Thursday, November 30, 2017

"تقويت فرآيند گذار به دموكراسي"

راهبرد پیش رو:
"تقويت فرآيند گذار به دموكراسي"
محمد توسلی
در دوران دوازدهمين انتخابات رياست جمهوري اردیبهشت  1396 و همچنين رخدادهاي پس از انتخاب دكتر حسن روحاني به رياست جمهوري با آراء سنگین بيش از بيست و چهار ميليون؛ تضاد بين جريان محافظه­كار و نهادهاي حامي آن، با رئيس جمهور منتخب، خط مشي اعتدال و عقلانيت به طور چشمگيري افزايش يافت. به طوري كه فشارهاي همه جانبه به دولت دوازدهم در حدي است كه با گذشت حدود سه ماه از شروع به کار دولت  و به رغم معرفي نامزدهاي متعدد، هنوز وزير علوم، تحقیقات و فن‌آوری انتخاب نشده است. از سوي ديگر، اعتراض بخش قابل توجهي از  مردم به دكتر روحاني در خصوص محافظه كاري و عدم اجراي وعده­هاي رئيس جمهوري در جريان انتخابات، در رسانه­های مجازی  گسترش پيدا كرده است. به طور طبيعي چالش­هاي پيش روي دولت دوازدهم ناشي از محدوديت‌هاي ايجاد شده توسط جريان محافظه كار، كه بيشترين سهم را در نهادهاي قدرت در اختيار دارند، براي بسياري از تحليل­گران اين سؤال را مطرح كرده است كه اين تضاد شديد در پاسخگويي به بحران‌هاي فرهنگي، اجتماعي،‌ اقتصادي جامعه و همچنین چالش‌های پیش رو در منطقه چه پيامدهايي خواهد داشت و آگاهان و دلسوزان نظام و منافع ملي در قبال چنين شرايطي چه وظيفه­اي برعهده دارند و خلاصه آن که "چه بايد كرد؟"
 در یک کلام، تضاد پيش روي محافظه كاران و اصلاح­طلبان و دولت مورد حمایت آنان، تازگي ندارد. ريشه اختلاف بين اين دو ديدگاه در انقلاب مشروطه و تحولات دهه­هاي بعدي آن در نهضت ملي ايران و در سال‌هاي بعد از انقلاب اسلامی كاملاً‌ مشهود است. زنده‌ياد مهندس بازرگان در سال 1334 در جريان نهضت مقاومت ملي يادداشتي با عنوان "حكومت از بالا و حكومت از پايين" نوشتند كه در آن موقع امكان انتشار نداشت و در سال 1393 در جلد 22 مجموعه آثار آن زنده یاد، توسط بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان منتشر شده است. در يك ديدگاه، باور به حكومت از بالا مطرح است و براي مردم عملاً‌ نقشي در تعیین سرنوشت جامعه قائل نيست. در ديدگاه ديگر به حكومت از پايين يعني حاكميت ملت و دموكراسي، یعنی حق تعیین سرنوشت جامعه، باور دارد. البته هر دو ديدگاه، مبانی و دلائلی براي خود داشته و دارند. رخداد های چهار دهه بعد از انقلاب اسلامي نشان مي­دهد؛ به رغم شفافيت اصول و آرمان‌هاي اوليه و اصيل انقلاب و بسياري از اصول قانون اساسي به ويژه اصول فصل سوم، پنجم، هفتم و به طور مشخص اصل 56 كه مقرر می‌دارد: "حاكميت انسان بر سرنوشت اجتماعي خود" خواست و مشيت الهي است و تجربه بشري نيز در طول تاريخ با فراز و نشيب فراوان به همين جمع­بندي رسيده است؛ متولیان ديدگاه اول همواره در مقابل ديدگاه دوم مقاومت نشان داده اند. اما با ايستادگي و آگاهي بخشي پيشگامان ديدگاه دوم، چون زنده ياد مهندس بازرگان و ياران دیرین ایشان، به ویژه در شرایط حساس دهه 60 ،  به تدريج جنبش اجتماعي ايران از رشد و آگاهي و بلوغي برخوردار شد كه در دوم خرداد سال 1367 آقاي سيد محمد خاتمي را با بيست ميليون رأي انتخاب کرد و با رأي اعتراضی به ديدگاه اول، زمينه توسعه اجتماعي و فراگیری ديدگاه دوم را فراهم ساخت. در دهه­هاي 80 و 90 به رغم افت و خيزهايي كه در دو دوره رياست جمهوري آقاي احمدي­نژاد  پدید آمد، اما اين فرآيند در انتخابات سال‌هاي 1392، 1394 و 1396 تداوم يافته و فرآيند توسعه جنبش اجتماعي ايران به طور چشمگیری ارتقا یافته است.
بررسي سوابق اشخاصي كه بعد از دوم خرداد سا ل1376 تا كنون در جبهه اصلاحات حضور داشته­ اند و از گفتمان اصلاحات و ديدگاه دوم حمايت مي­كنند، نشان مي­دهد كه عمدتاً  در دهه 60 همراه و همگام با ديدگاه اول بودند. اما به تدريج با توسعه آگاهي در جامعه به ديدگاه دوم پيوسته ­اند و زمینه رخدادهاي دهه‌های 70 ، 80 و 90 را فراهم آورده‌اند. همچنین به تدریج پس از تحولات انتخابات 88 اشخاص خردورز و آگاه طیف محافظه کار نیز به دیدگاه دوم پیوسته اند. طبيعي است چنين روندي در جامعه با واكنش حاميان سنتی ديدگاه اول روبرو شود و بعضاً منشا اقداماتي شوند كه خود زمينه­ ساز رشد بيشتر آگاهي شهروندان و تقويت ديدگاه دوم در جامعه خواهد شد.
با توجه به درس‌ها و عبرت‌های چنين فرآيندي در تحولات اجتماعي ايران به ويژه در چهار دهه بعد از انقلاب، رسالت  و وظايف همه كساني كه به اصول و آرمان‌هاي اوليه انقلاب پاي‌بند هستند و به قانون اساسي التزام دارند و براي تأمين امنيت و منافع ملي و آينده ايران احساس مسئوليت دارند، در پاسخ به اين سوال كه در شرايط كنوني عمل صالح ما چیست و چه بايد كرد،‌ چند محور زير قابل بررسی است:
1-  راهكار حل مشكلات كنوني كشور تأمين آزادي، حاكميت ملت و حقوق شهروندي است،‌ پيش‌نیاز آن، تلاش براي رشد آگاهي بيشتر مردم از طريق تقويت نهادهاي مدني و همكاري­هاي جمعي احزاب و گروه­هاي اجتماعي است تا به تدريج، فرآيند گذار به دموكراسي تقويت شود و با حاكميت مردم بر سرنوشت خود، به تدريج مطالبات قانوني و برحق مردم محقق شود.
2-  اگر آزادي و دموكراسي، پيش­نياز تأمين عدالت و استقلال كشور است، باید که اين موضوع به عنوان گفتمان مشترك و پیش‌نیاز در مرحله كنوني در تحولات اجتماعي مورد تاكيد همه گروه‌ها قرار گيرد. خوشبختانه بسياري از گروه­ها و شخصيت‌های اجتماعي كه در گذشته عدالت را بر آزادي مقدم مي­دانستند، امروز تاكيد  دارند كه تا در جامعه آزادي نباشد، دستيابي به ساير مطالبات به ويژه عدالت‌خواهي و استقلال‌طلبي، بي­ نتيجه بوده و چون آب در هاون كوبيدن است. تجربیات دهه‌های اخیر در خاورمیانه ثابت می‌کند که استقلال، عدالت اجتماعی و حتی امنیت ِ بدون تحقق آزادی و حقوق ملت، و لو آن که به دست آید، پایدار نخواهد ماند.
3-  ضرورت تاكيد بر وجوه اشتراك و پرهيز از برجسته كردن برخي اختلاف دیدگاه‌ها و برنامه­ ها كه پس از استقرار حاكميت ملي موضوعيت پيدا مي­كند؛ تا در این مرحله با هماهنگي بيشتر همه گروه­هاي اجتماعي  برنامه­ هاي تقويت فرآيند گذار به دموكراسي با سرعت بيشتر محقق شود.
4-  تاكيد بر راهبرد گفتمان جامعه‌محور و تمركز تلاش‌ها در عرصه عمومي. اين راهبرد بيش از تجربه بشري، مستند به آموزه­ هاي آيات محكم قرآني است. رسالت همه پيامبران در آموزه­هاي قرآني "بلاغ مبین" و آگاهي بخشي و دعوت انسان‌ها به فطرت پاكشان برجسته و مشخص شده است. از جمله در آيه 25 سوره حديد " لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ". هدف از رسالت پيامبران با تمام امكانات آگاهي بخشی كه خداوند در اختيارشان قرارداده اين است كه "مردم" خود اقامه قسط کنند. از آنجا که فاعل تحولات اجتماعي مردم هستند، بنابراين رسالت بنیادین انبياء، مومنين و مصلحين كه پيامبران را اسوه و الگوي خود مي­دانند، بايستي حضور در عرصه عمومي و آگاهي بخشي باشد "نه قدرت"؛ تا خود مردم زمينه­ هاي تحول اجتماعي و برپا داشتن ارزش‌ها و فضليت­ هاي انساني چون عدالت را فراهم سازند. اين فرآيند با رأی، نظارت و مدیریت خود مردم صورت خواهد گرفت .
5-   بدیهی است در این فرآیند، اشخاص و احزابی که با رأی آزاد و خواست مردم در جایگاه دولت و مدیریت کشور قرار می گیرند، ضمن بسترسازی برای رشد و آگاهی بیشتر مردم به تأمین نیازهای جامعه در چارچوب برنامه‌های توسعه ملی همت می گمارند. 
6-  اما در شرایط امروز که دولت آقای دکتر روحانی با چالش‌های جدی روبرو است و نتوانسته به وعده‌های انتخاباتی خود عمل کند؛ نقد عملکرد دولت در چارچوب تحلیل واقع بینانه باید صورت گیرد تا ناقدین به سرنوشت چپ‌روی‌ها و مطرح ساختن برخی مطالبات زود هنگام دانشجویان دقتر تحکیم وحدت در دوران دولت اصلاحات آقای خاتمی دچار نشوند که عملا آب به آسیاب محافظه کاران ریخت و موجب پشیمانی خود آنان در دوره دولت آقای احمدی نژاد شد. نقد و یادآوری خطاهای راهبردی امری ضروری است اما باید بنا بر شاخص‌های انصاف و واقع‌بینی مراقب بود که مبادا عرصه نقد و ارزیابی به ورطه تخریب بدل شود. فضای سیاسی ایران یک دو قطبی آشکار است که تخریب و تضعیف نهادهای منتخب و متاثر از آرای مردم، در عمل به سود جریان مقابل تمام می‌شود که خواهان تمرکز و عدم‌ پاسخ‌گویی قدرت سیاسی است. رعایت تقوای سیاسی در شرایط کنونی اقتضا دارد که از تک روی پرهیز کرده و تصمیم‌سازی‌های سیاسی را بر اساس خرد جمعی و جهت‌گیری‌های دمکراتیک و منطبق بر منافع ملی استوار سازیم.
7-  در این شرایط ، ضمن صبوری و ایستادگی برای پیگیری مطالبات قانونی در راستای راهبرد « تقویت فرایند گذار به دموکراسی» نبایستی نقد دولت دکتر روحانی موجب تضعیف آن و ریختن آب به آسیاب محافظه کاران شود، که البته این امر با دشواری روبرو بوده و خواهد بود.
منبع: دو ماهنامه چشم انداز- آبان و آذر 96


