Saturday, November 4, 2017

درس ها و عبرت هایی از اشغال سفارت آمریکا

گفت و گو با مهندس توسلی:
درس ها و عبرت هایی از اشغال سفارت آمریکا
مقدمه:
دانشجویان همواره  قلب تپنده جامعه به شمار می آیند و به سبب دوری از کانون های قدرت و ثروت و به اقتضای روحیه، آزادی خواهی و آرمان گرایی موجود در آنان، به مثابه دماسنجی عمل خواهد کرد که به طور دقیق، رویداد ها را مشاهده و عکس العمل مقتضی را انجام میدهند. یازدهمین سال است که نشریه دانشجویی ( مدارا ) به طور پیاپی، بیانگر صدای دانشجویان دانشگاه خلیج فارس، انعکاس دهنده مسائل برون دانشگاهی ، مطالبات و خواست جامعه در حد وسع و توان خود بوده است..
با توجه به وقوع تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸، وتحلیل های متفاوت و گاه متناقض از آن رویداد، آشنایی بیشتر نسل امروز دانشگاه با آن و رفع پاره ای از ابهامات، در این شماره بر آن شدیم که به این موضوع بیشتر پرداخته و اصل ماجرا را، از زبان مجریان و مسئوالان آن دوره زمانی جویا شویم. در این راستا نشریه مدارا با جناب آقای محمد توسلی، دبیر کل نهضت آزادی ایران و همچنین اقای ابراهیم اصغر زاده، فعال سیاسی اصلاح طلب و مجری اصلی این طرح، به گفتگو نشست. که مشروح آن در ادامه به سمع و نظر شما خواهد رسید. مهندس محمد توسلی دبیر کل نهضت آزادی ایران است. وی از سال ۱۳۴۰ و با تشکیل نهضت آزادی، به عضویت در این مجموعه در آمد و فعالیت های سیاسی اش تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. با روی کار آمدن دولت موقت، به عنوان اولین شهردار تهران پس از انقلاب انتخاب شد. به بهانه سالگرد ۱۳ آبان، گفتگویی با مهندس توسلی که در آن زمان بدلیل عضویت در نهضت آزادی و نزدیکی به دولت موقت، به خوبی در جریان ما وقع بود داشتیم. در ادامه این مصاحبه را میخوانید:

مدارا: از نظر شما چه شد که دانشجویان پیرو خط امام در  13آبان، اقدام به تسخیر سفارت آمریکا گرفتند؟
 توسلی: در آبان ماه سال 1358، محمدرضا پهلوی شاه ایران با پیگیری بعضی از مقامات آمریکایی برای معالجه به آمریکا رفته بود. برای جمهوری اسلامی پذیرش سفر شاه به آمریکا و دلیل آمریکا از اینکه شاه برای معالجه به آمریکا رفته است مشخص نبود که این سفر چه پیامدهایی دارد. ابتدا دولت موقت در این زمینه اعتراض خود را اعلام کرد و خواست که اگر ایشان بیمار هستند بایستی پزشکان مورد وثوق ایران، بیماری ایشان را تایید کنند. البته ابهامات دیگری در خصوص اعتراض دولت موقت با توجه به تجربه تلخ کودتای بیست‌وهشت مرداد سال سیودو در آن مقطع مورد نظر بود.
در همین دوران بود که جمعی از دانشجویان دانشگاه‌ها، در جلسات خصوصی که داشتند، شاید حدود ده نفر تصمیم گرفتند برای اعتراض به سفر شاه به آمریکا سفارت آمریکا را تسخیر کنند. و یک نوع واکنشی نسبت به این اقدام غیرقابل قبول آمریکا انجام دهند. این اقدام ساعت ده صبح روز سیزدهم آبان صورت گرفت. این اقدام بلافاصله با واکنش مردم و گروه های اجتماعی مختلف جامعه روبرو شد. به خصوص وقتی سفارت آمریکا به وسیله دانشجویان در آن شرایط اشغال می‌شود، به طور طبیعی گروه‌های طیف چپ، از حزب توده، مجاهدین خلق، چریک‌های فداییان خلق، اقلیت و اکثریت، جنبش و حتی چپ های مذهبی هم به عنوان یک حرکت ضد امپریالیستی از این اقدام دانشجویان حمایت کردند و خیابان طالقانی محل تجمع مردم بود. این تجمع ماه‌ها در مقابل سفارت آمریکا ادامه داشت.
