گفتگوی
با مهندس محمد توسلی:
مدیریت علمی ضرورت اداره کلان شهر
تهران
ناگفتههای اولین شهردار تهران بعد از انقلاب از روزهای ناب بهمن 57
آقای مهندس چطور شد که شما به عنوان شهردار
تهران انتخاب شدید؟
خاطرات سالهای اول انقلاب اگر چه فاصله زمانی زیادی از
آنها گذشته و بیش از دو دهه از آنها میگذرد، اما کمتر در این مدت از آنها گفته
شده و لازم است که با حفظ امانت این حافظه تاریخی بازگو شود. تاثیر رویدادها و
خاطرات سالهای قبل از انقلاب یکی از سرمایههای تاریخی مردم ما و مردم شهر ماست و
خوبست که در این مورد هم حافظه تاریخی افراد گرفته شود و از نظر تاریخی تحلیل شود
و نتایجش به خصوص برای نسل جوان که سالهای نخستین انقلاب را ندیده میتواند برای
ساختن بهتر آینده مفید باشد. خب بنده خودم در همان سالهای 55 تا 57 در انقلاب
حضور موثر داشتم، مسئول تبلیغات ستاد راهپیماییها بودم بنابراین در این سالها به
طور فشرده در متن کار و رویدادهای کشور بودم و بعد از پیروزی انقلاب اولین
مسئولیتم همکاری با معاونت امور انقلاب با آقای دکتر یزدی بود و اولین کاری که انجام
دادم، اجرایی کردن دستور امام بود که گارد ملی تشکیل شود که بتواند از ارزشهای
انقلاب دفاع بکند. وقتی پیشنویس اولین اساسنامه این نهاد را تهیه کردم نام
پاسداران انقلاب اسلامی را طراحی و پیشنهاد کردم و در پشت ذهنم هم این هدف بود که
باید از ارزشها و مطالبات مردم در انقلاب پاسداری بشود، اما ارزشهای مردم چه
بود، مردم دنبال آزادی بودند، دنبال استقلال بودند، خواستار جمهوریت بودند، دنبال
حاکمیت ارزشهای اسلامی بودند، این ارزشها مورد نظر ما بود و مردم به خاطر آنها
انقلاب کرده بودند و حالا باید پاسداری میشد. در 28 مرداد سال 1332 وقتی کودتا
اتفاق افتاد و نهضت ملی و ارزشهای ملی و مطالبات استقلال طلبانه مردم ضربه خورد
نهادی برای پاسداری از آن وجود نداشت. در آن مقطع انقلاب میخواست که دیگر آن
حادثه تاریخی تکرار نشود و متاسفانه امروز میبینیم که سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی که باید پاسدار ارزشها و مطالبات مردم باشد، عملا در مواردی مسیر دیگری را
طی میکند و جای سئوال است که نهادی که برای دفاع از ارزشها و مطالبات مردم تاسیس
شده امروز گهگاه دیده میشود که در مقابل مطالبات مردم قرار میگیرد...
آقای مهندس برویم سراغ شهرداری
بله میخواستم مقدمهای عرض کنم بعد از تقویت دولت از ما
خواستند که هم به دلیل تجربه و هم به دلیل تحصیلات در واقع به نوعی به من تکلیف
کردند که این مسئولیت را بپذیرم، ولی علاقهمند بودم که در همان مسیر پاسداری از
ارزشهای انقلاب به خدمات خود ادامه بدهم، برای این که باور داشتم که باید از
مطالبات مردم پاسداری کرد و با توجه به آموزشهایی که در خارج از کشور دیده بودیم
و سوابقی که داشتیم، دنبال این بودم که این نهاد درست پایهریزی شود، ولی دوستان
معتقد بودند که شهر تهران مسائل پیچیدهای دارد و کسی که آشنا به مسائل شهر تهران
هست، باید این مسئولیت را قبول کند و به هر حال بنده در هفت اسفند 1357 مسئولیت
اداره شهر تهران را به عهده گرفتم.
از اداره شهر تهران در آن شرایط انقلابی و حال
و هوای آن روزها بگویید.
