بررسی زمینههای تاریخی انقلاب 57 و پیامد های آن
گفتوگوی دیده بان ایران با محمد توسلی؛ بخش اول*
دیدهبان ایران؛ تاریخ شفاهی: نهضت
آزادی ایران از جمله گروههای سیاسی تاثیرگذار بر انقلاب ۵۷ است که با توجه به
این که در همان سالهای اولیه روی کار آمدن جمهوری اسلامی، از سپهر سیاسی کشور
کنار گذاشته شد، رسانهها حداقل در سالهای اخیر کمتر به بررسی نقش این گروه در
وقایع منجر به پیروزی انقلاب پرداختهاند. بدون تردید مهمترین چهره نهضت آزادی در
طول تاریخ تشکیل این گروه از سال ۱۳۴۰ تا امروز، «مهدی بازرگان» است که با
حکم آیتالله خمینی (ره) به عنوان نخستوزیر دولت موقت و اولین رئیس دولت جمهوری
اسلامی منصوب شد. بازرگان و همراهانش البته کمتر از یک سال بعد از پیروزی انقلاب،
از دولت موقت استعفا دادند و بعد از یک دوره حضور برخی اعضای نهضت آزادی در مجلس
شورای اسلامی، دیگر هیچگاه صلاحیت آنها برای حضور در مجلس یا دیگر ارکان سیاسی
کشور تایید نشد.
در راستای گفتوگوهای تاریخ شفاهی دیدهبان ایران برای
بررسی ابعاد انقلاب ۵۷، با «محمد توسلی» نخستین شهردار تهران
بعد از انقلاب به گفتوگو نشستیم که از جمله اعضای نهضت آزادی است که کوران وقایع
انقلاب اسلامی را از نزدیک لمس کرده و مسئولیتهای مهمی در جریان پیروزی انقلاب و
پس از آن داشته است. توسلی که از نزدیکان بازرگان در دوره پیروزی انقلاب محسوب میشود،
از ۸ اسفند ۵۷ با حکم نخستوزیر دولت موقت، شهردار
تهران شد و تا ۳ دی ۵۹ در این سمت باقی ماند. او در ماههای
منتهی به پیروزی انقلاب نیز مسئول تبلیغات راهپماییهای تهران بود و در زمان
بازگشت بنیانگذار جمهوری اسلامی به ایران، مسئولیت بخش تبلیغات ستاد استقبال از
امام خمینی (ره) را برعهده داشت.
محمد توسلی بعد از کنار رفتن از مسئولیت شهرداری تهران، دیگر
هیچگونه مسئولیت اجرایی را در جمهوری اسلامی عهدهدار نشد، اما به کار خود در
شورای مرکزی نهضت آزادی ایران ادامه داد. او از ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
یعنی بعد از درگذشت «ابراهیم یزدی»، دبیرکل نهضت آزادی شد و تا ۱۰
خرداد ۱۴۰۳ نیز در این مسئولیت باقی ماند. توسلی که از جمله چهرههای
تاثیرگذار در وقایع منجر به پیروزی انقلاب اسلامی بود، با این که در سال ۱۳۵۰
و در زمان حکومت پهلوی نیز بازداشت شده بود، بعد از پیروزی انقلاب نیز چند مرتبه
در سالهای ۱۳۶۷، ۱۳۶۹، ۱۳۸۰، ۱۳۸۸
و ۱۳۹۰ دستگیر شد که در برخی از این دستگیریها، جمع دیگری از اعضای
نهضت آزادی نیز همراه او روانه زندان شدند.
