Friday, September 16, 2016

سیر تحول جنبش دانشجویی در ایران

          گفت و گوی منتشر نشده با یک نشریه دانشجویی( خرداد 86 ):
سیر تحول جنبش دانشجویی در ایران
محمد توسلی
بعداز تاسیس دانشگاه یعنی در سال 1313 در چه زمانی بود که جنبش دانشجویی  شکل گرفت ویا می شود چه عواملی را اعلام کرد برای زمینه های جنبش دانشجو یی ؟ 

جوانانی که وارد دانشگاه می شوند دردوران تحصیل دانشجویی یک ویژیگی های خاصی دارند که یکی از مولفه های آن شور،هیجان، سیر جوانی و عدم وابستگی، و در کل دورانی است که شخصیت اجتماعی جوانان شکل می گیرد .
 مولفه دیگر؛ دانشجویان متعلق به اقشار مختلف جامعه هستند، وقتی در محیط دانشگاه کنار هم قرار می گیرند درواقع معرف ویژیگی ها وخصوصیت ها و مطالبات مردم از اقشار مختلف جامعه هستند و بنابراین می توان گفت که بدنه دانشجویی در هر مقطع ای معرف ویژیگی ها و خصوصیات و مطالبات (سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ) آن مقطع از جامعه است. به همین مناسبت است که دانشجویان در دوران تحصیل می توانند نقش بسیار موثری در تکوین شخصیت اجتماعی و رشد بالندگی خودشان داشته باشند ، ودر شرایطی که در متن جامعه بحرانی به وجود بیاید یا مطالباتی وجود داشته باشد خیلی طبیعی است که درسطح دانشگاه دانشجویان بازگو کننده ی آن مطالبات باشند .
 به عنوان مثال در دهه ی 20 که رضاخان از ایران خارج شد فضای جامعه ایران نسبتا باز شد و نهاد های اجتماعی فرصت پیدا کردند که در جامعه به فعالیت بپردازند، آن کسانی که تجربه داشتند مانند حزب توده زودتر ازبقیه کار را شروع کردند. وقتی حزب توده تشکیل شد سازمان جوانان تشکیل دادند و نقش موثری در دانشگاه ایجاد کرد.همزمان با حزب توده نیروهای ملی، کسانی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند و آرمانهای ملی داشتند آنها هم حزبی تشکیل دادند، که اول کانون مهندسان و بعد حزب ایران و بعد هم تشکیل نهضت ملی ایران در دهه ی 30 بود، تشکیل این احزاب سیاسی ملی هم خود به خود یک پدیده ی اجتماعی بود که آرمانهایی را مطرح می کرد و باعث شد که بخشی از دانشجویان به آن بپردازند در کنار این دو جریان یعنی جریان ملی و جریان مارکسیستی که در ایران بود یک جریان دیگری هم از شهریور 20 فعالیت خودش را اغاز کرد.آنها کسانی بودند که هم با دنیا ی غرب آشنا بودند وهم با دنیای جدید و فرهنگ بومی و اسلامی ما، و به این جمع بندی رسیدند که اگر ما بخواهیم تحولی در کشور ایجاد بکنیم با استفاده از واقعیت های اجتماعی خودمان می توانیم تحولی فرهنگی بوجود بیاوریم تا تحول سیاسی اجتماعی شکل بگیرد . خوب پیشگامان این حرکت طالقانی، مهندس بازگان و دکتر سحابی بودند این جریان یک جریان روشن فکری دینی بود که بعد از شهریور 20 کار خود را آغاز کرد ، خوب این سه جریان که کار خود را بعد از شهریور20 آغاز کردند؛ شما می بینید که در جنبش دانشجویی ما هم تاثیر داشتند. در سال 1321 اولین انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه تهران تاسیس شد، تاسیس انجمن اسلامی و شروع کار طالقانی ، بازرگان و دکتر سحابی و پیوند خوردن این ها با یکدیگر سر آغاز تاسیس انجمن های اسلامی در دانشگاه ها و توسعه فعالیت آنها گردید.
این مثال را از این نظر عرض کردم که وقتی که در یک جامعه یک جریان اجتماعی بوجود می آمد، چون دانشجویان هم در متن جامعه هستند خود به خود انعکاس همین مطالبات و همین فعالیتها در دانشگاه بروز و ظهور پیدا می کند .
