امیر انتظام نماد مظلومیت تاریخ
معاصر
(کینه ای به دل نداشت)
محمد توسلی
چهاردهه زندگی بعد از انقلاب مهندس عباس امیرانتظام (1397-
1311) و سخنانی که از او شنیدیم، درسی بزرگ برای همه مااست. او مردی صبور و با
گذشت بود که همواره ارزش ها و منافع ملی را بر منافع فردی ترجیح می داد. تا جایی
که حاضر بود تمام سختی های سالهای زندان را تحمل کند اما در مقابل سختی های دوران
زندان زانو نزند و کاری خلاف منافع ملی انجام ندهد. بنابراین، شجاعت، صداقت و
پایداری او ، درس هایی اخلاقی است که نه تنها تمام مردم جامعه ببه ویژه نسل جوان
امروز و آینده باید آن را بیاموزند. به
تصویر کشیدن مظلومیت امیرانتظام به عنوان اولین زندان سیاسی که مشقت های بیشماری
را تحمل کرده است، می تواند از بسیاری ناعدالتی ها پیشگیری کند. مانند کاری که
آقای میردامادی و اصغرزاده ازدانشجویان خط امام که در زمان دادگاه امیرنتظام مدارک
برای جاسوسی ایشان جمع آوری می کردند، چندی پیش انجام دادند. آنها از جمله کسانی
هستد که با بزرگواری خودشان پذیرفتند که در این زمینه اشتباه کردند و در رسانه ها
نیز آن را بیان کردند. لذا این انتظار می
رود که باقی اشخاصی نیز گذشته خود را اصلاح و اظهار کنند.، زیرا چنین رفتارهایی نه
تنها این افراد را کوچک نمی کند بلکه موجب بزرگواری آنها نیز خواهد شد و آموزه ای
برای نسل امروز و فردا است.
امیر انتظام نماد مظلومیت تاریخ معاصر مااست . در مصاحبه
تصویری آقای حسین دهباشی با مهندس امیرانتظام این مظللومیت به تصویر کشیده شد و همه ما این مظلومیت را دیدیم . امیرانتظام زندگی
ویژه ای داشت . او در دوران نهضت ملی ایران با راه مصدق آشنا شد و پس از کودتای 28
مرداد 32 در دهه 30 با نهضت مقاومت ملی
همکاری داشت و از همانجا با پیشگامان روشنفکری دینی از جمله مهندس بازرگان آشنا می
شود. سال 40 و پس از تشکیل نهضت آزادی ایران و پذیرش عضویت امیرانتظام با مهاجرت تحصیلی به خارج از کشور
همکاری خود را با نهضت قطع کرد. هرچند درخارج
کشور با دوستان نهضت ارتباط داشت، اما فعالیت چشمگیری در برنامه هایی که در خارج
از کشور بود نداشت و بیشتر بر کار تحصیلی متمرکز بود. اما آنچه از سال های قبل از
انقلاب به خاطر دارم این است که او به عنوان مهندس مشاور به ایران آمد و با من
ارتباط کاری داشت. پس از انقلاب، در سال های56 و 57
نهضت آزادی ایران که مسولیت مدیریت انقلاب در داخل کشور را برعهده داشت،
بحث دیپلماسی انقلاب را در دستور کار خود قرار داد. هدف از مذاکرات کاهش یا حذف
حمایت دولت آمریکا از رژیم شاه بود تا با گسترش جنبش اجتماعی ایران کنده ها و
استوانه های استبداد سلطنتی با هزینه کمتری
شکسته شود؛ که این چنین نیز رخدادها رقم خورد.
