بسمه تعالی
شصت و دو سال مبارزه و مقاومت در راه دشوار آزادی
به مناسبت سالگرد
تاسیس نهضت آزادی ایران
نهضت آزادی ایران به رغم فشارهای امنیتی که از همان آغاز تاسیس در 27 اردیبهشت
1340 اعمال شد و تا کنون نیز همچنان ادامه دارد، با باور و تعهد به گفتمان و مشی
بنیانگذاران شریف، زندهیادان مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله طالقانی و بنا
بر شعار راهبردی «ما مسلمان، ایرانی، مصدقی و ملتزم به قانون اساسی هستیم» در
راستای عبور از دو عامل توسعهنایافتگی که همانا «استبداد سیاسی» و «خرافات دینی» است و برای نیل به آزادی، حاکمیت
ملت، عدالت و توسعه ملی، شصت و دو سال حضور و ایستادگی در عرصه فعالیتهای فرهنگی،
اجتماعی و سیاسی را در کارنامه خویش و در حافظه تاریخ معاصر ایران ثبت کرد. این
حزب در مسیر آرمانی که برگزیده است، مسئولانه و باورمندانه به منافع ملی،
استقلال، تمامیت ارضی و سعادت مادی و معنوی ملت ایران و با اعتقاد به راهبرد «جنگ ما
جنگ حجت است، نه جنگ قدرت» و بی آن که اثرگذاری بر ساختار قدرت و نقشآفرینی سیاسی
را منوط به ورود به نهادهای حاکمیتی بداند و مطالبهگر سهمی از خوان قدرت باشد، به
آرمان خویش وفادار مانده و در این مسیر، از تحمل رنجها و زندانها و بذل فداکاریها
و تلاش در روند آگاهیبخشی برای تبیین «ضرورت آزادی» دریغ نداشته و همچنان باور
دارد که «آزادی» یگانه راهحل موثر در برابر توسعهنایافتگی و تنها سازوکار واقعبینانه
برای عبور از ابربحرانهای ساختاری جامعه و حکومت ایران است.
در دوران پهلوی و حتی در دهه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمانهای
که هنوز «گفتمان چپ انقلابی» رونق داشت و در مقام «علم مبارزه» به حساب میآمد،
«آزادی» موضوعی «لوکس» و «حقوق بشر» مطالبهای بورژوایی تلقی میشد و عموم مبارزان
سیاسی، مساله اصلی جامعه ایران را «استعمار، استثمار یا استحمار» دانسته و از تضاد
«خلق» با «سرمایه» و «امپریالیسم» سخن میگفتند، پیشگامان نهضت آزادی ایران بر
ضرورت قانونگرایی تاکید داشتند و با صدای بلند هشدار میدادند که «حاکمیت ملی» و
استقلال کشور در غیاب آزادی و حاکمیت ملت محقق نمیشود و «دست بیگانه، همواره از
آستین استبداد داخلی بیرون میآید» و مهمترین مساله و اصلیترین عامل عقبماندگی
و مصیبتهای مردم ایران، «استبداد» است و از همین رو، اساسیترین مطالبه را
«آزادی» اعلام کردند. تجربه تاریخی بر صحت این بینش سیاسی گواهی میدهد. به رغم
فضای چپزده آن روزگار، «آزادی» فراگیرترین خواست ملت در انقلاب اسلامی بود که در
قالب شعار راهبردی «آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی» تجلی یافت و تا امروز هم که
جنبش «زن، زندگی، آزادی» عرصه عمومی را فراگرفته است، «آزادی» همچنان گستردهترین
و والاترین مطالبه ملی در این کشور است که دلالت بر تلقی عام افکار ایرانیان نسبت
به «استبداد» بهمثابه اصلیترین عامل بحرانساز در جامعه ایران دارد.
تجربه تاریخی حکمرانی در ایران بهویژه از دوران رضاخان تا امروز ثابت میکند
که «استبداد» اعم از آن که ماهیت سیاسی یا دینی داشته باشد، تنها یک وضعیت سیاسی
نیست و بلکه، الگوی مدیریتی غیرانسانی، مشارکتگریز و مخربی است که سرمایههای
اجتماعی، انسانی و اخلاقی و ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعهای را
به هدر داده و پیامدی جز انکار کرامت انسانی، شیوع فساد سیستمی، تبعیض ساختاری،
توسعهنایافتگی، وابستگی به بیگانه و ابتلا به بحران امنیت ملی و عدم ثبات سیاسی
ندارد.
حاکمان نظام پهلوی با تمسک به ظواهر غربی و شعارهای باستانگرایانه و نوعی
ناسیونالیسم غیرمدنی، قانون اساسی مشروطه را زیر پا گذاشته و «نهاد قدرت» را در
شخص شاه خلاصه کردند و مروج مدرنیزاسیون تحمیلی و بیتوجه به بنیانهای اجتماعی
جامعه ایران شدند و همچنین، تجربه حکمرانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یادآوری میکند
که مقامات ارشد و تصمیمگیران اصلی این نظام، از همان ابتدا تعهدی به حاکمیت
قانون و الزامات دموکراتیک و حقوق بشری نداشتند و در قالب نظریه ولایت فقیه، فهم
خود از «اسلام» را بر «نهاد دولت» تحمیل و «جمهوری اسلامی» را معادل با «زمامداری
فقها» تعریف کردند و در نهایت، اصول ناظر بر حقوق اساسی و حاکمیت ملت در قانون
اساسی را که ذات هر قانون اساسی و عصاره نظم سیاسی برآمده از حاکمیت قانون است،
امری فرعی و متاثر از اراده ساختار کلان قدرت قرار داده و در یک کلام، مانع از مشارکت
مردم و توزیع عادلانه قدرت شدند و در مقام عاملی برای تجمیع قدرت در فرد یا
نهادهایی غیرمتاثر از آرای مردم، نقشآفرینی کردند. این ارزیابی مقایسهای نشان میدهد
که «استبداد» عامل اصلی، ریشهدار و مستمری است که میتواند در کسوت «استبداد
سیاسی» یا در هیبت «استبداد دینی» تجلی پیدا کند و با قانونشکنی و ستمگری، حقوق و
حاکمیت ملت را نقض کند و منافع ملی را نادیده بگیرد. بنابراین، مشکل اصلی و
زیربنای تحولات اساسی و ضروری در ایران، مقابله با نفس استبداد فارغ از صورتبندیهای
دینی یا سیاسی و تلاش برای استقرار آزادی و حاکمیت ملت است.