در دهه 20 جنبش دانشجویی در دانشگاه طبیعی بود که بیشتر سیر مارکسیستی داشته باشد چون احزاب مارکسیستی در جامعه قوی تر بودند، بعد از آن تمایلات ملی بود که در کنار آنها انجمن های اسلامی دانشجویی شکل گرفت که بیشتر حالت فرهنگی داشتند و خیلی محدود و زیر بنایی فعالیت خود را آغاز کردند. بخاطرروشن ترشدن مطلب این نکته را عرض می کنم ، خود من که ورودی سال 1336 در دانشگاه تهران بودم جلسات انجمن اسلامی دانشجویان که در سال 21 شروع به کار کرد و به سال های 35 و 36 رسیده بود جلسات خود را حدود 30 الی40 نفر تشکیل می داد؛ و ما در شرایطی عضو انجمن اسلامی بودیم که نماز خواندن در جامعه زیاد عرف نبود و در دانشگاه نمازخانه وجود نداشت فقط یک نمازخانه در دانشگاه فنی وجود داشت که دانشجویان می آمدند به طور پنهانی به طوری که، کسی آنها را نبیند نماز می خواندند و فضا طوری نبود که یک دانشجو ی مسلمان بتواند راحت بیاید به نمازخانه و نمازش را بخواند و فضا، با فضایی که الان ما در جمهوری اسلامی می بینیم کاملا متفاوت بود . بنابراین دانشجویانی که عضو انجمن می شدند انگیزه داشتند، زمینه ذهنی و شخصیتی و خانوادگی داشتند ، وقتی عضو می شدند یک عضو فعال با انگیزه و با علاقه، در تمام ابعاد مطالعه می کردند .مثلا در دوره ما چندین منبع داشتیم برای گرفتن اطلاعات، یک منبع جلسات داخلی انجمن بود که کسانی که اطلاعات بیشتری داشتند سخنرانی می کردند و دیگران استفاده می بردند و یک منبع مسجد هدایت و تفسیر قرآن مرحوم طالقانی بود که شبهای جمعه برگزار می شد و تمام افراد انجمن اسلامی شب جمعه پای درس تفسیر طالقانی بودند.
 اگر شما خاطرات دکتر چمران را بخوانید در آنجا توضیح داده شده که بخشی از شخصیت اعتقادی دکتر چمران در مسجد هدایت و در ارتباط با طالقانی شکل گرفته بود. مهندس سحابی، دکتر یزدی و خود بنده و کسانی که در انجمن های اسلامی بودند تماما بخش اعتقادی و قرآنی خود را از طالقانی می گرفتند. منبع دیگر ما  جلسه های سخنرانی بود که به مناسبت های  مختلف مثل عید فطرو مبعث برگزار می شد که کسانی مانند مهندس بازرگان و اساتیدی که فکر آنها با انجمن اسلامی هماهنگی داشت دعوت می شدند که سخنرانی بکنند. بعد از آن در سالهای 35 و 34 که مرحوم مطهری از حوزه به تهران آمد  و جذب انجمنها شد، سخنرانی می کرد.
 در سال های دهه 50 به تدریج افرادی مانند  مرحوم دکتر بهشتی ، مرحوم دکتر باهنرکه در دهه های بعد به جمع روشن فکرهای دینی  پیوستند و یکی از افتخارات و اعتبار اجتماعی این آقایان این  بود که در جلسه ای که انجمن اسلامی مهندسین  یا دانشجویان  یا جلساتی که مهندس بازگان یا دکتر سحابی بودند؛ شرکت کنند .
 این مقدمه را عرض کردم که این واقعیت را به صورت تاریخی بیان بکنم وآنچه که در دانشگاه توسط دانشجویان اتفاق می افتاد انعکاس فضای اجتماعی جامعه بود. در یک دوره مارکسیست ها بودند، و در دهه 30 که نهضت ملی ایران با حضوردکتر مصدق و نیروهای ملی تقویت می شدند طبیعی بود که دانشجویان توجه بیشتری به افکار و اندیشه های نیروهای ملی داشته باشند.
