Tuesday, July 28, 2020

به ظریف گفتیم در راه مصدق قدم بردار


گفت و گو با محمد توسلی دبیر کل نهضت آزادی ایران:

به ظریف گفتیم در راه مصدق قدم بردار

شرق: نهضت آزادی ایران در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۹۹، در نامه‌ای به محمدجواد ظریف؛ وزیر امور خارجه‌، ضمن تقدیر از او به دلیل بزرگداشت دکتر مصدق در شورای امنیت سازمان ملل، بر نقش مثبت ظریف در روند برجام هم تاکید کرد و نوشت: «مواضع اخیری که در شورای امنیت سازمان ملل متحد ابراز داشتید و تأسی به راه و ذکر و نام دکتر مصدق در هنگام دفاع از حقوق اساسی و حاکمیت ملی ایران مستتر در قطعنامه‌ی ۲۲۳۱، عملی شجاعانه و قابل تقدیر در راستای اقناع افکار عمومی جهان و آشنا ساختن نسل جوان با افتخارات ملت ایران به شمار می‌رود». این نامه به وزیر امور خارجه باعث شد تا بسیاری از اشخاص و گروه‌های سیاسی به آن واکنش نشان دهند. رسانه‌های اصولگرا با اشاره به نامه نهضت آزادی به ظریف تاختند که «مصدق مسلمان نبوده است». برخی از فعالان سیاسی مدعی شدند که نهضت آزادی از راه بازرگان و یزدی منحرف شدند و حتی سلطنت‌طلب‌ها نیز به نهضت آزادی ایران انتقاد کردند. برای بررسی هدف اصلی نگارش این نامه و نیز علت انتقادهای اخیر ساعتی با محمد توسلی، دبیر کل نهضت آزادی، به گفت وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

*آقای توسلی حتما در جریان نقدهای اخیری که به نامه نهضت آزادی شد قرار دارید. پاسخ شما چیست؟  
ابتدا باید از تمام کسانی که این بیانیه را نقد کردند، تشکر کنم. در شرایط فعلی کشور، نیاز است تا در جامعه مسائل مطرح شده توسط افراد و گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی نقد و باب گفت‌وگو در سطح ملی میان آنها باز شود تا بتوانیم به یکسری مطالبات مشترک برسیم. اگر در این گفت‌وگوها ما به یک وفاق ملی نرسیم، بدون شک نمی‌توانیم فرایند گذار به دموکراسی را در راستای منافع ملی پشت سر بگذاریم. نکته بعدی که باید به آن بپردازم این است که، مجموع نقدهای انجام شده به نامه نهضت آزادی ایران را به طور کلی می توان به سه قسمت دسته بندی کرد. قسمت نخست مربوط به گروه‌های برانداز بود و  طبیعی است که این طیف با خط مشی ما موافق نباشند. بخش دیگر شامل محافظه‌کاران و نهادهای سخت قدرت می‌شود که آنها نیز از بعد انقلاب به خصوص بعد از خرداد 60، نه تنها در نقد نهضت آزادی بلکه در تضعیف ما به صورت‌های مختلف عمل کرده‌اند. اما در نقد اخیر به نامه نهضت آزادی، بخش جدیدی وجود دارد که با نهضت ارتباط خوب داشتند و از روی دلسوزی نقدهای خود را مطرح کردند. بنابراین مخاطب پاسخ ما بیشترهمین گروه است.
ما درخصوص مسائل داخلی و خارجی از ابتدای انقلاب به صورت تفصیلی در بیانیه‌های مختلف نقدهای اساسی خود و راهکار عبور از مشکلات را مطرح کرده‌ایم. بارها به سیاست‌های منطقه‌ای و مداخلات نظامی ایران نقد کرده‌ایم. بارها به وجود نهادهای حکومتی بالادستی وزارت خارجه و منشاء دوگانه سیاست خارجی نقد کرده‌ایم. اما برای انتشار این نامه و تقدیر از دکتر ظریف چند محور مورد نظر بود. در شرایط ملتهب کنونی که مدیریت کشور یکپارچه نیست و نهادهای مختلف در تصمیم گیری نقش دارند، یک وزیر امور خارجه‌ای در دولت حضور دارد که از نظر رشته تحصیلی مرتبط، تخصص و آشنایی با روابط بین‌الملل و توانمندی در ارتباطات انسانی ‌ در مقاطع حساسی چون مذاکرات برجام توانسته در راستای منافع ملی اقدام کند. سوال اصلی این است که آیا چون در جامعه ما ظلم، نابرابری و فساد گسترده وجود دارد باید نسبت به اقدامات این وزیر توانمند در حوزه به ثمر رساندن مذاکرات برجام بی‌تفاوت باشیم و از عملکردی که مبتنی بر الگویی صلح‌آمیز بود، دفاع نکنیم؟ به نظر ما یکسان دیدن همه مسئولان و یکسان دیدن تمام عملکرد هر مسئولی در این شرایط دوران گذار و با نگاه اصلاحات، مطلق نگری و سیاه وسفید دیدن واقعیت هاست. محور بعدی مورد نظر این بود که مجلس شورای اسلامی فعلی با شرایطی که اکثریت ملت در بسیاری از کلانشهرها به آن رای نداده‌اند، این وزیر امورخارجه را با خدمات و اقداماتی که، مستقل از نقدها در سیاست خارجی، در راستای منافع ملی انجام داده به فحاشی گرفتند. آیا احزاب و نهادهای مدنی ما، باید به این برخورد مجلس بی‌تفاوت باشند؟

*آیا این رویه شما با شیوه سیاست‌ورزی مهدی بازرگان و حتی ابراهیم یزدی که همواره حامل نقدهای بنیادی بودند، تفاوت ندارد؟ به عبارت دیگر، آیا تجدیدنظری در اصول، برنامه‌ها، جهت‌گیری‌ها و مشی نهضت آزادی ایران نسبت به سوابق تاریخی پدید آمده است؟ آیا در گذشته هم سابقه داشته است که نهضت آزادی، نسبت به افرادی که به نهضت انتقاد جدی دارند، با چنین لحن مشفقانه ابراز نظر داشته باشند؟

اتفاقاً این نقد را هم کسانی که ما به حسن نیت آنها تردید نداریم مطرح کرده‌اند و تصورشان این است که مواضعی که امروز نهضت آزادی دارد با مواضعی که در زمان مهندس بازرگان و دکتر یزدی وجود داشت، تفاوت دارد. کمااین‌که وقتی نهادهای هسته سخت قدرت نیز می‌خواهند در رابطه با نهضت جمع بندی کنند همین نظر را دارند و کتابی را جدیداً به اسم نهضت آزادی ایران از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۶ منتشر کرده‌اند که  در آخر به این نتیجه می رسد که پرونده نهضت آزادی ایران با درگذشت دکتر یزدی بسته شده و دیگر توان ادامه دادن ندارد. کمااین‌که، مجموعه نهادهای امنیتی جدای از تولید چنین محتواهایی با توجه به سابقه‌ای که در زمینه سایر احزاب و نهادهای اجتماعی دارند به دنبال این موضوع بودند که از درون به نهضت آزادی لطمه وارد کنند.
بررسی مواضع، بیانیه ها و مصاحبه ها و اقدامات نهضت که در این چهار سال اخیر انجام شده در ادامه همان گفتمان پیشگامان نهضت چون مهندس بازرگان و دکتر یزدی و حتی  به روزرسانی برخی مواضع بوده است. همان‌طور که در گذشته هیچ تصمیم شخصی در نهضت انجام نداده‌اند و تمام مصوبات و بیانیه‌ها به صورت جمعی بوده، در این چهار سال نیز همان روش ادامه داشته است. تمام بیانیه‌ها و حتی مصاحبه ها در چارچوب مواضع و مصوبات جمعی بوده است.
 درباره بخش آخر سوال شما نیز باید توضیح دهم که این روش در گذشته هم معمول بوده است. از جمله بعد از آنکه در جنگ تحمیلی فتح خرمشهر رخ داد، ما خواهان پایان جنگ شدیم و هزینه‌های سنگینی نیز پرداخت کردیم تا موضع خود را به اطلاع عموم مردم و مسئولان برسانیم. سال 67 بعد از بیانیه «هشدار» و انتشار نشریه «تفصیل و تحلیل ولایت مطلقه فقیه» که دفتر نهضت بسته شد و جمعی از دوستان ما بازداشت شدند، آقای خمینی اعلام کرد که من جام زهر را نوشیدم و قطعنامه 598 را می‌پذیرم. نهضت ضمن تجلیل از همه شهیدان از این تصمیم حمایت کرد، زیرا در راستای منافع ملی بود. شاید همین منتقدین باید بگویند که نهضت در آ ن مقطع هم نباید موضع می‌گرفت.
باید این را بپذیریم که در دوران گذار، سیاست عرصه سیاه و سفید دیدن نیست بلکه باید همه چیز را خاکستری دید. نقاط ضعف را مورد اعتراض قرار داد و یادآور و قدردان نکات و اقدامات مثبت و ارزنده بود. این نگاه، مبتنی بر آموزه‌های قرآنی است که دشمنی یا اختلاف با فرد و گروهی، ما را از دایره انصاف و عدالت خارج نکند. در این دوران گذار ما نباید به صورت مطلق به موضوعات نگاه کنیم، نیاز است تا نقاط قوت تقویت شود و نقاط ضعف نیز نقد شود تا راه گذار به دموکراسی هموار و طی شود. ما نیز در این راه به اندازه توانمان عمل کرده‌ایم و با توجه به محدودیت‌هایی که برای ما وجود دارد، بیش از وسع‌مان نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم و انشالله از خداوند باری تعالی نیز می‌خواهیم که هرجا قصور و اشتباهی کرده‌ایم، بر ما ببخشد.

*قدری از نکات مثبت بیانیه و مسائلی که از سوی خوانندگان منتقد، نادیده انگاشته شد، بگویید.

نکته اصلی این نامه فقط تعریف از آقای ظریف نبود بلکه بخش عمده آن را نقد وزیر امور خارجه و حاکمیت جمهوری اسلامی ایران تشکیل می‌داد. اما چون عموما مردم فقط به عنوان بیانیه توجه بیشتری دارند متن آن به ویژه توسط ناقدین کمتر توجه شده است. ما به دلیل این که آقای ظریف بخشی از سخنرانی دکتر مصدق را مطرح کردند از این فرصت استفاده کردیم تا این پیام را به ایشان برسانیم که در کنار استفاده از گفتار و نام مصدق باید از «راه» او نیز که به عنوان یک راهبرد برای خروج از بحران‌های کشور مطرح است، توجه کنند. دکتر مصدق چگونه با ملت خود پیوند داشت، باور به آزادی، حاکمیت ملی و حاکمیت قانون داشت که توانست نه تنها در سطح منطقه‌ای بلکه در سطح جهانی یک گفتمان را معرفی کند. امروز کسانی که بدنبال منافع ملی هستند اذعان می‌کنند که «راه مصدق» بهترین راهبرد برای خروج از بحران‌های کشور است. بتابراین بخش عمده این نامه جلب توجه آقای ظریف و نقد محترمانه او و مسئولان جمهوری اسلامی است. بنابراین دلایل نهضت در انتشار این نامه همزمان تقدیر از آقای ظریف، نقد او هم بود تا به این موضوع توجه کنند که شیوه‌های کنونی مدیریت کشور نمی‌تواند ما را از بحران‌های کنونی رهایی بخشد؛ مگر این که تغییری در ساختار کلان مدیریتی رخ بدهد و به حقوق اساسی ملت و اصول نادیده انگاشته شده قانون اساسی برگردیم.

