گفت وگو با محمد توسلی:
راهکاری تاریخی برای عبور از بحران اقتصادی کشور
(ماجرای اعدام
نمایشی سال ۶۵ در کهریزک)
امیرحسین جعفری: مهندس محمد توسلی با انتقاد از دوگانههای
مدیریتی در کشور میگوید اگر بخش مهمی از مشکلات امروز اقتصادی ما در اثر شکاف بین
دولت و ملت است باید بر از میان بردن این شکاف تمرکز کرد. او همچنین با اشاره به
مدل تجربه سیاست موازنه منفی دولت دکتر مصدق در جهت ارتباط با جهان و تاکید بر
منافع ملی میگوید: بدون اینکه ما بتوانیم روابط مسالمت آمیزی با جهان داشته باشیم
نمیتوانیم برنامههای خود را به سرانجام برسانیم باید دست از خصومت و مرگ خواهیها
برداریم.
او که ساختار اقتصادی امروز را دچار بی نظمی خاص میداند
و آن را تحت عنوان هیچیک از رویههای اقتصاد-سیاسی چپ و راست قابل تعریف نمیداند،
معتقد است «وقتی به ساختار مدیریتی کشور نگاه میکنیم با یک دولت متمرکز و بادکرده
با حجم وسیع نیروی انسانی حقوق بگیر مواجهیم» و در ادامه این تمرکز نیروی انسانی در دولت را در جهت نگاه طیف چپهای مارکسیست
اول انقلاب میداند که «شعار دولتی شدن تمام منابع و صنایع را برای تحقق اهداف
سوسیالیستیشان داشتند» و میگوید «در سال ۵۸ با فضای به شدت چپزدهی جامعه
با حجم وسیع مصادرهها مواجه شدیم».
دهه نود با تمام اتفاقات پر فراز و نشیبش رو به پایان
است اما میراث برجای مانده آن دغدغه ی معیشت و بهبود بسترهایی اقتصادیست که فشار
بغرنجی را بر پیکرهی تمام طبقات جامعه ایجاد کرد و در نتیجه مسئلهی توسعهی
سیاسی در کنار توسعه ی اقتصادی کمرنگ تر شد، البته این چالش ها مختص کشور ما نبود
و با نگاهی به تحولات جهان می توان دریافت که بسیاری از مدل های اقتصادی دچار
بحران های جدی شدند؛ اقتصاد به عنوان یکی از مهم ترین علم های روز بشر با وجود
ساختار مشخص در هر جهان بینی به شکل متفاوتی تفسیر می شود و دیدگاه ها و خواستگاه
طبقاتی افراد بر روی آن تاثیر زیادی دارد.
مهندس محمد توسلی متولد ۱۳۱۷، دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی عمران از دانشکده فنی دانشگاه
تهران و مهندسی راه و حمل و نقل و ترافیک از آمریکا؛ فعال سیاسی و از مبارزین پیش
از انقلاب که سابقه ی مفصلی در پیش و پس از انقلاب در عرصه ی سیاسی دارد. وی در دو
سال پس از پیروزی انقلاب مدیریت شهرداری تهران را بر عهده داشت. توسلی هم اکنون
دبیرکل نهضت آزادی ایران است.
متن کامل گفتوگو با محمد توسلی را که در اختیار انصاف
نیوز قرار گرفته است بخوانید:
*با وجود كاهش چشمگير صادرات
نفت،اتخاذ بيش از 100 تحريم جديد آمريكا،كمبود بودجه و مشكلات اساسي در زيرساخت
هاي صنعتي؛ راه حل عبور از بحران و بهبود شرايط اقتصادي كشور چيست؟
ما به عنوان كنشگران سياسي و شما به عنوان رسانه بايد كوشش
كنيم نيازهاي راهبردی امروز جامعه و ريشه هاي چالش ها و موانع تامین آنها را در
اين گفتگو مطرح کنیم و سعي كنم پاسخ ها در همين راستا باشد.
