Sunday, January 28, 2018

بازرگان شاه را به «مباهله» دعوت كرد

ریشه های انقلاب اسلامی  سال 57
بازرگان شاه را به «مباهله» دعوت كرد
محمد توسلي
انقلاب اسلامي سال ٥٧ ريشه در مطالبات تاريخي ملت ايران دارد؛ مطالباتي كه از مبارزات صدساله ملت ما دنبال مي‌شده است. از دوره جنبش مشروطه، نهضت ملي تا سال ٥٧ مشكل اصلي جامعه ما حضور فرهنگ استبدادي و حاكميت و سلطه شاهان و اقتدارگرايان در جامعه بوده است. بيدارگران و اصلاح‌طلبان ما بيشتر بحث محدود كردن اختيارات قدرت و استقرار و حاكميت اراده مردم و به زبان امروز، آزادي، دموكراسي و حقوق بشر را دنبال مي‌كردند. مي‌خواستند انسان بر سرنوشت خويش حاكم باشد تا توسعه در جامعه ميسرشود. ريشه تاريخي انقلاب در عمق تاريخ ما بوده و در هرمرحله يك گام بلند برداشته شده است. در انقلاب ٥٧ مردم شعار آزادي سر مي‌دادند كه از مظالم شاه وابزارسركوبش يعني ساواك به ستوه آمده بودند. از طرفي از حضور امريكا و سلطه آن بيزار بودند و شعار استقلال مي‌دادند. ضمنا ملت ما مردم مسلماني بودند و مي‌خواستند ارزش‌هاي اسلامي در مناسبات‌شان حاكم باشد. لذا شعار جمهوري اسلامي مي‌دادند.
از شهريور ٢٠ تا بهمن ٥٧
اين شعارها با هم يك هماهنگي و انسجامي داشتند. انقلاب در فرآيندي شكل گرفته است كه لااقل پس از شهريور ٢٠ و رفتن رضاخان و فضاي بازنسبي كه دركشور ايجاد شد برمي‌گردد. در آن شرايط افكار نو در جامعه مطرح مي‌شود. هم ايده‌هاي ماركسيستي و هم ايده‌هاي انديشه نو ديني مطرح مي‌شود. نيروهاي ملي هم حضور مي‌يابند و مقاومت مي‌كنند و زمينه‌هاي رشد حركت مردم را فراهم مي‌كنند. سال ٣٩ شرايط جديدي مطرح مي‌شود. شعار حقوق بشركندي مطرح مي‌شود. جبهه ملي دوم و بعد نهضت آزادي ايران تشكيل مي‌شود. بعد با توجه به نقشي كه شاه در اداره كشور داشت تصميم مي‌گيرد خودش مجري برنامه اصلاحات امريكايي شود. لايحه انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي و رفراندوم شش ماده‌اي شاه مطرح مي‌شود. پيش‌بيني مي‌كردند كه روحانيت با اصلاحات ارضي و شركت زنان در انتخابات مخالفت كند. ابتدا هم مخالفت‌هايي صورت گرفت ولي در تعاملي كه با روشنفكران ديني صورت گرفت حركت روحانيت هم به جهت‌گيري عليه شاه منجرشد و سمت وسوي ضد استبدادي را انتخاب كردند كه در سخنراني‌هاي آقاي خميني در سال٤٢ كاملا تبلور دارد. اين تقابل با استبداد سلطنتي و حركتي كه روحانيت براي مبارزه انتخاب كرده بود، باعث رخداد ١٥خرداد مي‌شود. شاه با سركوب اين حركت به مردم اين پيام را مي‌دهد كه ديگر مبارزه قانوني امكان‌پذير نيست. از اين تاريخ است كه تمام مبارزين ما اعم از ماركسيست و مسلمان چه در داخل كشور و چه خارج همه به اين جمع‌بندي مي‌رسند كه بايد خودشان را براي يك مبارزه مسلحانه و مخفي آماده كنند. اگر نخبگان سياسي ما بعد از ١٥ خرداد به اين جمع‌بندي رسيدند به اين دليل بود كه اين گفتمان درآن مقطع در سراسر جهان مطرح بود. آن موقع تجربه انقلاب كوبا، الجزاير، چين و شوروي پيش روبود. به هر حال در مجموعه كشورها اين گفتمان مطرح بود كه براي رفع موانع راهي جز انقلاب وجود ندارد. به همين دليل روشنفكران ما هم كه به آن ادبيات دسترسي داشتند، آن را مطالعه كردند و مورد عمل قرار دادند. بنابراين مابايد توجه كنيم كه در دهه ٤٠ و در ادامه آن در دهه ٥٠ گفتمان جهاني اين بود و تحت تاثير آن راه‌حل اصلاحي در بين جوانان ما مطرح نبود.
انسداد راه‌هاي مخالفت قانوني
شاه هم تمام راه‌هاي مبارزه قانوني و مسالمت‌آميز را به كلي مسدود كرد. در انتخابات دوره بيستم مجلس تنها يك نماينده، آقاي الهيار صالح از كاشان توانست به مجلس راه پيداكند. شاه مجلس را منحل كرد تا همان يك نفرهم در مجلس نباشد. شاه حتي اميني را هم تحمل نكرد. و اين در حالي بود كه نهضت آزادي، بر خلاف گروه‌هاي ديگر، در راستاي سست‌كردن بنيان‌هاي استبداد و باز كردن فضاي باز سياسي و ادامه فعاليت‌هاي سياسي قانوني از اميني حمايت كرد. اما شاه همان اندازه را هم برنتابيد. در چنين شرايطي بود كه مهندس بازرگان در دادگاه نظامي سال ٤٢ جمله معروفي را گفت كه ما آخرين گروهي هستيم كه به زبان قانون با شما سخن مي‌گوييم و بعد ازما ديگر با اين زبان با شما صحبت نخواهند كرد.
مبارزه مسلحانه و سركوب حكومت
رژيم شاه با همكاري سيا و موساد از تمام تكنولوژي‌هاي ممكن براي سركوب جنبش مسلحانه استفاده كرد. به‌طوري كه همانطور كه مي‌دانيم از سال ٤٩ كه فعاليت‌هاي مسلحانه آغاز شد تا سال ٥٤ تمام اين جريانات سركوب شدند. با شيوه‌هاي خاصي كه ساواك داشت و هدايتي كه مي‌كرد تغيير رويه دادند واين تغيير آثار بسيارمنفي در روحيه مسلمانان مبارز داشت. با اين فرآيند سركوب، عملا فعاليت مسلحانه در داخل كشور در سال ٥٤ به بن‌بست رسيد. پيشگامان حركت مسلحانه در ايران شهيد شدند يا در داخل زندان بودند و اگر در زندان نبودند به خاطر همين اختلافات مجبور شدند كشور را ترك كنند. پس از آن گروه‌هاي كوچكي شكل گرفت و اين حركت مسلحانه را ادامه دادند. همين هفت گروهي كه پس از انقلاب، سازمان مجاهدين انقلاب را شكل دادند گروه‌هاي پراكنده‌اي بودند كه بعد‌ها به هم پيوستند.