*شاید بخشی از انتقادهایی که به نامه اخیر نهضت وارد شده، برآمده از انتقادهای عمومی خاصه انتقادهای جوانان نسبت به موضاعات کلی کشور باشد که به نظر می‌رسد چنین شرایطی قدری امید را هم در کشور کم کرده است. برای رفع چپنین حالتی چه باید کرد؟

من واقعا به نسل جوان حق می‌دهم. نسلی که امید به آینده خود را از دست داده و حتی با بالاترین مدارک دانشگاهی نیز بی‌کارند. ما مدیون این نسل هستیم و باید حق بدهیم. پس در آنچه که بیان می‌کنیم باید مصالح بلند مدت این نسل و آحاد ملت را در نظر بگیریم. اما در شرایط ملتهب کنونی ما نمی‌توانیم احساسی برخورد کنیم. سوالی که در این جا باید پاسخ داده شود این است که آیا شورش‌های اجتماعی کور این نسل معترض در شرایط کنونی جامعه و بدون توسعه نهاد های مدنی می‌تواند مطالبات این نسل را محقق کند؟
تمام تحلیل‌ها و واقعیت‌های حاکم در جامعه نشان می‌دهد که این فرایند باید طی شود تا به شرایطی برسیم که جنبش اجتماعی ایران بتواند تاثیر خود را داشته باشد؛ همان طور که قبلا گفته شده؛ کمک به انسجام احزاب و نهادهای مدنی در داخل کشور حول محور مطالبات مشترک ملی و تقویت جنبش اجتماعی ایران ضروری است تا این فرایند طی شود. بدون طی کردن این فرایند، جز هرج‌ومرج، جز فروپاشی ایران و جز ریختن آب به آسیاب بیگانگانی که دنبال تجزیه تمامیت کشور هستند، هیچ حاصلی نخواهد داشت. این نوع شورش‌های کور عملا کمک به برنامه‌هایی است که آمریکا، اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه مانند عربستان و برخی از گروه‌هایی که بعد از انقلاب به دنبال براندازی بوده و هستند و توجهی  به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران ندارند، دنبال می‌کنند. به تعبیر دکتر ابراهیم یزدی: برای گذار به دموکراسی و حاکمیت ملت، «ما راه طولانی آمده ایم و راه طولانی‌تر در پیش داریم.» باید هر راهکاری برای نجات ایران، از داخل کشور و درون‌زا باشد. البته به نظر بنده یک خودآگاهی در اکثریت مردم ما وجود دارد تا آب به آسیاب بیگانه نریزد.

*در پایان این خودآگاهی را بازتر کنید و آیا این روند در سال 1400 نیز ادامه خواهد داشت؟

من مسئله را برای شما باز نمی‌کنم؛ زیرا رخدادهای دوم خرداد 76 و خرداد 88 ، انتخابات سال 92، 94، 96، 98 و به عقیده من انتخابات سال 1400 نیز هر یک نشانگراگاهی بروزشده جامعه ما بوده و خواهد بود.. در انتخابات 98 مردم پیام خود را به حاکمیت به صورت شفاف نشان دادند. بنابراین مردم ما به طور نسبی به سطحی از خودآگاهی رسیده‌اند که سزاوار حاکمیتی دموکراتیک باشند و این مسئله، خود یک سرمایه اجتماعی است. این آگاهی‌ها باید با تقویت جنبش اجتماعی ادامه پیدا کند، تا بتوانیم با حداقل هزینه، فرآیند گذار به دموکراسی را طی کنیم و بالاخره باید نهاد دین از نهاد قدرت جدا شود تا «ملت» در جایگاه طبیعی خود قرار گیرد و بر سرنوشت خود حاکم شود.

 منبع: شرق 7 مرداد 99 (متن کامل)

اطلاعیه در باره وضعیت معالجه مهندس عبدالعلی بازرگان



بسمه تعالی

اطلاعیه

پیرو اطلاعیه مورخ  6 مردادماه 99 در باره عارضه مغزی برادر بزرگوارمان جناب آقای مهندس عبدالعلی بازرگان عضو ارشد نهضت آزادی ایران ضمن تماس با همسر محترم ایشان پیامی در خصوص آخرین وضعیت سلامتی ایشان ارسال کرده‌اند که عینا به اطلاع اعضا و علاقمندان گرامی می رساند:
«با عرض سلام خدمت همه عزيزان و بزرگواراني كه از راه‌هاي دور و نزديك جوياي سلامتي همسرم مهندس عبدالعلي بازرگان هستيد، به عرض ميرسانم كه ايشان پس از ابتلا به يك عارضه خفيف مغزي در حال حاضر به لطف و مرحمت خداوند خطر را پشت سر گذاشته و در بیمارستان بستری است. در شرایط کنونی به علت ملاحظات مربوط به کوئید ۱۹ بیمارستان پذیرای هیچگونه ملاقاتی نیست لذا من نیز از طریق مجازی روزی دوبار با ایشان و پزشکان معالج در تماس هستم. آخرین تماس تلفنی من روز دوشنبه  ۶ مرداد دو بعدازظهر انجام گرفته  که به لطف پروردگار حال ایشان رضایت بخش بود. با تشکر از لطف و محبت همه عزیزان و با التماس دعا - شهلا بازرگان (مظاهری) »

نهضت آزادی ایران
7 مرداد 1399



اطلاعیه نهضت آزادی در باره عارضه مغزی مهندس عبدالعلی بازرکان



اطلاعیه

عارضه مغزی مهندس عبدالعلی بازرگان

متاسفانه خبردار شدیم که روز شنبه 1399/05/04 آقای مهندس عبدالعلی بازرگان، پژوهشگر و مروج قرآن، در پی یک سخنرانی مبسوط به مناسبت «ایام حج» دچار عارضه مغزی می‌شود و به‌ناچار، همان روز مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد که به‌حمدالله، با موفقیت به انجام می‌رسد. ایشان اکنون در بخش مراقبت‌های ویژه پزشکی در یکی از بیمارستان‌های محل اقامت خود تحت نظر پزشکان معالج‌ قرار دارد و امید است که به خواست خدا، ظرف چند روز آینده از بیمارستان مرخص شود.
از اعضا، دوستان و همفکران آن برادر بزرگوار و ارجمند و همچنین، علاقمندان به آثار قرآنی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی ایشان، درخواست دعای خالصانه از پیشگاه خداوند رحمان و رحیم برای شفا و سلامت عاجل و توفیق بیش از پیش ایشان را داریم.
نهضت آزادی ایران
6 مردادماه 1399
.

چالش‌ها و موانع کار حزبی در ایران


گفت و گو با محمد توسلی:
چالش‌ها و موانع کار حزبی در ایران

*بیش از صد سال از فعالیت احزاب در ایران می گذرد و در سال های قبل و بعد انقلاب حزب های مختلفی تشکیل و فعالیت داشتند که موجب تحولاتی در بستر سیاسی شدند.اما هنوز نمی توانیم جامعه ایران را حزبی بدانیم.مسئله چیست؟

اجازه بدهید در ابتدا نگاهی تاریخی واجمالی به روند تشکیل احزاب در اروپا و ایران داشته باشیم. با مرور تاریخ اروپا ملاحظه می‌کنیم پس از چندین قرن حاکمیت روحانیت کلیسا در قدرت و ایستادگی مردم با تحمل هزینه های بسیار سنگین نهایتا روحانیت کلیسا از قدرت خارج شد و در جایگاه طبیعی خود در عرصه عمومی قرار گرفت. در چنین شرایطی است که به تدریج زمینه های توسعه انسانی و تحولات فرهنگی و اجتماعی یعنی «مدرنیته» فراهم می شود. حقوق شهروندی، آزادی بیان و مطبوعات، برگزاری انتخاب آزاد و در پی آن تشکیل پارلمان با حضور نمایندگان ملت صورت می‌گیرد و در پارلمان نمایندگان برای تحقق مطالبات مردم دیدگاه های مختلفی پیدا می کنند. در چنین شرایطی است که خارج از پارلمان صاحبان دیدگاه های مشترک حزب تشکیل می‌دهند و نمایندگانی که از این طریق در مجلس حضور پیدا می‌کنند می توانند گفتمان و برنامه‌ای را برای پاسخگویی به مطالبات مردم پیگیری کنند. مثلا در انگستان دو حزب محافطه کار و کارگری و در مراحل بعد در آمریکا دو حزب جمهوری خواه و دموکرات برای پاسخگویی به مطالبات مردم با دو  نگاه و برنامه متفاوت تاسیس می شوند. در آلمان حزب دموکرات مسیحی و سوسیال دموکرات و اخیرا سبزها را داریم و....
تجربه 200 ساله اخیر اروپا نشان می دهد که احزاب وقتی تشکیل شده که جامعه توسعه سیاسی پیدا کرده است. اما در ایران شرایط کاملا متفاوت بوده است، تحولات رخ داده در اروپا بر دو جریان اصلی در ایران اثر گذاشته‌اند؛ از یک سو برخی روحانیون چون عبدالرحمن کواکبی در جریان این تحولات اروپا قرار می‌گیرد و اثر «طبایع الاستبداد» را می نویسد که مورد استفاده و آگاهی برخی از مراجع و روحانیون آن زمان قرار می گیرد و برخی روحانیون همان نگاه دیرین سنتی خود را دارند. از سوی دیگر روشنفکرانی که در اروپا تحصیل می کنند و به ایران باز می‌گردند و بطور طبیی نگاه متفاوتی با روحانیون دارند و در قالب انقلاب مشروطه هر سه گروه نقش داشته اند. وقتی انقلاب مشروطه پیروز می شود و به نظام استبدادی و ظل اللهی شاهان که خود را در جایگاه حاکم مطلقه ازسوی خدا می دانستند و مردم را رعیت تلقی می‌کردند، خاتمه داده می شود، حاکمیت قانون و عدالت مورد توجه قرار می گیرد. اما در نهایت به خاطر آماده نبودن بستر فرهنگی اجتماعی و پراکندگی گروه های مختلف فرصتی برای تحقق مطالبات مردم فراهم نمی شود. روحانیونی مانند میرزای نائینی طرفدار مشروطه و روحانیونی مانند شیخ فضل الله نوری مخالف مشروطه بودند. در نهایت نگاه نایینی که شاگرد آخوند خراسانی بود پیروز می شود. البته در میان روشنفکران نیز پراکندگی فکری وجود داشت و میزان تعامل و گفتگو به گونه ای نبود که زمینه توسعه سیاسی و فرهنگی در جامعه فراهم شود.

*تا مجلس دوم و سوم ...
در مجلس دوم وسوم به تدریج احزاب تشکیل می شوند اما دوام چندانی ندارند. مثلا «حزب دموکرات» در مجلس دوم در سال 1288 تشکیل می شود و پس از ده سال فعالیت آن متوقف می شود. این حزب به رغم داشتن مرامنامه با نگاه ملی و سوسیال دموکراسی و چند روزنامه و تشکیلات اما از آنجا که نگاهشان صرفا انتخاباتی و قدرت محور بود و در میان مردم پایگاهی نداشتند نمی توانستند آن رسالت و نقشی که احزاب در اروپا داشتند را در ایران ایفا کنند.
عدم درک فعالان سیاسی به ضرورت و نقش حیاتی احزاب در دوران گذار به دموکراسی و بستر سازی برای توسعه سیاسی و توانمند سازی جامعه، عامل مهم در نهادینه نشدن احزاب در این دوره و عدم استقرار یک سامان سیاسی مستحکم و نهایتا موجب فراهم شدن زمینه برای مداخله بیگانگان و کودتای 1299 و دو دهه حکومت رضاه شاه می‌گردد.
بعد از شهریور 1320، با باز شدن فضای سیاسی فعالیت حزبی مجددا آغاز می شود. ابتدا حزب توده و سپس احزاب ایران، مردم ایران و فدائیان اسلام تشکیل می شوند. در این میان جریانی با حضور مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی شکل می‌گیرد که با تجربه ای که از دوران مشروطه  و تحصیل در اروپا داشتند و با جوهر تمدن و زمینه های پیشرفت در اروپا آشنا شده بودند، به دنبال ایجاد بسترهای توسعه سیاسی و اجتماعی حرکت می کنند. در آن شرایط، قبل از تشکیل حزب ابتدا به دنبال ایجاد تحولات فرهنگی و اجتماعی در جامعه هستند و این آیه قرآن «انّ الله لایغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم» را سرلوحه برنامه خود قرار می دهند.

