گفت و گوی تفصیلی خبرنگار تسنیم با محمد توسلی:
دیپلماسی انقلاب در داخل و پاریس عامل پیروزی کم هزینه انقلاب
بخش اول
شعار اعتدال دولت
روحانی همان شعارهای مهندس بازرگان است
مهندس بازرگان
به خاطر بینشی که داشت، تحول تدریجی و گام به گام را به لحاظ مدیریتی و قانونمندی
بهترین راهکار میدانست ولی جامعه نپذیرفت و هزینههای آن را هم پرداخت.آنچه مهندس
بازرگان میگفت، گفتمانی قرآنی، تاریخی و انسانی بوده و امروز هم بشر، متفکرین و
دانشمندان علومانسانی که تحولات اجتماعی را در سطح جهانی رصد و ارزیابی میکنند،
به همین جمعبندی رسیدهاند. مهندس بازرگان اهل عناد نبود و آنچه را که به نظرش میرسید
مطرح می کرد ولی شرایط جهانی آن روز چنین دیدگاهی را نمیپسندید و البته هزینههایش
را پرداختیم/اولین جلسه در منزل آقای دکتر فریدون سحابی برگزار شد. آقای مهندس
بازرگان و دکتر سحابی حضور داشتند، اما آقای دکتر فریدون سحابی در جریان مذاکرات
نبود. البته بنده هم بهعنوان مترجم حضور داشتم. این مذاکرات از اردیبهشت ۵۷ آغاز
شده و پس از تشکیل شورای انقلاب مجموع مذاکرات به شورای انقلاب گزارش می شود و
شورای انقلاب ضمن تایید برنامه دیپلماسی انقلاب خود نیز در ادامه در مذاکرات
مشارکت می کنند. شهید دکتر بهشتی و آیتالله موسوی اردبیلی با مسئولان سفارت حتی
با سولیوان سفیر آمریکا از طرف شورای انقلاب مذاکره میکنند. خود امام در پاریس
نیز با نماینده کارتر مذاکرات زیادی داشتند که اسناد آن را اخیرا آقای دکتر یزدی
منتشر کرده اند.دیپلماسی انقلاب هم در داخل و هم در پاریس از دلائل اصلی پیروزی
انقلاب با حد اقل هزینه بوده است.
بسم االه الرحمن
الرحیم.ممنون از وقتی که به ما دادید تا در خدمتتان باشیم.انشالله بتوانیم از
نظراتتان استفاده کنیم.آقای توسلی،نام شما همواره در کنار نام آقای بازرگان
بوده،چه در نهضت آزادی و مبارزات قبل از انقلاب و چه در دولت موقت و یا حتی بعد از
آن. بفرمایید که چطور با مهندس بازرگان آشنا شدید و از کجا ارتباط شما عمیق تر شد
و این رابطه به کجا رسید؟
بنده با
مرحومان مهندس بازرگان، آیت الله طالقانی و دکتر سحابی – در واقع – از دوران
نوجوانی آشنا شدم. با مرحوم طالقانی از کلاس پنجم دبستان آشنا شدم. زمانی که منزل
ما در محله شاپور، خیابان مولوی، کوچه سعادت (شهید مجید توسلی ) بود، برای سخنرانی
مراسم نیمه شعبان از مرحوم طالقانی دعوت کردیم؛ در آن برنامه ایشان درباره فلسفه
انتظار صحبت کردند. مفهوم امید به آینده که از فلسفه انتظار مطرح کردند هنوز در
ذهن بنده باقی است.
با مرحوم دکتر
سحابی هم در دوره دبیرستان آشنا شدم؛ دکتر سحابی در آن دوره عضو انجمن اولیا و
مربیان دبیرستان رهنما بودند. نام مهندس بازرگان را هم در همان دوره دبیرستان گهگاه
شنیده بودم. در سال ۱۳۳۵ که وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شدم از نزدیک با ایشان
آشنا شدم؛ البته آقای مهندس بازرگان سال سوم دانشکده استاد ما هم بودند.
در سال ۳۵ به
عضویت انجمناسلامی دانشجویان دانشگاه تهران درآمدم و بدین ترتیب ارتباط فرهنگی و
اعتقادی بین من، مهندس بازرگان و آقای طالقانی برقرار شد و در این راستا، ازجلسات
شبهای جمعه در مسجد هدایت و تفسیر قرآن استفاده میکردم. همچنین در خلال برنامههای
مختلفی که انجمناسلامی دانشجویان برگزار میکرد، بیشتر با ایشان آشنا میشدم؛ هم
جلسات آموزشی داخلی و هم برنامههایی که در مناسبتها برگزار میشد از جمله عید
فطرها که انجمناسلامی همیشه برنامه داشت.
