Friday, September 30, 2016

مشكل تهران، تمركز سياسي است


گفت و گو با مهندس توسلی:
مشكل تهران، تمركز سياسي است

نخستين شهردار تهران پس از انقلاب، پايتخت را در 30 سال پيش در روزهاي آغازين انقلاب، شهري توصيف مي‌كند. جنگ زده و نابسامان كه مديريت شهري در ادامه آن از تنها مزيتي كه برخوردار بود روحيه و اخلاق مشاركتي مردم پس از انقلاب بود.
به گفته مهندس محمد توسلي، نخستين شهردار تهران پس از انقلاب با اتكا به همين روحيه بود كه مديريت شهري توانست پس از شش ماه کار کارشناسی در سه شبانه روز پنجاه خیابان هسته مركزي شهر را یکطرفه کرده و در آنها خط ويژه اتوبوسراني احداث كند و به پيش‌بيني جلوگيري از بحران ترافيك در پايتخت دست بزند. با اينهمه توسلي تهران اين روزها را شهري مملو از رفتار ناهنجار ترافیکی مي‌داند كه در طي سه دهه گذشته،‌ مسائل قابل پیشگیری به بحران‌هاي بزرگ تبديل شده‌اند.
شما اداره تهران را در شرايطي به عهده گرفتيد كه زمان كوتاهي از آرام شدن پايتخت پس از انقلاب مي‌گذشت، با اينهمه خاطره‌اي كه بيشتر ما از تهران آن روزها داريم يك خاطره زيبا از شهري آرام و بي‌هياهوست، تصويري خالي از دود و ترافيك و پيچيدگي‌هاي امروز توصيف شما از تهران 30 سال پيش چگونه است؟
بعد از پيروزي انقلاب، تهران حال و هواي خاص يك شهر جنگ زده را داشت. پايتخت آن روزها در طول سال 57 و در ماه‌هاي اخير به يك جهبه جنگ تبديل شده بود. سطح شهر پر از لاستيك‌هاي سوخته، سنگرهاي ويران و بسته‌هاي شن وماسه بود و ديوارهاي پوشیده شده از شعار در دوران اعتصاب‌ها، مديريت شهري هم مختل شده بود و نمي‌توانست شهر را متناسب با نيازهاي مردم اداره كند. بنابراين من اداره شهري را برعهده گرفتم كه بسيار نابسامان بود.
نخستين دغدغه‌هايتان در اداره تهران چه بود؟ برنامه‌ها را در مديريت شهري بر كدام مسائل متمركز كرديد؟
بحث ترافيك شهر تهران نخستين دغدغه من بود و مسئله بعدي كه در اولويت قرار گرفت مشاركت مردم در اداره شهر بود. آن زمان تهران 5/3 ميليون جمعيت و 700 هزار خودروي سواري داشت. با اين همه نياز بود كه طرح‌هاي ترافيك ويژه كلانشهرا در آن اجرا شود. همان اوايل توانستيم يك تحول ساختاري در هسته مركزي شهر ايجاد كنيم و آن ايجاد خط ويژه بود. همزمان 50 خيابان از هسته مركزي شهر را يكطرفه كرديم و كار ايجاد خط ويژه سه شب طول كشيد. اين اتفاقات به اعتقاد من بدون همكاري مردم با مديران شهري ممكن نبود. اطلاع رسانی در باره اين طرح را طی چند مصاحبه پيگيري كردم. از مرحوم طالقاني خواستیم در خطبه‌ نماز جمعه اين موضوع را مطرح کنند و خواستار همكاري مردم شوند. قدم‌هاي بعدي در بحث ترافيك تهران توسعه شبکه بزرگراهي و پروژه مترو بود كه بعدها دولت شهيد رجايي با اين پروژه مخالفت كرد واين طرح متوقف شد. یکی از دلايل استعفاي من هم در اصل همين مسئله بود.
