گفت و گو با محمد توسلی:
یزدی در مسیر دموکراسی دچار چپ
روی و راست روی نشد
دفتر تاریخ معاصر ایران را نمیتوان ورق زد و در آن نام و نشانی از نهضت
آزادی ایران سراغ نگرفت. سازمانی که خود با چند نام شاخص گره خورده و گویی دست
سرنوشت پیوندی جداییناپذیر را میان آنها برقرار کرده است. «ابراهیم یزدی» بیشک
از همین نامهای آشنا و پیوند خورده با نهضت آزادی است. دومین دبیر کل این سازمان
که 23 سال مسئولیت آن را برعهده داشت. گرچه کنش سیاسی «ابراهیم یزدی» بسیار پیشتر
از آن آغاز شده بود. زمانی که در اوایل دهه 20 شمسی با «نهضت خدا پرستان
سوسیالیست» آشنا شد و بعدترها تحتتأثیر دولت ملی محمد مصدق با جبهه ملی تعاملی
طولانی را آغاز کرد. زمینههای نواندیشی دینی در «ابراهیم یزدی» را میتوان از
همان زمان سراغ گرفت. او که پس از آشنایی با «مهدی بازرگان»، «یدالله سحابی»،
«احمد صدر حاج سیدجوادی»، «عزتالله سحابی» و دیگر همفکران و دردمندانی از جنس
خودش، پای در راهی پر فراز و فرود گذاشت، تا واپسین روزهای حیات بر همان عهد میثاق
اولیه باقی ماند. شاید «ابراهیم یزدی» بیش از هر چیز به عنوان فعالی سیاسی شناخته
شود، در حالی که او نواندیش دینی، کنشگر اجتماعی و از اصحاب فرهنگ هم بود. وجوهی
که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته و با بیتوجهی از کنار آنها عبور کردهایم.
به هر روی، خبر درگذشت دکتر «ابراهیم یزدی» دبیرکل نهضت آزادی ایران،
بسیاری از همفکران و همراهان همیشگی او را غمگین و سوگمند کرده است. به همین بهانه
روزنامه «ابتکار» گفتوگویی با «محمد توسلی» رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و
از دوستان و همکاران نزدیک «ابراهیم یزدی» طی 5 دهه گذشته، داشت. آنچه در پی میآید
نقطهنظرات و روایت موجزی است که توسلی از دوست 50 ساله خود دارد:
شما سالهای متمادی با آقای یزدی ارتباط داشتید و مسیرِ پرفراز و فرودی
را با هم طی کردید. ابراهیم یزدی فارغ از تأملات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، به
لحاظ سلوک فردی و شخصی واجد چه ویژگیهایی بود و در زندگی براساس چه اصولی میزیست؟
من از همان سالهای 41 که به خارج از کشور رفتم و تا روزهای آخر حیاتشان در عرصههای مختلف با ایشان ارتباط
داشتم. باید توجه داشت که آقای دکتر ابراهیم یزدی یک شخصیت چندوجهی داشتند. ایشان هم
در عرصههای
فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و علمی حضور داشتند و هم در همۀ این عرصهها از یک هوشمندی و درایت همراه با اخلاق
و صداقت بهرهمند
بودند. به طوری که توانستند در تمام این عرصهها تاثیرِ قابلتوجهی داشته باشند. شخصیت اصلی ایشان
در طول دهه های 20 و 30 ساخته شده است. ایشان با گفتمان روشنفکری دینی که بنیانگذاران
آن زندهیاد مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله طالقانی بودند در همان دوران
آشنا شدند. وقتی آقای دکتر یزدی در سال 39 به خارج از کشور میروند، سابقهای ارزنده از فعالیتهای
اجتماعی را با خود میبرند. ارتباط با نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی ایران، مسلمانان نو
اندیش و... را میتوان در زمره این تجربیات برشمرد.
مجموعۀ این اقداماتی که در دو دهۀ اول فعالیتشان داشتند، شخصیتی از ایشان ساخته شده
که بدون اینکه کسی به ایشان دستور بدهد به صورت خودجوش ـ بخصوص در آن 18سال که در خارج
از کشور بودند و بعدها در طول زندگیشان ـ به گفتمان و راهی مشخص باور دارند و
همان مسیر را ادامه میدهند.
