گفتوگو با محمد توسلی: تحلیل فعالیت حزبی و تشکیلاتی دکتر
ابراهیم یزدی
یزدی و
سحابی؛ پس
از انقلاب، نماد دو جناح در نهضت بودند
دکتر ابراهیم یزدی در سالیان متمادی فعالیت سیاسی و اجتماعی خود
کارهای بسیاری انجام داده و سمتهای مختلفی داشت، اما فعالیت حزبی و تشکیلاتی در
نهضت آزادی ایران مهمترین و طولانیترین آنها بوده است. در گفتوگو با منهدس
محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی به بررسی و تحلیل فعالیتهای حزبی و
تشکیلاتی دکتر یزدی پرداختهایم. آقای توسلی در این بازخوانی تاریخی بهصراحت از
تفاوت دو نوع دیدگاه و رویکرد در نهضت آزادی در ابتدای پیروزی انقلاب سخن گفت و
ضمن حفظ ارادت و احترام به مهندس سحابی برخلاف تعارفات رایج و معمول ریشههای
اختلاف و تفاوت نگاه تحلیل ایشان با دکتر یزدی را بیان کردند و به شاخصههای
رویکرد و استراتژی سیاسی دکتر پرداختند.
* از تأسیس شاخه نهضت آزادی خارج از کشور شروع کنیم که دکتر یزدی و
دکتر چمران آن را پایهگذاری کردند. اصلاً چه شد که شاخة خارج از کشور نهضت آزادی
تأسیس شد و چه اهدافی داشتند؟
آقای دکتر یزدی سال ۱۳۳۹
برای ادامة تحصیل در رشتة تخصصیشان به آمریکا رفتند؛ بنابراین در اردیبهشت ۱۳۴۰
که نهضت آزادی ایران تأسیس شد، ایشان در ایران نبودند ولی مسأئل داخل را رصد میکردند.
بعد از رخدادهای سال ۴۰ و ۴۱ و با توجه به فضای فرهنگی و اجتماعی که در خارج از
کشور حاکم بود، دکتر یزدی و دوستانش در
آمریکا احساس کردند هویت و گفتمان نهضت آزادی باید در خارج از کشور هویتی
تشکیلاتی داشته باشد و در همین راستا رایزنیهایی با همفکران خودشان انجام دادند.
دکتر یزدی و دکتر چمران با دکتر شریعتی که در فرانسه بود و صادق قطبزاده رایزنی
کردند و در سال ۱۳۴۱ نهضت آزادی ایران خارج از کشور را پایهگذاری کردند. کسانی که
امضایشان پای بیانیة تأسیس شاخة خارج نهضت هست علاوه بر آقای دکتر یزدی، آقای
دکتر علی شریعتی، دکتر مصطفی چمران، صادق قطبزاده و پرویز امین بودند. از این
پایهگذاران آقای دکتر یزدی آخرین نفری بودند که در روزهای اخیر دار فانی را وداع
گفتند. وقتی سال ۴۱ نهضت آزادی ایران خارج از کشور تأسیس شد با توجه به فضای
فرهنگی و اجتماعی آمریکا و اروپا که مارکسیستها در آن حضور فرهنگی گستردهای
داشتند، امکان فعالیت سیاسی مستقیم برای نهضت آزادی ایران وجود نداشت؛ بنابراین این
دوستان هم در عرصة جبهة ملی خارج از کشور که تشکیل شده بود فعالیت سیاسی انجام میدادند
و هم کوشش کردند با همان رویهای که در دهة ۲۰ و ۳۰ فراگرفته بودند زیرساختهای
فرهنگی و اجتماعی را در چارچوب انجمنهای اسلامی دانشجویان فراهم کنند و نیروی اصلیشان
را در آن بخش متمرکز کرده بودند.