شرایط و حال و هوای آن روزها را تصور بکنید که راهپیماییها
و درگیریهای نظامی و درگیریهایی که به خصوص در همان بهمن ماه اتفاق افتاده بود و
جنگ و گریز و کشتاری که شده بود یک وضعیت واقعاً نابسامانی در شهر تهران ایجاد
کرده بود، همه چیز خراب بود، همه چیز به هم ریخته بود و حال و هوای خاصی در فضای
شهر تهران به وجود آمده بود، که مدیریت ویژهای را میطلبید. مدیریت در شرایط عادی نبود، مدیریت بحران بود و قانون مندیهای
مدیریت بحران را می طلبید ـ مدیرانی را میخواست که شرایط خاص دوران انقلاب را درک
بکنند و دیگر این که به هر حال مردم در انقلاب پیروز شده بودند و دولت مردمی حاکم
شده بود. همه انتظار داشتند که در زمان کوتاه به
مطالبات دیرینشان پاسخ گفته شود و همه هم رای و هم دل بودند و دنبال تحقق آن
مطالبات و یک روحیه خاص که اصلا برای نسل امروز قابل درک نیست.
میشود گفت تا حدودی مثل حس بعد از دوم خرداد
از این جهت که مردم احساس کردند یک پیروزی به دست آوردند و دنبال تحقق مطالباتشان
بودند.
دوم خرداد را نمیشود با آن مقایسه کرد. یک مینیاتوری از آن
زمان بود، مثالی که زدید مثال خوبی است بیش از 20 میلیون نفر رای دادند و همان مطالبات اول انقلاب را تکرار
کردند که در این دو دهه توجه نشده بود، در حقیقت مردم با یک رای به آقای خاتمی یک
«نه» به شرایط قبلی گفتند و خواستند انقلاب در همان آرمانها و ارزشهای اولیه
خودش گام بزند و آقای خاتمی برنامه و سخنانش تبلوری از همان خواستهها بود که یکی
از اهم آنها آزادی بود و هست...
از مدیریت شهر تهران در آن شرایط میفرمودید.
در آن شرایط سعی کردیم که از کارکنان خود شهرداری استفاده
کنیم. فقط در حدود 10 نفر خارج از کارکنان همکارانی در حد پستهای سیاسی داشتیم،
اما کوشش کردیم که از نیروهای مجرب خود شهرداری استفاده کنیم، چون انقلاب متعلق به
همه است از جمله کارکنان شهرداری آنها هم جزء مردمند و ما به هیچ وجه دید حذفی
نداشتیم بلکه دنبال جذب افراد بودیم و استفاده از تجربه و تخصص همه نیروها، دنبال
رد و حذف نبودیم.
ولی به هر حال روزها و شرایط انقلابی باعث میشود
که همه چیز زیر و رو بشود و تحولات جدی پیش بیاید و این مدیریت و بسامان کردن و
کنترل امور از جمله کنترل شهری مثل تهران را مشکل میکند. از موانع پیشروی مدیریت
شهر در آنروزها بگویید.
موانع زیاد بود، طبیعی است کسانی که از انقلاب ضربه خورده
بودند، مخالف بودند و مخالفت میکردند. بیگانگان که منافعشان به خطر افتاده بود،
در تکاپو بودند که با اعمال نفوذ در درون انقلاب از پایداری و رشد انقلاب جلوگیری
کنند و این طبیعی است و در هر انقلابی یک چنین مسایلی طبیعی است. این هوشیاری
مدیران انقلاب و مردم است که میتواند از این آفات جلوگیری کند. و من برای این که
در محدوده شهر تهران این آفات را متذکر بشوم به دو بخش اشاره میکنم یک بخش آفاتی
که در درون شهرداری وجود داشت و یک سری آفاتی که در سطح شهر وجود داشت. آفات درون
شهرداری اگر چه ما خودمان با دید خدماتی در شهرداری کار میکردیم و اعتقاد نداشتیم
که بایستی از بستر مدیریت شهرداری بهرهبرداری سیاسی بکنیم و این در عملکرد ما
نمود داشت و تا اولین دوره انتخابات مجلس که من کاندید شدم، کسی از ارتباطات سیاسی
بنده خبر نداشت، و وقتی اسمم در لیست گروه «همنام» در آمد خیلیها تازه متوجه شدند
که من با کدام مجموعه ارتباط دارم. چند گروه بودند در شهرداری که کارشکنی میکردند،
یک گروه گروههای مخالف انقلاب بودند که از هر فرصتی برای ضربه زدن و کارشکنی
استفاده میکردند.
چطور، مگر اینها پاکسازی نشده بودند؟
البته طبق قانون پاکسازی افرادی که مدارکی علیهشان بود
پاکسازی شده بودند، ما کوشش کردیم پاکسازی در چارچوب قانون باشد. قانون را اجرا
کرده بودیم و دقت داشتیم که ضوابط انسانی را در نظر داشته باشیم و این طور نبود که
مدارک مستند در مورد همه وجود داشته باشد، به هر حال از فضا استفاده میکردند.
