خط مشی نهضت آزادی در گفت و گو با محمد توسلی*
رسالت نهضت آزادی " جنگ
حجت" است نه "جنگ قدرت"
در نوزدهمین سالگی در گذشت مهدی بازرگان بر آن
شدیم تا در این شماره به بحث و بررسی آرا و تفکرات او و نهضت آزادی بپردزیم. بدین
منظور سراغ محمد توسلی از اعضای نهضت آزادی و عضو هیأت مذاکره کننده با آمریکا
همراه مهندس بازرگان رفتیم. محمد توسلی عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر سیاسی نهضت
آزادی است. او بعد از انقلاب به عنوان اولین شهردار تهران برگزیده شد. دیدا با
توسلی مشحون از ناگفتنی ها بود. توسلی سخت دلگیر بود از آنچه بر سر وی و همفکرانش
آمده بود، اما بیشتر از دلگیر بودن امید وار بود. امیدوار به تغییری که به دست نسل
سوم انقلاب رخ دهد. گفت و گو با توسلی داستان تلخ " فهمیده
نشدن" را تداعی می کرد. داستان ماندن وسوختن و ساختن. حرف هایش زیاد بود اما
خوب می دانست که همه چیز را نمی شود چاپ کرد. پیش از دیدار با وی تصور مواجه با یک
شخص بسیار جدی را در ذهن خود مرور می کردیم اما گفت و گوئی که بیش از دو ساعت بطول
انجامید باعث شد تصویر محمد توسلی به عنوان یک انسان بسیلر صمیمی و دلسوز در
ذهنمان تثبیت شود. گفت و کوئی را که ملاحظه می فرمائید متن مصاحبه ایست که با
ایشان انجام دادیم:
سلام آقای مهندس. خیلی ممنونیم از اینکه وقتتان
را در اختیار ما قرار دادید، باعث افتخار ماست... .به نظر شما جریان روشنفکری
دینی، چنین قرائتی از دین از چه تاریخی و توسط چه گروهها و اشخاصی در ایران بهوجود
امد.
من خوشحال هستم که نسل شما نسبت به سوابق روشنفکری دینی
حساس و علاقهمند هستید. روشنفکری دینی واژهای نیست که سابقه طولانی داشته باشد،
به لحاظ تاریخی باید بگویم که از دوره سید جمالالدین اسدآبادی آغاز شده است. در
انقلاب مشروطه اشخاصی تأثیر گذار هستند که میخواهند معارف دینی را با شرایط روز
هماهنگ کنند. مثلا شما با اسم آخوند خراسانی و میرزای نائینی برخورد می کنید. به لحاظ تفکر اجتماعی آنان برداشت مردم سالارانه
و دموکراتیک از اسلام دارند. در تقابل با آنان روحانیونی مانند شیخ فضل الله نوری هستند
که با این دیدگاه اجتماعی مخالفند و چنین برداشتی را از اسلام ندارند. اگر بخواهیم
کمی جلوتر بیاییم، بعد از بیست سال دوران
اختناق رضا خان، در سالهای هزاروسیصد نوزده و شهریور بیست هست که نسبتا فضای باز
سیاسی در ایران فراهم میشود، مرحوم طالقانی که از حوزهی قم به تهران آمدند با
زمینهی خانوادگی که داشتند یک راه جدیدی را آغاز می کنند. خود من هم آن موقع دانش
آموز دبستان بودم، از مرحوم طالقانی دعوت کردیم
که نیمه شعبان برای ما صحبت کنند. ایشان در رابطه با فلسفهی انتظار با ما صحبت
کردند. ببینید طالقانی کسی بود که از حوزه آمده بود و با یک جمع دانش آموز در پانزده
شعبان میخواهد صحبت کند، ایشان میخواهد بذرهایی را در ذهن جوانان بکارد. این
صحبت ایشان که حدود شصت و پنج سال قبل
انجام گرفته هنوز در گوش من صدا میکند. فلسفه انتظار و امید به آینده، ایشان موضوع
انتظار را طوری مطرح میکنند که بجای تخریب ذهنیت مخاطب و دعوت به بیعملی، امید
به آینده و دعوت به عمل اجتماعی را تقویت می کنند . در سال هزاروسیصدوبیست، ایشان
مجلهی دانشآموز را پایهگذاری میکنند. اولین سرمقالهی این نشریه با نقل حدیثی
به موضوع بسیار مهم «بازگشت به قرآن» برای زدودن پیرایه ها و خرافات تاریخی می پردازند.
