Sunday, July 28, 2019

انتخابات شورایاری ها



انتخابات شورایاری ها
محمد توسلی

امروز ساعت نه ونیم صبح همراه دوست و یار دیرین آقای ابوالفضل حکیمی در حوزه محله قبا در منطقه 3 تهران حضور پیدا کردیم و به 9 نفر از نامزدهای شورایاری رأی دادیم.
همان طور که قبلا توضیح داده ام شورایاری ها که همان شورای محلات است نقش مهمی در مشارکت واقعی مردم در مدیریت شهری دارند و به علت مقاومت هایی که در چهار دهه گذشته وجود داشته این ساختار هنوز بطور رسمی شکل نگرفته است.
این انتخابات که بصورت الکترونیک انجام می شود روشی کاملا شفاف است و جا دارد از همه کسانی که در برنامه ریزی و اجرایی کردن این انتخابات کمک کرده اند سپاسگزاری شود.
البته اگر خلاصه سوابق نامزدها در محل حوزه ها عرضه می شد، با شناخت بیشتری انتخاب افراد صورت می گرفت
از دوستان و شهروندان عزیز کلانشهر تهران که این انتخابات را در تقویت مشارک مردم در اداره شهر مهم ارزیابی می کنند و به نوعی کمک به فرایند گذار به دموکراسی می دانند، دعوت می کنم در حوزه محله خود که در فضای مجازی قابل دریافت است حضور پیدا کنند و به نامزد های مورد علاقه خود رأی دهند.
این اقدام می تواند بستری برای تقویت روحیه کار جمعی و زمینه سازی برای اجرای طرح « مدیریت واحد شهری» و مشارکت واقعی مردم در اداره شهر باشد.

منبع: شرق پنجم مرداد98

Sunday, July 21, 2019

پیشینه طرح های جمع‌آوری و تخلیه آب های سطحی شهر تهران



پیشینه طرح های جمع‌آوری و تخلیه آب های سطحی شهر تهران

مهندس محمد توسلی[1]
مهندسین مشاور گذرراه

اشاره
جاری شدن سیلاب های اخیر در استان های گلستان، کرمانشاه، فارس، لرستان و خوزستان هشدار و زنگ خطری برای مدیریت همه شهرهای کشور بود. میزان تلفات و خسارات سنگینی که این سیلاب ها در پی داشت در ذهن همه کارشناسان و مدیران کشور، چندين پرسش را پيش آورد از جمله: آیا راهکار کارشناسی برای  پیش بینی و پیشگیری از وارد آمدن اين هزينه­هاي سنگين وجود ندارد؟ جامعه مهندسی کشور در این زمينه چه جایگاهی دارد؟ چرا شهر تهران با وجود بارش های سنگین در سالهای اخیر، از چنین خساراتی مصون مانده است؟ و آیا این وضعیت حاصل یک اعمال مدیریت صحيح بر شهر تهران بوده و می‌تواند الگویی برای سایر شهرها باشد؟
براي يافتن پاسخ مناسب براي اين پرسشها بايد نگاهي به مطالعات انجام شده در دهه­هاي اخير در زمينه        جمع­آوري و تخليه آبهاي سطحي در كلانشهر تهران بياندازيم.
طرح يك پرسش كليدي
  اين پرسش يك پرسش كليدي است كه بايد در شرايط امروز مطرح و به آن پاسخ داده شود. «چرا سیلابهای اخیر که اغلب شهرهای کشور را گرفتار کرد، در شهر تهران جاري نشد و سالهاست که در پی بارندگیهای شدید، شاهد چنین سیلابی در سطح شهر نیستیم.» یافتن پاسخ برای این پرسش، می تواند مشکل بسیاری از شهرهای کشور را مشخص کند. ما در مدیریت دوسال اول انقلاب تلاش کردیم تا به زیر ساختها و نیازهای راهبردی شهر تهران بپردازیم، یکی از نیازهای اصلی آن زمان، مساله جمع آوری و دفع آبهای سطحی به ویژه در شرایط بحرانی بود. در آن دوران بعد از انقلاب مردم به خوبی به خاطر دارند که وقتی بارندگی شدیدی اتفاق می افتاد، جنوب شهر در آب غوطه ور می شد  و تردد در سطح شهر با مشکل روبرو می­گرديد. در واقع آب به سمت جنوب شهر سرازیر می شد و تمهیدی هم برای مهار و کنترل آن انجام نشده بود. برای نمونه        می توان به گزارش خبری پیامدهای سیلاب ناشی از بارندگی های هفتم فروردین سال 58  را که با عنوان «بدنبال بارندگی و سیلاب دیروز تهران صدها خانه و آلونک جنوب تهران آسیب دید» در کیهان هشتم فروردین 1358منتشر شد ، مراجعه کرد. به همین دلیل ما با بررسی مطالعاتی که در سال 1351 توسط مشاوران خارجی و داخلی انجام شده بود، کوشش کردیم در دو مرحله کوتاه مدت و دراز مدت برنامه­ریزی و اقدام کنیم. در اقدام کوتاه مدت، برای جمع­آوری و انتقال آب‌های سطحی محدوده جنوب تهران،  محلهای آسیب پذیر مورد مطالعه قرار گرفتند و طرح احداث کانال و انتقال و هدایت آبهای سطحی تهیه و اجرا شد. از جمله می‌توان به کانالهای اصفهانک سرخه حصار، خیابان فدائیان اسلام، چهارصد دستگاه نازی‌آباد، کوی ملکی زاهدی، سه دختران شهرری، یاخچی آباد، جنوب خاوران، خانی­آباد نو، شادآباد، پارک شریعتی، زهتابی قلعه مرغی، شریعتی، یافت آباد، قلعه نعمت آباد، تقی­آباد (سرخه حصار)، بهشتی (دو قطعه) اشاره کرد که در گزارش های سازمان بهسازی جنوب تهران به تفصیل آمده است. ابعاد کانال ها متناسب با وسعت حوزه آبگیر و حجم پیش بینی شده آب بین 1 x 1 متر تا 4 x 6 متر متغیر بود. اين كانالها در قسمتهایی سرپوشیده و در قسمتهایی روباز اجرا شده است. در نهایت بعد از سال 59، با وجود بارندگی­های شدیدی که اتفاق افتاد، در جنوب شهر دیگر سیلابی چون گذشته اتفاق نیفتاد.
طرح اجرایی مطالعات اولیه
اما در زمینه برنامه دراز مدت در سطح شهر؛ بايد گفت كه براي انجام مطالعات و تهیه طرح اجرایی، مطالعات اولیه‌ای که قبلا انجام شده بود در دستور کار قرار گرفت. سابقه مطالعات آبهای سطحی شهر تهران طولانی است. در سال های اوایل دهه چهل مهندسین مشاور ایرنکو مطالعاتی را انجام داده بود و در دو منطقه شرق و غرب تهران طرح هایی نيز اجرا شده بود. اما در سال های پيش از انقلاب، مطالعات جدیدی ابتدا با همکاری سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملل متحد از سوي دو گروه مهندسان مشاور خارجی و ایرانی ( آلکساندر گیب و شرکاء، جان تیلر و پسران، تهران بستن و دکتر کوروس) برای سازمان آب منطقه ای تهران در سال 1351 آغاز و در سال های 54 و 56 مطالعات تکمیل و تصویب شده بود.
بر پایه این مطالعات اولیه؛ جمع آوری و تخلیه آب های سطحی محدوده 25 ساله به 9 حوزه آبریز تقسیم شده است (نقشه شماره 1)؛
-         حوزه شرقی
-         حوزه شمالی
-         حوزه کن و مسیل باختر
-         حوزه غربی
-         حوزه جنوب شرقی
-         حوزه جنوب غربی
-         و حوزه مرکزی شامل سه حوزه مشخص شده است.
بطور خلاصه در این مطالعات حوزه مرکزی با توجه به توپوگرافی محدوده به سه حوزه به شرح زیر تفکیک شده است ( نقشه شماره 2):
حوزه آبریز 17 شهریور؛ شامل منطقه شمال شرقی تونل موجود شهرداری از جمله آبهای سطحی محدوده خیابان 17 شهریور و خیابانهای مازندران، پیروزی و قسمتی از خیابان انقلاب.
حوزه آبریز خیام؛ این کانال از جنوب اراضی عباس آباد شروع شده و در امتداد خیابان حافظ ادامه یافته و از طریق خیابان خیام و خزانه به نهر فیروزآباد می ریزد.
حوزه آبریز نواب؛ کانال اصلی نواب آب های سطحی مناطق غربی تهران را جمع آوری و به کانال فیروزآباد و رودخانه سرخه حصار تخلیه می کند.
با پیگیریهای بعمل آمده نهایتا در اردیبهشت 1359 مطالعات حوزه 17 شهریور توسط شهرداری تهران طی         قرارداد شماره 247/ق 59 به مهندسین مشاور «پارس کنسولت» واگذار شد. این مطالعات در مرداد 59 به شهرداری ارائه و در آبان 59 به تصویب رسید. بر اساس این مطالعات در حوزه شرقی و محور خیابان 17 شهریور با کمک شاخه­های فرعی بهار شیراز، خواجه نصیر، سبلان، مازندران، پیروزی و مجاهدین؛ از میدان خراسان بطرف شرق منحرف شده و از طریق جاده خراسان به رودخانه سرخه حصار تخلیه می شود. اجرای این طرح به تدریج طی سال های 1361 تا 1364 انجام شد و به مشکل شدید آبهای سطحی در محدوده خیابان 17 شهریور و محورهای مرتبط آن خاتمه داده شد.

