Thursday, September 8, 2022

مهندس بازرگان و رویکرد اصلاحی او

 

متن سخنرانی مهندس محمد توسلی:

مهندس بازرگان و رویکرد اصلاحی او*

ابتدا از انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران که چنین دعوتی را به مناسبت دهم شهریور ماه سالروز تولد زنده یاد مهندس مهدی بازرگان به عمل آوردند، تشکر می‌کنم. با توجه به محدودیت وقت و موضوع بحث که بررسی راهبرد اصلاحی مهندس بازرگان در طول بیش از ۸۰ سال است، ضرورتا به اختصار به موضوع می‌پردازم.

مهندس بازرگان متولد ۱۲۸۶، یعنی یک سال بعد از انقلاب مشروطه، از خانواده‌ای است که در آن دوران در عرصه اجتماعی حضور داشتند، منزلشان مرکز اجتماعات بوده، بنابراین در چنین فضای خانوادگی شخصیت مهندس بازرگان  شکل می‌گیرد و تجربه چهارده سال بعد از انقلاب مشروطه تا کودتا ی 1299 را از نزدیک لمس می‌کند. بعد از کودتای ۱۲۹۹ که رضاشاه حاکم می‌شود، شرایط دو دهه نظام استبدادی رضا شاه را نیز تجربه می‌کند، در دوران رضا شاه به عنوان شاگرد ممتاز انتخاب می‌شود و۷ سال نیز در فرانسه تحصیل می‌کند.

مهندس بازرگان علاوه بر آن سوابق، با مبانی قرآنی در محیط خانواده و هم در کلاس‌های مرحوم ابوالحسن فروغی آشنا می‌شود و در آن ۷ سال تحصیل در فرانسه با جوهر تمدن غرب یعنی مدرنیته از نزدیک آشنا می‌شود. در واقع سرگذشت و سرنوشت دوران قرون وسطی را از نزدیک دنبال کرده و دوران مدرنیزاسیون و بعد مدرنیته و مبانی که موجب توسعه کشورهای اروپایی شده را از نزدیک مطالعه و شناخت پیدا می کند.

این جمله معروف مهندس بازرگان را حتما شنیده‌اید که: وقتی به فرنگ رفتم مسلمان رفتم و مسلمان‌تر برگشتم. این سخن نشان می‌دهد آن مبانی قرآنی که در ذهن او بوده کاملا با مدرنیته و توسعه‌ای که در آنجا بوده هماهنگ بوده و ایمان مهندس بازرگان به مبانی قرآن تقویت می‌شود.

پس از شهریور 20

پس از بازگشت از سفر و گذراندن خدمت سربازی، شروع تدریس در دانشکده فنی، با شرایط شهریور۱۳۲۰ که رضا شاه از ایران می‌رود با یک فضای نسبتا باز سیاسی روبرو می شوند. در این شرایط مهندس بازرگان احساس می‌کند که بایستی به وظیفه راهبردی خود عمل کند. از سال‌های قبل با طالقانی آشنا بودند و با دکتر سحابی هم آشنایی دیرین داشتند. بنابر این بازرگان، طالقانی و سحابی احساس مسئولیت می‌کنند که در آن شرایط خاص به وظیفه ایمانی و ملی خود عمل کنند.

و این آیه قرآن سرلوحه برنامه‌شان بود: إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (رعد -11)

تا تحولی در اندیشه و منش افراد جامعه رخ ندهد نباید انتظار داشت تحولی در جامعه ایجاد شود.

تجربه و سخن پایانی سید جمال الدین اسد آبادی که تمام عمر خود را صرف تاثیرگذاری در سطح حاکمان را داشت در پایان عمر در سفری که از طریق ترکیه بر می‌گشت مورد توجه مهندس بازرگان قرار گرفت: من متاسفم که عمرم را در ارتباط با حاکمان تلف کردم که تصور می‌کردم از بالا می‌شود تحول ایجاد کرد.

با توجه به این تجربیات، مهندس بازرگان دو مشکل اصلی را در جامعه ما تشخیص داده بودند. یکی مشکل استبداد سیاسی دیرین2500 ساله و دیگری استبداد دینی ناشی از پیرایه‌ها و خرافات هزار ساله است که از زمان بنی امیه، عباسی و در دوران بعد به ویژه از دوران صفویه به فرهنگ مذهبی جامعه اضافه شده و آموزه های رحمانی قرآن را تحت تاثیر قرار داده و فرهنگ جامعه ما را متاثر ساخته است.

اما مبانی اندیشه مهندس بازرگان آموزه‌های قرآنی، شناخت فرهنگ استبدادی و آشنایی با مدرنیته بود و تمام برنامه ها و اقدامات آن‌ها از همان شهریور 1320 همواره تا پایان عمر متمرکز و الویت برکارهای فرهنگی و اجتماعی بوده است. در این زمینه اگر بخواهیم  به رویدادهای تاریخی اشاره کنیم، برنامه اصلاحاتی است که در درون جامعه  انجام می‌دهند تا پیامدهای فرهنگ استبدادی که تک‌روی‌ها، خودخواهی‌ها و نداشتن روحیه کار جمعی است، اصلاح شود. یکی از چالش‌های جامعه ما نداشتن روحیه کار جمعی است. به همین دلیل وقتی انجمن اسلامی دانشجویان در سال 1321 در دانشکده پزشکی تشکیل می‌شود و از مهندس بازرگان کمک می‌خواهند در خدمت آنان قرار می‌گیرند و همواره مشوق تشکیل انجمن‌های اسلامی دانشجویان و نهادهای مدنی برای تقویت روحیه کار جمعی بودند. همین فرآیند در دوران نهضت ملی ایران در دوران 28 ماهه دولت ملی دکتر مصدق که همان مطالبات تاریخی ملت ایران از انقلاب مشروطه را پیگیری میکردند، با همکاری هایشان ادامه داشته‌است.