به تدریج از مهندس بازرگان درخواست مقاله میکنند و این پیوند شکل میگیرد. پیوند
مهندس بازرگان و دکتر سحابی نیز این گونه شکل می گیرد که در سفر مراجعت به ایران،
در کشتی با هم آشنا میشوند. در واقع باید گفت که در دوره جدید نطفههای روشنفکری
دینی از شهریور بیست منعقد شدهاست. در دهه بیست فعالیت آنان عمدتا کار فرهنگی است. کار فرهنگی به تدریج
تبدیل به کار اجتماعی میشود. انجمن اسلامی دانشجویان که سال بیست و یک در دانشکدهی
پزشکی دانشگاه تهران تاسیس میشود ، خود به خود دنبال استادی میگردند که بتواند
برایشان صحبت بکند، خوب مهندس بازرگان را دعوت میکنند. خود مهندس بازرگان هم
انگیزه دارند که با نسل جوان ارتباط پیدا کنند، بدین ترتیب از شهریور بیست تا سال سی،
این دهه را بایست دورانی دانست که پیشگامان روشنفکری دینی تمرکز بر روی کارهای
فرهنگی و اجتماعی دارند و وارد کار سیاسی نشدهاند، موافق هم نیستند، زیرا تا
بسترهای فرهنگی - اجتماعی آماده نباشد، کار سیاسی مفید نیست، ریشهدار و قابل
تداوم هم نخواهد بود. سالهای دهه سی دوران نهضت ملی ایران است، بحث ملی شدن صنعت
نفت، دوران حضور دکتر مصدق و نقشی که او در بالندگی جنبش اجتماعی در ایران ایفا میکند،
خوب به طور طبیعی روشنفکران را تحت تاثیر قرار میدهد ولی هنوز مهندس بازرگان و
این جریان وارد عرصه کار سیاسی نمیشوند، اما همکاری مدیریتی شان با دولت ملی دکتر
مصدق آغاز میشود. این همکاری در غالب خلع ید از شرکت های انگلیسی صورت می گیرد. سپس
موضوع مدیریت لولهکشی آب تهران مطرح میشود
و ایشان به عنوان مدیر سازمان آب تهران انتخاب میشوند. در خاطرات مهندس بازرگان آمده
است که ایشان پروژه لولهکشی را از جنوب شهر
تهران شروع می کنند، چون اگر از شمال شهر شروع میشد ممکن بود به جنوب شهر نرسد و
ایشان به مسائل مدیریتی در این حد دقت داشتند و این امر توجهشان را به قشر های نیازمند
جامعه نشان میدهد. با زمینههای فکریای که داشتند بعد از کودتای بیست و هشت
مرداد سال سی و دو عملا از سازمان آب هم مستعفی میشوند و کنار میآیند. وقتی
کودتا انجام میشود احساس مسئولیت اجتماعی- سیاسی جدیدی برای پیشگامان روشنفکری
دینی مطرح می شود و با علاقهای که به دکتر مصدق و نهضت ملی ایران و تحلیلی که از
شرایط داشتند، بعد از کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو در کنار آیتالله
زنجانی و دیگر فعالان سیاسی نهضت مقاومت ملی را تشکیل میدهند و عملا وارد فاز
سیاسی می شوند. میدانید که نهضت مقاومت ملی نقش موثری در تداوم اهداف نهضت ملی ایران
دارد. برای تفصیل رویدادهای این دوره بایستی به اسناد این دوره مراجعه کنید. نهضت
مقاومت ملی از مطالبات تاریخی مردم در نهضت ملی پاسداری کرد و رژیم کودتا نتوانست
مشروعیت پیدا کند. طی سال های چهل و چهار تا چهل و پنج برخورد با فعالان نهضت مقاومت شروع میشود و
مهندس بازرگان دو بار به همراه جمع زیادی از فعالان نهضت ملی بازداشت میشوند.
در نهضت مقاومت ملی علاوه بر اعضای احزاب ملی عده ای به صفت
شخصی مشارکت دارند. جمعی از این اشخاص کسانی هستند که سابقه عضویت در انجمن اسلامی
دانشجویان را داشتند، اما هویت تشکیلاتی سیاسی نداشتند. این اعضای انجمن اسلامی
دانشجویان که فارغالتحصیل شده بودند و در فضای سیاسی دههی سی جذب نهضت مقاومت
ملی میشوند، عملا طیف فعالان مسلمان و بهنوعی روشنفکری دینی هستند که سابقهی
سیاسی نداشتند، در درون نهضت مقاومت ملی در کنار هم قرار میگیرند و تجربه کار
سیاسی پیدا میکنند. بازداشت های این دوره مهندس بازرگان خیلی آموزنده است. ایشان در
خاطرات خود و همچنین مهندس سحابی که با مهندس بازرگان هم سلول بودند نیز توضیح
داده اند. در زندان این سوال برایشان مطرح می شود که چرا ما نمیتوانیم با هم کار
جمعی داشته باشیم؟ چرا فعالان سیاسی که از احزاب سیاسی مختلف به درون نهضت مقاومت
ملی آمدهاند، از حزب ملت ایران ، از حزب ایران و ...، وقتی در سازمان نهضت مقاومت
ملی کنار هم قرار گرفتند، همکاری آنان همواره با مشکل روبرو بوده است ؟. خوب این
سوال کلیدی بود، مهندس بازرگان با آن هوشمندیای که داشت وقتی با مسالهای برخورد
میکرد، آن مساله را رها نمیکرد، مساله را بررسی میکرد، تحلیل میکرد، کوشش میکرد
تبدیل کند به یک پروژه که در واقع بتواند اگر گرهای در جایی وجود دارد آن را باز
کند.
اولین سخنرانی مهندس بازرگان در سال سی و شش، پس از آزادی،
در جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان بود که در سالن دانشکده کشاورزی کرج برگزار
شد. این سخنرانی با عنوان «احتیاج روز» یکی از آثار کلیدی ایشان است. متن سخنرانی
بصورت جزوه همان موقع چاپ شده و در مجموعه آثار هشت مهندس بازرگان آمده است. در دو
مقاله ای که راجع به این سخنرانی در سال های اخیر نوشته ام، آورده ام که "احتیاج روز"ی که مهندس بازرگان سال سی و شش مطرح کرد، که حدود پنجاه سال از آن سخنرانی میگذرد، امروز نیز احتیاج
روز ماست. در آن سخنرانی مهندس بازرگان، ریشههای این رفتار اجتماعی ما یعنی تکروی،
خودخواهی، خودبینی و... که موجب میشود افراد نتوانند با هم کار جمعی داشته باشند،
را ارائه داده اند.
