Tuesday, August 31, 2021

وفاق ملی پیشنیاز اصلاحات جامعه محور

 

متن سخنرانی محمد توسلی در برنامه چهارمین سالگرد دکتر ابراهیم یزدی 

بسمه تعالی

وفاق ملی پیشنیاز اصلاحات جامعه محور

 

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ[1]

پیشگفتار

به مناسبت نکوداشت چهارمین سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل فقید نهضت آزادی ایران ضمن گرامی داشت یاد آن مرحوم و پیشگامان نهضت آزادی ایران زنده یادان مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی و همه پیشکسوتان از جمله رحیم عطایی، عباس رادنیا،  احمد صدر حاج سید جوادی، شهید دکتر مصطفی چمران، مهندس عزت الله سحابی، دکتر غلامعباس توسلی و دعای توقیق تداوم راه آن پیشگامان، به این مناسبت بحثی را، در پاسخ به نیاز جامعه امروز، در باره راهبرد «وفاق ملی» که پیشنیاز اصلاحات جامعه محور است مطرح می‌کنم.

ضرورت وفاق ملی در شرایط سیاسی اوایل دهه 80 پس از بازداشت های گسترده اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران و جمعی از فعالان ملی مذهبی توسط اطلاعات سپاه با این هدف که «نهضت آزادی ایران باید صفر شود»[2] و تاثیرگذاری در انتخابات دوره دوم ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی و بازگشت دکتر یزدی از سفر معالجاتی، مطرح شد. به رغم همه فشارها بر زندانیان وخانواده ها و مشکلاتی که برای بازگشت دکتر یزدی فراهم شده بود و تشکیل پرونده قضایی برای ایشان[3] دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران با پیشنهاد دکتر یزدی راهبرد وفاق ملی را برای خروج از انسداد به وجود آمده مطرح کرد و طی نشریه‌ای با عنوان « وفاق ملی مبانی نظری و راهکارهای عملی» در تیرماه 1381 منتشر شد.

پیام اصلی این بیانیه تاکید بر این واقعیت است که در شرایط انسداد راهکاری جز وفاق ملی از طریق گفت وگو و کنار گذاردن موارد اختلاف و تمرکز بر مطالبات مشترک ملی، وجود ندارد. تجربه انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران، پیروزی انقلاب اسلامی 57، فتح خرمشهر در پی مقاومت در برابر تهاجم نظامی عراق و جنبش دوم خرداد؛ رویدادهایی که در تاریخ یک قرن گذشته ایران می‌درخشند، پیامد دوره‌ی کوتاه وفاق ملی در جامعه متکثر ما بوده  است.

اگر وفاق ملی را به عنوان استراتژی با نگرش اصلاح‌طلبانه مورد توجه قرار دهیم با توجه به موانع فرهنگ استبدادی و ضعف مهارت های کار جمعی، گفت وگو بین احزاب و گروه‌های سیاسی برای عبور از بحران‌های جاری و دستیابی به مطالبات مشترک ملی ضروری است.

وفاق در آموزه‌های قرآنی

در آموزه‌های قرآنی به مناسبت های مختلف بر وفاق روی ارزش‌های پایه ایمانی و پرهیز از موضوعات فرعی که زمینه نفاق و تفرقه در جامعه را فراهم می‌کند، تاکید شده است. در این جا صرفا به یک مورد که تاکید بر وفاق بین ادیان توحیدی دارد و در جامعه امروز ما و جامعه جهانی مصداق دارد، اکتفا می‌کنم.

آموزه قرآنی ضرورت وفاق همه ادیان توحیدی را مورد تاکید قرار داده و می‌گوید: «بگو: اى اهل كتاب، بياييد بر سر كلامى كه بين ما و شما مشترك است [ بايستيم ] كه جز خداى را بندگى نكنيم و هيچ كس را [در قدرت و تدبير] با او شريك تلقى نكنيم و در برابر خدا، افرادى از خودمان را صاحب اختيار [خود] نگيريم؛ اگر آنان
[از پذيرش اين پيشنهاد]روى برتابند، بگوييد: گواه باشيد كه ما تسليم [خدا] هستيم.[4]

اگر وفاق بین ادیان توحیدی ضروری است، بطور طبیعی وفاق بین مذاهب اسلامی از جمله تسنن و تشیع که وجوه مشترک بیشتری دارند برای ایجاد وحدت و انسجام ملل اسلامی از جمله در ایران، ضرورت بیشتری دارد.

 

فرایند اصلاحات در چند دهه گذشته

با اشاره به پیشینه و تعریف وفاق ملی اینک اشاره ای به فرایند تحولات چند دهه گذشته و چشم انداز آینده داشته باشیم. همان طور که قبلا به دفعات توضیح داده شده دو عامل اصلی مانع توسعه در جامعه ایران بوده است؛ استبداد سیاسی 2500 ساله و استبداد دینی که ریشه در پیرایه ها و خرافات مذهبی هزار ساله درفرهنگ جامعه ایران دارد. جنبش اجتماعی ایران از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و رخدادهای پس از خرداد 42 و نهایتا در بهمن 57 با مشارکت همه ملت ایران و همه گروه های سیاسی موفق به برداشتن گام اول برای حذف نماد «استبداد سیاسی» می شود.

با آن چشم اندازی که آقای خمینی به ویژه در نوفل‌لوشاتو برای جمهوری اسلامی ایران بر بام رسانه های جهانی ارایه می‌دهند و مردم به اعتبار آن چشم انداز، که همان مطالبات تاریخی ملت ایران است، ایشان را به رهبری انقلاب انتخاب می‌کنند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در 12 فروردین 58 به جمهوری اسلامی 98 درصد رای می‌دهند. اما پس از اضافه شدن نظریه ولایت فقیه به قانون اساسی در مجلس خبرگان قانون اساسی، به تدریج به ویژه پس از خرداد 60 و بسته شدن فضای سیاسی این دیدگاه عملا در مدیریت کشور حاکم می شود و بسیاری از اصول قانون اساسی که حقوق اساسی ملت را تضمین کرده چون اصول فصل های سوم، پنجم و هفتم از جمله اصل‌های نهم و 56 آن عملا نادیده انگاشته شده است.

تلاش‌های آگاهی بخش از جمله توسط مهندس بازرگان و یاران ایشان در نهضت آزادی ایران برای طی شدن فرایند گام دوم توسعه نیافتگی یعنی استبداد دینی پس از انقلاب 57 به تدریج پیگیری شده است که تفصیل آن‌ها در آثار منتشر شده مهندس بازرگان و اسناد نهضت آزادی ایران  قابل دسترسی است. این تلاش‌ها در دهه60 و اقدامات نهادهای مدنی تشکیل شده از جمله «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» (65 تا 69)، حلقه کیان و... زمینه های رشد و آگاهی جامعه و جنبش دوم خرداد 76 و پیروزی آقای سید محمد خاتمی را فراهم می سازد. این فرایند آگاهی بخشی با فراز و فرود در رخدادهای سال‌های بعد تا سال 96 طی می‌شود و نهایتا در انتخابات مجلس سال 98 و ریاست جمهوری سال1400 که با برنامه‌ریزی و عزم جدی حاکمیت با رد صلاحیت های گسترده و نادیده انگاشتن حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی تصریح شده، مجلس و دولت یک دست و هماهنگ با رهبری و نهادهای پنهان قدرت مورد نظر شکل گرفته است. واکنش جامعه آگاه به ویژه اقشار آگاه کلانشهرها به این روند پس از حضور در انتخابات و ارزیابی عملکرد شورای نگهبان استفاده از روش دموکراتیک و مسالمت آمیز «رای اعتراض» بصورت رای ندادن بود. بطوری که آمار رسمی نشان می‌دهد، اکثریت ملت ایران در این دو انتخابات شرکت نکردند. اما در کلانشهرها چون تهران که تاثیر بیشتری در تحولات اجتماعی دارند واکنش اعتراضی کاملا برجسته بود، بطوری که در انتخابات ریاست جمهوری 1400 فقط 26 درصد در تهران رای دادند که 12 در صد آن رای باطله بود، یعنی 86 در صد مردم رای مثبت ندادند.

چرایی اصلاحات جامعه محور

فرایند تحولات چهاردهه گذشته نشان می دهند که به تدریج با رشد و آگاهی جامعه نسبت به ریشه اصلی مشکلات پس از انقلاب و اصل ولایت فقیه که باور به آزادی و حاکمیت ملت ندارد، جنبش اجتماعی متناسب با شرایط واکنش نشان داده است. اگر پس از دوم خرداد76 حضور در قدرت و پیگیری برنامه توسعه سیاسی نقش مهمی در توانمند سازی جامعه و توسعه در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داشته است، اما با پیگیری و کارشکنی محافظه‌کاران و نهادهای سخت قدرت این روند عملا متوقف شده بطوری که از سال 96 عملا حضور اصلاح طلبان در قدرت کارآمد نبوده و به پایگاه اجتماعی گفتمان اصلاح طلبی ضربه سنگینی وارد ساخته است. به همین مناسبت به راهبرد تاریخی اصلاح طلبی که همواره بر اصلاحات جامعه محور[5] تاکید داشته این عنوان مطرح شده تا با دیدگاه اصلاحات بوروکراتیک و یا دولت محور متمایز باشد.

راهکار خروج از انسداد

در شرایطی که حاکمیت در چهار دهه گذشته حقوق اساسی ملت ایران را بر مبنای نظریه ولایت مطلقه فقیه نادیده گرفته است، پیامدهای آن در عرصه داخلی شکاف دولت ملت، ناکارآمدی مدیریت کشور و بحران های فقر و بیکاری و فساد سیستماتیک، مهاجرت شهروندان نخبه و نیروهای توانمند و بحران های زیست محیطی و اپیدمی فراگیر کرونا، و در عرصه خارجی انزوای سیاسی و تحریم های ظالمانه بوده است. در مقابل، رشد و آگاهی جامعه که در طول چهار دهه گذشته توسعه پیدا کرده، سرمایه اجتماعی است که می‌تواند برای عبور از شرایط انسداد کنونی با راهبرد اصلاحات جامعه محور مورد توجه کنشگران اجتماعی و سیاسی قرار گیرد.

