Thursday, April 25, 2019

هنوز برای تصمیم گیری در مورد رأی دادن یا رأی ندادن زود است



هنوز برای تصمیم گیری در مورد رأی دادن یا رأی ندادن زود است

گفت و گوی تفصیلی سایت سلام نو با مهندس محمد توسلی

در همسایگی حسینیه ارشاد و در نزدیکی خیابان قبا به خانه‌ای رفتیم که برخلاف باقی خانه های اطرافش تبدیل به ساختمان های چند طبقه نشده است. در خانه ساده و بی‌آلایش محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران آنچه بیش از همه به چشم می‌آمد قاب عکس بزرگی از دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل فقید نهضت آزادی، بود که روی آن نوشته شده است «نماد صبوری و شکوری».
محمد توسلی در آستانه هشتاد سالگی و با وجود محدودیت‌های متعددی که برای او و همفکرانش در طی این سالها ایجاد شده هنوز امیدوار به بهبود فضای کشور است. او هنوز آگاهی بخشی را رسالت مهم نیروهای سیاسی و اجتماعی می داند و باور دارد که تنها راهکار تقویت اصلاحات، اصلاح‌طلبی جامعه‌محور است.
از او دررابطه با آینده جریان سیاسی اصلاحات پرسیدیم. توسلی با بیان اینکه برای تحلیل آینده باید نیم نگاهی به گذشته داشت، از راهبرد اصلاح کشور در شش دهه اخیر گفت. او در رابطه با جریان همفکرانش اظهار کرد: این جریان به طور خلاصه بعد از شهریور 1320 فعالیت فرهنگی اجتماعی خود را آغاز کرده و گفتمانش ادامه گفتمان انقلاب مشروطه است. این جریان با یک نگاه جدید و توجه به تجربه بعد از مشروطه و چالش های دو دهه حکومت خودکامه رضا شاه در مسیر این مطالبات کوشش کرده است. مهندس بازرگان فرزند انقلاب مشروطه بود. او در دوره رضا شاه به عنوان شاگرد اول به خارج از کشور بورسیه شد و در 7 سالی که در فرانسه بود، علاوه بر پیگیری جنبه های علمی، بیشترین توجهش این بود که اروپایی ها چگونه پیشرفت کردند و در پی پاسخ این سوال بود که جوهر تمدن غرب چه بوده است؟
این فعال سیاسی باسابقه با اشاره به خصایل مهدی بازرگان یادآور شد: مهندس بازرگان می گوید منِ مسلمان به اروپا رفتم و مسلمان تر برگشتم. می گوید من چیزهایی که در آنجا دیدم بیشترش را در آموزه های قرآنی دیدم. پایه های شخصیتی امثال بازرگان و سحابی در طول بیش از شش دهه محکم و استوار بود. شما تاریخ را بررسی کنید کمتر کسی مثل این اشخاص را می بینید که تحت تاثیر جو فرهنگ غالب نشده باشند. آن زمان که فرهنگ مارکسیسم و چپ در جامعه سلطه داشت اینها با مبانی اعتقادی که داشتند کاملا با این فرهنگ مرزبندی داشتند. آنها حتی در انتخاب واژه ها هم دقت داشتند. بازرگان واژه هایی نظیرامپریالیسم و سوسیالیسم را به کارنمی برد و به جای آن می‌گفت استیلای بیگانه و عدالت اجتماعی. نه طالقانی نه سحابی واژه سوسیالیسم را استفاده نمی کردند اما همواره بر عدالت اجتماعی تاکید داشتند. آنها نفوذ فرهنگ چپ و مارکسیسم را یک آفت می دانستند . نگاهشان این بود که فرهنگ استبدادی و خرافات مذهبی باید از بین برود. امروز هم  جامعه ما هنوز درگیر مشکلاتی است که آن روز این بزرگواران روی آن تاکید داشتند.
اولین شهردار تهران پس از انقلاب ادامه داد: به نظر من بعد از انقلاب با همه چالش های موجود بازرگان و دوستانش در نهضت آزادی، مسائل داخلی انقلاب را می شناختند و لحظه به لحظه تلنگر زدند. هم در نوفل لوشاتو هم در هنگام گرفتن حکم نخست وزیری در 15 بهمن هم زمانی که آقای خمینی گفتند ما اشتباه کردیم دولت موقت را انتخاب کردیم، در هر مقطعی مهندس بازرگان  محترمانه و مشفقانه با یک نگاه راهبردی می ایستد و تلنگر می زند. بازرگان هر جا انحراف دیده تلنگرآگاهی بخش زده است. بازرگان در انقلاب ایران در دو حرکت ، گمراهان، بازیابی ارزش‌ها، چند جلد مجموعه اثار و ... همه اش تلنگر زده است. اما دهه 60 فضای کشور به شکلی بود که جامعه این تلنگرها را نگرفت.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی سلام نو با محمد توسلی، دبیرکل نهضت آزادی ایران را می‌خوانید.

