راهبرد اصلاحات
محمد توسلی
تحولات اخیر در کشور های
منطقه به ویژه در تونس و مصر، بررسی راهبرد اصلاحات و فرایند آنرا با توجه به
شرایط فرهنگی وا جتماعی آنها ، در کانون توجه علاقه مندان مسایل اجتمایی قرار داده
است. زیرا گفتمان انقلابی به معنی ضرورت تغییر ساختار حاکمیت های اقتدارگرا با
استفاده از ابزار خشونت در ادبیات سیاسی دهه های اخیر مورد پرسش قرار گرفته است.
ارزیابی پیامد های گفتمان مزبور در کشور هایی که با این شیوه متحول شده است و
ناکامی از دستیابی به آرمان ها و مطالبات اولیه، بیش از پیش راهبرد اصلاحات را مورد
توجه قرار داده است.
. برای بررسی راهبرد
اصلاحات، در اين يادداشت پيشينه انديشه اصلاح طلبي در معارف اسلامي و تاريخ دو قرن اخير ايران را به اجمال مرور ميكنيم:
پيشينه
انديشه اصلاح طلبي در معارف اسلامي
آموزههاي قرآني و سخنان و
عملكرد ائمه عليهمالسلام همواره بر روش اصلاحات تدريجي متناسب با شرايط فرهنگي ـ
اجتماعي هر دوران تاكيد دارند. از نگاه قرآن سمت و سوي برنامه اصلاحي همواره رفع
موانع رشد و كمال انسان بودهاست. اگر به تعبير قرآن بزرگترين مانع براي كمال
انسانها «ظلم و جهل» است (إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا –احزاب – 72) تأمين عدالت و آگاهي بخشي بستر لازم براي هدايت و رشد
انسان را فراهم ميكند و مسير زندگي انسان را در «صراط
مسقتيم» قرار ميدهد.
قرآن رسالت اصلي پيامبران
را آگاهي بخشي معرفي ميكند تا انسانها خود
براي برقراري عدالت تلاش كنند. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا
بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ
النَّاسُ بِالْقِسْطِ (حديد – 25) - ما پيامبران خويش را با نشانههاي روشن فرستاديم و همراهشان كتاب و
ميزان (تشخيص حق از باطل) نازل كرديم تا مردم به عدالت بر خيزند.
قرآن راهبرد اين رسالت
انسان را در آيات متعددي نشان داده است. واژه «صَلَح» و مشتقات آن «اصلح، صالحين
مصلحين، اصلاح و ...» به اين مفهوم پرداخته است. «ايمان و عمل صالح» از واژههاي كليدي قرآن است. در فرازهايي از آيات قرآن «صالحين»
در زمره كساني كه خداوند به آنها موهبت داده است (انعم
الله عليهم) شامل: «انبيا، صالحين و شهيدان»
معرفي ميشود. (نساء – 69)
حضرت شعيب از جمله
پيامبراني كه ذكرش در قرآن آمده است، در خصوص اساس دعوت خود به اهل مدين ميگويد: إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ
الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ
تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ (هود – 88) (جز
اصلاح در حد توان خود نظري ندارم، توفيقم تنها از جانب خداست، بر او توكل كردهام
و به پيشگاه او باز ميآيم).
ساز و كار رسالت آگاهي بخشي انسان براي اقامه قسط
و عدالت و رفع موانع رشد و كمال انسان نيز در آيات ديگري مورد توجه قرار گرفته
است. در سوره آل عمران آنجا كه ويژگيهاي يك جامعه ايماني و سلامت را توضيح ميدهد،
براي پاسداري از ارزشها و مقابله با انحرافات از مسير طبيعي رشد انسان با تاكيد ميگويد:
وَلْتَكُن
مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ
وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل عمران – 104)« بايد از ميان شما افرادي (جمعي
همفكر و همراه) باشند كه (ديگران را) به نيكويي فراخوانند و به رفتار شايسته فرمان
دهند و از ناپسند باز دارند، و آنان رستگارند». البته اين سازو كار در ادبيات
سياسي امروز همان شكلگيري احزاب و نهادهاي مدني است كه در اصل 26 قانون اساسي
جمهوري اسلامي ايران نيز مورد تاكيد قرار گرفته است.
