محمد توسلي، نخستين شهردار تهران بعد از انقلاب در گفتوگو با
«اعتماد»:
|
اميد سليميبني/ بازخواني تاريخچه مديريت شهري در يكي از پرفراز و نشيبترين ادوار تاريخي اين سرزمين، يعني ماههاي ابتداي بعد از انقلاب اسلامي، كمك ميكند تا چهره ديگري از مشكلات كنوني تهران را دريابيم، چهرهيي كه به عنوان عقبه تاريخي مشكلات امروزي شهروندان اين كلانشهر، مانند ترافيك گريبان همه را گرفته، چنان آلودگي هوا نفسها را تنگ كرده و همچون خطر بزرگ زلزله، جان شهروندان را در بافتهاي فرسوده 3270 هكتاري، تهديد ميكند. محمد توسلي، از كارشناسان شهري است كه در ابتداي انقلاب، عنان مديريت شهر تهران را در دست گرفت. او از اسفندماه سال 57 به جاي نيك پي به شهرداري تهران آمد و تا اسفند سال 59 در اين سمت بود. از نگاه اين متخصص حمل و نقل شهري، مهمترين مشكل شهرداري تهران در ابتداي انقلاب، «موقت» بودن دولت و شهرداري بود و بزرگترين سرمايه اين شورا نيز «اعتماد انقلابي مردم» به شهرداري. او در آسيبشناسي شهرداري، اين نهاد را نهادي اقتدارگرا ميداند و نسبت به عملكرد 14 ساله اخير شوراي شهر تهران، انتقاد دارد. به گفته وي، شوراي شهر، تبديل به ماشين امضاي شهرداري شده، چون هم تعداد اعضاي آن كم است و هم بدنه كارشناسي محكمي براي سنجش لوايح شهرداري و نظارت بر عملكرد مديران شهري را ندارد. نقطه قوت ما اين بود كه با افكار عمومي هماهنگ بوديم و مردم از مديريت شهرداري حمايت كامل داشتند. اگر همكاري مردم نبود، هرگز در آن شرايط نميتوانستيم شهر را حفظ كنيم در شهر استانبول، شوراي شهر 130 نفر عضو دارد و در جايگاهي است كه ميتواند ظرفيت كارشناسي، مديريتي، برنامهريزي، سياستگذاري و نظارت داشته باشد. با پوزش عملا شوراي شهر ما، بيشتر ماشين امضا براي مديريت شهر تهران است. آنقدر مديريت شهر تهران گسترده است كه اعضاي شوراي شهر با اين دو جلسه نشست هفتگي توان و فرصت اينكه بتوانند به انتظارات مردم جواب بدهند، ندارند
برخي از متخصصان ميگويند
شهر تهران، به دليل بينظميهايي كه در ابتداي انقلاب داشت، توسعه نامناسب و
نامتوازني پيدا كرده كه اصلاح آن تاكنون ميسر نشده است. چرا شما در شهرداري
تهران، در ابتداي انقلاب، به اين بينظميها دامن زديد؟
بعد از انقلاب، ما يك
شهر جنگ زده را تحويل گرفتيم. شهري كه در طول سال 57 به ويژه در ماهها و روزهاي
نزديك به انقلاب بهمن ماه آن سال، برخوردهاي سنگيني در شهر صورت گرفته بود. با
اعتصاباتي كه در طول سال 57 كاركنان دولت و بخش عمومي از جمله در شهرداري تهران
انجام شد، نابساماني زيادي در مديريت شهر تهران حاكم بود. بعد از انقلاب انتظار
مردم اين بود كه شهر تهران، سامان پيدا كند و به نيازهاي واقعي شهروندان پاسخ
داده شود. مسائل شهر تهران را از سال 47 كه با شهرداري تهران در كسوت مهندس
مشاور همكاري داشتم، ميشناختم. رشته تحصيليام در ايران مهندسي راه و ساختمان
بود و در رشته حمل و نقل و ترافيك براي مقطع دكترا به اروپا و امريكا رفته بودم
و در آلمان در همين زمينه كار كرده بودم، با مسائل و مشكلات و نحوه مديريت
شهرهاي امريكا و اروپا آشنا بودم، لذا زماني كه در هفته اول اسفندماه از طرف
دولت موقت، ابلاغ شهرداري تهران را گرفتم، براي پاسخ به مطالبات مردم تصميم
گرفتيم نياز مردم تهران را در آن شرايط بحراني ارزيابي كرده و با استفاده از
ظرفيتهاي انقلاب و همكاري مردم با مديران انقلاب، برنامهريزي راهبردي داشته
باشيم. يكي از محورهاي اصلي اين برنامه، اين بود كه شهر تهران را در مقابل بينظميهايي
كه به وجود آمده بود و ميتوانست ادامه يابد، حفظ كند. ما نيروي انتظامي نداشتيم
و بايد شهر تهران را با هنر مديريت مردم و ارتباط صميمانه با شهروندان، مديريت
كنيم.