آقای مهندس توسلی! امروز نسبت نهضت آزادی که به اعتقاد بسیاری، از پیشگامان اصلاح‎طلبی در کشور است، با جریان اصلاح‌طلب چگونه است؟
در شرایط بحرانی سال 59 نهضت آزادی در کنگره تیر ماه خود راهبرد اصلاحات را در فرآیند انتخابات، مبارزه قانونی، علنی و مسالمت امیز و پرهیز از خشونت دید. در دهه 60 هم تلاش کرد زمینه های ارتقای آگاهی جامعه را فراهم کند و گام به گام به تقویت جنبش اجتماعی و فرایند گذار به دموکراسی کمک کند. باید پرسید نهضت با توجه به محدودیت‌هایی که داشته آیا توانسته به وظایفش عمل کند یا خیر. ما در هر شرایطی متناسب با امکانات کوشش کرده ایم به رسالت آگاهی بخشی خود عمل کنیم. به نظر ما، امروزهمان گفتمان اصلاحات و مطالباتی که از انقلاب مشروطه مطرح بوده، راه مصدق، آرمان های اصیل انقلاب و ... به تدریج  مطالبه بخش عمده ای از جامعه امروز گردیده است. نهضت آزادی اگر در جایگاه رسمی هم  قرار نداشته باشد، مهم این است که گفتمان اصلاحات مدنظر پیش برود و بتوان آن را تقویت کرد. در این راستا همیشه گفته‌ایم ما راه طولانی آمده ایم و راه طولانی تری نیز در پیش رو داریم.

امروز باور عمومی این است که مردم از اصلاح طلبان ناامید شده‌اند. دلیل این ناامیدی را چه می‌دانید؟
واقعیت این است که در دو دوره آقای خاتمی اقدامات خوبی در راستای راهبرد اصلاحات و پیگیری برنامه های توسعه سیاسی صورت گرفت، اما به تدریج و به واسطه حضور اصلاح طلبان در قدرت این طیف امروزعملکرد متفاوتی دارند. یک گروه به آن نگاه اصلاح طلبی جامعه محور پایبند بودند و هستند و می‌دانند باید نگاه ما بالا بردن آگاهی در جامعه، توسعه نهادهای مدنی و تقویت جنبش اجتماعی باشد. گروه دوم که اکثریت را تشکیل می دهند به قدرت چسبیدند و صرفا نگاه بروکراتیک و شغلی را هدف قرار داده اند  و رسالت اصلی خود را فراموش کرده اند و گروه سومی هم که متاسفانه گرفتار فساد شدند.

عدم آگاهی مردم نسبت به مسائل موجود را تا چه حد در این فضا موثر ارزیابی می‌کنید؟
مردم اگر آگاهی و بلوغ سیاسی نداشتند درانتخابات سال های 76، 92 و به طور مشخص سال 94 در انتخابات در این حد شرکت نمی‌کردند. باید دید چه انگیزه هایی ایجاد شد که با وجود ردصلاحیت های گسترده، مردم پای صندوق آمدند؟ شما نگاه کنید مهم‌تر از این‌ها مجلس خبرگان رهبری بود که مردم آمدند تا دو نفر مشخص رای نیاورند. ما باید بپذیریم که رای مردم عمدتا رای اعتراضی بوده است.
سال 96 هم مردم 24 میلیون رای به آقای روحانی دادند که بخش قابل توجهی از آن رای اعتراضی بود. در سال 96 تمام نهادهای قدرت به صورت شفاف ازآقای رئیسی حمایت کردند اما مردم با آگاهی به آقای روحانی رای دادند. باید توجه داشته باشیم که الزاما تمامی این آراء به منزله رأی به روحانی نبود. این رای را باید بیشتر از سر اعتراض دانست.