روحانيت و فرهنگ ايثار
با وجود اينكه حركت مسلحانه سركوب شد اما اين حركت آثار مثبتي در فضاي فرهنگي جامعه ما به وجود آورد و در جامعه ما يك تحول فرهنگي به صورت ريشه‌اي اتفاق افتاد. به طوري كه نسلي كه بعد از سال ٤٩ در دانشگاه‌ها حضور داشتند به لحاظ فرهنگي و اجتماعي از رشد بسيار بالاتري برخوردار بودند. نه تنها نسل جوان ما بلكه مبارزين مسلمان و بدنه جامعه ما يك تحول كيفي پيدا كرده بودند. همچنين در پي نهضت روحانيت در سال ٤١ و رخداد پانزدهم خرداد ٤٢ در خود روحانيت جريان بازار حامي آنان هم چنين تحولي شكل گرفته بود. روحانيون اهل مبارزه و اهل فداكاري و ايثار شدند. تعدادي از آنها در زندان و تبعيد بودند. اين تحول كيفي نسبي را در عرصه عمومي مي‌توان ديد. من مي‌خواهم اضافه كنم علاوه بر اين تحولات، نقشي كه روشنفكران ديني در ادامه كار مهندس بازرگان يا استاد شريعتي، به طور مشخص دكتر شريعتي سال ٤٧ تا ٥٢ ايفا كرد ويك ادبيات جديدي را در جامعه مطرح كرد خود اين ادبيات موجب شد كه نسل جوان و مبارز ما را، مستقل از فرهنگ ماركسيسم، با يك محتواي غني‌تري در جامعه تربيت كند واين مجموعه با غناي فرهنگي بالاتري در جامعه ما حضور داشت. سال ٥٤ كه حركت مسلحانه سركوب شد اين جريان روشنفكر ديني تسليم نشد و راه خويش را ادامه داد. شما به اسناد تاريخي كه نگاه مي‌كنيد مي‌بينيد از سال ٥٤ به بعد يك حركت آرام، فرهنگي و آگاهي‌بخش حركت اجتماعي را دنبال مي‌كند. به تدريج حركات اصلاحي در جامعه ما رواج پيدا مي‌كند. اگر رويدادهاي سال ٥٥ را نگاه كنيد بعد از روي كار آمدن كارتر و حقوق بشر اگر فقط فهرست رويدادها را مرور كنيم مي‌بينيم فروردين ٥٦ جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر مطرح مي‌شود.
مسجد قبا و اولين جرقه
در حوادث سال ٥٦ كم‌كم برنامه بزرگداشت دكتر شريعتي و مجلس ختم مرحوم حاج سيدمصطفي خميني در مسجد ارگ هست كه بيانيه‌هاي امضادار از آن بيرون مي‌آيد. بعد از آن اعتراض به محكوميت آقاي طالقاني مطرح مي‌شود به تدريج از شهريور ٥٦ اجتماعات عظيم روشنفكران ديني در تهران آغاز مي‌شود و مثلا در مسجد قبا مرحوم دكتر مفتح كه در آنجا پيش‌نماز بودند برنامه سخنراني كه روشنفكران ديني مثل مهندس بازرگان، دكتر توسلي، دكتر پيمان، دكتر سامي، دكتر سحابي شروع مي‌شود و خلاصه اينكه اين حركت‌هاي مسالمت آميز آغاز شد. مسجد قبا اولين جرقه‌اي است كه مردم آنچنان استقبال مي‌كنند كه علاوه بر شبستان مسجد، طول خيابان قبا تا خيابان دكتر شريعتي مردم روي زمين نشسته بودند. اين حضور طبيعتا ايجاد انگيزه مي‌كرد و تحركي به جامعه مي‌داد. شهريور ٥٦ اجتماع هنرمندان و روشنفكران حتي غيراسلامي در باشگاه انجمن ايران- آلمان به نام شب‌هاي شعر شكل مي‌گيرد. شهريور ٥٦ نماز عيد فطر در زمين‌هاي قيطريه به امامت آيت‌الله سيدابوالفضل موسوي‌زنجاني اتفاق مي‌افتد كه خود برگزاري اين نماز عيد فطر اجتماعي است كه در خود پيام گسترش يك حركت اجتماعي عمومي را دارد. بانيان اين برنامه تركيبي از مبارزين مختلف هستند. مهندس صباغيان، حاج مانيان، حاج مهدي عراقي، تهرانچي و... از آذر ٥٦ و در واقع از زماني كه جمعيت ايراني دفاع از آزادي و حقوق بشر تشكيل مي‌شود براي دفاع از زندانيان سياسي و كاهش هزينه حضور در عرصه مبارزه برنامه‌ريزي مي‌شود. اولين نشريه‌اي كه مليون و روشنفكران منتشر كردند در ١١ آبان ٥٦ است كه مطالبات خودشان را شامل: اجراي قانون اساسي، آزادي زندانيان سياسي، رعايت آزادي‌ها، آزادي مطبوعات و پيشبرد حقوق بشر و... مطرح مي‌كنند. در چنين فضايي ناگهان حركتي شروع مي‌شود كه جامعه را به سمت خشونت مي‌كشاند. در ١٧ دي‌ماه ٥٦ آن مقاله معروف داريوش همايون در اطلاعات مطرح مي‌شود. در اعتراض به اين كار حادثه قم رخ مي‌دهد. كشتار در آنجا اتفاق مي‌افتد و بعد مراسم چهلم كشتار قم در تهران و شهرستان‌ها انجام مي‌شود. نكته مهم اين است كه در اين شرايط خفقان كه استبداد و ساواك هست اما مردم نيز در صحنه هستند. تنها كسي كه جرات مي‌كند و با صدور بيانيه از مردم براي شركت در مجلس بزرگداشت شهداي قم در مسجد آذربايجاني‌هاي بازار تهران دعوت كند، مهندس بازرگان است. همين روند ادامه دارد... شايد يكي از نكات تاريخي كه بايد در اين فرآيند اشاره شود انجام اولين مصاحبه مخفيانه مهندس بازرگان با خبرنگار بلژيكي به نام آقاي كلود در اول ارديبهشت سال ٥٧ است كه تاثير گسترده‌اي در رساندن پيام انقلاب داشته است. او يك مصاحبه يك ساعته با آقاي مهندس بازرگان تهيه كرد كه در بسياري از رسانه‌هاي خارجي پخش شد. مهندس بازرگان در اين مصاحبه گفته بود كه ملت بايد بين شاه و آزادي يكي را انتخاب كند. اين در واقع سرآغاز ارتباط بين‌المللي وانعكاس مبارزات مسالمت‌آميز بود.