یکی از خروجیهای دیدگاه
مهندس بازرگان پس از این زندانها، برای اینکه به این نیاز کار جمعی پاسخ دهند،
نهادی را تشکیل میدهند، به نام «متاع» که مخفف «مکتب تربیتی، اجتماعی، عملی» است.
از یک جمعی از صاحبنظران و گروههای مختلف اجتماعی دعوت میکنند، این جمع هیچ
نمود خارجی تا پیروزی انقلاب نداشت و کارشان برنامهریزی تحلیل در جهت ایجاد
نهادهای اجتماعی و بسترهایی که افراد قبل از اینکه وارد عرصه سیاسی شوند، در این
نهادها تربیت اجتماعی پیدا کنند. سال سی و شش انجمن اسلامی مهندسین ، سال سی و هفت
انجمن اسلامی معلمان و سپس انجمن اسلامی پزشکان و بانوان و نهادهای فرهنگی و حتی
اقتصادی دیگر تشکیل میشود. . در نارمک، دکتر سحابی دبیرستان کمال را پایهگذاری
میکند. شرکتهای اقتصادی، مثل ایرفو که تولیدکنندهی تاسیسات ساختمانی است، ایجاد
میکنند. در سال سی و هشت ، شرکت سهامی انتشار
با سهام صد تومان تأسیس می شود که به لحاظ آماری دارای پرسهام ترین و بادوامترین
شرکت در ایران بوده است. در واقع این نهاد بستری بود که افراد دور هم جمع می شدند
تا ضمن انجام کار مفید اجتماعی مطالب آموزنده از جمله متن سخنرانیها و کتابهای
اجتماعی و علمی آگاهی بخش بتواند چاپ و
توزیع شود.
این موارد که به اختصار اشاره شد گوشه ای از تلاشهای فرهنگی،
اجتماعی و سیاسی پیشگامان روشنفکران دینی است که در دههی سی انجام گرفته است.
البته کارهای فرهنگی آنان ادامه داشته، ودر خصوص مهندس بازرگان تا سال هفتاد وسه
پیوسته ادامه داشته است.
نمودی از این آثار را میشود بفرمایید؟
بله، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان بروشوری تهیه کرده
است و حدود چهار صد اثر مهندس بازرگان را در آن به ترتیب زمان انتشار، درج کرده
است. مجموعه آثار ایشان نیز در حدود سی جلد تنظیم شده است که تا کنون بیست و هشت جلد
آن آماده شده و در سایت آن بنیاد قابل دسترسی است. البته بیست و یک جلد آن نیز تا
کنون توسط شرکت انتشار چاپ و منتشر شده است.
ادامه فعالیت در دهه سی چگونه بوده است؟
همان گونه که توضیح دادم بعد از سال سی ودو وکودتا، فضای
سیاسی کشور به ویژه در دانشگاه کاملا بسته بود. پس از سرکوب فعالان نهضت مقاومت
ملی عملا فعالیت آنها نیزمحدود می شود. از سال سی و نه که همزمان است با مطرح شدن
حقوق بشرِ کندی در آمریکا، فضای سیاسی کشور به ویژه در دانشگاه متحول میشود. دلائل
مطرح شدن حقوق بشر در دوران کندی و علل تاثیر گذاری آن در فضای سیاسی ایران که
عمدتا ناشی از شکست آمریکا و انگلیس در برنامه کودتای بیست و هشت مرداد بود، نیاز
به بحث طولانی تری دارد. آمریکا به دنبال کاهش شکاف بین مردم و رژیم شاه بود و از
راهکار شناخته شده برای جلب افکار عمومی و حفظ رژیم و در نهایت منافع خودشان در
ایران استفاده کردند. بطور خلاصه در سال سی و نه فضای نسبتا بازی در ایران به وجود
می آید، جبههی ملی دوم تشکیل میشود و از آنجاست که فضای دانشگاهها متحول میشود
و سال سی و نه اولین سالیست که در برنامه شانزده آذر ما در دانشگاه، راهپیمایی
گسترده داشتیم و در مقابل دانشکدهی حقوق سخنرانی برگزار شد و خانم پروانه فروهر یکی
از سخنرانان آن بودند.
شما هم از همان دورهی دوم نهضت مقاومت وارد این
جریان شدید؟
ببینید، من در واقع ورودی سال سی و پنج هستم، وقتی وارد دانشگاه شدم، نهضت مقاومت ملی کارش
محدود شده بود. اما از سال سی و نه که جبههی ملی دوم تشکیل شد، طبیعتا ما بهعنوان
یک دانشجوی مسلمان فعال در عرصهی اجتماعی وارد جبههی ملی دوم شدیم، یعنی وقتی
فضای سیاسی باز به وجود آمد سازمان
دانشجویی دانشگاه تهران نیز فعال میشود و طبیعتا بازار هم فعال میشود؛ همیشه
بازار و دانشگاه در تاریخ گذشتهی ما دو بال فعال مبارزات سیاسی بودند. این فضای
سیاسی جدید موجب شد که اعضای انجمن اسلامی داشجویان هم فعالیت خود را گستردهتر
کنند و هم به صورت فرهنگی– اجتماعی در انجمنها و هم به صورت سیاسی در جبههی ملی دوم.