در سال 39 که جبهه ملی دوم تشکیل شد سازمان دانشجو یان وابسته به جبهه ملی در دانشگاه تهران تشکیل شد و نقش اصلی و کلید ی داشت که در این امر،هم دانشجویان ملی و هم دانشجویان مسلمان بودند؛ افرادی مثل دکتر شیبانی ، بنی صدر کسانی بودند که در سازمان دانشجویی جبهه ملی حضورداشتند ، خود من هم عضو جبهه ملی دوم بودم که در سال 39 و در این دوره که دوره فعال دانشجویی بود شرکت کردم، شما هم اگر جلوتر بیاید می بینید که در دهه 50 حرکتهای مسلحانه ای در جامعه وجود داشت، مثل  سا زمان مجاهدین خلق و  چریکهای فدایی خلق که طبیعی بود فضای دانشگاه هم متاثراز شرایط جامعه قرار گرفته باشد.
دکتر شریعتی که سال 43 به ایران برگشت و کار فکری خودش را آغاز کرده بود، اول در مشهد بعد در حسینه ارشاد کلاسهای 5 هزار نفری دانشجویان را برگزار می کرد. طبیعتا این دوره ای بود بین سالها 45 تا 50 که اوج فعالیت دکتر شریعتی بحساب می آمد که دانشگاه هم متاثراز کلاسهای دکتر شریعتی بود و از سال 54 که اختلاف در سازمان مجاهدین بوجود آمد و تغییر مواضع ؛ طبیعی بود که چنین وضعیتی در دانشگاه نیز تاثیر داشته باشد.
بطور خلاصه؛  جنبش دانشجویی همراه با جنبش ملت ایران بدون وابستگی خاص به هیچ یک ازجریان ها ادامه پیدا کرد تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57. رخداد 13 آبان سال 57 نقش دانشجویان و دانش آموزان را در پیروزی انقلاب نشان می دهد. در جریان انقلاب دانشگاه نیز همراه  جامعه متاثر از رهبر فقید انقلاب آقای خمینی بود. حرکتهای اجتماعی در سال های بعد از انقلاب این روند با تفاوتهایی ادامه  پیدا کرد. قبل از پیروزی انقلاب جنبش دانشجویی همیشه عنصر استقلال خودش را حفظ کرده بود و وابسته به حاکمان وقت نبود و در جایگاه اپوزیسیون با طیف دیدگاهای سیاسی اجتماعی تعامل  داشت.
 اما بعد از سال 59 و خرداد 60 اغلب انجمن های اسلامی دانشجویان یعنی دفتر تحکیم وحدت که بعدا شکل گرفت به نوعی با حاکمیت پیوند خورد  ودر دانشگاه در جایگاه اجرا کننده سیاستهای حاکمیت جمهوری اسلامی قرار گرفت و در این مقطع بود که انجمن ها استقلال خود را عملا از دست دادند .این دوره ای بود که، در مرحله بعد، خود دفتر تحکیم آن را نقد  واصلاح کرده و نقاط مثبت و منفی این دوره را برجسته کرد.
 امروز هم که فضای اجتماعی ما منفعل است؛ جنبش دانشجویی ما هم منفعل شده است. بنابراین این را نمی توان غیر عادی تلقی کرد. انفعالی که در دانشگاه وجود دارد از انعکاس و تاثیر پذیری فضای اجتماعی ما است.
 من این مقدمه را با اختصار اشاره کردم که شما به طور کلان یک نگاه راهبردی پیدا کنید، که فعالیتهای دانشجویی و جنبش دانشجویی همواره از حرکتهای اجتماعی ما تاثیر گرفته و تاثیر هم گذاشته و همواره یک نوع تعامل با جامعه داشته  که این پدیده، پدیده ی مهمی است که اگر دانشجویان این پدیده ی تاریخی را خوب مطالعه کنند و جزییات و عناصر و مولفه های  آن را بررسی کنند با یک شناخت تاریخی بهتر رسالت و مسوولیت جنبش دانشجویی را در شرایط کنونی تعریف می کنند و از درون آن آن استراتژیک و تاکتیک درمی آورند.