*یعنی در آن شرایط اولویت را به فعالیت فرهنگی به جای فعالیت حزبی و سیاسی می دهند؟
بله، معتقد بودند که جامعه ما با دو مشکل اساسی فرهنگ استبدادی و خرافات هزار ساله رنج می برد که مانع توسعه یافتگی جامعه هستند آیت الله سید محمود طالقانی هم که از قبل با آنان ارتباط خانوادگی و اجتماعی داشتند به این جمع می پیوندند و راهکارهای جدیدی در نظر می‌گیرند. انجام خدمات فرهنگی چون انتشار مجله دانش آموز، تشکیل نهادهای مدنی و تاسیس و همکاری با انجمن های مختلف را در برنامه‌های خود مورد توجه قرار می دهند. انجمن اسلامی دانشجویان دنشگاه تهران را که تشکیل شده بود حمایت و پشتیبانی می کنند. مهندس بازرگان کانون مهندسین را تشکیل می‌دهد و تلاش می شود تا از طریق توسعه نهادهای مدنی و خدمات آگاهی بخشی فرهنگ دینی و ملی جامعه را پالایش کنند. در دهه 30 با ورود دکتر مصدق به عرصه سیاسی در طول 28 ماه حکومت خود تحولات شگرفی در زمینه توسعه سیاسی و فعالیت آزاد احزاب و مطبوعات شکل می‌گیرد. سلطه بیگانگان محدود می شود و با اصلاح قانون انتخابات مجلس و شهرداری‌ها گام بزرگی جهت توسعه سیاسی برداشته می شود که از این دوران به عنوان دوران درخشان توسعه  سیاسی یاد می شود. بعد از کودتای 28 مرداد 32 فضا دوباره بسته می شود. اما چون بستر و زمینه های جنبش اجتماعی فراهم شده بود بلافاصله نهضت مقاومت ملی با حضور نمایندگان احزاب ملی و شخصیت های مستقلی چون مهندس بازرگان، دکتر سحابی، آیت الله طالقانی، شاه‌حسینی، مهندس سحابی، دکتر یزدی  و روحانیونی مانند آیت الله سید رضا زنجانی و... شکل می‌گیرد و در مقابل رژیم کودتا ایستادگی می کنند. بعد از بازداشت هایی که در سال‌های 34-35 رخ می دهد، مهندس  بازرگان و مهندس سحابی در دوران زندان چالش‌های فعالیت سیاسی مخفی خود را در این دوره ارزیابی  و تلاش می‌کنند دلایل پایین بودن راندمان فعالیت آن دوره را تحلیل کنند و یکی از پرسش های اساسی که مطرح می شود این است که چرا ما نمی‌توانیم با هم کار جمعی انجام دهیم. بر این اساس در سال 35 نهاد «متاع» (مکتب، تربیتی، اجتماعی، عملی) را تشکیل می‌دهند تا بسترهای توسعه فعالیت نهادهای مدنی و اجتماعی تقویت شود. آنچه مورد توجه قرار می‌گیرد این است که قبل از اینکه مردم در داخل احزاب  و فعالیت سیاسی وارد شوند ابتدا باید در بسترهای اجتماعی و فرهنگی رشد کنند. در این راستا به تدریج انجمن اسلامی مهندسین، پزشکان، معلمان ، بانوان و نهادهای فرهنگی چون شرکت سهامی انتشار و ... تشکیل می شود تا افراد در قالب نهاد مدنی کار جمعی را یاد بگیرند.

*بعد از نیم قرن هنوز این مسئله حل نشده ...
بله، سال 36 مهندس بازرگان در سخنرانی جشن عید فطر انجمن اسلامی دانشجویان، حاصل نظری مشکلات تجربه همکاری‌های جمعی خود را در آن دوران تحت عنوان «احتیاج روز» مطرح می‌کند و به این مسئله می پردازد که حضور در نهادهای مدنی و تمرین فعالیت جمعی مهمترین نیاز امروز جامعه است. بعد از گذشت 60 سال وقتی می‌خواستم یادداشتی در مورد مسائل و نیازهای جامعه بنویسم متوجه شدم «احتیاج روز» همچنان همان نیاز و مسئله و دغدغه‌ی امروز جامعه ماست.
بعد از تشکیل انجمن ها و نهادهای اجتماعی در دهه 30، در سال 1339 فضای سیاسی باز و جبهه ملی دوم تشکیل می شود و سپس در اردیبهشت سال 40 بر اساس ضرورت هایی نهضت آزادی ایران تاسیس می شود. بعد از رخدادهای سال 41 و 15 خرداد سال 42 با بسته شدن دوباره فضا و تشدید انسداد سیاسی، فعالیت احزاب و مبارزه قانونی متوقف می شود و از سال 42 تا 57 احزاب وابسته به حاکمیت و نمایشی فعالیت می کنند که در نهایت هم به تک «حزب رستاخیز» گوش بفرمان شاه منجر می شود که همه یا باید عضو آن باشند یا ایران را ترک کنند!
اما جنبش اجتماعی ایران، به رغم ضربات سنگینی که این دوره به مبارزه مسلحانه وارد شده بود و تمام موانع و فضای استبدادی، توسعه پیدا می‌کند و بین سال های 54 تا 57 با مشارکت و انسجام  همه نیروهای های اجتماعی به ویژه با همکاری نیروهای ملی و اسلامی، مهندس بازرگان و سایر رهبران نهضت آزادی و روحانیت مبارز به رهبری آقای خمینی که از سال 41 وارد عرصه عمومی شده بودند، جنبش اجتماعی ایران در 22 بهمن پیروز می شود و مشکل حاکمیت «استبداد سیاسی» و نماد آن یعنی شاه را از جامعه ایران حذف می‌کند تا راه برای توسعه سیاسی و تحقق مطالبات تاریخی مردم یعنی آزادی و حاکمیت ملت هموار گردد. همه به یاد داریم آیت الله خمینی در«نوفل لو شاتو» همین مطالبات تاریخی مردم را بر بام رسانه های جهانی برای چشم انداز جمهوری اسلامی ایران ارائه می‌دهند؛ ما کشوری خواهیم داشت، آزاد و دموکرات، جمهوری آن مانند جمهوری فرانسه است و همه حتی دگر اندیشان می توانند حزب داشته باشند و نظر خود را مطرح کنند. به همین علت  مردم در رفراندم 12 فروردین 58 با چنین چشم اندازی به جمهوری اسلامی، آری گفتند.

*بعد از انقلاب فعالیت حزبی چگونه پیش می رود؟
در فضای آزاد پس از انقلاب احزاب مختلف تشکیل می شوند. از جمله حزب توده با همه توان و امکانات خود سازماندهی می‌شود، سازمان مجاهدین خلق که اعضای آن تازه از زندان آزاد شده بودند با استفاده از تمام امکانات سازمان خود را گسترش می‌دهند، روحانیون مبارز نیز حزب جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند و طیف گسترده سایر احزاب و گروه های سیاسی به فعالیت می پردازند. در این دوران مطبوعات از آزادی کامل برخوردارند.
اما آنچه وجود نداشت، زمینه های توسعه سیاسی و اجتماعی بود؛ عدم مدارا و برنامه‌ریزی، پرهیز از گروه‌گرایی و قدرت طلبی  و تاکید بر منافع ملی. به تدریج جنگ قدرت شکل می‌گیرد و بجای تاکید بر آزادی و حاکمیت ملت و قانون و همکاری برای عبور از شرایط ملتهب دوران پس از انقلاب، هرگروهی به دنبال حاکمیت مطلقه خود بود. در این شرایط مجاهدین خلق، حزب توده، روحانیون و .. هر کس دنبال قدرت است. نهایتا در خرداد 60 فضای کشور بسته می شود. پیش نویس قانون اساسی که در زمان دولت موقت نهایی شده بود، کاملا دموکراتیک بود. اما وقتی برای تصویب به مجلس خبرگان قانون اساسی می رود موارد دیگری به آن اضافه می شود و دوگانگی در آن به وجود می‌آید. از سویی اصولی در قانون اساسی پیش بینی شده که توسعه سیاسی  و حقوق اساسی ملت را تضمین می‌کند و از سوی دیگر با اضافه شدن اصل ولایت فقیه حاکمیت و اختیارات را در نهادی متمرکز می‌کند که همه باید از او فرمان بگیرند. این دوگانگی بعد از خرداد 60 باعث می شود احزاب مخالف حذف شوند و یا به خارج از کشور بروند. تنها حزبی که پس از خرداد 60 به خاطر سوابق و جایگاه رهبرانش در مدیریت انقلاب همچنان در ایران می ماند و با تحمل هزینه های بسیار سنگین به فعالیت ادامه می دهد نهضت آزادی ایران است. رهبران و اعضای نهضت آزادی با توجه به احساس مسئولیت تاریخی و شناخت ریشه های مشکل پیش‌آمده، با ایستادگی و آگاهی بخشی کوشش کردند ضمن آگاهی بخشی و نشان دادن علل انحرافی که پیش آمده از مطالبات تاریخی ملت ایران پاسداری کنند.

*حزب جمهوری و موتلفه هم بودند...
فعالیت حزب جمهوری اسلامی هم در مرحله بعد به خاطر تضاد درونی متوقف شد و بخش هیات های موتلفه آن با همان نگاه محافظه‌کاری بصورت حزبی به فعالیت خود در درون قدرت ادامه می دهد. البته احزاب دیگری چون سازمان مجاهدین انقلاب نیز در درون قدرت حضور داشتند.

*نهضت از دهه 30 فعالیت مدنی و اجتماعی و بعد حزبی را تجربه و با انقلاب زمان محدودی حضور در عرصه قدرت سیاسی  را تجربه کرده بود که با چالش های زیادی رو به رو و به کنار زده شد.در چنین شرایطی باید با بازگشت به عقب، فعالیت در انجمن های مدنی را ادامه می داد ؟
بله، اما گر سوابق و اسناد تاریخی نهضت را نگاه کنید نهضت در دهه 60 هر روز در معرض تهاجم و حمله بود. به عنوان نمونه در برنامه شب احیا در ساختمان مطهری افراد مسلحانه حمله می‌کنند، در برنامه مراسم سالگرد نهضت در سال 65 که قرار بود بر سر قبر آقای طالقانی برگزار شود، در همان ورودی بهشت زهرا جمعی از رهبران و فعالان نهضت را با وضع ناهنجاری بازداشت می‌کنند و به کهریزک می برند که تفصیل این رویدادها در اسناد نهضت قابل دسترسی و مطالعه است.
در آن فضای ملتهب نهضت کوشش می‌کند تا با فعالیت های آگاهی بخشی خود در مقابل انحرافی که  به وجود آمده ایستادگی کند و با پیگیری مطالبات قانونی مردم از جمله ضرورت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه جنبش اجتماعی ایران را بارور کند. بسته شدن دفتر نهضت در خرداد 67 و بازداشت جمعی از فعالان متعاقب بیانیه هشدار و مواضع نهضت در خصوص ادامه جنگ تحمیلی بعد از پیروزی خرمشهر و جریان نامه محترمانه و کارشناسی 90 امضایی به رئیس جمهور وقت و بازداشت های گسترده سال 69 که شرح آن در کتاب «در میهمانی حاج آقا» منتشر شده و... همه این رخداد ها فضای سیاسی و پر تنش دهه 60 و اوایل دهه 70 را نشان می دهند که چگونه با ایستادگی زمینه های اجتماعی رخداد و جریان انتخابات دوم خرداد 76 را رقم می زند. از میان حدود 300 نفر شرکت کننده در آن انتخابات  فقط 4 نفر برگزیده می شوند و مردم با 20 میلیون رای اعتراضی خود به آقای سید محمد خاتمی و حمایت آگاهانه از برنامه توسعه سیاسی ایشان رأی « نه بزرگ» خود را به نامزد محافظه کاران نشان می دهند. با پیروزی آقای خاتمی و غالب شدن گفتمان اصلاحات گام جدیدی در اجرای برنامه توسعه سیاسی برداشته می‌شود و زمینه های تشکیل و رشد احزاب ، نهادهای مدنی و آزادی مطبوعات فراهم می شود.

*با وجود شعار توسعه سیاسی  و همسویی مجلس و دولت در این دوران خلاء قانونی، فعالیت احزاب را با مانع رو به رو می کند...
بله، به رغم این که بر اساس اصل 26 قانون اساسی فعالیت احزاب علی الاطلاق آزاد است و ماده 6 قانون فعالیت احزاب مصوب مجلس اول هم این اصل را مورد تاکید قرار می‌دهد، اما به علت نگاهی که بعد از خرداد60 در مدیریت کشور حاکم می شود که به آزادی فعالیت احزاب باور ندارد و در نتیجه اجرای این اصل شفاف قانون اساسی عملا به حالت تعلیق در می‌آید. به لحاظ تاریخی قابل توجه است وقتی این اصل در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح می شود، مرحوم دکتر بهشتی در مقابل عده‌ای که نگاه سنتی داشتند  می ایستد و از آن دفاع می‌کند. با حضور حدود 60 نماینده در این مجلس فقط حدود  15 نفر مخالف با این اصل  و آزاد بودن فعالیت احزاب بودند. اما اکثریت مطلق نمایندگان با فعالیت علی الاطلاق آزاد احزاب موافقت میکنند. این اصل به روز و دموکراتیکی در قانون اساسی محسوب می شود و کار کمیسیون ماده 10 نیز صرفا بررسی صدور پروانه به لحاظ حقوقی است تا مثلا احزاب بتوانند حساب بانکی داشته باشند. اما با وجود تصویب قانون احزاب در مجلس اول، پس از خرداد 60 این قانون عملا اجرا نمی شود. البته این قانون تا مجلس پنجم به تدریج محدودتر هم شده بود. در واقع از همان ابتدا به خاطر نگاهی که در مدیریت کشور حاکم می‌شود، خشت اول کج گذاشته می شود و شرایط به گونه ای پیش می رود که امروز حدود 200 پروانه در وزارت کشور برای احزاب صادر شده که بخش عمده ای از آنها یا انجمن ها هستند یا احزابی که عموما بدون تعریف مواضع مشخص و متفاوت به صورت نمایشی و مقطعی در زمان انتخابات در عرصه حاضر می شوند و بعد می‌روند، بدون آنکه نقشی در توسعه سیاسی و توانمند سازی جامعه داشته باشند.
البته از سال 76 تا 84 به رغم خلاء قانونی و نگاهی که به تحزب وجود دارد، با حمایت دولت اصلاحات دوران جدیدی برای فعالیت احزاب رقم می‌خورد و احزاب جدیدی چون جبهه مشارکت با گفتمان توسعه سیاسی شکل می‌گیرد. اما به تدریج با اعمال  محدودیت های زیاد به ویژه پس از رخدادهای سال 88  با بسته شدن فضا و بازداشت های گسترده جمع زیادی از فعالان سیاسی و لغو پروانه آنها مجبور می شوند در مرحله بعدی با نام دیگری و پذیرش شرایط و محدودیت ها پروانه جدیدی دریافت کنند.

*بر اساس آنچه گفتید در طول چند دهه گذشته نهضت آزادی اساس کار خود را بر پایه فعالیت فرهنگی و مدنی بنا کرده و اگر بخواهیم تمام سال هایی را که فعالیت سیاسی آزاد داشته درنظر بگیریم به سختی می توان از یک دهه فعالیت آزادانه نام برد. با وجود این فعالیت های فرهنگی تفکر فعالیت جمعی پایه ریزی نشده تا جایی که امروز فعالیت خارج از حزب یک ارزش محسوب می شود...
بله، یکی از مشکلات احزاب اصلاح‌طلب تشکیل شده پس از دوم خرداد، البته با همکاری دولت اصلاحات، این واقعیت است که آنان عموما «نگاه قدرت محور» داشتند و تصور می‌کردند بدون نقد عملکرد دهه شصت خود و عدم توجه به ریشه مشکلات پیش آمده از ابتدا، صرفا با حضور در مناصب قدرت می‌توانند برنامه توسعه سیاسی و دستیابی به مطالبات مردم را جامه عمل بپوشانند. قرار گرفتن در کانون قدرت می تواند شرط لازم باشد، اما شرط کافی آن همزمان برنامه ریزی در عرصه عمومی با «نگاه جامعه محور» است که زمینه های تحولات فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه هم فراهم شود. این اتفاق پس از انقلاب مشروطه  به ویژه  پس از دوم خرداد 76 بارها تکرار شده و پیامد نگاه اصلاحات قدرت محور و غفلت از اصلاحات فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه و حضور در قدرت بهر قیمت پیامد های فساد سیاسی و اقتصادی خواهد داشت، که امروز شاهد آن هستیم. اما کسانی که در یکصد سال گذشته نگاه راهبردی داشتند مانند دکتر مصدق به ویژه در دوران نهضت ملی ایران و بازرگان و طالقانی از ابتدا اولویتشان کار فرهنگی و اجتماعی و توانمند سازی جامعه از طریق توسعه نهادهای مدنی و آگاهی بخشی بوده است.
*در ابتدای صحبت های خود به این مسئله اشاره کردید که در سایر کشورها معمولا دو یا سه حزب وجود دارد که هر کدام نگاهی مشخص و متمایز را در امور سیاسی و اقتصادی راهبری و نمایندگی می کنند و اعضای حزب با یکدیگر همسو هستند و همدیگر را حمایت می کنند.یکی از مسائلی که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که اصول گرایان و اصلاح طلبان در میان خود انشعاباتی دارند که حتی تفاوت فکری و خط مشی این انشعابات مشخص نیست و برای عموم مبهم است .تا جایی که می بینیم در انتخابات گذشته مجلس یک گرایش ازاصلاح طلبان رای می دهد و حزب دیگر از اصلاحات،تصمیم متفاوتی می گیرد.یعنی حتی ائتلاف درون حزبی هم نمی تواند صورت بگیرد...
موضوع انشعابات و عدم انسجام احزاب همان گونه که قبلا توضیح داده شد ریشه در خلق و خوی فرهنگ استبدادی همه ما ایرانیان و ضعف روحیه کار جمعی، اعم از اصلاح‌طلب و محافظه‌کار، دارد. البته عوامل دیگری چون ملاحظات خاص و منافع اقتصادی و سیاسی هم در این رفتارها و تصمیمات متفاوت تاثیر گذار بوده است که در هر مورد می تواند بررسی شود. اما در باره اصلاح‌طلبان این روند بعد از سال 84 آغاز شده و پس از بحران های سال 96، تشدید تحریم ها و اتفاقات سال 98، بحران کرونا و کاهش پایگاه اجتماعی آنان، شکاف بین احزاب اصلاح طلب در جریان انتخابات مجلس یازدهم ظاهر شده است. راهکار خروج اصلاح طلبان از وضعیت کنونی به نظر اینجانب بازگشت به پیشینه تاریخی احزاب سیاسی با اندیشه اصلاح‌طلبی و اصلاح برنامه های راهبردی خود با نگاه جامعه محور است. برای این تحول نیاز به بستر سازی  جهت گفت و گو بین همه احزاب اصلاح‌طلب است تا بصورت دموکراتیک در خصوص اصلاح راهبردها و انسجام مدیریت اصلاح‌طلبان و راهکار پیش رو در شرایط کنونی تصمیم گیری و زمینه انسجام داخلی خود را فراهم سازند.
اگر راهکار خروج از شرایط کنونی گفت وگوی ملی و تاکید بر مطالبات مشترک و بستر سازی برای وفاق ملی است، اصلاح طلبان می‌توانند در این برنامه پیشگام بوده علاوه بر گفت‌وگوی داخلی با محافظه‌کاران (اصولگرایان)، سایر نهادها و تشکل ها مانند کارگران ، معلمان، هنرمندان و... گفتگو کنند تا جامعه به تدریج یاد بگیرد که راهکار عبور از مشکلات شنیدن دیدگاه های مختلف و تلاش برای رسیدن به مطالبات مشترک  است. در این شرایط توجه و تمرکز بر مطالبات مشترک ملی مهم است. اگر همه به دنبال رفع استبداد ، حفظ تمامیت ارضی و... هستند این مسائل باید مطرح و پیگیری شود و در یک گفتگوی ملی جامعه به وفاق برسد. احزاب اصلاح‌طلب می توانند با بازنگری به تدریج در جایگاه طبیعی و تاریخی خود قرار گیرند.

*به  گفتگو نکردن درون حزبی به عنوان یکی از موانع توسعه احزاب اشاره کردید. با توجه به سابقه فعالیتی که در نهضت آزادی داشتید چه مشکلات درون ساختاری در نهضت وجود داشت ؟
این مشکل فرهنگی اجتماعی جامعه ما هست و از انقلاب مشروطه جامعه ما با این مسئله رو به رو بوده و هر چه جلوتر آمدیم این مشکل کاهش پیدا کرده، اما هنوزوجود دارد. فرهنگ استبدادی، روحیه فرد گرایی و فقدان روحیه کار جمعی در همه ما هست. باید کوشش شود که هر حزبی اول خودش را اصلاح کند تا بتواند منادی این فرهنگ در جامعه باشد.
در نهصت آزادی ایران پیشگامانی مانند مهندس بازرگان  و دکتر سحابی همیشه در این زمینه الگو بودند. به دفعات اتفاق افتاده بود که در دفتر سیاسی حزب در دهه 60 مهندس بازرگان به عنوان دبیر کل نهضت متنی را آماده می‌کرد و به رغم پیگیری ایشان اما دفتر سیاسی به آن رای نمی داد، مهندس بازرگان نه تنها قهر نمی‌کرد بلکه به آنچه جمع تصویب کرده بود احترام می گذاشت و خود مجری آن می شد.
امروز احزاب ما باید در وهله نخست به درون خود بپردازند و خود را الگو کنند و وقتی الگو شدند می‌توانند این الگو را به دیگران در عمل منتقل کنند. اگر حزبی در درون خود باور به گفتگوی دموکراتیک  و جمع بندی و تصمیم سازی نداشته باشد نمی تواند در برنامه های خود موفق باشد. البته فرایندی که طی چند قرن در اروپا طی شده است را نمی توان انتظار داشت در کوتاه مدت در ایران طی شود. زیرا ما هم استبداد سیاسی داشتیم و هم استبداد دینی داریم. برای دستیابی به توسعه انسانی و اجتماعی و نهایتا توسعه سیاسی که مطالبات مشترک مردم، تامین آزادی و حاکمیت ملت محقق شود و احزاب سیاسی در جایگاه طبیعی خودشان چون کشورهای توسعه یافته قرار گیرند و فقط چند نگاه مشخص در جامعه را نمایندگی کنند، فاصله قابل توجهی وجود دارد. لذا رسالت احزاب سیاسی و نهاد های مدنی و بطور عام جنبش اجتماعی ایران برنامه ریزی واقع بینانه برای طی شدن این فرایند است.

منبع: ماهنامه نسیم بیداری - شماره 96 تیر و مرداد 99

Wednesday, July 22, 2020

خصلت‌ها و سیاست‌ها



خصلت‌ها و سیاست‌ها
محمد توسلی:
* یکی از رهبران جبهۀ ملی ایران که در نهضت مردمی منجر به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ از سال ۱۳۵۵ فعالیت داشت، کریم سنجابی بود. در مقام مقایسه میان رهبران جبهۀ ملی در این دوره مانند بختیار و فروهر و صدیقی، سنجابی دارای چه ویژگی‌هایی بود؟

شخصیت‌هایی چون سنجابی، بختیار، فروهر و صدیقی از بقایای همکاران زنده‌یاد محمد مصدق هستند که در طول دهه‌های پس از نهضت ملی شدن نفت، بیش‌تر به صفت «شخصی» در رویدادهای اجتماعی شرکت داشته‌اند. بروز این خصوصیت شخصیتی آنان را به‌ویژه در مرحوم دکتر کریم سنجابی که ناشی از نداشتن روحیۀ کار جمعی است در رخدادهای سال‌های پیش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ شاهد هستیم. انتشار نامۀ سه‌نفره خطاب به شاه در اعتراض به وضعیت کشور در سال 1356 نمونه‌ای از بروز خصوصیت تکروی و نداشتن روحیۀ کار جمعی همۀ ما ایرانیان از جمله این شخصیت‌های برجستۀ ملی جامعۀ ماست. ظاهراً پیشنهاد نوشتن این نامه در جریان ملاقاتی با حضور همۀ آقایان از جمله مرحوم دکتر صدیقی، در باغ آقای شاه‌حسینی در کرج، مورد توافق جمعی قرار گرفت. بعد از این جلسه، پیش‌نویس نامه توسط مرحوم مهندس بازرگان تهیه و با اعمال سایر نظرات، متن ویرایش می‌شود تا مورد تأیید جمع قرار گیرد. در مرحلۀ نهایی رهبران جبهۀ ملی خواستار انتشار متن فقط با پنج امضای رهبران جبهۀ ملی و نهضت آزادی (آقایان دکتر سنجابی، دکتر بختیار، داریوش فروهر، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی) بودند. چون این تصمیم با پیشنهاد و تصمیم اولیه و نیاز جامعه هماهنگ نبود، نامه فقط با امضای سه نفر رهبران جبهۀ ملی در بیست‌ودوم خرداد ۱۳۵۶ منتشر شد و رهبران نهضت آزادی از امضای آن خودداری کردند. زنده‌یاد مهندس بازرگان خود دراین‌باره چنین توضیح می‌دهند: «نظر نهضت برای امضای متعدد و متفرق، مثل همیشه، این بود که ندای آزادی‌خواهی و حرکت ضد اسارت و استبداد باید تنها از ناحیۀ تعداد اندک ما نبوده، نشان‌دهندۀ واقعیت عظیم و جدید فراگیر باشد، نه آن‌که طبق تصور دکتر بختیار، اعلام‌کننده و تدارک‌گر رهبری پیشگامان در قالب خودشان و دو ـ سه نفری ما باشد. به رغم آن‌که خود تهیه‌کننده و عرضه‌کننده و اصرارکنندۀ آن بودیم، علاقه‌ای بود که به اعلام و تقویت همگانی واقعاً ملی و عدم در دست گرفتن رهبری آن داشتیم.»(1)
* سنجابی و بازرگان فعالیت مشترکی را در آستانة انقلاب ذیل تأسیس جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران تجربه کردند اما سنجابی خیلی زود از این جمع جدا شد و در خاطراتش علت عجیبی برای این جدایی ذکر کرده که از اختلافی عمیق با مهندس بازرگان خبر می‌دهد. در خاطرات ایشان آمده که در یکی از دیدارهای این جمعیت با ویلیام باتلر، وکیل امریکایی بین‌المللی، دختر مهندس بازرگان مترجم این فرد بوده و این فرد امریکایی «در جمع رفقاي مهندس بازرگان بيگانه نيست و به‌اصطلاح سلمان من اهل البيت است». بعد هم از آقاي مقدم مراغه‌اي نقل کرده که «در ايامي كه قبل از آغاز اين مبارزات اخير در امریکا بوده هر جا مي‌رفته و با هر مقام امریکايي كه صحبت مي‌كرده آن‌ها فقط اسم از آقاي مهندس بازرگان مي‌بردند». به این ترتیب، سنجابی علت جدایی‌اش از جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران را غیرمستقیم ارتباطات بازرگان با امریکایی‌ها عنوان کرده. اما عبدالکریم انوار از اعضای جبهۀ ملی، رأی نیاوردن سنجابی در جلسۀ رأی‌گیری برای ریاست این جمعیت و رأی آوردن بازرگان را علت این جدایی دانسته. روایت شما از جدایی سنجابی از این جمعیت چیست؟