به نظر مي‌رسد در پيگيري بحث مشاركت مردم در اداره شهر شما از حمايت روحيه انقلابي مردم برخوردار بوديد. به هر حال در آن زمان مردم هنوز در حال و هواي مشاركت در انقلاب به سر مي‌بردند.
همين‌طور است. در ماه‌هاي ابتداي انقلاب مردم در اداره شهر مشاركت داوطلبانه داشتند كه از ايمان آنها به هدفشان سرچشمه مي‌گرفت. البته اين مشاركت‌ها در چارچوب انجمن‌هاي محلي شكل مي‌گرفت و شكل قانونمند و نهادينه‌اي نداشت. اما هدف ما ايجاد مشاركت مردم از سطح محلات بود.
يعني ايده تشكيل شوراهاي شهر را پيگيري مي‌كرديد؟
بله. البته بعد از تشكيل دولت موقت، وزارت كشور آمادگي پيگيري اين هدف را نداشت. با اينهمه ما توانستيم با موافقت وزارت كشور انتخابات شوراي گودنشينان جنوب تهران را برگزار كنيم و با كمك نيروهاي داوطلب و خود گودنشينان، يك تحول اجتماعي بزرگ در آن منطقه بوجود بياوريم. البته نوع ديگري از مشاركت هم به همكاري داوطلبانه افرادي معطوف مي‌شد كه بدون چشم داشت در اداره محله‌ها با ما مشاركت داشتند. ما اين نيروهاي داوطلب را در سطح محلات سازماندهي كرديم.
در آن شرایط به بحث شورای شهر و مديريت واحد شهري پرداختيم و اينكه شورا بايد بر تمام امور شهري نظارت كند، حتي اموري كه تحت نظر شهرداري نباشند.
بحث تشكيل شوراها كه شما دنبال كرديد پس از دو دهه و در سال77 به صورت جدي نتيجه قانوني در بر داشت. شوراهاي فعلي با ديدگاه شما درباره وظايف شوراها چقدر تناسب دارند؟
اگر چه قانون فعلي شوراها و عملكرد آنها تناسبي با ديدگاه‌ واقعی ما برای شوراها ندارد، اما با این وجودارزيابي من اين است كه تشكيل شوراها در سال 77، يكي از اقدامات برجسته دولت اصلاحات بود. به هر حال از زمان تشكيل شوراهاي شهر، گام‌هاي خوبی در جهت تربيت اجتماعي مردم براي مشاركت در اداره شهر برداشته شده است. مسئله‌اي كه ما به آن به عنوان يك ضرورت جدي نگاه مي‌كرديم.
اگر بخواهيد بحران‌ها و مشكلاتي را كه تهران با آن مواجه است، با مشكلات پايتخت در 30 سال پيش مقايسه كنيد بيشتر كدام شاخص‌ها را مورد توجه قرار مي‌دهيد؟ به گفته ديگر بزرگ‌ترين مشكلات زندگي در تهران وقتي كه شما اداره شهر را برعهده گرفتيد چه بود؟
اوايل انقلاب، ميزان تراكم ‌ها كم ر و سرعت حركت در شبكه معابر بالا بود. ميزان تصادف‌ها و خسارت‌هاي جاني و مادي ناشي از آنها نيز بسيار كمتر بود. به ويژه الگوهاي رفتاري مردم در رانندگي منظم‌تر از حالا بود. آن زمان مردم اهل گذشت و ايثار بودند. حتي هنگام تصادفات رانندگي مسئله را با روی خوش و گذشت حل مي‌كردند. به هر حال من فكر مي‌كنم روحيه و اخلاق مردم در اوايل انقلاب بر رفتار ترافيكي آنها هم تاثير گذاشته بود. اما امروز نوعي ناهنجاري در روحيه و رفتار ترافيكي مردم ديده مي‌شود، نوعي عصبانيت و استرس كه رفتار مردم را از شهروند مدارانه بودن دور مي‌كند.