مهندس بازرگان و دعوت از شاه براي مباهله
ارسال نامه مهندس بازرگان به دفتر مخصوص شاه در ارديبهشت ٥٧ و دعوت شاه به مباهله ملي از جمله اقداماتي است كه شاه را به چالش كشيد. طبيعي است كه شاه پاسخي ندهد اما نفس انتشار يك چنين بيانيه‌اي كه كسي در داخل جرات مي‌كند و اين بيانيه را صادر مي‌كند زمينه را براي چالش‌هاي بعدي فراهم ساخت. من از ذكر جزييات رخدادهاي پي در پي اين دوران صرف نظر مي‌كنم. از حدود ١٥ خرداد سال ٥٧ است كه به تدريج اعتصابات در شهرهاي درجه ١ و٢ به بيش از ٨٠ درصد مي‌رسد. در ١٥ خرداد نهضت آزادي ايران بيانيه‌اي با عنوان «كارمندان دولت حالا نوبت شماست» صادر مي‌كند. در ٦ شهريور ٥٧ كه هنوز ساواك مسلط است بيانيه شاه برود نهضت آزادي با عنوان «راه نجات ايران از بن‌بست حاضر» منتشر مي‌شود. ١٣ شهريور ٥٧ نمازبا شكوه عيد فطر به امامت دكتر مفتح در قيطريه برگزار مي‌شود.
پايداري آيت‌الله خميني
به دنبال بازداشت گسترده فعالان سياسي پس از يورش ١٧ شهريور، جمعيت ايراني دفاع ازآزادي و حقوق بشربه اقدامات دفاعي خود توسعه داد. در ١٣ مهر هجرت آقاي خميني از نجف به پاريس به پيشنهاد و در معيت دكتر يزدي اتفاق مي‌افتد. اين سرآغاز يك دوران جديدي است. آيت‌الله خميني در دوراني كه در تبعيد بودند به خاطر پايداري‌ ايشان در نهضت روحانيت از سال ٤١ و تسليم نشدن در مقابل رژيم شاه مورد توجه فعالان سياسي در داخل و خارج كشور بودند. نهضت آزادي ايران در خارج كشور و انجمن‌هاي اسلامي دانشجويان در اروپا و امريكا با ايشان در ارتباط بودند و اين باعث شده بودكه آقاي خميني در جمع فعالان سياسي خارج از كشور نيز مطرح شوند. اگر اين ارتباطات در داخل و خارج نبود طرفداران ايشان به روحانيت و بازار و اسلام سنتي محدود مي‌شد. اين ارتباطات گسترده‌اي كه در خارج از كشور صورت گرفت، مصاحبه‌هايي كه انجام شد و رفت وآمدهايي كه بود و بيانيه‌هايي كه ايشان مي‌داد به خصوص پيام‌هايي كه براي انجمن‌هاي اسلامي دانشگاه‌ها داده مي‌شد مجموعه اين موارد باعث شد كه ايشان در بين روشنفكران هم مورد توجه قرار بگيرند. حضورشان در پاريس با توجه به تداوم مبارزات در داخل به‌طور طبيعي در بين‌المللي كردن قيام مردم نقش موثري داشت. همه سران گروه‌ها و نخبگان سياسي به پاريس مي‌رفتند و مذاكراتي داشتند كه مهندس بازرگان هم با ايشان مذاكراتي داشتند كه زمينه‌هاي تشكيل شوراي انقلاب براي انسجام مديريت انقلاب در داخل كشور فراهم مي‌شود. نكته تاريخي مهم اين است كه پس از تغييرات دولت‌ها از هويدا تا شريف‌امامي و شكست برنامه‌هاي سركوب مردم در ١٤ آبان ازهاري به جاي شريف امامي روي كار مي‌آيد و شاه در ١٥ آبان آن سخنراني مشهورخود را ارايه مي‌كند وخطاب به مردم مي‌گويد كه من پيام انقلاب شما را شنيدم، كه با واكنش منفي مردم مواجه مي‌شود. در شرايط كنوني بسيار مفيد است كه سوابق تاريخي براي نسل جوان ما بازگو شود. ضمنا رخدادهاي سال‌هاي ٥٤ تا اين مقطع نشان مي‌دهد كه مبارزات ملت ما تا اين مرحله كاملا قانوني و مسالمت‌آميز بوده است.
راهپيمايي‌هاي تاسوعا و عاشورا
يكي از پيامد‌هاي ديپلماسي انقلاب و اقدامات جمعيت دفاع از آزادي و حقوق بشر برگزاري موفقيت آميز راهپيمايي‌هاي تاسوعا و عاشورا ست كه طي آنها جمعيت ميليوني به‌طور مسالمت‌آميز تنفر خود را از رژيم شاه و پشتيباني خود را از مطالبات تاريخي مردم كه در سخنان رهبر فقيد انقلاب در پاريس متبلور بود و از رهبري آيت‌الله خميني به جهانيان اعلام داشت. در واقع پيامد اين راهپيمايي‌ها انجام يك رفراندم و اعلام نظر روشن مردم بود. اما راهپيمايي روز تاسوعا كه در آن سال اتفاقا با روز حقوق بشرمنطبق بود چگونه برگزار شد؟ فكر اوليه اين برنامه ابتدا ازسوي جمعيت دفاع از آزادي و حقوق بشر مطرح شد كه در فرآيند ديپلماسي انقلاب و مذاكره با سران ارتش موافقت آنان را براي برگزاري راهپيمايي مسالمت‌آميز جلب كرده بودند. به همين دليل در روز تاسوعا تانك‌ها و نيروهاي ارتش خارج از مسير راهپيمايي مستقر شدند. از سوي جمعيت دفاع، ستادي مركب از نمايندگان گروه‌ها و فعالان سياسي تشكيل شد. تا آنجا كه به خاطر دارم در اين ستاد جمعي از جمله آقاي شاه‌حسيني به‌عنوان مسوول تداركات آقاي شاه‌حسيني و بنده به عنوان مسوول تبليغات حضور داشتيم. مرحوم طالقاني هم اعلام كردند كه راهپيمايي را از همان محل خودشان، پيچ‌شميران آغاز مي‌كنند. در روز تاسوعا با برنامه‌ريزي كه ستاد انجام داد از نقاط مهم شهر راهپيمايي وسيع و گسترده‌اي به طرف ميدان آزادي انجام شد. مردم با آن رشدي كه كرده بودند ارتباط خيلي انساني با ارتشيان برقرار مي‌كردند و گل به آنها هديه مي‌كردند. مردم شعارها و مطالبات خودشان را در اين راهپيمايي مطرح كردند.
حضور همه اقشار مردم در انقلاب