در راهبرد اصلاحات جامعه محور فعالیت‌ها و فرایندهایی مورد نظر است که هدف آن‌ها توانمند سازی جامعه ایران به ویژه تقویت جامعه مدنی برای زدودن استبداد و دست یافتن  به حقوق اساسی از جمله آزادی  و حاکمیت ملت از طریق تقویت جنبش های اجتماعی و فرایند گذار به دموکراسی؛ در چارچوب ظرفیت های قانون اساسی است.

همان طور که قبلا توضیح داده شد پیشنیاز تحقق فرایند اصلاحات جامعه محور گفت وگو بین احزاب سیاسی و شخصیت های تاثیر گذار برای دستیابی به وفاق ملی و تاکید بر مطالبات مشترک: «آزادی و حاکمیت ملت» است. به همین مناسبت وفاق ملی در جامعه متکثر ایران پیش‌نیاز اصلاحات جامعه محور است تا سرمایه اجتماعی آگاهی جامعه در راستای تقویت جنبش‌های اجتماعی و گذار به دموکراسی،  فرایند عبور از گام دوم عامل توسعه نایافتگی، استبداد دینی، به تدریج فراهم شود.

وفاق ملی و همدلی و همکاری احزاب سیاسی و نهاهای مدنی حول مطالبات مشترک توان اجتماعی پدید خواهد آورد که ملت با انسجام لازم ‌بتواند با استفاده از ظرفیت‌های قانون اساسی و پرهیز از خشونت با مقاومت و ایستادگی به تدریج موفق به اصلاح ساختاری قانون اساسی، حذف و یا اصلاح اصول 4، 5 و 110 قانون اساسی، گردد.
بر اساس آموزه های قرآنی، تجربه بشری و عقلانیت نهاد دین و روحانیت باید در عرصه عمومی و خارج از قدرت باشد تا زمینه‌های لازم برای برگزاری انتخابات آزاد، سالم و رقابتی فراهم شود و ملت بر سرنوشت خود در سطح مدیریت کشور و مدیریت شهرها حاکم شود. اگر چنین فرایندی برای وفاق ملی و اصلاحات جامعه محور طی نشود گزینه‌های محتمل در شرایط انسداد کامل تداوم فروپاشی اجتماعی و در معرض خطر قرار گرفتن تمامیت ارضی کشور خواهد بود.

در پایان لازم می‌دانم بار دیگر در چهارمین سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی یاد او و سایر پیشگامان نهضت آزادی ایران را گرامی بداریم و با بهره‌گیری از میراث فکری آنان و صبوری و همکاری جمعی، با توجه به آموزه قرآنی که در عنوان صحبت به آن اشاره شد، بتوانیم به وظایف ایمانی و ملی خود عمل کنیم.    

 

 

 

  

   

 

 

 

 

 

 

 

 



[1] - اى ايمان اوردگان، به صورت فردى و جمعى پايدار باشيد و با يكديگر ارتباط برقرار كنيد؛ و از خدا پروا كنيد، بسا كه رستگار شويد.
(آل عمران-200)

[2] تیتر صفحه اول روزنامه رسالت از مقاله آقای امیر محبیان

[3] تفصیل آن در جلد نهم خاطرات آقای دکتر یزدی و اسناد نهضت آزادی قابل دسترسی است.

[4] قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَکُم أَلاَّ نَعبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشرِکَ بِهِ شَیئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُونَ (آل عمران-64)

 

[5] جمله معروف مهندس بازرگان در دهه شصت که «جنگ ما جنگ حجت است نه جنگ قدرت» این دیدگاه را در اصلاح طلبی تاریخی نشان می دهد.

نقش دکتریزدی در نوفل‌لوشاتو

 

بخشی از سخنان محمد توسلی در برنامه کلاب هاوس دغدغه های ایران 2 شهریور 1400

نقش دکتریزدی در نوفل‌لوشاتو

برای بررسی نقش زنده یاد دکتر ایراهیم یزدی (1396 1310) در نوفل لوشاتو ابتدا اشاره ای کوتاه به زمینه های شکل‌گیری شخصیت و کارنامه 86 ساله او خواهم داشت. زندگی دکتر یزدی را می توانیم به چهار دوره تقسیم کنیم.

29 سال اول (از تولد تا 1339)

ریشه اصیل خانوادگی، ارتباط با تشکیلات نهضت خداپرستان سوسیالیست در دوران دبیرستان وآشنایی با نظرات مهندس آشتیانی و دکتر نخشب، تحصیلات دانشگاهی در دانشکده داروسازی دانشگاه تهران وکسب دانش و تجربه حرفه‌ای در این رشته، آشنایی با اندیشه و منش مهندس بازرگان و آموزه‌های قرآنی طالقانی در مسجد هدایت، کسب تجربه مدیریت نهاد های اجتماعی در دوران دانشجویی در دوران مدیریت نهاد های دانشجویی دانشگاه تهران، همکاری با رسانه ها از جمله انتشار نشریاتی چون گنج شایگان وکسب تجربیات سیاسی و همکاری جمعی در دوران نهضت مقاومت ملی بین سالهای 32 تا 39، محورهای اصلی تلاشهای این دوره است که زمینه‌های شکل‌گیری شخصیت دکتر یزدی را به ویژه در عرصه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراهم می‌کند. با این سرمایه انسانی است که فعالیت خود را در دوره بعد، 18 سال در غربت، را آغاز می‌کند. برای تفصیل این بخش می‌توان به جلد اول خاطرات ایشان مراجعه کرد.

18 سال در غربت

     دکتر یزدی علاوه بر فعالیت های علمی و تخصصی در رشته تخصصی خود به ویژه پژوهش در باره سرطان، بخش عمده تلاش‌های او در این دوره، در همان راستای گفتمان روشنفکری دینی و دیدگاه مهندس بازرگان، متمرکز بر تاسیس و توسعه نهادهای مدنی دانشجویی اسلامی و تقویت نهاد های سیاسی جبهه ملی و همکاری جهت تاسیس نهضت آزادی ایران خارج از کشور و فعالیت های گسترده برای تقویت جببش اجتماعی در ایران و ارتباط با شخصیت های دینی چون امام موسی صدر و آیت الله خمینی در نجف که نهایتا به هجرت ایشان به نوفل لو شاتو و برنامه تاریخی 118 روز ایشان منجر می شود که موضوع بحث این جلسه است.

تفصیل این بخش را می توان در جلد دوم خاطرات و 118 روز در نوفل‌لوشاتو را در جلد سوم خاطرات ایشان مطالعه کرد.

16 سال با بازرگان و نهضت آزادی ایران

و 23 سال پس از بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی ایران

توضیح در باره این دو دوره خارج از ظرفیت این برنامه است. اما خدمات دکتر یزدی پس از انقلاب در شورای انقلاب، دولت موقت در جلد چهارم خاطرات، خدمات وزارت امور خارجه دولت موقت در سه دفتر جلد پنجم خاطرات، خدمات .نمایندگی امام در حل اختلافات شهرستان‌ها و مدیریت موسسه کیهان در جلد ششم خاطرات و گزارش خدمات در مجلس شورای اسلامی دوره اول جلد هفتم دفتر اول و گزارش اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری و مأموریت مجلس و بیانیه الجزایر در جلد هفتم دفتر دوم خاطرات، در جلد هشتم خاطرات در بوته آزمایش، نقد، تخریت، تهدید و هجو دکتر یزدی از سوی افراد و گروه ها و نهادها و جلد نهم خاطرات تجربه دادگاه انقلاب و زندان اوین و شرح بازجویی‌ها و همچنین مجموعه آثار ایشان شامل مقالات، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها از سال 1332 تا 1393 در 15 دفتر تنظیم شده است.

در اینجا لازم می‌دانم برای نشان دادن نقش و هماهنگی خانواده به ویژه همسر محترم ایشان درکارنامه «شصت سال صبوری و شکوری» مرحوم دکتر یزدی از قلم خود او بهره بگیرم: «بدون همزبانی ،همدلی و همگامی همسرم سرکار خانم سرور طلیعه، طی این راه هرگز برایم میسر نمی بود»   

118 روز در نوفل لو شاتو

سفر به عراق

اولین سفر آقای دکتر یزدی همراه دکتر چمران به عراق به درخواست من برای دیدار با آقای خمینی در سال 1344 انجام شد. دو هفته پس از استقرار من در بغداد برای برنامه «سماع» (سازمان مخصوص اتحاد و عمل) آقای خمینی از بورسای ترکیه به عراق منتقل شدند. جزییات در جلد اول خاطراتم آمده است. در آن شرایط بلافاصله به آقای دکتر یزدی که در بیروت مستقر بودند اطلاع دادم و همراه دکتر چمران که در قاهره بودند به دیدار آقای خمینی آمدند. گزارش مکتوب دو دیدار با آقای خمینی به خط دکتر چمران در کتاب خاطرات دکتر چمران که به کوشش دکتر یزدی تدوین و چاپ شده، آمده است. آقای دکتر یزدی در سال‌های بعد مرتب با آقای خمینی ارتباط داشتند و حداقل سالی یک بار دیدار حضوری داشتند که مجموعه این همکاری ها در خاطرات ایشان آمده ست.

