یادداشت محمد توسلی :
سرگذشت و سرنوشت حسینیه ارشاد*
ایده حسینیه ارشاد در شرایط اجتماعی – سیاسی پس از خرداد 42 که
فضای سیاسی ایران بسته شد، مطرح و اجرایی گردید و نقش مهمی در آگاهی بخشی جامعه
ایران ایفاء کرد. این همان شرایطی است که زمینه سازماندهی همه گروه های اجتماعی- سیاسی اعم از
مسلمان و غیر مسلمان در داخل و خارج کشور را برای مبارزه با رژیم استبداد سلطنتی پس
از خرداد 42 فراهم کرد که تفصیل آن در سوابق تاریخی قابل دسترسی است.
محمد همایون (1356-1273) انسان نیکوکاری که تمام امکانات
خود را صرف خدمت به جامعه کرد، در آن شرایط فضای مناسب برای آگاهی بخشی جامعه را ضروری
تشخیص داد و با همکاری دکتر ناصر میناچی (1310-1392) و عبدالحسین علی آبادی ( 1366-1277) حقوق دان و
دادستان کل کشور و سرمایه گذاری شخصی ساختمان حسینیه ارشاد را با معماری جدید و
ظرفیت حدود 1500 نفر در سال 45 آماده و در سال46 پس از اخذ مجوز آماده بهره برداری
کرد.
در شروع فعالیت حسینیه ارشاد هیت امنا از همه صاحب نظران مطرح
برای برنامه ریزی محتوایی حسینیه ارشاد از جمله استاد مرتضی مطهری، مهندس مهدی
بازرگان، آیت الله منتظری و... دعوت بعمل آوردند و اجرای برنامه های سخنرانی و
انتشار آثار مورد نظر به سرعت آغاز شد و مورد استقبال جامعه قرارگرفت. از جمله
سخنرانان علاوه بر استاد مطهری، آقایان فخرالدین حجازی، دکتر محمد مفتح، علی
گلزاده غفوری و سید عبدالکریم هاشمی نژاد بودند.
در سال 47 تدوین اثر «محمد خاتم پیامبران» در دستور کار
حسینیه ارشاد قرار گرفت، مرحوم استاد مطهری با توجه به انعکاس سخنرانی های دکتر
علی شریعتی پس از سال 43 در دانشگاه مشهد و همچنین سخنرانی های دکتر شریعتی در دانشگاه
های تهران به ویژه دانشگاه ملی (شهید بهشتی) که با دعوت انجمن های اسلامی
دانشجویان بعمل میآمد، پیشنهاد کردند، بخش «هجرت تا وفات» آن اثر به عهده دکتر
شریعتی قرار گیرد. قلم توانا، گویا و تاثیرگذار او پس از انتشار آن اثر موجب دعوت از
دکتر شریعتی برای سخنرانی در حسینیه ارشاد
شد.
دکتر شریعتی از سال 47 تا آبان 51 تمام ظرفیت ذهنی خود را با
رسالت و نگاه راهبردی که در آن شرایط داشت در برنامه حسینیه ارشاد متمرکز ساخت و
طی سخنرانی های خود و تنظیم و انتشار آنها کوشش کرد با گفتمان سازی به نیاز نسل
جوان و جامعه آنروز که خود را برای تحول آماده میکرد پاسخ دهد. این نیاز راهبردی ارایه
گفتمان عدالت خواهی هماهنگ با آموزه های اسلامی و فرهنگ بومی بود تا بتواند گسستی
بین نسل جوان و فرهنگ مارکسیسم که جامعه آن روز درگیر آن بود، ایجاد کند.
در مجموعه سخنرانیهای دکتر شریعتی چندین محور برجسته است.یک محور آن
این بود که او با بررسی سوابق تاریخی از اسلام کوشش کرد تا زمینه تاریخی پیرایه ها
و خرافات هزار ساله که کشورهای اسلامی و از جمله کشور ما را به این سرنوشت کشانده است
را نشان دهد و بستر اصلاحات دینی را فراهم سازد. وقتی دکتر شریعتی «زر و زور و تزویر»
را مطرح میکرد تمام واقعیتهای جامعه ما را در این سه کلمه منعکس میکرد. وقتی که
شیعه علوی و صفوی را مطرح میکرد این شکاف را کامل مشخص میکرد که آن مبانی دینی ما
که شیعه علوی هست چه مبانی دارد و شیعه صفوی چه انحرافی در این موضوع پدید آورده است.[1]
این نقش تاریخی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد آن چنان برجسته
است که نه تنها نسل جوان پرشور حاضر در حسینیه ارشاد که مخاطب مستقیم بودند و حدود
4 ساعت سخنرانی پیوسته دکتر را بدون احساس خستگی شنوا بودند، بلکه تدوین و انتشار آن ها در داخل و
خارج کشور مورد استقبال قرار گرفت و تحول گفتمانی پدید آورد.