پس از کودتای 28 مرداد

بعد از کودتای ۲۸ مرداد 32، نهضت مقاومت ملی تشکیل می‌شود. مهندس بازرگان در کنار آیت الله سید رضا زنجانی، طالقانی، سحابی و احزاب سیاسی نقش موثری برای جلوگیری از مشروعیت نظام کودتا دارند و ضرورتا به فعالیت سیاسی می پردازند.

در سال‌های۳۴ و ۳۵ مهندس بازرگان همراه مهندس سحابی بازداشت می‌شوند. در این شرایط به چالش‌های همکاری در درون نهضت مقاومت ملی می پردازند که چرا ما نمی‌توانیم کار جمعی انجام دهیم. که جمع بندی  همان خصوصیات فرهنگ استبدادی و نداشتن روحیه کار جمعی بود. مهندس بازرگان پس از آزادی از زندان  دو کار را انجام می‌دهند.

یک کار تشکیل «متاع» (مخفف مکتب- تربیتی- اجتماعی- عملی) است که متشکل از اشخاص صاحب نظر و مجموعه کاملا خصوصی بود و تمام تلاش آنها ایجاد نهادهای مدنی بود تا بتوانند در چهارچوب این نهادهای مدنی روحیه کار جمعی را تقویت بکنند. در سال۳۶ انجمن اسلامی مهندسین تشکیل می‌شود بعد پزشکان، معلمان، بانوان و بعد نهادهایی مثل شرکت سهامی انتشار و حتی نهادهای اقتصادی که بتوانند با این نهادسازی‌ها بدنه جامعه را اصلاح و توانمند کنند.

اولین سخنرانی که خود بنده از مهندس بازرگان شنیدم در سال۳۶ در جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان بود که در سالن دانشکده کشاورزی کرج برگزار شد. سخنرانی مهندس بازرگان تحت عنوان «احتیاج روز» بود. ضرورت تقویت روحیه کار جمعی را برای خروج از بحران های جامعه مورد تاکید قرا دادند. در سال‌های بعد از انقلاب دو یادداشت داشته‌ام و در آنها نشان داده شده است که بعد از ۶۰ سال پیام آن سخنرانی هنوز احتیاج امروز جامعه ما است.

بنابراین پیشگامان از همان شهریور۲۰ یک نگاه اصلاحی راهبردی داشتند برای اصلاح خلق ‌و‌خوی جامعه ما، که ما برای کار اجتماعی آماده شویم و همواره در این زمینه برنامه راهبردی خود را دنبال کردند. اما مهندس بازرگان و همراهان ایشان خود عامل و الگوی این نظریه اصلاحی در تمام عرصه‌ های مختلف؛ در انجمن اسلامی مهندسین، نهضت آزادی ایران، فعالیت دانشگاهی، شخصی، خانوادگی وبودند. این یک بخشی از نگاه راهبردی _اصلاحی مهندس بازرگان است که عنوان صحبت امروز ما است: نگاه راهبردی برای اصلاح فرهنگی و اجتماعی جامعه. تا خلق و خوی جامعه متحول نشود امکان تحول در عرصه‌های دیگر وجود ندارد. این بخش تحول در درون جامعه است.

پس از تاسیس نهضت آزادی

اما بخش دوم تحول در برون و ساختار مدیریت جامعه است که ابتدا اشاره شد که مشکل نماد استبداد سیاسی و استبداد دینی (خرافات و پیرایه‌های مذهبی) است، این‌ محور اصلی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی‌شان بود که در طول ۸۰ سال گذشته محور اصلی فعالیت‌ها بوده است. بعد از دهه ۲۰ نهضت ملی ایران در دوران دکتر مصدق، مهندس بازرگان هرجا توانست در خدمت جنبش اجتماعی ایران بود، چون دکتر مصدق را در راستای همان مطالبات انقلاب مشروطه می‌دید. پس از کودتا و نهضت مقاومت ملی قبلا اشاره شد. در سال۳۹ فضای سیاسی باز می‌شود. از آن فضا همان کادرهایی که در نهضت مقاومت ملی تربیت شده‌ بودند، جبهه ملی دوم را تشکیل دادند و بعد با توجه به تفاوت نگاه‌هایی که داشتند، مهندس بازرگان و دکتر سحابی به این جمع‌بندی رسیدند که ضرورت دارد که نهادی ایجاد کنند که علاوه بر پیگیری آن مطالبات دوران دکتر مصدق که آزادی، استقلال، حاکمیت ملی واست با تکیه بر فرهنگ بومی جامعه که ضرورت تحولات فرهنگی در جامعه است، بتوانند نقش موثرتری در تحولات اجتماعی داشته باشند. لذا به همین مناسبت نهضت آزادی ایران را در اردیبهشت سال۴۰ تاسیس می‌کنند که در اسناد تاریخی جزئیات آن آمده است.