توسلی در گفتوگوی تفصیلی با دیدهبان ایران، ضمن تشریح ابعاد
شکلگیری جنبشهای اعتراضی علیه رژیم محمدرضا شاه پهلوی و بررسی چگونگی پیروزی
انقلاب اسلامی و نقش نهضت آزادی در این زمینه، تاکید کرد که «شخص شاه هم به خاطر
اقداماتی که انجام داد و هم به خاطر دچار بودن به خودکامگی، عملاً نقش اصلی را در
پیروزی انقلاب ۵۷ ایفا کرد.» دبیرکل پیشین نهضت آزادی ایران همچنین خاطرنشان
کرد که «مهندس بازرگان از همان ابتدا پیشبینی میکرد که روحانیت بر حکومت بعد از
انقلاب حاکم خواهد شد.» او در بخش دیگری از مرور خاطرات دوره انقلاب، به اعتراض
دکتر ابراهیم یزدی به عملکرد صادق خلخالی در نزد آیتالله خمینی اشاره کرد و تاکید
داشت که «آقای خمینی در پاسخ به دکتر یزدی گفتند که هر انقلابی به یک شمر نیاز
دارد و خلخالی شمر ما است.» توسلی همچنین به این نکته اشاره کرد که نهضت آزادی در
ماههای منتهی به پیروزی انقلاب در تلاش بود که «ضمن مذاکره با مقامات آمریکایی»،
تلاش کند که «حمایت آمریکا از شاه حذف شود یا حداقل کاهش یابد.»
مشروح گفتوگوی تفصیلی با دیدهبان ایران با محمد توسلی را در
ادامه میخوانید:
انقلاب ۵۷
در امتداد انقلاب مشروطه بود
* اگر بخواهید مهمترین نکات داخلی و خارجی که باعث شکلگیری
انقلاب اسلامی را شرح بدهید، چه نکاتی را مطرح میکنید؟
لازم است ابتدا نگاه کلان تاریخی داشته باشیم که ببینیم انقلاب
در چه شرایطی اتفاق افتاد و چه عواملی در انقلاب سال ۱۳۵۷ تاثیرگذار بودند.
برای این منظور، باتوجه به این که انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در واقع ادامه
انقلاب مشروطه است و همان مطالبات را در انقلاب ۵۷ داشتیم، باید یک
نگاه تاریخی از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷ داشته باشیم و
ببینیم چه فرآیندی اتفاق افتاده و چه عوامل واقعبینانهای زمینههای تحقق انقلاب
سال ۵۷ را فراهم کردند.
به لحاظ اسناد تاریخی در جریان هستیم که انقلاب مشروطه که در
سال ۱۲۸۵ اتفاق افتاد، در شرایطی بود که جامعه ما گرفتار استبداد و
خودکامکی شاهان وقت در سلسله قاجاریه بود. البته از قبل از انقلاب مشروطه، از
امیرکبیر گرفته تا افراد دیگر، خیلیها دنبال این بودند که موانع توسعهیافتگی
ایران را برطرف کنند. در آن شرایط، جامعه ما در تحولاتی سیر میکرد که در اسناد
تاریخی آمده است. شخصیتهایی مانند آخوند خراسانی و میرزای نایینی از روحانیت در
آن زمان نقش موثری داشتند. از این طرف، روشنفکرانی که در غرب تحصیل کرده بودند،
انتظار داشتند که همان دستاوردهایی را که در اروپا بوده است، بهسرعت در انقلاب
مشروطه در جامعه ما پیاده کنند.
جامعه ما هم در آن زمان جامعه عقبافتادهای بود؛ یک جامعه
مذهبی سنتی که آمار نشان میدهد تنها حدود ۵ درصد مردم باسواد
بودند. در یک چنین شرایطی، انقلاب مشروطه شکل گرفت. آنچه که مطالبه اصلی مردم در
انقلاب مشروطه بود، عبور از استبداد و خودکامگی فردی شاهان و حاکمیت قانون و در
چارچوب قانون، آزادی و حاکمیت ملت بود.
انقلاب مشروطه ۱۴ سال بیشتر دوام نیاورد. البته در ۲۰
ماه اول دستاوردهای بسیار باارزشی داشت. ولی مهم این است که بررسی کنیم چرا در
جامعه ما، چه روحانیت، چه روشنفکران و چه بدنه جامعه، این انقلاب با آن آرمانهای
انسانی که داشت، فقط ۱۴ سال بیشتر دوام نیاورد؟ یعنی در دوران
مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه و نهایتاً در ۱۲۹۹ با تاثیری که
بیگانگان داشتند، با استفاده از شرایط و اختلافاتی که در داخل کشورمان بود، کودتای
سوم اسفند ۹۹ شکل گرفت که عملاً به انقلاب مشروطه پایان داد. بعد از آن
کودتا، به هرحال رضا شاه در ۱۳۰۴ مستقر شد و دو دهه، دوران حاکمیت رضا
شاه در ایران را داشتیم.
