جدال قاضی و شهردار
دخالت خلخالی در امور شهر تهران
از تخریب مقبره رضا شاه تا ماجرای ترمینال مسافربری
محمد توسلی
اولین بار آقای خلخالی را در مدرسه رفاه دیدم. یکی دو روز
از پیروزی انقلاب گذشته بود و ایشان میخواست بیست نفر از سران بازداشتشده حکومت
پهلوی را تیرباران کند. آن شب دکتر یزدی و دوستان ما بسیار نگران بودند و به همین
دلیل با آیتالله خمینی صحبت کردند و در نهایت لیست اعدامیها به چهار نفر تقلیل
یافت: ناجی، خسروداد، نصیری و رحیمی. اما با توجه به اینکه پیشبینی میشد تکرار
چنین رفتارهایی به لحاظ ارزشی و تاریخی برای انقلاب اسلامی ناصواب باشد، دولت موقت
تصمیم گرفت ضوابطی قانونی برای دادگاههای
انقلاب تدوین کند که از خودسریها جلوگیری شود. این اقدام دولت موقت تا حدی
اقدامات بی رویه خلخالی را محدود کرد اما نه کاملا. آقای خلخالی دوماه بعد از
پیروزی انقلاب در نیمه فروردین سال ۱۳۵۸ امیرعباس هویدا را در دادگاه نیمه تمام
ظاهرا به دست آقای هادی غفاری اعدام کرد، درحالیکه هویدا گفته بود قصد دارد خاطرات
و اطلاعات مفصلی را درباره دوران سیزدهساله نخستوزیریاش در جلسات دادگاه بازگو
کند. بازگویی آن خاطرات از لحاظ تاریخی میتوانست سند حقانیت مهمی برای انقلاب
مردم ایران باشد اما با تلاش آقای خلخالی، هویدا به سرعت اعدام شد. چنین تندرویها
و بیقانونیهایی به شدت مورد اعتراض دولت موقت بود؛ همچنانکه مرحوم دکتر یزدی در
خاطراتشان نقل میکنند که برای اعتراض به عملکرد ناصواب خلخالی نزد آیتالله خمینی
رفتند و توضیح دادند که این رفتارها نه شرعی است و نه قانونی. خلخالی به محاکمه
سران حکومت شاه بسنده نکرد و در سفر به گنبدکاووس و کردستان در سال ۵۸ همان رویه
را ادامه داد. یکی از خلقیات آقای خلخالی دخالت در اموری بود که ارتباطی به حاکم
شرع دادگاه انقلاب نداشت. من به شخصه در سال ۱۳۵۸ و در مسوولیت شهرداری تهران با
مواردی از چنین دخالتهایی روبرو شدم. اردیبهشت ۱۳۵۹، از شهرداری منطقه بیست (جدید)
تهران به بنده اطلاع دادند که آقای صادق خلخالی با یک تیم مجهز به بیل و کلنگ
مشغول تخریب مقبره رضاشاه پهلوی در مجاورت حرم حضرت عبدالعظیم هستند. من بلافاصله
دستور توقف دادم و نیروهای اکیپ شهرداری با امکاناتی که در اختیار داشتند جلوی
تخریب را گرفتند. شخصا مصاحبهای کردم و ضمن اعلام خبر توقف تخریب تاکید کردم که
از بین بردن چنین مقبرهای به مصلحت نیست زیرا این ساختمان باید بماند و باید آن
را به عنوان نمادی از استبداد و مظالم رضاشاه بشناسانیم. گفتم که این اتفاقی است
که در همه جای دنیا میافتد و چنین بناهایی تبدیل به موزه تاریخی میشوند. اما با
حمایت هایی که ( از سوی آیت الله خمینی) از این اقدام آقای خلخالی شد، امکان جلوگیری از تلاش ایشان برای تخریب مقبره
رضاشاه از شهرداری سلب شد و طی بیش از ۲۰ روز این مقبره به مدیریت آقای خلخالی
کاملا تخریب و صاف شد. درگیریهای شهرداری تهران با آقای خلخالی محدود به همین
قضیه نبود. یکی دو ماه بعدتر ماجرای اختلاف ما با آقای خلخالی در قضیه انتقال گاراژ
های مسافر بری به ترمینال اتوبوسرانی خزانه به مطبوعات کشیده شد، که ماجرای غریبی
داشت. یکی از برنامههای ما در شهرداری تهران از بدو ورود، تلاش برای حل معضل
ترافیک بود و از مهمترین اقدامات برای کاهش بار ترافیکی محدوده مرکز شهر تهران،
تعطیل کردن گاراژهای مسافربری در خیابان ناصرخسرو و انتقال آنها به یک ترمینال