در همین دوران، مهندس بازرگان کوشش می‌کند که به عمل صالح و راهبردی در آن شرایط عمل کند و اتفاقی در سال۴۱ می‌افتد. وقتی که شاه به آمریکا می‌رود می‌گوید که من خودم می‌خواهم برنامه مورد نظر شما را اجرا کنم، محدودیت برای جبهه ملی دوم و نهضت آزادی فراهم می‌شود. تنها نهادی که در جامعه ما حضور داشته و شاه نگران آن بوده، نهاد روحانیت بود. در همان شهریور سال۴۱ لایحه انجمن‌هایی ایالتی و ولایتی رامطرح می‌شود که سه محور اصلی داشته: آزادی زنان در انتخابات، اصلاحات ارضی، سوگند به کتاب آسمانی به‌جای قرآن. بلافاصله مراجع اصلی قم مخالفت می‌کنند. رسانه‌ها همه این عمل را به عنوان «ارتجاع سیاه» مطرح می‌کنند، فضایی که نه تنها در رسانه های داخل بلکه در رسانه‌های خارجی کاملا مشهود بود.

این پیشگامان احساس مسئولیت می‌کنند که این پوست خربزه‌ای که زیر پای روحانیت می‌خواهند بگذارند و روحانیت را بدنام کنند تا شاه بتواند برنامه آمریکا را در ایران پیاده کند، خنثی بکنند. دیدار و گفتگو با مراجع از جمله آقای خمینی و صدور سه بیانه نهضت آزادی از جمله اقدامات مهندس بازرگان است. یکی از سندهای روشن جلد اول کتاب نهضت امام خمینی است که آقای سید حمید روحانی قبل از انقلاب نوشتند. ضمن ارایه سوابق  این گفت‌وگوها و اسناد، در جمع‌بندی آمده است که بعد از این مذاکرات، نگاه مراجع از جمله آقای خمینی عوض می‌شود و می پذیرند که مشکل اصلی ما استبداد است و در پی آن رویدادهای خرداد ۴۲ و ورود روحانیت به عرصه عمومی را شاهد هستیم.

نسل جوان امروز ما یعنی نسلی که در جریان انقلاب نبوده، گزارش‌های قبل انقلاب را از رسانه ها می‌شنود. آماری که اخیرا منتشر شده حاکی است که از این ۸۵ میلیون جمعیت امروز ایران کمتر از ۱۰ میلیون نفر جمعیت مربوط به قبل از انقلاب ۵۷ هستند، بنابراین بیش از ۷۰ میلیون نفر جمعیت ایران کسانی هستند که شاهد رویدادهای قبل از انقلاب ۵۷ نبوده‌اند و بنابراین خالی‌الذهن از شرایط دوران قبل از 57 و تحت تاثیر رسانه‌ها هستند و طبیعی هم هست که تحت تاثیر رسانه‌ها قرار می‌گیرند. این سوال برایشان مطرح می‌شود که اگر شرایط قبل از انقلاب برای نسل جوان و جامعه ما بهتر بود و ما زندگی بهتری داشتیم چرا انقلاب کردیم؟ این سوال طبیعی است که برای نسل جوان مطرح شود و من امروز می‌خواهم به طور مشخص به این سوال پاسخ بدهم.

به لحاظ تاریخی نسل جوان باید آشنا بشوند که چه دلایلی وجود داشته که این فرایند طی شده است. فرآیند بعد از خرداد ۴۲، جنبش مسلحانه و بعد هم سرکوب جنبش مسلحانه تا سال۵۴ و تغییر مواضع مجاهدین خلق در سال۵۴ باید بررسی شوند. البته این تغییر مواضع مجاهدین خلق تاثیرات عمیقی در تحولات خود انقلاب و سال‌های بعد از انقلاب تا امروز در جامعه ما داشته که این یک داستان دیگری است که قبلا به تفصیل به آن پرداخته ام.

جنبش اجتماعی ایران از انقلاب مشروطه، نهضت ملی ایران و توانمندی‌هایی که بعد از جنبش مسلحانه داشت زمینه های پیروزی انقلاب 57 و عبور از گام اول، استبداد سلطنتی، را برداشت. در این فرایند باید به نقش دکتر شریعتی بین سال‌های ۴۷ تا ۵۲ در آگاهی بخشی به جامعه و مارکسیسم زدایی از فرهنگ جامعه به ویژه در نسل جوانان، اشاره داشته باشم. البته خود مهندس بازرگان نیز از همان شهریور۲۰ یکی از موانع توسعه را نفوذ فرهنگ مارکسیسم در روشن‌فکران جامعه ما می‌دید و ضمن احترامی که برای همه داشت اما نگاه اصلی و راهبردی‌اش این بود که ما باید جامعه را با فرهنگ اصیل بومی خود آشنا بکنیم. دکتر شریعتی نیز چنین نقش موثری با سخنرانی‌هایی که در حسینیه ارشاد داشت توانست به آن نیازی که همه انسان‌ها از جمله نسل جوان به عدالت خواهی داشتند این پیام را بدهد که در اسلام رحمانی و آموزه‌های قرآنی مبانی این نیاز شما وجود دارد و نیازی نیست به فرهنگ وارداتی مارکسیسم وارد شوند. شما می‌توانید از علوم انسانی استفاده کنید چون مبانی‌اش در فرهنگ بومی و آموزهای قرآنی وجود دارد. این نقش راهبردی دکتر شریعتی است به همین علت مارکسیست‌ها کینه تاریخی نسبت به دکتر شریعتی دارند و در اسناد تاریخی از جمله اسناد کنفدراسیون حضور دکتر شریعتی را حذف کردند.

