پاسخ محمد
توسلی به ادعاهای موسوی خوئینی ها :
خوئینیها آب به کدام آسیاب میریزد؟
سیدمحمد موسوی خوئینیها که سالها سایهنشین بود و حضوری علنی در
عرصة سیاسی نداشت با گفتوگوی مفصل و جنجالیاش در دومین سالگرد درگذشت اکبر هاشمی
رفسنجانی همه نگاهها را به سمت خود جلب کرد و واکنش به ادعاها و نظراتی که در این
گفتوگو بیان کرد همچنان ادامه دارد. او در این گفتوگو نه تنها دربارة هاشمی
رفسنجانی ادعاهای غیرقابل انتظار بیان کرد بلکه راجع به افراد دیگری چون دکتر
مصطفی چمران و امام موسی صدر نیز نظرات و تحلیلهای خاصی ارائه داد و به یک رقابت
و چالش قدیمی اوائل انقلاب جانی تازه بخشید. دربارة نظرات خوئینیها راجع به دکتر
چمران، امام موسی صدر و ماجراهای تسخیر سفارت آمریکا سوالاتی برای مهندس محمد
توسلی فرستادیم و او که از نزدیک شاهد حوادث آن سالها بوده و با دکتر چمران
فعالیتهای مشترکی داشته به سوالات ما و ادعاهای خوئینیها بهصورت مکتوب پاسخ
داد.
قبل از پرداختن به نکاتی که آقای موسوی خوئینیها دربارة امام موسی
صدر، دکتر چمران و نهضت آزادی بیان کرده، لطفاً به این مساله بپردازید که به
نظرتان هدف آقای خوئینیها از این گفتوگو و مطرح کردن نظرات جنجالی در شرایط
کنونی چه بوده است؟
بله، سوال و بلکه ابهام اصلی این است که چرا این نقدها بعد از چند
دهه و در غیاب مرحوم هاشمی رفسنجانی در شرایط کنونی مطرح شده است؟ ضرورت گفتوگو و
وفاق ملی و تأکید بر وجوه اشتراک در راستای منافع ملی موضوعی است که همه کسانی که
دغدغه منافع ملی را دارند امروز بر آن تاکید دارند. با توجه به نقش و جایگاه مرحوم هاشمی رفسنجانی در سالهای بعد از
انقلاب نهضت آزادی
ایران، زنده یاد مهندس بازرگان و
سایر دوستان ما به ویژه در دهة ۶۰
با ارسال نامه های سرگشاده متعدد که در اسناد نهضت آمده است و همچنین در دیدارهای
حضوری عملکرد مسئولان نظام از جمله آقای هاشمی را نقد کردهایم و امروز نیز ایشان
را با توجه به جایگاهی که در مدیریت کشور داشتند در واقع باید یکی از مسئولان اصلی
شرایط کنونی جامعه ارزیابی کرد. در سال ۷۸
در پی مصاحبه ایشان با خبرنگاران داخلی و خارجی که بسیاری آن را در راستای شفاف
سازی دو دهه سوابق وی مثبت ارزیابی کردند اما با توجه به پاسخ مبهم و دو پهلوی
ایشان در مورد پیامدهای نامة ۹۰
امضایی سرگشاده جمعی از آزادیخواهان ایران در «جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت»
به ایشان در کسوت ریاست جمهوری که منجر به بازداشت جمعی در خرداد سال ۶۹ و محکومیت ۹ نفر از آنان شد، بنده که یکی از محکومین این پرونده
بودم و شرایط سخت آن دوران را تحمل کرده بودم یادداشتی نوشتم که با عنوان «مشفقانه
با هاشمی رفسنجانی» در روزنامه «عصر آزادگان» ۲۱ دی ۷۸
چاپ شد. اما ایشان به آن نامه پاسخ ندادند و خطای خود را نپذیرفتند. اما بهرغم
همه نقدهایی که به عملکرد ایشان مطرح بود و مظالمی که به دوستان ما روا شده بود؛
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴
با شناخت و تحلیلی که از شرایط جاری کشور و نامزد مقابل ایشان داشتیم، ما (نهضت
آزادی) به آقای هاشمی رأی دادیم و منافع
ملی را بر منافع فردی و حزبی ترجیح دادیم و در تحلیل ها و اظهار نظرها با توجه به
مواضع ایشان بعد از سال ۸۴ که عملاً در
کنار مردم قرار گرفتند؛ بهجای طرح مسائل گذشته نگاه به آینده داشتیم. امروز آقای
سیدمحمد موسوی خوئینیها با طرح نقدهای گذشته و مطالب دیگری که بعضاً خلاف واقع
است و به آنها اشاره خواهم کرد در شرایط کنونی آب به کدام آسیاب میریزند و چه
هدفی را دنبال میکنند؟ آیا پس از سالها سکوت با تخریب جریان مقابل خود قصد ورود
به قدرت دارد؟
این ابهام تاریخی درخصوص نقش آقای موسوی خوئینیها در رخداد اشغال
سفارت آمریکا در ۱۳ آبان سال ۵۸
و اظهار نظر ایشان در همین مصاحبه که کماکان از این اقدام دفاع میکند،
وجود دارد. و این موضع ایشان در حالی است که پیامدهای آن رخداد از جمله ۸ سال جنگ تحمیلی که اعتبار انسانی و
جهانی انقلاب اسلامی را در افکار عمومی جهان مخدوش کرد و بحران های فرهنگی،
اجتماعی، اقنصادی و سیاسی کنونی جامعه را در پی داشته است بر کسی پوشیده نیست.
