Thursday, July 21, 2016

تعامل روشنفكران ديني با روحانيون

تعامل روشنفكران ديني با روحانيون
(پیوند ثمر بخش)
محمد توسلی
سالگرد شهادت آيت‌الله مرتضي مطهري فرصت مناسبي است تا ضمن يادآوري سوابق و خدمات آن مرحوم، تعامل روشنفكران ديني به طور خاص با آن مرحوم و به طور عام با روحانيون نو انديش دست كم در هفت دهه اخير مورد بررسي قرار گيرد.
استاد مرتضي مطهري از جمله روحانيوني است كه از همان آغاز تلاش‌هاي فرهنگي ـ اجتماعي خود در سالهاي آغازين دهه سي با روشنفكران ديني به طور مشخص با مهندس مهدي بازرگان و دكتر يداله‌ سحابي و ياران و همفكران آنان در عرصه‌هاي فرهنگي ـ‌ اجتماعي ارتباط و همكاري تنگاتنگي داشت و اين همكاري نزديك تا آخرين ساعات حيات پربار و تاثيرگذارشان يعني روز 12 ارديبهشت سال 1358 كه به شهادت رسيد ادامه پيدا كرد.
استاد شهيد مطهري در طول حدود سه دهه از دوران تلاش‌هاي فرهنگي ـ اجتماعي خود در جلسات انجمن اسلامي دانشجويان، انجمن اسلامي مهندسين و سپس انجمن اسلامي پزشكان شركت مي‌كرد و ضمن ارائه سخنراني با نسل جوان و مسلمان ارتباط و تعامل داشت.
مجموعه آثار منتشر شده آن مرحوم عموماً متن تدوين شده سخنراني‌هاي آن مرحوم در جلسات انجمن اسلامي مهندسين و پس از متوقف شدن فعاليت و تشكيل جلسات آن انجمن توسط ساواك در سال 1353 در جلسات انجمن اسلامي پزشكان تداوم پيدا كرد.
موضوع سخنراني‌ها به طور كلي پاسخ به سئوالاتي است كه در اين جلسات مطرح مي‌شد و يا در سطح جامعه مطرح بود. «خدمات متقابل ايران با اسلام» كه در جلسات انجمن اسلامي مهندسين و «مسئله حجاب» كه در انجمن اسلامي پزشكان ارائه شد، نمونه‌اي از ده‌ها اثر چاپ شده اين گونه سخنراني‌هاست.
همكاري با « متاع»
زنده ياد مهندس بازرگان در نيمه اول سال 1334 با توجه به تجربه دوران زندان، (دوره فعاليت نهضت مقاومت ملي پس از كودتاي 28 مرداد 32)، به اين جمع‌بندي رسيده بود كه تا رسيدن به تفاهم و همكاري در امور سياسي و حزبي راه درازي در پيش است. نخستين گام براي ورود به مرحله دموكراسي و فعاليت‌هاي جدي سياسي ـ اجتماعي بايستي مسيرهاي لازم براي تمرين كار جمعي فراهم شود. سخنراني «احتياج روز» مهندس بازرگان كه در سال 1336 در جشن عيد فطر انجمن اسلامي دانشجويان در سالن دانشكده كشاورزي دانشگاه تهران در كرج ارائه شد. اين ضرورت را به طور مبسوط مطرح كرد كه «احتياج روز» امروز جامعه ما پس از نيم قرن هنوز نيز هست. براي اين منظور مهندس بازرگان جمعيتي به نام «متاع» تشكيل داد كه مخفف «مكتب تربيتي اجتماعي عملي» است. مرحوم مطهري از جمله افرادي است كه توسط مهندس بازرگان براي همكاري به اين جمع دعوت شد. «متاع» بر پايه اصول ده‌گانه و اساسنامه‌اي شكل گرفت كه پس از شهادت استاد مطهري در سطح عموم معرفي شد.
