Wednesday, September 14, 2016

نسبت آيت‌الله طالقاني با نهضت آزادي


نسبت آيت‌الله طالقاني با نهضت آزادي
محمد توسلی
پيش از انقلاب حضور روحانيون در احزاب و گروه‌هاي سياسي امر مرسومي نبود، اما آيت‌الله طالقاني از اعضاي موسس نهضت آزادي بود. اين رويكرد و عملكرد متفاوت ايشان نسبت به فعاليت سياسي ناشي از چه نگاه و انديشه‌اي بود؟
تفاوت عملکرد آیت‌الله طالقانی با روش مرسوم روحانیون ریشه در اندیشه و گفتمان طالقانی دارد که بایستی در سیر زندگی آن مرحوم بررسی شود. سید محمود طالقانی (1358-1289) فرزند سید ابوالحسن روحانی آزاد اندیش و همراه شهید مدرس بود که با شغل آزاد (کشاورزی و ساعت سازی) امرار معاش می‌کرد و با آزادیخواهان عصر مشروطیت حشرو نشر داشت. از این رو طالقانی هم متاثر از ویژگیهای خانوادگی است و هم جمع‌بندی یافته‌های خود از محیط حوزه و تحلیل شرایط فرهنگی اجتماعی و سیاسی ایران در آن دوران. طالقانی در اولین تلاش فرهنگی خود در سر مقاله مجله دانش آموز در سال 1321 به استناد حدیثی از پیامبر اسلام (ص) ضرورت «بازگشت به قرآن» را برای دستیابی به آموزه‌های هدایتی قرآن مورد تاکید قرار می‌دهد. در شرایطی که پیرایه‌ها و خرافات تاریخی افکار جامعه اسلامی را آلوده کرده و موجب انحراف جامعه از راه مستقیم توحید و تمایل به استبداد و شرک شده بود. در همین مقطع است که با ارسال مقالاتی چون مذهب در اروپا و مطهرات در اسلام برای این مجله همکاری تاریخی مهندس بازرگان (1373-1286) و همراه او دکتر سحابی(1381-1284) با طالقانی آغاز می‌شود و در طول دو دهه 20 و 30 بذر اندیشه آنان در جامعه روشنفکری به ویژه نسل جوان و دانشجویان با تشکیل نهادهای مدنی چون انجمن‌های اسلامی دانشجویان، مهندسین،  پزشکان، معلمان و بانوان و همچنین پایگاه تربیتی مسجد هدایت به شکوفه می‌نشیند. برای مرور تلاش‌های فرهنگی ـ اجتماعی و پیامدهای آن‌ها می‌توان به مجموعه آثار مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی در این دوران مراجعه کرد.
البته بعد از دوران نهضت ملی ایران و کودتای 28 مرداد سال 32 ضرورتاً بازرگان، سحابی و طالقانی در پایه‌گذاری نهضت مقاومت ملی مشارکت می‌کنند و در عرصه سیاسی نیز زمینه‌های اندیشه و گفتمان خود را توسعه می‌دهند. ثمرات این فرآیند تربیت کادرهایی است که در شرایط خاص سالهای 39 و40 منجر به تاسیس نهضت آزادی ایران می‌شود. بنابراین حضور طالقانی در جمع موسسین نهضت آزادی در سال 1340 مسبوق به سابقه همکاری‌های دو دهه قبل با بازرگان و سحابی است و در چارچوب اندیشه و گفتمانی است که در دو دهه قبل پایه گذاری شده است. پایه و اساس این اندیشه با استناد به آیات قرآن تاکید بر آزادی و اختیار و کرامت انسان و مقابله با خودکامگی و استبداد و اداره جامعه با رای مردم و حاکمیت قانون و عدالت بوده است. طالقانی با حضور در شورای مرکزی نهضت آزادی ایران حق ویژه‌ای برای خود مطالبه نکرد. و با پذیرش رای ساده برای خود چون سایر اعضای شورا عملا درس آزادگی و دموکراسی به ما داد.
زنده یاد مهندس بازرگان یار و همفکر دیرین آیت‌الله طالقانی که از نزدیک، در این دوران با او حشرو نشر داشت، این  ویژگی‌های خاص مرحوم طالقانی را به دفعات از جمله در مراسم اولین سالگرد در گذشت او این چنین توضیح داد:
«... بریدن و رهایی از سنت و راه و روش معمول زمان، نمودار تحول درونی طالقانی و رفتار انقلابی اوست. طالقانی از رویه معمول روحانیت برید و دنبال موعظه و مسئله گفتن و گرفتن وجوهات نرفت و بر خلاف فرهنگ روحانیون و منتشرعین زمان رو به قرآن آورد و با تأسی به آموزه‌های قرآنی و سنت پیامبر به تربیت مردم به ویژه نسل جوان پرداخت.»