  اوایل شهریور 57 آقای دعایی تلفنی به آقای دکتر یزدی اطلاع می‌دهند که آقای خمینی تصمیم به ترک عراق گرفته‌اند خواسته‌اند شما هم به عراق بیایید. علت این درخواست ایجاد محدودیت برای فعالیت اقای خمینی در نجف بود. در پی توسعه جنبش اجتماعی ایران پس از سال 1355 و تاسیس و فعالیت های گسترده جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر ایران و تاثیر بیانبه های آقای خمینی در تقویت جنبش اجتماعی،  دولت ایران هماهنگ با آمریکا و عراق اقداماتی برای ساکت کردن آقای خمینی آغاز کرد. اعزام هیات های امنیتی به عراق و مذاکره وزیر امور خارجه ایران در حاشیه جلسه مجمع عمومی سازمان ملل با وزیر امور خارجه عراق از جمله این اقدامات بود. البته بحث ترور آقای خمینی هم مطرح بوده و پیگیری هم می‌شده اما با توجه به پیامدهای خطیر و غیر قابل کنترل آن از جمله شخص شاه هم با آن موافقت نمی‌کند.

در چنین شرایطی ابتدا دکتر یزدی پس از اخذ ویزای کویت و عراق در واشنگتن، هم زمان با ربوده شدن امام موسی صدر به بیروت می رود. در آنجا با دکتر چمران و صادق قطب زاده موضوع را بررسی میکنند. قطب زاده گزارش می دهد که دولت اسد در سوریه با رفتن اقای خمینی به سوریه موافق نیست و پیشنهاد الجزایر که دولت انفلابی است را مطرح کرد. دکتر یزدی پاریس را به لحاظ باز بودن فضای سیاسی پیشنهاد می‌کند. دکتر چمران با سفر دکتر یزدی به عراق مخالفت می‌کند و می‌گوید ممکن است در این شرایط به سرنوشت امام موسی صدر گرفتار شوید. در این شرایط صادق قطب زاده به الجزایر می رود و دکتر یزدی به آلمان شهر کلن ودیدار دکتر فلاطوری می رود. دکتر یزدی پس از اطلاع از کاهش محدودیت ها روز 11 مهر از طریق پاریس ساعت 9:30 شب به بغداد می رسد، و مستقیما به نجف می رود. پلیس محافظت منزل آقای خمینی او را بازداشت و در مسافرخانه‌ای تحت نظر قرار می‌دهد تا صبح تکلیفش روشن شود. اذان صبح چهارشنبه 12 مهر ساعت 4:30 به حرم برای نماز و زیارت می رود. در آنجا روحانی جوانی به نام آقای فاضل او را می بیند. پس از نماز او به دکتر یزدی می‌گوید آقا منتظر شماست. موقعی که دکتر جلو منزل آقا می‌رسد همه منتظر او بودند. آقای دعایی وقتی از حضور دکتر یزدی از طریق آقای فاضل مطلع می شود می‌گوید سریع بگو به موقع رسیدی، خواست خدا بود.

آقای خمینی و احمد آقا عقب ماشین و دکتر یزدی جلو در کنار راننده آقای مهری، از ایرانیان مقیم کویت که سفر را مدیریت کرده بود، بودند. دولت کویت اجازه ورود به آقای خمینی نمی‌دهد اجبارا به بصره بر می‌گردند در آنجا دکتر یزدی پیشنهاد پاریس را مطرح می‌کند. خود آقای خمینی پس از کویت نظر به سوریه داشت. پیشنهاد دکتر یزدی را می پذیرند. موضوع به ماموران عراقی اطلاع داده می شود. آنها استقبال می‌کند به شرطی که اطلاع رسانی نشود. برای اطمینان خاطر، ماموران عراقی پرواز خارجی را نمی پذیرند و قرار می شود با پرواز عراقی به پاریس بروند.  دکتر یزدی با دکتر حبیبی شرایط سفر را هماهنگ می‌کند و روز 14 مهر با هواپیمای عراقی بوئینگ 747 بغداد را به مقصد پاریس ترک می‌کنند. در فرودگاه فقط آقای دعایی تا جلو پله‌های هواپیما می‌آید. همراهان علاوه بر احمد آقا آقایان فردوسی پور و املایی بودند.

در دهکده نوفل لو شاتو

در فرودگاه پاریس آقایان بنی صدر، حبیبی و غضتفرپور حضور داشتند و به اتفاق به منزل آقای غضنفرپور که آپارتمانی در طبقه چهارم ساختمانی در پاریس بود، رفتند. این محل علاوه بر وابستگی آن به اشخاص که مورد نظر آقای خمینی نبود، محل مناسبی هم برای اقامت آقای خمینی نبود. به همین مناسبت با راهنمایی دکتر عسکری از دوستان دکتر سامی ویلایی کوچک در 40 کیلومتری پاریس، در دهکده نوفل‌لوشاتو متعلق به همسر فرانسوی دکتر عسکری برای اقامت ایشان انتخاب شد. مدیریت آنجا به عهده حاج مهدی عراقی از یاران دیرین آقای خمینی و چند نفرروحانی قرار گرفت.

ایجاد محدودیت برای آقای خمینی

واکنش شاه و حتی اطرفیان او چون شریف امامی در باره سفر آقای خمینی به پاریس ابتدا مثبت بود. زیرا تصور می‌کردند دوری از ایران موجب امنیت رژیم شاه خواهد شد. البته شاه بعد ها که متوجه نقش رسانه‌های آزاد جهانی و توانمندی آقای خمینی و همراهانش در استفاده از آنها  برای آگاهی بخشی و تقویت جنبش اجتماعی ایران شد، به اشتباه خود اذعان کرد و اعلام کرد که عدم مخالفتش با این سفر اشتباه بوده است.

البته ابتدا دولت فرانسه (ژیسکاردستن) بطور رسمی برای هرگونه اطلاع رسانی آقای خمینی اخطار داد. بلافاصله جامعه مدنی در ایران، احزاب، انجمن ها، نهاد های مدنی و شخصیت های سیاسی و مذهبی با ارسال تلگراف به رئیس جمهور فرانسه واکنش نشان دادند و جمعی از فعالان اجتماعی (حاج مانیان) با سفیر فرانسه در تهران دیدار کردند و با اهدای دسته گل از میزبانی میهمان ملت ایران سپاسگزاری کردند.

تحولات 118 روز نشان می‌دهد که با تقویت جنبش اجتماعی در ایران به ویژه پس از راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا و انعکاس جهانی آن‌ها همکاری دولت فرانسه بیشتر می شود و نهایتا با تشکیل کنفرانس گوادالوپ با پیگیری رئیس جمهور فرانسه و تایید سه کشور دیگر، آلمان، انگلیس و آمریکا زمینه خروج شاه و بازگشت آقای خمینی به ایران و پیروزی انقلاب فراهم می شود.

برنامه های راهبردی انقلاب

آقای دکتر یزدی در فرصت قدم زدن بعد از نماز صبح و گفت و گو با اقای خمینی در کوچه باغ‌های نوفل‌لوشاتو این سوال را مطرح می‌کند که مطالبه «شاه برود» لازم است اما چگونه شاه برود و چه برنامه ای بعد از رفتن شاه برای مدیریت کشور باید داشته باشیم؟ آقای خمینی پاسخ می‌دهند این نیاز منطقی است خودتان این برنامه را تهیه کنید.

آقای دکتر یزدی این برنامه را در سه صفحه تهیه می‌کند و پس از اصلاحات و تاییدآقای خمینی در اختیار شخصیت هایی که از ایران برای مذاکره می‌آیند می‌گذارند. متن کامل این برنامه در جلد سوم خاطرات ایشان آمده است.

خروجی این برنامه تهیه پیش نویس قانون اساسی توسط آقای دکتر حبیبی و تشکیل شورای انقلاب و نهایتا دولت موقت انفلاب است که در اسناد آمده است.

برای نهایی کردن اعضای شورای انقلاب، آقای خمینی به سه نفر آقایان دکتر بهشتی، استاد مطهری و هاشمی رفسنجانی اختیار می‌دهند اعضای شورای انقلاب را نهایی کنند. البته آقای مطهری نقش اصلی داشتند و شورا از آذر ماه کار خود را در ایران آغاز می‌کند و پس از انتخاب دولت موقت و خروج اعضای دولت موقت از ان افراد جدیدی به آن اضافه می شوند.

تفاوت دیدگاه مهندس بازرگان        

 مهندس بازرگان دو دیدار با آقای خمینی در تاریخهای 30 مهر و دوم آبان داشتند. علاوه بر وجوه اشتراک که زمینه همکاری ها را فراهم ساخت اما در یک مورد تفاوت دیدگاه داشتند. در شهریور 57 هم این مورد را طی نامه‌ای برای ایشان ارسال کرده بودند. آقای خمینی صرفا تاکید بر رفتن شاه داشتند اگر چه ابن زیاد جایگزین وی شود! مهندس بازرگان می‌گفتند، (همان طور که در مصاحبه اول اردیبهشت خود با تلویزیون بلژیک گفته بودند و در بیانیه 6 شهریور نهضت آزادی ایران هم آمده بود که «شاه باید برود»)، رفتن شاه ضروری است(خواست سلبی). اما برای برپا داشتن یک حکومت ملی مبارزه می‌کنیم نه این که شاه برود و یک مستبد دیگر به نام دیگری جای او را بگیرد. برای این منظور تحولات باید سنگر به سنگر و تدریجی در راستای منافع ملی باشد. این نگاه مهندس بازرگان با توجه به گفتمان جهانی انقلاب آن روز مورد توجه حتی دوستان خود ما هم قرار نگرفت.

حمایت همه گروه های اجتماعی

علاوه بر گروه های اجتماعی ملی و مسلمان و مراجع حوزوی سایر گروه های اجتماعی از جمله مارکسیست ها و چپ‌ها نیز حمایت خود را از انقلاب اسلامی و رهبری آقای خمینی اعلام کردند. آقای رضا براهنی از اعضای کانون نویسندگان ایران طی نامه‌ای به آقای خمینی و دکتر یزدی مراتب حمایت خود را از انقلاب ایران و رهبری آیت الله خمینی اعلام کرد.