روشنفکران ما از جمله یادی کنیم از مهندس بازرگان، دکتر سحابی
و دیگران که فرصتی بود در آن دوران که در خارج تحصیل کنند و با جوهر تمدن غرب آشنا
شوند. ضمن این که همه اینها فرزندان مشروطه بودند و خانوادههایشان هم در انقلاب
مشروطه نقش موثری داشتند. این دو نفر به همراه آیتالله طالقانی که خانواده او هم
در انقلاب مشروطه نقش موثر داشتند، بعد از شهریور ۱۳۲۰ که رضا شاه از ایران
اخراج و فضای سیاسی نسبتاً باز شد، احساس مسئولیت کردند که باید به وظیفه ایمانی،
اخلاقی و اجتماعی خودشان عمل کنند.
*استبداد و خرافات؛
موانع اصلی توسعهیافتگی ایران پیش از انقلاب
اسناد تاریخی نشان میدهد که این پیشگامان، موانع توسعهیافتگی
ایران را در دو عامل دیدند؛ یکی استبداد ۲۵۰۰ساله سیاسی که فرهنگ
جامعه ما را کاملاً تحت تاثیر قرار داده بود. یکی دیگر هم خرافات هزار ساله؛ که
علیاکبر حکمیزاده در آن زمان کتابی را با همین عنوان نوشت و
آیتالله خمینی هم همان موقع کتاب کشف الاسرار را نوشتند و به ایشان پاسخ دادند. حکمیزاده
با نوشتن آن کتاب نشان داد که علاوه بر این ۳ بزرگوار (بازرگان،
سحانی و طالقانی)، در حوزه هم کسان دیگری بودند که توجه داشتند که یکی از عوامل
توسعهنیافتگی ما همین خرافات تاریخی در جامعه به صورت استبداد دینی است.
در آن مقطع تاریخی، این بزرگواران با بررسیهایی که انجام میدهند
و با استناد به این آیه قرآن که «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى
یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، راهکار بیرون آمدن از آن وضعیت را ایجاد تحولات
فرهنگی - اجتماعی یا توسعه انسانمحور میبینند؛ یعنی تاکید میکنند که تا جامعه
به لحاظ فرهنگی و اجتماعی متحول نشود، امکان ندارد که ما از موانع توسعهیافتگی
عبور کنیم. بنابراین کارهای فرهنگی – اجتماعی را در اولویت برنامه خود قرار میدهند و بحث بازگشت
به قرآن برای عبور از خرافات هزارساله، در دستور کار طالقانی و بازرگان قرار میگیرد
که در آثار برجایمانده از این بزرگواران در آن دوران، کاملاً برجسته است. آنها
این تلاشها را در دهه ۲۰ با حمایت و تشکیل نهادهای مدنی پیگیری
میکنند.
دکتر محمد مصدق نیز که از فرزندان و فعالان انقلاب مشروطه است،
در این فرآیند مشارکت مستمر دارد و در چنین فضایی، طرح ملی شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹
مطرح میشود و در آن ۲۸ ماه دوران نهضت ملی ایران و نخستوزیری
خود (اردیبهشت ۱۳۳۰ تا مرداد ۱۳۳۲) آن طرح و سایر برنامههای اجتماعی را
پیگیری میکند. دکتر مصدق کوشش میکند که در همان راستا به نیازهای راهبردی جامعه
پاسخ بدهد. طالقانی، بازرگان و سحابی هم به رقم این که کار فرهنگی و اجتماعی در
اولویت برنامههایشان بود، اما در آن مقطع در دولت دکتر مصدق همکاری لازم را
داشتند.
اما با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه، بازهم دولت ملی
دکتر مصدوق دوام نمیآورد و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ میدهد؛ کودتایی
که با مدیریت اطلاعات انگلیس (MI6) و اطلاعات آمریکا (CIA)
رخ میدهد که اسناد آن منتشر شده و
کاملاً مشخص است که آمریکاییها و انگلیسیها نقش کلیدی در کودتا و برکناری دکتر
مصدق داشتند و به شاه کمک کردند که دوباره بتواند حکومت استبدادی و خودکامه خود را
برقرار کند.