آنچه اينجا بايد مورد توجه قرار دهيم نوع اقشاري است كه در اين راهپيمايي‌ها حضور داشتند. واقعيت اين است كه در اين تجمعات انقلابي همه اقشار مردم حضور داشتند. اما بعدها برخي چنين القا كردند كه قشرهاي محروم و پابرهنه دراين راهپيمايي حضور داشتند. اتفاقا آنها در اين مقطع حضور چشمگير كمرنگ نداشتند. مجموعه فيلم‌‌هايي كه خوشبختانه در تلويزيون نمايش داده مي‌شود به‌خوبي نشان مي‌دهد كه قشرهاي متوسط و بالاي متوسط در اين راهپيمايي‌ها به‌صورت غالب حضور دارند. هم عكس آيت‌الله خميني هست هم دكتر مصدق و هم دكتر شريعتي. گروه‌هاي سياسي مختلف هستند. يعني نشان مي‌دهد كه مردم از طبقه متوسط به بالا كه طبقه آگاه‌تر هستند به ميدان آمده‌اند. در روز عاشورا كه مردم احساس امنيت بيشتري كردند بيشترشركت كردند و شايد بتوان گفت كه جمعيت دوبرابر شد. شعارها و مطالبات مردم هم در اسناد تاريخي هست و مشخص است. مردم دنبال آزادي بودند.
از نگاه مردم، شاه مشكل اصلي بود
دنبال حاكميت و ارزش‌هاي فرهنگي و اسلامي خودشان بودند. مردم شاه يعني نماد استبداد را مانع اصلي تحقق اين مطالبات مي‌دانستند. بنابراين اين مساله در روز عاشورا برجسته‌تر عنوان شد كه شاه بايد برود. روز تاسوعا شعار‌ها كمي آرام‌تر بود. مردم در اين راهپيمايي‌ها مخالفت خودشان را با شاه و رژيم سلطنتي اعلام و از رهبري آيت‌الله خميني حمايت كردند. ما حدود ٣٠٠ گروه خبرنگار خارجي داشتيم. دوستاني را كه آشنا به زبان انگليسي، آلماني و فرانسه بودند سازماندهي كرده بوديم و با اين پوشش خبري پيام انقلاب به طور وسيع در دنيا پخش شد. پس از اين راهپيمايي‌ها ست كه زمينه‌هاي رفتن شاه فراهم مي‌شود. در هفتم دي ماه نهضت اعلاميه‌اي تحت عنوان جنگ شاه و ملت مطرح كرد كه همان بيانيه شهريور بود كه با ويرايش و انسجام بيشتري در اين زمان مطرح مي‌شود. از ازهاري هم براي خاموش كردن شعله‌هاي انقلاب مردم كاري ساخته نشد. در ١٦ دي ماه بختيار كه آخرين گزينه براي رويارويي با انقلاب بود روي كار مي‌آيد.
اولين گام براي اداره كشور به دستور امام
جريانات بعدي مشكلات ناشي از قطع نفت در زندگي روزانه مردم است. براي راه‌اندازي نفت در حد نياز داخلي رهبر فقيد انقلاب هياتي به سرپرستي مهندس بازرگان را انتخاب مي‌كنند. در اين هيات پنج‌نفره آقاي هاشمي‌رفسنجاني، مهندس كتيرايي، مهندس حسيبي و مهندس صباغيان حضور دارند. اين اقدام اولين گام براي تسخير اداره مملكت به دستور آيت الله خميني است. ٢٦ دي سرانجام، شاه ايران را ترك مي‌كند و مردم با واكنش وسيع خود مقدمات پيروزي خويش را عملا جشن مي‌گيرند. چون اعتصابات گسترده بخشي از زندگي مردم را فلج كرده بود، در ٢٧ دي ماه مسووليت اداره اعتصابات به هيات پنج نفره ديگري به سرپرستي دكتر يدالله سحابي سپرده شد تا اعتصابات را ساماندهي ‌كنند. در اين هيات دكتر باهنر، مهندس معين‌فر، دكتر كاظم يزدي و دكتر ممكن حضور دارند. مذاكرات سياسي اعضاي شوراي انقلاب و ملاقات با سوليوان در اين دوره براي تدوام ديپلماسي انقلاب و تسهيل مديريت انقلاب ادامه دارد. بحث بازگشت آقاي خميني به ايران مطرح مي‌شود. مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي ايشان درپاريس از اهميت زيادي برخوردار است زيرا در پاسخ به سوالات خبرنگاران تصويري از شكل حكومت آينده ايران و پاسخگويي به مطالبات تاريخي ملت ارايه مي‌كنند كه نه‌تنها ملت ايران را مجذوب خود مي‌سازند بلكه افكار عمومي مردم جهان را شيفته پيام انساني انقلاب مردم ايران مي‌كنند. تا ١٢ بهمن ماه كه بازگشت تاريخي آقاي خميني به ايران انجام مي‌شود راهبرد مبارزات مردم آرام و مسالمت‌آميز است. البته مقاومت و درگيري هست، جمع زيادي شهيد و مجروح داريم. اما مردم آغاز‌گر خشونتي نبودند.
طرح شوراي سلطنت و شكست آن
قبل از رفتن شاه از ايران فكر تشكيل شوراي سلطنت مطرح شده بود. اما پس از ٢٦ دي‌ماه كه شاه رفت با حضور بختيار شوراي سلطنت تشكيل شد. در حالي كه مجموعه تلاش‌هاي شاه و حاميان داخلي و خارجي براي حفظ شاه و رژيم سلطنتي حتي با روي كار آوردن دولت نظامي با شكست مواجه شده بود، انتقال آرام قدرت به رهبران انقلاب با مديريت شوراي سلطنت و انتخاب اعضاي آن با نظر شوراي انقلاب و رهبر فقيد انقلاب راهكاري بود كه برخي از اعضاي شوراي انقلاب به ويژه مهندس بازرگان آن را پيگيري مي‌كردند. در گام اول سيد جلال تهراني، رييس شوراي سلطنت به پاريس رفت و با استعفاي او قبل از ديدار با امام موقعيت شوراي سلطنت به ويژه ساير اعضاي آن كاملا متزلزل شد و به طور مسالمت‌آميز يك گام ديگر در جهت حذف رژيم شاه برداشته شد. در گام دوم تعيين تكليف بختيار آخرين نخست وزير رژيم شاه بود. شوراي انقلاب با سفر بختيار به پاريس و متن استعفاي وي به رهبر فقيد انقلاب موافقت كرده بود اما در آخرين لحظات با آن مخالفت شد.
منبع: روزنامه اعتماد- 8 بهمن 96