سخنران
مجالس آقای بازرگان بودند یا آقای طالقانی؟
در سال
۳۶، مهندس بازرگان یک سخنرانی تاریخی دارد. آن سال، اولین باری بود که من از
سخنرانی ایشان استفاده میکردم. مهندس بازرگان بعد از کودتای ۲۸ مرداد دو بار
بازداشت میشوند؛ یک بار در سال ۳۴ و بار دیگر در سال ۳۵٫ این سخنرانی بعد از سال
۳۵ است و اولین باری است که ایشان در یک فضای عمومی دانشگاهی سخنرانی میکنند.
سخنرانی آقای بازرگان راجع به «احتیاج روز» است که در جلد هشتم مجموعه آثار وی چاپ
شده است. این یکی از سخنرانیهای کلیدی مهندس بازرگان است. اگر آقای بازرگان امروز
در قید حیات بودند، همان مطالب را مطرح می کردند.
در سال ۳۶،
انجمن اسلامی مهندسین و در سال ۳۷ انجمنهای اسلامی پزشکان، معلمان و بانوان تشکیل
شد. طبیعتا در جلسات انجمناسلامی مهندسین هم شرکت میکردیم ولی این فضا، فضای
فرهنگی-اجتماعی بود. من فرزند یک خانواده مذهبی هستم و این توفیق را داشتم که در
دوره دبستان و دبیرستان با زبان عربی و زبان قرآن آشنا شوم و در فاصله دوره
دبیرستان در سطح حوزه از جمله جامع المقدمات وسیوطی دوره دیده بودم.
خدا رحمت کند
کسانی را که در آن دوره حق آموزش این معارف دینی را به ما داشتند. طبیعی است که با
این زمینه فکری وقتی وارد انجمناسلامی دانشجویان میشوم، ارتباطم با تفسیر قرآن
شبهای جمعه مرحوم طالقانی و این مطالعات اسلامی زاویه خاصی پیدا کند. به همین
دلیل، بعد از انقلاب هم همیشه به انجمنهای اسلامی دانشجویان توصیه کردهام که
انجمناسلامی یک نهاد فرهنگی – اجتماعی است؛ یعنی باید فضایی باشد که بهویژه
شخصیت فرهنگی – اجتماعی دانشجو را بسازد تا وقتی فارغالتحصیل شد، بتواند بهعنوان
فردی که هویت فکری و اجتماعی ساختهشده دارد، در سطح عمومی جامعه و هر سطحی که میخواهد
خدمت کند.
تاثیری که من از
فضای فرهنگی – اجتماعی انجمن اسلامی دانشجویان، تفسیر طالقانی و بینش و منش
مهندس بازرگان و نگاه وی به تعالیم اسلامی و مسائل اجتماعی و سیاسی گرفتم، نیروی
ویژهای بود که در مراحل بعدی مرا یاری کرد. در سال ۱۳۴۰ که نهضت آزادی ایران
تاسیس شد به دلیل اینکه بسیاری از اعضای انجمن، عضویت آن را پذیرفتم و در شاخه
دانشجویی آن فعال بودم.
در سال ۴۱ زمانی
که برای گذراندن دوره دکترا به خارج از کشور (آلمان) رفتم، جوانی بیست و سه چهار
سالهای در جستوجوی ترقی بودم ولی آنچه انگیزه و موتور محرکه من شد، این بود که
در آنجا زمینه سازماندهی دانشجویانی ایرانی که تحت تاثیر نشریات مارکسیستها به
ویژه حزب توده بودند را فراهم کنم. در خاطراتم گفتهام که کلید تاسیس انجمنهای
اسلامی دانشجویان آلمان را زدم که در سالهای بعد با نام گروه فارسی زبان “اتحادیه
انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا” فعال شد.
در سال ۴۶ به
ایران برگشتم و به عینه مشاهده می کردم که این انجمنها تا پیروزی انقلاب نقش
موثری در تمام تحولات اجتماعی داشتند. میخواهم بگویم که کسی به ما دیکته نکرده
بود که چه کاری بکنیم اما تأثیراتی که مهندس بازرگان و سایر یاران وی در ما
گذاشتند، موجب شد که ما زایندگی و خلاقیت داشته باشیم، احساس مسئولیت دینی و
اجتماعی کنیم، در این عرصهها نهادسازی کنیم و زمینههای توسعه فرهنگ عمیق اسلامی
را در سطح دانشجویان و جوانهای مسلمان فراهم آوریم. در سال ۱۳۴۲ به دلایلی از
آلمان به آمریکا رفتم؛ جاییکه قبلا انجمناسلامی دانشجویان پایهگذاری شده بود و
بستری برای ادامه فعالیت بود.