*روحانیت از دهه ۴۰ وارد عرصه عمومی و سیاسی شد
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بلافاصله به دلیل
فراهم شدن زمینههای اجتماعی، نهضت مقاومت ملی تشکیل میشود و این نهضت بین سالهای
۱۳۳۲تا ۱۳۳۹، نقش موثری در جلوگیری از مشروعیت پیدا
کردن کودتا داشت. در سال ۱۳۳۹ اما اتفاق جدیدی افتاد و در دوره ریاست
جمهوری کِنِدی در آمریکا، فضای سیاسی ایران باز شد و جبهه ملی دوم تشکیل شد و در
اردیبهشت سال ۱۳۴۰ نهضت آزادی ایران تاسیس شد؛ تحولاتی که در این فضا انجام شد،
زمینهای را ایجاد کرد که روحانیت وارد عرصه عمومی و سیاسی شود.
در چنین فضایی بود که شاه در شهریور ۱۳۴۱ لایحه انجمنهای
ایالتی و ولایتی را مطرح کرد که با مخالفت مراجع قم روبهرو شد و مهندس بازرگان هم
گفتوگوییهایی را با آنان انجام داد که در اسناد تاریخی به تفصیل آمده است که
پیامد آن، مقطع تاریخی مهمی است که روحانیت بهویژه آقای خمینی، وارد عرصه عمومی و
برخورد با استبداد سلطنتی شدند.
در بهمن ۱۳۴۱ که رفراندم انقلاب سفید مطرح شد، نهضت
آزادی ایران بیانیهای در مخالفت با آن صادر کرد و در پی آن، بازداشت سران و
فعالان جبهه ملی و نهضت آزادی اتفاق افتاد و نهایتا به رخداد ۱۵
خرداد ۱۳۴۲ انجامید که خشونتی بود که شاه علیه جنبش اجتماعی ایران اعمال
کرد و از آن به بعد، شاه در یک حالت جدید، استبداد فردی خودش را به جامعه تحمیل
کرد.
*شکلگیری مبارزه
مسلحانه با رژیم شاه در سالهای ۴۴ تا ۵۴
با توجه به گفتمان جهانی آن موقع، مهندس بازرگان صحبت مهمی را
در دادگاه نظامی آن زمان بیان کرد که بارها در اسناد تاریخی تکرار شده است. آن
صحبت این بود که ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت میکنیم.
ایشان از رئیس دادگاه خواستند که این پیام را به اعلیحضرت برساند که اگر این پیام
مشفقانه ما را نپذیرند و تسلیم مطالبات تاریخی ملت ایران که از انقلاب مشروطه وجود
داشته است، نشوند، یعنی این مطالبه را نپذیرند که شاه فقط باید سلطنت کند و نباید
حکومت کند، در آن صورت با گروههای دیگری مواجه خواهند شد که با زبان دیگری با شما
صحبت خواهند کرد. اما شاه به این پیام راهبردی توجه نکرد و عملاً جامعه ما، چه با
نگاه مارکسیستی و چه با نگاه اسلامی، خودشان را برای برخورد انقلابی با رژیم شاه
آماده کردند.
اگر رخدادادهای سالهای ۱۳۴۴ تا ۱۳۵۴
را بررسی کنیم، خواهیم دید که در آن زمان، جنبش مسلحانه نقش موثری داشت. نکته
کلیدی درباره این جنبش این واقعیت تلخ است که نسل جوان و فرهیخته آن دوران واقعاً
سرمایهگذاری انسانی بسیار سنگینی انجام داد. ساواک با همکاری موساد و
CIA، این جنبش مسلحانه را سرکوب کردند؛ به طوری
که در سال ۱۳۵۴ عملاً امکان ادامه کار مسلحانه نبود و فضای جدیدی در جامعه ما
به وجود آمد.
