بسمه تعالی
بیانیه شماره 2 انتخاباتی
نهضت آزادی ایران:
خطاب به اصلاحطلبان
ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم
احزاب، نهادها و فعالان محترم اصلاحطلب
نهضت آزادی ایران لازم میداند که در این مقطع زمانی، به
ویژه بعد از حوادث خشونت بار آبانماه که در آن آسیبها و خسارتهای فراوان انسانی
و مادی به جمعی از هموطنان عزیز ما وارد آمد و موجب کاهش امید در جامعه شد، نکاتی
را با نیروهای اصلاح طلب درمیان گذارد تا با خواست خدا زمینه همدلی و وفاق بیشتر
برای پیشبرد اهداف راهبرد اصلاحات در شرایط
کنونی فراهم شود.
متاسفانه، با در پیش گرفتن سیاستهای نادرست داخلی و خارجی از
سوی حاکمیت، کشور در شرایط دشوار و پیچیدهای قرار گرفته است. در کنار مشکلات فراوان
اقتصادی و معیشتی که مردم با آنها مواجهند، محدود کردن آزادیهای اساسی و اعمال
فشار بر نهادها و فعالان مدنی و اطلاحطلب باعث شده است که راه های اعتراض
مسالمت آمیز مسدود شود و جامعه شاهد خشونت های بسیار ناگوار و زیانبار گردد. مردم
ناکام و مستاصل و ناامید از اصلاح امور، با وجود تمایل به اعتراضات مسالمتآمیز،
هیچ راهی برای تغییر اصلاح طلبانه پیش رویشان نمییابند. مجلسی که مهمترین نهاد
مردمی در جمهوری اسلامی و مرجع رسیدگی به مطالبات قانونی مردم به شمار میرفت و
روزی گفته میشد «در راس امور قرار دارد»، با ایجاد مراکز متعدد و غیرقانونی تصمیمگیری،
از جایگاه خود خارج شده است و دیگر پاسخگوی مطالبات مردم نیست.
اینک در چنین
وضعیتی که چشم انداز روشنی برای تغییر دیده نمیشود و اصلاحات نیز در معرض ضعف و
تهدید جدی قرار گرفته است، رویکرد و شیوه ورود اصلاحطلبان به فرایند انتخابات
مجلس بسیار اهمیت دارد. به نظر میرسد که فراتر از هر هدفی، بازگرداندن اصلاحات به
مسیر اصلی صدساله اش از مشروطه به بعد و بازگرداندن مجلس به جایگاه طبیعی و قانونیآن
میتواند هدف اصلی اصلاحطلبان در این دوره انتخابات مجلس باشد.
پیشینه اصلاحطلبی
جنبش اصلاحطلبی پیشینه طولانی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه
ملت ایران دارد. شخصیتهایی چون سید جمال الدین اسدآبادی و امیرکبیر به اصلاحات از
بالا و قدرت محور باور داشتند، که البته کارآمد نبود، اما جنبش اجتماعی انقلاب
مشروطه با نگاه جامعهمحور به دنبال اصلاح ساختار نظام برآمد و راهبرد جدیدی پیش
روی ملت گذارد که دکتر مصدق نیز در دوره نهضت ملی ایران با شناخت و آگاهی بیشتری
همان راهبرد را پیگیری کرد.
پیشگامان نهضت آزادی ایران نیز در سال های قبل و بعد از
انقلاب 57، با همین نگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را بهصورت تدریجی و گام
به گام و متناسب با ظرفیتهای جامعه برنامهریزی و پیگیری کردند. در کنگره نهضت
آزادی ایران در شرایط ملتهب سال 59، راهبرد مبارزه قانونی، علنی و مسالمتآمیز برای
آگاهی بخشی و اصلاح روند مدیریت کشور و تحقق مطالبات تاریخی ملت ایران، یعنی آزادی،
استقلال و حاکمیت ملت، تدوین شد و مورد عمل قرار گرفت. همین راهبرد در دهه شصت نیز
همراه با صبر و تلاش در دستور کار این حزب قرار داشت. به عنوان نمونه، نهضت آزادی در
قعطنامه کنگره سال 1363 و در ادامه مواضع گذشته اش اعلام کرد: «...ادامه وضع موجود
و انحصار مسئولیت ها و اختیارات و تشدید و تقویت سیاستهای موجود را مردود دانسته
و آن را موجب بروز تبعات وحشتناک می داند. ... نهضت آزادی ایران کماکان راه رهایی را
بازگشت به اصول اولیه انقلاب، دفاع از نظام جمهوری اسلامی و تمسک به قانون اساسی،
توام با قیام قانونی مسالمتآمیز و آرام به منظور اصلاح یا تغییر حاکمیت میداند...».
