گفتو گو با محمد توسلي اولين شهردار تهران پس از
انقلاب
تقابل نگاه اصلاح گرايانه و انقلابي در مديريت شهر
اولين شهردار تهران پس از انقلاب
آنقدر حرف ناگفته از روزهاي مديريت خود در عصر جواني انقلاب دارد كه ميتوان ساعتها
به ناگفتههايش گوش سپرد. حرفهايي كه ميگويد در برابر آنهايي كه نميگويد بسيار
ناچيز است با اين حال همانها نشان دهنده شرايط سختي است كه مديريت شهر تهران در
آن دوره با آنها دست و پنجه نرم ميكرده است. اولين شهردار انقلابي تهران بزرگترين
مشكل خود در دوره مديريت شهر تهران را رويارويي حركت اصلاحگرايانه خود و ديدگاههاي
انقلابي ميداند كه از آنها به رمانتيسيسم انقلابي ياد ميكند. فارغالتحصيل
دانشكده فني دانشگاه تهران و دانشگاه ايلينويز امريكا در رشته راه و ترافيك به
همان اندازه كه در مسائل شهري سررشته دارد تجربه سياسي نيز در توشه دارد تا بتواند
اوضاع و احوال شهرداري تهران را كه اين روزها نهادي سياسي- اجتماعي تبديل شده
واكاوي كند. محمد توسلي همچنان دو ديدگاه اصلاح گرايانه و طي كردن روند آرام
تغييرات را در تقابل با نگاه غير علمي و تحول ناگهاني شرايط در مديريت شهر و كشور
ميداند.
- چگونه مسوليت شهرداري تهران را قبول كرديد؟
بعد از پيروزي انقلاب در معاونت امور انقلاب با دكتر يزدي همكاريام را
شروع كردم. مسوليت من تهيه پيش نويس اساسنامه نهادي بود كه به دستور امام(ره) براي
حفاظت از انقلاب بايد تشكيل ميشد. بعد از بررسيهايي كه انجام دادم نام سپاه
پاسدران انقلاب اسلامي را با استفاده از ايدهيي كه دكتر شريعتي از فرهنگ زمان
پيامبر ارائه كرده بودند، براي اين نهاد انتخاب كرديم. هفته اول اسفند ماه در دولت
موقت به من ماموريت دادند كه مسوليت شهرداري تهران را برعهده بگيرم. هشتم اسفند
سال 57 كار خود را در شهرداري تهران آغاز كردم. تهران در ابتداي انقلاب به دليل
اعتصابهاي پيش از انقلاب و به لحاظ سازماني بسيار متزلزل بود و شهر تهران در اثر
برخوردهاي نظامي در جريان انقلاب به يك جبهه جنگ تبديل شده بود و وضع شهر بسيار بينظم
و آسيب ديده بود. بنابراين همه انتظار داشتند كه شهردار تهران در شروع كار بتواند
كاري اساسي انجام دهد.
- در زمان مديريت شهرداري با چه مشكلاتي مواجه
بوديد؟
چند نكته در آن شرايط مطرح بود : مطلب اول اين بود كه ما براساس مباني
فكري و اعتقادي كه داشتيم و تعهدي كه مهندس بازرگان هنگام پذيرش نخستوزيري مبني
بر استقلال از احزاب سياسي پذيرفته بودند تمام تمركز خود را براي كار در شهرداري و
خدمترساني به مردم شهر تهران قرار داده بوديم. در شرايطي كه همه نيروهاي سياسي به
دنبال استفاده از امكانات براي توسعه كار تشكيلاتي و سياسي خود بودند. حتي دفتر
كار برخي از مسوولان در آن دوران محل تشكيل جلسات حزبيشان بود. ولي در شهرداري
تهران هيچ كار سياسي انجام نميشد. نكته دوم اين بود كه همه فكر ميكردند چون
كاركنان شهرداري در آن زمان زياد خوشنام نبودند بايد پاكسازي وسيعي انجام شود و
افراد زيادي بايد وارد شهرداري شوند. من به اين موضوع اعتقاد نداشتم و اعتقاد به
مديريت مشاركتي داشتم. و معتقد بودم كه بايد با استفاده از همين كاركنان شهرداري
بتوانيم شهر را اداره كنيم چون آنان افراد با تجربه و كيفي بودند كه تجربه كار در
شهر را داشتند. نكته سوم اين است كه وقتي مسوليت اداره شهر تهران را بر عهده
گرفتيم ابزارهاي كنترلي كه براي اداره شهرها وجود دارد به لحاظ نيروي انتظامي و
نيروي اطلاعاتي كشور فاقد آن بود و ما مجبور بوديم با استفاده از شور و آگاهي
انقلابي مردم مسائل مربوط به شهر را حل كنيم كه اين نيازمند يك كار اجتماعي و
توانايي ارتباط با مردم بود كه ما از اين بخش هم استفاده و كوشش كرديم با ارتباط
مستقيم با خود مردم و جلب همكاري مردم شهر را اداره كنيم.
