بررسي ريشه تاريخي نزاع ميان افراطيها و سه نسل اصلاحطلبي در گفت و گو با محمد توسلي:
تندروها در ايران
آيندهاي ندارند
سوتیتر:
آيتالله خراساني معتقد بود « جز معصوم هيچکس نبايد اختيارات مطلق داشته
باشد» و « اگر مردم در صحنه مبارزه با ظلم، فساد و استبداد به دنبال ما آمدهاند، ما را به اشتباه نيندازد
که تصور کنيم مردم حکومت ما را ميخواهند،... و اگر احساس کنند که در مسابقه رياست طلبي شرکت
داريم آنگاه به ما به همان چشمي نگاه ميکنند که به چشم ديگر سياست پيشهگان و بلکه ما را از آنان غيرقابل اعتمادتر ميشمارند
سوتیتر:
شخصيتهايي چون مهندس بازرگان، دکتر سحابي و دکتر يزدي که عضو
شوراي انقلاب بودند، با تحمل هزينههايي، تلاش کردند آن بخش از گفتمان حاکم را که خلاف اصول
و آرمان هاي اصيل انقلاب و قانون اساسي است، اصلاح کنند. به اين ترتيب نسل نخست اصلاح
طلبان در دهه شصت با مشي گام به گام، مسالمتآميز و با تاکيد بر قانونگرايي شکل گرفت
اشاره:
محمد توسلي فعال سياسي ريشه نزاعهاي
كنوني ميان جناحهاي سياسي را در تاريخ معاصر ايران ميداند.
ولي معتقد است مقطع انقلاب فرآيند شكلگيري
نسلهاي اصلاحطلبي را تسريع
كرده است؛ ابتدا روشنفكري ديني كه پس از انقلاب از مديريت و مشاركت در بخشهاي
مختلف حذف شد، نسل دوم اصلاحطلبي از ميان
حذف شدگان اصولگرایان میانه رو، در سال 76 روييد، و نسل سوم اصلاح طلبي در سال 92،
با بازگشت به آرمانهاي نسل اول،
و توافق نسبي ميان اصلاح طلبان با اصولگرايان ميانهرو
با رشد اعتدالگرايان شكل گرفت. هرچند افراطيها
هر روز پايگاههاي بيشتري از دست ميدهند،
ولي تحليل تغييرات بهوجود آمده دراصولگرايان
با نگاه به تاريخ آن در عصر مشروطه و در دهههاي
40 و 50 و بعد از انقلاب و شكاف حاصل از اين تغييرات و آينده آن موضوع گفتوگو
با مهندس محمد توسلي است كه از نظرتان ميگذرد.
در زمان صفويه روحانيت جزو دستگاه ديوانسالاري و در زمان قاجار خارج از حاکميت
بود و بعدها با تدوين نظريه ولايت فقيه و اجرا شدن آن بعد از انقلاب اسلامي جايگاه
روحانيت در قدرت تثبيت شد. از آنجا که عموما اصولگراها جريان فکري نزديک به روحانيت
هستند، حضور روحانيت در حاکميت چه تأثيري بر جناح بنديهاي سياسي از جمله اصولگرا از بعد از انقلاب اسلامي تا کنون گذاشته
است؟ و اساسا ريشه تاريخي اصولگراها را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
براي بررسي ريشه هاي تاريخي طيف اصولگرايان ابتدا لازم مي
دانم به سوابق تاريخي تجربه محقق کرکي در زمان شاه تهماسب صفوي اشاره کنم، که رسما
در مسند حکومت نشست و برپايه اسلام سنتي و فقاهتي، در خطبههايش به لعن شيخين
براي مقابله با امپراتوري عثماني پرداخت، و با ايجاد اختلاف در ميان شيعه و سني ضمن
وارد ساختن ضربههاي
سنگين به کيان امت اسلامي، فضلا و علماي اهل سنت را از ايران اخراج کرد. اما نظريه
ولايت فقيه توسط ملااحمد نراقي، در دوره قاجار تدوين شد. برخي نظريه نراقي را بهدليل تاکيد بر حاکميت
روحانيون براي جاري ساختن احکام اسلام و درعين حال ارائه تندترين نقدهاي اخلاقي و مالي
نسبت به روحانيت دچار تناقض ميدانستند. برخي نيز
معتقدند ملااحمد نراقي آدم وارستهاي بوده و ولايت
