Thursday, June 25, 2020

ضرورت پایان دادن به حصر غیر قانونی و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی


بسمه تعالی
ضرورت پایان دادن به حصر غیر قانونی و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... نحل، آیه 90»
ریاست محترم شورای عالی امنیت ملی و رییس جمهوری ایران
جناب آقای دکتر حسن روحانی
با سلام و تحیت و آرزوی سلامتی، خدمت به مردم و احقاق حقوق اساسی ملت
جنابعالی مسئول اجرای قانون اساسی و رییس نهادی عالی در عرصه کلان تصمیم‌سازی موسوم به «شورای عالی امنیت ملی» هستید که به موجب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عهده‌دار تامین منافع ملی و پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی و حاکمیت ملی است. این شورا در طول چهار دهه گذشته، بارها اقدام به صدور مصوبات امنیتی و حصر خانگی تعدادی از رهبران انقلاب اسلامی، روحانیون اصلاح‌گر و مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی مانند زنده‌یاد آیت‌الله العظمی منتظری در سالیان پیشین کرده است که در هیچ یک از اختیارات قانونی این شورا قید نشده و خلاف بارز «اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها» است.
«حصر خانگی» سنت ناپسندی است که در حکومت پهلوی نیز علیه مخالفان قانون‌گرا و شریفی مانند زنده‌یادان دکتر محمد مصدق و شهید آیت‌الله سید حسن مدرس به کار گرفته می‌شد و یادآور برخی ناروایی‌ها و تضییقات تاریخی صدر اسلام و موید منش اقوام ستم‌کاری در قصص قرآن است که در رویارویی با پیشگامان ارزش‌های انسانی و اخلاقی، ایشان را از معاشرت با مردم و ارتباطات اجتماعی باز می‌داشتند. «حصر خانگی» افزون بر نقض آشکار «حاکمیت قانون» و سلب «امنیت قضایی» در مغایرت صریح با مواد 3، 5 و 9 اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار دارد و نافی حقوق اساسی و روح انسان‌مدار و ظرفیت‌های دمکراتیک قانون اساسی جمهوری اسلامی به ویژه اصول 36 و 37 آن به شمار می‌رود.
نهضت آزادی ایران یادآور می‌شود که سابقه حصر خانگی یازده ساله خانم دکتر زهرا رهنورد و آقایان مهندس میرحسین موسوی و حجه‌الاسلام والمسلمین شیخ مهدی کروبی که از بهمن 1389 و در زمان رییس دولت دهم آغاز شد و همچنین، وجود پدیده‌ای به نام «زندانی سیاسی و عقیدتی» که شامل شهروندان با حسن نیت، مطالبه‌گر و آرمان‌گرا می‌شود، برای نظام جمهوری اسلامی ایران که بر پایه آرمان‌های آزادی، حاکمیت ملت، استقلال و حاکمیت قانون بنا شد و خود را پای‌بند به آموزه‌های عقلانی و اخلاقی قرآنی و توصیه‌های عدالت‌خواهانه نهج‌البلاغه شریف اعلام می‌کند، نه تنها اعتباری نمی‌آورد که نشانه عدول حاکمیت از بنیان‌های قانونی، اخلاقی و شرعی مورد ادعاست.
نهضت آزادی ایران در قبال استمرار این وضعیت، سکوت را جایز نمی‌داند، خواستار آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی و پایان بخشیدن به حصر رهبران جنبش سبز است و هشدار می‌دهد که بنا بر گواهی تاریخ، تمسک به شیوه‌های غیرقانونی و غیرانسانی برای هیچ حکومتی در جهان، امنیت و پایداری به بار نیاورده و بلکه، موجبات سستی، زوال و افزایش شکاف ملت ـ دولت را فراهم کرده است.
نهضت آزادی ایران با توجه به حادثه اخیری که برای حجه‌الاسلام والمسلمین شیخ مهدی کروبی رخ داد و سلامت ایشان را مورد تهدید قرار داد و نیز با عنایت به وضعیت جسمانی و ضرورت‌های درمانی جدی برای خانم دکتر زهرا رهنورد و آقای مهندس میرحسین موسوی، پیامدهای ادامه این شرایط غیرانسانی و غیرقانونی را بر عهده حاکمیت می‌داند و یادآور می‌شود که تداوم حصر، جز تخریب سرمایه اجتماعی، کاهش فزاینده شاخص‌های «همبستگی ملی»، «امید اجتماعی» و «اعتماد عمومی» و آسیب به اعتبار نظام و آرمان‌های انقلاب اسلامی، حاصلی ندارد. از این رو، مصرانه و مشفقانه، خواستار تصمیمی بنیادین در نهادهای راس نهادهای نظام برای پایان دادن فوری به این حصرهای غیرقانونی، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، بازگشت به مردم، پذیرش حاکمیت قانون و سایر حقوق اساسی ملت است.
نهضت آزادی ایران
سوم تیر 1399

Saturday, June 20, 2020

روایت محمد توسلی از حوادث دهه 60: همه بازیگران 30 خرداد


روایت محمد توسلی از حوادث  دهه 60:
همه بازیگران 30 خرداد
شرق: خرداد 1360 یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ معاصر ایران است که می‌توان آن را یک رخداد خونبار و در عین حال عبرت آموز برای مردم ایران قلمداد کرد. در آن سال ایران، جدای از بحران جنگ تحمیلی، قربانی تروریسم و جنگ داخلی شد. جنگی که با هدف براندازی نظام روی‌کارآمده از انقلاب طراحی‌شده بود و تا حدی پیش رفت که نه‌فقط مسئولان و مقامات کشور بلکه مردم عادی کوچه و بازار نیز هدف ترورهای کور سازمان مجاهدین خلق قرار گرفتند. بنابراین نیاز است تا بار دیگر این مسئله واکاوی شود تا مقصران به وجود آمدن چنین شرایطی، مشخص شوند. محمد توسلی، دبیر کل نهضت آزادی ایران  و از مدیران آن دوران درباره این مسئله تاریخی باور دارد که فقط یک گروه را نمی‌توان مقصر همه جانبه اتفاقات 30 خرداد 60 دانست. در ادامه مصاحبه تفصیلی «شرق» با محمد توسلی را خواهید خواند.

آقای توسلی، بارها پیرامون اتفاقات خرداد 60 صحبت‌هایی صورت گرفته است که هرکدام به صورت جناحی آن را نقد و بررسی کرده و هیچکس تا کنون به صورت بی‌طرفانه به این واقعه تاریخی نپرداخته است؛ لذا نکته اصلی که در این بین وجود دارد این است که؛ چه عواملی باعث آغاز چنین درگیری هایی شد؟ رخداد این سال از نظر تاریخی چه اهمیتی برای کشور ما دارد و آن را باید چگونه تحلیل و بررسی کرد؟