به طـور خلاصـه بازرگـان و طالقانـی از شهریـور 20 با تأسی به آموزه قرآنی « إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَـا بِأَنْفُسِهِـمْ» (رعد 11) خدمات فرهنگی و تربیتی خود را آغاز کردند و پس از دو دهه و تربیت کادرهای فرهنگی ـ اجتماعی در راستای آموزه‌های قرآن و انجام فریضه «وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (آل عمران 104) در شرایط خاص اوایل دهه چهل، نهضت آزادی ایران را بنیان نهادند تا بتوانند موثر تر با کار جمعی و قانونمند به وظایف دینی و اجتماعی در راستای گفتمان خود عمل کنند.
نهضت آزادي همواره مخالف مشي مسلحانه بود و تعدادي از جوانان متمايل به نهضت كه در مبارزه با حكومت پهلوي هوادار مشي مسلحانه بودند سازمان مجاهدين خلق را تاسيس كردند. برخي معتقدند كه برخلاف ديگر اعضاي نهضت، آيت‌الله طالقاني هوادرار مشي مسلحانه و راديكال اعضاي سازمان بود. شما درباره رابطه ايشان با اعضاي اوليه سازمان مجاهدين چه تحليلي داريد و آيا ايشان حامي عملكرد آنها بود و در اين مورد آيا بين ايشان و سايري اعضاي نهضت اختلافي وجود داشت؟

طالقانی در اندیشه و گفتمان اختلافی با سایر موسسین و اعضای نهضت نداشت در عمل نیز همه آنها اصول کار جمعی را پذیرفته بودند و تصمیمات سیاسی به صورت جمعی و دموکراتیک اتخاذ می‌شد. اما طالقانی، بازرگان و سایر پیشگامان و صاحب نظران نهضت در کارهای پژوهشی و رفتار اجتماعی خود رویکرد و سبک خاص خود را به طور طبیعی دنبال می‌کردند. رویکرد طالقانی در «پرتویی از قرآن» با بازرگان در «سیر تحول قرآن» و «بازگشت به قرآن» متفاوت است اما هر دو در راستای هدف واحدی که همان معرفی آموزه‌های قرآنی به زبان روز و مورد نیاز نسل جوان است صورت گرفته است. همانگونه که در مرامنامه و اساسنامه تاسیس نهضت آزادی ایران در سال 1340 آمده است، نهضت آزادی حزبی اسلامی، ملی و ملتزم به قانون اساسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر بوده است. و بنابراین در چارچوب قانون اساسی و به صورت علنی فعالیت خود را انجام می‌داده است.
در حالی که افراد پایه گذار سازمان مجاهدین خلق (اولیه)، از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان و نهضت آزادی ایران بودند و پس از رخداد 15 خرداد سال 1342 چون سایر فعالان سیاسی اعم از مذهبی و غیر مذهبی با توجه به گفتمان جهانی برای تحول در آن شرایط، خط مشی انقلابی و مشی مسلحانه را انتخاب کردند. بدیهی است که برنامه‌ریزی و انجام راهبرد مذکور در چارچوب نهضت آزادی امکان پذیر نبود و الزاماً سازمان جدیدی را خود تاسیس کردند. در شرایط دهه چهل که مهندس بازرگان در دادگاه نظامی شاه تصریح کرد که ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می‌گوییم و گفتمان غالب در کشورهای در حال توسعه برای خروج از شرایط جهل، ظلم و استبداد حاکم رویکرد دیگری مطرح نبوده است. اختلاف روش برخورد بازرگان و طالقانی با مجاهدین خلق اولیه ناشی از رویکرد آنان با مسائل ایدئولوژیک سازمان بوده است. مهندس بازرگان با مبانی اندیشه آنان که بعضا برگرفته از ادبیات مارکسیستی بود (نظیر اقتصاد به زبان ساده) با آنان موافق نبود: اما طالقانی به نظر می‌رسد با آگاهی از این گونه اختلاف نظرها بیشتر اهل تساهل و مدارا بود و با توجه به اعتقاد و اعتمادی که به مبانی قرآن و فطرت پاک این جوانان داشت تلاش می‌کرد با حفظ ارتباط با آنان از انحراف آنان جلوگیری کند. من در سال 58 که برای مشورت در خصوص مسائل مدیریت شهر تهران به دیدار آیت‌اله طالقانی رفته بودم شاهد خشم و عصبانیت ایشان پس از دیدار با مسعود رجوی بودم که به تذکرات و راهنمایی‌های ایشان توجه نمی‌کرد. طالقانی به او گفته بود: «عمامه من بولدوزر است مگر آدم عاقل جلو بولدوزر می‌رود»!!
