Monday, July 16, 2018

به یاد محمد بسته نگار



به یاد محمد بسته نگار

محمد توسلی

سر انجام دوست وهمراه دیرینمان زنده یاد محمد بسته نگار(1397 1320) در 18 تیر زندگی خاکی را وداع گفت و به سرای ابدیت شتافت. آشنائی ما از همان سال 1339 که او وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد در جریان فعالیت های انجمن اسلامی دانشجویان و گسترش جنبش دانشجویی آغاز شد. سال های 39 و40 فضای سیاسی کشور و دانشگاه ها با پیگیری برنامه های حقوق بشر کندی در آمریکا و تشکیل جبهه ملی دوم و سپس تاسیس نهضت آزادی ایران در اردیبهشت سال 1340 کاملا متحول شد. در این شرایط اعضای انجمن اسلامی دانشجویان علاوه بر برنامه های فرهنگی اجتماعی انجمن، در سازمان های دانشجویی جبهه ملی نیز مشارکت داشتند. در چنین فضایی محمد بسته نگار فعالیت اجتماعی و سیاسی خود را آغاز می کند و با عضویت و همکاری در نهضت آزادی ایران با طالقانی در مسجد هدایت و با بازرگان در جلسات و دیدار های ادواری آشنا می شود. در مهر ماه 1341 که برای ادامه تحصیل عازم خارج از کشور بودم؛  بسته نگار هم در کنار محمد حنیف نژاد، سعید محسن، اصغر بدیع زادگان، لطف الله میثمی  و جمعی دیگر برای دیدار به منزل ما آمده بودند که عکس های تاریخی آن قبلا منتشر شده است.

آفرینش در دوران زندان 

در پی بیانیه نهضت آزادی به مناسبت رفراندم شش ماده ای شاه با عنوان « ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ(!)..) در تاریخ سوم بهمن 41 سران و فعالان نهضت آزادی بازداشت شدند و در مرحله بعد به تدریج اعضای جوان تر که فعالیت های نهضت را دنبال می کردند در دو یا سه مرحله بازداشت می شوند و در دادگاه نظامی که تفصیل آن در اسناد تاریخی آمده است تا ده سال محکوم شدند. محمد بسته نگار یکی از بازداشت شدگان گروه های بعدی در خرداد 43 است که پس از محاکمه به چهار سال محکوم می شود و در این مدت در کنار مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی، دکتر سحابی و جمعی از فعالان نهضت آزادی زندگی جمعی ویژه ای دز زندان های قصر و در دوره ای هم در زندان برازجان داشته است. مایلم در این یادداشت به نقش این دوران در شکل گیری شخصیت بسته نگار و همبندانش اشاره ای داشته باشم.  خاطرات چاپ شده این زندانیان به ویژه خاطرات روزانه مهندس بازرگان و محمد بسته نگار نشان می دهد که در فضای آزاد زندان ها در آن دوران این جمع برنامه منظم روزانه و تقسیم وظائف جمعی داشتند که بخشی از آن اختصاص به کلاس های آموزشی و مطالعاتی داشت. در این برنامه ها مهندس بازرگان ، آیت اله طالقانی و دکتر سحابی برنامه منظم سخنرانی و جلسات بحث و گفت و گو در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی  داشتند. مرور برنامه های آموزشی این دوران و فضای ویژه اخلاقی که ارتباطات این جمع را شکل داده بود به نظر بنده تاثیرات این دوران روی همه به ویژه نسل جوان چون محمد بسته نگار حد اقل در حد یک دوره دکترا قابل ارزیابی است. مرور تولیدات فرهنگی منتشر شده در این دوران نشان از آفرینش و خلاقیت جمعی است. 16 اثر کلیدی مهندس بازرگان از جمله سیر تحول قرآن، چرا دچار استبداد شدیم  و چرا با استبداد مخالفیم در این دوران تهیه و تدوین شده است. بخش قابل توجهی از پرتوی از قرآن طالقانی محصول کلاس های این دوران و تنظیم در زندان با کمک همبندانی چون دکتر محمد مهدی جعفری است. کتاب خلقت انسان دکتر سحابی محصول مطالعات و سخنرانی های این دوران است. سایر زندانیان این جمع نیز هر یک در این دوره تولیدات فرهنگی داشتند. علاوه بر آموزش های این دوره چهار ساله زندگی جمعی در کنار این بزرگان که هر یک خود اسوه و الگوی زندگی مومنانه و اخلاقی بودند بهترین فضای زندگی برای آفرینش و خلاقیت جمعی را برای همه از جمله برای شکل گیری شخصیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی محمد بسته نگار فراهم ساختند.
در این جمع مهندس عزت الله سحابی هم حضور دارد که به تعبیری نقش نسل میانه یا پاگرد را ایفاء می کند. مهندس سحابی با جوانتر های جمع ارتباط نزدیک آموزشی و انسانی داشت و ضرورت مبارزه مسلحانه و مخفی را پس از خشونت های 15 خرداد 42 مطرح می کرد. این نگاه را بعد از آزادی با پایه گذاران مجاهدین خلق پی می گیرد. همچنین این ارتباط عاطفی با جوانتر ها در سال های بعد ادامه پیدا می کند. که در ادامه به آن اشاره خواهم داشت.

تلاش های  فرهنگی

بعد از آزادی از زندان به ویژه بعد از انقلاب علاقه و تمرکز اصلی بسته نگار به مطالعات تاریخی و تلاش در زمینه  کار های فرهنگی و آگاهی بخشی در راستای همان آموزش های ویژه و گفتمانی است که در نهضت آزادی و دوران چهار ساله کسب کرده بود. مروری بر زندگینامه و آثار منتشر شده او کاملا نگاه اجتماعی او از نشان می دهد.
«مبانی دموکراسی و جامعه مدنی در حکومت علی(ع)»، «حاکمیت مردم در دیدگاه اسلام و قرآن»، «حقوق بشر از منظر اندیشمندان»، «اندیشه های اجتماعی سیاسی مهندس بازرگان»، «رساله ای در باب حکومت؛ طالقانی نظریه پرداز دموکراسی شورایی در جمهوری اسلامی ایران» و... 
  
اخلاق مداری، صداقت و تواضع 

از همان سال56 که به تدریج نهضت آزادی ایران تجدید سازمان می کرد محمد بسته نگار در جلسات شورا که عموما در منزل مرحوم احمد صدر حاج سید جوادی، واقع در خیابان ملک، تشکیل می شد محمد بسته نگار هم حضور داشت و در فعالیت ها مشارکت می کرد. چون در دولت مسئولیتی نداشت در کنار مهندس سحابی، محمد مهدی جعفری و جمع دیگری در فعالیت های تشکیلاتی مشارکت داشت. پیوند های فکری و عاطفی دوران زندان اوایل دهه چهل در این دوره محسوس است. به رغم استعفای مهندس سحابی و جمعی از اعضای نهضت از جمله محمد بسته نگار در نیمه دوم سال 58 از عضویت نهضت آزادی، روابط برادارانه و همکاری های فرهنگی و اجتماعی با این دوستان از جمله محمد بسته نگار ادامه پیدا کرد و نوع رفتار اخلاقی این دوستان در فرهنگ کار حزبی و اجتماعی می تواند برای تقویت روحیه کار جمعی نسل امروز آموزنده باشد.
زنده یاد محمد بسته نگار چون زنده یاد مهندس سحابی از چنان خصوصیات اخلاقی، صداقت و تواضع برخوردار بود که همواره مواضع راهبردی خود را که آموزش گرفته بود حفظ کرد و با حفظ روابط دوستانه و همکاری های فرهنگی و اجتماعی مشترک تصرح می کرد که جدا شدن ما از نهضت آزادی تصمیم درستی نبوده است.
خداوند متعال او را با اعمال صالحش محشور و مشمول رحمت و آمرزش خود قرار دهد. راه و یاد او  همواره زنده و گرامی باد. 

