انتخابات، اصلاحات و مخالفانش
( اصلاحات جامعه محور و بازگشت
به مردم)
محمد توسلی
در آستانه انتخابات یازدهمین مجلس شورای اسلامی که پایگاه
اجتماعی اصلاح طلبان بطور قابل توجهی کاهش پیدا کرده است و پیش بینی می شود مردم
در این انتخابات به ویژه در کلانشهرها حضور کمتری داشته باشند، ضرورت دارد به علل
پدید آمدن شرایط کنونی،که جو نا امیدی در فضای سیاسی جامعه غلبه پیدا کرده است،
بطور مشخص به معرفی مخالفان راهبرد اصلاحات اشاره و به پرسشهای مطرح در این خصوص پاسخ
داده شود.
تحلیل وضعیت جنبش اصلاح طلبی در چهار دهه گذشته نشان می دهد
که دو جریان اصلی همواره با اصلاحات مخالف بودهاند. از یک سو محافظهکاران و بسیاری
از صاحبان قدرت که به مطالبه تاریخی مردم که در آرمان های اولیه انقلاب 57 و هم در
بسیاری از اصول قانون اساسی صراحت دارد یعنی آزادی، حاکمیت ملت و حقوق شهروندی عملا
باور ندارند و از سوی دیگر نیروهای افراطی و برانداز که از همان ابتدا با نظام
جمهوری اسلامی ایران مخالف بودند و بطور طبیعی خط مشی براندازی را دنبال کردهاند،
با راهبرد اصلاحات و نماد های آن بعد از سال76 چون «خاتمی» مخالف بودهاند. اما دو
عامل دیگر نیز در کاهش پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان به ویژه در سال های اخیر تاثیر
گذار بوده است. یکی عملکرد اصلاح طلبان بعد از دوم خرداد 76 است که بتدریج بیشتر
نگاه بوروکراتیک و قدرت محور داشته و از راهبرد اصلاحات جامعه محور فاصله گرفتهاند
و نتوانسته اند زمینه های اصلاحات لازم را در ساختار قدرت و مدیریت کشور فراهم و
همزمان نهادهای مدنی و جنبش اجتماعی را تقویت کنند تا بتدریج زمینه های تامین
حقوق اساسی ملت و تحقق برنامه های توسعه ملی فراهم شود. عامل دوم که تاثیر قابل
توجهی در ایجاد فضای نا امیدی کنونی داشته، شرایط تحریم گسترده اقتصادی برنامه
ریزی شده توسط ترامپ رئیس جمهور آمریکا بعد از خروج از برجام است که پیامد آن تشدید
بحران اقتصادی و تنشها و شورشهای اجتماعی است که نمونه آنها را در رخدادهای
دیماه 96 و آبان ماه 98 شاهد بودهایم. این وضعیت در دولت روحانی که مورد حمایت
اصلاح طلبان بوده، رخ داده است.
اما آنچه در رویداد های سال جاری بیش از پیش برجسته و قابل
تامل است، هماهنگی پیامد برنامههای نیروهای برانداز با حمایت دولت های بیگانه و
رسانه های گسترده آنان برای تزریق نا امیدی به مردم و بیفایده نشان دادن حضور و
مشارکت مردم در انتخابات، با برنامه های محافظهکاران و صاحبان قدرت اصلی در
رویدادهای سال جاری دارد؛ افزایش نابهنگام و غیرکارشناسی قیمت بنزین در آستانه
انتخابات مجلس، اعتراضات گسترده مردمی و خشونتهای غمبار آبان ماه 98 و مدیریت غیر
پاسخگوی آن، فشار همه جانبه به دولت روحانی و تلاش برای برکناری او، عدم تصویب
لوایح FATF در شورای مصلحت نظام و پیامد های توقف گردش مالی کشور و اخیرا رد
صلاحیت نامزدهای شاخص اصلاحطلبان توسط هیات های اجرایی زیر نظر وزارت کشور دولت
روحانی؛ خروجی عملی آن همان برنامه تقویت نا امیدی مردم برای حضور در انتخابات پیش
روست تا مشابه انتخابات شوراهای سال 81 حضور مردم در انتخابات کمرنگ بشود و محافظهکاران بتوانند به تعبیر یکی از سخنگویانشان: «خروجی
صندوق را مدیریت کنند» و برنامه های خود را برای یک دست سازی مجلس و دولت آینده و
مدیریت آینده کشور و... محقق سازند.
