Saturday, March 25, 2017

انتخابات استاني در اين شرايط به سود بي‌ريشه‌هاست


گفت و گو با مهندس محمد توسلی:

انتخابات استاني در اين شرايط به سود بي‌ريشه‌هاست

محمد توسلي، اولين شهردار بعد از انقلاب و از فعالان سياسي باسابقه كشور و ياران مهندس مهدي بازرگان در نهضت آزادي است. توسلي جزو آن دسته اصلاح طلباني است كه نگاه مثبتي به طرح استاني شدن انتخابات مجلس ندارند. وي معتقد است تا زماني كه شوراها به نهادهايي قدرتمند همچون پارلمان‌هاي شهري تبديل نشوند و احزاب ريشه‌دار هم در كشور امكان فعاليت و شكل‌گيري نداشته باشند؛ طرح‌هايي چون استاني شدن انتخابات مفيد و در راستاي توسعه سياسي نيست.
با توجه به مجموعه شرایط موجود در فضای سیاسی کشور، اقدام مجلس در تصویب طرح استانی شدن انتخابات را چطور ارزیابی میکنید و این طرح، چه تأثیری میتواند بر انتخابات و آرایش نیروها داشته باشد؟
موضوع استانی شدن انتخابات که در مجلس مطرح شده و امروز مورد توجه محافل سیاسی قرار دارد؛ در ادوار قبل مجلس نیزمطرح شده بود، اما هر بار با استدلالهایی تصویب نشد. اینکه انگیزه مجلس نهم در طرح و پیگیری این موضوع چیست؛ نکتهای است که جا دارد به آن توجه کنیم. اما مستقل از اینکه طراحان استانی شدن انتخابات چه هدفی از اقدام خود دارند؛ ما باید بطور کلی ببینیم که آیا استانی شدن انتخابات در راستای فرایند برنامه توسعه سیاسی و جلب مشارکت بیشتر مردم در اداره کشور و در راستای منافع ملی هست ؟ و در چه شرایطی این  طرح میتواند پیامدهای مثبتی در پی داشته باشد. من برای آنکه این بحث را مقداری باز کنم؛ مقدمهای را عرض میکنم. در قانون فعلی، پایه انتخابات در شهرهاست. بنابراین، مردمی که در یک شهر هستند؛ به کاندیداهایی که عموما اهل همان شهر هستند و از آنها شناخت دارند، رأی میدهند. وبعد هم  از کسی که به نمایندگی آن شهر انتخاب میشود، انتظار دارند به مطالباتی که در چارچوب نیازهای مردم آن شهر مطرح است، پاسخ دهد. به همین جهت، بخشر قابل توجهی از وقت نمایندگان مجلس به سفر به حوزه انتخابیه، سرکشی از منطقه و پاسخگویی به مراجعات مردم شهرستان اختصاص مییابد و بخشی از سؤالات و نطقهای نمایندگان در صحن مجلس هم مربوط به مشکلاتی است که شهروندان آن شهر دارند و از طریق نماینده خود در مجلس مطرح و پیگیری میکنند. در این شرایط، اگر ما بخواهیم انتخابات را استانی کنیم؛ طبیعتا تعداد نمایندگانی که در یک استان انتخاب میشوند، الزاما از همه شهرها نخواهند بود. بنابراین، مردم همه شهرها مستقیما نماینده نخواهند داشت و انگیزهشان برای حضور و مشارکت در انتخابات کاهش پیدا خواهد کرد و در این صورت، طرح استانی شدن انتخابات در راستای اهداف توسعه سیاسی و جلب مشارکت مردم در سرنوشت خویش نخواهد بود.