در تمام این
زمینه ها با آقای مهندس بازرگان در ارتباط بودید؟
خیر، بنده
ارتباط تشکیلاتی با آقای بازرگان نداشتم. فقط ارتباط فکری بود.
یعنی از
لحاظ فکری تغذیه میشدید یا اینکه خیر فقط کتابهای آقای بازرگان را میخواندید.
همان
آموزشهایی که فراگرفته بودیم، مرا ساخته بود تا بتوانم در زمینه فکری خود و
مطالعاتی که مرتب داشتم، در اروپا و آمریکا به تلاش اجتماعی بپردازم. میخواهم به
این مسئله برگردم که چرا اینطور شد؛ تحلیل چنین روندی بسیار مهم است.
بعد از ۱۵
خرداد، تحولی در ایران بهوجود آمد؛ همانطور که گفتمان جدیدی در ایران پیش آمد،
دوستان ما در آمریکا هم به همین گفتمان رسیدند. شهید دکتر چمران، آقای دکتر یزدی،
مرحوم صادق قطبزاده و جمع دیگری به این نتیجه رسیدند که بعد از ۱۵ خرداد، گفتمان
جدیدی مطرح میشود که گفتمان انقلابی است. به دلیل اینکه همه گروهها عملا در داخل
کشور هم به این نتیجه رسیده بودند که مبارزات قانونی بعد از ۱۵ خرداد دیگر امکان
تداوم ندارد.
آقای
بازرگان در دادگاه میگویند که من آخرین نفری هستم که با زبان قانون با شما صحبت
می کنم…
بله، این
گفتمانی است که اتمامحجت میکند و اعلام میدارد که ما آخرین گروهی هستیم که با
زبان قانون با شما صحبت میکنیم. مدتی بعد به مصر رفتیم و آموزش دیدیم. البته
داستانهای آن برنامه در کتاب های تاریخی هست و من نمیخواهم وارد آن داستانها
بشوم.
پس از دوران
آموزش، مأموریت من در عراق بود. زمانی که من در نجف بودم، امام از ترکیه به عراق
منتقل شدند. من به همراه دوستانی که در نجف و کربلا بودند، اولین استقبال رسمی از
امامخمینی در فرودگاه بغداد را مدیریت کردم. در آن ۶ ماه اول، اولین کسی بودم که
در کنار ایشان قرار گرفتم. برخی از دیدارهای ما با امام در کتاب خاطرات شهید دکتر
چمران آمده است؛ دکتر یزدی در لبنان و دکتر چمران در مصر بودند که با هماهنگی قبلی
ما در نجف با امام دیدار کردیم. این مذاکرات با خط خود شهید چمران در کتاب خاطرات
ایشان چاپ شده است.
آن پروژه، به
دلائلی که توضیح داده شده است، متوقف شد و اجبارا به آلمان برگشتم و در آنجا دوره
دکترایم را پیگیری کردم. سال ۴۶ در حالی به ایران برگشتم که ممنوعالخروج و ممنوع
الاستخدام شدم و بدینترتیب در بخش خصوصی و خدمات مهندسی مشغول کار شدم.
در سال ۴۶ مهندس
بازرگان و جمعی از دوستان ما از زندان آزاد شدند. البته در آن دوره، خفقان به حدی
بود که نمیشد کار سیاسی انجام داد؛ از اینرو ما تا سالهای نزدیک قبل از پیروزی
انقلاب فعالیتهای فرهنگی – اجتماعی میکردیم اما در ارتباط با کمک به مجاهدین، در
سال ۵۰ همراه با مرحوم مهنس سحابی و آقای هاشمی رفسنجانی بازداشت و محکوم شدم که
یک سال در زندان بودم. در سال ۵۴ که بیانیه تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق منتشر
شد، تاثیر بسیار سنگینی بر فعالان مسلمان به ویژه در دانشگاه و بازار داشت. در آن
شرایط ما احساس تکلیف سنگینی کردیم، به دلیل اینکه امید گروههای مبارز تبدیل به
یاس شده بود؛ به خصوص بازار و موتلفه که لجستیک مجاهدینخلق بودند و بسیاری از
روحانیون، از جمله آقای هاشمیرفسنجانی و آقای معادیخواه که به مجاهدین کمک میکردند.