شرايط امروز، بعد از خروج آمريكا از برجام باعث افت شديد
صادرات نفتي و طبيعتا ارزآوري كشور شده است كه بايد پیامد های آن را از جهتی مثبت
ارزيابي كرد، مشروط بر این که بتوانيم برنامهريزي اقتصادي كشور را متكي بر ظرفیت
های واقعی داخل و منافع ملی انجام دهيم. از نظر تاريخي دكتر محمد مصدق در دوره نهضت
ملي ايران اين تجربه را داشت و بودجه منهاي نفت را براي اولين بار تدوين كرد كه
مورد تحسين كارشناسان جهاني نيز قرار گرفت؛ سوال اصلي اين است كه مصدق چگونه موفق
شد؟آيا جز به اتكا افكار عمومي و جامعه مدني و حمايت مردمي؟ من خاطرم هست در آن
دوران كه نوجوان بودم وقتي مصدق اين مسئله را مطرح كرد بازاري ها به دولت وام بدون
بهره دادند؛ يك لحظه تصور كنيد كسانيكه در جامعه امروز ما صاحب پول هاي مازاد
هستند آيا حاضرند اموالشان را بدون سود در اختيار دولت قرار دهند؟
بايد برگرديم به ريشه مشكلات. مصدق دولت دموكراتيك و منتخب واقعی
مردم بود و نگاه راهبردي براي تقويت دموكراسي و حاكميت قانون داشت. اما امروز شكاف
بين ملت و دولت و عدم اعتماد عمومي موجب عدم موفقيت دولت در برنامه هايش شده است.
آيا دولت آقاي روحاني اگر بخواهد اين برنامه را اجرا كند
استقلال لازم را دارد؟ دوگانه ي مديريت در كشور يكي از موانع مهمي است كه اين فرصت
ها را از ملت ميگيرد، نتيجتا اينها چالشهايي است كه امروز وجود دارد و مسئولان
می توانند با جلب همکاری مردم و کارشناسان مستقل از این چالش ها عبور کنند. در
چنین فرایندی است که می توانیم به آینده اميدوار باشيم.
اگر بخش مهمي از مشكلات امروز اقتصادي ما در اثر شكاف بين
دولت و ملت است بايد اين شكاف را از بين ببريم و شرايطي فراهم كنيم كه حاكمان ما
متوجه باشند كه بدون حمايت مردم و سرمايههای اجتماعي نمیتوانند كار اساسي از پيش
ببرند.
*توليد ملي بدون صادرات خارجي چگونه مي تواند
راهگشاي اقتصاد كشور باشد؟
پاسخ به اين سوال بايد از بعد سياسي بررسی شود. برنامههای
اقتصادی وابسته به برنامه های سیاسی است. با اين نگاه در سياست خارجي كشور كه بخواهیم
پنجه بر روي كشورهای تاثیرگذار جهانی بكشیم و انتظار داشته باشیم تمام مشكلات اقتصادی
را به تنهايي حل كنیم، در شرايط امروز جهان امكان پذیر نیست. بدون اينكه ما
بتوانيم روابط مسالمت آميزي با جهان داشته باشيم نمي توانيم برنامه هاي خود را به
سرانجام برسانيم بايد دست از خصومت و مرگ خواهي ها برداريم.
تجربه سياست موازنه منفي دولت دكتر مصدق در راستای ارتباط
با جهان و تاکید بر منافع ملي بسيار مهم است. در این نگاه هيچ كشوري مطلقا دوست و یا
دشمن ما نيست. منافع ملي ما مشخص ميكند چه روابطي با كشور های دیگر داشته باشيم.
