گفت و گو با محمد توسلی:
چالشها
و موانع کار حزبی در ایران
*بیش از صد
سال از فعالیت احزاب در ایران می گذرد و در سال های قبل و بعد انقلاب حزب های
مختلفی تشکیل و فعالیت داشتند که موجب تحولاتی در بستر سیاسی شدند.اما هنوز نمی
توانیم جامعه ایران را حزبی بدانیم.مسئله چیست؟
اجازه بدهید
در ابتدا نگاهی تاریخی واجمالی به روند تشکیل احزاب در اروپا و ایران داشته باشیم.
با مرور تاریخ اروپا ملاحظه میکنیم پس از چندین قرن حاکمیت روحانیت کلیسا در قدرت
و ایستادگی مردم با تحمل هزینه های بسیار سنگین نهایتا روحانیت کلیسا از قدرت خارج
شد و در جایگاه طبیعی خود در عرصه عمومی قرار گرفت. در چنین شرایطی است که به
تدریج زمینه های توسعه انسانی و تحولات فرهنگی و اجتماعی یعنی «مدرنیته» فراهم می
شود. حقوق شهروندی، آزادی بیان و مطبوعات، برگزاری انتخاب آزاد و در پی آن تشکیل
پارلمان با حضور نمایندگان ملت صورت میگیرد و در پارلمان نمایندگان برای تحقق
مطالبات مردم دیدگاه های مختلفی پیدا می کنند. در چنین شرایطی است که خارج از
پارلمان صاحبان دیدگاه های مشترک حزب تشکیل میدهند و نمایندگانی که از این طریق
در مجلس حضور پیدا میکنند می توانند گفتمان و برنامهای را برای پاسخگویی به
مطالبات مردم پیگیری کنند. مثلا در انگستان دو حزب محافطه کار و کارگری و در مراحل
بعد در آمریکا دو حزب جمهوری خواه و دموکرات برای پاسخگویی به مطالبات مردم با دو نگاه و برنامه متفاوت تاسیس می شوند. در آلمان
حزب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات و اخیرا سبزها را داریم و....
تجربه 200
ساله اخیر اروپا نشان می دهد که احزاب وقتی تشکیل شده که جامعه توسعه سیاسی پیدا
کرده است. اما در ایران شرایط کاملا متفاوت بوده است، تحولات رخ داده در اروپا بر
دو جریان اصلی در ایران اثر گذاشتهاند؛ از یک سو برخی روحانیون چون عبدالرحمن کواکبی
در جریان این تحولات اروپا قرار میگیرد و اثر «طبایع الاستبداد» را می نویسد که مورد
استفاده و آگاهی برخی از مراجع و روحانیون آن زمان قرار می گیرد و برخی روحانیون همان
نگاه دیرین سنتی خود را دارند. از سوی دیگر روشنفکرانی که در اروپا تحصیل می کنند
و به ایران باز میگردند و بطور طبیی نگاه متفاوتی با روحانیون دارند و در قالب
انقلاب مشروطه هر سه گروه نقش داشته اند. وقتی انقلاب مشروطه پیروز می شود و به
نظام استبدادی و ظل اللهی شاهان که خود را در جایگاه حاکم مطلقه ازسوی خدا می دانستند
و مردم را رعیت تلقی میکردند، خاتمه داده می شود، حاکمیت قانون و عدالت مورد توجه
قرار می گیرد. اما در نهایت به خاطر آماده نبودن بستر فرهنگی اجتماعی و پراکندگی
گروه های مختلف فرصتی برای تحقق مطالبات مردم فراهم نمی شود. روحانیونی مانند میرزای
نائینی طرفدار مشروطه و روحانیونی مانند شیخ فضل الله نوری مخالف مشروطه بودند. در
نهایت نگاه نایینی که شاگرد آخوند خراسانی بود پیروز می شود. البته در میان روشنفکران
نیز پراکندگی فکری وجود داشت و میزان تعامل و گفتگو به گونه ای نبود که زمینه
توسعه سیاسی و فرهنگی در جامعه فراهم شود.
*تا مجلس دوم
و سوم ...