خاطرات یکی ازکسانی که در این ارتباط حضور داشتند، به طور مشخص خانم کاتوزیان همسر آقای دکتر علی اصغر حاج سید جوادی هستند که چاپ شده است، نوشتند: ما که کوچکترین نهادی بودیم که در این اجتماعات شرکت کردیم، چندین دیگ غذا در آنجا گذاشته بودیم که شبانه روز از مردم پذیرایی کنیم. در یک چنین فضای ملتهبی هست که جریان چپ کوشش می کند که حداکثر استفاده را از این رخداد تاریخی داشته باشد.

مدارا: با توجه به اینکه نهضت آزادی پس از تسخیر سفارت، از این اقدام حمایت کرده بود، جنابعالی در آن دوره چه نگاهی درباره این رخداد داشتید و آیا هم اکنون نیز، بر همان عقیده استوارید؟
 توسلی: در روز سیزده آبان، موقعی که سفارت آمریکا اشغال شد، به طور طبیعی دولت موقت با این اقدام مخالفت کرد و مهندس بازرگان همان موقع تصریح کرد که این عمل خلاف قانون و تعهدات بین‌الملی ایران است و حتی گفتند، به تعبیر قرآنی، این اقدام یک عمل شیطانی است. ابتدا همه نهادهای مسئول چون شورای انقلاب مخالف این اقدام غیرمنتظره بودند. همانطور که مجریان اشغال سفارت گزارش کرده‌اند قراربوده بدون اطلاع مسئولان این اقدام صورت گیرد. در روز یکشنبه بعد از ظهر بر اساس خاطرات زنده یاد دکتر یزدی، آیت‌الله خمینی، آقای دکتر یزدی را احضار می کنند و همان دستوری را به ایشان می‌دهند که در بیست و چهار بهمن، ظاهرا چریک‌های فدایی خلق سفارت آمریکا را اشغال کرده بودند؛ «که بروید و آنها را بیرون بریزید.»
در روز دوشنبه چهاردهم آبان، بر اساس مستندات تاریخی، آقای موسوی خوئینی‌ها به دانشجویان مستقر در سفارت می‌پیوندند و با قم تماس میگیرند و احمد آقا هم همان روز چهاردهم از قم به تهران می‌آیند و وارد سفارت می شوند. آقای دکتر ابراهیم یزدی، همانطور که در مذاکرات مجلس در شهریور 58 گزارش شده، همان موقع با آقای موسوی خوئینی ها، تلفنی تماس می گیرند که این اقدام دانشجویان  به عنوان یک اعتراض، اگر یک یا دو روز باشد، قابل قبول است اما کوشش کنید حالا که اعتراض انجام شده، سفارت را ترک کنید تا دولت به لحاظ قانونی بتواند پاسخگو باشد.
در این فضای اجتماعی هست که جمعی از دوستان ما که نهضت آزادی ایران را آن موقع اداره می‌کردند از جمله آقای مهندس عزت‌الله سحابی و دوستان‌شان، اطلاعیه‌ای می دهند و این اقدام را تایید می کنند. اما دولت، مهندس بازرگان و کسانی که یک نگاه راهبردی، به لحاظ سیاست جهانی داشتند، می‌دانستند که این اقدام، اقدامی است که جمهوری اسلامی به لحاظ حقوقی و قانونی نمی تواند پاسخگو باشد و می تواند پیامدهای بسیار منفی علیه منافع ملی ما داشته باشد، بنابراین مخالف این اقدام بودند.