منبع: روزنامه سازندگی- 24 تیر 97


امیر انتظام نماد مظلومیت تاریخ معاصر



امیر انتظام نماد مظلومیت تاریخ معاصر

(کینه ای به دل نداشت)
محمد توسلی

چهاردهه زندگی بعد از انقلاب مهندس عباس امیرانتظام (1397- 1311) و سخنانی که از او شنیدیم، درسی بزرگ برای همه مااست. او مردی صبور و با گذشت بود که همواره ارزش ها و منافع ملی را بر منافع فردی ترجیح می داد. تا جایی که حاضر بود تمام سختی های سالهای زندان را تحمل کند اما در مقابل سختی های دوران زندان زانو نزند و کاری خلاف منافع ملی انجام ندهد. بنابراین، شجاعت، صداقت و پایداری او ، درس هایی اخلاقی است که نه تنها تمام مردم جامعه ببه ویژه نسل جوان امروز و آینده باید آن را بیاموزند.  به تصویر کشیدن مظلومیت امیرانتظام به عنوان اولین زندان سیاسی که مشقت های بیشماری را تحمل کرده است، می تواند از بسیاری ناعدالتی ها پیشگیری کند. مانند کاری که آقای میردامادی و اصغرزاده ازدانشجویان خط امام که در زمان دادگاه امیرنتظام مدارک برای جاسوسی ایشان جمع آوری می کردند، چندی پیش انجام دادند. آنها از جمله کسانی هستد که با بزرگواری خودشان پذیرفتند که در این زمینه اشتباه کردند و در رسانه ها نیز آن را بیان کردند.  لذا این انتظار می رود که باقی اشخاصی نیز گذشته خود را اصلاح و اظهار کنند.، زیرا چنین رفتارهایی نه تنها این افراد را کوچک نمی کند بلکه موجب بزرگواری آنها نیز خواهد شد و آموزه ای برای نسل امروز و فردا است.

امیر انتظام نماد مظلومیت تاریخ معاصر مااست . در مصاحبه تصویری آقای حسین دهباشی با مهندس امیرانتظام این مظللومیت به تصویر کشیده شد و  همه ما این مظلومیت را دیدیم . امیرانتظام زندگی ویژه ای داشت . او در دوران نهضت ملی ایران با راه مصدق آشنا شد و پس از کودتای 28 مرداد 32 در دهه 30  با نهضت مقاومت ملی همکاری داشت و از همانجا با پیشگامان روشنفکری دینی از جمله مهندس بازرگان آشنا می شود. سال 40 و پس از تشکیل نهضت آزادی ایران و پذیرش عضویت  امیرانتظام با مهاجرت تحصیلی به خارج از کشور همکاری خود را با نهضت قطع کرد.  هرچند درخارج کشور با دوستان نهضت ارتباط داشت، اما فعالیت چشمگیری در برنامه هایی که در خارج از کشور بود نداشت و بیشتر بر کار تحصیلی متمرکز بود. اما آنچه از سال های قبل از انقلاب به خاطر دارم این است که او به عنوان مهندس مشاور به ایران آمد و با من ارتباط کاری داشت. پس از انقلاب، در سال های56 و  57   نهضت آزادی ایران که مسولیت مدیریت انقلاب در داخل کشور را برعهده داشت، بحث دیپلماسی انقلاب را در دستور کار خود قرار داد. هدف از مذاکرات کاهش یا حذف حمایت دولت آمریکا از رژیم شاه بود تا با گسترش جنبش اجتماعی ایران کنده ها و استوانه های استبداد سلطنتی با هزینه کمتری  شکسته شود؛ که این چنین نیز رخدادها رقم خورد.
دیپلماسی انقلاب ایران از اردیبهشت 57 آغاز شد و من به عنوان مترجم در خدمت مهندس بازرگان و دکتر سحابی بودم. این مذاکرات تا آذر 57  با حضور بنده ادامه داشت که با توجه به حجم کارهای سنگینی که در کارهای مدیریت انقلاب داشتم ، مهندس بازرگان ، آقای امیرانتظام را جایگزین من کردند. بنابراین در مذاکرات بعدی که شورای انقلاب هم تشکیل شده بود امیرانتظام این کار را ادامه داد. پس از  تشکیل دولت موقت، امیرانتظام به عنوان سخنگو و معاونت دولت موقت انتخاب شد که عده ای این انتخاب را توسط مهندس بازگان برنتابیدند. حتی برخی از دوستان نهضت آزادی هم با انتشار بیانیه ای به این موضوع اعتراض کردند که چرا آقای مهندس بازرگان در آن شرایط انقلابی شخصی مانند امیرانتظام را انتخاب کرده است. اما بازرگان تسلیم نشد و امیرانتظام در مقام معاونت و سخنگوی دولت موقت به وظایفش ادامه داد. پس از مدتی مهندس بازرگان به دلیل برخی فشارها در خصوص طرح انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی، ایشان را به عنوان سفیر به کشورهای اسکاندیناوی می فرستند. پس از اشغال سفارت آمریکا و افشاگری هایی که انجام شد، در آذرماه 58 به امیرانتظام اطلاع داده می شود که به کشور برگردد. اما متاسفانه کمی بعد پرونده ای برای او در دادگاه انقلاب به ریاست مرحوم محمدی گیلانی تشکیل می شود و امیرانتظام را به اتهام جاسوسی محکوم می کند .

مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی و من در دادگاه امیرانتظام، به عنوان شاهدانی که در جریان دیپلماسی انقلاب و دولت موقت بودیم، حاضر شدیم و از ایشان دفاع کردیم. در این دادگاه حداکثر اتهاماتی که آقای محمدی گیلانی مطرح کرد این بود که امیرانتظام در دیپلماسی و مذاکره با بیگانگان سفره دلش را بیش اندازه باز می کرد. این سقف داده ها و اطلاعاتی بود که در طول جلسات مختلف دادگاه مطرح شد. من در دادگاه توضیح دادم که شرایط امنیتی و نوع مذاکره متفاوت  است. بعضی ممکن است با اسم مستعار مذاکره کنند و برخی مانند امیرانتظام در شرایط دیگری گفت و گو کند. این به هیچ وجه  دلیلی بر جاسوسی او نیست. این درحالی است که همزمان با چنین حکمی از طرف آقای محمدی گیلانی، شهید قدوسی که دادستان انقلاب بود در دیداری با مهندس بازرگان، بعد از بررسی پرونده به بازرگان می گوید که هیچ اثری از جاسوس بودن امیرانتظام در پرونده نمی بیند. مرحوم مهندس بازرگان نیز این دلایل قانونی و حقوقی را در دادگاه مطرح می کند ولی فایده ای نداشت و حکم به جاسوسی امیرانتظام داده می شود.
اما چه دلایلی وجود داشت که در دادگاه علنی با بیان دلایل و تاکید دادستان انقلاب مبنی بر گناهکار نبودن امیر انتظام، حکم بر جاسوسی ایشان داده می شود. حکمی که در ابتدا قرار بر اعدام بوده است، اما با پیگیری های مهندس بازرگان به حبس ابد البته غیرقابل کاهش تبدیل می شود. دوران زندان امیرانتظام خاطرات تلخی دارد که تاریخ مشقت زندانیان سیاسی ایران را تشکیل می دهد. امیرانتظام اولین زندان سیاسی است که بیشترین دوران حبس را داشته . سوال کلیدی این است که چرا دادگاه او چنین حکمی را برای امیرانتظام داد. پاسخ تحلیلی من این است که پس از انقلاب تمام  جریان های چپ مارکسیست چون حزب توده مخالف دولت موقت بودند. و روحانیتی که بطور طبیعی خود را برای تصدی قدرت آماده می کردند و با گفتمان تاریخی مهندس بازرگان و یاران او در دولت موقت موافق نبودند می خواستند به دولت موقت ضربه ای بزنند. در دادگاه امیر انتظام در این رابطه من تصریح کردم که این دادگاه، دادکاه امیر انتظام نیست؛ این دادگاه گفتمان مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی است یعنی گفتمان مطالبات تاریخی ملت ایران یعنی آزادی، استقلال، حاکمیت ملت، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون است که در آرمان های اولیه انقلاب و در اصول قانون اساسی هم تبلور دارد. در جمع همکاران دولت موقت تصور می شد که امیر انتظام هدف مناسبی برای این منظور باشد. کسانی که حکم به جاسوسی او دادند، گمان کرده بودند که امیر انتظام مانند بسیاری که جاسوس بودند پس از یکی دو سال در زندان می برند و با چند مصاحبه به هدف خود نائل می شوند و این ضربه سنگینی به دولت موقت خواهد شد. اما او با شخصیتی که داشت و پیامی که در سال های زندانش دریافت کرده بود، احساس کرد که مسئولیتی تاریخی در قبال این برنامه و ایستادگی در مقابل شرایط سخت دوران زندان بر عهده دارد. او اینچنین با شجاعت و مردانه در مقابل این شرایط سخت ایستادگی کرد  و با سربلندی این دوران را سپری کرد. این موضوع نشان دهنده این واقعیت است که به رغم کسانی که از مهندس بازرگان بابت  انتخاب امیرانتظام برای سخنگویی دولت موقت ایراد می گرفتند، هوشمندی، انسان شناسی و توان مدیریتی بازرگان را به خوبی نشان می دهد که او توانسته انسانی با این توانمندی را برای آن مسئولیت انتخاب کند.  مهندس بازرگان تا آخر عمر نگران امیرانتظام بود و احساس مسئولیت می کرد که چرا فردی مانند او باید در زندان باشد. مهندس بازرگان همیشه نسبت به مظلومیت امیر انتظام رنج می برد، زیرا او را خوب می شناخت و می دانست که او به ناحق در زندان است.