بعد از دولت موقت، دولت شورای انقلاب با ریاست دکتر محمد بهشتی تشکیل شد. بنابراین طبیعی است که حزب جمهوری اسلامی و دکتر بهشتی و شورای انقلاب مملکت را اداره کنند. در اولین انتخابات ریاست جمهوری، آقای ابوالحسن بنی‌صدر انتخاب و مدیریت کشور را با 11میلیون رأی مردم بر عهده گرفتند و رییس شورای انقلاب شدند. از این­جاست که بعد از دولت موقت نوعی دوگانگی مجدد در مدیریت کشور به وجود می‌آید و اختلافات ناشی از جنگ قدرت تشدید می‌شود. قبل از انتخابات روابط آقای بنی‌صدر با دولت موقت بسیار تیره و انتقادی بود. اما وقتی او انتخاب شد، دوستان ما به آقای بنی‌صدر به عنوان شخص بنی‌صدر نگاه نمی‌کردند، بلکه به بنی‌صدری که منتخب ملت ایران است و شخصیت حقوقی دارد، نگاه می‌کردند. 31 شهریور سال59 جنگ تحمیلی آغاز می‌شود و اختلافات بنی صدر که حکم فرمانده کل قوا را از رهبر انقلاب دارد از یک سو و حزب جمهوری اسلامی با مدیریت دکتر بهشتی از سوی دیگر که موفق می‌شوند در 18 مرداد 59 آقای محمد علی رجایی را از سوی حزب خود در رأس کادر اجرایی کشور بگمارند، به تدریج زمینه‌های شکاف را در مدیریت کشور برجسته می‌کنند. سخنرانی راهبردی دکتر بهشتی در تاریخ 29 آبان 59 در مسجد امام خمینی که:«روحانیت آگاه متعهد حداقل در حد نظارت همه جانبه تمام عیار به عنوان معتمدان ملت بر جریان کارهای کشور برای همیشه نظارت خواهند کرد. کسانی در جمهوری اسلامی مسئولیت های خرد و کلان را قبول کنند که مزاجشان با این نظارت سازگار باشد. آن‌هایی که نمی‌توانند این نظارت را تحمل کنند لطفا جایشان را به کسانی بدهند که از این نظارت صمیمانه استقبال می‌کنند» و نامه تند آقای هاشمی رفسنجانی در 25 بهمن 59 به آقای خمینی:«...قبل از انتخابات ریاست جمهوری، به شما عرض کردیم که بینش آقای بنی صدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که برای اجرای آن تلاش می کنیم...» از جمله موضع‌گیری‌های جهت دار این دوران است که زمینه های اختلاف را به خوبی نشان می دهند. پس از حادثه 14اسفند سال59 و سخنرانی آقای بنی صدر در دانشگاه تهران این شکاف و تقابل بصورت علنی بروز پیدا می کند. در آن جا دو گروه کاملا متضاد حضور دارند؛ یک گروه طرفداران بنی‌صدر و سازمان مجاهدین خلق و گروه دیگر بچه‌های حزب‌الله و طرفداران امام و خط امام و انقلابیون حامی حزب جمهوری اسلامی. شعارهایی که دو طرف می‌دادند کاملا مشخص می‌کرد که درحال یک نوع تقابل جدی بودند. در جبهه جنگ هم که آقای بنی‌صدر از یک سو و سایر اعضای روحانی شورای عالی دفاع از سوی دیگر حضور داشتند، کاملا دوگانگی در مدیریت جنگ برجسته بود. در چنین فضایی است که نگاه اسلام فقاهتی مبتنی بر نظریه ولایت­فقیه، آیت‌الله خمینی و حزب جمهوری اسلامی درصدد بودند تا همه نهادهای قدرت را زیر نظر داشته باشند

حال اگر از این موضوع عبور کنیم. یکی دیگر از چالش های اساسی در آن زمان اختلاف آقای بنی صدر با نخست وزیری بود. اما مگر غیر از این است که خود رییس جمهوری، نخست وزیر را به مجلس معرفی کرده است؟

مدت زیادی طول می‌کشد تا نخست­وزیر انتخاب شود. آقای بنی‌صدر هر پیشنهادی که می‌‌کند مجلس نمی‌پذیرد و چنین چالشی وجود دارد تا نهایتا آقای رجایی انتخاب می‌شود؛ رجایی که پیشنهاد آقای دکتر بهشتی است.1 طبیعتا از همین­جا زمینه‌های اختلاف فراهم می‌شود. وزرای آقای رجایی افرادی مثل آقای بهزاد نبوی و جمعی از مجاهدین انقلاب و هم­فکر آنان بودند.

نقش شما در آن سالها به عنوان شهردار تهران و عضو نهضت آزادی ایران در بین اختلافات پیش آمده چه بود ؟

من تنها مدیری بودم که پس از دولت موقت از دولت شورای انقلاب با مدیریت آقای بنی­صدر و سپس در دولت آقای رجایی استعفا دادم اما نپذیرفتند و به خدماتم در مدیریت شهر تهران تا بهمن 59 ادامه دادم. وقتی آقای رجایی می­خواستند نخست­وزیری را بپذیرند، با توجه به ارتباط نزدیک و سوابق همکاری‌های گذشته، با ایشان یک جلسه 4ساعته در محل دفترشان در وزارت آموزش و پرورش در خیابان اکباتان داشتیم. در آن جلسه از ایشان سؤال کردم: «برادر! شما می‌خواهید رییس دستگاه اجرایی یک کشور بشوید، آیا تا به حال یک مدرسه را اداره کرده‌اید؟» گفت: «نه؛ من فقط دبیر بودم.» گفتم: «چگونه به لحاظ تقوا و اخلاق اجتماعی می‌خواهید چنین مسئولیت سنگین اجرایی را قبول کنید؟» گفت: «حرفت را قبول دارم ولی می‌دانید اگر من نپذیرم چه کسی نخست­وزیر می‌شود؟ دقت کنید اگر من نپذیرم آقای میرسلیم می‌خواهد نخست وزیر شود». ایشان توجیه می‌کرد. وقتی شما تجربه این کار را ندارید چرا یک مسئولیت سنگین را می­پذیرید؟ مذاکرات مفصلی است نمی‌خواهم در این‌جا به آن بپردازم،  ولی به هر حال او تحت تأثیر مسایل داخل زندان و مرحوم دکتر بهشتی بود.
یکی دیگر از چالش‌ها این بود که آقای بنی‌صدر، رییس‌جمهور منتخب مردم به خاطر تقابل سخت قدرت با او، نتوانست در جایگاه طبیعی خود عمل کند. بررسی این مساله و چالش های این دوره موضوع مهمی از نظر تاریخی است. در آن شرایط بحرانی بعد از انقلاب کسانی که دنبال قدرت هستند، بنی‌صدر را برنمی‌تابند و داستان 14 اسفند اتفاق افتاد. آن چالش‌ها و شعارهای ناهنجاری که علیه مرحوم دکتر بهشتی اتفاق می افتد که به دفعات نقل شده و نیاز به تکرار آنها نیست.

بنی‌صدر چطور به کمک دولت نمی‌توانست مشکلات را رفع کند؟ همچنین رخدادهای مهم تاریخی پس از 14 اسفند را برای ما توضیح بدهید. دقیقا چه اتفاقی رخ داد و شاهد چه مسائل و مشکلاتی بودیم؟

رییس‌جمهور ما در جایگاهی قرار داشت که دستگاه اجرایی‌اش با او هماهنگ نبود و از جای دیگری دستور می‌گرفت. حال در 22 اسفند59 در پی حوادث 14 اسفند دانشگاه تهران مرحوم دکتر بهشتی به آیت‌الله خمینی نامه‌ای می‌نویسد که تاریخی است. محنوای آن در همان راستای نامه آقای هاشمی است اما متواضعانه. متنش در دسترس همه قرار دارد، خلاصه‌اش این است که آقای بهشتی در همان ابتدا تاکید می کند: «... سنگینی وظیفه، فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایق را به عرضتان برساند. دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏ها و برداشت‏های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند، و گفته‏ها و نوشته‏ها و کرده‏ها بر این موضوع بینابین گواه...» خیلی روشن است که در این شرایط آیت الله خمینی باید نظر دکتر بهشتی را انتخاب کند. چرا که درآن نگاه راهبردی حاکمیت اسلام فقاهتیِ روحانیت باید حاکم باشد؛ ایشان گام‌به‌گام جلو آمده تا بستر را آماده کند. طبیعی است که در آن دوراهی نگاه دکتر بهشتی انتخاب شود، اگرچه نسبت به آقای بنی‌صدر نیز پیوند عاطفی و خانوادگی دارد. ولی وقتی که آن نگاه راهبردی ایشان مطرح می‌شود همه علایق را کنار می‌گذارد.