مي گوييد شهرداري تهران، ناچار بود بينظميهاي توسعه شهري در آن دوران را تحمل كند؟ هزينههاي زيادي در دو سال اول انقلاب پرداخت شد، ولي با وجود محدوديتهايي كه داشتيم با جلب همكاري كاركنان شهرداري و مردم موفق شديم، شهر را حفظ كنيم و از خرابيهاي بيشتر جلوگيري كنيم. به عنوان مثال كساني بودند كه با انقلاب مخالف بودند و هرج و مرج و بينظمي را دامن ميزدند. گروههاي چپ در رسانهها حضور داشتند و با برجسته كردن مطالبات، كوشش ميكردند فاصله امكانات مديريت شهري را با انتظارات مردم، زياد كنند و بدبيني و بدگماني نسبت به مديريت انقلاب ايجاد كنند. جدا از اين در كميته منطقه 12 كه مرحوم آيتالله سيدهادي خسروشاهي سرپرست آنجا بود، مرتب اين شعار تكرار ميشد كه ما سه ماهه و شش ماهه مشكل مسكن مردم را حل ميكنيم. نحوه ارتباط و تعامل ما با چنين اشخاصي كه در جايگاه مديريت بودند، بسيار حساس بود. جلسات متعددي با آن مرحوم داشتيم و تلاش ميكرديم به ايشان و شهروندان اين واقعيت را منتقل كنيم كه مشكل اصلي مردم ما در ايران، مسكن نيست، بلكه مشكل اصلي توليد و اشتغال است. چرا شهرداري وارد كارهايي ميشود كه با وظايف ذاتي وزارت مسكن آن دوران، تداخل زيادي داشت؟ آيتالله خسروشاهي علاوه بر مسووليت كميته، سرپرست مسكن انقلاب نيز بود و كار او با وزارت مسكن هم تداخل داشت. ولي مشكل ما فقط اين نبود كه در مقوله مسكن كه حوزه وزارت مسكن بود، ورود داشتند. ايشان پروانه ساخت و ساز در تهران صادر ميكردند، حتي ساخت و ساز خارج از ضوابط شهري داشتند. طبيعتا ما به عنوان مسووليت شهرداري تهران بايد اقدامات بيرويه آنها را متوقف ميكرديم. نهتنها در دوره دولت موقت، بلكه در دوره دولت شوراي انقلاب نيز جلساتي با حضور، رييسجمهور و مرحوم آيتالله خسروشاهي داشتيم و من نمونههايي از پروانههايي كه ايشان صادر كرده بودند را ارائه كردم و انتظار داشتم دولت جلوگيري كند. بحث اين گونه مداخلات در مديريت شهري و بينظميها مفصل است و پرونده سنگيني دارد. موارد ديگري نيز به ذهن شما ميآيد؟ برخي از افراد با اين شعار كه ميخواهيم به مستضعفين كمك كنيم، با كمك اسلحهيي كه داشتند، ميرفتند زمينهاي مرغوب شهري را تصاحب و تفكيك ميكردند و ميفروختند و سند دستي ميدادند. تپه قيطريه كه يادگار خاطرات نمازهاي عيد فطر سالهاي 56 و 57 بود از جمله زمينهايي بود كه اين اشخاص تفكيك كرده و فروخته بودند و خريداران هم به ساختمان شهرداري آمده بودند و پروانه ساخت ميخواستند. ما با تمام توان در مقابل اين گونه اقدامات خلاف ايستاديم و مجبورشان كرديم قولنامههايشان را پس دهند. مورد ديگر زمينهاي خاك سفيد در شرق تهران بود كه اشخاص خاصي عدهيي را از استانهاي ديگر در آن منطقه به عنوان مستضعفين اسكان داده بودند. بررسي گروههاي تحقيق نشان داد كه اين افراد براي