فرایند عبور از گام  اول

فرآیند مجموعه تحولات تا بهمن ۵۷ موجب می‌شود جنبش اجتماعی ایران با حضور ملت ایران، تمام احزاب، وگروه‌های سیاسی و حضور روحانیت که توان بسیج توده‌ها را داشت، بتواند گام اول را برای عبور از استبداد سلطتنی بردارد.

در این جا لازم است به نسل جوان امروز یادآوری بشود که بدون حضور روحانیت در عرصه عمومی و بسیج توده‌های مذهبی امکان عبور از گام اول (استبداد سلطنتی) وجود نداشت. احزاب و گروهای سیاسی هرگز چنین توانی را نداشتند که بتوانند به تنهایی چنین جنبش اجتماعی و انقلابی فراگیر و با آن چشم انداز انسانی که آقای خمینی در سطح جهانی مطرح کردند، به‌وجود بیاورند.

ریشه این تحول کجا بود؟ تعامل تعالی بخشی که رهبران نهضت آزادی با روحانیت به ویژه پس از رخدادهای سال 1341 داشتند و روحانیت را وارد عرصه عمومی کردند. بعد از انقلاب ۵۷ روحانیت مبارز به رهبری آقای خمینی که در حاکمیت قرار می‌گیرد به دنبال پیاده‌کردن نگاه راهبردی خودشان می‌شوند.

مرور جلد سوم خاطرات آقای دکتر یزدی، چگونگی اخراج آقای خمینی از عراق در پی فشار شاه با هماهنگی آمریکا و عدم اجازه ورود به کویت و نهایتا رفتن به نوفل‌شاتو با راهنمایی دکتر یزدی و مجموعه رویدادها در آن ۱۱۸ بسیار آموزنده است. آقای خمینی با بلوغ و درایتی که داشتنند همان مطالبات تاریخی ملت ایران را در سخنرانی ها، مصاحبه‌ها و پیام‌های خودشان مطرح کردند. گفتند ملت ایران دنبال آزادی، حاکمیت ملی، دموکراسی واست. در جمهوری اسلامی آنچنان آزادی است که همه دگراندیشان از جمله مارکسیست‌ها هم آزاد هستند.

اما مهندس بازرگان در این مقطع چگونه عمل می‌کند: وقتی آقای خمینی به آنجا رفتند، همه شخصیت‌ها به نوفل‌شاتو رفتند مرحوم دکتر سنجابی به آنجا رفتند و طبق عرفی که آنجا بود، نامه نوشتند و به نوعی بیعت کردند و رهبری آقای خمینی را پذیرفتند.

آقای مهندس بازرگان در همان مرداد سال۵۷ به وسیله یکی از تجار بازار نامه‌ای به آقای خمینی دادند و توصیه‌هایی به آقای خمینی داشتند. در همان دیداری هم که آبان 57 در نوفل‌شاتو داشتند در دو جلسه همین توصیه‌ها را به آقای خمینی مطرح کردند. آقای خمینی توصیه‌های راهبردی مهندس بازرگان در باره نحوه تحول دوران انتقال را نپذیرفتند.

مهندس بازرگان به تحول گام‌به‌گام باور داشت، اما آقای خمینی و نسل جوانی که تحت تاثیر گفتمان انقلاب بودند، باورشان این بود که رژیم جدید باید از درون انقلاب بیرون بیاید. وقتی مهندس بازرگان از دیدار دوم بیرون آمدند همه انتظار داشتند مهندس بازرگان هم نامه‌ای به آقای خمینی بنویسند و به دیدگاه ایشان تمکین کنند. مهندس بازرگان نپذیرفت و تشنج ایجاد شد و حتی دوستان خود ما هم نسبت به آقای مهندس بازرگان واکنش نشان دادند. مهندس بازرگان در منزل آقای صادق‌ قطب زاده با حضور اعضای نهضت آزادی اروپا دیداری داشتند. مهندس بازرگان گزارشی از این جلسه چند ساعته ارایه نکردند و ما در جریان مذاکرات این جلسه نبودیم. آقای دکتر مهدی نواب از اعضای نهضت آزادی ایران در اروپا اخیرا گزارش این جلسه را در کتاب خاطراتشان منتشر کرده‌اند. در این جلسه مهندس بازرگان نمی‌تواند آنان را قانع کند. آخرین جمله‌ای که مهندس بازرگان در آن جلسه مطرح می‌کند را  عینا از کتاب خاطرات آقای نواب نقل می‌کنم: «حکومت اسلامی بدین نحوی که شما در طلب آن هستید، حکومت روحانیت منتهی می‌شود و استبداد حکومت روحانیت به مراتب خشن تر و بدتر از استبداد شاهنشاهی خواهد بود، مضاف بر اینکه دین شما را هم از شما خواهد ربود». یادآوری این سوابق از این نظر مهم است که نشان می‌دهند مهندس بازرگان از همان شهریور ۱۳۲۰ با شناختی که از  مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه ما داشتند،  با چالش های استبداد سیاسی و استبداددینی آشنا بودند و در هر مقطع متناسب با شرایط اظهار نظر می‌کردند. مرور این سوابق تاریخی برای آگاهی نسل جوان امروز ما بسیار مهم است.