این مواضع در قطعنامه کنگرههای بعدی و بیانیههای نهضت آزادی نیز مشاهده میشود.
در کنار آگاهی بخشی نسبت به ریشه اصلی مشکلات کشور، حضور در انتخابات با هدف تقویت
جنبش اجتماعی، اصلاح ساختار حاکمیت و تقویت فرایند گذار به دموکراسی همواره در
دستور کار این حزب بوده است.
گفتمان اصلاحات در انتخابات خردادماه 1376 در برنامه توسعه
سیاسی آقای خاتمی تبدیل به گفتمان غالب شد که دستاوردهای آن در عرصه عمومی تا سال
84 کاملا مشهود بود. عدم انسجام اصلاح
طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 باعث شد که در دو دوره ریاست جمهوری آقای احمدینژاد، به
ویژه در حوادث انتخابات 1388، هزینه های سنگینی به جنبش اصلاحات وارد شود. اصلاحطلبان
با هدف بازسازی جریان اصلاح طلبی در سال های 1392 تا 1396 با نیروهای محافظهکار
معتدل همکاری کردند، اما نتیجه این همکاری باتوجه به عملکرد دولت آقای روحانی و
جمعی از نمایندگان لیست امید و بروز بحرانهای عمیق در کشور، امیدآفرین نبود.
ضرورت بازتعریف اصلاحطلبی
امروز و پس از چند دهه مبارزات آزادیخواهانه و اصلاحطلبانه،
لازم است که اصلاحطلبی شکل گرفته پس از خرداد 76 بازتعریف شود و نیروهای اصلاحطلب
با هویت متمایز و مشخصتری برنامهها و اهدافشان را به مردم عرضه کنند. پس از تحولات
سالهای 1388، 1392، 1394 و 1396،که تلاطمات عرصه سیاسی جریان اصلاحات را گاهی تا
مرز یک جنبش رادیکال و گاهی تا حد یک نیروی میانهروی محافظهکار به این سو و آن
سو کشاند، ضرورت تبیین اصلاحطلبی و مشخص کردن مرزهای آن با «براندازی» از یک سو و
«محافظهکاری» از سوی دیگر، بیش از پیش احساس میشود. اصلاحطلبان هیچگاه یک گروه
اجتماعی یکپارچه و ایدئولوژیک نبوده و همواره بر محور اشتراکات حداقلی فعالیت
جبههای داشتهاند. اکنون، ضرورت دارد که این دسته از نیروهای سیاسی، با به رسمیت
شناختن تفاوتها و اختلافات فکری در این جریان، مرزبندیشان را با جریانهای رقیب
مشخص کنند تا هم گفتمان و هویت اصلاحطلبی حفظ شود و هم انسجام و ائتلاف جبههای
به خطر نیافتد. از سوی دیگر، تمرکز اصلاحطلبان بر اثرگذاری بر سیاستها از طریق
ورود به حاکمیت، رویکردهای جامعهمحور را در این جریان به محاق فراموشی برده است و
این موضوع نیاز به بازاندیشی، بازخوانی و بازتعریف اصلاحات همه جانبه را بیش از
پیش آشکار میسازد.
نهضت آزادی ایران، به عنوان اولین گروهی که در شرایط ملتهب
دهه نخست انقلاب در مواجهه با حاکمیت مشی اصلاحطلبانه در پیش گرفت، عمیقا معتقد است که اصلاحات جامعهمحور تنها راه
ممکن و مطلوب پیش روی مردم ایران برای گذار از بحرانها و معضلات امروزی کشور است.