مهندس بازرگان دستش از این دنیا کوتاه است و روز گذشته ( 21 تیر ماه) مهندس امیرانتظام هم دارفانی را وداع گفت، اما مرور این تجربیات می تواند درس ها و عبرت هایی برای نسل امروز و آینده جامعه ما باشد که چگونه انسان هایی مانند امیرانتظام وقتی به عنوان هدف تخریب واقع می شوند، احساس مسولیت تاریخی می کنند و اجازه نمی دهند بر منافع و مصالح ملی ضربه ای وارد شود. این موضوع، شخصیت برجسته او را نشان می دهد. به خصوص اینکه در مقاطعی امیرانتظام کارهایی می کند که شخصیت برجسته او را بیش از پیش نمایان می کند. امیرانتظام زمانی که مطلع می شود مرحوم محمدی گیلانی، همان قاضی ای که به ناحق حکم به جاسوسی اش داده بود، در بستر بیماری است، به عیادتش می رود و می گوید که او را بخشیده است و کینه ای در دل ندارد. این عمل مهندس امیر انتظام که اخلاق سیاسی او را برجسته می کند،  نگاهی اخلاقی و انسانی است  که نسل امروز ما  به شدت به آن نیازمند است که در شرایط کنونی و در قبال مشکلاتی که داریم چگونه باید نگاهی ملی داشته باشیم و از خودخواهی ها و منافع فردی و گروهی در راستای منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی کشورمان باید گذشت کنیم. امیر انتظام توانست چنین ارزش هایی را در جامعه ما مطرح کند که جا دارد در این زمینه کار بیشتری صورت گیرد تا درس و آموزه ای برای جامعه  امروز و فردای ایران باشد.

منبع: روزنامه سازندگی 23 تیر 97 ( متن کامل)




پیام تسلیت درگذشت مهندس امیر انتظام



پیام تسلیت درگذشت مهندس امیر انتظام

بسمه تعالی
بازگشت همه بسوی اوست

زنده‌یاد مهندس عباس امیرانتظام، قدیمی‌ترین زندانی سیاسی پس از انقلاب، اسطوره مقاومت، عضو هیات رهبری جبهه ملی ایران و از همکاران دیرین و صادق مهندس مهدی بازرگان در دولت موقت، پس از یک دوره طولانی بیماری به جوار رحمت حق شتافت. فقدان این انسان شریف و ستمدیده که با وجود ناملایمات و بی‌انصافی‌ها، زانو خم نکرد و بر سر پیمانش با خدا و مردم خویش ایستاد، ضایعه‌ای است دردناک؛ علی‌الخصوص که زندگی پررنج و سرشار از مظلومیت امیرانتظام، روایت تکرار دردناک تاریخ  ماست.

امیرانتظام قربانی توطئه علیه گفتمانی از انقلاب اسلامی شد که به آزادی، حاکمیت ملت و حقوق بشر باور داشت. هم از این رو، دادگاه امیرانتظام، فقط دادگاه یک فرد نبود، بلکه دادگاه گفتمان دولت موقت و  بهانه سرکوب و مقابله با راهی بود که بازرگان، سحابی و طالقانی بنیان نهاده بودند.

امیرانتظام در زمره پویندگان راه دشوار دمکراسی و از جمله مصدقی‌هایی بود که راه‌حل بنیادین را در مبارزات درون‌زا و ملی و مردمی می‌دید و به رغم تهدیدات و تضییقاتی که هیچ‌گاه به طور کلی مرتفع نشد و با وجود توصیه پزشکان به ادامه معالجات در خارج، به ترک کشور رضایت نداد.

 اگرچه در ظاهر، خواسته به حق آن زنده‌یاد مبنی بر تجدید دادرسی و بررسی آن اتهامات ناروا، هرگز عملی نشد اما در طول سالیان بعد، داوری مردم و تاریخ ایران از او اعاده حیثیت کرد و گواهی داد که تنها گناه امیرانتظام و بزرگمردان دولت موقت، خدمت به ملت ایران و باور به آزادی و حاکمیت ملت بود.

نهضت آزادی ایران درگذشت این انسان صمیمی و رنج‌کشیده در راه وطن را به همسر همراه ایشان سرکار خانم الهه امیرانتظام (میزانی) و همراهان و دوستداران آن عزیز فقید تسلیت می‌گوید و دعوت می‌کند تا در مراسم تشییع ایشان که صبح روز جمعه ۲۲ تیر ماه ساعت ۹ صبح از منزل آن مرحوم واقع در تقاطع بزرگراه مدرس و آفریقا به طرف الهیه، کوچه گلنار، کوچه ماهرو، مجتمع لاله به سوی بهشت زهرا برگزار خواهد شد، شرکت نمایند.

محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
۲۱ تیر ۱۳۹۷

پیام تسلیت درگذشت محمد بسته نگار



پیام تسلیت درگذشت محمد بسته نگار

بسمه تعالی

إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (مریم، ۹۶)

 در سوگ برادرمان محمد بسته‌نگار از جمله همراهان صادق و آگاه زنده‌یادان مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی داغداریم. هم‌ او که با شرافت و بردباری و امید به اصلاح امور زیست و از سالیان جوانی و به ویژه در دوران زندان‌های چند ساله اوایل دهه چهل و نیز سال ۱۳۸۰خورشیدی، در راستای گفتمان راهبردی ملی اسلامی نزدیک به شش دهه در راه آرمان‌های متعالی آزادی، حاکمیت ملت، حقوق بشر و عدالت، پایداری کرد و در این مسیر ِ پررنج و ناهموار، از هیچ تلاش و ایستادگی فروگذار نکرد. این ضایعه را به خانواده محترم و علاقمندان ایشان تسلیت می‌گوییم.
زنده‌یاد محمد بسته‌نگار الگوی صداقت، استقامت، اخلاق‌مداری، تواضع و صمیمیت بود و دغدغه جدی برای فردای ایران و اعتبار اسلام رحمانی و عقلانی داشت، سرمایه‌ای ملی و مایه دلگرمی بود. مجاهدی ثابت قدم بود و تا واپسین دم حیات، با حفظ روابط برادرانه، به عهد دیرین و اصول بنیادین نهضت آزادی ایران به مثابه " مسلمان ِ ایرانی ِ مصدقی " وفادار ماند. تلاش‌های ایشان را در بیش از نیم قرن حضور موثر در عرصه کنش توامان فرهنگی و سیاسی ارج می‌نهیم و از خداوند متعال، آمرزش و آرامش ابدی برای آن بزرگوار خواستاریم.

مراسم تشییع و بدرقه پیکر زنده‌یاد محمد بسته‌نگار روز پنجشنبه ۲۱ تیر ماه ۱۳۹۷ ساعت ۹ صبح از حسینیه ارشاد انجام می‌پذیرد و مراسم نکوداشت ایشان در روز یکشنبه ۲۴ تیرماه ساعت ۱۸ الی ۱۹:۳۰ در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد.

   محمد توسلی
دبیرکل نهضت آزادی ایران
20 تیر 1397

گذشته و آینده تهران


گفت وگوی با محمد توسلی:
گذشته و آینده تهران
·        تهران نیازمند اصلاح ساختاری در مدیریت شهر است/ قبح فساد از بین رفته/ تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی، مشکل اصلی شهر

شفقنا- در رشته حمل و نقل و ترافیک در دانشگاه آلمان به تحصیل پرداخت و از سال ۴۷ تا ۵۷ در یک شرکت مهندسین مشاور کار کرد و از نزدیک با مسائل شهرداری تهران آشنا بود، همین سابقه کافی بود تا دولت موقت در هفتم اسفند ۵٧ مسئولیت مدیریت شهرداری تهران را به او ابلاغ کند. در ۴۰ سالگی این مسئولیت را بر عهده گرفت و حدود دو سال شهردار تهران بود و به گفته خود روزی حدود ۱۶ ساعت کار می‌کرد، برای حل مشکل آلودگی هوا و ترافیک سه راهبرد تمرکز بر عابر پیاده، دوچرخه سواری و توسعه حمل و نقل عمومی را مورد توجه قرار داد. با مهندس محمد توسلی مردی خوش برخورد، منظم و در عین حال جدی در منزلی قدیمی که ۲۵ اردیبهشت امسال تولد ۸۰ سالگیش را جشن گرفت، در مورد تجربیاتش در دوره مسئولیت خود در شهرداری تهران و راه حل امروز حل معضلات پایتخت به گفت وگو نشستیم.
او می گوید: اگر اصلاح ساختاری در مدیریت شهر تهران به وجود نیاید بهترین فرد هم که به عنوان شهردار انتخاب کنند نمی تواند چالش هایی که شهر تهران با آن روبه روست را مدیریت کند و یک آینده امید بخشی برای شهروندان تهران رقم بزند. این چالش ها و مشکلات گام به گام پیچیده تر خواهد شد و مشکلات مدیریت شهری و شهروندان بیشتر خواهد شد؛ این روندی است که ما در طول این ۴ دهه کم و بیش شاهد آن هستیم.
متن  گفت وگوی خبرنگار شفقنا با محمد توسلی را در ادامه می خوانید:

* با توجه به اینکه جنابعالی به عنوان اولین شهردار تهران بعد از انقلاب برای این سمت انتخاب شدید به صورت خلاصه از روند این انتخاب و اینکه در آغاز مسئولیت دو ساله خود در شهرداری تهران با چه مشکلات و معضلاتی مواجه بودید، بفرمایید؟
مسایل و مشکلات اولین دوره شهرداری بعد از انقلاب پیچیده است، به این دلیل که بعد از پیروزی انقلاب با شرایط بحرانی روبه رو بودیم، دوره انتقال از نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری اسلامی باید انجام می شد و طبیعتاً بایستی در چند جهت عمل می کردیم، اول اینکه باید به مطالبات مردم که مطالبات انقلاب بود، پاسخ می دادیم. از سوی دیگر عده ای مخالف انقلاب بودند بنابراین طبیعی است که در کارها کارشکنی می کردند، آن هم در شرایطی که نیروهای انتظامی و اطلاعاتی وجود نداشتند و امکان استفاده از این ابزارها برای رفع مشکلات نبود بنابراین مدیریت شهری باید در این شرایط بحرانی خود مجموعه این مشکلات را مدیریت می کرد.
* چرا شما برای چنین مسئولیت سنگینی انتخاب شدید؟
در دولت موقت به اعتبار مهندس بازرگان کسانی انتخاب شدند که سوابق علمی، دینی و مبارزاتی داشتند و همچنین براساس ضوابطی که آیت الله خمینی برای مسئولان مشخص کرده بودند، کسانی انتخاب شده بودند که در جایگاه خود هم به لحاظ مدیریتی و کارشناسی سابقه داشتند و هم با آن سیستم آشنا و از اعتبار اجتماعی برخوردار بودند.
من در سال ۴۰ از دانشکده فنی دانشگاه  تهران فارغ التحصیل شدم، به منظور گذراندن دوره دکتری در رشته حمل و نقل و ترافیک ۵ سال خارج از کشور بودم. سال ۴۶ به ایران بازگشتم و تا ۵۷ یعنی به مدت ۱۰ سال با شهرداری تهران در جایگاه مهندس مشاور کار کردم و هم از دوران دانشجویی در فعالیت های اجتماعی بودم بنابراین تجربه مدیریتی اجتماعی داشتم؛ با این ویژگی های تحصیلی، کارشنارسی و مدیریتی بود که دولت موقت بنده را برای مدیریت شهرداری تهران انتخاب کرد. من هم از تمام توانایی خود هم به لحاظ تخصصی و کارشناسی و هم تجربه سیاسی اجتماعی برای برخورد با مسایل و مشکلاتی که پیشرو بود، استفاده کردم. شرایط طوری شد که بعد از ۹ ماه فعالیت دولت موقت، بنده هم استعفا دادم، اما کسی نبود که این بار سنگین شهرداری تهران را بپذیرد و آقای بنی صدر از من خواستند که به مسئولیت خود ادامه دهم. بعد از انتخاب شهید رجایی نیز مجدداً بنده استعفای خود را تقدیم ایشان کردم و از ایشان خواستم کسی را انتخاب کند که هماهنگ با دولت خودشان باشد، اما شهید رجایی به دلیل آشنایی دیرین و شناختی که از هم داشتیم، استعفای مرا نپذیرفتند و گفتند: من هماهنگی شما با وزرای دولت خود را تأمین می کنم تا بتوانید به کار خود ادامه دهید. در چنین شرایطی من مجبور شدم که باز هم به خدماتم ادامه دهم منتها در اواخر سال ۵۹ که مرحوم رجایی بنا به مشکلاتی نتوانست این هماهنگی ها را به وجود بیاورد، بنده مجبور شدم که به آیت الله خمینی استعفا دهم که البته ایشان نپذیرفتند و وزیر کشور وقت، مرحوم آیت الله مهدوی کنی پذیرفتند. بنابراین حدود دو سالی که در شهرداری تهران بودم، کوشش کردم که از تمام توانایی علمی و دانش خود و تجربیات اجتماعی که داشتم در راستای پاسخ به مطالبات و انتظارات مردم که در شرایط انقلابی آن زمان این انتظارات و مطالبات بالا بود- استفاده و به وظایفم عمل کنم.  
* آنچه امروز به ظاهر در رأس مشکلات شهر تهران به نظر می رسد آلودگی هوا، ترافیک و فسادهای مالی است، اگر بخواهید تیتروار از مشکلات زمان مدیریت خود در شهرداری تهران بگویید چه مشکلات و معضلاتی در رأس بودند؟ آن زمان هم با مشکلات امروز تهران به این شدت و حدّت مواجه بودید؟  
بحث آلودگی هوا و مشکل ترافیک، از گذشته وجود داشته، اما بنده مشکلات واقعی شهرداری ها را در این موارد نمی دیدم بلکه مشکل اصلی را در ساختار مدیریت شهر تهران می دیدم، در گذشته نظام استبدادی مدیران شهر تهران زیر نظر شاه عمل می کردند و مردم شهر تهران و شهروندان نقشی در مدیریت شهر تهران نداشتند، اگر انجمن شهری وجود داشت به صورت فرمالیته بود و بیشتر به صورت صوری عمل می کر. بنابراین در اسفند سال ۵۷ اولین نگاه بنده در راستای مطالبات مردم در انقلاب و نگاه راهبردی مدنظر بود. با توجه به تجربه ای که در دوران تحصیل در آلمان و آمریکا داشتم، به نظر می رسید که اولین راهکار برای اینکه مسایل و مشکلات شهر تهران حل شود، اصلاح ساختار مدیریت شهر تهران باشد. برای این تغییر ساختار دو گروه کارشناسی در شهرداری تهران تشکیل شد تا مطالعاتی را در زمینه اصلاح ساختار، تقسیمات شهری و همچنین تهیه پیش نویس قانون شوراها را انجام دهند.