بخشي از آيات قرآن كاملاً حساب شده به تاريخ و
سرگذشت جمعي از پيامبران اختصاص پيدا كرده است كه از بين آنها داستان موسي و فرعون
برجستگي خاصي دارد و به تفصيل بيشتري در سورههاي مختلف به آن پرداخته شده است كه
هم براي پيامبر در آن دوران آموزنده بوده است و هم در طول تاريخ براي همه انسانها.
در فرازي از اين آيات خداوند استراتژي موسي را در تعامل با فرعون تعيين ميكند:
اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ
إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ
يَخْشَى (طه – 43-44)
«به سوى فرعون برويد كه سربه طغيان برداشتهاست و
با نرمش با او سخن بگوييد بسا كه پند پذيرد يا [از خدا] بترسد».
خواسته موسي از فرعون نيز كاملاً روشن است. هرگز موسي
داعيه قدرت از خود نشان نميدهد بلكه فقط به رسالت آگاهي بخشي و نجات مردم از ظلم
و بيداد فرعون عمل ميكند. گفتمان موسي و راهبرد برخورد با حاکمیت طاغوت بسیار
قابل توجه است:
فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا
رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ
جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى (طه – 47)
نزد او «فرعون» برويد و بگوييد: ما دو پيامبر
پروردگار توايم، دودمان يعقوب (مردم) را در اختيار ما بگذار و آزارشان مده، نشانهاي
از پروردگارت براي تو آوردهايم، و درود بر آن كه پيرو راه هدايت باشد.
اين راهبرد موسي كه با عقلانيت و پرهيز از خشونت
توأم است پس از تحمل مصائب و شرايط سخت نهايتاً به هلاكت و نابودي نظام فرعوني
منجر ميشود. پيامبر اسلام نيز كه الگوي رحمت و شفقت است نيز در طول 23 سال رسالت
خود همواره بر اين راهبرد تاكيد داشته است. اگر ظاهر آياتي از قرآن با اين راهبرد
هماهنگ به نظر نميرسد مربوط به جنگ و برخوردهاي كاملاً دفاعي است كه در جامعه قبيلگي
آن دوران اجتناب نا پذير بوده است كه پرداختن به آن در حوصله اين يادداشت نيست.
زندگي و عملكرد ائمه عليهمالسلام كه شاگردان و
الگوهاي برجسته اين معارف هستند نيز با اين راهبرد هماهنگ است. حدود پنج سال حكومت
علي (ع) گواه روشني بر اين مدعاست. در اين مختصر و به مناسبت فقط به
گوشهاي از وصيتنامه امام حسين (ع) به محمدبن حنفيه اشاره ميكنم كه
هدف و رسالت خود را از واقعه عاشورا اينچنين توضيح ميدهد:«.... انّما خَرجت لطلب
الاصلاح في امه جدي. اُريد ان آمُرَ بالمعروف و اَنهي عن المنكر ...» (مقتل خوارزمي، ج 1 ص 188)
هدف من از خارج شدن از مدينه و رفتن به كربلا
تلاشي براي اصلاح امور مردمي است كه تحت ظلم و حكومت استبدادي يزيد قرار دارند،
روش من آگاهي بخشي و انجام فريضه الهي امر به معروف و نهي از منكر است. در اصل
هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اين فريضه مورد تاكيد قرار گرفته است.
امام حسين هرگز از روش خشونت استفاده نكرد و تا
آخرين لحظات حيات خود به آگاهي بخشي و نشان دادن انحرافات حكومت يزيد از
معيارهاي قرآني و سنت پيامبر پرداخت. امام
حسين (ع) و ياران و خاندان همفكر او كه رحمت خدا بر آنان باد در چارچوب
همين استراتژي تسليم دستورات حاكمان فاجر نشدند تا آنجا كه جان خود و حتي فرزندان
بيگناه خود را در روز عاشورا در يك تقابل دفاعي در راه خدا عاشقانه ايثار كردند و
شاهدان و الگوهاي هميشه زنده تاريخ و اين استراتژي شدند.