تقویت روند کادرسازی علمی در دانشگاه‌ها

گفت‌وگوی  با محمد توسلی:
تقویت روند کادرسازی علمی در دانشگاه‌ها
مهندس محمد توسلی فعال سیاسی و اولین شهردار  شهر تهران پس از انقلاب است. با استعفای دولت موقت، او نیز گرچه دیگر سمتی دولتی نداشت، به فعالیت‌های مدنی ادامه داد. توسلی که در دوران دانشجویی از اعضای فعال انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، در این مصاحبه از ظرفیت انجمن اسلامی مدرسان دانشگاه‌ها در شرایط فعلی کشور می‌گوید. مشروح این مصاحبه را در زیر می‌خوانید:

در انتخابات انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ارزیابی شما از این‌که اغلب اعضا از اصلاح‌طلبان هستند چیست؟
به دعوت انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، در جلسه افتتاحیه مجمع عمومی آن انجمن افتخار حضور داشتم و اطلاع از حضور استادان دانشگاه‌های کشور در این نهاد مهم موجب خوشحالی و انتظار راهبردی شد. گرچه قبلا آشنایی اجمالی داشتم، از نزدیک وقتی جمع استادان دانشگاه‌های مختلف کشور را دیدم، به نظرم رسید این انجمن سرمایه اجتماعی قابل‌توجهی است.  در آن جلسه، به برخی مدیران انجمن که با آن‌ها آشنایی قبلی داشتم این مطلب را گفتم که خیلی خوب است از این سرمایه اجتماعی در دو جهت استفاده شود؛ اول این‌که انجمن کوشش کند این مطالبه راهبردی را مطرح و پیگیری کرده که مشکل اساسی ما در دانشگاه‌ها وابستگی مدیریت دانشگاه‌هاست.  استقلال دانشگاه‌ها از گذشته نقش مهمی در توسعه علمی کشور و همچنین در ایجاد فضایی آزاد و قانونمند برای فعالیت دانشجویان در نهادهای مدنی مختلف ازجمله در انجمن‌های اسلامی داشته است. در چنین فضایی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی امکان رشد شخصیتی و تقویت روحیه کار جمعی دانشجویان فراهم می‌شود. وقتی دانشجویان در کنار کسب مدارج علمی رشد شخصیتی هم پیدا می‌کنند، در آینده می‌توانند مدیران لایق و توانمندی برای خدمت و اجرای برنامه‌های توسعه‌ ملی باشند. در سال‌های پس از انقلاب، جز دوره اصلاحات که به‌طور نسبی فضای دانشگاه‌ها باز بود و نهادهای مدنی براساس گزارش معاون وزارت علوم وقت، دکتر ظریفیان حدود سه‌هزار نهاد مدنی در دانشگاه‌ها ایجاد شد، چنین فضای نسبت‌به فضای بازی که نقش مؤثری در کنش‌های اجتماعی و توسعه شخصیت فارغ‌التحصیلان داشت، دیگر به وجود نیامد.