با وجود شعار نه شرقي نه غربي بعد از انقلاب که همان سیاست موازنه منفی را تداعی
میکند، عملا به سمت چين و روسيه اي رفتهايم كه پیامد های آن در راستای منافع ملی ما
نبوده است و در مقاطع حساس تاريخي راي هايي بر ضد ما داشته اند و تحلیل
تحولات منطقه، به ویژه آسیای میانه و شرق
ایران، هم نشان می دهند که این کشورها در
آینده در راستای منافع خودشان، هماهنگ با کشور های همسایه، پشت ما را بیش از پیش خالی
خواهند کرد. بنابراین اقتصاد بدون نفت و تاکید بر توسعه تولید ملی نیازمند تنظیم
ارتباط مسالمت آمیز با سایر کشورها و مبادلات اقتصادی به ویژه با کشورهای همسایه است.
اگر ما نگاه و اقتصاد ملي داشته باشيم و شكاف دولت-ملت نيز
وجود نداشته نباشد، ملت ما به خاطر عرق ملي و شناخت مشكلات براي حفظ منافع ملي در
این راستا همكاري خواهد داشت. نمونه حاضر آن بحران كروناست كه جامعه پزشكي و
پرستاري ما با آگاهي و فداكاري دركنار ملت ايستادند. آيا اين مجموعه با نگاه خاص حاكميت
موافقاند؟ اين نگاه ملي است، مجموعه کادر پزشكي بخاطر منافع ملی چنين كار بزرگي
كردهاند. همچنین مردم هم خود را با برنامه هاي دولت و یاری رسانی هماهنگ كردند تا
بتوانند از چالش ها عبور كنند.
*با آمريكا چه بايد کرد؟با وجود بدعهدي هاي
آمريكا چه قدم هاي اعتمادسازي از سوي طرفين بايد برداشته شود؟آيا امريكا راه سعادت
ملت ايران و كدخداي جهان است؟
بايد واقعيت را بپذيريم كه آمريكا كشوري قدرتمند با توليد
ملي بالا و نقش تعيين كننده اي در جهان است. اما با اين وجود ما باید ضمن حفظ
استقلال خودمان روابطمان را در چارچوب منافع ملي و سياست موازنه ي منفي تنظیم کنیم.
چالش مناسبات با آمریکا بعد از انقلاب، از جمله به اين سوال
بر میگردد كه آیا اشغال سفارت آمريكا در سال 58 در راستاي منافع ملي بود؟ اين
اتفاق يك نقطهي كليديست؛ يك عده دانشجو به عنوان جنبش دانشجويي در اعتراض به رفتار
آمريكا دست به اعتراضي زدند كه حق طبيعي شان بود. اما با وجود تعهدات جهاني و
روابط بينالمللي، آیا مديران كشور بايد از اين اقدام حمايت ميكردند؟ دكتر ابراهیم
يزدي وزیر امور خارجه دولت موقت به آقای موسوي خوئيني ها میگوید حالا که
دانشجویان این واکنش را داشته اند بعد از دو روز آنجا را ترک کنند. ما به عنوان دولت جمهوري اسلامي ایران نميتوانيم
از ادامه اين حركت دفاع كنيم. اما پس از فضای ملتهب گستردهای که طیف نيروهاي چپ
به وجود آوردند، آقای خمینی با درایت خاص خودشان ظاهرا برای عبور از آن
بحران ضمن تایید اشغال سفارت گفتند: این اقدام مهمتر از پيروزي انقلاب در بهمن 57
است. يك كاريكه خلاف منافع مليست و هيچ توجيهي نيز ندارد چگونه ميتواند بزرگتر
از انقلابي باشد كه در راستاي مطالبات تاريخي مردم و منافع ملي انجام گرفته است؟ امروز
بسياري از كسانيكه در اشغال سفارت نقش داشتهاند به صورت رسمي از آن حركت عذرخواهي
كردهاند. واقعیت اين است كه پس از انقلاب، جوي در جامعه ما حاكم شد كسانيكه با
انقلاب موافق نبودند در آن فضای حاکم و همچنین هماهنگ با عوامل نفوذي و تحريكاتشان
در مقاطع مختلف اعتبار انسانی و جهاني انقلاب اسلامي را مخدوش کردند. يكي از
كارهاي اوليه ي دانشجویان پخش تصاوير کارکنان داخل سفارت آمريكا و بدجلوه دادن ملت
ايران در رسانه های جهانی بود و پس از آن هشت سال جنگي را به ما تحميل كردند كه
توان ما را كاملا از نظر اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي از بين برد و امروز نيز هنوز
در حال پرداخت هزينه هاي آن اتفاق هستيم. مهم اين است كه چه نگاهي بايد به جهان
داشته باشيم. اين نگاهي كه در اجتماعات ما مطرح ميشود چيست؟مرگ بر آمريكا مرگ بر
كيست؟مرگ بر ملت آمريكاست؟وقتي بخواهيم مسائل خارجي امروز را بررسي كنيم بايد به ريشه
ها برگرديم كه نگاه مديريت كشور ما چه بوده و آيا اين نگاه ها در راستاي منافع ملي
بوده است يا خير؟ بخش مهمي از اقتصاد ما طبيعتا در راستاي صادرات و واردات در
چارچوب پروژه هاي ملي اقتصاديست و وقتي اين تعادل وجود نداشته باشد نمي توان در
داخل كار مهمی انجام داد.