چشم انداز جمهوری اسلامی

آقای خمینی در تمام مصاحبه ها، سخنرانی ها و بیانیه های خود در نوفل‌لوشاتو همواره بر مطالبات تاریخی ملت ایران یعنی آزادی ، دموکراسی، جمهوریت؛ حقوق بشر و آزادی دگراندیشان حتی مارکسیست ها بر پایه تعالیم اسلامی تصریح داشتند که در اسناد تاریخی قابل دسترسی است. مردم به استناد چنین چشم اندازی در راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا شعار« نهضت ما حسینیه رهیر ما خمینیه» سر دادند و ایشان را به رهبری پذیرفتند. در 12 فروردین 58 هم با توجه به این چشم انداز و اعتمادی که به مراجع داشتند به جمهوری اسلامی رای دادند. در هیچ یک از سخنان آقای خمینی در نوفل‌لوشاتو اشاره‌ای به نظریه ولایت فقیه و با ولایت مطلقه فقیه که بعدا به قانون اساسی اضافه شد، نشده است.

چالش های دکتر یزدی  

در 118 روز حضور و همکاری دکتر یزدی در نوفل‌لوشاتو با چالش هایی هم از سوی برخی روحانیون و روشنفکران روبرو بود که در خاطرات به انها اشاره کرده است. چالش‌ها به حدی بود که او می‌خواست به امریکا نزد خانواده خود برگردد. اما با توصیه آقای خمینی باز هم صبوری به خرج داد و ایستاد و به خدمات خود ادامه داد. دکتر بزدی در خاطرات خود تصریح کرده است که « من برای آیت الله خمینی به پاریس نیامده‌ام بلکه برای کمک و حمایت از مبارزات ملت ایران علیه استبداد سلطنتی و استیلای بیگانگان بر کشورمان آمده ام»

سایر رویدادهای مهم در نوفل لو شاتو

1-    دیدار شخصیت های سیاسی و روحانیون ایران با آقای خمینی از جمله دکتر سنجابی، مهندس بازرگان، دکتربهشتی، آیت الله منتظری، استاد مطهری و جمع دیگری که نقش مهمی در تبادل نظر و برنامه ریزی مدیریت جنبش اجتماعی و مدیریت انقلاب قبل از پیروزی داشتند.

2-    مصاحبه خبرنگاران با آقای خمینی بخش مهمی از رویدادهای نوفل‌لوشاتو است. پیامد این مصاحبه‌ها که حدود 200 مورد است، انعکاس پیام انسانی انقلاب و مطالبات ملت ایران در سطح رسانه های جهانی و تقویت جنبش اجتماعی ایران است. ترجمه مصاحبه با خبرگزاری های فرانسوی معمولا با ‌آقای دکتر بنی صدر و یا صادق قطب زاده، خبرگزاری های آلمانی با دکتر صادق طباطبایی و خبرگزاری های انگلیسی زبان  با دکتر یزدی بوده است.

3-    دیپلماسی و روابط با نمایندگان کشور فرانسه و آمریکا بخش مهم دیگری از رویدادهای نوفل‌لوشاتو است که تاثیر مهمی در پیروزی انقلاب داشته است که در ادامه مطرح خواهد شد.

4-    بخش دیگری از رویدادهای مهم دیدار شخصیت های جهانی به ویژه  شخصیت ها و نمایندگان احزاب و سازمان های مختلف از کشور های اسلامی با آقای خمینی است که در ادامه مطرح خواهد شد.

جمع بندی

حضور آقای خمینی در نوفل‌لوشاتو بر بام رسانه های جهانی و آگاهی بخشی و تقویت جایگاه جهانی جنبش ضد استبداد سلطنتی ایران موجب می شود که کشورهای خارجی آمریکا ، انگلیس و ... نهایتا در کنفرانس گوادالوپ تسلیم مطالبات ملت ایران بشوند و با خروج شاه در 26 دی، انقلاب ایران با کمترین هرینه به پیروزی برسد.

حضور یک روحانی از کشور اسلامی در پاریس، قلب اروپا و ایستادگی و رهبری جنبش اجتماعی ایران کاملا یک پدیده و رویداد بی سابقه است. این رویداد در مرحله نخست مرهون جنبش اجتماعی ایران از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و رخدادهای پس از خرداد 42 و مدیریت انقلاب در داخل و در مرحله بعد مرهون نبوغ و زیرکی و درایت آقای خمینی است.

بدون تردید نقش آقای دکتر یزدی و سایر روشنفکران در پاریس در نوفل‌لوشاتو و همچنین مدیریت انقلاب در داخل از جمله دیپلماسی انقلاب نقش موثری در پیروزی انقلاب داشته‌اند.

برای این جمع بندی شواهد زیادی وجود دارد.  در این جا به اظهارات آقای ترنر رئیس سازمان سیا آمریکا که مجموعه رویداد های این دوره را دنبال می‌کرده است اشاره می‌کنم. ترنر می‌گوید ناکامی سیاست آمریکا در ایران جدی است. آنچه ما نمی توانستیم پیش بینی کنیم این بود که یک مرد 78 ساله روحانی که 14 سال در تبعید بود عامل گرد آمدن همه این عوامل باشد و ناگهان با یک آتشفشان عظیم در حال فوران و یک انقلاب روبرو شویم. (صفحه 435 جلد سوم خاطرات دکتر یزدی). همچنین ترنر در کتاب خاطرات خود که به فارسی هم ترجمه شده می‌گوید: با تجربه‌ای که ما در انقلاب ایران بدست آوردیم هرگز در سایر کشورها این تجربه را تکرار نکردیم و تسلیم نشدیم. از جمله در اندونزی در شرایط مشابهی 500 هزار نفر از مردم کشته شدند اما ما تسلیم نشدیم (نقل به مضمون)

  

 

 

Tuesday, August 17, 2021

پیام عاشورا برای ایران ِ بحران‌زده

 

aبسمه تعالی

پیام عاشورا برای ایران ِ بحران‌زده

یاری رسانی به مدیریت بحران کرونا و پرهیز از حضور در تجمعات عزاداری

 

تداوم و تشدید بحران کرونا در ایران و رشد فزاینده آمار کشتار انسانی که در روزهای اخیر روزانه بیش از 500 نفر اعلام می‌شود، نگرانی عظیم و احساس شدید ناامنی در ایران را رقم زده است. بی‌تدبیری، رفتار غیرمسئولانه و ناکارآمدی حاکمیت در قبال زندگی شهروندان ایرانی، ابعاد این فاجعه را دوچندان کرده است. متاثر از رقابت‌های ناسالم سیاسی و برتری‌جویی‌های جناحی، تصمیمات غیرکارشناسی در حوزه سلامت گرفته می‌شود و ضرورت واکسیناسیون عمومی و خرید واکسن از خارج را با تاخیری ناموجه و شعارهایی بی‌محتوا مواجه می‌سازد. در شرایطی که «دولت» از ایفای تعهدات خود ناتوان است، مردم در مضیقه هستند و حتی ظرفیت خدمات بیمارستانی پاسخ‌گوی نیازها نیست، راهی جز مدد گرفتن از همت عالی مردم برای التیام دردها و رنج‌ها باقی نمی‌ماند. از این رو، از صنعت‌گران، بازاریان، دانشجویان و سایر اقشار دعوت می‌کند از وقت، مال، دانش و سایر امکانات خود دریغ نکرده و آن‌ها را در خدمت بیمارستان‌ها و بیماران نیازمند قرار دهند. امید است که مردم به درد و داد هم برسند و با همدردی و همراهی ملی از طریق کمک به سازمان‌های مردم نهاد معتبر و قابل اطمینان، برای کاهش عواقب این بحران مهلک هم‌گام شوند. همچنین توصیه می‌کند که سمن‌های فعال و شناخته شده، از سمن‌های دیگر دعوت به عمل آورند و آن‌ها را به جامعه معرفی کنند تا همگی برای جمع‌آوری کمک‌های مالی، دارویی و تجهیزاتی به پا خیزند.

نهضت آزادی ایران که سالیان طولانی پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن، از مروجان ارزش‌های نهضت عاشورا و تبلور فریاد «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» در قالب نشست‌های فکری و نکوداشت اهل بیت (ع) و فداکاری حسین (ع) و یارانش بوده است، یادآوری می‌کند که در شرایط کنونی باید از تمام سرمایه‌های ملی و اسلامی ایران و به ویژه از ظرفیت‌های اجتماعی و انسانی «عاشورا» برای مهار بحران‌های جامعه و از جمله کرونا بهره گرفت. از این رو، از مردم شریف ایران که در طول تاریخ کهن این سرزمین و در غیاب حکومت‌های دلسوز، برخاسته از آرای مردم و توان‌مند هرگز از یاری به یکدیگر کوتاهی نکرده‌اند، دعوت می‌کند که هزینه‌های برگزاری مجالس عزاداری سیدالشهداء را به امدادرسانی به هم‌وطنانی اختصاص دهند که در شرایط بحران اقتصادی کشور، قادر به تامین هزینه‌های درمان و مقابله با بحران کرونا نیستند.