مردم هنوز تحولی در شهرداری ندیده‌اند


گفت‌وگو با محمد توسلی، اولین شهردار تهران پس از انقلاب:
مردم هنوز تحولی در شهرداری ندیده‌اند
 پنج دوره از فعالیت شورا می‌گذرد؛ شوراهایی که با هدف مشارکت مردم در اداره شهرها و روستاهای‌شان تشکیل شد. پنج دوره‌ای که با فراز و فرودهای زیادی همراه بود. اما به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران این تجربه به مشارکت مردم در شهر منجر نشد و موفق نبود. محمد توسلی، شهردار تهران در دولت موقت در گفت‌وگو با «وقایع‌اتفاقیه»، قانون فعلی شورای شهر را دلیل این ناکارآمدی در مدیریت شهری می‌داند و در این گفت‌وگو به روش‌های جایگزین برای اداره شهر اشاره می‌کند. روش‌هایی که در آن نه‌تنها مردم به صورت واقعی در امور شهر مشارکت دارند، که شهر‌ها و به‌ویژه کلانشهرها از چالش‌های بزرگ خود عبور خواهند کرد.
در اصول مختلف قانون اساسی، بر اداره شهر به دست خود مردم تاکید شده است، اما شاهد اجرایی شدن این تاکید نیستیم؛ به‌طوری‌که حتی محمدعلی نجفی، شهردار تهران هم به دفعات عنوان کرده که امیدوار است مشارکت مردم را جلب کند و مردم بتوانند به‌طور واقعی در اداره شهر مشارکت داشته باشند، آیا قانون فعلی شوراهای شهر ظرفیت پاسخگویی به این تاکید قانون اساسی و سپردن عملی امور به دست مردم را دارد؟
قانون فعلی شورای شهر با بسیاری از اصول قانون اساسی به‌ویژه اصول فصل هفتم آن و انتظاری که در آرمان‌های انقلاب مطرح بود به‌هیچ‌وجه هماهنگی ندارد و شوراهای ما در جایگاه طبیعی خودشان یعنی نماینده واقعی مردم برای مشارکت در اداره شهر‌ها، نیستند. در طول این پنج دوره، خود اعضای شوراها هم متوجه ناکارآمدی قانون شوراها شده‌اند. نگاهی به تنش‌های همیشگی که بین اعضای شورای شهر و شهرداران منتخب‌شان وجود دارد به خوبی شاهدی بر این مدعاست. بنده به دفعات گفته‌ام که در این پنج دوره عملا اعضای شورای شهر ماشین امضا و در اختیار مدیریت اقتدارگرای شهرداری‌ها بوده‌اند؛ بنابراین تا ساختار قانون و در چارچوب مدیریت واحد شهری اصلاح نشود، انتظار اینکه مردم بتوانند واقعا در مدیریت شهر‌ها مشارکت واقعی داشته باشند کاملا بی‌اساس است و شعاری بیش نیست.

در این شرایط چه راهکار عملیاتی وجود دارد؟
توصیه‌ بنده این است که آقای دکتر نجفی، اعضای شورای کلانشهر تهران و سایر کلان‌شهرها که هماهنگی بیشتری با دولت آقای روحانی دارند، پیگیر لایحه مدیریت شهری شوند. لایحه‌ای که در سال ۹۳ توسط وزارت کشور تهیه و مقداری هم کار کارشناسی درباره آن انجام شد.

شما نخستین شهردار تهران پس از انقلاب بودید. پایه‌های تشکیل شورای شهر را گذاشتید. این شورا چه نسبتی با آن برنامه‌ای داشت که شما برای مدیریت شهر در نظر داشتید؟
بنده زمانی که در اسفند سال ۵۷ مسئولیت اداره شهر تهران را به دست گرفتم هم، به‌لحاظ کارشناسی تجربیات لازم را داشتم و هم با اداره شهرها در کشور‌های آلمان و آمریکا که مدتی برای ادامه تحصیل دکترا در آنجا حضور داشتم، از نزدیک آشنا شدم. در ابتدای انقلاب با توجه به مطالبات تاریخی مردم که بعدا در اصول قانون اساسی تبلور پیدا کرد، همچنین آموزه‌های قرآنی قصد داشتیم تا زمینه‌های واقعی سپردن کار مردم را به دست مردم فراهم کنیم. به همین منظور در ماه‌های بعد از پیروزی انقلاب برای پاسخ به چنین نیاز راهبردی حدود ۶ماه کار کارشناسی انجام شد و ساختار تقسیمات شهر تهران اصلاح گردید. همچنین قانون متناسب با چنین برنامه‌ای را تدوین و پس از طی مراحل بررسی در وزارت کشور و دولت موقت درنهایت در مهر ۵۸ در شورای انقلاب به تصویب رسید. اما متاسفانه بعد از رخداد‌های خرداد ۶۰ فضای سیاسی جامعه بسته شد، آن قانون مورد عمل قرار نگرفت و مجلس در دوره‌های بعد تا مجلس پنجم قانون مصوب مجلس را به تدریج کمرنگ و کمرنگ‌تر کرد و در دوره آقای خاتمی که می‌خواست به این نیاز مبرم پاسخ دهد اجبارا انتخابات شورا‌ها بر‌اساس همین قانون برگزار شد.