در مجلس دوم
وسوم به تدریج احزاب تشکیل می شوند اما دوام چندانی ندارند. مثلا «حزب دموکرات» در
مجلس دوم در سال 1288 تشکیل می شود و پس از ده سال فعالیت آن متوقف می شود. این
حزب به رغم داشتن مرامنامه با نگاه ملی و سوسیال دموکراسی و چند روزنامه و تشکیلات
اما از آنجا که نگاهشان صرفا انتخاباتی و قدرت محور بود و در میان مردم پایگاهی
نداشتند نمی توانستند آن رسالت و نقشی که احزاب در اروپا داشتند را در ایران ایفا
کنند.
عدم درک
فعالان سیاسی به ضرورت و نقش حیاتی احزاب در دوران گذار به دموکراسی و بستر سازی
برای توسعه سیاسی و توانمند سازی جامعه، عامل مهم در نهادینه نشدن احزاب در این
دوره و عدم استقرار یک سامان سیاسی مستحکم و نهایتا موجب فراهم شدن زمینه برای
مداخله بیگانگان و کودتای 1299 و دو دهه حکومت رضاه شاه میگردد.
بعد از شهریور
1320، با باز شدن فضای سیاسی فعالیت حزبی مجددا آغاز می شود. ابتدا حزب توده و سپس
احزاب ایران، مردم ایران و فدائیان اسلام تشکیل می شوند. در این میان جریانی با
حضور مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی شکل میگیرد که با تجربه ای که از دوران
مشروطه و تحصیل در اروپا داشتند و با جوهر
تمدن و زمینه های پیشرفت در اروپا آشنا شده بودند، به دنبال ایجاد بسترهای توسعه
سیاسی و اجتماعی حرکت می کنند. در آن شرایط، قبل از تشکیل حزب ابتدا به دنبال ایجاد
تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه هستند و این آیه قرآن «انّ الله لایغیّر ما بقوم
حتّی یغیّروا ما بانفسهم» را سرلوحه برنامه خود قرار می دهند.
*یعنی در آن
شرایط اولویت را به فعالیت فرهنگی به جای فعالیت حزبی و سیاسی می دهند؟
بله، معتقد
بودند که جامعه ما با دو مشکل اساسی فرهنگ استبدادی و خرافات هزار ساله رنج می برد
که مانع توسعه یافتگی جامعه هستند آیت الله سید محمود طالقانی هم که از قبل با
آنان ارتباط خانوادگی و اجتماعی داشتند به این جمع می پیوندند و راهکارهای جدیدی
در نظر میگیرند. انجام خدمات فرهنگی چون انتشار مجله دانش آموز، تشکیل نهادهای
مدنی و تاسیس و همکاری با انجمن های مختلف را در برنامههای خود مورد توجه قرار می
دهند. انجمن اسلامی دانشجویان دنشگاه تهران را که تشکیل شده بود حمایت و پشتیبانی
می کنند. مهندس بازرگان کانون مهندسین را تشکیل میدهد و تلاش می شود تا از طریق توسعه
نهادهای مدنی و خدمات آگاهی بخشی فرهنگ دینی و ملی جامعه را پالایش کنند. در دهه
30 با ورود دکتر مصدق به عرصه سیاسی در طول 28 ماه حکومت خود تحولات شگرفی در
زمینه توسعه سیاسی و فعالیت آزاد احزاب و مطبوعات شکل میگیرد. سلطه بیگانگان
محدود می شود و با اصلاح قانون انتخابات مجلس و شهرداریها گام بزرگی جهت توسعه
سیاسی برداشته می شود که از این دوران به عنوان دوران درخشان توسعه سیاسی یاد می شود. بعد از کودتای 28 مرداد 32 فضا
دوباره بسته می شود. اما چون بستر و زمینه های جنبش اجتماعی فراهم شده بود بلافاصله
نهضت مقاومت ملی با حضور نمایندگان احزاب ملی و شخصیت های مستقلی چون مهندس
بازرگان، دکتر سحابی، آیت الله طالقانی، شاهحسینی، مهندس سحابی، دکتر یزدی و روحانیونی مانند آیت الله سید رضا زنجانی و...