هدف اصلی از این مطالعات، فراهم کردن زیرساخت‌هایی بود که براساس آن بتوان اداره شهر را در چارچوب مدیریت واحد شهری به انجام رسانید و کل خدمات مورد نیاز مردم به دست خود مردم سپرده شود. بر اساس مطالعات گروه تقسیمات شهری؛ با توجه به اینکه محدوده غربی شهر تهران مسیل کَن بود، در شهر تهران ۳۴۱ محله با اشتراکات فرهنگی و اجتماعی شناسی شد. از ترکیب تعدادی از محلات، نواحی شهری و از ترکیب چند ناحیه ۲۰ منطقه شهری مشخص شد که محدوده‌ آنها کاملا مرزهای طبیعی و منظمی دارند. براین اساس شهر تهران به ۲۰ منطقه و هر منطقه به تعدادی نواحی و محلات تقسیم‌بندی شدند. بر طبق قانون شوراهای مطالعه شده مقرر شد کوچک‌ترین واحد حکمروائی محله باشد و هر محله بین ۱۰ تا ۲۰ هزار نفر جمعیت داشته باشد. پیش‌بینی شده بود از هر محله حداقل پنج نفر نماینده انتخاب شوند و از نمایندگان محلات در هر منطقه شورای منطقه تشکیل شود و از هر منطقه نیز نمایندگانی در شورای شهر حضور داشته باشد. به این ترتیب  ارتباط ارگانیک بین نمایندگان محلات و مناطق با شورای شهر، که پارلمان شهری محسوب می شد، برقرار می‌شود. در سال‌های اخیر که محدوده غرب مسیل کن وارد محدوده شهر شده، دو منطقه ۲۱ و ۲۲ نیز به مناطق شهر تهران اظافه شده است. بر اساس مطلعات جدیدی که به‌عمل آمده تعداد کل محلات شهر تهران به ۳۵۴ محله رسیده است.
گروه مطالعات قانون شوراها ابتدا «طرح تشکیل شوراهای شهری و نحوه اداره شهر تهران» را در شش فصل و چهل و چهار ماده تهیه کرد. این طرح پس از بررسی در وزارت کشور و اصلاحات به‌عمل آمده مجدداً در پنج فصل و سی ماده با عنوان «قانون تشکیل شوراهای شهری و نحوه اداره شهر تهران» در تیرماه به دولت موقت ارسال شد. مرحوم مهندس مهدی بازرگان طرح را با دقت مطالعه و نظرات خودشان را در حاشیه آن منعکس کردند. بر اساس این نظرات پیش‌نویس اصلاح و طرح جدید در اول مهرماه سال ۱۳۵۸ در شورای انقلاب به تصویب رسید و در حقیقت قانونی تصویب شد که محور آن مدیریت واحد شهری بود یعنی علاوه بر خدمات شهری، تمام خدماتی که شهروندان نیاز دارند باید به دست خود مردم سپرده شود و خود مردم مدیریت همه این خدمات را داشته باشند. به عنوان مثال در شهر نیاز به آب، برق، گاز و امنیت وجود دارد؛ در همه دنیا این خدمات در چارچوب قانون و نظارت ملی که بر این نهادها انجام می شود در اختیار مردم است.
پس از دولت موقت و به خصوص بعد از خرداد سال ۶۰ که فضای جامعه بسته می شود، متأسفانه جریانی بر مدیریت کشور ما حاکم می شود که باور به این نگاه نداشتند البته جنگ هم نقش موثری داشت که در واقع یک نوع نگاه راهبردی نتواند اجرایی شود، ولی بعد از خاتمه جنگ هم باز این مشکل کماکان در مدیریت شهرها باقی ماند تا اینکه در سال ۱۳۹۳ وزارت کشور متوجه شدند که مدیریت شهرها با پیچیدگی روبه رو است بنابراین فکر مدیریت واحد شهری را مطرح کردند و دو همایش برگزار کردند، اما در بحث هایی که انجام می شود یک مقاومت راهبردی در جهت اجرای این امر مهم وجود دارد چرا که مدیریت واحد شهری معتقد است که مدیریت به دست مردم برسد و در واقع مدیریت از پایین باشد در حالی که امروز مدیریت از بالا مورد توجه است و آقای دکتر روحانی نتوانسته این کار را  به سرانجام برساند؛ البته گفته می شود که در حال پیگیری این مساله هستند.
به هر حال ما از اسفند سال ۵۷ به نیاز راهبردی مدیریت شهرها توجه داشتیم و کارهای زیرساختی هم انجام دادیم و در راستای کاهش مشکلات ترافیک دنبال این بودیم که تمام مدیریت های خدمات شهری خودشان را با تقسیم بندی شهری هماهنگ کنند تا بسیاری از سفرهای زائد شهری حذف شود؛ مثلاً اگر همه خدمات مورد نیاز مردم در یک ناحیه یا منطقه شهری متمرکز شود، مردم در همان محل کار خود را انجام می دهند و نیاز نباشد که سفرهای زائد شهری صورت گیرد.
مرحوم شهید رجایی ارتباط نزدیکی با بنده داشتند و به محض اینکه زیرساخت ها آماده شد، ایشان با اعتمادی که داشتند بلافاصله دستور دادند آموزش و پرورش خود را هماهنگ کند به همین مناسبت مناطق آموزش پرورش با مناطق شهرداری هماهنگ است. خوشبختانه در چند سال اخیر راهنمایی و رانندگی هم خود را با تقسیمات شهرداری و آموزش و پرورش هماهنگ کرده است، اما سایر خدمات شهری مانند  دارائی ، پست و هنوز خود را با شهرداری هماهنگ نکرده اند.