از تجربه آن دوره به صورت ملموس‌تر صحبت کنید، براساس صحبت‌هایی که می‌کردیم، گفتید که در آن دوره تهران منطقه‌بندی شد. یک مقدار از آن دوره مثال‌های بیشتری بیاورید که در تجارب شما چه کارهایی انجام شد و قصد داشتید چه کارهایی انجام دهید که ادامه پیدا نکرد؟
کاری که قصد انجام آن را داشتیم روندی تجربه شده در شهر‌های کشور‌های توسعه یافته و حتی در حال توسعه بود؛ ساختاری که امکان واگذاری امور شهر به مردم عملی باشد. به‌طوری‌که مردم از واحدهای کوچک شهری «محلات» در این مدیریت مشارکت داشته باشند. به همین مناسبت با گروه‌های کارشناسی که در آن مدت در اختیار داشتیم شهر تهران به ۳۴۳ محله با محدوده شناخته‌شده فرهنگی ـ اجتماعی تقسیم شد که جمعیتی بین ۱۰ تا ۳۰هزار نفر داشت. این نگاه وجود داشت که مردم بتوانند از محلات نمایندگان واقعی خودشان، که آنجا ساکن و با مسائل محله آشنا هستند انتخاب کنند و نمایندگان منتخب محلات در مناطق حضور پیدا کنند و نمایندگان مناطق هم در شورای شهر و پارلمان شهری حضور داشته باشند. این‌گونه انسجام منطقی‌ بین محلات، نواحی، مناطق و پارلمان شهری شکل می‌گرفت. چنین قانونی به شورای شهر اجازه می‌دهد تا هم سیاست‌گذاری کند، هم نگاه راهبردی بر برنامه‌ها داشته باشد و هم در چارچوب این سیاست‌گذاری بر مجری منتخب خود که شهردار است نظارت کند. درحال‌حاضر ۲۱نفر عضو شورای شهر تهران در شهری با این پیچیدگی‌های فنی و کارشناسی بدون در اختیار داشتن ابزارهای کارشناسی چگونه می‌توانند سیاست‌گذاری کنند و بر برنامه‌هایی که کارشناسان متمرکز در شهرداری تهران تهیه می‌کنند و در جریان نیستند نظارت کنند؟ به همین مناسبت در چنین ساختاری امکان ندارد مردم بتوانند بر مدیریت شهری نظارت و کنترل داشته باشند. درحالی‌که شورای شهر، فقط شورای شهرداری‌ است.
درهمین‌راستا شاهد اختلافات زیادی نیز بین شوراها و شهرداری‌ها هستیم؟
طبیعی است، مثلا ۲۱نفر از طرف مردم شهر تهران به‌عنوان شورای شهر هشت میلیونی انتخاب می‌شوند و فقط می‌توانند حرف بزنند، درحالی‌که اشخاص دیگری در ساختار مدیریت اجرایی شهرداری عملا وظیفه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی را بر عهده دارند و طبیعی است که اعضای شورای شهر ابزار‌های لازم برای نظارت را در اختیار نداشته باشند. این شورای شهر با این مدیریت اجرایی نمی‌تواند در پیشبرد نگاه انسان‌محور قدمی موثر بردارد. به‌همین‌دلیل راهکار واقع‌بینانه برای خروج از شرایط کنونی پیگیری لایحه مدیریت واحد و یکپارچه شهری است که باید در راستای اصلاح و قانونی‌شدن آن اقدام جدی صورت گیرد.

یکی از انتقاداتی که به مدیریت شهری در ایران وجود دارد، این است که حوزه اختیاراتش محدود است. این انتقاد را تا چه حدی وارد می‌دانید؟
شهرداری‌ها باید تمام خدماتی که مردم نیاز دارند را در اختیار بگیرند، درحال‌حاضر این خدمات در اختیار وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های دولتی مختلف است که هزینه‌های سنگینی دارند و مردم باید تمام تعرفه‌های مشخص کرده را پرداخت کنند. اما اگر دولت این خدمات را در اختیار شهرداری‌ها در تهران و سایر شهرها بگذارد، روند تغییر خواهد کرد، ساختار دولت کوچک خواهد شد و در چنین ساختاری باید فقط نیروهای توانمند و چابک در دولت برای کار‌های ستادی حضور داشته باشند؛ بنابراین هزینه‌های جاری دولت خیلی کوچک خواهد شد، کارها هم به دست مردم و بخش خصوصی سپرده می‌شود و مردم نظارت خواهند کرد. ساختاری که با همکاری و مشارکت مردم و دولت می‌تواند سیاست‌های کلان ملی داشته باشد و شهرداری‌ها و دهیاری‌ها هم بتوانند در چارچوب قانون، شهر و روستای خود را اداره کنند، این سازوکاری‌ است که بیش از ۱۰۰ سال در کشورهای توسعه یافته به صورت قانونمند مورد عمل قرار دارد. بررسی کشورهای در حال توسعه منطقه چون هند، ترکیه، مالزی و... نشان می‌دهد که ساختار مدیریت دولتی آنها نیز درهمین‌راستا کوچک و چابک است و اختیارات به خود مردم و شهرداری‌ها تفویض شده است.
تشکیل شورای شهر در ۵دوره گذشته نتوانست دردی از شهرهای ما دوا کند، چه‌بسا از نظر ما که در این حوزه‌ها کار کردیم و شاهد دعواها بودیم، تشکیل شورا تنها سبب اتلاف هزینه بود و دستاوردی نداشت، از نظر شما پنج دوره گذشته شورا کمکی به پیشبرد اداره شهر کرد یا باید صبر کنیم تا قانون مدیریت واحد شهری اجرا شود؟
این روند را، گرچه هزینه‌های زیادی هم در پی داشته است، باید یک فرآیند یادگیری در کل جامعه و مثبت ارزیابی کنیم؛ به‌طوری‌که نه‌تنها در دورانی که اصلاح‌طلبان در شورای شهر بودند حتی در شوراهای دوم، سوم و چهارم که محافظه‌کاران در شورای شهر اکثریت کامل داشتند هم در عمل متوجه شدند که شورا‌ها با این شکل نمی‌توانند نقش موثری ایفا کنند.