نهضت آزادی ایران با طرح «اصلاحات
جامعهمحور» پس از سال 1396 در راستای اصلاحات تاریخی پس از شهریور 1320 و تاکید
توامان بر ارتقای روند گذار به دموکراسی از طریق تقویت و توانمندسازی جامعه و
نهادهای مدنی و تاکید بر ظرفیتهای دموکراتیک قانون اساسی، اعلام میدارد که در
شرایطی که ابربحرانهای ساختاری، جامعه و امنیت ایران را تهدید میکند، سیاستورزی
صبورانه و تلاش پیگیر برای گذار خشونتپرهیز، مبارزه علنی و در چارچوب قانون، کمهزینهترین
شیوه مبارزات سیاسی قلمداد میشود.
نهضت آزادی ایران باور دارد که علاوه
بر تمامیتخواهی سیاسی و زیرساختهای اقتصادی، «استبدادِ ایرانی» ریشه فرهنگی نیز
دارد و از این رو، ترویج روشنفکری دینی و تلاش فرهنگی در راستای ارایه برداشتی
عقلانی و رحمانی از اسلام که از قابلیت سازگاری با مفاهیم مدرنیته و ارزشهای عصر
جدید برخوردار باشد، بنیان بیبدیل هرگونه تحول ساختاری و دموکراتیک پایدار در
ایران خواهد بود. این دغدغه اساسی در عموم آثار زندهیاد مهندس بازرگان و به ویژه
در کتاب ارزشمند «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء» نیز مورد توجه قرار گرفته است.
امیدوار است که در پرتو رشد آگاهی اجتماعی و با ایجاد تحول توامان در نگرش مردم و
حاکمیت و بهرهگیری از تجربه بیش از یک صد سال مبارزه برای آزادی و حاکمیت قانون، فرآیند
جدایی «نهاد دین» از «نهاد حکومت» و مسیر نیل به آزادی، دموکراسی و تحول سازنده و اخلاقی
جامعه، هموار شده و به نتیجه برسد.
نهضت آزادی ایران با توجه به بحرانهای
عدیده و پیچیده کنونی، ضمن اقرار به کاستیهایی که بدان مبتلاست و درک ضرورت گفتوگو
با نسل جوان و تلاش بیوقفه برای ارتقای اثرگذاری خویش بر عرصه عمومی و ساختار
قدرت، قدردان لطف پروردگار است که در جامعهای که افزون بر فضای امنیتی و سرکوب
سیاسی توسط حکومتهای خودکامه، رسوبات فرهنگ استبدادی نیز مانع از همکاریهای
سیاسی و اجتماعی بلندمدت میشود، این تشکل سیاسی و جریان فکری توانسته است بیش از
شش دهه در چارچوب گفتمان راهبردی، مواضع اصولی و ساختار دموکراتیک حزبی به فعالیتهای
خود در راستای مطالبه «آزادی» و استقرار «خیر عمومی» ادامه دهد، الگویی برای
تحولات درونزای سیاسی و اجتماعی فراهم آورد و شاخصهای سرمایه اجتماعی ایران و
اعتماد عمومی به «تحزب» و «کار جمعی» را ارتقا بخشد. امید است که رشد کیفی و قدمت
جامعه مدنی، زمینهساز توسعه متوازن وپایدار ایران شود و گذار به دموکراسی در این
سرزمین را در تراز فرآیندی بازگشتناپذیر و تعالیبخش، تثبیت کند.
نهضت آزادی ایران ضمن حمایت از
مطالبات جنبش اجتماعی اعم از کارگران، معلمان، هنرمندان و دیگر صنوف و طبقات
اجتماعی و اعلام همدردی با ملت شریف ایران که در رخدادهای اعتراضی سال 1401 متحمل
سختیها و مصیبتهایی شدند و بر اساس تجربه شصت و دو سال فعالیت سیاسی و فرهنگی،
یادآوری میکند که در شرایط پیچیده کنونی که انباشت بحرانهای پاسخداده نشده در
طول یک صد سال گذشته بر جامعه عارض شده است، جوانان ایرانی و بهویژه زنان بهمثابه
نیمی از جمعیت این سرزمین که تحت ستم مضاعف و نابرابری قرار داشته و تا کنون در
روند برنامههای توسعهای نادیده گرفته شدهاند، محور تحولات ضروری ایرانِ فردا
بوده و رسالتی دشوار و انکارناپذیر به عهده دارند که جز با گفتوگوی ملی، مهار
شکاف نسلی، وظیفهشناسی، تلاش وقفهناپذیر، صبوری، نگرش ریشهدار و بلندمدت،
فداکاری، شجاعت، وطندوستی، نظم، امید، شناخت تاریخ و فرهنگ ایران و تامل همهجانبه
در زوایای پیچیده مسایل بنیادین کشور، به نتیجه نخواهد رسید.
نهضت آزادی ایران
27اردیبهشت1402
No comments:
Post a Comment