* نظر به تخصص دانشگاهی شما در حوزه حمل و نقل و ترافیک فکر می کنید چرا شهر تهران همچنان پر است از ترافیک و این ترافیک از چه زمانی در تهران به وجود آمد و دلایل آن چه بود؟ ساخت بزرگراه ها و پل ها چه اندازه بر بار ترافیکی تهران افزوده است؟
در زمان مدیریت من در شهرداری علاوه بر نیاز راهبردی که انجام شد، پروژه های متعدد دیگری هم از ابتدا به لحاظ کارشناسی مورد توجه ما بود، بحث ترافیک همیشه و قبل از انقلاب هم مطرح بوده و یکی از پروژه های راهبردی بود که از ابتدا مورد توجه قرار گرفت، نگاه راهبردی بنده با دانش مهندسی ترافیک و تجربه بشری، این بود که در همه کشورها برای حل مشکل آلودگی هوا و ترافیک سه راهبرد را مورد توجه قرار داده اند و آن سه راهبرد تمرکز بر عابر پیاده، دوچرخه سواری و توسعه حمل و نقل عمومی است البته ابتدا بیشتر در کشور در حال توسعه بود، ولی بعد از سال ۱۹۷۰ که قیمت نفت بالا رفت و بحث محیط زیست مطرح شد، کشورهای توسعه یافته مانند اروپا به این راهبرد توجه کردند به طوری که پروژه های سنگینی تعریف کردند که من در یک مطالعاتی توضیح دادم که در آلمان، فرانسه و انگلیس چگونه این فکر را دنبال کردند، به هر حال آنها هم امروز وقتی وضعیت ترافکیشان را مطالعه می کنید می بینید که تمام توجه شان به حمل و نقل عمومی، دوچرخه و عابر پیاده است.
در مطالعاتم شهر پاریس که خود تولید کننده خودروی سواری است را با شهر تهران مقایسه کردم. شبکه مترو شهر پاریس آن چنان گسترده هست که فاصله ایستگاه های مترو حداکثر ۳۰۰ متر است و فاصله ای کاملاً طبیعی برای پیاده روی است که شما به هر ایستگاه مترویی که بخواهید می توانید به راحتی دسترسی پیدا کنید. در پاریس که تولید کننده خودروی سواری است، بیش از ۴۲ درصد سفرهای شهری با مترو انجام می شود و فقط ۲۰ درصد سفرها با خودروی سواری صورت می گیرد. در واقع کشور تولید کننده خودرو، تولیدات خود را به شهرهای کشور ما تحمیل می کند. اما سفر با مترو در شهر تهران حدود ۱۰ درصد و بیش از ۶۰ درصد سفرها با خودروی سواری صورت می گیرد و حجم زیادی از سفرها با موتورسیکلت انجام می شود در حالی که در سال ۱۹۷۰ بانک جهانی بر روی دو نوع وسیله جا به جایی موتورسیکلت و خودروی سواری خط قرمز کشیده است، دقیقاً این دو نوع وسیله در شهرهای ایران از جمله کلانشهر تهران یک نوع غلبه حمل و نقلی دارد. می بینیم که موتورسیلکت در شهر چه مشکلاتی دارد و خودروهای سواری که شهر تهران را به پارکینگ عمومی تبدیل کرده است.
وقتی شهرهای کشور را با کشورهای توسعه یافته مقایسه می کنیم می بینیم که فاصله زیادی با آنها داریم، ما در مدیریت اول انقلاب تلاشمان این بود که در همین راستا عمل کنیم. ما در گام اول و با توجه به مشکلات مرکز شهر در اسفند ۵۷ پروژه ای را تعریف کردیم ؛ با توجه به این که سطح معابر هسته مرکزی حدود ۱۲ درصد است، در حالی که بسیاری از کاربری های مهم جاذب سفرهای ترافیک مثل ادارات و سازمان هایی که مردم به آنجا مراجعات می کنند در گذشته بیشتر در مرکز شهر متمرکز بود، ما محدوده مرکز شهر را تعریف کردیم و برای اینکه به طور عملی اولویت حمل و نقل عمومی را به لحاظ فرهنگی در شهر تهران جا بیندازیم و مورد توجه قرار دهیم، ۵۰ خیابان مرکزی شهر را یکطرفه کردیم و خطوط ویژه اتوبوس گذاشتیم که امروز هم بعد از ۴۰ سال، شاهد آن هستیم. بعد از رفتن بنده از شهرداری تهران، بسیاری سعی کردند به لحاظ سیاسی به نوعی این طرح را حذف کنند ولی دیدند که هیچ چاره ای نیست، چنان چارچوب این طرح به لحاظ علمی محکم مطالعه شده بود که نه تنها به این طرح دست نزدند بلکه طرح زوج و فرد هم در محدوده بزرگ تری اضافه کردند.
ما در دو سال اول انقلاب از قبیل این نوع پروژه های راهبردی در همه زمینه هایی که شهر تهران به آنها نیاز داشت را مطرح و پروژه را اجرا کردیم یا در حال اجرا بود یا لااقل فکرش مطرح شد و در دوره های بعد آن فکر دنبال شد.
* در شهر تهران فعلی ساخت بزرگراه ها و پل ها عاملی نیست که به ترافیک شهر تهران افزوده است؟ و آیا شهر تهران فعلی ظرفیت این را دارد که بخواهیم از سه راهبردی که اشاره کردید برای کاهش ترافیک استفاده کنیم؟
سه راهبردی که اشاره کردم یعنی تمرکز بر عابر پیاده، دوچرخه سواری و توسعه حمل و نقل عمومی قابل انجام است. در زمینه توسعه حمل و نقل عمومی تمرکز اصلی ما بر پروژه مترو بود که قبل از انقلاب مطالعه شده بود و بعد از انقلاب این پروژه را بازنگری و تکمیل کردیم و در جهت تقویت خطوط و اجرای مترو تلاش زیادی کرده و مشکلات را برطرف کردیم، ولی متأسفانه کسانی به دلیل سابقه سیاسی که من داشتم، مدیریت مرا بر نمی تابیدند و پروژه مترو را اهرم کردند  و گفتند وقتی در سیستان و بلوچستان مردم فقیر هستد چه ضرورت دارد که ما در شهر تهران مترو بسازیم! این سوال به دفعات در دولت شهید رجایی مطرح شد و ما هم به لحاظ کارشناسی در کمیته کارشناسی دولت شهید رجایی گزارش کارشناسی ارائه دادیم و همه کارشناسان دولت پذیرفتند در شهرهای دنیا که بیشتر یک میلیون جمعیت دارند، نیاز به مترو وجود دارد، شهر تهران آن زمان حدود ۴ میلیون جمعیت داشت و بنابراین به لحاظ کارشناسی نیاز مبرّم به مترو داشت، علی رغم نظر کارشناسی این پروژه به تعویق افتاد.
البته کسانی که مخالف این طرح بودند، بعدها صداقت به خرج دادند و اعتراف کردند که ما بر نمی تابیدیم که یک عضو نهضت آزادی ایران در جایگاه مدیریت شهر تهران باشد به همین دلیل با مترو مخالفت می کردیم. اما آن زمان راهکارهای دیگری برای حل مشکل ترافیک بود، شبکه بزرگراهی ما ناقص بود و ما تکمیل شبکه بزرگراهی را نیز به عنوان یک راهبرد پیگیری کردیم بنابراین بحث توسعه بزرگراه ها و شبکه های ارتباطی در حدی که تناسب داشته باشد با یک مطالعات جامع شهری جزو برنامه ها بود.  
* راهکار حل مشکل ترافیک شهر تهران پرداختن خدمات بیشتر برای خودروهای سواری است یا این مساله اوضاع ترافیک شهری را پیچده تر می کند؟
قطعاً خیر! این بحث هایی است که من حدود دو دهه قبل داشتم که نگاه ما باید انسان محور باشد نه خودرو محور، ببینیم انسان  د ر جایگاه شهروند چه نیازی دارد و سپس پروژه ها متوجه آن محورها باشد. افزایش امکانات و تسهیلات در جهت خدمات بیشتر برای خودرو سوار یبا نیازهای شهروندان هماهنگ نیست.  به دفعات ضمن گزارش های کارشناسی تاکید کرده ام  که لازم است مسئولان نگاه خودرو محور خود را به نگاه انسان محور تبدیل کنند و خوشبختانه این واژه ها اکنون در ادبیات بسیاری از مدیران به کار برده می شود و از این بابت خوشحال هستم که مدیران در این حد به نگاه راهبردی اشاره می کنند، اما تا چه اندازه عمل می کنند مورد بحث است.
من مهندس مشاور هستم و با شهرداری تهران  هم همکاری هایی داریم، به همین مناسبت در شورای مدیریت قبلی شهرداری تهران در مورد پل صدر نکاتی را متذکر شدم، این تذکرات حتی در زمانی بود که هنوز بر روی این پروژه کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی انجام می شد، در جلسه ای که مدیران معاونت فنی و عمرانی شهرداری بودند تأکید شد که این پروژه توجیه ترافیکی، توجیه شهرسازی و توجیه زیست محیطی ندارد و خوشبختانه امروز می بینم که بسیاری از مدیران کشور هم به این  واقعیت تأکید می کنند که در دنیا پل هایشان را جمع می کنند، اما شما هزینه سنگینی کردید و پل دو طبقه را به شهر تهران تحمیل کردید که ضایعات سنگینی داشته است. اگر همین سرمایه گذاری سنگین را روی توسعه حمل و نقل عمومی کرده بودید نه تنها می توانستید آن زمان خط سوم مترو را تکمیل کنید بلکه خط ۶ و ۷ مترو نیز به اتمام رسیده بود؛ این بحثی است که من در جلسه کارشناسی در دوره شورای چهارم زمانی که از من هم دعوت کرده بودند و آقای دکتر دنیامالی جلسه را اداره می کردند، مطرح کردم. رییس جلسه  با توضیحات تکمیلی گفت: گزارش ها را بررسی کرده اند و به همین جمع بندی رسیده اند که اگر اعتبارات چنین پروژه ای صرف توسعه حمل و نقل عمومی و مترو می شد ما می توانستیم خط ۶ و ۷ را تکمیل کنیم و به تقاضای سفرهای شهری با حفظ محیط زیست پاسخ دهیم و نیاز نبود که تسهیلات بیشتری برای خودروسواری ارائه کنیم که موجب افزایش مشکلات شهری بشود. چون هر چه تسهیلات برای خودرو سواری بیشتر فراهم شود پیامد طبیعی آن مشکلات زیست محیطی، تراکم و تأخیر سفر بیشتر می شود، تصادفات و آمار تلفات بالا می رود که طبیعتاً در راستای منافع ملی ما نیست.