اما در چه شرایطی استانی شدن میتواند مفید و در راستای توسعه سیاسی باشد؟ پاسخ به این پرسش را باید با توجه به نقش شوراها در مدیریت سیاسی و اجتماعی کشور داد. شوراها میتوانند نقش مؤثری در اداره شهرها و استانها برعهده گیرند؛ مشروط به اینکه شوراها در جایگاه طبیعی خود قرار داشته باشند. شوراها به جای آنکه «شورای شهرداری» باشند؛ بایستی «شورای شهر» بوده و برهمه خدمات مورد نیاز شهروندان در شهر اشراف داشته باشند. متأسفانه قانونی که شورای انقلاب درباره اختیارات شوراها تصویب کرد و در مرحله بعد در اصول قانون اساسی نیز منعکس شد، بعدها دچار تغییر شد و از اختیارات این نهاد بهتدریج کاسته شد. بطوری که امروز شوراها در شهرها و بویژه کلانشهرها و از جمله تهران- نقش مؤثری در انجام وظایفی که شورا باید داشته باشد، ندارند و عملا به ماشین امضایی برای مدیریت اقتدارگرای کلانشهرها تبدیل شدهاند. در حال حاضر، تعداد اعضای شوراها نه تناسبی با جمعیت و مطالبات شهرها دارد و نه زیرمجموعههای کارشناسی دارند که بتوانند مسایل پیچیده مدیریت شهری را بررسی و در آن راستا سیاستگذاری و برنامهریزی کنند و در مرحله بعد، بتوانند بر روند اجرای مصوبات خود نظارت کنند.در حال حاضر، این فرآیند در کشور انجام نمیشود و به همین جهت، شوراها در جایگاه واقعی خود قرار ندارند. ضمن اینکه بسیاری از خدماتی که در شهر ارائه میشود، در اختیار شورای شهر نیست، بلکه در اختیار دولت است. خوشبختانه، در دولت یازدهم به کوشش جمعی از کارشناسان، آن ایده و برنامهای که ما در اول انقلاب مطرح کردیم؛ خوب تدوین شده و در قالب طرحی با عنوان «مدیریت واحد شهری» درآمده است. من نمیدانم الآن این طرح در چه مرحلهای از تصویب قرار دارد؛ اما معتقدم که در صورت تصویب و اجرای این طرح، شورای شهر میتواند در جایگاه طبیعی و قانونی خود و در چارچوب اصول قانون اساسی قرار بگیرد. در این صورت، مردم هر شهر در راستای نیازهای خود با نمایندگان شورای شهر خود ارتباط خواهند داشت و بنابراین، خواهند توانست نیازهای خود را از طریق شورای شهر تأمین کنند. علاوه بر شورای شهر، شورایعالی استانها هم وجود دارد که میتواند در سطح استان ها، نیاز مردم استان ها را هماهنگ با سیاستهای کلان دولت مطرح و پیگیری کنند.
در این چارچوب، مجلس شورای ملی (که بعد از انقلاب مجلس شورای اسلامی نام گرفت) طبیعتا باید در سطح ملی عمل کند. در این صورت، کسانی باید بعنوان نماینده وارد مجلس شوند که نگاه ملی داشته باشند و دیگر، ارتباطی با مسایل روزمره زندگی مردم شهر و حتی استان نخواهند داشت. به نظر می رسد، در این حالت است که انتخابات استانی موضوعیت پیدا میکند و نمایندگان مجلس خواهند توانست به سیاست گذاری و برنامهریزی و نظارت در سطح ملی بپردازند. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت تا زمانی که شوراهای شهر در جایگاه طبیعی خود قرار نگرفته باشد؛ انتخابات استانی نه تنها مفید نیست، بلکه مخل هم خواهد بود و میتواند برنامههای توسعه سیاسی را با مشکلاتی روبهرو کند.