در فرهنگ ملی ایرانیان، «عاشورا» نهضتی اخلاقی، فرهنگی و سیاسی است که با بهره‌گیری از الگوی پیشوایان شیعه و به ویژه سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) بر آموزه‌های اصیل دینی و الگوهای عقلانی و انسانی استوار است و به مثابه چراغی آگاهی‌بخش، روشن‌گر حرکت‌ها و جنبش‌های ایرانی معتقد به کرامت بشر به شمار می‌رود‌. «عاشورا» گواهی تاریخ است بر حقانیت راه و پیام امام حسین (ع) و یاران صادق و متعهدش که به آزادی، شجاعت، مسئولیت‌پذیری، دغدغه مردم، رعایت حق‌الناس و ضرورت اصلاح جامعه و حکومت باور داشتند. «عاشورا» پاسخی به ظلم حکومتی نامشروع و قیامی بود در برابر انحرافات حکومتی مستبد که جز خشونت و سرکوب و نقض حقوق و حاکمیت مردم راهی نمی‌شناخت. «عاشورا» قیام برای رستگاریِ «انسان» است. فروکاستن نام و آرمان عاشورا به ظواهر از محتوا تهی شده و ابعاد صرفاً عاطفی و سلحشوری‌های مبالغه‌آمیز نمی‌تواند در راستای اهداف و ارزش‌های این نهضت تاریخی قلمداد شود.

نهضت آزادی ایران با توجه به آمار سهمگین کشتار کرونا در هفته‌های اخیر و با عنایت به بحران انرژی که موجب خاموشی‌های گسترده شده است، اعلام می‌دارد که تمرکز بر ابعاد ظاهری عزاداری‌ها، چراغانی‌ها و برافروختن چلچراغ‌ها و شرکت در تجمعات انسانی و نشست‌های سنتی و مناسک‌گرایانه، افزون بر آن که بر خلاف مسلمات آموزه‌های عقلانی و رحمانی قرآن و سنت کریم حضرت رسول (ص) و سیره پیشوایان اخلاقی شیعه (ع) است، معنایی جز اسراف منابع، مسئولیت‌گریزی در قبال تعهدات اجتماعی و دستاوردی جز تشدید فاجعه و گسترش آمار مرگ و میر ناشی از کرونا و رشد فزاینده و مهارناپذیر این بیماری مهلک ندارد. از این رو، مردم مسلمان ایران و به ویژه علاقمندان و باورمندان به راه و پیام عاشورا را از حضور در مجامع عزاداری پرهیز می‌دهد و به همیاری، صبر جمعی و تامل عمیق بر ابعاد این واقعه عبرت‌آموز و راهگشا فرا می‌خواند.

 

نهضت آزادی ایران

25 مرداد 1400 

 7 محرم1443 قمری

Saturday, August 14, 2021

هشدار بازگشت طالبان و طالبانیسم در افغانستان

 

بسمه تعالی

هشدار بازگشت طالبان و طالبانیسم در افغانستان

 

در پی خروج نابه‌هنگام نیروهای آمریکایی از افغانستان پس از دو دهه، و تحولات نظامی و سیاسی اخیر در آن کشور و نیز مذاکرات رسمی دولت ایران با نمایندگان طالبان، نگاهی راهبردی و انتقادی بر این مجموعه رخدادها ضرورت دارد. پیامدهای قابل پیش‌بینی حضور مجدد گروه طالبان در قدرت، با توجه به سابقه ناخوشایندی که از گذشته رقم زده‌اند و جنایات و مظالمی که این روزها از جانب این گروه تروریستی و جنگ‌طلب بر شهروندان افغانستان، به ویژه زنان و کودکان، روا داشته می‌شود، و نیز مخاطراتی که برای امنیت ملی ایران پیش بینی می‌شود، دلایل دیگری هستند که توجه و حساسیت دولت، جامعه مدنی ایران و روشنفکران مسئول را می‌طلبد.

نگاهی سریع به تاریخ افغانستان و پیدایش طالبان به تحلیل و شناخت صحیح‌تر وضع کنونی کمک می‌کند. این کشور پس از استقلال از ایران در قرن ۱۹ میلادی دارای نظام پادشاهی شد ولی در ۱۹۷۳میلادی در پی کودتای محمد داودخان، نظام پادشاهی برچیده و جمهوری افغانستان تاسیس شد. در ۱۹۷۸میلادی با برکناری محمد داودخان، جمهوری دموکراتیک افغانستان با مرام کمونیستی و پشتیبانی اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. سپس، با اشغال آن کشور از سوی ارتش سرخ شوروی در دهه ۸۰ میلادی، نیروهای ضد کمونیست موسوم به «مجاهدین» سربر آوردند و به پیکار علیه ارتش اشغالگر و دولت دست نشانده آن پرداختند. در آن شرایط تاریخی و متاثر از فضای جاری جنگ سرد، آمریکا و متحدان منطقه‌ای آن، همچون کشورهای حاشیه خلیج فارس و نیز پاکستان بر آن شدند که از گسترش حوزه نفوذ شوروی در منطقه جلوگیری کنند و از این رو، از مجاهدین ضدکمونیست در افغانستان حمایت نظامی، مالی و تبلیغاتی کردند.

شوربختانه، رقابت‌ها و اختلافات میان نیروهای مجاهد افغان باعث ضعیف شدن آنها شد و فرقه طالبان با استفاده از فرصت، بر افغانستان تسلط یافت و حکومتی خشن و جنایتکار تشکیل داد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، طالبان به اتهام پناه دادن به رهبران «القاعده» مورد حمله «ائتلاف نظامی» به رهبری آمریکا قرارگرفت و حاکمیت استبداد دینی پنج ساله طالبان در افغانستان برچیده شد. اما آنان جریانی نبودند که از ستیز و جنگ و به تعبیر خودساخته «جهاد» دست بردارند، زیرا اهداف و انگیزه‌هایی که موجب شکل‌گیری و قدرت‌یابی آن‌ها شده بود، هم چنان مطرح است. ضرورت تمرکز عناصر تندروی مذهبی و فرقه‌ای کشورهای مسلمان در یک منطقه و کشور خاص - افغانستان- و کاهش مزاحمت آنان برای کشورهای مبدأ تنها یکی از این دلایل است. امروزه، گروه طالبان با حمایت پایدار و همه جانبه برخی کشورها، به ویژه عربستان و پاکستان، به نیروی نظامی مهاجمی تبدیل شده است که تقریبا کنترل‌ناپذیر می‌نماید.

طالبان عقاید مذهبی افراطی دارند و در همه سال‌های فعالیت و مبارزه قهرآمیزشان عمدتا مسلمانان را قربانی کرده‌اند و از قواعد بین‌المللی جنگ و عملیات نظامی پیروی نمی‌کنند. آنان به مراکز غیرنظامی حمله‌ور
می‌شوند و کودکان، زنان و شهروندان بی‌گناه، بیشترین قربانیان حمله‌ها هستند. برخلاف ادعای مسلمانی، جنبش افراطی طالبان و عقاید خرافی و تبعیض‌آمیز آنان تناسبی با آموزه‌های عدالت‌خواهانه وآزادمنشانه اسلام و قرآن ندار
د. آنان با آموزش زنان و دختران مخالفند و به مدارس و مراکز آموزشی حمله می‌کنند، مخالف سرسخت آزادی بیان و رسانه‌های مستقل هستند، به «دموکراسی» و «انتخابات آزاد» عقیده‌ای ندارند، به «تکفیر» باور دارند و نام نظام خودخوانده «امارت اسلامی افغانستان» را برای حکومت‌شان برگزیده‌اند که آشکارا به معنای تجدید حیات خلافت‌های تاریخی و مادام‌العمر عناصر فرقه‌ای و عدم پاسخگویی به الزامات زندگی شهروندی در جهان معاصر است.

از سوی دیگر، برخلاف نظر برخی از مقامات و نهادهای محافظه‌کار که طالبان امروز را متفاوت با طالبان 20 سال پیش تصور و اعلام کرده‌اند، عهدشکنی‌ها و رفتارهای وحشیانه آنان پس از خروج غیرمسئولانه نیروهای ائتلاف از افغانستان نشان داده است که به ادعای تغییر رویکردها و روش‌های طالبانی و دستیابی به تفاهم و صلح در افغانستان نمی‌توان خوش‌بین و امیدوار بود و آن انگیزه را، مجوزی برای «مذاکره» و «رسمیت بخشیدن» تلویحی به این جریان ضدصلح قرار دارد.

نهضت آزادی ایران از آن رو با مشی و مرام طالبان مخالف است که این فرقه، خشونت و خونریزی را با صراحت تقدیس می‌کند و جنگ بی رحمانه با شهروندان بی دفاع را جهاد می نامد! به طورکلی، هر گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی اقدام به جنگ و ترور و حملات انتحاری علیه غیرنظامیان کند، سزاوار طرد و تعقیب و مجازات است. حمایت و ارتباط با گروه‌هایی مانند طالبان با قانون اساسی ایران نیز تعارض دارد. در مقدمه قانون اساسی گسترش ارتباط و حمایت از «جنبش‌های اسلامی و مردمی» تصریح شده است که صفات یاد شده البته در وصف طالبان مصداق ندارد.

نهضت آزادی ایران خواهان شفافیت در هر گونه تماس و توافقات احتمالی جمهوری اسلامی ایران با این گروه است و انتظار دارد که ابعاد و کیفیت روابط با آن، به نحو شایسته به ملت ایران گزارش شود تا محدودیت‌ها و تنگناهای بیشتری در آینده  برای منافع ملی فراهم نشود. در این میان، پیشروی‌های اخیر طالبان و موفقیت‌های نظامی آنان به مذاق نظام‌های اقتدارگرای منطقه خوش می‌آید، زیرا چشم‌اندازی از بسط اقتدارگرایی و تضعیف روند دموکراسی‌خواهی ملل منطقه را تصویر می‌کند. برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان، و نیز روسیه، چین و پاکستان، از روی کارآمدن یک نظام استبدادی و تمرکزگرا در افغانستان حمایت می‌کنند، زیرا این دولت‌ها پدید آمدن و گسترش جنبش‌های مستقل دموکراسی‌خواه و مدافع حقوق بشر را برنمی‌تابند. سلطه دوباره طالبان بر افغانستان لکه سیاهی بر کارنامه دولت‌های اسلامی در جهان معاصر و نیز مایه شرمساری جامعه جهانی، سازمان ملل و همه سازمان‌های مدنی و افراد و احزابی خواهد بود که امکان توقف این فاجعه را داشته ولی اقدام و تلاشی در این باره نمی‌کنند.