شکل میگیرد و در مقابل رژیم کودتا ایستادگی می کنند. بعد از بازداشت هایی که در
سالهای 34-35 رخ می دهد، مهندس بازرگان و
مهندس سحابی در دوران زندان چالشهای فعالیت سیاسی مخفی خود را در این دوره ارزیابی
و تلاش میکنند دلایل پایین بودن راندمان فعالیت
آن دوره را تحلیل کنند و یکی از پرسش های اساسی که مطرح می شود این است که چرا ما
نمیتوانیم با هم کار جمعی انجام دهیم. بر این اساس در سال 35 نهاد «متاع» (مکتب،
تربیتی، اجتماعی، عملی) را تشکیل میدهند تا بسترهای توسعه فعالیت نهادهای مدنی و اجتماعی
تقویت شود. آنچه مورد توجه قرار میگیرد این است که قبل از اینکه مردم در داخل
احزاب و فعالیت سیاسی وارد شوند ابتدا باید
در بسترهای اجتماعی و فرهنگی رشد کنند. در این راستا به تدریج انجمن اسلامی مهندسین،
پزشکان، معلمان ، بانوان و نهادهای فرهنگی چون شرکت سهامی انتشار و ... تشکیل می
شود تا افراد در قالب نهاد مدنی کار جمعی را یاد بگیرند.
*بعد از نیم
قرن هنوز این مسئله حل نشده ...
بله، سال 36 مهندس
بازرگان در سخنرانی جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان، حاصل نظری مشکلات تجربه همکاریهای
جمعی خود را در آن دوران تحت عنوان «احتیاج روز» مطرح میکند و به این مسئله می
پردازد که حضور در نهادهای مدنی و تمرین فعالیت جمعی مهمترین نیاز امروز جامعه
است. بعد از گذشت 60 سال وقتی میخواستم یادداشتی در مورد مسائل و نیازهای جامعه
بنویسم متوجه شدم «احتیاج روز» همچنان همان نیاز و مسئله و دغدغهی امروز جامعه ماست.
بعد از تشکیل
انجمن ها و نهادهای اجتماعی در دهه 30، در سال 1339 فضای سیاسی باز و جبهه ملی دوم
تشکیل می شود و سپس در اردیبهشت سال 40 بر اساس ضرورت هایی نهضت آزادی ایران تاسیس
می شود. بعد از رخدادهای سال 41 و 15 خرداد سال 42 با بسته شدن دوباره فضا و تشدید
انسداد سیاسی، فعالیت احزاب و مبارزه قانونی متوقف می شود و از سال 42 تا 57 احزاب
وابسته به حاکمیت و نمایشی فعالیت می کنند که در نهایت هم به تک «حزب رستاخیز» گوش
بفرمان شاه منجر می شود که همه یا باید عضو آن باشند یا ایران را ترک کنند!
اما جنبش
اجتماعی ایران، به رغم ضربات سنگینی که این دوره به مبارزه مسلحانه وارد شده بود و
تمام موانع و فضای استبدادی، توسعه پیدا میکند و بین سال های 54 تا 57 با مشارکت
و انسجام همه نیروهای های اجتماعی به ویژه
با همکاری نیروهای ملی و اسلامی، مهندس بازرگان و سایر رهبران نهضت آزادی و
روحانیت مبارز به رهبری آقای خمینی که از سال 41 وارد عرصه عمومی شده بودند، جنبش
اجتماعی ایران در 22 بهمن پیروز می شود و مشکل حاکمیت «استبداد سیاسی» و نماد آن
یعنی شاه را از جامعه ایران حذف میکند تا راه برای توسعه سیاسی و تحقق مطالبات
تاریخی مردم یعنی آزادی و حاکمیت ملت هموار گردد. همه به یاد داریم آیت الله خمینی
در«نوفل لو شاتو» همین مطالبات تاریخی مردم را بر بام رسانه های جهانی برای چشم
انداز جمهوری اسلامی ایران ارائه میدهند؛ ما کشوری خواهیم داشت، آزاد و دموکرات، جمهوری
آن مانند جمهوری فرانسه است و همه حتی دگر اندیشان می توانند حزب داشته باشند و نظر
خود را مطرح کنند. به همین علت مردم در
رفراندم 12 فروردین 58 با چنین چشم اندازی به جمهوری اسلامی، آری گفتند.