گروههایی بودند که در همه جا عوامل داشتند مثل حزب توده،
آنها در واقع کادرهایی داشتند از جمله در شهرداری و سعی میکردند از فضای درون
شهرداری به نفع افکار خودشان استفاده کنند. عدهای هم فکر میکردند که مدیریت
انقلاب میخواهد با منافع کارکنان مقابله کند، با القاء شبهههایی که میشد در
همان اوایل دوبار مرا در اتاق کارم، به گروگان گرفتند. یک بار تمام خانمهای
کارمند و یک بار تمام کارکنان و آن موقع ما سعی میکردیم که با گفتگو مسایل را حل
بکنیم. آنها به بعضی تصمیمات ما اعتراض داشتند ولی ما با تدبیر سعی کردیم با آرامش
مسئله حل شود. از آقای صدر حاج سید جوادی که وزیر کشور بودند و آقای دکتر یزدی که
معاون امور انقلاب بودند، خواستیم که بیایند و مسایل آنها را شنیدیم و با گفتگو حل
شد، ما هم گفتیم که ما چیزی جز این نمیخواهیم. آنچه ما میخواهیم پاسخ به نیازهای
طبیعی شماست. یک سری گروههای سیاسی داخل حاکمیت، راست و محافظه کار امروز که آن
موقع در قالب حزب جمهوری اسلامی فعالیت میکردند.
در آن زمان حزب جمهوری اسلامی جزء گروههای چپ
به حساب میآمد، درست است؟
بله نشریه جمهوری اسلامی چپترین و تندترین شعارها را مطرح
میکردند و هماهنگ با حزب توده هم علیه دولت موقت، بحث مفصلی است که تحلیل شرایط
آن زمان را مطلبد که چگونه همه گروهها و نیروها علیه دولت موقت موضعگیری کردند
که نیاز دارد جداگانه توضیح داده شود.
اما در همان نشریه جمهوری اسلامی از دکتر مصدق
دفاع کرده بودند؟
این یکی از تناقضهای درونی حزب جمهوری اسلامی بود، جناحی
که در واقع مهندس موسوی معرفش بود، روشنفکران دینی بودند که مرحوم دکتر بهشتی در
درون حزب جمهوری اسلامی جذبشان کرده بودند و آنها با دو گروه دیگر در درون حزب
جمهوری اسلامی برخورد داشتند، یکی گروه آیت که به شدت با نهضت ملی و دکتر مصدق
مخالف بودند و یکی هیاتهای مؤتلفه که آنها هم به خاطر نوع تفکر اسلامی سنتی خود،
مخالف بودند، به هر حال به لحاظ مواضع تفاوت در درون حزب جمهوری اسلامی مشکلاتی
وجود داشت که این یکی از مهمترین عوامل توقف حزب جمهوری اسلامی بود.
موانع درونی و بیرونی شهرداری را میفرمودید.
بله در بخش بیرونی یعنی در سطح شهر نیروهای فرصت طلب بودند
که به دلیل نبود وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی سوء استفاده میکردند که
متأسفانه این عوامل فرصت طلب بعضیهایشان
حتی در کمیتهها هم نفوذ کرده بودند و این عوامل فرصت طلب به زمینهای شهری تجاوز
میکردند. بدون پروانه اقدام به ساخت و ساز میکردند و این یکی از مشکلاتی بود که
ما برای حفظ شهر درگیرش بودیم و کوشش میکردیم که با تدبیر با این مشکلات برخورد
کنیم و زمان زیادی از مدیریت شهر را برخورد با همین عوامل فرصت طلب میگرفت که
خودش داستان مفصلی است که ساعتها میشود در مورد آنها صحبت کرد. من جا دارد در
اینجا از نام یکی از مسئولین کمیتهها یاد بکنم آیتالله سید هادی خسروشاهی که
مسئول کمیته منطقه 12 بودند و هم زمان مسئول حساب 100 امام هم بودند، برای تأمین
مسکن و ایشان میگفتند مشکل مسکن باید 3 ماهه یا 6 ماهه حل شود و حتی در یک مقطعی
خودشان پروانه ساختمان صادر میکردند که ما در یک جلسهای در شورای انقلاب این را
مطرح کردیم و ایشان هم حضور داشتند و گفتیم که آقا یک شهر و چند کلانتر که نمیشود
بالاخره یک شهر یک مدیریت متمرکز میخواهد اگر قرار باشد شما پروانه صادر بکنید
شهرداری چکار کند و از این نوع مشکلات در آن زمان وجود داشت و من این را به عنوان
خاطره ذکر کردم، خدا رحمتشان کند. ما همیشه سعی میکردیم با این گونه مسایل که در
آن دوران وجود داشت با گفتگو برخورد کنیم، با آرامش و تدبیر برخورد کنیم، کوشش میکردیم
نشست داشته باشیم، مسائل را مطرح میکردیم و آگاهشان میکردیم که این مسائل به نفع
شهر نیست و به نفع انقلاب هم نیست و پیامدهای نا مطلوبی هم دارد، از این خاطرات
زیاد است، این مورد را به عنوان نمونه عرض کردم که بتواند برای مردم امروز هم
خاطرات تجدید بشود و هم آموزنده باشد، برای برخورد با مسایلی که امروز در مدیریت
شهری وجود دارد.