در بحث محيط زيست هم ما بحران جدي نداشتيم. آلودگي صوتي و آلودگي هوا بسيار كمتر از زمان فعلي بود. علاوه بر اينكه نسبت به توسعه حمل و نقل عمومي اقدام كرديم و نتايج اين اقدام كاهش آلودگي هوا و آلودگي صوتي بود. به طور كلي آن زمان در هيچ يك از شاخص‌هاي فضاي زندگي، زير ساخت‌هاي شهري، اقتصاد شهري، ميزان مشاركت مردم و خدمات مورد نياز آنها تهران دچار بحران نشده بود. البته با گذشت 30 سال من نمي‌توانم از اين شاخص‌ها در آن دوره آمار دقيقي به شما ارائه بدهم.
شما از پيگيري طرح‌هايي در زمينه حل مشكل ترافيك، افزايش مشاركت مردم و جلوگيري از ايجاد بحران محيط‌زيست حرف مي‌زنيد. اقداماتي كه اگر جدي گرفته مي‌شد پيشرفت‌هاي محسوسي در زمينه‌هاي مختلف براي تهران به همراه داشت. اما امروزه مسئله‌اي كه شما 30 سال پيش به عنوان يك مشكل آن را پيش‌بيني مي كرديد به بحران تبديل شده است. فكر مي‌كنيد چه عواملي در تبديل آن مسئله‌ها به بحران‌هاي فعلي موثر بوده؟
ترديد نداشته باشيد كه فقدان مشاركت مردم در تشديد بحران زندگي در تهران تاثيرگذار است. اگر مي‌توانستيم قانون شوراها را در شهرها اجرا كنيم مردم خيلي سريع‌تر كار جمعي و مشاركت را ياد مي‌گرفتند و با دموكراسي آشنا مي‌شدند. من ترديد ندارم كه در صورت اجراي قانون شوراها، تحولات شگرفي در جامعه ما شكل مي گرفت. كشورهاي توسعه يافته بدون استثنا از زير ساخت‌هاي اجتماعي و مشاركتي بر خورداند واين مسئله شهرهاي آنها را از بحران‌هاي بزرگ نجات مي‌دهد.
اما از ويژگي‌هاي مديريت اقتداگرا اين است كه مانع افزايش مشاركت مردم در اداره امور مي‌شود.
فكر مي‌كنيد در چنين شرايطي مسئله انتقال پايتخت مي‌تواند در كاهش بحران‌هايي كه تهران با آن مواجه است، موثر باشد؟
من به عنوان يك پاسخ روشن مي‌توانم بگويم كه با انتقال پايتخت موافقم، اما اين بحث به برنامه‌ريزي جدي و مدیریت توانمند نياز دارد. در برخي از كشورها مشكلات پايتخت با انتقال آن حل شده است. ما هم مي‌توانيم اين كار را انجام بدهيم اما مشكل ما در اصل پايتخت بودن تهران نيست. مسئله‌ ما يك مشكل ساختاري است كه به تمركز قدرت سياسي در كشور ما باز مي‌گردد. تمركز قدرت سياسي خود به خود قدرت اقتصادي را نيز در پايتخت متمركز مي‌كند. چه بسا كه اگر اصلاح ساختار صورت بگيرد و قدرت سياسي و امکانات در سراسر كشور به شيوه‌اي متعادل توزيع شود، مي‌توان تهران را هم به خوبي مديريت كرد.
از سوي ديگر ما براي اداره تهران نياز به برنامه‌ ریزی راهبردی داريم، که مطابق آن بطور مستمر مورد عمل قرار گیرد و به نیازهای شهروندان به موقع پاسخ داده شود. اما بخاطر تغییر مدیریت ها و عدم تعهد مدیران جدید به برنامه هاي گذشته و اعمال سلیقه های متفاوت عملا طرح ها به موقع اجرا نمي‌شوند. در چنین شرایطی همواره عرضه تسهیلات عقب تر از تقاضای خدمات شهری است.
منبع: روزنامه فرهنگ آشتی - 17 اسفند 87

No comments:

Post a Comment