*بعد از
انقلاب فعالیت حزبی چگونه پیش می رود؟
در فضای آزاد پس
از انقلاب احزاب مختلف تشکیل می شوند. از جمله حزب توده با همه توان و امکانات خود
سازماندهی میشود، سازمان مجاهدین خلق که اعضای آن تازه از زندان آزاد شده بودند با
استفاده از تمام امکانات سازمان خود را گسترش میدهند، روحانیون مبارز نیز حزب
جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و طیف گسترده سایر احزاب و گروه های سیاسی به فعالیت
می پردازند. در این دوران مطبوعات از آزادی کامل برخوردارند.
اما آنچه وجود
نداشت، زمینه های توسعه سیاسی و اجتماعی بود؛ عدم مدارا و برنامهریزی، پرهیز از
گروهگرایی و قدرت طلبی و تاکید بر منافع
ملی. به تدریج جنگ قدرت شکل میگیرد و بجای تاکید بر آزادی و حاکمیت ملت و قانون و
همکاری برای عبور از شرایط ملتهب دوران پس از انقلاب، هرگروهی به دنبال حاکمیت مطلقه
خود بود. در این شرایط مجاهدین خلق، حزب توده، روحانیون و .. هر کس دنبال قدرت است.
نهایتا در خرداد 60 فضای کشور بسته می شود. پیش نویس قانون اساسی که در زمان دولت
موقت نهایی شده بود، کاملا دموکراتیک بود. اما وقتی برای تصویب به مجلس خبرگان قانون
اساسی می رود موارد دیگری به آن اضافه می شود و دوگانگی در آن به وجود میآید. از
سویی اصولی در قانون اساسی پیش بینی شده که توسعه سیاسی و حقوق اساسی ملت را تضمین میکند و از سوی دیگر
با اضافه شدن اصل ولایت فقیه حاکمیت و اختیارات را در نهادی متمرکز میکند که همه
باید از او فرمان بگیرند. این دوگانگی بعد از خرداد 60 باعث می شود احزاب مخالف
حذف شوند و یا به خارج از کشور بروند. تنها حزبی که پس از خرداد 60 به خاطر سوابق
و جایگاه رهبرانش در مدیریت انقلاب همچنان در ایران می ماند و با تحمل هزینه های بسیار
سنگین به فعالیت ادامه می دهد نهضت آزادی ایران است. رهبران و اعضای نهضت آزادی با
توجه به احساس مسئولیت تاریخی و شناخت ریشه های مشکل پیشآمده، با ایستادگی و
آگاهی بخشی کوشش کردند ضمن آگاهی بخشی و نشان دادن علل انحرافی که پیش آمده از
مطالبات تاریخی ملت ایران پاسداری کنند.
*حزب جمهوری و
موتلفه هم بودند...
فعالیت حزب
جمهوری اسلامی هم در مرحله بعد به خاطر تضاد درونی متوقف شد و بخش هیات های موتلفه
آن با همان نگاه محافظهکاری بصورت حزبی به فعالیت خود در درون قدرت ادامه می دهد.
البته احزاب دیگری چون سازمان مجاهدین انقلاب نیز در درون قدرت حضور داشتند.
*نهضت از دهه
30 فعالیت مدنی و اجتماعی و بعد حزبی را تجربه و با انقلاب زمان محدودی حضور در
عرصه قدرت سیاسی را تجربه کرده بود که با
چالش های زیادی رو به رو و به کنار زده شد.در چنین شرایطی باید با بازگشت به عقب،
فعالیت در انجمن های مدنی را ادامه می داد ؟
بله، اما گر
سوابق و اسناد تاریخی نهضت را نگاه کنید نهضت در دهه 60 هر روز در معرض تهاجم و
حمله بود. به عنوان نمونه در برنامه شب احیا در ساختمان مطهری افراد مسلحانه حمله
میکنند، در برنامه مراسم سالگرد نهضت در سال 65 که قرار بود بر سر قبر آقای طالقانی
برگزار شود، در همان ورودی بهشت زهرا جمعی از رهبران و فعالان نهضت را با وضع
ناهنجاری بازداشت میکنند و به کهریزک می برند که تفصیل این رویدادها در اسناد
نهضت قابل دسترسی و مطالعه است.
