Thursday, June 30, 2016

آفرینش در تبعید



گفتگوی با محمد توسلی:
آفرینش در تبعید
سعید برآبادی: این مصاحبه قرار بود به بهانه 18 آبان ماه، سالگرد درگذشت کریم کشاورز، نویسنده و مترجمی که در تبعید، کتاب مهم «چهارده ماه در خارک» را نوشت، به موضوع «آفرینش در تبعید» بپردازد و خاطرات تبعیدیانی که در رژیم شاهنشاهی توانسته اند آثار ارزشمند خود را به رشته تحریر درآورند، مرور کند. اما مجموعه ای از اتفاقات پیش بینی نشده، کار گفتگو با «محمد توسلی» را به تاخیر انداخت و حالا که  این گفتگو رو به روی شما قرار دارد، این تاخیر به نظر مبارک می رسد؛ چرا که فرصت به وجود آمده، هم مصاحبه کننده و هم مصاحبه شونده را بر آن داشت تا در مفهوم تبعید و تاثیراتی که روی تبعیدیان می گذارد بیشتر مداقه کنند. محمد توسلی با توجه به سابقه سیاسی و اجتماعی اش، نیاز به معرفی دوباره ندارد اما این بار از او نه به عنوان یک چهره سیاسی و حتی نخستین شهردار تهران بعد از انقلاب، بلکه به عنوان فردی که پیش از انقلاب علاوه بر تحمل زندان با تبعیدیان بسیاری از نزدیک آشنا بوده، خواسته ایم به خوانندگان توضیح دهد که در آن روزگار، تبعید چگونه و چرا روی تبعیدیان چنان اثری می گذاشت که آنها بخش مهمی از تولیدات ادبی، مذهبی و سیاسی خود را در آن روزها به رشته تحریر درآورند:
اولین مواجهه مستقیم شما با مسئله زندان و تبعید در چه سالی بود و در آن دوره چگونه به این چالش مهم نگاه می کردید؟
شرایط قبل از انقلاب، به خصوص در حوالی سالهای 50 که جنبش های مسلحانه بر علیه حکومت پهلوی آغاز شده بود، شرایط ویژه ای بود و من در ارتباط با کمک به مجاهدین خلق، به همراه مهندس سحابی و آقای هاشمی رفسنجانی بازداشت شدم. با توجه به سوابق مبارزات اجتماعی و سیاسی و این که عمده وقتم را در اروپا و آمریکا نیز صرف تلاش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و ایجاد نهادهای مدنی کرده بودم، زندان که به نوعی تبعید اجتماعی محسوب می شد، فرصت و بهانه ای بود برای آشنایی با نهادهایی که در جهت مبارزه با رژیم دست به اقدامات مسلحانه می زدند. در این مدت تجربه سلول های دو نفره اوین، اتاق های عمومی زندان قزل قلعه و همراهی با دیگر زندانیان همچون آقایان ربانی شیرازی، هاشمی رفسنجانی، مهندس سحابی و جمعی از مجاهدین خلق را داشتم. همچنین در 6 ماهی که در زندان قصر بودم نیز با افسران حزب توده ا و برخی از افراد هیات های موتلفه و زندانیان حزب ملل اسلامی همچون آقای کاظم بجنوردی و دوستان شان آشنا شدم.
پس در ابتدا، زندان برای شما بیشتر فرصت آشنایی بود تا درگیر شدن با سختی هایش؟
بله، دقیقا! از آن جایی که حکم حبس یک ساله داشتم، این زمان، فرصت مغتنمی بود که با افکار گروه های مختلف که آن زمان در زندان به سر می بردند آشنا شوم. کوشش کردم که با حدود  50 گروه گوناگون سیاسی، اعتقادی و اندیشه ای آشنا شوم و چون جوان بودم، بستر این ارتباط، یادگیری و انتقال اطلاعات دوسویه بود. راستش هیچ گونه خستگی و ناراحتی ای از آن ایام به خاطر ندارم جز این که دنبال یادگیری و یاد دادن بودم و می خواستم بر اساس آشنایی هایی که در این شرایط جسته بودم، زمینه ای برای ارائه راهکارهای مفید در سطح اجتماعی و فرهنگی به دست بیاورم. به عنوان نمونه به خاطر دارم که در زندان قزل قلعه با دانشجویانی آشنا شدم که از نظر سطح سواد عمومی و بینش مسائل روز جامعه، مطلوب بودند، سعی کردیم با ارائه تحلیل های تازه از شرایط امروز و راهنمایی‌ آنها به آنها کمک کنیم، راهکارهای تازه ای برای حل مشکلات جامعه خود پیدا کنند.