مدارا: در آن برهه حساس، تسخیر سفارت آمریکا چه تبعات و پیامدهایی در آن زمان و تا به امروز برای کشور در پی داشته است ؟
  توسلی: همانطور که بعدها خود دانشجویان اشغال کننده سفارت، در مصاحبه خودشان به دفعات یادآوری کردند، قصدشان این بود که چهل‌وهشت ساعت بیشتر در سفارت نباشند. اما موج سنگینی در فضای عمومی جامعه به وجود آمد، و تمام شواهد و قرائن نشان می دهد که احساس و غرور ملی مردم در قبال اقدامات خلاف منافع ملی ما توسط آمریکا بعد از کودتای بیست و هشت مرداد انگیزه چنین واکنشهایی بود؛ اما موتور این تجمعات همانطور که تمام گزارش‌ها حاکی ست، جریان‌های چپ بودند و دنبال این بودند که از اشغال سفارت در راستای آن گفتمان خودشان که یک گفتمان چپ ضد امپریالیستی، مارکسیستی است، بتوانند استفاده کنند.
سوال اصلی این است که اگر رهبر فقید انقلاب، آیت الله خمینی در روز یکشنبه بعد از ظهر از آقای دکتر یزدی می خواهند که شما مثل تجربه قبلی، این کسانی که وارد سفارت شده اند از سفارت بیرون کنید و دستور می دهند که نیرو های مسلح هم در اختیارشان باشد، چه اتفاقی می افتد که در روز بعد رهبر فقید انقلاب دردیداری که با کارکنان بیمه داشتند، اظهار می کنند که کار دانشجویان درست بوده و انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بوده است.
به نظر بنده آن چه که در این دوره کوتاه اتفاق افتاده  و می توان مستنداتی هم بر این تحلیل ارائه داد، فضای ملتهب شهر تهران بود که خود من در دفترکارم در ساختمان شهرداری تهران واقع در خیابان ایرانشهر کاملا به رویدادها اشراف داشتم و تمام جزییات را در آن دوران دنبال می کردم، شرایط طوری بود که کنترلش از دست مدیران انقلاب خارج شده بود.
مرحوم دکتر بهشتی جمله‌ای را همان موقع مطرح کردند که: "این موجی که ایجاد شده، ما باید بتوانیم سوار بر این موج شویم تا بتوانیم این موج را کنترل کنیم و الا این موج ممکن است خود ما را هم ببرد".( نقل به مضمون)
به نظر بنده آیت‌الله خمینی با توجه به آن نبوغ سیاسی که داشتند و دریافت این گزارش‌ها، در این فاصله بیست و چهارساعته، به این جمع بندی رسیدند که باید سوار موج شد تا بتوانند این موج را مهار کنند و آن برنامه خودشان را دنبال کنند؛ به همین ترتیب هم عمل می‌شود. با آن پیام آیت‌الله خمینی، این موج کنترل می‌شود، البته با هزینه‌های سنگینی که بعد توضیح خواهم داد ولی جمهوری اسلامی موفق می‌شود تمام این گروه‌های چپ و حتی بقیه گروه‌ها را به تدریج از عرصه سیاسی ایران گام به گام خارج کند.