در این دوره سازمان دانشجویی جبههی ملی
بسیار فعال بود و در تحولات سیاسی این دوره از جمله دو انتخابات مجلس و اعتراض به آنها و تحصن شبانه در دانشگاه تهران و داستان اول
بهمن سال چهل و حمله وحشیانه کماندوها و ... حضور و مشارکت داشت. آن موقع نظر
آمریکا این بود که دکتر امینی نخست وزیر، برنامه توسعه مورد نظر آمریکا را اجر
کند. اما شاه که موافق این برنامه نبود به آمریکا رفت و خواست که خود برنامه مورد نظر آمریکا را اجرا کند. پس از
بازگشت شاه، فضای سیاسی بسته شد. باشگاه جبهه ملی در خیابان فخرآباد و دفتر نهضت
آزادی ایران در خیابان فلسطین(کاخ) بسته شد و جو خفقان و سرکوب بر دانشگاه و
بازار حاکم و فعالیتها محدود شد.
شاه برای اجرای برنامه اصلاحات چه برنامه ای
داشت؟
شاه امینی را
برکنار و علم را به نخست وزیری منصوب کرد. بعد از اعمال محدودیت برای احزاب سیاسی،
در شهریور چهل ویک، بحث لایحهی انجمنهای
ایالتی و ولایتی را مطرح کرد. این لایحه سه محور اصلی داشت: انجام اصلاحات ارضی، شرکت
زنان در انتخابات و جایگزینی سوگند به کتاب آسمانی بجای سوگند به قرآن. هدف
راهبردی شاه، سرکوب و ایزوله کردن همهی
نیروهای اجتماعی بود. تنها ظرفیت مخالفت موجود در جامعه، حوزه و روحانیت بود. در
واقع بعد از بیست سال خفقان دوران رضاشاه، روحانیت عملا منفعل بود و بیشتر به
دنبال بازسازی حوزه بودند. در جریان کودتای بیست و هشت مرداد با مشکلاتی که حرب
توده و جریان چپ ایجاد کرده بود ، افرادی مثل مرحوم آیتالله بروجردی، که مدیریت
حوزه قم را در دست داشتند، گفتند که ما بین شاه و حزب توده شاه را انتخاب میکنیم،
و این امر موجب شد که کودتا با حد اقل هزینه انجام شد. جریان اسلام سنتی در چنین
فضای نامطلوبی با این چالش روبرو شد. در این شرایط، مراجع اصلی حوزه واکنش نشان
دادند، آیتالله خمینی، آیتالله شریعتمداری، آیتالله گلپایگانی با صدور بیانیه ای با این لایحه از جمله شرکت زنان در
انتخابات، اصلاحات ارضی و سوگند به کتاب آسمانی مخالفت کردند. واکنش رسانهها کاملا
برنامه ریزی شده بود: جریان ارتجاعی که نمیخواهد اصلاحات انجام شود با این لایحه
مخالفت می کند. این لایحه بهانهای بود برای بد نام کردن روحانیت و سرکوب آنان. مهر
سال چهل ویک برای ادامهی تحصیل به آلمان رفته بودم، رسانههای اروپا همزمان همین واژه ها را بکار می بردند: روحانیت مرتجع
در ایران، با اصلاحات شاه مخالفت کردند! این تیتر رسانهها عجیب بود که نشان می
داد محور تبلیغات رسانههای اروپایی با محور تبلیغات رسانههای داخلی کاملا هماهنگ
بود.
نهضت آزادی چه واکنشی نسبت به این برنامه داشت؟
کمی به عقب برگردیم و اشاره ای به تاسیس نهضت آزادی ایران
در بیست و پنج اردیبهشت سال چهل داشته باشیم. کادر های نهضت مقاومت ملی با تحلیل
به موقع شرایط سال سی ونه، رهبران قدیمی جبهه ملی را برای تجدید سازمان دور هم جمع
کردند و جبهه ملی دوم تشکیل شد. آقایان مهندس بازرگان، آیتالله طالقانی و دکتر
سحابی به عنوان عضو شورا ی مرکزی دعوت شدند، اما بقیهی کادرهای نهضت مقاومت ملی
چون مرحوم رحیم عطایی، مرحوم عباس رادنیا، مرحوم مهندس سحابی و...، را نه تنها
دعوت نکردند بلکه نسبت به آنها حساسیت نیز وجود داشت، چون به لحاظ سیاسی تحلیل روز
داشتند و نسبت به رهبران محافظه کار جبهه ملی رادیکال بودند. با بیانیه های تحلیلی
که این افراد منتشر می کردند و در سطح فعالان سیاسی به ویژه دانشجویان فعال جبهه
ملی توزیع می شد موجب واکنش و اعتراض برخی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی دوم نسبت
به مهندس بازرگان و سایر دوستان ایشان گردید. سیاست رهبران جبهه ملی وارد کردن
فشار به دکتر امینی بود، ولی کادر های نهضت مقاومت تحلیلشان این بود که مشکل اصلی
ما استبداد است و هرکسی بخواهد کنده استبداد را تضعیف کند، اگر به او کمکی نمی
کنیم لااقل به اوکاری نداشتهباشیم. علاوه بر تفاوت تحلیل سیاسی، هویت تشکیلاتی
بخشیدن به فعالان سیاسی مسلمان پس از دو دهه فعالیت فرهنگی –اجتماعی روشنفکران دینی زمینه
های تاسیس نهضت آزادی را فراهم ساخت. در واقع تشکیل نهضت آزادی پاسخ به یک نیاز
مبرمی بوده که در اردیبهشت سال چهل تحقق پیدا کرد. دکتر مصدق نیز با ارسال پیامی
از تاسیس نهضت آزادی ایران حمایت کرد. متن یادداشت مهندس بازرگان و پیام دکتر مصدق،
که آن موقع بطور وسیع توزیع شد، در جلد اول اسناد نهضت آزادی آمده است.