بعد از آن نامه چه اتفاق های در کشور رخ داد و نگاه راهبردی مهندس بازرگان به مسائل و مشکلات چه بود؟

از 22 اسفند 59 به بعد فضای سیاسی به کلی متحول می شود. لذا تاریخ انقلاب را با این نگاه مرور کنید. اولین بار در 22 فروردین سال60 توقیف روزنامه میزان توسط آقای اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب صورت می‌گیرد. خیلی مهم است که دادستان انقلاب آقای اسدالله لاجوردی بدون مجوز و بدون جایگاه حقوقی چنین کاری را انجام می‌دهد. بعد از آن آقای دکتر رضا صدر سر دبیر روزنامه میزان را بازداشت می‌کند. یعنی مرحله اول محدود کردن آزادی رسانه‌هاست که برداشته می‌شود. در واقع خاموش کردن صدای رسانه‌ها. 24 فروردین مهندس بازرگان طی بیانیه‌ای از مردم برای حمایت از آزادی مطبوعات دعوت می‌کند. وقتی آزادی مطبوعات نباشد چه سرنوشتی برای جامعه ما رقم خواهد خورد؟ مهندس بازرگان در هر مقطعی در چارچوب قانون و نگاه راهبردی‌ خود انحرافات را بررسی می‌کند. خیلی با آرامش. در 20 خرداد بیانیه‌ای پیرامون بحران کنوی کشور می‌دهند. در 24 خرداد بیانیه و اعلام خطر و پیشنهاداتی به رهبری و دولتمردان و مردم می‌دهند. در 27خرداد اطلاعیه‌ای در پاسخ به صحبت‌های تاریخی آیت الله خمینی در روز 25خرداد صادر می‌کند. در 4 تیر نامۀ درد دل نهضت آزادی با رهبر انقلاب، در 8 تیر تلگرام مهندس بازرگان به رهبر انقلاب و بیانیه نهضت آزادی در مورد فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، محکومیت تروریسم و خشونت و... صادر می‌شود. مجموعۀ این اسناد تاریخی نشان می‌دهد که مهندس بازرگان و یاران ایشان در نهضت آزادی از چه زاویه‌ای به این رویدادها نگاه کرده‌اند.

شما بسیاری از رویدادهای تاریخی را در قبل و بعد از سال 60 مرور کردید اما اشاره ای به لایحه قصاص و میتینگ جبهه ملی نکردید. آیا در این موضوع نیز تصمیم بر بی‌طرف بودن داشتید؟
ما در آن فضای ملتهب نمی‌ توانستیم وارد قضاوت بشویم. البته بعد از اینکه قرار شد جبهه ملی میتینگ برگزار کند آیت الله خمینی برخورد بسیار تندی کرد چراکه فضای جامعه کاملا ملتهب بود. اما اتفاقا همان روز آقای مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر یزدی منزل ما بودند که آیت‌الله خمینی صحبت می‌کردند که نهضت آزادی باید نظرش را در خصوص لایحه قصاص بدهد. همان جا یک متن نوشته شد و برای خبرگزاری پارس فرستادیم، اما رسانه ها منتشر نکردند. با احمدآقا ماجرا را در میان گذاشتیم. به هر حال در آن شرایط خفقان و بسته و خشونت‌بار که اصلا امکان اظهار نظر وجود نداشت، ما می‌دیدیم که مجاهدین مقصر هستند ولی تنها آنها مقصر نیستند و ما نمی‌توانستیم این مساله را بیان کنیم.

در آن برهه زمانی این انتظار از نهضت بود که در مقابل کشتار مردم توسط سازمان مجاهدین خلق موضع بگیرد اما نهضت تلاش می‌کند تا در مجادلات پیش‌آمده وارد نشود. این موضوع چقدر درست است؟

ما باید همه جانبه و عادلانه قضاوت و اظهار نظر می‌کردیم. از نظر تاریخی، فقط یک­سویه موضع گرفتن اخلاقی نبود. مهندس بازرگان و نهضت آزادی مجموعه‌ای صادق و بلحاظ اخلاقی متعهد بودند که نباید خلاف واقعیت‌ها اظهار نظر کنند. در حالی که خشونت بر فضای جامعه حاکم است، بیایند و یک­سویه قضاوت کنند. مهندس بازرگان و دوستان ما در نهضت آزادی ریشه مشکلات را می‌دیدند و راهکار خروج از مشکلات را هم می‌دانستند که آگاهی‌بخشی است و راه آن کاملا طولانی است. مهندس بازرگان نمی‌توانست یک جانبه فقط با ناپختگی مجاهدین خلق برخورد بکند. مهندس بازرگان و یاران ایشان در نهضت آزادی به دنبال قدرت نبودند؛ وظیفه و رسالت خود را آگاهی‌بخشی در شرایط مناسب می‌دانستند،  نمی‌توانستند احساسی عمل کنند. در تابستان سال 60 دو گروه در مقابل هم قرار گرفتند؛ یک گروه مجاهدین خلق هستند که برای برخورد با نظام برنامه‌ریزی کردند و گروه دیگر جوان‌های حزب‌اللهی. مهندس بازرگان در یادداشتی که در 12 فروردین 60 در روزنامه میزان چاپ شد با عنوان «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» هر دو گروه را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید همه شما ایرانی و مسلمان و در مأموریت هستید. لازم است تندی خود را کم کنید و در کنار هم قرار بگیرد. چرا با همدیگر تقابل می‌کنید؟ این تقابل به نفع منافع ملی و جامعه ما نیست. دست بردارید از این نوع برخوردها و خشونت‌ها. در واقع مهندس بازرگان کوشش می‌کند که راه درست را نشان دهد. بنابراین فاجعه 30 خرداد دو محور و دو طرف دارد؛ یک طرف حزب جمهوری اسلامی، روحانیت و کسانی که دنبال قدرت و حاکمیت نگاه اسلام فقاهتی هستند؛ در حالی­که چشم‌انداز مطرح شده از سوی آیت‌الله خمینی در نوفل‌لوشاتو که ملت ایران به استناد آن در 12فروردین به جمهوری اسلامی رأی داد را نقض می‌کند. یعنی به جای حاکمیت ملت که در فصل‌های سوم، پنجم و هفتم قانون اساسی گنجانده شده، می‌خواهند فقط نگاه خود را حاکم کند.

در نهایت اما باید به یک نتیجه برسیم که مقصر اصلی کیست؟ بنابراین در این خصوص برای ما توضیح دهید.