* با توجه به تأکید جنابعالی مبنی بر انسان محور بودن برنامه های شهر و با توجه به کاهش نرخ جمعیت احتمال کاهش جمعیت شهر تهران نیز وجود دارد آیا با کاهش جمعیت می توان خوشبین بود که مشکلات شهر تهران هم کاهش پیدا کند؟
مشکلات شهر تهران ریشه های دیگری دارد که مهم تر از رشد جمعیت است. مشکل اصلی شهر تهران تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در شهر تهران است تا زمانی که این تمرکز در شهر تهران وجود دارد، حتی کاهش نرخ رشد جمعیت تأثیری نخواهد داشت. تا زمانی که تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در تهران باشد میزان مهاجرت آنقدر در این کلانشهر بیشتر می شود که کاهش رشد جمعیت تأثیری در مشکلات شهر تهران نخواهد داشت. این کاهش ممکن است که در بعضی از شهرهای کوچک تأثیر داشته باشد ولی در شهر تهران تأثیری ندارد. از سال ۵۸ یکی از محورهای کلیدی در بحث های ما تمرکز زدایی از شهر تهران بود؛ وقتی قدرت سیاسی از شهر تهران خارج شود خود به خود قدرت اقتصادی هم  متناسبا توزیع می شود. راه حل این مشکل، مدیریت واحد شهری است. زمانی که در شهر تهران و سایر شهرها کار را به دست مردم بسپاریم و قدرت سیاسی به تمام استان ها و شهرها توزیع شود خود به خود تمرکز زدایی سیاسی صورت می گیرد و پیامد تمرکز زدایی سیاسی تمرکز زدایی اقتصادی خواهد بود.
در اوایل انقلاب چنین بحث هایی مطرح بود که برخی سخنان نا پخته ای مطرح می کردند و از جهاتی چوب لای چرخ می گذاشتند مانند آیت الله سیدهادی خسروشاهی که آن زمان مسئول کمیته منطقه ۱۲ بودند، ایشان می گفت باید در مدت زمان کوتاهی ( سه ماهه) به همه مردم مسکن داده شود، بیان چنین سخنانی در شرایط بحرانی پس از انقلاب که همه عطش مسکن داشتند، چه بحران هایی می توانست ایجاد کند. ایشان توجه نداشتند که اتفاقاً مشکل ما مسکن نیست بلکه مشکل اصلی اشتغال است که همه شهروندان در یک محل مناسبی مشغول کار شوند، وقتی مشغول کار شوند مسکن هم در کنار محل اشتغالشان تهیه می کنند نه در جایی که اشتغال ندارند.
این مسایل به لحاظ علمی و منطقی بسیار روشن است ولی کسانی که یا دانش این کار را نداشتند یا عوامل نفوذی مخالف انقلاب آنها را تحریک می کردند تا با بیان یکسری از مسایل بی پایه و اساس، مطالبات مردم را بی رویه بالا ببرند و انقلاب را زمین گیر کنند. وظیفه ما در جایگاه مدیریت شهر تهران این بود که با شناخت و آگاهی از این موارد بتوانیم با این مسایل برخورد کنیم منتها برخورد ما طبیعتاً عقلانی، مدیریتی و منطقی بود.
* به تمرکز زدایی اقتصادی و سیاسی از شهر تهران تأکید کردید، اتفاقاً طی دوره های مختلفی بحث انتقال پایتختی شهر تهران مطرح شده است اما هر بار ناکام بوده. به نظر شما اول اینکه آیا طرح چنین بحث هایی چه اندازه معقول و منطقی به نظر می رسد و دوم اینکه آیا چنین طرح هایی می تواند در درازمدت تاثیر مطلوب در کاهش مشکلات شهری تهران داشته باشد؟
این موضوع به دفعات در سال های اخیر مطرح شده است، از زمان آقای کرباسچی در سال های ۷۴ و ۷۵ انتقال پایتخت ایران مطرح شده بود. آقای کرباسچی گفتند که من شهر را آماده می کنم و نیازی به انتقال پایتخت نیست، ولی ایشان نه تنها مشکلات را حل نکردند بلکه بر مشکلات شهر تهران هم افزودند و در واقع با فروش تراکم های بی رویه مشکلات شهر تهران پیچیده تر شد. بعد از انتخابات شوراها در سال ۷۷  دو مساله ابتدا در شورای اول، دوم و سوم و سپس در مجلس بسیار مطرح شد، اولین مساله اینکه پایتخت را به نقطه دیگری منتقل کنیم و دیگری انتخاب مستقیم  شهردار تهران توسط مردم بود. در ارتباط با انتقال پایتخت باید بگویم که اگر ما نظام سیاسی کشور را حل نکنیم و اقتدار سیاسی و اقتصادی ما بر هم منطبق باشد. فرض کنید شهر تهران را به هر نقطه ای که ببرید باز مشکل را به نقطه دیگری منتقل می کنید و مشکل اساسی حل نشده است. بنابراین همیشه نگاه بنده این بوده به جای اینکه بیاییم شهر تهران را جا به جا کنید از شهر تهران تمرکز زدایی کنید. در غیر این صورت با انتقال پایتخت تنها مشکل را از یک نقطه به نقطه دیگر منتقل می کنید. از سوی دیگر بیان انتقال پایتخت بسیار ساده است، اما تهیه پروژه، انتخاب محل و اعتباری که برای این کار لازم دارد، تقریباً غیرممکن است. چند سال پیش برآوردی هم مطرح شده بود که برای پروژه انتقال پایتخت بودجه چند سال کل کشور لازم است، واقعاً این بودجه از چه محلی باید تأمین شود؟! گاهی برخی از صحبت ها گفته می شود بدون اینکه به لحاظ کارشناسی به جنبه های عملی و اجرایی مساله توجه شود. بنابراین بحث انتقال پایتخت به نظرم جنبه شعار دارد و عملی نیست؛ باز هم تأکید می کنم جنبه عملی این است که ببینیم مشکل چگونه در کلانشهر تهران به وجود آمده، ریشه های آن را پیدا کنیم و ریشه ای مساله را حل کنیم. از این طریق می توان مشکلات شهر تهران را حل کرد. راهکار آن هم پیگیری لایحه مدیریت واحد شهری است که ما کار را به مردم بسپاریم و مدیریت از بالا به پایین طبق قانون اساسی تنفیذ و قدرت سیاسی در سطح کشور توزیع شود، در این صورت به تدریج مشکلات رفع خواهد شد.
* منظورتان تمرکز زدایی اقتصادی و سیاسی در چه بخش هایی است؟ در این صورت ارتباط این نهادها با هم به مشکل بر نمی خورد؟
قدرت سیاسی یعنی قدرت تصمیم گیری، در حال حاضر قدرت سیاسی و تصمیم گیری در دولت و رهبری و نهادهای زیرمجموعه رهبری است و همگی در تهران هستند. حتی واحدهای اقتصادی که ما در شهرهای دور مانند بندرعباس و خوزستان داریم برای کارهاشان در تهران دفتر دارند برای اینکه تمام تصمیمات در تهران گرفته می شود و اختیارات در تهران متمرکز است. ما باید اختیارات را به استان ها، استانداری ها، شهرداری ها و شوراهای مربوطه به همان شهر متمرکز کنیم.
وقتی اختیار داشته باشند دیگر نیازی نیست که قدرت در بالا باشد، وقتی لایحه مدیریت شهری را اجرا کنید کار مردم را به دست مردم می دهید، تمرکز زدایی هم صورت می گیرد. اما متأسفانه در حال حاضر تمام تصمیمات متمرکز است این در حالی است که قدرت تنها باید بحث امنیت کشور و قانونگذاری و نظارت بر کل کشور را داشته باشد.
برای اینکه این نکته در مورد تمرکز زدایی برای نسل جوان امروز مقداری ملموس تر باشد، مثالی می زنم؛ ساختمان پلاسکو که آتش گرفت همه مقامات کشور از جمله نماینده مقام رهبری، شخص رییس جمهور، بسیاری از وزرا، شهردار تهران، مالک در این پروژه درگیر بودند؛ همگی برای کنترل رفت و آمد این منطقه مستأصل شده بودند. رییس جمهور یک گروه کارشناسی مستقلی از دانشگاه ها انتخاب کرد تا موضوع آتش سوزی و مشکلاتی که کارکنان آنجا داشتند را بررسی کنند و ببینند ریشه این مشکل کجا بود. مدتی مطالعه کردند و گزارش هم دادند، اما هیچ کسی قبول مسئولیت نکرد. چرا؟
اتفاقاً چند ماه بعد حادثه مشابه پلاسکو در برج گرین فل  در یکی از محلات لندن به نام کنزینگتون اتفاق افتاد، نه ملکه انگلیس، نه دولت و نه شهردار لندن وارد این مسأله شدند، همان ناحیه شهرداری لندن همه مسایل را رفع و رجوع کرد و پاسخگو بود. در کشوری مانند لندن قانون مشخص است و کارها به مردم واگذار شده است، اما در کشور ما هیچ چیزی سرجای خودش نیست، همه همه کار هستند و هیچ کسی هم پاسخگو نیست. باید این مشکل حل شود.