گفتمانی که دکتر یزدی دنبال میکردند چه بود و چه ابعادی داشت؟
ایشان تمام تلاشش این بود که برای نجات کشور از همان گفتمانی پیروی
کند که از زمان انقلاب مشروطه آغاز شده و در دوره کوتاه نخست وزیری دکتر مصدق بسط
و نشر پیدا کرده بود. این گفتمان که بعدها به «راه مصدق» از آن تعبیر شد، مقابله
با فرهنگ «استبدادی» را در دستور کار داشت. دکتر یزدی در کنار دیگر اعضای نهضت تلاش
داشتند تا برای تامین آزادی و نفی فرهنگ استبدادی نهفقط در شعار، بلکه در سطح فرهنگی
و اجتماعی و عملی و سیاسی اقدام قطعی داشته باشند. این مسئله با هدف گذار به دموکراسی
و تقویت فرهنگ دموکراسی در کشور دنبال میشد. در کنار این مسئله با بازگشت به قرآن
در پی این بودند که زمینهای
فراهم کنند که تا خرافات مذهبی از ذهنیت نسل جوان دور بشود. به شکلی که بتوانند قرآن
را راهنمای عمل خود ببینند و در راستای آن عمل کنند.
اینطور به نظرم میرسد
که با این نگاهِ راهبردی آقای دکتر یزدی توانسته الگوی تاریخیِ خوبی برای نسل امروز
خودش و فردای جامعه ما باشد. البته اگر ابعادِ مختلفِ کارنامۀ ایشان معرفی شود و در
اختیار نسل جوان قرار بگیرد، این هدف محقق خواهد شد.
با توجه به نکتهای که شما مبنی بر وجود یک رویکرد راهبردی در
اندیشه دکتر یزدی فرمودید، به نظر میرسد چنین استراتژی پلنی تا پایان با ایشان
بود. در حقیقت این نگاهِ راهبردی که یک پای در دین دارد و با مراجعه به متن مقدس
سعی در تولید تفسیر روزآمد از دین دارد و از سوی دیگر، دموکراسی و دموکراسیخواهی
را به عنوان یک اصل منطقی مدنظر قرار میدهد، تا پایان با دکتر یزدی همراه است.
اما مسئله اساسی بر سر تاکتیکهای تحقق این اندیشه است. به لحاظ تاکتیکی ایشان در مواجه
با رویدادها و اتفاقات، به ویژه در زمانی که در قدرت حضور نداشتند، چه کنشی داشتند
و چه رفتاری از خود بروز میدادند؟
این سوال بسیار خوبی است. ایشان چه در آن دورانی که خارج از کشور بودند
با آن امکانات و آزادیِ عملی که داشتند توانستند زیرساختهای فرهنگی ـ اجتماعی را فراهم کنند و نقش
خودشان را در تربیت کادرهایی که تربیت شد، ایفا بکنند و در دوران گذشته و گذر کوشش
کردند به همین راهبرد عمل کنند. اما بعد از سالهای 62 و 63، پس از اتمام مجلس اول،
آقای دکتر یزدی همراه با مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دیگر شخصیتهای نهضت آزادی
ایران، در سومین کنگره نهضت آزادی ایران در سال 59، به رغم فضای ملتهب و چپ و رادیکالی
که آن زمان وجود داشت، آقای یزدی بر مبارزۀ قانونی، علنی و مسالمتآمیز تاکید میکنند و حتی بعد از خرداد سال 60 هم تحتتاثیر
آن جریان قرار نمیگیرند
و برغم محدودیتهایی
که به وجود میآید
باز هم در دهه 60 در همان راستا ایستادگی میکنند و از آرمانها و مطالبات تاریخ ملت ایران و از آرمانهای انقلاب دفاع میکنند. مسئله اصلی دکتر یزدی هم اجرای
کامل قانون اساسی بود. نهضت به طور کلی اعلام کرده بود که با التزام به قانون
اساسی، چیزی فراتر از اجرای اصول قانون اساسی نمیخواهیم.
سوال اصلی اینجاست که دکتر یزدی و دیگران چگونه توانستند این راهبرد
را تا انتها حفظ کنند و اسیر مناسبات خشن آن دوره نشدند؟
مهم این است که آنها هیچگاه گرفتار چپروی نشدند. کوشش کردند همگام با جنبشِ اجتماعی
ایران به وظیفۀ آگاهیبخشی
خودشان عمل کنند. به این وسیله جنبش اجتماعی ایران با توسعۀ نهادهای مدنی و رشد و آگاهی
مردم بتواند به صورت معمول راهِ طبیعیِ خودش را طی بکند و توسعه پیدا بکند.