عمدهترین دغدغههای شما در اداره شهر چه بود؟
شاید بتوانم بگویم اولین دغدغهای که ما داشتیم، این بود که
مردم انقلاب کردند و حالا آنها باید بتوانند در مدیریت و اداره جامعه نقشی داشته
باشند، پس در شهر تهران اولین قدم تشکیل شورای شهر بود. یادتان باشد که در اسفند
57 هنوز قانون اساسی تدوین نشده بود، هنوز قانونی در زمینه شوراها نوشته نشده بود،
هنوز مرحوم طالقانی در این زمینه صحبتی نداشتند، اما تربیت ما در سالهای دهه چهل
در انجمن اسلامی دانشجویان و ... اندیشه سیاسی دکتر مصدق و مهندس بازرگان و این نحله
فکری به ما آموزش داده بود که اساس کار باید بر اساس حرمت انسان و کرامت انسان
اتکاء به مردم باشد. اگر مردم در کارها مشارکت نداشته باشند، هیچ برنامه اصلاحی و
توسعهای نمیتواند موفق شود. برای این که این کار را انجام بدهیم، یک گروه
کارشناسی تعیین کردیم تا موانع کار شورای شهر را در تهران بررسی بکنند. این گروه
ظرف چند ماه کار کارشناسی خوبی را به انجام رساند، موانع را مشخص کرد، راهکارها را
ارائه کرد. اولین مانع این بود که ساختار شهر تهران هماهنگ با شوراها نبود. شهر
تهران 12 منطقه بی رویه بود آن موقع 375 محله در شهر تهران شناسایی شد. ما میخواستیم
کار شوراها و مشارکت مردم از محلات شروع شود، تا بین شورای محله، شورای مناطق و
شورای شهر ارتباط ارگانیک بین اعضای شوراهای شهر، مناطق و محلهها و مردم و
کارکنان شهرداری تامین شود. تهران به 20 منطقه تقسیم بندی شد که نتیجه یک کار علمی
و تحقیقاتی بود که الان هم تهران 20 منطقه است، به علاوه 2 منطقه در غرب مسیل کن که
قرار نبود تهران به سمت غرب گسترش پیدا کند. آییننامه تشکیل شوراها بررسی شد و
تنظیم شد و از طریق وزارت کشور برای شورای انقلاب ارسال شد. به هر حال کار
کارشناسی گستردهای انجام شد، شوراها و مقدمات تشکیل آن فراهم شد، ولی متأسفانه
مسئولان بعدی باور به کار شورا نداشتند. در جاهایی هم که تشکیل شد ما نتیجه آن را
دیدیم.
بعد از این که اصول
شوراها در قانون اساسی پیشبینی شد. شوراها در سنندج کردستان در قزوین و در چند
شهر دیگر تشکیل شدند و عملکرد خوبی داشتند. برای مثال در کردستان که همیشه سرکوب
شده بودند، وقتی اداره شهرها به دست مردم سپرده شد پیامد خوبی داشت و بسیار وضعیت
فرق کرد. مرحوم طالقانی که آنجا رفته بودند و گزارش میدادند که شخصیت دادن به
مردم و مشارکت دادن آنها بسیاری از کارها را تسهیل کرده است، یا در تهران ما برای
حل مشکل گودهای جنوب تهران که زاغه نشینهای جنوب تهران و لکههای تیره شهر بود و
انتظار میرفت بعد از انقلاب مشکل این زاغه نشینها و مردم محروم آنها حل بشود. ما
با انجام انتخابات شورا در این گودنشینها و همکاری و مشارکت نمایندگان طبیعی آنها
توانستیم با کمک آنها با حداقل هزینه این مشکل آنها را حل کنیم. با مشارکت خودشان،
راه حلهای خودشان و همکاری خودشان آن زاغهها را ترک کردند و با کمکی که به آنها
شد در محل دیگری ساکن شدند و تمام این کارها با کمک داوطبانه خود مردم و در حقیقت
با شخصیت دادن به مردم و با بازی گرفتن آنان در اداره امور، انجام شد.
آن مردم از نازلترین سطح فرهنگی و اجتماعی بودند و سواد هم
نداشتند. اما در برگهای انتخابات آن محلات عکسهای نامزدها چاپ شده بود و آن مردم
با نگاه کردن به عکسها جلوی فرد مورد نظرشان خط میکشیدند و علامت میزدند و با
این وضعیت شوراهای آن محلات هم تشکیل شد و خیلی خوب هم عمل کرد و یک گره پیچیده
شهری با کمک اهالی با کمترین هزینه حل شد، این تجربه نمودار این واقعیت است که در
لایههای پایین جامعه هم اگر شما به مردم شخصیت بدهید و جلب مشارکت بکنید کارهای
بسیار مهمی را میتوانید انجام دهید.
از حضور پرشور مردم و مشارکتشان در امور در آن
روزهای انقلابی بیشتر تعریف کنید.
بله، اتفاقاً از جمله خاطراتی که خوبست ذکر شود برای نسل
جوان امروز که دوران انقلاب را درک نکردهاند، زیرا رویدادهای آن دوره روایت نشدهاست
. کسانی که با مدیریت آن دوران موافق نبودند نگذاشتند که رویدادهای دو سال اول
انقلاب که بخشی از تاریخ انقلاب را تشکیل میدهد منعکس شود و حتی عکسها و فیلمهای
آن دوران را هم صدا و سیما به طور کامل سانسور میکند و پخش نمیکند. بنابراین
بعضی از این خاطرات از نظر تاریخی هم میتواند مفید باشد. همان طوری که عرض کردم
موقعی که ما شهر تهران را تحویل گرفتیم شهر تهران شهری جنگ زده بود. آسفالت خیابانها،
در دیوار همه کثیف و تخریب شده بود و یک وضع ناهنجاری شهر تهران داشت. بخشی از
آنها را کارکنان شهرداری جمع کردند. مثل لاستیکها، بشکهها اما حجم کار خیلی زیاد
بود، ما از یک زمینه فرهنگ بومی مردم استفاده کردیم، میدانید که همه ایرانیان
براساس سنت قدیمی در آخر اسفند هر سال خانه تکانی میکنند. گفتیم حالا که مردم
خانه خودشان را خانه تکانی میکنند چرا شهرشان که متعلق به خودشان است را نظافت
نکنند بر این اساس آخرین جمعه سال را اختصاص دادیم به روز پاکسازی شهر تهران و از
همه مردم دعوت کردیم که در این پاکسازی شرکت کنند نمیدانم صدا و سیما آن موقع
فیلم برداری کرده یا نه یکی از بهترین و خاطرهانگیزترین روزهای انقلاب روز
پاکسازی در اسفند 57 است که چطور مردم تهران اعم از زن و مرد، پیرو جوان از روحانی
و غیر روحانی همه به سطح خیابانها ریختند و جارو به دست همراه کارکنان شهرداری به
نظافت در و دیوار و سطح شهر پرداختند. از زیبا ترین صحنههایی که در آن روز دیدم
مرحوم طالقانی بود که به خیابان آمده بودند و مثل سایر مردم در حال نظافت بودند.
مسئولین آمده بودند. همه بودند و همان شور و انقلابی که در پیروزی انقلاب بود در
آن روز تاریخی هم مشهود بود، من چند تا تلکس از خبرگزاریهای خارجی داشتم که همهشان
این خبر را مخابره کرده بودند که انقلاب مردمی است و شور و هیجان انقلاب همچنان
ادامه دارد و واقعاً مردم در آن روز نشان دادند که انقلاب از خودشان است و انقلاب
مردمی است.
جای تأسف است که بعضی روشنفکران ما به خاطر سرخوردگیهایی
که هست و به خاطر بعضی تندرویهایی که شده این طور وانمود میکنند که مردم گول
بیگانگان را خوردند و این انقلاب را بیگانگان انجام دادند یا خیلی مؤثر بودند و به
نوعی میخواهند اصالت و مردمی بودن انقلاب را انکار کنند. من خوب است در این جا
این نکته را عرض کنم که بیگانگانی که در کشور ما منافع زیادی داشتند و با انقلاب
ضربه خوردند همیشه سعی کردند که از عناصر فرصت طلب و نفوذی استفاده کنند.
این طبیعی است که کشورهای بیگانه به ویژه آمریکا و انگلیس
که در اثر انقلاب ضربه خوردند در راستای منافع خودشان اقداماتی کرده باشند. چون
ایران جایگاه ژئوپلیتیکی خاصی در منطقه دارد و برای کشورهای صنعتی حضور و ارتباط
با ایران یک نیاز راهبردی است، طبیعی است اگر آنها با دید طمع به ایران نگاه کرده
باشند و با توجه به شرایط قبل از انقلاب و
وضعیت بعد از انقلاب، اقداماتی صورت داده باشند که این امر به معنی عدم اصالت
انقلاب و مردمی نبودن انقلاب نمیتواند باشد، بنیان انقلاب ما واقعاً مردمی بود.
برگردیم به مسائل شهرداری، با توجه به آن روحیه
همکاری و شور مردم به تدریج باید شورای شهر در تهران جا میافتاد و نهادینه میشد.
اما بر عکس میبینیم که بحث شورای شهر کم کم از بین رفت، چرا؟
چون باور نداشتند پارهای از مسئولین، میگفتند این مردمی
که با یک سخنرانی این رو یا آن رو میشوند، چرا شما این قدر به مردم تکیه میکنید. نداشتن این باور
از موانعی بود که باعث شد شوراها که از اصول قانون اساسی هست دو دهه تحقق پیدا
نکرد تا دوم خرداد و به همت آقای خاتمی قدم اول و جدی برداشته شد. متأسفانه در
جامعهای که فرهنگ استبدادی غالب هست و این ذهنیت مدیریت از بالا وجود دارد اصولا
مردم فکر میکنند که فقط از بالا میشود یا باید جامعه را اداره کرد فرهنگ مدیریت
مشارکتی را باید جا انداخت، باید به این باور رسید و کسانی که باورهای عمیق دینی
دارند و قرآن را راهنمای عمل میدانند وقتی قرآن میگوید «و امرهم شورا بینهم»
خیلی روشن است که در یک جامعه انسانی و سالم بایستی کارهای مردم به دست خود مردم
سپرده شود و راه حلها با مشورت آنها تعیین شود. یک جامعه آزاد و ایمانی یعنی
جامعهای که نیاز به آقا بالا سر و کسی که دستور بدهد ندارد. حتی به خود پیامبر
قرآن تصریح میکند که علیرغم پایین بودن سطح فرهنگ در 14 قرن قبل، علی رغم تجربههای
تلخی که پیامبر از جهل و نادانی مردم داشت، قرآن به پیامبر دستور میدهد «و شاور
هم فی الامر»، نکند که رو ترش بکنی بلکه تو بایستی با اینها مشورت کنی چرا قرآن
چنین دیدی دارد؟ چون هدف حکومت کردن نیست، قدرت نیست، هدف تربیت انسان است، هدف
ساخته شدن انسان است. باید انسان و کرامت انسان هدف باشد. باید به این باور رسید.
بنده فکر میکنم تجربه دو سال اول انقلاب در شهر تهران یک تجربه تاریخی است که اگر
اسناد آن تنظیم شود، میتواند به عنوان یک الگو در مؤثر بودن مشارکت مردم در
مدیریت شهری مورد بررسی قرار گیرد.