از این آشنایی ها بیشتر توضیح دهید. به نظر می رسد که بسیاری از چهره هایی که آن زمان فرصت دیدارشان در تبعید یا زندان فراهم می شد، بخش عمده ای از آثار خود را در فراغت زندان یا تبعید، خلق می کردند.
این موضوع، بحث قابل ملاحظه ایست چون ساخته شدن شخصیت اجتماعی من بیشتر تحت تاثیر آثاری است که بخشی از آنها در دوران تبعید و زندان خلق و تولید شده اند. شاید اگر کمی به عقب برویم، مهمترین آثاری که در دوران دانشجویی روی من اثر گذاشت، آثار مهندس بازرگان بودند که بخشی از آنها را در دوران زندان خود در فاصله سالهای 34 تا 35، مربوط به فعالیت های نهضت مقاومت ملی، به رشته تحریر درآورده بودند. بخش دیگر این آثار که در سالهای 42 تا 45 خلق شده نیز از کتاب های مهم مهندس بازرگان به شمار می روند که از آن میان می توانم به کتاب «ترمودینامیک» ایشان اشاره کنم که یک کتاب علمی است و در سطوح دانشگاهی تدریس می شد. این کتاب حاصل یادداشت های پراکنده ای است که او در سالها مطالعه، فراهم کرده بود و در زندان، این فرصت را یافت تا با تعمق، مطالعه و نگرش دوباره به آنها، به صورت کتاب آماده چاپ کند. اثر «عشق و پرستش»، که با آثار «راه طی شده» و «ذره بی انتها» در جلد یکم مجموعه آثار ایشان منتشر شده اند، سه اثر پایه مهندس بازرگان به شمار می روند که روی جوانان تاثیر ویژه ای گذاشتند. به اعتقاد من، خود مهندس بازرگان با آن شخصیت والایی که داشت به محض قرار گرفتن در فضای تبعید و زندان، توان مضاعفی می یافت و می توانست آثاری خلق کند که از عمق وجودش نشات گرفته بود و روی مخاطب تاثیر فوق العاده می گذاشت. یکی دیگر از آثاری که او توانسته بود در زندان تولید کند، مجموعه بررسی های او و مهندس سحابی در دوران زندان مبارزات نهضت مقاومت ملی بود؛ این کتاب که بعدها با نام «احتیاج روز» در مجموعه آثار هشتم منتشر شد، نگاهی موشکافانه به وضعیت روشنفکری و روشنفکران در ایران است و پاسخ به پرسش هایی از این دست که «چرا نمی توانیم به صورت گروهی و جمعی عمل کنیم؟» و «چرا تکروی ها، خودخواهی ها و خودبزرگ بینی ها وضعیت فعالیت ما را در مقابل نهاد حاکمیت به چالش می کشد؟». این کتاب همان طور که از نامش پیداست، هنوز هم احتیاج روز ماست. خاطرم هست که در جشن عید فطر سال 1346 ایشان در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در کرج این سخن رانی را ارائه دادند. انگار همین دیروز بود که من در آن جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان شرکت کردم و شاهد بودم که چطور مهندس بازرگان بی آن که نامی از مصدق ببرد، با گفتن این جمله که «همان پیرمرد...» باعث شد تمام شرکت کنندگان به احترام مصدق بایستند و یاد و خاطره اش را زنده کنند. از خاطرمان نرود که در آن زمان یعنی بعد از کودتا، بردن نام مصدق خط قرمز محسوب می شد. این کتاب راهبردی هنوز هم بعد از 50 سال که از نگارش آن در زندان می گذرد، مسائل روز جامعه روشنفکران ایران و مبارزان جامعه را به خوبی مورد بررسی قرار می دهد و به ما می گوید که چرا مبارزات نتوانسته ما را به سمت تحولات اجتماعی‌ای که در پی آن هستیم، سوق دهد. خودِ من تا به حال در دو یادداشت تفصیلی، شرح داده ام که چطور این نوشته ایشان در زندان، می تواند به صورت یک راهنمای عملی برای امروز جامعه ما باشد.