در داخل کشور زمینه برای تربیت کادر و تقویت انسجام جنبش
اجتماعی را فراهم ساخت و در خارج کشور که گفتمان چپ مارکسیستی حضور پر رنگ داشت
موجب تقویت و توسعه نهاد های دانشجویی و سیاسی مستقل و به ویژه انجمن های اسلامی
دانشجویی در اروپا و آمریکا گردید و به تدریج فعالیت نهادهای وابسته به چپ
مارکسیستی از جمله کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی محدود گردید.[2]
در حسینیه ارشاد علاوه بر برنامه های سخنرانی همزمان برنامه
های فرهنگی و هنری نیز مورد نظر دکتر شریعتی بود و در قسمت زیرزمین این گونه
برنامه ها همزمان با حضور دانشجویان دنبال می شد. در آن دوره دانشجویانی چون
عبدالعلی بازرگان، میر حسین موسوی، عبدالحمید نقرهکار و محمد علی نجفی در این
برنامه ها مشارکت داشتند و فیلم «سربداران» از جمله تولیدهای هنری این دوره است.
فعالیت حسینیه ارشاد در آبان سال 51 توسط ساواک به دستور
شخص محمد رضا پهلوی متوقف و در پی آن دکتر شریعتی بازداشت و پس از آزادی و سفر به خارج
از کشور در 29 خرداد سال 56 بطور مشکوکی در
انگلیس فوت میکند.
واکنش استاد مطهری
در واکنش به استقبال گسترده مخاطبین به جلسات سخنرانی دکتر
شریعتی و مواضع صریحی که درقبال اسلام سنتی و حوزه به تعبیری تشیع صفوی با نگاه
جامعه شناسی خاص خود داشت به تدریج مرحوم استاد مطهری واکنش نشان داد و نهایتا
پیشنهاد حذف سخنرانی های دکتر شریعتی را مطرح کردند. البته آقای میناچی با مشورتی
که با همکاران حسینیه ارشاد داشت در قبال این پیشنهاد ایستادگی کرد و در نهایت
اواخر سال 49 مرحوم مطهری همکاری خود را با حسینیه ارشاد قطع کرد.
در سال 56 پس از درگذشت دکتر شریعتی و همدردی مردمی و اعتراضات
گسترده در باره رفتار ساواک و درگذشت مشکوک او، همزمان حملاتی از سوی روحانیون
سنتی حوزه علیه دکتر شریعتی صورت گرفت که برای جامعه ملتهب سال 56 قابل تحمل نبود.
با رایزنی مهندس بازرگان و جمعی از نزدیکانی که در چارچوب «متاع»[3] با
مرحوم مطهری همکاری داشتند؛ چون مهندس کتیرایی، دکتر کاظم یزدی و ... با مرحوم
استاد مطهری نهایتا نامه ای در دفاع از دکتر شریعتی تهیه و در تاریخ 23/9/56 منتشر
شد که مورد قبول جمعی از علاقمندان دکتر شریعتی قرار نگرفت. مهندس بازرگان برای
پاسخ به ابهامات یادداشت دیگری را منتشر کردند. سوابق و متن نامه ها در اسناد
تاریخی و فضای مجازی قابل دسترسی است.
دوران پس از انقلاب
پس از انقلاب 57، آقای ناصر میناچی که در دولت موقت مسئولیت
وزارت ارشاد را بر عهده داشت، همزمان حسینیه ارشاد را نیز مدیریت کرد و به رغم
موانع و چالش هایی که به ویژه پس از خرداد 60 وجود داشت اما کوشش کرد برنامه های
حسینیه ارشاد برگزار شود.
از جمله چالش ها در سال 58 آقای هادی غفاری با جمعی از
همراهان خود به دنبال تسخیر حسینیه ارشاد بودند. آقای میناچی با تدبیر و ارتباطی
که با آیت الله مهدوی کنی مسئول کمیته های انقلاب اسلامی داشت از این اقدام
جلوگیری کرد و آنها مجبور به ترک حسینیه ارشاد شدند. در این مرحله آقای میناچی
امتیازی به آقای مهدوی کنی و دانشگاه امام صادق می دهد و جمعی از نزدیکان ایشان که
از افراد شناخته شده بازار بودند در هیت امناء حسینینه ارشاد قرار میگیرند.
اما با حضور و مدیریت آقای میناچی تا سال 86 بطور کامل و در
سالهای بعد از 88 تا بهمن 92 که آقای
میناچی حضور داشتند بطور نسبی مراسم سالگرد دکتر شریعتی، طالقانی، بازرگان، سحابی
و همچنین برنامه های بنیاد فرهنگی مهندس بازرگان و برنامه های پژوهشی دیگر در
حسینیه ارشاد برگزار می شد.