فضای کلی جامعه ما تا قبل از سال ۵۰ که خود من از نزدیک
شاهد بودم، این بود که عموم جامعه ما، غیر از جمع محدودی که نسبت به شرایط جامعه
آشنا بودند، تصورشان این بود که شاه آدم خوبی است و این اطرافیان او هستند که این
شرایط را برای جامعه ما ایجاد کردهاند. اما بعد از سالهای ۴۹ و ۵۰،
جنبش مسلحانه چنین دستاورد مهمی را برای جامعه ما داشت که مردم به این نتیجه برسند
که مشکل اصلی شخص شاه و استبداد است. البته جنبش مسلحانه
عملا از سال ۵۴ به بعد ادامه پیدا نکرد، اما تداوم جنبش اجتماعی ایران در بین
سالهای ۵۴ تا ۵۷، اقداماتی انجام داد که زمینههای
انقلاب ۵۷ را فراهم کرد.
*شخص شاه نقش اصلی
را در پیروزی انقلاب ۵۷ داشت
چند محور اصلی در فرآیند انقلاب ۵۷ تاثیرگذار بودند؛
نقش اصلی را عملکرد شخص شاه در انقلاب ۵۷ داشت. خاطرات شفاهی
مدیرانی که قبل از انقلاب در حکومت حضور داشتند و توسط دانشگاه هاروارد، گردآوری،
تنظیم و منتشر شده و در اختیار همگان است، حاکی است که شخص شاه نقش اصلی را در
انقلاب ۵۷ داشت؛ هم به خاطر اقداماتی که انجام داد و هم به خاطر استبداد
و خودکامگیای که داشت.
از جمله اقدامات شاه بعد از سال ۵۰، برگزاری جشنهای ۲۵۰۰
ساله، تغییر تقویم تاریخی ایران و حتی انحلال دو حزب خودساخته و تاسیس حزب رستاخیز
بهجای آن بود. شاه رسماً اعلام کرد کسانی که نمیخواهند عضو حزب رستاخیز باشند و
نمیخواهند با ما همکاری کنند، پاسپورتشان گرفته شود و از جامعه خارج شوند. چنین
فضایی در جامعه وجود داشت که استبداد و خودکامگی شاه در این دوران را به وضوح نشان
میدهد. این موضوع را در همان سالهای قبل از انقلاب مهندس بازرگان هم شفاف گفته
بودند که محمدرضا شاه نقش رهبری منفی انقلاب را داشت.
*آیتالله خمینی در
نوفللوشاتو بر بام رسانههای جهانی، مطالبات تاریخی مردم ایران را مطرح کرد
اما عامل دوم، نقش خود آقای خمینی در جامعه مذهبی ایران بود؛
آقای خمینی بعد از خرداد ۴۲ و ایستادگی در مقابل لایحه
کاپیتولاسیون، ابتدا به ترکیه و سپس به عراق منتقل شدند. در مهر سال ۵۷
آقای خمینی از عراق به فرانسه منتقل و در نوفللوشاتو مستقر شدند. آقای خمینی در ۱۱۸
روزی که در نوفل لوشاتو مستقر بودند، با آن واقعبینی که داشتند، در مصاحبهها،
بیانیهها و سخنرانیهایشان، همان مطالبات ملت ایران در انقلاب مشروطه و نهضت ملی
ایران را برای آینده انقلاب ارائه کردند؛ از جمله این که گفتند ما دنبال آزادی
هستیم و دنبال جمهوریت هستیم؛ همان جمهوریتی که در فرانسه وجود دارد. ایشان همچنین
گفتند که در جامعه ما آزادی بیان خواهد بود و حتی مارکسیستها هم در جامعه ما آزاد
خواهند بود.
وقتی آقای خمینی بر بام رسانههای جهانی چنین چشماندازی را
برای انقلاب ایران مطرح کردند، طبیعی بود که روشنفکران و عموم جامعه ما، اعم از
مسلمانان، مارکسیستها و همه گروههای اجتماعی، تحت تاثیر این چشماندازی که ایشان
مطرح میکردند، قرار گرفتند. در چنین شرایطی بود که بسیاری از افراد و حتی برخی
شخصیتهای سیاسی و مدیریتی کشور به نوفللوشاتو رفتند و ضمن دیدار با آقای خمینی
با ایشان بیعت کردند. البته در آن زمان
مهندس بازرگان به خاطر آگاهی که از سوابق و مبانی فکری روحانیت داشتند، این کار را
انجام ندادند که تفصیل آن در اسناد تاریخی آمده است.