در آن فضای
ملتهب نهضت کوشش میکند تا با فعالیت های آگاهی بخشی خود در مقابل انحرافی که به وجود آمده ایستادگی کند و با پیگیری مطالبات
قانونی مردم از جمله ضرورت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه جنبش اجتماعی
ایران را بارور کند. بسته شدن دفتر نهضت در خرداد 67 و بازداشت جمعی از فعالان
متعاقب بیانیه هشدار و مواضع نهضت در خصوص ادامه جنگ تحمیلی بعد از پیروزی خرمشهر
و جریان نامه محترمانه و کارشناسی 90 امضایی به رئیس جمهور وقت و بازداشت های گسترده
سال 69 که شرح آن در کتاب «در میهمانی حاج آقا» منتشر شده و... همه این رخداد ها
فضای سیاسی و پر تنش دهه 60 و اوایل دهه 70 را نشان می دهند که چگونه با ایستادگی زمینه
های اجتماعی رخداد و جریان انتخابات دوم خرداد 76 را رقم می زند. از میان حدود 300
نفر شرکت کننده در آن انتخابات فقط 4 نفر
برگزیده می شوند و مردم با 20 میلیون رای اعتراضی خود به آقای سید محمد خاتمی و
حمایت آگاهانه از برنامه توسعه سیاسی ایشان رأی « نه بزرگ» خود را به نامزد محافظه
کاران نشان می دهند. با پیروزی آقای خاتمی و غالب شدن گفتمان اصلاحات گام جدیدی در
اجرای برنامه توسعه سیاسی برداشته میشود و زمینه های تشکیل و رشد احزاب ، نهادهای
مدنی و آزادی مطبوعات فراهم می شود.
*با وجود شعار
توسعه سیاسی و همسویی مجلس و دولت در این
دوران خلاء قانونی، فعالیت احزاب را با مانع رو به رو می کند...
بله، به رغم
این که بر اساس اصل 26 قانون اساسی فعالیت احزاب علی الاطلاق آزاد است و ماده 6
قانون فعالیت احزاب مصوب مجلس اول هم این اصل را مورد تاکید قرار میدهد، اما به
علت نگاهی که بعد از خرداد60 در مدیریت کشور حاکم می شود که به آزادی فعالیت احزاب
باور ندارد و در نتیجه اجرای این اصل شفاف قانون اساسی عملا به حالت تعلیق در میآید.
به لحاظ تاریخی قابل توجه است وقتی این اصل در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح می
شود، مرحوم دکتر بهشتی در مقابل عدهای که نگاه سنتی داشتند می ایستد و از آن دفاع میکند. با حضور حدود 60
نماینده در این مجلس فقط حدود 15 نفر
مخالف با این اصل و آزاد بودن فعالیت احزاب
بودند. اما اکثریت مطلق نمایندگان با فعالیت علی الاطلاق آزاد احزاب موافقت میکنند.
این اصل به روز و دموکراتیکی در قانون اساسی محسوب می شود و کار کمیسیون ماده 10
نیز صرفا بررسی صدور پروانه به لحاظ حقوقی است تا مثلا احزاب بتوانند حساب بانکی
داشته باشند. اما با وجود تصویب قانون احزاب در مجلس اول، پس از خرداد 60 این
قانون عملا اجرا نمی شود. البته این قانون تا مجلس پنجم به تدریج محدودتر هم شده
بود. در واقع از همان ابتدا به خاطر نگاهی که در مدیریت کشور حاکم میشود، خشت اول
کج گذاشته می شود و شرایط به گونه ای پیش می رود که امروز حدود 200 پروانه در
وزارت کشور برای احزاب صادر شده که بخش عمده ای از آنها یا انجمن ها هستند یا
احزابی که عموما بدون تعریف مواضع مشخص و متفاوت به صورت نمایشی و مقطعی در زمان
انتخابات در عرصه حاضر می شوند و بعد میروند، بدون آنکه نقشی در توسعه سیاسی و
توانمند سازی جامعه داشته باشند.
البته از سال
76 تا 84 به رغم خلاء قانونی و نگاهی که به تحزب وجود دارد، با حمایت دولت اصلاحات
دوران جدیدی برای فعالیت احزاب رقم میخورد و احزاب جدیدی چون جبهه مشارکت با
گفتمان توسعه سیاسی شکل میگیرد. اما به تدریج با اعمال محدودیت های زیاد به ویژه پس از رخدادهای سال 88
با بسته شدن فضا و بازداشت های گسترده جمع
زیادی از فعالان سیاسی و لغو پروانه آنها مجبور می شوند در مرحله بعدی با نام
دیگری و پذیرش شرایط و محدودیت ها پروانه جدیدی دریافت کنند.