از مهمترین مسایلی که در مدیریت شهر تهران با
آن مواجه بودید میگفتید؟
بعد از بحث شوراها که عرض کردم، پروژه بعدی برنامهریزی
برای مسائل حمل و نقل و ترافیک شهر بود. گروهی کارشناس تعیین کردیم و این گروه در
سازمان حمل و نقل ترافیک مستقر شد. کار کارشناسی حدود 6 ماه یعنی تا شهریور 58 به
طول کشید کار بسیار سیستماتیک و منظمی انجام شد انجام یک پروژه در سه مرحله بلند
مدت، میان مدت و کوتاه مدت برنامهریزی شد. در کوتاه مدت حل مشکل تراکم در نواحی
مرکزی شهر تهران بود که با پیشبینی محدوده و یک طرفه کردن حدود 50 خیابان مرکزی
شهر و تعیین خطوط ویژه برای اتوبوس رانی راه حل این چنین اندیشیده شد برای کاهش
تراکم ترافیک در مرکز شهر محدودیت در تردد خودرو سواری و اولویت دادن به حمل و نقل
عمومی بود. این برنامه علاوه بر کار کارشناسی که انجام شده بود فقط در یک شرایط
انقلابی قابل انجام بود. به لحاظ علمی و کارشناسی امکان یک طرفه کردن 50 خیابان
مرکزی شهر در یک شب یا دو شب مقدور نیست و بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که این
طرح عمل نمیکند اما با شناختی که از روحیه انقلابی مردم داشتم و باور به این که
مردم در شرایط انقلابی کارهای بزرگی را میتوانند انجام دهند گفتم مطمئن باشید این
کار تحقق پیدا میکند. در چند مصاحبه کار توضیحی انجام دادم و مرحوم طالقانی در
یکی از نمازهای جمعه مرداد 58 بود که
سخنرانی بسیار مؤثری کردند و بعضی همکاران ما میگفتند ما انتظار نداشیم که این
طرح موفق شود و یک روحانی یک مسئله کارشناسی در مورد ترافیک را این قدر خوب بتواند
بیان کند و این قدر قوی و گیرا بتواند به مردم این پیام را بدهد و دیدیم که این
طرح به خوبی اجرا شد. در همان تاریخ مقرر و خوب است که یادی و تقدیری هم از آقای مهندس
صفایی فراهانی بکنیم که ایشان آن موقع مدیر اجرایی این پروژه بودند و با مدیریت
بسیار قوی و خوب این پروژه را پیش بردند و اجرا کردند.
آقای صفایی فراهانی سمتشان دقیقاً چه بود؟
مدیر واحد اجرایی شهرداری تهران بودند. شهرداری واحد امانی
دارد که به صورت امانی کار اجرایی میکند. و خوب است این نکته را هم در همین جا
عرض کنم که وقتی من این طرح را بردم در دولت و مطرح کردم وزرا البته استقبال کردند
اما با احساسترین واکنش را مرحوم فروهر داشت که آن موقع وزیر کار بودند. ایشان
گفتند که اگر اتوبوس هم کم باشد ما سوار کامیون میشویم و با کامیون جابهجا میشویم
تا مردم بدانند که مسئولین هم در این پروژه مشارکت دارند و این را خیلی با شور و
احساس فراوان گفت که همه را تحت تاثیر قرار داد خب روزی که قرار بود این طرح اجرا
شود، خط ویژه در نظر گرفته شده بود برای اتوبوسرانی و در کنار این خط ویژهها
کاربریها تجاری بود که نیاز به پارکینگ دارند و بعضی تصور میکردند که مردم تخلف
میکنند و میآیند در خط ویژه توقف میکنند ولی یک مورد تخلف هم ندیدیم و این به
خاطر پیوندی بود که مردم با انقلاب و مدیران انقلاب داشتند و مدیران انقلاب را از
خودشان میدانستند و اجرای این پروژه را وظیفه خودشان میدانستند و این واقعاً یک
تجربه درس آموز است برای امروز ما و آینده ما.
قبل از این که بحث میان مدت را به فرمایید اگر
امکان دارد به دیگر مدیران شایسته آنروز مثل جناب صفایی فراهانی هم نامی ببرید که
ذکر خیری و تقدیری هم باشد.
بله، آقای مهندس حریری قائم مقام شهرسازی بودند که از
دوستان و همکاران قدیم من بودند و عضو انجمن اسلامی مهندسین هستند. آقای خسرو
منصوریان معاونت اجتماعی شهرداری بودند که کارهای شایسته زیادی انجام دادند که
داستان مفصلی است. آقای مهندس منوچهر صنیع پور معاون عمرانی شهرداری بودند که آقای
صفایی فراهانی از مدیران شایسته زیر مجموعه ایشان بودند، آقای محمد سامی برادر
مرحوم دکتر سامی معاون حمل ونقل ترافیک بودند. آقای جهانشاهی معاون مالی اداری ما
بودند که به رحمت خدا رفتند و البته از مدیران شایسته بودند که بسیار با علاقه و
پشتکار کار میکردند. آقای مهندس علیرضا هندی مدیر عامل شرکت اتوبوسرانی بودند.