- يكي از اولين طرحهاي شما تشكيل شوراها بود.
چرا با وجود تشكيل شوراهاي همكاري مردم در گودهاي جنوب تهران شوراها در ابتداي
انقلاب شكل نگرفت؟
تشكيل شوراها از اولين طرحهاي
مديريت شهري در ابتداي انقلاب بود براي اينكه من خودم را شهردار موقت فرض ميكردم
زيرا عقيده داشتم كه بايد بستري آماده كنيم كه مردم شوراي شهر داشته باشند و
شهردارشان را خودشان انتخاب كنند ميخواستيم اين فرآيند يك فرآيند دموكراتيك و
منطقي باشد. كار علمي براي اين كار انجام داديم و شهر تهران را به لحاظ تقسيمبندي
آماده كرديم. از طرفي ما ساختار را آماده كرديم و به لحاظ حقوقي گروههاي كارشناسي
تشكيل شد و قانون لازم براي شوراها آماده كردند. حمايت مرحوم طالقاني هم موجب شد
انتخابات در چند شهر كشور انجام شود ولي بعضي از كساني كه در شوراي انقلاب بودند و
نقش اصلي در مديريت كشور ايفا ميكردند عموماً با اصل فكر شوراها موافق نبودند
بنابراين شورا نتوانست به صورت اصولي ادامه پيدا كند.
- شما
درجايي به نتيجه نرسيدن تشكيل شوراها در ابتداي انقلاب را نتيجه تقابل دو ديدگاه
دموكراتيك و غيردموكراتيك آن سالها دانسته بوديد. به نظر ميرسد از همين منظر
مديريت شهري دچار مشكلات فراواني بوده است.
مشكلات ابتداي انقلاب چند وجه داشت
: يكي از مشكلات اساسي اين بود كه در آن زمان نهادهاي انتظامي و اطلاعاتي در كشور
شكل نگرفته بودند. بنابراين كميتههايي ايجاد شدند كه در مناطق مختلف به وسيله
مساجد و روحانيون كه در رأس آنها حضور داشتند اداره ميشدند.
كميتهها چون قانونمند عمل نميكردند
كارهاي بيرويه در سطح شهر انجام ميشد، تداخل با مديريت شهر داشتند كه اين از
مشكلات كليدي ما در سالهاي آغازين انقلاب بود. برخي از مسئولان كميتهها براي خود
اين مسئوليت را قائل بودند كه براي همه مردم مسكن تأمين كنند. بسياري فكر ميكردند
كه مشكل اصلي مردم مسكن است و اگر اين مشكل حل شود اشتغال آنها هم حل ميشود در
حالي كه ما درست برعكس فكر ميكرديم. آنها براي تأمين مسكن مداخله ميكردند و
خودشان زمين تقسيم و پروانه صادر ميكردند. چنين مداخلاتي براي مديريت شهر تهران
بسيار پرهزينه بود و وقت زيادي را از ما ميگرفت كه با مذاكره و گفت و گو بتوانيم
اين مشكلات را حل كنيم.