آقای موسوی خوئینیها در جایگاه مشاور و هدایتکنندة دانشجویان در پاسخ به درخواست
دانشجویان برای اخذ اذن رهبر فقید انقلاب برای اشغال سفارت آمریکا؛ با اطمینان به
آنها میگویند من بعدا اذن ایشان را خواهم گرفت. البته در خصوص چرایی تبدیل
برنامه دو یا سه روز اولیه دانشجویان به ۴۴۴
روز اشغال سفارت و گروگانگیری و پیامدهای آن، ابهاماتی همان موقع در ارتباط زود
هنگام و نزدیک ایشان با مرحوم احمد خمینی در داخل سفارت وجود داشت. امروز اسناد
منتشر شده روابط حزب توده و کیانوری با مراکز اطلاعاتی روسیه شوروی و آلمان شرقی
نشان میدهند که «(امام) خمینی از پیش از دیدار بازرگان با برژینسکی در الجزایر
مجوز اشغال سفارت آمریکا را داده بود» (اندیشه پویا، شمارة ۵۶ بهمن ۹۷
صفحه ۹۰). اگر این اسناد
منتشر شده واقعیت داشته باشد آیا آقای موسوی خوئینیها در جریان مذاکرات کیانوری و
اخذ این مجوز بوده است که با اطمینان به دانشجویان میگوید من اذن امام را میگیرم؟
با توجه به چنین ابهاماتی در سوابق رخداد اشغال سفارت آمریکا و چنین مصاحبهای غیر
منتظره، شایسته است خود ایشان با توضیحاتی که خواهند داد، رفع ابهام کنند.
آقای موسوی خوئینیها میگوید امام موسی صدر و دکتر چمران با انقلاب همراهی نداشتند و در آن زمان ایشان
نظرش این نبوده که نهضتی که در ایران شروع شده به یک نتیجه خاصی برسد. به نظرتان
این استنباط ایشان بر چه اساسی است و چه نسبتی با واقعیت دارد؟
این اظهار نظر ایشان کاملاً خلاف واقع است. سابقة چنین برداشتهای
نادرستی بر میگردد که از همان ماههای بعد از بهمن ۵۷ توسط آقای جلالالدین فارسی در رسانه مطرح میشد. توضیح
در خصوص ماجرای اختلاف نظرهای او با امام موسی صدر و دکتر چمران در لبنان و ارتباط
نزدیک او با معمر قذافی رئیسجمهور وقت لیبی نیاز به فرصت طولانی دارد. بنده علاوه
بر آشنایی و همکاری نزدیک با دکتر چمران از سال ۱۳۴۲ در آمریکا و بعد در برنامههای دیگر؛ در اوایل سال ۵۷ موفق شدم از جمله سفری به لبنان داشته
باشم و از نزدیک با خدمات امام موسی صدر و دکتر چمران و دیدگاههای آنان در خصوص
جنبش اجنماعی ایران آشنا شوم. آنان در حالی که با درایت مسائل شیعیان لبنان را
مدیریت میکردند، همزمان با دقت مسائل جنبش اجتماعی ایران را با علاقمندی دنبال
میکردند و در مقاطعی حساس نقش پشتیبانی هم داشتند که سوابق آن در خاطرات و اسناد
تاریخی آمده است.
آقای خوئینیها میگوید دکتر
چمران به او گفته است: «کاری که در ایران شروع شده، اشتباه است و شما بیخود وقت
خود را صرف این نهضت میکنید. کار شما اصلاً نتیجه ندارد، اصل کار اینجا در لبنان
است و کاری که آقاموسی میکند، اصل است. اگر این به نتیجه برسد و ما در اینجا موفق
شویم، خودبهخود مسئله ایران هم حل میشود. اگر اینجا درست نشود، آن هم به نتیجه نمیرسد.»