*با وجود تسخير 444روزه ي سفارت آمريكا پس از
چند سال در دهه ي شصت كشور وارد مذاكره با آمريكا به سركردگي مك فارلين شد و در
مقاطع ديگري نيز مذاركرات بصورت علني و غير علني در دولت هاي مختلف پيش گرفته
شد،حقيقتا چه سدی بين اين دو كشور وجود دارد كه پس از چهل سال مذاكره هنوز به
نتيجه نرسيده اند؟
آمريكا در راستای راهبرد جنگ تحميلي حتی بعد از پیروزی خرمشهر از طریق سيگنال
هاي تحريك كنندهاي به مدیران جنگ، به دنبال تداوم جنگ بود. در همين راستا هم به
ايران و هم به عراق براي زمينگير كردن بيشتر دو كشور اسلحه ميفروخت. مذاكرات آن
زمان هم از جمله با مك فارلين، با وجود عوامل نفوذي و عناصر نا آگاه همراه بود.
طبيعی است که آمريكا در هر مذاكرهاي به دنبال برنامه ها و منافع ملي خود باشد،
ولي آن ها هيچگاه مرگ بر ايران نميگويند اما در اين راستا عمل ميكنند، اما ما مرگ
بر آمريكا ميگوييم اما در عمل برعكس اتفاق ميافتد. جمع بندي من اين است كه با
توجه به ريشهي مشكلات در مديريت كشور پس از انقلاب ما نتوانستيم يك انسجامي در
سياستگذاري ها و برنامههای خود داشته باشيم.
*بنظرشما امروز جمهوري اسلامي به صورت اقتصادي
در دسته بندي نئوليبرال و يا سوسياليستي قرار ميگيرد؟
به نظر بنده هيچكدام. به لحاظ سياست گذاري، امروز با يك بی
نظمی خاص روبرو هستیم. وقتي به ساختار مديريتي كشور نگاه میكنيم با يك دولت متمرکز
و بادكرده با حجم وسيع نيروي انساني حقوق بگير مواجهيم؛ اين ساختار تمرکز نیروی
انسانی در دولت در جهت چه نگاهي بوده است؟ همان نگاه طیف چپهای ماركسيست اول
انقلاب كه شعار دولتي شدن تمام منابع و صنايع را براي تحقق اهداف سوسياليستي شان
داشتند و در سال 58 با فضاي به شدت چپ زدهي جامعه با حجم وسيع مصادره ها مواجه
شديم. به رغم این که دولت موقت عموما موافق آن مصوبات نبود اما به علت مصوبه ي
شوراي انقلاب ناچار به اجراي آن ها بود. از جمله ملي شدن صنايع كه بخشي از بورژوازي
ملي بودند و بدست كارآفرينان ایرانی ایجاد شده بودند. این اقدامات پیامد نگاه
كسانيست كه تصور حاکمیت عدالت در جامعه داشتند و به قول خودشان پيرو اقتصاد
سوسياليستي بودند چنین اقداماتی را انجام دادند. اما امروز پس از چهار دهه شاهد فقر،
فساد گسترده و شكاف عمیق اقتصادي در جامعه هستیم. بروز چنین شکاف اقتصادی، پرداخت
یارانه دولت به شصت ملیون جمعیت ایران است. در چنین ساختاری امکان اجرای برنامه
های توسعه ملی وجود ندارد. حتی در کشورهای در حال توسعه موفق دولت ها کوچک اما با
نیروی انسانی توانمند مدیریت می شوند و کار مردم به دست مردم سپرده شده است.
