Thursday, August 15, 2019

بهشتی بدون روتوش - قسمت پنجم



گفت و گوی محمد توسلی و فرشاد مومنی در ایرناپلاس:

بهشتی بدون روتوش - قسمت پنجم

تهران- ایرناپلاس- عدم وجود فضای انتقادی و بد دفاع کردن نهادهای رسمی، از مهم‌ترین عوامل ناشناخته‌ ماندن شخصیت‌های مؤثر در شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی است.

شاید علت اصلی شناخت بیشتر جامعه و اقبال بیشتر روشنفکران به شخصیت‌هایی چون علی شریعتی و مهدی بازرگان، در برابر شخصیت‌هایی همچون سید محمد بهشتی و مرتضی مطهری، امکان فضای نقد این افراد و تقدیس دیگران است. میزگرد حاضر تلاش دارد تا نقطه آغازی باشد بر بازخوانی یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ انقلاب: «سید محمد حسینی بهشتی، بدون روتوش».

محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و فرشاد مؤمنی، عضو سابق حزب جمهوری اسلامی در این گفت‌وگوی داغ شرکت داشتند.

ایرناپلاس: شما نوع نگاه امام نسبت به بنی‌صدر و نهضت آزادی از ابتدای ۶۰ را متاثر از نامه آقای بهشتی به ایشان می‌بینید؟

توسلی: من نمی‌خواهم پیش‌داوری کنم، ولی قرائن نشان می‌دهد بعد از این نامه گام به گام حمایت ایشان از آقای بنی صدر کاهش پیدا می‌کند و بحث مجلس به‌وجود می‌آید.

ایرناپلاس: آیا آقای بهشتی در چیزی بیش از این ساختار به‌دنبال تضعیف بنی‌صدر و اعمال فشار و در حقیقت کاهش اختیارات او بود؟ از نظر شما نامه آقای بهشتی به امام فراساختاری است؟

توسلی: قضاوت کمی مشکل است. باید مصادیقی که در نامه است، با دقت بررسی شود. چون من جزئیات را در حافظه ندارم و نمی‌توانم روی جزئیات بحث کنم. ضمنا دلیل استعفای دوستان ما در متن استعفای آنان وجود دارد، که خوشبختانه آقای دکتر محمد مهدی جعفری در سال های اخیر در خاطرات خود به‌عنوان یک امانت تاریخی آن را آورده‌اند و ارتباطی به این بحث‌ها ندارد. نگاه آنها همان نگاه چپ اوایل انقلاب بود و بعدها که متوجه شدند اشتباه کرده‌اند، از جمله مهندس سحابی گفتند که حق با بازرگان بود. مساله بحث قدرت نبود. مهندس بازرگان و یاران ایشان از همان دهه 60 تصریح کردند که بعد از انقلاب جنگ ما جنگ قدرت نیست، بلکه جنگ حجت است. ما هنوز جامعه دموکراتیک نداریم تا بر اسساس تجربه جوامع دموکراتیک بخواهیم عمل کنیم و بگوییم احزاب فقط تشکیل می‌شوند تا از این طریق وارد قدرت شوند. جامعه ما این ظرفیت را نداشت. گروه‌های مختلف که به‌دنبال قدرت بودند، فاجعه ۳۰ خرداد را در جامعه ما به‌وجود آوردند. فاجعه ۷ تیر و ۸ شهریور هزینه‌های سنگینی را به فرایند انقلاب و توسعه جامعه ما تحمیل کردند، باید بپذیریم که این ناپختگی و عدم آمادگی برای کار جمعی و فرهنگ استبدادی و خودکامگی‌ها و خودبرتربینی مسائلی است که از آن روز تا امروز در جامعه ما مطرح بوده و هست. ما در حال طی کردن این فرایند یادگیری هستیم.
بنابراین آن استعفای دوستان ما در سال 58 جنگ قدرت نیست و مساله تفاوت در مواضع داخلی است. نگاهی داشتند که با نگاه تاریخی نهضت و نگاه رهبران نهضت هم‌خوانی نداشت و بعدها گفتند اشتباه کرده‌ایم. مطلب بعدی این است که مرحوم دکتر بهشتی نگاهی راهبردی داشتند. ایشان منافع انقلاب و ملت را در حاکمیت روحانیت می‌دیدند. ایشان به‌طور شفاف گفته‌اند. من نمونه ای را خواندم که همه باید همیشه از نظارت روحانیت تبعیت کنند. یعنی قانون هیچ. این جمله صریح مرحوم دکتر بهشتی است.
همان‌طور که حزب جمهوری اسلامی تمام تقابل خود را با دولت موقت برای جایگزینی در آینده داشتند با بنی‌صدر نیز به همین صورت عمل می‌کردند. من نمی‌خواهم از روش بنی صدر دفاع کنم. روش او به‌خصوص قرارگرفتن در کنار سازمان مجاهدین خلق یکی از اشتباهات تاریخی و بیّن اوست و باید روزی پاسخگو باشد. به نظر من اگر آقای بنی‌صدر بدون پیوند با مجاهدین خلق می‌ایستاد، مقاومت او در داخل در راستای اجرای قانون و منافع ملی بود و می‌توانست در آینده بماند. همانطور که دوستان ما ماندند و هزینه‌هایی پرداختند.