پيشينه روند
اصلاح طلبي در تحولات دو قرن اخير
انديشه اصلاح طلبي پس از شكست راهبرد انقلابي كه
عمدتاً بر پايه انديشه ماركسيسم و تضاد طبقاتي براي برخورد با نظام سلطه حاكم
استوار بود از اوایل قرن بیستم در سطح جهان مورد پذيرش قرار گرفت و مباني نظري آن
ارائه گرديد. به طور مشخص در هيچيك از كشورهايي كه با روش انقلابي و با استفاده از
ابزار خشونت نظام سياسي متحول شدهاست به آرمانهاي اوليه دست پيدا نكردهاند و به
نوعي استبداد به شكل جديدي بازتوليد شده
است. نمونه بارز اين واقعيت انقلاب اكتبر روسيه شوروي است كه سرانجام پس از 70 سال
مقاومت و پرداخت هزينههاي سنگين به شكل كنوني روسيه كه با مطالبات اوليه انقلاب
ماركسيستي فاصله زيادي پيدا كرده است، ادامه حيات ميدهد. وضعيت ساير كشورهايي كه
با اين راهبرد متحول شدهاند كم و بيش مشابه روسيه است. بررسي سرگذشت و سرنوشت اين
كشورها نياز به بررسي مستند تاريخي دارد كه در حوصله اين يادداشت نيست.
آنچه در اينجا مايلم بيشتر مورد بررسي قرار گيرد
اشارهاي به سرگذشت انديشه اصلاح طلبي در دو قرن اخير ايران است. به طور مشخص
نگاهي اجمالي به سرفصلهاي سه مقطع تاريخي انقلاب مشروطيت، نهضت ملي ايران و
انقلاب اسلامي سال 57 است .
انديشه بيدارگران در دو قرن اخير ايران عموماً بر
راهبرد اصلاح طلبي استواربوده است. از جمله سيد جمالالدين اسدآبادي، آخوند
خراساني و سيد محمد حسين نائيني و .... تا سيد حسن مدرس همه با بهرهگيري از تجربيات
تحولات اجتماعي غرب و بكارگيري مباني معارف اسلامي و واقعيتهاي فرهنگ استبدادي كهن،
براي رفع موانع رشد و توسعه جامعه راهكارهايي ارائه دادند و به رسالت آگاهي بخشي
خود عمل كردند. كتاب ارزشمند تنبيهالامه و تنزيه المله نائيني كه در سال 1334
توسط سيد محمود طالقاني با اضافه كردن پاورقي و توضيحات تكميلي باز نشر شد، نمونهاي
از تلاش اصلاح طلبان انقلاب مشروطيت به شمار ميرود.
در مقطع نهضت ملي ايران دكتر محمد مصدق نيز روند
اصلاح طلبي را با ملي كردن صنعت نفت و تقويت
خودباوري مردم و همچنين زمينهسازي براي محدود كردن قدرت مطلقه شاه و استيلاي
بيگانگان و تامين آزادي و حاكميت ملت پیگیری کرده و نقش مهم و راهبردي ايفادكرده
است. به طوري كه نسل جوان امروز به رغم گذشت بيش از نيم قرن متاثر از دستاوردهاي
آن دوران است.
در مقطع انقلاب اسلامي سال 57 دو نگاه انقلابي و
اصلاح طلبي همزمان در عرصه مديريت انقلاب حضور داشت كه البته نگاه انقلابي پررنگتر
بود . حضور احزاب و سازمانهاي انقلابي كه بعد از 15 خرداد سال 1342 با تاثير از
گفتمان انقلابي ادبيات ماركسيستي در سطح جهانی مطرح بود و روشنفكران و فعالان سياسي از جمله حزب
توده ايران كه با تمام كادرها و امكانات سازماني و اطلاعاتي خود وارد ايران شده
بودند در تقويت نگاه انقلابي و تحميل راديكاليسم و خشونت بر روند انقلاب به ويژه
از سال 1360 به بعد تاثير چشمگيري داشتند.
براي رفع هر گونه ابهام ناگزير بايستي اين توضيح در
اینجا اضافه شود كه نگاه انقلابي و اصلاح طلبي در اين بررسي مربوط به استراتژي و
روش تغيير در ارزشها و يا دستيابي به مطالبات مردم است.در نگاه انقلابي آنروز، مي
خواستند مطالبات انباشته مردم را سريع و به اصطلاح يك شبه محقق شود. بعنوان نمونه
ميگفتند ميخواهيم سه ماهه همه مردم را صاحب خانه كنيم!!
افرادي چون مهندس مهدي بازرگان كه نگاه اصلاح
طلبي داشتند و از همان فرداي پيروزي انقلاب راهبرد اصلاحي و تغييرات تدريجي و گام
به گام را بعنوان روش درست مديريتي جامعه براي دستيابي به مطالبات مردم ارائه ميكردند،
به لحاظ آرماني و انديشه كاملاً نو و
انقلابي فكر ميكردند.
علاوه بر حضور دو نگاه انقلابي و اصلاح طلبي در
انديشه و عمل مديران و فعالان سياسي ـ اجتماعي پس از انقلاب كه يك نگاه به تغييرات
تدريجي، قانوني و با روش صلحآميز و مسالمت آميز و مدني تاكيد دارد و نگاه ديگر به
تحول سريع و راديكال و در موارد لازم استفاده از خشونت باور دارد، مي توان به
تفاوت محتوايي اين دو نگاه كه دست كم در دو قرن اخير با هم تقابل و گاهي تعامل هم
داشتهاند، اشاره داشت. در يك نگاه، قدرت مافوق بشري و ظل اللهي است و مردم رعيت
هستند كه بايستي از حاكمان تبعيت كنند. اين نگاه در ايران ريشه تاريخي دارد و
شاهان قدرت خود را بر پايه اين انديشه توجيه ميكردند. استبداد 2500 ساله شاهنشاهي
در ايران كه بسياري از مناسبات اجتماعي ما را تحت تاثير قرار داده بود متأثر از
اين واقعيت است.
نگاه دوم كه از انقلاب مشروطيت بتدريج مطرح شده
است مردم منشاء قدرت هستند و حاكمان بايستي براساس رأي مردم در انتخابات آزاد و
سالم به صورت ادواري انتخاب شوند و پاسخگوي عملكرد خود باشند.
پس از انقلاب اسلامي 57 بر پايه شعارها و مطالبات
مردم در راهپيماييهاي سال 57 و به ويژه به استناد سخنرانيها و مصاحبههاي رهبر
فقيد انقلاب در پاريس كه ويژگيها و خصوصيات انقلاب اسلامي در بام رسانههاي جهاني
به طور وسيع منعكس شد و مردم با چنين شناخت و باوري در 12 فروردين سال 58 با
اكثريت قاطع 98 درصد به جمهوري اسلامي راي دادند، انتظار ميرفت نگاه دوم مورد عمل
قرار گيرد. در پيشنويس اوليه قانون اساسي كه در دولت موقت انقلاب نهايي و به
تاييد شوراي انقلاب، رهبر فقيد انقلاب و مراجع عظام قرار گرفت نگاه دوم در اصول
قانون اساسي مورد توجه قرار گرفته بود.
آنچه در پايان ضرورتا مايلم اشاره كنم، حضور دو نگاه به قدرت در میان
اصلاح طلبان است. یک نگاه انجام اصلاحات از طریق دستیابی به قدرت است. نگاه دیگر سخن
كوتاه اما راهبردي زنده ياد مهندس مهدي بازرگان است كه در همان سالهاي ابتداي دهه
60 گفتند كه « برنامه ما جنگ حجت است نه جنگ قدرت» مهندس بازرگان و ياران ديرين آن
مرحوم هدف قراردادن قدرت قبل از اصلاح زيرساختهاي فرهنگي ـ اجتماعي را نه تنها مفيد نميدانستند بلكه مخل روند
اصلاح طلبي ارزيابي ميكردند.
No comments:
Post a Comment