  
  دانشجویان چه تاثیری برای رسیدن به ملی شدن صنعت نفت داشتند و چه کارهایی کردند ؟

 با توضیحاتی که ارائه شد؛ اگر بپذیریم که در تمام مقاطع  گذشته  دانشگاه ، فعالیت دانشجویان از شرایط اجتماعی تاثیر پذیرفته است؛ طبیعی است که در دهه 30 بین  سالهای 1329 تا 1332 در دوران  نهضت ملی ایران، فعالیت دانشجویان نیز از شرایط بیرونی  تاثیر گرفته باشد. وقتی جبهه ملی اول تشکیل شد خود به خود دانشجویان وابسته به جبهه ملی هم در دانشگاه به وجود آمدند و در همان زمان حزب توده  هم  فعال بود . طبیعی است که دانشجویان وابسته به حزب توده هم در دانشگاه فعال بودند . اگر در سطح جامعه یک تقابل و یک برخورد بین نیروهای ملی و نیروهای وابسته به حزب توده قرار می گرفت در سطح دانشگاه هم این تقابل شکل می گرفت . در همین دوره که جنبش دانشجویی رشد پیدا کرده بود و انتخابات آزاد انجام می دادند؛ بنابراین هر گروهی سعی می کرد که در فضای دانشگاه بیشترین نماینده و تاثیر گذارتر باشد.
 مهم بود که در دانشکده فنی ، علوم یا پزشکی ، دانشجویی که انتخاب می شد وابسته به چه جریان سیاسی باشد. توجه داشته باشید که من در مورد جنبش دانشجو یی صحبت می کنم در حالی که انجمن اسلامی دانشجویان در آن دوران همیشه هویت فکری و اعتقادی خود را حفظ کرده بود، وهیچ وقت مثل امروزدر جمع های دیگر حل نشده بود. بخاطر همین امر بود که دوام پیدا کردند و اصالت داشتند تا پیروزی انقلاب؛ که انجمنهای اسلامی دانشجویان هم در داخل کشور و هم دراروپا و هم در آمریکا هویت تاریخی خود را از دست ندادند .
بنابراین در نهضت ملی ایران دانشجویان نقش مستقیمی نداشتند و این جریانات اجتماعی بودند که نهضت ملی ایران را بوجود آوردند . طبیعتا دانشگاه هم سنگری بود برای حمایت از آنچه که در جامعه انجام می شد .
بعد از کودتای 28 مرداد نهضت مقاوت ملی تشکیل شد و شخصیت های موثر اجتماعی مثل حاج آقا رضا زنجانی ، مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، احزاب سیاسی که در آن دوران بودند همه در نهضتهای مقاومت ملی حضور پیدا کردند. در همین مقطع می بینیم که در درون نهضت مقاومت ملی کمیته های دانشجویی فعال شدند، و نقش موثر تری دراین فعالیتهای داشتند . که  در اسناد نهضت مقاومت ملی و نشریات وفعالیت های آنها که در دو جلد چاب شده آمده است. بنابراین در این دوره جنبش دانشجویی در واقع مکمل فعالیت های احزاب و گروه های سیاسی بودند  و آنها هم در دانشگاه به نوبه خود این همکاری را داشته و کمک می کردند .

     در این اواخر کسانی که وارد انجمنهای اسلامی می شدند صرفا گرایشهای خاص گذشته را نداشتند و گرایش های جدید باعث شده که فقط از اسم انجمن های اسلامی برای اهداف خود استفاده کنند . به نظر شما دلیل این تغییر چه می باشد ؟

یکی از مشکلاتی که در فضای جنبش دانشجویی ما وجود داشت، همین پدیده بود؛ چون براساس مقررات فقط انجمنهای اسلامی دانشجویان که وابسته به دفتر تحکیم بودند و اساس نامه های آنها مورد تایید وزارت علوم و دانشگاه بود اجازه ی فعالیت داشتند؛ و به بقیه گرایشهای سیاسی فرصت فعالیت های قانونی داده نمی شد  به تدریج انجمنهای اسلامی دانشجویان بخاطر نقد عمل کرده گذشته خود بعضا مبانی اعتقادی خودشان ضعیف شد وبیشتر به عنوان یک بستر که فعالیت اجتماعی داشته باشند در انجمن ها حضور پیدا می کردند، نتیجه این بود کسانی که  در انتخابات حضور پیدا می کردند به تدریج پایه های اعتقادی آنها ضعیف و ضعیف تر می شد و گاهی هم باورهای دینی نداشتند، این موجب شد که نه تنها به انجمن های اسلامی بلکه به کل جنبش دانشجویی ضربه وارد شد ، نه انجمن هویت تاریخی خود را حفظ کرد نه بقیه حرکتهای اجتماعی هویت واقعی خود را داشتند و با توجه به این شرایط یعنی بعد از سال 78 ضربات سنگینی به انجمن ها وارد شد به طوری که انجمن ها عملا نقش زیادی نمی توانستند داشته باشند و این عمل باعث شده که خود دانشجویان هم منفعل تر باشند.