اما واکنش سران
نهضت ازادی در خصوص حمله برنامه ریزی شده به روحانیون، بخشی از تعامل تاریخی
روشنفکران دینی با روحانیت را در سال های قبل از انقلاب نشان می دهد. تحلیل آنان
این بود که این لایحه پوست خربزهایست که زیر پای روحانیت گذاشته اند. دو کار
انجام دادند، یکی انجام دیدارهایی با مراجع قم و دیگری صدور چند بیانیه است که در اسناد نهضت آزادی آمده است. بطور
خلاصه در این مذاکرات و بیانیه ها آمده است که مگر امروز مردها در جامعه ما از
آزادی انتخابات برخوردارند که حالا آقایان به فکر شرکت زنان در انتخابات هستند!!
پیامد این تعامل و بیانیه های آگاهی بخش موجب تحول نگاه مراجع به ویژه آیت الله
خمینی به ریشه مشکلات یعنی استبداد و نماد آن شاه شد. آقای سید حمید روحانی، در
جلد اول کتاب تحلیل نهضت امام خمینی در سال پنجاه و چهار این رویداد را با نقل
کامل نشریات نهضت آزادی، نوشتهاند که پس از این دیدار ها و انتشار نشریات موضع
مراجع اصلاح شد و با حمله به شاه و استبداد، توطئه علیه روحانیت خنثی گردید(نقل به
مضمون).
شما در صحبت های خود به نقش برجسته ی دو جریان اصلی در
انقلاب اشاره کردید، اسلام سنتی و اسلام روشنفکری. آیا به نظر شما جریان روشنفکری
دینی در آن زمان و به طور خاص نهضت آزادی پیرامون چگونگی حکومت مطلوبشان دارای
اتفاق نظر بودند ؟ آیا اصلا بحث چگونگی نظام سیاسی ایدهآل در آن زمان در بین
روشنفکران دینی مطرح بود ؟ آیا نظام سیاسی برآمده از انقلاب همان چیزی بود که نهضت
آزادی در سر داشت و در صورتی که این گونه نیست نظام سیاسی ایده آل نهضت چه قدر با
چیزی که اتفاق افتاد یا با چیزی که مطلوب جریان سنتی بود فاصله داشت ؟
من فکر میکنم اگر
کتاب انقلاب ایران در دو حرکت مهندس بازرگان را مطالعه کنید دقیقا به این سوال شما
پاسخ داده شده است . بطور خلاصه می توانم بگویم که انقلاب خیلی سریع شکل گرفت کسی
فکر نمیکرد که انقلاب به این سرعت میتواند رخ دهد . به نظر من اگر تا قبل از
هفده شهریور پنجاه و هفت شاه عقلانیت به خرج میداد و انتخابات آزاد برگزار می کرد ، انقلابی رخ نمی داد.
اتفاق هفده شهریور و خشونتی که در پی داشت و مدیریت و دیپلماسی انقلاب، جنبش اجتماعی ایران
را وارد فاز جدیدی کرد. بطوری که پس از راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا که شاه گفت
پیام انقلاب را شنیدم، پاسخ طبیعی مردم این بود که "خیلی دیر شده است". همان گونه که
قرآن به تفصیل داستان فرعون را به عنوان
نماد "طاغوت" در تاریخ مطرح کرده است، تاکید براین قانونمندی است که
مستبدین گوش شنوا ندارند و پیام مردم را به موقع نمی شنوند!! بنابراین روشنفکران دینی چون مهندس بازرگان، مرحوم طالقانی و فعالان نهضت
آزادی که در مدیریت انقلاب مشارکت داشتند میدانستند چه نوع گفتمانی، در راستای مطالبات تاریخی مردم، باید
حاکم شود اما به علت بسته بودن فضای سیاسی
و سرعت تحولات انقلاب فرصتی نبود که برای
تحقق مطالبات مردم برنامه ریزی و در سطح عمومی هماهنگ شود. در آن شرایط در سطح
جهانی گفتمان انقلابی برای چنین تحولاتی بر ذهنیت روشنفکران حاکم بود و در ایران
نیز ادبیات دکتر شریعتی که نسل جوان ما با آن آشنا و ساخته شده بودند بطور طبیعی
چنین گفتمانی را تقویت می کرد. اما در آن زمان مهندس بازرگان با روش انقلابی مرسوم،
که هزینه های سنگین اجتماعی در پی دارد، برای تحول موافق نبود. او موافق روش تحول
تدریجی سنگر به سنگر یا "گام به گام" بود. روحانیت و جریان
اسلام سنتی نیزهماهنگ با گفتمان انقلابی بود. اما در سطح عمومی مردم می دانستند که
چه نمی خواهند یعنی نفی شاه، نظام استبداد سلطنتی
و عوامل سرکوب آن یعنی ساواک. اما چه نظامی باید جایگزین شود، بجز توضیحات
رهبر فقید انقلاب در پاریس، مشخص نبود.