فقيه را براي جلوگيري از انحرافات سلاطين و تضمين تبعيت آنان از ديدگاههاي مراجع مطرح
کرده است. به همين علت شيخ مرتضي انصاري صاحب مکاسب که از شاگردان نراقي است با نظريه
ولايت فقيه استادش مخالفت ميکند ولي در مناسبات
حوزوي روابط نزديک داشتند. قبل از مشروطه، ميرزاي شيرازي با پايهگذاري جنبش تنباکو،
ابهت ناصرالدين شاه را شکست تا جايي که در بيتاش به جاي تبعيت
از او، از فتواي ميرزاي شيرازي در حرمت کشيدن قليان تبعيت کردند. او بهعنوان يک مرجع تقليد،
گفتمان ملي را ترويج ميکرد. ولي سيد جمالالدين اسد آبادي
و حتي ملکم خان به نوعي با تبعيت از نظريه ولايت فقيه ملااحمد نراقي، به ميرزاي شيرازي
پيشنهاد کردند بهجاي
ناصرالدين شاه خود مسند حکومت را به دست گيرد. حتي ناصرالدين شاه هم به ميرزاي شيرازي
ميگويد
که حاضر هستم شما جاي من باشيد. ميرزاي شيرازي ميگويد « ميخواهند ما را به
صحنهاي بکشانند
که شکست بخوريم و ديگر نتوانيم با فسادهاي حکومت و توطئههاي اجانب به شيوه
موثر مقابله کنيم...». ميرزاي شيرازي همچنين در پاسخ به ناصرالدين شاه ميگويد: « خيراعليحضرت!
حکومت کماکان در دست شما باشد، ما نياز نداريم که در مسند قدرت قرار بگيريم.»
در زمان مشروطه چه
نگاهي نسبت به حضور روحانيت در حوزه عمومي و يا قدرت وجود داشت و نظر آخوند خراساني
در باره نظريه ولايت فقيه ملااحمد نراقي چه بود؟
در انقلاب مشروطه مراجع بزرگ بهطور کلي در خصوص
مداخله در امر حکومت دو نگاه متفاوت داشتند. از يک سو ديدگاه شيخ فضلالله نوري و سيد محمد کاظم يزدي و پيروان آنهاست و از سوي ديگر
ديدگاه آخوند خراساني و شاگردان ايشان قابل ارزيابي است. در ديدگاه اول؛ شيخ فضلالله نوري درآثار
خود از جمله « تذکره الغافل» معتقدند اصولا نيازي به قانون اساسي و انتخابات نيست زيرا
تمامي نيازهاي جامعه اسلامي دراصول فقهي شيعه معين شده است و ما مکلف به اجراي آنها هستيم. بهعلاوه او معتقد
است مسند حکومت درزمان غيبت امام زمان، متعلق به نواب برحقش در سطح مراجع است و بايد در راستاي همان رسالتي
که امام زمان، ائمه و پيامبر(ص) داشتهاند عمل کنند.
در ديدگاه دوم مراجع نجف در مقابل ديدگاه شيخ فضلالله نوري قرار
داشتند. فتاواي آخوند خراساني با اتکا به قرآن و مباني فقهي، با حمايت ازاستقرار حکومت
قانون و مطالبات انقلاب مشروطه با نظريه ولايت فقيه ملا احمد نراقي مانند شيخ مرتضي
انصاري مخالف بود. بهنظر ميرسد با ادبيات سياسي
امروز، ديدگاههاي
آخوند خراساني به نگاه سکولاريسم سياسي نزديکتر باشد. او با
تاکيد بر جدايي نهاد دين از نهاد قدرت معتقد بود که روحانيت بدون حضور در قدرت، بايد
در عرصه عمومي، بر قدرت نظارت کند.
آيتالله خراساني معتقد
بود « جز معصوم هيچکس نبايد اختيارات مطلق داشته باشد» و «
اگر مردم در صحنه مبارزه با ظلم، فساد و استبداد به دنبال ما آمدهاند، ما را به اشتباه
نيندازد که تصور کنيم مردم حکومت ما را ميخواهند،... و اگر
احساس کنند که در مسابقه رياست طلبي شرکت داريم آنگاه به ما به همان چشمي نگاه ميکنند که به چشم
ديگر سياست پيشهگان
و بلکه ما را از آنان غيرقابل اعتمادتر ميشمارند. زيرا احساس
ميکنند
که ما دين را وسيله دستيابي به مقاصد دنيوي قرار دادهايم...»