مطالعات انجام شده در سال های اخیر
بر اساس گزارشهای موجود، در سالهای اخیر مطالعات متمرکزی در سازمان مشاور فنی و مهندسی شهرداری تهران انجام شده و پروژه های متعددی با همکاری مهندسین مشاور مختلف برای جمع آوری و هدایت             آبهای سطحی شهر تهران مطالعه و اجرا شده است. بطور مختصر و بر اساس گزارشهای موجود مجموعه تخلیه آبهای سطحی شهر در سه حوزه تنظیم شده است ( نقشه شماره 3):
-         در حوزه شمال‌غرب و غرب؛ آب رودخانه­های درکه، فرحزاد و کن و سر شاخه­های مرتبط منطقه غرب با کانال های روباز جمع آوری و نهایتا از طریق رودخانه کن  به دشتهای جنوب تهران هدایت می شود ( نقشه شماره 4).
-         در حوزه شمال، شمال شرق و شرق؛ آب رودخانه های ولنجک، دربند، گلابدره، کاشانک، جمشیدیه، دارآباد، سوهانک و مجموعه کانال های احداث شده محدوده شرق تهران چون تهرانپارس از طریق  مسیل باختر و کانال ابوذر به رودخانه سرخه حصار تخلیه می شود. سایر کانال های شرق تهران، شامل تونل 17 شهریور و سر شاخه­های آن و کانال های شهرداری و شهرزاد نیز در این قسمت به رودخانه سرخه حصار هدایت و تخلیه می شوند (نقشه شماره 5).
-         در حوزه محدوده مرکزی شهر که بصورت تونل احداث شده شامل تونلهای خیام و نواب و بهمنیار و سر شاخه های متعدد آن‌ها، آب های جمع آوری شده از طریق کانال فیروز آباد به رودخانه         سرخه حصار تخليه مي­شود. ( نقشه شماره 6).
طرح های بالا نشان می دهند که آب های اصلی حوزه آبگیر ارتفاعات شمال شهر که از طریق رودخانه ها وارد شهر می شوند، از طریق کانال های روباز پیش بینی شده به شرق و غرب تهران هدایت می شوند و هسته مرکزی شهر را کاملا حفاظت مي­كنند. آب های محدوده مرکزی شهر تهران از طریق کانالهای 17 شهریور، خیام و نواب که بصورت زیرزمینی طراحی و اجرا شده عمدتاً به رودخانه سرخه حصار تخلیه می شوند.
اجرای طرح های مطالعه شده
همانطور كه قبلا توضیح داده شد کانال 17 شهریور  در سالهای ابتدای دهه 60 اجرا و مورد بهره برداری قرار گرفت. اما اجراي کانال خیام که مطالعات مرحله دوم آن بعد از سال 1368 درشهرداری تهران توسط چند مشاور از جمله مهندسین مشاور عمران محیط زیست انجام شد، با استفاده از تسهيلات بانک جهانی طی سالهای 79 - 1375 زیر نظر خاکریز‌آب، مجری طرح توسط پیمانکاران مختلف داخلی و خارجی و با نظارت مهندسین مشاور مختلف از جمله مهندسین مشاور گنو اجرا شد.
اگر شهر تهران با برخورداري این زیر ساختها، در مقابل هجوم سیلابها حفاظت شده است، این راهکارهای مطالعاتی و پیشگیری از سیلاب می­تواند یک الگو و مدل موفق برای سایر شهرهای کشور در نظر گرفته شود. گزارش خسارات ناشي از جاري شدن سیلابهای اخیر در شهرهای استانهای گلستان، کرمانشاه، فارس، لرستان و خوزستان نشان می­دهد که شهرها آمادگی دفع آبهای سطحی را نداشته­اند. البته بحث طغیان رودخانه­ها و ساخت و ساز در حریم مسیلها و رودخانه ها هم مطرح است که باید به آن جداگانه پرداخت.
جمع‌بندی:
با توجه به تجربیات كسب شده از شهر تهران که به اختصار  به آنها اشاره شد و حاكي از آن است که با انجام  مطالعات و ایجاد زیرساختهای لازم از وقوع سیلابها جلوگیری شده است، می توان وضعیت زیرساختهای مشابه را در سایر شهرهای کشور مورد بررسی قرار داد. گزارش سیلابهای اخیر در بسیاری از شهر ها نشان         می­دهد که در آنها زیر ساخت های لازم وجود نداشته است تا با استفاده از آنها بتوان به موقع آبهای سطحی شهرو سیلابها تخلیه كرد.  البته در شهر اصفهان در سالهای قبل از انقلاب مطالعه اساسی برای شبکه فاضلاب انجام و اجرا شده و در زمينه كنترل آبهای سطحی نيز بايد همزمان اقدام شده باشد. برای پیشگیری از آسیبها و خسارات ناشی از این گونه حوادث طبیعی از جمله سیلابها، ضروری است كه موضوع در دستور کار وزارت کشور قرار گیرد تا با نظارت کلان ملی اطمینان حاصل شود در تمام شهرها این مطالعات صورت گرفته و زیرساخت های کارشناسی شده برای هدایت و تخلیه آبهای سطحی، احداث شده باشد.
منبع: فصلنامه جامعه مهندسین مشاور ایران- شماره 83 بهار 1398