 بسياري از نهادهاي مدني (نظير انجمن‌هاي اسلامي مهندسين، پزشكان، معلمان و بانوان) و نهادهاي فرهنگي مانند شركت‌ سهامي انتشار، دانشسراي تعليمات ديني با امتياز دكتر يداله سحابي، دبيرستان كمال نارمك (مديريت دكتر يداله سحابي) و ... كه در سالهاي بعد تأسيس شد از جمله اقدامات «متاع» است. مرحوم مطهري خود از پايه‌گزاران انجمن اسلامي معلمان در سال 1338 هست و نام آن مرحوم در كنار 15 موسس اين انجمن «مهندس بازرگان، غلامعباس توسلي، يداله سحابي، سيد محمود طالقاني و ...» قرار دارد.
گزارش فعاليت‌هاي متاع و تفصيل تعامل روشنفكران ديني با مرحوم مطهري نياز به شرح و بسط طولاني دارد كه در اسناد تاريخي متعدد منتشر شده است. آنچه لازم است در اينجا مورد تاكيد قرار گيرد تفاوت نسبي انديشه، مواضع و خدمات فرهنگي ـ اجتماعي روحانيوني چون استاد مطهري كه با روشنفكران ديني تعامل داشته‌اند با روحانيون سنتي حوزوي است.
آيت‌اله سيد محمود طالقاني نمونه ديگري از روحانيوني است كه با زمينه‌هاي قبلي از آغاز دهه بيست همراه مهندس بازرگان و دكتر يداله سحابي تلاشهاي فرهنگي، اجتماعي و حتي سياسي خود را سامان بخشيده است و در تحولات چند دهه اخير كشور به سهم خود تاثير گذار بوده‌اند.
آيت‌ الله مطهري سرانجام در 12 ارديبهشت سال 58 پس از خروج از جلسه «متاع» كه در منزل آقاي مهندس عزت‌اله سحابي تشكيل شده بود بدست گروه فرقان شهيد شد و هزينه سنگيني بر جامعه ما در ماه‌هاي آغازين پس از پيروزي انقلاب تحميل كرد.
مديريت انقلاب
استاد مرتضي مطهري در مديريت انقلاب نقش برجسته‌اي داشت. از طرفي ايشان مورد وثوق و اعتماد رهبر فقيد انقلاب بود و از سوي ديگر با روشنفكران ديني نيز چند دهه همكاري نزديك داشت. اسناد تاريخي مذاكرات پاريس در سال 57 و سازمان‌دهي مديريت انقلاب، نقش استاد مطهري را به طور برجسته نشان مي‌دهد. تاسيس شوراي انقلاب به دستور آيت‌الله خميني توسط آيت‌الله مطهري در ايران صورت گرفت. اعضاي غير روحاني شوراي انقلاب عموماً از روشنفكران ديني هستند كه با توصيه مرحوم مطهري انتخاب شدند. انشاء اوليه حكم ابلاغ نخست وزيري مهندس بازرگان توسط استاد مطهري انجام شد و سپس توسط ساير اعضاي شوراي انقلاب تكميل و نهايي گرديد.
مجموعه سخنراني‌ها و يادداشت‌هاي استاد شهيد مطهري در آستانه انقلاب و در دوران بسيار كوتاه پس از پيروزي انقلاب تا شهادت كه در مجموعه «پيرامون انقلاب اسلامي» منعكس شده است انديشه و مواضع آن مرحوم در شرايط انقلاب 57 را نشان مي‌دهد. اين مواضع گوياي اين واقعيت است كه استاد مطهري با دو بال روشنفكري ديني و تاثيرات حوزوي خود عمل كرده است.
دركتاب نهضت‌هاي اسلامي صد ساله كه متن تدوين شده سخنراني انجام نشده برنامه عصر 14 شعبان (29 تيرماه سال 1357) است كه قرار بود در زمين واقع در تقاطع خيابان وليعصر ـ طالقاني برگزار شود و ساواك از برگزاري آن جلوگيري كرد. استاد مطهري در مواضع خود در اين دوره هم بر آزادي انديشه و تفكر و حاكميت ملت تصريح دارد و هم بر ضرورت رهبري آيت‌الله خميني تاكيد مي‌ورزد.