اما چه پیامدهایی اشغال سفارت آمریکا برای انقلاب اسلامی و منافع ملی ایران داشته است. بطور خلاصه،  این اشغال به جای دو یا سه روز، چهارصدوچهل‌وچهار روز طول می‌کشد. شرایط به طوری ادامه پیدا می کند که حتی دانشجویان مستقر در سفارت نه تنها حرف دولت بعدی که بعد از استعفاء دولت موقت جایگزین می شود، دولت شورای انقلاب، بلکه از هیچ کسی حرف شنوایی نداشتند. رهبر فقید انقلاب مجبور می شود که درپنجم بهمن ماه سال پنجاه‌وهشت رسیدگی به این اقدام را در اختیار مجلس شورای اسلامی بگذارند، در حالی که مجلس در هفتم خرداد پنجاه‌ونه تشکیل شد. در شهریور سال پنجاه‌ونه کمیسیون خاصی در مجلس با سرپرستی آقای موسوی خوئینی‌ها برای رسیدگی به مسئله گروگان‌ها تشکیل می‌شود. کار رسیدگی به مسئله گروگان‌های آمریکایی آنقدر طول می‌کشد و رایزنی‌های مختلفی که تفصیل آن‌ها خارج از ظرفیت این گفت‌وگو است؛ نهایتا در دولت شهید رجایی آقایان بهزاد نبوی و افتخار جهرمی کار مذاکرات با آمریکایی‌ها را با وساطت مقامات الجزایری دنبال می‌کنند. در الجزیره خروجی مذاکرات با مقامات آمریکا منجر به بیانیه الجزایر می شود؛ اسم آن را هم بیانیه گذاشتند برای اینکه نیاز به مصوبه مجلس نداشته باشد.
پیامد یک چنین بیانیه‌ای موجب می شود کسانی از جمله بانک چیس منهتن با مدیریت راکفلر که چهار میلیارد دلار به شاه خلاف ضوابط وام داده بودند و در شرایط عادی نمی توانستند پس بگیرند، به استناد  بیانیه الجزایر توانستند وصول کنند. حدود بیست میلیارد دلاری که ما ذخیره در آمریکا داشتیم، بر اساس این بیانیه هم آمریکایی ها و هم آمریکایی های ایرانی تبار، توانستند موجودی ایران را از ما بگیرند. این کمترین پیامد اشغال سفارت آمریکا بوده است.
پیامد اصلی این اقدام آماده شدن شرایط جهانی برای تحمیل هشت سال جنگ تحمیلی برکشور ما بود و هزینه‌های سنگینی این جنگ تحمیلی برکشور ما وارد می‌کند که هنوز هم پیامدهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این جنگ را در کشور شاهد هستیم.
به نظر بنده علاوه بر بیانیه الجزایر و هزینه‌های سنگینی که برای کشور ما در پی داشته و همچنین علاوه بر پیامدها جنگ تحمیلی، اعتبار گفتمان انقلاب اسلامی مردمی و انسانی کشور ما که در سطح جهانی پیدا کرده بود در اثر نقض تعهدات بین المللی اشغال سفارت و انتشار آن عکس‌هایی که کارکنان سفارت آمریکا را با آن شرایط در رسانه‌های جهانی منتشر کردند؛ در معرض سوال قرار داد. بطوری که هنوز ما باید هزینه‌های این کاهش اعتبار و جنگ تحمیلی را تحمل کنیم.

مدارا: دولت موقت چه موضعی نسبت به این اقدام در پی گرفت؟ آیا استعفای دولت صرفا به همین خاطر بوده است؟ و اگر تسخیر سفارت و ماجرای گروگان گیری اتفاق نمی افتاد باز هم دولت بازرگان مجددا استعفا میداد؟
 توسلی: در پاسخ به سوالات قبل توضیح دادم که دولت موقت از همان ابتدا با اشغال سفارت آمریکا طبق تعهدات قانونی و قوانین بین المللی مخالف بود و مهندس بازرگان هم خیلی صریح گفتند که این خلاف قانون است. شورای انقلاب هم در جلسه داخلی‌شان مخالف این اقدام بودند. رهبر فقید انقلاب هم در جریان نبودند. بنابرابن دانشجویان رأسا تصمیم گرفته بودند و یک چنین رخدادی در سیزده آبان اتفاق افتاد.