[1] شهردار اسبق تهران*

چرا بازرگان با آمریکا مذاکره کرد


چرا بازرگان با آمریکا مذاکره کرد

روایت محمد توسلی از فعالیت‌ها و دیدگاه های نهضت آزادی ایران در جلد اول خاطراتش
شصت سال ایستادگی و خدمت
        مقدمه
توجه به منابع غیررسمی چون تاریخ شفاهی، خاطرات و یادداشتهای شخصیتها و چهره‌های تاریخی و سیاسی در کنار روایت‌های رسمی و اسناد، در بازخوانی تاریخ و برای پرهیز از تک خطی شدن و شنیدن مواجه‌ها و روایتهای موازی، ضرورت دارد. در میان چهره‌های سیاسی ما اندک شمارند کسانی که به صورت روزانه اندیشه‌ها، دغدغه‌ها و فعالیتهای خود را ثبت کرده‌اند و اندک‌شمارتر تعداد یادداشتهایی است که از دام سانسورهای رسمی و شخصی گذشته و در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. اما در سالیان اخیر توجه به خاطره‌نویسی و انتشار آن در میان اهالی سیاست فزونی گرفته است هرچند در مواجهه با این اسناد و توجه به این مسئله که عموماً در میانسالی و پس از آن با اتکا به حافظه و برخی اسناد نگارش یافته‌اند، از دستکاری‌ها و سانسورهای خودآگاه و ناخودآگاه، حافظه نمیتوان غفلت کرد. میل حافظه به رتوش کردن خاطرات هرچند به صورت ناخودآگاه ضرورت مقابله خاطرات منتشر شده را با اسناد و روایتهای رسمی و خاطرات دیگر در برهه‌های تاریخی پررنگ‌تر می‌کند.  با تمام این تفاسیر سنت خاطره‌نویسی و روایت‌های تاریخی غیررسمی سنت حسنه‌ای است که امیدواریم همچنان صادقانه و وفادارانه در میان اهالی سیاست و چهره‌های تاریخی مورد استقبال و اهتمام بیشتری قرار بگیرد.
در تحولات تاریخ معاصر ما، چهره‌ها و جریانهای سیاسی با رویکردها و خاستگاه‌های متفاوت نقش‌آفرینی کرده‌اند و گاه با غلبه یک رویکرد، دیدگاه‌ها و نحله‌های دیگر به محاق سانسور و سکوت رفته‌اند. جریان نهضت آزادی که پیوندی وثیق با خاستگاه خود به عنوان جبهه ملی و مبارزات مصدق داشت، از جمله گروه‌هایی است که با وجود نقش تأثیرگذار و تعیین‌کننده در تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاریخ ایران، به حاشیه تاریخ رانده شده است.  هر چند بازماندگان این جریان همچنان در تلاش خود برای روایت تاریخی از تحولات ایران و نقش نهضت آزادی در آن با وجود غلبه و فشار گفتمان رسمی فعالیت می‌کنند.
در روزهای نمایشگاه کتاب، چند کتاب خاطره از اعضای نهضت آزادی منتشر شده است؛ جلد سوم خاطرات ابراهیم یزدی با عنوان "شصت سال صبوری و شکوری؛ 118 روز در نوفل لوشاتو" و نیز جلد اول خاطرات محمد توسلی-  دبیرکل نهضت آزادی ایران - با عنوان "شصت سال ایستادگی و مقاومت از 1317 تا  1357"  از آن جمله است. در کتابخانه حافظه امروز نگاهی به جلد اول خاطرات محمد توسلی داشته‌ایم.
          جلسات شریعت سنگلجی در خانه پدر توسلی
 توسلی خاطرات خود را از دوران کودکی و شرایط زیست اجتماعی که در آن بالیده است آغاز می‌کند و فضای حاکم بر خانواده، سبک زندگی و عقاید پدر و محیط اجتماعی دوران کودکی را که تحت‌تأثیر اندیشه‌های مذهبی بوده است، در شکل‌گیری اندیشه‌ها و روند زندگی خود مؤثر می‌داند. فضایی که در آن برخی از جلسات سخنرانی شریعت سنگلجی در خانة پدری او برگزار می‌شده و آیت‌الله وحید خراسانی در مسجد محله سخنرانی می‌کرده است و آیت‌الله طالقانی در جلساتی که نوجوانان محله برگزار کرده بودند از فلسفه انتظار می‌گفته و تلاش می‌کرده "زمینه‌های منفی فرهنگ انتظار را به صورت مثبت و امید به آینده " را در مقابل بذرافشانی‌های مارکسیست‌ها در ذهن جوانان فراهم کند. دوران نوجوانی و جوانی او مصادف است با دهه‌های پرفراز و نشیب 20 و 30 و خاطراتی که از وقایع سی‌تیر و روز كوتاي 28 مرداد بیان می‌کند، نشان از تأثیرپذیری او از رویدادها و تحولات تاریخی دارد. او میل خود به پرهیز از خشونت‌ورزی در فعالیتهای سیاسی را برآمده از تجربه‌ها و دیده‌های این دوران می‌داند هرچند پیداست که در روایت خاطرات آن روزها، تحلیل‌های امروز توسلی نقشی تعیین کننده و قالب‌بخش دارند. در بیان خاطره‌ای از روزهای منتهی به کودتای 28 مرداد و سخنرانی دکتر فاطمی تحلیل خود را نیز چاشنی خاطره می‌کند، در سرتاسر خاطرات تحلیل‌های پسینی او از رویدادها حاضرند.
          دوستی توسلی و لاجوردی
توسلی با چنین پیشینه‌ای در بدو ورود به دانشگاه در سال 1336 به انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده فنی که با توجه به حضور مهندس بازرگان و خاطره شهدای 16 آذر اهمیت داشت، می‌پیوندد و گزارشی اجمالی از فعالیتهای خود و انجمن در قالب برگزاری سخنرانی در کتابخانه شیبانی و مسجد هدایت و انتشار نشریه دانشجویی "پیکار اندیشه " با سردبیری کاظم سامی که به انقلاب الجزایر می‌پرداخت و پس از دو شماره توقیف شد، به دست می‌دهد. در خاطرات این دوران او می‌توان دو مورد را برجسته کرد؛ مورد اول سخنرانی مهندس بازرگان در عید فطر 1336 است که برای اولین بار پس از کودتا به مصدق در لفافه - آن پیر زیر پتو- اشاره می‌کند و مورد استقبال و تشویق واقع می‌شود و دیگری سخنرانی‌های خودش در مساجد قنات‌آباد و خانی‌آباد است که سالها بعد در زندان شماره چهار قصر، دوستی و همدلی اسدالله لاجوردی و مدرسی، هم‌بندهای او را برایش به ارمغان می‌آورد. توسلی تأثیر آن سخنرانیها در دفاع از اصول اسلامی را که از جانب بازاریان جذاب و امیدبخش تلقی شده در رفتار محترمانه لاجوردی پس از انقلاب، در سمت دادستان انقلاب و ریاست زندان اوین با خودش و همکاری در آزادی دو تن از اعضای نهضت آزادی مؤثر می‌داند. اعتراضات دانشجویی سال 1339 که با گسترده‌تر شدن و حمایت نهضت آزادی به استعفای شریف امامی منجر می‌شود، بخش دیگر خاطرات او از این دوران است. توسلی با شکل‌گیری مجدد نهضت آزادی به شاخة دانشجویی آن می‌پیوندد. او پیش از سفر به آلمان برای ادامة تحصیل در رشته روانشناسی دانشگاه تربیت معلم ثبت نام کرده و هستة اولیة انجمن اسلامی دانشجویان در آنجا را تشکیل می‌دهد و در دورانی که برای پروژه کاری در قوچان به سر می‌برد در برخی جلسات کانون نشر حقایق اسلامی شرکت می‌کند.
          از فعالیت سیاسی در کنفدراسیون تاآموزش چریکی در مصر
 نخستین فعالیت توسلی در آلمان به عنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تهران در کنگره کنفدراسیون دانشجویان شهر لوزان است که به دعوت  ابوالحسن  بنی‌صدر، رئیس سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، اتفاق می‌افتد. کنگره به ریاست حسن لباسچی به نام دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران و به نام شهدای جنبش دانشجویی ایران شکل گرفت و میان دو طیف ملی- اسامی با محوریت علی شریعتی و چپ مارکسیست به محوریت پرویز نیکخواه صف‌آرایی وجود داشت. توسلی از تلاش و سخنرانی خود برای مجاب کردن دو طیف در اتحاد و همکاری براساس محورهای مشترک می‌گوید تا آنجا که کنگره لوزان به کنگره وحدت نامگذاری می‌شود. توسلی در این بخش به نقش مؤثر جنبش دانشجویی خارج از کشور در راستای معرفی ایران و سوابق تاریخی و مبارزات حق‌طلبانه آن تأکید می‌کند. پس از بازداشت سران نهضت در داخل، تلاشهای توسلی برای تشکیل هسته اولیه انجمن اسلامی دانشجویان در آلمان قوت می‌گیرد. در سال 42 ناگزیر به ترک آلمان و ادامة تحصیل در آمریکا می‌شود. در آمریکا نیز همچون اروپا دو جریان موازی وجود دارند که او برای حل اختلاف نظرها تلاش می‌کند. او بر اهمیت فعالیتهای جنبش دانشجویی بیرون مرزهای ایران تأکیدی مؤکد دارد. آشنایی با مصطفی چمران و ابراهیم یزدی در آمریکا، او را در اندیشه همراهی با آنان برای آموزش نظامی در مصر  می‌اندازد. و در تیرماه 1344 با اسم مستعار محمود عفیفی به مصر می‌رود و در کنار ابوالفضل بازرگان، رضا ريئسی طوسی، مهدی طاهری و ... آموزش تئوری و عملی می‌بیند. پس از پایان دورة آموزش یزدی مدیریت سازمان بیروت، چمران مسئول آموزش قاهره، پرویز امین مسئولیت بصره، صادق قطب‌زاده روابط سیاسی سازمان پاریس و توسلی مسئولیت بغداد را عهده‌دار می‌شوند.
          روایتگر دیدارهای امام در عراق
توسلی در عراق با برخی روحانیون و فعالان آشنا می‌شود از جمله با علامه سید مرتضی عسکری، مؤسس دانشکده اصول و آیت‌الله خویی. در سیزدهم مهر 1342 که امام خمینی وارد عراق می‌شود، او نیز در میان استقبال کنندگان است و همراه امام به شهرهای مختلف سفر می‌کند و از دیدارهای ایشان گزارش تهیه می‌کند. روایتی که از دیدار امام خمینی و آیت‌الله حکیم به دست می‌دهد خواندنی است، این که چگونه امام خمینی بر ضرورت مقابله با مفاسد گسترده و انحرافات عمیق و مذهبی حکومت و جامعه و وظیفه مراجع برای اقدام در مقابل مفاسد تأکید دارد. "باتوجه به صحبتهایی که در این دیدار شد به خوبی می‌توان به روحیه، شخصیت و طرز فکر آفای خمینی در آن سالها پی برد که وقتی فرصتی می‌یافت بی‌درنگ و شجاعانه از آن استفاده می‌کرد. ایشان واقعاً هوش سیاسی داشت و می‌توانست از فرصت‌های کوچک، دستاوردهای بزرگ داشته باشد. برای من خیلی تعجب‌آور بود وقتی می‌دیدم آقای خمینی به لحاظ سیاسی این‌اندازه درایت و قدرت مانور دارد. "در این دوران با احمد خمینی ارتباط مستمر دارد. در نهایت زمانی که چمران و یزدی به این نتیجه می‌رسند که باید مبارزه را به درون کشور برد، برای فراهم کردن مقدمات به آلمان بازمی‌گردد و گروه فارسی‌زبان اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان را تأسیس می‌کند و سپس با بیم از بازداشت شدن توسط ساواک به صورت قانونی به ایران باز می‌گردد. هرچند بازداشت نمی‌شود اما تحت نظر قرار دارد و خانه پدری‌اش توسط ساواک تفتیش می‌شود.
