Saturday, September 16, 2023

دستاوردهای یک جنبش - به مناسبت نخستین سالگرد جنبش زن، زندگی، آزادی

 

 

بسمه‌تعالی

دستاوردهای یک جنبش

به مناسبت نخستین سالگرد جنبش زن، زندگی، آزادی

 

تجربه تاریخی                                                                             

یک سال پیش بود که «مهسا» پرکشید و به دنبالش، شمار بسیاری از فرزندان ایران، به خون‌خواهی او برخاستند و با این‌که برخی بر این خاک استبداد‌زده، پرپر شده یا آسیب‌های فراوان و گوناگون دیدند، در عوض ضربه سهمگینی بر پیکره درخت کهن و ریشه‌دار «استبداد» در این کشور وارد آوردند و چنان کمرش را خم کردند که بسیاری به شکستن این درخت، دل بستند. درخت استبداد گرچه نشکست، اما هرگز مثل گذشته قد راست نکرد و نخواهد کرد. نشان به آن نشان که با آن همه خشونت و سرکوب و تهدید علیه روح و روان و جسم و جان فرزندان این سرزمین، فضای عمومی شهرهای میهن‌مان، همچنان شاهد دختران و زنانی است که دیگر تسلیم «اجبار» نخواهند شد.

یاران مهسا و نیکا و سارینا و خدانور و کیان، پیروزی بزرگی به‌دست آوردند. اما این پیروزی، قبلاً هم به گونه‌های مشابه در تاریخ معاصر ایرانمان رقم خورده است. «درخت استبداد» در گذشته هم خم و در برابر خواست مردم تسلیم و بلکه شکسته شده بود. از جمله، بیش از ۱۱۵ سال قبل که مشروطه‌خواهان، قدرت مظفرالدین شاه را محدود و پادشاه مستبد قاجار، محمدعلی شاه را از تخت قدرت به زیر کشیدند؛ حدود ۷۰ سال پیش که پیروانِ «راه مصدق» در برابر زیاده‌خواهیِ استبداد سلطنتی خون دادند و نخست‌وزیر محبوبشان را در 30 تیر 1331 به قدرت بازگرداندند؛ ۴۵ سال قبل که «انقلابیون» می‌پنداشتند که ریشه استبداد را برای همیشه خشکانده‌اند و 26 سال پیش در دوم خرداد 1376 که ملت ایران در برابر یک‌دست شدن قدرت ایستاد و به «آزادی» رای داد.

 

دستاورد اصلی

گرچه جنبش «زن، زندگی، آزادی» رخدادی تکراری و مشابه تجربه‌های تاریخی گذشته به نظر می‌رسد که چه‌بسا هنوز به تمام اهداف خود نرسیده است، اما حکایت از صحنه ظهور پیروزی بزرگ‌تر و عمیق‌تر و مهم‌تری دارد. برای فهم این پیروزی بزرگ، باید پرسید که ویژگی اصلی این جنبش چیست و تفاوت بنیادین این نسل در مقایسه با نسل‌های پیشین را در کدام واقعیت‌ها و زمینه‌ها می‌توان سراغ گرفت؟ پاسخ این پرسش را باید در پاسخ به پرسشی دیگر یافت: چرا هربار که گذشتگان، قامت درخت استبداد را خم کرده یا آن را می‌شکستند، این درخت دوباره شاخ و برگ می‌داد و حتی تنومندتر از قبل می‌شد و میوه‌ای جز ستم و فساد و قتل و غارت به بار نمی‌آورد، اما این بار به نظر می‌رسد که چنین اتفاقی نخواهد افتاد؟

برای یافتن پاسخ چراییِ نوزایی و تنومندی «درخت استبداد» باید به سراغ ریشه‌های آن رفت و در آن‌جا به کنکاشِ خاکی پرداخت که این ریشه‌ها و درخت را تغذیه می‌کند. درخت استبداد حکومت و حاکمان در ایران، از خاک فرهنگ مردمان تغذیه می‌کند و همین، راز مانایی این درخت است. مثلاً در پیِ نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی که ساختار حکومت در اولی، دچار تغییرات جدی و در دومی زیر و زبر شد، استبداد دوباره شاخه زد و در قامتی دیگر متولد شد. گرچه تنه و شاخه‌ها در یکی نشان‌گر «استبداد سلطنتی» و در دیگری بیان‌گر «استبداد دینی» بود، اما هر دو از یک خاک تغذیه می‌کردند. خاکِ فرهنگ یک ملت، از برهم‌کنشِ ذرات آگاهی‌های‌ فردی و اجتماعی و ساختار سیاسی و اقتصادی و مدنی حاکم بر شهروندان حاصل می‌شود و بسته به این‌که فرهنگ فردفرد آن‌ها، به آزادیخواهی گرایش داشته باشد یا دیکتاتوری، فرهنگ آن‌ها هم همان می‌شود.

خوشبختی ملت ایران در قرن جدید، استبدادستیزیِ درونی‌شده در جامعه و به‌ویژه جوانان است. به این معنی که بر خلاف گذشتگان، بتی را نمی‌شکنند تا بتی دیگر را جانشین آن کنند. چرا؟ چون درونشان، خانه‌ کودکی بلوغ‌نایافته نیست که به دنبال پیروی از والدی مستبد باشد؛ دربه‌در به دنبال آقابالاسری نیستند که به‌جایشان تصمیم بگیرد؛ مجذوب مولایی نیستند که به یک اشارتِ او، به سر بدوند؛ شیفته پیشوایی نیستند که به‌جای پاسخ‌خواهی، فقط پاسخگوی او باشند و ملاک تشخیص حق و باطل و درست و نادرست، او باشد، نه منطق و قضاوت خودشان. در یک کلام، می‌توان گفت که هر نوع مرجعی شامل پدر، مادر، معلم، استاد، سیاستمدار، رسانه و کتاب، آنجا مورد قبول اکثریت مردم واقع می‌شود که حرفش از غربال منطق و تحلیل جامعه عبور کرده باشد.

 

پیشگامان و همراهان

پیروزی‌های بزرگ ملت‌ها بدون مشارکت مستمر و همکاری گروه زیادی از مردم، آن هم طی فرآیندی طولانی و تدریجی حاصل نمی‌شود. شکست دشمن بزرگ مردم ایران، یعنی فرهنگ استبدادی از همان پیروزی‌های بزرگی است که از این قاعده مستثنی نیست و همه‌ آن‌هایی که از مشروطه تا کنون، چراغ آگاهی را روشن کردند و پرچم شجاعت را برافراشتند، سهمی در این موفقیت بزرگ دارند. چه نهادهای جامعه مدنی و آزادی‌خواهان و سیاست‌مداران دموکراسی‌خواهی که از بیرون ساختارهای رسمی، منتقد حاکمان بودند و چه کارگزاران حکومتی سال‌های دور و نزدیک که با سختی‌های فراوان، ساختارها و فرایندهای حکومتی و تصمیم‌گیری را اصلاح و در زمینه‌سازی برای انتشار جریده و کتاب و مجله و روزنامه و بسترسازی برای توسعه فضای مجازی تلاش کردند، همگی شرکای دستاوردهای اخیر هستند. مسیر پرفراز و نشیبی طی شده تا پدران و مادران هوشیاری پرورش یابند که به‌جای برخورد از موضع «والد مستبد» فرزندان خود را بالغانه تربیت کنند. طبعاً چنین فرزندانی که بیش از هر زمانی به رسانه‌های دنیای آزاد و آگاهی‌های دنیای مدرن دسترسی دارند، هم از خطاها و شکست‌های پیشینیان در مبارزه با استبداد آگاه هستند و هم قدردان تلاش‌های خالصانه آن‌ها. چنین شد که جامعه ایران آموخته است که «مبارزه با استبداد» را به «مبارزه با مستبد» تقلیل ندهد.

 

حفظ دستاوردها و گسترش جنبش

گرچه خیل عظیم جوانان در برابر مظاهر استبداد درون و برون، ایستاده‌اند، اما برای گذار به توسعه و دموکراسی، همه باید حول مطالبات مشترک ملی و تعهد به مشی و گفتمان مبتنی بر توان‌مندسازی جامعه از طریق تقویت نهادهای جامعه مدنی و نیل به وفاق ملی، متحد شویم و تا می‌توانیم از جبهه استبدادپذیران کاسته و به جبهه استبدادستیزان بیافزاییم. قوای ما آن‌گاه موفق خواهد شد که به یکدیگر اثبات کنیم:

·        به حق دیگران در داشتن افکار و عقاید مختلف تا جایی احترام می‌گذاریم که آزادی‌های اساسی ملت را سلب نکنند و امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را به مخاطره نیاندازند.

·        ضمن باور به یک ملت و یک کشور به نام ایران، تنها دوگانه‌ و خط‌کشی مهم برای ما، «دموکراسی‌پذیری» و «استبداد‌ستیزی» است و از سایر دوگانه‌هایی که تفرقه‌انگیز است، پرهیز می‌کنیم.

·        شیوه‌ مبارزه‌‌ ما مبتنی بر اخلاق‌مداری، ادب، قانون و مسالمت‌جویی در راستای نیل به همگرایی و مشارکت ملی خواهد بود و به هیچ کس اجازه نمی‌دهیم ما را به عرصه خشونت‌ورزی بکشاند.

·        ضمن توجه به اهمیت راهبردی و آگاهی‌بخش رسانه‌ها در فرآیند گذار به دموکراسی، از اخبار نادرست و مطالب خلاف منافع ملی که توسط برخی رسانه‌ها به‌ویژه در فضای مجازی منتشر می‌شوند، پرهیز می‌کنیم.

·        هشیارتر از آن هستیم که در دام «ترس‌آفرینی» و «یاس‌آفرینی» بیافتیم و معتقدیم که امید، بذر هویت ماست.

·        به سختی و جانکاهی صبر برای پیروزی آگاهیم و اجازه نمی‌دهیم که عجله برای پیروزی، تجارب تلخ گذشتگان را برای ما تکرار و زمینه را برای به قدرت‌رسیدن فرصت‌طلبان عافیت‌طلب فراهم سازد.

 

تا پیروزی نهایی

 نهضت آزادی ایران به مدد بیش از ۶۰ سال تجربه‌ زیسته در کوران حوادث سیاسی، مبارزه‌ ملت ایران برای کسب آزادی و حاکمیت بر سرنوشت خویش را همچون بارش باران مستمر ابری می‌داند که نه توسط «بیگانه» که به دست مردم بارور شده و آرام آرام، بر بستر خاک فرهنگ ما نفوذ می‌کند. آن‌گاه که مبارزات آگاهانه مردم ایران با ذرات آزادی‌خواهی ترکیب می‌شود که از قلب فرد فردمان سرچشمه می‌گیرد و معجونی را به تنه و شاخ و برگ درخت حکومت استبدادی تزریق می‌کند، لاجرم، میوه‌ای جز آزادی و عدالت در راستای دستیابی به خیر عمومی و منافع ملی و سربلندی ایران و ایرانی به همراه نخواهد داشت، همان میوه‌ای که اندکی از آن، اکنون به ثمر نشسته است و صد البته که در این راه دشوار و طولانی، شاخ و برگ‌های اضافه، هرس خواهند شد و جای خود را به جوانه‌های جدید خواهند داد.

 

نهضت آزادی ایران هم‌چون همه ملت ایران مراقب خواهد بود تا مبادا این باران پربرکت به سیلی بنیان‌کن بدل شود که گرچه درخت استبداد را ریشه‌کن می‌کند، اما خاک را هم می‌شوید و زمینی باقی نمی‌گذارد. ما حکومتی دموکراتیک می‌خواهیم که در آن، آزادی و عدالت حاکم باشد و چونان درختی تنومند، ریشه‌اش در خاک همه جای این مرز پرگهر و سایه‌اش بر سر همه ملت ایران باشد، نه بوته‌های کوچکی که هر کدام در گوشه‌ای از خاک تکه‌تکه شده‌ ایران برویند و عاقبت زیر سم ستوران لگدمال شوند. به قول فردوسی بزرگ: «دریغ است ایران که ویران شود.»

 

نهضت آزادی ایران

۲۵ شهریور ۱۴۰۲

 

No comments:

Post a Comment