اينكه بينظمي و هرج ومرج در تهران به وجود بياورند، به تهران آورده شدهاند. به اتفاق آيتالله مهدويكني كه آن موقع سرپرست كميته مركزي بودند، از آنجا بازديد كرديم و به ايشان نشان داديم كه چنين جرياناتي شهر تهران را با مخاطره روبهرو كردهاند و از اين گونه مسائل در شهر زياد بود و بخشي از ظرفيت مديريتي ما صرف برخورد و جلوگيري از اين عوامل بود كه نگذاريم بينظمي در شهر همهگير شود. در برخي مناطق شهر مانند خيابان ملاصدرا كه ساخت و ساز بيرويه شده بود نيز مشكلات زيادي داشتيم. آن زمان بزرگترين مشكل شما چه بود؟ آن موقع مشكل ما اين بود كه خود را موقت ميديديم و بنده پس از دولت موقت استعفا دادم كه دولت شوراي انقلاب براي انتخاب شهردار تهران دستش باز باشد. در دولت شهيد رجايي نيز استعفا دادم و اصرار داشتم به دلايلي كه قبلا توضيح دادهام استعفاي مرا بپذيرند. ولي ايشان ضمن تاييد عملكرد شهرداري از ما خواستند به خدماتمان ادامه دهيم. مشكل اصلي ما عدم هماهنگي با دولت وقت بود. به همين مناسبت مجبور شديم در اواخر سال59 استعفا بدهم. ميخواستيم متروي تهران را با دلار هفت تومان پيگيري كنيم، دولت ميگفت شهر تهران به مترو نياز ندارد زيرا مردم در استانهاي محروم، فقير هستند! با وجود اينكه در جلسه كارشناسي كميته فني دولت منطق ما را تاييد و ضرورت اجراي پروژه مترو را پذيرفتند، باز هم مخالفتها ادامه يافت. نهايتا در پي اين گونه مشكلات كه در سالهاي گذشته به دفعات توضيح دادهام و تكرار آنها شايد مفيد نباشد، ادامه خدمت را هماهنگ با مصالح شهر تهران و منافع ملي نميديديم استعفاي خود را در ديدار و گفتوگوي حضوري به مرحوم آيتالله خميني رهبر فقيد انقلاب تقديم كردم و روز بعد وزير محترم كشور آيتالله مهدوي كني با استعفاي بنده موافقت فرمودند. چه زماني اين شرايط بحراني به ثبات تقريبي رسيد؟ تا اواخر سال 59 تقريبا مسلط شده بوديم و اين بينظميها مهار شده بود. در كنار اين كارها، براي حفظ شهر تهران نيز فعاليتهايي انجام ميشد، در معاونت شهرسازي شهرداري، جهت ايجاد تسهيلات براي شهرونداني كه ميخواستند ساخت و ساز كنند، برنامههاي لازم تدارك ديده و آييننامهها تسهيل شده بود تا شهروندان بتوانند با سرعت بيشتري ساخت و ساز مورد نياز خود را با سهولت و قانونمند انجام دهند. آيا مردم در زمينه ثبات بخشي به مديريت شهري و نظم امور، همكاري ميكردند؟ اتفاقا نقطه قوت ما اين بود كه با افكار عمومي هماهنگ بوديم و مردم از مديريت شهرداري حمايت كامل داشتند. اگر همكاري مردم نبود، هرگز در آن شرايط نميتوانستيم شهر را حفظ كنيم. چند مثال عيني شايد بتواند شرايط آن دوران را براي امروز تصوير كند و نشان دهد چگونه مردم، مديريت شهر تهران را از خودشان ميدانستند. اين موارد بينظمي كه اشاره شد محدود بود، ولي افكار عمومي با شهرداري