به نظر می رسد که مهندس بازرگان یکی از شخصیت های کلیدی پیش از انقلاب هستند که در دوره زندان و تبعید، آثار فراوانی را به رشته تحریر درآورده اند؟ آثاری که در این شرایط تولید شده بودند، چطور می توانستند روی قشرهای مختلف جامعه آن زمان تاثیر بگذارند؟
همین تجربه را در دوران فعالیت نهضت آزادی داشتیم، در اول بهمن 1341 رهبران و جمعی از فعالان بازداشت شدند چرا که در آستانه انقلاب شاه و ملت با انتشار بیانیه ای به تبیین اهداف واقعی شاه از این تصمیم دست زده بودند و بلافاصله همگی بازداشت شدند. فهرست آثار مهندس بازرگان در فاصله سالهای 42 تا 45 نشان می دهد که ایشان در این دوره لااقل 16 اثر کلیدی خود را به رشته تحریر درآورده اند که برخی از آنها، از آثار کلیدی و راهبردی به شمار می روند. حتی دفاعیات ایشان در دادگاه نظامی که بعدها تحت عنوان «چرا ما دچار استبداد شده ایم؟ و چرا با استبداد مخالفیم؟» در مجموعه ششم آثار به چاپ رسیده، حکایت از آن دارد که حتی دفاعیات اظهار نشده ایشان در دادگاه هم می تواند ما را در حل پیچیده ترین مسائل روز کشور کمک کند. ایشان در آن کتاب به جوانان هم عصر خود نشان داد که چرا فرهنگ استبدادی یکی از ریشه های توسعه نیافتگی جامعه ما را تشکیل می دهد و چطور باید با آن مقابله کرد و مغلوبش ساخت. در این 16 جلد کتاب می توان سراغ کتابی چون «سازگاری ایرانی» را گرفت که به بررسی روحیات ملت ایران اختصاص دارد و یا می توان اثر «سیر تحول قرآن» را، که در مجموعه آثار 12 و 13 آمده است، جستجو کرد که در تبعید نوشته اند. نگارش این اثر مربوط به زمانی است که به دلیل مشکلات پیش آمده با مدیران زندان قصر، ایشان و جمعی از دوستانشان را به زندان برازجان فارس تبعید کردند و مهندس بازرگان در شرایط بسیار سخت تبعید، قرآن را رها نکرده و بلکه به سیر و سلوک در آن پرداخته اند. «سیر تحول در قرآن» کتابی است که نشان می دهد، قرآن کلید وحی الهی است؛ اثری نوشته شده توسط بشر نیست و از یک قانون مندی ویژه در سبک و محتوا برخوردار است. مهندس بازرگان در روزهای سخت تبعید برازجان با محاسبات و جداول و نمودار های ریاضی قانون مندی نه تنها سیر تحول لفظی قرآن را مورد بررسی قرار دادند بلکه سیر تحول موضوعی آیات را هم کنکاش کرده اند. این اثر در سال های اخیر توسط پروفسور بهنام صادقی، استاد دانشگاه استانفورد آمریکا، به روش سبک سنجی صحت مطالعات سیر تحول قرآن را مورد ارزیابی و تایید قرار داده است. این 16 اثر بازرگان همگی در یک ویژگی خاص مشترک هستند که از فرصت تبعید و زندان و شرایط  سخت آن به وجود آمده اند و به اعتقاد من، هر متفکری که در چنین شرایطی قرار می گیرد، می تواند آثاری متفاوت با آثار روزهای رهایی‌اش خلق کند که ماندگاری خاصی داشته باشد.