در بخش میان مدت طرحهای بهبود ترافیک، توسعه شبکه بزرگراهها را در نظر داشتیم
شرایط اجتماعی سیاسی سالهای 58، 59 را حتما در جریان هستید. مسئولان دنبال جنگ
قدرت بودند حتی در محل کارشان جلسات حزبی و سیاسی میگذاشتند اما ما تمام هم و غم
خود را صرف اجرای پروژههای عمرانی و پاسخ به نیازهای مردم کرده بودیم. ادامه
بزرگراه رسالت از شریعتی تا آفریقا بعد از انقلاب احداث شده، بخشی از آزاد راه همت
و یکی از پلهای فجر در همین سال اجرا شده و بخشی از مسیر صدر از بزرگراه مدرس تا
شرق شریعتی در سال 58،59 ایجاد شده، پل شریعتی در همان سال اجرا شد. و به هر حال
بسیار کوشش شد که در آن شرایط و با آن امکانات شبکه بزرگراهی توسعه پیدا کند و بخش
سوم ادامه طرح مترو بود که قبل از انقلاب روی آن مطالعه شده بود. ساختارش وجود
داشت. آقای مهندس عبدالحسین ابراهیمی مدیر عامل وقت شرکت مترو که از مهندسان
مسلمان و خبره بودند روی آن کار کرده بودند و ما هم بعد از انقلاب از ایشان
خواستیم که مدیریت عامل مترو تهران را بپذیرند و ایشان هم با طیب خاطر پذیرفتند.
همه در واقع اشتیاق داشتند که همکاری بکنند. پروژه بازبینی شد و علیرغم این که
کار اجرایی در آن شرایط مشکل بود و همه جا اعتصاب بود پیمانکاران کار نمیکردند
اما ما دنبال کار بودیم و ایستگاه میرداماد و از میرداماد تا عباسآباد در همان
موقع اجرا شد و ادامه خط یک از میرداماد تا تجریش پیشنهاد آن روز مهندس عبدالحسین
ابراهیمی بود تا بافت قدیم تجریش و محور شریعتی به شبکه مترو متصل شود، که امروز
از طرحهایی است که قرار است اجرا بشود. از جمله خاطراتی که در مورد مترو هست این
که آن موقع دولت شهید رجایی با طرح مترو موافق نبودند . به شهید رجایی پیشنهاد
کردم اجازه بدهید ما به کمیسیون کارشناسی دولت گزارش بدهیم هرچه آنها گفتند ما هم
قبول داریم. کمیسیون کارشناسی مرحوم رجایی متأسفانه جز یک نفر بقیه شهید شدند.
مرحوم مهندس کلانتری ـ دکتر عباسپور و دکتر قندی از اعضاء کمیسیون فنی دولت بودند
و به اتفاق مرحوم عبدالحسین ابراهیمی در آن جلسه شرکت کردیم و نشان دادیم که
براساس ضوابط فنی که آن موقع در سطح جهانی مورد قبول بود شهرهای بیش از یک میلیون
نیاز به مترو دارند و توضیح دادیم که حل مشکل ترافیک امروز و آینده تهران بدون
مترو و تقویت حمل و نقل عمومی امکان پذیر نیست که نسخهای از آن گزارش مکتوب ما به
کمیسیون فنی دولت موجود هست. در آن جلسه همه پذیرفتند و تاکید شد که اگر مشکل
اعتباری هم مطرح باشد چون جنگ هم آن موقع شروع شده بود، ما فکر میکنیم با کمک خود
مردم شهر تهران بتوانیم پروژه مترو را پیش ببریم و صبح روز بعد مرحوم رجایی به خط
سیاسی من تماس گرفت و گفت: شما همه دوستان ما را مسحور کردی و همه قانع شدند و این
خیلی جالب بود که همه آن اعضاء با صداقت نظرات خودشان را بیان کرده بودند و ما فکر
میکردیم که مشکل حل شده است. اما یکی از وزراء طی مصاحبهای، گفته بود وقتی در
سیستان و بلوچستان مردم علف میخوردند ما در تهران نباید مترو بسازیم. این نشان میدهد
که وقتی دید و نگاه کارشناسی حاکم باشد، چه طور جو تفاهم و همکاری ایجاد میشود
ولی وقتی احساس حاکم باشد و افراد بخواهند از جو سیاسی سوء استفاده کنند چه صدماتی
به منافع ملی کشور وارد میشود.
منبع
: دو هفته نامه رویان 16/11/1381 (امید جهانشاهی)
No comments:
Post a Comment