آيتالله ناييني صاحب
« تنبيهالامه
و تنزيهالمله
« شاگرد و منشي ميرزاي بزرگ شيرازي و در جريان مشروطه عضو ارشد مجلس فتواي آخوند خراساني،
به ولايت فقيه باور داشت و به آخوند خراساني پيشنهاد کرد « بياييد از تاييد نهضت مشروطه
خودداري کنيد و خود قبول تصدي حکومت بکنيد، و مخالفان از جمله شيخ فضلالله نوري و سيد
محمد کاظم يزدي و همچنين ساير متدينين را به صف خودمان بپيونديم.» آخوند در بحثهاي فراواني با
ناييني ميگويد:
« مگر نميدانيد
که قبول پيشنهاد شما و سپردن حکومت به دست علماي دين تبعاتي دارد، که نخست ميبايد راهي براي
گريز ازآن تبعات پيدا کنيم؛ وگرنه ضررهاي عمل به اين پيشنهاد بسيار بيش از منافعاش خواهد بود.»
زيرا که: «تبعيت حکومت از دين مورد نظر است، اما اگر خودمان حکومت را در دست بگيريم
دين تابع حکومت مي شود... احکام اسلامي و ارزش هاي اسلامي ... اصول عقلي و اخلاقي براي
حفظ حکومت (قدرت) فدا و قرباني مي شود.» و موجب بي اعتقادي مردم به مبادي و آداب ديني
مي شود.
شايان ذکر است که در نامه تاريخي حضرت علي (ع) به مالک اشتر
که منشور و الگويي از آموزههاي ديني براي حاکمان
در جامعه ايماني است نه تنها هرگز اشارهاي به مداخله در
امور ديني مردم و اجراي احکام اسلامي در آن ديده نميشود بلکه برحقوق
شهروندي و نگاه يکسان حاکمان بين مومنين و ساير شهروندان تاکيد ميکند. بر اين اساس
بهنظر
ميرسد
که ديدگاه آخوند خراساني با آموزههاي اسلامي و عملکرد
پيشوايان ديني نزديکتر باشد.
ولي مشروطه خواهان با تدوين قانون اساسي عملا به حذف طبقه تهيدست از انتخابات
راي و اين طبقه را به دامن دربار و مشروعه خواهان سوق دادند. در اين دوره طبقه متوسط
شهري، اصلاح طلبان، بازاريان غيردرباري و برخي روحانيون در کنار مشروطه قرار دارند.
ولي در سال 57 انقلاب در شهر با چپ و راست و نيروهاي روشنفکر ديني شروع شد اما پس از
انقلاب مردم محروم حاشيه نشين و روستاييها با حمايت روحانيت پايگاه انقلاب اسلامي شدند و بازار در اين
ميان برخلاف دوره مشروطه تغيير جهت داد؟
در انقلاب اسلامي سال 57 هم مانند انقلاب مشروطه طبقه محروم
حضور نداشتند، ميدانيد
که من در ستاد راهپيماييهاي سال 57 واستقبال از امام مسوول بخش تبليغات
و شاهد حضور مردم بودم. همانگونه که در فيلمهاي اين راهپيماييها مشاهده ميکنيد عموما قشرهاي
متوسط و آگاهان جامعه شهري در انقلاب نقش اصلي
داشتند. اما بعد از انقلاب طبقات فرودست و محروم از اين انقلاب بهره برداري کردند و
رهبر فقيد انقلاب هم با نگاهي که داشتند کوشش کردند اين اقشار تهيدست را جذب کنند.
ولي موتور انقلاب 57 عمدتا طبقه متوسط از جمله دانشگاهيان، معلمان، روحانيون مبارز،
بازاريان، اصناف، کارکنان ادارات و کارخانجات بودند. بعد از انقلاب با نقشي که رهبري
آيتالله
خميني در انقلاب داشتند، وحدتي ايجاد شد و غير از طيفهاي چپ که مسير
جداگانهاي را
طي کردند مثل حزب توده، مجاهدين خلق، چريکهاي فدايي خلق و...
بقيه به مسير وحدت پيوستند.