سرنوشت حسینیه ارشاد
حسینیه ارشاد پس از درگذشت مرحوم ناصر میناچی کاملا سرنوشت
دیگری پیدا کرده است. در این شرایط مدیریت حسینیه ارشاد در اختیار آقای علیرضا
زرین قرار گرفته که از جایگاه مدیریتی و حقوقی مرحوم میناچی برخوردار نیست و تحت
تاثیر هیات امنا و مقامات امنیتی عملا کلیه برنامه های گذشته حسینیه ارشاد متوقف
شده است و حسینیه ارشاد دیگر آن هویت فرهنگی و اجتماعی گذشته « روشنفکری دینی» و
نقش آگاهی بخشی خود را از دست داده است و با بسته بودن درب حسینیه ارشاد عملا
جامعه روشنفکری جامعه امروز از بهره برداری امکانات گسترده آن، مطابق نظر بانیان
آن به ویژه مرحوم محمد همایون، محروم شده است.
در سالهای دهه 90 اگر چه درب حسینیه ارشاد بسته بود، اما به
مناسبت مراسم تشییع شخصیت هایی چون مرحوم حسین شاه حسینی و مرحوم دکتر ابراهیم
یزدی با هماهنگی استانداری و فرمانداری تهران محوطه حیاط حسینیه ارشاد در اختیار
قرار میگرفت و پس از برگزاری نماز میت مراسم تشییع به طرف خیابان دکتر شریعتی[4] انجام
می شد. اما در مورد مراسم تشییع پیکر خانم دکتر شریعتی (دکتر پوران شریعت رضوی) به
رغم اخذ مجوز از استانداری و فرمانداری تهران، مدیریت حسینیه ارشاد مانع ورود جمعیت
به داخل محوطه حیاط حسینیه ارشاد شد و اجبارا مراسم در پیادرو مقابل حسینیه برگزار
گردید.
عملکرد مدیریت جدید حسینیه ارشاد پس از سال 92 و موضعگیری
خاص در قبال مراسم خانم دکتر شریعتی، سیاست و دیدگاه جدیدی را نشان میدهد؛ دیدگاهی
که برخلاف دیدگاه اسلام رحمانی بانیان آن، عملا دیدگاه اسلام سنتی و فقاهتی را
مورد عمل قرار داده است.
*نشریه «نیم روز» شماره 13 و 14 – 31 خرداد 1401
(متن کامل)
[1] برخی مواضع و دیدگاه های دکتر شریعتی در سالهای
پس از انقلاب مورد نقد قرار گرفته که بررسی آنها خارج از موضوع این یادداشت است.
به نظر راقم این سطور بخشی از آثار دکتر شریعتی چون «امت و امامت» تاریخمند و
متناسب با شرایط دهه چهل بوده است. مواضع راهبردی در قبال شرایط پس از انقلاب در
بیش از دویست اثر مهندس بازرگان ومواضع نهضت آزادی ایران پاسخگوی نقدهای مطرح شده
می باشد و فرزندان برومند دکتر شریعتی هم همواره در این راستا تلاش آگاهی بخش
داشته اند.
[2] شاید به همین علت کسانی که
تاریخ سوابق کنفدراسیون را در سال های پس از انقلاب تدوین و منتشر کردند در واکنش
به چنین نقشی که دکتر شریعتی داشت نام او را از سوابق تاریخی کنفدراسیون از جمله
سوابق کنگره لوزان، که در دیماه 1341
برگزار شد، حذف کردند. در این کنگره دکتر شریعتی همراه خانم دکتر پوران شریعت رضوی
و فرزندان خردسالشان حضور پر رنگ و تاثیر گذار داشتند و خود بنده هم به عنوان
نماینده دانشجویان دانشگاه تهران در آن کنگره حضور داشتم و شاهد نقش پر رنگ دکتر
شریعتی بودم. برای بررسی سوابق می توان به سه یادداشت اینجانب در شماره های 33
(فروردین 95)، 34 (اردیبهشت 95) و 38 (مهر 95) ماهنامه «اندیشه پویا» مراجعه کرد.
[3] متاع مخفف«مکتب تربیتی اجتماعی عملی» نهادی است
که در سال 35 با پیشنهاد مهندس بازرگان و با حضور جمعی از صاحب نظران برای توانمند
سازی جامعه ازطریق تشکیل نهادهای مدنی تشکیل شد.
[4] نام خیابان دکتر شریعتی پس از انقلاب در سال 58 در
شورای نامگذاری شهرداری تهران به مناسبت نقش و جایگاه حسینیه ارشاد و سخنرانیهای
آگاهی بخش دکتر شریعتی انتخاب شد.
No comments:
Post a Comment