 توصیه ما هم به دانشجویان این است که انجمن ها باید هویت تاریخی خود را حفظ بکنند، یک عضو رسمی انجمن اسلامی دانشجویان واقعا باید دانشجو و مسلمان باشد و اعتقاد اسلامی داشته باشد و انجمن باید فضایی تشکیل دهد  برای رشد شخصیت فکری و اجتماعی و اعتقادی اعضایش، اگر اعضای انجمن اسلامی دانشجویان در قبل از انقلاب توانستند نقش موثری داشته باشند برای آنکه در دوران دانشجویی شخصیت اجتماعی شان رشد پیدا می کرد؛ هم در مورد مسائل  فرهنگی ، اجتماعی و هم سیاسی مطالعه می کردند. وقتی دکتر چمران یا دکتر یزدی به خارج از کشور رفتند یا خود من که در سال 41 به خارج از کشور رفتم هر جا که رفتیم مولد بودیم یعنی سازنده بودیم و توانستیم برای تاسیس انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا امریکا یا نهادهای سیاسی و اجتماعی موثر عمل کنیم و به رغم فشارهای سیاسی و محرومیتها و فرایندی که در آن دوره طی شد تا آخرین روز حیاتشان همان اعتقادات را حفظ کردند و ایستادند و مقاومت کردند، امروز هم ایستاده اند و در همان راستا عمل می کنند. شما تفاوتی در آقای دکتر یزدی امروز و دکتر یزدی دهه 30 نمی بینید طبیعتا رشد کرده اند و به هنگام شده اند اما همان دکتر یزدی هستند . مهندس سحابی همان مهندس سحابی است و از هویت تاریخی خود جدا نشده و گسست شخصیتی پیدا نکرده و از 60 سال عملکرد خود دفاع  و اسنادش را منتشر می کند و سربلند هم هست . این یک توصیه ؛ توصیه بعد این است اگر فضای سیاسی جامعه ما طوری است که بقیه نگرشها نمی توانند به طور قانونی جایگاهی و فرصتی برای فعالیت داشته باشند، انجمن می تواند میزبان آنها باشند، بدون آنکه هویت خود را از دست بدهند.
 آنها هم در بحث ها ، آزاد شرکت کنند و دیدگاه های مختلف خود را مطرح نمایند در ضمن زمینه ی رشد جامعه را ایجاد کنند و در کنار آنها اعضای انجمن هم از دیدگاه خود دفاع کنند. آنها می توانند تریبون آزاد ایجاد کنند واز اساتیدی که دیدگاه های مختلف دارند به طوری که تک صدایی نباشد استفاده نمایند. انجمن می تواند نقش میزبانی داشته باشد اما نباید بی هویت باشد، چون بی هویتی او هم به انجمن ضربه زده، هم بقیه جریانها نتوانستند نقش موثری داشته باشند؛ این یک مسئله، اما جنبش دانشجویی وابسته به اعتقادات افراد نیست همه کسانی که در دانشگاه دانشجو هستند باید بتوانند  درسازمان دانشجویی حضور داشته باشند و در چارچوب انتخابات دموکراتیک، نماینده های خود را انتخاب کنند این در واقع سازمان دانشجویی است که قبلا هم ما مطرح کردیم و درباره ی آنها توضیح  دادیم، اگر جنبش دانشجویی تشکیل شود در درون جنبش دانشجویی هم انجمنهای اسلامی دانشجویان فعالیت داشته باشند و بقیه نهادهای مدنی با نگرش ها ی متفاوت فعالیت خود را انجام دهند وبا همدیگر درتعامل باشند.