نهضت آزادی ایران باور دارد که منافع ملی ما اقتضا می‌کند که ایران همواره از نیروها و ائتلاف‌های ترقی‌خواه، دموکراسی‌طلب و مروجان صلح و آزادی حمایت کند. این رویکرد در شأن فرهنگ و تمدن دیرپای ایرانی و اسلامی است و به اعتلای سیمای بین‌المللی و منطقه‌ای ایران کمک خواهد کرد. هر جنبش سیاسی یا حکومتی که بر اهداف و قرائت‌های فرقه‌گرایانه و افراطی استوار باشد، برای ایران و دیگر کشورهای همسایه در منطقه زیان‌آوراست و در بلندمدت، مخل امنیت و ثبات منطقه خواهد بود.

نهضت آزادی ایران بر پایه منافع ملی اعلام می‌کند که حکومت ایران همه توان و اعتبارش را برای صلح در افغانستان به کار گیرد تا به این جنایات و برادر کشی‌ها پایان داده شود. طالبان که امروز در افغانستان به فراخوان‌های مکرر دولت قانونی کشور به مذاکره و صلح اعتنا ندارند، احتمالا به توافقات و تعهدات پشت پرده با هر طرف دیگر ، از جمله ایران نیز پایبند نخواهند بود.

نهضت آزادی ایران در آستانه عزاداری‌های عاشورا و بر اساس شعار «کل یوم عاشورا کل ارض کربلا» اعلام می‌کند که جنایات طالبان در افغانستان، صحنه واقعی نسل‌کشی، جنایت علیه بشریت و در یک کلام، عرصه نبرد «مظلوم» و «ستمگر» و نمونه‌ای از تکرار مصیبت‌ها و ستم‌هایی است که در کربلا پدید آمد و استمدادهایی که همچنان بی‌جواب مانده است، از این رو، به ویژه از عالمان دینی و مراکز اسلامی مستقل و صلح‌طلب انتظار دارد که با صدور بیانیه‌ها و اعلام مواضع روشن، هر نوع خشونت، فرقه‌گرایی و افراطی‌گری در زیر لوای دین را صریحاً محکوم کرده، دامن شریعت اسلام را از استبداد، نفرت‌پراکنی و خرافات مبرا کنند. مراجع و مفتیان سنت‌گرا که گاه برای اموری فرعی، فتوای تحریم و تکفیر، یا تایید و تصویب صادر می‌کنند، اینک روا نیست که در برابر زوال جان و مال و میراث مردمی مظلوم و محروم سکوت اختیار کرده، به «تدریس» و «وعظ» بسنده کنند. هر کس که امروز در برابر جنایات طالبان، «بی‌تفاوتی» و «سکوت» گزیند، فردا در پیشگاه تاریخ و افکار عمومی جهان به همدستی و حمایت از آنان متهم خواهد شد.

نهضت آزادی ایران هشدار می‌دهد که پیروزی نظامی و سیاسی طالبان، نفوذ تفکر جهادی و تکفیری و رشد طالبانیسم در همسایگی مرزهای ایران، زمینه‌ساز نقض تمامیت ارضی، رشد فرقه‌گرایی و تهدیدی علیه امنیت ملی ایران و موجب نفی صلح و گسترش جنگ‌افروزی در خاورمیانه خواهد بود. از این رو، بر اساس منافع ملی و باورهای دینی ناشی از آموزه‌های عقلانی و رحمانی قرآن کریم باور دارد که جمهوری اسلامی ایران و سایر دولت‌های منطقه وظیفه دارند ضمن اعلام موضع آشکار در قبال جنایات انسانی و تنگ‌نظری‌های مذهبی طالبان و به رسمیت نشناختن آن در مقام دولتی رسمی در افغانستان، در قبال این تهدید عظیم مسئولانه رفتار کنند و مانع تشدید اوضاع شوند.

نهضت آزادی ایران

23 مرداد ۱۴۰۰

Monday, August 9, 2021

راهکار اصلاح ساختاری در مدیریت کشور

 

گفت وگو با محمد توسلی:

راهکار اصلاح ساختاری در مدیریت کشور

رئیس جمهور باید به مطالبات آن70 درصد توجه کند

آرمان ملی-احسان انصاری: محمد توسلی از پیشگامان انقلاب اسلامی، اولین شهردار تهران پس از انقلاب و سومین دبیرکل نهضت آزادی ایران است. چهره سیاسی‌ای که از ابتدای انقلاب تاکنون در صحنه سیاسی ایران حضور داشته و فراز و نشیب های مختلف چهار دهه گذشته را مشاهده و درک کرده است...همچنان با صلابت است و در کلامش همواره از آموزه های قرآنی استفاده می‌کند. به بهانه تحلیل و ارزیابی چهار دهه حکمرانی در ایران و فراز و نشیب های آن «آرمام ملی» با این سیاستمدار کهنه‌کار گفت و گو کرده است که در ادامه می خوانید:  

*شما از ابتدای انقلاب در صحنه سیاسی کشور بودید؟ چه شد که کشور به نقطه ای رسید که امروز رسیده است؟در چه زمینه هایی براساس اصول انقلاب حرکت شد و در چه زمینه هایی انحراف به وجود آمد؟

برای پاسخ به این سوال راهبردی که چه عواملی موجب شرایط کنونی کشور شده است، نیاز به مرور برخی رخداد های اول انقلاب است. انقلاب اسلامی بهمن 57 حاصل جنبش اجتماعی مردم ایران از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران، رخدادهای پس از خرداد 42، تلاش های آگاهی بخش روشنفکران از جمله دکتر شریعتی، مبارزات انقلابی گروه های مختلف تا سال 54 و ادامه جنبش اجتماعی تا بهمن 57 با مشارکت همه ملت ایران و همه گروه های سیاسی بود. اما در این انقلاب دو گروه نقش پررنگ‌تری داشتند. روحانیت مبارز به رهبری آقای خمینی که بیشتر نقش بسیج توده‌های مردم را داشتند و روشنفکران ملی و مسلمان از جمله شخص مهندس بازرگان که بیشتر نقش مدیریت انقلاب را برعهده داشتند. دستاورد راهبردی انقلاب بهمن 57 برداشتن گام اول برای حذف نماد استبداد سیاسی2500 ایران، یکی از دو عامل توسعه نایافتگی ایران بود. برداشتن این گام اولیه ضروری بدون مشارکت روحانیون مبارز امکان پذیر نبود. روشنفکران جامعه ما هرگز چنین امکان و توانی را نداشتند و البته روحانیون هم به تنهایی قادر به این اقدام نبودند. بررسی و ارایه علل آن در این مختصر امکان پذیر نیست، قبلا به دفعات توضیح داده شده و در اسناد تاریخی موجود است.

اما چرا مردم در راهپیمایی‌های سال 57 رهبری آقای خمینی را پذیرفتند؟ بطور مشخص هماهنگی آقای خمینی با جنبش اجتماعی ایران در مقابله با استبداد سلطنتی شاه و ایستادگی در دوران تبعید هماهنگ با جنبش اجتماعی در مقابل رژیم استبدادی و به ویژه مطرح کردن مطالبات تاریخی ملت ایران یعنی «آزادی، حاکمیت ملت، حقوق شهروندی و...» در نوفل‌لوشاتو بر بام رسانه های جهانی بود. به همین علت ملت ایران در12 فروردین 58 قبل از ارایه قانون اساسی با اعتماد به مرجعیت و چشم اندازی که آقای خمینی برای جمهوری اسلامی ارایه داده بودند با 98 در صد آراء خود به جمهوری اسلامی رای دادند. اما پس از اضافه شدن اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی به پیش نویس قانون اساسی که در دولت موقت نهایی شده بود، انحراف از آرمان‌های اولیه انقلاب و مطالبات تاریخی ملت ایران شکل گرفت. پس از رخداد خرداد 60 و بسته شدن فضای سیاسی این نظریه بطور کامل بر مدیریت کشور حاکم شد. پیامد عملکرد این نظریه در طول حدود چهار دهه، امروز: حکمرانی ناکارآمد در عرصه های مختلف داخلی، منطقه‌ای و بین المللی، شکاف بین ملت و حاکمیت، فساد گسترده، فقر و بیکاری، فرار نخبگان و امروز پیامدهای تحریم‌های ظالمانه و اپیدمی کرونا و بحرانهای زیست محیطی و دسترسی به آب شرب دربخشی از استان های کشور چون خوزستان تا حدودی قابل مشاهده است.