* برای تأسیس شاخة خارج چه هماهنگیهایی با نهضت آزادی داخل انجام
دادند؟
کسانی که در این گفتمان تربیت میشدند وقتی مبانی و شاکلة اصلی شخصیتشان
شکل میگرفت خودجوش بودند و من یادم نمیآید که برای تشکیل نهضت آزادی خارج از
کشور از مهندس بازرگان یا دیگر دوستانی که داخل بودند مجوزی گرفته باشند، اما وقتی
شاخة خارج را تأسیس کردند ارتباط داشتند و مکاتبه میکردند. در نامههایی هم که
آقای دکتر یزدی در پیوست جلد دوم خاطراتشان آوردهاند این مکاتبات وجود دارد.
سال ۴۱ که من به خارج از
کشور رفتم هنوز یکی دو هفته نگذشته بود که در خوابگاهی که بهطور موقت ساکن بودم نشریات
حزب توده برایم میرسید و نشان میداد سازمان گستردهای دارند و دانشجویان جدیدی
که آنجا میآمدند را رصد میکنند و برای جذبشان نشریاتشان را میفرستند.
بنابراین بهطور خودجوش احساس مسولیت کردم که باید نهاد انجمنهای اسلامی دانشجویان
در اروپا پایهگذاری بشود و کلیدش در همان سال ۱۳۴۱ زده شد؛ به شهر گیسن رفتم و در
کلاس قرآن جمعی از دانشجویان آنجا شرکت کردم و از همان جا کار کلید خورد و تا سال
۴۴ گروه فارسی زبان انجمنهای اسلامی دانشجویان تشکیل شد. در آمریکا هم افرادی مثل
آقای دکتر یزدی، دکتر چمران و بهخصوص دکتر مهدی بهادرینژاد بدون اینکه از داخل
اجازه گرفته باشند خودشان احساس تکلیف میکردند که این نهادها را پایهگذاری کنند.
بعد از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که فضای سیاسی ایران بسته شد و مهندس بازرگان هم در دادگاه
نظامی گفتند ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن میگوییم، دوستان
ما در خارج از کشور بدون اینکه دستوری به آنها داده شود احساس تکلیف کردند که
نهادهایی را شکل بدهند که آموزشهایی را برای ترتبیت کادرهای لازم ارائه کنند تا
بتوانند در آن شرایط و در آن گفتمان انقلابی به وظایفشان عمل کنند. کسی به آنها
دستور نداده بود و خودشان این کار را دنبال کردند. دکتر یزدی و دکتر شریعتی بهعنوان
نهضت آزادی خارج از کشور برای فراگیری آموزشهای نظامی و چریکی میخواستند به
الجزایر بروند که نشد و بعد به مصر رفتند و آموزش دیدند ولی بعد به این جمعبندی
رسیدند این فکر فکر درستی نیست که از خارج کشور بخواهند برای داخل چنین اقدامی
انجام بدهند.
* با توجه به آنچه شما گفتید و به خاطر اینکه بعد از آن هم راههای
ارتباطی گسترده نبود و مشکلاتی که برای نهضت آزادی بهوجود آمد و بازداشت سران
نهضت قاعدتاً هماهنگی چندانی بین شاخه خارج و داخل وجود نداشته؟
همینطور است. بر اساس مبانی
که افرادی مثل دکتر یزدی در دهة ۲۰ و ۳۰ فراگرفته بودند در جایگاهی قرار داشتند که
بتوانند بهصورت راهبردی سیاستگذاری و برنامهریزی کنند و برنامهها را به اجرا
درآورند، اما با این حال ارتباط هم داشتند و مکاتبات نشان میدهد که به داخل گزارش
میدادند. سال ۴۱ که به خارج کشور رفتم حامل نامهای از مهندس بازرگان برای دکتر
یزدی بودم که این در خاطرات دکتر یزدی هم آمده؛ بنابراین چنین ارتباطاتی بود و
آقای مهندس بازرگان هم فعالیتهای دوستان خارج را تأیید میکردند و هم توصیههایی
داشتند. در آن سالها مرحوم رحیم عطایی که
رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی بودند، بهرغم محدودیتهای ارتباطی در جریان امور قرار
داشت و حتیالمقدور دوستان خارج با ایشان رایزنی میکردند.