به عنوان مثال، در طول دهه 60 که دوران جنگ است و فضای جامعه بسته است
همواره بر حضور مردم در انتخابات به عنوان بستری برای تقویت فرآیند دموکراسی تاکید
میکنند، کوشش میکنند که موانعِ انتخابات آزاد و سالم را با آگهیبخشی از پیش پای مسئولین بردارند و انتخاباتی
حتیالمقدور با ضوابط
قانونی برگزار شود. این روند همواره ادامه داشت. به عنوان نمونه، در انتخابات دوم خرداد
سال 76، سال 88، سال 92، 94 و 96 همواره این مسیر طی شد. شما عکسهای آقای دکتر یزدی را اگر در سوابق تاریخی
ملاحظه کنید هم در سال بخصوص 92 و 94 و مهمتر سال 96 که ایشان به لحاظ جسمی در یک حالت
طبیعی نبودند ولی با اشتیاق آمدند و به اتفاق به حسینیه ارشاد رفتیم و به آقای دکتر
روحانی و به لیست شورای شهر امید رای دادیم.
این نگاهِ راهبردی ایشان نشان میدهد که همواره بر تقویت فرآیند دموکراسی
تاکید داشتند، جنبش اصلاحات را به عنوان یک ارزش تلقی کردند. نه اینکه الزاماً در قدرت
باشند، نگاه آنها جامعهمحور
بوده که این ارزشها
در بدنۀ جامعه توسعه پیدا کند تا خود جامعه بالنده شود و بتواند حامل این ارزشهای دموکراتیک
باشد.
فکر میکنم
این ویژگیهای
آقای دکتر یزدی که همواره بدون اینکه گرفتار چپروی یا راستروی باشند در راستای این نگرشِ راهبردی
راه مصدق و راه نیروهای ملی و با نگاهِ فرهنگِ عمومی ما برای نسل امروز و آیندۀ ایران
آموزنده و مفید باشد.
نحوۀ ادارۀ نهضت آزادی توسط ایشان در طول بیست و سه سال در دبیر کلی نهضت
آزادی، چگونه بود و مجموعه تعاملاتی که در درون ساختار به وجود میآمد چطور تعریف میشد؟ این
عملکرد چه تجانسی با مشی مرحوم بازرگان داشت؟
ایشان همان راه بازرگان را دنبال کردند و همان نگاهِ دموکراتیک را در
درون نهضت داشتند و کوشش کردند که با همان روش دموکراتیک علیرغم همه مشکلات و
مسائل متعدی که با آن روبرو بودند، ادامه بدهند. اما ویژگی برجستهای که از دکتر یزدی به یادگار
مانده است، حفظ چارچوبهای نظری و تبدیل پارادایم نهضت آزادی به گفتمان مسلط در
جامعه بود. خواه این تأثیرگذاری مستقیم باشد و خواه تأثیری غیرمستقیم بر بدنه
اجتماعی کشور بگذارد. کسانی که با این گفتمان موافق نبودند تمام تلاششان این بود که این مجموعه محدود شود و
به تدریج محو شود در جهت حذف این گفتمان عمل میکردند. من هیچ وقت فراموش نمیکنم سال80 که آن بازداشتهای گسترده برای همۀ اعضا و علاقمندان نهضت
فراهم شد، یکی از تحلیلگران محافظه کار با تیتری درشت اعلام کرده بود که نهضت آزادی
باید صفر بشود. با وجود چنین نگاهی آقای دکتر یزدی کوشش کردند در چارچوب برگزاری کلاسهای قرآنی که سالها در منزل ایشان برگزار
میشد خیلی آرام و
علنی نسل جوان را با آموزههای
قرآن آشنا کنند. آشنایی نسل جوان با آموزههای قرآنی که کتاب راهنما است، موجب شد
یک نسلی دوباره تربیت شود که بعد از سال 73 به رغم همۀ محدودیتها و هزینههای بسیار سنگینی همین نسل پرداخت کرد به
طوری که بیش از 22 نفر از جوانان نهضت جزء بازداشتیهای آن دوره بودند، در عرصه مناسبات
اجتماعی و جنبش اجتماعی ایران اقدام کنند. این در حالی است که نهضت آزادی ایران نقشی
هم در قدرت نداشتند. به نظر من آقای دکتر یزدی این درایت و هوشمندی را داشتند که متناسب
با واقعیتها
و شرایط اجتماعی بتوانند به آن رسالتِ آگاهیبخشیِ تاریخی خودشان عمل کنند.
با این وصف به نظر میرسد ایشان موفق شدند جذب حداکثری داشته باشند؟
بله کسانی که علاقمند بودند و این گفتمان را قبول کردند، در حال حاضر
اندیشه نهضت آزادی را ادامه میدهند.