موضوع همکاری سنجابی با جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر که در اوایل سال ۱۳۵۶ به پیشنهاد آقای فتح‌الله بنی‌صدر تأسیس شد و انتخاب سنجابی به عنوان رئیس موقت شورای این جمعیت و علت جدایی ایشان پس از انتخاب کمیتۀ اجرایی جمعیت توسط هیئت موسس در تاریخ سی‌ویکم فروردین  ۱۳۵7 به لحاظ تاریخی اهمیت دارد. تفصیل این موضوع در اسناد نهضت آزادی ایران، جلد نهم دفتر دوم (جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر)، آمده است. این اسناد نشان می‌دهند که نقش مهندس بازرگان در فعالیت‌های جمعیت کاملاً برجسته بوده است، به طوری که در انتخاب کمیتۀ اجرایی جمعیت، بازرگان به عنوان رئیس و اصغر حاج‌سید‌جوادی به عنوان نایب‌رئیس و ناصر میناچی به عنوان خزانه‌دار انتخاب می‌شوند و سایر اعضای کمیته به‌ترتیب احمد صدر حاج‌سید‌جوادی، سنجابی، عبدالکریم لاهیجی و حسن نزیه بودند. دکتر سنجابی موقعی که با چنین رأی و نظر جمعی هیئت مؤسس در مورد خودش روبه‌رو می‌شود، همکاری خود را با جمعیت قطع می‌کند. اما در خاطرات‌شان موضوع مذاکره با ویلیام باتلر را علت جدایی از این جمعیت عنوان کرده‌اند. برای توضیح دربارۀ این شبهۀ تاریخی باز هم بهتر است به پاسخ خود مهندس بازرگان دراین‌باره مراجعه کنیم: «با تشکیل رسمی کمیتۀ ایرانی حقوق بشر و اعلام آن به محافل بین‌المللی، با ارسال رونوشت نامه‌هایی که به منظور رفع آزار بر زندانیان و رعایت آزادی و مقررات قانونی در کشور برای مقامات دولتی و قضایی صادر می‌شد، جهت کمیسیون حقوق بشر و... توانستیم حداکثر استفادۀ ممکن از جوّ سیاسی موجود را بنماییم، و بسیاری از موانع و مشکلات سر راه نجات ملت از اسارت و حاکمیت را برطرف ساخته، به سود کشور و مبارزین ملی و روحانی گام‌های مؤثری برداریم. حتا همکاری و پشتیبانی محافل و شخصیت‌های طرفدار آزادی و عدالت خارجی را معطوف ایران بنماییم. از جملۀ این شخصیت‌ها آقای ویلیام باتلر، نماینده و شاید رئیس انجمن حقوق‌دانان مسیحی طرفدار حقوق بشر امریکا، بود که ذکر آن در کتاب خاطرات آقای دکتر سنجابی به میان آمده است. بنده و سایر دوستانی که آقای باتلر برای دیدار و صحبت با آنان به ایران آمده بود، مثل آقای دکتر سنجابی، آشنایی و ارتباط قبلی با ایشان نداشتیم. یک‌ شبی آقای باتلر از فرودگاه تهران به آقای دکتر لاهیجی (وکیل دعاوی و از اعضای کمیتۀ ایرانی و مبارزین ملی) تلفن کرده می‌گوید: در رابطه با کمیسیون حقوق بشر آمده...، می‌خواهم افرادی از مخالفین را ملاقات کنم و حالا از شما می‌خواهم ترتیب ملاقات من با کسانی که اسم‌های‌شان را می‌گویم بدهید. [...] آقای دکتر لاهیجی بلافاصله یا فردای آن روز به بنده تلفن کرد و ترتیب این کار را دادیم. حال اگر فرستادۀ حقوق بشر، خود توجه بیش‌تر به من داشته و به رغم رئیس بودن، به آقای دکتر سنجابی عنایت چندان نکرده، یا [...] در محافل حقوق بشری در امریکا، نام بنده بیش از نام ایشان به زبان‌ها می‌آمده، نه تقصیر من است و دخترم (که مترجم بود) و نه دلیل زد و بند قبلی نهضت آزادی که علیه استبداد شاه بوده‌اند. چه‌بسا صحبت بنده با تلویزیون بلژیک را هم که در همۀ اروپا و امریکا پخش شده بود و گفته بودم تا شاه در ایران هست آزادی نیست، شنیده بوده‌اند، ولی از آقای دکتر سنجابی و آقایان دیگر جبهۀ ملی، چنین قدمت و قاطعیت را سراغ نداشتند.»(2) مهندس بازرگان در این پاسخ برای نشان دادن تفاوت پایگاه اجتماعی خود متواضعانه صرفاً به یک مصاحبۀ شجاعانۀ خود در اردیبهشت ۱۳۵۷ با خبرنگار تلویزیون بلژیک در زمانی که فضای سیاسی ایران هنوز بسته بود، اشاره می‌کند. در حالی که کارنامۀ تلاش‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و پایگاه اجتماعی مهندس بازرگان در طول بیش از شش دهه در داخل و خارج از کشور با کارنامه و خدمات دکتر سنجابی که البته بسیار درخشان است، قابل مقایسه نیست. در این خصوص می‌توان در فرصت دیگری این تفاوت‌ دیدگاه و عملکرد را به‌ویژه در عرصۀ تحولات چند دهۀ اخیر کشور، واکاوی نمود.

* سنجابی در شرح اختلاف خودش با مهندس بازرگان ضمن اشاره به ارتباط وسیع بازرگان با روحانیت و همچنین افرادی خارج از ایران، ادعا می‌کند که بازرگان در دورۀ انقلاب می‌خواسته «کارگردان اصلی» باشد و تن به «مشارکت صحیح» با افرادی همچون او نمی‌داده است. تحلیل شما از این موضع سنجابی نسبت به بازرگان چیست؟

نگاه مهندس بازرگان بر خلاف برداشتی که مرحوم سنجابی داشته‌اند، همواره تقویت روحیۀ کار جمعی و مشارکت همۀ گروه‌ها و شخصیت‌ها در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی به‌ویژه در دوران مدیریت انقلاب بوده است. در جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر به پیشنهاد خود ایشان برای جلب همکاری دکتر سنجابی به عنوان رئیس شورا انتخاب می‌شوند. ولی به‌تدریج با توجه به میزان مشارکت ایشان در فعالیت‌های جمعیت، در انتخابات بعدی همان‌طور که گفته شد در ردیف افراد عادی کمیتۀ اجرایی قرار می‌گیرند وآن جایگاه را برنمی‌تابند و کناره‌گیری می‌کنند. در مدیریت انقلاب و شکل‌گیری شورای انقلاب بار دیگر این تجربه تکرار می‌شود. مهندس بازرگان شخصاً دکتر سنجابی را برای عضویت در شورای انقلاب معرفی کرده بود و واکنش ایشان از قول مرحوم استاد مطهری به گزارش مهندس بازرگان بسیار آموزنده است: «آیت‌الله خمینی قبل از مراجعت به ایران به آقای مطهری مأموریت داده بود در منزل خودش از تک‌تک نامزدهای تعیین‌شده برای شورای انقلاب دعوت کرده پس از طرح مطلب و تذکر این‌که قضیه فعلاً مستور بماند، اگر در طرف آمادگی و تعهد لازم را دید، وظایف شورا را بیان کرده و از او برای همکاری و عضویت در شورا دعوت نماید. نوبت که به دکتر سنجابی می‌رسد، می‌پرسند شورای انقلاب از چه کسانی تشکیل می‌شود؟ آقای مطهری می‌گوید اگر شما قول همکاری دادید و شرایط لازم را تعهد کردید، نام آن‌ها را ذکر خواهم کرد. دکتر سؤال می‌کند آیا مهندس بازرگان هم هست؟ چون جواب مثبت می‌شنود، می‌گوید من با بازرگان نمی‌توانم کار کنم. مطهری تعجب کرده و می‌گوید بازرگان خود شما را معرفی کرده است و حال شما از او دوری می‌جویید؟ آقای مطهری بیش از این چیزی به من نگفت و نپرسیدم که دنبالۀ صحبت طرفین و توصیۀ ایشان چه شد [...]. علت علاقۀ من به گنجاندن اسم آقای دکتر سنجابی در اسامی پیشنهادی برای شورای انقلاب، علاوه بر حسن آشنایی و سوابق مبارزاتی ایشان، تعقیب و تأییدی بود از توصیۀ رهبر انقلاب دایر بر این‌که افراد پیشنهادی اختصاص به نهضت آزادی نداشته از گروه‌های مبارز دیگر هم، به شرط آن‌که مردمان شرافتمند متدین بوده و با دستگاه شاه همکاری نکرده باشند، معرفی شوند.»(3)

* سنجابی در خاطراتش ادعا کرده که در سفر به پاریس در آبان ۱۳۵۷ به امام خمینی گفته که بازرگان حاضر به اتحاد با نیروهای ملی نیست و از ایشان خواسته که اتحادی میان نیروهای ملی ایجاد کنند، ‌و امام نیز به او گفته خوب است با بازرگان دو نفری نزد ایشان بیایند تا این اتحاد برقرار شود؛ اما مهندس بازرگان از این موضوع استنکاف ورزیده است. آیا این روایت به لحاظ تاریخی درست است؟

اسناد تاریخی و خاطرات خودم نشان می‌دهند که روایت سنجابی از دیدار با امام در نوفل‌لوشاتو با توضیحی که خواهم داد درست است. مهندس بازرگان با نگاه راهبردی و شناختی که از دیدگاه‌های آیت‌الله خمینی داشت و در واکنش‌ها و اظهارنظرهای ایشان منعکس است، نمی‌خواست چون دکتر سنجابی عمل کند و بدون توافق با اعضای حزب، در نوفل‌لوشاتو با ایشان بیعت کند. مهندس بازرگان می‌گوید من باید گزارش سفرم را به دوستانم در شورای مرکزی نهضت آزادی در ایران بدهم و پس از توافق جمعی، نظر خودمان را اعلام کنیم. این تصمیم مهندس بازرگان حتا موجب نارضایتی برخی از دوستان خود ما که در آن‌جا حضور داشتند، شد. مهندس بازرگان پس از بازگشت، گزارش سفر خود را در جلسۀ شورای نهضت مطرح کرد و در چهاردهم آبان ۱۳۵۷ طی بیانیۀ تحلیلی با عنوان «آیا وقت آن نرسیده است که نظام حاکم واقع‌بین باشد؟» پشتیبانی از رهبری آیت‌الله خمینی را این‌چنین اعلام کرد: «اعلامیه‌ها، سخنرانی‌ها، تظاهرات، تجمع‌ها، فریاد‌ها که از یک سال و نیم پیش به این طرف در ایران رخ داده است لااقل دو حقیقت، یا دو واقعیت را نشان می‌دهند: ۱. اکثریت قاطع ملت ایران، شاه و رژیم او را نمی‌خواهند و خواستار حکومت اسلامی هستند؛ ۲. اکثریت ملت ایران آیت‌الله خمینی را به رهبری خود برگزیده است».(4) این تلنگری که مهندس بازرگان در این سفر دارند و به رأی مردم و حاکمیت ملت تأکید می‌کنند، در سخنان ایشان در پانزدهم بهمن ۳۵۷ ، دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، رفراندوم جمهوری اسلامی و در تمام آثار ایشان تا سال ۱۳۷۳ متناسب با شرایط کاملاً مشهود است.