* بحث فساد در شهرداری ها به خصوص شهرداری تهران زیاد مطرح می شود. با توجه به سابقه حضور شما در شهرداری تهران چه راهکارهایی باید در نظر گرفت که فسادهای مالی به کمترین مبالغ در شهرداری ها برسد؟ اینکه گفته می شود هر کجا پول هست فساد هم هست آیا دلیل بر وجود فسادهای مالی در نهاد پول دار و پول سازی مثل شهرداری هست؟
میزان بدهی های شهرداری بیش از ۵۰ هزار میلیارد یعنی سه برابر بودجه شهرداری تهران است، اما فسادهایی در شهرداری وجود دارد که آقای نجفی هم آنها را بیان کرد و پرونده های متعددی را به قوه قضائیه فرستاد؛ قطعاً مدارک به لحاظ حقوقی مستند است که پرونده به قوه قضائیه رفته است البته آقای نجفی هم در شورای شهر گزارشی از این مستندات ارایه دادند که در رسانه ها هم منعکس شد. سوال اینجاست که فساد چطور به وجود می آید؟ در ادبیات امروزی می گویند شفافیت یا شیشه ای، اگر مناسبات شفاف و روشن باشد، فساد به وجود نمی آید و اگر مناسبات شفاف نباشد فساد به وجود می آید.
* چه شرایطی بوده که مناسبات شهر تهران تیره بوده و شفاف نبوده و مدیریت شهری توانسته هر تصمیمی بگیرد و هر اعتباری را هر جایی خرج کند که موجب فساد شده است؟
طبیعتاً وقتی فساد در مدیریت بالای شهرداری باشد، مدیران رده های پایین تر هم به همان نسبت بهره می گیرند به همین دلیل وقتی به قسمت های مختلف شهرداری مراجعه می کنید می بینید که قبح رشوه و فساد عملاً از بین رفته است البته خوشبختانه اخیراً این مساله کمرنگ شده، اما عملاً در ادارات ما قبح فساد از بین رفته و اصلاً با سال های قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست.
در سال های قبل از انقلاب که در جایگاه مدیریت مهندسین مشاور همکاری داشتم، فساد در یک حلقه ای مرتبط با دربار محدود بود. اصلا این بحث ها و آماری از فساد که امروز در وزارتخانه ها هست، مطرح نبود. بعد از انقلاب شورا تشکیل شد و قرار بود این نمایندگان شهروندان بر عملکرد شهرداری ها نظارت کنند، اما می بینیم که ساختار شورای شهر به لحاظ قانونی و توان اعضای آن چنین امکانی را ندارد که بر ساختار اقتدارگرای مدیریت شهری نظارت کند. بنابراین چون ساختار مدیریت شهری ما طوری است که مردم نظارت مستقیم و شفاف ندارند و نمایندگانشان هم نمی توانند داشته باشند پیامد آن چنین فسادی است. بنابراین ساختار باید اصلاح شود، مدیریت ها شیشه ای و شفاف باشد، تمام مناسبات شفاف سازی شود تا جلوی فساد گرفته شود البته آقای دکتر نجفی و شورای پنجم در این زمینه گام هایی برداشتند، ولی این گام ها کاملاً سطحی و اولیه است. به نظر بنده تا ساختار مدیریت شهرداری تهران و مدیریت شهرهای کشور اصلاح نشود، هیچ شورایی حتی شورای پنجم که امید مردم هستند و حتی بهترین مدیر مانند آقای دکتر نجفی هم که انتخاب شود، نمی توانند به مطالبات مردم پاسخ دهند؛ همچنین در ساختار فعلی آقای دکتر روحانی هم با دولت باد کرده نمی تواند به مطالبات مردم پاسخ دهد. باز هم تأکید می کنم به اصلاح ساختاری نیاز داریم، وقتی کار را دست مردم بسپارید خود به خود دولت کوچک ، چابک و توانمند می شود.
کشورهای توسعه یافته را فراموش کنید حتی در هیچ کشور در حال توسعه ایهم نمی بینید که برنامه توسعه ای انجام داده باشد و دولتش این چنین باد کرده باشد که هر چه درآمد دارد به  کارکنانش بپردازد و بتواند پاسخگوی مطالبات و نیاز های مردم باشد. بنابراین این نگاه یک نگاه راهبردی است و تا ساختار مدیریتی کشور اصلاح نشود، بحث شفافیت، اصلاحات و پاسخگویی به مطالبات مردم بسیار پیچیده، سخت و  دشوار است.
* بنابراین با نظر آقای محسن هاشمی که گفتند شورای شهر یک حالت تشریفاتی و تبلیغاتی دارد، موافق هستید؟
بله کاملاً درست است. شورای شهر فعلی عملا فقط اختیار انتخاب شهردار شهر و تصویب بودجه را دارد و هرگز نمی تواند در جایگاه سیاست گزار و مشخص کردن برنامه های راهبردی و نظارت بر اجرای برنامه ها باشد.
* شهرداران زیادی در تهران آمدند و رفتند از نظر شما کدام یک توانستند موفق تر در دوره ای که بوده اند عمل کنند؟ برخی انتخاب شهردار را با رای مستقیم مردم دلیل قابل توجهی در کاهش بسیاری مشکلات شهری می دانند نظر شما نسبت به این موضوع چیست؟
بعد از دوره اول، شهردارهایی که بر سر کار آمدند مدت مدیریتشان کودتاه مدت بود، آقای کرباسچی و سپس آقای قالیباف، دو شهرداری بودند که زمان حضورشان در شهرداری طولانی بود و کارهای چشمگیری در شهر تهران انجام دادند. به نظر بنده کارنامه هر دو نفر در راستای نگاه راهبردی نبوده است، هیچ کدام دنبال اصلاح ساختاری امور شهر تهران نبودند، نگاه کارشناسی در مدیریت شهر تهران نداشتند و به همین علت است که شهر تهران به این صورت درآمده است البته خدمات مفیدی هم انجام  شده است و نمی خواهم خدمات مفید آنان را نادیده بگیرم، هر دو در بخشی از زمینه ها خدمات مفیدی داشتند اما کارنامه هر دو منفی است ؛ زیرا در راستای نگاه علمی و راهبردی برای مدیریت شهر تهران نبوده است. مدیریت اقتدارگرا بوده است یعنی مدیریت از بالا و خود را عقل مطلق می دیدند و فکر می کردند از بالا باید همه مسایل را حل کنند در حالی که مردم باید حاکم باشند، باید پیگیری می کردند که مدیریت واحد شهری عملی شود و مردم و شورای شهر در جایگاه واقعی قرار گیرند و مدیریت اجرایی، مجری سیاست های شورای شهر باشد. شورای شهر باید در جایگاه برنامه ریزی، سیاست گذاری و نظارت باشد. یک شورای شهری که توان سیاستگذاری و برنامه ریزی نداشته باشد چگونه می تواند نظارت کند؟ بنابراین آقای محسن هاشمی درست می گوید ما فقط حرف می زنیم و حداکثر توان شورای شهر این است که طبق قانون بتوانند یک شهردار انتخاب کنند و با دو سوم رأی هم آن را معذول کنند؛ باقی کارها مقداری تشریفاتی است؛ به عبارت دیگر شورای شهر در جایگاه طبیعی خود نیست مگر اینکه اصلاح ساختاری به وجود بیاید.   
* شاهد حضور شهردارانی بودیم که سال ها در کسوت شهردار بوده اند و هرکدام به نوعی شهرداری را سکوی پرش برای ریاست جمهوری تلقی کردند و نتوانستند به خوبی از پس مشکلات شهری بر بیاییند. به نظر شما استفاده از مدیریت شهرداری تهران و انجام پروژه های تبلیغاتی که فقط ظاهری چشم گیر دارند ولی در حقیقت از نظر کارشناسی علمی و منطقی نیستند، عاملی برای تشدید مشکلات شهر تهران تا به امروز نبوده است؟
من معتقدم مدیریت شهری باید نگاه خدماتی داشته باشد، نه نگاه سیاسی. البته در کلانشهرهایی مانند تهران یک مدیر سیاسی قوی لازم دارد چون باید با تمام نهادهای قدرت سر و کار داشته باشد و اگر توان سیاسی نداشته باشد نمی تواند مناسبات خود را تنظیم و خدمات خوبی انجام دهد، اما نگاه او باید نگاه خدماتی باشد. نباید مدیریت شهر تهران سکوی پرش برای قدرت باشد که متأسفانه آقای احمدی نژاد این مشکل را داشت و هزینه های سنگینی را بر کشور در دو دوره خود تحمیل کرد. آقای کرباسچی هم چنین قصدی داشت ولی با مانعی روبه رو شد. آقای قالیباف هم که به طور شفاف به دنبال قدرت بود؛ نامزد انتخابات ریاست جمهوری در دو دوره شد و نامزد شدن هم طبیعی است که هزینه هایی دارد و البته یکی از اتهامات ایشان این است که از اعتبارات شهرداری برای تبلیغات انتخابات استفاده کردند و طبیعی است کسی که نگاه قدرت دارد و مدیریت شهری تهران را برای قدرت انتخاب می کند تمام ارتباط و خدماتش هم در آن راستاست نه پاسخ به نیاز واقعی شهروندان؛ یعنی خدمات نمایشی و چشم گیر از جمله پل صدر.
آقای قالیباف فکر می کرد که اگر پل صدر ساخته شود چون چشمگیر است یک تبلیغ برجسته ای برای پیروزی او خواهد بود در حالی که نه تنها اثر مثبت نداشت بلکه اثر منفی داشت. دکتر نجفی که به عنوان شهردار تهران انتخاب شد گفت: من دنبال قدرت نیستم. یعنی دنبال قدرت بودن به عنوان یک ضد ارزش مطرح شده و من این مساله را مثبت ارزیابی می کنم؛ این تکرارها موجب شده کسانی که بخواهند از خدماتشان برای رسیدن به قدرت استفاده کنند به عنوان یک ضد ارزش تلقی می شوند و مردم نمره منفی به آنها می دهند.

* آینده شهر تهران را چگونه پیش بینی می کنید؟ آینده شهری که می خواهد سرآمد و الگوی بسیاری از شهرهای داخلی و حتی در مقایسه با نمونه های خارجی باشد. شهر تهران در آینده از چه مشکلات و پتانسیل هایی برخوردار خواهد بود؟
به نظر من اگر اصلاح ساختاری در مدیریت شهر تهران به وجود نیاید بهترین فرد هم که به عنوان شهردار انتخاب کنند نمی تواند چالش هایی که شهر تهران با آن روبه روست را مدیریت کند و یک آینده امید بخشی برای شهروندان تهران رقم بزند. این چالش ها و مشکلات گام به گام پیچیده تر خواهد شد و مشکلات مدیریت شهری و شهروندان بیشتر خواهد شد؛ این روندی است که ما در طول این ۴ دهه کم و بیش شاهد آن هستیم.
منبع: سایت شفقنا 20 تیر 97 (سمانه معارف)