به نظر ما هر دو طرف در این رخداد  مقصر بودند ولی هر دو بر اساس اعتقاد و باور خود عمل‌کردند. تاریخ  در این باره قضاوت نهایی خواهد کرد. به نظر ما آقای بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق به عنوان جریان روشنفکر باید تشخیص می‌دادند با این شیوه نمی‌شود با جامعه سنتی و جریان مقابل برخورد کرد. این فرایند نیاز به یک کار آگاهی‌بخش طولانی دارد که زمان‌بر است و باید جامعه به آن آگاهی لازم  برسد تا زمینه تحول و اصلاح فراهم شود. به نظر می رسد آقای بنی‌صدر امروز به  این آگاهی رسیده باشد. اما مجاهدین خلق ظاهرا هنوز در لاک خودشان هستند البته  غیر از کسانی که جدا شده‌اند.

موضوع را برای ما باز تر کنید؟
گروه اول از مبانی و آرمان‌های تاریخی ملت ایران و انقلاب اسلامی منحرف شدند؛ شعارها و آرمان‌هایی که مردم در راهپیمایی های دوران انقلاب داشتند چه بود؟ مردم با هدف آزادی شعار مرگ بر شاه و نفی استبداد سر دادند. به عبارت دیگر به نظر بنده کسانی که دنبال حاکمیت یک نگاه مستقل از رأی مردم بودند، در تحقق آرمانهای اولیه انقلاب انحراف ایجاد کردند. آقای بنی‌صدر و مجاهدین خلق نیز خطای تاریخی بزرگی کردند؛ هم به خودشان و هم به انقلاب و هم به منافع ملی. آقای بنی‌صدر و سازمان مجاهدین خلق عملا آب به آسیابی ریختند تا نگاه گروه اول بعد از خرداد سال60 توجیه و حاکم شود. اگر آن اتفاقات نیفتاده بود شرایط جامعه اجازه نمی‌داد این چنین فضای سیاسی جامعه بسته‌ شود. به نظر من آقای بنی‌صدر حتی بعد از آن هم اشتباه کرد که رفت. اگر می‌ماند، آقای خمینی هم به احتمال زیاد او را مورد عفو قرار می داد. سازمان مجاهدین خلق هم در سال60 تصور و برداشت درستی از قدرت حاکمیت نداشت. آنها معتقد بودند ما انقلاب کردیم و ما منادی و گفتمان انقلاب هستیم پس ما شایستگی انقلاب توحیدی را داریم و طرف مقابل نگاه ارتجاعی دارد. بنابراین ما هستیم که باید حاکم باشیم و توهم‌شان این بود که موفق هم می‌شوند. آن تصمیمات بزرگ‌ترین ضربه را به آرمان های اولیه انقلاب و منافع ملی وارد کرد. زیرا خشونت تحمیل شده در این رخدادها علاوه بر هزینه های سنگین انسانی آن،  عملا آب به آسیاب جریان اسلام سنتی ریخت و با بسته شدن فضای سیاسی آن نگاه در جامعه حاکمیت پیدا کرد و مطالبات تاریخی مردم و دستیابی به آرمان های اصیل انقلاب عملا مغفول ماند. یک نمونه و شاهد عینی برای شما بگویم؛ « در همان اوایل اردیبهشت سال60 دو نفر از بچه‌های مجاهدین که سال50 با من در زندان بودند پیش من آمدند تا برنامه‌شان را به من اطلاع دهند مبنی بر این که ما به این جمع‌بندی رسیده‌ایم که برخورد کنیم؛ توانش را هم داریم. من به‌آنان گفتم قطعا شما اشتباه می‌کنید. شما هرگز نمی‌توانید در این تقابل موفق شوید. دلیل اشتباه‌تان این واقعیت است که اعضای شما عموماً افراد تحصیل کرده هستند. سرمایه‌گذاری زیادی برای آنها می‌کنید تا این افراد جذب و ساخته شوند. این افراد روغنی هستند برای روشن ماندن چراغ شما. در حالیکه روغن طرف مقابل شما توده مردم هستند. کدام روغن روشنایی‌شان بیشتر است و کدام بیشتر دوام می‌آورد؟ شما هرگز نمی‌توانید در این تقابل موفق باشید.» این راهی را که انتخاب کردند هم به ضرر خودشان بود هم به ضرر منافع ملی و آرمان‌های ملت ایران. مهندس بازرگان چه کار کرد؟ نسبت به مسائل مختلف واکنش نشان داد ولی قهر نکرد. چرا؟ برای این‌که او می‌دانست حالا که در گام اول «استبداد سیاسی» با مشارکت روحانیت و همه ملت ایران در بهمن 57 برطرف شده و روحانیت با نگاه اسلام فقاهتی در قدرت حضور پیدا کرده، گام دوم «استبداد دینی» می‌تواند یک گام بلند دیگری برای رفع موانع توسعه در جامعه ما باشد. اما طی این فرایند نیازمند آگاهی بخشی و طولانی است. یک شبه این فرایند قابل تحقق نیست. مهندس بازرگان چه کار کرد؟ در سال61 که هنوز فاصله‌ای از خرداد سال 60 ندارد، کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت»، سپس «گمراهان»، «بازیابی ارزشها»، «ناگفته های بعثت» و نهایتا در سال 71 «آخرت و خدا هدف بعثت انبیا» را نوشت که در مجموعه آثار ایشان قابل دسترسی است.

و در آخر می خواهم توضیح بدهید که در آن سال‌ها پیام مهندس بازرگان و یارانشان به جامعه چه بود و خواهان چه چیزهایی بودید؟ و امروز نیاز کشور برای پیشرفت و توسعه و داشتن یک جامعه دموکراتیک چیست؟

در اثر «انقلاب ایران در دو حرکت»؛ در حرکت اول انقلاب «همه باهم» بودیم. انقلاب پیروز شد، در حرکت دوم گفتند هرچه من می‌گویم درست است و مردم تبعیت کنند شد «همه با من».  درگیری ها و رخداد  خرداد 60 در پی آن بود. دو نگاه متفاوت مطرح بود. مهندس بازرگان می‌گفت ما «اسلام را برای ایران» می خواهیم تا ابتدا جامعه ایران توسعه پیدا کند و در منطقه و جهان الگو بشود. اما نگاه دوم این بود که ما «ایران را برای اسلام» می خواهیم و بنابراین تمام منابع ایران را برای توسعه ایدئولوژی خودمان در منطقه و جهان خرج می‌کنیم. در دهه 60 نهضت آزادی هزینه سنگینی پرداخت کرد و نگاه کاملاً مشفقانه و خیرخواهانه و نقش آگاهی بخشی داشت. اما ایستاد و حرف‌هایش را زد. مطالبات مردم را مطرح کرد؛ خیلی آرام و خیلی متین. بیانیه‌ها و نامه‌هایی که دادیم، همه مؤدبانه، محترمانه و مستدل است ولی آن‌ روز گوش‌ شنوا نبود. روش پیامبر که الگوی ماست چه بوده که همه کسانی که طرف مقابل بودند، به سویش آمدند؟ راهکار آگاهی‌بخشی است؛ راه طولانی آمده‌ایم و هنوز هم راه طولانی پیش‌رو داریم. بنابراین راه درست راه پیامبران است؛ یعنی راه آگاهی بخشی و این راه طولانی است. 4 دهه گذشته شاید 4 دهه دیگر هم باید بگذرد. ممکن است عمر من نرسد ولی ان شا‌الله شما شاهد باشید که به تدریج روزی جامعه ما جامعۀای آزاد، آباد و سربلند باشد و مردم واقعا طبق اصل 56 قانون اساسی بر سرنوشت خودشان حاکمیت داشته باشند.