* پس از پیروزی انقلاب که دکتر یزدی و دیگر اعضای شاخه خارج نهضت به
ایران آمدند. در درون نهضت آزادی رابطة داخلیهای با اعضای شاخه خارج نهضت از جمله
دکتر یزدی چگونه بود؟ آیا راحت میتوانستند با هم کار کنند؟
وقتی انقلاب پیروز شد همة
نیروهای فعال نهضت و نهادهای مدنی مثل انجمنهای اسلامی که در اروپا و آمریکا شکل
گرفته بود عموماً به داخل کشور آمدند تا بتوانند در انقلاب به وظیفهشان عمل کنند.
خیلی از دانشجویان دورة دکتری حتی تحصیلشان را رها کردند و به نوفللوشاتو رفتند
و از آنجا هم به ایران آمدند و بسیاری از مدیران بعد از انقلاب همین افراد هستند
که با نگاه راهبردی که داشتند و عشقی که برای انقلاب اسلامی میورزیدند، زندگیشان
راها کردند و به ایران آمدند. اعضای نهضت آزادی در اروپا و آمریکا که به ایران
آمدند طبیعتاً باید با دوستان ما در داخل همکاری میکردند، اما آن موقع مسائلی پیش
آمد. اغلب دوستانی که در داخل بودند و همچنین کسانی که از خارج آمده بودند در
مدیریت دولت موقت قرار گرفتند ـ چه در دولت موقت بهعنوان وزیر یا مدیر بخشهای
مختلف مثل بنده که بهعنوان شهردار تهران منصوب شدم ـ چون متعهد شده بودند که در
دولت فعالیت سیاسی نکنند و اصلاً
فرصت هم نداشتند بنابراین برای فعالیت در
نهضت کسانی مثل مهندس سحابی باقی ماندند که ۷ سال در زندان و از مسائل دور بود. در
زندان همبند مجاهدین خلق و چریکهای فدایی بود و طبیعتاً گفتمان غالب در زندان
عادل آباد شیراز بر ذهنیت ایشان هم تأثیر گذاشته بود. دوستانی که از آمریکا آمده بودند
شخصیت سیاسی و فرهنگیشان در فضای بازی شکل گرفته بود و با همدیگر انسجام داخلی
داشتند، دوستانی هم که از اروپا آمده بودند یک انسجام داخلی داشتند؛ بنابراین
طبیعی بود که ایجاد انسجام بین نیروهایی که در ایران بودند با نیروهای از خارج
آمده با چالشهایی روبهرو شده بود و در اسناد نهضت هم این سوابق کاملاً مشخص است.
نماد این دو تفاوت شخص مهندس عزتالله سحابی و شخص دکتر ابراهیم یزدی بودند که
سابقة دوستی عمیق و سابقة همکاری در دهة های۲۰ و 30 در نهضت مقاومت ملی داشتند و
به لحاظ ارتباط با مهندس بازرگان و دکتر سحابی پیوندهای عاطفی محکمی داشتند، اما
طبیعی است که به لحاظ نقطهنظرهای اجتماعی تفاوتهایی داشته باشند. دکتر یزدی در
یک فضای آزاد رشد کرده بود و مهندس سحابی ذهنش در فضای بستة زندان شکل گرفته بود و
طبیعی بود نتوانند در برخی از مسائل کنار همدیگر قرار بگیرند و گاهی از این تفاوت
دیدگاهها اینگونه برداشت بشود که با همدیگر اختلاف داشتند.
* پس اعضای شاخه خارج نهضت در دولت بودند و تشکیلات نهضت را افراد
داخل مثل مهندس سحابی اداره میکردند؟
بله، همینطور است. تا اواخر سال ۵۸ مهندس سحابی و افرادی مثل دکتر
محمدمهدی جعفری، محمد بستهنگار و علی اسپهبدی تشکیلات نهضت را اداره میکردند و
نهضت آزادی هم برای حفظ امانت تاریخی تمام بیانیهها و اسناد نهضت در آن دوره را
در مجموعة اسناد خودش حفظ کرده است. وقتی به آن اسناد مراجعه میکنید میبینید این
اسناد و بیانیهها به لحاظ گفتمانی با گفتمان مهندس بازرگان و دکتر یزدی تفاوتهایی
دارند.