ديدگاه هاي شيخ فضلالله نوري در انقلاب اسلامي
57 و تحولات آن چگونه نقش ايفا کرد؟
به نظر بنده، آنچه
بعد از انقلاب ما شاهد بودهايم همان چارچوب
تفکر شيخ فضل الله نوري است منتها با اصلاحات و نوآوريهايي است که آيتالله خميني در آن
بهعمل
آوردند؛ اصول فصل سوم و پنجم و به ويژه اصل 56 قانون اساسي که در آن حقوق اساسي ملت
تامين شده است از دستاوردهاي اين نگاه جديد است. اين گفتمان ابتدا در پاريس، به شکلي
مطرح، و در ايران بهويژه با اصلاحاتي بهتدريج ولايت مطلقه
فقيه نيز در قانون اساسي وارد شد. اين تحولات با تکيه به ديدگاههاي اسلام سنتي
حوزه انجام شد. اما مسئولاني که پايبند به ديدگاههاي شيخ فضلالله نوري بودهاند در عمل در خصوص
اجراي اصولي از قانون اساسي که مربوط به حقوق اساسي ملت ميشود چون اصول شفاف
26 و 56 قانون اساسي تسامح داشتهاند.
پيشينه و نهادهاي برجسته پيشبرد انديشه
اسلام سنتي در آستانه انقلاب اسلامي چه گروههايي بودند؟
پيشينه برجسته گفتمان اسلام سنتي در رخدادهاي دهه 40 شمسي
درسال1341 با مخالفت سه نفر از مراجع از جمله آيتالله خميني با لايحه
انجمنهاي
ايالتي و ولايتي همراه است، سپس در پي تعامل تعالي بخش روشنفکران ديني بهطور مشخص رهبران
نهضت آزادي ايران با مراجع حوزه؛ که مشروح آن در جلد اول کتاب « نهضت امام خميني «
به قلم آقاي سيد حميد روحاني درج شده ، نگاه مراجع به ويژه آيتالله خميني به مشکل
اصلي جامعه ما که فرهنگ استبدادي و نماد آن استبداد سلطنتي بود معطوف شد. در اواخر
سال 41، براي تقويت تشکيلاتي، مجموعهاي شامل هفت هيات
مذهبي بازار زير نظر آيتالله خميني سازماندهي شدند. بعد از رخداد
15 خرداد اين مجموعه در پي ترور منصور يا به زندان افتادند و يا به شهادت رسيدند. با
تشكيل مجاهدين خلق از سال 44 به بعد، به ويژه از سال 49 و 50 که عمليات آنها آغاز شد، اين
مجموعه بههمراه
روحانيون مبارز، حامي مالي، تدارکاتي و امنيتي اين گروه بودند. در سال 54 با تغيير
مواضع و کودتاي مارکسيستي در سازمان، ضربه روحي و انفعال شديدي بهآنان دست داد و
از سازمان مجاهدين خلق تبري جستند.
جريان اسلام سنتي شامل هياتهاي موتلفه (متشکل
از 7 گروه مذکور)، روحانيون مبارز و گروههاي ديگري که بعد
از تغيير مواضع سال 54 تشکيل شد، و نقش كليدي روشنفكران ديني، همگام با رهبري آيتالله خميني مسئوليت
مديريت انقلاب سال 57 را به عهده داشتند. حزب جمهوري اسلامي بهرهبري شهيد بهشتي
که قبل از انقلاب زمينه تشکيل آن فراهم شده بود بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب تاسيس
شد. بخش پايه حزب جمهوري اسلامي نيروهاي موتلفه و در بخشهاي ديگر، نيروهايي
حضور داشتند که رهبري و زعامت روحانيت را پذيرفته بودند از جمله در حوزه روشنفکران
مذهبي که نمادشان از طيفهاي مختلف آيت و مهندس موسوي بودند. بعد
از انحلال حزب، هياتهاي موتلفه و همگامان آنها جريان اسلام
سنتي را نمايندگي کردند.
روشنفکران ديني هم مانند نهضت آزادي که در دولت موقت همکاري
داشتند، چون مواضعشان
با مجموعه حزب جمهوري اسلامي هماهنگ نبود در فرآيند تحولات سياسي از قدرت کناره گرفتند.
در تبارشناسي اين جريان، نکته کليدي اين است که حزب موتلفه اسلامي نماينده جريان اسلام
سنتي و مرتبط با حوزه، کارگزار روحانيت با تفکر اجتماعي و اقتصادي مبتني بر بازار است.