بعد از پیروزی
انقلاب اولین مسئولیت بنده تهیه پیشنویس اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
بود. با توجه به خطراتی که انقلاب را تهدید میکرد امام تشکیل “گارد ملی” را به
دولت موقت ابلاغ کردند. آقای دکتر یزدی معاونت امور انقلاب تهیه پیش نویس اساسنامه
آن را به بنده واگذار کردند. باتوجه به اینکه گارد ملی واژه خوب و دارای جاذبهای
نبود؛ چرا که کلمه گارد، گارد شاهنشاهی را تداعی میکرد، از واژه سپاه که زمینه
اجتماعی خوبی داشت، و با توجه به وظائف آن عنوان ” سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
ایران” طراحی و پیشنهاد شد.
پیامبر اسلام(ص)
هم، همانگونه که دکتر شریعتی هم گزارش کرده، در برنامه خود از تمام ساختارهای
فرهنگ قبیلگی در آن دوره استفاده کردند اما محتوا را اصلاح و یا تغییر دادند. در
آن دوره، سپاه یک ارزش اجتماعی بود؛ سپاه دانش، سپاه ترویج و سپاه بهداشت. البته
جوانها هم به سربازی میرفتند و جامعه نگاه مثبتی نسبت به واژه سپاه داشت. انقلاب
باید واکسینه میشد تا مبادا تجربه تلخ کودتای ۲۸ مرداد تکرار شود؛ لذا باید نهادی
ایجاد میشد که بتواند از آرمانهای انقلاب و مطالبات تاریخی مردم ایران پاسداری
کند. پس از تهیه پیش نویس اساسنامه و طراحی عنوان آن از طریق معاونت امور انقلاب
آقای دکتر یزدی اساسنامه آن در شورای انقلاب مطرح و تصویب شد.
در ۱۷ تیرماه
سال ۸۷ در روزنامه اعتماد طی یادداشتی جزییات این مطالب را گفتهام. در آن یادداشت
توضیح دادهام که جریان ۵ «لا» در دل آرم سپاه چیست که دکتر شریعتی در حسینیه
ارشاد مطرح کرده بودند.
اوایل اسفند ۵۷
مدیریت شهر تهران را حدود دو سال به عهده داشتم و پس از آن هم در طول ۳ دهه همواره
به وظایف دینی و اجتماعی خود عمل کردهام.
منظورم از بیان این
مقدمه این بود که بگویم مهندس بازرگان همراه دکتر سحابی و مرحوم طالقانی از شهریور
۱۳۲۰، بینش و منش جدیدی را در جامعه ما مطرح کردهاند و توانستند کادرهایی تربیت
کنند که در طول ۵۰ ،۶۰ یا ۷۰ سال گذشته به طور مستمر در راستای آن نگاه عمل کنند.
البته هزینههای سنگینی را هم پرداخت کردند. ما بعد از انقلاب هم هزینههای بسیار
سنگینی پرداخت کردیم. برای مثال، در سال ۶۷ بازداشت شدیم و ۸ ماه و نیم در سلول
انفرادی گذراندیم. علت چه بود؟ نامهای که مهندس بازرگان در رابطه با جنگ به امام
نوشته بودند، فقط اظهار نظر و از باب انجام فریضه قرآنی و قانونی امر به معروف و
نهی از منکر بود که جمعی براساس تکلیف دینیشان این کار را کرده بودند. آن نامه،
کاملاً مشفقانه و مصلحانه بود اما اینکه چرا این کار را کردند، نیاز به توضیح و
تحلیل بیشتری است. در سال ۶۹ نیز به علت امضای نامه ۹۰ امضا…
همان نامه نود
امضایی که به آقای هاشمی نوشته بودید؟ آقای سحابی نامه را نوشته بودند؟
خیر، به
صورت جمعی به وسیله جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران تهیه شده بود که مهندس
سحابی هم یکی از این افراد بود. البته شخص مهندس بازرگان هم در تهیه آن نامه نقش
اصلی داشت. محتوای اصلی نامه تاکید بر رعایت اصول فصل سوم قانون اساسی، و طرح
مشکلات استقراض و پیامد های وابستگیهای اقتصادی ناشی از آن که کاملا کارشناسی و
مشفقانه و در راستای منافع ملی بود.
یعنی یک
نامه انتقادی بود در رابطه با سیاست های اقتصادی دولت…
ولی بیشتر
تاکید بر اجرای اصول قانون اساسی بود. من نمیخواهم وارد این موضوع شوم که چرا
بازداشت کردند ولی میخواهم بگویم که ۲۴ نفر بازداشت شدند. آن موقع سعید امامی که
مامور اجرای پروژه بود، چهار ماه جمع زیادی را زیر شکنجه قرار داد.
۳۶ نفر
بازداشت شدند یا ۲۴ نفر؟
۲۴ نفر.
آقای دکتر فرهاد بهبهانی در کتاب «در مهمانی حاج آقا»* بخشی از این ماجرا را
نوشتند اما هنوز همه پرونده منتشر نشده است. ما کاری خلاف قانون نکرده بودیم.
آقای
توسلی اگر اجازه بدهید من مقداری به عقب برگردم و بعد دوباره بحث…
آنچه میخواهم
با این مقدمات تاکید کنم، پیامدها و تاثیرات آن آموزشها و بینش و منش مهندس
بازرگان است که بطور خلاصه تکمیل میکنم. در سال ۱۳۸۰ حدود ۵۰ نفر از دوستان ما را
بازداشت کردند، و تا ۱۰ سال حکم دادند، بعد هم سال ۸۸ بازداشت شدیم و در سال ۹۰ به
خاطر نامه ۱۴۳ امضا به آقای خاتمی ما هزینههای سنگینی پرداخت کردیم ولی من امروز
در پیشگاه خداوند شهادت میدهم: «الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا
ان هدانا الله» من عنایت خدا میدانم که به ما توفیق داده که با تعالیم قرآن، سنت
و معارف اسلامی آشنا شویم و خداوند این توان و توفیق را به ما داده که بتوانیم در
راستای وظیفه دینی و اجتماعی و خدمت به جامغه و در چارچوب قانون و منافع ملی عمل
کنیم و در قبال پیامد های آن پایدار باشیم.
در سال ۴۲
یکی از بزنگاهها قیام ۱۵ خرداد مردم بود؛ نهضت آزادی و مهندس بازرگان چه موضعی در
خصوص قیام مردم داشتند؟
همانطور
که میدانید، نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ و تحتتاثیر فضای سیاسی خاصی که
در سال ۳۹ به وجود آمده بود، تاسیس شد. ارتباط نهضت آزادی با روحانیت تقریبا از
مهر و آبان سال ۴۱ آغاز میشود، یعنی بعد از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که
آیتالله خمینی، آیت الله شریعتمداری و آیت الله گلپایگانی اولین بیانیه مشترک را
صادر کردند و با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مخالفت کردند. این لایحه سه محور
اصلی داشت؛ اصلاحات ارضی، شرکت زنان در انتخابات و سوگند به کتاب آسمانی به جای
سوگند به قرآن. رهبران نهضت آزادی هم احساس تکلیف کردند که تحلیلی از دلایل ورود
این بحثها به انجمنهای ایالتی ارائه دهند. در این راستا دو اقدام انجام شد؛
دیدارهایی با مراجع قم و صدور بیانیههای کلیدی.
آقای
مهندس سوال من در مورد ۱۵ خرداد ۴۲ بود…
بله؛ بنده
زمینههای ۱۵ خرداد را توضیح میدهم. پیشینه ۱۵ خرداد و ورود روحانیت به عرصه
سیاست از اینجا شروع شده و یادآوری آنها برای مخاطبین شما مفید است. آقای سید حمید
روحانی ، در جلد اول کتاب بررسی و تحلیلی از: نهضت امام خمینی که در سال ۵۴ در نجف
نوشته شده این اسناد را آوردهاند. عناوین این بیانیههای نهضت آزادی این چنین بود
که “دولت از هیاهوی انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی چه خیالی دارد؟” ( آبان
۴۱)، ” در زمینه اعلامیه های اخیر علمای اعلام و مراجع عظام (دامت برکاتهم) ( آذر
۴۱ ) و “هدف روحانیون از مبارزه اخیر” ( دی ماه ۴۱).
در این بیانیهها
در تبیین بیانیه مراجع که گفته بودند: “مداخله زنان در امور اجتماعیه چون مستلزم
امور محرمه و توالی فاسده کثیره است، ممنوع و باید جلوگیری گردد” آورده اند: ”
بسیار ارزنده و زیبنده است که آقایان اعتراض خود را نه به موضوع واحد انتخابات
انجمنهای ایالتی و ولایتی کرده و نه آلوده به مسئله اصلاحات ارضی که دستاویز ظاهر
فریبی برای دولت شده است، کردهاند بلکه نظر را بالا گرفته و انگشت روی منشأ خرابیها
و ریشه مفاسد یعنی خودکامگی و حکومت مطلقالعنانی فردی گذارده و مدافع اجرای کلی
احکام اسلام و رعایت قانون اساسی شده و حق حاکمیت مردم از طریق انتخابات صحیح را
مطالبه میکنند”، ” آقایان بطوری که در محضرشان مکرر شنیده شده است خوب توجه
فرمودهاند که تا نظارت مردم از طریق انتخابات آزاد بر زمامداران وجود نداشته باشد
و تا افاضل و وجوه ملت در شئون و مصالح جامعه دخالت و دفاع نکنند. امید هیچگونه
بازگشت و جبران فاسد و راه صلاح در این مملکت باقی نخواهد ماند”، ” آنچه علمای
اعلام و اکثریت ملت مسلمان میخواهند به هیچوجه ارتجاع و سیر قهقرا یعنی جلوگیری
از آزادی و دفاع از حقوق ملت اعم از زن و مرد نبود، همگی خواهان رژیم پارلمانی و
حکومت قانون و تأمین حقوق و آزادیهای مشروع و منطقی میباشیم ” و ” اگر اطمینان
به حسن نیت و دفع مفاسد و محظورهای شرعی و اخلاقی و اجتماعی باشد، کسی خواهران
مسلمان را از حق بیان و حق دفاع و انجام وظایفی که شرع و عقل بر سبیل فطرت به عهده
مرد و زن گذارده است منع نمیکند”
آقای سید حمید
روحانی ، بعد از دیدارها و انتشار این بیانیهها، در صفحه ۱۸۲ همان کتاب آوردهاند:
” نهضت آزادی ایران نیز بار دیگر با صدور اعلامیهای از قیام مقدس روحانیت
پشتیبانی کرده تا حدودی به روشن کردن موضع، نظرات و خواستههای روحانیون و انگیزه
آنان از قیام علیه “تصویبنامه” و در رفع ابهاماتی که وجود داشت، کمک کرد”. به طور
خلاصه مشخص شد که: مشکل اصلی ما استبداد و پایه آن دربار شاه است و بایستی محور
اصلی برخورد ما با استبداد و شاه باشد. از این رو همه مواضع امامخمینی علیه
دربار، شاه و استبداد متمرکز شد.
در سوم بهمن ۴۱
در آستانه برگزاری رفراندوم ۶ مادهای شاه، نهضت آزادی ایران بیانیهای با عنوان ”
ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ! و برگرداندن تاریخ خود ” میدهد. بیانیه مفصلی
است که میتوان برای مطالعه آن به اسناد نهضت مراجعه کرد. در پی انتشار آن سران و
جمعی از فعالان نهضت را بازداشت میکنند، در دوم فروردین ۴۲ اتفاق فیضیه در قم رخ
میدهد، آیتالله خمینی واکنش نشان میدهند و آن مسائل تاریخی پیش می آید. نهایتا
هیاتهای موتلفه در بازار با امامخمینی(ره) ارتباط پیدا میکنند، سازماندهی میشوند
و برای ۱۵ خرداد برنامهریزی میکنند.
یکی از کسانی که
در مدیریت ۱۵ خرداد نقش اصلی داشت؛ شهید حاج مهدی عراقی است که در کتاب «ناگفتهها»
جزئیات تاریخی رخداد ۱۵ خرداد را آورده است. وی در آنجا شرح میدهد که بهرغم
اینکه سران نهضت آزادی در ۱۵ خرداد در زندان بودند، ما چگونه با جوانان نهضت برنامهریزی
کردیم و راهپیمایی را تدارک کردیم. البته راهپیمایان ابتدا به سمت کاخ میآیند و
بعد به شهر برمیگردند، اوج آن به دانشگاه میرسد.
سران نهضت که در
داخل زندان بودند به همراه جبهه ملی، بحث میکنند که چه کنیم؟ جبهه ملی موافقت نمیکند
اما سران نهضت در داخل زندان بیانیه میدهند و اقدام رژیم در سرکوب و کشتار مردم
را محکوم میکنند.
این همان بیانیه
ای ست که دانشجویان صادر می کنند؟
نه! این
بیانیه در داخل زندان تهیه شده…
در ۱۵
خرداد ۴۲ چند بیانیه از نهضت آزادی بود…
بله، اگر
به اسناد نهضت مراجعه کنید، میبینید که بیانیههای متعدد صادر شده است. بیانیه ۱۹
خرداد “دیکتاتور خون میریزد” است.
در اسناد
نهضت آزادی که نگاهی کردیم دیدم که این بیانیه را تکذیب کردهاید. در واقع بیانیه
۱۵ خرداد را تکذیب کردید.