این که اگر اشغال سفارت اتفاق نمی‌افتاد و آن فضایی که بعد از سفر آقای مهندس بازرگان، دکتر یزدی، دکتر چمران، بعد از سفری که در جشن انقلاب الجزایرشرکت کرده بودند و مذاکراتی که با نماینده آمریکا برژینسکی در حاشیه آن برنامه داشتند، به رغم توضیحاتی که مهندس بازرگان، در مصاحبه مطبوعاتی، در بازگشت دادند که ما در این مذاکرات، مطالبات خودمان را از دولت آمریکا و گرفتن خریدهایی که قبلا انجام شده بود، به طور طبیعی پیگیری کردیم. اما در همان سیزده آبان واکنش بسیار شدیدی به وجود آوردند، به طوری‌که حزب جمهوری اسلامی بیانیه داد و تصریح کرد که چرا بدون اجازه امام شما در آنجا مذاکره کردید!
مهندس بازرگان هم در یک فرصتی پاسخ دادند که :" نه من هویدا هستم، نه آقای خمینی شاه هست که من خواسته باشم برای یک مذاکره مشخص از کسی اجازه بگیرم. در این صورت نخست وزیر به درد لای جرز هم نمیخوره". این جملاتی است که به دفعات نقل شده و در اسناد تاریخی هم آمده است.
بنابراین فضایی در جامعه بوجود آمد که اجبارا دولت موقت مجبور به استعفا شد. معلوم نیست که اگر اشغال سفارت اتفاق نمی افتاد و این واکنش ها نبود؛ قرار بود که دولت موقت و شورای انقلاب تعامل بکنند و جمعی از اعضای شورای انقلاب در جایگاه وزرای دولت موقت قرار بگیرند و این دوگانگی که بین دولت موقت و شورای انقلاب بود از بین برود و مدیریت واحدی در کشور حاکم شود.  مقدمه این کار هم انجام شده بود. آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان معاون آقای مهندس صباغیان در وزارت کشور بودند، دکتر باهنر معاون شهید رجایی در آموزش و پرورش و آقای خامنه‌ای هم معاون آقای دکتر چمران در وزارت دفاع بودند. احتمالا می توانست یک انسجام مدیریتی در کشور به وجود آید.

مدارا: با توجه به اینکه شما و دیگر اعضای نهضت آزادی در صدر انقلاب، به طور فعالانه در آن حضور داشتید، مسلما اهداف انقلاب را به خوبی می‌شناسید. گمان می‌برید، هم اکنون و بعد از سی و نه سال از انقلاب اسلامی، تا چه اندازه آن اهداف محقق شده و آیا امروز هم، همان اهداف در رأس امور و مورد توجه مسئولان عالی رتبه کشور قرار دارد؟
 توسلی: بله، بنده و بقیه دوستان ما نقش مؤثری در مدیریت انقلاب داشتیم. یعنی اگر روشنفکران دینی نبودند یا از آن طرف اگر روحانیون مبارز و رهبری آیت الله خمینی نبودند و این دو گروه اجتماعی در کنار هم قرار نمی‎‎گرفتند، هرگز انقلاب اسلامی به این صورت پیروز نمی‌شد. اما این که چرا انقلاب نتوانست در راستای آن اصول و آرمان‌های اولیه انقلاب که در اصول قانون اساسی هم به طور برجسته مشخص شده از جمله در اصول فصل سوم و پنجم و هفتم، کاملا این مُطالبات انعکاس دارد. اما چرا بعد از انقلاب مدیران انقلاب نتوانستند در راستای آن مُطالبات تاریخی ملت ایران و آن اصول و آرمان‌هایی که در شعارهای مردم در سال پنجاه و هفت مطرح بود، یا آن چشم اندازی که رهبر فقید انقلاب در پاریس از جمهوری اسلامی تصویر کرده بودند که یک نگاه انسانی، فراگیر و جهان پسند مطرح کرده بودند، چرا همان راهبردها و همان نگاهی که به عنوان راهبردهای جمهوری اسلامی و آینده جمهوری اسلامی مطرح شد، و نود و هشت درصد مردم ما در دوازدهم فروردین سال پنجاه و هشت به استناد آن‌ها به جمهوری اسلامی رأی داد، دنبال نشد، نیاز به توضیح و تحلیل دارد.