یک بعد مثبتی که برای طرح استانی شدن انتخابات بیان میشود، این است که با اجرای این طرح، اهمیت شناخت مستقیم و اعتبار محلی و منطقهای نامزدها که در سطح هر شهر وجود دارد، کمتر میشود و در نتیجه، احزاب و نیروهای سیاسی قدرت بیشتری میگیرند و آنها مسؤولیت معرفی نامزدها و تعریف برنامه برای آنها را برعهده خواهند گرفت. آیا شما این نظر را قبول دارید؟
اگر احزاب سیاسی ریشهدار در کشور بودند و میتوانستند مدیریت دولت را تصدی کنند؛ این گزاره قابل بررسی بود. اما در شرایط کنونی که ما احزاب توانمندی که طبق قانون بتوانند چنین نقشی را ایفا کنند، نداریم؛ چگونه میتوان چنین روندی را محقق کرد؟ در هیچ دورهای از انتخابات ریاستجمهوری، فرد پیروز بعنوان کاندیدای یک حزب به میدان نیامده و متعهد به اجرای برنامههای یک حزب نبوده است. در حالیکه در کشورهای دارای دموکراسی پارلمانی مثل فرانسه و انگلستان، حزب دارای اکثریت مجلس دولت را در اختیار میگیرد و در کشورهای دارای نظام ریاستی چون آمریکا، نامزدهای احزاب قوی و باسابقه در برابر هم قرار میگیرند. وقتی در کشور ما چنین جایگاهی برای احزاب وجود ندارد؛ طبعا در صورت استانی شدن انتخابات هم نمیتوانند نقش مؤثری در توسعه سیاسی ایفا کنند.
مدافعان ایده استانی شدن انتخابات معتقدند چنین طرحی میتواند زمینه تشکیل احزاب ریشهدار و قدرتمند را فراهم کند. یعنی، تا وقتی که ساختار انتخابات پارلمانی به صورتی نباشد که حضور احزاب را الزامی کند؛ حزب قدرتمند هم نخواهیم داشت...
یعنی، مدافعان طرح میگویند ما ابتدا اختلالی در ارتباط موجود بین نمایندگان مردم و مجلس شورای اسلامی برقرار میکنیم؛ بدون آنکه شوراها را در جایگاه طبیعی خود قرار داده باشیم و الآن بخواهیم با این رویکرد، احزاب نامزدهای خود را در استانها معرفی کنند و بعد نمایندگان برآمده از لیست احزاب در مجلس اکثریت داشته باشند تا با دولت منتخب مردم هماهنگی بیشتری داشته باشد. رد یا تأیید چنین ایدهای نیازمند تأمل بیشتری است. من نمیدانم در شرایطی که احزاب جدی هنوز در کشور شکل نگرفتهاند، آیا استانی شدن انتخابات عملا فرصت را برای کسانی که در شهرها ریشه ندارند و میخواهند با استفاده از رانتهایی که دارند، از طریق انتخابات استانی و مستقل از ارتباط ارگانیک با مردم انتخاب شوند، فراهم نخواهد کرد؟ بنابراین، من نمیتوانم پیامد اجرای این طرح را در شرایط کنونی مثبت ارزیابی کنم.
اگر فرض بگیریم این طرح برای همین دوره از انتخابات مجلس تصویب و اجرایی شود؛ احزاب و گروههای اصلاحطلب باید چه سازماندهی برای ارائه لیستهای استانی داشته باشند؟ آیا لیستها باید توسط نخبگان و اصلاحطلبان همان استان تهیه شود و یا اینکه تصمیمات باید در تهران گرفته شود؟
اگر چنین اتفاقی بیافتد؛ بطور طبیعی نامزدهای هر استان باید توسط افراد بومی سرشناس همان استان که به شرایط آن استان آگاهی کامل دارند؛ انتخاب شوند و بنابراین، جریان اصلاحطلب در استان این اولویت را دارد که در تهیه و تدوین لیستهای انتخاباتی پیشگام باشد. البته، اگر در چارچوب یک نگاه اصلاحطلبی در سطح ملی نگاه کنیم؛ طبیعی است که استانها میتوانند با ستاد مرکزی انتخاباتی اصلاحطلبان نیز هماهنگی داشته باشند. این هماهنگی بسیار مفید خواهد بود تا همه استانها بتوانند در مورد ضوابط انتخاب افراد، شکل حضور در انتخابات، شعارها و برنامههای کلان و راهبردی به شکلی هماهنگ عمل کنند. ضمن آنکه چه بسا افرادی که در استانهای مجاور باشند و در هر دو استان هم مورد توجه و اقبال مردم باشند، در صورت هماهنگی با ستاد مرکزی، شخصیتهای اصلاحطلب محبوب، ریشهدار و باسابقه خواهند توانست در استانهای مختلف حضور پیدا کنند و با حضور چنین افرادی تعادل و توازنی در لیستهای انتخاباتی بوجود خواهد آمد. بنابراین، اگر استانی شدن انتخابات الزامی شود؛ اصلاحطلبان هم میتوانند از چنین ظرفیتهایی استفاده کنند. اما اولویت آن است که قبل از اجرای قانون " مدیریت واحد شهری " تا آنجا که ممکن باشد نمایندگان استانی ازهمه شهرهای استان انتخاب شده باشند تا ارتباط مردم شهر ها با نمایندگان بومی خود شان نیز تامین شود.