قبل از انقلاب، وضعیت دانشگاه‌ها از این منظر چگونه بود؟
در سال‌های قبل از انقلاب با وجود بسته‌بودن فضای سیاسی جامعه، دانشگاه‌ها از استقلال نسبی خوبی و در سایه این استقلال نسبی، از امنیت برخوردار بودند و توانستند در فرازوفرودهای دهه 20 و 30 و 40 و 50 فعالیت‌های فرهنگی- اجتماعی قابل‌توجهی داشته باشند. من بارها یادآور شده‌ام افرادی نمادین مانند شهید دکتر چمران، مرحوم مهندس سحابی و مرحوم دکتر ابراهیم یزدی و بسیاری افراد دیگر که در سال‌های قبل و بعد از انقلاب نقش مؤثری در تحولات جامعه داشتند، شخصیت‌شان در آن دوران شکل گرفته بود و علاوه بر مبانی اعتقادی محکم، به ایران و منافع ملی پیوند عمیق داشتند. در سال‌های بعد از انقلاب کمتر چنین روندی را مشاهده می‌‌کنیم. امید است اعضای منتخب شورای مرکزی این انجمن با هماهنگی‌های که با مدیریت دانشگاه‌ها خواهند کرد و همچنین تعامل با شخص آقای دکتر غلامی، وزیر محترم علوم که اخیرا انتخاب شده‌اند، بتوانند به این ضرورت دینی و ملی جامه عمل بپوشانند.

در حوزه سیاسی، انجمن چگونه باید برخورد کند؟
انجمن باید با احزاب سیاسی تمایز داشته باشد. درست است که این انجمن از کمیسیون ماده 10 احزاب پروانه گرفته و می‌تواند فعالیت تشکیلاتی و حقوقی داشته باشد، اما اعضای محترم شورا توجه دارند که جایگاه و نقش این انجمن بیش از احزاب سیاسی است؛ زیرا انجمن این توان را دارد که در توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه دانشگاهی نقشی موثر داشته باشد و هم زیرساخت‌های سیاسی کشور را تقویت کند.  من افتخار را دارم که از سال 1340 که فارغ‌التحصیل شدم عضو انجمن اسلامی مهندسین هستم که به همت زنده‌یاد مهندس بازرگان و جمعی از مهندسان مسلمان در سال 1336 تاسیس شد و تاکنون فعالیت آن ادامه دارد. کارنامه این انجمن نشان می‌دهد این تشکل که نقش موثری در اجتماع داشت، هیچ‌گاه به‌شکل یک حزب سیاسی عمل نکرده است؛ چون پایه‌گذاران انجمن اسلامی مهندسین باور داشتند انجمن‌های اسلامی ازجمله دانشجویان، معلمان و پزشکان و آن موقع بانوان باید نقش فرهنگی اجتماعی داشته باشند.  بعضی از ایام، فضای سیاسی جامعه به افراد امکان فعالیت نمی‌دهد؛ مثلا بعد از 15 خرداد 42 و بسته‌شدن فضای سیاسی، وقتی رهبران نهضت آزادی ایران در دادگاه نظامی محاکمه و زندانی شدند، فضا بسته شد و آن حزب نمی‌توانست فعالیت کند، اما انجمن اسلامی مهندسی توانست فعالیت خودش را ادامه بدهد.  علاوه بر این، می‌دانیم که اعضای این انجمن که عموما از طیف اصلاح‌طلب هستند، ممکن است سلایق سیاسی متفاوتی داشته باشند. برای حفظ انسجام درونی این انجمن ضرورت دارد، انجمن وارد مصادیق سیاسی نشود و در عرصه عمومی به کارهای فرهنگی اجتماعی بپردازد.

من قبول دارم فعالیت انجمن اسلامی استادان نباید حزبی باشد، ولی تفاوتی وجود دارد، در آن زمان اعضای انجمن اسلامی مهندسین حزب نهضت آزادی را داشتند که از آن تریبون نظرات سیاسی‌شان را اعلام کنند، ولی در حال حاضر که حزبی به معنای واقعی در کشور نداریم لاجرم چنین مقایسه‌ای صحیح نیست.
درست است که آن زمان اعضای انجمن اسلامی مهندسین می‌توانستند عضو هر حزب سیاسی موردنظرشان هم باشند؛ بنابراین انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها هم امروز باید این فرصت را فراهم کند که افرادی که عضو آن هستند، بتوانند در احزاب دیگر عضو باشند؛ یعنی اگر در اساسنامه انجمن ماده‌ای وجود دارد که براساس آن اعضا نتوانند عضو احزاب اصلاح‌طلب دیگر شوند، این ماده می‌تواند اصلاح شود. در این شرایط، اعضای انجمن به رسالت راهبردی خودشان که فعالیت فرهنگی - اجتماعی است با همفکری و انسجام لازم می‌پردازند.
 منبع: روزنامه آسمان آبی- 7 آذر 96- ( نجیبه محبی)


Thursday, November 23, 2017

تهران و بحران زلزله

گفت و گو با محمد توسلی:
تهران و بحران زلزله

زلزله کرمانشاه و تبعات بعد از آن بهانه‌ای شد تا دوباره به یاد بیاوریم در هر نقطه‌ای از ایران که بحرانی رخ می‌دهد، اولین مقر برای کمک‌رسانی به این مناطق، تهران است. اگر در پایتخت زلزله مهیبی اتفاق بیفتد، با چه وضعیتی روبه‌رو هستیم؟ و کدام شهرها آمادگی کمک‌رسانی به این کلان‌شهر را دارند؟ برای یافتن پاسخی به این پرسش‌ها به سراغ یکی از شهرداران اسبق تهران رفتیم. مهندس محمد توسلی که متخصص حمل‌ و نقل و ترافیک شهری است، با ذکر اینکه تصمیم‌های نادرست مسئولان در دادن مجوزهای ساخت بی رویه شرایط را بدتر کرده، گفت:«مسئولان باید استان‌های اطراف تهران را به تناسب موقعیت و جمعیت، تجهیز و آماده کنند.» مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.:

به نظر شما، در تهران، باوجود محله‌ها، کوچه‌های تنگ و ساختمان‌های قدیمی و بی‌کیفیت، بعد از زلزله چه اتفاقی خواهد افتاد؟
تهران با چند مسئله روبه‌روست. نخستین آن، کیفیت ساختمان‌های تهران است. اینکه آیا در برابر زلزله هایی با ۵ یا ۶ ریشتر مقاوم است؟ دوم اینکه با فرض مقاوم بودن برخی از ساختمان‌های تهران، این مسئله مطرح می شود که آیا دسترسی به آن‌ها امکان‌پذیر است؟ و سوم، در تهران وضعیت خدمات شهری‌ موجود  استاندارد نیست و در شرایط زلزله می‌تواند مشکلاتی برای خدمت‌رسانی به مردم تهران به‌وجود بیاورد. مثل لوله‌های آب، برق، گاز و تلفن.
بنابراین ما باید ابعاد مسائل پیش روی  تهران را در شرایط مختلف همچون زلزله کرمانشاه بررسی کنیم تا مدیریت بحران بتواند خود را برای چنین شرایطی آماده کند. مثلا، در مناطقی که دسترسی به آنجا امکان‌پذیر نیست و یا محله‌هایی که به شدت آسیب دیده‌اند، در این وضعیت قطعا باید از هلی‌کوپتر و امکانات دیگر برای دسترسی استفاده شود. همچنین مشکلات دیگری نیز وجود دارد که دسترسی ماشین‌های آتش‌نشانی، آمبولانس و دیگر وسایل نقلیه به جاهایی امکان‌پذیر نیست و علت آن، کوچه‌های باریک جنوب تهران است که در اثر ریزش آوار، امکان عبور ماشین وجود ندارد. حتی در محدوده شمال تهران نیز مناطقی با کوچه‌هایِ با عرض‌ هشت و ده متر وجود دارد که آپارتمان‌های بلند مرتبه  پروانه ساخت صادر شده و اگر در برابر زلزله مقاوم نباشند، امکان دسترسی به این مناطق هم امکان‌پذیر نیست

در هر نقطه‌ای از کشور بحرانی اتفاقی می‌افتد تهران در اولین گام به این مناطق زلزله‌زده کمک می‌کند، اگر در تهران این اتفاق بیفتد چه شهرهایی می‌توانند به تهران کمک ‌کنند؟
وقتی تهران در هنگام بحران به‌طور کامل نتواند به استان‌های دیگر کمک کند، آن‌ها هم نمی‌توانند به تهران کمک کنند؛ به طور مثال روستاهایی در ایران هستند که بعد از خراب شدن، ما می‌فهمیم چنین روستاهایی وجود داشتند. پس باید استان‌های اطراف تهران را به تناسب موقعیت و جمعیت تهران برای چنین شرایطی تجهیز کنند.