*بر اساس آنچه
گفتید در طول چند دهه گذشته نهضت آزادی اساس کار خود را بر پایه فعالیت فرهنگی و
مدنی بنا کرده و اگر بخواهیم تمام سال هایی را که فعالیت سیاسی آزاد داشته درنظر
بگیریم به سختی می توان از یک دهه فعالیت آزادانه نام برد. با وجود این فعالیت های
فرهنگی تفکر فعالیت جمعی پایه ریزی نشده تا جایی که امروز فعالیت خارج از حزب یک
ارزش محسوب می شود...
بله، یکی از
مشکلات احزاب اصلاحطلب تشکیل شده پس از دوم خرداد، البته با همکاری دولت اصلاحات،
این واقعیت است که آنان عموما «نگاه قدرت محور» داشتند و تصور میکردند بدون نقد
عملکرد دهه شصت خود و عدم توجه به ریشه مشکلات پیش آمده از ابتدا، صرفا با حضور در
مناصب قدرت میتوانند برنامه توسعه سیاسی و دستیابی به مطالبات مردم را جامه عمل
بپوشانند. قرار گرفتن در کانون قدرت می تواند شرط لازم باشد، اما شرط کافی آن
همزمان برنامه ریزی در عرصه عمومی با «نگاه جامعه محور» است که زمینه های تحولات
فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه هم فراهم شود. این اتفاق پس از انقلاب
مشروطه به ویژه پس از دوم خرداد 76 بارها تکرار شده و پیامد
نگاه اصلاحات قدرت محور و غفلت از اصلاحات فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه
و حضور در قدرت بهر قیمت پیامد های فساد سیاسی و اقتصادی خواهد داشت، که امروز
شاهد آن هستیم. اما کسانی که در یکصد سال گذشته نگاه راهبردی داشتند مانند دکتر
مصدق به ویژه در دوران نهضت ملی ایران و بازرگان و طالقانی از ابتدا اولویتشان کار
فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه از طریق توسعه نهادهای مدنی و آگاهی بخشی بوده
است.
*در ابتدای
صحبت های خود به این مسئله اشاره کردید که در سایر کشورها معمولا دو یا سه حزب
وجود دارد که هر کدام نگاهی مشخص و متمایز را در امور سیاسی و اقتصادی راهبری و
نمایندگی می کنند و اعضای حزب با یکدیگر همسو هستند و همدیگر را حمایت می کنند.یکی
از مسائلی که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که اصول گرایان و اصلاح طلبان در
میان خود انشعاباتی دارند که حتی تفاوت فکری و خط مشی این انشعابات مشخص نیست و
برای عموم مبهم است .تا جایی که می بینیم در انتخابات گذشته مجلس یک گرایش ازاصلاح
طلبان رای می دهد و حزب دیگر از اصلاحات،تصمیم متفاوتی می گیرد.یعنی حتی ائتلاف
درون حزبی هم نمی تواند صورت بگیرد...
موضوع
انشعابات و عدم انسجام احزاب همان گونه که قبلا توضیح داده شد ریشه در خلق و خوی
فرهنگ استبدادی همه ما ایرانیان و ضعف روحیه کار جمعی، اعم از اصلاحطلب و محافظهکار،
دارد. البته عوامل دیگری چون ملاحظات خاص و منافع اقتصادی و سیاسی هم در این رفتارها
و تصمیمات متفاوت تاثیر گذار بوده است که در هر مورد می تواند بررسی شود. اما در
باره اصلاحطلبان این روند بعد از سال 84 آغاز شده و پس از بحران های سال 96، تشدید
تحریم ها و اتفاقات سال 98، بحران کرونا و کاهش پایگاه اجتماعی آنان، شکاف بین احزاب
اصلاح طلب در جریان انتخابات مجلس یازدهم ظاهر شده است. راهکار خروج اصلاح طلبان از
وضعیت کنونی به نظر اینجانب بازگشت به پیشینه تاریخی احزاب سیاسی با اندیشه اصلاحطلبی
و اصلاح برنامه های راهبردی خود با نگاه جامعه محور است. برای این تحول نیاز به
بستر سازی جهت گفت و گو بین همه احزاب
اصلاحطلب است تا بصورت دموکراتیک در خصوص اصلاح راهبردها و انسجام مدیریت اصلاحطلبان
و راهکار پیش رو در شرایط کنونی تصمیم گیری و زمینه انسجام داخلی خود را فراهم
سازند.