فراتر از بحث استانی شدن انتخابات، پیشنهاد شما به احزاب و گروههای اصلاحطلب برای انتخابات مجلس دهم چیست؟ با توجه به زمان باقیمانده تا انتخابات و پارامترهای مؤثر بویژه ردصلاحیتهای احتمالی، چه الگویی باید در پیش گرفته شود؟
به نظر من، طیف احزاب و گروههای اصلاحطلب در استانها باید جلسات هماهنگی خود را برای انتخابات تشکیل دهند و علاوه بر این، با نهادهای مدنی در استانها هم ارتباط بگیرند؛ چرا که ارتباط منظم با نهادهای مدنی (گرچه سیاسی نیستند) میتواند در مقطع انتخابات خیلی مفید باشد. ظاهرا، تلاشهای مثبتی در تعدادی از استانها برای همراهی و هماهنگی اصلاحطلبان انجام شده و از طریق تبادل نطر و گفتوگو، ساختاری بوجود آمده که میتواند بستر خوبی برای شناسایی، انتخاب و معرفی شایستهترین افراد در انتخابات آتی مجلس باشد. اصلاحطلبان باید با آمادگی قبلی از همه بخواهند در انتخابات ثبت نام کنند تا در نتیجه حضور گسترده نامزدها، شانس تأیید صلاحیت و حضور عملی در انتخابات را بالا ببرند. تجربه تاریخی نشان داده که ما در کارهای جمعی ضعیف هستیم و خصوصیات فردمحور و خودخواهیها و منیتهایی که ریشه در ساختار فرهنگ استبدادی جامعه ما دارد، اغلب بر منافع ملی و عمومی سایه میاندازد. ما باید از گذشته درس بگیریم و همچون کشورهای توسعهیافته بیش از اختلافات، بر روی وجوه اشتراک تکیه کنیم. جریان اصلاحطلب باید این خودسازی را صورت دهد و فرهنگ کار جمعی را درون خود و در کل کشور گسترش دهد. ما باید تأکید کنیم که همه اصلاحطلبان دلسوز کشور هستند، ملتزم به قانون اساسی هستند، خواستار بهبود وضع موجود هستند. حال، ممکن است در سطح تاکتیکها اختلافاتی وجود داشته باشد. یا آنکه برخی افراد و گروهها به دلایل تاریخی اختلافاتی با هم داشته باشند. همه ما باید این رشد شخصیتی را پیدا کرده باشیم که گذشته را مبنا قرار ندهیم و در عوض، نگاهمان  به حال و آینده باشد و کوشش کنیم در چارچوب این وجوه اشتراک کنار هم قرار بگیریم تا جریان اصلاحات را بهرغم محدودیتهای موجود، سازماندهی کنیم و نقشی کلیدی در انتخابات مجلس ایفا کنیم. به یاد داریم همان هماهنگی محدودی که در انتخابات 92 بوجود آمد؛ چه تأثیر مهمی بر تحولات کشور گذاشت و منجر به پیروزی آقای روحانی شد. با توجه به اهمیتی که مجلس دهم در آینده جنبش اصلاحات در ایران خواهد داشت؛ باید این سعهصدر، واقعبینی و آیندهنگری از سوی همه اصلاحطلبان تقویت شود تا آمادگی سازمانی و زمینههای یک انتخابات پرشور را در اسفند ماه امسال فراهم آورند.
منبع: هفته نامه صدا 27 اردیبهشت 94



No comments:

Post a Comment