لایحه مدیریت واحد شهری که دولت آن را مطرح کرد، چندی است که مسکوت مانده، آیا از مفاد آن اطلاعی در دست دارید؟ تا چه حد نواقص قانون قبلی در این قانون رفع شده است؟
لایحه مدیریت شهری در سال ۹۳ براساس همین ضرورت‌ که مدیریت کلان‌شهرها و دیگر شهرها با بن‌بست روبه‌رو شده بود، توسط وزارت کشور مطرح و تدوین شد. کارشناسان براساس تجارب بشری و اطلاعاتی که داشتند این لایحه را بررسی کردند و در دو کنگره هم‌اندیشی هم که برگزار شد و نواقص آن لایحه مطرح گردید. راهبردهایی که در لایحه مطرح شده است به‌طور کلی منطقی و در چارچوبی است که باید کار به دست مردم سپرده شود، اما فرآیند پیش‌بینی شده در این لایحه نواقص عمده‌ای دارد که می‌تواند در یک فرآیند کار کارشناسی اصلاحات لازم روی آن انجام شود و پس از تصویب این لایحه در هیات‌دولت جهت بررسی و تصویب نهایی به مجلس ارائه شود. البته شاهد مقاومت‌هایی برای اجرای این لایحه هستیم؛ زیرا کسانی هستند که به حقوق شهروندی و اینکه شهر باید به دست خود مردم اداره شود، باور ندارند. اما در شرایط کنونی که نیاز به اصلاح ساختاری در مدیریت کشور بیش‌ازپیش احساس می‌شود، ضروری است دولت آقای روحانی با همکاری نمایندگان مجلس و شورا‌های شهری و جلب همکاری کارشناسان مرتبط، مشترکا بررسی و نهایی‌کردن این لایحه را پیگیری کنند.

آیا چنین ظرفیتی در لایه‌های مدیریت کشور برای اجرای این قانون در صورت تصویب وجود خواهد داشت؟
البته انتظار اینکه این قانون در یک دوره به‌طور کامل اجرا شود دور از واقع‌بینی ا‌ست. این قانون باید تصویب و یک برنامه زمان‌بندی‌شده و گام‌به‌گام برای اجرای آن پیش‌بینی شود. در بقیه کشورها هم یکباره این تحول به‌وجود نیامده و زمینه‌های اصلاح ساختار مدیریتی به‌تدریج فراهم شده است.

در این لایحه به مدیریت شهری به چه میزان قدرت داده شده؟ آیا نهادها و سازمان‌هایی که از قدرت‌شان کاسته می‌شود در برابر اجرای این قانون مقاومت نخواهند کرد؟
قطعا همین‌طور است. درواقع، هم نگاه کلان مدیریتی و هم بخشی از وزارتخانه‌ها تمایلی به کوچک‌شدن و کاهش اختیارات خود ندارند. به‌عنوان مثال سازمان‌های مربوط به آب، برق، مخابرات، امنیت شهر و... باید زیر نظر شورای شهر و شهرداری‌ها باشد. این کاری بوده که در همه دنیا تجربه شده و مورد عمل قرار گرفته است.

تهران امروز با چند چالش جدی مواجه است؛ چالش‌هایی همچون آلودگی هوا، ترافیک و... . برای‌ گذار از این چالش‌ها چه پیشنهادی به مدیران کلانشهرها دارید؟
ما باید ببینیم انسان‌هایی که در جامعه ما زندگی می‌کنند چه نیازهایی دارند و تمام تمرکز و نگاهمان را متوجه نیاز انسان کنیم. نگاه مدیریتی ما باید انسان‌محور باشد درحالی‌که نگاه مدیران ما خودرومحور بوده است. برای توسعه تصور می‌کردیم باید تسهیلات برای تولید خودرو و خودروی سواری فراهم کنیم و امروز متوجه شدیم که نگاه مدیریت ما باید انسان‌محور باشد اما چگونه می‌توانیم نگاه انسان‌محور در مدیریت شهری داشته باشیم؟ بعد از سال ۱۹۷۰ نه‌تنها در اروپا و آمریکا بلکه در کشورهای درحال‌توسعه به این نتیجه رسیده‌اند که برای رفع مشکل آلودگی هوا، تامین محیط سالم برای زندگی شهروندان و تامین تسهیلات لازم برای جابه‌جایی ایمن، راحت و اقتصادی آنان در سطح شهر فقط سه راه‌حل راهبردی وجود دارد؛ توسعه حمل‌و‌نقل عمومی، توسعه دوچرخه‌رانی و پیاده‌روی. پیاده‌روی برای سفرهای کوتاه، دوچرخه‌رانی برای سفرهای کوتاه و متوسط و حمل‌و‌نقل عمومی برای سفرهای متوسط و طولانی. این راهبردی بوده که در سطح جهانی مورد توجه قرار گرفته است. از سال ۱۹۷۰ بانک جهانی روی دو مدل از ترافیک خط قرمز کشیده؛ خودروی سواری و موتورسیکلت. درحالی‌که ما می‌بینیم در شهرهای ما ازجمله تهران این دو وسیله جابه‌جایی به‌صورت فاجعه‌آمیزی شهر را در سیطره خود دارند و بیش از ۸۰ درصد سفر‌ها را به خود اختصاص داده‌اند.

مدیران کشور ما چگونه می‌خواهند این نگاه خودرومحور را به نگاه انسان‌محور و نیازی که انسان دارد تبدیل کنند؟
باوجود تلاش‌هایی که برای توسعه مترو در شهر تهران انجام شده حدود ۱۰ درصد سفرهای شهری ما با مترو و حدود ۶۰ درصد از سفرهای ما با خودروی سواری است. این در حالی است که کشورهای تولیدکننده بهترین خودروهای سواری مانند آلمان و فرانسه که افتخار دولت ما این است که آنها در تولید خودروی سواری ما سرمایه‌گذاری می‌کنند خودشان مثلا پاریس بیش از ۴۰ درصد سفر‌ها با مترو و کمتر از ۲۰ درصد سفر‌ها با خودروی سواری جابه‌جا می‌شود و در حال عبور از خودروهای بنزینی به سمت خودروهای برقی هستند. پیامد وضعیت کنونی ترافیک شهر تهران و آلودگی ناشی از آن این واقعیت تلخ است که طبق آمار رسمی در سال ۴ هزار و ۶۰۰ نفر در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می‌دهند که این بیش از تلفاتی‌ است که در خیلی از سوانح به‌وجود می‌آید. برای اصلاح این روند همان‌گونه که قبلا اشاره شد باید مدیریت شهر‌ها به‌صورت قانونمند و واقعی در اختیار مردم قرار گیرد تا به‌تدریج نگاه انسان‌محور در مدیریت شهری تحقق پیدا کند.

