بیشتر، بپذیرند که نهضت آزادی ایران همواره در راستای منافع ملی و در چارچوب قانون و در راستای اصول و آرمانهای انقلاب عمل کرده است و این موانع را از جلوی پای تشکیلات نهضت بردارند تا نهضت بتواند به این رسالتِ دینی و رسالت ملی خود عمل کند.

منبع: روزنامه ابتکار- 7 شهریور 96 (علیرضا صدقی)