پس از انقلاب 57

اما مهندس بازرگان بعد از انقلاب چه کرد؟ شورای انقلاب از او خواستند که نخست وزیر دولت موقت بشود. آقای طالقانی گفت که نپذیرید، من با هم صنف‌های خودم آشنا هستم. در آن جلسه مهندس بازرگان می‌گویند که: «به من یک شب فرصتی بدهید، شمر به امام حسین (ع) هم یک شب فرصت داد!» این جمله تاریخی است که به دفعات نقل شده است. مهندس بازرگان می‌گوید اگر من نپذیرم چه کسی این مسئولیت را خواهد پذیرفت؟! و انقلابی که در آن سرمایه گذاری سنگینی شده چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد. چه کسی می‌توانست این دوره انتقال را انجام بدهد؟ آیا جز شخص مهندس بازرگان کسی قادر بود این دوره انتقال را انجام بدهد؟ این سوالی است که می‌گذارم در بحث کارشناسی مخاطبین همه انجام بدهند. بنده در چند مصاحبه به جزییات این مسئله پرداخته‌ام و خلاصه گفته‌ام که اگر مهندس بازرگان نمی‌پذیرفت سرنوشت ایران با توجه به اینکه حزب توده با تمام سازمان، مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق و تمام طیف نیروهای چپ حضور پر رنگ داشتند و حزب جمهوری اسلامی هنوز پا نگرفته بود شرایط ایران بدتر از شرایط افغانستان می‌شد و این دوره انتقال امکان عملی شدن نداشت.

مهندس بازرگان در نه ماه دولت موقت کوشش کرد که به وظیفه ملی خود عمل کند، به رغم تمام کارشکنی‌هایی که شورای انقلاب به جای اینکه در جایگاه قانونگذاری باشد در مسائل اجرایی مداخله می‌کردند. خود ما هم در مدیریت شهر تهران در دو سال اول انقلاب با همین چالش ها روبرو بودیم که در جلد دو خاطرات آمده است. مهندس بازرگان مدارا می‌کند که این دوران انتقال بگذرد و دو سه بار هم استعفا می‌دهد. نهایتا تلاش این بود که شورای انقلاب و دولت موقت منسجم بشوند و با هم عمل بکنند تا این فرایند دوره انتقال بتواند با واقع بینی طی بشود.

در پایان بحث اشغال سفارت آمریکا، بحث سفر به الجزایر و مصاحبه با برژینسکی است و فضایی علیه مهندس بازرگان به وجود آمد و دولت موقت که حتی وزرا دیگر نمی‌توانستند به وزارت خانه‌ها بروند. در چنین شرایطی استعفای مهندس بازرگان اجمالا پذیرفته می‌شود و دولت شورای انقلاب حاکم می‌شود. آیا مهندس بازرگان قهر کرد؟ خیر! مهندس بازرگان نگاه راهبردی دارد و راه را طولانی می‌بیند. عضو شورای انقلاب هست و به خدماتش و رسالت تاریخی خود ادامه میدهد. دوره اول مجلس مطرح می‌شود و ستاد «همنام» تشکیل می‌شود و تعدادی از اعضای نهضت وارد مجلس می‌شوند. بعد رخداد خرداد ۱۳۶۰ پیش آمد که از بحث دور می‌شوم؛ به هر حال ناپختگی مجاهدین خلق و حزب جمهوری اسلامی که به دنبال قدرت بودند. تحلیل این رخدداد مهم تاریخی را در یک مصاحبه تفصیلی اخیرا انجام داده‌ام که در شرق منتشر شده است؛ جزییات را شرح داده‌ام که هم حزب جمهوری اسلامی مقصر هست، هم مجاهدین و هم آقای بنی صدر؛ همه مقصرند که شرایط رادیکالیزه شدن فضای جامعه را فراهم کردند. اما مقصر اصلی کیست؟ چه کسانی ناپختگی کردند؟ به نظر من مجاهدین خلق. این خاطره تاریخی را مجدد تکرار می‌کنم: دو یا سه هفته قبل از درگذشت آقای طالقانی با قرار قبلی منزل ایشان بودم؛ بعد از مدتی انتظار آمدند و دیدم که برافروخته و بسیار ناراحتند؛ گفتم: «چرا ناراحتید؟» گفتند که: «من الان از پیش رجوی آمدم، این جوان ناپخته نمی‌فهمه! » با همین کلمات! و ادامه دادند «این عمامه من بولدوزره! مگر آدم عاقل جلوی بولدوزر میره؟». ببینید این‌ها نکاتی تاریخی است، توجه بکنید. نسل شما باید بدانند که مهندس بازرگان واقع بین بود؛ میدانست که وقتی که روحانیت حاکم بشود، خروج از بحران یک فرایند طولانی میطلبد و این ناپختگی مجاهدین خلق است و کسانی که در کنار مجاهدین قرار گرفتند. خدا رحمت کند حتی آقای بنی صدر هم این ناپختگی را کرد و در کنار آنها قرار گرفت و زمینه رادیکالیزه شدن فضای جامعه ما و زمینه حاکمیت یکدست اسلام فقاهتی را در جامعه ما بعد از خرداد ۱۳۶۰ فراهم کردند. باز مهندس بازرگان چه کار کردند؟ باز هم قهر نکردند و می‌دانستند که این یک فرایند تاریخی و طولانی است که باید طی بشود.

فرایند عبور از گام دوم

نهضت آزادی ایران در تیرماه سال۱۳۵۹ کنگره‌اش تشکیل می‌شود و همان نگاه اصلاحات تاریخی را مطرح می‌کنند. دقت کنید که تیرماه ۱۳۵۹ جامعه ما با حضور گروه‌های متعدد چپ در یک جو ملتهب و خشونت انقلابی است، نهضت آزادی ایران نگاه اصلاحات تدریجی در چهارچوب ظرفیت‌های قانون اساسی را مطرح می‌کند.