گروههاي
ديگري که در حزب جمهوري اسلامي بودند، نهادهاي اجتماعي ديگري را تاسيس کردند؛ براي
مثال جمعي از مهندسين چون آقاي محمد رضا باهنر جامعه اسلامي مهندسين را بعد از انقلاب
ايجاد کردند که يک نهاد موازي با انجمن اسلامي مهندسين بود که قبلا در سال 1336 تاسيس
شده بود. همچنين نهادهايي چون انجمن اسلامي پزشکان، انجمن اسلامي معلمان و... که توسط روشنفکران ديني قبل از انقلاب تاسيس
شده بودند با تبعيت از گفتمان روحانيت و اسلام سنتي به فعاليت ادامه دادند. اين طيف
که جريان محافظهکاران
را در دهه 60 تشکيل ميدهند با هدف حفظ دستاوردهاي انقلاب و گاهي
تحت تاثير جريان چپ با هدف تداوم انقلاب درعرصه سياسي کشور حضور داشتند. اين طيف به
زعامت روحانيت و رهبري آيتالله خميني و ولايت
فقيه اعتقاد دارند و تلاش براي حفظ وضع موجود در راس برنامههاي آنان است.
بنابراين درگيري اصلي روشنفکران ديني و حزب موتلفه از ابعادي همان درگيري مشروطه
خواهان و مشروعه خواهان بود که منجر به استعفاي دولت موقت شد؟
تا اندازه زيادي بله. در اين رابطه، شخصيتهايي چون مهندس
بازرگان، دکتر سحابي و دکتر يزدي که عضو شوراي انقلاب بودند، با تحمل هزينههايي، تلاش کردند
آن بخش از گفتمان حاکم را که خلاف اصول و آرمان هاي اصيل انقلاب و قانون اساسي است،
اصلاح کنند. به اين ترتيب نسل نخست اصلاح طلبان در دهه شصت با مشي گام به گام، مسالمتآميز و با تاکيد
بر قانونگرايي
شکل گرفت. درفرآيند تقابل محافظهکاران با جريان
اصلاحطلبي
در دهه 60 بهتدريج ريزش بهوجود آمد. در انتخابات
خرداد 76 نمادهاي اسلام سنتي و محافظهکاران در مقابل
اصلاحطلبان
قرار گرفتند و آقاي خاتمي با راي 20 ميليوني بهپيروزي رسيد و نسل
دوم اصلاحات و اصلاح طلبان در نهاد قدرت شکل گرفت.
اما برخي معتقدند جنس اصلاح طلبان دوم خردادي با اصلاحطلبان نسل نخست تفاوت دارد؟
اگر برنامه آقاي خاتمي را بررسي کنيد محورهاي آن همان محتواي
نامه 90 امضايي است که سال 69 انجمن دفاع از آزادي و حاکميت ملت ايران به رييس جمهوري
وقت نوشته بودند و آن هزينه سنگين را پرداخت کردند. درآن بيانيه تاکيد شده بود چرا
حاکميت به اصول فصل سوم قانون اساسي مربوط به حقوق اساسي ملت و حاکميت مردم و ... عمل
نميکند.
اين اصولي بود که نسل دوم اصلاحات نيز در برنامه توسعه سياسي خود برآن تاکيد داشتند.
حول محور توسعه سياسي؟
بله؛ به استناد فصل سوم و پنجم قانون اساسي و بهويژه فصل شوراها.
در اين دوره بيش از 3 هزار نهاد مدني فقط در دانشگاهها شکل گرفت، و
جنبش دانشجويي به رهبري دفتر تحکيم وحدتي که در دهه 60 هماهنگ با اسلام سنتي، البته
با نگاه چپ اسلامي، عمل ميکرد متحول شد و
گفتمان جديدي را ايجاد کرد که نقش مهم و موثري در پيروزي آقاي خاتمي داشت. البته چپرويهايش در اين دوران
هم به آقاي خاتمي و هم به خودشان ضربه سنگيني وارد کرد. اما واکنش اسلام گراهاي سنتي
هر 9 روز ايجاد يک بحران براي دولت بود. در اين دوران بحرانزايي، ماهيت گروه
جديدي به نام اصولگرايان متولد شد.