- پس با اين حساب با دولتهاي آغاز انقلاب هم
دچار مشكل بوديد؟
در دوران دولت موقت با اين دولت
كاملاً هماهنگ بوديم و به همين علت در آن 9 ماه اول حجم كارهاي انجام شده و برنامهريزيها
بسيار زياد بود. اما بعد از دولت موقت در دولت شوراي انقلاب كه آقاي بني صدر آن را
اداره ميكردند به تدريج هماهنگيهاي ما با دستگاههاي اجرايي كاهش پيدا كرد. در
دولت آقاي بني صدر استعفا دادم كه نپذيرفتند.
- يعني شما بعد از دولت موقت استعفا داديد؟
بله ، استعفا دادم تا در دولت
شوراي انقلاب دست براي انتخاب شهردار باز باشد ولي آنها نپذيرفتند. در دوره شهيد
رجايي هم همين اتفاق افتاد كه بنده استعفا دادم ولي در يك صحبت چهارساعتهيي كه با
ايشان داشتم براي ايشان توضيح دادم كه ادامه همكاري ما در شهرداري تهران به مصلحت
مردم شهر تهران نيست زيرا مديريت شهر تهران بايد با وزرا و مديريت دستگاههاي اجرايي
هماهنگ باشند كه اين هماهنگي بسيار كاهش پيدا كرده بود و هزينههايي براي شهر
داشت. ايشان نهايتاً تعهد كردند كه اين هماهنگي را به وجود بياورند و طي دو نامهيي
كه به من نوشتند از من خواستند به همكاري با دولت ادامه بدهم و تصريح كردند كه
هماهنگي لازم را بين مديريت شهر تهران و دستگاههاي اجرايي به وجود ميآورند. اما
نتيجه كار متأسفانه رضايتبخش نبوده و به تدريج ما با مشكلات كليدي مواجه شديم كه
ما را وادار كرد نتوانيم به كار خود ادامه بدهيم.
- اين مشكلات و ناهماهنگيها براي ناتواني از
ادامه كار چه بود؟
علاوه بر مشكلات قبلي كه مطرح شد
دو مشكل اصلي داشتيم : يك مشكل در ارتباط با پروژه مترو بود كه ما علاقهمند بوديم
پروژه مترو را دنبال كنيم چون مترو در راستاي برنامههاي راهبردي و درازمدت پاسخ
به تقاضاي ترافيك در تهران بود. در دولت شهيد رجايي اصرار كردند كه پروژه مترو
متوقف شود اما در يك جلسهيي ما به كميسيون فني دولت گزارش كارشناسي داديم و همه
پذيرفتند كه تهران نيازمند شبكه مترو است. اما بعد از چندي يكي از وزرا اين مطلب
را مطرح كردند كه وقتي در سيستان و بلوچستان مردم چيزي براي خوردن ندارند دليل
ندارد كه ما پروژه مترو داشته باشيم. حتي به مديران بعد از ما هم كه پروژه مترو را
دنبال ميكردند گفته بودند كه شما بايد اين جنازه را دفن كنيد. اين براي ما بسيار
سنگين بود وقتي به لحاظ كارشناسي ميديديم كه شهر تهران نيازمند شبكه مترو است نميتوانستيم
بپذيريم كه مانع اجراي پروژه باشند. مشكل ديگر اين بود كه بعد از آغاز جنگ تحميلي
ما هم به عنوان مديريت شهري احساس تكليف كرديم كه بسيج محلات سازماندهي شوند و به
عنوان نيروهاي پشت جبهه عمل كنند منتها كساني كه نگاه سياسي داشتند با اين وظيفه
مديريت شهر تهران برخورد سياسي كردند و در جلسهاي كه در خدمت وزير كشور و معاونان
ايشان بوديم صراحتاً به ما گفتند كه شما برويد زبالههاي شهر را جمع كنيد و با
كارهاي ديگر كار نداشته باشيد. اينگونه اظهار نظرها باعت شد زمينه استعفا فراهم
شود.