مسافربری جنوب تهران بود. در این سال ترمینال جنوب واقع در محله خزانه در حال
تکمیل بود و همه تلاش ما در شهرداری این بود که این پروژه زودتر به اتمام برسد و
اتوبوسهای بینشهری دیگر به خیابان ناصرخسرو نیایند. درست در زمانی که ما مشغول
تکمیل سریع پروژه بودیم نامهای از آقای خلخالی به دست من رسید که میگفت صنف
مسافربری تهران نسبت به انتقال ترمینال معترضاند. ایشان خواستار این بود که حقی
از کسی تضییع نشود و حقوق صنفی افراد رعایت شود. متن نامه ایشان در تاریخ 13 مرداد
1358از این قرار بود: «جناب آقای توسلی شهردار محترم تهران؛ با سلام؛ آقای.....از طرف صنف مسافربری تهران راجع به
انتقال به ترمینال و نحوه تصمیمگیری باعجله که میبایست در ۲۹ مرداد انجام گیرد
اعتراض دارند. امیدوارم با توجه به سوابق شرکتها و با توجه به حقوق صنفی، ترتیبی
اتخاذ فرمایید تا حقوق مسلم هیچکس از میان نرود. با احترام؛ صادق خلخالی.» آقای خلخالی که برای محاکمه ایادی حکومت شاه
از امام حکم گرفته بود و حالا این سوال در ذهن من پیش آمده بود که طرح انتقال
ترمینال از ناصرخسرو به جنوب تهران چه رابطهای با مسئولیت شغلی ایشان دارد؟ انتقال ترمینال از ناصرخسرو به
ترمینال جنوب، پشتپردههایی داشت. مالکین اتوبوسها و گاراژدارها که در ازای
انتقال مسافر از رانندگان پورسانت میگرفتند، با انتقال به ترمینال مخالف بودند و
حالا برای اینکه جلوی کار اصولی شهرداری را بگیرند به ایشان متوسل شده بودند. ما
قانونی را بررسی کردیم و نهایتا در شورای انقلاب تصویب شده بود که طبق آن برای
رعایت حقوق صنفی رانندگان، میبایست تعاونیهای حمل و نقل تشکیل میشد و رانندگان
اتوبوس صاحب انجمن صنفی میشدند و به این ترتیب فاعلیت گاراژدارها و مالکین اتوبوسها
محدود میشد. ما مصمم به اجرای این طرح و انتقال به ترمینال خزانه بودیم. نامههای
متعددی میان شهرداری تهران و اتحادیه صنف مسافربری در جریان بود و گاراژداران با
بهانههای مختلف از تصمیم شهرداری سر باز میزدند. جالب آنکه تقریبا یک سال از
نامه پیشین آقای خلخالی گذشته بود که ایشان که حالا سرپرست دادگاه مبارزه با مواد
مخدر بود، دوباره از زاویهای دیگر به مسائل شهری تهران ورود کرد و موضوع انتقال
ترمینال از ناصرخسرو به خزانه را به موضوع مبارزه با مواد مخدر پیوند داد. حالا
ایشان بر خلاف نامه قبلی شرکتهای مسافربر را تهدید به مصادره اموال کرده بود و
تلاش داشت مدیریت این انتقال به خزانه را به دست بگیرد. آقای خلخالی در گفتوگو با
خبرگزاری پارس گفته بود: «به بنگاههای مسافربری میهنتور، اتوملایر، ایرانپیما و
اتوبنز کرمان اخطار میشود اگر این بنگاهها بخواهند ایجاد اغتشاش و بلوا کنند و
هروئینفروشها را بعنوان مسافر به تظاهرات وا دارند مدیران مسوول بوسیله ماموران
دستگیر و بنگاه و وسائط نقلیه آنها به نفع معتادین مصادره خواهد شد. ترمینال فرحآباد
خزانه برای پذیرایی مسافرین و اتوبوسها آماده است. شخصا به وضع بنگاههای
مسافربری سرکشی خواهم کرد.» این اظهار نظر باعث شد که من در یک مصاحبه صریحا از
دخالت آقای خلخالی در امور شهری انتقاد کنم و از ایشان بخواهم ماجرای مبارزه با
مواد مخدر را به قضیه اختلاف شهرداری و شرکتهای مسافربری وصل نکنند. نتیجهاش هم
آن بود که آقای خلخالی در مصاحبهای به شدت به من و شهرداری تهران حمله کردند و
گفتند «آقای شهردار هنوز عمق انقلاب اسلامی ما را درک نکرده است»![1] گویا
آقای خلخالی به هر بهانهای میخواست در هر امری دخالت کند.
