Wednesday, July 22, 2020

خصلت‌ها و سیاست‌ها



خصلت‌ها و سیاست‌ها
محمد توسلی:
* یکی از رهبران جبهۀ ملی ایران که در نهضت مردمی منجر به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ از سال ۱۳۵۵ فعالیت داشت، کریم سنجابی بود. در مقام مقایسه میان رهبران جبهۀ ملی در این دوره مانند بختیار و فروهر و صدیقی، سنجابی دارای چه ویژگی‌هایی بود؟

شخصیت‌هایی چون سنجابی، بختیار، فروهر و صدیقی از بقایای همکاران زنده‌یاد محمد مصدق هستند که در طول دهه‌های پس از نهضت ملی شدن نفت، بیش‌تر به صفت «شخصی» در رویدادهای اجتماعی شرکت داشته‌اند. بروز این خصوصیت شخصیتی آنان را به‌ویژه در مرحوم دکتر کریم سنجابی که ناشی از نداشتن روحیۀ کار جمعی است در رخدادهای سال‌های پیش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ شاهد هستیم. انتشار نامۀ سه‌نفره خطاب به شاه در اعتراض به وضعیت کشور در سال 1356 نمونه‌ای از بروز خصوصیت تکروی و نداشتن روحیۀ کار جمعی همۀ ما ایرانیان از جمله این شخصیت‌های برجستۀ ملی جامعۀ ماست. ظاهراً پیشنهاد نوشتن این نامه در جریان ملاقاتی با حضور همۀ آقایان از جمله مرحوم دکتر صدیقی، در باغ آقای شاه‌حسینی در کرج، مورد توافق جمعی قرار گرفت. بعد از این جلسه، پیش‌نویس نامه توسط مرحوم مهندس بازرگان تهیه و با اعمال سایر نظرات، متن ویرایش می‌شود تا مورد تأیید جمع قرار گیرد. در مرحلۀ نهایی رهبران جبهۀ ملی خواستار انتشار متن فقط با پنج امضای رهبران جبهۀ ملی و نهضت آزادی (آقایان دکتر سنجابی، دکتر بختیار، داریوش فروهر، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی) بودند. چون این تصمیم با پیشنهاد و تصمیم اولیه و نیاز جامعه هماهنگ نبود، نامه فقط با امضای سه نفر رهبران جبهۀ ملی در بیست‌ودوم خرداد ۱۳۵۶ منتشر شد و رهبران نهضت آزادی از امضای آن خودداری کردند. زنده‌یاد مهندس بازرگان خود دراین‌باره چنین توضیح می‌دهند: «نظر نهضت برای امضای متعدد و متفرق، مثل همیشه، این بود که ندای آزادی‌خواهی و حرکت ضد اسارت و استبداد باید تنها از ناحیۀ تعداد اندک ما نبوده، نشان‌دهندۀ واقعیت عظیم و جدید فراگیر باشد، نه آن‌که طبق تصور دکتر بختیار، اعلام‌کننده و تدارک‌گر رهبری پیشگامان در قالب خودشان و دو ـ سه نفری ما باشد. به رغم آن‌که خود تهیه‌کننده و عرضه‌کننده و اصرارکنندۀ آن بودیم، علاقه‌ای بود که به اعلام و تقویت همگانی واقعاً ملی و عدم در دست گرفتن رهبری آن داشتیم.»(1)
* سنجابی و بازرگان فعالیت مشترکی را در آستانة انقلاب ذیل تأسیس جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران تجربه کردند اما سنجابی خیلی زود از این جمع جدا شد و در خاطراتش علت عجیبی برای این جدایی ذکر کرده که از اختلافی عمیق با مهندس بازرگان خبر می‌دهد. در خاطرات ایشان آمده که در یکی از دیدارهای این جمعیت با ویلیام باتلر، وکیل امریکایی بین‌المللی، دختر مهندس بازرگان مترجم این فرد بوده و این فرد امریکایی «در جمع رفقاي مهندس بازرگان بيگانه نيست و به‌اصطلاح سلمان من اهل البيت است». بعد هم از آقاي مقدم مراغه‌اي نقل کرده که «در ايامي كه قبل از آغاز اين مبارزات اخير در امریکا بوده هر جا مي‌رفته و با هر مقام امریکايي كه صحبت مي‌كرده آن‌ها فقط اسم از آقاي مهندس بازرگان مي‌بردند». به این ترتیب، سنجابی علت جدایی‌اش از جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران را غیرمستقیم ارتباطات بازرگان با امریکایی‌ها عنوان کرده. اما عبدالکریم انوار از اعضای جبهۀ ملی، رأی نیاوردن سنجابی در جلسۀ رأی‌گیری برای ریاست این جمعیت و رأی آوردن بازرگان را علت این جدایی دانسته. روایت شما از جدایی سنجابی از این جمعیت چیست؟