همسو بود. از همان اسفند 57 چند پروژه راهبردي براي پاسخ به نيازهاي واقعي شهروندان طراحي و اجرا شد. از جمله از سنت ديرينه مردم كه در روزهاي پاياني سال، خانهتكاني ميكنند، استفاده كرديم. چون آثار خرابيها در شهر موجود بود و كاركنان شهرداري توان رفع اين همه خرابي را نداشتند، در آخرين جمعه اسفندماه 57 از همه مردم دعوت كرديم خودشان به ميدان بيايند و چون خانه خودشان در پاكسازي شهر تهران مشاركت كنند. گزارشهاي مطبوعات در آن ايام درباره اين رويداد نشان ميدهد كه نه تنها شهروندان در تمام معابر و كوچهها به پاكسازي شهر كمك كردند، بلكه مديران انقلاب نيز به اين درخواست مديريت شهر تهران پاسخ مثبت دادند. از جمله مرحوم طالقاني در منطقه سكونت خودشان با جارو در كنار مردم به پاكسازي محله خودشان پرداختند. مرحوم فروهر كه وزير كار بود، خودش و دوستانش منطقهيي را شروع به پاكسازي كردند. آنچنان شور و هيجاني در شهر تهران بود كه خبرگزاريهاي خارجي نيز نوشتند كه انقلاب ايران زنده است و مردم با مديران همسو هستند. براي شناخت فضاي اجتماعي در ماههاي بعد از روزهاي انقلاب به موارد ديگري اشاره ميكنم. در بستري كه ايجاد شد، شما چه برنامههايي را پيگيري كرديد؟ در همان اسفند 57 با نگاه كارشناسي دو پروژه راهبردي را در شهر تهران آغاز كرديم. پروژه اول فراهم كردن زمينه مشاركت مردم در اداره شهر بود. ما عملا منصوب دولت موقت بوديم و خود را موقت ميدانستيم. پس بايد مقدمات انتخاب شهردار تهران را از طريق انتخاب مردم فراهم ميكرديم. ايده محله محوري كه شهروندان هر محله اداره هر محله، ناحيه، منطقه و شهر را بر عهده داشته باشند، پايهگذاري شد. براين اساس ساختار موجود 12 منطقه تهران اصلاح و با كار كارشناسي شهر به 20 منطقه و 120 ناحيه و 374 محله تقسيم شد همزمان با اصلاح ساختار شهر پيشنويس آييننامه و قانون لازم براي شوراهاي محله، ناحيه، منطقه و شهر تهيه و از طريق وزارت كشور پيگيري شد كه در سوابق آن دوره موجود است. پروژه دوم، مساله ترافيك و حمل و نقل شهر بود. با وجود اينكه جمعيت پايتخت آن دوران، چهارو نيم ميليون نفر بيشتر نبود و تعداد خودرو بسيار كمتر از امروز بود و سرانه خودرو حدود 10 بود، يعني يك خودرو براي هر 10 نفر. كارهاي كارشناسي را شروع كرديم و بر اساس راهبردي كه امروز هم در سطح جهاني دنبال ميشود، براي تقويت حمل و نقل عمومي برنامهريزي شد. در شهريور 58، نخستين مرحله اجراي طرح محدوده ترافيكي هسته مركزي شهر تهران آغاز شد و 50 خيابان مركزي يك طرفه و خطوط ويژه حمل و نقل اتوبوسراني ايجاد شد. بعد از چند نوبت اطلاعرساني بنده و توضيحات بسيار مفيد مرحوم طالقاني ضمن خطبه نماز جمعه كه از مردم خواستند با شهرداري در اجراي اين طرح ترافيكي همكاري كنند، اين طرح با موفقيت اجرا شد. برخي كارشناسان حمل و نقل و ترافيك ما باور نداشتند اين طرح بتواند موفق شود. چراكارشناسان طرحهاي شهري را در تهران 30 سال پيش، باور نميكردند؟ چون ميگفتند قبل از انقلاب براي يك طرفه كردن دو خيابان مطهري و شهيد بهشتي، دو ماه كار اطلاعرساني و تبليغات كردند تا توانستند اين دو خيابان را يك طرفه كنند، بدون اينكه خط ويژه اتوبوس در آن ايجاد شود. پاسخ بنده به همكارانم بيان اين واقعيت بود كه همكاري مردم و استفاده از ظرفيت روحيه انقلابي مردم اين كار را ممكن ميسازد. در شهريور 58 وقتي نخستين مرحله طرح ترافيك انجام شد، حتي يك شكايت از شهروندان دريافت نكرديم. شهرونداني كه با احداث خطوط ويژه اتوبوس، محل پاركينگ مقابل كاربري آنان اشغال شده بود. به خاطر داريد پروژهيي كه در سالهاي اخير براي يك طرفه كردن بخش شمالي خيابان ولي عصر و احداث خط ويژه اتوبوس تندرو انجام شد چگونه با اعتراضات فراوان مردم روبهرو شد. توجه به اين نكته مهم است كه شهروندان تهراني در ماههاي بعد از انقلاب، به مديران انقلاب، باور داشتند و شكافي بين شهرداري و مردم وجود نداشت. بنابراين، مديريت شهر تهران توانست آن روزها پروژههايي كه در شرايط عادي حتي توجيه فني نداشت، اجرا كند. امروز اين طرح كارشناسي شده پس از 34 سال به عنوان يك ضرورت به نياز برنامه حمل و نقل شهر تهران پاسخ ميدهد. شما ميگوييد مردم سه دهه پيش، سرمايه شهرداري بودند و هر پروژه شهري قرار بود اجرا شود، با همراهي مردم، به سهولت انجام ميشد. اكنون چرا اين شرايط را در رابطه مردم و مديريت شهري تهران نميبينيم؟ پاسخ روشن است، مردم چرا انقلاب كردند؟ مردم انقلاب كردند تا بر سرنوشت خودشان حاكم شوند. شعار انقلاب همين بود. رهبر فقيد انقلاب نيز در پاريس همين را وعده دادند و در اصول قانون اساسي نيز تبلور يافت. مردم به مديران انقلاب باور داشتند و اميد داشتند مديران انقلاب در جهت حاكميت ملت گام بردارند. رايشان به عنوان يك شهروند به حساب بيايد و به اصطلاح امروز، حقوق شهرونديشان تامين شود. به تدريج كه مديران از حقوق شهروندي و حاكميت شهروندان در اداره امور شهرها فاصله گرفتند، به نظر بنده آن اعتماد دوران اول انقلاب كاهش يافته است. از سوي ديگر مديران شهري، الزاما در راستاي نيازهاي واقعي شهروندان عمل نكردهاند، بلكه در برخي از موارد در راستاي برنامههاي سياسي خود عمل كرده و ميكنند. وقتي شهروندان ميبينند عملا در هزينهها و مديريت شهري مداخلهيي واقعي ندارند، طبيعي است كه اين اعتماد به تدريج كاهش يافته باشد. ولي شوراها آمدهاند كه اعتماد بين شهروندان و مديريت شهري را تقويت كنند. ما 14 سال است تجربه شوراها را داريم. چرا شوراها به تعبير شما در كاستن اعتماد مردم نسبت به مديريت شهري، موفق نبودند؟ تشكيل شوراها، از سال 77 كه در دوره اصلاحات توسط آقاي سيد محمد خاتمي با تاخير چندساله، در سطح كشور اجرا شد، گام بلند و مثبتي بود براي اينكه به انتظار مردم از انقلاب پاسخ داده شود، شوراها از اصول قانون اساسي و مطالبات مردم است. اما دير به اين نياز پاسخ داده شد. موقعي نيز كه در سال 77 شوراها تشكيل شد، همه ميدانستند اين قانون، تناسبي با انتظارات مردم كه شوراها بايستي در جايگاه سياستگذاري و برنامهريزي قرار گيرند و بتوانند بر عملكرد دستگاههاي اجرايي شهر (مديريت واحد شهري) نظارت كنند، ندارد. اما اين كار آغاز شد تا فرآيند دموكراسي طي شود. به نظر بنده در اين سالها شوراها گامهاي مثبتي در اين راستا برداشتهاند، اما مساله اين است كه شوراهاي دوره اول تا چهارم تا چه اندازه توانستند به كاركرد مديران شهري نظارت داشته باشند؟ مديريت شهر تهران، ذاتا ساختار اقتدارگرايانه دارد، اين مديريت تا چه حدي ميتواند فضا ايجاد كند تا اعضاي محدود شوراي شهر كه هيچ تناسبي با وظايف شوراي يك شهر هشت ميليوني ندارد بر كار او نظارت كنند؟ مطالعات نشان ميدهد مثلا در شهر استانبول، شوراي شهر 130 نفر عضو دارد و در جايگاهي است كه ميتواند ظرفيت كارشناسي، مديريتي، برنامهريزي، سياستگذاري و نظارت داشته باشد. با پوزش عملا شوراي شهر ما، بيشتر ماشين امضا براي مديريت شهر تهران است. آنقدر مديريت شهر تهران گسترده است كه اعضاي شوراي شهر با اين دو جلسه نشست هفتگي توان و فرصت اينكه بتوانند به انتظارات مردم جواب بدهند، ندارند. البته بايد همين قدر را نيز گامي مثبت در فرآيند تقويت دموكراسي ارزيابي كنيم. دموكراسي يك شبه به وجود نميآيد. مديريت شهرهاي اروپايي در تلاش 200 ساله مردم به شرايط متعادل كنوني رسيده است كه مردم از طريق شوراها در اداره شهرها مشاركت قانونمند دارند. چرا دموكراسي مديريت شهري ايراني با حضور 15 ساله پارلمانهاي محلي در كشور به وجود نيامده؟ مشكل در چيست؟ تصور ميكنم بايد واقع بين بود، شوراي شهر بايست با مديريت شهرداري يك نوع تعامل سازندهيي را ايجاد كنند. به نظر ميرسد تعاملي كه شما اشاره ميكنيد، در دستكم هشت سال گذشته بين شوراهاي دوره دوم و سوم و شهرداري وجود داشته، مثلا كسي آقاي چمران، رييس سابق شورا را از قاليباف، شهردار پايتخت جدا نميدانست. پس چرا اين اتفاق نيفتاد؟ نه، تفاهم به اين معني كه ميگوييد. شوراي شهر در جايگاه واقعي و قانوني به عنوان نمايندگان شهروندان قرار گيرد و شهرداري در جايگاه مديريت اجرايي. اين كار سادهيي نيست. طبق قانون، شوراي شهر بايد در جايگاه سياستگذاري، برنامهريزي و نظارت بر عملكرد پروژههايي كه تصويب ميكند، قرار گيرد. آيا شوراي شهر با اين بدنه كارشناسي توان اينكه براي كلانشهر تهران، سياستگذاري، برنامهريزي و نظارت كند، دارد؟ به نظر بنده ندارد. شهرداري بدنه عريض و طويلي براي كارشناسي و اجراي مسائل شهري دارد، شوراي شهر چطور ميتواند اين بدنه كارشناسي را بهتر از شهرداري به وجود بياورد؟ آيا اين چاق شدن و گسترده شدن يك نهاد موازي با شهرداري نيست؟ در يك ساختار متعادل، بخشي از نيروهاي كارشناسي كه در بدنه مديريت شهرداري است، بايد به شوراي شهر بيايد. شوراي شهر بايد گروههاي كارشناسي داشته باشد تا توان برنامهريزي و نظارت پيدا كند. اين شوراي شهر با اين تعداد نيروي انساني در وضعيتي نيست كه بتواند نظارت و برنامهريزي كند. شهرداري همه كارها را ميكند و بودجه و گزارشهاي ادواري را به شورا ميفرستد. ساختاري كه واقعا شهروندان نمايندگاني در شورا داشته باشند تا جهت تامين نيازهاي واقعي شهروندان، بتوانند سياستگذاري و نظارت كنند، وجود ندارد. به همين مناسبت مديران شهر بر اساس نگاه و صلاحديد خود، تصميم ميگيرند. مثلا مديري ميگويد بايستي شهرداري سقاخانه بسازد، آيا شهروندان راضي هستند اين سقاخانهها ساخته شود. اين تشخيص مديريت اجرايي شهر تهران از كجاست؟ اين مثال كوچكي است. آيا شهروندان تهران راضي هستند از محل عوارض و مالياتي كه پرداخت ميكنند، شهرداري پروژههاي عمراني فعلي را اجرا كند؟ شوراي شهر بايد توان داشته باشد پاسخگوي شهروندان باشد. نمايندگان شوراي شهر از شوراهاي محلات بايد آمده باشند تا نيازهاي واقعي شهروندان را تبديل به پروژه كنند. اكنون پروژهها الزاما در پاسخ به نيازهاي واقعي شهروندان اجرا نميشود. بلكه مديران شهري فكر ميكنند مثلا شهروندان نيازمند سقاخانه هستند، آن را ميسازند. فكر ميكنند بزرگراه صدر بايد دو طبقه شود، اين كار را ميكنند. آيا با نيازهاي شهروندان هماهنگي دارد؟ اگر نداشته باشد اين شكاف كه گفتيد به وجود ميآيد. به نظر ميرسد چنين تعامل و تفاهمي بايد بين شوراي شهر چهارم و مديريت شهري تهران به وجود بيايد كه به تدريج بتوانند شوراي شهر را در جايگاه واقعي خود كه پاسخگويي به نيازها و مطالبات واقعي مردم است، قرار گيرد و مديريت شهر تهران نيز بتواند برنامههاي شوراي شهر را اجرا كند. يعني با اين شرايط ايدهآلي كه ميگوييد شهرداري ديگر مكاني براي جهش سياسي نيست؟ اگر شوراي شهر در جايگاه واقعي خود قرار گيرد، مديريت شهري جرات نميكند پروژههاي چشمگير سياسي اجرا كند. در انتخابات اخير نشان داده شد عملا مردم تحت تاثير اين پروژهها قرار نميگيرند. اما اگر پروژهها از درون نواحي و محلات بجوشد، يا پروژههاي بزرگ شهري در معرض نظرخواهي كارشناسي قرار گيرد، سكويي براي پرش سياسي مديريت اجرايي شهر نخواهد بود. اين راهكاري است كه ميتواند چاشني سياسي مديريت كلانشهر تهران را كم كند و شهرداري را از واحد سياسي به واحدي خدماتي تبديل كند و در خدمت شهروندان باشد. |
Thursday, June 30, 2016
تهران به خواست شهروندان اداره نميشود
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment