Wednesday, February 6, 2019

آيا تاريخ را پيروزمندان مي‌نويسند؟



پاسخ محمد توسلی به اظهارات مصباحي‌مقدم:

آيا تاريخ را پيروزمندان مي‌نويسند؟

«حق هميشه با پيروزمندان مبارزه است؟» اين سوالي است كه شايد لازم باشد از كساني كه امروز بر مسند قدرت نشسته‌اند، ‌پرسيده ‌شود. سخنگوي جامعه روحانيت مبارز گرچه در گفت‌وگوي تفصيلي خود تاكيد كرده كه نمي‌خواهد نقش گروه‌هاي مبارز ديگر را ناديده بگيرد اما گفته است كه هيچ كدام از گروه‌ها از نهضت آزادي تا چريك‌هاي فدايي و چريك‌هاي مجاهد كه به صورت مسلحانه مبارزه مي‌كردند به نتيجه نرسيدند و البته پشتوانه مردمي نداشته‌اند. مصباحي مقدم معتقد است كه تجربه اين گروه‌ها چيزي جز ناكامي و شكست نبوده است. اگر بنا بود آنها نقشي مي‌داشتند يقينا نمي‌توانستند مردم را بسيج كنند. شما مي‌بينيد كسي مثل دبيركل جبهه ملي مي‌گويد اگر آيت‌الله خميني نبود ما امكان اينكه يك صدم اين جمعيت را بسيج كنيم نداشتيم.

محمد توسلي، دبيركل نهضت آزادي ايران در مورد اظهارات اخير مصباحي مقدم به «اعتماد» گفت: «در جامعه آزاد، ‌افراد حق دارند نظرات خود را بيان كنند. آقاي مصباحي مقدم هم برداشت خود را از شكل‌گيري انقلاب اينگونه بيان كردند اما بايد ديد اظهارنظر ايشان چقدر با واقعيت‌هاي تاريخي هماهنگ است.»

او ادامه داد: « اين اظهارنظر را خلاف واقعيت مي‌دانم. در انقلاب اسلامي سال 57 همه ملت ايران حضور و مشاركت داشتند. مطالبه اصلي مردم هم كه در شعارها به نمايش گذاشته مي‌شد «مرگ بر شاه» بود؛ به اين معني كه ديگر استبداد نمي‌خواهيم و به دنبال آزادي هستيم. اين مطالبه تاريخي ملت ايران است كه از مشروطه آغاز شده، با نهضت ملي ايران تداوم يافته، در فضاي خاص اوايل دهه 40 هم از مطالبات مردم بوده و در جريان انقلاب اسلامي هم مطرح شده است. در اوايل دهه 40 كه سران نهضت آزادي بازداشت شدند، مهندس بازرگان در دفاعيات‌شان كه در دادگاه نظامي مطرح شد، ‌توضيح مي‌دهد كه چرا ما گرفتار استبداد شديم و چرا با استبداد مخالفيم. تمام اسناد تاريخي نشان مي‌دهد كه مطالبه اصلي همه مردم ايران در آستانه انقلاب آزادي و نفي استبداد بوده است.»
دبيركل نهضت آزادي با تاكيد بر اينكه دو گروه در مديريت انقلاب نقش بيشتري ايفا كردند، ‌گفت: «يك گروه روحانيت مبارز بود كه از اوايل دهه 40 وارد عرصه سياسي شدند. همچنين نگاه راهبردي توسط رهبران نهضت آزادي وجود داشته كه بدون حضور روحانيت در عرصه سياسي كه قادر به بسيج توده‌ها است، تحولات اجتماعي در ايران امكان‌پذير نيست. بنابراين روحانيت با رهبري امام خميني نقش اصلي را در بسيج توده‌ها و نهايتا رهبري انقلاب داشتند اما روحانيت به تنهايي قادر به انجام انقلاب نبود. روشنفكران ايران به ويژه نيروهاي ملي و مسلمان و به لحاظ سازماني نهضت آزادي ايران و رهبري آن مهندس بازرگان بوده كه توانستند فرآيند تقويت جنبش اجتماعي ايران و جلب اعتماد روشنفكران را زمينه‌سازي كنند و در دهه 50 هم در مديريت انقلاب مشاركت داشته‌باشند. اگر به تمام رويدادهاي اين دوران نگاه كنيد، ‌هيچ رويدادي نيست كه بازرگان، ياران و نيروهاي ملي در آن حضور نداشته‌باشند.»
توسلي افزود: «چند مثال مطرح مي‌كنم. سال 55 و در آن فضا جمعيت دفاع از آزادي و حقوق بشر توسط نيروهاي ملي و مسلمان به رهبري مهندس بازرگان تشكيل مي‌شود. در تمام اسنادي كه وجود دارد مخاطبان مي‌توانند نقش اينگونه اقدامات نيروهاي ملي و مسلمان را در پيشبرد جنبش اجتماعي ايران ببينند. در آن زمان روحانيت هم در عرصه مبارزات حضور داشت. ديپلماسي انقلاب توسط چه كساني انجام شد؟ اگر ديپلماسي انقلاب نبود مگر مي‌شد كه انقلاب با اين هزينه كم پيروز شود. اين سران نهضت آزادي ايران بودند كه تلاش كردند علاوه بر تقويت جنبش اجتماعي با امريكايي‌ها وارد مذاكره شوند و حمايت آنها را از رژيم شاه بردارند تا زمينه‌هاي سقوط پهلوي فراهم شود. همچنين نقش حسينيه ارشاد را هم نمي‌توان ناديده گرفت. مهندس بازرگان، آيت‌الله مطهري و دكتر شريعتي در ايجاد گفتمان نسل انقلاب نقش داشتند و اين نقش غيرقابل انكار است. مرحوم مطهري در كنار مهندس بازرگان، ‌انجمن اسلامي مهندسين و كساني دیگر هستند كه عمدتا نيروهاي ملي و مسلمان هستند. آيت‌الله طالقاني همچنين از كساني هستند كه از شهريور 1320 در كنار بازرگان كار را شروع كردند . در واقع منظور اين است كه روحانيون حوزه هم راه‌شان را در اوايل دهه 40 در كنار روشنفكران ديني در عرصه عمومي ادامه دادند و براي اين گفتمان در چند دهه تلاش كردند.»

او در ادامه به بخش ديگر مشاركت‌هاي اين جريان در پيروزي انقلاب اسلامي اشاره مي‌كند كه بعد اجرايي‌تر داشته است.
دبيركل نهضت آزادي ايران در اين مورد گفت: « نماز عيد فطر در تپه‌هاي قيطريه در سال‌هاي 56 و 57 از ديگر اقداماتي است كه جريان ملي و مسلمان در آن نقش داشت. درست است كه مرحوم مفتح هم در اين اقدام نقش داشت اما كادرها و مديريت با نيروهاي ملي و مسلمان بود. راهپيمايي تاسوعا و عاشورا در 19 آذر 1357 و مصادف با روز حقوق بشر هم از همين دست اقدامات بود. شرايط اجتماعي را با مذاكره با ارتش فراهم كردند تا ارتش عقب‌نشيني كرده و جمعيت دست به راهپيمايي بزند. مديريت اين مذاكرات با چه كساني بوده؟ آيا روحانيت حضور داشته است؟ از جبهه ملي مرحوم شاه‌حسيني مسوول مالي و اداري، علي اصغر تهران‌چي مسوول انتظامات، بنده به عنوان مسوول تبليغات و ... حضور داشتند. در ستاد استقبال از امام هم همين روند وجود داشت. ستادي تشكيل شد كه مرحوم مطهري مسوول آن و سخنگو مرحوم مفتح و مرحوم محلاتي رابط روحانيت بود اما كادر اجرايي كساني چون مهندس صباغيان از نهضت آزادي ايران مسوول برنامه‌ريزي بود كه شهيد مطهري اختيارات خود را به ايشان واگذار مي‌كند، آقاي علي اصغر تهرانچي هم از نهضت آزادي ايران مسوول انتظامات است، آقاي شاه‌حسيني هم از جبهه ملي به عنوان مسوول مالي و اداري حضور داشت، ‌بنده هم از نهضت آزادي مسوول تبليغات بوده‌ام. بنابراين جمعيت زيادي از كادرهاي اجرايي جزو نيروهاي ملي- مسلمان بودند در صورتي كه امروز برخي نام افراد رده پايين در كميته استقبال را بيش از اين افراد مطرح مي‌كنند.در پنجم بهمن 1357 مصاحبه‌اي در حسينيه ارشاد برگزار شد كه مرحوم مطهري به عنوان مسوول ستاد افراد ستاد را معرفي كردند. غير از مرحوم مطهري نيروهاي ملي و مسلمان در آنجا حضور داشتند.»

اين عضو نهضت آزادي ايران ادامه داد: «كمي عقب‌تر برويم. در مهر ماه 1357 شرايطي در عراق ايجاد مي‌شود كه آيت‌الله خميني مجبور مي‌شوند كه اين كشور را ترك كنند. بحث حضور در سوريه و لبنان مطرح مي‌شود تا اينكه دكتر يزدي مشاوره مي‌كنند كه به فرانسه بروند، جايي كه فضا آزاد باشد. نهايتا رفتن آيت‌الله خميني به فرانسه باب جديدي را باز مي‌كند تا ايشان بتوانند در حضور رسانه‌هاي جهاني مطالبات تاريخي مردم ايران را مطرح كنند. وقتي بيانيه‌ها و سخنراني‌هاي ايشان به ايران مي‌آمد به پيشبرد جنبش اجتماعي كمك مي‌كرد. اين مطالبات چيزي نبود جز، ‌آزادي، حاكميت ملت، ‌استقلال ملي، حاكميت قانون و جمهوريت و ... اگر به آقايان يزدي، قطب‌زاده، حبيبي، انجمن‌ اسلامي‌هاي امريكا و اروپا و ... نگاه كنيد متوجه مي‌شويد كه همين كادرهاي ملي و مسلمان هستند كه در كنار امام خميني حضور داشتند و 118 روز را مديريت كردند.»