من در بهمنماه سال ۱۳۵۹ از مسوولیت شهرداری تهران استعفا
دادم و در اولین اقدام به جبهه رفتم. جنگ تازه شروع شده بود و من همراه با آقای
کمال خرازی به منطقه جنگی نزد شهید چمران رفتم. وقتی به آبادان رسیدیم، شب در
ساختمان فرمانداری این شهر اسکان یافتیم، درحالیکه آقای خلخالی و چند نفر از
پاسدارانشان نیز آن شب در آن محل اقامت
داشتند. من و آقای خلخالی شروع کردیم به صحبت درباره وقایع دو سال اول انقلاب.
وقایعی همچون عملکرد دولت موقت و عملکرد ایشان. برای من حیرتآور بود که وقتی آقای
خلخالی میخواست پاسخ مرا بدهد با یکی از پاسدارانش مشورت میکرد. جالبتر آنکه
وقتی میخواستیم یک عکس یادگاری بیندازیم آن پاسدار ظاهرا ساده که نفوذ فوقالعادهای
بر ایشان داشت، حاضر نشد در عکس دستهجمعی ما بایستد. آن شب حس کردم برخی حرفها و
برخی اقدامات تندروانه شاید دستپخت نفوذیهایی است که ما شناخت کاملی از آنها
نداریم.
مبنع: اندیشه پویا – شماره 451
تیرماه 97
[1] خبری که 8تیر۱۳۵۹از مصاحبه من مخابره شده
چنین بود: «مهندس توسلی شهردار تهران در رابطه با بازدید حجتالاسلام خلخالی از شرکتهای
مسافربری و انتقال این شرکتها به ترمینال تهران اعلام کرد که طبق دستور ریاستجمهوری
و همچنین تماسی که با آقای خلخالی در این زمینه گرفته شده است، قرار شد که مسئله مبازه
با مواد مخدر را با انتقال شرکتهای مسافربری و همچنین مدیریت شهر تهران مخلوط نکنند.
شهردار تهران در این مورد به خبرنگار کیهان گفت: مسئله مبارزه با مواد مخدر کاری است
اساسی و بینهایت ضروری اما باید دانست که مقدمات انتقال شرکتهای مسافربری به ترمینال
تهران با جدیت دنبال شده و چون این کار تا پایان تیرماه بطور اساسی پایان میپذیرد،
لذا از آقای خلخالی خواسته شده است که این مهم را با مسئله مبارزه با مواد مخدر مخلوط
نکنند.....شهردار تهران گفت موکدا از آقای خلخالی خواسته شده که در امر مدیریت شهر
تهران که ارتباط مستقیم با زندگی حدود ششمیلیوننفر تهرانی دارد مداخله ننمایند و
ایشان نیز این امر را پذیرفتهاند.»
پاسخ آقای خلخالی که فردای همان روز
داده شد چنین بود:«آیتالله خلخالی در یک گفتوگوی تلفنی به خبرنگار ما گفت: وضع شهرداری
تهران بدتر از شهرداری زمان طاغوت است. شهردار تهران گفته است اگر دست به ترکیب گاراژها
بزنید جریان شیلی در ایران تکرار میشود. من میگویم که آقای شهردار هنوز عمق انقلاب
اسلامی ما را درک نکرده است.... در بازدیدی که من از ترمینال به عمل آوردم، نامهای
به خط کنتراتچی ترمینال به من نوشته شده است که حکایت دارد همه سهلانگاریها زیر سر
شهردار تهران است و آقای شهردار عوض اینکه بطور ضربتی عمل کند و ترمینال را آماده کند
و در اختیار مسافرین قرار دهد وقت کافی ندارد اما برای سرهمبندی کردن برخی مطالب نادرست
در تلویزیون فرصت دارد. آقای شهردار شش الی هفت ساعت از وقت خودش و مردم را تلف میکند
تا بوسیله تلویزیون به مردم تهران برساند که وظیفه خلخالی مبارزه با مواد مخدر است
نه انتقال دادن بنگاهای مسافربری از وسط شهر. من نمیدانم این اشتباهات عمدی از کجا
درست میشود. با اینکه مکرر من خودم به آقای توسلی گفتهام که بستن گاراژها به این
خاطر است که اینها به حمل مواد مخدر دست میزنند، ولی ایشان میخواهد با زرنگی این
دو مسئله را از یکدیگر جدا کند اما تمام مردم تهران میدانند که اینهمه زباله در وسط
خیابانها و وضع نابسامان آب و برق بخاطر سهلانگاری شهردار بوده است.»
No comments:
Post a Comment