اگر راهکار
خروج از شرایط کنونی گفت وگوی ملی و تاکید بر مطالبات مشترک و بستر سازی برای وفاق
ملی است، اصلاح طلبان میتوانند در این برنامه پیشگام بوده علاوه بر گفتوگوی
داخلی با محافظهکاران (اصولگرایان)، سایر نهادها و تشکل ها مانند کارگران ، معلمان،
هنرمندان و... گفتگو کنند تا جامعه به تدریج یاد بگیرد که راهکار عبور از مشکلات
شنیدن دیدگاه های مختلف و تلاش برای رسیدن به مطالبات مشترک است. در این شرایط توجه و تمرکز بر مطالبات
مشترک ملی مهم است. اگر همه به دنبال رفع استبداد ، حفظ تمامیت ارضی و... هستند
این مسائل باید مطرح و پیگیری شود و در یک گفتگوی ملی جامعه به وفاق برسد. احزاب اصلاحطلب
می توانند با بازنگری به تدریج در جایگاه طبیعی و تاریخی خود قرار گیرند.
*به گفتگو نکردن درون حزبی به عنوان یکی از موانع توسعه
احزاب اشاره کردید. با توجه به سابقه فعالیتی که در نهضت آزادی داشتید چه مشکلات
درون ساختاری در نهضت وجود داشت ؟
این مشکل
فرهنگی اجتماعی جامعه ما هست و از انقلاب مشروطه جامعه ما با این مسئله رو به رو
بوده و هر چه جلوتر آمدیم این مشکل کاهش پیدا کرده، اما هنوزوجود دارد. فرهنگ
استبدادی، روحیه فرد گرایی و فقدان روحیه کار جمعی در همه ما هست. باید کوشش شود
که هر حزبی اول خودش را اصلاح کند تا بتواند منادی این فرهنگ در جامعه باشد.
در نهصت آزادی
ایران پیشگامانی مانند مهندس بازرگان و
دکتر سحابی همیشه در این زمینه الگو بودند. به دفعات اتفاق افتاده بود که در دفتر
سیاسی حزب در دهه 60 مهندس بازرگان به عنوان دبیر کل نهضت متنی را آماده میکرد و به
رغم پیگیری ایشان اما دفتر سیاسی به آن رای نمی داد، مهندس بازرگان نه تنها قهر نمیکرد
بلکه به آنچه جمع تصویب کرده بود احترام می گذاشت و خود مجری آن می شد.
امروز احزاب ما باید در وهله نخست به درون خود بپردازند
و خود را الگو کنند و وقتی الگو شدند میتوانند این الگو را به دیگران در عمل
منتقل کنند. اگر حزبی در درون خود باور به گفتگوی دموکراتیک و جمع بندی و تصمیم سازی نداشته باشد نمی تواند در
برنامه های خود موفق باشد. البته فرایندی که طی چند قرن در اروپا طی شده است را
نمی توان انتظار داشت در کوتاه مدت در ایران طی شود. زیرا ما هم استبداد سیاسی داشتیم
و هم استبداد دینی داریم. برای دستیابی به توسعه انسانی و اجتماعی و نهایتا توسعه
سیاسی که مطالبات مشترک مردم، تامین آزادی و حاکمیت ملت محقق شود و احزاب سیاسی در
جایگاه طبیعی خودشان چون کشورهای توسعه یافته قرار گیرند و فقط چند نگاه مشخص در
جامعه را نمایندگی کنند، فاصله قابل توجهی وجود دارد. لذا رسالت احزاب سیاسی و
نهاد های مدنی و بطور عام جنبش اجتماعی ایران برنامه ریزی واقع بینانه برای طی شدن
این فرایند است.
منبع: ماهنامه نسیم بیداری - شماره 96 تیر و مرداد 99
No comments:
Post a Comment