* در بعضی موارد عملاً منتقد دولت موقت بودند؟
بله و حتی در کنار سایر جریانات که دنبال قدرت بودند و دولت موقت را
نقد میکردند، قرار میگرفتند. بهخصوص یک تحلیل ۴۵ ـ۴۶ صفحهای به قلم مهندس
سحابی در اسناد نهضت است که این نگاه، خیلی خوب در آن دیده میشود. استعفایی که با
امضای ۱۴ نفر از دوستان مهندس سحابی صادر شد و در خاطرات آقای جعفری بهعنوان سند
تاریخی آمده، به خوبی تفاوت دیدگاه دوستان را از نظر تاریخی با دکتر یزدی و کسانی
که در نهضت به فعالیت ادامه دادند، نشان میدهد و این درس عبرتی است برای امروز و
کسانی که بخواهند گذشته را نقد کنند تا ببینند ریشه بعضی از تفاوت تحلیلها و نگاهها
چه عواملی بوده است.
* طیف چپ نهضت در چه فرایندی استعفا دادند؟ آیا بعد از دولت موقت که
مهندس بازرگان و دیگر اعضا در نهضت فعال شدند اختلافات بیشتر و تداوم همکاری سختتر
شد؟
همینطور است. وقتی افرادی
مثل دکتر یزدی و بقیة دوستان وقت آزاد پیدا کردند و در فعالیتهای نهضت مشارکت
کردند طبیعتاً وقتی کنگرهها تشکیل میشد به لحاظ کمی هم اکثریت داشتند و به نظر
میرسد آقای مهندس سحابی در آن شرایط فکر کردند که به مصلحت است از نهضت جدا بشوند.
مهندس بازرگان به شدت مخالف جدا شدن مهندس سحابی و دوستان ایشان بود و خیلی مدارا
کردند. قبل از اشغال سفارت و استعفای دولت موقت، طیف مهندس سحابی تصمیم به استعفا
گرفته بودند ولی وقتی آن حادثه پیش آمد به خاطر صداقت و صمیمیتی که داشتند ارائة
استعفایشان را متوقف کردند و حتی بعد از افشاگری دانشجویان از مواضع مهندس
بازرگان و دولت موقت دفاع هم کردند و در تهیه بیانیههایی دفاعی همراهی کردند. این
هماهنگی و موضعگیری مشترک خیلی مهم است و نشان میدهد این دوستان به لحاظ فرهنگی،
عاطفی و صداقتی که داشتند وقتی یک مسألة بیرونی مطرح میشد در کنار همدیگر قرار میگرفتند،
اما بعد از آنکه آن موج مقداری فروکش کرد استعفا دادند ولی مهندس بازرگان تلاش میکرد
مهندس سحابی و دوستانش استعفا ندهند. آن موقع بحث انتخابات اولین دورة ریاستجمهوری
مطرح بود. طیف مهندس سحابی موافق نامزدی مهندس بازرگان برای انتخابات ریاستجمهوری
نبودند. مهندس بازرگان به مهندس سحابی گفتند: خب خود شما نامزد بشوید ولی استعفا
ندهید ولی مهندس سحابی ظاهرا با توجه به شرایط بعد از زندان و مسائل خانوادگیشان
آمادگی نامزدی نداشتند و آقای دکتر حسن حبیبی را مطرح کردند که در یک شرایط خاصی
در شورای نهضت هم با یک رأی بیشتر نامزدی ایشان تصویب شد. من در این خصوص قبلاً
یادداشتی هم نوشتهام که مهندس بازرگان پس
از آن جلسه شورا گفت: « این تلخترین شب زندگیام»، بود. بعد از انتخابات ریاستجمهوری
آقای مهندس سحابی استعفایشان را عملی کردند و به لحاظ تشکیلاتی از نهضت جدا شدند،
اما هرگز روابط دوستانه و برادرانهشان با مجموعة نهضت بههم نخورد و در فعالیتهای