          عرصة فرهنگ و تربیت
پس از بازگشت به ایران و مواجهه با ممنوعیت‌های ساواک برای استخدام و باتوجه به محدودیت فعالیتهای سیاسی و باور به اهمیت فعالیت فرهنگی و نهادسازی، توسلی ضمن همکاری با انجمن اسلامی مهندسین و فعالیت در نهادهای آموزشی و اجتماعی مثل هنرستان کارآموز می‌کند. تلاشهای این دوران توسلی و دوستانش مستقل و بدون وابستگی‌های مالی و غیرمالی به دولت شکل می‌گیرد. توسلی در خاطرات خود تنها به رویدادنگاری اکتفا نمی‌کند بلکه در جای‌جای آن به تحلیل فضای عمومی و رویکردهای جریانهای مختلف نسبت به آن می‌پردازد و با توجه به همنشینی با بزرگانی چون بازرگان و پذیرشی که نسبت به اندیشه‌های آنان دارد، رویکرد و دیدگاه‌های آنها را  با شرحی مستوفاتر تشریح می‌کند، دیدگاه‌هایی که در تصمیمات زندگی خود او حضوری تعیین کننده دارند. در مورد اهمیت فعالیتهای فرهنگی و نهادسازی که مورد توجه بازرگان و اعضای نهضت آزادی و برخی دیگر از مبارزان بوده است و تلاشهایی که در قالب فعالیتهای فرهنگی و تربیتی در مدارس شکل می‌گرفت، تحلیلی به دست می‌دهد که به زعم او برای امروز ما نیز کاربرد دارد؛ "اینها نتیجه نکته‌سنجی کسانی مانند مهندس بازرگان بود که با انگیزه‌های راهبردی و با قصد خدمت به مردم، کمبودها و آسیبهای جامعه را به‌درستی شناسایی کرده بودند و در ابعاد مختلف برای هرکدام برنامه‌ریزی‌های واقع‌بینانه و درازمدت داشتند. اقدام برجسته مهندس بازرگان کوشش برای این هدف والا بود که نگرش افراد پیرامون و شاگردان خود را به زندگی و معنی حیات تغییر دهد. آنان را به یکدیگر وابسته و دلبسته ساخت تا مرداب نباشند و به سمت کارهای جمعی خیرخواهانه حرکت کنند.
به همین دلیل در زمانی که جامعه به دلایل مختلف به سمت خودباختگی فرهنگی، مذهبی و شخصیتی سوق می‌یافت و خواسته یا ناخواسته نوعی تبعیت و تقلید کورکورانه از غرب ترویج می‌شد، نسلهایی نیز تربیت شدند که ضمن داشتن عزت‌نفس فردی و اجتماعی و ضمن پایبندی به اعتقادات و ارزشهای اسلامی و ملی به عنوان نیروهای متخصص و مفید در عرصه‌های مختلف و موردنیاز دنیای امروز وارد عرصه عمل شدند. "سوق پیدا کردن فضای عمومی به سمت ناامیدی از فعالیتهای مصلحانه و مسالمت‌آمیز، برخی جریانها چون سازمان مجاهدین را به سمت مبارزه مسلحانه سوق داد که دستگیری گستردة اعضای سازمان را به دنبال داشت. توسلی به پیشنهاد رجایی در حمایت از سازمان و برای تحت فشار قرار دادن حکومت از خارج از طریق قطب‌زاده مي‌نویسد. در همان زمان هاشمی رفسنجانی نیز از همین مجرا نامه‌ای برای امام خمینی می‌نگارد. لو رفتن         نامه‌ها بازداشت او را به دنبال دارد. نتیجة دادگاه اول سه سال و دادگاه دوم یک سال حکم زندان برای اوست.
        همبندی با اعضای مجاهدین خلق و مؤتلفه
خاطرات او از کسانی که در زندان با او هم‌بند هستند، حال‌وهوای آن دهه را به خوبی نمایندگی می‌کند. در خاطره‌ای از هاشمی رفسنجانی که چگونه در شب نخستین زندان با وجود فشارهای زندانبان، برای آگاهی دیگر زندانیان از زندانی‌شدنش نام خود را فریاد می‌زده، جسارت او را می‌ستاید. در این دوران با رضا باکری برادر علی باکری از افراد رده دوم سازمان مجاهدین، هم‌بند شده و فرصت برای آشنایی با سازمان را می‌یابد و از عدم تمایل اعضای سازمان به دلایل امنیتی برای تماس با خودش باخبر می‌شود. پس از انتقال به زندان قزل‌قلعه با هاشمی و ربانی شیرازی و جمعی از اعضای اولیه سازمان هم‌بند است و از اینکه چگونه سلوک، رفتار و توانایی مجاهدین در بحثهای قرآنی و نهج‌البلاغه هاشمی را تحت تأثیر قرار داد، مي گوید. در زندان عشرت‌آباد، توسلی نگرانی خود از غلبه نگرش مارکسیستی در میان اعضای جوان سازمان و ضرورت تدبیر اندیشیدن در مورد آن را به هاشمی انتقال می‌دهد و معتقد است؛ هاشمی تحت‌تأثیر کار فشرده و تواناییهای مجاهدین قرار داشت؛ "به دفعات این مطلب را تصریح می‌کرد که در طول تاریخ اسلام این افراد بی‌نظیر هستند و ما افرادی مشابه مجاهدین سراغ نداریم و بعد خطاب به من می‌گفت البته مطالبی که شما می‌گویید درست است ولی با مرور زمان این مسائل حل می‌شود و چندان جای نگرانی نیست". پس از انتقال به زندان قصر با حبیب‌الله عسگراولادی، حاج مهدی عراقی، هاشم امانی و انواری و ... هم‌بند است و از خوشحالي اعضای مؤتلفه از آمدن آنها به زندان که نشان از فعالیت مبارزاتی نیروهای مسلمان دارد، می‌گوید و اینکه چگونه عراقی خاطرات تشکیل هیئت‌های مؤتلفه را برایشان بازگو کرده است.
          مسئولیت مضاعف
توسلی پس از آزادی از زندان در کنار رجایی و میثمی در حمایت از مبارزه سازمان مجاهدین فعالیت می‌کند که تا زمان مجروح شدن میثمی ادامه دارد. مهمترین بحث این دورة او به انتشار بیانیه تغییر موضع سازمان در سال 1354 و ناامیدی عمومی برخاسته از آن است. توسلی معتقد است با امنیتی شدن فضای جامعه در دهه 50 و اختناق و استبداد فزاینده و با توجه به زندانی و محدود کردن مصلحان اجتماعی چون بازرگان و طالقانی فضا رادیکال شده بود. در چنین شرایطی نیروهای مذهبی مسئولیت مضاعفی داشتند. "در این فضا ما به‌عنوان نیروهای مسلمانی که ضمن داشتن دیدگاه‌های متفاوت با سازمان مجاهدین خلق از آنها به‌عنوان یک گروه مسلمان مبارز دفاع می‌کردیم، وظیفه خود می‌دانستیم که برای آگاهی‌بخشی و جلوگیری از حالت یأس و انفعال، دست به اقدامی مؤثر بزنیم. به‌خصوص در جهت حفظ روحیه جنبش دانشجویی و جوانان مسلمانی که انگیزه‌های مبارزاتی علیه استبداد شاه داشتند. بنابراین فعالیتهای اعضای نهضت آزادی و همفکران آنها در سال 54 به بعد بسیار فشرده و مضاعف گردید زیرا می‌بایست این احساس شکست مبارزات نیروهای مسلمان و سرخوردگی قشرهای مسلمان را جبران می‌کردند." تحلیل آثار تغییر ایدئولوژی سازمان، تهیه مخفیانه نشریه "پیام مجاهد" و برگزاری جلسات خانگی تلاشهای این دوران است. در ادامه تحلیلی از چگونگی دامن زدن به اختلافات میان مبارزان و بهره‌گیری ساواک از آن و آماده شدن زمینه‌های فرهنگی به عنوان عامل پیروزی انقلاب و  فراگیر شدن جنبش اعتراضی در سال 56 ارائه می‌دهد. فعالیت دیگر دوران منتهی به انقلاب تشکیل "جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر" در 31 فروردین 1356است که به حمایت از حقوق مبارزان و زندانیان سیاسی و مطرح کردن اسامی روحانیون و شخصیتهای مبارزی چون منتظری، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی و خلخالی در مجامع نهادهای بین‌المللی پرداخت. در این دوران نهضت آزادی نیز فعالیت‌های خود را ابتدا در قالب مخفیانه آغاز کرد و سپس در اولین اقدام رسمی و علنی بازرگان با فرستادن پیامی به امام خمینی به عنوان دبیرکل نهضت آزادی، فعالیت علنی خود را آغاز کرد.
          مذاکره بازرگان با آمریکا
مهمترین بخش خاطرات توسلی را شاید بتوان خاطرات دست‌اول او از مذاکرات با آمریکا پیش از انقلاب دانست، اتفاقی که در جریان رویدادهای پس از انقلاب به پاشنة آشیل دولت موقت، بازرگان و نهضت آزادی تبدیل شد. توسلی به عنوان کسی که خود در تصمیم‌گیری‌های پیش از آغاز مذاکرات و نیز جلسات مذاکره حاضر بوده است، خاطرات دست‌اولی از این ماجرای سرنوشت ساز به دست می‌دهد. این قسمت خاطرات خود جا داشت به عنوان یک کتاب مستقل، با استنادات، شواهد و اسناد منتشر شود اما توسلی به صفحاتی چند از خاطرات خود اکتفا می‌کند. هرچند همین بخش نیز اهمیت بسیار دارد. توسلی نخست به چرایی ضرورت مذاکره با آمریکا در نگاه بازرگان و اعضای نهضت آزادی می‌پردازد و تأکید می‌کند که باتوجه به حساسیت مسئله اعضای شورای مرکزی از آن مطلع بودند. به همین منظور کمیسیون چهارنفره‌ای متشکل از مهندس بازرگان، یدالله سحابی، احمد صدر حاج سیدجوادی و محمد توسلی برای مذاکرات شکل می‌گیرد. توسلی محورهای مذاکرات را زمینه‌سازی برای ضرورت رفتن شاه، بی‌اعتبار کردن انتخاب بختیار به عنوان نخست‌وزیر، پذیرش انقلاب مردم و نشان دادن اینکه انقلاب ایران کنار کمونیستها نخواهد بود، می‌داند و معتقد است این مذاکرات در تغییر سیاست‌های آمریکا در قبال پهلوی در سالهای پایانی موفق بوده و در هموار کردن راه مذاکره با سران ارتش و جلوگیری از کودتایی که در جریان بود، اهمیت و تأثیر بسیاری داشته است. او با اشاره به اسناد منتشر شدة وزارت  خارجة آمریکا گزارش چند جلسه از این دیدارها را بیان می‌کند و تلاشهای نهضت را در راستای انتقال اطلاعات درست و نشان دادن نامشروع بودن حمایت آمریکا از شاه می‌داند. در همین راستا دو خاطره از قدوسی و محمدی گیلانی، رئیس دادگاه امیرانتظام نقل می‌کند؛ خاطرة قدوسی به دیدار او به درخواست خود قدوسی برمی‌گردد که با اشاره به احتمال استفاده از این اسناد علیه او تأکید می‌کند که این اسناد را  نمی‌توان علیه او به کار گرفت. قدوسی در مذاکره‌ای جداگانه با بازرگان نیز بر جاسوس نبودن امیرانتظام تأکید می‌کند. خاطرة دیگر از محمدی گیلانی، رئیس دادگاه امیرانتظام، است که گفته بود "در مورد مهندس امیرانتظام تنها مسئله‌ای که داریم این است که ایشان در روش مذاکرات خود با بیگانگان سفره دلش را بیش از اندازه باز می‌کرد." توسلی خاطرات خود را با اشاره به مسئولیتی که در تبلیغات ستاد استقبال از امام داشته به پایان می‌برد و به صورت بسیار گذرا به موازی‌کاریها و کارشکنی‌های پیش‌آمده اشاره می‌کند. مسئولیت دیگر او تنظیم اساسنامه تشکیل گاردملی به دستور یزدی، معاونت امور انقلاب، بود که عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پیشنهاد داد.  در نهایت با انتصاب به شهرداری تهران، از مسئولیت‌های دیگر کناره گرفت.‌