در سال۱۳۶۴ انتخابات ریاست جمهوری است، مهندس بازرگان نامزد می‌شوند. چرا نامزد می‌شوند؟ برای اینکه می‌خواهند این فرایند آگاهی بخشی طی بشود، و اصولی که در قانون اساسی آزادی و حاکمیت ملت را تضمین کرده، مورد عمل قرار بگیرد. توجه کنید که هنوز شورای نگهبان در شرایط امروز نیست؛ صلاحیت مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیری که می‌گفتند دولت امام زمان (عج) است، با آن تاییدی که آقای خمینی از سوابق دیانت، خدمات و گذشته ایشان هم در حکم انتصاب و هم در پذیرش استعفای ایشان تصریح شده،  ولی صلاحیت نامزدی ایشان رد می‌شود. اما باز مهندس بازرگان قهر نمی‌کند چون می‌داند که این فرایند طولانی باید طی ‌شود. گام بعد چیست؟ از نیروهای ملی که آمده بودند از نامزدی مهندس بازرگان حمایت بکنند، «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» را تشکیل میدهند که جمعی از اعضای نهضت و جمعی از نیروهای ملی و مستقل در آن مشارکت دارند. این جمعیت بین سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ تلاش آگاهی بخش خود را پیگیری می‌کند و نهایتا همان نامه ۹۰ امضایی به رئیس جمهور وقت است که منجر  به بازداشت‌ها و شکنجه‌های سال‌ ۱۳۶۹ و نهایتا محکومیت و زندان 9 نفر از آنان می شود که سوابق آن در اسناد تاریخی آمده است.

بطورخلاصه، راهبرد و رسالت اصلی مهندس بازرگان بعد از انقلاب، آگاهی بخشی بوده که در ابتدا  توضیح دادم با استناد به آموزه های قرآنی«إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» تلاشهای انجام دادند تا مردم با ریشه مشکلات جامعه خود: استبداد سیاسی و استبداد دینی ناشی از خرافات و پیرایه‌های هزار ساله،آشنا بشوند.

این دو محور اصلی در برنامه راهبردی مهندس بازرگان بود. در سال 57 گام اول آن برداشته شد و بعد از انقلاب که نظریه ولایت فقیه حاکم شد عبور از گام دوم استبداد دینی فرایندی نیست که یک شبه اتفاق بیفتد؛ این فرایندی است که نیاز به یک آگاهی بخشی طولانی دارد تا به تدریج جامعه آماده تحول بشود. بررسی آثار مهندس بازرگان در 16 سال بعد از انقلاب تا سال۱۳۷۳ که بیش از دویست اثر است. مرور این آثار نشان می دهند که یک محور اصلی بیشتر ندارند و آن همان ریشه مشکلاتی است که ما بعد از انقلاب با آن مواجه شده‌ایم. در اینجا فقط به برخی از این آثار اشاره می‌کنم؛ اثر «انقلاب ایران در دو حرکت» در سال۱۳۶۲ این پیام را دارد که در حرکت اول «همه با هم» بودیم و انقلاب پیروز شد. در حرکت دوم که دیدگاه «همه با من» حاکم شد و حاصل آن شرایط کنونی جامعه بوده است. بلافاصله اثر «گمراهان»  است که در آن سرگذشت و سرنوشت چند قرن حاکمیت نهاد دین و کلیسا در حاکمیت قرون وسطی را توضیح میدهد که چگونه این فرایند طی می‌شود تا موانع توسعه در قرون وسطی از بین می‌رود و زمینه‌های توسعه در کشورهای اروپایی فراهم ‌شود. این یک اثر بسیار راهبردی است که مهندس بازرگان می‌گوید فکر نکنید که این تحولات یک شبه اتفاق می‌افتد و این راه راهی طولانیست همانطور که در قرون وسطی اتفاق افتاده است. مهندس بازرگان در اثر «ناگفته‌های بعثت» در سال1364 این بحث را مطرح می‌کند که در هیچ یک از آیاتی که مربوط به رسالت و بعثت پیامبر هست راجع به حکومت مطلبی وجود ندارد؛ خدا نخواسته که پیامبر بیاید و بر سرنوشت انسان‌ها حاکمیت داشته باشد. این یک اثر بسیار کلیدی است و مستند به آیات قرآنی است. اثر دیگری که می‌خواهم اشاره کنم مربوط به سال۱۳۶۶ موقعی است که بحث ولایت مطلقه فقیه مطرح شد. ابتدا نهضت آزادی ایران یک بیانیه داشت و سپس یک کار پژوهشی با حضور جمعی از کارشناسان انجام داد؛ این نشریه تحت عنوان «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» در فروردین 1367 منتشر شد. همان موقع این نشریه که80 صفحه است تکثیر و با نامه و امضای مهندس بازرگان برای آقای خمینی، تمام مقامات و تمام مراجع قم ارسال شد. خلاصه متن نامه این بود که متن پیوست صرفا یک کار پژوهشی برای اظهار نظر است، حتی یک پاسخ هم دریافت نشد. البته پاسخ‌های دیگری دریافت شد. سال۱۳۶۷ دفتر نهضت بسته شد و ما هم به زندان رفتیم.