فرهنگی و اجتماعی از جمله در انجمن اسلامی
مهندسین با مهندس بازرگان و دوستان نهضت همکاری میکردند. برخلاف بقیة احزاب که
وقتی انشعاب میکنند پنجه بر روی همدیگر میکشند، طیف مهندس سحابی به دلیل اختلاف
نظرها استعفا دادند ولی مناسبات انسانی و همکاری خودشان را حفظ کردند. مهندس سحابی
سالها بعد در گفتوگوهای مطبوعاتی به صراحت و صمیمیت گفته بود: در مواردی که من
با مهندس بازرگان اختلاف داشتم حق به جانب ایشان بود. به نظر من افرادی مثل دکتر
یزدی، مهندس سحابی و دکتر چمران اسوههایی هستند که برای نسل امروز و فردای ما
باید راز و زمز پایداریشان در طول ۶۰ سال و ۷۰ سال مورد توجه قرار بگیرد و ببینیم
چه عواملی موجب شده که اینها بتوانند هم اخلاقی عمل کنند، هم صداقت داشته باشند و
هم بتوانند در چارچوب گفتمان مورد قبولشان و براساس نظرات خودشان به وظایف دینی و
ملی خودشان عمل کنند.
* بعد از دولت موقت و در فضایی که علیه نهضت آزادی و مهندس بازرگان
شکل گرفت، پیامی به دکتر یزدی داده شد مبنی بر اینکه اگر از نهضت جدا شوید میتوانید
در حاکمیت بمانید و به فعالیتهایتان ادامه بدهید ولی ایشان نپذیرفت. این پیام چه
جریانی داشت؟
در اوایل دهة ۶۰ این پیامی بود که به ایشان داده بودند و گفته بودند
شما در آن جایگاهی هستید که بتوانید در جایگاه ریاستجمهوری و مقامات بالای جمهوری
اسلامی باشید ولی لازمهاش این است که از بازرگان فاصله بگیرید. دکتر یزدی خیلی
شفاف گفته بود: من شخصیت و هویت خودم را از بازرگان دارم و او را تنها نخواهم
گذاشت. این مسأله اصالت شخصیتی و صداقت آقای دکتر یزدی را کاملاً نشان میدهد.
* بعد از سالهای سختی که در دهة ۶۰ بر نهضت گذشت. سال ۷۳ پس از
درگذشت مهندس بازرگان چطور با وجود فردی چون دکتر یدالله سحابی، دکتر یزدی بهعنوان
دبیرکل انتخاب شد؟
بلافاصله بعد از درگذشت زنده یاد مهندس بازگان، آقای دکتر سحابی که
یار دیرین ایشان و بزرگ خانوادة نهضت بودند در مصاحبهای گفتند ما بهزودی دبیرکل
نهضت آزادی را انتخاب میکنیم. در اولین جلسة شورای مرکزی انتخاب دبیرکل نهضت را
در دستور قرار دادند و خودشان پیشنهاد کردند آقای دکتر یزدی به سمت دبیرکلی انتخاب
بشوند؛ دلایلشان را هم گفتند و شورای مرکزی تقریباً به اتفاق آرا دکتر یزدی را به
این سمت برگزیدند. این انتخاب نشاندهندة نگاه راهبردی خانوادة نهضت است که در
واقع دنبال مقام نیستند. دکتر سحابی با آن تواضع و بزرگواریی که داشت میدید آقای
دکتر یزدی به لحاظ تشکیلاتی و مدیریتی و سوابقی که با جوانان دارد بهتر میتواند
مسئولیت دبیرکلی نهضت را برعهده بگیرد، اما تا سال ۸۱ که دکتر سحابی در قید حیات
بودند همواره در کنار دکتر یزدی بودند و هماهنگ با تصمیمات دکتر یزدی، شورای مرکزی
و دفتر سیاسی نهضت عمل میکردند.
* آقای دکتر یزدی در آن سالهای سخت با چه رویکرد و استراتژیای
توانست تشکیلات نهضت را حفظ کند و به پیش بَرد بهگونهای که باجود همه محدودیتها
نهضت بتواند در فضای سیاسی منشاء اثر باشد؟
آقای دکتر یزدی عنوان خاطرات خودشان را «۶۰ سال صبوری و شکوری»
گذاشتهاند. این واژه را از قرآن گرفتهاند؛ قرآن در چهار آیه به عبارت « صبار
شکور» اشاره دارد. از منظر قرآن یکی از ویژگیهای برجسته مومنین این است که صبار و
شکور هستند یعنی از ذره ذرة نعمتها و فرصتها در راستای اهداف راهبردی خودش استفاده
میکنند. آقای دکتر یزدی هم به نظر من در مدیریت خودشان ویژگی صبار بودن و شکور
بودن را به کار گرفتند. طبیعی است در شرایط سخت بعد از دهة ۶۰ و سالهای دهة ۷۰ و
بعد از آن نهضت در شرایطی قرار داشت که همیشه با محدودیت و هزینههای سنگینی روبهرو
بود. آقای دکتر یزدی و سایر دوستان چون به گفتمان و بینش اصلاحطلبی، فعالیت و نقد
قانونی، علنی و مسالمتآمیز و تحولات و تغییرات تدریجی در جامعه باور داشتند قراری
بر تقابل نداشتند و قرارشان این بود که مدارا کنند با کسانی که خلاف قانون و انصاف
با آنها رفتار میکردند. در همین شرایط سخت و دشوار کوشش میکردند از کوچکترین
فرصتهایی که وجود دارد هم برای حفظ و بقای خودشان و هم برای توسعة گفتمانشان ـ
بهخصوص در نسل جوان ـ استفاده کنند. به نظرم آقای دکتر یزدی در این دوران از هنر
مدیریت خودش بهخوبی استفاده کرد و توانست چراغ کمسویِ نهضت آزادی ایران را در
طول این ایام روشن نگه دارد و توانست با نیروهایی که بعد از دوم خرداد همین گفتمان
اصلاحطلبی را انتخاب کردند وارد تعامل شود. در همة مراحل آقای دکتر یزدی موید
راهبردی اقداماتی بود که در جنبش اصلاحات انجام شده است؛ بهویژه در مقاطع
انتخابات. همه یادمان هست که در سال ۹۲ چگونه عمل کردند و در سال ۹۴ چگونه عمل
کردند. در شرایطی که نهضت در دوران آقای احمدینژاد واقعاً زیر فشار بود و حتی
امکان صدور بیانیه نداشتند که از مردم دعوت کنند در انتخابات شرکت کنند. در سال ۹۲
از اول صبح آمدند در حسینیة ارشاد و در صف طولانی ایستادند. خبرنگاران داخلی و
خارجی از همان اول صبح آمدند و با ایشان مصاحبه و مخابره کردند و حتی صدا و سیما
هم با ایشان مصاحبه کردند. ایشان در واقع این پیام را دادند که باوجود تمام
محدودیتها ما در انتخابات شرکت میکنیم و دیگران را هم به مشارکت دعوت میکنیم و
این پیام ایشان مشوق بسیاری از افراد برای حضور در انتخابات شد. در سال ۹۴ و در
انتخابات مجلس و خبرگان هم همینطور بود. در سال ۹۶ بهرغم توسعة بیماری و
محدودیت جسمیشان باز هم به حوزة حسینیة ارشاد آمدند که به اتفاق وارد حسینیة ارشاد
شدیم و در همان شرایط هم رأی دادند و هم با خبرنگاران صدا و سیما و خبرنگاران
خارجی مصاحبه کردند. صحبتهای ایشان در جهت تقویت گفتمان اصلاحطلبی در جامعه
بسیار مفید و موثر بود و با این هدف بود که افکار عمومی بدانند اشخاص و شخصیتهای
انقلاب و افراد و گروههای سیاسیای که با محدودیت روبهرو هستند تسلیم چپروی و
گفتمان دیگری نمیشوند و همواره از گفتمان اصلاحطلبی حمایت میکنند.
