فرصت كشي گاهي تاريخ را مي كشد
محمد توسلي
واحد زمان را مي توان گاه از جنبه فردي نگريست و گاه
از زوايه ديد سياسي و فرهنگي- اجتماعي و به آن نگاه كرد . تحليل زمان و نحوه مواجه
با آن به ويژه وقتي كه بار سياسي و فرهنگي
نیز مي يابد دشوار است، چرا كه هر گونه فوت وقت در ابعاد كلان آن امكان دارد
تبعاتي را همراه خود بیاورد كه نشانه هاي شوم آن سال ها و سال ها در جامعه آثار خود را نشان دهد و حفظ
کند. با اين حساب توجه به امر زمان آنجایی كه مورد نظر سياستمداران و مسولان است،
در جايگاه اهميت والايي قرار مي گيرد چرا كه دامنه تاثير گذاري به مراتب بيشتر و
پروسعت تری پيدا مي كند. اگر فردي در سنجش واحد زماني اش در زندگي شخصي اشتباهي
مرتكب شود آثار سوء آن نهايت خود او و شایداطرافيان او را مي رنجاند اما آثار يك فرصت
كشي سياسي و ديپلماتيك امكان دارد تا قرن ها بر روابط ديپلماتيك و روابط اجتماعی
یک كشور سايه بيفكند.
ضرب االمثلي گرانقدر در فرهنگ كشور هاي توسعه يافته هست
كه مي گويد" وقت طلاست". بايد براي زمان ارزش قائل شد ، يعني اگر عمر مفيد انسان را به عنوان سرمايه
وجودي انسان تلقي كنيم، بنابراين زمان جامعه كه مجموعه اي از زمان هاي افراد آن
اجتماع است داراي ارزشي مضاعف مي شود.
در همين راستا اهميت پديده زمان در متون ديني ما نيز مورد
تاكيد فراوان قرار گرفته است، به گونه اي كه در سوره والعصر خداوند به زمان سوگند مي خورد و انسان
را مورد خطاب قرار داده است كه به امر زمان توجه كند و اگربه جهان هستي و ارزشهاي
حاكم بر آن از جمله منزلت و كرامت انساني خود باور نداشته باشد و ظرفيت وجودي و
عمر خود را با برنامه راهبردي ( عمل صالح) بكار نگيرد به خسران و ضرر خواهد افتاد
و سرمايه وجودي اش تلف خواهد شد. بنابراين خداوند به كساني وعده رستگاري مي دهد كه
فرصت را غنيمت مي شمارند و ايمان الهي پيشه مي كنند. البته در اين آيه خداوند
افراد را به عمل صالح و صبر و ايمان در راه خود فرا مي خواند و" تواصو بالصبر و تواصو بالحق"
را مي آورد. چنانچه در راستاي چنين راهبردي بايد پايدار باشند.
علاوه بر متون ديني، در علوم اجتماعي نيز توجه به
زمان در مقوله مديريت زمان به معناي استفاده بهينه از فرصت هاي پيش رو مطرح شدهاست
. ماكس
وبر در كتاب با ارزش خود با عنوان "اخلاق پروتستان و روح سرمايهداري"
ريشه تحولات كشورهاي توسعهيافته را اخلاق، نظم و قانون پروتستان ها ميداند كه در
مقابل فرهنگ كاتوليكها تحولي در خلق و خوي مردم پديد آورد و زمينههاي توسعه
كشورهاي صنعتي را فراهم ساخت .
بررسي خلق و خو و رفتار مردم در كشورهاي توسعهنيافته
ازجمله كشور خود ما اين واقعيت را نشان ميدهد كه مردم بطور كلي براي وقت خود ارزش
قائل نيستند و بهرهوري و توليد بسيار پايين است و بيش وپيش از توليد مردم به فكر
مصرف هستند. طبيعي است در چنين جامعههايي مديران آنها نيز كه متأثر از چنين خصلتهايي
هستند براي "زمان" ارزش لازم را قايل نيستند و قادر به مديريت زمان يعني
مديريت منابع انساني و فرصتهاي پيشرو نيستند و مديريتها از كيفيت پايين
برخوردار است و بتدريج فاصله شاخص توسعهيافتگي آنها از كشورهاي توسعهيافته بيشتر
ميشود.
شايد نياز به توضيح نباشد كه يكي از زمينههاي تاريخي پديدآمدن
اين خصوصيت ما ايرانيها در فرهنگ استبدادي ديرين حاكم بر جامعه بوده است بطوري كه
مردم نتوانستهاند در جايگاه منزلت انساني و كرامت خويش قرار گيرند و استعدادهاي
دروني آنها بطور متعادل رشد كند شادروان مهندس بازرگان در مدافعات خود در
دادگاه نظامي سال 1342 سوغات هفت سال اقامت دوران تحصيل خود در فرانسه را جوهر
تمدن كشورهاي غربي در همين زمينه يعني آزادي و كرامت انسان، نظم و قانون معرفي
كرده است كه در كتاب مدافعات ايشان (مجموعه آثار جلد 6) به تفصيل آمده است.