*این شرایط چگونه شکل گرفته است؟ گروه‌های سیاسی دیگر و به خصوص ملی‌گرایان چه راهکاری برای مدیریت کشورداشته اند؟

مرور رخدادهای پس از انقلاب تا خرداد 60 و جنگ قدرتی که بین گروه های مختلف با حاکمیت پیش آمد و پیامد آن سرکوب و حذف همه گروهای مخالف بود، در این فرصت کوتاه امکان پذیر نیست. اما به دفعات قبلا به آن پرداخته شده و در اسناد قابل دسترسی است. آن چه دراین فرصت مایلم اشاره کنم دیدگاه راهبردی مهندس بازرگان و یاران ایشان در نهضت آزادی ایران در قبال این انحراف پیش آمده پس از انقلاب است. مهندس بازرگان با آگاهی از پیامدهای حضور نهاد دین و روحانیت در قدرت در حالی که جامعه مذهبی ایران به ویژه نسل جوان انقلابی شیفته و مطیع آقای خمینی بود، در هر فرصتی تلنگر آگاهی بخش داشت که تفصیل آن در خاطرات ایشان آمده است. به عنوان نمونه در دیدار نوفل‌لوشاتو بر خلاف دیگران که نامه بیعت می‌نوشتند، به رغم اصرار حتی نزدیکان، حاضر به نوشتن نامه نشد و تاکید داشت که باید با دوستان در ایران مشورت کند. موضوع در جلسه شورای مرکزی نهضت مطرح شد و طی بیانیه‌ای اعلام شد که چون اکثریت ملت ایران رهبری آقای خمینی را پذیرفته‌اند ما هم رهبری ایشان را می‌پذیریم، یعنی تاکید بر رای و حاکمیت ملت ایران. در رفراندم 12 فروردین و در مقاطع مختلف دوران 9 ماهه دولت موقت، از جمله آخرین سخنرانی ایشان پس از پذیرش استعفا، شاهد چنین تلنگرهای آگاهی بخشی هستیم که به دفعات در فضای مجازی منتشر شده است.

اما آن دیدگاه راهبردی مهندس بازرگان بطور مشخص در بیش از صد اثر در مجموعه آثار ایشان در طول 16 سال ( 57 تا 73) توسط بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان، تدوین و منتشر شده است. این مجموعه آثار روی یک محور اصلی متمرکز است که بر اساس آموزه های قرآنی و سنت و تجربه بشری و عقلانیت نشان می‌دهند که جایگاه نهاد دین و روحانیت در عرصه عمومی و آگاهی بخشی و نظارت است نه در قدرت. این فرایند از جمله از اثر «انقلاب ایران در دو حرکت» در سال 61 آغاز می شود و در سال 62 در اثر « گمراهان» به سرگذشت و سرنوشت حاکمیت نهاد کلیسا و روحانیت مسیحیت در قدرت در قرون وسطی می پردازد و نهایتا در سال 71 در اثر «آخرت و خدا هدف رسالت پیامبران» نشان می‌دهند که رسالت اصلی پیامبران پیوند انسان با ارزش های آخرت و خداست و اداره جامعه بر عهده خود انسان هاست. در آیات بعثت قرآن نیز همین اصل مورد تاکید قرار گرفته و هدف پیوند وجودی انسان به ارزش‌های خالق هستی است تا تزکیه شود و در جایگاه طبیعی انسانی خود قرار گیرد. در این صورت آموزه‌های قرآنی اصول کلی راهنما را در اختیار بشر قرار داده تا با حکمت و فرزانگی که خداوند در وجود انسان نهادینه کرده، خود زندگی و جامعه خود را اداره کند. یعنی انسان و جامعه انسانی «صغار» و رعیت نیست که نیاز به قیمومیت و ولایت داشته باشد.

این آگاهی بخشی در سطح نظری و همچنین آگاهی بخشی در سطح سیاسی پس از خرداد 60 در سخنرانی های مجلس اول و ادامه فعالیت های نهضت آزادی ایران که در اسناد تاریخی منعکس است، زمینه رشد و آگاهی جامعه را به تدریج فراهم می‌سازد. به عنوان نمونه به نشریه «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» می‌توان در اسناد نهضت مراجعه کرد و نظر نهضت آزادی ایران را در اواخر سال66 در باره این فتوائیه، که همان موقع برای همه مدیران کشور و همه مراجع و عالمان دینی برای بررسی و اظهار نظر ارسال شد، مورد مطالعه قرار داد.

بطور خلاصه پیامد این گونه آگاهی بخشی‌ها از همان دهه60 که به تدریج نهادهای اجتماعی دیگری که شکل می‌گیرند، چون « جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» (سال 65 تا 69)، حلقه کیان ( از اواخر دهه 60) و جمعیت تلاشگران تامین آزادی انتخابات (74 تا 76)، زمینه تحولاتی را در جامعه فراهم می‌کنند که انتخابات دوم خرداد 76 خروجی این آگاهی بخشی و ایستادگی دموکراتیک در قبال نظریه حاکم برای یکدست سازی قدرت در آن زمان بود. مجموعه روخدادهای دهه بعد تا انتخابات 1400 تداوم همین روند آگاهی بخشی جامعه و تعامل با نظریه حاکم بر مدیریت کشور بوده است.

*شرایط انتخابات 1400 به چه صورتی بوده و در چه مسیری قرار داشته است؟

شرایط انتخابات 1400 و انتخاب آقای رئیسی با مشارکت حداقلی مردم با انتخابات دوره‌های پس از خرداد 60 به لحاظ مدیریت انتخابات و اعمال نظریه حاکم که خود را ولی و قیم ملت می‌داند هیچ تفاوتی نداشته است. در انتخابات سال 60 و 64 از قبل مشخص بود که اقای خامنه ای رئیس جمهور هستند و بقیه نامزد های تایید صلاحیت شده چون آقایان پرورش، زواره‌ای وغفوری‌فرد نامزدهای پوششی هستند. در سال 64 حتی نامزدی مهندس بازرگان با آن سوابق روشن که در دولت موقت به عنوان دولت امام زمان معرفی شدند هم رد صلاحیت شدند. در انتخابات سال‌های 68 و 72 هم کاملا مشخص بود که آقای هاشمی رفسنجانی از قبل انتخاب شده‌اند و رقابتی مطرح نیست. در انتخابات 76 همان طورکه قبلا اشاره شد نامزد حاکمیت مشخص بود و آقای خاتمی هم قرار بود پوششی باشند. اما رشد و آگاهی جامعه و عملکرد آقای خاتمی با ارایه برنامه توسعه سیاسی که مورد توجه و مطالبه مردم بود آن رخداد تاریخی را رقم زد. در انتخابات سال 80 تمام برنامه ریزی ها با بازداشت های گسترده نیروهای ملی مذهبی و نهضت آزادی ایران هدف انصراف آقای خاتمی بود یا با آراء پائین آقای خاتمی در اختیار حاکمیت قرار گیرند. اما مردم با آگاهی با 24 میلیون رای مجدد به آقای خاتمی این برنامه را با شکست روبرو ساختند. در انتخابات سال 84 با مدیریت انتخابات و انتخاب آقای احمدی نژاد حاکمیت در دو دوره موفق به یک دست سازی حاکمیت شد. اما پیامدهای خسارت بار آن در عرصه های مختلف داخلی و بین المللی بر کسی پوشیده نیست. در انتخابات سا لهای 92 و 96 هم حاکمیت تمام تلاش خود را بکار برد تا دولت یک دست و کارگزار انتخاب شود اما مردم با اگاهی با رای اعتراض خودشان به آقای روحانی از این اقدام که در راستای منافع ملی نیست جلوگیری کردند. با توجه به این تجربیات گذشته از همان سال 96 حاکمیت با عزم راسخ به نحوی انتخابات مجلس سال 98 و انتخابات سال 1400 را با رد صلاحیت های گسترده مدیریت کرد که خروجی انتخابات تضمین شده باشد و نهاد های انتخابی مجلس و دولت هماهنگ با نهاد های انتصابی بوده و کارگزار باشند.

در چنین شرایطی جنبش اجتماعی ایران و احزاب سیاسی توانمند که صرفا منافع ملی برایشان مطرح است با پیش بینی چنین فرایندی پس از حضور در انتخابات برای اعتراض به عملکرد شورای نگهبان در مناسک طراحی شده انتخابات مشارکت نکردند و رای اعتراض خود را بصورت قانونی و دموکراتیک ثبت کردند. آمار رسمی نشان می دهد که در کلانشهرها چون تهران که نقش بیشتری دارند 26 در صد در انتخابات شرکت کردند اما با 12 در صد آراء باطله فقط14 در صد مردم رای مثبت دادند.

 *با توجه به شرایط موجود چه چشم اندازی را پیش روی کشور مشاهده می‌کنید؟

با توجه به فرایند تحولات چهار دهه گذشته امروز «جمهوری اسلامی ایران» با دو نظریه روبروست. یکی جمهوری اسلامی که مردم در 12 فرودین سال 58، با توجه به چشم اندازی که آقای خمینی در نوفل لو شاتو مطرح کرده بودند که همان مطالبات تاریخی ملت ایران است، رای دادند. جمهوری اسلامی دیگری است که نهایتا اصل ولایت مطلقه فقیه به قانون اساسی آن اضافه شده که بر اساس نظر مراجع بزرگی چون آیت الله منتظری مصداق شرک توصیف شده و انحراف از آموزه های قرآنی است. در چهار دهه گذشته عملا این نظریه بر عملکرد جمهوری اسلامی حاکمیت داشته و پیامدهای آن را در عرصه های مختلف شاهد هستیم. تداوم اعمال این نظریه موجب تشدید بحران‌های جاری کشور و فرو پاشی در عرصه های مختلف خواهد شد. راهکار خروج از این بحران‌ها پذیرش پیشنهاد "پارادایم شیفت" و تحول درون حوزوی از نگاه شیخ فضل الله نوری به نگاه آخوند خراسانی است. آخوند خراسانی در یک قرن قبل پیش بینی کرده است که اگر روحانیت در قدرت قرار گیرد چه سرنوشتی بر جامعه حاکم خواهد شد. دقیقا همان شرایطی است که امروز در جامعه شاهد هستیم. این نظریه در آثار آقایان اکبر ثبوت، دکتر محقق داماد و دکتر کدیور قابل دسترسی و بررسی است.    