که مي شود گفت تولد نومحافظه کاري در ايران است؟
تولدي که با کاهش مشارکت مردم تهران به 12 درصد در دومين
انتخابات شوراي اسلامي شهر و نيز پيروزي اصولگرايان جديد تحت نام آبادگران شکل گرفت،
و شهرداري تهران سکوي پرشي براي رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد شد.
گفتمان سوم تير متولد شد، ولي آيا اين گفتمان ماهيت خود را در حذف ديگر گفتمانها رقيب از جمله گفتمان سنتي که از درون آن متولد شده بود، مي
ديد؟
بله. ماهيت تنشزاي اين جريان با
گفتمان سوم تير و شعار عدالت طلبي و حمايت از محرومان، جريان راست سنتي به ويژه هياتهاي موتلفه را که
جرياني تاريخي و بهداشتي بهشمار ميروند و بايد با
آن برخورد تعاليبخش
صورت گيرد، به حاشيه راند. موتلفه اسلامي ديگر عملا در قدرت نبود. در عوض از درون آبادگران
به تدريج جريان پايداري و محافظهکاران تندرو با
رهبري آقاي مصباح يزدي شکل گرفت.
موضع افراطيها که ريشه در مواضع مشروعهخواهان دارد در دوره معاصر به مواضع مرحوم دکتر آيت نزديک نيست؟
آقاي احمدينژاد فارغالتحصيل دانشگاه
علم و صنعت است. با توجه به حضورموثر آقاي دکتر اسرافيليان در اين دانشگاه که از دوستان
نزديک آيت بوده است برخي چنين تحليل ميکنند که آقاي احمدينژاد تحت تاثيرافکار
و انديشههاي
آيت، که پيشنهاد وارد شدن اصل ولايت فقيه را در مجلس خبرگان قانون اساسي مطرح کرد،
قرار گرفته باشد. اگر چنين تحليلي مصداق داشته باشد ريشه ديدگاههاي خاص و افراطي
او را ميتوان
در راستاي تفکر مشروعهخواهان ارزيابي کرد. از ويژگيهاي جريان آقاي
احمدينژاد
اين است که بدون پايگاه اجتماعي در صدد طرح ناگهاني موضوعات غير کارشناسي و هيجان برانگيزي
بر آمده و هزينههاي
سنگيني را براي کشور و منافع ملي تحميل کرده است که موارد و مصاديق آن، هم در دوره
مديريت شهرداري تهران و هم در دو دوره نهم و دهم رياست جمهوري، در رسانهها منعکس بوده است.
راي 25 ميليوني آقاي احمدي نژاد در سال 88 ظرف 2 سال مثل يخ، آب شد و انتخابات
90 مجلس، تقريبا راي نه به جناح وي و جناح تندرو بود، آيا انتخابات 92 ميتواند نه به تندروها و آري به ميانهروي اصولگرايان و اصلاح طلبان تلقي شود و شکاف ميان نخبگان اصولگرايان
ميانه رو و تندرو را بيشتر کند؟
زمينه واکنش هوشمندانه و آگاهانه اکثريت مردم در انتخابات
سال 92 در انتخابات مجلس سال 90 فراهم شد که به نامزدهاي افراطي جناح آقاي احمدينژاد رأي ندادند
و سپس در سال 92 مناسبترين نامزد در راستاي منافع ملي انتخاب شد.
در يک نگاه کلان ميتوان گفت که طيف جريانهاي راست سنتي،
ميانهرو و
اصلاح طلب در طول سالهاي بعد از انقلاب تحول تعاليبخش را تجربه کردهاند، بهطوري که بهتدريج افراد محافظهکار راست و چپ سنتي
به ميانهرو و
ميانهروهاي
محافظهکار
به طيف اصلاح طلب متحول شدند و بهنظر ميرسد اين روند ادامه
خواهد داشت. همکاري و تعامل طيف محافظهکاران واقعبين و اصلاحطلبان زمينه پيروزي
گفتمان اعتدال را در سال 92 فراهم کرد و واکنشهاي طيف جريان افراطي
محافظهکاران
بعد از سال 92 در عرصههاي مختلف از جمله
در مجلس هنگام بررسي برجام به وضوح شکاف در محافظه کاران را به نمايش گذارد. اين شکاف
در آستانه انتخابات پيش رو تشديد خواهد شد.