* یکی از ویژگیهای مهم و برجسته مهندس بازرگان و دکتر یزدی که ضرورت
دارد در شرایط حاضر مورد توجه ویژه قرار بگیرد این است که با وجود همة مشکلات و
سختیها در ایران ماندند و در داخل کشور و بهعنوان اپوزیسیون قانونمدار فعالیت کردند.
این نکتة بسیار مهمی است. در دهة ۶۰ و با بسته شدن فضای سیاسی بسیاری
از گروهها از ایران رفتند و گروههایی هم که بودند فشار آنقدر زیاد بود که به
اصطلاح کرکرههایشان را پایین کشیدند و فعالیتشان متوقف شد. تنها گروهی که
ایستاد و مقاومت کرد نهضت آزادی بود و این ایستادگی به اعتبار رهبران نهضت بود که
سابقة طولانیای در فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی داشتند، در دولت موقت، شورای
انقلاب و مجلس اول بودند. اعضای نهضت به اعتبار این رهبران ایستادند، اما هزینههای
بسیار سنگینی پرداخت کردند و با ایستادگیشان توانستند جنبش اجتماعی ایران را
بارور بکنند و این باروری در دوم خرداد به آن درجهای رسید که ۲۰ میلیون رأی به
آقای خاتمی داده شد. بعضیها توجه ندارند که دوم خرداد فرایندی بود که در جنبش
اجتماعی ایران طی سالهای متمادی رشد کرده و محصول ایستادگی برای پاسداری از اصول
و آرمانهای انقلاب بود که بهتدریج
ثمراتش در دوم خرداد هویدا شد و به خاطر همین ایستادگیها بود که بعد از دو دورة
آقای احمدینژاد، جامعه در سال ۹۲، ۹۴ و ۹۶ از آن میزان رشد بهرمند شده که توانست
در سختترین شرایط پیام روشنی داشته باشد. اما این ایستادگی و ماندن به خاطر این
بود که این بزرگان علقة دینی و علقة ملی داشتند و وابسته به این مملکت بودند؛
بنابراین تنها راه را ماندن و فعالیت در داخل کشور میدانستند و این ماندن بهرغم
همة هزینهها و محرومیتهایی بود که برای خودشان و خانودهشان وجود داشت. آقای
دکتر یزدی در ۱۸ سال غربت و سالهای بعد از انقلاب که از خانودهشان اجباراً دور
بودند به لحاظ عاطفی خیلی تحت فشار بودند ولی کشش علقة خدمت به ایران آنقدر بود
که ناراحتیها را به جان دل خریده بودند، اما در آخرین فرصت زندگیشان که خودشان
هم میدیدند بعد از عمل پانکراس قوا و بنیة جسمیشان در حال تحلیل است و تمرکزشان
کم شده بود و دکترشان هم در ترکیه خواسته بود که بروند و چکاپی انجام بدهد، به
ترکیه رفتند، اما واقعیت امر این است که انگیزة اصلیشان از سفر به ترکیه در این
دورة آخر این بود که در شهر ازمیر که یکی از فرزندانشان ساکن است، اقامت کنند تا
بقیة فرزندان و نوه هایشان بیایند و با هم دیدار داشته باشند و این دیدارها بسیار
در روحیة ایشان و ادامة حیات او موثر واقع شده بود. ماندن در وطن و فعالیت در همین
اقلیم یکی از ویژگیهای تاریخی این گفتمان است که امیدوارم برای نسل امروز و فردای
ما بتواند آموزنده باشد و راز و رمز چنین گفتمانی را بتوانند در زندگی این اشخاص
مرور کنند و این ارزشها را در زندگی شخصی خودشان وارد کنند.
منبع: هفته نامه سازندگی –
19 شهریور 96
No comments:
Post a Comment