براي يادآوري برخي از محورهاي اين كتاب كه مرتبط با موضوع بحث است را عيناً نقل مي‌كنم:
«نهضت كنوني ايران به صنف و طبقه خاصي از مردم ايران اختصاص ندارد. نه كارگري است، نه كشاورزي، نه دانشجويي، نه فرهنگي و نه بور ژوازي. در اين نهضت غني و فقير، مرد و زن، شهري و روستايي، طلبه و دانشجو، پيله‌ور و صنعتگر، كاسب و كشاورز، روحاني و آموزگار، با سواد و بي سواد يكسان شركت دارند.» (صفحه 62)
اخبار، مشاهدات و فيلم‌هاي مستند راهپيمايي‌هاي سال 57 به ويژه در تاسوعا و عاشوراي سال 57 به وضوح نشان مي‌دهند كه عموماً طبقات متوسط شهري كه از آگاهي بالاتري برخوردارند در انقلاب نقش اصلي داشتند. مديريت انقلاب نيز بيشتر در اختيار روشنفكران ديني و روحانيون مبارز است كه هر يك بسيج بخشي از جامعه را بر عهده دارند.
استاد شهيد مطهري در اين سخنراني ازيك سو نقش روشنفكران ديني را بدون نام بردن تلويحاً مطرح مي‌كند: «در طول سي واند سال گذشته يعني از شهريور 20 تاكنون، محققين و گويندگان و نويسندگان اسلامي توفيق يافتند كه تا حدودي چهر زيبا و جذاب اسلامي واقعي را به نسل معاصر بنمايانند» و از سوي ديگر نقش مراجع آگاه و شجاع و مبارز را با ذكر نام آنان برجسته مي‌كند.
«مراجع عظام و بزرگوار قم حضرت آيت‌الله عظمي شريعتمداري، آيت‌الله عظمي گلپايگاني و آيت‌الله عظمي مرعشي نجفي دامت بركاتهم كه در راه اعلاء كلمه حق گامهاي مفيد و موثر برداشته و مايه فخر و مباهات اسلام و مسلمين شده‌اند براي هميشه در تاريخ اين مملكت نام نيكشان به يادگار خواهد ماند.»
استاد مطهري در ادامه اين بحث به رهبري آيت‌الله خميني تاكيد مي‌ورزد و با توصيف ويژگي‌هاي خاص حضرت آيت‌الله عظمي خميني ارادت ويژه خود را نسبت به ايشان نشان مي‌دهند: « قلم بي‌تابي مي‌كند كه پاس دوازده سال فيض‌گيري از محضر آن استاد بزرگوار را به شكرانه بهره‌هاي روحي و معنوي كه از بركت نزديك بودن به آن منبع فضيلت و مكرمت كسب كرده‌ام اندكي از بسيار را بازگو كنم»
در ادامه بحث براي پاسداشت خدمات سايرين مجدداً اضافه مي‌كند: «بديهي است كه در اين نهضت اسلامي، شخصيتهاي روحاني و غير روحاني كه شركت داشته و يا دارند و هر كدام سهمي دارند فراوانند. برخي شخصيتها يا گروه‌ها از سال‌ها پيش از آغاز نهضت (روحانيت) فعاليتهاي ثمر بخش اسلامي فكري يا عملي داشته‌‌اند كه در آماده سازي انديشه امروز براي شركت در يك نهضت عظيم اسلامي نقشه موثر و قاطع داشته است. برخي ديگر با فداركاري‌‌ها، جانفشانيها، تحمل زندان‌ها و تبعيدها به اين نهضت قاطعيت و قدرت و ارزش بيشتر بخشيده‌اند....» (صفحه 88) .
در بخش آفات نهضت به مواردي مي‌پردازد كه نقل برخي از آنها در اينجا خالي از لطف نيست:
« من به عنوان يك فرد مسئول به مسئوليت الهي به رهبران عظيم‌الشأن نهضت اسلامي ...... هشدار مي‌دهم....... كه نفوذ و نشر انديشه‌هاي بيگانه به نام انديشه اسلامي و يا مارك اسلامي .... خطري است كه كيان اسلام را تهديد مي‌كند. راه مبارزه اين خطر تحريم و منع نيست؛ مگر مي‌شود تشنگاني را كه براي جرعه‌اي از آب له له مي‌زنند از نوشيدن آب موجود به عذر اين كه آلوده است منع كرد... راه مبارزه عرضه داشتن صحيح اين مكتب در هم زمينه‌ها با زبان روز است... ما بايد كارهاي علمي و فكري خود را ده برابر كنيم، بايد بدانيد كه اشتغال منحصر به فقه و اصول رسمي جوابگوي مشكلات نسل معاصر نيست». (صفحه 92)
همچنين در بخش رخنه فرصت طلبان بر يك واقعيت تلخ ديگر تاكيد دارد:
«رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون يك نهضت از آفتهاي بزرگ هر نهضت است. وظيفه بزرگ رهبران اصلي اين است كه راه نفوذ و رخنه اينگونه افراد را سد نمايند.