* سنجابی به رغم برخی اختلاف‌نظرهای جدی با بازرگان وارد کابینۀ انقلاب شد. برخی گفته‌اند که او انتخاب بازرگان برای این سمت نبود و با توصیۀ امام بود که بازرگان تن به این انتخاب داد. آیا این ادعای درستی است؟ و در نهایت، علت جدایی سنجابی از کابینۀ دولت موقت چه بود؟

این روایت که سنجابی انتخاب بازرگان برای سمت وزارت خارجه نبود و با توصیۀ امام بود که بازرگان تن به این انتخاب داد، به طور شفاهی شنیده شده است، اما گزارش مستندی دربارۀ آن ندیده‌ام. مهندس بازرگان خود دراین‌باره چنین گزارش کرده‌اند: «علیرغم آن‌که دکتر سنجابی نمی‌خواستند همنشینی و همکاری دسته‌جمعی با ما در شورای انقلاب داشته باشند، من از دعوت ایشان برای شرکت در تشکیل اولین دولت جمهوری اسلامی کوتاهی نکردم و وزارت خارجه را که در هر دولتی از حساس‌ترین و مهم‌ترین پست‌هاست، به ایشان تکلیف کردم [...] اما متأسفانه آقای دکتر سنجابی از ابتدا، دل به این کار ندادند و خودشان بودند که بنا به علل و ایرادها و اختلافاتی، از پذیرفتن سفرای خارجی (به‌خصوص امریکا و شوروی) و گره‌گشایی مسائل و معضلات ابتدای انقلاب، علیرغم اظهار و اصرار بنده، اکراه ورزیده آن‌ها را به نخست‌وزیر حواله می‌دادند. حتا در جلسات هیئت وزیران کم‌تر حضور به هم می‌رساندند.»(5) با توجه به این‌که تمام وزرای دولت موقت اعم از پیشنهادی مهندس بازرگان یا پیشنهادی شورای انقلاب و شخص آیت‌الله خمینی نهایتاً باید به تصویب شورای انقلاب می‌رسید و احکام آن توسط آیت‌الله خمینی صادر می‌شد، این‌که دکتر سنجابی با توصیۀ ایشان، برای همکاری در دولت موقت، مطرح شده باشند، با گزارش آقای مهندس بازرگان مغایرت ندارد. آقای سرهنگ نجاتی در خاطرات آقای مهندس بازرگان متن توضیحات تفصیلی دکتر ابراهیم یزدی دربارۀ برخی از مطالب کتاب خاطرات آقای دکتر سنجابی، امیدها و ناامیدی‌ها، را در پیوست آورده‌اند. آقای دکتر سنجابی اواخر بهمن ۱۳۵7 به وزارت امور خارجه منصوب شد و اواخر اسفندماه پس از حدود یک ماه تمایل قطعی خودشان را به استعفا و کناره‌گیری به آقای مهندس بازرگان اعلام کرد. اما استعفای ایشان بعد از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی انجام شد. آقای دکتر سنجابی در کتاب خاطرات‌ خود دربارۀ مسائل مورد اختلاف خودشان در دولت موقت مواردی را مطرح کرده‌ و دکتر یزدی در هر مورد به‌تفصیل عدم صحت آن‌ها را توضیح داده‌اند.(6) با توجه به موارد ناموجه مطرح‌شده برای استعفای ایشان در آن شرایط بحرانی مدیریت کشور، علت واقعی کناره‌گیری از مسئولیت محوله در دولت موقت مهندس بازرگان را باید در انتظارات خاص و خلق‌وخوی شخصی ایشان دانست که نمی‌توانستند در کنار دیگران همکاری جمعی داشته باشند و در گزارش آقای مهندس بازرگان نیز به‌خوبی منعکس است.

یادداشت‌ها:
1. شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفت‌وگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، ج. 2، ص. 444.
2. همان، ص. ۴۴۳.
3. همان، ص. ۴۴۵.
4. همان، ص. ۲۶۷.
5. همان، ص. ۴۴۶.
6. همان، صص. ۴۴۷-۴۵۸.
منبع: اندیشه پویا شماره 67 تیر 1399

عبرت‌ها و راهبردهای مقابله با «كرونا»


بسمه تعالى

 عبرت‌ها و راهبردهای مقابله با «كرونا»

الف: نگرش کلان به بحران جهانی کرونا
كرونا گونه‌ای از همه‌گيرى جهانى ویروسی مهلک و يكى از بزرگ‌ترين رويدادهاى تاريخ بشر است كه به طرز بى‌سابقه‌اى، بسيارى از مردمان جهان را به کام مرگ کشانده و بخش عمده‌ای از فعاليت‌هاى اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی آموزشی در تمامی جهان را متوقف يا كند كرده است. امروز رهایى از «كرونا» هدف مشترك همه كشورها و ملت‌ها شده است، رويدادى نادر يا بى‌نظير که می‌تواند زمینه‌ساز وحدت جهانی برای گذار مصلحانه و مسالمت‌آمیز از یکی از «بحران‌های بدون مرز» سراسر تاریخ محسوب شود!
بر اساس آمارهاى رسمى در طول پنج ماه گذشته، حدود دوازده ميليون نفر در جهان به اين بيمارى مبتلا و قريب به ششصد هزار نفر قربانى و ده‌ها ميليون نفر بیکار شده‌اند و هزاران میلیارد دلار زيان اقتصادی به بارآمده است. فقدان چشم‌اندازى روشن براى مهار اين بيمارى، آن را  به بحران کلان و عمیق «احساس ناامنی» تبديل كرده است. اين ويروس كوچك و ظاهراً حقير، بسيارى از كشورهای توسعه‌یافته، از جمله بزرگترين اقتصاد جهان را به زانو درآورده است. آمريكا با وجود برخورداری از قدرت عظيم علمى، اقتصادى و نظامى، امروز سخت‌ترين ضربات شكننده را بر پيكر خود تحمل می‌کند، ضرباتى كه همچنان ادامه دارد. این کشور با قريب بیش از چهار ميليون مبتلا و آمار رسمی بیش از يكصد و چهل هزار قربانى و ده‌ها ميليون شهروند بيكار شده، در بحرانى گرفتار آمد كه حتى در بعضى از کلان‌شهرها، در امور خا‌کسپاری بهداشتى قربانيان، با كمبودها و مشكلات جدى مواجه شد.
بسيارى از كشورهاى قدرتمند و توسعه‌یافته اروپایي و آسيایى مانند انگلستان، فرانسه، روسيه و چین، كم و بيش با بحران‌هاي مشابه بحران آمريكا مواجه‌اند و على‌رغم برخورداری از توانایي‌هاى عظیم اقتصادى و علمى، به نحوی دور از انتظار در برابر ويروس كرونا، ناكارآمدى و ضربه‌پذيرى نشان داده‌اند. البته، نگاهى گذرا به منش رهبران سياسى اين كشورها حاكى از خصوصياتى مانند غرور و قدرت‌طلبى است؛ قدرتى كه در مقابله با ويروس کوید 19 سرافكنده و ناتوان است. در ميان همين كشورها، آن‌هایی كه از ساختار اجتماعی مردم‌گراتر و رهبران اخلاقى‌ترى برخوردارند، مانند آلمان، نيوزلند و كانادا، عملكرد بهترى  نشان داده‌اند. آلمان نه تنها  در مديريت بيمارى و مهار آن  بهتر از اغلب كشورهاى توسعه‌یافته ديگر عمل كرد، بلكه قادر بود تا به كشورهاى نیازمند همسایه مانند ايتاليا و اسپانيا كه در برابر حمله كرونا سخت تحت فشار بودند، خدمات پزشكى قابل توجهى ارایه دهد.
1.    ابعاد جهانی بحران کرونا
تبعیض، نابرابری و بی‌عدالتی در عرصه‌های اجتماعی، علمی، اقتصادی، بهداشتی و ... از جمله بنیان‌ها و واقعیت‌های تلخ جهان ِامروز به شمار می‌روند. هر چند در اين بحران تاريخى، شركت‌ها و سازمان‌هاى بزرگ، دگرگون و بسيارى از آن‌ها اعلام ورشكستگی کرده‌اند و بسيارى از ثروتمندان و توانگران و دولتمردان نيز  به اين بيمارى مبتلا شده‌اند و اگرچه این‌بار، «کرونا» به سیاستمداران و سرمایه‌داران جهان یادآور شد که بی‌عدالتی و تبعیض، همیشه قربانیان خود را به طبقات فقیر و تهیدستان، منحصر نمی‌کند و لزوماً نمی‌تواند فقط به نفع ثروتمندان باشد، اما قابل انکار نیست که در این وضعیت هم، حتی در کشورهای توسعه‌یافته مانند ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی، ثروتمندان از شرایط و امکانات بیشتری برخوردارند و قربانيان اصلى اين سونامى فراگير، عموماً طبقات فرودست، كارگران، زحمت‌كشان و محرومانی بوده‌اند كه از پس‌اندازی مکفی جهت رعایت اصول قرنطینه و متوقف کردن فعالیت‌‌های ناظر بر تامین معیشت بهره‌مند نبوده و نه تنها قادر به پرداخت هزینه‌های سنگین درمان نیستند، بلکه براى كسب روزى حداقلی و ادامه حيات، مجبور به حضور در كارخانه و اداره و مغازه و محيط‌هاى آلوده بوده‌اند. عموم قربانيان اين پاندمي سهمگين در آفريقا، تنگ‌دستانی هستند كه با فقر مطلق، گرسنگی، وحشت عمومی ناشی از ناپایداری‌های سیاسی و اجتماعی و عدم برخورداری از امکانات درمانی، نظام تامین اجتماعی و ضرورت‌های بهداشتی مواجه‌اند.
علل شیوع، میزان تاثیرگذاری و کیفیت مقابله با پدیده ویروس کرونا، تحت تاثیر نظام جهانی در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی اثرگذار بر الگوهای «مصرف مسرفانه» و نیز، متاثر از نظام ناعادلانه، ناهماهنگ و نامنسجم همکاری‌های بین‌المللی قابل ارزیابی است. سازوکارهای حاکم بر نظام حکمرانی جهانی که منجر به توزیع ناعادلانه رفاه، علم و سلامت شده است، از جمله عوامل تخریب روزافزون محیط زیست، دست‌اندازی به منابع طبیعت، نادیده گرفتن روند زیست متعادل و طبیعی حیوانات و گیاهان و افزایش سطح آلاینده‌های خاک و آب به شمار می‌رود که در نهایت، این وضعیت واقعی منجر به عدم موفقیت در مهار عموم بحران‌های جدی و ساختاری جهان شده و به طور خاص، مصداقی از ناتوانی و عدم مدیریت موفق ویروس کرونا قلمداد می‌شود.
بحران اخلاق، رویگردانی از خدا و شیوع جهت‌گیری‌های معنویت‌گریزانه در سراسر جهان، از دیگر زمینه‌ها و علل ابتلا به مصیبت‌های انسانی و زوال‌های تمدنی در عصر جدید محسوب می‌شود و محور اصلی گرایش‌هایی است که با حذف جایگاه و نفی کرامت انسان، «علم» را برای «علم» و «آزادی» را برای «آزادی» و «عدالت» را برای «عدالت» قرار داده است. در چنین وضعیتی است که موجود کوچکی در ابعاد نانومتری، نواقص دنیای مدرن و ناتوانی‌هایش را پیش چشم همگان آورده است.
در سایه این واقعیت خوفناک و تعریف تک‌بعدی از انسان و نیازهایش، به رغم فعالیت‌های گسترده دانشمندان و محافل معتبر علمی و آزمایشگاه‌های فوق مدرن سلولی و ژنتیکی، موید رشدی نامتوازن و غیرانسانی از علم شده‌اند و با غفلت و فراموشی از محوریت «رستگاری بشر» به مثابه «یگانه جانشین خدا بر زمین» کشفیات و اختراعاتی مهلک در زمینه شبیه‌سازی‌ها و دستکاری‌های ژنتیکی، تسلیحات بیولوژیکی و سلاح‌های کشتار جمعی را در دستور کار خود قرار داده‌اند. بخش زیادی از بحران‌های ساختاری جهان و از جمله، بلای کوید 19 در ادامه همین ساختار مهیب و غیرانسانی قابل ارزیابی است.
2.     ابعاد بحران کرونا در سطح ملی  
به رغم عملکرد نسبتاً موفق جامعه پزشکی و کادر درمانی ایران در مقابله و درمان بیماری کرونا که تقریباً در تراز استانداردهای کشورهای توسعه‌یافته انجام پذیرفت، پیامدهای بحران یاد شده، عوامل فراگیری و ظرفیت مدیریتی مقابله با آن در ایران، از ابعادی متفاوت و متمایز از بسیاری نقاط جهان قابل ارزیابی است. علل ناکامی و زمینه‌های نسبی عدم موفقیت را به شرح زیر می‌توان برشمرد:
2.1.          شیوع و ترویج باورهای خرافی و برداشت‌های عقل‌ستیزانه از دین که به ویژه در سالیان اخیر رواج بیشتری یافته است، سبب شد تا اخلالی غیرعلمی در مسیر بهره‌گیری از دستاوردها و شیوه‌های پزشکی نوین رخ دهد و آسیب‌های جبران‌ناپذیر ناشی از تاخیر در ممانعت از تجمعات مردم در اماکن عمومی و زیارت‌گاه‌ها پدید آید. در این میان، نقش نهادهایی که با سوءاستفاده از امکانات و حمایت‌های وسیع ساختارهای حکومتی به خرافات مذهبی دامن می‌زنند، نباید فراموش شود.
اگرچه پس از مدتی، نهادهای حکومتی در محدودسازی حضورهای اجتماعی و مذهبی، راهکارهایی را به کار بردند اما با تقلیل نظارت‌های عمومی در مراحل بعدی، موج دوم خیزش کرونا در ایران به ویژه در استان‌هایی مانند خوزستان پدید آمد که به شدت، تحت تاثیر پافشاری بر مناسک غیرضرور مذهبی و مراسم سنتی و غیراصیل «عزاداری‌ها» بوده است.
2.2.          سرمایه اقتصادی ایران به دلیل فساد ساختاری و اتلاف منابع مالی ناشی از اتخاذ راهبردهای هزینه‌ساز سیاست خارجی که منجر به انزوای سیاسی و حیف و میل‌های اقتصادی در مدت زمان طولانی شده و به پایین‌ترین حد خود طی این چهل سال رسیده است و نیز موجودی سرمایه اجتماعی هم که به دلیل انباشت دروغ، پنهان‌کاری و مطالبات پاسخ داده نشده، در وضعیتی بحرانی به سر می‌برد، مانع ظهور کفایت لازم حاکمیت و نافی ظرفیت جامعه مدنی ایران در مقابله و مهار بحران کرونا شده است.
2.3.          تضعیف نهادهای جامعه مدنی در طول چهار دهه گذشته از جمله عواملی به شمار می‌رود که مهار و مدیریت این بحران را با کمبود پشتوانه‌ مردمی متکی بر «امید و اعتماد» و ظرفیت سازمان‌یافته اجتماعی رو به رو کرده است. سرمایه انسانی کشور، متاثر از رشد نرخ نارضایتی عمومی، مهاجرت مستمر و روزافزون میلیون‌ها شهروند نخبه ایرانی و نیز، عقب‌ماندگی و کیفیت و بهره‌وری پایین نظام آموزشی کشور، وضعیت اسفناکی دارد. سرمایه‌های نمادین ملی به خصوص نهادهای مدنی و شخصیت‌های سیاسی تراز اول هم به جهت تداوم فضای امنیتی و اعمال محدودیت‌های سیاسی و اجتماعی، عملاً کارایی خویش در بسیج افکار و اراده ملی در مقابله با بحران‌های عظیم را تا میزان زیادی از دست داده‌اند.
2.4.          پیامد طبیعی تضعیف بنیان‌های شایسته‌سالاری، ابتلا به بحران کارآمدی و تقلیل متعمدانه ظرفیت‌های اصلاح‌طلبانه، جامعه ایران را از فرصت‌های بهره‌مندی از راه‌حل‌های اساسی و درون‌زا در مواجهه با بحران‌های کلان ساختاری محروم کرده است. ساختار حکمرانی موازی در ایران، تخریب نهادهای کارشناسی و سوء مدیریت در ارکان سازمان‌های «برنامه و بودجه» و «تامین اجتماعی» از جمله عواملی هستند که تاثیرات مضاعفی بر شیوع فساد ساختاری و ناکارآمدی مدیریتی کشور در رویارویی با هرگونه بلایای طبیعی و از جمله بحران کرونا داشته‌اند.
2.5.          ساختار حقوقی قدرت از یک طرف، برآمده از رای مردم است و از سویی دیگر، ریشه در نهادهای انتصابی دارد که با اتکا به برخورداری از منابع قدرت و ثروت و حمایت‌های ویژه، نهادهای انتخابی را به شدت محدود کرده و تحت فشار قرار داده‌اند. برآیند چنین وضعیتی،‌ ضعف فاحش شاخص‌های «حکمرانی خوب» همچون پاسخگویی، شفافیت، مسئولیت‌پذیری، مشارکت‌پذیری و در نهایت، وصول به «کارآمدی» و «بهره‌وری» است.
 تحت تاثیر نظام حکمرانی معیوب، اندک سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی، انسانی و نمادین نیز به طور کامل مورد بهره‌برداری قرار نمی‌گیرند یا از اثرگذاری محدودی برخوردارند که روز به روز، عیان‌تر می‌شود. عملکرد حکومت ایران در مواجهه با بحران اخیر، گرچه مشابه عملکرد آن در رویارویی با بسیاری از بحران‌های چهل سال گذشته است، اما با توجه به شدت و ابعاد ویژه این بحران، موجب بروز تبعاتی فراتر از آن چیزی شد که در عمل می‌توانست رخ دهد.
2.6.          آمادگی ناکافی برای مواجهه با کرونا، ساختار معیوب حکمرانی در ایران که در طول چهار دهه، دکترین امنیت ملی ایران را بر پایه امنیتی کردن جامعه استوار کرده، در عمل و در مسیر رویدادها و مناسبت‌های گوناگون نشان داده است که از توان کافی برای تامین امنیت مردم و مقابله با تهدیدات عظیم و حتی رویارویی و مدیریت بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل و بازسازی خرابی‌های دوران جنگ برخوردار نیست. تردیدی نیست که بحران‌ کرونا آخرین بحران این کشور نخواهد بود ، بنابراین پیش‌بینی می‌شود که در صورت ادامه روندهای جاری، حاکمیت ایران، هر بار که با بحرانی در تراز ملی مواجه ‌شود، توان کمتری برای پایداری در برابر فشارهای آتی نشان خواهد داد.