موضوع همکاری سنجابی با جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر که در اوایل سال ۱۳۵۶ به پیشنهاد آقای فتح‌الله بنی‌صدر تأسیس شد و انتخاب سنجابی به عنوان رئیس موقت شورای این جمعیت و علت جدایی ایشان پس از انتخاب کمیتۀ اجرایی جمعیت توسط هیئت موسس در تاریخ سی‌ویکم فروردین  ۱۳۵7 به لحاظ تاریخی اهمیت دارد. تفصیل این موضوع در اسناد نهضت آزادی ایران، جلد نهم دفتر دوم (جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)، آمده است. این اسناد نشان می‌دهند که نقش مهندس بازرگان در فعالیت‌های جمعیت کاملاً برجسته بوده است، به طوری که در انتخاب کمیتۀ اجرایی جمعیت، بازرگان به عنوان رئیس و اصغر حاج‌سید‌جوادی به عنوان نایب‌رئیس و ناصر میناچی به عنوان خزانه‌دار انتخاب می‌شوند و سایر اعضای کمیته به‌ترتیب احمد صدر حاج‌سید‌جوادی، سنجابی، عبدالکریم لاهیجی و حسن نزیه بودند. دکتر سنجابی موقعی که با چنین رأی و نظر جمعی هیئت مؤسس در مورد خودش روبه‌رو می‌شود، همکاری خود را با جمعیت قطع می‌کند. اما در خاطرات‌شان موضوع مذاکره با ویلیام باتلر را علت جدایی از این جمعیت عنوان کرده‌اند. برای توضیح دربارۀ این شبهۀ تاریخی باز هم بهتر است به پاسخ خود مهندس بازرگان دراین‌باره مراجعه کنیم: «با تشکیل رسمی کمیتۀ ایرانی حقوق بشر و اعلام آن به محافل بین‌المللی، با ارسال رونوشت نامه‌هایی که به منظور رفع آزار بر زندانیان و رعایت آزادی و مقررات قانونی در کشور برای مقامات دولتی و قضایی صادر می‌شد، جهت کمیسیون حقوق بشر و... توانستیم حداکثر استفادۀ ممکن از جوّ سیاسی موجود را بنماییم، و بسیاری از موانع و مشکلات سر راه نجات ملت از اسارت و حاکمیت را برطرف ساخته، به سود کشور و مبارزین ملی و روحانی گام‌های مؤثری برداریم. حتا همکاری و پشتیبانی محافل و شخصیت‌های طرفدار آزادی و عدالت خارجی را معطوف ایران بنماییم. از جملۀ این شخصیت‌ها آقای ویلیام باتلر، نماینده و شاید رئیس انجمن حقوق‌دانان مسیحی طرفدار حقوق بشر امریکا، بود که ذکر آن در کتاب خاطرات آقای دکتر سنجابی به میان آمده است. بنده و سایر دوستانی که آقای باتلر برای دیدار و صحبت با آنان به ایران آمده بود، مثل آقای دکتر سنجابی، آشنایی و ارتباط قبلی با ایشان نداشتیم. یک‌ شبی آقای باتلر از فرودگاه تهران به آقای دکتر لاهیجی (وکیل دعاوی و از اعضای کمیتۀ ایرانی و مبارزین ملی) تلفن کرده می‌گوید: در رابطه با کمیسیون حقوق بشر آمده...، می‌خواهم افرادی از مخالفین را ملاقات کنم و حالا از شما می‌خواهم ترتیب ملاقات من با کسانی که اسم‌های‌شان را می‌گویم بدهید. [...] آقای دکتر لاهیجی بلافاصله یا فردای آن روز به بنده تلفن کرد و ترتیب این کار را دادیم. حال اگر فرستادۀ حقوق بشر، خود توجه بیش‌تر به من داشته و به رغم رئیس بودن، به آقای دکتر سنجابی عنایت چندان نکرده، یا [...] در محافل حقوق بشری در امریکا، نام بنده بیش از نام ایشان به زبان‌ها می‌آمده، نه تقصیر من است و دخترم (که مترجم بود) و نه دلیل زد و بند قبلی نهضت آزادی که علیه استبداد شاه بوده‌اند. چه‌بسا صحبت بنده با تلویزیون بلژیک را هم که در همۀ اروپا و امریکا پخش شده بود و گفته بودم تا شاه در ایران هست آزادی نیست، شنیده بوده‌اند، ولی از آقای دکتر سنجابی و آقایان دیگر جبهۀ ملی، چنین قدمت و قاطعیت را سراغ نداشتند.»(2) مهندس بازرگان در این پاسخ برای نشان دادن تفاوت پایگاه اجتماعی خود متواضعانه صرفاً به یک مصاحبۀ شجاعانۀ خود در اردیبهشت ۱۳۵۷ با خبرنگار تلویزیون بلژیک در زمانی که فضای سیاسی ایران هنوز بسته بود، اشاره می‌کند. در حالی که کارنامۀ تلاش‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و پایگاه اجتماعی مهندس بازرگان در طول بیش از شش دهه در داخل و خارج از کشور با کارنامه و خدمات دکتر سنجابی که البته بسیار درخشان است، قابل مقایسه نیست. در این خصوص می‌توان در فرصت دیگری این تفاوت‌ دیدگاه و عملکرد را به‌ویژه در عرصۀ تحولات چند دهۀ اخیر کشور، واکاوی نمود.