اما با ترور سردار قاسم سلیمانی صبحگاه جمعه 13 دیماه و
رخدادهای بعدی به ویژه سقوط هواپیمای اوکراینی و فاجعه سنگین انسانی و پنهانکاری و
اعلام علت سقوط آن پس از سه روز و همچنین رد صلاحیت اکثریت نامزدهای شاخص اصلاح
طلبان توسط شورای نگهبان، روی افکار عمومی اثر سوء داشته و زمینه های ناامیدی
بیشتر مردم را برای مشارکت و رأی در انتخابات فراهم کرده است، اما، رخدادهای اخیر،
مبانی تحلیل بالا و هماهنگی دو جریانی که حضور کمرنگ مردم در انتخابات را پیگیری
میکنند، کاملا برجستهتر کرده است.
با چنین تحلیل و چشم اندازی از شرایط کنونی، اتخاذ تصمیم در
باره نحوه برخورد با انتخابات پیشرو از حساسیت بیشتری برخوردار است. به همین مناسبت نهضت آزادی ایران طی دو بیانیه در تاریخ های 26
شهریور و 23 آذر 1398 مواضع خود را در قبال حاکمیت و اصلاح طلبان ارایه داده است. اما
امروز، مهم ارزیابی رویکرد مردم در انتخابات پیشرو و پیامد های آن است که باید
بیشتر به آن پرداخته شود.
برای خروج از شرایط کنونی، تجربه جهانی نشان می دهد که
راهکار انقلاب نه مطلوب است و نه در شرایط کنونی ممکن. راهکار براندازی به ویژه با
مدیریت و حمایت بیگانگان با آرایش کنونی نیز در راستای منافع ملی نیست؛ زیرا خروجی
آن فروپاشی ایران خواهد بود که نمیتواند مورد پذیرش و حمایت ایرانیان قرار گیرد.
از اینرو به نظر راقم این سطور تنها راهکار واقع بینانه در راستای منافع ملی،
اصلاحات جامعه محور و بازگشت به خود مردم است تا ضمن توسعه جامعه مدنی و زیرساخت
های فرهنگی و اجتماعی، جنبش اجتماعی ایران، بصورت درونزا و مستقل از مدیریت
بیگانگان، تقویت و تحولات سیاسی با حفظ
تمامیت ارضی ایران و گذار به دموکراسی، امکان پذیر شود.
این فرایند در طول چهار دهه گذشته با فراز و نشیب طی شده و
مردم عموما با آگاهی و شناخت در انتخابات گذشته از جمله در سال های 76، 92، 94 و
96 حضور پیدا کردند و با رای اعتراضی خود بلوغ خودشان را به نمایش گذاردند. به نظر
بنده در انتخابات پیشرو هم مردم با توجه به رویکرد خاص شورای نگهبان در این مرحله
و رد صلاحیت گسترده نامزدها حتی حدود یکصد نفر از نمایندگان مجلس کنونی چون گذشته
مردم با آگاهی واکنش اعتراضی خود را در این مرحله نیز نشان خواهند داد.
تجربه جهانی در کشورهای دموکراتیک برای ابراز «رأی اعتراض» (Protest Vote) در
انتخابات بصورت مسالمت آمیز با توجه به
شرایط به سه شیوه عمل میشود: راهکار اول «رای دادن» به شخص یا فهرست خاصی است که
نماد اعتراض به نامزد و یا نامزدهای محافظهکاران و در راستای تقویت برنامه های
راهبرد اصلاحات باشد. در انتخابات سالهای 76، 92، 94 و 96 عموما رای مردم به
خاتمی، روحانی رای اعتراضی، به شیوه برگزاری انتخابات و نامزد مورد تایید محافظه
کاران بود. راهکار دوم «رای سفید» است که مردم از این طریق میتوانند مخالفت و
اعتراض خودشان را بصورت دموکراتیک و گسترده مطرح کنند. اما راهکار سوم «رأی ندادن»
است. این راهکار موقعی میتواند تاثیرگذار باشد که بیش از 50 درصد واجدین رای
شرکت نکنند.
این که در انتخابات مجلس پیشرو کدام راهکار در راستای
منافع ملی است، بعد از نهایی شدن نامزدهای تایید صلاحیت شده و تحلیل شرایط، احزاب
و گروه های مختلف اجتماعی میتوانند نظرات خودشان را ارایه کنند تا مردم خود تصمیمگیری
و اقدام نمایند.
منبع: روزنامه سازندگی – 29 دی 1398
No comments:
Post a Comment