با توجه به شناخت و همکاری که شما با دکتر چمران داشتید انتساب چنین گفتهها و
نظراتی به دکتر چمران چه میزان با فعالیتها و نظرات دکتر چمران همخوانی دارد؟
همان طور که قبلاً گفته شد این اظهار نظرها کاملاً خلاف واقع و تحریف
سوابق تاریخی است. دکتر چمران عاشق ایران
بود و همواره دغدغة کمک به جنبش اجتماعی ایران را داشت. سازمان مخصوص اتحاد
و عمل (سماع) در سال ۴۳ توسط ایشان،
دکتر یزدی و سایر دوستان در خارج از کشور پایهگذاری شد. دکتر چمران که آن موقع در
یک پروژة بزرگ علمی در آمریکا کار می کرد تمام امکانات و تسهیلات زندگی خود را از
دست داد تا ظرفیت خود را عاشقانه در خدمت کمک به جنبش اجتماعی ایران قرار دهد و
هزینههای سنگینی از جمله به همسر و فرزندانش را متحمل شد. اگر پیشنهاد همکاری با
امام موسی صدر در لبنان را با معرفی مهندس بازرگان پذیرفت برای خدمت به مسلمانان
محروم لبنان، حضور در منطقة نزدیک ایران و انجام وظیفه دینی و انسانی بوده است تا
شرایط برای خدمت در ایران فراهم شود. بعد از اتقلاب هم بلافاصله به ایران آمد و در
دولت موقت مسئولیت سنگین پذیرفت و پس از آغاز جنگ تحمیلی نیز تمام توان خود را در
جبهه جنگ و در ستاد جنگهای نامنظم متمرکز کرد و نهایتاً در همان جبهه هم به شهادت
رسید
آقای خوئینیها دیدار امام موسی صدر با محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۵۰ را نشانة روابط حسنه آنها میداند و
از قول دکتر چمران هم نقل میکند که رئیسدفتر امام موسی ساواکی بوده. امام موسی
صدر چه نسبت و روابطی با رژیم پهلوی داشت؟
این اظهار نظر نیز خلاف واقع است. دیدار امام موسی صدر با شاه در سال
۱۳۵۰ به درخواست مراجع و روحانیون مبارز
چون مرحوم استاد مطهری و مرحوم دکتر بهشتی و البته با پیگیری های آقای هاشمی
رفسنجانی که آن موقع در ارتباط با کمک به مجاهدین خلق در زندان بود انجام شده است.
در شهریور سال ۵۰ که اعضای
سازمان مجاهدین خلق بازداشت شدند، آقایان مهندس سحابی و هاشمی رفسنجانی و بنده نیز
در ارتباط با کمک به زندانیان مجاهدین بازداشت شده بودیم. آقای هاشمی احتمالاً به
خاطر همین پیگیریها بعد از شش ماه آزاد شدند، اما مذاکرات با شاه تأثیری در
جلوگیری از اعدام کادر های اصلی نسل اول مجاهدین نداشت.
درباره همراهی افراد و گروهها با اشغال سفارت آمریکا خوئینیها میگوید:
«کسانی که این روزها مخالفت میکنند، آن زمان تأیید میکردند. تنها مرحوم بازرگان
از اول تا آخر مخالف بود. مثلا مرحوم دکتر یزدی اولین مصاحبه را در حمایت از اشغال
لانه جاسوسی کرده و آن را بهعنوان یک حرکت انقلابی ستوده است. البته مرحوم دکتر
سحابی هم گویا مخالف بود منتها او چیزی نگفت... بیانیه نهضت آزادی در حمایت از
اشغال لانه را بخوانید که در روزنامه اطلاعات چاپ شده و ببینید چه داد سخنی دادهاند
در حمایت از این حرکت انقلابی.» آن بیانیه نهضت درباره تسخیر سفارت در چه شرایطی
داده شد و آیا فقط مهندس بازرگان مخالف تسخیر سفارت بود؟
اظهار نظر آقای خوئینی ها در
خصوص مهندس بازرگان کاملاً صحیح است زیرا ایشان از اول اشغال سفارت آمریکا را خلاف
تعهدات بین المللی دولت ایران و منافع ملی میدانستند. دولت موقت و سران نهضت
آزادی که عموماً در دولت موقت بودند بهطور طبیعی همه مخالف اشغال سفارت آمریکا
بودند. در شرایطی که دبیر کل و کادرهای اصلی نهضت آزادی که با توجه به تعهد اخلاقی
در دوران مسئولیت دولت موقت در کار حزبی خود مشارکت نداشتند آیا اطلاعیة نهضت
آزادی که توسط چند جوان عضو نهضت تحت تأثیر جو سیاسی آن ایام صادر شده است باید
توسط ایشان با این لحن به حساب نهضت آزادی ایران گذاشته شود؟! اتفاقاً در آن ایام
از جمع اصلی دوستانی که نهضت آزادی را اداره میکردند مرحوم مهندس سحابی در مأموریت کردستان بودند و
حضور نداشتند و بر اساس گزارش مکتوب آقای دکتر محمدمهدی جعفری که اخیراً برای بنده
فرستادند و بعد از مهندس سحابی مسئولیت اصلی را در تدوین بیانیههای نهضت در آن
دوره داشتند؛ ایشان و آقای دکتر فریدون سحابی نیز در جلسة تهیة آن اطلاعیه حضور
نداشتند و اطلاعیه توسط جمعی از جوانان نهضت تحت تأثیر جو آن روز صادر شده است،
اما نهضت آزادی ایران برای حفظ سوابق با
رعایت امانت تمام اسناد آن دوره را در سوابق ضبط کرده است.