به نظر می رسد که در آن دوران، تبعید، حکمی برای ایجاد تنهایی اجتماعی فرد بوده تا با دور کردن او از جامعه، خانواده و محل زندگی اش، زمینه در هم شکستن مقاومتش را فراهم کنند. فکر می کنید، فردی که در چنین شرایطی قرار می گیرد، چطور می تواند به آفرینش در حوزه های مختلف دلخوش باشد؟
کسانی که این افراد را روانه زندان می کردند یا به تبعید می فرستادند، به دنبال شکستن فرد بودند. آنها فرد را از محیط جامعه، خانواده و بستر زندگی خود دور می کردند تا دیگر نتواند در جامعه پیرامونی اش تاثیرگذار باشد و دور بودنش از جامعه و خانواده زمینه ای شود که به تدریج از لحاظ روحی و جسمی ضعیف شود. چنین موقعیتی از نظر من باید به شکل یک جنگ روانی مورد تحلیل قرار بگیرد چرا که بدون تردید اگر فرد تبعیدی، فردی که به زندان افتاده، آمادگی های لازم را نمی داشت، در طولانی مدت تحت فشار قرار می گرفت و تسلیم می شد. در این میان افرادی که روحیه بالا، ایمان قوی، توکل به خدا و پایبندی به ارزش های الهی داشتند تسلیم چنین پروژه ای نشدند و جنگ روانی نتوانست روی آنها تاثیر بگذارد. این در حالی است که آنها حتی از این شرایط سخت بیشترین بهره را برده و سعی کردند در جایگاهی قرار بگیرند که تا پیش از آن، امکانش را نداشتند. متوجه منظورم هستید؟ برخی از این تبعیدی ها یا زندانی ها، با ورود به فضای سخت زندان و تبعید، بخشی از موتورهای وجودیشان، که در شرایط عادی فعال نیست، روشن می شود و می توانند از تمام ظرفیت خود استفاده کنند.
خود شما هم که زندان را به نوعی تبعید اجتماعی ارزیابی می کنید، چنین تجربه ای داشته اید؟
خود من در چنین شرایطی قرار گرفته ام و آن فضا را با گوشت و پوست و استخوان تجربه کرده ام و توانسته ام حتی در دوره هایی کل قرآن را مرور کنم و از تعمق و تامل در مفاهیم آن، به تابلویی منسجم از کلام الهی در ذهنم برسم و به صورت راهبردی به پیام های قرآن توجه کنم. تصویری که من از قرآن در روزهای زندان به دست آوردم، هیچ گاه در مراجعه های پراکنده روزمره قابلیت به دست آمدن، نداشت. این تجربه برای بسیاری از فعالان فرهنگی ما در رژیم پهلوی اتفاق افتاده؛ حتی مرحوم طالقانی هم در فاصله سالهای 42-45  که در زندان بودند، این فرصت را یافتند که کتاب ارزشمند «پرتویی از قرآن» را تکمیل و تدوین کنند. این تفسیر خاص و متفاوت از قرآن که حاصل جلسات ایشان در مسجد هدایت بود و نسل های بسیاری را در محدوده دهه های20 و 30 تربیت کرد، پس از چاپ توانست تاثیر شگرفی بر فعالان اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور بگذارد.