هر نهضت مادام كه مراحل دشوار اوليه را طي مي‌كند سنگينيش بر دوش افراد مومن، مخلص و فداكار است. اما همين كه به «بار» نشست و يا لااقل نشانه‌هاي «بار دادن» آشكار گشت و شكوفه‌هاي درخت هويدا شد، سر و كله افراد فرصت طلب پيدا مي‌شود،... روز به روز كه از دشواري‌ها كاسته مي‌شود و موعد چيدن ثمر نزديك‌تر مي‌گردد، فرصت طلبان محكمتر و پرشورتر پاي علم نهضت سينه مي‌زنند تا آنجا كه تدريجاً انقلابيون مومن و فداكاران اوليه را از ميدان به در مي‌كنند. اين جريان تا آنجا كليت پيدا كرده كه مي‌گويند: " انقلاب فرزند خور است" گويي خاصيت انقلاب اين است كه همين كه به نتيجه رسيد فرزندان خود را يك يك نابود سازد. ولي انقلاب فرزند خور نيست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است كه فاجعه به بار مي‌آورد.» (صفحه 97)
تعامل درمقاطع تاريخي
تعامل روشنفكران ديني با روحانيون در مقاطع مختلف تاريخي ظهور و بروز داشته است.
پس از درگذشت آيت‌الله بروجردي رحمت‌الله عليه مرجع تقليد و رئيس حوزه علميه قم در سال 1340 اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان به مناسبت چهلمين روز در گذشت، هماهنگ با شهيد دكتر بهشتي به قم سفر كردند و پس از ديدار در مدرسه دين و دانش قم كه توسط دكتر بهشتي تاسيس شده بود، به طرف مسجد اعظم قم راهپيمايي انجام شد و طلاب و فضلاي قم به استقبال آنان آمدند و سپس پيام انجمن اسلامي دانشجويان توسط آقاي مهندس هاشم صباغيان در مسجد اعظم قم خوانده شد. اين سفر و پيام دانشجويان مسلمان دانشگاه تهران به طلاب و روحانيون قم توجه ناظران را به خود جلب كرد و زمينه ساز تعامل‌هاي بعدي گرديد.
پس از فوت آيت‌الله بروجردي اين سئوال براي عموم مردم ايران به ويژه نسل جوان مطرح شد كه جانشين آيت‌الله بروجردي چه كسي است و چگونه انتخاب مي‌شود؟ جايگاه مسئله تقليد در معارف قرآني و اسلامي كجاست؟ مگر قرآن خطاب به مسلمانان نهيب نمي‌زند كه «ولا تقف ما ليس لك به علم» (از آنچه بدان علم و آگاهي نداري پيروي مكن) پس چرا بايد از مراجع، تقليد كرد و محدوده تقليد كجاست؟ مهندس بازرگان، دكتر سحابي و آيت‌الله طالقاني كه از دو دهه قبل با تلاش‌‌هاي فرهنگي و اجتماعي خودشان مردم به ويژه نسل جوان و تحصيل كرده را با معارف اصيل اسلامي با زبان روز آشنا كرده ‌بودند و مردم تشنه پاسخ به سئوالات خود در اين زمينه بودند براي انجام رسالت روشنفكري و آگاهي بخشي خود از جمعي از عالمان ديني كه از قبل ارتباط فكري داشتند با حضور نمايندگان انجمن‌هاي اسلامي دعوت كردند. علامه طباطبايي، سيد ابوالفضل موسوي زنجاني، مرتضي مطهري، سيد محمد بهشتي، سيد محمود طالقاني و مهندس بازرگان از جمله شركت كنندگان اين جلسات بودند محصول مذاكرات و بررسي‌هاي اين جلسات مقالات پژوهشي است كه در كتابي با عنوان «بحثي درباره مرجعيت و روحانيت» چاپ شد و در سال 1341 كتاب برگزيده سال گرديد.