اما برای شناخت بیشتر عمق دیدگاه اجتماعی طالقانی در اوایل دهه 30 بایستی به یادداشت‌ها و حواشی کتاب «تنبیه‌الامه و تنزیه المله» نائینی که در سال 1334 منتشر شده است مراجعه کرد. طالقانی، در زیرنویس صفحه پایانی کتاب تنبیه الامه دستاورد انقلاب مشروطیت در زمینه توسعه فرهنگ و رفتار مدنی را به شرح زیر مورد تاکید قرارداد:
«پیامبران عظام که کاخ‌های استبداد را ویران کردند، تنها از طریق موعظه و نصیحت نبود. مردمی را تربیت کردند. و قدرت به دستشان دادند تا با قدرت شمشیر عدالت و خدا پرستی، قدرت استبداد و شاه پرستی را برانداختند. آن مقاومت و انقلاب و خون‌ریزی امروز به قانون و آراء عمومی (رفتار مدنی) تبدیل شده این حقی است که می‌تواند مستبدین را محدود سازد... امروز اوراق انتخابات به جای شمشیر و تیر و کمان انقلاب (خشونت ورزی) دیروز است.»
مواضع طالقانی پس از آزادی از زندان درسال 57 و دوره کوتاهی که پس از انقلاب حضور داشتند در این خصوص بسیار روشن و صریح بیان شده است. در خصوص آزادی، قسط (عدالت)، دموکراسی و شوراها به تفصیل سخن گفته اند که در آثار منتشر شده ایشان قابل بررسی است.
در برخورد با ماركسيست‌ها و نقد ماركسيسم آيا بين اعضاي نهضت آزادي از جمله بين آيت‌الله طالقاني و مهندس بازرگان اختلاف نظر وجود داشت؟ چون برخي معتقدند كه مهندس بازرگان انتقاداتش نسبت به ماركسيست‌ها و گروه‌هاي چپ را خيلي شفاف مطرح مي‌كرد و در نقد ماركسيسم كتاب مي‌نوشت و با گروه‌هاي چپ مرزبندي سفت و سختي داشت، اما آيت‌الله طالقاني اين‌گونه نبود و در مسير مبارزه با رژيم پهلوي با گروه‌هاي چپ هم رابطه و تعامل برقرار مي‌كرد. شما در اين باره چه ارزيابي داريد؟
در این خصوص همانگونه که اشاره کرده اید رویکرد طالقانی با بازرگان متفاوت بوده است. به نظر بنده این تفاوت رویکرد ناشی از روش متفاوتی است که این بزرگان در برخورد با مارکسیست‌ها و نقد مارکسیسم انتخاب کرده اند والا به لحاظ اندیشه و گفتمان، به طوری که در آثار آنان ملاحظه می‌شود اختلافی بین آنان دیده نمی‌شود. بازرگان به نقد مارکسیسم هم به لحاظ فلسفی با الحاد و مادیگری جبهه‌گیری می‌کند و از ارزش‌های توحیدی دفاع می‌کند و هم به لحاظ اجتماعی از آزادی، اختیار و کرامت انسان دفاع می‌کند و تحلیل‌های طبقاتی مارکسیسم را که هویت و ارزش‌های ذاتی انسان را نادیده می‌گیرد به نقد می‌کشد و سرانجام نگاه اقتصادی مارکسیسم را که اصل آزادی و اختیار انسان را که در آموزه‌های قرآنی اساس و پایه خلقت انسان است رویکردی واقع بینانه برای دستیابی به عدالت اجتماعی مورد نظر مارکسیسم نمی‌داند. اما طالقانی ضمن تاکید و تصریح بر گفتمان نهضت آزادی ایران و دفاع از ارزش‌های آزادی، کرامت انسان، دموکراسی و نقش رای مردم در اداره امور کشور و تامین عدالت و حاکمیت قانون، همواره از روحیه تساهل و مدارا با دگر اندیشان برخوردار بودند و با تأسی از روش پیامبران با آنان گفت و گوی می‌کردند با این اطمینان که فطرت انسان ها ذاتاً پاک است و نهایتاً تسلیم حق خواهند شد.