در چنین فضایی، راهپیمایی تاسوعا و عاشورای سال ۵۷
شکل گرفت. در آن زمان، خود من در ستاد این راهپیماییها مسئول تبلیغات بودم و با
بیش از ۵۰ گروه خبرنگار خارجی که در ایران حضور داشتند، ارتباط داشتم.
وقتی شعارهای آن راهپیماییها را مرور میکنیم، محور اصلی آن این است که چون آقای
خمینی، همان مطالبات ما را که از انقلاب مشروطه وجود داشته است، مطرح میکنند، ما
ایشان را به رهبری انتخاب میکنیم. این موضوع در تحلیل رویدادهای آن موقع کاملاً
برجسته است.
بنابراین عامل دوم در پیروزی انقلاب، آقای خمینی است که توان
بسیج تودههای مذهبی مردم را داشت. تمام اقشار جامعه ما نیز در آن زمان تحت تاثیر
آقای خمینی قرار داشتند و اگر ایشان این نقش را ایفا نمیکرد، قطعاً روشنفکران
جامعه ما هرگز قادر به ایجاد چنین بسیجی برای گذار از حکومت شاه نبودند.
نقش «دیپلماسی
انقلاب» و «مذاکرات گوادلوپ» در
سقوط رژیم شاه در سال ۵۷
* در این میان، نهضت آزادی ایران چه نقشی در پیروزی انقلاب ۵۷
داشت؟
براساس آنچه در اسناد تاریخی آمده است، از جمله در اسناد
تاریخی نهضت آزادی ایران که در جلد نهم، دفتر اول، دوم و سوم آمده و در سایت نهضت
قابل دسترسی است، در فاصله سالهای ۵۴ تا ۵۷ اقداماتی انجام شد
که جنبش اجتماعی ایران بتواند با حداقل هزینه، زمینههای پیروزی انقلاب را فراهم
کند.
اواخر سال ۵۶ در شورای مرکزی نهضت آزادی ایران این
مساله مطرح شد که ظرفیت جنبش اجتماعی ایران کاملا قابل توجه و تقدیر است، اما با
حضور نیروهای نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا و نقشی که آمریکا در مدیریت شاه و
حضور در نهادهای مختلف کشور داشت، آیا عبور از آن شرایط امکانپذیر است؟ جمعبندی
این بود که بسیار بعید است. بنابراین تنها راهحل این بود که با آمریکا مذاکره
وکوشش کرد که یا حمایت آمریکا از شاه حذف یا حداقل کاهش یابد.
در راستای چنین تحلیلی بود که آقایان مهندس بازرگان، دکتر
سحابی و احمد صدر حاجسیدجوادی و
با توجه به این که زبان خارجی هر سه نفر، فرانسوی بود، بنده
به عنوان مترجم، با آنها همراه شدم. این در حالی است که
در سال ۱۳۵۶، فضای سیاسی ایران بسیار بسته و این مذاکرات بسیار حساس بود.
بنابراین محور سوم تاثیر گذار در تحولات انقلاب ۵۷،
«دیپلماسی انقلاب» است. علاوه بر نقش مهم شاه و آقای خمینی، دیپلماسی هم در پیروزی
انقلاب تاثیرگذار بود. مرور اسناد منتشرشده سفارت آمریکا نشان میدهد که آمریکاییها
از همان ابتدا تا دیماه از رژیم شاه حمایت میکردند. این مذاکرات که انجام شد،
آمریکاییها بهتدریج در جریان جنبش اجتماعی ایران قرار گرفتند. آقای استمپل،
کاردار سفارت خودش مذاکرات را دنبال میکرد و آقای سالیوان، سفیر آمریکا در جریان
مستقیم مذاکرات بود و این مذاکرات را به آقای ونس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا،
منتقل میشد.
وقتی مجموع اسناد تاریخی را نگاه میکنیم، حتی موقعی که بختیار
در ۱۶ دی انتخاب شد، بازهم آمریکاییها به دنبال این بودند که به
کمک بختیار و ارتش و تاکید بر لزوم ایجاد دو ماه تاخیر در بازگشت آقای خمینی به
ایران، بتوانند اهداف خودشان را دنبال کنند. اما با توجه به فرآیند تحولات جنبش
اجتماعی و شرایطی که در آن زمان وجود داشت، آمریکاییها در نهایت ناچار شدند که با
واقعیتهای آن موقع جامعه ما روبهرو شوند. در همین راستا آمریکا و سران سه کشور
اروپایی پس از «مذاکرات گوادلوپ» در ۱۷ دی تصمیم گرفتند که شاه از ایران خارج
شود. در نهایت شاه ۲۶ دیماه از ایران خارج
شد و فرآیندی اتفاق افتاد که آقای خمینی هم ۱۲ بهمن ماه به ایران
آمدند و انقلاب در ۲۲ بهمن به پیروزی رسید.
*مهندس بازرگان به دنبال این بود که روحانیت را کنترل کند
این فرآیند نشان میدهد که انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب
انسانی و در چارچوب همان مطالباتی بود که مردم در انقلاب مشروطه داشتند. این
انقلاب با حضور تمام گروههای اجتماعی انجام شد؛ به طوری که در۱۲
فروردین ۵۸، بیش از ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رای دادند. اما کدام جمهوری اسلامی؟ آن جمهوری اسلامی که آقای خمینی چشماندازش
را در نوفلنوشاتو ترسیم کرده بودند، بدون این که هنوز قانون اساسی تصویب شده باشد.
بنابراین در این نگاه کلان، نسل جوان ما باید سوابق انقلاب ۵۷
را از انقلاب مشروطه تا سال ۱۳۵۷ مرور کنند تا متوجه باشند که این گام،
عامل اولیه توسعهنایافتگی و عبور از استبداد سیاسی است که بزرگانی مانند مهندس
بازرگان، آیتالله طالقانی، دکتر سحابی و ... از شهریور ۱۳۲۰ پیشبینی کرده
بودند؛ یعنی قرار بود این گام اولیه طی شود، اما با حضور روحانیت و نقش موثری که
در جامعه مذهبی ایران داشتند، با توجه به چشماندازهایی که مهندس بازرگان از روی
آگاهی از حضور روحانیت در قدرت ارائه داده بود، در این مسیر انحرافی ایجاد شد که
تا امروز ادامه یافته است.
اگر سوابق رخدادهای ۵۴ تا ۵۷
را بررسی کنیم، مهندس بازرگان در آن دوره فعالیتهایی انجام داد که بتواند
نهادهایی مستقل از روحانیت تشکیل بدهد تا نهاد روحانیت را کنترل کند تا حاکمیتی که
بعد از انقلاب ایجاد خواهد شد، یک دست از روحانیت نباشد؛ از جمله این که مهندس
بازرگان در سال ۱۳۵۶، همراه جمع زیادی از نیروهای ملی و مسلمان، جمعیت دفاع از
آزادی و حقوق بشر را تشکیل داد. اما متاسفانه، به دلایلی که در ادامه توضیح خواهم
داد، مهندس بازرگان نتوانست در این فرآیند توفیقی حاصل کند.
*بازرگان تمایل
داشت بختیار به فرانسه برود و نزد آیتالله خمینی استعفا دهد
مهندس بازرگان با توجه به این که باور داشت تحولات باید به
صورت تدریجی رخ دهد، از همان دیماه ۵۷ براساس روابط قبلی که از دوران نهضت
مقاومت ملی و جبهه ملی با آقای شاپور بختیار داشت و با توجه به مذاکراتی که آقایان
عباس امیرنظام و احمد صدر حاجسیدجوادی با بختیار انجام دادند، تمام تلاش بازرگان
این بود به گونهای عمل کند که این فرآیند با همکاری بختیار به صورت مسالمتآمیز
طی شود.
به این ترتیب که طبق مذاکرات انجامشده، قرار بود که آقای
بختیار به فرانسه برود و نزد آیتالله خمینی استعفا دهد. متن
استعفانامه هم با نظر شورای انقلاب و نظر خود آقای بختیار تهیه شده بود و قرار بود
همزمان این متن را در رسانهها منتشر کنند و هم این که آقای بختیار آن را برای
آقای خمینی بفرستد و استعفای خود را به ایشان تقدیم کند. مذاکرات
مربوط به این کار، از سوم بهمن آغاز شد که جزئیات آن در اسناد تاریخی آمده است. در
روز پنجم بهمن آقای بختیار گفت که شورای سلطنت هم با این سفر موافقت کرده است و
قرار بود که ایشان به فرانسه برود و در آنجا استعفا بدهد.
شاید برای نسل جوان امروز مهم باشد که متن استعفای آقای شاپور
بختیار را مرور کنیم تا جوانان امروز ببینند که حتی آقای بختیار در نامهای که به
آیتالله خمینی مینویسد، با چه القاب و ادبیاتی، ایشان را خطاب قرار میدهد. در
این متن آمده بود که «من به عنوان یک ایرانی وطندوست که خودم را جزء کوچکی از این
نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی میدانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت
آیتالله العظمی امام خمینی و رأی ایشان میتواند راهگشای مشکلات امروزی ما و ضامن
ثبات و امنیت کشور گردد، تصمیم گرفتم که ظرف ۴۸ ساعت آینده شخصاً به
پاریس مسافرت کرده و به زیارت معظمله نائل آیم و با گزارش اوضاع فعلی خاص کشور،
ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب نظر کنم.»
*روحانیت سنتی و
برخی اطرافیان آقای خمینی، مخالف حضور بختیار در پاریس بودند
در همین ایام جمعی از روحانیان که در دانشگاه تهران متحصن
بودند. این متن را علاوه بر این که در شورای انقلاب تصویب کرده بودند، در اختیار
روحانیت گذاشتند. آنها یک اصلاحیه دادند. گفتند بهجای «کسب نظر» بنویسید «کسب
تکلیف». یعنی حتی کلمات این متن با این دقت انتخاب شد. روز هفتم بهمن این نامه به
آقای خمینی رسید. آقای خمینی اصلاحیه علمای مهاجر را پذیرفتند و قرار شد که روز
هشتم بهمن آقای بختیار به طرف پاریس پرواز کند و خود را به نوفل لوشاتو برساند.
عصر روز هفتم بهمن بود که خود من در مدرسه رفاه حضور داشتم و
شاهد بودم که آقای ربانی شیرازی که نفر سوم در روحانیت مبارز محسوب میشد؛ تلفنی
با آقای احمد خمینی در نوفللو شاتو صحبت میکردند و بهشدت با عصبانیت گفتند
هرگز نپذیرید که آقای بختیار به آنجا بیاید.
*چرا با حضور بختیار در پاریس مخالفت شد؟
میگفتند که اینها مشروعیت ندارند و نباید به پاریس و نزد آیتالله
خمینی بروند. البته فشارهای دیگری هم وجود داشت که مانع از این کار شد. گفته میشود
که دیگرانی که با آقای خمینی ارتباط نزدیک داشتند، تصمیم ایشان را عوض کردند.
بنابراین آقای خمینی
در روز هشتم بهمن هم در ساعت 8 صبح بیانیهای میدهند و مخالفت خود را با سفر
بختیار اعلام می کنند که در رسانهها منتشر میشود.
مهندس بازرگان تصمیم داشت که اگر آقای بختیار بخواهد به فرانسه
برود و استعفا بدهد، همراه او به پاریس برود. اگر این اتفاق میافتاد، دو گزینه
وجود داشت؛ یکی این که آیتالله خمینی، آقای بختیار را به عنوان نخستوزیر خودشان
انتخاب کنند و افراد شورای سلطنت را هم آقای خمینی انتخاب کنند و آقای بختیار در
هماهنگی با شورایی که اعضایش منتخب و مورد تایید آقای خمینی هستند، بتوانند
انتخابات آزاد برگزار کنند و مجلس موسسان جدید تشکیل و قانون اساسی جدید تصویب
شود.
*مصاحبه رسانه دیدهبان ایران با محمد توسلی-بخش اول- 15/11/1403