به نظر من چند عامل در این فرآیند تأثیرگذار بوده است. یک عامل ناپختگی درونی جنبش اجتماعی ایران در آن دوران است که در هر حال گروه‌ها اجتماعی نتوانسنتد خویشتن‌داری کنند و عملا همه دنبال قدرت بودند و زمینه‌های خشونت خرداد سال شصت را فراهم کردند. جریان چپ مارکسیست، انقلاب اسلامی را قبول نداشت و شعار تداوم انقلاب را مطرح می‌کرد که به تدریج آن نگاه راهبردی خودش را که همان دیدگاه چپ مارکسیستی هست را در جامعه حاکم کند. مجاهدین خلق خودشان را حاکم مطلق می‌دیدند. روحانیت مبارز هم بطور طبیعی حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داده بود که قدرت را به‌دست بگیرد. خوب نتیجتا مجموعه این شرایط آن خشونت خرداد سال شصست را بوجود آورد و فضای جامعه بسته شد. این یک عامل مهم بود.
اما عامل دوم جریانی بود که از همان انقلاب مشروطه که نگاه فقاهتی شیخ فضل‌الله نوری را داشت و با آن نگاه آخوندخراسانی و میرزای نائینی که مردم به عنوان شهروند باید در جامعه حاکم باشند و حاکمیت باید از آن ملت باشد و مشروعیت نظام هم متکی به آراء مردم هست و مردم باید بر سرنوشت خود حاکم باشند. خوب این دو نگاه در انقلاب مشروطه مطرح بودند. در شرایط بعد از انقلاب آن جریانی که با نگاه شیخ فضل الله نوری موافق بود و اجرا کردن اصولی از قانون اساسی که مطالبات تاریخی ملت ایران را محقق می‌کرد، برنمی‌تابید، از آن فضای بسته استفاده کرد و نگذاشتند اصول قانون اساسی یه بطور کامل اجرا شود.
به عنوان مثال، اصل بیست‌وششم قانون اساسی خیلی شفاف می‌گوید: " فعالیت احزاب سیاسی علی الاطلاق آزاد است"، اما این اصل هنوز اجرا نشده است. اصول شوراها در فصل هفتم قانون اساسی ، خیلی شفاف هست:" کار مردم را باید به دست مردم بسپاریم و مردم در شوراها، در روستاها و شهرها باید حاکم باشند". بعد از هنوز دهه هنوز این ارزش ها در جامعه ما نمی‌تواند بطور کامل حضور داشته باشد. نمونه زنده آن امروز همان نامزد منتخب سپنتا نیکنام، در شورای شهر یزد هست که شورای نگهبان با حضور او در شورای شهر یزد مخالفت می‌کند و آن را خلاف شرع تلقی می کند. این همان نگاه شیخ فضل الله نوری است که حقوق شهروندی را باور ندارد و فکر می کند که فقط باید مسلمانان حاکم باشند، یعنی اقلیت‌های دینی که در قانون اساسی هم به رسمیت شمرده شده‌اند  و در مجلس هم حضور دارند به یک نوعی زیر سؤال می رود.
اما به رغم تمام این ناملایمات و محدودیت‌ها، به نظر بنده در این چهار دهه، با ایستادگی روشنفکران جامعه ما، کسانی که دغدغه ی منافع ملی و اجرای اصول قانون اساسی را داشتند از جمله زنده یاد مهندس بازرگان و یاران ایشان که در آن شرایط سخت دهه شصت ایستادگی کردند و جنبش اجتماعی بارور شد. و بارور شدن جنبش اجتماعی موجب شد که مردم در دوم خرداد سال هفتادو‌شش، بیست میلیون به گفتمان آقای سید محمد خاتمی رأی بدهند.