* سنجابی در شرح اختلاف خودش با مهندس بازرگان ضمن اشاره به ارتباط وسیع بازرگان با روحانیت و همچنین افرادی خارج از ایران، ادعا می‌کند که بازرگان در دورۀ انقلاب می‌خواسته «کارگردان اصلی» باشد و تن به «مشارکت صحیح» با افرادی همچون او نمی‌داده است. تحلیل شما از این موضع سنجابی نسبت به بازرگان چیست؟

نگاه مهندس بازرگان بر خلاف برداشتی که مرحوم سنجابی داشته‌اند، همواره تقویت روحیۀ کار جمعی و مشارکت همۀ گروه‌ها و شخصیت‌ها در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی به‌ویژه در دوران مدیریت انقلاب بوده است. در جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر به پیشنهاد خود ایشان برای جلب همکاری دکتر سنجابی به عنوان رئیس شورا انتخاب می‌شوند. ولی به‌تدریج با توجه به میزان مشارکت ایشان در فعالیت‌های جمعیت، در انتخابات بعدی همان‌طور که گفته شد در ردیف افراد عادی کمیتۀ اجرایی قرار می‌گیرند وآن جایگاه را برنمی‌تابند و کناره‌گیری می‌کنند. در مدیریت انقلاب و شکل‌گیری شورای انقلاب بار دیگر این تجربه تکرار می‌شود. مهندس بازرگان شخصاً دکتر سنجابی را برای عضویت در شورای انقلاب معرفی کرده بود و واکنش ایشان از قول مرحوم استاد مطهری به گزارش مهندس بازرگان بسیار آموزنده است: «آیت‌الله خمینی قبل از مراجعت به ایران به آقای مطهری مأموریت داده بود در منزل خودش از تک‌تک نامزدهای تعیین‌شده برای شورای انقلاب دعوت کرده پس از طرح مطلب و تذکر این‌که قضیه فعلاً مستور بماند، اگر در طرف آمادگی و تعهد لازم را دید، وظایف شورا را بیان کرده و از او برای همکاری و عضویت در شورا دعوت نماید. نوبت که به دکتر سنجابی می‌رسد، می‌پرسند شورای انقلاب از چه کسانی تشکیل می‌شود؟ آقای مطهری می‌گوید اگر شما قول همکاری دادید و شرایط لازم را تعهد کردید، نام آن‌ها را ذکر خواهم کرد. دکتر سؤال می‌کند آیا مهندس بازرگان هم هست؟ چون جواب مثبت می‌شنود، می‌گوید من با بازرگان نمی‌توانم کار کنم. مطهری تعجب کرده و می‌گوید بازرگان خود شما را معرفی کرده است و حال شما از او دوری می‌جویید؟ آقای مطهری بیش از این چیزی به من نگفت و نپرسیدم که دنبالۀ صحبت طرفین و توصیۀ ایشان چه شد [...]. علت علاقۀ من به گنجاندن اسم آقای دکتر سنجابی در اسامی پیشنهادی برای شورای انقلاب، علاوه بر حسن آشنایی و سوابق مبارزاتی ایشان، تعقیب و تأییدی بود از توصیۀ رهبر انقلاب دایر بر این‌که افراد پیشنهادی اختصاص به نهضت آزادی نداشته از گروه‌های مبارز دیگر هم، به شرط آن‌که مردمان شرافتمند متدین بوده و با دستگاه شاه همکاری نکرده باشند، معرفی شوند.»(3)