شما به اداره انسان‌محور شهر اشاره کردید. عملیاتی‌شده چنین مفهومی چه می‌تواند باشد؟
این فرآیند در صد سال اخیر در کشورهای توسعه‌یافته کاملا طی شده و در کشور آلمان شاید بیش از ۶۰ یا ۷۰ سال است که نهادهای مدنی شکل گرفته و این نهادهای مدنی شهرداری‌ها را مجبور کرده‌اند که مثلا زیرساخت‌های دوچرخه‌رانی را فراهم کنند. همین نهادهای مدنی بودند که حزب سبزها که نگاه زیست‌محیطی داشت را در آلمان شکل دهند. حال شاهدیم آلمانی که خودش تولیدکننده بهترین خودروهای سواری است، به‌طور متوسط بیش از ۱۲‌ درصد حمل‌و‌نقل شهری با دوچرخه انجام می‌شود. برخی شهر‌های کشورهای اروپایی هستند که تا ۷۰ درصد سفرهایشان با دوچرخه انجام می‌شود. ما در اوایل دهه ۸۰، کتابی درباره دانش فنی توسعه دوچرخه‌سواری در شهرها تهیه کردیم که توسط سازمان حمل‌و‌نقل ترافیک شهرداری تهران چاپ شده است. در این کتاب عنوان شده که چه موانع فرهنگی سبب می‌شود دوچرخه به‌عنوان یک روش حمل‌و‌نقل سلامت و اقتصادی مورد توجه شهروندان قرار نگیرد؟ اگر مشکل فرهنگی وجود دارد مشکل فرهنگی را باید با گفت‌وگو حل کنیم، همان‌طور که خیلی از مسائل فرهنگی در جامعه حل شده است، با ضوابطی که با فرهنگ ما همخوانی داشته باشد مشکل فرهنگی دوچرخه‌سواری بانوان هم باید در شهرهای ما حل شود. تنها راهکار برای حل مشکلات موجود، بازگشت به خود مردم است؛ کار مردم را باید به مردم بسپاریم و لازمه این کار، اصلاح ساختار مدیریت شهرهاست و اصلاح ساختار مدیریت شهرها هم لازمه‌اش اصلاح مدیریت در دولت خواهد بود.

اگر بخواهیم شهر یا کلانشهری را مثال بزنیم که از آن الگوگیری مشابه شهری مانند تهران با ۱۰ میلیون جمعیت باشد کدام شهر را می‌توان مثال زد و روند توسعه‌ای آنجا را برای تهران الگو قرار داد؟
به نظر من خیلی از شهرهای دنیا هستند که می‌توانند الگو باشند، اگر ما خودروهای فرانسوی را استفاده می‌کنیم باید پاریس را الگو بگیریم، شبکه متروی پاریس در حدی توسعه پیدا کرده که فاصله ایستگاه‌های مترو حداکثر ۳۰۰ متر است و شما به‌راحتی می‌توانید به مترو دسترسی داشته باشید. بیش از ۴۰‌ درصد سفرها در پاریس با مترو انجام می‌شود و باوجوداینکه مالکیت خودرو بالاست اما فقط حدود ۲۰ درصد سفرها با خودروی سواری انجام می‌شود. دوچرخه‌سواری مکانیزه و با استفاده از IT است. در لندن و برلین نیز همین‌طور است. در تمام شهرهای چین، مسیر دوچرخه وجود دارد. در همان چین که خودروهای سواری‌اش را به ما تحمیل می‌کند، خودش دوچرخه را به‌عنوان یک سیستم حمل‌ونقل استفاده می‌کند و در برخی شهرها ۴۰ درصد از سفرها با دوچرخه انجام می‌شود.

فکر می‌کنید نجفی در شهرداری تهران چقدر موفق خواهد بود؟
نجفی با توجه به کارنامه ۱۲ سال مدیریت قبلی، با چالش‌های جدی روبه‌رو بوده است. موفقیت او بستگی به نگاه مدیریتی‌اش‌ دارد. آیا می‌خواهد در همان راستای ساختار مدیریت متمرکز و اقتدارگرای موجود عمل کند یا می‌خواهد زمینه را برای تحول ساختاری مدیریت شهر تهران فراهم کند. مردم هنوز شفافیت و نگاه جدیدی را در تحول مدیریت شهر تهران نمی‌بینند، شورای شهر «امید» هنوز نقشی در مدیریت شهری، سیاست‌گذاری و برنامه‌ها ندارد، شهرداری با مدیریت اقتدارگرا عمل می‌کند و به نوعی مدیریت از بالا صورت می‌گیرد، نجفی، خودش و کارشناسانش را عقل مطلق می‌داند و قصد دارد از طرف هشت میلیون مردم شهر تهران برنامه‌ریزی و عمل کند درحالی‌که مردم و شورای منتخب آنها عملا نقشی در این فرآیند ندارند. به همین دلایل او برای اینکه بتواند مشکلات را حل کند باید زمینه‌ای فراهم کند که اعتماد عمومی جلب شود. در شرایط کنونی، به مدیریت اقتدارگرای شهر تهران اعتماد عمومی وجود ندارد و اگر هم هست حسن‌نیت و نوعی امید بوده که این شورای شهر و مدیریت منتخب بتواند این فرآیند اصلاحی را در مدیریت شهری پیگیری کند اما هنوز باوجود اصلاحاتی که درباره ساماندهی وضع موجود صورت گرفته اما جهت‌گیری هنوز تقویت مدیریت اقتدارگرای گذشته شهری است و هیچ اقدامی تاکنون برای اصلاح ساختار مدیریت شهری که مردم در مدیریت شهری مشارکت واقعی داشته باشند صورت نگرفته است. خود من هم در نامه تبریکی که همان ابتدا به نجفی دادم دو نکته را مشفقانه توصیه کردم؛ اول اینکه به‌صورت کوتاه‌مدت وضع موجود را ساماندهی کند زیرا با وضع موجود نمی‌تواند اطلاعات شفافی از وضعیت موجود برای برنامه‌ریزی داشته باشد و دوم اینکه اجرای لایحه مدیریت شهری را پیگیری کند چون تا آن لایحه اجرایی نشود و به‌تدریج ساختار مدیریت شهری اصلاح نشود، زمینه جلب مشارکت و اعتماد مردم برای انجام پروژه‌ها فراهم نخواهد شد. امروز بیش از گذشته به توصیه‌هایی که خدمت‌شان دادم باور دارم و فکر می‌کنم نجفی و دولت آقای روحانی برای حل مشکلات به‌جز اصلاحی که در ساختار به‌وجود بیاورند راهی ندارند تا بتوانند اعتماد عمومی را بیش‌ازپیش جلب کنند و با کمک مردم و سپردن کار به دست مردم گره‌ها را به‌تدریج و گام‌به‌گام باز کنند و آن نگاه انسان‌محور در برنامه‌ها به‌تدریج محقق شود.
منبع: روزنامه وقایع اتفاقیه 8 بهمن 96- (سعیده علیپور )