دیپلماسی انقلاب ایران از اردیبهشت 57 آغاز شد و من به
عنوان مترجم در خدمت مهندس بازرگان و دکتر سحابی بودم. این مذاکرات تا آذر 57 با حضور بنده ادامه داشت که با توجه به حجم
کارهای سنگینی که در کارهای مدیریت انقلاب داشتم ، مهندس بازرگان ، آقای
امیرانتظام را جایگزین من کردند. بنابراین در مذاکرات بعدی که شورای انقلاب هم
تشکیل شده بود امیرانتظام این کار را ادامه داد. پس از تشکیل دولت موقت، امیرانتظام به عنوان سخنگو و
معاونت دولت موقت انتخاب شد که عده ای این انتخاب را توسط مهندس بازگان
برنتابیدند. حتی برخی از دوستان نهضت آزادی هم با انتشار بیانیه ای به این موضوع اعتراض
کردند که چرا آقای مهندس بازرگان در آن شرایط انقلابی شخصی مانند امیرانتظام را
انتخاب کرده است. اما بازرگان تسلیم نشد و امیرانتظام در مقام معاونت و سخنگوی
دولت موقت به وظایفش ادامه داد. پس از مدتی مهندس بازرگان به دلیل برخی فشارها در
خصوص طرح انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی، ایشان را به عنوان سفیر به کشورهای اسکاندیناوی
می فرستند. پس از اشغال سفارت آمریکا و افشاگری هایی که انجام شد، در آذرماه 58 به
امیرانتظام اطلاع داده می شود که به کشور برگردد. اما متاسفانه کمی بعد پرونده ای
برای او در دادگاه انقلاب به ریاست مرحوم محمدی گیلانی تشکیل می شود و امیرانتظام
را به اتهام جاسوسی محکوم می کند .
مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی و من در دادگاه
امیرانتظام، به عنوان شاهدانی که در جریان دیپلماسی انقلاب و دولت موقت بودیم،
حاضر شدیم و از ایشان دفاع کردیم. در این دادگاه حداکثر اتهاماتی که آقای محمدی
گیلانی مطرح کرد این بود که امیرانتظام در دیپلماسی و مذاکره با بیگانگان سفره دلش
را بیش اندازه باز می کرد. این سقف داده ها و اطلاعاتی بود که در طول جلسات مختلف
دادگاه مطرح شد. من در دادگاه توضیح دادم که شرایط امنیتی و نوع مذاکره متفاوت است. بعضی ممکن است با اسم مستعار مذاکره کنند و
برخی مانند امیرانتظام در شرایط دیگری گفت و گو کند. این به هیچ وجه دلیلی بر جاسوسی او نیست. این درحالی است که
همزمان با چنین حکمی از طرف آقای محمدی گیلانی، شهید قدوسی که دادستان انقلاب بود
در دیداری با مهندس بازرگان، بعد از بررسی پرونده به بازرگان می گوید که هیچ اثری
از جاسوس بودن امیرانتظام در پرونده نمی بیند. مرحوم مهندس بازرگان نیز این دلایل
قانونی و حقوقی را در دادگاه مطرح می کند ولی فایده ای نداشت و حکم به جاسوسی
امیرانتظام داده می شود.