در جامعهاي كه آزادي، حاكميت ملت و كرامت انساني بطور
واقعي تأمين نشده باشد مديران جامعه نيز منتخب واقعي مردم نخواهند بود. در چنين
شرايطي جامعه با بحران مديريت روبرو خواهد بود. زيرا از يك سو مديران از حمايت
واقعي مردم و بدنه كارشناسي جامعه برخوردار نيستند و از سوي ديگر مديران معمولاً
فاقد تواناييهاي لازم براي انجام وظائف محوله هستند. پيامد چنين وضعيتي بيبرنامهگي
و وقتكشي و از دست دادن فرصتها در سطح ملي است.
براي بررسي خلق وخوي ما ايراني ها بايد به ريشه هاي
نهفته فرهنگ استبدادي و ريشه هاي طويل آن در شخصيت اجتماعي افراد جامعه پرداخت .
جايي كه اين فرهنگ استبدادي مانع از شكل گيري شخصيتهاي مستقل و منتقد در اجتماع
شده و غالبا در چنبره قدرت قاهره استبداد، افرادي بله قربان گو رشد و نمو پيدا مي
كردند كه هيچ فرصت و فضايي براي بهره مندي از كرامت انساني و آزادي هاي فردي نمي
يافتند و بر همين اساس انتخاب آزاد و مشاركت در امور به عنوان امري غير عملي در
ساحت ساختار سياسي تاريخ ايران پديدار شد.
اينجا ست كه
وقت كشي خطر آفرين مي شود چرا كه در بزنگاه استبداد، آزادي بيان به محاق مي رود و
افراد نميتوانند به نقد عملكرد حاكمان
بپردزاند و در نتيجه گاه رخدادهايي اتفاق ميافتد كه بر تاريخ قرون كشوري سايه مي
افكند و چه بسيار پادشاهان مستبدي كه بر اين راه رفتند و فرصتهاي طلايي را از دم
دست خود راندند.
اما اگر بخواهيم درباره اصطلاح وقت کشی كمي هم مصداقي
تر بحث را دنبال كنيم بايد گريزي به ماجراي تسخير سفارت آمريكا در سال 58 زد. روايت
ها از اين تصرف، متفاوت و مختلف است و اين حركت وراي بررسيهاي تاريخي و
تاثيرگذاري به زعم دانشجوياني كه مي خواستند حركتي چند روزه را شكل دهند 444 روز
به درازا كشيد و ريشه هاي تاثير آن حتي در تاريخ همين روزهاي ايران نيز نمود
بيروني خود را نشان مي دهد، چنانچه ايران بعد از ماجراي گروگان گيري مجبور شد حتی بر
اساس قرار داد الجزيره تا 11 ميليارد دلار هزينه كند. رخ دادن چنين واقعه اي آشکارا
نشان مي دهد كه سياستمداران و فعالین عرصه سیاست ما گاهي شرايط و ضوابط حاكم بر
معادلات جهاني را به خوبی نمی شناسند.
در نمونه جنگ ايران و عراق نيز اين موضوع را روشن تر
می توان بررسی کرد. چنانچه مي توانستيم
جنگ را پس از پيروزي خرمشهر زودتر به پايان برسانيم و اينطور مي شد كه در واقع
منابع و ذخاير كشور براي سال ها از بين نمي رفت و ثبات زودتر به ايران باز مي گشت.
اما جالب این است كه اکنون كه روايت ها از جنگ طرح مي شود مشخص است كه نه امام خمینی
( ره) و نه ديگر مسولان هيچكدام تمايلي به ادامه جنگ نداشتند.براین مبنا است که
اکنون نامه هايي از برخي فرماندهان منتشر مي شود كه ابعاد اين فرصت كشي در آن عيان
است. اينجا است كه تفاوت ابعاد زمان سياسي
را مي توان با زمان فردي مقايسه كرد، جايي كه تصميم گيري عده اي در مصدر امور آينده
كشوري را دگرگون مي كند.
اما يكي ديگر از نمونههاي وقت كشي در عرصه
سیاستمداری به سخنراني سيد محمد خاتمي، رييس جمهور سابق ايران در سازمان ملل باز
مي گردد در جايي كه كلينتون هم در همان جلسه حاضر شد و همين حضور او فرصتي براي
گفت و گو ايجاد كرد اما فضاي سنگین سياسي در داخل كشور و البته در همراهی با روحيات محافظه كارانه اقاي خاتمي مانع
از اين شد كه فرصت پيش آمده به بهانه اي براي بازسازي روابط ايران و آمريكا بدل
شود. البته شايد آقاي خاتمي مثلا جسارت مهندس بازرگان را نداشتند آنگاهی که بازرگان
وقتي در الجزيره با برژينسكي مذاكره كرد و پس از بازگشت هم بازخواست شد و جسورانه
ايستاد و از مذاكراتشان دفاع كرد و گفت كه نه من هويدا هستم و نه امام خميني(ره)
شاه است كه من براي هر تصميم گيري اجازه بگيرم و اگر در كشوري نخست وزير و وزيران
دفاع و امور خارجه نتوانند براي مطالبات ملي گفت و گو كنند جاي تأسف است .