3.    ابعاد فردی کرونا
«کرونا» اثرات عمیقی بر ساختار زیست فردی و الگوهای سبک زندگی گذاشته، زمینه کاهش ارتباطات عاطفی و تنزل شاخص‌های شادی، تفریح، هم‌اندیشی و رضایت را فراهم آورده و به رشد فزاینده خشونت‌های خانگی، انزوا، افسردگی، درون‌گرایی، خودخواهی، تک‌روی، ناامیدی و گسترش فضای خلوت و تنهایی‌های انسانی انجامیده است. کرونا به طور طبیعی، بشر را به اتخاذ راه‌حل‌های معطوف به خود و احیاناً به خصلت‌های توام با مسئولیت‌گریزی‌ و بی‌اعتمادی، رهنمون ساخته است.

ب: فرصت‌های ناشی از بحران کرونا
پیش از آن که به ارایه راهبردها، راه‌کارها و راه‌حل‌های مهار کرونا در ابعاد گوناگون بپردازیم، جا دارد که وجوه این بیماری جهانی و تجربه‌ها و آموخته‌های بشر در مسیر مقابله با آن را مدنظر قرار دهیم. در برابر آسيب‌هاى جانى و مالى سنگين  كرونا ، شاهد برخى  دستاوردهای مثبت نيز بوده‌ايم.  كاهش حجم تردد حمل و نقل عمومى و ترافیک شهری و در نتیجه، كاهش آلودگي هوا،  به سلامت توامان محيط زيست، انسان، حيات وحش و طراوت طبيعت كمك بزرگى کرد.
تجربه جهانى و ملى در جريان بحران كرونا نشان داد كه بسيارى از امور و فعالیت‌ها، از طریق دورکاری و با به كارگیری فن‌آوری‌های اينترنتی و بهره‌گیری از ظرفیت‌های فضاى مجازى، به سادگى و با صرفه‌جویي در وقت و پول و به ويژه كاهش آلودگى هوا امكان‌پذير است. فعاليت‌هاى آموزشى در تمام سطوح، طرح‌هاى مطالعاتى و پژوهشى، سفارشات، امور متنوع بانكى و همگى به خوبى از اين طريق قابل انجام‌اند و لزوماً در چنین زمینه‌هایی، نیازی به حضور فیزکی وجود ندارد.
با وجود همه خسارات جانى و مالى و اندوه خانواده‌هاى بيشمار، اين همه‌گيرى نوظهور، با خبرها، تغييرات، تحولات و آثار مثبت انسانی نيز همراه بوده است. در ايران، فداكاري جامعه پزشكى، به ويژه در روزهاى آغازين حمله كرونا و همبستگى مردم در يارى رساندن به بيماران و آسيب‌ديدگان اين بيمارى كه حتى بارها در سخنان مقامات رسمی هم مورد تایید و قدردانى قرار گرفته است، حکایت از ظرفيت اخلاقی و توانمندى اجرایی جامعه مدنی براى تغيير و تحول و خدمت و نوع‌دوستی دارد. ورود و تلاش بى‌وقفه سازمان‌هاى مردم‌نهاد و مردم دلسوز و خيرخواه به صحنه يارى‌رسانى و مديريتی، ثمربخش بود و ايران را در شمار كشورهاى نسبتاً موفق در مهار كرونا قرار داد.
پ: عبرت‌های کرونا
درس‌ها و عبرت‌هاى حاصل از ابتلاى كرونا  ارزشمندند، ولى هنوز پایانی بر این «بحران» متصور نیست و نمى‌توان پيامدهاى اقتصادى، اجتماعى و سياسى و درس‌هاى حاصل از آن را پيش‌بينى كرد. عملكرد بسيار ضعيف دولت‌هاى راست‌گرای آمريكایی و اروپایی و تلفات جانى گسترده آن‌ها و در برابر آن، موفقيت بيشتر عملكرد دولت‌هاى با گرایش‌های عدالت‌خواه و مردم‌گرا و رهبران سیاسی اخلاق‌مدار، بر ضرورت ارزش‌های انسانی و مشاركت مردم، حاكميت ملت‌ها بر سرنوشت‌ سیاسی و اجتماعی و الزامات رويكرد مردم‌گرايانه و مردم‌سالارانه از سوى حكومت‌ها مى‌افزايد.
افزون بر ضرورت عام انسانی و اهمیت راهبردی عدالت اجتماعی در سراسر کره خاکی، در دهکده جهانی که کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نایافته، ناگزیر از مراودات و ارتباطات‌اند و نیز در حیطه‌های ملی که فقیر و غنی در کنار هم زندگی می‌کنند، خط‌کشی مطلقی برای حفظ سلامت و امنیت بهره‌مندان از ثروت و قدرت وجود ندارد. بنابراین، اگر طبقات فرودست و متوسط، از سطح آموزش، رفاه، امکانات بهداشتی و توان اقتصادی کافی برخوردار نباشند، نه تنها خود به شدت از پدیده‌ّهایی چون کرونا آسیب می‌بینند که کل جامعه را نیز در معرض خطرات و تهدیدات ناگزیر و مهارناشدنی قرار می‌دهند.
اگرچه پیش‌بینی می‌شود که یکی از ابعاد بحران کرونا که متاثر از کمک‌های مالی ضروری حکومت‌ها به بخش خصوصی است و برای حل و فصل معضلات ناشی از رکود و کاهش سطح تولید کارایی دارد، موجب رشد اقتدارگرایی و بروز مداخلات بیشتر دولت‌ها در امور مدیریتی نهادهای غیردولتی خواهد شد، اما توجه به این واقعیت که در صورت افزایش مداخلات راهبردی و مدیریتی دولت‌ها و تضعیف ظرفیت‌های نهادهای مردمی، در افقی بلندمدت، ناکارآمدی دولت‌های اقتدارگرا ظهور پیدا خواهد کرد، چه بسا چنین اتفاقی نیافتد و ساختار بازسازنده دمکراسی، مانع تحقق چنین چرخه معیوبی شود. البته در خصوص کشورهای غیردمکراتیک، بعید به نظر نمی‌رسد که «کرونا» به افزایش فزاینده اقتدارگرایی مدد رساند.
 پيوستگى جهان و فقدان همبستگی دولت‌ها در دهكده جهانى، احتمال گسترش سريع هر ابتلا يا مسئله محلى را  به يك بحران جهانى (مانند گسترش ويروس كرونا از بازار ماهى‌فروشان «وهان» به سراسر دنيا در اندك زمانى كمتر از سه ماه) افزايش داده است. در نتيجه، ضرورت همكارى‌هاى بين المللى و ارتقای نقش نهادهای بین‌المللی و به ویژه سازمان ملل متحد، بیش از گذشته، امری اساسی و بی‌بدیل به نظر می‌رسد و مهم‌تر از همه، نقش فردى و  اخلاقى مردم و نقش سازمان‌هاى مردم‌نهاد و جامعه مدنى در يارى رسانى و  كاهش رنج مردم آسيب‌ديده در بحران‌هاست که نباید مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد.
ت: راهبردهای پیشنهادی
با توجه به آن که احتمال بازگشت و يا امواج بعدى اين ويروس و بيمارى‌هاى مشابه و استمرار بحران‌هاى طبيعى و اجتماعى فراگير ديگر، همچنان وجود دارد و با توجه به نقش و رابطه ناسالم انسان با طبيعت و به ويژه حيات وحش در گسترش جهانى ويروس كرونا، رعايت حقوق محيط زيست از سوى مردم، اصلاح نگرش‌ها و تصويب قوانين لازم در سطوح بین‌المللی و ملی، بیش از گذشته ضرور می‌نماید. بر همین اساس، نهضت آزادی ایران راهبردهای مورد نظر را به شرح زير پيشنهاد و اعلام مى‌دارد:
1.    در سطح بین المللی:
جمله‌ای منسوب به آلبرت اینشتین، فیزیک‌دان نامدار و اندیشمند بزرگ معاصر با این مضمون کلی نقل شده است که: «مسایل و مشکلات ناشی از یک نگرش خاص را نمی‌توانیم با همان نگرش حل کنیم» بنابراین، اصلاح نگرش‌های کلان و تغییر ساختار تصمیم‌سازی‌های سیاسی و اقتصادی چه در ابعاد ملی و چه در عرصه جهانی، پیش‌نیاز بدون جایگزین هرگونه راه‌حلی برای عبور سالم یا کم‌هزینه از بحران‌های کلان پیشِ روی بشر است. با توجه به جایگاه و نقش ویژه ایالات متحده آمریکا در مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان و یادآوری این مساله که دولت یاد شده، بسیار زودتر از ظهور کرونا، در مسیر ملی‌گرایی افراطی قدم برداشت و از روند تعاملات صلح‌آمیز جهانی و بسیاری از معاهدات و توافقات بین‌المللی خارج شد، به نظر می‌رسد که این دولت از آمادگی، برنامه و اراده‌‌ای برخوردار نیست که در این اوضاع دهشتناک، در رهنمون ساختن جهان به سوی بهبود و زیست انسانی، نقشی مثبت ایفا کند.
امید است که این عبرت، در دوران پساکرونا، انگیزه دریافتی دوراندیشانه برای بشریت و نظامات قدرت سیاسی و اقتصادی جهان فراهم آورد و آنان را به تامل و الزام به پذیرش تغییرات بنیادین در الگوهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و توسعه پایدار در سراسر جهان وا دارد. انتظار می‌رود که متاثر از تجربه تهدیدآمیز و عبرت‌آموز «کرونا» آگاهی‌های دور از هم و ظرفیت‌های پراکنده انسانی، با دغدغه زندگی در جهانی قابل زیست و توام با صلح، سلامت و کرامت بشر و با باور عمیق به ضرورت الگویی وحدت‌بخش و مبتنی بر ملاحظات انسان‌گرایانه، فرآیند اصلاح سبک زندگی و بهبود سازوکارهای تصمیم‌گیری جمعی جهانی را بر اساس «خیر همگانی» و از طریق گسترش زمینه‌های معنویت، اخلاق، فقرزدایی، رفع تبعیض و توسعه پایدار جهانی تقویت کنند.
سازوکارهای مهار بحران کرونا، جدای از اصلاح ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر نظام بین‌المللی و ساختار حاکمیت ملی کشورها نیست و باید مبتنی بر مشارکت همه کشورها و همه مردم جهان باشد و نابرابری‌های «قدرت» و «ثروت» سبب نشود که سهم برخی کشورها در تصمیمات ناظر بر اوضاع جهان بیش از سایرین باشد.
 نظام سرمایه‌داری جهانی، چاره‌ای نخواهد داشت جز این که در راستای اصلاح اهداف سودمحورانه خویش و توزیع عادلانه منابع و امکانات در دنیای کنونی که به درستی آن را «دهکده جهانی» می‌نامند، تجدیدنظر اساسی کند و طرحی نو در اندازد. در همین راستا، سازمان ملل متحد بیش از گذشته می‌تواند پذیرای توانمندی بیشتر و نقشی بی‌بدیل در زمینه برقراری صلح، تحقق کرامت بشر و دفاع از طبیعیت باشد و با تصویب مقررات لازم‌الاجرا و هم‌سو با اصلاح سیاست‌ها، بهبود قوانین ملی و ارتقای شرایط زیست انسانی در جهانی واحد گام‌های موثرتری بردارد.