برای نشان دادن رسالت پیامبران به یکی از آیات اکتفا می‌کنم: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» این آیه ۲۵ سوره حدید است، آیه محکم قرآنی است؛ ما تمام پیامبران را با آیات و با نشانه‌ها و راهکارهایی که برای آگاهی جامعه لازم است و راه را نشان می دهد، فرستاده ایم؛ برای چی؟ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»؛ دقت کنید فاعل «النَّاس» یعنی شهروندان است؛ نگفته لِیَقُومَ المومنین! نگفته که حتی پیامبران بیایند و خود عدالت را حاکم کنند. بنابراین نقش پیامبران و همه کسانی که راه پیامبران را دنبال می‌کنند رسالتشان آگاهی بخشی است تا خود مردم آگاه بشوند و ارزشها را در جامعه پیاده کنند. بنابراین مهندس بازرگان نیز در همین راستا رسالت اصلی‌شان را آگاهی بخشی انتخاب کرده بودند.

 مهندس بازرگان در سال۱۳۷۱ سخنرانی خودشان را در جشن عید مبعث انجمن اسلامی مهندسین با عنوان  «آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» ارایه کردند. به استناد آیات قرآنی در پی سخنرانی «ناگفته‌های بعثت» در سال 64 به گفته‌های بعثت پرداخته و هدف اصلی بعثت پیامبران را در چهار محور توضیح می‌دهند؛ این چهار محور «یتلوا علیهم آیاته»، انسان را با آیات و نشانه های هستی آشنا می‌کند، «یزکیهم» تا انسان‌ها تزکیه بشوند و وجودشان با هستی پیوند بخورد و در مرحله بعد یکسری اصول کلی و راهبردی را در اختیار انسان قرار می‌دهد:«یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ» «وَالْحِکْمَةَ» (اشاره به آیه 2 سوره جمعه) خداوند حکیم، توانمندی و حکمتش را به انسان داده تا با اختیار و عقلانیت خود بر سرنوشت و اداره جامعه حاکمیت داشته باشد و مشکلاتش را حل بکند. بنابراین رسالت انبیا و پیروان آنان این نیست که در جامعه حاکمیت داشته باشند و بخواهند با زور و اجبار مسائل دینی را به جامعه تحمیل کنند. آخرین سخنرانی مهندس بازرگان دو سه هفته قبل از سفر و درگذشتشان درباره «بعثت و آزادی» هست.

راهبرد اصلاحات جامعه محور

به مناسبت سالروز تولد مهندس بازرگان، رسالت راهبردی مهندس بازرگان را که اصلاحات جامعه محور بوده مرور کردیم. منظور از اصلاحات جامعه محور توانمند سازی جامعه و تحول در خلق و خوی مردم از طریق ایجاد و تقویت نهادهای مدنی است. مهندس بازرگان خود از همان دهه بیست پایه گذار نهاد‌های مدنی برای تقویت روحیه کار جمعی بوده و امروز هم باید این فرایند ادامه پیدا کند. چون مشکل اصلی جامعه ما فرهنگ استبدادی است مشابه مطالبه اصلی همه پیامبران که تامین آزادی انسان بوده مطالبه اصلی ما هم باید آزادی و حقوق اساسی انسان باشد تا انسان بر سرنوشت خود حاکمیت پیدا کند. پس مطالبه مشترک ملی ما در جامعه باید «آزادی» انسان باشد تا خود بر سرنوشت جامعه «حاکمیت» داشته باشد: «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ».

 برای جمع بندی تاکید می‌کنم که مخاطب صحبت امروز بنده نسل شما و نسل جوان جامعه و پاسخ به این سوال کلیدی است که فرایند این چهاردهه چگونه طی شده و توجه به این جمله کلیدی مهندس بازرگان است که: «ما راهی طولانی آمده‌ایم و راهی طولانی‌تر هم در پیش رو داریم». جامعه ما باید خود را برای این راه طولانی آماده بکند و نسل جوان ما نباید تحت تاثیر رسانه‌های بیگانه قرار بگیرد و این تصور القاء شود که «چه خوب بود ما انقلاب نمی‌کردیم و همان شرایط استبداد سلطنتی بود و شرایط اقتصادی ما بهتر می‌بود!». طبیعی است شرایط اقتصادی ما برای بخشی از جامعه بهتر بوده برای اینکه استبداد سلطنتی حاکم بوده و بهترین کارشناس‌ها را برای بقای خود در مدیریت جامعه بکار می‌گرفتند و بیگانگان از تمام منابع ما استفاده می‌کردند و یک قشر محدودی از جامعه ما منتفع بودند، اما اکثر جامعه ما چه وضعیتی داشتند؟! و فرهنگ جامعه ما در چه وضعیتی بود؟! آیا در جامعه ما زمینه توسعه انسانی وجود داشته؟ در دو دهه دوره رضا شاه که شرایط کاملا مشخص است که فضای استبدادی بوده و در دهه۲۰ که فضا نسبتا باز بوده در دوره دکتر مصدق شاهد برنامه های توسعه ملی بودیم که در پی‌کودتای ۲۸ مرداد انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها فرایند گذار به دموکراسی متوقف می‌شود و رژیم سلطنتی غیرمشروع وابسته به بیگانگان حاکم می شود. بعد از پیروزی انقلاب تمام کشورهایی که در منطقه منافعی دارند از جمله آمریکا، انگلیس و حتی روسیه و چین دنبال این هستند که نگذارند کشور ایران توسعه پیدا کند و بتوانند از منابع ملی ما در راستای منافع خودشان استفاده کنند. بنابراین این آگاهی را باید جامعه ما و نسل جوان پیدا کند و بدانند که این راهی طولانی است و باید خودمان را آماده کنیم در چهارچوب همان اصلاحات جامعه محور و عبور از گام دوم عامل توسعه نایافتگی یعنی استبداد دینی با انسجام و وفاق ملی عمل کنیم. بحث را کوتاه می‌کنم، در خدمت شما هستم که بتوانم در چهارچوب سوالات به بخشی از ناگفته‌های صحبتم پاسخ بدهم.