چه کسی
تکذیب میکند؟
در همین اسناد
نهضت آزادی دیدم که در بیانیه ای دیگر آن بیانیه ای که در رابطه با ۱۵ خرداد بوده
را تکذیب میکنند.
من ندیدم.
من CD اسناد را میآورم
که با هم مرور کنیم تا ببینیم این ادعا کجاست. چنین چیزی نیست.
یا این که
آن بیانیه ای که دانشجویان دادند آقای بازرگان در دادگاه میگویند…
بله! به دلیل
بیانیه “دیکتاتور خون میریزد” خیلی تند است و مهندس بازرگان در دادگاه میگوید ما
که داخل زندان بودیم؛ این بیانیه را خارج از زندان دادهاند.
بیانیه
دانشجویان را رد میکنند…
بیانیه
“دیکتاتور خون میریزد” با امضای نهضت است. در دادگاه میخواستند این بیانیه را به
پرونده اضافه کنند که مهندس بازرگان میگوید ما در داخل زندان بودیم، ما مسئول
کاری که حضور نداشتیم، نیستیم.جوانها و دانشجویان دوست داشتهاند و این بیانیه را
دادهاند. احتمالا این موضوع در ذهن شماست.
بیانیه معروف
دیگری هم داشتید که آن در اسناد نهضت آزادی تکذیب شد…
آن را
بیاورید من ببینم.
تر اسناد نهضت
آزادی موجود است…
اگر در CD اسناد نهضت است
ارائه کنید…
خیر ما از
کتابهای اسناد نهضت آزادی دیدیم ( عنوان اعلامیه ” تکذیب اعلامیههایی که از سوی
سازمان امنیت به نام نهضت آزادی منتشر شده است”؛ جلد اول صفحه ۳۳۲) (۱) (در CD اسناد نهضت
آزادی نیز با عنوان “تکذیب اعلامیههایی که از سوی سازمان امنیت به نام نهضت آزادی
منتشر شده است” موجود است) …
کتابهای
اسناد نهضت هم عینا در CD
هست. این چیزی که شما میگویید، دقیقا همان چیزی است که فقط در دادگاه نقل شد.
مساله مهم این
است که خود من مهر ۴۱ برای ادامه تحصیل از ایران رفتم و در آن زمان آلمان بودم ولی
ما احساس وظیفه کردیم که از تبلیغات گستردهای که علیه ۱۵ خرداد شده بود، دفاع
کنیم. جالب اینجاست که همان اتهاماتی که رسانههای داخلی مطرح میکردند و میگفتند
که جریانی ارتجاعی در ۱۵ خرداد درگیر بود، رسانههای اصلی اروپا و آلمان نیز همان
عبارات را بکار می بردند که شاه برای سرکوب جریان ارتجاعی، دستور تیراندازی به قصد
کشت داد. در آن زمان، بیانیهای تنظیم کردیم که میگفت این جریان، جریان روحانیون
متعهد است و پرونده آن از روحانیت درباری و مرتجع جداست… این واکنش ما بود که بهعنوان
جمعی از دانشجویان مسلمان اروپا در سال ۴۲ منتشر شد.
البته بحث
من بیشتر نهضت آزادی بود…
بله،
گفتمانی که ما داشتیم حتی مستقل از کسانی که در داخل بودند باعث شد که خودمان بهطور
خودجوش از حرکت ۱۵ خرداد که در ایران انجام شده بود دفاع کنیم. طبیعی است که در
داخل زندان دفاع کردند و کسانی هم که در خارج بودند در حد وسع خودشان کار کردند.
جوانان شور و هیجان داشتند و به خصوص برای اینکه سران نهضت در زندان بودند، از
این اقدام دفاع کردند.