در این شرایط که ناامیدی بر روی جامعه سایه افکنده، شما فعالیت‌های گسترده و فشرده نیروهای برانداز را به خصوص در حوزه رسانه چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در حال حاضراقدامات گسترده‌ بین المللی علیه ایران در حال  شکل گیری است و طیف مخالفان جمهوری اسلامی هم که از روز نخست دنبال براندازی بودند در این مدت انسجام بیشتری پیدا کرده‌اند.
در این میان طبیعی است که رسانه‌های جریان برانداز با پشتوانه کمک های ملی برخی از کشور های منطقه بتوانند بر جامعه تاثیر بگذارند. هماهنگی آمریکا و اسراییل و عربستان و برخی دیگر از کشورهای عربی هم کاملا در منطقه روشن است. اما نکته اینجا است یک گروه جدید هم به این مجموعه اضافه شده‌اند. گروه هایی که از بچه های جبهه بودند بچه های ملی بودند. بچه مسلمان بودند. وقتی دیدند عملکرد اصلاح طلبان نتوانست پاسخ دهد به تدریج عملا جذب جناح مقابل شدند.
در چنین شرایطی باید دید چه نگاهی می توان به جنبش اجتماعی ایران داشت. به نظر من سه نگاه وجود دارد. در یک نگاه براندازی، پهلوی طلبان به عنوان محور مطرح هستند و رسانه هایشان هم فعالیت دارند و آن ها را تقویت می کنند و سعی می کنند افکار عمومی داخل را تحت تاثیر قرار دهند. نگاه دیگر متعلق به محافظه کاران و نهاد های قدرت با عنوان اصولگرایان است که بیشترین سهم را در نهاد های قدرت در اختیار دارند.
 یک سناریوی دیگر هم متعلق به برخی از نیروهای ملی است ولی آنها هیچ راه حلی پیشنهاد نمی‌کنند و به نوعی کنار کشیده اند. این نگاه انفعالی و بی تفاوتی هم به نوعی عملا بستر را برای محافظه کاران و فروپاشی اجتماعی فراهم می‌کند.
 یک نگاه دیگر گفتمان و راهبرد اصلاحات است که دردوره نهضت ملی ایران و بعد از انقلاب هم در دهه 60 مطرح بوده و بعد از دوم خرداد به عنوان گفتمان غالب عمل می کند. از همان دوم خرداد از یک سو بیشترین کارشکنی ها را از سوی محافظه کاران داشته و دارند و از سوی دیگر در معرض  حملات گروه های برانداز بوده اند. طبیعی است کسانی که گفتمان براندازی دارند باید نماد های اصلاح طلبی چون خاتمی را سرکوب کنند. امروز هم همین روند ادامه دارد. کسانی که گفتمان براندازی دارند تمام نمادهای اصلاحی را نفی می‌کنند. در اینکه براندازی در راستای منافع ملی نیست و پیامد آن نهایتا فروپاشی جغرافیایی خواد بود بر کسی پوشیده نیست. ما باید به دنبال راهکارهایی باشیم که زمینه آن در داخل کشور است. ما در شرایط کنونی که جامعه متکثری داریم باید به نظرات یکدیگر احترام بگذاریم و دریک فرایند گفت و گو وجوه اشتراک خودمان را که در راستای منافع و مطالبات ملی باشد مشخص کنیم و حول آن اقدام کنیم و اختلاف نظرات را موکول به شرایط بعدی کنیم که بصورت دموکراتیک حل و فصل شوند.