اما چه دلایلی وجود داشت که در دادگاه علنی با بیان دلایل و
تاکید دادستان انقلاب مبنی بر گناهکار نبودن امیر انتظام، حکم بر جاسوسی ایشان
داده می شود. حکمی که در ابتدا قرار بر اعدام بوده است، اما با پیگیری های مهندس
بازرگان به حبس ابد البته غیرقابل کاهش تبدیل می شود. دوران زندان امیرانتظام
خاطرات تلخی دارد که تاریخ مشقت زندانیان سیاسی ایران را تشکیل می دهد. امیرانتظام
اولین زندان سیاسی است که بیشترین دوران حبس را داشته . سوال کلیدی این است که چرا
دادگاه او چنین حکمی را برای امیرانتظام داد. پاسخ تحلیلی من این است که پس از
انقلاب تمام جریان های چپ مارکسیست چون
حزب توده مخالف دولت موقت بودند. و روحانیتی که بطور طبیعی خود را برای تصدی قدرت
آماده می کردند و با گفتمان تاریخی مهندس بازرگان و یاران او در دولت موقت موافق
نبودند می خواستند به دولت موقت ضربه ای بزنند. در دادگاه امیر انتظام در این
رابطه من تصریح کردم که این دادگاه، دادکاه امیر انتظام نیست؛ این دادگاه گفتمان
مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی است یعنی گفتمان مطالبات تاریخی ملت
ایران یعنی آزادی، استقلال، حاکمیت ملت، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانون
است که در آرمان های اولیه انقلاب و در اصول قانون اساسی هم تبلور دارد. در جمع
همکاران دولت موقت تصور می شد که امیر انتظام هدف مناسبی برای این منظور باشد. کسانی
که حکم به جاسوسی او دادند، گمان کرده بودند که امیر انتظام مانند بسیاری که جاسوس
بودند پس از یکی دو سال در زندان می برند و با چند مصاحبه به هدف خود نائل می شوند
و این ضربه سنگینی به دولت موقت خواهد شد. اما او با شخصیتی که داشت و پیامی که در
سال های زندانش دریافت کرده بود، احساس کرد که مسئولیتی تاریخی در قبال این برنامه
و ایستادگی در مقابل شرایط سخت دوران زندان بر عهده دارد. او اینچنین با شجاعت و مردانه
در مقابل این شرایط سخت ایستادگی کرد و با
سربلندی این دوران را سپری کرد. این موضوع نشان دهنده این واقعیت است که به رغم
کسانی که از مهندس بازرگان بابت انتخاب
امیرانتظام برای سخنگویی دولت موقت ایراد می گرفتند، هوشمندی، انسان شناسی و توان
مدیریتی بازرگان را به خوبی نشان می دهد که او توانسته انسانی با این توانمندی را برای
آن مسئولیت انتخاب کند. مهندس بازرگان تا
آخر عمر نگران امیرانتظام بود و احساس مسئولیت می کرد که چرا فردی مانند او باید
در زندان باشد. مهندس بازرگان همیشه نسبت به مظلومیت امیر انتظام رنج می برد، زیرا
او را خوب می شناخت و می دانست که او به ناحق در زندان است.
مهندس بازرگان دستش از این دنیا کوتاه است و روز گذشته ( 21
تیر ماه) مهندس امیرانتظام هم دارفانی را وداع گفت، اما مرور این تجربیات می تواند
درس ها و عبرت هایی برای نسل امروز و آینده جامعه ما باشد که چگونه انسان هایی
مانند امیرانتظام وقتی به عنوان هدف تخریب واقع می شوند، احساس مسولیت تاریخی می
کنند و اجازه نمی دهند بر منافع و مصالح ملی ضربه ای وارد شود. این موضوع، شخصیت
برجسته او را نشان می دهد. به خصوص اینکه در مقاطعی امیرانتظام کارهایی می کند که
شخصیت برجسته او را بیش از پیش نمایان می کند. امیرانتظام زمانی که مطلع می شود مرحوم
محمدی گیلانی، همان قاضی ای که به ناحق حکم به جاسوسی اش داده بود، در بستر بیماری
است، به عیادتش می رود و می گوید که او را بخشیده است و کینه ای در دل ندارد. این عمل
مهندس امیر انتظام که اخلاق سیاسی او را برجسته می کند، نگاهی اخلاقی و انسانی است که نسل امروز ما به شدت به آن نیازمند است که در شرایط کنونی و در
قبال مشکلاتی که داریم چگونه باید نگاهی ملی داشته باشیم و از خودخواهی ها و منافع
فردی و گروهی در راستای منافع ملی و حفظ تمامیت ارضی کشورمان باید گذشت کنیم. امیر
انتظام توانست چنین ارزش هایی را در جامعه ما مطرح کند که جا دارد در این زمینه کار
بیشتری صورت گیرد تا درس و آموزه ای برای جامعه امروز و فردای ایران باشد.
منبع: روزنامه سازندگی 23 تیر 97 ( متن کامل)
No comments:
Post a Comment