منبع: سازندگی 12 اردیبهشت 98 (مریم گنجی خبرنگار گروه حافظه)


Wednesday, July 17, 2019

تاریخ بعد از انقلاب چگونه ساخته شد؟


تاریخ بعد از انقلاب چگونه ساخته شد؟
میزگرد تاریخ‌نگاری انقلاب و حذف افراد و گروه‌ها*
حذف افراد و گروه‌ها و نگاه یک‌جانبه در تاریخ‌نگاری پس از انقلاب از مواردی است که بسیاری از مردم هم بر آن تاکید دارند. اما چه اتفاقی می‌افتد که تاریخ‌نگاری پس از انقلاب دچار چنین وضعیتی می‌شود؟ بسیاری از پژوهشگران این حوزه معتقدند که تاریخ‌نگاری پس از انقلاب به‌دلیل هزینه‌های زیاد و محدودیت‌ها در دسترسی به اطلاعات، توسط نهادها و سازمان‌های دولتی انجام شده است. از سوی دیگر این تاریخ‌نگاری گاه به‌دلیل اهداف خاصی که این نهادها به‌دنبال آن هستند، دستخوش یک‌سونگری‌هایی می‌شود که در کلیت جریان آسیب‌زاست.
با این حال روایت این‌که چگونه گروه‌های سیاسی دیگر از صحنه معادلات پس از انقلاب یک‌به‌یک حذف شدند از مواردی است که تلاش شده است در گفت‌وگویی میان محمد توسلی حجتی، سومین دبیرکل نهضت آزادی ایران و محسن کاظمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر به دلایل آن پرداخته شود.