همان گونه که بارها یادآور شدهایم، بحرانهای اقتصادی و معیشتی مردم نیز راه حل
سیاسی دارد. بحرانهای اجتماعی و فرهنگی نیز چنین است. ریشه اصلی مشکلات ساختار
مدیریت کلان کشور بوده و این یک موضوع و امر سیاسی است که نیاز به راه حلهای جامع
دارد.
به باور ما، اصلاحات سیاسی با توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی
تعریف میشود و این تعریف از اصلاحطلبی روشنگر مرزبندی این جریان با جریان محافظهکاری
است. بسیاری از گروهها و نیروهای سیاسی ممکن است طرفدار توسعه اقتصادی یا بهبود بوروکراسی
دولتی باشند، اما تنها با این مشخصه نمیتوان آنها را اصلاحطلب نامید. ویژگی دیگر
اصلاحطلبی که مرزهای آن را با براندازی مشخص میکند، فعالیت علنی و خشونتپرهیز در
چارچوبهای قانونی است. فعالیتهای انتخاباتی تنها بخشی از این فعالیتها به شمار
میروند. بخش دیگری از فعالیتهای اصلاحطلبانه به زدودن فرهنگ استبدادی ریشهدار
و آگاهی بخشی به مردم در راستای حقوق و آزادیهای اساسی آنان بازمیگردد.
نقدی بر جریان اصلاحطلبی
با این تعریف از اصلاحطلبی، پیش از پرداختن به راهبردها و
شیوه ورود به فرایند انتخابات مجلس، باید به نقد پارهای از رویکردهای اصلاحطلبان
پرداخت و رفتار برخی از فعالان این جریان
را آسیبشناسی کرد.
جریان اصلاحات با آسیبها و اشکالات بسیاری چه در راهبرد و
چه در رفتار مواجه بوده است. نداشتن سازوکار شفاف نظارت بر رفتار فعالان این جریان
سیاسی باعث بروز فساد در میان برخی از
فعالان شده و اعتماد مردم به اصلاحات را خدشهدارکرده است. از سوی دیگر، اختلافات
و رقابتهای ناسالم میان طیفهای مختلف این جریان بر سر ورود به نهادهای انتخابی و
کسب مقام و منصب و نبود سازوکار شفاف و دموکراتیک برای حل اختلافات و انسجامبخشی
میان آنان، باعث شده است که مردم تلاشهای اصلاحطلبانه را تنها دعوایی بر سر قدرت
تعبیر کنند، نه تلاشی برای اصلاح ساختار مدیریت کشور، تامین حقوق اساسی ملت و پاسخگویی
به مطالبه آزادی و حاکمیت ملت.
به باور ما، یادآوری سه نکته زیر برای جریان اصلاحطلبی
لازم است:
نخست آنکه اصلاحطلبی و دموکراسیخواهی تنها یک پروژه سیاسی
در مواجهه با قدرت نیست. توجه اصلاحطلبان به «دموکراسی به مثابه فرهنگ»، یعنی آماده
ساختن و توانمندسازی جامعه برای پذیرش و فهم تغییرات دموکراتیک، باعث ثبات و
پایداری هرگونه تغییر ساختار در آینده خواهد شد و احتمال بازگشت به وضعیت
غیردموکراتیک و معکوس شدن روند دموکراتیزاسیون را کاهش خواهد داد.
دوم آنکه مردم تنها منبع قدرت و نیروی پیشبرنده اصلاحات
هستند؛ درکنار حضور در حاکمیت و پیشبرد «اصلاحات دولتمحور»، انتخاب رویکرد «نگاه
به مردم» از سوی اصلاحطلبان بسیار ضرورت دارد. «اصلاحات جامعهمحور» برای پاسخگویی
به مطالبات مردم و با هدف تقویت نهادهای مدنی و جنبش اجتماعی بسیار لازم به شمار
میآید. دل بستن به هر منبع قدرت غیر از قدرت مردم، نتیجهای جز زوال اصلاحطلبی
در پی نخواهد داشت. از اینرو، هرگونه سیاستگذاری و تصمیمسازی در وهله اول باید
با نگاه به مردم و جلب مشارکت اجتماعی همراه باشد. تقویت جنبشهای اجتماعی اصلاحطلب،
مسالمتجو و خشونتپرهیز، به عنوان پشتوانه جریان اصلاحات، میتواند به تحقق اهداف
اصلاحطلبانه یاری رساند.