در باره اداره ي شهرها هم از اسفند 57 در شهرداري تهران در
همین راستا به دنبال اصلاح ساختار مديريت
شهري بودیم تا با توجه به آموزه هاي قرآني و تجربه بشری کار اداره شهرها هم به دست
خود مردم سپرده شود. شرح اين روند در جلد
دوم خاطراتم که اخیرا چاپ شده آمده است. به رغم این که قانون مدیریت واحد شهری با
هماهنگی دولت موقت و اظهار نظر های تکمیلی شخص مهندس بازرگان نهایتا در مهر ماه 58
به تصويب شورای انقلاب رسید، عملا در سال های بعد به دست فراموشي سپرده شد. حتي
قانون شوراهای ناقصی هم كه در مجلس اول تصويب شد اجرايي نشد و نهایتا در سال 77 توسط
دولت آقاي خاتمي انتخابات شوراها برگزار شد.
*شورا شهر پيشنهاد شما بود؟
بله از اسفند 57 دو مقولهي شورا ها و حل مشکل ترافيك را در
شهرداري كليد زديم. امروز با اين شرايط ساختار مدیریت در کشور و شهرها پاسخ گویی
به مطالبات مردم با چالشها و پیچیدگیهای خاصی روبروست.
نگاه كنيد به كشور هاي در حال توسعه مانند تركيه و اندونزي
كه ساختار دولت ها كوچك اما توانمند هستند و كارها بيشتر در بخش خصوصي با نظارت
عمومي انجام مي شود.
*ربشه مشکلات کشور را در کجا می بینید؟
ريشهي مشكلات ما عدم حاكميت ملت و اجرای قانون است. بسیاری
از اصول قانون اساسي ديگر رعايت نمي شود؛ اصل 27 كه به طور شفاف ميگويد: تشکیل
اجتماعات و راهپیمائیها، بدون حمل سلاح، آزاد است و نيازي به مجوز ندارد. آيا
امروز كسي جرئت دارد در يك فضاي عمومي اعتراض خود را بيان كند؟ اصل 26 قانون اساسي
صراحتا ميگويد: فعاليت احزاب سياسي علیالاطلاق آزاد است. اما ما در ايران با یک
نمايش احزاب مواجهيم؛ مگر مي شود در يك كشور 200 حزب وجود داشته باشد؟يعني ما 200 نگاه
متفاوت در كشور داريم؟
بطور اجمال، علت پدید آمدن این مشکلات و وضعيت امروز ما
انحراف از آرمانهاي اصيل انقلاب است. مردم به دنبال نفی استبداد و آزادي بودند. اما
نگاهی حاکم شده است که عملا به مطالبات تاریخی مردم و آرمان های اولیه انقلاب باور
ندارد. در بهمن 57 ملت توانست نماد استبداد سياسي 2500ساله را حذف كند، اما با
قرار گرفتن نهاد دین در قدرت با نگاه اسلام فقاهتی در جامعه فرایند تاریخی جدیدی
در حال شکلگیری است که شاخصههای آن در جامعه مشهود است.