پی‌نوشت:
1. هشت شرط حزب جمهوری اسلامی برای نخست وزیر منتشر شده در کیهان 6 خرداد 1359: حزب جمهوری اسلامی در رابطه با شروع کار مجلس و همچنین انتخاب نخست وزیر اطاعیه مهمی صادر کرد. این حزب برای انتخاب نخست وزیر هشت شرط را ضروری دانسته است:
 1- نخست وزیر باید کسی باشد که این پست را به عنوان یک وظیفه الهی بپذیرد. 2- نخست وزیر باید مکتبی باشد تا در کابینه اش مکتب بیش از هر چیز جلوه کند و به هیچ وجه در صدد ایجاد یک کابینه ائتلافی نباشد زیرا چنین کابینه ای مخصوص همان دموکراسی های غربی است که ما همواره از آن فرار می کنیم. 3- نخست وزیر باید به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به خصوص اصل ولایت فقیه کاملا معتقد بوده و التزام عملی خود را به آن به اثبات رسانده باشد. 4- نخست وزیر باید به اسلام عزیز متعهد باشد و احکام اسلام در اعمال و شئون زندگی او جلوه‌گر باشد. 5- نخست وزیر باید دارای قاطعیت اسلامی باشد و از هر گونه سازش‌کاری و ملاحظه‌کاری و محافظه‌کاری بشدت بپرهیزد. 6- نخست وزیر باید سیاست خارجی خود را بر اساس صراط مستقیم الهی قرار دهد و از هرگونه گرایش به شرق و غرب بپرهیزد. 7- هیچ کس در هیچ مقامی نباید تایید امام را برای خود سنگری قرار دهد و لغزش های خود را با استفاده از همین تایید موجه جلوه دهد. 8- حزب جمهوری اسلامی هیچ کس را در هیچ مقامی به طور مطلق تایید نمی‌نماید و هر تاییدی از جانب این حزب وقتی معتبر است که آن شخص در خط انقلاب اسلامی و خط امام باشد».
منبع: شرق 31 خرداد 1399 (متن کامل)

بیانیه نهضت آزادی ایران در خصوص جنبش مدنی سیاه پوستان امریکا


بیانیه نهضت آزادی ایران در خصوص جنبش مدنی سیاه پوستان امریکا

بسمه تعالی
" اعتراضات خیابانی زبان کسانی است که قدرت صدایشان را نشنیده است".
( دکتر مارتین لوتر کینگ)
پیشینه نابرابری‌ها و همه صور تبعیض به قدمت تاریخ بشر است. " انسان" که در نظام خلقت به "احسن تقویم"، "مختار" و " آزاد"  آفریده شده و سرشت او حامل فطرت الهی است و گوهر اندیشه، گواه فضیلت و کرامت ذاتی اوست، هرگز از آفت ستم و نابرابری و تبعیض آسوده‌خاطر نبوده است.

در طول زمان هر چه عناصر و محافظان نظام‌های عدالت‌ستیز سعی در تثبیت ستم و تبعیض داشته و بر این روال پرملال پای فشردند، از آن سوی نیز  منادیان و مدافعان آزادی و برابری انسانی دست از مبارزه و پایمردی نکشیدند و این حکایت انسان از آغاز تا کنون است.

این روزها شاهد اوج‌گیری دوباره جنبش اجتماعی سیاه پوستان امریکا هستیم. جنبش جدید که ظاهرا با مرگ مظلومانه یک مرد سیاه پوست ( جرج فلوید) به دست پلیس آغاز شد و اخیرا با کشته شدن یک فرد سیاه پوست دیگر (ریشارد بروکز) گسترش یافت، ولی نیک می‌دانیم که مبارزات مدنی و ضدنژادپرستی سیاهان امریکا از همان عصر برده‌داری به تدریج تکوین و تداوم یافته است.

نژادپرستی و برده‌داری یک صفحه تاریک در تاریخ و سیاست امریکاست. کارگزاران عصر برده‌داری، سیاهان را به اجبار و به شیوه بهائم، از آفریقا به آمریکا آوردند و این کوچ اجباری با تحمل سرکوب و بیماری و مرگ همراه بود. ولی مردمان حق‌طلب و روشن‌اندیش اعم از سیاه و سفید همواره بر نفی ستم نژادی و نابرابری اجتماعی تاکید و ممارست کردند تا جایی که حاصل مبارزات آنها راهیابی نوادگان همان بردگان سابق به هسته مرکزی قدرت امریکا در کاخ سفید و انتخاب یک رییس جمهور سیاه‌پوست بود. این همه به همت سیاهان و به موهبت آزادی و دموکراسی و حاکمیت قانون در آن سرزمین حاصل آمد.

اکنون جنبش سیاهان امریکا بخشی از تمایل و اراده عمومی خرده فرهنگ‌های اقلیتی و به حاشیه رانده شده است که در جوامع غربی و با ابزار صنعت فرهنگ‌سازی نولیبرالیستی و نژادگرایی جدید به مردم تحمیل شده است.

سیاهان آمریکا با الهام از اندیشه رهبران  تاریخی خود می‌خواهند حضور و حقانیت‌شان "دیده" شود و صدای‌شان واقعا "شنیده" شود، سیاهان در تحقق "رویا"ی رهبران فقید خود می‌کوشند.

 روح این جنبش مدنی، خشونت‌پرهیز است و چالش‌ها و خشونت‌های موردی، اندک و استثنایی است. سیاهان در این وادی تجربه‌های ارزشمندی را در میراث مبارزات ضد تبعیض‌نژادی رقم زده‌اند.

آن‌چه اینک در امریکا می‌گذرد، برای همه دولت‌ها و ملت‌ها آموزنده است. این رخدادها به همه می‌آموزد که در دموکراسی‌های مبتنی بر آزادی بیان و حق اعتراض مدنی، همگان می‌توانند به روش‌های مسالمت‌آمیز، حقوق و خواسته‌های خود را مطالبه کنند. دموکراسی‌ها از اعتراض نمی‌هراسند و از وحشت براندازی، به سرکوب گسترده و خشونت‌آمیز متوسل نمی‌شوند، دموکراسی‌ها هراز گاهی با پذیرش  "اعتراض - جنبش- مصالحه" پایه‌های نظم اجتماعی را بازسازی و تحکیم می‌کنند و جنبش فعلی نیز قطعا به بهبود روش‌های اداره جامعه و بسط مشارکت و نظارت شهروندان منجر خواهد شد. سازوکار اعتراض مدنی روشی برای نفی احتمال انقلاب است که در آن همه نیروهای اجتماعی و همه طرف‌های سیاسی و ملی بازنده خواهند بود.

اعتراض مدنی و خشونت پرهیز "امید"  به تغییر را در شهروندان زنده نگه می‌دارد و این خود، موجب ثبات سیاسی می‌شود. بر عکس ِ نظام‌های اقتدارگرا که با عدم تحمل اعتراض شهروندان و جنبش‌های مدنی، به انباشت تضادها دامن زده و جامعه را به معرکه  التهاب و انقلاب سراسری سوق می‌دهند.

 راز حمایت گسترده گروه‌های اجتماعی در امریکا، اعم از سیاستمداران و نظامیان سابق، صاحبان صنایع و شرکت‌های بزرگ، هنرمندان و ورزشکاران از جنبش سیاهان همین است که نخبگان و جامعه دریافتند که هزینه مطالبه‌گری‌های ادواری مسالمت‌آمیز به مراتب کمتر از واگرایی و طرد و التهاب است.

در هر جامعه ای که قانون و آزادی حاکم و جاری باشد، سایر ارزش‌ها و مطالبات، رفع تبعیض‌نژادی، برابری همگانی و هر چالش دیگری در قلمرو اقتصاد و سیاست و فرهنگ قابل حل و فصل عادلانه و مدنی است.