در تاریخ‌نگاری انقلاب، دیده شده است که گروه‌ها، افراد و احزاب حذف شده‌اند و روایت‌ها اغلب یک‌سویه است. چه اتفاقی افتاده که به این نقطه رسیده است؟
توسلی: بعد از خرداد ۶۰ تمام احزاب سیاسی یا رفتند یا کرکره‌ها را پایین کشیدند، فقط نهضت آزادی به اعتبار سابقه رهبرانش بود که توانست این پرچم را بالا نگه دارد؛ در شرایطی که هر اقدامی با هزینه‌های سنگینی روبه‌رو بود که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنم. در سمینار «تامین آزادی و سلامت انتخابات» مطالبه تاریخی مردم بود که انتخابات آزاد و سلامت باشد و مردم بر سرنوشت خود طبق قانون اساسی حاکم باشند. ماجرای برخورد با مهندس صباغیان و مهندس معین‌فر در مجلس اول، در پی گزارش رویدادهای تلخ همین برخوردی است که در دفتر نهضت اتفاق افتاد.
آیت‌الله خمینی در ۲۹ تیرماه ۵۹ ضمن یک سخنرانی فرمودند: «من هر روزی که از این انقلاب می‌گذرد، بیشتر توجه به این معنا پیدا می‌کنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر و در هر دو جهت در پیشگاه ملت باید جواب بدهیم. مردم همان‌طور که می‌دانید ریختند در خیابان‌ها و این جرثومه فساد را بیرون کردند و به پیروزی نسبی رسیدند. وقتی که امر دست ما افتاد هیچ کدام انقلابی عمل نکردیم و اگر چنانچه ما تجربه داشتیم یعنی یک انقلاب کرده بودیم و از بین رفته بودیم، این طور عمل نمی‌کردیم. ما با بی‌تجربگی این انقلاب را ایجاد کردیم. یعنی ملت کرد و ما بی‌تجربگی آن کارهای انقلابی که باید در اول انقلاب بشود با مسامحه گذراندیم و آن مسامحه موجب شد که این گرفتاری‌ها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر این‌که انقلابی جبران کنیم
از اول باید یک دولتی که قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملکت را اداره کند[قرار می‌‏دادیم]، نه یک دولتی که نتواند. منتها آن وقت ما نداشتیم فردی را که بتوانیم، آشنا نبودیم[تا]بتوانیم انتخاب کنیم. انتخاب شد و خطا شد…»
دیدگاه بازرگان در این زمینه چه بود؟
توسلی: بازرگان در ۶ مردادماه ۵۹ در نامه‌ای سرگشاده، بسیار مودبانه و طولانی که قبلا منتشر شده به این مطالب پاسخ داد و در مقدمه آن تصریح کرد: «به نظر اینجانب نه‌تنها در آن زمان مسامحه‌ای و خطایی از ناحیه آن‌جناب رخ نداده است بلکه وقتی سرگذشت جستجو و گزینش مسئول دولت موقت را از خاطر می‌گذرانیم هم عمل رهبر عالیقدر از روی بصیرت و تجربت و مشورت صورت گرفته، اختیار و اشعار کامل از هر جهت داشته‌اند و از ناحیه بنده اعلام موضع و اتمام حجت همراه با پیش‌بینی‌های لازم انجام گردیده جای هیچ‌گونه ابهام و اغوا یا ایراد بعدی وجود نداشته است و حملات و اعتراضات بی‌اساس که از چپ و راست باریدن گرفته است ناحق و ناجوانمردانه است…»
یکسونگری تاریخ‌نگاری درباره نهضت آزادی نیز اتفاق افتاده است، از سوی دیگر آثار و کتاب‌ها تنها تا سال ۶۰ منتشر شده است. در این زمینه دیدگاه شما چیست؟
توسلی: در انتخابات ریاست جمهوری سال ۶۴ نهضت آزادی به‌طور طبیعی برای تقویت فرایند گذار به دموکراسی احساس وظیفه کرد که مهندس بازرگان در انتخابات ثبت نام کند. با توجه به تاییدهای گذشته که در مراحل مختلف از سوابق دیانت و خدمات مهندس بازرگان شده بود و او را به‌عنوان دولت امام زمان معرفی کرده بودند مع‌الوصف بازرگان را رد صلاحیت کردند که حتی نامزد انتخابات نشود.
پس از این رخداد از همه کسانی که از بازرگان در انتخابات دفاع کردند «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» تشکیل شد که بین سال ۶۵ تا ۶۹ فعالیت داشت. در سال ۶۹ نامه مودبانه، کارشناسی و مشفقانه ۹۰ امضایی معروف به رییس جمهوری وقت آقای هاشمی رفسنجانی منتشر شد که پیامدهایش دستگیری‌های گسترده و محکومیت‌هایی سنگین بود که جزئیات آن در اسناد تاریخی از جمله در کتاب «در میهمانی حاج آقا» به قلم دکتر فرهاد بهبهانی یکی از بازداشت‌شدگان، آمده است.
پیش از آن اشغال سفارت آمریکا بود که دولت موقت و شورای انقلاب مخالف بودند. بحث اشغال سفارت آمریکا بحث ساده‌ای نبود و هنوز آثار و تبعات آن را تحمل می‌کنیم که یکی از آن‌ها ۸ سال جنگ تحمیلی است. این جنگ یکی از رویدادهای مهم کشور ما بود. تا زمانی که دشمن در خاک ما بود وظیفه ملی بود همه شرکت کنند و ما هم شرکت کردیم اما بعد از پیروزی خرمشهر، تمام تحلیل‌ها نشان می‌داد که باید از این فرصت استفاده کنیم و جنگ را خاتمه دهیم و ادامه جنگ در راستای منافع ملی ما نبود اما نپذیرفتند. ما از سال ۶۱ تا ۶۴ نظرات خودمان را خصوصی به شورای عالی دفاع و آیت‌الله خمینی نوشتیم که بعضی از آن‌ها منتشر شده است. اما از سال ۶۴ که فضای جنگ کاملا عوض شد و موشک‌باران آغاز شد، احساس کردیم که یک وظیفه ملی است که در ارتباط با جنگ باید اظهار نظر و اقدامی آگاهی‌بخش داشته باشیم.
بین سال‌های ۶۴ تا ۶۷، نهضت ۵۳ نشریه کلیدی داشت که عمدتا تحلیلی و آموزشی بودند. افرادی که آن موقع در وزارت امور خارجه مسئول بودند، نه دانش روابط بین‌الملل و نه تجربه دیپلماسی داشتند. در چنین شرایطی تصور عمومی آنان این بود که پیروزی فقط در میدان جنگ به‌دست می‌آید؛ در حالی‌که ویتنامی‌ها که با آمریکایی‌ها می‌جنگیدند، همزمان تیم دیپلماسی آن‌ها در پاریس مذاکره می‌کرد.
با وجود فعالیت‌هایی که نهضت آزادی در طول سال‌های پس از انقلاب داشت، در مقطعی فعالیت‌ این گروه متوقف می‌شود، درباره این مساله بگویید.
توسلی: در دهه ۶۰ هر روز ما مساله داشتیم. هجوم به دفتر، ‌بستن دفتر،‌ بردن اسناد نهضت. فقط به یکی از اتفاقات اشاره می‌کنم که ۲۵ اردیبهشت ۶۵، در سالگرد تاسیس نهضت، چند نفر از رهبران و اعضای نهضت به بهشت زهرا رفتند تا سر قبر آقای طالقانی فاتحه بخوانند. در همان ورودی بهشت زهرا آن‌ها را بازداشت کردند و تحویل گروه اطلاعاتی دادند، آن‌ها را چشم بسته به بیابان‌های کهریزک بردند و ضمن ضرب و شتم صحنه اعدام برای آن‌ها فراهم کردند، جزئیات این رویداد طی بیانیه‌ای منتشر شد و در اسناد نهضت آمده است.
بعد از پیروزی انقلاب باید دید در قبال گفتمان تعالی‌بخش مهندس بازرگان و نهضت آزادی، گفتمان روحانیت حاکم در قبال آنان چگونه عمل کرده است؟ در پی بیانیه «هشدار» در اردیبهشت ۶۷ در خصوص پیامدهای تداوم جنگ تحمیلی،‌ بازداشت‌های سال ۶۷، بسته شدن دفتر نهضت و سپس صدور نامه ۹۰ امضایی در اردیبهشت ۶۹، ‌بازداشت‌های سال ۶۹، شکنجه‌های شدید در دوران آقای هاشمی،‌ محکومیت‌های ۹ نفر به زندان و بعد از آن بازداشت‌های وسیع سال ۸۰ که آقای امیر محبیان در سرمقاله‌ای در روزنامه رسالت نوشت که «نهضت آزادی باید صفر شود». بازداشت‌های سال ۸۸ و سال ۹۰ و محکومیت‌ها و احکام سنگین‌تری که هنوز بالای سر دوستان ماست.
بنابراین علت این‌ که ما در سال‌های گذشته عموما با محدودیت مواجه بوده‌ایم و آثار ما چاپ نشده این واقعیت است که این جریان برای پیگیری و پاسداری از مطالبات تاریخی ملت ایران که در آرمان‌های انقلاب ۵۷ نیز تبلور داشت یعنی آزادی، استقلال، حاکمیت ملی، عدالت اجتماعی و حاکمیت قانونی ایستادگی کرده و امروز بعد از ۴ دهه وقتی ارزیابی می‌کنید می‌بینید به نظر بسیاری همان گفتمان است که امروز می‌تواند پاسخگوی بحران‌های جاری کشور و خروج از آن‌ها باشد. اگر این سرمایه‌گذاری و ایستادگی انجام شده، انگیزه شخصی نبوده بلکه انجام وظیفه دینی و ملی بوده است تا از موانع عبور کرده و ملت ایران بتواند زمینه‌های لازم برای توسعه پایدار و همه‌جانبه در کشور را فرهم سازد و جامعه ما بتواند به جایگاه والای خود برسد.
آقای کاظمی در تاریخ‌نگاری پس از انقلاب چه اتفاقی می‌افتد که بسیاری از گروه‌ها، افراد حذف شده‌اند. چرا و چگونه حذف شده‌اند؟
کاظمی: تاریخ‌نگاری پیش از انقلاب که وضعیت مشخصی دارد. تاریخ‌نگاری سنتی کلاسیک اقبالی داریم و کار خودش را می‌کند و اعتقادش بر این است که از وقایع و پدیده‌ها باید فاصله گرفت. آن واقعه‌ها باید منجمد شوند تا بتوان درباره آن‌ها صحبت کرد. اما انقلاب اسلامی در یک محیط مدرن در جهان ایجاد شد. تاریخ‌نگاری آن هم تحت تاثیر این وضعیت مدرن است. به نظر من، تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی در این ۴۰ ساله را باید از نگاه معرفت‌شناسانه ببینیم، تا دریابیم که در این تاریخ‌نگاری چگونه گروه‌ها و سازمان‌ها یا هر فردی که نقشی داشته‌اند کنار زده می‌شوند و به امر واقع در پدیده‌های تاریخی گزینشی نگریسته می‌شود؛ و نتیجه آن آه و ناله‌ای است که در چند سال گذشته از طرف متولیان تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی بلند شده که چه؟!‌ که تطهیرنگاری پهلوی‌ها صورت گرفته است، و در برخی تجمعات شعار سر داده می‌شود: رضاشاه روحت شاد! و وضع به‌قدری وخیم می‌شود که رضا پهلوی به عنوان یک آلترناتیو برای انقلاب جای طرح می‌یابد.
تاریخ‌نگاری انقلاب در تمام این مدت ۴۰ سال، در گرو و چنبره عقل دینی و نگاه دینی بوده است، نه عقل فلسفی. عقل فلسفی نگاه انتقادی می‌آورد، و از آن‌چه هست، و شد سوال می‌کند تا به نتیجه فلسفی برسد. در تاریخ‌نگاری رسمی انقلاب جولانی برای نگاه انتقادی به پدیده‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میسر نبوده است. این مشکل را به عنوان یک معضل تاریخ‌نگاری رسمی انقلاب باید بپذیریم.