در اسناد
نهضت آزادی مشاهده میشود که نهضت در اطلاعیه رسمی خود آیه « اطیعوالله و اطیعو
الرسول و …» را آورده بودند یا در جایی خود آقای بازرگان بعد از این که حکم ریاست
دولت موقت را میگیرد میگوید من با حکم قرآن و شرع و نیابت امام زمان این حکم را
می پذیرم. برخی از مورخین می گویند این نشان می دهد که آقای بازرگان کتاب ولایت
فقیه امام را خوانده بودند که دقیقا به حکم قرآن و شرع و نیابت امام زمان اشاره می
کنند. در برههای از آقای بازرگان می بینیم که می گویند امروز روحانیت به رهبری
زعیم عالی قدر امام خمینی است که از ۱۲ قرن پیش سابقه ندارد. در سال ۴۲ می گویند
که طلسم پوسیده انقلاب به دست امام خمینی…
آقای بازرگان در
شیراز بودند که روزنامه کیهان در ۱۸/۱۰/۵۷ میگوید که امام خمینی می گویند انقلاب
به وجود آمد و طلسم پوسیده آن به دست حضرت آیتالله العظمی خمینی شکسته شد ولی بعدا
به یک مطلبی رسیدم که نهضت آزادی در نامهای با عنوان «چه باید کرد» علی رغم همین
صحبت هایی که می شود در برهه ای می گویند که رهبری انقلاب نه تنها از مواضع اولیه
خود عدول می کنند که هیچ مشروعیت و مقبولیتی نزد مردم ندارد. ( نامه نهضت آزادی به
امام بوده با عنوان “چه باید کرد؟”به نقل از نشریه رویداد در آبان سال ۶۴) چه شد
که بازرگانی که روزی اصول ولایت فقیه را می گویند و می گوید طلسم پوسیده انقلاب
فقط …و حتی در جای می گویند که رهبری امام خمینی چیزی است که باید بماند اما در
نهایت به این جا میرسد و میگوید که عدول از مواضع بوده و این مطرح میشود که
آقای بازرگان با امام زاویهای پیدا میکنند؟
این
مطالبی که شما نقل میکنید مستند نیست که بنده بتوانم در مورد آنها اظهار نظر کنم.
در گذشته مخالفان نهضت با نقل قول ناقص از نشریات، برداشتهای ناصواب زیاد داشتهاند.
به عنوان مثال اگر کسی به شما بگوید در قرآن آمده که نماز نخوانید قبول میکنید؟
شما چه واکنشی نشان می دهید؟ در قرآن آمده است که «و لا تقربوا الصلاه و انتم
سکارا»؛ اگر در اینجا «و انتم سکارا» را نیاورید، «لا تقربوا الصلاه» که معنی
ندارد. این نقلقولهایی که شما مطرح میکنید، بایستی سند آنها را ارائه کنید تا
بتوانم با آگاهی در باره آنها اظهار نظر کنم.
بحث های که در
رابطه پذیرش رهبری و ولایت فقیه بود یا بحث در رابطه با اینکه ولایت فقیه و رهبری
امام خیمنی را قبول نداشتند؟
در خصوص
قانون اساسی و نظریه ولایت فقیه دیدگاه مرحوم مهنس بازرگان از همان ابتدا، حتی در
سخنان ایشان روز ۱۵ بهمن که حکم نخست وزیری ایشان در سالن دبیرستان علوی اعلام شد،
روشن بوده و همواره قرائت دموکراتیک و رحمانی از قرآن و معارف اسلامی داشتند. در
اواخر سال ۶۶ طی بیانیه و نشریه تفصیلی دیدگاه کارشناسی نهضت آزادی در خصوص ولایت
فقیه تهیه و برای اظهار نظر همه مسئولان نظام و مراجع ارسال شد. اما جز اظهار نظر
خاص مرحوم آیت الله آذری قمی هیچ پاسخ علمی دریافت نشد. بنابراین شما میتوانید
برای آگاهی از مبانی دیدگاه آقای بازرگان به آن نشریه که در اسناد نهضت موجود است
مراجعه کنید.
بالاخره
مواردی که طرح کردم در تاریخ نقل شده و ثبت شده است که منابع آن را خدمت شما عرض
کردم…
بله!
مواضع نهضت آزادی در اسناد منتشر شده آن و همچنین مجموعه آثار شخصی مهندس بازرگان
در تاریخ ثبت شده است. اگر در هر مورد ابهام یا سوالی مطرح باشد سند آنها را بطور
مشخص ارائه کنید تا در صورت ضرورت توضیح دهم؛ باید ببینیم که مثلا “طلسم پوسیده”
را در چه رابطهای به کار بردهاند. مهنس بازرگان همیشه برای امامخمینی(ره)
احترام قائل بودند؛ اگرچه بطور مشخص با برخی مواضع ایشان از جمله ولایت مطلقه فقیه
موافق نبودند. بسیاری از مراجع نیز با این نظریه موافق نیستند. در مجلس خبرگان
قانون اساسی هم ۸ نفر رأی مخالف دادند، اما پس از تصویب قانون اساسی به آن التزام
داشتهاند. مرحوم مهندس بازرگان و نهضت آزادی هم بطوری که به دفعات در گذشته اعلام
کردهاند به قانون اساسی التزام داشته و دارند.
No comments:
Post a Comment