سوم آنکه اصلاحطلبان تنها در مقاطعی توانستهاند رای مردم را در سبد خود
بریزند،که اعتماد مردم را جلب کرده، خود را به عنوان «نیروی تغییر» به آنان معرفی
کنند. در عموم انتخابات سرنوشتساز در دو دهه اخیر، رای مردم رایی سلبی و درواقع رای
اعتراض به رفتار حاکمیت بوده است و مردم این رای را در سبد جریانی ریختهاند که
خود را پرچم دار تغییر معرفی کرده است. غافل شدن از تقویت گفتمان اصلاحطلبی و فاصله
گرفتن از گفتمان دموکراسیخواهی، به عنوان هدف اصلی اصلاحات، و صرفاً درگیر شدن در
فعالیتهای بوروکراتیک دولتی، به معنای بر زمینگذاشتن پرچم تغییر و افتادن در دام
محافظهکاری است. این روند موجب از دست رفتن غلبه گفتمانی اصلاح طلبان خواهد شد،
به گونهای که جامعه ایشان را دیگر به عنوان نیروهای عامل تغییر به رسمیت نخواهد
شناخت. در چنین شرایطی، فضا برای عرض اندام نیروهای تندرو و برانداز که مدعی پرچمداری
تغییر شدهاند فراهم میآید و فرایند مسالمتآمیز دموکراتیزاسیون جایش را به جنگ و
خشونتی میدهد که به هیچ وجه منافع ملی و تمامیت ارضی ایران را تامین نمیکند. از
اینرو، «اصلاحات دموکراتیک» پیشنیاز هرگونه پرداختن به «اصلاحات بوروکراتیک» است.
راهبرد اصلاحطلبی
با توجه به نقدهای بالا به جریان اصلاحطلبی، فعالان و
نهادهای اصلاح طلب باید راهبردها و راهکارهایی در پیشگیرند که ضمن اصلاح نقاط ضعف جریان اصلاحات، امکان بازگرداندن اعتماد
و امید مردم به این جریان و بازسازی سرمایه اجتماعی آن را فراهم آورد.
پشتیبانی های بدون توقع
نهضت آزادی ایران از اصلاحطلبان در
انتخابات گذشته هیچگاه به معنای تایید کامل
همه اقدامات منتخبان در دولت، مجلس و شورای شهر نبوده است، چراکه به قول زنده یاد
مهندس بازرگان، جنگ ما جنگ حجت است نه جنگ قدرت. این حمایتها بر مبنای استراتژی
نهضت آزادی در پیشبرد فرایند گذار به دموکراسی در ایران بوده است. بر این پایه، فارغ از این که افراد منتخب تا چه میزان
دموکراسیخواه یا اصلاحطلب بودهاند، کاهش ورود نیروهای تندرو و ضدتوسعه به
نهادهای انتخابی و جلوگیری از یکدستسازی قدرت میتوانست یک هدف مستقل و کلیدی
باشد.
راهبری دوران گذار برنامه و کارویژه اصلی نیروهای اصلاحطلب
است. فرض بر این است که نیروهای اصلاحطلب باید در یک تعامل دو سویه با حاکمیت و
مردم، ظرفیتهای پذیرش تغییرات دموکراتیک را، هم در حاکمیت و هم در میان مردم،
ایجاد کنند. این البته حرکتی گام به گام و
زمانبر است و نیاز به بردباری و تساهل دارد. بنابراین و در راستای سیاستهای گذار
به دموکراسی، نهضت آزادی ایران از نیروهای میانهرو و طرفدار توسعه در حاکمیت
حمایت کرده و سعی در تقویت جایگاه حاکمیتی این نیروها داشته است. نیروهای خردگرا،
میانهرو و توسعه خواه، هم امکان گفت و گو و تعامل باحاکمیت بر سر پذیرش مطالبات اجتماعی و
تغییرات را آماده میکنند و هم زیرساختها و شرایط لازم را برای توسعه سیاسی فراهم
میآورند. از این نظر، حضور این دسته از نیروها در قدرت به جای نیروهای تندور و
ضدتوسعه، اصلی گریز ناپذیر در مدیریت گذار به دموکراسی است.