تصویر شما از تهرانِ بعد از زلزله چیست؟
با شناختی که من از معابر و ساختمان‌های تهران دارم، تصویر بسیار هولناکی است که بجاست مدیریت بحران پیش بینی های لازم را داشته باشد

آیا بهتر نیست که مسئولان، مردم را آگاه کنند؟
این موضوع شامل دو بخش است؛ بخش نخست مربوط به آموزش‌هایی است که باید به مردم داده شود که در شرایط زلزله چگونه عمل کنند و این کار انجام شده است؛ باید در مدارس آموزش داده شود که اگر این اتفاق افتاد، مردم از لحاظ ذهنی آمادگی داشته باشند و کار بی‌رویه انجام ندهند. دوم اینکه مدیران کشور در شرایط کنونی چه امکاناتی را می‌توانند ارائه دهند. مدیریت کشور ما مشکل ساختاری دارد و تا این مشکل حل نشود،. نمی توان انتظار اجرای برنامه های توسعه را داشت. مدیریت کشور ما بسیار متمرکز است. ساختار دولت آنقدر باد کرده و گسترش پیدا کرده که هرچه پول دریافت می‌کند، خرج حقوق کارکنانش را هم به سختی تامین می کند؛ تمام کارها در دولت متمرکز شده و ساختار دولت شرایطی دارد که هیچ‌ یک از کشورهای توسعه‌یافته و درحال‌توسعه چنین شرایطی را ندارند. بنابراین دولت راهی جز اجرای لایحه مدیریت یکپاچه شهری ندارد تا کار ها به خود مردم واگذار شود و دولت کوچک اما چابک و توانمند بتواند مسائل کلان ملی از جمله بحران هایی شبیه زلزله را مدیریت کند.
کشورهای توسعه‌یافته مثل آمریکا و انگلیس مد نظرم نیست بلکه کشورهای مجاور و درحال‌توسعه مثل ترکیه و هند و مالزی که توسعه پیدا کرده اند ساختار مدیریت کشورشان را غیر متمرکز کرده اند و  کار های جاری مردم را به خود مردم سپرده اند.  دولت کاملا کوچک، چابک و توانمند است و فقط در کارهای ستادی، نظامی و امنیتی مداخله می‌کند و بقیه کارها در چارچوب قانون به مردم واگذار می‌شود.
. بنابراین در ساختار مدیریت کشور نیاز به اصلاح داریم و با توجه به تجربیاتی که در کشور‌های درحال‌توسعه و توسعه‌یافته وجود دارد، باید بتوانیم خود را به‌روز کنیم و به تدریج به این امکانات برسیم. ضمن اینکه خودمان را برای بحران‌ها آماده کنیم و بتوانیم روند اصلاحی را در ساخت‌وسازها و توسعه شهرهایمان داشته باشیم.

اگر ما سیستم مدیریت کشورهای مجاور درحال‌توسعه را در ایران پیاده کنیم، وضعیت بهبود پیدا می‌کند؟
بله، در کشورهای دیگر، مردم در مدیریت شهری نقش دارند و شهرداری نمی‌تواند به تنهایی هر پروژه‌ای را اجرا کند اما در ایران مردم نمی‌توانند در سرنوشت خود تاثیر مستقیم داشته باشند. آقای قالیباف یا آقای کرباسچی روی کار می‌آیند برای خودنمایی و برای قدرت و بنابر سلیقه خودشان کارهایی انجام می‌دهند که خواست مردم نیست و چون در این دوران قانون اساسی و اصول شوراها اجرا نشده‌ و همچنین عقلانیت و منافع مردم در مدیریت جامعه ما حاکم نبوده، ما با این مشکلات روبه‌رو هستیم. اگر واقع‌بینانه نگاه کنیم، ما منابع محدود خود را به جای اینکه صرف مردم کنیم، صرف حوزه‌هایی می‌کنیم که معلوم نیست در راستای منافع ملی ما باشد یا نه. خرابی‌هایی که در زلزله‌ها و یا دوران جنگ داشتیم هنوز بازسازی نشده‌؛ برای اینکه ما روی این مناطق تمرکز نداشتیم. بسیاری از روستاهای ما مخروبه است. وقتی خراب می‌شوند می‌فهمیم که باید بر روی نوسازی شهر‌ها و روستاها تمرکز داشته باشیم تا اگر چنین زلزله‌هایی اتفاق افتاد با این مشکلات روبه‌رو نشویم.

به نظر شما شهردار سابق تهران و شورای شهر در این روند نقش داشتند؟
مشکل اصلی همان گونه که اشاره شد مشکل ساختاری است که مردم مطابق اصول قانون اساسی در جایگاه طبیعی خودشان قرار ندارند. در چنین شرایطی که مدیریت اقتدار گرایی در مدیریت کلانشهر تهران وجود دارد طبیعی است که شهردار تهران چون آقای  قالیباف و شورای شهر در این ساختار و مناسبات نمی توانند در راستای نیاز واقعی مردم عمل کنند. زیرا شورای شهر از اختیارات لازم برخوردار نیست و شهردار در چنین ساختار اقتدارگرا از خواست و نظر مردم تمکین نمی کند. د ر چنین ساختاری آقای قالیباف به عنوان شهردار هرگز پاسخگوی کارهای خلاف مصالح شهروندان نبوده است..  
بطور خلاصه در شرایط کنونی بجای ایجاد نگرانی و التهاب در جامعه،  ما باید برای خروج از بحران کنونی راهکار ارائه کنیم و به مسئولان ضمن نقد مشفقانه راه حل کارشناسی بدهیم. ما می‌دانیم تهران در معرض خطر جدی زلزله است و باید دعا کنیم این اتفاق پیش نیاید و اگر این اتفاق افتاد و پیش بینی های لازم انجام نشده باشد این مسئولان هستند که بایستی پاسخگو باشند.
منبع: روزنامه همدلی- اول آذر 96  متن تایید شده