بخش عمده ای از احکام صادر شده برای روحانیون در دوره پهلوی نیز، تبعید بود، چرا حکومت به جای زندان از حکم تبعید استفاده می کرد؟
در سالهای قبل از انقلاب، ساواک کوشش می کرد به جای زندانی کردن روحانیون، به آنها حکم تبعید بدهد. توجه داشته باشید که در آن شرایط صدور حکم زندان برای روحانیون، خصوصا بعد از 15 خرداد 42، هزینه بردار بود و حکومت بسیاری از روحانیون سیاسی را به نقاط دور افتاده کشور تبعید می کرد. در همین دوره، آیت الله خمینی ابتدا به بورسای ترکیه و سپس به نجف تبعید می شوند، آیت الله طالقانی به کرمان، آیت الله منتظری به شهر های مختلف و نهایتا به سقز و... . در این دوره، روحانیون تبعیدی روی جامعه شهری تبعیدگاه خود تاثیرات اجتماعی و فرهنگی فراوانی داشتند که برای حکومت آثار منفی به همراه داشت و گاه حتی به جنبش های اجتماعی ختم می شد، همچنان که حضور آیت الله منتظری در کردستان به تحولات اجتماعی و سیاسی آن منطقه کمک فراوانی کرد. خاطره ای دارم از مرحوم احمدعلی بابایی که یکی از تجار بازار بودند و از وظایف‌شان این بود که در دوران تبعید به خانوانده تبعیدیان و شخص تبعید شده سرکشی کنند؛ در این سرکشی ها، مرحوم علی بابایی، سعی در بهبود روحیه و کمک به حل مشکلات تبعیدی ها و خانواده هایشان داشتند. حضور چنین افرادی در بطن جامعه آن روزگار نشان می دهد که هر تبعیدی به ایجاد پدیده های اجتماعی ختم می شد که شخص تبعیدی در راس آن قرار می گرفت و نه تنها روی جغرافیای تبعیدگاه تاثیر می گذاشت بلکه در ایجاد گروه هایی که برای سرکشی به تبعیدگاه ها می رفتند، نقش داشت. به طور طبیعی این افراد در دوران تبعید خود، مطالعه داشتند، تحقیق می کردند و مجموعه فعالیت هایشان به ایجاد زمینه تحولات فرهنگی، اجتماعی و بعضا سیاسی ختم می شد.
به نظر می رسد این تاثیر به حدی است که برای ما که با فاصله بسیار زیاد از آن روزها ایستاده ایم، نام شهرهای تبعیدگاهی آشناتر از شهرهای همجوارشان است، مثلا تبعید آیت الله مدرس به کاشمر، شهر کاشمر را در خراسان به یکی از شهرهای مهم در آن منطقه بدل می کند.
برای این که پاسخ به چنین سوالی مستند باشد، بد نیست به گزارش فعالیت جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر مراجعه کنید که در سال 1356 و همزمان با باز شدن فضای سیاسی کشور تشکیل شد. دفتر این جمعیت در ابتدای خیابان قبا بود و مهندس بازرگان دبیرکلی این جمعیت را بر عهده داشت. یکی از وظایف این جمعیت، پرداختن و رسیدگی کردن به مشکلات و مسائل تبعیدی ها، بازداشتی ها و زندانی ها در سراسر ایران بود و شما می توانید مجموعه مکاتباتی که با این مرکز شده را در دفتر دوم جلد نهم مجموعه آثار نهضت آزادی ایران مشاهده کنید. در این کتاب، مجموعه اقدامات جمعیت به تفصیل آمده و نشان می دهد که چهره هایی چون آیت الله خامنه ای، آیت الله محمدی گیلانی و... زمانی که در تبعید بوده اند در نامه هایشان چه درخواست هایی را مطرح کرده اند و جمعیت چه خدماتی به آن ها ارایه داده است و پیامد این تلاش ها چه تاثیری در توسعه جنبش اجتماعی داشته است.
به اعتقاد شما، تبعید در آن دوره، یک حکم فردی بود یا اجتماعی و فکر می کنید تاثیر چنین احکامی روی تفکری که این احکام را صادر می کرد چه بود؟
ظاهر تبعید، حکمی فردی است اما تاثیرش یک مسئله اجتماعی است. درست است که در ظاهر فردی تبعید می شد، اما واقعیت این است که دستگاه، سعی در تبعید یک گفتمان و یک فکر را داشت. اگر مدرس به کاشمر تبعید شد، برای در انزوا قرار دادن فکر و اندیشه اش بود و طبعا حضور او در این شهر کوچک هم جریانی اجتماعی را به راه انداخت. در تبعید، جریانی اجتماعی به محاق می رود و تاثیرش را روی تبعیدگاه خود می گذارد؛ فضای اجتماعی شهر تبعیدگاه را تکان می دهد، حساسیت های عمومی و اجتماعی را در مردم به وجود می آورد و باعث می شود که در خاطره جمعی مردم نام شهر باقی بماند، چرا که حالا هم ارز نام شخصی شده که در آنجا تبعید بوده است. اما به نظر می رسد که در اواخر آن دوره حکومت به تجربه دریافته بود که با تبعید نمی شود فکری را سرکوب کرد.


No comments:

Post a Comment