او با اشاره به اينكه آيت‌الله خميني براي راه‌اندازي نفت، مهندس بازرگان و براي مديريت و سازماندهي اعتصابات دكتر سحابي را انتخاب مي‌كنند، ‌توضيح داد: « مجموعه رويدادهاي سال‌هاي 54 تا 57 نشان مي‌دهد كه چه كساني در مديريت انقلاب مشاركت داشتند. همه حضور داشتند، روحانيت هم حضور داشته است اما در مديريت انقلاب مهندس بازرگان و نيروهاي ملي و مسلمان نقش اساسي ايفا كرده‌اند. از سويي برخي نقش نهضت آزادي و نيروهاي ملي و مسلمان را ناديده مي‌گيرند و از آن سو، اپوزيسيون حضور روحانيون در راس قدرت ايران را اتهام نهضت آزادي و نيروهاي ملي آن زمان مي‌دانند. بايد بپذيريم نه روشنفكران به تنهايي و نه روحانيت به تنهايي هرگز قادر به انجام انقلاب نبودند. وقتي اين دو نيرو تعامل داشتند و همه ملت ايران حول محور مطالبات مشترك يعني آزادي‌خواهي گردآمدند و هماهنگ شدند، ‌زمينه ايجاد انقلاب فراهم شد.»

توسلي در بخش ديگري از اين مصاحبه در مورد مشي مبارزه بازرگان و نهضت آزادي توضيح مي‌دهد، ‌مشي كه مسلحانه نبوده و بيشتر مبتني بر راهبرد اصلاحات جامعه محور بوده است و شايد همين موضوع امروز باعث شده برخي جريان‌ها نقش نهضت آزادي را در انقلاب ناديده بگيرند. توسلي در اين مورد توضيح داد: «مهندس بازرگان در دادگاهي كه براي محاكمه ايشان تشكيل مي‌شود جمله‌اي تاريخي دارند: ما آخرين گروهي هستيم كه با زبان قانون با شما صحبت مي‌كنيم. درست است كه عده‌اي بعدا به اين نتيجه رسيدند كه تنها راه مبارزه مسلحانه است اما آنها ارتباطي با نهضت آزادي نداشتند. مهندس بازرگان بعد از 15 خرداد 42 مخالفتي با مبارزه براي انقلاب نكرد. چرا كه در جامعه بسته كه فضايي براي مبارزه قانوني و اصلاحات وجود نداشت، طبيعتا راه براي كساني كه از گفتمان جهاني استفاده مي‌كردند باز شد. بعد از سال 54 و سركوب جنبش مسلحانه مي‌بينيم كه رويدادها همه در عرصه عمومي جامعه مدني است. در ارديبهشت 57 بازرگان مصاحبه‌اي با خبرنگار تلويزيون بلژيك داشت كه نقش موثري در انتقال گفتمان رهبران ايران ايفا كرد. بازرگان در اين مصاحبه تاكيد مي‌كند كه ملت ايران بين دو واقعيت قرار دارد؛ بين شاه و آزادي. اين دو را در مقابل هم مي‌داند چون مطالبه همه مردم آزادي است پس بايد شاه برود. بعد از آن هم در شهريور 57 نهضت آزادي در بيانيه‌اي تاكيد مي‌كند كه «شاه بايد برود» و راهكاري جز رفتن شاه باقي نمانده است.»
او ادامه داد: «در راهپيمايي تاسوعا و عاشورا هم شعار اصلي مرگ بر شاه است. البته امام خميني هم در نوفلوشاتو تاكيد مي‌كردند كه مردم به دنبال حاكميت مردم و آزادي هستند ضمن اينكه مردم مسلمان هستند و فرهنگ ديني‌شان هم محترم است.»

توسلي تاكيد دارد: « وقتي بحث شوراي سلطنت مطرح شد فضاي جامعه و فضاي ذهني روشنفكران ما به گونه‌اي بود كه برنمي‌تابيدند فرآيند انتقال قدرت آرام و تدريجي باشد و معتقد بودند اين تغيير بايد از دل يك انقلاب صورت گيرد. طبيعتا انقلاب هزينه دارد و ما هم هزينه‌هاي زيادي پرداخت كرديم كه ناشي از دوري از راهكار اصلاحي و تدريجي بازرگان بود.»

منبع: اعتماد-15 بهمن 97 (

No comments:

Post a Comment