در خصوص اظهار نظر آقای دکتر یزدی همانطور که خود ایشان به دفعات در
یادداشتها و خاطرات خود آوردهاند و در مذاکرة تلفنی به آقای موسوی خوئینیها هم
همان ایام منتقل کردهاند؛ گفته اند: «حالا که دانشجویان وارد سفارت شده و به
عنوان جنبش دانشجویی اعتراض خود را اعلام کردهاند ترتیبی بدهید که ظرف دو یا سه
روز آنجا را ترک کنند تا دولت ایران به لحاظ تعهدات بین المللی بتواند پاسخگو
باشد» ( نقل به مضمون). این که جو سیاسی آن روز چگونه با برنامهریزی قبلی توسط
طیف چپ ضد امپریالیست ایجاد شد و فضای سیاسی کشور با شعار «تداوم انقلاب» فراگیر
شد نیاز به بحث طولانی است و قبلاً به تفصیل به آن پرداختهام.
آقای خوئینیها درباره برخوردهای فیزیکی با اعضای نهضت آزادی میگوید:
«معتقد بودم اینها جمعیتی قانونی هستند و در مجلس با
رأی مردم حضور پیدا کردهاند. تا زمانی که نماینده هستند باید محترم باشند. شما
عکسی را که از آن زمان در ماجرای زد و خورد با معینفر هست حتما دیدهاید که آقای
هاشمی دارد میخندد. من اصلاً اینها را نمیپسندیدم.» این روایت چه میزان صحت دارد؟
بله ایشان اشاره به برخورد فیزیکی برخی از نمایندگان و
واکنش رئیس مجلس آقای هاشمی به سخنرانی آقای مهندس صباغیان دارند که طی آن حوادث
بعد از برگزاری «سمینار تامین آزادی و سلامت انتخابات» نهضت آزادی را در آستانة
انتخابات مجلس دوم گزارش می دادند. در اثرحملات فیزیکی برخی نمایندگان به مهندس
صباغیان و آقای مهندس معین فر که به کمک ایشان آمده بودند آنان مورد ضرب و شتم
شدید قرار گرفته بودند. این یکی از رخدادهای تلخ مجلس اول است که گزارش تصویری آن
هم به دفعات در رسانهها پخش شده و همه در جریان آن هستند. اما سوال اصلی این است
اگر جناب آقای موسوی خوئینیها جمعیت نهضت آزادی ایران را قانونی و مهندس بازرگان
و یارانشان را «افراد مبارز و محترم» میدانند؛ مشفقانه پیشنهاد میکنم به اظهار
نظرها و اقدامات خودشان در جایگاه مسئولیت دادستان کل کشور و سایر مسئولان تحت
امرشان به ویژه در بین سالهای ۶۸-۱۳۶۴ که ایشان در این سمت بودند و تفصیل آن در
رسانهها و اسناد نهضت آزادی هم آمده است مراجعه کنند و اگر آن اظهارات و اقدامات
را خلاف قانون و اخلاق و قضاوت امروزشان یافتند، شایسته است نقدی بر عملکرد خودشان
با رسانهها داشته باشند که این امر به تقوا و اخلاق اجتماعی نزدیکتر است.
والعاقبه للمتقین.
منبع: سازندگی- 3 بهمن 97
No comments:
Post a Comment