*با روی کار آمدن دولت رئیسی چه تحولی در فضای سیاسی کشور رخ خواهد داد؟آیا رئیسی می تواند در واقع رئییس جمهور همه مردم ایران باشد؟

اگر آقای رئیسی همانطور که خود اظهار کرده‌اند که تابع رهنمود های رهبری و نظریات ایشان هستند با توجه به چنین دیدگاه و نیروی انسانی هماهنگی که انتخاب کرده و خواهند کرد، انتظار تحول در فضای سیاسی کشور دور از انتظار است. ایشان برای این که رئیس جمهور همه ملت ایران باشند باید به نظرات و مطالبات حدود 70 درصدی که به ایشان رای ندادند هم توجه کنند. آقای رئیسی در سخنان خود در مراسم تنفیذ و تحلیف شعارهایی را مطرح کردند که اگر واقعا به آنها پایبند باشند در این راستا می‌تواند کارگشا باشد. از جمله: "ما مدافع واقعی حقوق بشر هستیم...دولت برای تامین منافع مردم و اجرای عدالت خواهد ایستاد...تحریم ها علیه ملت ایران باید لغو شوند هر طرح دیپلماتیک که این هدف را محقق کند، مورد حمایت است..." شرط لازم و ضروری برای تحقق این نوع تعهدات از یک سو بازگشت به مردم و تامین حقوق اساسی ملت که در قانون اساسی تصریح شده است، می باشد و از سوی دیگر انتخاب همکاران توانمند و با حسن سابقه که ظرفیت انجام چنین تعهداتی را در شرایط کنونی داشته باشند. آیا نظریه حاکم بر مدیریت کشور که با رد صلاحیت همه نامزدهای غیر خودی زمینه انتخاب آقای رئیسی را فراهم کرده با جلب همکاران توانمند و کارشناس در خدمات مورد نیاز موافقت می‌کند؟ برای رفع تحریم های ظالمانه و تصویبFATF که پیشنیاز گشودن گام نخست مشکل معیشتی مردم است آیا با آن دیدگاه همکاران ایشان امکان پذیر است؟ کشورهایی چون چین تا آن نگاه ایدئولوژیک سنتی خودشان را کنار نگذاشتند و ارتباط خودشان را با توجه به واقعیت های حاکم در روابط بین الملل در راستای منافع ملی تنظیم نکردند، نتوانستند مشکل اقتصادی خودشان را حل کنند. مدیریت کشور ارتباطی با دانش حوزوی ندارد. بنابراین اشخاص توانمند در حوزه اقتصاد و روابط بین الملل نیاز است، نه تحصیلات حوزوی.  

 

*محافظه کاران در مقطع کنونی تصمیم گرفتند فضای سیاسی کشور را یکدست کنند.آیا این یکدستی برای این بود که ضرورت تغییر درک شده بودو به همین دلیل تلاش می کنند از درون ساختارهای حکومت را اصلاح کنند؟

ساختار کنونی حاکمیت و دولت با مشکلات و پیچیدگی‌های زیادی روبروست. دولت باد کرده و حجم سنگین نیروی انسانی و شرکت‌های وابسته حقوق بگیرکه بخش قابل توجهی از بودجه کشور را جذب می‌کند. همچنین نهادهای متنوع خارج از مدیریت دولت که بخش قابل توجهی از اقتصاد کشور را دراختیار دارند و خود عملا دولت موازی هستند. راهکار علمی برای اصلاح این ساختار یک دست کردن حاکمیت و دولت و سپردن خدمات عمومی به بخش خصوصی و لازمه این فرایند حاکمیت قانون و تامین آزادی و حقوق شهروندی و امنیت سرمایه گذاری است. آیا در شرایط کنونی با نظریه حاکم بر مدیریت کشور چنین فرایندی قابل تحقق است؟

*آیا جریان راست از پویایی و خلاقیت کافی برای تغییر وضعیت موجود کشور برخوردار است؟ مهم ترین چالش های جریان راست را چه می دانید؟

اگر منظور از جریان راست محافظه‌کاران، که خود را اصولگرا می نامند، هستند در شرایط کنونی طیف وسیعی را تشکیل می دهند. با توجه به رشد و آگاهی جامعه بسیاری از محافظه‌کاران از منتقدین عملکرد اصولگرایان هستند و نقدهای جدی خود را در فضای رسانه‌ای مطرح می‌کنند. نقطه قوت جریان محافظه‌کار در کنار حاکمیت، قدرت اقتصادی و تشکیلاتی و اطلاعاتی است. این مجموعه نیز حتی برای بقای خودش راهکاری جز تحول در ساختار مدیریت کشور، حل مشکلات اقتصادی و بازگشت به مردم پیش‌رو ندارد.

* جریان تحول خواه که امروز بیرون از قدرت قرار دارد. آیا این بیرون بودن از قدرت می تواند زمینه های بازسازی و بازپروری جریان تحول خواه را به وجود بیاورد؟

شرایط سخت کنونی جامعه طوری است که حتی آقای رئیسی هم شعار تحول خواهی را در برنامه خود بکار برده است. ما در آستانه هر سال جدید همواره دعای "یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال" را سر می‌دهیم و از خدا می‌خواهیم که بهترین شرایط تحول را  برای جامعه ما فراهم سازد. بنابراین در این که جامعه ما نیاز به تحول دارد ابهامی وجود ندارد. سوال اصلی این است کدام تحول عملی و در راستای منافع ملی است. همان طور که قبلا اشاره شد کم هزینه‌ترین، راهکار تحول از نظریه حاکم بر مدیریت کشور بصورت پارادایم شیفت و تحول درون حوزوی است. حاکمیت بپذیرد که نظریه ملا احمد نراقی و شیخ فضل الله نوری که با عنوان ولایت فقیه در قانون اساسی آمده در طی چهار دهه گذشته پاسخ نداده و خود نظریه آخوند خراسانی را جایگزین و مورد عمل قرار دهد. در این صورت با حذف یا اصلاح اصول 4، 5 و 110 قانون اساسی عملا همه مسئولان مستقیما منتخب مردم و پاسخگوی ملت خواهند شد.  این فرایند نیاز به اصلاح قانون اساسی دارد که امروز با تدبیر رهبری می‌تواند جامه عمل بپوشد. اما اگر این اقدام صورت نگیرد جنبش اجتماعی ایران زمینه های این تحول را به تدریج فراهم خواهد ساخت.

*عبور مردم از جریان های سیاسی و نشان دادن اعتراض های اجتماعی خود در گوشه و کنار کشور و به هر بهانه ای به چه معناست؟آیا جریان های سیاسی جای خود را به جنبش اجتماعی داده اند؟

وقتی مسئولان فرصت شکل‌گیری نهاد های مدنی و احزاب سیاسی را فراهم و تسهیل نکند، در شرایط بحران های معیشتی و زیست محیطی که در بسیاری از استان‌های کشور به ویژه سیستان و بلوچستان و اخیرا خوزستان روبرو بودیم بطور طبیعی اعتراض‌های مسالمت‌آمیز مردمی شکل می‌گیرد تا حاکمیت صدای اعتراض و مطالبات آنها را بشنود و به موقع در رفع آنها اقدام کند. در جوامع دموکراتیک نهادهای مدنی و احزاب سیاسی و البته رسانه‌ها این رسالت را بر عهده دارند که این گونه مطالبات مردمی را به حاکمیت منتخب مردم منتقل می‌کنند و در جامعه تعادل و آرامش حاکم خواهد بود.  در شرایط کنونی چون نهاد های مدنی و احزاب بطور کامل ظرفیت چنین رسالتی را ندارند و حاکمیت هم بجای شنیدن صدای اعتراض و پاسخ به مطالبات گاهی متاسفانه منجر به خشونت می شود زمینه بهره برداری بیگانگان و نیروهایی قرار می‌گیرد که در راستای منافع ملی نیست.

*راهکار شما برای برون رفت از مشکلات کنونی کشور چیست؟

راهکار ما از همان شهریور 1320 با استناد به آیه و آموزه قرآنی «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغییروا ما بانفسهم» اصلاحات جامعه محور بر این اصل استوار بوده تا خلق و خوی ملتی تحول پیدا نکند شرایط آن جامعه متحول نخواهد شد. به همین مناسبت تلاش‌های اصلی خود را برای تحولات اجتماعی، آگاهی بخشی و ایجاد زیرساخت‌های لازم چون نهاد های مدنی متمرکز ساختند. در سال های پس از انقلاب نیز همین سیاست راهبردی را متناسب با شرایط با تاکید بر این راهبرد که «جنگ ما جنگ حجت است نه جنگ قدرت»، دنبال کرده ایم. در همین راستا برای آگاهی بخشی جامعه در شرایط پس از انفلاب رسالت اصلی عبور از مانع دوم توسعه نایافتگی ایران یعنی استبداد دینی بوده است که ریشه در پیرایه‌ها و خرافات هزارساله مذهبی جامعه دارد. در طول چهار دهه گذشته در این راستا به اندازه دو یا سه قرن در قرون وسطی در جامعه ایران آگاهی و تحول به وجود آمده است، راه طولانی آمده‌ایم  اما راه طولانی هم پیش رو داریم.

مهم ترین مولفه حکمرانی مطلوب برگزاری  انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است تا مردم با آزادی بر سرنوشت خود حاکمیت داشته باشند. با اضافه شدن نظریه ولایت مطلقه فقیه به قانون اساسی عملا این حقوق اساسی از ملت سلب شده است. راهکار کم هزینه رفع آن پذیرش پیشنهاد مشفقانه تحول درون حوزوی از نگاه شیخ فضل الله نوری به نگاه آخوند خراسانی است تا نهاد دین و روحانیت از قدرت خارج شود و در جایگاه طبیعی خود در عرصه عمومی قرار گیرد. در صورتی که رهبری چنین تحول و اصلاحی را در قانون اساسی بعمل نیاورند جنبش اجتماعی به تدریج با استفاده از ظرفیت های قانون اساسی و خشونت پرهیز این تحول را برای مطالبات بر حق مردم پیگیری خواهد کرد.

 

منبع: روزنامه آرمان ملی- 18 مرداد 1400 (متن کامل)