پس از پیروزی انقلاب ما دچار یک جبر تاریخی (دترمنیسم) هستیم که روی خط افقی حرکت دارد. این خط مرز ایدئولوژیک است و در این مرز هر کسی با من است، با من است و هر کسی با من نیست، بر من است. این باعث شد که بسیاری از گروه‌ها، سازمان‌ها و کسانی که با شعارها و علم‌های مختلف فعالیت می‌کردند بعدها نتوانند ذیل این خط قرار بگیرند و رفته‌رفته یا خودشان کنار رفتند یا ایزوله شدند یا حذف شدند، بخشی از آن‌ها نیز رویاروی نظام ایستادند. مثل چریک‌های فدایی خلق، حزب توده یا سازمان مجاهدین خلق. چرا؟ چون ما حلقه را تنگ کردیم. سقف آن خط را پایین آوردیم. سقف این انقلاب بالا بود اما آن را پایین آوردیم و هر چه پایین‌تر آمد، گروه‌ها و سازمان‌های کمتری در آن قرار گرفتند. این مشکل را داشتیم.
این انقلاب مراحل و دوره‌های مختلفی را طی کرده و قرائت رسمی می‌گوید انقلاب اسلامی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کلید خورد اما ما جلوتر از ۴۲، انجمن‌های ایالتی و ولایتی را داریم. و وقایع و اتفاقات دیگری که شکل می‌گیرد و جلو می‌آید. وقایع و اتفاقات تاریخی به هم زنجیره‌وار مرتبط هستند و چون مهره‌های دومینو روی هم تاثیر می‌گذارند و موج‌ها روی موج. تمام این‌ها را که به عقب برگردید به مشروطه می‌رسیم. مشروطه، ما را وارد فضای مدرن می‌کند. بعد تمام وقایع سلسله‌وار به هم گره می‌خورند. حتی در ارتباط ارگانیکی که با هم پیدا می‌کنند از دل آن‌ها گروه ۵۳ نفر بیرون می‌آید. حزب توده بیرون می‌آید. از حزب توده گروه‌های دیگری مثل سازمان انقلابی، طوفان، و رنجبران سر برون می‌آورند. گروه‌های چپ دیگری نیز در اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ مانند گروه سیروس نهاوندی، گروه نیکخواه (گروه کاخ)، گروه گلسرخی و دانشیان، گروه مصطفی شعاعیان، کنفدراسیون دانشجویان خارج از کشور، چریک‌های فدایی خلق (گروه جزنی و گروه احمدزاده)، پیکار و چون موج روی موج، سینوسی حرکت دارند، و روی هم تأثیر دارند. نیز در این امواج گروه‌های نهضت آزادی، مؤتلفه، مجاهدین خلق، بدر، صف، منصورون و صداهایی با فرکانس‌های مختلف ساطع هستند. اما در تاریخ‌نگاری رسمی تک‌خطی فقط صداهای گروه‌های اسلامی است که به گوش می‌رسد.
چه اتفاقی باعث می‌شود که این حذف‌ها شروع شود؟
کاظمی: ما باید بپذیریم بالاخره این انقلابی که در سال ۵۷ به وقوع می‌پیوندد، گروه‌ها، سازمان‌ها، دسته‌جات و حتی مردم با آرا و عقاید مختلف در آن حضور و وحدت استراتژیکی داشتند. این وحدت پس از پیروزی می‌شکند. پس از پیروزی انقلاب سهم‌خواهی‌ها شروع می‌شود و گروه‌هایی که در مرکز قدرت هستند شروع به حذف گروه‌های رقیب می‌کنند. آنان که تاب نمی‌آورند از کشور خارج می‌شوند، حالا در خارج اتفاق جالبی رخ می‌دهد؛ اتحاد استراتژیک دیگری شکل می‌گیرد، اما این‌بار علیه جمهوری اسلامی و صاحبان قدرت آن. جالب‌‌تر این‌که گروه‌های مبارز در خارج از کشور با کسانی که روزی علیه آن‌ها فعالیت می‌کردند مثل سلطنت‌طلبان وحدت استراتژیک می‌یابند! فیلم «ملکه و من» از ناهید سروستانی خروجی این وحدت استراتژیک است. سروستانی و خانواده‌اش علیه رژیم شاه مبارزه کردند و شکنجه‌های سخت و سنگینی را متحمل شدند و برای براندازی آن حکومت تلاش کردند. اما پس از پیروزی انقلاب،‌ چریک‌های فدایی خلق در مسیری می‌افتند و می‌روند، که با دشمنان دیروز خود متحد می‌شوند. در این بزنگاه، تاریخ‌نگاری رسمی مجالی به عقل فلسفی نمی‌دهد تا این بودن و شدن را تحلیل، تفسیر و تأویل کند.
این نوع حذف کردن‌ها و نگاه‌ها موجب قرائت‌های یک‌سویه، تک‌خطی و رسمی از پدیده‌های تاریخی می‌شود. تاریخ مهندسی شده مخاطب را به وادی شک می‌اندازد، و این شک راه ورود اطلاعات تاریخی درست و غلط دیگر می‌شود. این‌گونه است که تاریخ‌نگاری یک‌سویه و رسمی خود زمینه‌های تطهیر تاریخ پهلوی را فراهم می‌کند. وقتی صحبت از تطهیر است، به معنای آن نیست که رژیم پهلوی به تمامی ملوث بود و حال تطهیر می‌شود، بلکه منظور آن است که تاریخ‌نگاری انقلاب ناخواسته زمینه‌ای را فراهم می‌کند تا در کارنامه رژیم پهلوی اغراق صورت بگیرد، و از ضعف‌ها، مفاسد، ظلم‌ها و جنایات آن چشم‌پوشی گردد.
وقتی ما حاضر نباشیم که نهضت آزادی تاریخ خودش را بگوید، حاضر نباشیم دیگر گروه‌ها تاریخ خود را بگویند؛ بالتبع جای آن‌ها در تاریخ خالی می‌ماند، و جای خالی ممکن است با تحریف‌های تاریخ‌نگاری پر شوند.
اتفاقی که درباره نهضت آزادی افتاد این است که تا سال ۶۰ کتاب‌هایی منتشر می‌کند و پس از آن دیگر به راحتی نمی‌تواند فعالیتی در این زمینه داشته باشد یا آثار با سانسور منتشر می‌شود. واکنش شما به این مساله چه بوده است؟
توسلی: واکنش ما در واقع پرداختن به ریشه‌های مسائل و مشکلات بوده است. ما اجبارا با وزارت ارشاد مدارا کرده‌ایم تا آثاری که در فضای مجازی منتشر می‌شود لااقل به‌صورت چاپ شده هم در اختیار شهروندان قرار بگیرد. ما در این ۴ دهه کوشش کردیم به رسالت آگاهی‌بخشی خود عمل کنیم و مطالبات ملت که از مشروطه مطرح و در نهضت ملی ایران در دهه ۳۰ تقویت شده و در انقلاب هم مطرح بوده پاسداری کنیم. نهضت در طول این سال‌ها تلاش کرده که نقاط کلیدی را که موجب انحراف بوده و راهکارهای قانونی برای خروج از مشکلات را مطرح کند. به همین علل گاهی نشر آثار با محدودیت مواجه شده است و گاهی روزنامه‌ها آن‌ها را منتشر کرده‌اند.
مهندس بازرگان بعد از «انقلاب ایران در دو حرکت» و «گمراهان» تا سال ۷۳ آثار متعدد دیگری در راستای رسالت آگاهی‌بخشی از جمله چهار جلد «بازیابی ارزش‌ها» دارد که در مجموعه آثار ۲۳ تا ۳۱ آمده است. امید است وزارت ارشاد با سعه صدر لازم زمینه‌های لازم برای چاپ این آثار را فراهم سازد.
آیا کتاب‌های مهندس بازرگان را روایت‌گر تاریخ نهضت آزادی در نظر می‌گیرید؟
توسلی: آثار بازرگان که تاکنون ۳۱ جلد آن چاپ شده و چند جلد دیگر آن در دست اقدام است می‌تواند به لحاظ فکری و اجتماعی راهنمای عمل برای ما باشد. سوابق و اسناد نهضت آزادی از سال ۱۳۴۰ به‌صورت فایل در فضای مجازی در اختیار همگان قرار دارد و اسناد سال‌های ۱۳۴۰ تا اوایل دهه ۶۰ قبلا چاپ شده است. امید است وزارت ارشاد نسبت به تجدید چاپ آن‌ها و چاپ بقیه اسناد تاریخی نهضت آزادی ایران همکاری و مساعدت لازم را مبذول دارند. اسناد نهضت خام است و همه شهروندان به‌ویژه پژوهشگران تاریخ می‌توانند به آن‌ها مراجعه کنند و تحلیل خود را داشته باشند.
اشخاص پژوهشگر دیگری چون آقای یوسفی اشکوری دو جلد «در تکاپوی آزادی» درباره مهندس بازرگان را تهیه و بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان آن‌ها را منتشر کرده است. سرهنگ غلامرضا نجاتی نیز دو جلد خاطرات مهندس بازرگان را با عنوان «۶۰ سال خدمت و مقاومت» تهیه و اتشارات رسا آن‌ها را منتشر کرده است. خاطرات دکتر یزدی که ۱۰ جلد است تاکنون دو جلد آن توسط انتشارات کویر به چاپ رسیده است. تلاش شده است تا در قالب خاطرات و اسناد سوابق تاریخی این گفتمان در اختیار جامعه گذاشته شود. ما محدودیت داریم و امکانات زیادی نداریم. در حال حاضر تنظیم خاطرات خودم نیز در دست اقدام است. جلد اول آن مربوط به خاطرات تا سال ۵۷ و انقلاب است که در وزارت ارشاد بررسی و نهایی شده است. جلد دوم، مربوط به خاطرات دو سال اول انقلاب است که اسناد تاریخی مدیریت شهر تهران را در آن دوران بحرانی ارائه می‌کند.
خاطرات و تاریخ شفاهی به مثابه مواد خام تاریخی است که باید تاریخ‌نگاری شوند، درباره گروه‌ها تا چه اندازه همراه با واقعیت آن‌هاست؟
کاظمی: بخش زیادی از کتاب‌هایی که درباره انقلاب منتشر شده،‌ خاطرات را شکل می‌دهند، با عناوینی چون خاطرات سیاسی، خاطرات مبارزان سیاسی، خاطرات مهاجرت‌های سوسیالیستی،‌ خاطرات زندان و از جبهه ملی و نیروی سوم تا‌ نهضت آزادی، از حزب توده تا چریک‌های فدایی خلق، از فداییان اسلام تا مؤتلفه، از حزب ملل اسلامی تا بدر و منصورون، از مجاهدین خلق تا پیکار، همه و همه تلاش کرده‌اند تا با کمک خاطرات ردپای خود را در تاریخ حفظ کنند. آنان که خاطرات را به سوی تاریخ شفاهی برده‌اند قابل اعتناترند.
باید بدانید که خاطرات بیشتر به ادبیات نزدیک است ولی تاریخ شفاهی به تاریخ نزدیک است. برای این که هم از خاطرات استفاده شود و هم آن را به تاریخ نزدیک کرد، باید به سوی تاریخ‌نگاری شفاهی رفت. در دسته‌بندی و تقسیم‌بندی منابع تاریخی، خاطرات به لحاظ اعتبار در درجه آخر قرار می‌گیرند، چرا که بیشتر خاطرات تاریخ تبرئه است و تک‌محور و با زبان «من راوی» روایت می‌شوند. در خاطرات نگاه از یک زاویه است و زوایای دیگر دیده نمی‌شوند؛ اما در تاریخ شفاهی نگاه بُعد می‌گیرد، به مدد راستی‌آزمایی و اعتبارسنجی.
در ایران این اتفاق تا جایی درست پیش رفت اما دوباره دارد به انحراف می‌رود چون همین تاریخ شفاهی مطمح نظر صاحبان قدرت و قدرت‌سالاران قرار گرفته و آن را برای اهداف خود مصادره به مطلوب می‌کنند. یکی از شعارهای تاریخ شفاهی این است که باید بتوانیم تاریخ را همگانی کنیم چرا که به سبب آن می‌توان انحصار تاریخ‌نگاری حاکمیتی را شکست و از تسلط صاحبان قدرت بر آن جلوگیری کرد. وقتی آحاد ملت یاد بگیرند یادداشت روزانه بنویسند، خاطرات خود را منتشر کنند و تاریخ بنویسند، آنگاه قرائت‌های مختلفی در دسترس خواهد بود. اما اکنون تاریخ شفاهی در اختیار نهادهای انقلابی، سازمان‌ها و مراکز نظامی است! و آنان با نگاه و اهداف خودشان تاریخ می‌نویسند.
عمومی‌سازی یا همگانی‌سازی که یک شعار اصولی برای تاریخ شفاهی بود که در ایران به عوام‌زدگی تبدیل شده است. یعنی روایت پاپیولار (روایت مردمی) جای خود را به روایت پروپاگاندا (روایت تبلیغی) داده است و این امر به تاریخ‌نگاری لطمه می‌زند و متاسفانه خیلی شایع شده است. اخیرا یادداشتی درباره این قضیه جدی و خطرناک نوشتم و هشدار دادم از هر سو صدای تاریخ شفاهی به گوش می‌رسد. همه این‌ها می‌تواند در خلأ قرائت‌ها و نبود گفتارهای دیگر، تاریخ را تحریف کند. وقتی که شما تمام امکانات و ابزار را بسیج می‌کنید که یک واقعه فقط از یک نگاه روایت شود، تحریف اتفاق می‌افتد.