ایرناپلاس: امام در سخنرانی خطاب به بنی‌صدر می‌گویند که شما برگردید.
توسلی: بله، بنابراین به نظر من باید بپذیریم. نگاهی که بعدها در ولایت فقیه مطرح می‌شود. آقای دکتر فرمودند ولایت فقیه برداشت‌های متفاوت دارد، ولی آن ولایت فقیه تصویب‌شده، همان نگاه شیخ فضل‌الله نوری بود و همان مطلبی است که مرحوم دکتر بهشتی به‌طور شفاف در نامه خود به امام گفته‌اند، البته با نگاهی روشنفکری. چون روحانیون نیز طیف‌های مختلفی دارند. ولی در هر حال نگاهی که می‌گوید باید روحانیت حاکم شود، با اینکه برخلاف اصول قانون اساسی است، حاکم شده و ما در این چهاردهه نتوانسته‌ایم بسیاری از اصول مترقی قانون اساسی، از جمله اصل ۲۶ یا اصل ۵۶ قانون اساسی را اجرا کنیم. این مسائل بسیار روشن است.
تصویب این اصول در قانون ساسی نقطه قوت دکتر بهشتی است. وقتی مشروح مذاکرات مربوط به اصل ۲۶ قانون اساسی را بررسی می‌کنید، می‌بینید دکتر بهشتی یک‌تنه علیه کسانی که می‌گویند فعالیت احزاب نباید آزاد باشد، ایستاده است و می‌گویند فعالیت احزاب، بر اساس اصل ۲۶ قانون اساسی، باید علی الاطلاق آزاد باشد. اولین قانونی هم که در مجلس اول تصویب می‌شود همین دیدگاه را در متن دارد. کسانی در وزارت کشور و دولت‌های چهاردهه گذشته بودند که عموما به فعالیت آزاد احزاب باور نداشته‌اند. اینکه اعلام می شود ما ۲۰۰ حزب داریم، به نظر من یک نمایشی بیش نیست. در کجای دنیا چنین سابقه ای وجود دارد؟ آنهم با ضوابطی که بعدها برای فعالیت احزاب در قاانون گذاشته شده است. آیا واقعا باوری نسبت به حقوق شهروندی وجود دارد؟  نقاط قوت حضور مرحوم دکتر بهشتی در آن مجلس برجسته است، اما حمایت و مدیریت ایشان در تصویب اصل ولایت فقیه که مورد قبول آقای منتظری بود و آقای آیت آن را پیشنهاد کردند، جای بررسی و تامل دارد.  آقای آیت در چه جایگاهی این پیشنهاد را مطرح کرده است؟!

ایرناپلاس: بحث ما ولایت فقیه نیست. چون اگر بخواهیم در این مورد صحبت کنیم، باید چند پله عقب‌تر برویم و به پیشنهاد اعضای نهضت آزادی و ماجرای قهر آقای طالقانی برسیم که آنها در آن جلسه به امام پیشنهاد دادند که مجلس خبرگانی به این شکل تشکیل شود، که مورد انتقاد امام و آقای بهشتی و آقای هاشمی رفسنجانی بودند و گفته شد مشخص نیست از این مجلس به این شکل چه چیزی بیرون بیاید. من از فرمایشات شما این‌طور برداشت کردم که نوع کنش آقای بهشتی توجیه یا تئوریزه‌کردن روشنفکرانه اتفاقی بود که در نهایت با مدل غیرروشنفکرانه آن تفاوتی نداشت. با این وجود، به‌طور خلاصه واکنش خود بعد از سخنرانی ۱۴ اسفند بنی‌صدر را بیان کنید.