- استعفاي شما را شهيد رجايي پذيرفت؟
چون استعفاي بنده را شهيد رجايي
نپذيرفته بودند ديداري با رهبر فقيد انقلاب داشتم كه گزارش كلاني از شهر تهران
عرضه و تأكيد كردم كه ادامه فعاليت ما در شهرداري باتوجه به مشكلات به نفع مردم
تهران نيست. با اين حال ايشان توصيه كردند كه مقاومت و با گفتوگو مسائل را حل
كنم. اين گفتوگو در رزونامهها منعكس شد و چون من مسائل را شفاف بيان كرده بودم
وزير كشور وقت با استعفاي من در دي ماه 59 موافقت كردند.
- شما در متن استعفانامه نوشته ايد «استعفا
ضرورتي بود كه بايد انجام ميشد» و در پاسخ به وزير كشور وقت كه شما را متهم به
صادر نكردن پروانه ساختماني براي مستضعفان كرده بود گفتید» امروز براي تعيين حقوق
مستضعفان شعار زياد داده ميشود» و اينگونه برخوردها را عاطفي و به دليل ناآشنايي
با اداره امور عنوان كرديد. فكر ميكنيد اين اختلاف عميق بين شما و دولتهاي بعد
از دولت موقت از همين جا نشأت گرفته بود ؟
ما نگاه اجتماعي و مديريتي داشتيم.
چون ميخواستيم واقعاََ به مردم خدمت و مشكلات را با شناخت حل كنيم. مثلاً در مورد
مسكن خيلي شعار داده ميشد. توسعه بيرويه تهران را در راستاي منافع ملي ارزيابي
نميكرديم. ما ميگفتيم اين امكانات و خدمات بايد به صورت عادلانه در سطح كشور
توزيع شود و اشتغال به وجود بيايد. تفاوت ديدگاه همين بود. در واقع مهندس بازرگان
و دولت موقت دنبال اين بودند كه ارزشهاي انقلاب را با ديد مديريتي در جامعه پياده
كنند ولي عدهيي ديگر بودند كه شعار انقلابي و در واقع رمانتيسيسم انقلابي ميدادند.
با نگاه مختصري به شرايط سياسي آن سالها ميتوان دريافت كه حزب توده و گروههاي
چپ كه قبل از انقلاب از سازمان و تجربه جهاني برخوردار بودند، تلاش ميكردند با
شعارهاي احساسي سطح مطالبات مردم آنقدر بالا برود كه دولت انقلاب نتواند پاسخگو
باشد. آنها پروژه تداوم انقلاب را دنبال ميكردند. تداوم انقلاب پروژهيي بود كه
تكنوكراتها و مديران را برچسبهاي مختلف
مانند ليبرال از صحنه سياسي خارج كنند تا عدهيي كه احساسي برخورد ميكنند حاكم
شوند و با ضعف در پاسخ به مطالبات مردم با يك ضربه در يك مقطعي آنها را كنار
بزنند.
اينجا يك توقف داشته باشيم و به
بيست سال بعد برويم، زماني كه شما نامزد انتخابات شوراهاي دوم شديد. بعد از وارد
شدن عدهيي در شوراي دوم شما اختيار تهران را در دست گروه ناشناختهيي دانستيد.
عملكرد اين گروه بعد از پنج سال مديريت تهران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ما همان موقع در تحليلي كه داشتيم
به علت حضور نيافتن مردم در انتخابات گفتيم كه مردم اشتباه كردند و اين واژه را به
كار برديم كه مردم خودزني كردند و در آينده متوجه خواهند شد. براي اينكه فرصت بسيار
خوبي بود تا بتوانند روند مديريت شهري را اصلاح كنند. نتيجه اين شد كه در شوراي
دوم از تمام امكانات و ابزارهايي كه در شهر تهران وجود داشت در جهت زمينهسازي
براي انتخابات رياست جمهوري استفاده شد. اين تجربه باعث شد شهر تهران بستري شود
براي برخوردهاي قدرت و كساني كه ميخواهند در قدرت حضور داشته باشند و تجربه آقاي
احمدينژاد را تكرار كنند. آقاي قاليباف در اين نزديك دو سال مديريت بر شهر تهران
روش مديريتي متفاوتي با آقاي احمدينژاد دارند. تلاش ميكنند كه با استفاده از روشهاي
مديريتي بهتر شهر تهران را اداره كنند اما آنچه وجوه اشتراك اين دو است آنكه به
نظر ميرسد هر دو از يك ابزار استفاده ميكنند.