گردش به راست روحانی از یک سو و همان‎‌طور که خودتان گفتید وجود اصلاح طلبان فاسد این نگرانی را به وجود آورده که باز هم تجربه تلخ سال 84 تکرار شود. به نظر شما نباید در این رابطه نگران بود؟ اگر پاسخ مثبت است راهکار پیش‌رو چیست؟ تا چه زمانی به تاثیر صندوق رای قائل هستید؟
ما تجربه دو دوره احمدی نژاد را پیش رو داریم. پیامد آن دوران زمین سوخته ای برای جامعه ما بود. 700 800 میلیار دلار درآمد نفتی که هیچگاه گزارش شفافی از آن  ارائه نشد، زمینه توسعه فساد در این دولت را شکل داد. وضعیت فرهنگی و اجتماعی ما در آن دوران با فروپاشی روبرو شد.
کاهش اعتبار اصلاح طلبان و دولت روحانی و بحران های پیش رو بر کسی پوشیده نیست. اما راهکار خروج از این بحران ها بازگشت به مردم و فراهم کردن بستر های عملی مشارکت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و رفع موانع از طریق بازگشت به قانون اساسی است تا مردم بر سرنوشت خود حاکم  بشوند. این چشم انداز هم راه حلی جز اصلاحات ندارد. اما بحث اینجاست که در این شرایط صندوق رای چه جایگاهی دارد؟ در نگاه راهبردی اصلاح طلبی صندوق رای همیشه جایگاه اساسی دارد. شاید مثال تاریخی  مواضع نهضت مقاومت ملی بعد از کودتای 28 مرداد آموزنده باشد. حتی در حاکمیت رژیم کودتا نهضت مقاومت ملی در هر انتخاباتی با این دیدگاه  در انتخابات مشارکت می کرد و می گفت  یا پیروز می شویم یا رسوا می کنیم. ما بعد از خرداد 60 چه کردیم؟ انتخابات مجلس اول آزاد بود و هرکسی رای آورد به مجلس راه پیدا کرد. در مجلس دوم درآستانه  انتخابات سمینار تامین آزادی و سلامت انتخابات تشکیل دادیم که مورد تهاجم قرار گرفت و گزارش آن در مجلس منعکس شد. مجلس سوم هم به همین ترتیب پیگیری شد. ما انتخابات را به عنوان یک راهکار راهبردی نگاه می کنیم. چون راه حلی جز گذار به دموکراسی که آن هم نهایتا از طریق صندوق رای می گذرد، وجود ندارد.
در این بین موانعی وجود دارد که باید تلاش برای حل آن ها داشته باشیم. بنابراین با این نگاه راهبردی باید در انتخابات شرکت کنیم. برای رفع موانع در بیانیه های  اخیر نهضت آزادی تاکید  شده است که گام اول برای برگزاری انتخابات آزاد لغو نظارت استصوابی است که نقض آشکار قانون اساسی است. اصل 56 قانون اساسی  تصریح می کند که خداوند این حق حاکمیت را به انسان داده که بر سرنوشت خود حاکم شود و هیچ کس نمی تواند  این حق را از انسان سلب کند یا در خدمت فرد یا گروه خاصی قرار دهد. اما شورای نگهبان با اجرای نظارت استصوابی که بر خلاف برداشت از اصل 99 قانون اساسی است عملا این حق اساسی ملت نقض می‌ شود. بنابراین باید از ظرفیت هایی که در قانون اساسی وجود دارد برای رفع موانع انتخابات آزاد استفاده کرد. در شرایط کنونی با این نگاهِ شورای نگهبان کسانی که انتخاب می شوند با خوش بینانه ترین نگاه، حداکثر 30 درصد جامعه ایران را نمایندگی می کنند. به همین علت در حال حاضر محافظه‌کاران تلاششان این است شرایطی ایجاد کنند که مردم در انتخابات شرکت نکنند و آنها با حداقل رای حاکم شوند. اگر چنین روندی طی شود پیامد آن تشدید بحران ها و فروپاشی اجتماعی خواهد بود.

با این اوصاف پاسخ شما به رای دادن یا رای ندادن در انتخابات سال 98 از سوی طیف شما و دیگر اصلاح‎طلبان چیست؟
ما آنچه را که در یک نگاه تحلیلی و در راستای منافع ملی تشخیص دهیم مطرح می کنیم. ما وظیفه آگاهی بخشی داریم. این جامعه است که باید انتخاب کند. به نظر من جامعه ما از آگاهی بالایی برخوردار است و در بزنگاه‌ها راهکار درستی را انتخاب می‌کند؛ همان طور که در انتخابات گذشته مردم عموما با آگاهی رای دادند.  در حال حاضر زمان تصمیم گیری برای رای  دادن یا رای ندادن نیست. ما باید دنبال برنامه حضور در انتخابات باشیم و چالش ها و موانع را مطرح کنیم. حتما باید از فرصت انتخابات استفاده کنیم. باید ببینیم که مسئولان نسبت به مطالبات قانونی اقشار مختلف جامعه چه واکنشی نشان می دهند. فعلا باید منتظر ماند تا در روزهای منتهی به انتخابات افراد ثبت نام کنند و اگر چون گذشته عمل شود و مردم از حق قانونی خود محروم شدند، آن موقع تصمیم گیری شود.
ما تمام تلاشمان را در برحه های مختلف از جمله انتخابات دهه 60 برای آگاهی مردم بکار بردیم. همین آگاه سازی‌ها در دهه 60 باعث شد آقای خاتمی در دوم خرداد 76 با رای بالا انتخاب شود. چون جامعه آگاه شده بود،20 میلیون رای به آقای خاتمی داد که عملا رای اعتراض بود. ضرورت توسعه سیاسی قبلا مطرح شده بود و آقای خاتمی با ارائه برنامه توسعه سیاسی و پاسخ به مطالبات مردم با استقبال و رای مرم  روبرو شد.
ما باید همه تلاشمان را برای رفع موانع انتخابات آزاد و سالم انجام دهیم و بدانیم راهکار اصلاحات است و اصلاحات هم از صندوق رای می گذرد. اما  ضروری است  در هر مقطعی  با توجه به تحلیل شرایط تصمیم گیری شود. ما  مطالبه ای جز اجرای اصول مغفول قانون اساسی نداریم. اما اگر ردصلاحیت ها زیاد بود باید رای اعتراضی داد. رای اعتراضی (Protest Vote) در همه جای دنیا معمول است و انواعی دارد. به طور مثال سال 76 چون صلاحیت مهندس سحابی، دکتر یزدی و مهندس معین فر که نامزدهای نهاد جمعی از نیروهای ملی و مسلمان «تلاشگران آزادی» بودند رد شده بود، تصمیم گرفتند بصورت «رای سفید» اعتراض خود را اعلام کنند. گاهی رای اعتراضی رای نمادین به یک جمع است مانند انتخابات سال 94 . رای ندادن راه حل پایانی است. اگر کار به آنجا رسید موضع ما این است که چون ردصلاحیت ها خلاف قانون اساسی و حقوق شهروندی است ما برای اعتراض رای نخواهیم داد. اما گزینه امروز باید حضور در انتخابات، پیگیری آزادی و سلامت انتخابات، اصلاح روند انتخابات و تقویت گذار به دموکراسی باشد.