ظاهراً آيت‌الله طالقاني در ابتدا مخالف قبول نخست‌وزيري توسط مهندس بازرگان بودند. افراد نزديك به نهضت معتقدند كه ايشان چون فكر مي‌كردند نمي‌گذارند مهندس بازرگان آن‌گونه كه مطلوب خودشان بود كار كنند و در مقابل ايشان كارشكني خواهند كرد مخالف بودند، اما عده‌اي ديگر مي‌گويند آيت‌الله طالقاني توانايي لازم براي انجام وظايف نخست‌وزيري را در مهندس بازرگان نمي‌ديد. به‌عنوان مثال از ايشان نقل شده: اگر سنجابي نخست‌وزير مي‌شد بهتر از بازرگان عمل مي‌كرد. به نظر شما دليل مخالفت اوليه ايشان با پذيرش نخست‌وزيري توسط مهندس بازرگان چه بود؟
آنچه متواتر نقل شده این است که طالقانی در حاشیه جلسه شورای انقلاب که پیشنهاد نخست وزیری مهندس بازرگان مطرح بود به ایشان گفته اند که «کار با آخوندها بسیار سخت است و شما نمی‌توانید با آنها همکاری کنید». (نقل به مضمون)
اما مهندس بازرگان، به نظر بنده، با شناخت تاریخی از روحانیت و با درک توصیه‌های یار دیرین خود، براساس یک تحلیل از شرایط ایران در آن دوران و  خطراتی که انقلاب و مصالح ملی را تهدید می‌کرده است این مسئولیت خطیر را پذیرفته‌اند.
در شرایط و آرایش سیاسی آن روز حضور گروه‌ها و احزابی چون حزب توده، مجاهدین خلق و سازمان‌های چریکی که بعد از سال 1354 در پی تغییر مواضع ایدئولوژیک مجاهدین خلق تشکیل شدند و مطامع بیگانگان که در اثر انقلاب 57 به منافع آنها در ایران ضربه سنگین وارد شده بود و ....، موضوع انتقال نظام سلطنتی به نظام جمهوری اسلامی با مخاطرات جدی روبرو بود. در آن ایام مهندس بازرگان مورد تایید عموم روحانیون و عموم روشنفکران بود و از مقبولیت خاص و از توان و تجربه مدیریتی بالا برای دوره انتقال برخوردار بود. معلوم نیست چه کسی می‌توانست در آن شرایط این مسئولیت خطیر را بعهده بگیرد و توان مدیریت دوران انتقال را داشته باشد. به نظر بنده اگر این تدبیر اندیشیده نمی‌شد، سرنوشت انقلاب 57 می‌توانست با درگیری گروههای متخاصم که همه سوادی کسب قدرت در سر می‌پروراندند، ایران احتمالا به سرنوشت افغانستان و درگیری‌های داخلی می‌انجامید که به هیچ وجه در راستای منافع ملی نبود و در این صورت چه بسا امروز نسل جدید و تاریخ، مهندس بازرگان را بخاطر عدم پذیرش مسئولیت مورد شماتت قرار می‌داد.
به نظر می‌رسد دلیل تذکر یا توصیه طالقانی به بازرگان در آن زمان توصیف بخشی از واقعیت است که مورد توجه بازرگان نیز بود و پس از انجام بخش اصلی دوران انتقال و ماموریت های محوله نهایتاً با پذیرش استعفای 14 آبان 58 دولت موقت عملا به آن بخش از نگرانی طالقانی پایان داده شد و در دوران بعد چه در قامت عضو شورای انقلاب و نماینده مردم در مجلس اول و چه دبیرکل نهضت آزادی ایران از اصول و آرمان‌های اولیه و اصیل انقلاب و مطالبات تاریخی مردم پاسداری کردند و در موارد لازم عملکرد حاکمان را مشفقانه نقد کردند.