خوب ببینید همین روند بعد از دهه هفتاد ادامه پیدا می‌کند، به رغم آن مشکلاتی که در دو دوره ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد جامعه ما روبرو بود، اما جنبش اجتماعی ما رشد می‌کند، بارور می‌شود و دلایل و نمود این رشد و بلوغ اجتماعی جامعه ما در انتخابات سال 92 و 94  و اخیرا در سال 96 کاملا بروز و ظهور پیدا کرده است. یعنی مردم ما نشان دادند به رغم تمام محدودیت‌ها و رد صلاحیت‌ها، اما در انتخابات شرکت می‌کنند، باور به جنبش اصلاحات دارند، باور دارند که باید تغییرات تدریجی و گام به گام صورت بگیرد و در انتخابات، پیام خودشان را به مدیران کشور، جامعه و در سطح جهانی منعکس می‌کنند.
بنابراین به این دلایل بنده نسبت به این فرآیندی که برای گذار به دموکراسی و تقویت آن هست،  نگاه مثبت دارم و نسبت به آینده امیدوار هستم.

مدارا: با توجه به، بی مهری هایی که تنها چند سال بعد از انقلاب، نسبت به شما و برخی دیگر از پیشگامان انقلاب صورت گرفت، شما علل آن را چه ارزیابی می‌کنید؟ و برنامه نهضت آزادی برای ادامه راه چه می‌تواند باشد؟
 توسلی: تا حدودی در پاسخ به سؤال قبل به ریشه‌های این مشکلات اشاره شد که با آن عدم رشد یافتگی جامعه ما بعد از انقلاب و حضور فرهنگ چپ در جامعه ما، قدرت‌طلبی که در جهات مختلف داشتند، موجب شد که خشونت از خرداد سال شصت در جامعه حاکم شود و فضای جامعه ما بسته شود. طبیعتا این هزینه های سنگین را رهبران و فعالان نهضت آزادی ایران در دهه شصت و در دهه های بعد پرداخت کردند.
اما ارزیابی بنده این است که، همانطور که قبلا هم توضیح دادم، به رغم همه هزینه ها و شرایط نامطلوبی که در این چهار دهه جامعه ما با آن روبرو بوده، اما فرآیند تحولات را در جهت مثبت ارزیابی میکنم. پیش بینی بنده این است که همانطور که در تیر ماه سال پنجاه‌ونه در سومین کنگره نهضت آزادی ایران، در آن شرایط ملتهب، مواضع نهضت آزادی ایران، مبارزه قانونی، علنی، مسالمت آمیز و پرهیز از خشونت و با التزام قانون اساسی بوده است، این فرآیند باید طی شود و ما نسبت به آینده هم با همین راهبرد به تحولات جامعه ایران نگاه می‌کنیم و با توجه به دستاوردهایی که این ایستادگی در چهار دهه گذشته در پی داشته و ما امروز شاهد ثمرات آن هستیم به رغم مجموعه محدودیت‌ها و هزینه‌هایی که پرداخت شده و باز هم  احتمالا پرداخت خواهد شد، به نظر می‌رسد که راهکار پیش روی ملت ما همین صبوری و ایستادگی است تا به تدریج با رشد و آگاهی ملت و انجام عمل صالح  در مقاطع مختلف، زمینه‌های تحقق مطالبات تاریخی ملت ایران فراهم شود.
در اینجا لازم است به این نکته ضروری هم اشاره کنم که از انقلاب مشروطه حدود صدوده سال می گذرد و ما با توجه به فرهنگ استبدادی و پیرایه‌های مذهبی که با آن ها روبرو هستیم، تصورمان این است که این تحولات باید یک شبه و در یک زمان کوتاهی در عمر خود ما به ثمر بنشیند. نگاهی به تحولات تاریخی از جمله در تاریخ اروپا نشان می‌دهد که این تحولات در تاریخ اروپا چندین قرن طول کشیده و هزینه‌های بسیار سنگینی درپی‌داشته تا به تدریج نهاد دین و کلیسا در جایگاه طبیعی خودش قرار گرفته و به تدریج توسعه انسانی و توسعه علم و فناوری و پیشرفت فراهم شده است. بنابرابن ملت ما هم بایستی در همین راستا این فرآیند را تقویت کند و کوشش کند که زمینه های تحقق مُطالبات تاریخی ملت ایران به تدریج فراهم شود.