در آسیب شناسی جریان
روشنفکری در ایران چه دینی و چه غیر دینی غالبا صاحب نظران بر این نکته تاکید
میکنند که روشنفکران ایرانی چون از تودهی مردم برنخواسته اند هیچ
گاه در سطح جامعه دارای پایگاه اجتماعی قوی و حمایت اکثریت مردم نبودهاند و بیشتر
در بین خود نخبگان شکل گرفتهاند . همین بحث دربارهی نهضت
آزادی مطرح میشود که نهضت آزادی نسبت به جریان اسلام سنتی در بدست آوردن پایگاه
اجتماعی در میان توده ها ناکام ماند . در حالی که احزاب
همواره برای کسب قدرت، به «اقتدار سیاسی» یعنی نفوذ و پایگاه در
میان مردم نیاز دارند. بر
همین اساس میبینیم که هرچه از شروع انقلاب فاصله میگیریم، مقبولبت نهضت در میان
توده ها کمرنگتر میشود تا به آنجا که در هنگام کنار رفتن دولت موقت شاهد کمترین
اعتراضات مردمی هستیم. به نظر شما چرا نهضت آزادی در بدست آوردن مقبولیت مردمی
چندان توفیقی نداشته است ؟
درست است. همانطور
که عرض کردم اسلام سنتی و روحانیت توان بسیج تودهها و روشنفکران دینی توان جلب
اعتماد و همکاری روشنفکران را در انقلاب داشتند. همکاری و تعامل این دو جریان، که
سابقه تاریخی نیز داشته است، و حضور همه اقشار جامعه رمز اصلی پیروزی انقلاب بوده
است. جریان روشنفکری دینی و بطور مشخص نهضت آزادی ایران، در شرایطی که مناسبات
دموکراتیک در جامعه وجود نداشته باشد، رسالت خود را چون پیامبران آگاهی بخشی و به
قول مهندس بازرگان "جنگ حجت" دانسته اند نه "جنگ
قدرت". آیات محکم قرآن ، سیره پیامبران ومصلحان تاریخ نیز موید این روش
هستند. شاید ارزیابی تاریخ صد ساله و به ویژه 35 سال اخیرخودمان این واقعیت را به
تصویر کشیده باشد.
میخواستم سوالی در مورد
شرایط کنونی بپرسم اینکه الان نهضت آزادی و نزدیکان فکری شما چه فعالیتی دارید و
آیا برنامهای برای نسل جوان دارید ؟
ببنید روشنفکران دینی از جمله نهضت آزادی ایران در سال های بعد از انقلاب همواره
زیر فشار بوده اند. این در حالی است که به شهادت اسناد و پرونده ها این جریان فکری
جز اظهار نظر کارشناسی و مشفقانه در چارچوب قانون و در راستای انجام فریضه قرآنی
امر به معروف و نهی از منکر و مصالح و منافع ملی هیچ عملی انجام نداده است. برای
بررسی سرگذشت نهضت آزادی و رهبران و فعالان آن در دهه های شصت ، هفتاد و هشتاد تا
امروز بایستی به اسناد تاریخی این دوره که در دسترس می باشند مراجعه کرد تا در
مقابل آن تعامل تعالی بخش روشنفکران دینی با روحانیت و حوزه در سال های فبل از
انقلاب اینک تعامل و نحوه برخورد اسلام سنتی با روشنفکران دینی در سال های بعد از
انقلاب مورد بررسی کارشناسی قرار گیرد. از سال هشتاد دفاتر نهضت آزادی ایران در خیابان
مطهری بسته و با حکم دادگاه انقلاب مصادره شده است و از سال هشتاد و هشت بر اساس
دستور و تهدید وزارت اطلاعات کلیه فعالیت های تشکیلاتی نهضت آزادی متوقف شده است.
در این شرایطی که جمعی از اعضای نهضت در زندان و عده ای زیر حکم در محدودیت بسر می
برند افراد به وظیفه دینی و اجتماعی خود، در حد امکان، عمل می کنند. اما انتظار
دارند آقای دکتر روحانی رئیس جمهور منتخب به وعده های خود برای اجرای اصول قانون
اساسی و تامین حقوق اساسی ملت و حقوق شهروندی به موقع عمل کنند و وزرای ایشان در
وزارت اطلاعات و وزارت کشور موانع فعالیت قانونی نهضت آزادی را برطرف کنند تا ما
بتوانیم به وظائف دینی و ملی خودمان عمل کنیم و در خدمت شما دانشجویان عزیز و نسل
جوان کشور باشیم.
سوال دیگری که من از شما داشتم راجع به پیشنویس قانون
اساسی است . شما در جریان مسائل مربوط به آن هستید ؟
من از نظر تاریخی در جریان آن
هستم. در پاریس مرحوم دکتر حسن حبیبی به درخواست آیت الله خمینی پیشنویسی را تهیه کردند
و بعد از انقلاب در دستور کار دولت موقت قرار گرفت . . .
نظر دولت موقت در مورد این پیشنویس چه بود ؟
بعد از انقلاب اقای دکتر سحابی معاونت نخست وزیر در طرح های انقلاب مسئولیت
بررسی آنرا به عهده داشتند. ایشان جمعی از حقوق دانان خبره را برای این منظور دعوت
کردند. پس از ویرایش و تکمیل پیش نویس، در دولت موقت و شورای انقلاب بررسی و تایید
شد و سپس پیشنویس توسط آیت الله خمینی و مراجع قم نیز تایید گردید. برای نظر
خواهی از مردم ابتدا مهندس بازرگان بر اساس قولی که به مردم داده شده بود معتقد به
تشکیل مجلس موسسان بود. جمعی از اعضای شورای انقلاب و حتی آقای خمینی به خاطر
شرایط حساس سیاسی کشور پیشنهاد حذف مجلس موسسان و به رأی گذاردن پیشنویس بودند. در
نهایت به پیشنهاد مرحوم طالقانی وسط را گرفتند و مجلس خبرگان قانون اساسی با تعداد
کمی تشکیل شد. در آن پیشنویس با عنوان "قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران " اصل ولایت فقیه وجود نداشت و اعضای شورای نگهبان از سوی نمایندگان مردم در
مجلس انتخاب می شدند.