- آيا در ابتداي انقلاب هم از شهرداري به عنوان
يك ابزار سياسي استفاده ميشد؟
اين تفاوتي است كه بين اين ديدگاه
و ديدگاهي كه ما در سال 58 داشتيم كاملاً مشهود است. ما نگاه سياسي در برنامه ريزي
نداشتيم و به هيچ وجه به دنبال قدرت نبوديم، برنامهريزي كه در شهر تهران داشتيم
كاملاً راهبردي و درازمدت بود. ما هيچ گاه اينطور نگاه نميكرديم كه كاري بكنيم كه
خودمان افتتاح كنيم و بهرهبرداري سياسي از آن داشته باشيم. به همين علت ميتوان
ردپاي بسياري از كارهاي سالهاي بعد را در اين دو سال پيدا كرد چون ما ديد راهبردي
داشتيم. اين ديدگاه با نوع مديريت شهر تهران در اين پنج شش ساله در تقابل است.
- آيا ميتوان ردپاي همان شعارهاي انقلابي در
مديريت شهري را در چندسال گذشته پيدا كرد؟
در ارتباط با مديريت گذشته شهرداري
اگر بخواهيم يك ارزيابي كارشناسي داشته باشيم بايد عملكرد آن را ارزيابي كرد. در
طول مديريت آقاي احمدي نژاد در شهرداري تهران براي مثال بحث جابهجايي يك شبه
نمايشگاه بينالمللي مطرح شد كه اين موضوع مورد تعجب بود. يا زماني كه بحث طرح
منوريل مطرح شد مجموعه دادههاي كارشناسي نشان ميداد كه حمل و نقل شهر تهران نميتواند
با منوريل انجام شود. اين به لحاظ كارشناسي قابل تامل است كه چرا ايشان در سمت
رياست جمهوري همچنان اصرار به اجراي اين پروژه در تهران دارند. وقتي اين پروژه كارشناسي
شده نيست نشان ميدهد كه يك فشار پشت اين پروژه است كه منطق علمي و مديريتي ندارد.
- در اين چندسال شهرداري تهران به يك نهاد
اثرگذار سياسي تبديل شده كه توانايي عرض اندام در معادلات سياسي را دارد. آيا اين
موضوع را براي تحقق مديريت شهري قدرتمند در تهران مثبت ارزيابي ميكنيد؟
مديريت شهر تهران در هر حال سياسي
است و در سالهاي قبل از انقلاب هم پروتكل شهردار تهران در سطح وزرا بوده است. اما
آنچه كه اتفاق افتاده قبل از آقاي احمدي نژاد در زمان آقاي كرباسچي آغاز شده است.
آقاي كرباسچي در طول مدت مديريت خود قصد خدمت داشت و از روشهاي مختلف براي شهر
كسب درآمد ميكردند كه بحث فروش تراكمها از همان زمان شروع شد. ايشان هم به نظر
ميرسيد كه در دوره خدمت خود در شهرداري نيم نگاهي به شركت در انتخابات رياست
جمهوري داشتند كه با مانع مواجه شدند. اين تجربه قبل از آقاي احمدي نژاد آغاز شد
ولي به نتيجه نرسيد. اما اين موضوع در همه جاي دنيا وجود دارد و كساني كه مديريت
شهرهاي بزرگ را كسب ميكنند اين ظرفيت بالا را پيدا ميكنند كه رئيس دولت هم
بشوند. آقاي احمدي نژاد در دوره مديريت خود نه تنها مانعي بر سر راهش نبود بلكه
زمينههاي هموار كردن راهش هم فراهم شده بود. بنابراين اين موضوع ميتواند به
عنوان تجربهيي خوب ارزيابي شود ولي نبايد امكانات شهر تهران به عنوان سكوي پرش
براي گرفتن قدرت مورد استفاده قرار گيرد.