* سنجابی در خاطراتش ادعا کرده که در سفر به پاریس در آبان ۱۳۵۷ به امام خمینی گفته که بازرگان حاضر به اتحاد با نیروهای ملی نیست و از ایشان خواسته که اتحادی میان نیروهای ملی ایجاد کنند، ‌و امام نیز به او گفته خوب است با بازرگان دو نفری نزد ایشان بیایند تا این اتحاد برقرار شود؛ اما مهندس بازرگان از این موضوع استنکاف ورزیده است. آیا این روایت به لحاظ تاریخی درست است؟

اسناد تاریخی و خاطرات خودم نشان می‌دهند که روایت سنجابی از دیدار با امام در نوفل‌لوشاتو با توضیحی که خواهم داد درست است. مهندس بازرگان با نگاه راهبردی و شناختی که از دیدگاه‌های آیت‌الله خمینی داشت و در واکنش‌ها و اظهارنظرهای ایشان منعکس است، نمی‌خواست چون دکتر سنجابی عمل کند و بدون توافق با اعضای حزب، در نوفل‌لوشاتو با ایشان بیعت کند. مهندس بازرگان می‌گوید من باید گزارش سفرم را به دوستانم در شورای مرکزی نهضت آزادی در ایران بدهم و پس از توافق جمعی، نظر خودمان را اعلام کنیم. این تصمیم مهندس بازرگان حتا موجب نارضایتی برخی از دوستان خود ما که در آن‌جا حضور داشتند، شد. مهندس بازرگان پس از بازگشت، گزارش سفر خود را در جلسۀ شورای نهضت مطرح کرد و در چهاردهم آبان ۱۳۵۷ طی بیانیۀ تحلیلی با عنوان «آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع‌بین باشد؟» پشتیبانی از رهبری آیت‌الله خمینی را این‌چنین اعلام کرد: «اعلامیه‌ها، سخنرانی‌ها، تظاهرات، تجمع‌ها، فریاد‌ها که از یک سال و نیم پیش به این طرف در ایران رخ داده است لااقل دو حقیقت، یا دو واقعیت را نشان می‌دهند: ۱. اکثریت قاطع ملت ایران، شاه و رژیم او را نمی‌خواهند و خواستار حکومت اسلامی هستند؛ ۲. اکثریت ملت ایران آیت‌الله خمینی را به رهبری خود برگزیده است».(4) این تلنگری که مهندس بازرگان در این سفر دارند و به رأی مردم و حاکمیت ملت تأکید می‌کنند، در سخنان ایشان در پانزدهم بهمن ۳۵۷ ، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، رفراندوم جمهوری اسلامی و در تمام آثار ایشان تا سال ۱۳۷۳ متناسب با شرایط کاملاً مشهود است.