جناب آقای مهندس در بازخوانی حوادث بعد از انقلاب میبینیم
هرچه از وقوع انقلاب میگذرد کم کم جریانهای مختلف و در راس آنها نهضت آزادی که در
ابتدا از ارکان انقلاب بوده است، رو به انزوای سیاسی میرود و با جریان حاکم دچار
اختلاف میشود . این اختلاف به آنجا میرسد که مرحوم امام خمینی خطر نهضتیها را
از منافقین بیشتر میداند و آنها را منحرف و متظاهر به اسلام میخواند در حالی که
در ابتدای انقلاب ادارهی کشور را به همین نهضتیها سپرده بود . سوالی که به ذهن
متبادر میشود این است که آیا تفکرات دولت موقت، نهضت
آزادی ایران، و در راس آنها، زنده یاد مهندس بازرگان با مرحوم امام خمینی از همان
ابتدا تا این حد بنیادی بوده است ؟ به عبارت دیگر آیا این زاویه فکری از همان
ابتدا بین دو جریان فکری وجود داشته است یا با گذشت زمان و وقوع اتفاقات و وارد
شدن به شرایط جدید بوجود آمده است ؟
درباره ی این مطلب باید زیاد صحبت بشود. اما اگر بخواهم کوتاه پاسخ
بدهم همانطور که قبلا توضیح دادم که رهبران نهضت آزادیایران و جریان روشنفکری
دینی زاویه برخوردشان با اسلام سنتی و روحانیت، قبل از انقلاب، یک نگاه برادرانه و تعالیبخش بوده است.
اینکه بعد از انقلاب، چه اتفاقی بین دو نگرش اسلام سنتی و روشنفکران دینی رخ دادهاست،
موضوع بحثی است که باید از نظر تاریخی بررسی شود. من میتوانم بگویم که رفتار
روشنفکران دینی همواره خیرخواهانه و تعالیبخش بوده است. من در یک نگاه راهبردی و
تاریخی این عملکرد را عقلانی، انسانی و مثبت ارزیابی می کنم و آنرا در راستای
منافع ملی می دانم. مستندات این نگاه قبلا ارائه شده و همواره می توان در باره آن
باز هم پاسخگو بود. اما این که چرا روحانیت و اسلام سنتی بعد از انقلاب با
روشنفکران دینی از جمله با نهضت آزادی ایران و شخص مهندس بازرگان این چنین برخورد
کرده اند نیاز به بررسی بیشتر تاریخی دارد. کدام مسائل تاریخی، فرهنگی و چه عوامل
نفوذی و دست هایی در سال های بعد از انقلاب در کار بوده اند که چنین شکاف اجتماعی
را پدید آورده است؟ مثلا نقش حزب توده را که خود را "خط امام" معرفی می کرد ولی
نهضت آزادی و مهندس بازرگان را "ضد انقلاب"! تبلیغ می کرد بایستی مورد بررسی تاریخی قرار گیرد. حزب توده بسیاری
از شعارهای منفی چون سازشکار، مرگ بر لیبرال را، برای اولین بار، مطرح کرد و با
نفوذ در نهادهای آموزشی، نهادهای انقلابی و ... این شعار ها و حتی شعار مرگ بر
بازرگان را برای سال ها در مدارس و حتی در
نماز جمعه های ما جا انداخت. در این بررسی بایستی به نقش عوامل نفوذی بیگانگان که
نمی خواستند انقلاب تثبیت شود و شرایط آرام و با ثبات به وجود بیاید نیز مورد توجه قرار گیرد. به نظر
می رسد که این گونه عوامل،از جمله "روانشناسی قدرت" موجب تشدید
اختلاف دیدگاه های اسلام سنتی و روشنفکری دینی و نهایتا این گونه برخورد های نا
صواب شده باشد. سوابق تاریخی نشان می دهد که همواره در فرهنگ اسلامی و ملی ما
تساهل و مدارا بین اصحاب اندیشه های متفاوت وجود داشته است. به عنوان مثال، رفتار ملااحمد
نراقی که واضع نظریه ولایت فقیه بوده است با شاگردش شیخ مرتضی انصاری صاحب اثر "مکاسب" که مخالف سر سخت این نظریه است چگونه بوده است؟ آیا کسی سراغ دارد که به او به
خاطر اعتقاداتش اهانت شود و یا علیه او شعار مرگ خواهی سر داده شده باشد؟! می
دانیم که شیخ مرتضی انصاری از فحول علمای شیعه و همواره مورد احترام بوده اند. اصولا
در یک جامعهی ایمانی و دموکراتیک همه به عقاید یکدیگر احترام می گذارند. اختلاف نظر در جامعه بشری
طبیعی است. روشنفکران دینی بایستی به دیدگاه های اسلام سنتی احترام بگذارند، آنها هم شایسته است
که به نظرات روشنفکران دینی احترام بگذاردند. و همه ما هم باید به سایر دیدگاه ها
احترام بگذاریم. در چنین شرایطی است، که اگر گردش آزاد اطلاعات وجود داشته باشد،کلام
حق در جامعه زمینه پذیرش و بالندگی پیدا می کند. قرائت دموکراتیک و رحمانی از
اسلام، در شرایط کنونی که متاسفانه در بسیاری از کشورهای اسلامی خشونتهای عریان و
تکان دهنده ای رخ میدهد، می تواند گفتمانی برای نجات آیندهی کشورهای اسلامی باشد.این
امر به شرطی می تواند محقق بشود که خود ما در ایران الگوئی عملی از این رفتار
اجتماعی با هم ارائه داده باشیم.