من کمی به عقب برگردم در دهه 60 در آن فضایی که در جامعه ما وجود داشت، فقط این گفتمان
نهضت بود که ایستادگی کرد و در سایه نهضت بود که جنبش اجتماعی ایران شکل گرفت و در
ادامه با کوشش همین جنبش بود که دوم خرداد به وجود آمد. کسانی که در دهه 70 و 80 و
90 به جنبش اصلاحات پیوستند، در دهه 60 آن طرف بودند. بنابراین ایستادگی کسانی که این
گفتمان را باور داشتند در دهه 60 و تا اوایل دهه 70 زمینههای جنبش اصلاحطلبی را در ایران فراهم کرد و به تدریج
اکثریتِ قابل ملاحظهای
از جامعۀ ما این گفتمان اصلاحطلبی را که متکی بر عقلانیت و اخلاق و اعتدال و پرهیز
از چپروی
و کارهای تند و رادیکال است، حاکم شد. به تدریج جامعۀ ما دارد به سمت گفتمان
تعادل، تعامل، اخلاق ، اصلاح و وفاق ملی ـ که همان گفتمان نهضت آزادی است ـ پیش میرود.
اما به
لحاظ تشکیلاتی هم آقای دکتر یزدی کوشش کردند که برغم هزینهای
که نسل جوان در همکاری با نهضت پرداخت میکرده،
نسلی را تربیت کند که این احساس مسئولیت را داشته باشد که لااقل به صورت محدود بتواند
این راه تشکیلاتی را دنبال بکند.
با توجه به این که آقای یزدی از دنیا رفتند، چقدر ایشان را کامیاب میدانید؟
آیا ایرانی که آقای دکتر یزدی آن را ترک کرد و به زودی در خاک خواهد آرمید، همان ایرانی
است که از دهه 20 آرزوی آن را داشت؟
به نظرم جواب مستقیم شما منفی است؛ چون آقای یزدی نتوانست خودش شاهدِ
دستاوردهای تلاشهایی که انجام داده باشد. یعنی آن چیزی که او بعد از انقلاب
انتظار داشت محقق نشد. اما همواره خود او هم اعلام کرده که جامعۀ مدنی و عرصۀ عمومی
جامعۀ ما فرآیندی را طی میکند که یک نگاهِ امیدبخشی را میتوان
در آن یافت. بنابراین وجود این مشکلات هم طبیعی است. مشکلاتی که جامعۀ ما داشته و دارد،
زاییدۀ فرهنگ استبدادی و پیرایهها و خرافات مذهبی است. از انقلاب مشروطه
شاید بیش از 110 سال نمیگذرد. این فرآیند در تاریخ اروپا چندین
قرن طول کشیده، در آنجا با هزینههای بسیار سنگین جامعه موفق میشود
نهاد دین و کلیسا را در جایگاه طبیعی خودش و در عرصۀ عمومی قرار بدهد تا زمینههای
توسعۀ انسانی و توسعۀ علم و فناوری و پیشرفتها
فراهم شود.
بنابراین ما با توجه به فرهنگ استبدادی همیشه انتظار داریم یک شبه این
تحول شکل بگیرد، بنابراین یک مقداری مایوس میشویم.
اما واقعیت این است که این فرآیند زمانبر است. همانطور
که دکتر یزدی عنوان کرده توسعه ایران نیاز به صبوری و شکوری دارد؛ صبوری یعنی ایستادگی،
شکوری یعنی شما از لحظه لحظۀ فرصتهایی که در جامعه وجود دارد، شکر نعمت به
جا بیاورید. همانطور که قرآن این آموزش را میدهد،
صبارِ شکور باشید.
نهضت آزادی ایران پس از دکتر ابراهیم یزدی به کدام سمت و سو خواهد رفت؟
چه اتفاقی برای نهضت خواهد افتاد؟
نهضت آزادی دو بخش دارد. یک بخش گفتمان نهضت آزادی است که به نظرم این
گفتمان در جامعه رو به پیشرفت است و در حرکت است. یک بخش هم تشکیلات نهضت است. تشکیلات
نهضت با محدودیت مواجه است و ما امیدوار هستیم که مدیران کشور با عقلانیت بیشتر و با
درایت بیشتر، بپذیرند که نهضت آزادی ایران همواره در راستای منافع ملی و در چارچوب
قانون و در راستای اصول و آرمانهای انقلاب عمل کرده است و این موانع را
از جلوی پای تشکیلات نهضت بردارند تا نهضت بتواند به این رسالتِ دینی و رسالت ملی خود
عمل کند.
منبع: روزنامه ابتکار- 7 شهریور 96 (علیرضا صدقی)
No comments:
Post a Comment