اگر چه در بدو امر اين كتاب با واكنش برخي از روحانيون سنتي حوزه‌ها مواجه شد اما به زودي اين اثر مورد توجه و استفاده عموم روحانيون حوزه‌هاي علميه قرار گرفت و بر انديشه و تفكر بسياري از آنان تاثير گذاشت.




تعامل با مراجع و روحانيون مبارز
در جريان رخدادهاي سياسي سال‌هاي 1339 تا 1341، ابتدا فضاي نسبي باز سياسي، در دوران رياست جمهوري جان‌كندي رئيس جمهوري آمريكا، در ايران پديد آمد و احزاب سياسي و جنبش دانشجويي امكان فعاليت پيدا كردند و دكتر اميني مأموريت اجراي برنامه‌هاي اصلاحات مورد نظر آمريكا را پيدا كرد. اما محمد رضا شاه خودكامه كه تقسيم قدرت را برنمي‌تابيد، در سفري به آمريكا خود اجراي برنامه‌هاي اصلاحي مورد نظر آمريكا را تقلبل كرد. پس از بر كناري دكتر اميني از نخست وزيري و منصوب كردن امير اسداله علم ابتدا فعاليت جبهه ملي دوم و احزاب سياسي (نهضت آزادي ايران) را متوقف و جنبش دانشجويي را سركوب كرد و سپس به منظور از صحنه خارج كردن آخرين پتانسيل اجتماعي مقاومت در مقابل اجراي برنامه‌هاي اصلاحي لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي را مطرح كرد. در اين لايحه، شركت زنان در انتخابات اين انجمن‌ها، حذف قيد اسلام از شرايط منتخبين و انجام مراسم تحليف با «كتاب آسماني» به جاي قرآن و همچنين اصلاحات ارضي مطرح شد. ابتدا مراجع قم با صدور بيانيه با مفاد اين لايحه مخالفت ورزيدند: «مداخله زنان در امور اجتماعيه چون مستلزم امور محرمه و توالي فاسده كثيره است ممنوع و بايد جلوگيري گردد». دستگاه تبليغات شاه با طرح اتهام «ارتجاع سياه» حملات گسترده‌اي را عليه روحانيت حوزه و مراجع قم به راه انداخت. جالب است كه همزمان رسانه‌هاي غربي در اروپا نيز همين تبليغات را دامن زدند.
در چنين شرايطي رهبران نهضت آزادي ايران، مهندس بازرگان، دكتر يداله سحابي و آيت‌الله طالقاني و ياران آنان و با تحليل اين شرايط و احساس وظيفه تاريخي براي خنثي كردن برنامه استبداد سلطنتي در ايران از طريق صدور بيانيه‌هاي آگاهي بخش و همچنين ديدارهاي حضوري در تغيير لحن بيانيه مراجع بزرگ قم نقش خود را ايفاد كردند. مشروح رخدادهاي اين دوره در كتاب «بررسي و تحليلي از : نهضت امام خميني» تأليف سيد حميد روحاني (جلد اول) صفحات 216 142 انتشار سال 1356 و اسناد نهضت آزادي ايران و تاريخ سياسي 25 ساله ايران به قلم سرهنگ غلامرضا نجاتي آمده است.
نهضت آزادي ايران در اولين بيانيه خود در 6 آبان 1341 با عنوان «دولت از هياهوي انتخابات انجمن‌هاي ايالتي چه خيالي دارد؟ مي‌نويسد: «امر مسلم اين است كه دل آقايان براي آزادي و حق انتخاب كردن كسي نسوخته است و به هيچوجه قصد اعطاي حق به زنها يا مردها و اجراي انتخابات صحيح و واگذاري كارها به مردم در بين نيست... مگر مردها در اين مملكت چه حالا و چه دوره‌هاي بعد از كودتا كه با آن رسوايي انتخاباتي بعمل مي‌آمد حق راي دارند و داشتند كه زنها از آن محروم باشند؟!»
در پايان از دولت مي‌خواهد: «فعلا حق بازگرفته مردها را بخودشان پس بدهيد و دخالتي در انتخابات ننماييد تا بعد نوبت صحبت خانم‌ها و انجمن‌هاي ايالتي برسد».