 من این نکته راعرض کنم که ما فکر می کردیم چون مهندس بازرگان در دانشکده فنی بود ما فعالیت سیاسی می کردیم، اما در مدتی که من در خارج از کشور بودم دیدم که این طور نیست در اروپا و امریکا ، آنها برای اینکه دانشجویان در دوران تحصیل رشد بکنند خودشان تسهیلات زیادی برای دانشجویان فراهم می کردند که مناسب با ذوق و علاقعشان درگیر فعالیت های دانشجویی شوند مثلا من که  دردانشگاه ایلی نوی آمریکا بودم یک ساختمان بزرگ را اختصاص داده بودند به فعالیت های دانشجویی ، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا که در دانشگاه تاسیس شده بود و آقای دکترمهدی بهادری نژاد که دانشجوی دکترا در آنجا بودند و اکنون استاد دانشگاه شریف هستند یکی از پایه گذاران انجمن بودند در آن ساختمان ما دفتر داشتیم و از امکانات و تسهیلات آن استفاده می کردیم در آن ساختمان اتاقهایی مثل کتابخانه – بحث و گفتگو  - موسیقی – نقاشی – واحدهایی بود که می توانستند تایپ و تکثیروتمام نیازهایی را که لازم بود را انجام دهند. بنابراین ما باید توجه کنیم که نه تنها وظایف دانشجویان هست که در این دوران فرصتهایی برای خود ایجاد کنند، وزارت علوم و مقامات دانشگاهی هم باید چنین فرصتهایی را فراهم کنند و امکانات را در اختیار دانشجویان قرار بدهند . یک فارغ التحصیل دانشگاهی ما اگر فقط بخواهد درس بخواند شخصیت رشد یافته ای برای یک مدیر موفق در جامعه نخواهد بود . یک مدیر و یک کارشناس موفق کسی است که شخصیت آن در دوران دانشجویی رشد کرده باشد اگر رشد نکند و فقط از محفوظات خود استفاده نماید نمی تواند دردوره های بعد موفق باشد. و این مشکلی است که ما در دانشگاه داریم. متاسفانه وقتی ما با فارغ التحصیلانمان در سطح  حرفه ای مصاحبه می کنیم عموما با چنین نقیصه هایی روبرومی شویم که انگیزه های شخصی دارند و انگیزه خدمت اجتماعی آنها بسیار ضعیف است و هر کس فکر آن است که گلیم خود را از آب بیرون بکشد. وقتی که ما وارد دانشگاه شدیم انگیزه های اجتماعی داشتیم، بخاطر همان تربیت اجتماعی پیدا کرده بودیم و می خواستیم درسی بخوانیم که بتوانیم به جامعه بیشتر خدمت بکنیم.  وقتی هم فارق التحصیل شدیم چه در خارج از کشور چه در ایران بخشی از وقت خود را صرف کار اجتماعی کردیم؛ چرا؟! برای اینکه این نیاز در درون ما و شخصیت ما نهادینه شده بود؛ طوری بود که افرادی مثل دکتر چمران دکتر یزدی یا خود بنده که امریکا بودیم بعد از سال 43 درس و امکانات را رها کردیم و به مصر برای فرا گرفتن آموزش ها و فنون مبارزه مسلحانه رفتیم. شما فکر می کنید دانشجویان  امروزما آمادگی دارند آن امکانات آمریکا را رها کنند و بروند به مصر برای فرا گرفتن چنین دوره هایی؟! بنابراین این توصیه هم به دانشجوها هست هم به مدیران دانشگاه ها که به این موضوع توجه داشته باشند.
      یعنی شما می فرمایید گرایشها به سمت انجمن ؛ فقدان احزاب در دانشگاه است که باعث می شد  افراد مختلف با گرایش مختلف وارد انجمن بشوند؟
طبیعی است در خلاء امکانات و تسهیلات موجود و نا پختگی ها  و نسنجیدگی ها ست که انجمن های اسلامی  هویت تاریخی خود را از دست داده اند و فضایی بوجود آمده است که نه انجمن ها و نه مدیریت دانشگاه ها می توانند موفق باشند  و پیامد این وضعیت حضور  بسیج وابسته به نهاد نظامی در دانشگاه ها و نقض استقلال  فعالیت دانشجویی در دانشگاه ها شده است. این روند ظلمی است به دانشجویانی است که به خاطر اعتقادات مذهبی خود برای فعالیت اجتماعی وارد بسیج می شوند. شاید هم این نقد برای بسیاری سنگین باشد اما این یک ظلم تاریخی است که به دانشجویان مسلمان می شود که می روند عضو بسیج می شوند اعتقاد انها محترم است اما واقعیت این است که اگرفعالیت  آنها مستقل نباشد شخصیت آنها در دوران دانشجویی رشد پیدا نمی کند و نمی توانند شخصیت  خلاق و توانمندی در دوران بعد، که مورد نیاز جامعه هست، داشته باشند.