برخي افراد مي‌گويند چون نهضتي‌ها بعد از پيروزي انقلاب با آيت‌الله طالقاني اختلاف نظر سياسي پيدا كرده بودند اطراف ايشان را خالي كردند و به دولت پيوستند. موضوع ديگري كه به‌عنوان اختلاف نهضتي‌ها با ايشان مطرح مي‌كنند اين است كه آيت‌الله طالقاني بر تشكيل شوراها تاكيد داشتند، اما اعضاي نهضت آزادي و دولت موقت مخالف تشكيل شوراها بودند. درباره نوع رابطه نهضت آزادي با آيت‌الله طالقاني بعد از انقلاب و پاسخ به اين گفته‌ها چه نظري داريد؟
موارد مطرح شده به هیچ وجه واقعیت ندارد. آیت الله طالقانی همزمان با آیت الله منتظری در آبان ماه سال 57 در شرایطی از زندان آزاد شدند که دامنه انقلاب گسترش پیدا کرده بود. رهبر فقید انقلاب در پاریس مستقر بودند و در بام رسانه‌های جهانی اطلاع رسانی می‌کردند و کادرهای قدیمی نهضت هر یک در مدیریت انقلاب مسئولیتی داشتند. مهندس بازرگان مسئول کمیته راه اندازی نفت، دکتر سحابی مسئول کمیته تنظیم اعتصابات، دکتر ابراهیم یزدی در پاریس مشاور و مترجم مصاحبه‌های آیت‌الله خمینی بودند و افرادی چون مهندس صباغیان و بنده در بسیاری از برنامه‌های انقلاب نقش مدیریتی داشتیم. نهضت آزادی ایران به طوری که در اسناد و سوابق آن منعکس است، در این دوران فعالیت محدودی داشت و صرفاً در مقاطع حساس و ضروری اقدام به صدور بیانیه می‌کرد مانند بیانیه راه نجات ایران از بن بست حاضر«شاه باید برود» در 6 شهریور 57 .
برای طالقانی و بازرگان و سایر اعضای قدیمی نهضت آزادی مسائل دوران انقلاب و منافع ملی بر فعالیت حزبی اولویت داشت و در این راستا طالقانی نیز  پس از آزادی نگاه فراحزبی در راستای شرایط دوران انقلاب داشت. همانگونه که قبلا اشاره شد قبول مسئولیت مدیریت دولت موقت انقلاب توسط بازرگان به هیچوجه ارتباطی با اختلاف نظر سیاسی و خالی کردن اطراف ایشان را ندارد. درخصوص شوراها از اسفند ماه سال 57 یکی از پروژه‌هایی که در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت با تشکیل کار گروه کارشناسی برای مطالعه و تدوین پیش‌نویس قانون شوراها و آماده کردن ساختار تقسیم‌بندی جدید شهر تهران برای مدیریت شورایی اداره شهر تهران بود.
شناسایی 375 محله و 120 ناحیه و 20 منطقه (دو منطقه 21 و 22 در غرب مسیر کن در سال‌های بعد وارد محدوده شهر تهران شد) به جای 12 منطقه قبلی در این راستا انجام شد. وزارت کشور دولت موقت و شخص مهندس بازرگان با علاقه مندی آیین نامه‌های تهیه شده را با دقت مطالعه و اظهار نظر کردند. یک نسخه از مجموعه این سوابق مطالعاتی را که به وسیله مهندس بازرگان اظهار نظر شده در اختیار اولین شورای اسلامی شهر تهران قرار دادم. آنچه در خصوص شوراها در اصول قانون اساسی آمده است از جمله پیامد پیگیری‌ها و تلاش‌های دولت موقت و مرحوم آیت‌الله طالقانی است. این دغدغه اصلی طالقانی در آخرین خطبه نماز جمعه ایشان، که به مناسبت 17 شهریور در بهشت زهرا برگزار شد، کاملاً شفاف و گویاست.
امابه قول آیت‌الله طالقانی آن کسانی که در ابتدا «استبداد زیر پرده دین» را می‌خواستند موافق اجرایی شدن اصول شوراهای قانون اساسی نبودند و عملاً تا بیست سال بعد نگذاشتند این اصول و آموزه‌های روشن اسلامی اجرا شود و قانون شوراهای اسلامی که نهایتاً در سال 1377 به همت دولت اصلاحات مورد عمل قرار گرفت و اینک درآستانه چهارمین دوره آن هستیم به رغم دستاوردهای مثبتی که داشته اما با آموزه‌های قرآنی و اصول قانون اساسی و نیاز جامعه در حال تحول ما فاصله زیادی دارد.