توسلی: بسیار غیرعادی بود. فضا عادی نبود و برای اینکه بدانیم نهضت آزادی بیانیه داد یا نه باید به اسناد نهضت رجوع کنیم. چون من الان مطلبی به‌خاطر ندارم.

ایرناپلاس: آقای دکتر توضیحی اگر دارید بفرمایید.
مومنی: برخی از بیانات ایشان مایه شگفتی من است. متنی که ایشان از آقای دکتر بهشتی خواندند منحصرا بحث نظارت روحانیت را مطرح می‌کند. ولی ایشان از آن استنتاج به میل به بی‌قانونی آقای بهشتی دارند. این جفای بزرگی در حق کسی است که تمام زندگی‌اش بر قانون و رعایت انضباط مدنی مبتنی بود.
از خطای استراتژیک بنی‌صدر صحبت کردند. به نظر من یکی از بزرگترین خطاهای استراتژیک نهضت آزادی بعد از پیروزی انقلاب این بود که سرنوشت خود را با سرنوشت بنی صدر گره زدند. من آن زمان در شورای انقلاب آمد و شد داشتم. آقای مهندس بازرگان مکرر از رفتارهای خودمحورانه و خلاف‌گویی و تفرقه‌افکنانه بنی‌صدر صحبت می‌کردند و مکررا بر این مساله تصریح داشتند که میزان کارشکنی‌هایی که بنی‌صدر علیه تیم مهندس بازرگان داشت، چه در دولت موقت و چه پس از آن کمتر از بقیه نبود. ولی به صورت کاملا انفعالی و با تحلیلی کاملا نادرست خود را با بنی‌صدر هم‌پیمان کردند. درحالی‌که خود آقای مهندس بازرگان تمام آن نکات را تصریح می‌کردند.
آقای بهشتی دو سه بار به اعتبار اخباری که از این‌سو و آن سو به ایشان می‌رسید، افرادی را که امروز نیز در قید حیات هستند به شورای انقلاب آوردند و برای مهندس سحابی و مهندس بازرگان آشکار شد که بنای ایشان بر صداقت و راستی نیست. اینکه امروز گفته شود بنی‌صدر می‌خواست قانون باشد و در برابر او ایستادگی کرده بودند، این نیز جفایی بزرگ به تاریخ است و واقعیت ندارد.
 اگر به متن جریان‌هایی که در آن زمان اتفاق افتاده مراجعه کنید، بیش از ده بار امام خمینی خطاب به بنی‌صدر گفتند دربرابر قانون تمکین کن و «من من» نگو. این من، شیطان است. تو خودمحوری می‌کنی. این ماجرا آن‌قدر شور شده ‌بود که حتی طرفداران بنی‌صدر آن را رد نمی‌کردند. و ماجرای مواجهه بنی‌صدر با حزب بیشتر به حالت تهاجمی و از ناحیه بنی‌صدر بود. خود من از کسانی هستم که شاهد بودم آقای بهشتی، بنی‌صدر را به حزب جمهوری اسلامی دعوت کردند و گفتند ما می‌خواهیم روابطی صمیمانه و خوب برقرار باشد و همه ما می‌خواهیم برای اعتلای کشور کار کنیم. در همان جلسه آقای بنی‌صدر گفتند پس من را با افرادی مربوط کنید. آقای بهشتی من و شهید حسن اجاره دار را معرفی کردند، ولی بعدا بنی‌صدر به وادی دیگری افتاد.
حتما ایشان به یاد دارند که امام چقدر نسبت به او خویشتن‌داری می‌کردند و چقدر فشار بر روی امثال بهشتی و هاشمی می‌آوردند تا او را تحمل کنند. چون رای مردم برای ما حیاتی و مهم است. حتی کار به هیات حکم سه نفره رسید که یکی از مصوبات بسیار مهم آن این بود که از دوره‌ای که امام فرمان آتش‌بس فی‌مابین بنی‌صدر و بقیه را دادند، آن هیات تصریح کرد که حتی یک مورد خطا از ناحیه آقای بهشتی سر نزده و تمام خطاها از جانب بنی‌صدر بود، که خلاف عهد می‌کرد.