 از انتخابات سال 96 به این سو انتقادات به شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان شدت گرفته است. انتقاداتی که خیلی هم بیراه نیست. امروز شما در مهم‌ترین نهاد تصمیم‌سازی در جریان اصلاحات یک نماینده دارید. فکر می‌کنید دموکراتیک‌شدن این شورا قابل تحقق است؟

در این زمینه نقش آقای خاتمی و دیگران بسیار مهم است. تعهد کرده بودند در یک زمان کوتاهی به جای اینکه این شورا «اشخاص محور» باشد «جامعه محور» شود و با تشکیل «پارلمان اصلاحات» این تحول شکل گیرد و در تهران و استان ها افراد شایسته انتخاب و در تصمیم‌گیری ها مشارکت داشته باشند و ارتباطات شخصی و خانوادگی که درانتخابات گذشته تجربه شد مجددا تکرار نشود. حضورآقای عماد بهاور دراین  شورا در راستای تلاش برای رسیدن به پارلمان اصلاحات است و اگر این برنامه محقق نشود و روند گذشته ادامه پیدا کند نظر جمعی دوستان ما این است که دلیلی برای ادامه حضور ایشان در آن جمع نخواهد بود.

از فردای انتخابات سال 92 چند نوبت بحث تاسیس حزب فراگیر از سوی اصلاح‌طلبان مطرح شده است. درباره این مساله هر از چندگاهی در فضای سیاسی صحبت می‌شود. با توجه به مختصات حاکم بر سیاست داخلی کشور، اساسا این امر شدنی است؟
حزب فراگیر از نظر من معنایی ندارد. هرچند در این رابطه می توان جبهه را مطرح کرد. در انتخابات 84 که صلاحیت دکتر یزدی  و مهندس سحابی رد شد دوستان با ما تماس گرفتند و خواستند با ستاد دکتر معین همکاری کنیم. ما شرط گذاشتیم که اگر جبهه دموکراسی و حقوق بشر را تشکیل بدهند ما حمایت کنیم. بعد از انتخابات دو سال کار جمعی فشرده ای انجام و اساسنامه، برنامه  و خط مشی  این جبهه تهیه شد، اما متاسفانه در لحظات آخر که قرار بود اعلام شود؛ اشخاصی مخالفت کردند و این جبهه تشکیل نشد. همه کسانی که گفتمان اصلاحات را قبول دارند می توانند به صورت چنین جبهه ای حول محورهای مشخص و با برنامه و اهداف مشترک با هم همکاری کنند. منتهی این امر ضوابط  خاصی می‌خواهد تا حزبی که چهار نفر عضو دارد با حزبی که تعداد زیادی عضو دارد تفاوت وزن‌شان مشخص باشد. به دلیل مشکل  فقدان روحیه کار جمعی، توافق روی منشور این جبهه در شرایط کنونی امری بعید به نظر می رسد. اما اگر جبهه هم تشکیل نشود تلاش هایی آغاز شده که باید کوشش کنیم محور مشترک مطالبات اصلاح‌طلبان را برجسته کنیم و این مطالبات تبدیل به منشوری مشترک شود و بدون آنکه احزاب ارتباط تشکیلاتی داشته باشند، همه متعهد شوند در چارچوب آن عمل کنند. همه مستقلا یک چهارچوب داشته باشند و یک پیام و یک تاکتیک را اتخاذ کنند.