در حال حاضر هم اين سوال مطرح است كه آيا مسئولان دولتی کشور با فرهنگ جهاني آشنايي دارند
و آيا ديپلماسي ايشان در چند سال اخير به شكلي بوده كه نمودي از آشنايي شان با
گفتمان جهاني داشته باشد؟ كه البته در اين زمينه من ترديد دارم . چنانچه آقاي
ولايتي كه دست كم 13 سال تجربه حضور در عرصه هاي ديپلماتيك را دارند كنار گذاشته
مي شوند و سعيد جليلي كه تجربه درخوري هم در حوزه روابط بين الملل و آن هم موضوع
حساس هسته اي ندارد پاي ميز مذاكره با مرداني مي نشيند كه سابقه اي طولاني در حوزه
روابط ديپلماتيك دارند و اين خود اوج فرصت كشيهاي دولت را در حل موضوع هسته اي
نشان مي دهد چنانچه دولت نهم به گمان من تا امروز از فرصت هاي سياسي پيش رو براي
حل بحران هسته اي استفاده نكرده و البته باید توجه داشت که فرصت مذاكرات ژنو نيز رو به پايان است.
در حوزه اقتصادي هم وقت كشي هاي اساسي در دولت نهم صورت
مي گيرد در جايي كه دلسوزان اقتصادي و كارشناسان اين حوزه تا كنون بارها و بارها
نسبت به وضعيت اقتصادي و به كاربستن شيوه هاي علمي و مديريتي به رييس جمهوري هشدار
داده اند اما متاسفانه در نهايت دولت طرح تحول اقتصادي را پيشكش مي كند كه بيش از
آنكه دردي از دردهاي اقتصادي مردم را دوا كند بيشتر به يك برنامه عمل انتخاباتي
شبيه است.
حالا و در ادامه بیان مصداق ها بهتر است که برويم و
از زاويهاي ديگر به درگيريهاي اخير دولت وشهرداري اشاره كنيم. چه اتلاف انرژي ها و فرصتها كه در
بستر اين دعواهاي سياسي ميان دو طرف به ضرر مردم صورت گرفت در جايي كه ورود اتوبوس
هاي مورد نياز جا بجايي روزانه مرم با ممانعت مسولان مواجه و توسعه خطوط مترو و ارايه اعتبارات مصوب مجلس
به شهرداري با فوت وقت همراه شد تا همچنان مشكلات حمل و نقل كلانشهر تهران
گريبانگير شهروندان باشد. يك سوال اصلي اينجا مطرح است كه پاسخش را بايد از دولت
نهم گرفت، اينكه در شرايطي كه در آمد ارزي ما طي سه سال گذشته 180 ميليارد دلار
بوده است دولت چه اقدام آينده نگرانه اي براي كاهش هزينه زندگي و سختي معيشت مردم
انجام داده است؟ خب البته پاسخ هم مشخص است چنانچه در جايي كه هزينه ها فرصت ها صرف بازي ها، گله گذاري ها و دعوي هاي
سياسي ميشود چطور مي توان به نتايج مثبت و دورانديشانه دل خوش بود، به اتخاذ
برنامه عملي كه درآن افقي بيش از برد و باخت انتخاباني لحاظ شود.
به هر روي در چنبره فرهنگ خودمحوری است كه فرديت و
كرامت انساني رنگ مي بازد و حيطه براي اظهار نظر و حضور او در عرصه هاي اجتماعي
كمرنگ مي شود و توده پيرو و تابع در چنين شرايطي به دور از فرآيند آزادي شكل مي
گيرد. در جايي كه مطبوعات ما حتي به عنوان ركن چهارم دموكراسي هر دم كمرنگ تر از
پيش و با موانع بيشتر مجبور به توليد محتوا مي شود ، چطور مي توان انتظار داشت كه
افراد بتوانند نسبت به جرياني كه برايشان تصميم گيري و تصميم سازي مي كند،
منتقدانه ظاهر شوند. و همین عدم انتقادها و البته شنیده نشدن انتقادها خود عرصه را
به وقت کشی های بیشتر در آینده فراخ می کند.
بطو.رخاصه براي اجراي برنامههاي توسعه و جبران عقبماندگيها،
راهي جز اجراي قانون و نظم در جامعه از طريق تأمين آزادي و حاكميت ملت و كرامت
انساني درچارچوب اصول قانون اساسي و اعلاميه جهاني حقوق بشر وجود ندارد در
اينصورت ميزان بهرهوري بالا خواهد رفت و مردم و مديران جامعه از "زمان"
و فرصتها به خوبي بهره خواهند گرفت و پديده "وقتكشي" به تدريج اصلاح
خواهد شد.
متن گفت و گوي خبرنگار شهروند امروز 13 مرداد 87
No comments:
Post a Comment