شواهد در این زمینه آن‌قدر زیاد است که من از این بیانات تعجب کردم. من خود شاهد بودم که در اوج هتاکی‌های غیرمتعارف بنی‌صدر در همان جلساتی که مجاهدین خلق آن را منفجر کردند، روزی یک نماینده مجلس به تعبیر غیرمودبانه ای از آقای بنی‌صدر نام برد و آقای بهشتی از این رویه به شدت عصبانی شدند و نزدیک به ده دقیقه سخنرانی کردند و گفتند ما اختلاف‌نظرهایی داریم و حتی اگر ایشان در این اختلاف نظرها حفظ حریم نکند، ما مجوز این کار را نداریم. جوری خشن و بی‌پروا و صریح از آن نماینده و کارش انتقاد کردند که او ترجیح داد جلسه را ترک کند.
 بهشتی در اوج اختلافات می‌گفت کسی که بخواهد به صورت غیر اخلاقی از ما دفاع کند را اصلا نمی‌خواهیم. همه این موارد در تاریخ ثبت شده است. روزنامه میزان بعد از ماجرای ۱۴ اسفند به صورت افراطی و یک‌جانبه طرف بنی‌صدر را گرفت و این موارد خطاهایی کوچک نبود. اما باوجود همه این موارد تا پایان زندگی آقای بهشتی یک‌بار ندیدم ایشان تعبیری غیردوستانه راجع‌به مهندس بازرگان داشته باشند. از نظر ایشان این حق آنها بود تا انتخاب خود را داشته باشند و ما می‌توانیم اگر آنها مطالبه‌گر باشند از آنها بخواهیم بیایند و توضیحات ما را بشنوند.
در ماجرای ۱۴ اسفند تقریبا همه به این نتیجه رسیدند که بنی صدر برای پیگیری منافع و خواسته‌های خود و هم‌پیمانان خود هیچ حریمی را رعایت نمی‌کند و به هیچ قاعده‌ای تن در نمی‌دهد. نکته‌ای که به آن اشاره کردید، یکی از قله های برخورد مشوقانه امام خمینی با ایشان بود. حتی در دوره ای که بنی‌صدر پنهان شده بود، امام چقدر مشوقانه گفتند به تو وعده‌هایی داده شده است و تو را اغوا کرده‌اند. تو مطمئن باش اگر خود را اصلاح کنی به تو این فرصت را می‌دهیم و آنچه که به دنبالش هستی در این کادر بسیار بهتر به دست می‌آید. حتی به او امان دادند و گفتند برگرد و تسلیم قانون شو و آداب کار جمعی را رعایت کن تا بتوانیم بار دیگر همکاری کنیم.
یعنی آن میزان سعه صدر واقعا بی‌نظیر بود. نامه اشاره شده از افتخارآمیزترین یادگارهای اندیشه‌ای شهید بهشتی است. وقتی ایشان بینش طیف بنی صدر را معرفی می‌کند می‌توانید ببینید که هیچ نکته منفی درباره آنها مطرح نمی‌شود و از امام می‌خواهد ایشان در چهارچوب جایگاهی که دارند انتخاب کنند. بعد بحث این است که ما هیج نوع طمع مادی نداریم و تصریح می‌کنند، من بارها به شما عرض کرده‌ام، بزرگترین لطفی که می‌توانید به من بکنید این است که من را از مسئولیت‌های اجتماعی آزاد کنید. برداشت من این است که در کسوت روحانی و در چارچوب‌های اندیشه‌ای بتوانم خدمات موثرتری به جامعه داشته باشم. در آن نامه مطلقا بحث قدرت و حذف یک طرف وجود ندارد. اگر این امکان وجود داشته باشد و نامه با شواهد موجود در آن زمان ردگیری شود، یکی از قله‌های مظلومیت آقای بهشتی به‌عنوان یک شخصیت و مظلومیت حزب جمهوری اسلامی به‍عنوان یک حزب است.
من به‌عنوان کسی که در آن زمان مسئولیت داشت، می‌گویم هیچگونه تلاشی در عمل برای مواجهه مدنی با هیج یک از مخالفان حزب جمهوری اسلامی و نظام جمهوری اسلامی انجام نمی‌شد. آنچه عمدتا نسبت داده می شود محصول جنگ روانی سازمان مجاهدین خلق بود و باعث تاسف است که بسیاری را اغوا کرده و تحت تاثیر قرار داده است.

گفت‌وگو از سید عمادالدین محمودی – تیر 98





No comments:

Post a Comment