نهضت آزادی ایران ضمن احترام به اراده همه ملت‌ها برای پیشبرد آزادی، برابری و حقوق بشر، حمایت و احترام مضاعف خود را از جنبش مدنی سیاهان امریکا ابراز می‌دارد و رفع هر گونه تبعیض مبتنی بر رنگ پوست، نژاد، قومیت، مذهب و جنسیت را آرمان همیشگی حزب تلقی می‌کند.

نهضت آزادی ایران به حکم آموزه‌های بلند قرآنی، تنوع نژادی و قومی و مذهبی و جنسیتی را بخشی از زیبایی‌های  هنر آفرینش  می‌داند و نه دستمایه تبعیض و نکوهش!
 برتری افراد و اقوام نه به این ظواهر اعتباری، بلکه همانا  به راستی و نیکوکاری و فضیلت تقواست.

نهضت آزادی ایران معتقد است که دموکراسی و آزادی آموختنی و اندوختنی است و ما مردمان سرزمین دور و نزدیک از هم می‌آموزیم. ما دوستی، برابری، برادری، مبارزه مدنی را ارج می‌نهیم و از هم الهام می‌گیریم.
 ما همگان اعضای خانواده واحد بشری هستیم و برای احیای منزلت انسان و ارتقای موهبت آزادی و  حقوق بشر، با همه نیروهای سیاسی، همه دولت‌ها و ملت‌هایی که بر این باور باشند و این آرمان الهی و انسانی را یار و یاور باشند، دست دوستی و تواضع و همیاری می‌دهیم.

به امید برآمدن آفتاب صلح و برابری و آزادی در سپهر سیاست و فرهنگ و اجتماع انسانی.

نهضت آزادی ایران
۳۱ خرداد ۱۳۹۹

Monday, June 1, 2020

پاسخ به انتشار مطالب خلاف واقع در خبرگزاری فارس


پاسخ به انتشار مطالب خلاف واقع در خبرگزاری فارس
بسمه‌تعالی
1-  خبرگزاری فارس در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۶ با انتشار مصاحبه‌ای با آقای یعقوب توکلی، اتهامات بی‌اساس و افتراهایی را نسبت به زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان و نهضت آزادی ایران مطرح کرد که اگرچه این موارد تازگی نداشتند و در گردش‌کار نهادهای وابسته به دستگاه‌های امنیتی در گذشته هم مطرح بوده‌اند، اما در راستای باور به رسالت آگاهی‌بخشی و پاسخ‌گویی به ویژه تقویت راهکار گفت و گو در فضای عمومی جامعه، مناسب دیده شد که پاسخ این شبهات داده شود. بنابراین، متنی رسمی در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹ تهیه و بر اساس قانون مطبوعات برای خبرگزاری یادشده ارسال شد تا نسبت به انتشار آن در فرجه قانونی اقدام شود.
2-    مسئولان خبرگزاری فارس در اقدامی که نشان‌گر عدم بی‌طرفی و عدم تقید به تعهدات رسانه‌ای بود، انتشار پاسخ مستند نهضت آزادی را موکول به درج هم‌زمان پاسخ مجدد آقای یعقوب توکلی کردند که البته این کار برخلاف قانون و اخلاق مطبوعاتی بود. سرانجام در ۲۹ اردیبهشت، با تکرار اتهامات گذشته، پیوست تصاویری از شهدای فاجعه هفتم تیر و ذکر تعابیری خلاف واقع مانند «غیرقانونی اعلام شدن فعالیت نهضت آزادی ایران از اوایل ۱۳۸۰ به حکم دادگاه انقلاب» و با مخدوش ساختن متن نامه نهضت آزادی و ایجاد تغییراتی در برخی واژگان که بعضی فرازهای متن را نامفهوم و پیچیده می‌کرد، این نامه منتشر شد.
3-     پاسخ مجدد آقای توکلی البته حاوی نکات جدیدی نبود و همان اتهامات و افتراهای بی‌اساس  قبلی را با ادبیاتی سرشار از جزمیت و حتی اهانت تکرار می‌کرد. ایشان با پیش‌داوری به دور از معیارهای تاریخ‌پژوهشی می‌گوید که «آن‌ها (نهضت آزادی) توقع دارند که تاریخ ایشان را فقط از طریق بیانیه‌های نهضت آزادی ببینم» و حال آن که آقای توکلی به صراحت در مصاحبه نخست با خبرگزاری فارس می‌گوید که «بعد از شهادت اعضای حزب جمهوری اسلامی، آقایان (نهضت آزادی) یک اطلاعیه هم ندادند». بنابراین، استناد و ارایه سوابق تاریخی و بیانیه‌های نهضت در ارتباط با مطلب خلاف واقع ایشان ضروری بوده است.
4-    آقای یعقوب توکلی در خصوص خاطره‌ای که از زنده‌یاد دکتر یزدی راجع به دیدار با برخی سران مجاهدین نقل شده است، نتیجه می‌گیرد که «نهضت آزادی از بمب‌گذاری حزب جمهوری، خبر و با عملیات ترور مجاهدین، وحدت نظر داشته است» و «خطای عمدی نهضت آزادی در شب قبل از انفجار حزب جمهوری» را در تیتر خود برجسته می‌کند. این برداشت خلاف واقع ایشان نیز در خوش‌بینانه‌ترین حالت، از عنصر اختلال ذهنی و زمان‌پریشی برخوردار است.
 دیدار برخی مسئولان نهضت با سران مجاهدین خلق پیش از خرداد ۱۳۶۰ و ورود سازمان به فاز مسلحانه و در فضایی صورت گرفته است که هنوز محدودیتی برای مجاهدین خلق ایجاد نشده بود و آنان با بسیاری از دیگر کنشگران سیاسی و حتی برخی رهبران روحانی حزب جمهوری اسلامی هم دیدار داشتند و بنا بر نقل قول برخی اعضای نهاد شورای انقلاب، مرحوم شهید بهشتی، مسعود رجوی را «مسعود جان» خطاب می‌کرد. مصاحبه‌هایی در سالیان اخیر با برخی فعالان سیاسی و حتی برخی اعضای اطلاعات سپاه در آن دوران انجام شده است که جملگی حکایت دارند نهادهای امنیتی سپاه هم در آن مقطع تاریخی از قصد سازمان به ورود به فاز مسلحانه خبر داشته‌اند. بنابراین، القای این شبهه که دکتر ابراهیم یزدی یا احدی از مسئولان نهضت آزادی ایران از جزییات عملیات تروریستی خبر داشته یا موظف به اطلاع‌رسانی بوده است، کاملاً به دور از حقیقت و منتفی است.
5-    آقای توکلی و اتاق فکر خبرگزاری فارس به شدت اصرار دارند که شبهاتی در خصوص ترور سپهبد شهید قره‌نی و ارتباط نهضت آزادی با گروه فرقان القا کنند. این ادعا البته با این دلیل واضح قابل نقض است که بعدها در اسنادی که از منزل رهبر فرقان کشف شد، برخی اعضای نهضت و از جمله دکتر ابراهیم یزدی نیز در زمره لیست ترورهای فرقان قرار داشتند.
6-    توجه مدیریت محترم خبرگزاری فارس و آقای یعقوب توکلی را به این واقعیت جلب می‌کنیم که در شرایطی که توطئه‌های بیگانه، تمامیت ارضی و کیان سرزمین ما را تهدید می‌کند و از سوی دیگر، کشور و ملت‌مان درگیر معضل ملی کرونا و دیگر بحران‌های بنیادین و ساختاری در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی اخلاقی و فرهنگی هستند و دستگاه‌های رسمی کشور اقرار به عدم توفیق سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه گذشته دارند و شاخص‌های همبستگی ملی، امید اجتماعی و اعتماد عمومی به پایین‌ترین سطح تنزل پیدا کرده است، به نهادها و رسانه‌هایی که به ویژه از منبع بیت‌المال ارتزاق می‌کنند، توصیه می‌کند که به جای شبهه‌افکنی‌های بی‌اساس و تخریب سرمایه‌های اجتماعی و ملی کشور، احساس مسئولیت کنند و به مسایل اصلی جامعه مانند دلایل نقض فراگیر حقوق اساسی ملت یا مسایل مرتبط با فساد ساختاری، فقر، بیکاری، تورم و زمینه‌های اصلی بحران ناکارآمدی و مشکلات معیشتی مردم بپردازند تا باری از دوش خسته ملت محروم و ستم‌دیده ایران برداشته و گرهی از موانع پیش روی ملت ایران باز شود.
نهضت آزادی ایران با هدف پاسداشت سرمایه‌های اجتماعی و انسانی ایران و همچنین، ضرورت پاسخ‌گویی به افکار عمومی و آگاهی‌بخشی به حافظه تاریخی ایران و به ویژه میلیون‌ها جوان ایرانی که خاطره‌ای از آن ایام ندارند، متن نامه مکتوب به خبرگزاری فارس را به طور کامل منتشر می‌کند و اعلام می‌دارد که از پاسخ‌گویی به سوالات و نکات تاریخی، همواره استقبال خواهد کرد و قضاوت را بر عهده مخاطبین واگذار می‌کند.