- آيا برنامههاي مديريت فعلي شهر تهران را نيز
ميتوان در همين راستا دانست؟
خيلي از تحليلگران اين ارزيابي را
دارند كه آقاي قاليباف قصد شركت در انتخابات آينده رياست جمهوري را دارند. ايشان
با رويكرد جديدي كه قصد نشان دادن توان مديريتي خود را دارد افكار عمومي را براي
شركت در انتخابات آينده رياست جمهوري آماده ميكند. البته من در اين موضوع عيبي
نميبينم. عيب زماني رخ ميدهد كه اين امكانات به صورت ابزار در اختيار اهداف
سياسي افراد قرار گيرد. اگر واقعاً خدمات راهبردي و سلامتي در شهر انجام شود و
شهردار بتواند ظرفيت بالاي مديريتي خود را نشان دهد من ايراد اصولي در اين موضوع
نميبينم. اما اگر براي اهداف سياسي اجراي پروژههاي كوتاه مدت و نمايشي در شهر در
دستور كار قرار گيرد نه اجراي برنامههاي راهبردي و زير بنايي كه در بلندمدت
پاسخگوي نيازهاي شهر باشد اين نوع فعاليتها داراي وجه تبليغاتي خواهد بود و براي
شهر زيانبار است.
- اگر قرار باشد بين شهردار پيشين تهران و شهردار
فعلي مقايسهاي انجام شود به اعتقاد شما چه جنبههايي نمود بيشتري دارد؟
آقاي احمدي نژاد بيشتر از يك روش
توده وار در مديريت شهر استفاده ميكردند مانند نوع حضور ايشان در ملاقاتهاي
مردمي نگاه كارشناسي را كمتر ميتوان در كارهاي اين دوره مديريت شهر رديابي كرد
ولي آقاي قاليباف رويكرد و بيانشان تمايل به يك رويكرد علمي است مانند تاكيد
ايشان بر شوراهاي محله و شوراياريها اما با توجه به نگاهي كه به قدرت دارند
محدوديتهايي براي ايشان ايجاد ميشود كه به اجبار كوتاه مدت فكر ميكنند و كيفيت
فداي سرعت ميشود.
- از
همين ديدگاه تقابل بين دولت و شهرداري چه نسبتي با اختلاف شما با دولتهاي ابتداي
انقلاب دارد؟
مشكلي كه ما با دولت هاي بعد از
دولت موقت داشتيم كارشكنيهايي بود كه انجام ميشد و نميگذاشتند ما كار كنيم.
امروز دولت نهم هم نسبت به شوراي شهر و شهرداري تهران همين نقش را دارد مثلاً
اختيارات لازم به شوراها تفويض نميشود، ستاد تبصره 13 اعتبارات لازم را در اختيار
مترو تهران قرار نميدهد، يا بدهيهاي دولت پرداخت نميشود. اين يك وجه اشتراك است
اما يك تفاوتي وجود دارد. ما در شهرداري واقعاً تنها بوديم يعني عملاً دستگاههاي
اجرايي با ما هماهنگ نبودند اما امروز آقاي قاليباف اين طور نيست و خود يك پا در
قدرت دارد بنابراين ايشان در برابر مشكلات زانو نمي زند و خود ابزارهاي قدرت را
دارد كه در برابر فشارهاي دولت ايستادگي كند كه شاهد آن انتقادات شديد هفتههاي
گذشته از دولت بود. هماهنگي يعني اينكه همه قانونمند و در جهت منافع ملي عمل كنند.