به اعتقاد بسیاری سیدمحمد خاتمی سال 92 با سید محمد خاتمی این روزها قابل قیاس نیست. این ریزش سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان و همچنین کاهش احتمالی محوریت رئیس‌جمهور دولت اصلاحات را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
محوریت آقای خاتمی هنوز وجود دارد اما کاهش پیدا کرده است. سه دلیل برای این مساله وجود دارد. یکی اینکه جبهه برانداز تقویت شده است که نمی‌توان منکر آن شد. دوم وجود موانع داخلی است که نباید دست کم گرفته شود و سوم هم عملکرد اصلاح‌طلبان و دولت روحانی است. باید واقع بین باشیم. در رابطه با نیروهای برانداز خارج از کشور چیزی در اختیار ما نیست و آنها نقش‌شان را ایفا می کنند. ما باید به آگاهی بخشی اقدام کنیم و توضیح دهیم که نگاه آنها چه پیامد هایی برای آینده کشورو منافع ملی ما دارد. درباره اصلاح طلبان باید نگاه‌شان از قدرت محور به جامعه محور تغییر کند. باید سیستمی ایجاد شود تا نقد درون گفتمانی صورت بگیرد. کسی که به قدرت چسبیده و پرونده فساد دارد نباید در مجموعه اصلاح طلبان حضور داشته باشد. آقای عارف باید در مجلس نقش موثر تری داشته باشد. باید مسائل را مدیریت کند. یک بخشی از کاهش اعتبار اصلاح طلبان دست ما نیست اما بخشی از آن در اختیار ماست و باید تلاش کنیم با راهکارهای واقع بینانه آن را اصلاح کنیم.

سوال آخر اینکه با توجه به شرایط فعلی کشور و مجموعه نیروهای اجتماعی، آینده ایران را چگونه می‌بینید؟
اگر مجموعه نیروهای اجتماعی را ارزیابی کنیم به جز بخشی از فعالان که از ایران خارج شده اند نیروهای داخلی را اگر بین نیروهای اصلاح طلب، اصولگرا  و آنهایی که خود را اعتدالگرا می‌نامند، تقسیم کنیم وزن آنها به نظر شما چگونه است؟ به نظر شما چه روندی در حال طی شدن است؟
واقعیت این است بسیاری از کسانی که در گذشته مقید به محافظه کاری بودند، به تدریج تحلیلشان عوض شده است. شما نگاه آقای محبیان که نماد روزنامه  محافظه کار رسالت بوده و تحلیل های گذشته او با اظهار نظر های امروز او بسیار متفاوت شده است. آقای لاریجانی، باهنر، مطهری و ... قبلا چگونه فکر می‌کردند و الان چگونه فکر می‌کنند؟ شما روند را در کل نیروهای اجتماعی ایران وقتی ارزیابی می‌کنید، شاهد این واقعیت هستید که طرف مقابل به جز یک بخش سازمان یافته در حال سبک‌تر شدن هستند. شرایطی که ما در دهه 60 داشتیم و الان داریم را با هم مقایسه کنید. در گذشته ما نمی‌توانستیم با شما مصاحبه کنیم (با خنده)
این واژه‎های صبوری و شکوری که آقای دکتر یزدی بر آن تاکید می‌کرد و عنوان خاطرات خودشان را «شصت سال صبوری و شکوری» قرار دادند  بسیار مهم است. در قرآن هم چهار بار از واژه صبار و شکور که صیغه مبالغه هستند، استفاده شده است؛ یعنی باید هم بایستیم هم شکور باشیم واز ذره ذره فرصت‌ها در راستای اهداف دراز مدت استفاده کنیم. با این نگاه مسائل را واقع بینانه باید دید. باید بدانیم که فرآیند طولانی است اما این فرآیند در طول این 4 دهه بیش از حد انتظار طی شده و تحول در نیروهای اجتماعی مشهود است. من با همین تحلیل خوشبین هستم؛ چون روند تحولات را مثبت می‌بینم. بنابراین باید به خداوند متعال توکل کرد و به آینده امیدوار بود.

No comments:

Post a Comment