روابط عمومی
نهضت آزادی ایران
 ۶ خرداد ۱۳۹۹

پاسخ نهضت آزادی ایران به مطالب منتشر شده در خبرگزاری فارس
مدیریت محترم خبرگزاری فارس
با سلام و احترام و دعای خیر برای بندگی خالق هستی و خدمت به خلق او و آنچه رضای اوست،
به‌طوری‌که اطلاع دارید، خبرگزاری فارس مصاحبه‌ای در تاریخ 6 اردیبهشت 1399 منتشر کرده است که در آن ضمن تحریف واقعیت های تاریخی، اتهاماتی خلاف واقع و دروغین علیه زنده یادان مهندس مهدی بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی، آقای دکترغلامعباس توسلی و بطور مشخص نهضت آزادی ایران، بدون ارائه سندی مطرح شده و چند دهه خدمات این شخصیت های تاریخ معاصر ایران مورد افترا قرار گرفته است.
با توجه به نقش تخریبی این گونه اظهار نظرهای غیر مستند، خلاف واقع و دروغ به شخصیت هایی که در سال های پیش و پس از انقلاب منشأ خدمات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بوده‌اند، به ویژه در شرایطی که شخصیت‌های اصلی در قید حیات نیستند، نه تنها خلاف منافع و مصالح ملی و نظام، بلکه خلاف مبانی اخلاقی و آموزه‌های قرآنی است که به سرمایه ها و امید اجتماعی آسیب می زند، لازم می‌دانیم که ضمن تکذیب اتهامات غیر مستند مطرح شده، توضیحات لازم را که در اسناد تاریخی مشخص است عرضه کنیم. شایسته است مقرر فرمایید که مطابق  قانون مطبوعات و رسانه ها و در راستای آگاهی عموم از حقایق مسلم تاریخی، برای انتشار این متن در اولین فرصت در آن رسانه اقدام شود.
1- در قسمتی از این مصاحبه آمده است: «بعد از شهادت اعضای حزب جمهوری اسلامی، آقایان (نهضت آزادی) یک اطلاعیه هم ندادند. محکوم هم نکردند. چرا در مهر و آبان سال 60 با وجود این همه حملات تروریستی منافقین آقایان در مجلس گفتند (فرزندان مجاهد ما» بعد جالب است حتی در جریان جنگ تحمیلی، انقلاب اسلامی را مقصر معرفی می‌کنند. ما را نسبت به تجاوزات و جنایات حزب بعث و تصرف سرزمین‌های‌مان مقصر معرفی می‌کنند».
موجب شگفتی است که تهیه کننده متن در جایگاه استاد دانشگاه معارف قم و تاریخ‌نگار به خودشان زحمت نداده‌اند که اسناد تاریخی را که به آسانی قابل دسترسی است ببینند و این‌چنین خلاف واقع اظهار نظر نکنند. زنده یاد مهندس بازرگان بلافاصله پس از فاجعه 7 تیر، در تاریخ 8 تیرماه، به وسیله تلگرام آن فاجعه را به رهبر فقید انقلاب تسلیت گفتند. (پیوست 1). همچنین، نهضت آزادی ایران در همان روز بیانیه‌ای به مناسبت فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی صادر  و ضمن محکوم کردن این فاجعه، مراتب تسلیت خود را اعلام کرد. (پیوست 2)
نه تنها پس از فاجعه 7 تیر، بلکه  پس از ترور ائمه جمعه، از جمله شهادت آیت الله مدنی در تاریخ 22/6/60 ، شهادت آیت الله صدوقی در تاریخ 12/4/61 و شهادت آیت الله اشرفی اصفهانی در تاریخ 24/7/61 ، نهضت آزادی ایران با تقبیح هرگونه اقدام تروریستی و ... اطلاعیه های محکومیت و تسلیت صادر کرده است که در اسناد نهضت آزادی ایران قابل دسترسی است
2- یادداشت زنده یاد مهندس بازرگان با عنوان «فرزندان مجاهد و مکتبی عزیزم» که در تاریخ 12/2/60 در روزنامه میزان چاپ شده است، پیش از فاجعه 7 تیر بوده و ارتباطی با مذاکرات مجلس نداشته است. محتوای این نامه نگاه راهبردی و خیرخواهانه مهندس بازرگان را برای پیشگیری از حاکم شدن خشونت در مناسبات حساس پس از انقلاب نشان می‌دهد. محورهای اصلی آن یادداشت امروز هم برای ایجاد وفاق و پرهیز از خشونت در جامعه می‌تواند آموزنده باشد.
3- مواضع نهضت آزادی ایران در باره جنگ تحمیلی، به ویژه بیانیه‌های که در 53 نشریه تحلیلی در طول سال های 1364 تا 1367 منتشر شده و در مجموعه اسناد نهضت آزادی ایران قابل دسترسی است، برای شرایط پیش و پس از پیروزی خرمشهر برای همگان آن چنان شفاف، روشن، واقع بینانه و در راستای منافع ملی بوده که خوشبختانه پیشتر مورد تایید بسیاری از مدیران انقلاب قرار گرفته است و امروز نیز پس از چهار دهه مورد تایید بسیاری از صاحب نظران می‌باشد و جای هیچ گونه تحریفی را باقی نمی‌گذارد.
4- در گزارش خبرگزاری فارس همچنین آمده است: «خطای عمدی نهضت آزادی در شب قبل از انفجار حزب جمهوری ... یکی از اعضای نهضت آزادی اقرار کرد شبی که قرار بود در دفتر حزب جمهوری اسلامی بمب منفجر شود، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به آن شخص گفت: امشب ممکن است اتفاق مهمی بیفتد...  بعد آن آقا به عضو سازمان می‌گوید که شما با این کار به نتیجه نمی‌رسید. نمی‌گوید آدم نکشید، می‌گوید به نتیجه نمی‌رسید...».
این اتهامات کذب و خلاف واقع در زمانی مطرح می شود که نهضت آزادی ایران در شرایط ملتهب پیش از خرداد 60 یعنی در تیر ماه 1359، در سومین کنگره اش با شناخت ریشه مشکلات پس از انقلاب و پایبندی به مطالبات تاریخی ملت ایران و آرمان های اصیل انقلاب اسلامی خط مشی مبارزه قانونی، علنی، مسالمت‌آمیز و خشونت‌پرهیز را انتخاب و اعلام کرد و در طول چهار دهه گذشته همواره اقدامات تروریستی را محکوم کرده است و ضمن التزام به قانون اساسی به آن متعهد بوده و به وظایف دینی و ملی‌اش، که آگاهی بخشی است، عمل کرده است.
5- در باره ادعای برکناری شهید سپهبد ولی قرنی به‌وسیله دولت موقت نیز متاسفانه حقایق مسلم تاریخی مورد تحریف قرار گرفته است. در این مصاحبه، همانند «مستند راه طی شده» که با تقطیع و تحریف سوابق شفاف تاریخی شخصیت و گفتمان زنده یاد مهندس بازرگان را با خشونت و تروریسم سازمان مجاهدین خلق پیوند می زند، تلاش شده است که این بار با خشونت «گروه تروریستی فرقان» پیوند بزند. به‌طوری‌که در جمع بندی گزارش می‌گوید: «...من بین حذف قرنی از ستاد مشترک و میل به حذف فیزیکی قرنی رابطه عمیقی می‌بینم...».
سوابق تاریخی نشان می‌دهد که شهید قرنی در تاریخ 25 بهمن 57 با حکم مهندس بازرگان به ریاست ستاد ارتش منصوب شد. در فضای ملتهب آن روز، که بسیاری از گروه های چپ به دنبال انحلال و تضعیف ارتش بودند، شخص مهندس بازرگان و شهید دکتر چمران، هماهنگ با شهید قرنی به دنبال اصلاح، حفظ و تقویت آن بودند. اما در روزهای اول فروردین ماه 58، که در پی بحران پیش آمده در کردستان، هیاتی به سرپرستی آیت الله طالقانی رئیس شورای انقلاب به همراه آقایان بهشتی، هاشمی رفسنجانی و بنی صدر، اعضای شورای انقلاب، و صدر حاج سید جوادی، وزیر کشور دولت موقت، در منطقه برای مذاکره با مخالفان حضور داشتند، تیمسار قرنی بی‌اعتنا به مذاکرات این جمع از مدیران انقلاب در منطقه، فانتوم هایی را بر فراز کردستان به پرواز درآورد و در وسط مذاکرات بمباران اطراف شهر سنندج را آغاز کرد. در آن شرایط، آقای صدر حاج سید جوادی، که به پیشرفت مذاکرات امید وار بود با تلگرامی از تیمسار قرنی خواست که عملیات نظامی متوقف شود ولی آقای قرنی نپذیرفت. آقای طالقانی برآشفته شد و با بی سیم از آقای قرنی خواست که پرواز هواپیماها فورا متوقف شود، با پاسخ تند تیمسار قرنی روبرو شد. در روز 5 فروردین 58، هیات به تهران مراجعت کرد. ظاهرا پس از دیدار آیت الله طالقانی با رهبر فقید انقلاب، تیمسار قرنی خود از ریاست ستاد ارتش استعفا داد و مهندس بازرگان با پذیرش استعفای او از خدمات 40 روزه اش قدردانی کرد، در تاریخ 3 اردیبهشت 58، تیمسار قرنی به‌وسیله گروه فرقان شهید شد و متعاقب آن مهندس بازرگان، در مقام نخست وزیر دولت موقت انقلاب، در 4 اردیبهشت 58 پیامی رادیویی به مناسبت شهادت ایشان داد. با این سوابق تاریخی، چگونه می توان چنین اتهاماتی را، اگر چه بصورت ظن و گمان، مطرح ساخت؟
در مورد سایر تحریف ها و اتهاماتی که در این مصاحبه، بدون ارائه سندی، مطرح شده و ظاهرا برای تقابل با گفتمان تاریخی مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران است، مخاطبان خود قضاوت خواهند کرد.
در پایان، یادآوری می‌کند که در شرایط بحرانی و پیچیده کنونی که کشور بیش از هر زمان نیازمند همدلی، تعامل و وفاق ملی است، انتشار چنین مطالب کذب و فاقد محتوا از یک سو، نه تنها برخلاف رسالت مطبوعات و رسانه ها و قانون مطبوعات بلکه بر خلاف اصول اخلاقی و آموزه های قرآنی است و از سوی دیگر، پیامد انتشار چنین مطالب سراسر کذب و دستیازی به هر روشی برای تخریب چهره، سوابق و عملکرد نیروهای اصیل انقلاب، عملا در راستای برنامه‌ها و منافع بیگانگان خواهد بود. والعاقبه للمتقین.
نهضت آزادی ایران
14 اردیبهشت 1399