* سنجابی به رغم برخی اختلاف‌نظرهای جدی با بازرگان وارد کابینۀ انقلاب شد. برخی گفته‌اند که او انتخاب بازرگان برای این سمت نبود و با توصیۀ امام بود که بازرگان تن به این انتخاب داد. آیا این ادعای درستی است؟ و در نهایت، علت جدایی سنجابی از کابینۀ دولت موقت چه بود؟

این روایت که سنجابی انتخاب بازرگان برای سمت وزارت خارجه نبود و با توصیۀ امام بود که بازرگان تن به این انتخاب داد، به طور شفاهی شنیده شده است، اما گزارش مستندی دربارۀ آن ندیده‌ام. مهندس بازرگان خود دراین‌باره چنین گزارش کرده‌اند: «علیرغم آن‌که دکتر سنجابی نمی‌خواستند همنشینی و همکاری دسته‌جمعی با ما در شورای انقلاب داشته باشند، من از دعوت ایشان برای شرکت در تشکیل اولین دولت جمهوری اسلامی کوتاهی نکردم و وزارت خارجه را که در هر دولتی از حساس‌ترین و مهم‌ترین پست‌هاست، به ایشان تکلیف کردم [...] اما متأسفانه آقای دکتر سنجابی از ابتدا، دل به این کار ندادند و خودشان بودند که بنا به علل و ایرادها و اختلافاتی، از پذیرفتن سفرای خارجی (به‌خصوص امریکا و شوروی) و گره‌گشایی مسائل و معضلات ابتدای انقلاب، علیرغم اظهار و اصرار بنده، اکراه ورزیده آن‌ها را به نخست‌وزیر حواله می‌دادند. حتا در جلسات هیئت وزیران کم‌تر حضور به هم می‌رساندند.»(5) با توجه به این‌که تمام وزرای دولت موقت اعم از پیشنهادی مهندس بازرگان یا پیشنهادی شورای انقلاب و شخص آیت‌الله خمینی نهایتاً باید به تصویب شورای انقلاب می‌رسید و احکام آن توسط آیت‌الله خمینی صادر می‌شد، این‌که دکتر سنجابی با توصیۀ ایشان، برای همکاری در دولت موقت، مطرح شده باشند، با گزارش آقای مهندس بازرگان مغایرت ندارد. آقای سرهنگ نجاتی در خاطرات آقای مهندس بازرگان متن توضیحات تفصیلی دکتر ابراهیم یزدی دربارۀ برخی از مطالب کتاب خاطرات آقای دکتر سنجابی، امیدها و ناامیدی‌ها، را در پیوست آورده‌اند. آقای دکتر سنجابی اواخر بهمن ۱۳۵7 به وزارت امور خارجه منصوب شد و اواخر اسفندماه پس از حدود یک ماه تمایل قطعی خودشان را به استعفا و کناره‌گیری به آقای مهندس بازرگان اعلام کرد. اما استعفای ایشان بعد از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی انجام شد. آقای دکتر سنجابی در کتاب خاطرات‌ خود دربارۀ مسائل مورد اختلاف خودشان در دولت موقت مواردی را مطرح کرده‌ و دکتر یزدی در هر مورد به‌تفصیل عدم صحت آن‌ها را توضیح داده‌اند.(6) با توجه به موارد ناموجه مطرح‌شده برای استعفای ایشان در آن شرایط بحرانی مدیریت کشور، علت واقعی کناره‌گیری از مسئولیت محوله در دولت موقت مهندس بازرگان را باید در انتظارات خاص و خلق‌وخوی شخصی ایشان دانست که نمی‌توانستند در کنار دیگران همکاری جمعی داشته باشند و در گزارش آقای مهندس بازرگان نیز به‌خوبی منعکس است.

یادداشت‌ها:
1. شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفت‌وگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، ج. 2، ص. 444.
2. همان، ص. ۴۴۳.
3. همان، ص. ۴۴۵.
4. همان، ص. ۲۶۷.
5. همان، ص. ۴۴۶.
6. همان، صص. ۴۴۷-۴۵۸.
منبع: اندیشه پویا شماره 67 تیر 1399

No comments:

Post a Comment