مسلمانم و ایرانی
محمد توسلی
به دفعات با این سؤال روبرو شدهام که چرا به رغم تمام سختیها
و تمام اتفاقات از ایران نرفتید؟ شما که
در دوران تحصیلات تکمیلی خود در خارج از کشور سابقه کار در رشته تخصصی خودتان دارید و بسهولت میتوانید اشتغال و زندگی خوبی داشته باشید، چرا از این فرصتها استفاده نکردهاید؟! ... این سؤالات در حالی مطرح میشود که طبق آمار رسمی حداقل سالانه بیش از 180 هزار نفر از دانشجویان و فارغالتحصیلان نخبه و با استعداد کشور به ناچار از ایران مهاجرت می کنند و به تعبیری پدیده «فرار مغزها» رخ میدهد و با استقبال کشورهای میزبان هم روبرو می شوند!! زیرا برآورد هزینه ای که جامعه برای هر یک از این شهروندان نخبه از دوران تولد و آموزش های دوران دبستان، دبیرستان، دانشگاه و... متحمل میشود آنقدر بزرگ است که کشورهای میزبان با اشتیاق از پذیرش رایگان این سرمایههای انسانی استقبال میکنند. گاهی برخی مسئولان هم خطاب به فارغالتحصیلان خارج کشور که آماده بازگشت و خدمت در کشورشان هستند میگویند:« بهتر است برنگردید چون برای شما کاری نداریم»!! البته آمار مهاجرتهای ایرانیان ارقام بیشتری را نشان میدهد که همه شاهد آن هستیم. گفته میشود امروز حدود شش میلیون ایرانی عموماً با استعداد در کشورهای خارجی به ویژه در آمریکای شمالی و اروپا زندگی می کنند و عموماً سرمایههای انسانی ارزشمندی هستند که میتوانند نقش مؤثری در رشد، پیشرفت و توسعه آینده کشور داشته باشند.
در دوران تحصیلات تکمیلی خود در خارج از کشور سابقه کار در رشته تخصصی خودتان دارید و بسهولت میتوانید اشتغال و زندگی خوبی داشته باشید، چرا از این فرصتها استفاده نکردهاید؟! ... این سؤالات در حالی مطرح میشود که طبق آمار رسمی حداقل سالانه بیش از 180 هزار نفر از دانشجویان و فارغالتحصیلان نخبه و با استعداد کشور به ناچار از ایران مهاجرت می کنند و به تعبیری پدیده «فرار مغزها» رخ میدهد و با استقبال کشورهای میزبان هم روبرو می شوند!! زیرا برآورد هزینه ای که جامعه برای هر یک از این شهروندان نخبه از دوران تولد و آموزش های دوران دبستان، دبیرستان، دانشگاه و... متحمل میشود آنقدر بزرگ است که کشورهای میزبان با اشتیاق از پذیرش رایگان این سرمایههای انسانی استقبال میکنند. گاهی برخی مسئولان هم خطاب به فارغالتحصیلان خارج کشور که آماده بازگشت و خدمت در کشورشان هستند میگویند:« بهتر است برنگردید چون برای شما کاری نداریم»!! البته آمار مهاجرتهای ایرانیان ارقام بیشتری را نشان میدهد که همه شاهد آن هستیم. گفته میشود امروز حدود شش میلیون ایرانی عموماً با استعداد در کشورهای خارجی به ویژه در آمریکای شمالی و اروپا زندگی می کنند و عموماً سرمایههای انسانی ارزشمندی هستند که میتوانند نقش مؤثری در رشد، پیشرفت و توسعه آینده کشور داشته باشند.