*پس از پيروزي انقلاب ايده آل انقلابيون در فرم
اقتصادي چه بود؟قرار بود ما به سمت سرمايه داري غرب حركت كنيم و يا سوسياليسم شرق؟
ما در انقلاب ميدانستيم چه چيز را نميخواهيم، اما به
درستي نمي دانستيم چه چيزي ميخواستيم. هرچند در بيانات آقای خمینی در پاريس چشم
اندازهاي آزادي و حاکمیت ملت مشخص بود و به استناد آن مردم در 12 فروردین 58 به
جمهوری اسلامی رای دادند. اما چون نظام به سمت اقتدارگرايي پيش رفت عملا تحت تاثير
جوی با نگاه هاي شخصي مواجه شديم. البته در اين چهار دهه افت و خيز هايي داشته ايم
و جمع زيادي از صاحبان نگاه هاي دهه شصت به
تدریج با عقلانيت و تجربه از آن نگاه عبور كردهاند. آقاي هاشمي رفسنجانی تصور میکرد
با نگاههاي خود در دولت سازندگي و بدون حمایت مردمی و توسعه سیاسی ميتواند رشد
اقتصادي ايجاد كند كه تا سال 76 ادامه داشت و البته بعد از دوران جنگ تحمیلی
دستاورد ها و تجربیات تلخی چون بازداشت های سال 69 را در پی داشت. اما در دوره بعد
در سال 76 شما با چهره جدیدی چون سید محمد خاتمي روبرو می شوید که در دهه شصت بخشي
از نگاه هاي نيروهاي خط امام بود. اما با این تفاوت علاوه بر شخصيت خانوادگي در
دوره حضور در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان با مدرنیته و جوهر تمدن غرب و فضاي توسعه
يافته اروپا آشنا می شود و در فضاي بستهي سال 76 كه از 300 نامزد ریاست جمهوری فقط
4 نفر تاييد صلاحيت شدند هيچكس تصور نميكرد خاتمي راي بياورد. اما با ارائه
برنامه توسعه سیاسی و تاکید بر مطالبات مردم و آگاهی جنبش اجتماعی با تلاش هاي جنبش
دانشجويی و نيرو هاي سياسي چون نهضت آزادی آقاي خاتمي پيروز شد. در این دوره
اقدامات زیادی در خصوص توسعه سیاسی برداشته شد که پیامدهای آن دستاوردهای اقتصادی قابل
توجه بود.
*نهضت آزادي نسبت به ديگر گروه ها كه نيرو
هايشان در دهه شصت به هر دليل اعدام شدند هزينه ي آنچناني پرداخت نكرد منظور شما
از هزينه چيست؟و شما برخورد تندي با نيرو هاي چپ داشتيد چطور توقع داريد در مورد
شما آزادي صورت بگيرد؟
در اسناد نهضت آزادی سوابق اين مسائل در دهه شصت موجود و
قابل دسترسی است. در اینجا فقط به يك نمونه اشاره می کنم. در سال 65 به مناسبت
سالگرد تاسیس نهضت در ارديبهشت ماه اعضا مركزي تصميم ميگيرند در بهشت زهرا بر سر
خاك آيت الله طالقاني رفته و فاتحه اي بخوانند كه در ورودي آنجا دستگير و با چشم
بند به منطقه كهريزك برده مي شوند و ضمن برخوردهای خشن و تند صحنه اعدام نمايشي برایشان
صورت ميگيرد. در این جمع از جمله مهندس بازرگان، دکتر سحابي، رضا صدر و ديگران حضور
داشتند که جزئیات آن در گزارش حادثه آن روز آمده است.
مقایسه نهضت آزادی که از همان سال 59 خط مشی مبارزه قانونی،
علنی و پرهیز از خشونت را اعلام کرد و جز اظهار نظر و کار آگاهی بخشی در چارچوب
قانون اقدامی نداشته با گروه های چپ که به دنبال براندازی نظام بودند دور از واقع
بینی است. اما نهضت آزادی در تمام مقاطع ضمن
حفظ مواضع خود در خصوص گروه های دگراندیش همواره از رعایت حقوق انسانی آنان در
محاکم قضایی دفاع کرده است که سوابق آن ها در اسناد نهضت قابل دسترسی است.