شرايط کنوني و آينده جناح بندهاي سياسي تا زمان انتخابات چه خواهد بود؟
در شرايط کنوني مجموعه محافظهکاران (اصولگرايان)
از سه گروه اصلي شامل حزب موتلفه اسلامي، روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، نهادهاي جدا
شده از حزب جمهوري اسلامي مثل جامعه اسلامي مهندسين به رهبري آقاي باهنر و جبهه پيروان
رهبري در مجلس تحت رهبري آقاي لاريجاني و جمعي از احزاب رسمي و شخصيتهاي حقيقي مرتبط
عمل ميکنند.
گروه پايداري يکي از اين جريانها است که کمي از
آقاي احمدينژاد
فاصله گرفته اما در مجموع با يکديگر تعامل دارند و به آقاي مصباح يزدي وفادار هستند.
جريان محافظهکار
هزينه سنگيني براي قدرتگيري و عملکرد آقاي احمدي نژاد پرداخته است.
بهويژه
عدم شفافيت اقتصادي در درآمدهاي 800 ميلياردي نفتي و عدم اقناع افکار عمومي در زمينه ريختوپاشها و اختلاسها، از ميزان پايگاه
اجتماعي آنان در جامعه کاسته است، بههمين دليل بخشي
از مجموعه پايداريها درمجلس
مقابل دولت روحاني بهويژه در مورد برجام موضع گرفتند، تا اصلاحطلبان و اعتدالگرايان نتوانند
در انتخابات آينده از دستاوردهاي آن استفاده
کنند. از اينرو شکاف
بهوجود
آمده براي پيروزي در انتخابات پيشرو به سادگي قابل
ترميم نيست.
در جبهه مقابل، جبهه اصلاحات قرار دارد که در آن سه گروه
جبهه هماهنگي اصلاحات و جمعي ازاحزاب و شخصيتهاي مرتبط زير نظر
آقاي خاتمي، مجموعه اعتدالگرايان زير نظر آقاي روحاني، و مجموعه دکتر عارف برجسته هستند
و به نظر ميرسد
براي انتخابات آينده خوب سازماندهي شده باشند.
با توجه به شکافهاي موجود براي مثال براي
تا ده سال آينده آيا احزابي قدرتمند در حوزه اصولگرايي و اصلاحطلبي و جناحهاي اصلي ديگر ميتوانيم متصور باشيم تا کشور روند بهتري را در حوزه دمکراسي طي
کند؟
پيشبيني آينده واقعا
مشکل است. اما ميتوانيم
خواسته خود و آنچه را که مطلوب تحولات آينده است مطرح کنيم. درعين حال تصور نميکنم در آينده نزديک
دو جريان اصلاحطلبي
و اصولگرايي بتوانند آنگونه سيستماتيک کار کنند که بهصورت دو قطب متمرکز
و متمايز شکل بگيرند. موانع فرهنگي و اجتماعي از جمله فرهنگ استبدادي در روحيه همه
ما، اجازه نميدهد
چنين سيستمي در آينده نزديک شکل بگيرد.
بنابراين، 10 سال آينده
10 سال پرتلاطم در جمهوري اسلامي است؟
بهنظر ميرسد اگر اتفاق خاصي
در منطقه رخ ندهد و شرايط غيرعادي پيش نيايد، ملت ما از آن رشد لازم برخوردار است که
در جهت منافع ملي و توسعه با گفتوگو و بدون تنش
در درازمدت گام بردارد.
و آينده افراطيگري بعد از سال
94 چه خواهد بود؟
زمينه حيات گروههاي افراطي در جامعه
کمرنگتر شده
است و ميرود
که 4 ميليون پايه راي اصولگرايان تندرو در انتخابات 94 ، ضعيفتر شود. زيرا در
روند دولت - ملتسازي
مردم تشخيص ميدهند
که بهطور
نسبي چه جريان و چه گروهي به منافع ملي و گفتمان راهبردياش پاسخ بهتري ميدهد.
توضيح : براي توضيحات بيشتر و منابع نقل وقول ها به دو کتاب
افکار و انديشه هاي شيخ فضل الله نوري به قلم آقاي محمد ترکمان وکتاب الکترونيک و در
دست چاپ آخوند خراساني و شاگردانش به قلم آقاي علي اکبر ثبوت مراجعه شود.
منبع : ماهنامه
ایران فردا شماره
18 آذر ماه 1394
No comments:
Post a Comment