Monday, November 13, 2017

راه‌حل مشکل ساختار اجرائی کشور چیست؟

Top of Form

راه‌حل مشکل ساختار اجرائی کشور چیست؟

 محمد توسلی
خبر توافق سران سه قوه برای اصلاح ساختار مدیریتی برخی از وزارتخانه‌ها در روزنامه «شرق» 21 آبان، با توجه به مشکلات ساختار مدیریت کشور، به‌طور طبیعی توجه همه کسانی که دغدغه اصلاح امور کشور را دارند، جلب می‌کند؛ اما با وجود تکذیب این خبر از سوی دولت، این موضوع می‌تواند به‌عنوان یک طرح پیشنهادی بررسی شود. براساس آنچه در این گزارش روایت شده « وزارت راه‌وشهرسازی به دو وزارتخانه مسکن و شهرسازی و امور راهداری تقسیم می‌شود و سازمان شهرداری‌ها از وزارت کشور به وزارت مسکن و شهرسازی منتقل خواهد شد.»
همچنین «امور مربوط به برق از وزارت نیرو جدا و به وزارت نفت ملحق می‌شود و نام وزارت نفت به وزارت انرژی تغییر می‌کند» و چند تغییر دیگر که در خبر مربوطه آمده است.  طرح موضوع تغییر ساختار برخی از دستگاه‌های اجرائی کشور در جلسه سران سه قوه نمودار اهمیت رفع مشکلات چشمگیری است که در ساختار مدیریت دستگاه‌های اجرائی به‌طور ملموس وجود دارد؛ اما سؤال اصلی این است که آیا چنین نگاهی می‌تواند بر پایه گزارش‌های کارشناسی انجام‌شده باشد؟ 
سؤال دیگر که در خبر یادشده هم به آن اشاره شده این ابهام جدی است که درحالی‌که دولت در شرایط کنونی برای پرداخت حقوق و مزایای کارکنان گسترده با مشکلات جدی روبه‌روست و عملا اعتباری برای پروژه‌های عمرانی باقی نمانده و پیامدهای آن بحران اقتصادی و معیشتی مردم بوده است، چرا به‌جای کوچک‌سازی و چابک‌سازی دولت طبق سند چشم‌انداز 1404، راه‌حل بزرگ‌ترکردن دستگاه‌های اجرائی مطرح شده است؟
 
اینکه تصمیم ادغام دو وزارتخانه «راه و ترابری» و «مسکن و شهرسازی» در گذشته احتمالا با هدف کوچک‌سازی دولت انجام شده باشد، امری قابل دفاع است؛ اما با توجه به تفاوت حوزه تخصصی و خدماتی آنها و مشکلاتی که در پی داشته، امروز به راهکار تفکیک مجدد آنها رسیده‌اند.
 به نظر نمی‌رسد که اجرای این طرح‌های جدید بتواند پاسخ‌گوی مشکلات ساختاری مدیریت اجرائی کشور باشد، زیرا بررسی ساختار مدیریت اجرائی کشورهای توسعه‌یافته و همچنین در‌حال‌توسعه به‌وضوح نشان می‌دهند که ساختار دولت مرکزی آنها کوچک اما توانمند و چابک است و محدوده مسئولیت آنها در سطح سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و نظارت در سطح ملی و بین‌المللی است. مسائل مربوط به امور نظامی و امنیت ملی به‌طور متمرکز در اختیار دولت مرکزی است؛ اما همه امور اجرائی مربوط به شهروندان در سطح شهرها و روستاها به خود مردم واگذار شده است
بعد از انقلاب با چنین شناختی از تجربه متداول شهرهای کشورهای توسعه‌یافته، موضوع مدیریت واحد شهری مطالعه و قانون آن در مهرماه سال 1358 در شورای انقلاب تصویب شده، اما با توجه به شرایط پیش‌آمده اجرای آن پیگیری نشده است
با توجه به مطالعاتی که در سال 1393 در وزارت کشور برای پاسخ‌گویی به چالش‌های جدی مدیریت شهرهای کشور انجام شد، خروجی آن لایحه مدیریت پکپارچه شهری بود که در همایش‌های کارشناسی نقد و ارزیابی شد و ظاهرا‌ در وزارت کشور و دولت در دست پیگیری است. به نظر راقم این سطور، تجربه مدیریت سایر کشورها و تجربیات چهار دهه بعد از انقلاب نشان می‌دهد راهکار اصلاح مشکلات کنونی مدیریت اجرائی کشور قبل از تفکیک و جابه‌جایی وظایف در وزارتخانه‌های مختلف، پیگیری و نهایی‌کردن لایحه مدیریت یکپارچه شهری در دست اقدام دولت و تصویب آن در مجلس شورای اسلامی است تا با انتقال بخش درخور توجهی از وظایف وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرائی به نهادهای مردمی در شوراهای شهر و روستا و مدیریت اجرائی آنها در شهرداری‌ها در چارچوب قانون مدیریت یکپارچه شهری باشد
بدیهی است این فرایند زمان‌بر است و به عزم جدی و پیگیری مستمر مدیریت کشور نیاز دارد. هم‌زمان با این مرحله، موضوع ساماندهی وظایف وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های اجرائی با توجه به وظایف دولت مرکزی می‌تواند انجام شود
 در چنین فرایندی که به اختصار اشاره شد، اصلاح مشکلات ساختاری مدیریت اجرائی کشور با سپردن کارها در چارچوب قانون و به‌تدریج به نهادهای مدیریت شهری، امکانات و فرصت‌ها برای برنامه‌ریزی و اجرای برنامه‌های توسعه کشور و پاسخ به نیازهای مردم به‌ویژه مشکل معیشتی و اشتغال مردم و شفافیت در گردش کارها امکان‌پذیر می‌شود. بدیهی است اجرای این برنامه که مستلزم فرایندی طولانی است، به عزم و تصمیم کلان مدیریتی کشور و جذب کارشناسان و مدیرانی توانمند، بردبار و صبور نیاز دارد.
درباره آینده وزارت راه‌وشهرسازی تجربه جهانی نشان می‌دهد مدیریت کلان حمل‌ونقل کشور به‌علت پراکندگی وظایف در وزارت راه و وزارت کشور و روشن‌نبودن وظایف، هماهنگی برنامه‌ریزی‌های حمل‌ونقلی در سطح کشور و شهرها همواره با چالش‌های مدیریتی و کارشناسی روبه‌رو بوده است امروز در بیش از 50 کشور توسعه‌یافته و درحال‌توسعه جهان سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی‌های کلان ملی در یک وزارتخانه با عنوان «وزارت حمل‌ونقل» متمرکز شده است و همه دستگاه‌های اجرائی از سیاست‌ها و برنامه‌های متمرکز و هماهنگ پیروی می‌کنند. با وجود تلاش‌های زیادی که در دو دهه گذشته شده، هنوز فاقد طرح‌های جامع حمل‌ونقل مصوب در کشور هستیم تا براساس آنها با پیش‌بینی تقاضای سفر در سطح کشور، تقسیم‌بندی بهینه سفرها بین روش‌های «جاده‌ای، ریلی، هوایی و دریایی» انجام و تأمین انسجام بین الگوی سفرهای درون‌شهری و برون‌شهری امکان‌پذیر شود. بر‌این‌اساس مسائل کلان حمل‌ونقل کشور می‌تواند در وزارت حمل‌ونقل متمرکز شود. مسائل اجرائی زیر سیستم‌های حمل‌ونقل (جاده‌ای، ریلی، هوایی و دریایی) در وزارت راه متمرکز و مسائل کلان مربوط به مسکن و شهرسازی در وزارتخانه جداگانه‌ای می‌تواند پیش‌بینی شود. البته با توجه به وظایف ستادی این وزارتخانه‌ها، سازمان و نیروی انسانی آنها بسیار محدود بوده و از مجموع وزارت راه‌وشهرسازی و سازمان‌های متمرکز در وزارت کشور کمتر خواهد بود
آنچه در یک نظر کلان مدیریتی و کارشناسی می‌توان یادآور شد این واقعیت است که بدون اصلاح ساختار مدیریتی کشور و مدیریت شهرها امکان پاسخ‌گویی به نیازهای شهروندان و انجام وعده‌های مدیران منتخب و به‌طور مشخص اجرای برنامه‌های توسعه ملی دور از واقع‌بینی است.
منبع: شرق- 22 آبان 96




Bottom of Form


Saturday, November 11, 2017

چالش های اصلی مدیریت شهر تهران

گفت وگو با محمد توسلی :
چالش های اصلی مدیریت شهر تهران

محافظه کاران نمی خواهند رانت ها را از دست بدهند

شاید کمتر کسی فکر می کرد شهرداری تهران در طول تاریخ انقلاب اسلامی به یکی از چالش برانگیزترین و بحرانی ترین مراکز مدیریتی کشور تبدیل شود به شکلی که هیچ زمان حاشیه ها از آن دور نباشد. این در حالی است که نگاه هر کدام از جریان های سیاسی نیز به شهرداری تهران متفاوت بوده است. اصلاح طلبان با حضور در مدیریت شهر تهران به دنبال تحقق مطالبات مدنی  و حقوق شهروندی بودند که در این زمینه با چالش ها و انحرافاتی از مسیر اصلی مواجه شدند. از سوی دیگر محافظه کاران نگاه ویژه ای به شهرداری تهران به عنوان یکی از کانون های ثروت و قدرت داشتند؛ به شکلی که سه بار شانس خود را  ازشهرداری تهران برای رسیدن به ریاست جمهوری امتحان کردند که تنها یکبار و توسط احمدی نژاد به نتیجه رسیدند و تلاش های قالیباف در این زمینه بی اثر ماند. با این وجود و با حضور دکتر محمدعلی نجفی در شهرداری تهران امید ها به اصلاح وضعیت شهرداری تهران به وجود آمده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی مهم ترین اتفاقات رخ داده در شهرداری تهران در طول سال های بعد از انقلاب با اولین شهردار تهران پس از پیروزی انقلاب اسلامی گفت وگو کردیم. متن گفت و گوی « آرمان» با مهندس محمد توسلی را در ادامه می خوانید:


به نظر من آقای نجفی بدون اصلاح ساختار مديريت شهری از طریق اجرای مدیریت واحد 
و یکپارچه شهری و سپردن واقعي كارها به دست خود مردم كه در همه كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه معمول است و نیز كوچك شدن و توانمند سازی دولت که در لایحه مدیریت شهری نیز پیش بینی شده است  نمي توان اقدامی اساسي در جهت اجراي برنامه هاي توسعه پايدار و پاسخ به نيازهاي شهروندان بعمل آورد.


*آیا هنگامی که شما شهردار تهران بودید فکر می کردید یک روز شهرداری تهران به یکی از پرحاشیه ترین نهادهای مدیریتی در طول تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل شود؟
 خیر، هنگامی که اوایل اسفند سال1357 مدیریت شهرداری تهران را به دست گرفتیم هیچ گاه فکر نمی کردیم شهرداری تهران در این مسیر حرکت کند و به این نقطه برسد. ما بعد از انقلاب، با توجه به مطالبات تاریخی مردم که در شعارهای دوران انقلاب نیز منعکس بود،  گمان می کردیم قرار است شهرداری تهران با مشارکت مردم و به صورت مردمی اداره شود. به همین دلیل یکی از راهبردها و برنامه های اصلی ما در دوران شهرداری تهران زمینه سازی برای حضور موثر مردم در مدیریت شهر تهران بود. در این راستا در همان اسفند 57 کارگروهایی برای مطالعه ساختار و ضوابط حضور مردم در مدیریت شهر تهران تشکیل شد. در بخش اصلاح ساختار تقسیمات شهری؛ حاصل تحقیقات این کارگروه حدود 340 محله در شهر مشخص شد. از ترکیب چند محله، نواحی و از ترکیب چند ناحیه، مناطق بیست گانه شهر تهران ( در شرق مسیل کن، مرز محدوده)، تقسیم بندی شد. مطابق طرحی که تهیه شد قرار بود انتخابات از محلات شهر آغاز شود. در هر محله  چند نماینده برای شورای محله انتخاب شود و با حضور نمایندگان محلات، شورای مناطق شکل گیرد و با حضور نمایندگان مناطق، شورای شهر یا پارلمان شهری که نمایندگان طبیعی همه مردم شهر بود، تشکیل شود تا مردم شهر بتوانند مشارکت واقعی در اداره شهر داشته باشند. قانون تهیه شده پس از طی مراحل مختلف نهایتا در مهر ماه سال 58 به تصویب شورای انقلاب رسید. اما پس از خرداد سال1360 و بسته شدن فضای سیاسی کشور عملأ کسانی در مدیریت دولت و وزارت کشور بودند که عملا به حضور و مشارکت مردم در ادره شهر ها طبق اصول فصل هفتم قانون اساسی باور نداشتند یا در آن مقطع عملی نمی دیدند. این وضعیت تا خرداد 76 به صورت کج دار و مریز در شهرداری تهران ادامه داشت تا اینکه انتخابات شورای شهر و روستا در دولت اصلاحات برای اولین بار در سال 77 برگزار و اولین شورای شهر تهران تشکیل شد. با این وجود، در پنج دوره ای که شورای شهر تهران تشکیل شده است همه در حال یادگیری هستیم و هنوز تحول ساختاری مورد نظر در مدیریت شهر تهران رخ نداده است. این در حالی است که مدیریت شهر تهران دارای چالش های ساختاری است و تا زمانی که این چالش های ساختاری مرتفع نشود نمی توان صرفا با تغییر افراد به بهبود کیفیت زندگی مردم درکلانشهرتهران امیدوار بود.
* شما به عنوان اولین شهردار تهران پس از انقلاب چه نوع شهرداری را از دوران پهلوی تحویل گرفتید؟ یک شهرداری بی نظم و پرفساد را و یا یک شهرداری منظبط و کارآمد را؟
شهرداری تهران در دوران مدیریت دکتر «نیک پی» توسعه سازمانی قابل توجهی پیدا کرده بود. با این وجود ما با ساختار مدیریتی گذشته موافق نبودیم. زیرا شهرداری تهران در آن دوران با ساختاری اقتدارگرایانه مدیریت می شد که با نگاه راهبردی ما برای سپردن کار مردم بدست مردم که مطالبه تاریخی از انقلاب مشروطه بود، هماهنگ نبود. اما از نظر وجود فساد مالی  وضعیت به شکلی که اکنون وجود دارد نبود و شهرداری شرایط دیگری داشت. در آن دوران فساد مانند امروز در جامعه فراگیر نشده بود و بلکه فساد عموما به دربار و اطرافیان و وابستگان آن، محدود می شد. ازسوی دیگر کارکنان شهرداری تهران به دلیل برخی اقدامات و از جمله تخریب خانه های اقشار محروم در حاشیه های شهر، در بین مردم «بدنام» شده بودند. در نتیجه در دوران قبل از انقلاب به شهرداری تهران به عنوان یک کانون قدرت و ثروت نگاه نمی شد و تنها یک نهاد خدماتی بود. در دورانی که بنده مسئولیت شهرداری تهران را برعهده داشتم به دنبال زمینه سازی برای اصلاح ساختارهای مدیریت شهری و همچنین تشکیل پارلمان شهری و مدیریت واحد شهری و پاسخ به نیاز های واقعی شهروندان بودیم. به همین دلیل بسیاری از اقدامات زیر بنایی که در طول چهار دهه بعد از  انقلاب اسلامی در شهر تهران رخ داده یا در آن دو سال اجرای آن آغاز و یا حد اقل ایده و زمینه های مطالعاتی آن در دوران ابتدای انقلاب آغاز شده است؛ که قبلا به تفصیل در این خصوص توضیح داده ام.

*از چه زمانی پای سیاست به شهرداری تهران باز شد و سیاسیون به شهرداری تهران به عنوان یک کانون قدرت و ثروت نگاه کردند؟
هنگامی که بنده شهردار تهران بودم شهرداری تنها محلی برای رسیدگی به مشکلات و نیاز ها و همچنین ارایه خدمات به مردم بود و ارتباطی به سیاست نداشت. با این وجود در دولت شهید رجایی برخی از افراد  در دولت نگاه سیاسی داشتند و به همین دلیل حضور افرادی امثال بنده که عضو نهضت آزادی و از نزدیکان زنده یاد مهندس بازرگان بودیم را در مدیریت شهر تهران بر نمی تابیدند. ما براساس مطالعات علمی به این نتیجه رسیده بودیم که شهرهای بالای یک میلیون نفر نیاز به مترو دارند. هنگامی که این مسأله را در گروه کارشناسی دولت شهید رجایی مطرح کردیم و همه قانع شدند؛ برخی واکنش نشان دادند که چرا در حالی که  مردم در شهرهای دیگر کشور در وضعیت فقر به سر می برند ما سرمایه های کشور را صرف ساختن مترو در تهران می کنیم. از سوی دیگر کارشکنی های دیگری نیز در زمینه پشتیبانی جبهه های جنگ صورت می گرفت. به همین دلیل بنده پس از دولت موقت و دولت شورای انقلاب به دولت شهید رجایی هم استعفا دادم که ایشان نپذیرفت. با توجه به این که ادامه حضور ما در مدیریت شهر تهران به مصلحت مردم و منافع ملی نبود، در نهایت استعفای خود را تقدیم حضرت امام(ره) کردم که نهایتا وزارت کشور موافقت کردند.
یکی از دلائل استعفاء بنده نگاه راهبردی در برنامه های توسعه ملی بود که به دفعات در آن موقع مطرح می کردم. زیرا شهرداری تهران باید از همان ابتدا به دنبال تمرکز زدایی از شهر تهران بود تا  قدرت سیاسی  و اقتصادی  تنها در شهر تهران متمرکز نباشد و دیگر شهرهای کشور نیز به یک اندازه از میزان اختیارات سیاسی و ثروت ملی استفاده کنند. مدیران شهر تهران باید تلاش می کردند همه شهرهای کشور به صورت همزمان با شهر تهران توسعه پیدا کنند تا از توسعه نا برابر بین شهرهای کشور جلوگیری شود و مشکل مهاجرت به ویژه به کلانشهر تهران و حاشیه نشینی پیشگیری می شد. به رغم این توصیه های مکرر در دوسال اول بعد از انقلاب توجهی نشد و با وقوع جنگ تحمیلی بحران های شهر تهران بیشتر از گذشته افزایش پیدا کرد و این وضعیت پس از پایان جنگ شکل جدی تری به خود گرفت.
 *جنگ تحمیلی چه تأثیری بر تشدید بحران های شهرداری تهران داشت؟
 پس از پایان جنگ آیت الله هاشمی به ریاست جمهوری رسیدند و هنگامی که سکان مدیریت اجرایی کشور  را به دست گرفتند از آقای کرباسچی که در آن مقطع استاندار اصفهان بودند خواستند که مدیریت شهر تهران را به دست بگیرند. هنگامی که آقای کرباسچی شهردار تهران شدند طرح انتقال پایتخت مطرح شد که آقای کرباسچی عنوان کردند که ما تلاش می کنیم تمرکز زدایی را از تهران آغاز کنیم که نیاز به انتقال پایتخت وجود نداشته باشد. به نظر من سه دوره در شهرداری تهران بسیار تأثیرگذار بودند. نخست دوران شهرداری آقای کرباسچی، دوم دوران آقای احمدی نژاد و در نهایت دوران مدیریت آقای قالیباف در شهر تهران از بسیاری از جهات در سرنوشت شهر تهران دارای اهمیت هستند. در این سه دوره شهر تهران با چالش های بسیار جدی مواجه بوده است و نوع نگاهی که به این چالش ها از سوی مدیران شهری صورت می گرفت دارای اهمیت است.

*مهم ترین چالش های دوران شهرداری آقای کرباسچی چه بود؟چرا این دوران دارای اهمیت ویژه است؟
در این مقطع زمانی چند مشکل جدی در شهر تهران به وجود آمد. در دوره آقای کرباسچی که اجرای طرح های زمین مانده نیاز به اعتبارات مالی داشت، اولین خشت کج فروش تراکم های مازاد بر ضوابط  پبش بینی شده در طرح های تقصیلی را در شهر تهران آغاز می کنند تا اعتبارات لازم برای اداره شهرداری را تأمین کنند. البته این روند فروش تراکم مازاد در دوره آقای قالیباف با شتاب بیشتری دنبال شد بطوری که حدود 70 درصد بودجه شهرداری از این محل تامین می شد و در نتیجه خسارات جبران ناپذیری به شهر وارد ساخته است. نکته دیگر اینکه آقای کرباسچی ظاهرا قصد داشت از فرصت شهرداری تهران برای  ریاست جمهوری استفاده کند و به همین دلیل نیز دست به اجرای برخی پروژه های نمایشی در سطج شهر تهران زد. به عنوان مثال ایشان پروژه احداث پل تقاطع پارک وی را کلید زدند. این در حالی است که ایجاد پل های معلق مانند پارک وی باید روی فضای باز دره ای چون رودخانه صورت می گرفت و مناسب تقاطع شهری در این محل نیست.
البته این پروژه های نمایشی در دوران شهرداری آقای قالیباف نیز با ابعاد بیشتری وجود داشت. آقای قالیباف نیز تلاش می کرد با پروژه های نمایشی مانند احداث پل صدر توانایی خود را برای اداره کشور به رخ بکشد تا بتواند به ریاست جمهوری دست پیدا کند.در نتیجه قدرت طلبی شهرداران تهران برای رسیدن به پست های مدیریتی بالاتر و از جمله ریاست جمهوری از دوران شهرداری آقای کرباسچی کلید خورد اما با پرونده ای که برای ایشان تشکیل شد و پیامدهای آن موضوع منتفی شد. این در حالی بود که در آستانه انتخابات دوم خرداد سال76 محافظه کاران به صورت تمام قد روی آقای ناطق نوری اجماع کرده بودند و از پیروزی خود اطمینان داشتند. با این وجود به یک باره در خرداد76 با رأی اعتراضی مردم به کاندیدای محافظه کاران مواجه شدند و درنهایت رییس دولت اصلاحات در انتخابات به پیروزی دست پیدا کرد.
*پیروزی گفتمان اصلاحات در سال76 چه تأثیری بر رویکرد شهرداری تهران گذاشت؟
در این دوران برای اولین بار بعد از انقلاب انتخابات شورا ها در سراسر کشور انجام شد و شورای شهر تهران تشکیل شد. این در حالی بود که در اولین دوره، اصلاح طلبان موفق شدند وارد شورا شوند با این وجود اصلاح طلبان احساس می کردند در طول چهار سالی که در شورا حضور دارند باید به تمامی آرمان های دموکراتیک در مدیریت شهر تهران دست پیدا کنند و مدیریت اقتدارگرای شهر تهران را در طول چهار سال به یک مدیریت دموکراتیک تبدیل کنند. اصلاح طلبان و حامیان آنان این نکته را فراموش کرده بودند که کشوری مانند انگستان که دارای مدیریت دموکراتیک در مدیریت شهری است بیش از200 سال سابقه تشکیل پارلمان شهری دارد و در طول این 200 سال موفق شده به آرمان های دموکراتیک در مدیریت شهری دست پیدا کند.در نتیجه به دلیل حاشیه ها و سوء تدبیرهایی که در شورای شهر اول رخ داد مردم عموما در انتخابات دور دوم شوراها در انتخابات شرکت نکردند و به تعبیری خود زنی کردند. هنگامی که  اکثریت مردم در انتخابات شرکت نکردند محافظه کاران با مشارکت حدود 11 درصدی مردم با همان پایگاه رأی اندکی که در اختیار داشتند موفق شدند وارد شورا شوند و سیاست های خود را اجرایی کنند. محاظفه کاران در نهایت تصمیم گرفتند برای شهرداری تهران از آقای احمدی نژاد حمایت کنند و به این وسیله با شهردار شدن احمدی نژاد در تهران دوران جدیدی در مدیریت شهر تهران آغاز شد که پیامدهای مختلفی برای شهر تهران داشت.
*چرا دوران مدیریت احمدی نژاد در شهر تهران دارای اهمیت است؟آیا این مسأله که احمدی نژاد از شهرداری تهران به ریاست جمهوری رسید اهمیت شهرداری تهران را در مناسبات قدرت افزایش داد؟
مهم ترین ویژگی دوران مدیریت احمدی نژاد در شهر تهران رویکردهای پوپولیستی و عوام فریبی بود. به عنوان مثال احمدی نژاد مشکلات مهم و پیچیده شهر تهران را رها کرده بود و به دنبال ساختن سقاخانه در شهر تهران بود. ایشان دارای مدرک دکترای حمل و نقل و ترافیک بودند. با این وجود به دنبال اجرای طرح «منوریل» در شهر تهران بودند و این در حالی بود که در شهری مانند تهران احداث «منوریل» هیچ  توجیه فنی و اقتصادی  ندارد. نکته دیگر اینکه از دوران احمدی نژاد نیز شهرداری تهران به صورت رسمی به یکی از کانون های قدرت و ثروت جریان های سیاسی برای رسیدن به قدرت و ریاست جمهوری تبدیل شد. این در حالی بود که برخی از نهادهای سنتی قدرت نیز از احمدی نژاد حمایت می کردند. در انتخابات ریاست جمهوری سال84 نیز اصلاح طلبان با چند کاندیدا در انتخابات شرکت کردند و در دور دوم که هیچکدام حضور نداشتند مجبور شدند از آیت الله هاشمی حمایت کنند. با این وجود برخی از گروه های اصلاح طلب و نهاد های دانشجویی حاضر به این کار نشدند و در انتخابات شرکت نکردند تا احمدی نژاد با اتکا به پایگاه اندک محافظه کاران به قدرت دست پیدا کند. هنگامی که احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسید فضای سنگینی را برای اصلاح طلبان و جریان رقیب خود به وجود آورد وآسیب های زیادی به مدیریت کشور وارد ساخت. احمدی نژاد فرد شناخته شده ای نبود و برای مدیریت کشور دانش و شایستگی لازم را نداشت. در نتیجه کشور را به شکلی مدیریت کرد که پیامدهای مخرب فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن دوران دامنگیر مدیریت کشور شده است.