ماجراي اطلاعيه آيت‌الله طالقاني درباره اينكه عزل و نصب‌هاي دولت موقت به ايشان ربطي ندارد چه بود و آيا مي‌توان اين اطلاعيه را نشانه نارضايتي ايشان از دولت موقت و اختلاف با آن دانست؟
بنده چنین اطلاعیه‌ای را ندیده ام. اما اگر به فرض در موردی آیت‌الله طالقانی نقدی نسبت به تصمیمات دولت موقت ابراز کرده باشند، این امر به هیج وجه به معنی نارضایتی و اختلاف با دولت موقت و شخص مهندس بازرگان قابل ارزیابی نیست. سوابق تاریخی نشان می‌دهد که در موارد مختلف طالقانی از دولت موقت و عملکرد وزرای آن در سخنرانیها و خطبه‌های نماز جمعه دفاع و پشتیبانی کرده‌اند. سخنرانی چاپ شده طالقانی در برنامه اولین افطار عمومی شهرداری تهران پس از انقلاب که با حضور مسئولان دولت، کارکنان شهرداری تهران و نمایندگان مردم محلات شهر تهران در سالن 12 هزار نفری آزادی برگزار شد و حمایت و تقدیری که از عملکرد دولت و شهرداری تهران ابراز داشتند، که اشک شوق بر چهره کارکنان شهرداری جاری ساخت، بعنوان نمونه قابل ارزیابی است.
در ماجراي دستگيري فرزندان آيت‌الله طالقاني و قهر ايشان و صف‌آرايي خط و نشان كشيدن سازمان مجاهدين خلق و سازمان مجاهدين انقلاب عليه يكديگر، دولت موقت چه موضعي داشت؟
بنده از موضع دولت موقت در قبال این دستگیری مطلبی به خاطر ندارم. اما علی الاصول دولت موقت با این گونه اقدامات خودسرانه و خلاف قانون که در آن شرایط حساس کشور زمینه را برای هرج و مرج و تسویه حسابهای گروهی فراهم می‌کرد به شدت مخالف بود.
عده‌اي معتقدند قبل از تشكيل شوراي انقلاب توسط امام خميني، آيت‌الله طالقاني يك شوراي انقلاب تشكيل داده بود و بعد از تصميم امام ايشان آن را منحل مي‌كند. ماجراي تشكيل اين شورا چه بوده است؟
همانگونه که گفته شد، آزادی طالقانی در آبان ماه سال 57 با استقبال وسیع  و گسترده مردم رو به رو شد و مردم هر روز به دیدار ایشان می‌رفتند و علاقه‌مندان و دوستانشان پیشنهاداتی برای اقدام مطرح می‌کردند. در آن موقع رهبر فقید انقلاب در پاریس با مصاحبه‌ها و صدور بیانیه‌هایی از راه دور در مواقع لازم دستورات لازم را صادر می‌کردند. مدیریت انقلاب در داخل کشور سازماندهی نشده بود و افراد با تشخیص و سلیقه شخصی خود عمل می‌کردند. بعد از سفر مهندس بازرگان به پاریس در 29 مهرماه 57 و مطرح کردن ضرورت تشکیل نهاد مدیریتی در داخل کشور، با مشورت روحانیون مورد اعتماد ایشان به ویژه استاد مطهری، شورای انقلاب در داخل کشور در آذر ماه 57 شکل گرفت، اما این شورا مخفی بود و بنابراین طالقانی از وجود چنین مرکزیتی در داخل کشور بی اطلاع بودند. براساس درخواست و تقاضای مردم و نیازی که احساس می‌شد طالقانی به فکر ایجاد هسته تشکیلاتی برای مدیریت انقلاب در داخل کشور بودند و با صدور بیانیه و سخنرانی به نیاز انقلاب و مردم پاسخ می‌گفتند. موضوع به اطلاع آیت‌الله خمینی در پاریس رسید. ایشان در دی ماه 57 خواستند که از طالقانی هم به عنوان عضو شورای انقلاب دعوت شود و ایشان به سمت رئیس شورا منصوب شدند. به این ترتیب در مدیریت انقلاب در داخل و خارج از کشور انسجام به وجود آمد.
تفصیل این رویدادها در سوابق تاریخی از جمله در سخنرانی چاپ شده مهندس بازرگان زیر عنوان «شورای انقلاب و دولت موقت از زبان مهندس بازرگان» و آثار منتشر شده آیت‌الله طالقانی قابل مطالعه و بررسی می‌باشد.
منبع: گفت و گوی منتشر نشده- 30 شهریور 92                                                                      


No comments:

Post a Comment