گفتگوی پایانی

+ وقتی تشریح می‌کردید که انقلاب ۱۳۵۷ چگونه اتفاق افتاد، گفتید روحانیت توانست مردم و سایر توده‌های مختلف را کنار هم بیاورند و انقلاب را رقم بزنند. من فکر می‌کنم این حرف اشتباهی نباشد که ما این نیرویی که صرف انقلاب کردیم را می‌توانستیم صرف اصلاح بکنیم و همین رویکردی را که مهندس بازرگان داشتند می‌توانست با رضایت جامعه روحانیت گذار بهتری را شکل دهد. حال که این حاکمیت ایدئولوژیک شکل گرفته و محدودیت‌ها بیشتر می‌شود و حتی به همین جلسه هم ایراد وارد می‌کنند، می‌خواستم بدانم که در همچنین برهه‌ای باز هم این جامعه و توده مردم باز هم به یک رهبر برای اصلاح نیاز دارد؟ ما در سال۱۳۷۶ و ۱۳۸۸ که جامعه می‌خواست فرایند اصلاحات را پیگری کند تا کنون نتیجه‌اش حداقل برای مقطعی که الان هستیم تاثیر چندانی نداشته است.

مهندس توسلی: سوال بسیار راهبردی است. آیا بازهم باید منتظر یک شخص برای رهبری این جریان باشیم؟ تجربه نشان داده که این رویکرد جواب نداده است. چون خود آقای خاتمی هم نتوانسته در این راستا آن جایگاه قبلی خود را داشته باشد. جایگاه امروز آقای خاتمی با سال۱۳۷۶ خیلی فرق کرده است. در این چهار دهه تحولات زیادی نه تنها در گروه‌های اجتماعی مختلف طی شده، بلکه شما این تحولات را حتی در درون حوزه هم می‌بینید. روحانیت شیعه ما به لحاظ تاریخی یکی از ویژگی‌هایش این بوده که همیشه در کنار مردم بوده است. باتوجه به شرایطی که جامعه ما دارد و بدنه جامعه ما دارد، هم به لحاظ اقتصادی و معیشیتی و هم اجتماعی، روحانیت ما هم ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارد. به همین علت مراجع ما و عالمان دینی ما که آگاه هستند در حوزه ها، در آن‌ها هم تحول قابل توجه به وجود آمده و شما در سخنان بسیاری از شخصیت‌ها می‌بینید. شما بیانیه های مجمع مدرسین قم را که نگاه می‌کنید یک گفتمان دیگریست. نامه‌ای که اخیرا آقای حسین انصاری راد به مقام رهبری نوشته اند؛ آقای انصاری راد یک عالم دینی است، نماینده مردم در مجالس دوره اول، پنجم و ششم بوده؛ یک چنین نامه شفافی را در نقد عملکرد حاکمیت به آقای خامنه‌ای می‌نویسد و به استناد آیات قرآن وضعیت جامعه را تحلیل و مورد نقد جدی قرار می دهند. پس این تحولات در درون حوزه هم در حال طی شدن است.

سوالی که باید پاسخ داده بشود، که امروز روشن نیست، فرایند تحولات جامعه ما آیا به طرف مدیریت تک مدیریتی خواهد رفت یا نه به سمت مدیریت جمعی خواهد رفت؟ فرهنگ استبدادی ما تمایل به مدیریت فردی دارد؛ چون این موضوع زمینه‌اش در فرهنگ جامعه ما وجود دارد، دیدگاهی در جامعه ما علاقمند است که آقای خاتمی بیاید بالا و در همان جایگاه قبلی قرار بگیرد. ولی آینده توسعه ملی ما ایجاب می‌کند که ما دنبال توسعه جمعی باشیم به همین علت برنامه اصلاحات جامعه محوری که راهبردهایش را در سال۱۳۹7 مطرح کردیم و به دفعات در طول چهار سال گذشته در بیانیه‌های نهضت و در مصاحبه‌های مختلف آمده ما راهکار‌ توانمندی جامعه، توسعه نهادهای مدنی، و انسجام احزاب سیاسی حول مطالبات مشترک ملی را مطرح کرده‌ایم. همان کاری که دکتر معین در سال۱۳۸۴ با تشکیل «جبهه دموکراسی و حقوق بشر» به دنبال آن بود و متوقف شد. یا «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» که مهندس بازرگان با حضور نمایندگان احزاب وشخصیت های سیاس انجام دادند. امروز همه احزاب باید حول مطالبات مشترک ملی «آزادی و حاکمیت ملت» به صورت جبهه ای متشکل شوند و در چهارچوب ظرفیت های قانون اساسی از جمله تاکید بر اصل ۵۶  آن همکاری کنند.

تلاش ما در چهار دهه گذشته در این راستا متمرکز بوده، این فرایند شکل‌گیری کار جمعی زمان بر است و نیاز به زمان طولانی دارد. شما همه باید به آینده ایران امیدوار باشید و در جهت تقویت کار جمعی و تقویت فرایند راهبرد اصلاحات جامعه محور برای عبور از گام دوم همکاری کنید.

*متن سخنرانی مهندس محمد توسلی به دعوت انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران و در محل دفتر مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران 08/06/1401

No comments:

Post a Comment