- آيا شوراي شهر نميتواند نقش نظارتي در زمينه
عملكرد شهرداري را تقويت كند؟
در شرايط مناسب هيچ شهرداري نميتواند
خارج از نظارت شورا عمل كند اما متأسفانه ساختار مديريت شهرداري در ايران ساختار
اقتدارگرايانه است و شوراي شهر عملاً نميتواند نظارت بر عملكرد شهردار داشته
باشد. اعضاي شورا بيشتر حضور تشريفاتي دارند زيرا تعداد كم اعضاي شورا و نداشتن
اختيارات قانوني لازم باعث شده تا نظارت به درستي اعمال نشود. علاوه بر اين تمامي اعضاي شورا از اختيارات برابر
برخوردار نيستند و آنان كه به مراكز قدرت نزديكترند از اختيارات وسيعتري بهره
مند هستند.
- با توجه به اين موضوع شما عملكرد اعضاي اصلاح
طلب شوراي شهر را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
كساني كه در شوراي شهر هستند چون
با اصلاح طلباني كه به دنبال وارد شدن در انتخابات مجلس و رياست جمهوري بعدي هستند
همراهند نميخواهند زياد در شورا هزينه كنند. بنابراين محافظه كارانه در شوراي
شهر عمل ميكنند. در حالي كه به عنوان نمايندگان مردم شهر تهران بايد اطلاعات
بيشتري در اختيار مردم قرار دهند و ارتباط خود را با مردم تقويت كنند و مشكلات خود
در شورا را بازگو كنند. خيلي آرام اين دوران را ميگذرانند و اين نقصي است كه در
رويكرد آنان در شوراي تهران به چشم ميخورد.
- اين
آرامش تا انتخابات مجلس ادامه دارد يا بعد از آن هم ادامه پيدا خواهد كرد؟
بستگي به خصوصيت فردي آنان دارد.
افرادي كه ميخواهند در اين مجموعه حفظ شوند طبيعتاً محافظهكار ميشوند و حاضر به
هزينه دادن زيادي نيستند. اما من از اصلاح طلبان شورا بيشتر از اين انتظار داشتم و
عملكردشان را قابل نقد ميدانم. لااقل در سطح اطلاع رساني به مردم ميتوانستند قويتر
از اين عمل كنند.
- آيا
اصلاح طلبان شورا نبايد با توجه به امكانات مديريتي شهرداري بيشتر استفاده ميكردند؟
من فكر نميكنم مديريت شهرداري
تهران به راحتي حاضر به تقسيم قدرت در شهرداري تهران باشد. مديريت شهرداري كمتر با
يك ساختار شورايي هماهنگ است. ضمن اينكه اعضاي شورا نيز اطلاعات بسيار محدودي از
آنچه در شهرداري اتفاق ميافتد دارند. اصلاح طلبان شورا بايد پيگير اصلاح قانون
شوراها و تقويت جايگاه شورا باشند.
- به عنوان آخرين سوال شما در روند مديريت خود
در شهر تهران دو بار در دفتر خود گروگان گرفته شديد علت اين گروگانگيريها چه بود؟
اين از مشكلات طبيعي دوران بعد از
انقلاب است. يك بار دوازدهم فروردين بود كه يك اصلاحات ابتدايي انجام داده بوديم.
دو جريان در شهرداري بودند كه به هر حال نميخواستند ما ريشه پيدا كنيم.يك عده
كساني بودند كه منافعي داشتند و نميخواستند يك مديريت منضبط در شهرداري باشد و
عدهيي هم نيروهاي ضد انقلاب بودند. ما هر دو گروه را در شهرداري ميديديم. از حزب
توده تا سازماندهي كه كارشكني ميكردند. حتي از احزاب سياسي كه مخالف ما بودند. ما
هم ابزاري جز ابزار مديريتي و گفتگو نداشتيم. در آن گروگانگيري اول آقاي صدر حاج
سيدجوادي وزير كشور و آقاي دكتر يزدي معاونت امور انقلاب آمدند و با گروگانگيران
صحبت كردند و اوضاع آرام شد. ما براساس اين رويكرد هر يك ماه يك جلسه با همه
كاركنان داشتيم و با همه گفتگو ميكرديم.
منبع: روزنامه اعتماد –
15 بهمن 86 (حمید رضا ابراهیم زاده )
No comments:
Post a Comment