2.    دولت‌
نهضت آزادى ايران باور ‌دارد که الگوهای اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی، ماهیت نظام‌های سیاسی و اقتصادی، شیوه‌های حکمرانی، شاخص‌های توسعه‌یافتگی و سرمایه‌های انسانی، اجتماعی، اقتصادی و نمادین، ارتقاء‌دهنده توان کشورها در مواجهه با این ویروس مهلک قلمداد می‌شوند.
براى جلوگيرى از بازگشت به وضع گذشته يا بدتَر از آن، دولت‌ها بايد با آموزش درست مردم و سياست‌گذاري‌های موثر و سرمايه‌گذاری‌های مناسب، گام‌هاى موثر و بلندى در راستاى احياء و سلامت محيط زيست بردارند. در صورت تاخير در اين كار، مانند مسامحه يا تأخيرى كه در برخی کشورها در ابتدای فرآیند مقابله با كرونا رخ داد و هزينه‌هاى جانى و مالى سنگينى را بر جامعه و طبقات محروم تحميل کرد، بحران‌هاى بزرگ و مهارناپذیری پديد خواهند آمد كه بحران‌هاى سياسى و اقتصادى را نه تنها تشديد، بلكه آن‌ها را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد. دولت‌ها با ايجاد زيرساخت‌هاى كافى و آموزش‌هاى لازم به دستگاه‌هاى اجرايى و به مردم براى انجام كارها از طريق اينترنت، مي‌توانند تا حدود زيادى مسایل و بحران‌هاى ترافيك و حمل و نقل و آلودگى محيط زيست و حتى اقتصادى را رفع يا حل و فصل كنند.
نهضت آزادی ایران جهت مقابله با ویروس بنیان‌برافکن «کرونا» در ایران، تعهد به برنامه‌ها و اقدامات زیر را توصیه می‌کند:
2.1.          کوتاه‌مدت
·        شفاف‌سازی آمار و اطلاعات مربوط به ابتلا و مرگ‌ و میر ناشی از کرونا
·        استفاده از همه ظرفیت‌های مشروع ملی و بین‌المللی جهت مقابله با ویروس کرونا.
·        اجرای سیاست فاصله‌گذاری اجتماعی و قرنطینه تا رفع کامل بحران.
·        حمایت اقتصادی و اجتماعی از اقشار محروم و آسیب‌پذیر.
·        حمایت از نهادهای مدنی که در این زمینه، فعال و اثرگذارند و کمک به ارتقای نقش و جایگاه جامعه مدنی در مهار بحران‌های اجتماعی.
2.2.          بلندمدت
·        اصلاح ساختار حقوقی قدرت به منظور تقویت حضور و مشارکت مردم در اداره کشور.
·        تقویت نهادهای مدنی.
·         ارتقای سرمایه اجتماعی.
·        اصلاح سیاست خارجی یک‌جانبه‌گرایانه و تلاش برای برون‌رفت از انزوای بین‌المللی و ارتقای ظرفیت بهره‌مندی ایران از امکانات نظام بین‌الملل به منظور تامین استقلال واقعی و عدم نیاز به ارتباط ویژه با دولت‌هایی مانند چین.

نهضت آزادی ایران یادآوری می‌کند که اگرچه ممکن است بحران کرونا مساله‌ای پزشکی تلقی شود و واجد ماهیت سیاسی و اجتماعی به نظر نرسد و نیز اگرچه جامعه ایران با بحران‌های عظیم و همه‌جانبه‌ای در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، زیست‌محیطی و حتی اخلاقی رو به روست، اما در گام نخست، به نظر می‌رسد که راه‌حل اصلی مدیریت تمام این بحران‌ها «سیاسی» است.
3.    مردم و جامعه مدنی
«کرونا» به مردم جهان آموخت در صورتى كه نيكوكاران در قالب سازمان‌هاى مردم‌نهاد متشكل شوند، توان بالقوه آنان در مواقع نياز و يا بحران به مراتب بهتر و بيشتر مى‌تواند بروز یابد و چنین دریافتی، گامي موثر در جهت نزديك شدن به جامعه مدنى توانمند خواهد بود. بنابر اين تجربه ارزشمند و آگاهی‌بخش نسبت به ضرورت تشکیل سازمان‌های مردمی و نهادهای جامعه مدنی در مواجهه با بحران‌های ساختاری، نه تنها موانع خاص در برابر تشكيل سازمان‌هاى یاد شده بايد برطرف شوند، بلكه تشكيل آن‌ها بايد تشويق شود و مورد حمايت رسمی و غیررسمی قرار گیرد.
نهضت آزادی ایران بنا بر آموزه‌های تجربه‌شده در بحران کرونا تاکید می‌کند که احزاب دمکراسی‌خواه و اصلاح‌طلب ایران در ارایه برنامه‌های اصلاحی خویش نباید به صرف بیان مشکلات اکتفا کنند و ضروری است که راه‌حل‌ها و راهکارهای مسئولانه‌ای را مطرح کنند که از یک سو ناظر بر فعالیت‌ها، عملکرد و مشارکت فعال این احزاب و از سوی دیگر، جامع تمام نیازها و ضرورت‌های اساسی و اولویت‌های اصلی جامعه ایران در چارچوب منافع ملی، تمامیت ارضی ایران، تقویت روند صلح خاورمیانه، احتراز از ماجراجویی‌های نظامی و تامین امنیت راستین و همه‌جانبه برای تمام شهروندان ایرانی باشند. مطالبه آزادی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر در راس این خواسته‌ها و برنامه‌ها قرار دارند.
نهضت آزادی ایران به مردم ایران یادآوری می‌کند که با توجه به حجم گسترده بحران‌های پیچیده و ساختاری جامعه کنونی، انتظار هرگونه راه‌حل کوتاه مدت و فوری و منصرف از مشارکت عمومی و مردمی، غیرواقع‌بینانه و به دور از ارزیابی‌های جامع و روش‌های موثر و کارآمد است. ماهیت این بحران‌ها به گونه‌ای است که هیچ دولتی به تنهایی، قادر به پاسخ‌گویی نخواهد بود. از این رو، مردم باید بدانند که «جامعه مدنی» در جهانِ امروز،  یک «تشریفات» نیست و بلکه یک «ضرورت» به شمار می‌رود و بدون نقش‌آفرینی آن‌ها مقابله با ابربحران‌ها امکان‌پذیر نخواهد بود و برای روش‌های حضور موثر در سازمان‌های مدنی باید اهمیت بیشتری قائل شوند و در این زمینه، اراده و عمل خویش را تقویت کنند.
نهضت آزادی ایران هشدار می‌دهد «کرونا» آخرین ابتلای طبیعی و بحران اجتماعی نیست که بر ساختار، ظرفیت‌ها و آینده مردم و کشورمان اثر خواهد گذاشت. بحران‌های آینده، با توجه به استهلاک منابع و روند تقلیل‌آمیز توان، اعتماد و امید مردم، پیامدهای منفی‌تری خواهند داشت. از این رو، ضرورت دارد که مسئولان کشور و مقامات ارشد سیاسی، دست به تصمیمات سخت و بنیادین زده و بپذیرند که راه‌حل «بحران‌های ساختاری» «اصلاح ساختارها» و سیاست‌های غیردمکراتیک، ناکارآمد و ناموفق و تقویت فرآیند‌های منجر به تحقق حقوق اساسی، حاکمیت ملت و توان‌مندی جامعه مدنی ایران است، وگرنه آن گونه که روند شتابناک حوادث نشان می‌دهد، اگر به این نیازها و واقعیت‌ها نیاندیشند، در روزگاری نه چندان دور، نه از «تاک» نشانی خواهد ماند و نه از «تاک‌نشان.» والعاقبه للمتقین

نهضت آزادی ایران
31 تیر ۱۳۹۹