در بيانيه تفصيلي بعدي نهضت آزادي با عنوان« در زمينه اعلاميه‌هاي اخير علماي اسلام و مراجع عظام» با نقل محورهاي بيانيه‌هاي مراجع مسير تحول و مواضع منطقي مراجع، به آگاهي بخشي مردم و خنثي كردن برنامه تبليغاتي رژيم استبداد سلطنتي مي‌پردازد: «بسيار ارزنده و زيبنده است كه آقايان اعتراض خود را نه به موضوع واحد انتخابات انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي كرده و نه آلوده به مسئله اصلاحات ارضي كه دست آويز ظاهر فريبي براي دولت شده است، نموده‌اند. بلكه نظر را بالا گرفته انگشت روي منشاء خرابيها و ريشه مفاسد يعني خودكامگي و حكومت مطلق العناني فردي گذارده مدافع اجراي كلي احكام اسلام و رعايت قانون اساسي شده حق حاكميت مردم از طريق انتخابات صحيح را مطالبه مي‌نمايند»....
«آقايان به طوي كه در محضرشان مكرر شنيده شده است خوبست توجه فرموده‌اند كه تا نظارت مردم از طريق انتخابات آزاد بر زمامداران وجود نداشته باشد و تا افاضل و وجوه ملت در شئون و مصالح جامعه دخالت و دفاع ننمايند اميد هيچگونه بازگشت و جبران فاسد و راه صلاح در اين ممكلت باقي نخواهد ماند.»...
«آنچه علماي اسلام و اكثريت ملت مسلمان مي‌خواهند به هيچوجه ارتجاع و سير قهقرا يعني جلوگيري از آزادي و دفاع حقوق ملت اعم از زن و مرد نبوده همگي خواهان رژيم پارلماني و حكومت قانون و تامين حقوق و آزادي‌هاي مشروع و منطقي مي‌باشيم»
آقاي سيد حميد روحاني در پايان بررسي تاريخي خود مي‌نويسد: «نهضت آزادي ايران نيز بار ديگر با صدور اعلاميه‌اي از قيام مقدس روحانيت پشتيباني كرده تا حدودي به روشن كردن موضوع، نظرات و خواسته‌هاي روحانيو و انگيزه‌ي آنان از قيام عليه «تصويبنامه» و در رفع ابهاماتي كه وجود داشت، كمك كند.»
جمع بندي
سوابق تاريخي چند دهه قبل از انقلاب 57 نشان مي‌دهد كه روشنفكران ديني با روحانيون به ويژه مراجع و نوانديشان حوزوي همواره برخورد مسالمت‌آميز و تعالي بخش داشته‌اند و اين نگاه راهبردي ريشه در آموزه‌هاي قرآني و شناخت فرهنگي ـ اجتماعي جامعه ايران و تجربه بشري دارد. بدون تغيير زير ساخت‌هاي فرهنگي ـ اجتماعي جامعه نمي‌توان انتظار تحول و توسعه پايدار داشت. در جامعه‌اي كه مناسبات فرهنگ سنتي ريشه‌دار ساري و جاري است بدون اصلاح اين مناسبات و تغيير ديدگاه‌ها نمي‌توان به ايجاد ساختارهاي نو در جامعه اميد بست، كه البته طي اين فرآيند نياز به زمان و تلاش پيگير دارد. اما براي بررسي نگاه و تعامل روحانيت كه قدرت را پس از انقلاب در اختيار گرفت با روشنفكران ديني مي‌توان مطالعات جداگانه‌اي انجام داد.
در يك نگاه كلان تاريخي به ويژه در پاسخ برخي از نقدهايي كه به عملكرد روشنفكران ديني در چند دهه اخير مطرح شده است به نظر مي‌رسد اين تعامل به رغم برخي تلخي‌ها و بي مهري‌ها با روشنفكران ديني در مجموع پيامدهاي مفيدي براي آينده جامعه ايران در پي دارد و موجب پالايش و تلطيف فضاي فرهنگي و اجتماعي جامعه خواهد شد كه اين راهبرد در راستاي منافع ملي ايران قابل ارزيابي است.

منبع: ماهنامه مهرنامه، شماره 11 اردیبهشت 1390

No comments:

Post a Comment