شما به عنوان عضو شورای مرکزی و رییس دفتر سیاسی نهضت آزادی که همواره
در جریان مسائل مربوط به نهضت بوده اید، در مقام آسیب شناسیِ نهضت در مرور تصمیماتی
که نهضت آزادی در شرایط مختلف گرفته است، اگر بتوانید به گذشته بازگردید کدام
فعالیت یا سیاست نهضت را تلاش خواهید کرد تا تغییر دهید ؟
ببنید ما چون راهبردمان جنگ حجت بوده است، به سازماندهی و تشکیلات کمتر
پرداختهایم. مثلا بعد از سال 54 تمام نیروهایمان را در اختیار انقلاب و عرصهی
عمومی گذاشتیم. در دوره دولت موقت هم که آیت الله خمینی خواستند که مستقل از
تشکیلات نهضت عمل کنید، همه به این تعهد پایبند بودند. مثلا دو سالی که بنده
مسئولیت مدیریت شهرداری تهران را به عهده
داشتم خالصانه وقت خودمان را فقط صرف کار مدیریتی و مهندسی مربوط به شهرداری می
کردیم. آیا بقیه گروه ها هم این گونه مقید بودند؟ در این دوره ارتباط ما با تشکیلات
نهضت آزادی قطع بود. بعد از سال شصت نیز شرایط
مطلوبی نداشتیم. وقتی در سال شصت و هفت دفتر نهضت را بستند و چند نفر بازداشت شدند
اعضای نهضت به ویژه دانشجویان وکارمندان دولت تحت فشار بودند. کارمندها را بیرون
کردند، دانشجویان را از دانشگاه اخراج کردند. هزینه های سنگینی برای تشکیلات نهضت بود.
به لحاظ اخلاقی نمیخواستیم تحمیلی به
اعضا باشد. بنابراین نهضت به لحاط سازمانی نتوانست گسترش مطلوبی را ایجاد نماید.
اما رهبران نهضت آزادی همواره از رسالت اصلی خود که جنگ حجت است و گفتمان
روشنفکری دینی پاسداری کرده است. به نظر بنده، با توجه به محدودیت ها، چه در
دوران زندان و چه بیرون همواره بر ارزش ها
و گفتمان روشنفکری دینی و حقوق اساسی مردم ایستادگی شده است. ولی به نظر می رسد روی
سازماندهی و توسعه تشکیلاتی بایستی بیشتر سرمایهگذاری میشد .
به نظر شما آیا یک دانشجو صلاحیت این را دارد که در مورد مسائل
سیاسی صحبت کند، یا بایستی انجمن های اسلامی که تشکیل میشوند کار فرهنگی اجتماعی را
پی بگیرند و به مسائل سیاسی وارد نشودند ؟
این مسئله را من به دفعات گفته ام، که یکی از نقاط قوت روشنفکران دینی و به
طور خاص شخص مهندس بازرگان این بوده است که مسائل را با هم خلط نمیکردند. انجمن
های اسلامی بستر فعالیت فرهنگی- اجتماعی بودهاند، امروز هم انجمن اسلامی مهندسین بعد
از قریب شصت سال همین خط مشی را دنبال می کند و فعالیت های خود را در چارچوب کارهای
فرهنگی – اجتماعی متمرکز کرده است و وارد فعالیت سیاسی روز نمیشود، مگر در شرایط خاص،
مانند دوران انقلاب، که اجماع وجود داشته باشد. به نظر بنده، در شرایط عادی، انجمن
اسلامی دانشجویان بایستی فعالیت خود را برکار فرهنگی- اجتماعی متمرکز سازد تا
دانشجویان مسلمان بتوانند شخصیت فکری، اجتماعی، اعتقادی و علمی خودشان را بسازند و
پس از فراغت از تحصیل بتوانند در جامعه موفق عمل کنند. البته همزمان دانشجویان می
توانند در عرصهی صنفی دانشجویی مطالبات
عمومی مردم را مطرح و اظهار نظر کنند. چهار یا پنج میلیون دانشجوی دانشگاه های ما،
که از تمام اقشار جامعه هستند، معرف جامعهی ما محسوب می شوند و بنابراین می
توانند مطالبات مردم را منعکس کنند. به نظر بنده جنبش دانشجویی در سطح صنفی حق
دارد در خصوص مسائل کشور اظهار نظر و عملکرد هر مقامی را نقد کند. اما این که
بگویند ما از قانون اساسی عبور کردهایم، ما از رییس جمهور عبور کرده ایم، اینگونه
بحث ها جایگاهی در فعالیت انجمن اسلامی دانشجویان و یا سازمان های قانونمند
دانشجوئی ندارد. انجمن اسلامی یک نهاد قانونی است، بنابر این نمی تواند از قانون
عبور کند. اما اینکه دانشجو بخواهد در
دوران دانشجوئی وارد قدرت بشود، به نظر بنده به مصلحت نیست و این نگاه در گذشته به
جنبش دانشجویی ضربه وارد کرده است.
*گاهنامه زیر سوال، نشریه دانشجویان
دانشگاه صنعتی شریف 19 اسفند 92
No comments:
Post a Comment