*سير تحقق عدالت اجتماعي از نگاه شما
چيست؟اصلاح طلبان توجه خود را بر طبقه متوسط گذاشتند چه ادبيات مشتركي مي توانند
با طبقات فرودست داشته باشند؟
عدالت اجتماعی که در آموزه های قرآنی هدف رسالت همه انبیاء
معرفی شده یک مطالبه انسانی در طول تاریخ بوده است. در مکاتب مختلف و علوم اجتماعی
روش های متفاوتی برای تحقق عدالت اجتماعی مطرح شده و در بسیاری از کشورها از جمله
با نگاه مارکسیسم چون روسیه و با نگاه جدید سوسیال دموکراسی در برخی از کشور های
اسکاندیناوی چون سوئد مورد تجربه قرار گرفته است.
آموزه هاي قرآني نشان می دهند که خداوند انسان را «مختار» و
بنابراین «آزاد» آفريده و كسي نبايد عقيده ي خود را به انسان تحميل كند. از این رو
در جامعه اي كه استبداد حاکم باشد و انسان در جایگاه طبیعی خود قرار نداشته باشد،
پرستش «خدا» و کمال انسان امكان پذیر نیست. این مفهوم در آموزههای قرآنی از جمله
در آیه معروف آیت الکرسی خيلي روشن آمده است که می گوید: لا
إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ
بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى
لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ (بقره-256)
ما معمولا بخش اول اين آيه «لااكراه في الدين» را ميخوانيم و
به مفهوم آن توجه داریم اما به ادامه آن كمتر دقت شده است، اگر در پذیرش دین
اجباری نیست زیرا راه کمال و هدایت و گمراهی انسان کاملا روشن است. هم پیامبران
این راه را نشان دادهاند و هم در فطرت انسانها این ارزشها به ودیعه گذاشته شده
است و انسان با عقل فطری خود به این ارزشها دسترسی دارد. براي اينكه يك جامعه به
فطرت خود بازگردد بايد عناصر طاغوت و استبداد حذف شود. در چنین شرایطی که در جامعه
آزادی باشد راه کمال انسان از جمله تحقق عدالت اجتماعی امکان پذیر می گردد. با
آثار طالقاني و بازرگان در طول چند دهه
همکاری جمعی آنها دقت کنید، يك بار واژه سوسياليسم را در آثارشان به كار نبردند
آيا به دنبال عدالت نبودند؟اين يك نكته كليديست آن ها نگاه راهبردي داشتند و تمام
زندگيشان را براي عدالت گذاشته بودند اما پيش نياز عدالت، آزادي است. در جامعه ای
که آزادی نباشد نه عدالت وجود دارد و نه استقلال تضمینی خوهد داشت. روشن است تا آزادي نباشد تحقق عدالت امكان ندارد
اگر آزادي وجود نداشته باشد طبقات فرودست نمي توانند به حقوقشان برسند.
*مجلس فعلي را نماينده ي خرده بورژوازي بازار
مي دانيد؟
خیر، عموما نماينده نهاد های سخت قدرت هستند.
*شكست اسفند 98 براي اصلاح طلبان تا چه حد
محصول رفتار اصلاح طلبان بود؟و اگر تاييد صلاحيت مي شدند مردم به آن ها راي مي
دادند؟
اين فرايند از طریق نهاد هاي قدرت صورت گرفته است. این که
مردم طبق اطلاعات رسمی در کلانشهرها چون
تهران حدود 18 درصد رای دادهاند و هشت درصد آن باطله بوده نشان میدهد که فقط ده
درصد مردم رای دادهاند. در این انتخابات رأی ندادن یعنی «رأی اعتراضی» مردم، نمودار
وضعیت جنبش اجتماعي و میزان آگاهي بالاي مردم است. اصلاح طلبان واقعی نیز در این
انتخابات رأی نداده اند.
منبع: انصاف نیوز- 18 مرداد 99
No comments:
Post a Comment