پیوست شماره 1:

بسمه تعالي
تلگراف مهندس بازرگان به امام خميني
حضور رهبر عاليقدر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران
آيت الله العظمي خميني مدظله العالي
فاجعه هولناك انفجار دفتر مركزي حز ب جمهوري اسلامي را كه منجر به ا ز دست رفتن جمع كثيري از
شخصيت هاي فعال و ياران وفادار امام شده است حضورتان تسليت عرض نموده بقاي عمر رهبر و
پايداري و پيروزي ملت را در طريق حق و عدالت از خداي رحمن مسئلت مي نمايم.
مهدي بازرگان
8 تیرماه 1360


پیوست شماره 2:
بيانيه به مناسبت فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي
واتقوا فتنه لا تصيين الذين ظلموا منكم خاصه
« از فتنه بپرهيزيد كه (عواقب آن) تنها دامنگير ست مكاران شما نمي شود »
انفال ٢٥
در يكشنبه ٧ تير ماه جمهوري نوپاي ما شاهد يكي از فجيع ترين مظاهر خشونت بود و بر زخم هاي ملت
كه با حسرت و وحشت خو ن بارترين روز هاي بعد از پيروزي انقلاب را پش ت سر مي گذاشت جراحات تازه اي افزود.
خدايا مغفرت و رحمت را از تشنگان عدالت و شيفتگان شهادت دريغ مدار و گام هاي ما را براي پيروزي
حق بر باطل استوار بدار و در راه خدمت خودت رستگارمان فرما.
نهضت آزادي ايران كه همواره نگران اينگونه آشفتگي هاي هولناك بوده است ضمن دعوت عموم در
احترام به قانون، اعمال قهر و زور و قتل را شديدًا محكوم مي كند و با عرض تسليت به مقام رهبري و
بازماندگان، از هموطنان با شهامت انتظار پايداري و برادري دا رد و از رهبري عاليقدر انقلاب و مسؤولين
و متصديان تمنا مي نمايد توصيه به حق و صبر اسلامي فرموده، اجازه ندهند امور به مجراي انتقام و
آشوب كشيده شود، شيطان بر ما غالب و دشمن د لشاد گردد.
بازگشت به خود و خدا آرزوي ما و حاكميت وحدت و رأفت اسلامي دعاي ماست.
نهضت آزادي ايران
8 تیرماه 1360