    همانطور که خود شما می دانید دانشجویان در دوره به وجود آوردن اصلاحات خیلی فعال و عامل بروی کار آمدن اصلاحات بودند و کسی هم نمی تواند این قضیه را کتمان کند اما بعد از یک مدت می بینی که دانشجویان از رئیس جمهور اصلاحات و از مجلس اصلاحات روی بر می گردانند شما فکر می کنید دلیل این قضیه چیست؟

این همان چب روی است که در انجمنها به وجود آمد آنها جایگاه خود را تشخیص ندادند و بحث عبور از خاتمی و عبور از قانون اساسی و حتی بحث عبور از اسلام را مطرح کردند مطالبی را گفتند که با هویت فعالیت دانشجویی همخوانی نداشت
شما انجمن اسلامی دانشجویان هستید و در دانشگاه می خواهید فعالیت کنید مگر می توانید خارج از مقررات عمل کنید ؟ ما به اتکا ی همین قانون اساسی و مقررات است که می توانیم حرفهایمان را بزنیم اگر شما از ان عبور کنید چیزی برای هویت حقوقی انجمن ها  باقی نمی ماند. جنبش دانشجویی جنبش قانون مندی است و در چارچوب مقررات و قانون عمل می کند چرا ؟! چون می خواهد در دانشگاه حضور داشته باشد اما این حق را دارد نه تنها اقای خاتمی نه تنها وزیر علوم حتی می تواند مقام رهبری را هم نقد کند و تند ترین نقد ها را بکند و هیچ کس نمی تواند به آن ایراد بگیرد. این ناپختگی و ناسنجیدگی دانشجویان ما بود که شعارهایی بی رویه دادند و خارج از حرمت و ظرفیت جنبش دانشجویی زمینه سرکوب خود را فراهم کردند. اگر انجمن ها می ماندند و دیگران هم می ماندند و در چارچوب قانون واز نقاط قدرت استفاده می کردند هم نقد می کردند و هم فضای دانشگاه را منفعل نمی کردند که دانشجویان جرات نکنند وارد مسائل اجتماعی وفرهنگی و سیاسی بشوند. بنابراین شما باید یک تحقیق بکنید در واقع نقاط ظعف را کاملا برجسته کنید و این یک نقدی است بر عملکرد دفتر تحکیم وحدت درآن سالها، و درآوردن یک استراتژیک برای آینده که دانشجویان آن خطاها را تکرار نکنند.  دقت کنید! جنبش دانشجویی یک جریان رونده است شما 4 سال در دانشگاه هستید و بعد از 4 سال افراد جدید می آیند و این افراد نمی توانند در جایگاه حزب سیاسی باشند و کاری که احزاب می کنند بخواهند انجام دهند این یک ناپخته گی و نگرفتن اطلاعات درست و نداشتن تحلیل از جایگا طبیعی و واقعی فعالیت دانشجویی است.
 در این دوران وظائف اصلی دانشجو تحصیل است اگر جنبش دانشجویی زمینه ای را فراهم کند که دانشجو نتواند به تحصیل خود ادامه دهد این بزرگترین ظلم به دانشجوست و در کنار علم و دانش شکل گیری  شخصیت اجتماعی دانشجویان الزامی است. اما شما نمی توانید چب روی کنید و به خاطر مسائل سیاسی آن بخش اصلی را جدا کنید و بعد از فارغ التحصیل شدن هم به لحاظ اجتماعی شخصیت توانایی بشوید و این یکی از نکاتی است که باید به ان توجه شود و دانشجویان نگاه روشنی به آن داشته باشند و اگر اشتباهاتی در گذشته بوده تکرار نکنند.


No comments:

Post a Comment