اما پاسخ به این سؤال:«چرا از ایران نرفتهام»؛ این واقعیت
است که من «مسلمانم و ایرانی»:
مسلمانم نه به این معنی که وظیفه خود را منحصر به عباداتی
چون نماز و روزه بدانم. بلکه اسلام را پیوند خود با خالق هستی و راهنمای برنامه
زندگی انسانیم میدانم تا بر این اساس در عرصه عمومی و کار جمعی حضور دارم و علاوه
بر خدمات کارشناسی در رشته تخصصیم، به فریضه دینی و
انسانی خود که خدمت به مردم و آگاهیبخشی و تلاش برای رفع موانع پرستش خالص خدا، یعنی
فرهنگ استبدادی و پیرایههای خرافی و تأمین آزادی و حاکمیت ملت است، عمل کنم. اگر
چه این وظیفه را در خارج از ایران هم میتوان در شرایط خاص تا حدودی انجام داد،
اما حضور درکنار مردم و تلاش برای توسعه همکاریهای اجتماعی برای ارتقای آگاهی
مردم، کاملاً متفاوت بوده و از جایگاه تأثیرگذارتری برخوردار است.
اما ایرانیم، و به رغم مشکلات در ایران ماندهام و ایران را
دوست دارم؛ به خاطر این که در این سرزمین به دنیا آمدهام و از تمامی سرمایههای فرهنگی و
اجتماعی آن بهره گرفتهام و شخصیت من ساخته شده است و خود را مدیون این مواهب میدانم
و بهمین علت ایستادهام تا به نوبه خود به ایران و ایرانیان خدمت کنم،
در ایران ماندهام و ایران را دوست دارم؛ به خاطر
سرمایههای انسانی و پیشگامانی که در طول تاریخ از جمله در دو قرن اخیر، از انقلاب
مشروطه، نهضت ملی ایران و انقلاب اسلامی 57، پرچم آگاهیبخشی را در جامعه ما
بر دوش گرفتهاند و زمینههای توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را فراهم کرده و راهبردها را برای جامعه امروز ما فراهم ساختهاند؛ شخصیتهایی چون قائم مقام، امیرکبیر، آخوند خراسانی، حسن مدرس، محمد مصدق،
مهدی بازرگان و دیگران. و امروز ما این راه را، هر چند طولانی، باید به عنوان یک وظیفه دینی، انسانی و ملّی با مقتضیات روز ادامه دهیم.
بر دوش گرفتهاند و زمینههای توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را فراهم کرده و راهبردها را برای جامعه امروز ما فراهم ساختهاند؛ شخصیتهایی چون قائم مقام، امیرکبیر، آخوند خراسانی، حسن مدرس، محمد مصدق،
مهدی بازرگان و دیگران. و امروز ما این راه را، هر چند طولانی، باید به عنوان یک وظیفه دینی، انسانی و ملّی با مقتضیات روز ادامه دهیم.
در ایران ماندهام و ایران را دوست دارم؛ اما هرگز
نمیگویم هنر نزد ایرانیان است و بس. ایراندوستی ما نباید ملازم با تعصب نژادی
باشد، بلکه باید مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و ارزشهای
دیگران باشد. ما باید از یک سو نسبت به ارزشها و حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان
ایران، همواره پافشاری کنیم
و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر میشود، نباشیم.
و از سوی دیگر مخالف ارتباط و تعامل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز به روز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر میشود، نباشیم.
در پایان، درایران ماندهایم و ایران را دوست داریم، برای
این که؛ با توکل به خداوند متعال و امید به آینده، بتوانیم با تعامل و
همکاری جمعی و صبوری بیشتر به وظایف دینی، انسانی و ملی خود عمل کنیم، تا شرایط
اجتماعی ما به تدریج با رفع موانع توسعه، متحول و زمینه برای بازگشت همه ایرانیان
عزیز و توانمند به وطن فراهم شود، و با قرار گرفتن این سرمایههای اجتماعی در
جایگاه شایسته خود، و بهرهگیری از سرمایههای
طبیعی فراوان کشور، شاهد ایرانی آباد و آزاد و سرافراز باشیم. به امید آنروز.
منبع: شرق – 4 اردیبهشت 98
No comments:
Post a Comment