مدارا: در آخر شما چه توصیه هایی به فعالان دانشجویی و مخاطبان این نشریه دارید؟
توصیه راهبردی من به جنبش دانشجویی این است که این دوران تحصیلی خود را مغتنم بشمارند، هدف اصلی دانشجو کسب علم و دانش برای خدمت به کشور است اما این کافی نیست. دانشجو در دوران تحصیلی خود باید در یک فضای آزاد در دانشگاه تنفس کند. مدیریت دانشگاه باید مستقل باشد که بتواند چنین شرایطی را برای دانشجویان فراهم کند تا دانشجویان بتوانند در نهادهای مدنی و از جمله انجمن های اسلامی دانشجویان و هر نوع فعالیت مدنی که مورد علاقه دانشجویان است در چارچوب قانون و ضوابط دانشگاهی فعالیت کنند.
من به دفعات توضیح داده ام، دانشجوبانی که در چنین فضای آزاد، دانشگاه مستقل رشد کنند می توانند مدیران لایقی برای آینده کشور باشند. اگر مدیران دانشگاه ها نتوانند چنین فضایی را در دانشگاه ها فراهم کنند، انتطار اینکه فارغ التحصیلان این دانشگاه ها بتوانند مدیران لایقی برای آینده کشور باشند، به نظر بنده دور از واقع بینی است.
اگر به تجربیات سالهای قبل از انقلاب توجه کنیم که فضای دانشگاه های ما شرایطی بوده که اشخاصی مثل شهید دکترچمران، زنده یاد مهندس سحابی، زنده یاد دکتر ابراهیم یزدی و امثالهم در آن دهه ها تربیت شدند که توانسته اند 60، 70 سال در راستای همان گفتمان راهبردی زنده یاد مهندس بازرگان و سایر یارانشان ایستادگی کنند و به رغم مجموعه هزینه هایی که متحمل شده اند، توانسته اند منشا خدمات تاثیر گذاری در تحولات کشور باشند. آیا فارغ التحصیلانی که در  شرایط کنونی دانشگاها فارغ التحصیل شوند می توانند جا پای شهید چمران بگذارند؟ جای پای دکتر یزدی و مهندس سحابی بگذارند؟ به نظر من تجربه جهانی و کشور خودمان نشان می‌دهد این دور از واقع بینی است و این امید است که به خصوص در شرایطی که وزیر علوم جدید انتخاب شده با توجه به این تجربیات بتوانند یک چنین شرایطی را در دانشگاه های کشور فراهم کنند و انشالله زمینه‌های عملی برای اجرای برنامه‌های توسعه کشور، از این طریق فراهم شود.
با توجه به اینکه جنبش دانشجویی معرف تمام اقشار جامعه هست، بنابراین به‌طور طبیعی مسائل و مشکلات را خوب لمس و منعکس می کنند و مسئولان دانشگاه‌ها و جنبش دانشجویی باید تلاش کنند که این ارتباطی که بین نسل دانشجو و جامعه هست در جهت تحقق آرمان‌های انقلاب و مطالباتی که برای توسعه کشور هست، بتوانند همه دست به دست هم دهند با همدلی و وفاق ملی زمینه‌های توسعه پایدار کشور فراهم شود. انشالله و به امید آن روز.
 بسیار سپاسگزاریم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

منبع: مدارا، نشریه دانشجویی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس بوشهر- سال یازدهم- 13 آبان 1396


No comments:

Post a Comment