با توجه به موارد بالا، تلاش برای تغییر «ساختار حقیقی قدرت»،
یعنی «تغییر مدیران و مسئولان نظام و جایگزین کردن آنان با افراد متعهد به اصلاحات
از راههای قانونی» و «تغییر مناسبات و
روابط غیردموکراتیک میان افراد و نهادهای حاکمیتی»، هدف نخستین نیروهای اصلاحطلب به شمار میآید. این کار انگیزه و ظرفیت پذیرش
تغییرات دموکراتیک و توسعه سیاسی را درون حاکمیت ایجاد میکند. هم زمان، تلاش برای
افزایش سطح آگاهیهای عمومی و گسترش فرهنگ دموکراتیک در میان مردم در همه شئون
زندگی بستر مناسب اجتماعی برای تغییرات دموکراتیک سیاسی را فراهم میآورد. در پی اصلاح ساختار حقیقی قدرت و گسترش فرهنگ
دموکراسی خواهی در میان مردم، امکان اصلاح «ساختار حقوقی قدرت» نیز در یک فرایند
مسالمتآمیز، باثبات و متکی به یک جنبش فراگیر اجتماعی فراهم خواهد آمد. در غیراین
صورت، هرگونه تغییرات دفعی، بدون ظرفیتسازی و فرهنگسازی، منجر به بروز خشونتهای
جبران ناپذیر و آسیبهای جدی به منافع ملی و تمامیت ارضی خواهد شد.
فعالان محترم اصلاحطلب،
همانگونه که برخی از فعالان اصلاح طلب نیز یادآور شده
اند، پیروزی جنبش اصلاحات تنها با کسب اکثریت کرسیهای مجلس محقق نمیشود. جلب
اعتماد مردم و بازسازی پایگاه اجتماعی اصلاحات شاید هدف مهمتری برای اصلاحطلبان
و پیروزی بزرگتری به شمار آید. بخشی از بیاعتمادی عمومی به اصلاح طلبان ناشی از
افزودن نامزدهای غیراصلاحطلب به فهرست
کاندیداها در دوره پیشین انتخابات مجلس بوده است؛ نامزدهایی که تعهدی به جریان اصلاحات نداشتند و
به هیچکس پاسخگو نبودند. عملکرد ضعیف و غیراصلاحطلبانه این عده از نمایندگان
مجلس، کارآمدی «فهرست ائتلافی کامل» را زیر سوال برده و به نارضایتی بدنه اجتماعی
اصلاحطلبان و ریزش پایگاه اجتماعی آنان انجامیده است.
راه دیگر برای بازسازی اعتماد عمومی به اصلاحطلبان ایجاد تدریجی
سازمانی شفاف و دموکراتیک در تراز آرمانها و باورهای اصلاحطلبی است. اقدام برای
اصلاح ساختار شورای عالی اصلاحطلبان و ایجاد سازوکارهای شفاف و دموکراتیک برای
انتخاب اعضا و نامزدها میتواند به بازگرداندن
اعتماد عمومی به اصلاحات و بازسازی سرمایه اجتماعی آن کمک کند. در این راستا، تصویب
طرح «سرا» (سامانه رأی سنجی اصلاح طلبان)، به رغم اینکه تا کنون مورد آزمایش قرار
نگرفته است اما می تواند گامی مثبت برای تقویت فرایند انتخاب نامزدها با نظر جمع بزرگتری
ارزیابی شود.
در پایان، یادآور می شود که ارائه لیست واحد و معرفی نامزدهای
مقاوم، اخلاقگرا، پاکدست و شجاع، همچون مدرس، مصدق، بازرگان و ... می تواند منجر
به تقویت پایگاه اجتماعی اصلاحات شود و این امر مهمترین اولویت اصلاحطلبان در
انتخابات پیش رو خواهد بود.
نهضت آزادی ایران
23 آذر 1398
No comments:
Post a Comment