به نظر من بحث جلوگیری از تحریفات تاریخی یک امر لازم برای حکومت جمهوری اسلامی است. اگر جمهوری اسلامی می‌خواهد مصونیت پیدا کند باید خودش پیش‌قراول شود و وقایع و پدیده‌های تاریخی را همان‌طور که بوده بنویسد نه آن‌طور که دوست دارد یا باید می‌بوده بلکه آن‌طور که اتفاق افتاده است. مردم صاحب شعور و عقل هستند و متوجه ملاحظات و تنگناها خواهند بود.
ما اگر بخواهیم خود را محدود کنیم به خاطرات مبارزان مسلمان، و از نقش دیگر گروه‌ها و نگاه‌ها و نگره‌ها چشم بپوشیم. زمینه نفوذ و تحریف در تاریخ‌نگاری فراهم می‌شود، و تاریخ پهلوی با آن همه ظلم و جور تطهیر و توجیه می‌شود. به نظر من تطهیر یا توجیه عملکرد آن‌ها به‌دلیل آن نیست که آن‌ها در خارج تاریخ‌نگاری می‌کنند بلکه تطهیر آن‌ها به وسیله ما اتفاق می‌افتد که بسته عمل می‌کنیم و بسته تاریخ می‌نویسیم. لذا تمام عملکرد انقلاب و مشکلات به پای ما نوشته می‌شود و آن‌ها تطهیر می‌شوند.
گفتید تاریخ شفاهی از یک دوره رو به انحراف رفته است،‌ این نقطه چه دوره‌ای است؟
کاظمی: تاریخ شفاهی در دنیا سه مرحله را طی کرده و در دور چهارم است. تاریخ شفاهی در دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۸ در دانشگاه کلمبیا و به گفته بعضی در دانشگاه شیکاگو شکل می‌گیرد. در دور اول توجه به الیت‌های جامعه (نخبگان) است، در این زمان برگزیدگان جنگاوران و کهنه سربازان هستند، و از موضوعات مهم آن هلوکاست است. تاریخ شفاهی در دور دوم به سوی توده‌ها و جریان‌های مارکسیستی، فمنیستی و سوبالترن (فرودستان) سوق می‌یابد، در دور سوم تاریخ شفاهی هدایت‌شونده پیش می‌رود. اکنون در مرحله چهارم، تاریخ شفاهی وارد مرتبه انتقادی و تأویل شده است.
اما ‌تاریخ شفاهی در ایران بعد از انقلاب و حدود ۴۰ سال پس از دنیا، بروز و ظهور می‌یابد. در ایران هم بعد از پایان جنگ تاریخ‌نگاری شفاهی شروع می‌شود. یعنی تاریخ شفاهی را مدیون انقلاب و جنگ هستیم، اما نباید در قبض ید این دو پدیده باقی بماند، باید اجازه داد سایر بخش‌ها و لایه‌های اجتماعی و صنوف و هنرمندان درگیر آن شوند. تاریخ را فقط سیاسی نبینیم و آن را فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی هم ببینیم. تاریخ شفاهی در ایران هنوز عمومی نشده و تاریخ توده‌ها را بازنگفته، اسیر مرحله هدایت می‌شود. یعنی مراکز و صاحبان قدرت آن را مصارده به مطلوب خود کرده و به سمت و سویی که می‌خواهند هدایتش می‌کنند؛ و اصلاً ‌اجازه ورود به مرحله تأویل و انتقاد نمی‌دهند. به عبارتی تاریخ شفاهی مورد سوءاستفاده قدرتمندان قرار دارد، هدایت می‌شود و تاریخ تصنعی را شکل می‌دهد و خاطرات گلخانه‌ای در اختیار جامعه می‌گذارد.
نهضت آزادی درباره خودش حرف زده و نوشته، نگاه نهضت آزادی به گروه‌های دیگر چه بوده است؟
توسلی: نهضت آزادی ایران رسالت تاریخ‌نویسی ندارد؛ رسالتش آگاهی‌بخشی بوده است. افرادی مثل آقای کاظمی که بر تاریخ تسلط دارند در خصوص اشخاص و گروه‌های اجتماعی نوشته‌های فراوان دارند. ما در آن حدی که با گروه‌های دیگر ارتباط داشته‌ایم، مثلا با جبهه ملی ایران، نظراتمان در اسناد نهضت موجود است. اما در شرایط امروز کشور باید نگاه وسیعی داشته باشیم که پاسخگوی چالش‌های مورد ابتلای مدیریت کشور باشد. باید یک گفتمان ملی را در جامعه مطرح و پیگیری کنیم که وجوه اشتراک همه ملت ایران باشد و همه زیر یک پرچم و گفتمان بیایند که همان مطالبات ملی یعنی آزادی، حاکمیت ملی، استقلال و عدالت اجتماعی است که همواره مطالبات تاریخی مردم ایران بوده است و باید جزو منشور مشترک همه احزاب و گروه‌های اجتماعی باشد. در شرایط کنونی همه احزاب و گروه‌های اجتماعی ضروری است با تقویت فرایند گفت‌وگو بین خود به‌تدریج یک منشور مشترک اصلاحات شکل بگیرد و همه گروه‌ها در راستای آن به‌طور متمرکز اقدام کنند و از مطرح کردن مسائل گروهی یا فرعی خودشان پرهیز کنند.
مردم ما نسبت به تاریخ‌نگاری‌ها نگاه تدافعی دارند که معمولا نیز از کتاب‌های مدرسه شروع می‌شود. چه اتفاقی افتاده که مردم نسبت به آن‌چه در کتاب‌های تاریخ داخلی آمده چنین واکنشی نشان می‌دهند؟
کاظمی: نگاه تدافعی به دلیل عملکرد حاکمان است و این کتاب‌ها اگر کتاب‌های رسمی هستند به‌تبع مردم هم با چیزهای رسمی، رسمی برخورد می‌کنند. به نظر من این عدم اعتماد به این دلیل است که این تصور به حق در آن‌ها شکل گرفته که کتاب‌هایی که در آموزش و پرورش نوشته می‌شود رسمی است. روایت‌هایی ایدئولوژیک و هدفمندانه، که هدفی غیر از هدف تاریخی را دنبال می‌کند، که اخیرا‍‌ً‌ در برخی موارد آشکارا زیر سوال رفته‌اند، مردم ما به اندازه کافی روایت‌های رسمی را که از صداوسیما و رسانه‌های رسمی منتشر می‌شود، می‌بینند، و می‌خوانند. همین روایت‌های رسمی وارد کتاب‌های درسی می‌شود. بنابراین همان رویگردانی که نسبت به صداوسیما وجود دارد، همان رویگردانی از این دست کتاب‌ها هم وجود دارد.
بسیاری از گروه‌ها و افراد پس از انقلاب،‌ ناگهان از صفحه تاریخ حذف شده‌اند. به‌طور مثال حزب توده ناگهان ناپدید می‌شود. در تاریخ‌نگاری پس از انقلاب چه بر سر این حزب یا دیگر احزاب و گروه‌ها آمده است؟
کاظمیعقب نشستن جریان‌هایی مثل حزب توده از عرصه سیاسی است، نه از صفحه تاریخ. بخشی از این عقب‌نشینی ناشی از اتفاقاتی است که سر کمونیسم در دنیا آمد، اما بخشی دیگر به‌دلیل ماهیت انقلابی حاکمیت ایران است. باید بدانیم حزب توده در بزنگاه‌های تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و انقلاب اسلامی با مردم و همان توده‌ای که لوگویش را یدک می‌کشد صادقانه برخورد نکرده است. حزب توده یکی از ایدئولوژیک‌ترین حزب‌ها بود، بنابراین نمی‌توانست در کنار یک حکومت یا قدرتی که آن هم یکی از ایدئولوژیک‌ترین سیستم‌های حکومتی دنیا را دارد، قرار بگیرد. سیستمی که صاحب قدرت بیشتری است، دیگری را کیش و مات می‌کند.
نیز باید بدانیم که کنار رفتن از عرصه سیاسی به معنای واگذاری میدان تاریخی نیست. جریان‌های چپ مارکسیستی گرچه از عرصه سیاست حذف شدند، اما به‌دنبال جایگاه و سهمی در تاریخ هستند. سال‌هاست به‌شکل کلونی‌هایی در خارج از کشور در حال نوشتن تاریخ و تاریخ شفاهی هستند. کارهای پرویز اکتشافی و حمید شوکت از این دسته‌اند. آنان در حال نوشتن تاریخ شفاهی حزب توده، کنفدراسیون، و هستند، می‌خواهند در تاریخ جای خود را حفظ کنند، شاید روزی دوباره به عرصه سیاست و قدرت بازگردند. چنانکه شاهد احیای نئومارکسیست‌ها و حرکت‌های سوسیالیستی مانند جلیقه زردها در فرانسه هستیم. آنان امید به رفت و برگشت‌های رخدادها دارند. آن‌ها ایدئولوژی خود را در عرصه تاریخ برای روز مبادا حفظ می‌کنند.
در این میان بحث مجاهدین خلق ویژه است، چرا که دوره‌های تحول و تنزیل زیادی داشتند. مجاهدین خلق در سال ۴۲ هنوز در حد ایده است، و در خانه‌ای در بلوار الیزابت (کشاورز) جمع محفلی دارد. اعضای آن حنیف‌نژاد، بدیع‌زادگان و سعید محسن، دانشجویان متدین و نماز شب‌خوانی هستند که در میان‌شان یک فکر التقاطی چپ (نیک‌بین رودسری) نفوذ دارد، اما ره به جایی نمی‌برد. این جمع محفلی، رسماً‌ در سال ۴۴ شروع به فعالیت مبارزاتی می‌کند و به جذب اعضا می‌پردازد، جالب که هنوز نامی برای خود انتخاب نکرده‌اند. بنا ندارم تاریخ این سازمان را بگویم. اما باید بدانیم مجاهدین سال‌های ۴۴، ۵۴ (سال تغییر ایدئولوژی)، ۵۷، ۶۰، ۶۴ و تفاوت‌هایی با هم دارند، با یک حکم کلی نمی‌توان درباره آن‌ها سخن گفت. بایستی حساب بنیان‌گذاران مسلمان را از حساب مارکسیست‌شدگان و از حساب جنایت‌کاران روسیاه سال‌های پس از پیروزی انقلاب جدا کرد. راه آن جوانان پرشور مسلمان دهه ۴۰ با راه تروریست‌های امروزی مرتبط با کلوپ‌های صهیونیستی و سعودی متفاوت است.
به هیچ وجه نمی‌توان فکر و نگاه مجاهدینی مثل سعید محسن، حنیف‌نژاد یا بدیع‌زادگان را با محمدتقی شهرام، وحید افراخته و بهرام آرام یکی دانست. مگر می‌شود کارنامه مبارزاتی بنیان‌گذاران را در کنار کارنامه خونین مسعود رجوی و مریم قجرعضدانلو (رجوی) و مهدی ابریشم‌چی گذارد؟! باید بگویم که انحراف فقط در سازمان مجاهدین نبود و برای بسیاری از گروه‌ها و سازمان‌ها اتفاق افتاد و انشعاباتی شکل گرفت. ما امروز خیلی راحت درباره مارکسیست حرف می‌زنیم اما نمی‌دانیم که در برهه‌ و زمانه‌ای به‌دنبال این مکتب رفتن در دنیا مد بود و تشبث به آن تشخص می‌آورد!
مگر می‌شود انقلابی به این عظمت تک و تنها و با یک خط مشی و ایدئولوژی به پیروزی برسد. بالاخره هر چقدر از گروه‌ها و سازمان‌ها حرف بزنیم نشان می‌دهد این ملت با نگاه‌های مخالف در برهه‌ای همدلی و وحدت داشتند. در یک اتفاقی مثل ۱۷ شهریور همه گروه‌ها حتی حزب توده در محکومیت آن بیانیه می‌دهند. نظام ما اگر بزرگی دارد و دارای اعتبار و ارزش است چرا باید از این خرده گروه‌ها بترسد،‌ آن‌ها بگویند ما هم می‌گوییم و بعد مردم که داور اصلی هستند قضاوت می‌کنند. مگر ما ادعا نمی‌کنیم حق با ماست، پس از چه می‌هراسید، بگذارید مردم که منصف‌ترین هستند، خود بین حق و باطل تمیز قائل ‌شوند.

*منبع: این میزگرد در محل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) و به‌مناسبت ۴۰ سالگی انقلاب، در بهمن‌ماه ۹۷ برگزار شد و مدیریت این خبرگزاری با انتشار این میز گرد در کانال خبرگزاری موافقت نکرد اما خبرنگار محترم این برنامه نهایتاً در سایت شخصی خود آن را منتشر کرده است.