*پس از دوران احمدی نژاد در شهرداری تهران محمد باقر قالیباف نیز تلاش کرد همان راه احمدی نژاد را در شهرداری تهران تکرار کند و از شهرداری برای خود سکوی پرتاب به سوی ریاست جمهوری بسازد. با این وجود این اتفاق رخ نداد و از سوی دیگر بحران ها و چالش ها شهر تهران تشدید شد؟تحلیل شما از دوران مدیریت قالیباف بر شهر تهرن چیست؟
آقای  قالیباف نیز مانند آقای احمدی نژاد از جریان محافظه کار بود و اگر چه در برخی زمینه ها با هم اختلاف سلیقه داشتند اما در نهایت «آب به یک آسیاب می ریختند». مشکلات مدیریت  شهر تهران به صورت ساختاری است و تا زمانی که ساختارها اصلاح نشود بهترین مدیران نیز نمی توانند برای مشکلات شهر تهران راه حل منطقی پیدا کنند. این در حالی است که حضور محافظه کاران و اقتدارگرایان در شهرداری تهران وضعیت را پیچیده تر از گذشته نیز کرده بود. به عنوان مثال آبادگران در شورای دوم و یا قالیباف در طول دوازده سال گذشته نگاه راهبردی به مشارکت مردم در تصمیم گیری های شهری نداشتند. نوع مدیریت قالیباف، علی رغم برخی خدماتی که برای شهر تهران انجام داد، اقتدارگرایانه بود. از سوی دیگر محافظه کاران نگاه سیاسی به شهرداری تهران داشتند و گمان می کردند شهرداری می تواند یک سکوی پرتاب برای رسیدن به مدارج بالاتر قدرت باشد.آقای قالیباف در طول12 سالی که در شهرداری تهران حضور داشتند دوبار شانس خود را برای رسیدن به ریاست جمهوری امتحان کردند.این در حالی است که در گذشته نیز احمدی نژاد به عنوان یک اصولگرا یک بار این کار را انجام داده بود. در نتیجه این مسأله نشان می دهد که محافظه کاران در دو دهه گذشته همواره نگاه سیاسی به شهرداری تهران داشته اند و تلاش کرده اند از طریق شهرداری به اهداف مهم تر خود دست پیدا کنند.در نتیجه به دلیل اینکه به دنبال قدرت هستند کارهای نمایشی در سطح شهر تهران انجام می دهند. قالیباف احساس می کرد اگر پروژهای سنگینی مانند پل صدر را انجام بدهد می تواند به حمایت مردم در انتخابات ریاست جمهوری امیدوار باشد.
* به نظر شما آقای نجفی می تواند مشکلات ساختاری شهرداری تهران را اصلاح کند؟آیا ایشان می توانند مدیریت اقتدارگرایانه شهرداری تهران از بین ببرند؟مهم ترین چالش های پیش روی آقای نجفی در آینده چیست؟
شهرداری تهران از گذشته تاکنون به صورت اقتدارگرایانه مدیریت شده است و از اختیارات زیادی برخوردار است. این در حالی است که شورای شهر که وظایف نظارتی را برعهده دارد عملا امکانات و اختیارات لازم را برای انجام وظائف خود ندارد. به نظر من آقای نجفی بدون اصلاح ساختار مديريت شهری از طریق اجرای مدیریت واحد و یکپارچه شهری و سپردن واقعي كارها به دست خود مردم كه در همه كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه معمول است و نیز كوچك شدن و توانمند سازی دولت که در لایحه مدیریت شهری نیز پیش بینی شده است  نمي توان اقدامی اساسي در جهت اجراي برنامه هاي توسعه پايدار و پاسخ به نيازهاي شهروندان بعمل آورد. از سوی دیگر آقای نجفی باید همسویی رویکرد دولت و مجلس با شهرداری تهران را به عنوان یک فرصت استفاده کند.آقای نجفی باید راهکار مدیریت یکپارچه شهری را دنبال کند و با استفاده از ظرفیت مردمی ساختار مدیریت متمرکز و اقتدارگرای شهر تهران را اصلاح و جایگاه نظارت مردمی را بصورت پارلمان شهری با اختیارات لازم  ارتقا ببخشد.

منبع: روزنامه آرمان 20 آبان 96 ( احسان انصاری)